علیت و اختیار

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علیت و اختیار

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای. که بر من و تو در اختیار نگشادست(حافظ)
سلام و درود خدمت همه رفقا
ایرادی که دارم در مورد فلسفه هایی هستش که هم به علیت معتقد هستن و هم به اختیار انسانی!
که در اینجا منظور فلسفه اسلامی هستش
با فرض اثبات علت العلل ثابت میشه؛ که علت های زیرمجموعه،در نهایت به یک علتی واحد مختوم میشه
به زبان ریاضی
A=خدا (علت مرجع)
b , c , d معلول یا زیر مجموعه A
f, g , h زیر مجموعه d
i , j زیر مجموعه h
و h همان انسان است(البته درجهان واقع پیچیدگی بیشتر و رابطه علی بیشتر است که خلاصه کردم)
گفتم h همون انسان هستش برای راحتی من هستم!خب من تازه به سن بلوغ رسیدم و صفحه اعمالم مثل دل شما پاکه! اولین کاری که انجام می دم اختیاری هستش و گناه هم هستش بلافاصله هم میمیرم!
خب خدا فرضا میگه باید بری جهنم چون اختیاری گناهی کردی !من ایجا ایراد میگیرم خیر!بر من قلم قضا چو بی من رانند - پس نیک و بدش ز من چرا میدانند؟ و حالا توضیح!
اگر من اون فعل بد مثلا کشتن یک بچه بیگناه رو انجام دادم توش عواملی دخیله!(مثل ژن عصبانیت و محیط پرخاشگری و اگرشن نورون ، و سایر عوامل جبری که باهاش کاری نداریم حذفش میکنیم!در اینجا علت هایی باید دخیل باشه!که خودش معلول نباید باشه چون اگه معلول باشه به خدا می رسه! و اگه معلول هم نباشه علت العلل نقض میشه!
به زبان دیگه من عملی انجام میدم عوامل اختیاریش حالا نفس و روح هر چی که هست و باعث میشه عذاب مربوط به من باشه(یا خودِ نفس و عاملِ اختیاری معلول علت العلل میشه یا نمیشه !اگه بشه کار خداست اگه نشه علت العلل نقض میشه)
باز هم ساده تر بگم نفس و روح من از چیزی خوشش میاد!مثلا مدیر اینجا رو بُکشم! یا این خوش اومدن و میلی که در نتیجه باعث عمل میشه خودش علتی داره(مثلا خدا خواسته من خوشم بیاد،یا شرایط جوری هست که من خوشم بیاد) یا بی علته
یکمم منابع علمی :https://www.youtube.com/watch?v=BD0zd5s5b50
آرش افراز نوروساینتییست ایرانی دانشگاه هاروارد
البته در مورد این سوال بحث فراوان شده( در اینجا با دوستانی هم که توانایی حل این مشکل رو دارند قراره از نظرشون بهره ببریم)
تچکر!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=palatino linotype]

حسام 1999;955056 نوشت:
به زبان دیگه من عملی انجام میدم عوامل اختیاریش حالا نفس و روح هر چی که هست و باعث میشه عذاب مربوط به من باشه(یا خودِ نفس و عاملِ اختیاری معلول علت العلل میشه یا نمیشه !اگه بشه کار خداست اگه نشه علت العلل نقض میشه)
باز هم ساده تر بگم نفس و روح من از چیزی خوشش میاد!مثلا مدیر اینجا رو بُکشم! یا این خوش اومدن و میلی که در نتیجه باعث عمل میشه خودش علتی داره(مثلا خدا خواسته من خوشم بیاد،یا شرایط جوری هست که من خوشم بیاد) یا بی علته
یکمم منابع علمی :https://www.youtube.com/watch?v=BD0zd5s5b50
آرش افراز نوروساینتییست ایرانی دانشگاه هاروارد
البته در مورد این سوال بحث فراوان شده( در اینجا با دوستانی هم که توانایی حل این مشکل رو دارند قراره از نظرشون بهره ببریم)

باسلام و عرض ادب

این سوال در حقیقت ناشی از ارتباط طولی بین علل مختلف یک پدیده است.
بدین معنا که:
از سویی گفته میشود که یک عمل اختیاری، در صورتی اختیاری است که ناشی از اراده خود او باشد.
از سوی دیگر بر اساس قاعده عقلی، "لا موثر فی الوجود الا الله" و سلسله طولی موجودات عالم و علل آن، این فعل و علل ان باید منتهی به عله العلل بشود.

به همین جهت
تصور میشود که فرض دوم، مستلزم بطلان فرض اول است.
به عبارت دیگر
اگر آن قاعده عقلی درست باشد، اعمال اختیاری انسان نیز تحت این اصل قرار میگیرد و در نتیجه جایی برای اختیار انسان باقی نمیماند.

نکته اصلی در این اشکال، عدم توجه به معنای رابطه طولی بین علل است.
در یک رابطه طولی بین علتهای یک عمل، آن علتی که مستقیما و بدون واسطه با معلول قرار دارد، حقیقتا علت است و آن علتهایی نیز که مستقیما با آن معلول در ارتباط نیستند نیز علت حقیقی آن معلول هستند هرچند علت مستقیم نیستند.

