جمع بندی اختیار در بهشت،اختیار در دنیا

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختیار در بهشت،اختیار در دنیا

سلام خدمت عزیز تر از جانان
بنده به این نتیجه رسیدم که خدایی وجود دارد و عاشق کباب کردن آدمیزاد است،میگویید نه؟ببینید؛
انسان های بهشتی مختارن؟اگه مختارن فرضا من بهشتی شدم میخوام به جای قالو سلااما بگم کثرالله کُفرکم و از اون فرشته های ورودی تا بقیه رو مسخره کنم
اگه می فرمایید انسان در بهشت چیز بدی نمیخواد و انجام نمیده ولی همچنان"مختار"هستش سوال اصلی من مطرح میشه
خداوند چرا دنیایی مانند بهشت[یا اختیار بهشتی] را نیافرید که انسان ها در عین اختیار داشتن چیز بدی را نخواهند و از آنجا که هدف خلقت عبادت است نتیجتا همه انسان ها، مختارا خدا رو عبادت میکنند!و چون لازمه محک خوردن انسان اختیار است(محک هم میخورد با داشتن اختیار در بهشت[یا دنیای بهشتی] ولی چیز بد هم نمیخواهد!)مقامش عم بالاتر از فرشتگان میشه بخاطر داشتن اختیار
اگر داستان های تعریف شده چون اختیار و بهشت و پاداشِ اختیار تنها در حد بازی با کلمات نیست،ممنون میشم نظر قشنگ دوستان و اساتید رو بشنفم. باشد که خداوند همه مارا آدم کند
تچکر@};-

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام و رحمت خدا بر شما

سوال شما را می توان در دو محور کلی بررسی کرد:
اول: آیا انسان با توجه به اینکه در بهشت مختار است، می تواند برخی امور نامطلوب مانند تمسخر و ... را اراده کند؟

در اینکه انسان در بهشت مختار است، شکی نیست؛ چرا که خداوند در قرآن می فرماید:
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقينَ(1)
لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ خالِدينَ كانَ عَلى‏ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً (2)
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنينَ (3)
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيدٌ (4)
در تمام این آیات به طور کلی گفته شده هر چه مومنان در بهشت درخواست کنند برایشان مهیا خواهد شد. اما میل آنها به چه چیزی تعلق می گیرد؟ متقين در آن روز و در بهشت دوست‏ نمى‏ دارند و نمى‏ خواهند، مگر چيزى را كه واقعا دوست داشتنى باشد، و آن چيزى كه واقعا بايد آن را دوست داشت همان چيزى است كه خدا براى آنان دوست بدارد، و آن عبارت است از همان خير و سعادتى كه مستحق آن شده‏ اند، و با آن به كمال مى‏ رسند، و نه خود و نه ديگران از آن متضرر نمى‏ شوند.
علامه طباطبایی با توجه به آیه «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»(5) می فرماید: به حكم اين آيه اهل بهشت به چيزى راضى و علاقمند مى‏ شوند كه خدا نيز بدان راضى باشد، آرى، آنان نمى‏ خواهند مگر آنچه را كه مايه خوشنودى خداست، پس هيچ وقت اشتهاى معصيت و كار زشت و شنيع، و كار لغو نمى‏ كنند،"لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً" و نيز هرگز از چيزى كه مايه ناراحتى ديگران است خوششان نمى‏ آيد، و نيز هرگز نمى‏ خواهند كه عذاب از اهل جهنم (كه خدا عذاب آنان را خواسته) برداشته شود، و هرگز آرزو نمى‏ كنند كه مقام بالاتر از خود را داشته باشند، چون آنچه كه خود دارند خدا برايشان پسنديده، و آنان بدان راضيند، و آنچه خدا دوست مى‏ دارد دوست مى‏ دارند.(6)
بنابراین تفاوت اختیار دنیایی با اختیار بهشتی در این است که اختیار بهشتی همراه حکمت و علم ویژه است به خلاف اختیار دنیایی انسان که گاهی همراه حکمت و زمانی نیز خالی از آنست.
تفسیر نمونه در این رابطه می نویسد: پرده ‏ها از برابر چشمان بهشتيان كنار مى‏ رود، حقايق را بخوبى درك مى‏ كنند و تناسبها در نظر آنان كاملا واضح مى‏ شود، آنها هرگز به فكرشان نمى‏ گذرد كه چنين تقاضاهايى از خدا كنند و اين درست به اين مى‏ ماند كه ما در دنيا تقاضا كنيم كه يك كودك دبستانى استاد دانشگاه شود، و يا يك دزد جنايتكار قاضى دادگاه، آيا اين گونه امور به فكر هيچ عاقلى در دنيا مى‏ رسد؟ در آنجا نيز چنين است، از اين گذشته آنها تمام خواسته‏ هايشان تحت الشعاع خواست خدا است و همان مى‏ خواهند كه خدا مى‏ خواهد.(7)
بنابراین درست است که انسان در بهشت مختار است، اما این اختیار توسط دیگر قوای انسان مانند عقل و حکمت، کنترل می شود. لذا انسان در بهشت چیزی را می خواهد که ملائم طبع او و درخور بهشت باشد و آن چیزی جز اشیاء و افعال پاک نیست را نمی خواهد.


[/HR]1. نحل: 31.
2. فرقان: 16.
3. زمر: 34.
4. ق: 35.
5. فجر: 27-30.
6. ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 261.
7. تفسير نمونه، ج‏15، ص: 42.
[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]اما سوال دوم:
چرا خداوند از همان ابتدا جهانی مانند بهشت را که انسان با اختیار خطا نکند، نیافرید؟

مقدمه؛ عالم هستی به سه عالم دنیا، برزخ و قیامت تقسیم می شود. که البته فراتر از این عوالم نیز عالم الهی است. همین تعابیر به نحو دیگری نیز بیان شده: عالم ناسوت، ملكوت، جبروت و لاهوت.

