جمع بندی آیا شیطان فقط وسوسه می کند

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شیطان فقط وسوسه می کند

سلام...از آیاتی از قرآن اینطور بر می آد که کار شیطان تنها وسوسه کردنه یا زیاد می شنوم که حضرات سخنران، اینجا و اونجا، روی منبر میگن، کار شیطان فقط وسوسه کردنه و هیچ کار دیگری نمی تونه بکنه...می خوام بدونم دقیق منظور و تعریف از وسوسه کردن چیست و من یک مثال می زنم که، مثلا، داستانه که اگر اشتباه نکنم، شیطان، میره یزید رو از خواب بیدار می کنه و می گه پاشو نماز شبتو بخون!!!یزید می گه، تو شیطانی، ولی حالا می آیی به من می گی، نماز شب بخونم!:-o!شیطان می گه، اگر تو نماز شب بخونی، خیلی ها از این طریق گمراه می شن;;).. حالا من دقیق شاید داستان رو طرح نکردم و اصلا مهم نیست این داستان راسته یا دروغه، به هر حال، من بعید می دونم داستانای از این جنس رو منکر بشید در دنیای دینی و اسلامی که پی ریزی شده، اتفاق می افتن...خوب، حالا با این مقدمه، وقتی شیطان می آد، یزید رو به نماز شب خوندن ترغیب می کنه، داره با این کارش، به طریقی مایه گمراه کردن من رو فراهم می کنه...آیا اینجا می شه منکر شد که شیطان در گمراه شدن من نقش داشته و اگر نقش داشته آیا این نقش صرفا یک وسوسه بوده، یعنی شیطان می تونه اینجا بگه، تو که گمراه شدی، من فقط یک کوچولو تو وسوسه کردم، فقط همین، کار دیگه ای نکردم که!:>

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

پارسا مهر;952590 نوشت:
آیا اینجا می شه منکر شد که شیطان در گمراه شدن من نقش داشته و اگر نقش داشته آیا این نقش صرفا یک وسوسه بوده، یعنی شیطان می تونه اینجا بگه، تو که گمراه شدی، من فقط یک کوچولو تو وسوسه کردم، فقط همین، کار دیگه ای نکردم که

با سلام و احترام
برای پاسخ به این سوال، توجه به سه نکته لازم است:

نکته اول:

ماجرایی که فرمودید مربوط به داستانی است که مولوی نقل می کند که شیطان معاویه را برای نماز بیدار کرد، و معاویه پرسید چرا من را بیدار می کنی؟ شیطان گفت: اگر نمازت فوت مي شد تو حسرت مي خوردي و اين حسرت به اندازه ي دویست نماز ارزش داشت.

گر نمازت فوت می‌شد آن زمان می‌زدی از درد دل آه و فغان
آن تاسف و آن فغان و آن نیاز درگذشتی از دو صد ذکر و نماز
من ترا بیدار کردم از نهیب تا نسوزاند چنان آهی حجاب

البته این داستان در منابع روایی یافت نشد.

اما با چشم پوشی از این داستان اصل اینکه شیاطین می توانند تمثّل یافته و ظاهر شوند پذیرفتنی است، چرا که هم از ظاهر قرآن بر می آید که شیطان میتواند به صورت آدمی نمودار شود: (تفسير نمونه، ج 7، ص 201)
«وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَ قَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنىّ‏ِ جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلىَ‏ عَقِبَيْهِ وَ قَالَ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّنكُمْ إِنىّ‏ِ أَرَى‏ مَا لَا تَرَوْنَ إِنىّ‏ِ أَخَافُ الله»؛ ‏و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان، اعمال آنها [مشركان‏] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمى‏گردد! و من، همسايه (و پناه‏دهنده) شما هستم!» امّا هنگامى كه دو گروه (كافران، و مؤمنان مورد حمايت فرشتگان) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد من از خدا مى‏ترسم‏.

و هم برخی روایات به این مسئله اشاره دارند، همان طور که به نق از جابربن عبدالله انصاری وارد شده است:
شيطان در چهار صورت مجسم شد: در روز جنگ بدر به صورت سراقة بن مالك بن جشعم مدلجى درآمد و به قريش گفت:" لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكُمْ".

و در روز عقبه به صورت منبه بن حجاج مجسم شده و ندا در داد كه: محمد و بى ‏دينانى كه همراه اويند در عقبه هستند بشتابيد و به آنان برسيد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به انصار فرمود: نترسيد كه صداى ابليس از خودش تجاوز نمى ‏كند و كسى آن را نمى‏ شنود.

و در روزى كه قريش در دار الندوه اجتماع كرده بودند به صورت پيرى از اهل نجد درآمد و در كار ايشان كمك فكرى كرد، و خداوند اين آيه را در حقش نازل فرمود:" وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ".

و در روزى كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دنيا رحلت كرد به صورت مغيرة بن شعبه مجسم شد و گفت: اى مردم دين خدا را مانند امپراطورى كسرى و قيصر موروثى نكنيد، شما امروز آن را توسعه دهيد قهرا براى هميشه توسعه پيدا مى‏كند. بنابراين، زمامدارى آن را به بنى هاشم ندهيد كه فردا منتظر زنان حامله شويد تا بزايند و فرزندشان زمامدارتان شود.(طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص176 و177)

نکته دوم:
نکته دومی که مهم است این است که شیطان حتی در صورت ظاهر شدن باز هم نقشی بیش از وسوسه نداشته و بر انسان مسلّط نمی شود، هم قرآن کریم بر این مطلب تصریح فرموده است: (تفسير نمونه، ج‏10، ص: 327)
«إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقّ‏ِ وَ وَعَدتُّكمُ‏ْ فَأَخْلَفْتُكُم‏ وَ مَا كاَنَ لىِ‏َ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَنٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لىِ فَلَا تَلُومُونىِ وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم»؛ خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد.(ابراهیم:22)

و هم داستان هایی که از تمثّل شیطان بیان شده نشان میدهد که او اگر ظاهر هم بشود باز هم فقط وسوسه می کند، و هرگز توان تسلّط، و اجبار انسان را ندارد.
البته نکته ای که ذکر آن مهم است این است که هر چه انسان بیشتر به وسوسه های شیطانی گوش کند طبیعتا نفس اماره او تقویت شده و اراده او در برابر این نفس اماره ضعیف تر خواهد شد، و تابع شیطان می شود و توان مخالفت ندارد، اما در هر صورت اختیار از انسان گرفته نمیشود، بلکه این عدم مخالفت به خاطر ضعف اراده اوست، مانند کسانی که به امری اعتیاد دارند و با اینکه اختیار دارند اما اراده ترک آن را ندارند.

