جمع بندی استجابت دعاهای ازدواج یا ...
تبهای اولیه
سلام،
بنده 37 ساله هستم. در همین سایت چند وقت پیش مشکلم را مطرح کردم. 3 سال پیش در خواستگاری عاشق دختری شدم. بعد جواب رد حدود 6 ماه افسردگی داشتم. حدود 10، 12 مورد خواستگاری رفتم. با 2 نفر تا چندین جلسه پیش رفتم. هرچند چندان به دلم ننشسته بودند، اما با حمایت مشاور ادامه دادم. پس از پاسخ منفی، خوب چون چندان علاقهای نداشتم، برایم مهم نبود.
(من: متولد 59، دکتری، اهل نماز و روزه، معتقد به محرم نامحرم، حلال و حرام)
(دخترخانم: متولد 67، ارشد، اهل نماز و روزه، معتقد به محرم نامحرم، حلال و حرام)
(خانوادهها: ساکن تهران، در یک محل، همشهری، راضی به ازدواج و ...)
چند وقت پیش کسی در این سایت پیشنهاد نماز غفیله به مدت 40 شب داد. نماز را انجام دادم و بلافاصله پس از آن (در فاصله شب قدر و عید فطر) دوستم بدون پیش زمینهای، همان دختر سه سال پیش را خواست وساطت کند. بنده با توجه به تجربه تلخ سه سال پیش تردید داشتم، اما گفتم لابد استجابت دعاست و نباید فرصت را از دست بدهم.
خلاصه دوستم وساطت کرد و طی سه ماه اخیر چند جلسه صحبت کردیم. نهایتا سه هفته پیش پاسخ ایشان منفی شد (البته نظر خانوادشان مثبت است). البته در طی برخی جلسات بنده بیمیلی ایشان را مشاهده میکردم. یک جوری به هر حال ایشان به من علاقهای ندارد.
با توجه به حال نامساعدم و سردرگمی، برای اصرار بعد از نماز استخاره قرآن کردم و صفحه 411 (بسیار خوب) آمد. دوباره درخواست کردم با هم صحبت کنیم، قبول کرد. بعد یک جلسه صحبت باز نظرشان مثبت نیست. ایشان میگوید تلاش خودش را کرده ولی به نتیجه دلخواهش نرسیده. پیش مشاور هم رفته، مشاور گفته است که ادامه ندهد. الان به لحاظ احساسی که ناراحتم به کنار. به لحاظ روحی هم احساس گره دارم.
واقعیت بنده دختر خانم را از دو سال پیش کاملا فراموش کرده بودم و ذرهای در یادم نبود. دعاهای ازدواج و نماز غفیله را به هیچ عنوان (خدا شاهد است) به خاطر ایشان نمیخواندم. فقط برای ازدواج آن هم با دختری که هم کفو و پسند قلبی باشد.
اما نمیدانم چرا دعای من ختم به این شد که من دوباره با دختری که فراموش کرده بودم مواجه شوم و دوباره پاسخ منفی بگیرم و دوباره روح و روانم آزرده شود.
الان نمیدانم به اصرار ادامه بدهم یا نه. بله مشکلم را به هر کسی بگویم، جواب خواهد بود که اگر اصرار کنی در آینده هر مساله ای پیش بیاید دختر خواهد گفت که به علت اصرار من ازدواج کرده وگرنه خودش راضی نبوده و بهتر است آدم با کسی ازدواج کند که او هم تو را دوست داشته باشد.
این که چه حکمتی بود، نمیدانم. نمیدانم کجای کار اشتباه کردم. همان اول کار هم میدانستم به احتمال زیاد پاسخ مثبت نخواهم گرفت، اما گفتم اگر وساطت دوستم را قبول نکنم پشیمان خواهم شد و فرصتی که خدا به من داده است را نباید ضایع کنم. اما الان ظاهرا همه چیز برعکس شده. نمیدانم منظورم را رساندم یا نه.