  1. عالم ناسوت، یعنی عالم ماده و حرکت و زمان و مکان، و به عبارت دیگر عالم طبیعت و محسوسات یا عالم دنیا.(1)
  2. عالم ملکوت نیز همان عالم مثال است که مرتبة ظهور حقایق مجرد و لطیف با آثار و عوارض مادى نظیر شکل و مقدار است. از این مرتبه به «خیال منفصل» و در لسان شرع به «برزخ» تعبیر شده است.
  3. عالم جبروت که از آن به ارواح مجرده تعبیر شده است همان مرتبه مفارقات تام در اصطلاح حکمت اسلامی است.
  4. عالم لاهوت هم مشتق از الله و به معانی عالم غیب، عالم الهی، جهان مینوی.

با توجه به این مقدمه، در عالم هستی از پایین ترین مرتبه تا بالاترین مرتبه وجود دارد. اما اینکه چرا انسان از ابتدا به جای دنیا در عالم برزخ یا بهشت قرار داده نشد؟ این پاسخ را باید در بحث تکامل انسان جستجو کرد. انسان موجودی دو وجهی است که یک بعد روحانی و یک بعد جسمانی دارد. برای رسیدن به عوالم دیگر باید تکامل یابد. اگر بگویید چرا از همان ابتدا خداوند انسان را روحانی و فارق از ماده خلق نکرد؟ پاسخش اینست که خداوند مخلوقات روحانی مانند ملائک داشت و سر اینکه انسان از ملائک بالاتر است در همین است که با توجه به تمایلات نفسانی به آنها پشت پا زده و راه عبودیت را برگزیده است. به عبارت دیگر ایمان به غیب انسان اگر با سختی و دو راهی ایمان و کفر باشد، ارزشمند است. همانطور که امام صادق(علیه السلام) در مورد صبر فرمود: إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ؛ ما بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارتر، راوی پرسید چگونه شیعیان شما از شما بردبارترند؟ فرمود: زیرا ما برآنچه می دانیم صبر می کنیم و شیعیان ما بر آنچه نمی دانند صبر می کنند.(2) از سوی دیگر حبّ الهی به کمال و خیر، اقتضاء دارد که نظام آفرینش دارای کمال و خیر بیشتری بوده و در جهان مادّی، نقص و فسادهایی که لازمۀ این جهان است در آن به حدّاقل برسد و به عبارتی اگر خدا جهان را به بهترین نظام نیافریده باشد یا به خاطر این است که علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نداشته، یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است. در حالی که خداوند از این ویژگی‌ها مبرّاست.(3) بنابراین خلق جهان دیگری که کامل تر باشد یا خلق موجودی دیگر به نحو بهتر از این شرایط ممکن نبوده و الا آفریده می شد.


[/HR]1. آشنائی با علوم اسلامی، مرتضی مطهری، ج1، درس ششم.
2. الكافي؛ ج‏2 ؛ ص93.
3.
آموزش فلسفه، ج 2، ص 312.
[/]

با سلام...

عامل;955923 نوشت:
سر اینکه انسان از ملائک بالاتر است در همین است که با توجه به تمایلات نفسانی به آنها پشت پا زده و راه عبودیت را برگزیده است. به عبارت دیگر ایمان به غیب انسان اگر با سختی و دو راهی ایمان و کفر باشد، ارزشمند است.

استاد گرامی....شما یک فرشته را فرض کنید . و یک شخص که مثلا خود شما باشید...فرض کنید که کمالات شما به مرتبه ای رسیده که با کمالات جبرئیل برابری می کند...شما می گویید که چون شما با اختیار به این کمالات رسیدید و به تمایلات نفسانی پشت پا زدید و راه عبودیت را برگزیدید، پس مقام و ارزش شما بیشتر از جبذئبل است...درست متوجه شدم آیا...خواهشن این مورد رو شفاف سازی کنید...و دقیق برای ادعاتون دلیل بیارید.شما اینجا صرفا یک ادعا کردید...
بعد اینکه فرض کنید که من درست متوجه شده باشم و شمایی که الان به درجه کمالی جبرئیل رسیده اید درجه و مقام و ارزشتان بیشتر است...خوب بنده می گویم که خدا شما را همان ابتدا در درجه ی کمالی جبرئیل می آفرید اما اشکالی ندارد و شما هم چنان می توانید که مقام و ارزشتان بشتر باشد...درست مثل کسی که با اختیار و رنج به این مقام رسیده!!!!!خوب خدا می گوید ببین جبرئیل جان...این جناب عامل رو می بینی، مقام و ارزشش از تو بیشتره...درسته که مثل تو دفعتا و بدون اختیار و بدون رنج به اینجا رسیده ولی من می دونم این عامل جان رو اگر روی زمین می آفریدم...حتما با اختیار به همین جایگاه می رسید...و چون با اختیارشم به همین جایگاه میرسید، در این صورت هرچند عملا با اختیار به اینجا نرسیده...ولی تو گویی مثل کسی که با اختیار به اینجا رسیده..این فقط یک فرضیه است بیشتر...نظر استاد عامل چیست...