نکته سوم:
طبق انچه که در دو نکته پیشین گفته شد قطعا شیطان در گمراه کردن انسان ها نقش داشته و در روز قیامت هم در گناه گمراهان شریک خواهد بود، کسی منکر این نیست که انسان ها به دست شیطان گمراه می شوند! بلکه منکر این هستیم که این گمراهی با اختیار انسان نبوده باشد.

به عبارت دیگر نمی خواهیم در گمراهی ها نقش شیطان را منکر شویم، بلکه می خواهیم نقش اختیار را تثبیت کنیم.
انسان با اختیار خودش از این وسوسه ها تأثیر پذیرفته و پیرو شیطان شده است، البته وسوسه کننده هم در گناه او شریک است، و این اختصاص به شیطان هم ندارد، هر انسانی هم که دوستش یا دیگری را به انجام گناه تشویق و وسوسه کند در گناه او شریک است.

یا حق

مسلم;952792 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.

یا حق

درود جناب مسلم عزیز
راستش منم یه سوالی همیشه داشتم در این زمینه که اساسا چطور میشه فرق بین وسوسه ابلیس رو با وسوسه نفس درونی خودمون رو تشخیص داد؟
ملاک و معیاری برای این تمایز وجود داره؟
سپاس

پارسا مهر;952590 نوشت:
سلام...از آیاتی از قرآن اینطور بر می آد که کار شیطان تنها وسوسه کردنه یا زیاد می شنوم که حضرات سخنران، اینجا و اونجا، روی منبر میگن، کار شیطان فقط وسوسه کردنه و هیچ کار دیگری نمی تونه بکنه...

مسلم;952792 نوشت:
نکته دومی که مهم است این است که شیطان حتی در صورت ظاهر شدن باز هم نقشی بیش از وسوسه نداشته و بر انسان مسلّط نمی شود، هم قرآن کریم بر این مطلب تصریح فرموده است: (تفسير نمونه، ج‏10، ص: 327)
«إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقّ‏ِ وَ وَعَدتُّكمُ‏ْ فَأَخْلَفْتُكُم‏ وَ مَا كاَنَ لىِ‏َ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَنٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لىِ فَلَا تَلُومُونىِ وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم»؛ خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد.(ابراهیم:22)

باز هم فقط وسوسه می کند، و هرگز توان تسلّط، و اجبار انسان را ندارد.
یا حق

با سلام

متاسفانه براساس همین آیه مذکور و آیات دیگر، این مطلب غلط جا افتاده که شیطان تنها کارش وسوسه است و تمام!!! این تفاسیر غلط آیات توسط برخی مراجع و فقهاء، واقعا انسان را متعجب و شگفت زده میسازد!!! ای کاش فقط تفسیر اشتباه همین آیه بود!

1- این آیه در خصوص روز قیامت هست که شیطان در خصوص گمراهی و جهنمی شدن گناهکاران میگوید من فقط وسوسه کردم! شیطان به این دلیل این پاسخ را داده چون بحث در خصوص گناهان بوده نه موارد دیگر!

و نباید براساس این آیه، تمام فعل شیطان را در وسوسه خلاصه کرد!

2- چطور شیطانی که فقط وسوسه میکند، میتواند از خاطر یوسف نبی یاد خدا را ببرد (فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ) ؟ یا در آیاتی می فرماید شیطان اعمالشان را در چشمشان زینت میدهد یعنی توانایی زینت دادن در خیال و ذهن فرد را هم دارد! و...

3- در کل قرآن از شیطان به عنوان دشمنی آشکار (عدو مبین) نام برده شد! کدام دشمن کارش فقط وسوسه است؟!

شیطان که دشمن اصلی و آشکار انسان است نباید شرورتر و ظالمتر و موذی تر از دیگر مخلوقات باشد؟!

قل اعوذ برب بالفلق من شر ما خلق: بگو از شر تمام مخلوقات (جن و انس و حیوان و کواکب و...) به خداوند پناه میبرم!

وقتی میفرماید برای هر پیامبری دشمنی از جن و انس قرار دادیم (وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ) یعنی دشمنان جنّی فقط دنبال وسوسه پیامبران بودند و مثل دشمنان انسی با آنها مبارزه نمیکردند؟!

4- بعضی فقهاء میگویند "شیطان کارش فقط وسوسه است و خلاص!" در حالیکه همین شیطانی که از نظر ایشان اینقدر بی عُرضه است، در خواب کاری میکند که شخص محتلم شود و حتی در دعای ائمه نازنین گفته شده میتواند شخص را بزند و سحر کند و ...

مِنْ شَرِّ الصَّادِرِينَ وَ الْوَارِدِينَ مِمَّنْ يَبْدُو بِاللَّيْلِ وَ يَنْتَشِرُ بِالنَّهَارِ وَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ وَ الْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ الْمُرِيبِينَ وَ الْأَسَامِرَةِ وَ الْأَفَاتِرَةِ
وَ الْفَرَاعِنَةِ وَ الْأَبَالِسَةِ (ابلیس ها) وَ مِنْ جُنُودِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ وَ مِنْ هَمْزِهِمْ وَ لَمْزِهِمْ وَ نَفْثِهِمْ وَ وِقَاعِهِمْ وَ أَخْذِهِمْ وَ سِحْرِهِمْ وَ ضَرْبِهِمْ وَ عَبَثِهِمْ وَ لَمْحِهِمْ وَ احْتِيَالِهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ

این شیاطین اینقدر مهم هستند که در اکثر دعاها میفرمایند من شر الجن و الانس! و حتی غالب ادعیه کتاب مهج الدعوات از جناب سید ابن طاووس شامل حرزهایی برای حفظ از شیاطین میباشد یعنی اینقدر این موضوع مهم است!

در دعای عرفه موقعی که حضرت از عنایت خداوند در طفولیت سخن میگویند دقیقا بعد سخن از دایه و مادر میفرمایند:

وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ دل دايه‏ ها را بر من مهربان نمودى و مادران پرمهر را به پرستارى‏ ام گماشتى

وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ
مرا از شر جنّیان در امان داشتی

حضرت امیر (ع) فرمود: هنگام آمیزش بگوئید " اَلّلهُمَّ جَنِّبْنی الشَّیْطانَ وَ جَنِّبْ الشَّیْطانَ ما رَزَقَتَنی " بعد فرمود اگر خداوند فرزندی به آن دو دهد شیطان هرگز بدو ضرر نرساند! (در روایات متعددی ذکر شده است که هنگام آمیزش جنسی، شیطان می‌تواند بر روی نطفه اثر بگذارد و اگر نام خدا برده شود این اثر خنثی خواهد شد)!

