جمع بندی سوال درباره عدل خداوند!!!

تب‌های اولیه

257 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره عدل خداوند!!!

به نام خدا
یه سوال داشتم
ببینید مگه نمیگن خدا قادر مطلقه؟!
مگه غیر از اینه که خود خداوند فرموده اگر کسی توان و قدرت داشت نسبت به همسایه هاشم مسئوله
حالا خودش نسبت به بنده هاش مسئول نیست!
شما فرض کنید یه دختری از یه رابطه نامشروع به دنیا بیاد
پدر و مادر ادمای پلیدی باشن و مجبور کنن این دخترو که در سن 16 ، 17 سالگی فحشا کنه
این دختره با تمام وجود خدا رو بخواد
اما پدرش با زور کتک و تهدید و شکنجه
کاری کنه که این دختره گناه کنه
دختر هم مقاومت کنه ولی بلاخره بعد از هزار جور مشکل قبول کنه
هر کس یه ظرفیتی داره
این دختر بعد از صد بار که کتک خورد و خدا رو صدا کرد و نه صدایی اومد نه کمکی رسید
دیگه نمیتونه پای حرفش بمونه و شک میکنه
و حقم داره
چرا باید کتک بخوره و شکنجه بشه برای کسی که حتی جواب نمیده و کمکش نمیکنه
به هر حال این دختر گناه میکنه
تو دنیا هم زجر میکشه
و وقتی میمیره
میره جهنم؟!
به این دلیل که ناخواسته به این دنیا؟
به این دلیل که خدا میتونسته کمکش کنه و نکرده؟
به این دلیل که نمیخواسته پدر و مادرش اونا باشن و شدن؟
به این دلیل که مجبور شده و اومده تو این دنیا و خدا تو شرایطی قرارش داده که مجبور شده گناه کنه
حقش جهنمه؟!
با این استدلال خداوند متعال عادله؟!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

ََAli_zne;951947 نوشت:
با این استدلال خداوند متعال عادله؟!

نکته اول: تخلف علت از معلول محال است
ببینید آفرینش جبری است و چاره ای از آن نیست. وقتی علت یک چیز محقق شود معلول هم محقق می شود، فرزند معلولِ علتی است به نام پدر و مادر؛ هم جسم او و هم روح او معلول این ترکیب هست.
اینطور نیست که خداوند روح ما را خلق کرده باشد و بعد یکی را به خانواده «الف» بفرستد، و دیگری را به خانواده «ب» و بعدی را به خانواده «ج»! بلکه همانطور که جسم انسان در خانواده خاص و متناسب با ویژگی های ژنتیکی پدر و مادر متولد می شود روح او هم از همین بستر برخواسته است، و اصلا تولد او در خانواده دیگر ناممکن است!

نکته دوم: اختیار ضرورت دارد
رشد انسان در سایه اختیار محقق میشود، یعنی اینکه انسان مختار باشد در هر مسیری که می خواهد قدم بردارد و هرگونه می خواهد رفتار کند، در غیر این صورت هرگز رشدی محقق نمیشود!این که کسی بدون اختیار خودش مجبور شود دست و صورتش را بشوید و اذکاری را بگوید و دولا و راست شود هرگز جای نماز را نخواهد گرفت! پس جهان آفرینش بدون اختیار حکیمانه نیست!
اما وقتی پای اختیار به میان آمد طبیعتا برخی از آن سوء استفاده می کنند، اما نمیشود رشد و تکامل انسان را به خاطر این سوء استفاده او، تعطیل کرده و اختیار را از ایشان گرفت!

بنابراین بنا بر یک مصلحت بزرگتر همه انسان ها باید اختیار داشته باشند ولو آنکه از این اختیار بد استفاده کنند، مانند پدر و مادری که در مسئله شما مطرح شده که دخترشان را مجبور به فحشا می کنند، خب این لازمه عالمی است که انسان بتواند در آن رشد کند، خداوند که نمی تواند آنها را مجبور کند که خوب باشند، باید پدر و مادرها در انتخاب نوع رفتارشان با فرزندشان آزاد باشند.

نکته سوم: گناه از روی اجبار
پیامبر(ص) در روایتی می فرمایند:
«وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَد»؛ از امت من گناه 9 چیز برداشته شده است: گناهانی که اشتباها یا از روی فراموشی انجام می گیرد، و آنچه را که نمی دانند، و آنچه که طاقت آن را ندارند، و آنچه که از انجام آن چاره ای ندارند، و آنچه که به انجام آن اجبار می شوند، و فال بد زدن، تفکر های وسوسه آلود در مورد خلقت، و حسادت مادامی که در گفتار و رفتار ظاهر نشده باشد.
بنابراین در فرض مسئله، شدت گناه آن دختر بستگی به شدت اجبار او دارد، اگر 50 درصد اجبار شود خب به همان اندازه از گناه او کاسته میشود، و اگر آنگونه که شما می فرمایید فرض کنیم که دختر را با کتک و شکنجه مجبور می کرده اند و راه و چاره دیگری چون فرار و مانند آن نداشته خب گناهی بر او نیست.
پس نباید گمان کرد که چنین دختری روز قیامت هم در جهنم است، که در این صورت کاملا ظالمانه می بود!
چنین دختری نه تنها به خاطر زنا مجازات نمیشود بلکه به خاطر زجری که از این فحشا کشیده است به او عوض داده میشود، هم به خاطر آن کتک ها و شکنجه ها، و هم به خاطر تجاوزهایی که به او شده است، چون این در روحیه دختر خیلی نقش تخریبی دارد! خداوند تک تک ان سختی ها را در قیامت برای او جبران خواهد کرد به گونه ای که آن دختر کاملا راضی شود.

نکته چهارم: تفاوت حسابرسی های اخروی
حسابرسی خداوند نسبت به اعمال بندگان در روز قیامت یکسان نیست، بلکه متناسب با نعمت ها و امکاناتی است که به هر انسانی داده است، همانطور که می فرماید:
«رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ»؛ بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داد تا شما را نسبت به نچه که به شما ارزانی داشته امتحان دهد.(انعام:165)

بنابراین قرار نیست گناهان و ثواب های همه یکسان محاسبه شود، گناه زنای این دختر هرگز با گناه زنای کسی که از سر هوس بازی زنا می کند یکسان نیست، شرایط او در میزان گناهش لحاظ میشود.
همینطور در حسابرسی سایر رفتارهای اشتباه این دختر نقش خانواده و پدر و مادر و محیط و خانواده بد او لحاظ می شود، و حسابرسی او با دختری که در خانواده مذهبی به دنیا آمده و بزرگ شده و این اشتباهات را مرتکب شده کاملا متفاوت خواهد بود.

مسلم;952566 نوشت:
رشد انسان در سایه اختیار محقق میشود، یعنی اینکه انسان مختار باشد در هر مسیری که می خواهد قدم بردارد و هرگونه می خواهد رفتار کند، در غیر این صورت هرگز رشدی محقق نمیشود!
سلام.می شه بیشتر توضیح بدید که انسان در سایه اختیار رشد پیدا می کنه یعنی چی...مثلا شما یک ژیان رو حساب کنید، فرضا...این ماشین ژیان می تونه جبرا توسط سازنده رشد پیدا کنه و مثلا تبدیل بشه به بنز، یعنی ژیان رشد می کنه به سمت بنز، بدون اینکه اختیاری داشته باشه...یعنی چی رشد انسان در سایه اختیار محقق می شود، چرا نتونه جبرا رشد پیدا کنه...

بله منم به این موضوع یا موضوعات مشابه خیلی فک کردم و دیدم این واقعا عادلانه نیست. مثلا ی بچه ای که یتیم بوده و گناهی نداشته میفته تو راه دزدی یا مواد مخدر آخرش دستگیر میشه میفته زندان این واقعا نهایت بی عدالتیه.

با سلام و احترام

پارسا مهر;952653 نوشت:
سلام.می شه بیشتر توضیح بدید که انسان در سایه اختیار رشد پیدا می کنه یعنی چی...مثلا شما یک ژیان رو حساب کنید، فرضا...این ماشین ژیان می تونه جبرا توسط سازنده رشد پیدا کنه و مثلا تبدیل بشه به بنز، یعنی ژیان رشد می کنه به سمت بنز، بدون اینکه اختیاری داشته باشه...یعنی چی رشد انسان در سایه اختیار محقق می شود، چرا نتونه جبرا رشد پیدا کنه...

بله درست می فرمایید اما دقت کنید این رشد خود ژیان نیست، از بیرون ارتقاء پیدا کرده.
ببینید یک وقت سازنده از فعلش انتظار خاصی دارد خب فعل را در همان مرتبه میسازد، مثل اینکه خداوند ملائکه و حیوانات را آفریده و در همان مرتبه ای که خواسته آفریده است، لذا از رشد انسانی خالی هستند.

منطقی نیست که مثلا یک موجود را در مرتبه پایین تر بسازد و بعد خودش آن را ارتقاء بدهد، این بی حکمتی است! مثلا سازندگان یک کارخانه، به بنز نیاز دارند اول بیایند ژیان بسازند و بعد آن را ارتقاء بدهند!

بنابراین اگر موجودی را در مرتبه پایین تر خلق می کنند یا برای عجز خالق است، یا برای این است که خودش ارتقاء بیابد.
در خداوند عجز راه ندارد، و ملائکه را که برای اهداف خاص خلق کرده در همان مرتبه خلق کرده است، پس اگر انسان را در مرتبه پایین تر و برای تکامل به مراتب بالاتر خلق کرده، برای این است که از درون رشد کند، اگر قرار بود از بیرون رشد کند که خب از اول کامل تر می آفرید! معنا ندارد خدا انسان را اول ضعیف بیافریند و بعد خودش آن را رشد دهد!
علاوه بر اینکه اگر این بود باید همه انسان ها رشد مثبت می یافتند، در حالی که برخی انسان ها رشد منفی داشته و سقوط می کنند.

پس رشد از درون در گرو اختیار است، و حال که روشن شد رشد انسان باید از درون باشد، دیگر این هم روشن می شود که پس شخص باید اختیار داشته باشد.
این خاصیت انسان است، وگرنه ملائکه و حیوانات هستند که می بینید به خاطر عدم امیال متعارض رشد به معنای رشد انسانی هم ندارند!

fateme 88;952670 نوشت:
بله منم به این موضوع یا موضوعات مشابه خیلی فک کردم و دیدم این واقعا عادلانه نیست. مثلا ی بچه ای که یتیم بوده و گناهی نداشته میفته تو راه دزدی یا مواد مخدر آخرش دستگیر میشه میفته زندان این واقعا نهایت بی عدالتیه.

با سلام
با پاسخی که عرض شد مسئله حل نشد؟

بگذارید اینطوری مسئله را مطرح کنم، برای رفع ظلم از این بچه یتیم ها سه راه وجود دارد:

1- قوانین عالم را به هم بزند، مثلا تمام پدران و مادران بد بچه دار نشوند!
2- اختیار از والدین این بچه یا کسانی که در حقش ظلم می کنند سلب شود تا مجبور باشند خوب رفتار کنند!.
3- در آخرت و زندگی ابدی برای آن کودک جبران شود.

خدا بین این سه راه، راه سوم را برگزیده است.

مسلم;952679 نوشت:
با سلام
با پاسخی که عرض شد مسئله حل نشد؟

بگذارید اینطوری مسئله را مطرح کنم، برای رفع ظلم از این بچه یتیم ها سه راه وجود دارد:

1- قوانین عالم را به هم بزند، مثلا تمام پدران

و مادران بد بچه دار نشوند!
2- اختیار از والدین این بچه یا کسانی که در حقش ظلم می کنند سلب شود تا مجبور باشند خوب رفتار کنند!.
3- در آخرت و زندگی ابدی برای آن کودک جبران شود.

خدا بین این سه راه، راه سوم را برگزیده است.


سلام
لازم نیست خداوند قوانین را نقض کرده یا اختیار را از انسان بگیرد. خداوند با علم به اینکه میلیون ها کودک بدون هیچ گناهی زجر خواهند کشید قوانین را وضع کرده و اختیار به انسان داده است. به نظر عجیب میاد که خداوند عادل و توانا و مهربان نتونسته راهی برای زجر نکشیدن کودکان پیدا کنه و بهترین راه حل رو در این دیده که بذاریم کودکان زجر بکشن و در عوض در آخرت جبران کنیم.

شایا;952718 نوشت:
لازم نیست خداوند قوانین را نقض کرده یا اختیار را از انسان بگیرد. خداوند با علم به اینکه میلیون ها کودک بدون هیچ گناهی زجر خواهند کشید قوانین را وضع کرده و اختیار به انسان داده است. به نظر عجیب میاد که خداوند عادل و توانا و مهربان نتونسته راهی برای زجر نکشیدن کودکان پیدا کنه و بهترین راه حل رو در این دیده که بذاریم کودکان زجر بکشن و در عوض در آخرت جبران کنیم.

جناب شایای عزیز
در بحث عدل و شرور مطلقا نباید احساساتی نگاه کرد!!
اولا عقل ما وقتی طبق براهین کمال مطلق بودن خداوند را اثبات کرد هرگز نمی تواند رفتارهای او را قضاوت کند! مگر آنکه ادعا داشته باشد به اندازه او از حقیقت همه جهان آگاهی دارد! وگرنه قضاوت ما به مثابه کودکی می ماند که به خاطر درد آمپول عدالت پزشک فوق تخصص را به چالش می کشد و در درون خودش محکومش می سازد!!

اما بنده با این حال آمدم و تا حدی که عقل اجازه می دهد مطلب را بازتر کردم، خواهش می کنم اولا در مطلبی که عرض کردم دقت بفرمایید، من نگفتم خداوند نمی تواند این کودکان را از رنج نجات دهد، گفتم نقض این قوانین به مصلحت نیست! و اگر این قوانین باشد چاره ای از درد و رنج نیست، مثل این است که شما بگویید خداوند اشیاء کروی را به گونه ای روی هم بچیند که فاصله ای بین آنها نباشد!! می گوییم بابا نمی شود! یا باید اشیاء را عوض کرده و مکعب کند، یا اگر کروی باشند نمیشود بین آنها فاصله نباشد!!
اختیار هم همچنین خداوند در قرآن می فرماید: ما اگر بخواهیم همه شما را به اجبار هدایت می کنیم(انعام:149) اما این که خدا این کار را نمی کند به خاطر این است که مصلحت نیست، سلب اختیار و ایمان اجباری که فضیلت نیست!!

انسان در این بستر دنیا نیامده که بماند که!! چرا ما افق دیدمان اینقدر محدود است؟! این دنیا در برابر آخرت حتی به اندازه 5 دقیقه اول یک فیلم سینمایی هم به حساب نمی آید! انسان امده در این دنیا تا با سختی ها رشد کند، ما باید این مسئله را درک کنیم!!

علاوه بر اینکه قرآن کریم از یک افق سخن می گوید که ما ممکن است از آن غافل باشیم: «ان مع العسر یسرا»؛ با هر سختی آسانی است! خب تا حدی خدا می خواهد فضا را برای ما روشن کند، افق دید ما به افق دید خدا نزدیک شود! نگرش احساساتی در این مسئله کاملا رهزن است! مثل این میشود که مردم در روستاها با سختی بیشتری زندگی می کنند و بچه ها از ابتدای کودکی با این سختی ها دست و پنجه نرم می کنند اما بسیاری ااز مردم در شهرها معتقدند آب در دل بچه ها نباید تکان بخورد و آنها را در ناز و نعمت بزرگ می کنند تا بچه ها سختی نکشند! اما خروجی این دو روش چه شده؟ کیست که قوی تر بودن از نظر روحی و جسمی، و پشتکار و سخت کوشی بچه های روستا نسبت به شهرها را به طور کلی تصدیق نکند؟! مگر کسانی که در شهرها هم روش دیگری در تربیت دنبال کرده اند.

در این راستا سخن زیاد است می توانم تا فردا صبح بنویسم اما برای توضیح مطلب فکر می کنم کافی باشد چون شما استدلالی بیان نکردید که به آن پاسخ دهم، فقط فهم مطلب برایتان کمی دشوار بود که فکر می کنم این توضیحات کافی باشد.

باز اگر ابهامی بود شفاف بفرمایید، در خدمتم

سلام
اگه میشه قبل از اینکه بحث جلو بره من یک سوال مطرح کنم.
آیا در این جهان عدالت برقراره؟
الف)اگر خیر با عدالت خدا تضاد نداره؟
ب) اگر بله، آیا در زندگی همگان نیز عدالت برقرار است؟

مسلم;952726 نوشت:

اما بنده با این حال آمدم و تا حدی که عقل اجازه می دهد مطلب را بازتر کردم، خواهش می کنم اولا در مطلبی که عرض کردم دقت بفرمایید، من نگفتم خداوند نمی تواند این کودکان را از رنج نجات دهد، گفتم نقض این قوانین به مصلحت نیست! و اگر این قوانین باشد چاره ای از درد و رنج نیست، مثل این است که شما بگویید خداوند اشیاء کروی را به گونه ای روی هم بچیند که فاصله ای بین آنها نباشد!! می گوییم بابا نمی شود! یا باید اشیاء را عوض کرده و مکعب کند، یا اگر کروی باشند نمیشود بین آنها فاصله نباشد!!

دقیقا مشکل من همینجاس. خداوند هم اشیاء کروی آفریده هم گفته این اشیاء را بدون فاصله کنار هم میچینم. وجود رنج برای کودکان و عدالت برای من گنگه.
نقل قول:
انسان امده در این دنیا تا با سختی ها رشد کند، ما باید این مسئله را درک کنیم!!

