جمع بندی تبدیل عدم به وجود؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تبدیل عدم به وجود؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام.
امام علی علیه السلام می فرمایند:

ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین.

در این کلام ، گذشته و آینده "عدم" دانسته شده اند.

مگر نه اینکه تبدیل عدم به وجود محال است در فلسفه؟ پس فردا که آینده و عدم است چگونه به امروز تبدیل می شود؟
و مگر نه اینکه تبدیل وجود به عدم هم محال فلسفی است؟ پس چگونه امروز به دیروز تبدیل می شود؟

با اجازه کارشناس محترم ، سؤالات ادامه دارد به حول و قوه الهی.[/][/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام علیکم
پاسخ این سوال در گرو فهم مفهوم زمان و مسائلی که با آن درگیر است، می باشد.

مقدمات:
1.با توجه به اینکه تعریف زمان وابسته به حرکت است، لازم است حرکت و اجزاء آنهم شناخته شود. حركت خروج از قوت به فعل است و دارای شش جزء می باشد: محرک، متحرک، مسافت، مبدء، منتهاء و زمان.
2.تفاوت زمان و زمانی: منظور از زمانی، هويتي است كه داراي زمان باشد و اين هويات زمانمند همان موجودات مادي و جسماني هستند كه حركت در آنها مفروض است. زمان نیز مقدار حرکت است.
3.معقول ثانی فلسفی: برخی از معقولات ثانی با وجود اینکه امور ذهنی هستند، مثل معقولات اوّلی(1) مستقیماً‌ از راه حواس وارد ذهن نشده‌اند اما در عین حال، اوصاف موجودات خارجی می‌باشند و ظرف صدقشان خارج است؛ مانند مفهوم علیت و زمان.(2)

با توجه به مقدمات گذشته، برگردیم به سوال مطرح شده:
از نظر ملاصدرا وجود زمان، امر عینی و مستقلی نیست؛ بلکه وجود زمان از وجود حرکت و در نتیجه از وجود جوهر انتزاع می شود. بنابراین در تحلیل ذهن است که زمان، جوهر و حرکت از یکدیگر تفکیک می شوند.(3) از نظر او زمان معقول ثانی فلسفی بوده و هویتی است متجدد و بی قرار! به این معنا که با پیدایش جزء جدید، جزء پیشین از بین می رود.(4) با توجه به اینکه زمان از دیدگاه فلاسفه یک مفهوم انتزاعی است، معنا ندارد که بگوییم زمان قبل به زمان بعد تبدیل شد. بلکه آنچه متعلق تغییر و تبدیل قرار می گیرد، متحرک است، نه حرکت و نه زمان. به عبارتی حرکت در جواهر و اعراض اتفاق می افتد و میزان سنجش این حرکت زمان است.
بنابراین دیروز، امروز و فردا، ملاکهایی برای سنجش زمان عام(5)اند و هیچ کدام به دیگری تبدیل نمی شوند، بلکه آنچه حرکت کرده و تغییر می کند، متحرک است نه زمان.


[/HR]1. مدرکاتی هستند که ابتدا صورت جزئی آنها از راه حواس وارد ذهن انسان می‌شود و سپس عقل با قوه تجرید خود از آنها علوم کلی به دست می‌آورد، مانند: مفهوم انسان.
2. اسفار اربعه، ج1، ص332.
3. رسائل، ملاصدرا، ص304.
4. اسفار اربعه، ج3، ص116.
5. زمان عام معیاری بر اساس حرکت زمین است که برای دیگر موجودات نیز اعتبارا ملاک قرار داده شده وگرنه هر موجود مادی برای خود زمان مخصوصی دارد.

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

عبد شکور;954970 نوشت:
سلام.
امام علی علیه السلام می فرمایند:

ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین.

در این کلام ، گذشته و آینده "عدم" دانسته شده اند.

مگر نه اینکه تبدیل عدم به وجود محال است در فلسفه؟ پس فردا که آینده و عدم است چگونه به امروز تبدیل می شود؟
و مگر نه اینکه تبدیل وجود به عدم هم محال فلسفی است؟ پس چگونه امروز به دیروز تبدیل می شود؟

با اجازه کارشناس محترم ، سؤالات ادامه دارد به حول و قوه الهی.