5- در تمام دعاهای زیر، ائمه فرموده اند که از شر و اذیت انواع شیاطین جن و انس به خدا پناه میبرند!

شر و اذیت شامل بیماری،برهم زدن ازدواج و روابط بین زوجین و.... هم میشود!

شیاطین اِنسی مثل یزید و تمام ظالمین عالم میتوانند به انسان هر گونه ضرر و شر برسانند، آن وقت شیاطین جنّی نتوانند؟!

اگر فقط وسوسه شیاطین بودند، پس چرا این همه دعا از پیامبر و ائمه علیهم السلام برای حفظ ما از شر شیاطین وجود دارد؟!

حضرت علی هم در حرزشان نام جن تابع و شیطان و.. را میبرند:

اخْرُجْ بِقُدْرَةِ اللَّهِ مِنْهَا أَيُّهَا اللَّعِينُ بِقُوَّةِ (بِعِزَّةِ) رَبِّ الْعَالَمِينَ اخْرُجْ مِنْهَا وَ إِلَّا كُنْتَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ اخْرُجْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ‏ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً مَلْعُوناً كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا اخْرُجْ يَا ذَا الْمَخْزُونِ اخْرُجْ يَا سورا يَا سوراسور بِالاسْمِ الْمَخْزُونِ يا ططرون طرعون مراعون تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ باهيا شراهيا حَيّاً قَيُّوماً بِالاسْمِ الْمَكْتُوبِ عَلَى جَبْهَةِ إِسْرَافِيلَ اطْرُدُوا عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْكِتَابِ كُلَّ جِنِّيٍّ وَ جِنِّيَّةٍ وَ شَيْطَانٍ وَ شَيْطَانَةٍ وَ تَابِعٍ وَ تَابِعَةٍ وَ سَاحِرٍ وَ سَاحِرَةٍ وَ غُولٍ وَ غُولَةٍ وَ كُلِّ مُتَعَبِّثٍ وَ عَابِثٍ يَعْبَثُ بِابْنِ آدَمَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ‏

حرز زیر از امام هادی علیه السلام است که برای فرزند در گهواره شان نوشته بودند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ قَاهِرَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ خَالِقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مَالِكَهُ كُفَّ عَنَّا بَأْسَ أَعْدَائِنَا وَ مَنْ أَرَادَ بِنَا سُوءاً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ حِجَاباً وَ حَرَساً وَ مَدْفَعاً إِنَّكَ رَبُّنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ-
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ رَبَّنَا عَافِنَا مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها وَ مِنْ شَرِّ مَا يَسْكُنُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ إِلَهَ الْمُرْسَلِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ أَوْلِيَائِكَ وَ خُصَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ أَجْمَعِينَ بِأَتَمِّ ذَلِكَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ أُومِنُ بِاللَّهِ وَ بِاللَّهِ أَعُوذُ وَ بِاللَّهِ أَعْتَصِمُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَجِيرُ وَ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ مَنْعَتِهِ أَمْتَنِعُ مِنْ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ مِنْ رَجِلِهِمْ وَ خَيْلِهِمْ وَ رَكْضِهِمْ وَ عَطْفِهِمْ وَ رَجْعَتِهِمْ وَ كَيْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ وَ شَرِّ مَا يَأْتُونَ بِهِ تَحْتَ اللَّيْلِ وَ تَحْتَ النَّهَارِ مِنَ الْبُعْدِ وَ الْقُرْبِ وَ مِنْ شَرِّ الْغَائِبِ وَ الْحَاضِرِ و الشَّاهِدِ وَ الزَّائِرِ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً أَعْمَى وَ بَصِيراً وَ مِنْ شَرِّ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْ شَرِّ نَفْسٍ وَ وَسْوَسَتِهَا وَ مِنْ شَرِّ الدَّنَاهِشِ وَ الْحِسِّ وَ اللَّمْسِ وَ اللُّبْسِ وَ مِنْ عَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ بِالاسْمِ الَّذِي اهْتَزَّ بِهِ عَرْشُ بِلْقِيسَ
وَ أُعِيذُ دِينِي وَ نَفْسِي وَ جَمِيعَ مَا تَحُوطُهُ عِنَايَتِي مِنْ شَرِّ كُلِّ صُورَةٍ وَ خَيَالٍ أَوْ بَيَاضٍ أَوْ سَوَادٍ أَوْ تِمْثَالٍ أَوْ مُعَاهَدٍ أَوْ غَيْرِ مُعَاهَدٍ مِمَّنْ يَسْكُنُ الْهَوَاءَ وَ السَّحَابَ وَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ وَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ وَ الْبَرَّ وَ الْبُحُورَ وَ السَّهْلَ وَ الْوُعُورَ وَ الْخَرَابَ وَ الْعُمْرَانَ وَ الْآكَامَ وَ الْآجَامَ وَ الغِيَاضَ وَ الْكَنَائِسَ وَ النَّوَاوِيسَ وَ الْفَلَوَاتِ وَ الْجَبَّانَاتِ

وَ مِنْ شَرِّ الصَّادِرِينَ وَ الْوَارِدِينَ مِمَّنْ يَبْدُو بِاللَّيْلِ وَ يَنْتَشِرُ بِالنَّهَارِ وَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ وَ الْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ الْمُرِيبِينَ وَ الْأَسَامِرَةِ وَ الْأَفَاتِرَةِ وَ الْفَرَاعِنَةِ وَ الْأَبَالِسَةِ وَ مِنْ جُنُودِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ وَ مِنْ هَمْزِهِمْ وَ لَمْزِهِمْ وَ نَفْثِهِمْ وَ وِقَاعِهِمْ وَ أَخْذِهِمْ وَ سِحْرِهِمْ وَ ضَرْبِهِمْ وَ عَبَثِهِمْ وَ لَمْحِهِمْ وَ احْتِيَالِهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ-