چرا؟ یعنی بدون سختی کشیدن نمیشه رشد کرد؟ یعنی حضرت آدم و حوا که اول بهشت بودن رشدی نداشتن؟ آیا افرادی که در آینده به بهشت میروند رشد نخواهند کرد؟ آیا لازمه رشد سختی است؟
در ضمن من لحنم شاید تند به نظر بیاد که عذرخواهی میکنم و منظوری ندارم :d
تشکر

سلام و احترام

شایا;952730 نوشت:
آیا در این جهان عدالت برقراره؟
الف)اگر خیر با عدالت خدا تضاد نداره؟
ب) اگر بله، آیا در زندگی همگان نیز عدالت برقرار است؟

قطعا گزینه «الف» درست است، در جهان عدالت برقرار نیست، اما این با عدالت خدا تضادی ندارد.
خواهش میکنم دقت بفرمایید، در خلقت بندگان دو راه بیشتر نیست:

الف) آنها اختیار نداشته باشند و همیشه از روی جبر به عدالت رفتار کنند! خب بله در این صورت هرگز بی عدالتی در جهان وجود نمی داشت!

ب) آنها اختیار داشته باشند که به عدالت رفتار کنند و یا به ظلم! در این صورت بی عدالتی در جهان وجود خواهد داشت، اما این با عدالت خدا در تضاد نیست چون سوء استفاده مردم است از ان چیزی که خداوند به خاطر خوبی اش به اینها داده!

حال از بین این دو گزینه شما کدام را می پسندید؟
اگر قرار باشد خداوند یک عده موجود مجبور بیافریند، بود و نبود آنها چه فرقی می کند؟! خداوند که نعوذ بالله عقده ی خلق کردن ندارد! بلکه برای مخلوقاتش هدفی در نظر گرفته است، و هدفی که از انسان انتظار می رود جز با اختیار ممکن نیست.

شایا;952730 نوشت:
دقیقا مشکل من همینجاس. خداوند هم اشیاء کروی آفریده هم گفته این اشیاء را بدون فاصله کنار هم میچینم. وجود رنج برای کودکان و عدالت برای من گنگه

خیر!
عرض من این بود همانطور که اگر اجسام کروی باشند نمی شود بین آنها فاصله نباشد، وقتی انسان را با اختیار می آفرینیم دیگر نمیشود مانع بی عدالتی آنها شد، مگر آنکه اختیار را دوباره از آنها بگیریم! تا زمانی که اختیار هست این شکاف ها و بی عدالتی ها هم هست! تا زمانی که اجسام کروی هست، این شکاف و فاصله هست.
مثال بنده از این جهت بود! اگر شما می گویید خداوند از انسان ها اختیار را بگیرد، خب آن حرف دیگری است!

شایا;952730 نوشت:
چرا؟ یعنی بدون سختی کشیدن نمیشه رشد کرد؟ یعنی حضرت آدم و حوا که اول بهشت بودن رشدی نداشتن؟ آیا افرادی که در آینده به بهشت میروند رشد نخواهند کرد؟ آیا لازمه رشد سختی است؟


بدون اختیار نمیشود رشد کرد، و البته سختی ها هم در این مسیر کمک کننده هستند.
حضرت آدم و حوا هم در بهشت جاویدان نبودند(بحثش مفصل است) اما بله هر کسی وارد بهشت اخروی شد دیگر رشد ندارد.

شایا;952730 نوشت:
در ضمن من لحنم شاید تند به نظر بیاد که عذرخواهی میکنم و منظوری ندارم

خواهش می کنم عیبی ندارد.@};-

مسلم;952679 نوشت:
با سلام
با پاسخی که عرض شد مسئله حل نشد؟

بگذارید اینطوری مسئله را مطرح کنم، برای رفع ظلم از این بچه یتیم ها سه راه وجود دارد:

1- قوانین عالم را به هم بزند، مثلا تمام پدران

و مادران بد بچه دار نشوند!
2- اختیار از والدین این بچه یا کسانی که در حقش ظلم می کنند سلب شود تا مجبور باشند خوب رفتار کنند!.
3- در آخرت و زندگی ابدی برای آن کودک جبران شود.

خدا بین این سه راه، راه سوم را برگزیده است.

بله دوست عزیز حل نشد. این مواردی که گفتید اصلا منطقی نیست. با توجه به عدل خدا و رحمان بودن خدا . این موارد که آدم تو دنیا میبینه خیلی نقیضه

fateme 88;952780 نوشت:
بله دوست عزیز حل نشد. این مواردی که گفتید اصلا منطقی نیست. با توجه به عدل خدا و رحمان بودن خدا . این موارد که آدم تو دنیا میبینه خیلی نقیضه

خواهش می کم مطلبتان را بازتر کنید، من الان نمی فهم اشکال شما به کجای استدلال بنده است؟ تا بتوانم پاسخ بدهم، اینکه بگویید نه نمی شود و منطقی نیست و خیلی نقیض است شفاف نیست که به کجای استدلال اشکال وارد می کنید.
من استدلالی بیان کردم خب شفاف بفرمایید دلیلی بر بی منطقی آن دارید یا اینکه نسبت به مسئله استبعاد دارید؟

مسلم;952778 نوشت:
سلام و احترام
قطعا گزینه «الف» درست است، در جهان عدالت برقرار نیست، اما این با عدالت خدا تضادی ندارد.
خواهش میکنم دقت بفرمایید، در خلقت بندگان دو راه بیشتر نیست:

الف) آنها اختیار نداشته باشند و همیشه از روی جبر به عدالت رفتار کنند! خب بله در این صورت هرگز بی عدالتی در جهان وجود نمی داشت!

ب) آنها اختیار داشته باشند که به عدالت رفتار کنند و یا به ظلم! در این صورت بی عدالتی در جهان وجود خواهد داشت، اما این با عدالت خدا در تضاد نیست چون سوء استفاده مردم است از ان چیزی که خداوند به خاطر خوبی اش به اینها داده!

حال از بین این دو گزینه شما کدام را می پسندید؟
اگر قرار باشد خداوند یک عده موجود مجبور بیافریند، بود و نبود آنها چه فرقی می کند؟! خداوند که نعوذ بالله عقده ی خلق کردن ندارد! بلکه برای مخلوقاتش هدفی در نظر گرفته است، و هدفی که از انسان انتظار می رود جز با اختیار ممکن نیست.



سلام.
یعنی به نظر شما ناعدالتی تنها ناشی از اختیار انسان ها میشه؟ چون به نظرم ناعدالتی های زیادی هست که ربطی به اختیار نداره. از ناعدالتی های موجود در طبیعت میشه نام برد.

سلام
چون انسان مختار هست پس مورد آزمایش قرار میگیرد و این دنیا سرای امتحان و ابتلاست اصل داستان هبوط آدم از بهشت هم به خاطر همین انتخاب و اختیار بود چون میوه ممنوعه را خورد که خود از روی اختیار دست به اینکار زد پس شایستگی بودن در بهشت را از دست داد تا اینکه به این شایستگی نرسد هرگز به بهشت نخواهد رفت پس دنیا مکانی شد برای اثبات شایسته بهشت بودن شد اگر خدا میخواست از همه یک امتحان را بگیرد مسلم بود که تا یک نفر امتحان کرد دیگران کاملا مطمئن میشوند که چه اتفاقی برایشان قرار هست بیفتد پس اینکه هر انسانی با ویژگیها و سرنوست مجزا به دنیا می آید برای این هست که امتحان ویژه خود را پس بدهد امتحانات خداوند برای هر فرد متفاوت از فرد دیگر است ولی این به معنای تبعیض یا ظلم نیست نمره ها به گونه ای داده میشود که هیچ اجحافی به شخص نمی شود میگویید یک نفر چرا این همه سختی میکشد و یک نفر کاملا در آسایش است پس عدالت کجاست؟ حتی سختیهایی که میکشیم موجب بخشایش گناهان و یا رسیدن ثواب به ما میشود بله سوال سخت تر امتیاز بالاتر دارد این هرگز بی عدالتی نیست به خصوص اگر بنده خاص پروردگار باشید چون خدا شما را با امتحانهای سختر آزمایش می کند تا عیار و ارزش ایمان شما نمایان شود و اشخاص ظالم را دستشان را باز میگذارد تا ببیند تا چه حد به ظلم و شقاوت ادامه می دهند تا پرونده آنها روز بروز سیاه تر شود در حقیقت این امتحانها برای مشخص شدن عیار انسانهاست هر امتحانی متناسب با شخص طراحی میشود تا سنجش کاملا واضحی از فرد ایجادشود کاملا رتبه فرد را مشخص می کند شما یک درس مثلا زبان را در نظر بگیرید آزمونهای زیادی برای سطوح مختلف انجام میشود سوالات هر آزمون متناسب با سطح یادگیرنده زبان هست سطح خوب و سطح متوسط و سطح مبتدی. پس اگر بخواهیم از همه یک نوع آزمون بگیریم شاید دهها نفر بیست و یا بر عکس ده ها نفر صفر بگیرند آیا همه بیستها در یک سطحند؟آیا همه صفرها در یک سطحند؟پس متنوع بودن سوالات برای افراد گوناگون نه تنها خلاف عدل نیست بلکه برای تشخیص دقیق عیار و ارزش هر انسان هست که عین عدالت هست

شایا;953181 نوشت:
سلام.
یعنی به نظر شما ناعدالتی تنها ناشی از اختیار انسان ها میشه؟ چون به نظرم ناعدالتی های زیادی هست که ربطی به اختیار نداره. از ناعدالتی های موجود در طبیعت میشه نام برد.

با سلام و ادب
خیر، مصیبت های طبیعی نیز وجود دارد اما چون سوال پرسشگر از بی عدالتی های اجتماعی که مربوط به رفتار انسان می شود بود بنده نیز در همین فضا پاسخ دادم.

اما در مورد پاسخ شما باید سه نکته عجالتا عرض کنم:

نکته اول: وقتی بشر علم و حکمت و قدرت و کمالات بی نهایت الهی را اثبات کرد دیگر نمی تواند با این آگاهی اندک خودش رفتار کسی که خالق جهان است و به همه امور احاطه علمی دارد را قضاوت کند، چنین کسی مانند کودکی می ماند که درد آمپول را میفهمد اما چون از علم پزشک به ضرورت این تزریق بی اطلاع است، جز کینه و ناراحتی از پزشک چیزی عایدش نمیشود.

نکته دوم: مصیبت های طبیعی لازمه عالم ماده است، نمی شود این نظام مادی باشد اما این مصیبت ها نباشد! مثال میزنم، جاذبه برای زندگی بشر ضرورت دارد نمی شود که جاذبه که برای انداختن تخم مرغ در ماهیتابه و راه رفتن بشر روی زمین و ... لازم است باشد اما انسان را از روی پشت بام به پایین نکشد، یا هواپیمایی که موتورش آسیب دیده را به پایین نکشد! نمی شود پوست بدن انسان برای راحتی حرکت کردن او نرم و انعطاف پذیر باشد اما در تصادف که آهن لوله و مچاله میشود آسیب نبیند!

نکته سوم: مشکلات و مصیبت های طبیعی برخی نشأت گرفته از لوازم تکامل و تکوّن زمین است، و برخی هم باز ناشی از سوء اختیار خود انسان، مثلا برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی موجب رانش زمین میشود، یا آلاینده های طبیعی و بر هم زدن اکو سیستم مناطق و...
قرآن کریم هم به این مطئله اشاره فرموده است:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده ‏اند آشكار شده است خدا مى‏ خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.(روم:41)


مسلم;952726 نوشت:
وگرنه قضاوت ما به مثابه کودکی می ماند که به خاطر درد آمپول عدالت پزشک فوق تخصص را به چالش می کشد و در درون خودش محکومش می سازد!

سلام، به نظرم فرق میکند ، پزشک فوق تخصص مجبور است درد آمپول را به ما تحمیل کند تا زود خوب بشیم، ولی خداوند چرا مجبور باشد ؟ تا اینکه ما اختیار داشته باشیم ؟

به نظرم مشکل از جای دیگریست، ما فکر کرده ایم عادل بودن خداوند به این معنی است که به همه خیر و لذت برساند، در صورتی که عادل بودن خداوند به این معنی است که هر چیزی را سر جای خودش قرار دهد، مثلا اگر شخصی به صلاحش است سرما بخورد تا گناهانش پاک شود او را به سرماخوردگی دچار کند و اگر کسی با سرماخوردگی بیشتر به گناه میوفتد و عذاب خودش را بیشتر میکند ، عذاب او را نگه دارد برای آخرت، یا اگر کسی ظلمش و گناهش از یه حدی بیشتر باشد هم در دنیا و هم در آخرت او را مجازات کند !

به نظرم ما نمیتوینم بگیم خداوند عادله مگه اینکه اولا اثبات کنیم که خداوند علیم هستش، چون یک شخص علیم هست که میتونه هر چیزی رو سر جای خودش قرار بده و عادل باشه، ولی وقتی علیم بودن خداوند اثبات شد نوبت به این میرسد که چرا با اینکه خدا علیم و عادل هستش دنیا پر از بی عدالتی هستش ؟ جوابش به نظرم این هستش که چون ما دونستیم علیمه ، و چون میدونیم موجود علیم کارهایش را بر اساس دلیل میکند و از جایی که علم دارد هر چیزی را سر جای خودش و به بهترین شکل قرار میدهد، اما در دنیا همه چیز سر جای خودش نیست پس معاد اثبات میشود تا تناقض برطرف شود .

یعنی چون خدا علیم و عادل هستش، و در دنیا عدل برقرار نیست ، ضرورت معاد اثبات میشود تا عدل خدوند کامل شود !

مسلم;952566 نوشت:
ببینید آفرینش جبری است و چاره ای از آن نیست. وقتی علت یک چیز محقق شود معلول هم محقق می شود، فرزند معلولِ علتی است به نام پدر و مادر؛ هم جسم او و هم روح او معلول این ترکیب هست.
اینطور نیست که خداوند روح ما را خلق کرده باشد و بعد یکی را به خانواده «الف» بفرستد، و دیگری را به خانواده «ب» و بعدی را به خانواده «ج»! بلکه همانطور که جسم انسان در خانواده خاص و متناسب با ویژگی های ژنتیکی پدر و مادر متولد می شود روح او هم از همین بستر برخواسته است، و اصلا تولد او در خانواده دیگر ناممکن است!

با سلام
شاید این سوال بنده ربطی مستقیم به پرسش تاپیک نداشته ولی میتونه به عدل الهی ربط داشته باشه:
پس تکلیف افرادیکه میتونستن بدنیا بیان ولی نیومدن چی میشه؟ خیلی از نطفه هایی که بسته شده ولی قبل از اینکه این نطفه درون رحم رشد کنه ممکنه مثلا مادر فوت کنه.در حالیکه اگر این نطفه رشد میکرد میشد یک انسان و حتی انسان صالحی میشد.حال که چنین نشده و فیض هستی یافتن از او سلب شده تکلیفش چیست و این چگونهن با عدل الهی سازگار هست.؟


سلام

نقل قول:
نکته اول: وقتی بشر علم و حکمت و قدرت و کمالات بی نهایت الهی را اثبات کرد دیگر نمی تواند با این آگاهی اندک خودش رفتار کسی که خالق جهان است و به همه امور احاطه علمی دارد را قضاوت کند، چنین کسی مانند کودکی می ماند که درد آمپول را میفهمد اما چون از علم پزشک به ضرورت این تزریق بی اطلاع است، جز کینه و ناراحتی از پزشک چیزی عایدش نمیشود.

مثال شما یک ایراد خیلی بزرگ داره که خدای قادر و عالم را با یک دکتر مقایسه کردین. شما باید اثبات کنید که خداوند هیچ راهی برای رشد انسان ها به غیر از سختی دادن به اونها نداره.
نقل قول:
نکته دوم: مصیبت های طبیعی لازمه عالم ماده است

به نظرم دچار مغلطه شدید. اگر میشه با استدلال و نه استفاده از مثالی که وجه تشابهی نداره این گزاره را هم استدلال کنید. البته بعد از این، باید اثبات کنید چرا خداوند دنیای دیگه ای نمیتوانست بیافریند که ناعدالتی در آن نباشد.
نقل قول:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده ‏اند آشكار شده است خدا مى‏ خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.(روم:41)

نکته ای که اینجا هست خداوند تر و خشک را با هم میسوزاند. عده ای گناهکار هستند ولی خداوند کوچک و بزرگ را مجازات میکند. آیا راهی بهتر وجود ندارد؟

با تشکر

به من بیاموز;953240 نوشت:
سلام، به نظرم فرق میکند ، پزشک فوق تخصص مجبور است درد آمپول را به ما تحمیل کند تا زود خوب بشیم، ولی خداوند چرا مجبور باشد ؟ تا اینکه ما اختیار داشته باشیم ؟

سلام و احترام

ببینید از جهت مثال فرقی نمی کند، جهت مثال بنده این است:

اولا: چاره ای از آن نیست، و این در هر دو مشترک است! یعنی هر دو ضرورت دارد، بله قبل دارم که تفاوتی هم در میان است، و آن این است که در اولی یعنی مصیبت های جهان این ناچاری به خاطر عجز و ناتوانی خدا نیست، بلکه به خاطر لوازم عالم ماده است که چاره ای از آن نیست. اما در دومی به خاطر ناتوانی پزشک است، اما در هر دو صورت این زجر به خاطر این است که چاره ای از آن نیست، یا به خاطر ضعف در فاعلیت(مثل پزشک)، و یا به خاطر ضعف در قابلیت(مثل مصیبت های جهان مادی)

و ثانیا: هر دو مصلحت دارند که ممکن است انسان از آن غافل باشد.