نمیدانم کجای کار اشتباه کردم. همان اول کار هم میدانستم به احتمال زیاد پاسخ مثبت نخواهم گرفت، اما گفتم اگر وساطت دوستم را قبول نکنم پشیمان خواهم شد و فرصتی که خدا به من داده است را نباید ضایع کنم. اما الان ظاهرا همه چیز برعکس شده.
سلام علیکم.شما کار عاقلانه ای انجام دادید.شانس خودتان را آزمودید و به قطعیت رسیدید که ازدواجتان به صلاح نیست.اینطور دیگر ذهنتان باز شده و دیگر حسرت اورا نمیخورید چون ازدواج با کسی که به شما علاقه ای ندارد ،کار عاقلانه ای نیست.
اما نمیدانم چرا دعای من ختم به این شد که من دوباره با دختری که فراموش کرده بودم مواجه شوم و دوباره پاسخ منفی بگیرم و دوباره روح و روانم آزرده شود.
ازکجا معلوم که بین دعای شما و این اتفاق ربطی وجود دارد؟از کجا معلوم که دعای شما ختم به این اتفاق شده؟اگر برفرض یک ماه دیگر موردی برای شما پیش بیاید و موفق به ازدواج شوید نخواهید گفت دعای من ختم به ازدواج شد؟پس شما نمی توانید بگویید دعایتان ختم به چه چیزی شده است.انشالله ازدواجتان درست شود این مورد،دیگر جایگاهی در ذهن شما نخواهد داشت.
موفق باشید.
سلام،
بنده 37 ساله هستم.
(من: متولد 59، دکتری، اهل نماز و روزه، معتقد به محرم نامحرم، حلال و حرام)
(دخترخانم: متولد 67، ارشد، اهل نماز و روزه، معتقد به محرم نامحرم، حلال و حرام)
(خانوادهها: ساکن تهران، در یک محل، همشهری، راضی به ازدواج و ...)
باسلام
چون چند روز بعد انجام آن نماز این مورد جلویتان سبز شده دلیل بر این نیست که حتما بخاطر استجابت نماز و دعایتان بوده! بنده خودم دستوری را برای پیدا کردن گمشده و ... انجام میدهم که بعد از اینکه دو سه جا رو گشتم در چهارمین یا سومین مکان آنرا می یابم!
چه بسا برای شما هم اینگونه باشد که مورد سوم به نتیجه برسد و ازدواج کنید نه با همان مورد اول!
میتوانید بر یکی از نمازهای زیر مداومت ورزید تا انشاءالله شخص مورد نظر را بیابید!
از حضرت علی (ع) روایت شده که حضرت نمازی را برای کسانی که قصد ازدواج دارند و میخواهند همسر خوبی اختیار کنند بیان فرمودند :
دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد سوره مبارکه یاسین خوانده شود و بعد از نماز 100 مرتبه بگوید ((الحمدلله)) و سپس بگوید:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً صَالِحَةً وَدُوداً وَلُوداً شَکُوراً قَنُوعاً غَیُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَکَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَکَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِیتُ ذَکَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَیْهَا سُرَّتْ وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَیْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَیْهَا أَرْضَتْنِی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ هَبْ لِی ذَلِکَ فَإِنَّمَا اَسئله و لا اَجدُ اِلّا مامنَنتَ وَاَعطَیت
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت است که فرموده اند: اگر کسی از شما میخواست ازدواج کند، 2 رکعت نماز بخواند و حمد خدای را به جای آورد و بگوید:
اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ اللَّهُمَّ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَنَهُنَّ خُلُقاً وَ خَلْقاً وَ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةً وَ اقْضِ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی
سلام علیکم.شما کار عاقلانه ای انجام دادید.شانس خودتان را آزمودید و به قطعیت رسیدید که ازدواجتان به صلاح نیست.اینطور دیگر ذهنتان باز شده و دیگر حسرت اورا نمیخورید چون ازدواج با کسی که به شما علاقه ای ندارد ،کار عاقلانه ای نیست.