حرزی از امام صادق علیه السلام
أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ مِنْ شَرِّ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ مِنْ شَرِّ السَّلَاطِينِ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ مِنْ شَرِّ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ مِنْ شَرِّ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ سُقْمٍ وَ آفَةٍ وَ غَمٍّ وَ هَمٍّ وَ فَاقَةٍ وَ عُدْمٍ وَ مِنْ شَرِّ مَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مِنْ شَرِّ الْفُسَّاقِ وَ الْفُجَّارِ وَ الدُّعَّارِ وَ الْحُسَّادِ وَ الْأَشْرَارِ وَ السُّرَّاقِ وَ اللُّصُوصِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ

دعای امام سجاد در صحیفه سجادیه
اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ کَیْدِهِ وَ مَکَایِدِهِ،
وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِیِّهِ وَ مَوَاعِیدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَائِدِهِ وَ أَنْ یُطْمِعَ نَفْسَهُ فِى إِضْلالِنَا عَنْ طَاعَتِکَ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِیَتِکَ، أَوْ أَنْ یَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا، أَوْ أَنْ یَثْقُلَ عَلَیْنَا مَا کَرَّهَ إِلَیْنَا.
اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِکَ، وَ اکْبِتْهُ بِدُءوبِنَا فِى مَحَبَّتِکَ، وَ اجْعَلْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ سِتْرا لا یَهْتِکُهُ، وَ رَدْما مُصْمِتا لا یَفْتُقُهُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِکَ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَایَتِکَ، وَ اکْفِنَا خَتْرَهُ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَى بِمِثْلِ ضَلالَتِهِ، وَ زَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَى ضِدَّ غَوَایَتِهِ، وَ اسْلُکْ بِنَا مِنَ التُّقَى خِلافَ سَبِیلِهِ مِنَ الرَّدَى.
اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْ لَهُ فِى قُلُوبِنَا مَدْخَلا وَ لا تُوطِنَنَّ لَهُ فِیمَا لَدَیْنَا مَنْزِلا.
اللَّهُمَّ وَ مَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ، وَ إِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ، وَ بَصِّرْنَا مَا نُکَایِدُهُ بِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ، وَ أَیْقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّکُونِ إِلَیْهِ، وَ أَحْسِنْ بِتَوْفِیقِکَ عَوْنَنَا عَلَیْهِ. اللَّهُمَّ وَ أَشْرِبْ قُلُوبَنَا إِنْکَارَ عَمَلِهِ، وَ الْطُفْ لَنَا فِى نَقْضِ حِیَلِهِ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَوِّلْ سُلْطَانَهُ عَنَّا (شیطان را بر ما چیره مگردان) وَ اقْطَعْ رَجَاءَهُ مِنَّا، وَ ادْرَأْهُ عَنِ الْوُلُوعِ بِنَا.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ آبَاءَنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَوْلادَنَا وَ أَهَالِیَنَا وَ ذَوِى أَرْحَامِنَا وَ قَرَابَاتِنَا وَ جِیرَانَنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْهُ فِى حِرْزٍ حَارِزٍ، وَ حِصْنٍ حَافِظٍ، وَ کَهْفٍ مَانِعٍ، وَ أَلْبِسْهُمْ مِنْهُ جُنَنا وَاقِیَةً، وَ أَعْطِهِمْ عَلَیْهِ أَسْلِحَةً مَاضِیَةً.
اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِکَ مَنْ شَهِدَ لَکَ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ أَخْلَصَ لَکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ، وَ عَادَاهُ لَکَ بِحَقِیقَةِ الْعُبُودِیَّةِ، وَ اسْتَظْهَرَ بِکَ عَلَیْهِ فِى مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِیَّةِ.

اللَّهُمَّ احْلُلْ مَا عَقَدَ، وَ افْتُقْ مَا رَتَقَ، وَ افْسَخْ مَا دَبَّرَ، وَ ثَبِّطْهُ إِذَا عَزَمَ، وَ انْقُضْ مَا أَبْرَمَ. (خدایا هر گِرِهی را که شیطان می‌بندد تو بگشا، و هر چه را او به هم می‌پیوندد، از هم بگسل، و هر تدبیری که می‌اندیشد، گسسته گردان، و از هر کار آن آهنگ آن می‌کند، بازش دار، و هر چه را استوار می‌سازد، در هم شکن)

اللَّهُمَّ وَ اهْزِمْ جُنْدَهُ، وَ أَبْطِلْ کَیْدَهُ وَ اهْدِمْ کَهْفَهُ، وَ أَرْغِمْ أَنْفَهُ (خدایا، سپاهیانش را در هم شکن، نیرنگش را تباه کن، پناهگاهش را ویران ساز، و بینی‌اش را به خاک مال)

6- در بعضی از نوشته های مورخین و محدثین شیعه نام بعضی از ذریه های ابلیس و شیطان ذکر گردیده :

1- وَلْها يا وَلهان؛ او مأمور طهارت و نماز و عبادت است. او انسان را در طهارت و نماز وسوسه مي کند و به شک مي اندازد که اين نماز باطل است؛ نمازي ديگر شروع کن، وضوي تو ناقص بود، دو مرتبه تجديد کن. گاهي در سجده در بدن انسان چيزي مي دمد، به طوري که انسان خيال مي کند وضوي او باطل شد و مجبور شود دو مرتبه وضو بگيرد.

2- هَفاف؛ مأموريت دارد که در بيابان ها و صحراها انسان را اذيت کند و براي ترسانيدن او را به وهم و خيال اندازد يا به شکل حيوانات گوناگون به نظر انسان درآيد.

3- زلنبور (يارکتبور)؛ که آن موکّل بازاري ها است. لغويات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زينت مي دهد. آنها هم براي اين که جنس خود را به فروش رسانند آن اعمال را انجام مي دهند.

4- ثبر؛ در وقتي که مصيبتي به انسان وارد مي شود، صورت خراشيدن، سيلي به خود زدن، يقه و لباس پاره کردن را براي انسان پسنديده جلوه مي دهد.

5- ابيض؛ انبيا را وسوسه مي کند. يا مأمور به خشم درآوردن انسان است و غضب را پيش او موجه جلوه مي دهد و به وسيله آن خونها ريخته مي شود.

6- اعور؛ کارش تحريک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت مي آورد! و انسان را وادار به زنا مي کند. اعور، همان شيطاني است كه برصيصاي عابد را وسوسه کرد تا با دختري زنا کند و بعد او را به قتل رساند. روزي اعور پيش هود پيغمبر رفت، آن حضرت ضربه اي به چشم او زد، کج شد.