به من بیاموز;953240 نوشت:
به نظرم مشکل از جای دیگریست، ما فکر کرده ایم عادل بودن خداوند به این معنی است که به همه خیر و لذت برساند، در صورتی که عادل بودن خداوند به این معنی است که هر چیزی را سر جای خودش قرار دهد، مثلا اگر شخصی به صلاحش است سرما بخورد تا گناهانش پاک شود او را به سرماخوردگی دچار کند و اگر کسی با سرماخوردگی بیشتر به گناه میوفتد و عذاب خودش را بیشتر میکند ، عذاب او را نگه دارد برای آخرت، یا اگر کسی ظلمش و گناهش از یه حدی بیشتر باشد هم در دنیا و هم در آخرت او را مجازات کند !

حرفتان را با کمی اصلاح قبول دارم، و آن اصلاح این است که عدالت به معنای اعطاء هر حقی به صاحب آن است؛ لذا مثالتان را قبول ندارم.
چون نباید گمان کنیم که خدا نشسته و به برخی سرماخوردگی و مانند آن می دهد و به برخی نه! همه اینها طبق علل و اسباب عادی است! عمده بیماری ها به نوع رفتار خودِ مردم برمی گردد!
مثلا تغذیه ها افتضاح شده، کارها همه ماشینی شده و بی تحرکی فریاد می کشد، آلودگی آب و هوا هم تا دلتان بخواهد، بعد می گوییم خدا فلانی را به سرطان مبتلا کرده تا پاکش کند یا چون ظلم کرده، یا چون دوستش داشته یا...

به من بیاموز;953242 نوشت:
به نظرم ما نمیتوینم بگیم خداوند عادله مگه اینکه اولا اثبات کنیم که خداوند علیم هستش

این سخن شما درست است و بنده هم در پست های پیشین به آن اشاره کردم که ظلم در جایی تحقق می یابد که نقصی در انسان نباشد مثلا یا علمش ناقص باشد، یا قدرتش محدود باشد، یا عقده داشته باشد یا نیاز داشته باشد، و...در غیر این صورت اگر موجودی بی نیاز کامل باشد صدور ظلماز او محال است.

به من بیاموز;953242 نوشت:
از جایی که علم دارد هر چیزی را سر جای خودش و به بهترین شکل قرار میدهد، اما در دنیا همه چیز سر جای خودش نیست پس معاد اثبات میشود تا تناقض برطرف شود

یک تذکر باید بیان کنم:
باید دقت شود به اینکه "خداوند عادل نیست" برای اثبات معاد استناد نشود؛ بلکه از آنجا که بی عدالتی در جهان هست، معاد اثبات میشود! اما این بی عدالتی خدشه ای به عدالت خداوند وارد نمی سازد، بلکه نشأت گرفته از تزاحم های مادی، و سوء اختیار بشریت است.

به من بیاموز;953242 نوشت:
یعنی چون خدا علیم و عادل هستش، و در دنیا عدل برقرار نیست ، ضرورت معاد اثبات میشود تا عدل خدوند کامل شود !

یک اصلاح جزئی باید بیان کنم و آن اینکه عدل خدا کامل هست و ربطی به معاد ندارد برای کامل شدن، معاد بروز و نمود آن عدالت است، لازمه عدل الهی معاد است، یعنی اگر معاد نبود می بایست خداوند در همین دنیا انتقام مظلومین و مصیبت دیدگان را بدهد! پس حالا که نگرفته در آینده می گیرد!

Miss.Narges;953246 نوشت:
پس تکلیف افرادیکه میتونستن بدنیا بیان ولی نیومدن چی میشه؟ خیلی از نطفه هایی که بسته شده ولی قبل از اینکه این نطفه درون رحم رشد کنه ممکنه مثلا مادر فوت کنه.در حالیکه اگر این نطفه رشد میکرد میشد یک انسان و حتی انسان صالحی میشد.حال که چنین نشده و فیض هستی یافتن از او سلب شده تکلیفش چیست و این چگونهن با عدل الهی سازگار هست.؟

اگر همه این نطفه ها بخواهند بچه بشوند که هر پدر و مادری باید میلیاردها بچه داشته باشند!!
ببینید عدالت یعنی اینکه حق هر کسی به او اعطاء شود، و حقوق تکیوینیِ موجودات به اندازه ظرفیت و رتبه وجودی انهاست، نطفه ی انسان، انسان نیست تا حق حیات انسانی داشته باشد، مثل دانه های گندمی می ماند که می توانستند تبدیل به بوته گندمی بشود اما نشده! این که بی عدالتی نیست، حقی از ایشان سلب نشده!

بله اگر به مرتبه ای از تکامل برسند که نفس انسانی در آنها دمیده شود حتی اگر سقط هم بشوند باز در آخرت خواهند بود، چون وارد مرحله انسانی شده اند، اما اگر زودتر سقط شوند خب حرکتی بوده اند که ممکن بود در آینده به انسانی تبدیل شوند، اما در میانه راه به مانع برخورد کرده و انسان نشده اند.

با سلام و ادب

شایا;953248 نوشت:
مثال شما یک ایراد خیلی بزرگ داره که خدای قادر و عالم را با یک دکتر مقایسه کردین. شما باید اثبات کنید که خداوند هیچ راهی برای رشد انسان ها به غیر از سختی دادن به اونها نداره

ببینید جناب شایای عزیز
مثال بنده از این بابت بود که این سختی ها گاهی ضرورت دارد، کار ندارم که این ضرورت به خاطر عجز و ناتوانی پزشک است، یا عدم قابلیت ماده، مثال در این است که گاهی ضرورت دارد، تفصیل ماجرا را به جناب به من بیاموز عرض کردم:

مسلم;953275 نوشت:
جهت مثال بنده این است:

اولا: چاره ای از آن نیست، و این در هر دو مشترک است! یعنی هر دو ضرورت دارد، بله قبل دارم که تفاوتی هم در میان است، و آن این است که در اولی یعنی مصیبت های جهان این ناچاری به خاطر عجز و ناتوانی خدا نیست، بلکه به خاطر لوازم عالم ماده است که چاره ای از آن نیست. اما در دومی به خاطر ناتوانی پزشک است، اما در هر دو صورت این زجر به خاطر این است که چاره ای از آن نیست، یا به خاطر ضعف در فاعلیت(مثل پزشک)، و یا به خاطر ضعف در قابلیت(مثل مصیبت های جهان مادی)

و ثانیا: هر دو مصلحت دارند که ممکن است انسان از آن غافل باشد.

مثال بنده این نیست که نعوذ بالله، خدا هم مثل پزشک نمی تواند درد را برطرف کند، بلکه می گویم تزاحم و تعارض علل مادی که موجب رنج میشود لازمه ی عالم ماده اس، که در ادامه توضیح بیشتری عرض خواهم کرد.

شایا;953248 نوشت:
به نظرم دچار مغلطه شدید. اگر میشه با استدلال و نه استفاده از مثالی که وجه تشابهی نداره این گزاره را هم استدلال کنید. البته بعد از این، باید اثبات کنید چرا خداوند دنیای دیگه ای نمیتوانست بیافریند که ناعدالتی در آن نباشد.

ببینید دو راه داریم، یکی از بالا به پایین، و دیگری از پایین به بالا

اول) از بالا به پایین: وقتی خدا و اوصاف او را اثبات کنیم می فهمیم که ظلم و بی عدالتی در خصوص خداوند راه ندارد، پس اگر مصیبتی در عالم خلقت وجود دارد، یا چاره ای از آن نیستف یا خیر آن بیشتر از شر آن است.

دوم) از پایین به بالا: وقتی مصیبت ها و دردهای جهان را نگاه می کنیم می بینیم اینها ناشی از قوانینی هستند که این قوانین برای زندگی بشر ضرورت دارند اما بالاخره بی احتیاطی موجب مصیبت می شود!
بحث در این خصوص بسیار مفصل است، قبلا هم به دو مورد اشاره کردم:

مسلم;953199 نوشت:
جاذبه برای زندگی بشر ضرورت دارد نمی شود که جاذبه که برای انداختن تخم مرغ در ماهیتابه و راه رفتن بشر روی زمین و ... لازم است باشد اما انسان را از روی پشت بام به پایین نکشد، یا هواپیمایی که موتورش آسیب دیده را به پایین نکشد! نمی شود پوست بدن انسان برای راحتی حرکت کردن او نرم و انعطاف پذیر باشد اما در تصادف که آهن لوله و مچاله میشود آسیب نبیند!

اما باز هم به موارد دیگری اشاره میشود:

قانون سرعت، قانون حرکت، و مانند آن قوانینی هستند که وجود آنها برای حیات ضرورت دارد، خب انسان با استفائه از همین قوانین هست که وسایلی برای نقل و انتقالات سریع میسازد، اما نمی شود انسان اتومبیل و هواپیما بسازد و با سرعت حرکت کند اما در هنگام برخورد با مانع آسیب نبیند!

همچنین بسیاری از شرور نسبی هستند، یعنی نسبت به دیگران شر هستند، مثلا مار برای بقاء نیاز به نیش، گاو برای بقاء نیاز به شاخ، و شیر و پلنگ برای بقاء نیاز به چنگال و دندان دارند، اینها برای خودشان خوب است، به نسبت به ماست که اینها شر تلقی می شوند! نباید گفت اینها شر هستند، درحالی که اگر مارها نبودند جوندگان همه چیز را نابود می کردند، اگر علف خواران نبودند مراتع کنترل نمیشدند، و اگر گوشت خواران نبودند علف زارها و مراتع نابود میشدند، همه اینها در کنار هم هستند که تعادل را به محیط زیست به رمغان می آورند.

شایا;953248 نوشت:
نکته ای که اینجا هست خداوند تر و خشک را با هم میسوزاند. عده ای گناهکار هستند ولی خداوند کوچک و بزرگ را مجازات میکند. آیا راهی بهتر وجود ندارد؟

ببینید دنیا که مکان حسابرسی نیست که گنهکاران از بی گناهان جدا شوند، محیط زندگی یکسان اقتضا می کند هر کسی آن را خراب کرد همه آسیب ببینند، مثل کشتی که اگر سوراخ شود فرقی نمی کند چه کسی آن را سوراخ کرده باشد، همه غرق می شوند!
آلودگی هوا، الودگی آب، برداشت های بی رویه از آب های زیرزمینی که موجب رانش زمین، و نیز گسترش بیابان ها و غبارالود شدن هوا می شود، و مسائلی مانند آن را که نمی شود گنهکار را از بی گناه جدا کرد، همه آسیب میبینند! حتی اقوام گذشته را که خداوند میخواست عذاب کند به انبیا می فرمود که به هراه پیروانتان آن منطقه را ترک کنید، چون تفکیک گنهکار از بی گناه در این عذاب های اجتماعی ممکن نیست، مگر با نقض قوانین ظاهری جهان که به مصلحت نیست و باب کشف علوم طبیعی را بسته وعلوم مهندسی را فلج می کند!

آنچه که باز در پایان تأکید می کنم این است که نگرش دلسوزانه و عاطفی در مباحث عدل و حکمت به شدت رهزن است، باید با دسد کاملا عقلی و بدون تریک احساسات به مسئله نگاه کنید.

مسلم;953278 نوشت:
گر همه این نطفه ها بخواهند بچه بشوند که هر پدر و مادری باید میلیاردها بچه داشته باشند!!
ببینید عدالت یعنی اینکه حق هر کسی به او اعطاء شود، و حقوق تکیوینیِ موجودات به اندازه ظرفیت و رتبه وجودی انهاست، نطفه ی انسان، انسان نیست تا حق حیات انسانی داشته باشد، مثل دانه های گندمی می ماند که می توانستند تبدیل به بوته گندمی بشود اما نشده! این که بی عدالتی نیست، حقی از ایشان سلب نشده!

بله اگر به مرتبه ای از تکامل برسند که نفس انسانی در آنها دمیده شود حتی اگر سقط هم بشوند باز در آخرت خواهند بود، چون وارد مرحله انسانی شده اند، اما اگر زودتر سقط شوند خب حرکتی بوده اند که ممکن بود در آینده به انسانی تبدیل شوند، اما در میانه راه به مانع برخورد کرده و انسان نشده اند.


پس یعنی وجود همه ما تصادفی بوده؟

Miss.Narges;953382 نوشت:
پس یعنی وجود همه ما تصادفی بوده؟

حقیقتش متوجه منظورتان نشدم؛ بنده منظورم تصادفی بودن وجود ما نبود، نمی دانم از کدامین بخش از سخنان بنده شما تصادف را برداشت کردید!
همه این وقایع طبق قانون علت و معلول اتفاق افتاده است، یعنی رسیدن یک سلول به تخمک و ناکام ماندن بقیه، یا رشد جنین و سپس سقط آن به خاطر بیماری، یا ضربه، یا مانند آن همه قابل تبیین علمی در چارچوب قوانین است، هیچ تصادفی در کار نیست.

تصادف به معنای شانسی بودن یا بی علت بودن مطلقا در تکوّن این نظام راه ندارد، بله از نگاه مردم که نسبت به این علل و عوامل جاهل هستند ممکن است تعبیر شانس یا تصادف به کار برود و مثلا بگویند از میان میلیاردها سلول اسپرم انسان های موجود از خواهر و برادرهای احتمالی خویش سبقت گرفته اند و به دنیا آمده اند. اما این مطلقا از نگاه علمی پذیرفتنی نیست، بلکه تک تک علل و عوامل در پیدایش برخی موجودات، و ناکام ماندن برخی دیگر تابع علل و قوانین خلل ناپذیر است.

مسلم;953384 نوشت:
تصادف به معنای شانسی بودن یا بی علت بودن مطلقا در تکوّن این نظام راه ندارد، بله از نگاه مردم که نسبت به این علل و عوامل جاهل هستند ممکن است تعبیر شانس یا تصادف به کار برود و مثلا بگویند از میان میلیاردها سلول اسپرم انسان های موجود از خواهر و برادرهای احتمالی خویش سبقت گرفته اند و به دنیا آمده اند. اما این مطلقا از نگاه علمی پذیرفتنی نیست، بلکه تک تک علل و عوامل در پیدایش برخی موجودات، و ناکام ماندن برخی دیگر تابع علل و قوانین خلل ناپذیر است.

سلام
توجه فرمایید در میان میلیونها اسپرم فقط ممکنه یکی از انها شانس ترکیب با یک سلول تخمک رو داشته باشه.که حاصلش میشه یک انسان و اگر اسپرم دیگه شانس میورد و با همان سول تخمک ترکیب میشد باز انسان دیگه خلق میشد.خود این شانسی بودن در کتاب های زیست شناسی هم ذکر شده .پس این یعنی خلقت ما تصادفی و شانسی بوده و ممکن وبده بجای هر یک از ما انسان دیگه ای بدنیا بیاد.

miss.narges;953398 نوشت:
توجه فرمایید در میان میلیونها اسپرم فقط ممکنه یکی از انها شانس ترکیب با یک سلول تخمک رو داشته باشه.که حاصلش میشه یک انسان و اگر اسپرم دیگه شانس میورد و با همان سول تخمک ترکیب میشد باز انسان دیگه خلق میشد.خود این شانسی بودن در کتاب های زیست شناسی هم ذکر شده .پس این یعنی خلقت ما تصادفی و شانسی بوده و ممکن وبده بجای هر یک از ما انسان دیگه ای بدنیا بیاد.

با سلام و احترام
ببینید تعبیر شانس به خاطر استبعاد این مسئله است، نه اینکه حقیقتا زودتر رسیدن آن اسپرم از بقیه خواهر و برادرهایش تصادفی باشد!
اینکه امروز میگویند با تغییر محیط رحم می شود تا حدی کاری کرد که اسپرم حاوی کروموزوم x زودتر از اسپرم حاوی کروموزوم y به تخمک برسد یا برعکس و بدین ترتیب پیش از انعقاد نطفه می توان تا حدی تعیین جنسیت کرد به خاطر این است که این مسئله تصادفی نیست بلکه تابع قوانینی است که خیلی ظریف و دقیق است.

فکر کنید در یک مسابقه دو تمام میلیون ها انسان 20 ساله جهان با یک وزن و یک توان جسمی به رقابت بپردازند، کسی نمی تواند بگوید پیروز این میدان، رقابت را شانسی برده است! بلکه نهایتا می توان گفت اینقدر این رقابت تنگاتنگ بوده است که نمی توان علت این پیروزی را دقیقا برآورد کرد.
یعنی هیچ پزشکی هم نمیگوید رسیدن اسپرم مثلا شماره 23456 به تخمک بی علت و از روی تصادف بوده است، البته قبول دارم در ادبیات عُرفی این اصطلاح به کار برده میشود اما علمی نیست!

مثلا کسی که از خیابانی می گذرد و آجری در دو سانتی متری او به زمین می خورد همه می گویند عجب شانسی آورد، اما در حقیقت آجر طبق علت پرتاب خویش و قوانین فیزیک اینجا زمین خورد، و این شخص هم طبق انرژی ماهیچه ای و تدبیر نفس خویش درست اینجا قرار گرفته بود، هیچ تصادفی در کار نیست!
هزار بار دیگر هم همین علت و معلول اگر دقیقا با همین شرایط مشابه تکرار شوند باز هم این آجر در دو سانتی متری آن شخص زمین خواهد خورد.

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید .

به نظره من اشاره به دو نکته در این مقال مهم و ضروری به نظر میرسد .

1. درست نیست که فکر کنیم اگر اجبار وجود داشته باشد ؛ رشدی وجود نخواهد داشت ؛ اتفاقا هر جا رشدی رو میبینیم دقیقا میتونیم در اطراف اون شاهد اجبار باشیم . تقریبا هر جایی که رشد وجود داره ؛ اجبار هم وجود داره .