[=Book Antiqua]سلام

پارسا مهر;955948 نوشت:
استاد گرامی....شما یک فرشته را فرض کنید . و یک شخص که مثلا خود شما باشید...فرض کنید که کمالات شما به مرتبه ای رسیده که با کمالات جبرئیل برابری می کند...شما می گویید که چون شما با اختیار به این کمالات رسیدید و به تمایلات نفسانی پشت پا زدید و راه عبودیت را برگزیدید، پس مقام و ارزش شما بیشتر از جبذئبل است...درست متوجه شدم آیا...خواهشن این مورد رو شفاف سازی کنید...و دقیق برای ادعاتون دلیل بیارید.شما اینجا صرفا یک ادعا کردید...

به این مطلب در روایات بطور صریح اشاره شده، مانند:
«عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ ـ علیه‌السلام ـ فَقُلْتُ الْمَلَائِکَةُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَمَ فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی‌طَالِبٍ ـ علیه‌السلام ـ إِنَّ اللَّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی‌آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ‌ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم؛ عبد‌اللَّه‌بن سنان می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: فرشتگان از جهت قرب و منزلت به حق، برترند یا بنی‌آدم؟ آن‌ حضرت از امیر المؤمنین علیه‌السلام نقل فرمود: خداوند عقل را برای فرشتگان قرار داده بدون شهوت (جنسی و غیره) و برای حیوانات شهوت را قرار داده بدون عقل، و برای بنی‌آدم هم عقل را قرار داده و هم شهوت را، پس هر‌کس از انسان‌ها عقلش بر شهوتش پیروز شود از فرشتگان برتر است، و هرکس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پست‌تر است.(شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ‌۱، ص 54)
علاوه بر این، از آیاتی هم که ناظر به تکریم انسان و یا برتری حضرت آدم علیه السلام بر فرشتگان هستند، می توان این مفهوم را برداشت کرد.

پارسا مهر;955948 نوشت:
بعد اینکه فرض کنید که من درست متوجه شده باشم و شمایی که الان به درجه کمالی جبرئیل رسیده اید درجه و مقام و ارزشتان بیشتر است...خوب بنده می گویم که خدا شما را همان ابتدا در درجه ی کمالی جبرئیل می آفرید اما اشکالی ندارد و شما هم چنان می توانید که مقام و ارزشتان بشتر باشد...درست مثل کسی که با اختیار و رنج به این مقام رسیده!!!

انسان به دلیل دو وجهی بودنش باید از طریق تکامل به مقصد برسد و اگر بگویید خدا از همان اول او را به مقامش در آخرت نائل کند، مشکلاتی بوجود خواهد آمد، یکی اینکه در این فرصت امتحان که برای انسان در این دنیا فراهم شده است، برای تمام آنها اتمام حجت می شود که با دلیل، مقامات انسان تقسیم می شود و برای کسی جای غر زدن باقی نمی ماند. ثانیا اگر خدا از اول انسان را به سرمنزلش در بهشت برساند و از همان اول همه کمالات او را به او بدهد، دیگر فرض دو وجهی بودنش از بین خواهد رفت و همان فرشته خواهد شد. چون اگر فرض تکامل و تعلق به ماده را از انسان سلب کنیم، او یک وجه روحانی داشته و همان فرشته خواهد شد. در حالی که خداوند از قبل چنین مخلوقی(فرشته) را داشت و با این کار دیگر خلق جدیدی بوجود نیامده در صورتی که انسان خود، نوع مستقل است. در اصل این کار یک نوع نقض غرض است.

[="Tahoma"][="Navy"]

حسام 1999;955236 نوشت:
سلام خدمت عزیز تر از جانان
بنده به این نتیجه رسیدم که خدایی وجود دارد و عاشق کباب کردن آدمیزاد است،میگویید نه؟ببینید؛
انسان های بهشتی مختارن؟اگه مختارن فرضا من بهشتی شدم میخوام به جای قالو سلااما بگم کثرالله کُفرکم و از اون فرشته های ورودی تا بقیه رو مسخره کنم
اگه می فرمایید انسان در بهشت چیز بدی نمیخواد و انجام نمیده ولی همچنان"مختار"هستش سوال اصلی من مطرح میشه
خداوند چرا دنیایی مانند بهشت[یا اختیار بهشتی] را نیافرید که انسان ها در عین اختیار داشتن چیز بدی را نخواهند و از آنجا که هدف خلقت عبادت است نتیجتا همه انسان ها، مختارا خدا رو عبادت میکنند!و چون لازمه محک خوردن انسان اختیار است(محک هم میخورد با داشتن اختیار در بهشت[یا دنیای بهشتی] ولی چیز بد هم نمیخواهد!)مقامش عم بالاتر از فرشتگان میشه بخاطر داشتن اختیار
اگر داستان های تعریف شده چون اختیار و بهشت و پاداشِ اختیار تنها در حد بازی با کلمات نیست،ممنون میشم نظر قشنگ دوستان و اساتید رو بشنفم. باشد که خداوند همه مارا آدم کند
تچکر

سلام
هدف اصلی حضور انسان در دنیا آزموده شدن برای تکامل است لذا اختیار از لوازم آنست پس اساس مختار بودن نیست و اشکال شما وارد نمی باشد.
یا علیم[/]

محی الدین;956121 نوشت:
هدف اصلی حضور انسان در دنیا آزموده شدن برای تکامل است لذا اختیار از لوازم آنست پس اساس مختار بودن نیست و اشکال شما وارد نمی باشد.

عومم.. فکر کنم منظورمو نتونستم خوب برسونم!
آزموده شدن رو فرض میگیریم
شرط لازمه آزمودن اختیاره که من و شما قبول داریم
همچنین من و شما معتقدیم در بهشت اختیار وجود داره
سوال من اینه خدا چرا اختیاری که گناه از او سر نزند به انسان نداد؟؟؟(میخوام این نکته رو بگم مفهوم اختیار رو هرکی هر جا ی چی معنا میکنه)
مثلا شما میگویید پیامبر اختیارا گناه نمیکند!(چیزی مانند اختیار بهشتی)[البته من قبول ندارم چون در قرآن گفته گناهان گذشته و آینده ات را آمرزیدم]با فرض قبولی
پیامبر هم با داشتن اختیار ولی عدم انجام گناه مواجه بود!
چنین خلقتی برای سایر انسان ها هم متصور است
چون محال منطقی نیست!