با سلام. فکر کنم نتوانستم منظورم را برسانم. واقعیت بنده همانطور که گفتم اصلا به ایشان فکر هم نمیکردم و حسرتی هم نداشتم و به خواستگاری دوباره هم فکر نمیکردم. یعنی اگر دوستم نمیآمد هیچ گره روحی و ذهنی نداشتم، الان با این اتفاق بدجوری ضربه خوردهام. اصلا حکمت این قضیه را نمیتوانم درک کنم. این صحبت شما زمانی صحیح است که بنده ایشان را فراموش نکرده بودم و هنوز در فکر ایشان بودم که مثلا روزی به ایشان میرسم.
البته میدانم نمیتوانم انتظار پاسخ از کسی داشته باشم، چون غیر از خدا هیچ کس از تمام زوایا آگاه نیست.
باسلام چون چند روز بعد انجام آن نماز این مورد جلویتان سبز شده دلیل بر این نیست که حتما بخاطر استجابت نماز و دعایتان بوده! بنده خودم دستوری را برای پیدا کردن گمشده و ... انجام میدهم که بعد از اینکه دو سه جا رو گشتم در چهارمین یا سومین مکان آنرا می یابم!چه بسا برای شما هم اینگونه باشد که مورد سوم به نتیجه برسد و ازدواج کنید نه با همان مورد اول!
میتوانید بر یکی از نمازهای زیر مداومت ورزید تا انشاءالله شخص مورد نظر را بیابید!از حضرت علی (ع) روایت شده که حضرت نمازی را برای کسانی که قصد ازدواج دارند و میخواهند همسر خوبی اختیار کنند بیان فرمودند :
دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد سوره مبارکه یاسین خوانده شود و بعد از نماز 100 مرتبه بگوید ((الحمدلله)) و سپس بگوید:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً صَالِحَةً وَدُوداً وَلُوداً شَکُوراً قَنُوعاً غَیُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَکَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَکَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِیتُ ذَکَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَیْهَا سُرَّتْ وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَیْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَیْهَا أَرْضَتْنِی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ هَبْ لِی ذَلِکَ فَإِنَّمَا اَسئله و لا اَجدُ اِلّا مامنَنتَ وَاَعطَیت
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت است که فرموده اند: اگر کسی از شما میخواست ازدواج کند، 2 رکعت نماز بخواند و حمد خدای را به جای آورد و بگوید:اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ اللَّهُمَّ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَنَهُنَّ خُلُقاً وَ خَلْقاً وَ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةً وَ اقْضِ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی
سلام،
ممنون از پیشنهاد شما. از دعاهای ازدواج چیزی نمانده که نخواندهام. ظاهرا مشکل من عمیقتر از این حرفها است که با دعا برطرف بشود. اگر بگویم دیگر از ازدواج نا امید هستم، اشتباه نگفتهام (مگر یک ازدواج بدون رضایت قلبی). من که نتوانستم دختر مورد علاقهام را راضی کنم، چگونه میتوانم دختری را که علاقه ندارم راضی نگهدارم. الان به این فکر هستم با این سن و سال دیگر اصلا ازدواج صحیح است یا خیر. من که اصل جوانی ام را مجرد سپری کردم. دیگر باید طعم شیرین ازدواج را فراموش کنم.
سلام،بنده 37 ساله هستم. در همین سایت چند وقت پیش مشکلم را مطرح کردم. 3 سال پیش در خواستگاری عاشق دختری شدم. بعد جواب رد حدود 6 ماه افسردگی داشتم. حدود 10، 12 مورد خواستگاری رفتم. با 2 نفر تا چندین جلسه پیش رفتم. هرچند چندان به دلم ننشسته بودند، اما با حمایت مشاور ادامه دادم. پس از پاسخ منفی، خوب چون چندان علاقهای نداشتم، برایم مهم نبود.