2. و اما در مورد مثالی که جناب مسلم شما فرمودید ... من مانند شما فکر نمیکنم که خدا قدرتش رو داشته باشه که بتونه ظلمی که به یک یتیم شده باشه رو جبران کنه ... علتش هم این هستش که ما انسانها مهره نیستیم که یک سری بلایا سرمون بیاد ؛ بی تفاوت باشیم ؛ و در نهیات بابته اون ظلم هایی که بهمون شده بریم و ادعای غرامت کنیم . ما انسانها بر اساس چیزهایی که در درون دنیا میبینیم تشکیل ایدیولوژی میدیم و بر اساس ایدیولوژیمون عمل میکنیم ؛

ما دو نوع مساله داریم ...

الف ) فرض کنین که من پدر و مادری داشته باشم که این پدر و مادر بسیار مهربان و قدرتمند و نیرومند باشند ؛ و وقتی من 24 سالم شد و پس از اینکه عمری رو در کنار این پدر و مادر متنعم بودم ... برام مشگلی پیش میاد ...

میدونم که اگر اشتباه کنم ... پدر و مادرم در کنارم هستند و بهم کمک میکنند ...
دوما مطمئن هستم که اون پدر و مادرم رحمن و رحیم هستند ...
سوما از وجود پدر و مادرم مطمئن هستم ... چون پدر و مادرم رو هر روز دیدم ...

در نهایت اون چیزی که باعث میشه من بتونم اون مشگل رو حل کنم ... تحمل سختی نیست ... اون چیزی که باعث حل اون مساله میشه ... فرم نگاهی هست که من نسبت به اون مساله دارم ... که این فرم نگاه بر اثر بودن در کنار پدر و مادرم حاصل شده ...

وقتی که یک بچه یتیم بهش ظلم میشه ...
وقتی هیچ پدر و مادر رحمن و رحیمی رو بالای سرش نمیبینه
وقتی به وجود پدر و مادری مهربان و رحمن و رحیم اطمینان و اعتماد نداره ...

مغزش دیگه مانند یک انسان عادی که از وجود پدر و مادر متنعم هست کار نمیکنه ... اون ایدیولوژی های خودش رو داره ... اون میدونه که برای بدست آوردن پول بهترین کار تن فروشی هست ... از بودن در کنار موادی ها و هشیشی ها لذت میبره ... و رشد کردنش متوقف میشه ...

خوب حالا خدا میخواد تو اون دنیا جبران کنه ...
چجوری میخواد جبران کنه ... میخواد فرم اندیشیدن رو بهش تزریق کنه ...

خودتون دارین میگین که رشد و پیشترفت در سایه اختیار هست ... هیچ کسی نمیتونه فرم اندیشیدن رو به کسی دیگر تزریق کنه و اگر هم بخواد این کار رو بکنه فکر نمیکنم دیگه اسمش جبران کردن باشه ...

من وقتی در درون زندگیم ظلم رو میبینم و سایه هیچ ارحم الراحمینی رو نمیبینم بابته این فرم اندیشیدن تشکیل ایدیولوژی میدم و این حق مسلم من هست ...
ولی شما میگین یک شخص یتیم ... اگر ظلم رو میبینه با این حال باید به رحمن و رحیم بودن خدا باور داشته باشه ... و عوضش بره بابته ظلمی که بهش شده غرامت بگیره ...

خوب این مساله نیاز به این داره که اون شخص به درجه ای از شناخت نسبت به طبیعت و دنیا رسیده باشه که بتونه چنین چیزی رو قبول کنه ... که معمولا برای هیچ بچه یتیمی چنین اتفاقی نمیوفته ...

تنها یک راه برای جبران ظلم وجود داره ... ایدیولوژی ها در درون ما پیکر بندی شده باشه ... و ما نسبت به اونها وفادار ... یا بی تفاوت باشیم ...

وقتی باور به ایدیولوژی اسلامی ... اونقدر در درون حاله ای از ابهام هست ... و نتیجه گرفتن از اون هم بیشتر ...

به نظره من خدا نمیتونه ظلم رو جبران کنه ... چون بابته ظلمی که میکنه ایدیولوژی ها رو تغییر میده ... و مردم بر اثر تغییر ایدیولوژی اعمالشون تغییر میکنه ...

اگر خدا ظلمی رو انجام بده ... یا شخصی رو در درون میدانی قرار بده که در درون اون میدان بهش ظلم بشه ... دو تا حالت داره ...

1. یا اون شخص اونقدر بنیه قوی ایدیولوژیکی داره ... که اون مساله رو تحلیل میکنه و صبر پیشه میکنه ... که در این صورت به نظره من ظلمی که به ایشون میشه قابل جبران هست .

2. یا اینکه اون شخص بنیه قوی ایدیولوژیکی ندراه ... یا قدرت تجزیه و تحلیل نداره ... یا اینکه اصلا تهییج میشه ... یا اینکه انسان هست و تطمیع میشه و مثلا اشتباهی رو میکنه . در اینصورت مساله دیگه از حالت جبران کردن خارج میشه ...

چون ایدیولوژی اون شخص تغییر پیدا میکنه و به صورت پروانه وار رفتارهایی اشتباه ازش سر میزنه ...

مثلا پروانه وارد تریاک مصرف میکنه
مثلا پروانه وار دزدی میکنه
مثلا پروانه وار قتل میکنه
مثلا پروانه وار فحشا میکنه
کثلا پروانه وار دیگران رو آزار و اذیت میکنه .

خوب حالا سوال پیش میاد خدا میخواد چجوری جبران کنه ...
میخواد قتلها و فحشاها و آزار و اذیتهایی که به دیگران کرده ( حق الناس هستش ) رو ببخشه !!!

یا اینکه مثلا میخواد برش گردونه به همون زمان و همون شرایط و میدانی براش ایجاد کنه که در درون اون میدان ایدیولوژیش رو از دست نده ...

اگر خدا قتلها و فحشاها و اذیتهای که به دیگران روا کرده رو بخواد ببخشه و اون رو به بهشت عدن هم ببره ... سوال پیش میاد که چرا !!!!

آیه صریح قرآن هم هست که انسانها به دنیا برنمیگردند ...

بنابراین به نظره من ظلم قابل جبران هست ... به شزط اینکه ظلمی که به یک شخص روا میشه ... باعث نشه ایدیولوژیش تغییر کنه ...

ولی اگر خدا انسان رو در درون میدانی قرار بده که اون انسان از نقطه کارکردش خارج بشه ... دیگه نمیتونه ظلمی رو که در حقش کرده جبران کنه ...

مسلم;953463 نوشت:
ببینید تعبیر شانس به خاطر استبعاد این مسئله است، نه اینکه حقیقتا زودتر رسیدن آن اسپرم از بقیه خواهر و برادرهایش تصادفی باشد!
اینکه امروز میگویند با تغییر محیط رحم می شود تا حدی کاری کرد که اسپرم حاوی کروموزوم x زودتر از اسپرم حاوی کروموزوم y به تخمک برسد یا برعکس و بدین ترتیب پیش از انعقاد نطفه می توان تا حدی تعیین جنسیت کرد به خاطر این است که این مسئله تصادفی نیست بلکه تابع قوانینی است که خیلی ظریف و دقیق است.

پس میتوان نتیجه گرفت که این خواست خدا هست که چه کسی بدنیا بیاید و چه کسی بدنیا نیاید یا چه کسی مرد شود و چه کسی زن؟

Miss.Narges;953629 نوشت:
پس میتوان نتیجه گرفت که این خواست خدا هست که چه کسی بدنیا بیاید و چه کسی بدنیا نیاید یا چه کسی مرد شود و چه کسی زن؟

بله همینطور است، همه چیز خواست خداست، اما همانطور که امام صادق(ع) فرموده اند: خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز در مجرای طبیعی خودش جاری سازد(الکافی، ج1، ص183) بنابراین مثلا اگر قرار باشد دعای کسی که که دختر میخواهد یا پسر میخواهد مستجاب شود، این استجابت از طرق طبیعی، چون تغییرات در رحم اتفاق می افتد تا اسپرم خاص زودتر به تخمک برسد.

با سلام و احترام
از لحن شما به نظر میرسد همان خانم مرینر و سپس خانم مینوی خرد باشید.
از مشارکت شما در بحث متشکرم

مبنای 2;953499 نوشت:
1. درست نیست که فکر کنیم اگر اجبار وجود داشته باشد ؛ رشدی وجود نخواهد داشت ؛ اتفاقا هر جا رشدی رو میبینیم دقیقا میتونیم در اطراف اون شاهد اجبار باشیم . تقریبا هر جایی که رشد وجود داره ؛ اجبار هم وجود داره .

2. و اما در مورد مثالی که جناب مسلم شما فرمودید ... من مانند شما فکر نمیکنم که خدا قدرتش رو داشته باشه که بتونه ظلمی که به یک یتیم شده باشه رو جبران کنه ... علتش هم این هستش که ما انسانها مهره نیستیم که یک سری بلایا سرمون بیاد ؛ بی تفاوت باشیم ؛ و در نهیات بابته اون ظلم هایی که بهمون شده بریم و ادعای غرامت کنیم . ما انسانها بر اساس چیزهایی که در درون دنیا میبینیم تشکیل ایدیولوژی میدیم و بر اساس ایدیولوژیمون عمل میکنیم

به نظرم منشأ این اشتباه شما خلط بین جبر فلسفی و جبر روانشناختی است. جبری که شما می فرمایید با جبری که بنده عرض می کنم متفاوت است، شما از جبر روانشناختی سخن می گویید، و بنده از جبر فلسفی!

خواهش می کنم دقت بفرمایید بنده که می گوییم انسان باید اختیار داشته باشد منظورم این است که اگر کسی از خود اراده نداشته باشد و مجبور باشد طبق اراده خداوند رفتار کند اینجا دیگر رشدی اتفاق نمی افتد؛ چطور ممکن است مثلا کسی را به زور خم و راست کرد و به اذکار نماز واداشت و توقع داشت که بهره نماز را به دست آورد؟!!
اما آنچه که شما می گویید این است که انسان اراده دارد اما به صورت یک اجبار روانی متناسب با آنچه که جامعه و خانواده و شرایط زندگی به او القاء می کند تصمیم میگیرد!

پس با دقت روشن میشود که بین دو «جبر» تفاوت وجود دارد، اولی می گوید انسان اصلا اراده ندارد، و دومی می گوید اراده دارد اما اراده اش را جبراً در امور خاصی به کار می گیرد.
اولی(جبر فلسفی) قطعا مانع رشد می شود اما در خصوص دومی(جبر روانشناختی) باید به چهار نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: جبر روانشناختی یک جبر 100درصدی نیست! بلکه بسیار شده است که انسان ها با اراده قوی برخلاف جامعه و خانواده و خلاصه برخلاف موج شنا کرده اند و مسیر یک جامعه را عوض کرده اند.

نکته دوم: اسلام هم برای این امور نقش قائل است و لذا تأکید می کند بر تربیت درست، جامعه سالم، و مانند آن باید جدی گرفته شود، اما مسئولیت خود انسان را از عهده او بر نمی دارد، یعنی اینطور نیست که کسی که خانواده بدی داشته باشد، یا یتیم شده است حق داشته باشد گمراه شود! خیر، چون امکان هدایت و رشد با عقل و فطرت را دارد.

نکته سوم: ما متأسفانه گمان می کنیم رشد در راحتی تحقق می یابد در حالی که اگر سخن دین را باور نداریم حداقل باید توجه داشته باشیم که تجربه نشان داده در بسیاری از موارد برعکس است، یعنی سختی هایی چون یتیمی انسان را قوی تر می کند، مثلا کسانی که بدون پدر و مادر بزرگ شده اند از ابتدا می دانستند که باید روی پای خودشان بایستند و به همین خاطر انسان های مقاومی شده اند، نمونه روشن آن امام خمینی(ره) است.
البته نممونه های بی شماری دارد که می توانید به کتاب "قطره هایی که دریا شدند" مراجعه بفرمایید، این کتاب زندگی بزرگان و مشاهیری که از کودکی یتیم بودند را شرح داده است.

نکته چهارم:اگر کسی به خاطر یک جامعه فاسد و خانواده نابسامان مسیر گمراهی را برگزید خداوند در محاسبه این مسئله را لحاظ خواهد کرد و از ضریب شدت حسابرسی می کاهد اما بالاخره انسان عقل دارد و خداوند حق دارد به اندازه عقلش از او بازخواست کند.
اینکه کسی حق دیگران را بخورد، دزدی کند و کارهایی مانند آن، خب اینها جزء اموری است که ربطی به تربیت و دین و خانواده ندارد، و هر کسی می داند که اینها ظلم است، پس خداوند می تواند او را در این خصوص بازخواست کند و بی عدالتی نیست، البته بازخواست انسانی که در خانواده سالم و جامعه مذهبی بزرگ شده و این اعمال را انجام بدهد شدیدتر خواهد بود.
و اگر بر فرض این عوامل محیطی آنقدر در زندگی یک شخص نقش پررنگی داشته اند که شخص اصلا باورش نمیشده که اعمالش منحرفانه است یعنی جاهل قاصر بوده است خداوند هرگز او را مجازات نمیکند.

[="Times New Roman"][="Black"]

مسلم;953635 نوشت:

یعنی اینطور نیست که کسی که خانواده بدی داشته باشد، یا یتیم شده است حق داشته باشد گمراه شود! خیر، چون امکان هدایت و رشد با عقل و فطرت را دارد.

حداقل حق چنین افرادی اینه که درک بشن. درک بشن . درک بشن.

این حرف درستی نیست که طرف بگه من میرم گمراه میشم چون این مشکلات رو داشتم

ولی مسئله اینه که این افراد بخاطر شرایط سختی که داشتند و مشکلات روحی که براشون بوجود اومده دچار یک سری ضعف ها شدن.

و خودشون هم می خوان که از این شرایط بیان بیرون ولی هرچی زور میزنن نمی تونن. هرچی تلاش میکنن به در بسته می خورن.

بخاطر همون ضعف هایی که به نا حق بهشون تحمیل شده.

یه سری تفکرات توی شخصیتشون رسوخ کرده که به این سادگی ها بیرون نمیاد.

خدا حال چنین بندگانی رو درک میکنه؟ بنده ای که حسابی بهش ظلم شده، حسابی باورهای نادرست توی ذهنش کاشتن و با این باورها و تفکرات غلط بزرگ شده.

ولی میخواد که اصلاح بشه می خواد که تغییر کنه. ولی نمی تونه نمی تونه نمی تونه. شرایطی که توش گیر کرده این اجازه رو بهش نمیده.

نیاز به ابزار و امکانات و هوای تازه داره تا کم کم و با برنامه ریزی بلند مدت تغییر کنه.

می تونید این "نمی تونه" رو درک کنید؟[/]

Im_Masoud.Freeman;953650 نوشت:
می تونید این "نمی تونه" رو درک کنید؟

باسلام

برای هیچ کس نمی تونه معنی نداره

همین که تلاش میکنه تغییر کنه این یعنی می تونه

و ارزش و جایگاهی که این ادم داره کمتر از اون فردی نیست که به راحتی و در شرایط بهتر بوده

مهم اینکه تلاش کنه و بخواد که در مسیر درست باشه

چه بسا افرادی در محیط و شرایط بهتر حتی در سطح و حد این فرد از خیلی مسائل برخوردار نباشند و این فرد جلوتر هم باشه

این نمی توانم ها هم مکر شیطان هستش بس توجه نکنند

توکل بر خدا تا اونجایی که می تونند در مسیر درست قد بردارند ما بقی رو بسپارند به خدا

خدا خارج از توان بنده امتحان و ازش انتظار نداره مهم اینه تو اون شرایط تلاشش رو کرده باشه

سلام جناب مسلم ...
بابته اینکه زحمت کشیدید و متن فوق رو نوشتین در ابتدا ازتون تشکر میکنم ...

هر روز که دارم زندگی میکنم و هر روز که دارم به افقهای علمی جدیدی دست پیدا میکنم ... دارم میبینم که از خدا دارم دورتر میشم .... ( نمیخوام در موردش بحث کنم ) من معمولا در درون محیط کار یا مهمانی ها بحث نمیکنم ... چون چنین بحثهایی باعث میشه برداشتهای متفاوتی از شخصیتت بشه و در نهایت فرصتهات رو از بین میبره ...

اسکدین تقریبا تنها جایی هستش که من در درونش از این بحثها میکنم ...

همین دیروز بود که دو نفر داشتند در درون شرکت بحث میکردند ... بحثشون هم اعتقادی بود ... تا اینکه یکیشون به اون یکی گفت ... حضرت محمد و ابوبکر رفتند در درون غار ... بر رویه سوراخ غار عنکبوتی تار تنید ... ابوبکر تمام ثروتش رو در راه اسلام خرج کرد ... و تا آخره عمرش در درون نمازهاش گریه میکرد ... تو این رو معجزه نمیدونی ...

که نوع گویش و نوع صحبت ایشون رویه من هم تاثیر گذاشت ...

اگر هر روز با گزاره ها و رفتارها و مسائلی آشنا میشم که باعث میشن از خدا دور تر بشم ... ناگهان چنین گزارها ها و چنین مسائلی رو هم میشنوم که هیچ پاسخی در موردشون ندارم ...

بحث در مورد عدالت خدا هم همینجور هست .... اگر من میتونم دهها دلیل متقن بیارم که خدا نمیتونه عدالت رو اجرا کنه ( بنا به شرایطی که این دنیا داره ) ولی خوب داستانهایی از عدالت حضرت علی هم شنیدم که ایشون بدون اینکه ریاضی دان باشند ... مسائل بسیار سخت ریاضی که مرتبط با حق و حقوق هستش رو حل میکنند ....