[=palatino linotype]اگر بخواهیم یک مثال برای این جریان بزنیم، میتوان به فرایند تولید یک محصول در یک کارخانه اشاره کرد.
مثلا در یک کارخانه تولید مایع ظرفشویی، عوامل زیر نقش دارند:
مالک کارخانه: به عنوان سرمایه گذار
مدیر عامل کارخانه: به عنوان مدیر اجرایی کار
مدیر تولید
سرکارگر کارگران آن بخش
کارگران دسته بندی مصحول
دستگاه های تولید کننده آن محصول

در اینجا، مستقیما یکی از این عوامل، با تولید سروکار دارند و آنها هستند که مستقیما و مباشرتا، آن محصول را تولید میکنند.
با نگاه دقیق، این عامل، همان دستگاه و رباتی است که آن محصول را تولید میکند.
ولی تولید این محصول را به همان صورتی که به ربات و دستگاه میتوان اسناد داد، به کارگران، سرکارگر، مدیر تولید، مدیر عامل و مالک کارخانه نیز میتوان اسناد داد.
این نحوه استناد دادن نادرست نیست و هر کدام از این عوامل به صورت حقیقی میتوانند به خاطر تولید آن محصول مورد تشویق قرار بگیرند.
مالک کارخانه تولید کننده برتر میشود.
مدیر عامل تولید کننده برتر میشود.
و همینطور بقیه عوامل.

این مثال برای علل ناقصه (نه هستی بخش) بود.
شبیه همین مسئله در علل هستی بخش جریان دارد.
در علل هستی بخش نیز وقتی هر کدام از علتها به صورت حقیقی میتوانند علت ان پدیده نامیده شوند.
ولی تنها یک پدیده است که علت مستقیم است.

این یک نکته
بنابراین یک فعلی که انسان انجام میدهد،
هم حقیقتا مستند به عله العلل است.
و
هم حقیقتا مستند به علت انسانی آن.

[=palatino linotype]نکته دوم در مورد نحوه تاثیر هر کدام از این علتها در انجام آن کار خاص است.
وقتی مثلا انسان اراده میکند کاری را انجام بدهد، این فعل که هم معلول انسان است و هم معول عله العلل.
در این صورت
آیا معلول عله العلل بودن، آیا ناقض تاثیر گذاری انسان در آن عمل نیست.

این مسئله به ارتباط بین اراده انسان و اراده خداوند در انجام کارهای انسان مربوط میشود.
شایان توجه است که انسان دو نوع اراده دارد:
اراده کلی: به این معنا که به صورت کلی ،انسان قدرت انتخاب دارد و در کارهاش تا مانع خارجی در کار نباشد مختار است.
اراده جزئی: به این معنا که در هر کاری، سنجش کرده و انجام یا عدم انجام آن کار را تصمیم میگیرد.

اگر دقت کنیم متوجه میشویم که
اولا: وجود انسان معلول خداوند است و انسان در این امر هیچ اختیاری ندارد.
ثانیا: اراده کلی انسان و اینکه دارای اختیار باشد، نیز معلول خداوند است و انسان در مختار بودن یا نبودن خودش هیچ اختیاری ندارد.

اما
در اراده های جزئی چه وضعیتی برقرار است؟
اراده خداوند در اراده کلی انسان، به نحو تام تاثیر گذار است: به این معنا که انسان در این مرحله هیچ اختیاری ندارد.
ولی اراده خداوند در اراده های جزیئ انسان به این صورت تاثیر گذار است که خداوند چون قصد دارد این انسان کارهایش را از روی اختیار انجام بدهد و این کار خاص نیز یکی از کارهای انسان است، بنابراین در این کار مشخص و جزئی نیز همین اراده خداوند برقرار است و با مانع نشدن از انجام این کار و نگرفتن قدرتش، بلکه بالاتر، با اعطای لحظه به لحظه حیات به این انسان و دادن لحظه به لحظه قدرت و علم به او، در تحقق آن فعل نیز دخیل است هرچند کسی که مستقیما و مباشرتا این کار را انجام داده است، همان انسان است نه خدا.

[=palatino linotype]پس
در کارهای اختیاری انسان،
از یک سو اراده کلی انسان وجود دارد که این معلول خداوند است. ولی اراده کلی انسان خودش باعث انجام یک عمل نمیشود.
از سوی دیگر اراده جزئی او وجود دارد که انسان به واسطه آن اراده جزئی، انجام یا عدم انجام کاری را انتخاب میکند. در این انتخاب هم خودش دخیل است و هم خداوند.
خودش دخیل است چرا که او فاعل مستقیم آن عمل است و خودش انجام یا عدمش را انتخاب کرده است.
خداوند نیز دخیل است چرا که او این شخص را از تصمیمی که گرفته است، به صورت تکوینی و اجباری منع نکرده است و با اعطای لحظه به لحظه حیات و قدرت و علم و اراده کلی به او، باعث شده است که او بتواند کارش را انجام بدهد.

شبیه اینکه پدری به فرزندش پولی بدهد.
فرزند در این حالت:
به صورت کلی اجازه دارد که چیزی را بخرد(وگرنه به او پول نمیداد)
اما به صورت جزیی ممکن است چیزی را بخرد که پدرش نیز رضایت دارد و یا رضایت نداشته باشد.
در این صورت:
پدر در اینکه به او قدرت کلی برای خرید داده در خرید او نقش داشته است.
ولی به صورت جزئی و در یک خرید خاص(فارغ از رضایت او نسبت به این خرید یاعدم رضایتش)، نقش پدر به این صورت است که او به هر هدفی که دارد، مانع از این خرید نشده است و پول را از او نگرفته است و قدرت خریدش را در این مورد خاص منع نکرده است.

[=palatino linotype]بنابراین
بر اساس علیت طولی:
اولا: عله العلل بودن خداوند، مانع از انتساب حقیقی یک فعل اختیاری انسان به خود انسان نیست.
ثانیا: علت حقیقی بودن انسان در کارهایش، مانع از انتساب حقیقی آن عمل به خداوند نیست.

نقش خداوند در انجام یک عمل اختیاری:
اولا: در دادن اراده کلی به او است.
ثانیا: در مانع نشدن او و نگرفتن اراده کلی و قدرت کلی او و اعطای لحظه به لحظه حیات و اراده و قدرت به او است.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است