(من: متولد 59، دکتری، اهل نماز و روزه، معتقد به محرم نامحرم، حلال و حرام)
(دخترخانم: متولد 67، ارشد، اهل نماز و روزه، معتقد به محرم نامحرم، حلال و حرام)
(خانوادهها: ساکن تهران، در یک محل، همشهری، راضی به ازدواج و ...)چند وقت پیش کسی در این سایت پیشنهاد نماز غفیله به مدت 40 شب داد. نماز را انجام دادم و بلافاصله پس از آن (در فاصله شب قدر و عید فطر) دوستم بدون پیش زمینهای، همان دختر سه سال پیش را خواست وساطت کند. بنده با توجه به تجربه تلخ سه سال پیش تردید داشتم، اما گفتم لابد استجابت دعاست و نباید فرصت را از دست بدهم.
خلاصه دوستم وساطت کرد و طی سه ماه اخیر چند جلسه صحبت کردیم. نهایتا سه هفته پیش پاسخ ایشان منفی شد (البته نظر خانوادشان مثبت است). البته در طی برخی جلسات بنده بیمیلی ایشان را مشاهده میکردم. یک جوری به هر حال ایشان به من علاقهای ندارد.
با توجه به حال نامساعدم و سردرگمی، برای اصرار بعد از نماز استخاره قرآن کردم و صفحه 411 (بسیار خوب) آمد. دوباره درخواست کردم با هم صحبت کنیم، قبول کرد. بعد یک جلسه صحبت باز نظرشان مثبت نیست. ایشان میگوید تلاش خودش را کرده ولی به نتیجه دلخواهش نرسیده. پیش مشاور هم رفته، مشاور گفته است که ادامه ندهد. الان به لحاظ احساسی که ناراحتم به کنار. به لحاظ روحی هم احساس گره دارم.واقعیت بنده دختر خانم را از دو سال پیش کاملا فراموش کرده بودم و ذرهای در یادم نبود. دعاهای ازدواج و نماز غفیله را به هیچ عنوان (خدا شاهد است) به خاطر ایشان نمیخواندم. فقط برای ازدواج آن هم با دختری که هم کفو و پسند قلبی باشد.
اما نمیدانم چرا دعای من ختم به این شد که من دوباره با دختری که فراموش کرده بودم مواجه شوم و دوباره پاسخ منفی بگیرم و دوباره روح و روانم آزرده شود.
الان نمیدانم به اصرار ادامه بدهم یا نه. بله مشکلم را به هر کسی بگویم، جواب خواهد بود که اگر اصرار کنی در آینده هر مساله ای پیش بیاید دختر خواهد گفت که به علت اصرار من ازدواج کرده وگرنه خودش راضی نبوده و بهتر است آدم با کسی ازدواج کند که او هم تو را دوست داشته باشد.این که چه حکمتی بود، نمیدانم. نمیدانم کجای کار اشتباه کردم. همان اول کار هم میدانستم به احتمال زیاد پاسخ مثبت نخواهم گرفت، اما گفتم اگر وساطت دوستم را قبول نکنم پشیمان خواهم شد و فرصتی که خدا به من داده است را نباید ضایع کنم. اما الان ظاهرا همه چیز برعکس شده. نمیدانم منظورم را رساندم یا نه.
سلام
ذهنتونو درگیر اینکه حکمت این اتفاق چیست نکنید
ازدواج حاصل علاقه و توافق یک مرد و زن است به اختیار خودشان...نه قسمت و این حرفا
دنبال یک موردی باشید که مایل به شما باشد
و از دعا انتظار معجزه نداشته باشید
ضمنا هیچ خبری نیست در ازدواج...اصلا حسرت نخورید
کل دنیا روی هم ارزش حسرت خوردن نداره و احادیث هم اینو تایید میکنه
شما شرعا تکلیفت بوده ازدواج کنی..اگر شد که هیچی اگر نشد چیزی برگردنتون نیست
قدر چیزهایی رو که داری بدون مثل سلامتی و غیره و ازشون لذت ببر تا به نعمت هایت افزوده شود
معجزه اول باید در درون شما ایجاد شود تا تحقق بیرونی یابد
تردید نکنید که با آرامش درونی و بی اعتنایی به دنیا خیلی راحت تر به خواسته هاتون میرسید
با غصه و حسرت همه چی بدتر میشه
موفق باشید
سلام،
ممنون از پیشنهاد شما. از دعاهای ازدواج چیزی نمانده که نخواندهام. ظاهرا مشکل من عمیقتر از این حرفها است که با دعا برطرف بشود. اگر بگویم دیگر از ازدواج نا امید هستم، اشتباه نگفتهام (مگر یک ازدواج بدون رضایت قلبی). من که نتوانستم دختر مورد علاقهام را راضی کنم، چگونه میتوانم دختری را که علاقه ندارم راضی نگهدارم. الان به این فکر هستم با این سن و سال دیگر اصلا ازدواج صحیح است یا خیر. من که اصل جوانی ام را مجرد سپری کردم. دیگر باید طعم شیرین ازدواج را فراموش کنم.