به هر حال نه میتونم به عدالت خدا باور داشته باشم ... و نه میتونم باور نداشته باشم ...
نه میتونم قسم بخورم که خدا عادل هست ... نه میتونم قسم بخورم که عادل نیست ...

مثلا ...
میگن در درون اون دنیا یه کارنامه اعمال دستت میدن و در درونش نوشته دقیقا چه کارهایی رو کردی و تو از کارهایی که کردی پشیمون میشی و ...

خوب ...
در درون همین دنیا یک بار به من همین کارنامه اعمال رو دادن ...
شخصی در محیط کار در مورد گویش و رفتار و منش من ... پروفایل درست کرده بود که در چنان موقعیت چنان رفتاری رو کرده ... در بهمان جا ... بهمان رفتار رو کرده ...
و همه این رفتارها و منش ها تلمبار شده و یهو برده بود و گذاشته بود رویه میز مدیر عامل ...

و طول کشید که من یادم بیاد هر کدوم از اون رفتارها برای خودش موقعیتی داشته ...
از لحاظ روحی در درون شرایط بخصوصی بودم
از لحاظ فیزیولوژیکی در درون شرایط بخصوصی بودم
اینی که اون رفتار من عمل نبوده ... بلکه عکس العمل بوده

من قبول دارم که یک کارنامه اعمالی باشه که در درونش 10000000 کاره غلط و اشتباه من نوشته شده باشه ... به شرط اینکه در زمان قضاوت دقیقا من آدمی باشم که همزمان 10000000000 شرایط ناسازگار رو توامان و همزمان داشته باشم و از من بپرسند که چرا این 10000000 کار بد رو کردی ....

1. مثلا من دندون درد میگیرم و پول ندارم برم و دندونم رو درست کنم ... میرم و 1 میلیون پول دزدی میکنم .
2. مثلا من دیروزش با برادرم دعوام میشه ... میام سره کار و دق و دلیم رو سره یکی دیگه خالی میکنم
3. مثلا با ماشینم تصادف میکنم ... و حق هم با من هست و پلیس میاد در حق من نامردی میکنه ... منم با ماشینم به آینه ماشین یه بنده خدا میزنم و رد میشم .
4. مثلا فلان مسئول دولتی تصمصم نادرست میگیره و کشور رو ورشکست میکنه ... و من هم برای اینکه بتونم زندگی کنم و چون زورم به اون مسئول دولتی نمیرسه ... یه بنده خدایی رو میجزونم یا سرش کلاه میزارم .

من قبول دارم در درون کارنامه اعمال من .... نوشته شده باشه ... ( فلانی یک میلیون تومن دزدی کرده . با ماشینش به ماشینه یکی دیگه کوبونده باشه ... و سره یه بنده خدایی رو کلاه گذاشته ) به شرط اینکه ....

اون روزی که در قیامت حاضر میشم ...

1. یه دندون نداشته باشم و در حال درد کشیدن از درد دندون باشم و اصلا صدای خدا که داره داد میزنه چرا دزدی کردی رو نشنونم
2. همون زمان در حال دعوا کردن با براردم باشم .... و اعصابم حسابی خورد باشه
3. در همون حین که دندونم درد میکنه و دارم با برادرم دعوا میکنم با ماشینم بکوبم به ماشین یه بنده خدایی
4. و در همون زمان یک مسئول دولتی بدبختمون کرده باشه و تصمیم های محیر العقولی گرفته باشه ...

در حالیکه من وقتی ذکر حال انسانهایی که کارنامه اعمالشون رو میخونند ... رو بررسی میکنم ... متوجه میشم اونها چنین شرایطی رو ندارند ... و اونها تهییج شده ... تغفیل شده ... تحریک شده ... تطمیع شده نیستند ....

یا حدیثهای زیادی که در مورد عدالت در درون قیامت وجود داره ... که اگر واقعا اون احادیث درست باشن ... به نظره من باید قید عدالت در درون قیامت رو زد ....

Im_Masoud.Freeman;953650 نوشت:
حداقل حق چنین افرادی اینه که درک بشن. درک بشن . درک بشن.
این حرف درستی نیست که طرف بگه من میرم گمراه میشم چون این مشکلات رو داشتم
ولی مسئله اینه که این افراد بخاطر شرایط سختی که داشتند و مشکلات روحی که براشون بوجود اومده دچار یک سری ضعف ها شدن.
و خودشون هم می خوان که از این شرایط بیان بیرون ولی هرچی زور میزنن نمی تونن. هرچی تلاش میکنن به در بسته می خورن.
بخاطر همون ضعف هایی که به نا حق بهشون تحمیل شده.
یه سری تفکرات توی شخصیتشون رسوخ کرده که به این سادگی ها بیرون نمیاد.
خدا حال چنین بندگانی رو درک میکنه؟ بنده ای که حسابی بهش ظلم شده، حسابی باورهای نادرست توی ذهنش کاشتن و با این باورها و تفکرات غلط بزرگ شده.
ولی میخواد که اصلاح بشه می خواد که تغییر کنه. ولی نمی تونه نمی تونه نمی تونه. شرایطی که توش گیر کرده این اجازه رو بهش نمیده.
نیاز به ابزار و امکانات و هوای تازه داره تا کم کم و با برنامه ریزی بلند مدت تغییر کنه.
می تونید این "نمی تونه" رو درک کنید؟

صد درصد حرفتون درست هست و بنده قبول دارم.
اما فضای بحث بنده و سرکار خانم مبنای2 در این بود که ایشان می گوید مطلقا خروج از این وضعیت امکان ندارد، لذا تحقق عدالت ممکن نیست، و بنده با این مخالفت کردم، اما سختی آن و اینکه گاهی اراده انسان ضعیف میشود و واقعا خود را به اشتباه عاجز از رهایی می بیند و مشکلات روحی و روانی دیگر را 100 دصد قبول دارم.

و اصلا من چه کاره ام خود خداوند بهتر از هر کس دیگری روحیات بنده اش را درک می کند، اگر به خاطر محیط و خانواده این شخصیت مثلا 70 درصد از اراده و اعتماد به نفس خود را از دست داده است خب خداوند به اندازه 30 درصد باقیمانده از او توقع دارد، و اگر بتواند با تلاش آن 70 درصد را تحصیل کند خداوند اجر مضاعف به او خواهد داد، خیلی فراتر از اجری که قرار است به انسان برخاسته از خانواده و جامعه مذهبی که اراده و اعتماد به نفسش را افزایش داده، بدهد.

حتی اگر بر فرض کسی 100 درصد از اراده اش را از دست بدهد و دچار مشکلات شدیدی روانی بشود که اعمالش دست خودش نباشد، و خودکشی یا دیگر کشی کند خداوند به اندازه ای او را مجازات خواهد کرد که در این از دست دادن اراده نقش داشته باشد، و اگر بر فر کاملا بی تقصیر باشد مجازات نخواهد شد.

ما داریم از خدایی سخن می گوییم که عدالتش مو را از ماست میکشد، کمالاتش بی حد و مرز است، علاوه بر اینکه ان شاالله قرار نیست با عدالتش قضاوت کند، بلکه رحمتش بر غضبش پیشی خواهد گرفت.

با سلام و احترام

پیش از پاسخ به سوال شما یک نکته و یک ابهام را عرض کنم:

مبنای 2;953708 نوشت:
دارم میبینم که از خدا دارم دورتر میشم

مبنای 2;953708 نوشت:
اگر هر روز با گزاره ها و رفتارها و مسائلی آشنا میشم که باعث میشن از خدا دور تر بشم

نکته اول اینکه حتی به زبان آوردن چنین کلماتی نقش تلقینی دارند، چه کسی گفته شما دارید از خدا دور می شوید؟ گاهی انسان ها به اشتباه برخی حالات و برخی افکار را دوری از خدا می دانند!
اجازه ندهید حتی چنین افکاری به ذهنتان ورود پیدا کنند.

مبنای 2;953708 نوشت:
حضرت محمد و ابوبکر رفتند در درون غار ... بر رویه سوراخ غار عنکبوتی تار تنید ... ابوبکر تمام ثروتش رو در راه اسلام خرج کرد ... و تا آخره عمرش در درون نمازهاش گریه میکرد ... تو این رو معجزه نمیدونی

و نکته دوم که ابهام بنده است راجع به این معجزه ای که نقل فرمودید، تار تنیدن عنکبوت جلوی غار درست، اما خرج شدن ثروت ابوبکر و گریه های او در نماز و... چه ربطی به معجزه دارد؟

اما در مورد سخن شما:

ببینید اولا نباید با دید عوامانه به مسائل معاد نگاه کنیم! اینکه نامه هر کسی را به او می دهند که ریز و درشت اعمالش در آن نوشته شده را هرگز نباید به معنای کارنامه های دنیوی قلمداد کرد، که اگر این باشد 50 تُن کاغذ برای هر کسی لازم است!! شما فقط اعمال خوب و بد یک روزتان را یادداشت کنید و ببینید چقدر میشود، دیگر چه برسد اعمال یک عُمر! و بعد خواندن آن خودش چند سال زمان می برد!!

جهان آخرت خیلی متمایز و متفاوت از دنیاست! هرگز از ابزار و قوانین دنیوی برای تشخیص آن استفاده نکنید! این کارنامه یک کارنامه کاغذی نیست! بلکه یک کارنامه تکوینی است، کیفیت دقیق آن معلوم نیست اما همه اعمال را بالفعل و با تمام شرایطش در خود دارد.

حسابرسی و جزاهای آخرت تکوینی است، قراردادی نیست که حالا بیایند جرم را بررسی کنند و بعد مجازاتی مناسب با آن به انسان بدهند!!! تکوینی است مثل خودکار زدن به چشم، عمل همانا و اثر همان!! آخرت فقط عرصه آشکار شدن این اثرهاست! یعنی کسی که مال حرام خورده است، همان موقع که حرام خورده، آتش خورده است، اینطور نیست که نیاز به بررسی و سپس حکم به آتش خوراندن به او باشد!! خیر، او همان موقع آتش خورده است( نساء:10) فقط در آخرت این را درک می کند!! آخرت باطن و ملکوت دنیاست!!
این است که می گوییم خداوند هم سریع الحساب است(غافر:17) و هم دقیق الحساب!(زلزله:7و8)

این معطل شدن در حسابرسی به خاطر این نیست که خداوند نمی تواند زودتر حسابرسی کند، بلکه این معطلی خودش از مجازات است، برای پاک شدن یک عده، و برای آغاز مجازات عده ای دیگر! اینکه پیامبر(ص) می فرمایند: هر کسی حسابرسی شود عذاب میشود(بحارالانوار، ج7، ص263) به همین خاطر است، وگرنه کسی که حسابش پاک باشد حتی در حسابرسی هم معطل نمیشود!

یعنی قدرت خداوند به گونه ای است که برای این حسابرسی فشرده حتی به زمان هم نیاز ندارد و اگر کسی را معطل می کند به عنوان مجازات است.

مشکل شما و استبعاد شما در خصوص عدالت این است که اولا خداوند را با قوه قضاییه! و آخرت را با دنیا مقایسه می کنید! خداوندی که این جهان عظیم حاصل خلقت اوست آیا اینکه شرایط را در محاسبه دخالت دهد برایش دشوار است؟! بله برای قاضی دنیوی اینکه تک تک قاتلین و مجرمین را ببینند روحیاتشان چند درصد در ارتکاب جرم دخالت داشته و سپس از مجازات کم کنند غیر ممکن است! لذا هر کسی در خیابان مشروب بخورد 80 ضربه تازیانه خواهد خورد چه از خانواده مذهبی باشد و چه غیر مذهبی! این به خاطر محدودیت های بشر است، اما خالق بشر هرگز این محدودیت ها را نداشته، و اینگونه حسابرسی نخواهد کرد!

و ثانیا آخرت محدودیت های دنیوی را ندارد، به همین خاطر خداوند حسابرسی انسان ها و اعطاء پاداش و جزا را در دنیا قرار نداده، چرا که در دنیا محدودیت قوانین است به گونه ای که حتی سختی هایش هم توأم با رشد و لذت است(شرح:5و6) اما در آخرت سختی هایش سختی محض و بدون ذره ای اثر مثبت یا لذت است(سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا(ابراهیم:21) و راحتی هایش راحتی بدون ذره ای درد و غم و ناراحتی است(فاطر:34و35)

پس اینکه بگوییم ما نمی توانیم چگونگی تحقق عدالت با شرایطش در آخرت را درک کنیم حرف درستی است، اما این غیر از این است که بگوییم خداوند نمی تواند(دقت کنید) اولی 100 رصددرست، و دومی 100 درصد اشتباه است.

[="Times New Roman"][="Black"]

مسلم;953713 نوشت:
صد درصد حرفتون درست هست و بنده قبول دارم.
می گوید مطلقا خروج از این وضعیت امکان ندارد، لذا تحقق عدالت ممکن نیست، و بنده با این مخالفت کردم،
اما سختی آن و اینکه گاهی اراده انسان ضعیف میشود و واقعا خود را به اشتباه عاجز از رهایی می بیند و مشکلات روحی و روانی دیگر را 100 دصد قبول دارم.

و اصلا من چه کاره ام خود خداوند بهتر از هر کس دیگری روحیات بنده اش را درک می کند، اگر به خاطر محیط و خانواده این شخصیت مثلا 70 درصد از اراده و اعتماد به نفس خود را از دست داده است خب خداوند به اندازه 30 درصد باقیمانده از او توقع دارد، و اگر بتواند با تلاش آن 70 درصد را تحصیل کند خداوند اجر مضاعف به او خواهد داد، خیلی فراتر از اجری که قرار است به انسان برخاسته از خانواده و جامعه مذهبی که اراده و اعتماد به نفسش را افزایش داده، بدهد.

حتی اگر بر فرض کسی 100 درصد از اراده اش را از دست بدهد و دچار مشکلات شدیدی روانی بشود که اعمالش دست خودش نباشد، و خودکشی یا دیگر کشی کند خداوند به اندازه ای او را مجازات خواهد کرد که در این از دست دادن اراده نقش داشته باشد، و اگر بر فر کاملا بی تقصیر باشد مجازات نخواهد شد.

ما داریم از خدایی سخن می گوییم که عدالتش مو را از ماست میکشد، کمالاتش بی حد و مرز است، علاوه بر اینکه ان شاالله قرار نیست با عدالتش قضاوت کند، بلکه رحمتش بر غضبش پیشی خواهد گرفت.


تاحالا توی زندگیم از هیچ کارشناسی چنین جواب نشنیدم.

اگر همینجوری باشه که شما میگید خیلی امیدوار شدم

همیشه به این فکر می کردم که خدا بنده هاش رو درک میکنه؟ می فهمه وقتی می خوای ولی نمی تونی یعنی چی؟

این نتونستن به معنی امکان نداشتن نیست. به این معناست که در گذر زمان مثلا شش ماه می تونی این گناه رو برطرف کنی

و در طول این شش ماه هرروز مرتکب اون گناه میشی تا زمانی که به خودت مسلط بشی و بزاریش کنار.

و خدا نباید بخاطر گناهی که از در طول اون شش ماه از سر ضعف روحی مرتکب شدی تورو مجازات کنه.

و گاهی در روند برطرف کردن یک ایراد به مشکلات بدتری که کنترلش از دست تو خارجه دچار میشی

و باز هم خدا نباید بخاطر گناهی که از سر ضعف روحی ( نه آزادی عمل دادن به خودت ) مرتکب شدی تورو مجازات کنه.

تمام منظور من از نمی تونه همین بود.

استاد مسلم خیلی پاسخ خوبی دادید.

مرسی که هستی :khaneh::khandeh!::hamdel:[/]

اللیل والنهار;953656 نوشت:
باسلام

برای هیچ کس نمی تونه معنی نداره

همین که تلاش میکنه تغییر کنه این یعنی می تونه

و ارزش و جایگاهی که این ادم داره کمتر از اون فردی نیست که به راحتی و در شرایط بهتر بوده

مهم اینکه تلاش کنه و بخواد که در مسیر درست باشه

چه بسا افرادی در محیط و شرایط بهتر حتی در سطح و حد این فرد از خیلی مسائل برخوردار نباشند و این فرد جلوتر هم باشه

این نمی توانم ها هم مکر شیطان هستش بس توجه نکنند

توکل بر خدا تا اونجایی که می تونند در مسیر درست قد بردارند ما بقی رو بسپارند به خدا

خدا خارج از توان بنده امتحان و ازش انتظار نداره مهم اینه تو اون شرایط تلاشش رو کرده باشه

سلام ...
بزارین کمی با هم مغز یک انسانی که در درون چنین خانواده هایی به دنیا میاد رو تحلیل کنیم .

خاطرم هست چندین سال پیش آقای مهران مدیری سریال طنزی رو کارگردانی کرده بود ... یکی از قسمتهای این سریال ( که نامش خاطرم نیست ) اینجوری بود که یک چراغی گویا بوده با عنوان چراغ جادو ...
و این چراغ جادو هر بار به دسته کسی میوفتاده ...

یه روز یه پسری این چراغ جادو رو از گوشه خیابون برمیداره و میاره خونه ...
و شروع میکنه به تمییز کردنش که ناگهان غول چراغ جادو ازش بیرون میاد ...

پسرک افسرده و ناراحت بوده ...
غول چراغ بهش میگه که تو خونه بزرگ و پدر و مادر پولداری داری و هر چیزی که بخوای رو میتونی داشته باشی ....
من چه آرزویی از تو رو میتونم برآورده کنم ...

پسرک افسرده بوده و میگه من میخوام تابلوی مونالیزا رو از درون موزه لوور بدزدم ...
غول چراغ تعجب میکنه ... میگه پدر و مادر تو خیلی خیلی پولدار هستند ... و تو هر چیزی که بخوای رو میتونی داشته باشی ....