عامل;956064 نوشت:
[=Book Antiqua] اگر خدا از اول انسان را به سرمنزلش در بهشت برساند و از همان اول همه کمالات او را به او بدهد، دیگر فرض دو وجهی بودنش از بین خواهد رفت و همان فرشته خواهد شد. چون اگر فرض تکامل و تعلق به ماده را از انسان سلب کنیم، او یک وجه روحانی داشته و همان فرشته خواهد شد. در حالی که خداوند از قبل چنین مخلوقی(فرشته) را داشت

سلام

صحبت بنده فکر میکنم خیلی هم بی مربوط به موضوع نباشه

با این پیش فرض که میفرمایید اگر انسان از اول همه کمالات را داشت دیگر دو وجهی نبود و فرشته بود...! باید دو وجهی بودن بهشت(جسمانی روحانی) را نیز نپذیریم و آیات را تاویل کنیم! و بهشت و کمال انسان را فقط بهشت روحانی بدانیم نه جسمانی

با این توضیح که انسان باید از عالم حیوانیت و شهوت به اختیار رهایی یابد و به روحانیت و مقام فرشتگان درآید.

این انکارها از نتایج و برکات فلسفه است که خدارو شکر موفق هم بوده اند و بهشت را از چشم مردم انداختند

به احتمال زیاد سخن مرا رد میکنید اما این فقط در بیان شماست مبانی شما کاملا مطابق با حرف بنده است و مطابق با روایاتی است که در انجیل تحریف شده آمده..مبنی بر اینکه آدمیان در بهشت چون فرشتگانند نه میخورند و نه نکاح میکنند

موفق باشید

حسام 1999;956199 نوشت:
عومم.. فکر کنم منظورمو نتونستم خوب برسونم!
آزموده شدن رو فرض میگیریم
شرط لازمه آزمودن اختیاره که من و شما قبول داریم
همچنین من و شما معتقدیم در بهشت اختیار وجود داره
سوال من اینه خدا چرا اختیاری که گناه از او سر نزند به انسان نداد؟؟؟(میخوام این نکته رو بگم مفهوم اختیار رو هرکی هر جا ی چی معنا میکنه)
مثلا شما میگویید پیامبر اختیارا گناه نمیکند!(چیزی مانند اختیار بهشتی)[البته من قبول ندارم چون در قرآن گفته گناهان گذشته و آینده ات را آمرزیدم]با فرض قبولی
پیامبر هم با داشتن اختیار ولی عدم انجام گناه مواجه بود!
چنین خلقتی برای سایر انسان ها هم متصور است
چون محال منطقی نیست!

سلام
اول اینکه باید بین نشاه عالم مادی و بهشت تفاوت اساسی قائل شد؛ بر این اساس هرچند اختیار در هردو جا یک ماهیت دارد اما متعلق آن در دو نشاه خیلی تفاوت دارد. در بهشت هیچ متعلقی برای اختیار مقتضی گناه نیست اما در عالم ماده هست.
دوم اینکه هرچند در مورد نبی اکرم ص و سایر معصومین ع عدم اختیار گناه مطرح است اما در این عدم اختیار امور مهم دیگری از قبیل پاکی جسم و روح ، علم و معرفت و عشق و علاقه به حق متعال هم کاملا دخیل است و ظاهرا هدف از خلقت انسانها رسیدن به همین درجات علم و معرفت و عشق و در نتیجه اختیار الهی است که اگر از اول به انسانها داده شود دیگر دلیلی برای ماندن شان در این عالم نخواهد بود مگر بعنوان هادی و مکمل دیگران مانند انبیاء و اولیاء ع
یا علیم

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

غریبه آشنا;956209 نوشت:
با این پیش فرض که میفرمایید اگر انسان از اول همه کمالات را داشت دیگر دو وجهی نبود و فرشته بود...! باید دو وجهی بودن بهشت(جسمانی روحانی) را نیز نپذیریم و آیات را تاویل کنیم! و بهشت و کمال انسان را فقط بهشت روحانی بدانیم نه جسمانی

قسمتی که انتخاب کردید یک نقض است نه یک تائید!
اگر انسان از ابتدا همه کمالات را داشته باشد، بحث قوه و فعلش که لازمه ماده داشتن است منتفی خواهد بود. اگر قوه و فعل یا مادیت را از انسان بگیریم، چه می ماند؟ تنها روح مجردش باقی می ماند. در این صورت تفاوتی با فرشته نخواهد داشت. آیا این به منزله رد معاد جسمانی است؟!
ثانیا ماده در این دنیا با جسم برزخی و آخرتی تفاوت ماهوی دارد. طبق نظر فلاسفه در آخرت حرکت و تکامل نیست، این عدم تکامل به دلیل نبود ماده و خواص آنست و این در حالی است که همین فلاسفه معتقد به جسمی مطابق با نشئه آخرتی برای انسان هستند.