شما در ذهن خود ازدواج را خیلی بزرگ و سخت فرض کرده اید و از آن رؤیا ساخته اید.شما زمانیکه با کسی ازدواج کنید که ملاکهای ازدواج را داشته باشد بعد از اینکه با هم زندگی مشترک را شروع کردید به مرور زمان، بین شما محبت ایجاد می شود و روز به روز این محبت بیشتر می شود.بنابراین نگران این نباشید که باید با موردی ازدواج کرد که قبل از ازدواج حتما او را دوست داشته باشم یا عاشقش باشم.اکثر کسانی که با عشق زندگی را شروع می کنند بعد از مدتی (حداکثر سه سال)شور و عشقشان فروکش می کند و برای همدیگر عادی خواهند شد.
دوست عزیز،شما شروع کن به خواستگاری و ازدواج کن.
اینکه به فکر این باشید که این ماجرایی که گفتید چه حکمتی داشت چیزی را تغییر نمی دهد.بعد از ازدواج، دیگر این موضوع ،اهمیتش را ازدست می دهد و ممکن است خودتان را سرزنش کنید که چرا سالها خودتان را معطل کسی کرده اید که علاقه ای به شما نداشت.
معمولا کسانی که مجرد هستند، ازدواج را خیلی بزرگ و رویایی می بینند ولی بعد از ازدواج می فهمند که امری کاملا عادی است.
به قطعیت رسیدید که ازدواجتان به صلاح نیست.اینطور دیگر ذهنتان باز شده و دیگر حسرت اورا نمیخورید
(مگر یک ازدواج بدون رضایت قلبی). من که نتوانستم دختر مورد علاقهام را راضی کنم، چگونه میتوانم دختری را که علاقه ندارم راضی نگهدارم.
بسمه السلام
کل تاپیک را مرور کردم و فرمایش کارشناس گرامی درسته به نظرم.از کنار هم گذاشتن این جریانات میشه نتیجه گرفت که حکمت این اتفاق این بوده که شما خاطر جمع باشید که زندگی کنار اون فرد ممکن نبود وفکر نکنید که چیزی رو از دست دادید که میتونستید داشته باشید.
موفق و موید باشید
سوال:
چند وقت پیش کسی در این سایت پیشنهاد نماز غفیله به مدت 40 شب داد. نماز را انجام دادم و بلافاصله پس از آن (در فاصله شب قدر و عید فطر) دوستم بدون پیش زمینهای، همان دختر سه سال پیش را خواست وساطت کند. بنده با توجه به تجربه تلخ سه سال پیش تردید داشتم، اما گفتم لابد استجابت دعاست و نباید فرصت را از دست بدهم.
خلاصه دوستم وساطت کرد و طی سه ماه اخیر چند جلسه صحبت کردیم. نهایتا سه هفته پیش پاسخ ایشان منفی شد (البته نظر خانوادشان مثبت است). البته در طی برخی جلسات بنده بیمیلی ایشان را مشاهده میکردم. یک جوری به هر حال ایشان به من علاقهای ندارد.
با توجه به حال نامساعدم و سردرگمی، برای اصرار بعد از نماز استخاره قرآن کردم و صفحه 411 (بسیار خوب) آمد. دوباره درخواست کردم با هم صحبت کنیم، قبول کرد. بعد یک جلسه صحبت باز نظرشان مثبت نیست. ایشان میگوید تلاش خودش را کرده ولی به نتیجه دلخواهش نرسیده. پیش مشاور هم رفته، مشاور گفته است که ادامه ندهد. الان به لحاظ احساسی که ناراحتم به کنار. به لحاظ روحی هم احساس گره دارم.