چرا میخوای اون تابلو رو بدزدی ...

پسرک میگه ...
خانواده من همشون دزد هستند ...

دائیم تا حالا دو بار بانک زده ... و باعث افتخار فامیل هست
عموم دو بار از موزه سرقت کرده .... و گل محافل هست .
پدرم ... تو کاره ماشین های مدل بالاست

منم میخوام رشد کنم ... منم میخوام بهترین باشم و به بالاترین جاها برسم ... میخوام باعث افتخار فامیل باشم ...

میخوام بهم کمک کنی ...

و هیچی ... غول چراغ شروع میکنه بهش کمک کردن ... که دزدی بکنه ....

همه دنبال رشد و پیشترفت هستند ... هیچ بحثی هم در درونش نیست .

Im_Masoud.Freeman;953718 نوشت:
[=Times New Roman]
تاحالا توی زندگیم از هیچ کارشناسی چنین جواب نشنیدم.

اگر همینجوری باشه که شما میگید خیلی امیدوار شدم

همیشه به این فکر می کردم که خدا بنده هاش رو درک میکنه؟ می فهمه وقتی می خوای ولی نمی تونی یعنی چی؟

این نتونستن به معنی امکان نداشتن نیست. به این معناست که در گذر زمان مثلا شش ماه می تونی این گناه رو برطرف کنی

و در طول این شش ماه هرروز مرتکب اون گناه میشی تا زمانی که به خودت مسلط بشی و بزاریش کنار.

و خدا نباید بخاطر گناهی که از در طول اون شش ماه از سر ضعف روحی مرتکب شدی تورو مجازات کنه.

و گاهی در روند برطرف کردن یک ایراد به مشکلات بدتری که کنترلش از دست تو خارجه دچار میشی

و باز هم خدا نباید بخاطر گناهی که از سر ضعف روحی ( نه آزادی عمل دادن به خودت ) مرتکب شدی تورو مجازات کنه.

تمام منظور من از نمی تونه همین بود.

استاد مسلم خیلی پاسخ خوبی دادید.

مرسی که هستی :khaneh::khandeh!::hamdel:

سلام...

خوبید آقا مسعود ...

آقا مسعود با کمال احترامی که برای جناب مسلم قائل هستم ... ولی یک چیز رو بهتون خاطرنشان کنم .

اون چیزی که علمای اسلامی دارند به ما میگن ... اسلام نیست ... بیشتر یک سری تئوری های فکری هست که علمی هستند و ما حدس میزنیم که باید خداوند بر اساس عدالتش اینجوری با ما برخورد کنه ...

متنی که جناب مسلم نوشتند از نظره من کاملا عقلانی و منطقی هست ... ولی مطمئن نباشید که اسلامی باشد ....

ما با دینی طرف هستیم که به مرور زمان Update شده ...

ما با خدائی طرف هستیم که به خاطره خوردن یک دونه سیب ؛ انسان و کل نسل اون رو از بهشت بیرون انداخت
ما با خدائی طرف هستیم که به خاطره یک مویه بیرون مونده ؛ دیگهای آتشینی درست کرده و انسانها رو در درونش میندازه
ما با حضرت محمدی طرف هستیم که یک قوم ( بنی قریظه ) که یهودی بودند و عده کمی از اونها به مسلمانها خیانت میکنند رو به علت خیانت عده ای هم همشون رو قتل عام میکنه ( حدود 800 نفر )
ما با خدائی طرف هستیم که دستور داده اگر پدر و مادرت برده بودند ؛ تو هم باید برده باشی
ما با خدائی طرف هستیم که اگر دنیا بیای و پدر و مادرت عقد نکرده باشند ؛ هر چقدر هم که خوب باشی ؛ در نهایت باز هم جهنمی میشی ؛ ولی درختی هست که سایه اش بر رویه تو میوفته که زیاد گرماش به تو نرسه

میدونی چرا دین بهائیت این همه طرفدار پیدا کرده ( الان یک چیزی در حدود 7 میلیون نفر بهائی در درون دنیا داریم )
چون یک سری روانشناس نشستن و اون رو نوشتن

تمام حرفهای خوب و قشنگ رو جمع کردن و باهاش دین جدید ساختن ...

در همین سایت موضوعی هست در مورد استخاره کردن که استاد عمار پاسخگویی کردند ...
و در درون پاسخ به مساله شور و مشورت نیز اشاره کرده اند ... که شخصی که میخاد استخاره کنه قبلش باید تحقیق بکنه ... باید مشورت بکنه و بعدش میتونه بره و استخاره کنه ...

خوب این رو از کجا در آوردن ... اینا همش تکامل دین هست ...

در درون همون موضوع من مطلبی را با عنوان یوم التوپ نوشتم ... که محمد علی شاه برای به توپ بستن مجلس از یکی از علمای صاحب نام ایران ( ابوطالب زنجانی ) تقاضای استخاره میکنه ...
و اون عالم صاحب نام ... میگه مجلس رو به توپ ببیند ... آیه هم همینو میگه ....

یا در مورد شناسنامه داشتن ... که شناسنامه داشتن در درون ایران توسط علما در برهه ای از زمان تحریم شد

یا برید و تاریخ رو بخونین و ببینید که حضور علما در درون مجلس به چه حالت و عنوانی بوده ... و همکنون چجوری هست ... وقتی علما در زمانهای قدیم میخواستند برن مجلس ... ابتدا همه مجلسیان میرفتند و مثلا راس ساعت 10 صبح در مجلس حضور پیدا میکردند ... تقریبا ساعت 10:30 که میشده ... نوچه اون عالم که خودش هم روحانی بوده ... متکای اون عالم رو میاورده در درون مجلس و جای حاج آقا رو گرم میکرده .... ساعت 11 که میشده حاج آقا پاش رو میزاشته درون مجلس ... بعدش هم که مثله بچه آدم نمیرفته سره جاش بشینه ... همه مجلسی ها باید از سره جاشون پا میشدند و حاج آقا سلانه سلانه و با قدم های کوتاه و آرام آرام میرفته و در درون جایگاه میشسته ....

و این تمدن بوده که ما رو بزرگ کرده و به علمامون هم فهمونده که چجوری باید رفتار کنند ...

بنابراین به نظرم اگر میخواهید در مورد عدالت خدا فکر کنین ...

به متونی مانند قرآن مراجعه کنین ...

نوع رفتار خدا در قبال انسان در مساله خوردن سیب
نوع رفتار خدا در مورد شیطان که به انسان سجده نکرد و اون رو تبعید کرد
و ...

مراجعه کنین ...

بقیش ... مسائل Update شده هست ...

البته با عرض پوزش از جناب مسلم .

[="Times New Roman"][="Black"]

مبنای 2;953722 نوشت:
سلام...

خوبید آقا مسعود ...

آقا مسعود با کمال احترامی که برای جناب مسلم قائل هستم ... ولی یک چیز رو بهتون خاطرنشان کنم .

اون چیزی که علمای اسلامی دارند به ما میگن ... اسلام نیست ... بیشتر یک سری تئوری های فکری هست که علمی هستند و ما حدس میزنیم که باید خداوند بر اساس عدالتش اینجوری با ما برخورد کنه ...

متنی که جناب مسلم نوشتند از نظره من کاملا عقلانی و منطقی هست ... ولی مطمئن نباشید که اسلامی باشد ....

ما با دینی طرف هستیم که به مرور زمان Update شده ...

ما با خدائی طرف هستیم که به خاطره خوردن یک دونه سیب ؛ انسان و کل نسل اون رو از بهشت بیرون انداخت
ما با خدائی طرف هستیم که به خاطره یک مویه بیرون مونده ؛ دیگهای آتشینی درست کرده و انسانها رو در درونش میندازه
ما با حضرت محمدی طرف هستیم که یک قوم ( بنی قریظه ) که یهودی بودند و عده کمی از اونها به مسلمانها خیانت میکنند رو به علت خیانت عده ای هم همشون رو قتل عام میکنه ( حدود 800 نفر )
ما با خدائی طرف هستیم که دستور داده اگر پدر و مادرت برده بودند ؛ تو هم باید برده باشی
ما با خدائی طرف هستیم که اگر دنیا بیای و پدر و مادرت عقد نکرده باشند ؛ هر چقدر هم که خوب باشی ؛ در نهایت باز هم جهنمی میشی ؛ ولی درختی هست که سایه اش بر رویه تو میوفته که زیاد گرماش به تو نرسه

میدونی چرا دین بهائیت این همه طرفدار پیدا کرده ( الان یک چیزی در حدود 7 میلیون نفر بهائی در درون دنیا داریم )
چون یک سری روانشناس نشستن و اون رو نوشتن

تمام حرفهای خوب و قشنگ رو جمع کردن و باهاش دین جدید ساختن ...

در همین سایت موضوعی هست در مورد استخاره کردن که استاد عمار پاسخگویی کردند ...
و در درون پاسخ به مساله شور و مشورت نیز اشاره کرده اند ... که شخصی که میخاد استخاره کنه قبلش باید تحقیق بکنه ... باید مشورت بکنه و بعدش میتونه بره و استخاره کنه ...

خوب این رو از کجا در آوردن ... اینا همش تکامل دین هست ...

در درون همون موضوع من مطلبی را با عنوان یوم التوپ نوشتم ... که محمد علی شاه برای به توپ بستن مجلس از یکی از علمای صاحب نام ایران ( ابوطالب زنجانی ) تقاضای استخاره میکنه ...
و اون عالم صاحب نام ... میگه مجلس رو به توپ ببیند ... آیه هم همینو میگه ....

یا در مورد شناسنامه داشتن ... که شناسنامه داشتن در درون ایران توسط علما در برهه ای از زمان تحریم شد

یا برید و تاریخ رو بخونین و ببینید که حضور علما در درون مجلس به چه حالت و عنوانی بوده ... و همکنون چجوری هست ... وقتی علما در زمانهای قدیم میخواستند برن مجلس ... ابتدا همه مجلسیان میرفتند و مثلا راس ساعت 10 صبح در مجلس حضور پیدا میکردند ... تقریبا ساعت 10:30 که میشده ... نوچه اون عالم که خودش هم روحانی بوده ... متکای اون عالم رو میاورده در درون مجلس و جای حاج آقا رو گرم میکرده .... ساعت 11 که میشده حاج آقا پاش رو میزاشته درون مجلس ... بعدش هم که مثله بچه آدم نمیرفته سره جاش بشینه ... همه مجلسی ها باید از سره جاشون پا میشدند و حاج آقا سلانه سلانه و با قدم های کوتاه و آرام آرام میرفته و در درون جایگاه میشسته ....

و این تمدن بوده که ما رو بزرگ کرده و به علمامون هم فهمونده که چجوری باید رفتار کنند ...

بنابراین به نظرم اگر میخواهید در مورد عدالت خدا فکر کنین ...

به متونی مانند قرآن مراجعه کنین ...

نوع رفتار خدا در قبال انسان در مساله خوردن سیب
نوع رفتار خدا در مورد شیطان که به انسان سجده نکرد و اون رو تبعید کرد
و ...

مراجعه کنین ...

بقیش ... مسائل Update شده هست ...

البته با عرض پوزش از جناب مسلم .


سلام

دین اسلام نیمه ی گمشده ی منه که از بچگی دنبالش میگشتم.

ولی پازل دین اسلام که دین منطق، دین انصاف، دین وجدان، دین لذت بردن از زندگی هست برای من حدود 70 درصدش کامل شده.

به دنبال قطعات دیگرش می گردم. ولی بیشتر قطعاتی که میارن به پازل من نمی خوره. چون منطقی نیست.

ولی حرفی که استاد مسلم زدن کاملا برای من قانع کننده هست.

من خیلی از علما و بزرگان دین رو نمیشناسم و دوست هم ندارم بشناسم و این حرفهای تاریخی هم که زدی رو نه سر در میارم و نه خوشم میاد سر در بیارم.

اگر یه روزی پازل دینم کامل شد و هیچ شک و شبهه ای نداشتم حتما بر میگردم و برعکس جمله ی آبی رنگ عمل میکنم.

ولی تا اون روز فعلا من می خوام توی این دنیا در چهارچوب همینقدری که از دین اسلام فهمیدم زندگی و پیشرفت کنم

و از اونجایی که توی باورهام آدم یه دنده ای هستم همون مسیری رو میرم که بهش اعتقاد دارم.[/]

Im_Masoud.Freeman;953727 نوشت:
[=Times New Roman]
سلام

دین اسلام نیمه ی گمشده ی منه که از بچگی دنبالش میگشتم.

ولی پازل دین اسلام که دین منطق، دین انصاف، دین وجدان، دین لذت بردن از زندگی هست برای من حدود 70 درصدش کامل شده.

به دنبال قطعات دیگرش می گردم. ولی بیشتر قطعاتی که میارن به پازل من نمی خوره. چون منطقی نیست.

ولی حرفی که استاد مسلم زدن کاملا برای من قانع کننده هست.

من خیلی از علما و بزرگان دین رو نمیشناسم و دوست هم ندارم بشناسم و این حرفهای تاریخی هم که زدی رو نه سر در میارم و نه خوشم میاد سر در بیارم.

اگر یه روزی پازل دینم کامل شد و هیچ شک و شبهه ای نداشتم حتما بر میگردم و برعکس جمله ی آبی رنگ عمل میکنم.

ولی تا اون روز فعلا من می خوام توی این دنیا در چهارچوب همینقدری که از دین اسلام فهمیدم زندگی و پیشرفت کنم

و از اونجایی که توی باورهام آدم یه دنده ای هستم همون مسیری رو میرم که بهش اعتقاد دارم.

سلام ...
آقا مسعود این بار من کیف کردم از نوع پاسخ دادن شما ...
شاید بتونم بگم این یکی از بهترین پستهای شما در درون این سایت بوده و هست ( البته اگر تصمیم نگیرین که پاکش کنین )

ببینید جناب آقا مسعود ...
چه من ... چه تمام ایرانی ها و چه اکثر مردم دنیا همین حالت شما رو دارند ... همه تقریبا 70 درصد دین اسلام رو قبول دارند ...
میمونه اون 30 درصدش ...

من 10 تا دستور در زیر مینویسم .

1. به پدر و مادر خود نیکی کنید
2. به دیگران کمک کنید
3. قتل نکنید
4. به همسایه خود کمک کنید
5. صدقه بدهید
6. دزدی نکنین
7. به دیگران احسان کنین .
8. برای کنترل اینکه مردم خدایی نکرده آهنگ گوگوش گوش نمیدن ؛ میتونین به خودتون اسلحه ببندین ... ماشین ها رو جلوشون رو نگهدارین ... بگین شیشه ماشین رو بدن پائین ... ظبطشون رو چک کنین ... داخل داشبورد رو نگاه کنین که نکنه خدایی نکرده در درونش نوار باشه و .... ( البته الان این کار رو نمیکنند ... چون خوب تمدن خیلی چیزهای بیشتر رو آورده ... ولی من در مسافرتهایی که با پدر و مادرم میرفتم خاطرم هست که این کارها رو میکردند ... و اگر جناب مسلم هم بودند شاید با بصیرتی که اون زمان از روحانیون اسلامی پیدا میکردند چشمشون رو میبستند ؛ تفنگ رویه بازوشون مینداختند و همین کار رو میکردند چون اعتقادد به درست بودن بندهای 1 تا 7 دارند )

کل صحبت کسایی امثال من این هست ...
70 درصدش درست و خوب و اوکی ... ولی یعنی چی که اون 70 درصد درست هست حتما اون 30 درصد رو انجام بدیم ... نمیفهمیم باید انجام بدیم ... و در آینده میفهمیم که درست بوده ...

قصد من از بیان مثالهایی که خدمتتون هم زدم همین بود ...

زمان قدیم همون 70 درصد رو ملاک میگرفتند ؛ صورتشون رو ارغوانی میکردند و فکر میکردند که بصیرت پیدا کردند ... بعدش هم همون 30 درصدشون رو با باتوم انجام میدادند .

اگر هنوز بصیرت پیدا نکردین ... خوب به نظره من جای خوشحالی هست ...

ولی خوب خیلی کسا رو میبینم و میشناسم که در این مسیر بصیرت پیدا میکنند و مثلا وقتی ازشون میپرسی که چرا بچه ای که پدر و مادرش برده بودند باید برده باشه ... شروع به استدلال کردن میکنند ...

اینها همونهایی هستند که بابته بصیرتشون هر کاری میکنند ... ( دقیقا هر کاری )

با سلام و احترام

مبنای 2;953722 نوشت:
اون چیزی که علمای اسلامی دارند به ما میگن ... اسلام نیست ... بیشتر یک سری تئوری های فکری هست که علمی هستند و ما حدس میزنیم که باید خداوند بر اساس عدالتش اینجوری با ما برخورد کنه

مبنای 2;953722 نوشت:
متنی که جناب مسلم نوشتند از نظره من کاملا عقلانی و منطقی هست ... ولی مطمئن نباشید که اسلامی باشد ....

مبنای 2;953722 نوشت:
ما با دینی طرف هستیم که به مرور زمان Update شده ...

سرکار خانم مبنای 2 موضع خودتان را روشن کنید، شما می فرمایید سخن بنده در مورد عدالت خداوند نشدنی است یا می فرمایید این سخن اسلام نیست؟!

شاید لطف خود خداوند بود که به صورت ناخودآگاه به من القاء کرد در پست پیشین در پاسخ شما مرتب به آیات قرآن کریم استناد کنم!! شاید خداوند میدانست پست بعدی شما چنین اشکالی خواهد بود!!