7- داسم؛ همواره مراقب خانه ها است. وقتي انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نياورد، با او داخل خانه مي شود و آن قدر وسوسه مي کند تا شرّ و فتنه ايجاد نمايد و اهل خانه را به جان هم اندازد. اگر انسان سر سفره غذا نشست و «بسم الله» نگفت با او غذا مي خورد. هرگاه انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و ناراحتي پيدا شد بايد بگويد (داسم، داسم، اعوذ بالله منه)

8- مطرش يا مشوط و ساوشوط؛ کار او پراکندن اخبار دروغ يا دروغ هايي است که خود جعل کرده، در حالي که حقيقت ندارد.

9- قَنذَر؛ او نظارت بر زندگي افراد مي کند. هرکس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد، غيرت را از او برمي دارد، به طوري که انسان در برابر ناموس خود بي تفاوت مي شود.

10- دهّار؛ مأموريت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوري که انسان خواب هاي وحشتناک مي بيند، يا در خواب به شکل زنان نامحرم درمي آيد و انسان را وسوسه مي کند تا او را محتلم کند.

11- اقبض؛ وظيفه او تخم گذاري است. روزي سي عدد تخم مي گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد در وسط زمين، از هر تخمي عده اي از شياطين و عفريت ها و غول ها و جن بيرون مي آيند که تمام آنها دشمن انسان اند.

12- تمريح؛ امام صادق(ع) فرمودند: براي ابليس-در گمراه ساختن افراد- کمک کننده اي است به نام «تمريح» وي در آغاز شب بين مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر مي کند.

13- قَزح؛ ابن کوا از اميرالمؤمنين(ع) از قوس و قزح پرسيد، حضرت فرمود: قوس و قزح مگو؟ زيرا نام شيطان «قزح» است بلکه بگو «قوس اله و قوس الرحمن»

14- زوّال؛ مرحوم کليني از عطيه بن المعزام روايت کرده که وي گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مرداني که داراي مرض «اُبنه» بوده و هستند ياد کردم. حضرت فرمود: «زوال» پسر ابليس با آنها مشارکت مي کند و ايشان مبتلا به آن مرض مي شوند.

15- لاقيس؛ او يکي از دختران شيطان است و کارش وادار کردن زنان به مساحقه و هم جنس بازي زنان است. او مساحقه را به زنان قوم لوط ياد داد. يعقوب بن جعفر مي گويد: مردي از حضرت صادق(ع) از مساحقه بازي زن با زن ديگر- پرسيد: حضرت در حالي که تکيه کرده بود نشست و فرمود: زن زير و زن رو- هر دو ملعون اند. پس از آن فرمود: خدا بکشد «لاقيس» دختر ابليس را که چه عمل زشتي را براي زن ها آورد. آن مرد گفت: اين کار اهل عراق است؟ حضرت فرمود: سوگند به خدا که اين عمل در زمان رسول خدا(ص) بود قبل از آن که در عراق باشد.

16- مُتکَوِّن؛ شکل خود را تغيير مي دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک درمي آورد و مردم را گول مي زند و به اين وسيله آنان را وادار به گناه مي کند.

17- مُذَهّب؛ خود را به صورت هاي مختلفي درمي آورد، مگر به صورت پيغمبر و يا وصي او. مردم را به هر وسيله که بتواند گمراه مي کند.

18- خنزب؛ بين نمازگزار و نمازش حايل مي شود، يعني توجه قلب را از وي برطرف مي کند. در خبر است که عثمان بن ابي العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول(ع) عرض کرد: شيطان بين نماز و قرائت من حايل مي شود- يعني حضور قلب را از من مي گيرد- حضرت جواب داد: نامش شيطان «خنزب» است. پس هر زمان از او ترسيدي به خدا پناه ببر.

19- مِقلاص؛ موکّل قمار است. قماربازها همه به دستور او رفتار مي کنند. به وسيله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمني در ميان آنان به وجود مي آورد.

20- طَرطَبه؛ يکي از دختران آن ملعون مي باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازي را هم به آنان تلقين مي کند.

---------------------------------------------------------------

از تمام فقهاء درخواست میکنم در تفاسیر، تفسیر تسنیم از حکیم الهی آیت الله جوادی آملی را اصل قرار دهند و کارشناسان در پاسخگویی از این تفسیر گرانقدر استفاده کنند!

الإمامُ الباقرُ عليه السلام : تَفسيرُها بالباطِنِ أنَّ لِكُلِّ قَرنٍ مِن هذهِ الاُمّةِ رَسولاً مِن آلِ محمّدٍ يَخرُجُ إلَى القَرنِ الذي هُو إلَيهِم رَسولٌ ، و هُمُ الأولياءُ و هُمُ الرُّسُلُ .
امام باقر عليه السلام فرمود : تفسير باطنى آن، اين است كه براى هر قرن و نسلى از اين امّت، رسولى از خاندان محمّد است كه در ميان آن نسل كه فرستاده به سوى آنهاست ظهور مى كند.همينان هستند اولياء و همينانند رسولان.

امام على عليه السلام : إنَّ اللّه َ تعالى اختَصَّ لنفسِهِ بعدَ نَبيِّهِ صلى الله عليه و آله مِن بَرِيَّتِهِ خاصّةً عَلاّهُم بتَعليَتِهِ ، و سَما بهِم إلى رُتبَتِهِ ، و جَعَلَهُمُ الدُّعاةَ بالحَقِّ إلَيهِ، و الأدِلاّءَ بالإرشادِ علَيهِ ، لِقَرنٍ قَرنٍ ، و زَمَنٍ زَمَنٍ .
خداوند، بعد از پيامبرش صلى الله عليه و آله ، از ميان آفريدگان خود خاصگانى به خويش اختصاص داد و با ارج نهادن خود، آنان را ارجمند و بلند مرتبه گردانيد و به سوى رتبه و منزلت خويش ارتقايشان داد و آنان را دعوتگران به سوى خود و راهنمايان به وجود خويش قرار داد و اينان قرنى از پى قرنى و دوره اى از پس دوره اى مى آيند.

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ في صفةِ مُحِبّيهِم ـ : و طَبَقةٌ يُحِبّونا في السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، هُمُ النَّمَطُ الأعلى ، شَرِبوا مِن العَذْبِ الفُراتِ ، و عَلِموا تأويلَ الكِتابِ ، و فَصْلَ الخِطابِ ، و سَببَ الأسبابِ ، فهُمُ النَّمَطُ الأعلى ، الفَقرُ و الفاقَةُ و أنواعُ البَلاءِ أسْرَعُ إلَيهِم مِن رَكْضِ الخَيلِ ، مَسَّتْهُمُ البَأساءُ و الضَّرّاءُ و زُلْزِلوا و فُتِنوا ، فمِن بَينِ مَجْروحٍ و مَذْبوحٍ مُتَفرِّقينَ في كُلِّ بلادٍ قاصِيَةٍ .