سلام
بیان امیر مومنان در اینجا بیان عرفی است نه علمی چون حضرت در صدد دادن پند و اندرز است لذا همانطور که از نظر عرف گذشته و آینده معدوم اند حضرت فرمود فرصت بین دو عدم را دریاب.
توجه به نوع بیانات دینی بسیار مهم است. خیلی از بیانات دینی جنبی عرفی دارند و نمی توان با آنها استدلال علمی و عقلی کرد.
یا علیم[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"][=Book Antiqua]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
امیر المومنین(علیه السلام) در این عبارت:
ما فات مضى و ما سيأتيك فأين قم‏ فاغتنم‏ الفرصة بين العدمين(1) گذشته و آینده را معدوم دانسته اند و از سویی گذشته ی معدوم به زمان حال که موجود است، تبدیل می شود و این در حالی است که از نظر فلسفی تبدیل وجود به عدم و عکس آن محال است.

پاسخ:

مقدمات:
1.با توجه به اینکه تعریف زمان وابسته به حرکت است، لازم است حرکت و اجزاء آنهم شناخته شود. حركت خروج از قوت به فعل است و دارای شش جزء می باشد: محرک، متحرک، مسافت، مبدء، منتهاء و زمان.
2.تفاوت زمان و زمانی: منظور از زمانی، هويتي است كه داراي زمان باشد و اين هويات زمانمند همان موجودات مادي و جسماني هستند كه حركت در آنها مفروض است. زمان نیز مقدار حرکت است.
3.معقول ثانی فلسفی: برخی از معقولات ثانی با وجود اینکه امور ذهنی هستند، مثل معقولات اوّلی(2) مستقیماً‌ از راه حواس وارد ذهن نشده‌اند اما در عین حال، اوصاف موجودات خارجی می‌باشند و ظرف صدقشان خارج است؛ مانند مفهوم علیت و زمان.(3)

با توجه به مقدمات گذشته، روشن می شود که از نظر ملاصدرا وجود زمان، امر عینی و مستقلی نیست؛ بلکه وجود زمان از وجود حرکت و در نتیجه از وجود جوهر انتزاع می شود. بنابراین در تحلیل ذهن است که زمان، جوهر و حرکت از یکدیگر تفکیک می شوند.(4) از نظر او زمان معقول ثانی فلسفی بوده و هویتی است متجدد و بی قرار! به این معنا که با پیدایش جزء جدید، جزء پیشین از بین می رود.(5) با توجه به اینکه زمان از دیدگاه فلاسفه یک مفهوم انتزاعی است، معنا ندارد که بگوییم زمان قبل به زمان بعد تبدیل شد. بلکه آنچه متعلق تغییر و تبدیل قرار می گیرد، متحرک است، نه حرکت و نه زمان. به عبارتی حرکت در جواهر و اعراض اتفاق می افتد و میزان سنجش این حرکت، زمان است.
بنابراین دیروز، امروز و فردا، ملاک هایی برای سنجش زمان عام(6)اند و هیچ کدام به دیگری تبدیل نمی شوند، بلکه آنچه حرکت کرده و تغییر می کند، متحرک است نه زمان.


[/HR]1. غرر الحكم و درر الكلم؛ ص222.
2.
مدرکاتی هستند که ابتدا صورت جزئی آنها از راه حواس وارد ذهن انسان می‌شود و سپس عقل با قوه تجرید خود از آنها علوم کلی به دست می‌آورد، مانند: مفهوم انسان.

3. اسفار اربعه، ج1، ص332.
4. رسائل، ملاصدرا، ص304.
5. اسفار اربعه، ج3، ص116.
6. زمان عام معیاری بر اساس حرکت زمین است که برای دیگر موجودات نیز اعتبارا ملاک قرار داده شده وگرنه هر موجود مادی برای خود زمان مخصوصی دارد.
موضوع قفل شده است