اما اگر سند اسلامی سخنانی را که به آقا مسعود عرض کردم می خواهید قرآن کریم همه این جملات گسترده، پراکنده و غیر منظم بنده را فصیحانه و بلیغانه در یک جمله فرموده است:

«وَ هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُم‏»؛ و او كسى است كه شما را جانشينان خود در زمين قرار داد، و بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد، تا شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد(انعام:165)
طبق آیهشریفه خداوند متناسب با «فیما آتاکم»«آنچه که به شما داده است» توقع دارد، پس اگر کسی سلامت روان نداشت، ضعف اراده داشت، خانواده خوبی نداشت، خبری از اسلام نداشت، و... خداوند توقعی که از یک انسان با خانواده خوب، و داای سلامت روان و اراده قوی، و ... دارد را از او ندارد.

البته آیه و روایتی که سخن بنده از آنها برداشت شده زیاد است، اما همین یک آیه به خوبی آنچه بنده گفته ام را بیان می کند.

خانم مبنای2 درست است که احکام و اعتقادات اسلام خیلی پویاتر شده است اما این در تبیین است، نه در اصول؛ ما ننشسته ایم از خودمان ببافیم، بلکه فهم از آیات و روایات عمیق تر شده است، همانطور که این پویایی در هر علمی بوده و هست.

مبنای 2;953722 نوشت:
وع رفتار خدا در قبال انسان در مساله خوردن سیب
نوع رفتار خدا در مورد شیطان که به انسان سجده نکرد و اون رو تبعید کرد

آنچه شما به عنوان اشکال مطرح فرموده اید دقیقا تأیید کننده حرف بنده است، شما ناخواسته به جای رد سخنان بنده آنها را تأیید می کنید.
قرآن کریم می فرماید ما از هر کسی متناسب با آنچه که به او داده ایم توقع داریم...
طبیتا طبق این قاعده خداوند بیشتر از هر کسی از انبیاء توقع دارد...
طبق این قاعده باید خداوند نسبت به حضرت آدم(ع) سخت گیری کند، اما هرگز این سخت گیری را نسبت به ما ندارد...
چه برسد به کسی که از خانواده خوب و جامعه مذهبی و سلامت روان هم بی بهره است...

شیطان هم همینطور
او هم شش هزار سال عبادت کرده و در زمره بندگان مقرب خداوند شده بود
اگرچه اگر توبه میکرد زودتر از آدم بخشیده میشد
چون توقع از آدم توقع ویژه تری بود...

ضمن اینکه لازم است عرض کنم ماجرای سیب خوردن حضرت آدم(ع) حقیقت دیگری دارد و در بهشت جاویدان اخروی هم نبود که سخن از ان و همچنین سخن از سایر احکامی که به آنها اشاره فرمودید مجال خود را می طلبد.
تنها نکته ای که باید دوباره مجددا به آن اشاره کنم این است که عرصه عقائد، خصوصا عرصه عدل و حکمت عرصه خشک عقلی است و تحریک احساسات و عواطف در این وادی مطلقا رهزن است.

مبنای 2;953722 نوشت:
بقیش ... مسائل Update شده هست ...
البته با عرض پوزش از جناب مسلم

خواهش می کنم، نیازی به عذرخواهی نیست، بنده ناراحت نمیشوم.
بالاخره محیط برای تضارب آراء و نظرات و روشن شدن دیدگاه درست است، لذا مطلقا نیازی به پوزش طلبی نیست، و بنده هم ناراحت نمی شوم چون می دانم قصد و غرضی در کار نیست، بحث علمی است.

سلام

مسلم;953288 نوشت:
دوم) از پایین به بالا: وقتی مصیبت ها و دردهای جهان را نگاه می کنیم می بینیم اینها ناشی از قوانینی هستند که این قوانین برای زندگی بشر ضرورت دارند اما بالاخره بی احتیاطی موجب مصیبت می شود!

یعنی بی احتیاطی موجب مصیبت ها میشود؟ میتونم مصیبتهای زیادی رو مثال بزنم که انسان ها هیچ نقشی در اون نداشتن.
لطفا اگه میشه تمامی علت های مصبیبت ها رو بفرمایید. تا الان 2 مورد اختیار انسان ها و بی احتیاطی آنها در استفاده از قوانین رو فرمودین.
مسلم;953288 نوشت:
تفکیک گنهکار از بی گناه در این عذاب های اجتماعی ممکن نیست، مگر با نقض قوانین ظاهری جهان که به مصلحت نیست و باب کشف علوم طبیعی را بسته وعلوم مهندسی را فلج می کند!

دوباره این موضوع مطرح شد. شما به گونه ای میفرمایید که انگار قوانین بشر موجب میشوند که نشود گناهکار را از بی گناه تفکیک کرد. در حالی که این قوانین نیز ساخته خداوند است. سوال من این است که چرا خداوند نمیتوانست قوانین را به گونه های طراحی کند تا گناهکار از بی گناه متمایز شود و بی گناه به عذاب گناهکار دچار نشود؟

[=Times New Roman]

مبنای 2;953732 نوشت:
سلام ...
آقا مسعود این بار من کیف کردم از نوع پاسخ دادن شما ...
شاید بتونم بگم این یکی از بهترین پستهای شما در درون این سایت بوده و هست ( البته اگر تصمیم نگیرین که پاکش کنین )

ببینید جناب آقا مسعود ...
چه من ... چه تمام ایرانی ها و چه اکثر مردم دنیا همین حالت شما رو دارند ... همه تقریبا 70 درصد دین اسلام رو قبول دارند ...
میمونه اون 30 درصدش ...

من 10 تا دستور در زیر مینویسم .

1. به پدر و مادر خود نیکی کنید
2. به دیگران کمک کنید
3. قتل نکنید
4. به همسایه خود کمک کنید
5. صدقه بدهید
6. دزدی نکنین
7. به دیگران احسان کنین .
8. برای کنترل اینکه مردم خدایی نکرده آهنگ گوگوش گوش نمیدن ؛ میتونین به خودتون اسلحه ببندین ... ماشین ها رو جلوشون رو نگهدارین ... بگین شیشه ماشین رو بدن پائین ... ظبطشون رو چک کنین ... داخل داشبورد رو نگاه کنین که نکنه خدایی نکرده در درونش نوار باشه و .... ( البته الان این کار رو نمیکنند ... چون خوب تمدن خیلی چیزهای بیشتر رو آورده ... ولی من در مسافرتهایی که با پدر و مادرم میرفتم خاطرم هست که این کارها رو میکردند ... و اگر جناب مسلم هم بودند شاید با بصیرتی که اون زمان از روحانیون اسلامی پیدا میکردند چشمشون رو میبستند ؛ تفنگ رویه بازوشون مینداختند و همین کار رو میکردند چون اعتقادد به درست بودن بندهای 1 تا 7 دارند )

کل صحبت کسایی امثال من این هست ...

70 درصدش درست و خوب و اوکی ... ولی یعنی چی که اون 70 درصد درست هست حتما اون 30 درصد رو انجام بدیم ... نمیفهمیم باید انجام بدیم ... و در آینده میفهمیم که درست بوده ...

قصد من از بیان مثالهایی که خدمتتون هم زدم همین بود ...

زمان قدیم همون 70 درصد رو ملاک میگرفتند ؛ صورتشون رو ارغوانی میکردند و فکر میکردند که بصیرت پیدا کردند ... بعدش هم همون 30 درصدشون رو با باتوم انجام میدادند.

اگر هنوز بصیرت پیدا نکردین ... خوب به نظره من جای خوشحالی هست ...

ولی خوب خیلی کسا رو میبینم و میشناسم که در این مسیر بصیرت پیدا میکنند و مثلا وقتی ازشون میپرسی که چرا بچه ای که پدر و مادرش برده بودند باید برده باشه ... شروع به استدلال کردن میکنند ...

اینها همونهایی هستند که بابته بصیرتشون هر کاری میکنند ... ( دقیقا هر کاری )


اینکه همه 70 درصد اسلام رو قبول دارند رو قبول ندارم.

خیلی ها هستن اصلا نمی فهمن دین چیه خدا کیه. فقط بخاطر اینکه از سوی دیگران سرزنش نشن وانمود میکنن که فهمیدن و قبول دارن.

شاید شبهه هایی که مطرح میشه برای خودشون هم سوال باشه ولی فکر میکنن هرجوری شده به هر قیمتی و از هر روشی باید از "پاسخ شبهه" دفاع کنند

و توهم میزنن که دارن از "اسلام" دفاع میکنند. در حالی که دارن از یه پاسخ از پیش تعیین شده دفاع میکنن و همونو بدون هیچ انعطاف پذیری می خوان بکنن تو مغز بقیه.

در مورد مورد 8 که گفتی، چنین چیزهایی بوده و هست و باز هم خواهد بود.

متاسفانه این افراد فقط به گناه جوانان نگاه میکنن. به عاملش کاری ندارن.

خب شما برای جوانان این مملکت چکار کردید؟ استخر با هزینه معقول ساختی برن توش پشتک وارو بزنن هیجانشون تخلیه بشه؟

با هزینه ی معقول می تونن ورزش ها و تفریحات هیجان انگیز بکنن دلشون سبک بشه؟

تمام درها رو به روش بستی، والا همینقدر که زنده زنده دفنشون نمی کنیم لطف کردیم بهشون

و البته این افراد ارتباطی به اسلام و بسیج و انقلابی بودن ندارند.

ارتباط به کج فهمی و خریت داره. خب کسی که خره خره دیگه. فرقی هم نمی کنه چادری باشه یا سانتی مانتال.

و ما حق نداریم همه رو با یه چوب بزنیم.

مثلا ما یه زن خر توی فامیلمون داریم که حجابش کامله کلاس قرآن میره روضه میره. هرسال اربعین زیارت میره و از این کارها.

ولی تنها چیزی که نداره دینه و هزار جور فتنه و اختلاف توی زندگی دیگران ایجاد میکنه

و به خون امام حسین علیه السلام قسم من به یه دختر خیابونی که با صد تا مرد رابطه ی نامشروع داشته بیشتر از این زن امید به بهشتی شدن دارم.

به قول حسن آقامیری "از بعضی عبادت ها باید به خدا پناه برد"

وجود چنین موجوداتی هیچ ارتباطی به اسلام نداره و هرگز دختران و زنان پاک و با حیا و محجبه رو زیر سوال نمی بره.

و من اینو مطمئنم که دین اسلام برای هــــــر شبهه ای یه پاسخ "قانع کننده، آرامش بخش و لذت بخش" داره.

ولی این ما هستیم که نمی تونیم به این سوالات و شبهات به زیبایی و شیرینی پاسخ بدیم.

رهبری چند وقت پیش فرمودند "اگر بتوانیم حرف های نو و جذاب اسلام را خصوص انسان، جامعه و سیاست به گوش جهانیان و بویژه جوانان برسانیم

قطعا مورد قبول قرار خواهند گرفت"

این همون چیزیه که من رو امیدوار نگه داشته که در آینده پازل دینم رو کامل کنم.

شایا;953735 نوشت:
یعنی بی احتیاطی موجب مصیبت ها میشود؟ میتونم مصیبتهای زیادی رو مثال بزنم که انسان ها هیچ نقشی در اون نداشتن.
لطفا اگه میشه تمامی علت های مصبیبت ها رو بفرمایید. تا الان 2 مورد اختیار انسان ها و بی احتیاطی آنها در استفاده از قوانین رو فرمودین

خیر برادر من!
منظورم این است که توقع دارید خداوند این قوانین را خلق نکند؟ مثلا در مورد قانون جاذبه که موجب مرگ بسیاری از انسان ها میشود شما چه توقعی دارید؟ شفاف بفرمایید:
الف) قانون جاذبه را خلق نکند!
ب) قانون جاذبه را خلق کند اما مثلا اگر هواپیما موتورش خاموش شد و یا انسان از روی پشت بام پایش لغزید، موقتا قوه جاذبه از کار بیفتد!!

شایا;953735 نوشت:
دوباره این موضوع مطرح شد. شما به گونه ای میفرمایید که انگار قوانین بشر موجب میشوند که نشود گناهکار را از بی گناه تفکیک کرد. در حالی که این قوانین نیز ساخته خداوند است. سوال من این است که چرا خداوند نمیتوانست قوانین را به گونه های طراحی کند تا گناهکار از بی گناه متمایز شود و بی گناه به عذاب گناهکار دچار نشود؟


خواهش می کنم منطقی به ماجرا نگاه کنید، نمیشود که زلزله بیاید و درست آجرهای بیاید پایین که زیرش انسان بی گناهی نباشد!! این تمام قوانین فیزیک را زیر سوال می برد!!
سیل بیاید اما وقتی به انسان های گنهکار رسید مثل معجزه موسی(ع) یکدفعه سیل شکافته شده و آن انسان را دور بزند!!

ما داریم علمی صحبت می کنیم! شما اگر می خواهید اشکال کنید باید به صورت شفاف، نه اینکه چرا خدا این کار را کرد و آن کار را نکرد!! بلکه به صرت شفاف یک راهکار بهتر از این وضع موجود ارائه بدهید تا بتوانیم روی آن بحث کنیم.

سلام ...
جناب مسلم بابته سخنانتون در ابتدا تشکر میکنم ...

من جواب صحبتهای شما رو میدم فقط میخوام به چند تا نکته دیگه اشاره کنم و بعد شروع میکنم به پاسخ دادن به مسائلی که شما طرح کردید ...

تصمیم گیری هایی که مغز ما انجام میده ... در دو سطح انجام میشن ...

1. تصمیم هایی هستند که مغز ما در شرایط عادی میگیره ... مثلا من و شما همکنون پشت میزهامون نشستیم و داریم به مساله فکر میکنم ... مغز هامون باز هست و یک مساله رو از زوایای مختلف بررسی میکنیم ... نوشتن یک جواب شاید یک یا دو روز طول بکشه ... چون شاید مستلزم این باشه که مساله رو از زوایای مختلف ببینیم و بسنجیدم و در نهایت بابته اون مساله یک راهکار ارائه کنیم . برخی از سوالها هستند که شاید روزها به طول بیانجامند و تمام پتانسیل مغز ما رو هم درگیر کنند و در نهایت نتونیم حتی به جواب هم نزدیک بشیم و ...

- این نوع تصمیم ها توسط کل مغز ما سنجیده میشن
- تمام لایه هایه مغزی و تمام سلولها در درون این تصمیم گیری شرکت میکنند
- با این نوع تصمیم گیری میتونیم مسائل عقلانی و ریاضی و ... رو حل و فصل کنیم

نوعی دیگر از تصمیم های ما هستند که لحظه ای هستند ... مثلا اگر همین الان شما روتون رو برگردونین و یک مار رو پشت سرتون ببینید ... هیچ فکری نمیکنید ... و در کسری از ثانهی از جاتون میپرید و پا به فرار میزارید ... حتی اگر تا کنون ماری رو ندیده باشید ... حتی اگر تا حالا مار نیشتون نزده باشه ... حتی اگر تا کنون در درون تلویزیون مار ندیده باشید و اصلا ندونین مار چس هستش ...

اینگونه از تصمیم ها در جایی دیگر گرفته میشن ... ما در درون مغز یک ناحیه ای به اندازه یک بادام داریم ... که با همین نام نیز میشناسنش و به نام بادامه معروف هست ... این قسمت از مغز ما حاصل تمدن ما در درون طبیعت هست ... انسانی اگر حتی در درون کل طبیعت مار ندیده باشه ... وقتی یک مار رو میبینه پا به فرار میزاره ... این بادامه مسئول تصمیم های هیجانی ما هست ...

وقتی که یک مساله ای باعث درد کشیدن بیش از اندازه ما میشه
وقتی یک مساله ای باعث تهییج بیش از اندازه ما میشه
وقتی که یک مساله ای باعث ترس بیش از اندازه ما میشه

به صورت اتوماتیک کل مغز با تمامی سلولهایی که داره ... از مسیر تصمیم گیری خارج میشه و کنترل کار بر عهده بادامک مغز قرار میگیره ...

چون ...

1. مداراتی که در درون بادامک هست بسیار کوچک تر هست ... بنابراین سرعت اقدام و سرعت پاسخگویی به یک محرک در درونش به شدت افزایش پیدا میکنه ...
2. تصمیم هایی که بادامک میگیره ... مسقل از سایر سلولهای مغزی هست و اون سلولها در درون تصمیم گیری دخالت نمیکنند
3. اینی که کسی میتونه هیجانات دیگران رو کنترل کنه ... اینی که میتونه هیجانات خودش رو کنترل کنه و تصمیم های منطقی در شرایط سخت بگیره ... بیشتر از این جهت هستش که بادامک قوی داره ... نه اینکه لزوما مغز قویتری داشته باشه ...

بنابراین خیلی از انسانها رو میبینیم که عاقل هستند ... خیلی هوشمند هستند ... ولی در زندگیشون موفق نیستند ... و این بیشتر بابته این هستش که نمیتونند کنترلی بر رویه هیجاناتشون داشته باشند .

البته بادامک مغز هم قابل پاک کردن و برنامه ریزی مجدد هست ... که نیازمند تکنیکهای روانشناسی زیادی هست که مجالش اینجا نیست ...

من وقتی داشتم یک کتابی رو در این ارتباط میخوندم ... نویسنده کتاب عنوان کرده بود که به همین خاطر هستش که در بسیاری از قتلهایی که صورت میگیره ... مجرم رو آزاد میکنند که بره ... چون بهش جنون آنی دست داده ... چون تصمیمی بوده که بادامک مغز گرفته ... و در درون اون تصمیم کل سلولهای مغز اون شخص دخیل نبودن ...

جنون لحظه ای هیچ ربطی به مغز نداره و تصمیمی هست که از بادامک صادر شده ...