تمام تلاش صدرا و امثال او از فلاسفه مسلمان این بود که مطالب دینی را تبیین یا مستدل کنند، تا جایی که ابن سینا شرع را بر مبانی خود مقدم می کند. با این وجود به نظر نمی رسد آنطور که شما می فرمایید، این مباحث سر از تایید مسیحیت تحریف شده در بیاورد!
[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

حسام 1999;956199 نوشت:
سوال من اینه خدا چرا اختیاری که گناه از او سر نزند به انسان نداد؟؟؟(میخوام این نکته رو بگم مفهوم اختیار رو هرکی هر جا ی چی معنا میکنه)
مثلا شما میگویید پیامبر اختیارا گناه نمیکند!(چیزی مانند اختیار بهشتی)[البته من قبول ندارم چون در قرآن گفته گناهان گذشته و آینده ات را آمرزیدم]با فرض قبولی
پیامبر هم با داشتن اختیار ولی عدم انجام گناه مواجه بود!
چنین خلقتی برای سایر انسان ها هم متصور است
چون محال منطقی نیست!

ما دو نوع اختیار یا بیشتر نداریم!
اختیار روشن است؛ قدرت انتخاب انسان که فرع بر اراده و قصد اوست.
همین معنا در ظرف های متفاوت و در افراد مختلف، نتیجه های گوناگونی خواهد داشت.
اختیار معصومین با توجه به علم آنها به نتیجه گناه و ثمرات عبادت، باعث انتخاب خیر در تمام موارد می شود. اما همین قدرت در انسان های دیگر گاهی منجر به خیر و گاهی سبب شر می گردد.
در بهشت نیز به دلیل رشد عقلی و حکمی بهشتیان، این قدرت سبب انتخاب افعال پاک و طاهر در تمام موارد خواهد شد.
همین عصمت از گناه ممکن است در انسانهای دیگر هم بوجود آید بطوری که از شدت محبت به خالق کاری که او دوست ندارد را انجام ندهد. یا از شدت انقیاد و فرمانبرداری گناه نکند. بنابراین عصمت مذکور اکتسابی است و برای آن باید تلاش کرد. در این صورت ارزش خواهد داشت اما اگر انسان هیچ تلاشی نکند و بدون زحمت خداوند این حالت را در او ایجاد کند نه تنها ارزش ندارد بلکه غیر ممکن است! چون اگر خداوند به زور کسی را از گناه کردن باز دارد، این جبر خواهد بود که در مقابل اختیار است.

محی الدین;956245 نوشت:
دوم اینکه هرچند در مورد نبی اکرم ص و سایر معصومین ع عدم اختیار گناه مطرح است

در معصوم عدم اختیار مطرح نیست، بلکه اختیار به عدم(گناه) یا گناه نکردن مطرح است.
[/]

عامل;956307 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

قسمتی که انتخاب کردید یک نقض است نه یک تائید!
اگر انسان از ابتدا همه کمالات را داشته باشد، بحث قوه و فعلش که لازمه ماده داشتن است منتفی خواهد بود. اگر قوه و فعل یا مادیت را از انسان بگیریم، چه می ماند؟ تنها روح مجردش باقی می ماند. در این صورت تفاوتی با فرشته نخواهد داشت. آیا این به منزله رد معاد جسمانی است؟!
ثانیا ماده در این دنیا با جسم برزخی و آخرتی تفاوت ماهوی دارد. طبق نظر فلاسفه در آخرت حرکت و تکامل نیست، این عدم تکامل به دلیل نبود ماده و خواص آنست و این در حالی است که همین فلاسفه معتقد به جسمی مطابق با نشئه آخرتی برای انسان هستند.

تمام تلاش صدرا و امثال او از فلاسفه مسلمان این بود که مطالب دینی را تبیین یا مستدل کنند، تا جایی که ابن سینا شرع را بر مبانی خود مقدم می کند. با این وجود به نظر نمی رسد آنطور که شما می فرمایید، این مباحث سر از تایید مسیحیت تحریف شده در بیاورد!

[/]

آیا معصومین که دارای کمالات هستند ..دو وجهی نیستند و فرشته اند؟!
در حدیث آمده انسان برتر از فرشته میشود نه اینکه فرشته میشود

معاد جسمانی در فلسفه تبیین نگردیده بلکه با تاویل مفهوم جسم صریحا انکار شده
فلسفه جسمانیت را میخواهد داخل روح تعریف کند که این ناشدنی است
تعریف جسم روشن است..جسم اون ساحت خاکی و مادی انسان است که اگر از انسان گرفته شود..دیگر انسانی باقی نمیماند بلکه باید گفت که بدون جسم ما دیگر با فرشته طرفیم نه انسان
و انسان موجودی است که غذا میخورد حقیقتا..نکاح میکند... در حالی این ویژه گی هارو نمی توان مثلا به بدن مثالی و بدن عقلی اطلاق داد..چون ملاکی وجود ندارد(دقت کنید)
ابدان اخروی مورد نظر فلاسفه نیازی به نکاح و غذا ندارند چون مادی نیستند..در نتیجه در اصل نیاز به چنین ابدانی ملاکی وجود ندارد
لذا ما بدون ماده نمیتوانیم به معنای واقعی از بهشت و لذت های جسمانی صحبت کنیم

[="Tahoma"][="Navy"]

عامل;956314 نوشت:
در معصوم عدم اختیار مطرح نیست، بلکه اختیار به عدم(گناه) یا گناه نکردن مطرح است.

سلام
منظور ما هم همین بوده است یعنی در معصومین اختیار گناه نیست. یعنی گناه را اختیار نمی کنند.
یا علیم[/]

عامل;956307 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

قسمتی که انتخاب کردید یک نقض است نه یک تائید!
اگر انسان از ابتدا همه کمالات را داشته باشد، بحث قوه و فعلش که لازمه ماده داشتن است منتفی خواهد بود. اگر قوه و فعل یا مادیت را از انسان بگیریم، چه می ماند؟ تنها روح مجردش باقی می ماند. در این صورت تفاوتی با فرشته نخواهد داشت. آیا این به منزله رد معاد جسمانی است؟!
ثانیا ماده در این دنیا با جسم برزخی و آخرتی تفاوت ماهوی دارد. طبق نظر فلاسفه در آخرت حرکت و تکامل نیست، این عدم تکامل به دلیل نبود ماده و خواص آنست و این در حالی است که همین فلاسفه معتقد به جسمی مطابق با نشئه آخرتی برای انسان هستند.