واقعیت بنده دختر خانم را از دو سال پیش کاملا فراموش کرده بودم و ذرهای در یادم نبود. دعاهای ازدواج و نماز غفیله را به هیچ عنوان (خدا شاهد است) به خاطر ایشان نمیخواندم. فقط برای ازدواج آن هم با دختری که هم کفو و پسند قلبی باشد.
اما نمیدانم چرا دعای من ختم به این شد که من دوباره با دختری که فراموش کرده بودم مواجه شوم و دوباره پاسخ منفی بگیرم و دوباره روح و روانم آزرده شود.
الان نمیدانم به اصرار ادامه بدهم یا نه. بله مشکلم را به هر کسی بگویم، جواب خواهد بود که اگر اصرار کنی در آینده هر مساله ای پیش بیاید دختر خواهد گفت که به علت اصرار من ازدواج کرده وگرنه خودش راضی نبوده و بهتر است آدم با کسی ازدواج کند که او هم تو را دوست داشته باشد.
این که چه حکمتی بود، نمیدانم. نمیدانم کجای کار اشتباه کردم. همان اول کار هم میدانستم به احتمال زیاد پاسخ مثبت نخواهم گرفت، اما گفتم اگر وساطت دوستم را قبول نکنم پشیمان خواهم شد و فرصتی که خدا به من داده است را نباید ضایع کنم. اما الان ظاهرا همه چیز برعکس شده. نمیدانم منظورم را رساندم یا نه.
پاسخ:
سلام علیکم.شما کار عاقلانه ای انجام دادید.شانس خودتان را آزمودید و به قطعیت رسیدید که ازدواجتان به صلاح نیست.اینطور دیگر ذهنتان باز شده و دیگر حسرت اورا نمیخورید چون ازدواج با کسی که به شما علاقه ای ندارد ،کار عاقلانه ای نیست.
ازکجا معلوم که بین دعای شما و این اتفاق ربطی وجود دارد؟از کجا معلوم که دعای شما ختم به این اتفاق شده؟اگر برفرض یک ماه دیگر موردی برای شما پیش بیاید و موفق به ازدواج شوید نخواهید گفت دعای من ختم به ازدواج شد؟پس شما نمی توانید بگویید دعایتان ختم به چه چیزی شده است.انشالله ازدواجتان درست شود این مورد،دیگر جایگاهی در ذهن شما نخواهد داشت.
شما در ذهن خود ازدواج را خیلی بزرگ و سخت فرض کرده اید و از آن رؤیا ساخته اید.شما زمانیکه با کسی ازدواج کنید که ملاکهای ازدواج را داشته باشد بعد از اینکه با هم زندگی مشترک را شروع کردید به مرور زمان، بین شما محبت ایجاد می شود و روز به روز این محبت بیشتر می شود.بنابراین نگران این نباشید که باید با موردی ازدواج کرد که قبل از ازدواج حتما او را دوست داشته باشم یا عاشقش باشم.اکثر کسانی که با عشق زندگی را شروع می کنند بعد از مدتی (حداکثر سه سال)شور و عشقشان فروکش می کند و برای همدیگر عادی خواهند شد.
دوست عزیز،شما شروع کن به خواستگاری و ازدواج کن.
اینکه به فکر این باشید که این ماجرایی که گفتید چه حکمتی داشت چیزی را تغییر نمی دهد.بعد از ازدواج، دیگر این موضوع ،اهمیتش را ازدست می دهد و ممکن است خودتان را سرزنش کنید که چرا سالها خودتان را معطل کسی کرده اید که علاقه ای به شما نداشت.
معمولا کسانی که مجرد هستند، ازدواج را خیلی بزرگ و رویایی می بینند ولی بعد از ازدواج می فهمند که امری کاملا عادی است.