امام صادق عليه السلام ـ در وصف دوستداران اهل بيت عليهم السلام ـ فرمود: و گروهى هستند كه در آشكار و نهان ما را دوست دارند، اينان طراز برترند، از آبى شيرين و گوارا نوشيده اند و تأويل و تفسير قرآن را مى دانند و از فصل الخطاب و علّت اسباب آگاهند ؛ اينان همه طراز اولند و فقر و ندارى و انواع بلا، شتابانتر از دويدن اسب به سويشان بشتابد و سختى و تنگدستى، آنان را فرا گيرد و دچار تزلزل شوند و به فتنه در افتند و يكى زخم بردارد و ديگرى سرش بريده شود، و [اينان ]در هر شهر دور دستى، پراكنده باشند.

قالَ الرَّجُلُ : فأنا مِن مُحِبِّيكُم فِي السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، قالَ جعفرٌ عليه السلام : إنّ لِمُحِبِّينا في السِّرِّ وَ العَلانِيَةِ علاماتٍ يُعرَفُونَ بها ، قالَ الرجُلُ : و ما تِلكَ العَلاماتُ ؟ قالَ عليه السلام : تلكَ خِلالٌ أوَّلُها أ نَّهُم عَرَفُوا التَّوحيدَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ و أحكَمُوا عِلمَ تَوحِيدِهِ ·

مرد گفت : پس [بر اساس اين تقسيم بندى ]من از دوستداران باطنى و ظاهرى شما هستم . امام صادق عليه السلام فرمود : دوستداران باطنى و ظاهرى ما نشانه هايى دارند كه با آنها شناخته مى شوند . مرد پرسيد : آن نشانه ها چيست؟ حضرت فرمود : چند خصلتند . اولين خصلت آن است كه خداى يگانه را چنان كه بايد شناخته اند و علم توحيد او را خوب آموخته اند

با سلام و احترام

یحبّونه;952894 نوشت:
متاسفانه براساس همین آیه مذکور و آیات دیگر، این مطلب غلط جا افتاده که شیطان تنها کارش وسوسه است و تمام!!!


منظور بنده هم از جملات فوق انکار نقش شیاطین و اجنه در خصوص سحر و طلسمات و مانند آن نبود، آنچه که بنده نفی کردم تسلّط است، یعنی شیطان بتواند اختیار را از انسان سلب کند، حتی طبق نظر ملاصدرا سحر هم تصرف در قوه خیال است، یعنی کسی که سحر می شود باز اختیار دارد اما خیالش دچار توهم می شود، توهم بدبینی، توهم عشق، و مانند آن، لذا می گویند کسی که اراده اش قوی باشد به سادگی سحر نمی شود.
در هر صورت منظور بنده نفی تسلّط بر انسان و سلب اختیار بوده است که در مواضع متعدد بنده در پست ابتدایی این منظور فهمیده می شود:

مسلم;952792 نوشت:
نقشی بیش از وسوسه نداشته و بر انسان مسلّط نمی شود

مسلم;952792 نوشت:
کسی منکر این نیست که انسان ها به دست شیطان گمراه می شوند! بلکه منکر این هستیم که این گمراهی با اختیار انسان نبوده باشد

مسلم;952792 نوشت:
نمیخواهیم در گمراهی ها نقش شیطان را منکر شویم، بلکه می خواهیم نقش اختیار را تثبیت کنیم

مسلم;952792 نوشت:
در هر صورت اختیار از انسان گرفته نمیشود

وگرنه بنده هم مخالف با سخنان شما نیستم.

یورال;952862 نوشت:
درود جناب مسلم عزیز
راستش منم یه سوالی همیشه داشتم در این زمینه که اساسا چطور میشه فرق بین وسوسه ابلیس رو با وسوسه نفس درونی خودمون رو تشخیص داد؟
ملاک و معیاری برای این تمایز وجود داره؟
سپاس


با سلام و احترام
هرگز قابل تشخیص نیست، اگر این وسوسه از جانب غیر نفسمان باشد کارایی نخواهد داشت، یعنی ما اگر یک موجودی را در کنار خودمان حس می کنیم که دارد به ما القاء می کند حس خوبی نسبت به آن نخواهیم داشت، وسوسه درونی به این است که گمان کنیم خودمان هستیم، خودمان داریم خودمان را تشویق می کنیم، خودمان داریم کارمان را نیکو می بینیم.
خودِ نگرش ما، خودِ افکار ماست که شیطانی میشود؛ نفس ما می تواند شیطانی بشود.
لذا داریم که خطوراتی که به ذهن ما وارد می شود یا از جانب ملائکه است، یا از جانب شیاطین؛ اما به عنوان خطور و فکر خودمان وارد ذهن ما میشود.

مسلم;952792 نوشت:
برخی روایات به این مسئله اشاره دارند، همان طور که به نق از جابربن عبدالله انصاری وارد شده

سلام
استاد روایتی که نقل کردید ظاهرا به معصوم منتهی نمیشود به این شکل به نظرتون اعتباری دارد؟

عبد آبق;953123 نوشت:
سلام
استاد روایتی که نقل کردید ظاهرا به معصوم منتهی نمیشود به این شکل به نظرتون اعتباری دارد؟

سلام و احترام
بله روایت از جابربن عبدالله انصاری است، اما گاهی از قرائنی چون شخصیت خود راوی معلوم میشود که از معصوم است، مثلا کسی است که جز از معصوم روایت نمی کند.
علاوه بر اینکه این مطلب، مطلبی نیست که فقط متکی به این روایت باشد، برخی آیات قرآن هم به آن اشاره دارند.