تمام تلاش صدرا و امثال او از فلاسفه مسلمان این بود که مطالب دینی را تبیین یا مستدل کنند، تا جایی که ابن سینا شرع را بر مبانی خود مقدم می کند. با این وجود به نظر نمی رسد آنطور که شما می فرمایید، این مباحث سر از تایید مسیحیت تحریف شده در بیاورد!

[/]

با سلام وعرض ادب

استاد گرامی مگه جناب ملاصدرا ما رو تا مجرد تام بالا

نبرده .تازه اگه لیاقتش رو داشته باشیم .

خب این کجاش جسمانی بودن معاد رو میرسونه ؟!

تازه اگه هم بخوایم در مرحله جسمانی بودنمون بمونیم .

دیگه نباید سرمون رو تو بهشت بالا بگیریم واسه ی اینکه

به رتبه تجرد محض نرسیدیم .=((

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

غریبه آشنا;956332 نوشت:
آیا معصومین که دارای کمالات هستند ..دو وجهی نیستند و فرشته اند؟!
در حدیث آمده انسان برتر از فرشته میشود نه اینکه فرشته میشود

بزرگوار چرا خلط می فرمایید
داشتن کمالات از ابتدا که در ملائک مطرح است به معنای برتری آنها نسبت به انسان نیست، اصلا این دو مطلب ربطی به هم ندارند.
انسان با رشد و کمال می تواند از ملک بالاتر باشد ولی این برتری را به مرور بدست می آورد. اما ملک هر چه دارد را از ابتدا دریافت می کند. این هر چه دارد ممکن است از برخی انسانها بالاتر باشد یا پایین تر باشد.
امید وارم روشن شده باشد.
بحث معاد جسمانی هم در تاپیک های مختلف هم با بنده و هم با دیگران به غایت بحث کرده اید و ربط چندانی هم به اینجا ندارد، لذا بنده وارد این بحث نمی شوم.

[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

همای رحمت;956429 نوشت:
استاد گرامی مگه جناب ملاصدرا ما رو تا مجرد تام بالا
نبرده .تازه اگه لیاقتش رو داشته باشیم .
خب این کجاش جسمانی بودن معاد رو میرسونه ؟!

صدرا در جلد 9 اسفار، باب یازدهم، حدود 200 صفحه در اثبات معاد جسمانی بحث می کند و هرچه در شریعت از تطایر کتب گرفته تا میزان اعمال و تجسم اعمال را ثابت می کند. تمام اینها حاکی از تجسم اعمال است. البته در مورد برخی اوتاد و اوحدی از انسانها رسیدن به تجرد را مطرح می کند، وگر نه بحث عمومی و کلی او جسمانی بودن عمده لذات بهشتی و قابلیت این درک در انسان است. البته رسیدن به تجرد را می توان به معنای عدم تعلق محض به بدن معنا کرد، به عبارتی بدن هست اما توجه معطوف به عالم علوی است.
[/]

عامل;956455 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

بزرگوار چرا خلط می فرمایید
داشتن کمالات از ابتدا که در ملائک مطرح است به معنای برتری آنها نسبت به انسان نیست، اصلا این دو مطلب ربطی به هم ندارند.
انسان با رشد و کمال می تواند از ملک بالاتر باشد ولی این برتری را به مرور بدست می آورد. اما ملک هر چه دارد را از ابتدا دریافت می کند. این هر چه دارد ممکن است از برخی انسانها بالاتر باشد یا پایین تر باشد.
امید وارم روشن شده باشد.
بحث معاد جسمانی هم در تاپیک های مختلف هم با بنده و هم با دیگران به غایت بحث کرده اید و ربط چندانی هم به اینجا ندارد، لذا بنده وارد این بحث نمی شوم.

[/]

بنده خلط نکردم
شما فرمودید که اگر انسان از اول کمالات را داشت فرشته بود
و ما هم نقد کردیم که اینطور نیست و معصومین را مثال زدیم که هم کمال دارند و هم دوجهی اند و هم فرشته نیستند

عامل;956458 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

صدرا در جلد 9 اسفار، باب یازدهم، حدود 200 صفحه در اثبات معاد جسمانی بحث می کند و هرچه در شریعت از تطایر کتب گرفته تا میزان اعمال و تجسم اعمال را ثابت می کند. تمام اینها حاکی از تجسم اعمال است. البته در مورد برخی اوتاد و اوحدی از انسانها رسیدن به تجرد را مطرح می کند، وگر نه بحث عمومی و کلی او جسمانی بودن عمده لذات بهشتی و قابلیت این درک در انسان است. البته رسیدن به تجرد را می توان به معنای عدم تعلق محض به بدن معنا کرد، به عبارتی بدن هست اما توجه معطوف به عالم علوی است.

[/]

با سلام وعرض ادب وتشکر

استاد گرامی شما عالم مثال متصل وعالم مثال منفصل

بهم یاد دادید .که بسیار ممنونم از شما گل

ولی استاد گرامی الان که اطلاعاتم با کمک شما ودیگر اساتید محترم همین سایت کمی بالا

رفته .سوالات بیشتری برام بوجود اومده .اینکه

ملاصدرا نتونسته عالم مثال منفصل رو اثبات کنه .