تصمیمی مانند کشتن مهاجم
فرار کردن از دست یک مار
و ...

خوب این مساله برای من خیلی جالب بود ... که علم به چنین جایی رسیده که میتونه مصدر افعال ما رو تشخیص بده و اگر به این نتیجه رسید که مصدر اون فعل جایی غیر ارادی بود .... شخص رو آزاد میکنه بره خونش ...

وقتی من این مساله رو در کنار واقعه بنی قریظه میزارم که حضرت محمد دستور دادند آدمهایی که اصلا روحشون هم از خیانت هم کیشانشون خبر نداشته و مثلا بقال بودند ... مزرعه دار بودند و ... و حضرت محمد چنین تصمیمی رو در موردشون میگیرند ...

خوب میمیونم ...

غربی که میاد و مصدر تصمیمها رو اونقدر در درونش ریز میشه ... که مصدر اون فعل رئ تشخیص بوده و اگر مصدر اون فعل مثلا غیر ارادی بوده باشه ... شخص رو آزاد میکنه که بره ... و دینی که میگه چون هم کیشانت خیانت کردن تو هم باید بمیری ...

البته نمیدونم ... شاید الان هم در درون ایران جنون لحظه ای رو ببخشند ( که فکر نمیکنم ) ... ولی آیا در درون قرآن ... یا در درون احادیث حتی ما اشاره ای به همچین چیزی داشتیم ... آیا اینقدر در درون حق ریز بین شدیم ...

و بعد شما دم از این میزنین که خدا مو رو از ماست بیرون میکشه و از این جور حرفها ...

خوب چجوری .... مثله قضیه بنی قریظه ...

البته این بحث خیلی خیلی فراتر از این مثال من هست و تایپ کردن و پس و پیش کردن کلمات برای رسوندن مطلب هم زمانبر هست و هم تفهیم اون چیزی که در درون ذهنم هست بسیار دشوار ...

ولی تصمیم گرفتم در درون این موضوع دیگه کم نیارم و تا آخرش باشم ... یا شما من رو راضی میکنین ... یا من شما رو ...

سلام ...
جناب مسلم یک سوال دیگر هم داشتم ...

اینقدر من نمونه های کاری تعریف میکنم که صدای بچه ها هم در اومده ... ولی میخواستم نظرتون رو هم در مورد این مساله عنوان کنید ....

چندی پیش من یک پروژه ای رو در درون یک شرکت تقبل کردم و قرار بود که اون پروژه رو انجام بدم ...
هیچی پروژه تعیین مختوا شد ... و زمانبندی شد ... و قرار شد که برای تاریخی مشخص اون رو ببریم آزمایشگاه تا تائیدیه هاش رو از آزمایشگاه بگیریم ...

پروژه تقریبا باید 3 ماهه تموم میشد ... و من با هزار بدبختی اون رو 4 ماهه تموم کردم ... و دیر به آزمایشگاه رسید و چون شرکت در ارائه کردن اون دستگاه با سایر شرکتهایه رقیب ؛ رقابت میکرد ... باعث شد آبرویه شرکت نزد دیگر شرکتها و سازمان متبوع متزلزل بشه ... ( بماند که برخی از شرکتها در درون آزمایش رد شدند )

ولی هر بار که من میخواستم برم و برای مدیر عامل توضیح بدم ...
مدیر عامل ؛ انگشت اشاره اش رو میزاشت بر رویه دماغش ... و میگفت ... هیییییسسسسس .... کی به تو اجازه داد که توضیح بدی .... از اتاق برو بیرون ...

من میخواستم بدونم ... خدا بر اساس چه منطقی ما رو در شرایط ظلم قرار میده و بعدش میخواد توضیح بده ... اگر من نخوام ازش بایته این مساله توضیح بشنوم چی ....

حتما باید توضیحات خدا رو بشنوم ؟؟؟

حتما باید بهم ظلم بشه و منتظر جبران کردن خدا باشم ؟؟؟

چرا ؟؟؟ بر اساس چه منطقی ؟؟؟

اگر جبران کردن خدا رو نپذیرم چی ؟؟؟

با سلام و احترام

در خصوص پست شما ابتدا به یک نکته در کلام شما اشاره کنم و سپس پاسخ شما را عرض خواهم کرد:

مبنای 2;953806 نوشت:
ولی هر بار که من میخواستم برم و برای مدیر عامل توضیح بدم ...
مدیر عامل ؛ انگشت اشاره اش رو میزاشت بر رویه دماغش ... و میگفت ... هیییییسسسسس .... کی به تو اجازه داد که توضیح بدی .... از اتاق برو بیرون ...

آیا شما این رفتار مدیر را تأیید می کنید؟! اگر تأیید می کنید پس می پذیرید که کم کاری از خودتان بوده! اما اگر تأیید نمی کنید و معتقد هستید که باید اجازه داد تا طرف حرفش را بزند و از خودش دفاع کند پس باید دفاع خداوند را نیز بشنوید، علت این مشکلات و مصیبت ها و ظلم های دنیوی را بفهمید و سپس قضاوت کنید.

به عبارت دیگر این مثالتان مطلقا در مورد خداوند جاری نیست، چرا که:
اگر شما کم کاری کرده بودید و مدیر به حق اجازه حرف زدن به شما نداد این در مورد خداوند جاری نیست...
و اگر شما کم کاری نکرده بودید و مدیر به ناحق اجازه حرف زدن به شما نداد، خب چطور چنین رفتاری را نسبت به خدا روا می دارید:

مبنای 2;953806 نوشت:
اگر من نخوام ازش بایته این مساله توضیح بشنوم چی ....

مبنای 2;953806 نوشت:
حتما باید توضیحات خدا رو بشنوم ؟؟؟

اما در مورد پاسخ به سوال شما:

مبنای 2;953806 نوشت:
حتما باید بهم ظلم بشه و منتظر جبران کردن خدا باشم ؟؟؟

ببینید بنده قبلا در پست های پیشین هم عرض کردم، ظلم ها و مصیبت هایی که در جهان اتفاق می افتد از دو حال خارج نیست:

یا مصیبت هایی است که چاره ای از آنها نیست، یعنی نشأت گرفته از قوانینی هستند که برای زندگش بشر ضرورت دارند، اما طبیعتا در شرایط عادی و غیر عادی کار خودشان را می کنند و گاهی ممکن است موجب خسارت شوند، مثل قوه جاذبه که برای بشر ضرورت دارد اما همین جاذبه هواپیمایی که موتورش آسیب دیده را به زیر میکشد!!
یا مثل اختیار برای بشر که وقتی باشد دیگر چاره ای از بروز برخی مشکلات هم نیست.

یا مصیبت هایی هستند که اگرچه موجب ضرر میشوند اما حکیمانه هستند، یعنی یک هدف مهم تر در ورای آنها وجود دارد، مثلا گاهی خداوند برای متنبه ساختن بشر و بیدار کردن وجدان های خفته آنها ، ایشان را دچار مصیبت می کند، قرآن در برخی آیات به این مسئله اشاره دارد، آیاتی چون 41 روم؛ 21 سجده؛ 168 اعراف و مانند آن که تعبیر «لعلهم یرجعون» در پایان خود دارند، یعنی اینکه شاید برگردند.

بنده الان تفصیلا به پاسخ پست شما می پردازم، اما پیش از خواندن پاسخ از شما خواهش می کنم با نگرش محض عقلی به مسئله نگاه کنید، نگرش احساساتی و توأم با عواطف در این مباحث رهزن است.

مبنای 2;953782 نوشت:
خوب این مساله برای من خیلی جالب بود ... که علم به چنین جایی رسیده که میتونه مصدر افعال ما رو تشخیص بده و اگر به این نتیجه رسید که مصدر اون فعل جایی غیر ارادی بود .... شخص رو آزاد میکنه بره خونش ...

مبنای 2;953782 نوشت:
غربی که میاد و مصدر تصمیمها رو اونقدر در درونش ریز میشه ... که مصدر اون فعل رئ تشخیص بوده و اگر مصدر اون فعل مثلا غیر ارادی بوده باشه ... شخص رو آزاد میکنه که بره

بنابرسخن شما آنچه در غرب کشف شده این است که منشأ این افعال می تواند غیر ارادی و هیجانی باشد، تا اینجا درست!! اما در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید:

نکته اول: این ملاک هرگز نمی تواند ملاکی در مباحث حقوقی قرار گیرد، چون اولا تشخیص اینکه زمان جرم این شخص طبق عقلش تصمیم گرفته یا طبق این بادام قابل پیگیری نیست!! خصوصا اینکه همه قاتلین مدعی خواهند بود طبق این غده بادام مانندشان تصمیم گرفته اند!!!

نکته دوم: این کشف بر فرض کارآمدی، تعارضی با حکم اسلام دارد، تفصیل ماجرا:

اسلام از 1400 سال پیش بسیار دقیق فرموده است که اگر شخص مشکلات روحی و روانی داشته باشد با تشخیص پزشکی قانونی از قصاص رهایی می یابد، بنابراین اگر علوم جدید راهی بیابند که بتوان قتل های خودآگاه را از قتل های ناخودآگاه، یا قتل های با سلامت روان را از قتل های قاتلی که فاقد سلامت روان بوده تشخیص دهد می توان در صدور حکم از این دستاوردهای جدید استفاده کرد.

و نیز اگر کسی در دفاع از جان خود و دور کردن مهاجم باشد، باز هم اسلام می فرماید قصاص او واجب نیست، همانطورکه خود شما اشاره فرموده اید:

مبنای 2;953782 نوشت:
تصمیمی مانند کشتن مهاجم

نکته مهم دیگری که توجه به آن لازم است این است که درست است که بسیاری از قتل ها به خاطر فوران هیجانات اتفاق می افتد اما اینگونه نیست که نشود این هیجانات را کنترل کرد، دشوار است اما نشدنی نیست، مثالی میزنم تا روشن شود، فکر کنید بنده ماری را ببینم و پشت سرم هم دره ای عمیق باشد، اگرچه فوری عکس العمل نشان خواهم داد اما هرگز حتی ناخودآگاه به سمت آن دره نخواهم پرید! حکم قصاص هم در حقیقت همین نقش را دارد یعنی انسان در اوج هیجانات به یاد حکم قصاص که می افتد نقش بازدارندگی خود را خواهد داشت، در حقیقت این حکم برای کنترل این هیجانات است.

مبحث حقوقی در این خصوص خیلی در اسلام مفصل و دقیق بحث شده حتی نوع آلتی که برای قتل استفاده میشود در نگاه اسلام برای صدور حکم نقش دارد که ابزار قتل باشد یا نباشد، مثلا اگر کسی با چاقو یا تفنگ کسی را بکشد و بعد ادعای قتل سهوی داشته باشد فرق می کند تا با مثلا انبردستی یا آچارفرانسه کشته باشد!!

انصافا اسلام در مباحث حقوقی آنقدر دقیق و قوی نظریه داده است که انسان به عنوان مسلمان احساس غرور می کند.

مبنای 2;953782 نوشت:
واقعه بنی قریظه میزارم که حضرت محمد دستور دادند آدمهایی که اصلا روحشون هم از خیانت هم کیشانشون خبر نداشته و مثلا بقال بودند ... مزرعه دار بودند و ... و حضرت محمد چنین تصمیمی رو در موردشون میگیرند ...

مبنای 2;953782 نوشت:
و دینی که میگه چون هم کیشانت خیانت کردن تو هم باید بمیری ...

در مورد واقعه بنی قریضه باید عرض کنم این ماجرا از اساس با تردید جدی روبرو است، اقای دکتر رجبی دوانی که یکی از پژوهشگران مطرح در تاریخ اسلام هستند نیز در بحث مبسوطی علل تردید در این ماجرا را بیان کرده اند.
اما فارغ از این ماجرا باید دقت بفرمایید:

مطلقا، تأکید می کنم مطلقا مجازات بی گناه به خاطر این که شخص گنهکار با او نستی دارد چون پدرش است، برادرش است یا مانند آن جایز نیست، هم در این خصوص نصوص قرآنی داریم(انعام:164؛ فاطر:18؛ نجم:38) و هم تا دلتان بخواهد روایت!
پیامبری که در فتح مکه حتی وحشی قاتل عمویش حمزه، و ابوسفیان و مانند ایشان را بخشید و فرمان عفو عمومی صادر کرد می آید یکی سری انسان را به گناه دیگران اعدام کند؟!!

باید استدلال را روی یقینیات بنا کرد.

مبنای 2;953782 نوشت:
یا شما من رو راضی میکنین ... یا من شما رو ...

تصمیم درستی گرفته اید، بنده هم تا پایان در خدمتم شما هستم تا بتوانیم با همفکری به نتیجه واحد برسیم.

سلام ...

جناب مسلم ... در مورد صحبتهاتون ... و اینکه وقت میزارین تا پاسخ بدین در ابتدا تشکر میکنم ...

من امروز میرم از یک کریستال فروشی یک دونه ظرف کریستالی میخرم ...

مرد کریستال فروش به من میگه این کریستال اصل هستش و Fake نیست ... ( کریستال های اصل وقتی خورد میشن ... به تکه های بسیار بسیار ریز قسمت بندی میشن ( هزاران تکه ) .... ولی کریستال های تقلبی مثلا 10 تکه میشن ... یا 20 تکه میشن )

من هم وقتی که میام خونه ... چون دسترسی به مرد کریستال فروش ندارم ... و شک میکنم که کریستال اصل نیست ... میزنم و ظرف کریستالی رو میشکونم ... و میبنم که 10 تکه شد ... و با خودم میگم ... این کریستال فروشه جنس تقلبی دست مشتری میده ... و بهش زنگ هم نمیزنم ( چون امکانش رو ندارم ) ...

وقتی که من زدم و کریستاله کریستال فروش رو شکستم ... دو روز بعدش ( قیامت ) کریستال فروشه زنگ میزنه خونمون و میگه من در حق شما ظلم کردم ... کریستالی که بهتون دادم Fake بوده اون رو پس بیارین ... تا من براتون جبران کنم و بهتون کریستال اصل رو بدم ...

منم خورده های کریستال رو برمیدارم و صد هزار تومن پول ماشین میدم و براش میبرم ... میگم بیا کریستال Fake خودت رو بگیر و کریستال اصل من رو بده ...

کریستال فروش میگه ... چرا زدی کریستال من رو شیکوندی ... من اون زمان کریستال اصل نداشتم ( در محدودیت قوانین دنیوی بودم ) بهت کریستال Fake دادم و با خودم گفتم بعدا جبران میکنم ...

شما کریستال فروش ... چی کار میکنین ...

اگر شما در حالت اول دستتون بسته بود و درگیر قوانین دنیوی بودید و نمیتونستید بهم کریستال اصل بدید ... حالا که دو روز گذشته ... چی شده که دستتون باز شده ؟؟؟

اگر من اون کریستال رو گذاشته بودم تویه سفره عروسیم ... و خواهر شوهرم اومده بود و من رو مسخره کرده بود که کریستال Fake بهم انداختین ... شما این بی ابرویی رو هم جبران میکردین یا نه ...

چجوری ...
شما که دستتون بسته بوده که یک کریستال اصل بهم بدین ... چی شده یهو دستتون باز شده که پروانه وار میلیاردها اثر جانبی که اون فروش نا به حق بر رویه زندگی من گذاشته رو جبران کنین ...

مبنای 2;953897 نوشت:
شما که دستتون بسته بوده که یک کریستال اصل بهم بدین ... چی شده یهو دستتون باز شده که پروانه وار میلیاردها اثر جانبی که اون فروش نا به حق بر رویه زندگی من گذاشته رو جبران کنین ...


با سلام مجدد
اگر منظورتان از آن کریستال فروش خداوند است و میخواهید تشبیه کنید باید عرض کنم مثالتان صحیح و راهگشا نیست.

چون از دو حال خارج نیست:

الف) یا کسی که کریستال Fake به شما فروخته آگاهانه این کار را کرده است.

اگر آگاهانه باشد که خب این یا از سر طمع است، یا از سر ناتوانی!! اما هیچ کدام در خصوص خداوند راه ندارد!!
براهین امکان و وجوب ما را به واجب الوجودی میرساند که از هر لحاظ کامل است، نه عقده ظلم و طمع دارد، و نه ذره ای عجز و ناتوانی در او راه دارد.

این که این جهان پر از ظلم و مصیبت و مشکلات است از سر ناتوانی خدا نیست!! از سر قوانین مادی حاکم بر جهان است!! به تعبیر فلسفی فاعلیّت مشکلی ندارد، این بی ظرفیتی از سر قابلیّت است، قابل ظرفیت بیش از آن را ندارد.
لذا می بینیم در عوالم مثال و عالم عقل هیچ مصیبتی نیست، هیچ تزاحمی بین علل نیست، همه اینها متعلق به این عالم ناسوتی مادی است.

مثالی عرض می کنم تا روشن شود، ببینید اجسام کروی را هر طوری روی هم بچینید بین آنها فاصله خواهد افتاد، این فاصله لازمه این صورت کروی است نه اینکه آن کسی که می چیند به عجز و ناتوانی توصیف شود.
تا این اشیاء کروی هستند، این فاصله در چیدن آنها هم هست، نظام عالم ماده بدون تزاحم و درگیری علل غیر ممکن است، کسی نمیگوید خدا نمی تواند، می گوییم نمی شود!

ب) یا از روی نا گاهی جنس تقلبی به شما فروخته است، و این به نسبت خداوند عذر بدتر از گناه است، خدایی که از سر نا آگاهی مجبور به ظلم بندگان میشود نمی تواند خدای کاملی باشد که براهین وجوب وجود آن را اثبات می کنند.

موضوع قفل شده است