مسلم;952913 نوشت:
بر انسان مسلّط نمی شود

مسلم;952913 نوشت:
اختیار از انسان گرفته نمیشود

با سلام و تشکر....استاد گرامی ابتدا اینکه فکر می کنم یک سوء تفاهم پیش آمده که توضیح می دهم...اما سوال اول اینکه، شما دقیقا وسوسه را شرح ندادید...بنده خواستم از شما که معنی و مفهوم وسوسه را توضیح دهید...آیا از نظر شما، اینکه شیطان بر انسان مسلط نیست و اختیار انسان را نمی گیرد، به معنای این است که صرفا وسوسه می کند...یعنی وسوسه هر اقدام و عملی را شامل می شود جز اینکه اختیار سلب نشود...یعنی معنا و مفهوم وسوسه انقدر گسترده هست؟!اگر نه...پس چرا، همونطور که عرض کردم، اینجا و اونجا زیاد تاکید می شه که شیطان جز وسوسه کار دیگری نمی تواند بکند...
بعد بنده یک مثال زدم از یزید...بنده اصلا منظورم این نبود که اشاره به تجسم و جسمانی بودن شیطان کرده باشم...بنده منظورم این بود، که شیطان، می آید یک برهان درست می کند...می آید یزید را طوری ظاهر سازی می کند که یک شخص نه خیلی حکیم و دانا، به اشتباه می افتد و پیش خود می گوید، که حتما یزید بر حق است که نماز شب می خواند...خوب اینکه ابلیس طوری طرح ریزی می کند که یک شخص نه خیلی حکیم که چه بسا، خود شخص ما باشیم یا شخص خود بنده باشم، شاید به اشتباه افتاده و فریب بخورم...اینجا این عمل ایلیس آیا یک وسوسه هست صرفا؟! ؟! اینکه من نماز شب خوندن یزیر را ببینم و دو دوتا چهار تا بکنم و بعد بگویم، آها حتما یزید بر حق است...این اسمش می شود وسوسه کردن شیطان؟! ؟! بنده پیش خود فکر می کردم، وسوسه شیطان یعنی...شیطان بیاید، یک مرا وادار کند که یک عمل زشت و گناه را با علم به آنکه آن عمل گناه هست انجام دهم...مثلا شیطان بیاید وسوسه کند و بگوید، حالا یکبار دروغ بگو، فردا توبه می کنی...خوب این اسمش وسوسه هست...ولی اینکه ابلیس بیاید ظاهر سازی کند و مثلا یزید را طوری نمایان کند که من نا خواسته و از روی ندانم و جهالت به گمراهی بیافتم هم اسمش وسوسه کردن هست؟! ؟! امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم....پس شاید بهتر باشه اصلا لفظ وسوسه را توضیح دهید...وسوسه دقیقا چه معنی ای دارد...مثلا سرکار در مورد سحر و اینها هم زدند...آیا این ها هم مصداق وسوسه کردن است...اگر نه، پس این اشتباه هست که بگوییم شیطان کارش تنها وسوسه کردن است؟! ؟!
این نکته هم گفتنیه که حتی ابلیس می تواند اختیار را تا حدی سلب کند..مثلا یکی را اجیر می کند که با تیغ شمشیر مرا مجبور به یک عمل زشت گند......من مجبورم که از تیغ شمشیر یک کار زشت کنم...و خوب این انجام عمل زشت می تواند مقدمه ای برای گمراهی های آینده باشد...به هر حال کسی مثلا از زور تیغ شمشیر که اختیارش سلب شده به یک معنا رفت زنا کرد و طعم زنا را چشید...خوب چه بسا به گمراهی افتاده و در ادامه هم چند باره زنا کند

پارسا مهر;953196 نوشت:
آیا از نظر شما، اینکه شیطان بر انسان مسلط نیست و اختیار انسان را نمی گیرد، به معنای این است که صرفا وسوسه می کند...یعنی وسوسه هر اقدام و عملی را شامل می شود جز اینکه اختیار سلب نشود...یعنی معنا و مفهوم وسوسه انقدر گسترده هست؟!


با سلام و احترام

ببینید وسوسه لازم نیست مستقیم باشد، شیطان تمام تلاشش را برای گمراه کردن انسان ها به کار می گیرد، یکی از این کارها وسوسه مستقیم است، و یکی دیگر از این کارها تلاش برای وسوسه انسان های ظالم و روی کار آمدن ایشان است.
آن هم وسوسه است فقط غیر مستقیم، یعنی شخص دیگری را وسوسه می کند و او به گمراه ساختن ما اقدام می کند. یا شخص ظالم و ضد دینی را وسوسه می کند و رفتارهای ضد دین و ظالمانه او دامان جامعه و مردم را می گیرد.
قرآن کریم این دسته از انسان ها را هم شیطان می داند، چرا که اراده ای جز اراده شیطان ندارند(ناس:4الی6)

اما در مورد اینکه ممکن است انسان مثلا در مورد مثالی که در خصوص یزید و نماز شب زدید گمراه شود باید توجه بفرمایید این گمراهی از دو حال خارج نیست:
اگر این شخص واقعا بدون انکه تقصیری داشته باشد فریب خورده است، حتی فکرش هم نمی کرده، یعنی راهی برای تشخیص حق نداشته، یا عقلش بیش از این مقدار کشش نداشته که ممکن است این نماز شب ظاهرسازی باشد، خب اینجا خداوند با نگاه لطفش و رحمت و بخشش به او نگاه خواهد کرد.

اما در جایی که انسان مقصر است نمی تواند بگوید شیطان من را فریب داد، وقتی امام حسین(ع) که امامی است که از جانب پیامبر(ص) تعیین شده، عبودیت امام حسین(ع) قبل مقایسه با یزید و یزیدیان نیست، در علم وشجاعت و هیچ اوصاف انسانی دیگری نیز قابل مقایسه نیست، اینجا کسی نمی تواند بگوید من فریب نماز شب خواندن یزید را خوردم!(که البته بر فرض شما داریم بحث می کنیم وگرنه یزید نمازهای یومیه اش را هم معلوم نیست می خوانده یا نه، چه برسد به نماز شب!)

خلاصه اینکه شیطان می تواند با وسوسه مستقیم یا غیر مستقیم و ایجاد فتنه های اجتماعی تشخیص حق را دشوار کند، اما باز هم ملاک هایی برای تشخیص حقانیت وجود دارد که اگر انسان از آنها رویگردانی کند بازخواست خواهد شد؛ بله اگر بر فرض هیچ راهی بین دو شخصیت برای تشخیص حق و باطل نبود انسان دیگر اینجا تقصیری ندارد.