اگه اثبات کرده پس چطور هیچ چیزی در برزخ قائم

به نفس خودش نیست و همه چیز قائم به نفس خودمه؟

ودیگه اینکه پیامبر ص مگه نمیگن عقل اول وآخره

پس چطور ایشون هم تمام مراتب کمال اعم از جسم وروح رو در همین دنیا سپری کردند؟

مگه نمیگن عقل کامل مجرد تام وبالفعله .

اصلا چطور به عقل کامل جسم تعلق گرفته وچرا؟

میدونم غیر مرتبط به تاپیکه ,پرسشهام ولی اگه میشه لطفا یا در همین

تاپیک پاسخگو باشین یا به جناب مدیر محترم ارجاع سوالات بسپارم که تاپیکاشون رو بزنند .

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

همای رحمت;956517 نوشت:
ملاصدرا نتونسته عالم مثال منفصل رو اثبات کنه .
اگه اثبات کرده پس چطور هیچ چیزی در برزخ قائم
به نفس خودش نیست و همه چیز قائم به نفس خودمه؟

یکی از مهمترین ابتکارات صدرا اثبات عالم مثال است!
در کتاب رسائل فلسفی می گوید: ما از جمله کسانی هستیم که اعتقاد به وجود عالم مقداری غیر مادی دارند، همانگونه که شیخ اشراق معتقد بود... البته در ادامه تفاوت نظر خودش رو با سهروردی بیان می کند.(رسائل فلسفی ص61)
این تفکر را تحت تاثیر ابن عربی و سهروردی پذیرفت و اثبات کرد. اما اینکه ادراک انسان همه در درون نفس اوست به معنای نفی عالم مثال نیست. الان هم شما همه چیز را در درون خود ادراک می کنید!
تاثیر از خارج است و ادراک در درون انسان.
در هر حال این بحث ربط چندانی به بحث اینجا ندارد و بهتر است در جای خود بحث شود.

همای رحمت;956517 نوشت:
ودیگه اینکه پیامبر ص مگه نمیگن عقل اول وآخره
پس چطور ایشون هم تمام مراتب کمال اعم از جسم وروح رو در همین دنیا سپری کردند؟

تفاوت دقیقی بین وجود نوری ائمه(علیهم السلام) و وجود دنیایی آنها وجود دارد که این بحث را سامان می دهد ولی باز هم ربطی به اینجا ندارد!

همای رحمت;956517 نوشت:
مگه نمیگن عقل کامل مجرد تام وبالفعله .
اصلا چطور به عقل کامل جسم تعلق گرفته وچرا؟

این موضوع هم اگر بحث نشده باشد، تاپیک خوبی است. پیشنهاد کنید تا به نتیجه برسد.
ان شا الله با پیگیری مستمر روز به روز بر دانسته ها بیافزایید...
[/]

عامل;956609 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

یکی از مهمترین ابتکارات صدرا اثبات عالم مثال است!
در کتاب رسائل فلسفی می گوید: ما از جمله کسانی هستیم که اعتقاد به وجود عالم مقداری غیر مادی دارند، همانگونه که شیخ اشراق معتقد بود... البته در ادامه تفاوت نظر خودش رو با سهروردی بیان می کند.(رسائل فلسفی ص61)
این تفکر را تحت تاثیر ابن عربی و سهروردی پذیرفت و اثبات کرد. اما اینکه ادراک انسان همه در درون نفس اوست به معنای نفی عالم مثال نیست. الان هم شما همه چیز را در درون خود ادراک می کنید!
تاثیر از خارج است و ادراک در درون انسان.
در هر حال این بحث ربط چندانی به بحث اینجا ندارد و بهتر است در جای خود بحث شود.

تفاوت دقیقی بین وجود نوری ائمه(علیهم السلام) و وجود دنیایی آنها وجود دارد که این بحث را سامان می دهد ولی باز هم ربطی به اینجا ندارد!

این موضوع هم اگر بحث نشده باشد، تاپیک خوبی است. پیشنهاد کنید تا به نتیجه برسد.
ان شا الله با پیگیری مستمر روز به روز بر دانسته ها بیافزایید...

[/]

با سلام وعرض ادب

بسیار ممنون ومتشکرم .

گل

[=Book Antiqua][=Book Antiqua]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
آیا انسان با توجه به اینکه در بهشت مختار است، می تواند برخی امور نامطلوب مانند تمسخر و ... را اراده کند؟
[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]

[=Book Antiqua][=Book Antiqua]پاسخ:
در اینکه بهشتیان مختار اند، شکی نیست؛ چرا که خداوند در این باره می فرماید:
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقينَ(1)
لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ خالِدينَ كانَ عَلى‏ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً (2)
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنينَ (3)
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيدٌ (4)
در تمام این آیات به طور کلی گفته شده هر چه مومنان در بهشت درخواست کنند برایشان مهیا خواهد شد. اما میل آنها به چه چیزی تعلق می گیرد؟ متقين در آن روز و در بهشت دوست‏ نمى‏ دارند و نمى‏ خواهند، مگر چيزى را كه واقعا دوست داشتنى باشد، و آن چيزى كه واقعا بايد آن را دوست داشت همان چيزى است كه خدا براى آنان دوست بدارد، و آن عبارت است از همان خير و سعادتى كه مستحق آن شده‏ اند، و با آن به كمال مى‏ رسند، و نه خود و نه ديگران از آن متضرر نمى‏ شوند.

علامه طباطبایی با توجه به آیه «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»(5) می فرماید: به حكم اين آيه اهل بهشت به چيزى راضى و علاقمند مى‏ شوند كه خدا نيز بدان راضى باشد، آرى، آنان نمى‏ خواهند مگر آنچه را كه مايه خوشنودى خداست، پس هيچ وقت اشتهاى معصيت و كار زشت و شنيع، و كار لغو نمى‏ كنند،"لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً" و نيز هرگز از چيزى كه مايه ناراحتى ديگران است خوششان نمى‏ آيد، و نيز هرگز نمى‏ خواهند كه عذاب از اهل جهنم (كه خدا عذاب آنان را خواسته) برداشته شود، و هرگز آرزو نمى‏ كنند كه مقام بالاتر از خود را داشته باشند، چون آنچه كه خود دارند خدا برايشان پسنديده، و آنان بدان راضيند، و آنچه خدا دوست مى‏ دارد دوست مى‏ دارند.(6)

بنابراین تفاوت اختیار دنیایی با اختیار بهشتی در این است که اختیار بهشتی همراه حکمت و علم ویژه است به خلاف اختیار دنیایی انسان که گاهی همراه حکمت و زمانی نیز خالی از آنست.
تفسیر نمونه در این رابطه می نویسد: پرده ‏ها از برابر چشمان بهشتيان كنار مى‏ رود، حقايق را بخوبى درك مى‏ كنند و تناسبها در نظر آنان كاملا واضح مى‏ شود، آنها هرگز به فكرشان نمى‏ گذرد كه چنين تقاضاهايى از خدا كنند و اين درست به اين مى‏ ماند كه ما در دنيا تقاضا كنيم كه يك كودك دبستانى استاد دانشگاه شود، و يا يك دزد جنايتكار قاضى دادگاه، آيا اين گونه امور به فكر هيچ عاقلى در دنيا مى‏ رسد؟ در آنجا نيز چنين است، از اين گذشته آنها تمام خواسته‏ هايشان تحت الشعاع خواست خدا است و همان مى‏ خواهند كه خدا مى‏ خواهد.(7)

بنابراین درست است که انسان در بهشت مختار است، اما این اختیار توسط دیگر قوای انسان مانند عقل و حکمت، کنترل می شود. لذا انسان در بهشت چیزی را می خواهد که ملائم طبع او و درخور بهشت باشد و آن چیزی جز اشیاء و افعال پاک نیست.[=Book Antiqua][=Book Antiqua]

اما در مورد اینکه چرا چنین اختیاری در همین دنیا در اختیار انسان قرار نگرفت، باید گفت؛ در عالم هستی از پایین ترین مرتبه تا بالاترین مرتبه وجود دارد. اما اینکه چرا انسان از ابتدا به جای دنیا در عالم برزخ یا بهشت قرار داده نشد؟ این پاسخ را باید در بحث تکامل انسان جستجو کرد. انسان موجودی دو وجهی است که یک بعد روحانی و یک بعد جسمانی دارد. برای رسیدن به عوالم دیگر باید تکامل یابد.

اگر بگویید چرا از همان ابتدا خداوند انسان را روحانی و فارق از ماده خلق نکرد؟ پاسخش اینست که خداوند مخلوقات روحانی مانند ملائک را از قبل خلق کرده بود و سر اینکه انسان از ملائک بالاتر است در همین است که با توجه به تمایلات نفسانی به آنها پشت پا زده و راه عبودیت را برگزیده است. در این رابطه [=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]عبد‌اللَّه‌بن سنان می‌گوید: از امام صادق[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua](علیه‌السلام ) پرسیدم: فرشتگان از جهت قرب و منزلت به حق، برترند یا بنی‌آدم؟ آن‌ حضرت از امیر المؤمنین(علیه‌السلام ) نقل فرمود: خداوند عقل را برای فرشتگان قرار داده بدون شهوت (جنسی و غیره) و برای حیوانات شهوت را قرار داده بدون عقل، و برای بنی‌آدم هم عقل را قرار داده و هم شهوت را،

پس هر‌کس از انسان‌ها عقلش بر شهوتش پیروز شود از فرشتگان برتر است، و هرکس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پست‌تر است.[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua](8)[=Book Antiqua] به عبارت دیگر ایمان به غیب انسان اگر با سختی و دو راهی ایمان و کفر باشد، ارزشمند است. همانطور که امام صادق(علیه السلام) در مورد صبر فرمود: إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ؛ ما بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارتر، راوی پرسید چگونه شیعیان شما از شما بردبارترند؟ فرمود: زیرا ما برآنچه می دانیم صبر می کنیم و شیعیان ما بر آنچه نمی دانند صبر می کنند.(9)

از سوی دیگر حبّ الهی به کمال و خیر، اقتضاء دارد که نظام آفرینش دارای کمال و خیر بیشتری بوده و در جهان مادّی، نقص و فسادهایی که لازمۀ این جهان است در آن به حدّاقل برسد و به عبارتی اگر خدا جهان را به بهترین نظام نیافریده باشد یا به خاطر این است که علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نداشته، یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است. در حالی که خداوند از این ویژگی‌ها مبرّاست.(10) بنابراین خلق جهان دیگری که کامل تر باشد یا خلق موجودی دیگر به نحو بهتر از این شرایط ممکن نبوده و الا آفریده می شد.


[/HR]1. نحل: 31.
2. فرقان: 16.
3. زمر: 34.
4. ق: 35.
5. فجر: 27-30.
6. ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 261.
7. تفسير نمونه، ج‏15، ص: 42.
8.
[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ‌۱، ص 54.[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]
9.
[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]الكافي؛ ج‏2 ؛ ص93.
10. [=Book Antiqua][=Book Antiqua]آموزش فلسفه، ج 2، ص 312.

[=Book Antiqua]

موضوع قفل شده است