پرسش
در داستانی آمده که شیطان معاویه را برای نماز صبح بیدار کرده است، خب این تأییدات و رفتارهای شیطانی موجب گمراهی مردم خواهد شد، چطور گفته میشود که شیطان فقط وسوسه می کند؟

پاسخ
برای پاسخ به این سوال، توجه به سه نکته لازم است:

نکته اول:
ماجرایی که فرمودید مربوط به داستانی است که مولوی نقل می کند که شیطان معاویه را برای نماز بیدار کرد، و معاویه پرسید چرا من را بیدار می کنی؟ شیطان گفت: اگر نمازت فوت مي شد تو حسرت مي خوردي و اين حسرت به اندازه ي دویست نماز ارزش داشت.

گر نمازت فوت می‌شد آن زمان می‌زدی از درد دل آه و فغان
آن تاسف و آن فغان و آن نیاز درگذشتی از دو صد ذکر و نماز
من ترا بیدار کردم از نهیب تا نسوزاند چنان آهی حجاب

البته این داستان در منابع روایی یافت نشد.

اما با چشم پوشی از این داستان اصل اینکه شیاطین می توانند تمثّل یافته و ظاهر شوند پذیرفتنی است، چرا که هم از ظاهر قرآن بر می آید که شیطان میتواند به صورت آدمی نمودار شود: (1)
«وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَ قَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنىّ‏ِ جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلىَ‏ عَقِبَيْهِ وَ قَالَ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّنكُمْ إِنىّ‏ِ أَرَى‏ مَا لَا تَرَوْنَ إِنىّ‏ِ أَخَافُ الله»؛ ‏و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان، اعمال آنها [مشركان‏] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمى‏گردد! و من، همسايه (و پناه‏دهنده) شما هستم!» امّا هنگامى كه دو گروه (كافران، و مؤمنان مورد حمايت فرشتگان) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد من از خدا مى‏ترسم‏.(2)

و هم برخی روایات به این مسئله اشاره دارند، همان طور که به نقل از جابربن عبدالله انصاری وارد شده است:
شيطان در چهار صورت مجسم شد: در روز جنگ بدر به صورت سراقة بن مالك بن جشعم مدلجى درآمد و به قريش گفت:" لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكُمْ".

و در روز عقبه به صورت منبه بن حجاج مجسم شده و ندا در داد كه: محمد و بى ‏دينانى كه همراه اويند در عقبه هستند بشتابيد و به آنان برسيد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به انصار فرمود: نترسيد كه صداى ابليس از خودش تجاوز نمى ‏كند و كسى آن را نمى‏ شنود.

و در روزى كه قريش در دار الندوه اجتماع كرده بودند به صورت پيرى از اهل نجد درآمد و در كار ايشان كمك فكرى كرد، و خداوند اين آيه را در حقش نازل فرمود:" وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ".

و در روزى كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دنيا رحلت كرد به صورت مغيرة بن شعبه مجسم شد و گفت: اى مردم دين خدا را مانند امپراطورى كسرى و قيصر موروثى نكنيد، شما امروز آن را توسعه دهيد قهرا براى هميشه توسعه پيدا مى‏كند. بنابراين، زمامدارى آن را به بنى هاشم ندهيد كه فردا منتظر زنان حامله شويد تا بزايند و فرزندشان زمامدارتان شود.(3)

نکته دوم:
نکته دومی که مهم است این است که شیطان حتی در صورت ظاهر شدن باز هم نقشی بیش از وسوسه نداشته و بر انسان مسلّط نمی شود، هم قرآن کریم بر این مطلب تصریح فرموده است(4):
«إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقّ‏ِ وَ وَعَدتُّكمُ‏ْ فَأَخْلَفْتُكُم‏ وَ مَا كاَنَ لىِ‏َ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَنٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لىِ فَلَا تَلُومُونىِ وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم»؛ خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد.(5)

و هم داستان هایی که از تمثّل شیطان بیان شده نشان میدهد که او اگر ظاهر هم بشود باز هم فقط وسوسه میکند، و هرگز اجباری در کار نیست.
البته ممکن است با وسوسه هایش شخصیت هایی چون معاویه و یزید ایجاد کند و آنها مردم را به بی دینی اجبار کنند، اما نقشی که شیطان انجام داده اجبار نبوده، او فقط وسوسه کرده اما با واسطه تبدیل به اجبار شده است.
پس آن هم در حقیقت وسوسه است فقط غیر مستقیم، یعنی شخص دیگری را وسوسه می کند و او به گمراه ساختن ما اقدام می کند. یا شخص ظالم و ضد دینی را وسوسه می کند و رفتارهای ضد دین و ظالمانه او دامان جامعه و مردم را می گیرد.
قرآن کریم این دسته از انسان ها را هم شیطان می داند، چرا که اراده ای جز اراده شیطان ندارند(6)
نکته دیگری که ذکر آن مهم است این است که هر چه انسان بیشتر به وسوسه های شیطانی گوش کند طبیعتا نفس اماره او تقویت شده و اراده او در برابر این نفس اماره ضعیف تر خواهد شد، و تابع شیطان می شود و توان مخالفت ندارد، اما در هر صورت اختیار از انسان گرفته نمیشود، اینکه ما تعبیر تسلّط شیطان را به کار می بریم به معنای ضعف اراده انسان است، نه اینکه حتی در صورت عدم رضایت انسان هم شیطان مسلّط باشد، مانند کسانی که به امری اعتیاد دارند و با اینکه اختیار دارند اما اراده ترک آن را ندارند.

نکته سوم:
طبق انچه که در دو نکته پیشین گفته شد قطعا شیطان در گمراه کردن انسان ها نقش داشته و در روز قیامت هم در گناه گمراهان شریک خواهد بود، کسی منکر این نیست که انسان ها به دست شیطان گمراه می شوند! بلکه آنچه منکر آن هستیم این است که این گمراهی با اختیار انسان نبوده باشد.

به عبارت دیگر نمی خواهیم در گمراهی ها نقش شیطان را منکر شویم، بلکه می خواهیم نقش اختیار را تثبیت کنیم.
انسان با اختیار خودش از این وسوسه ها تأثیر پذیرفته و پیرو شیطان شده است، البته وسوسه کننده هم در گناه او شریک است، و این اختصاص به شیطان هم ندارد، هر انسانی هم که دوستش یا دیگری را به انجام گناه تشویق و وسوسه کند در گناه او شریک است.
_________________________________
1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374ش، تهران، ج 7، ص 201.
2. انفال:48/8.
3. طوسی، محمد بن حسن، امالی، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، قم، ص176 و177.
4. تفسير نمونه، ج‏10، ص: 327.
5. ابراهیم:22/14.
6. ناس:114/4الی6.

موضوع قفل شده است