جمع بندی سوال درباره زندگی در برزخ و یا بهشت

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره زندگی در برزخ و یا بهشت

سلام علیکم.

روایتی خوندم که شیعه ای با سنی بحث میکرد دلشو به شیعه جلب کرد.
آخرین بار که رفت پیشش تا باز صحبت کنه فهمید که طرف فوت شده. طرف ناراحت شد که خدایا کم مونده بود شیعه اش کنم چرا قبل از شیعه شدن مرد.ظاهرا شب میاد تو خوابش که من در عالم برزخ دارم آموزش میبینم شیعه بودن رو.

سوالم اینه اگر این روایت درست باشه چطوریه که آدم در برزخ شیعه گری رو یاد بگیره.

اولا مگه یاد گرفتن مخصوص این دنیا نیست؟ و بعد از مرگ نباید بهمون فرصت داشته باشه؟

دوما یاد میگیره که چیکار کنه؟ یاد گرفتن مگه برای این نیست که در این دنیا خوب باشیم و توشه آخرت جمع کنه. و حالا که طرف مرده به چه کارش میاد!

سوما آیا حتی بعد از قیامت هم میشه یاد گرفت؟ من همیشه به این فکر میکنم که اگر بهشتی بودیم در بهشت چیکار خواهیم کرد. نمیشه که تا ابد هزاران سال میلیون ها سال میلیارد ها سال با حوریان بهشتی باشیم و سیب بزنیم بر بدن و از رودخانه شیر بخوریم و عبادت کنیم. کار دیگه ای نمیکنیم؟ زندگیمون همین خواهد شد کلا؟ یا تصور من غلطه که اینارو کم میدونم؟!

یا حق

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

سوال شما سه بخش دارد که به هر کدام جداگانه پاسخ داده خواهد شد:

خدارا خدارا;951773 نوشت:
روایتی خوندم که شیعه ای با سنی بحث میکرد دلشو به شیعه جلب کرد.
آخرین بار که رفت پیشش تا باز صحبت کنه فهمید که طرف فوت شده. طرف ناراحت شد که خدایا کم مونده بود شیعه اش کنم چرا قبل از شیعه شدن مرد.ظاهرا شب میاد تو خوابش که من در عالم برزخ دارم آموزش میبینم شیعه بودن رو.

سوالم اینه اگر این روایت درست باشه چطوریه که آدم در برزخ شیعه گری رو یاد بگیره.

اولا مگه یاد گرفتن مخصوص این دنیا نیست؟ و بعد از مرگ نباید بهمون فرصت داشته باشه؟



تکامل انسان در دنیا و سپس در عالم برزخ ادامه دارد، اما در قیامت متوقف میشود، برزخ در حقیقت ادامه سیر و حرکت انسان است، و اصلا فلسفه وجودی آن این است که هنوز پرونده اعمال انسان بسته نشده، لذا انسان در برزخ هم امکان رشد دارد، و هم امکان سقوط!
مقصد نهایی انسان آخرت است، در آنجاست که انسان از حرکت می ایستد و تکاملش متوقف میشود(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج4، ص808 و 809)

در برزخ علاوه بر اینکه آثار اعمال نیک و بد انسان به او میرسد، اعم از سنت خوب و بد، تربیت فرزند صالح یا ناصالح؛ بنایان گذاشتن یک سازمان و نهاد و مجموعه خیریه، یا سازمان ها و نهادها و مجموعه های شرّ و... ؛ اعم از این آثار اعمال که به پرونده انسان اضافه میشود؛ طبق روایات ممکن است انسان ها در عالم برزخ معرفت بیابند، امام کاظم(ع) می فرمایند:

«مَنْ‏ مَاتَ‏ مِنْ‏ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ‏ يُحْسِنِ‏ الْقُرْآنَ‏ عُلِّمَ‏ فِي‏ قَبْرِهِ‏ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِه‏»؛ هر کس از اولیاء و شیعیان ما که از دنیا برود در حالی که قرآن را نیکو نمی داند، در قبرش به او آموزش داده میشود تا خداوند به این واسطه بر درجاتش بیفزاید.(الکافی، ج2، ص606)

البته نباید آموزش در عالم برزخ را مشابه طرق آموزشی در دنیا و برگزاری کلاس و مانند آن تصور کرد، بلکه این معرفت، معرفتی شهودی، و از طریق تصفیه باطن باشد، همان­طور که در دنیا انسان با تصفیه درونش مظهر و آیینه معارف میشود و آنها را در درون خود می یابد، در برزخ نیز چنین است، با سیر تکامل بزخی و تصفیه شدن انسان از الودگی ها و تیرگی های که مانع این تجلی بوده اند انسان مانند آیینه ای صیقل یافته حقائق را در درون خود می یابد.

بنابراین آگاه شدن شیعیان در عالم برزخ از قرآن کریم، مشابه آن چیزی است که برای کربلایی کاظم در دنیا اتفاق افتاد که توانست با صفا و پاکی درون به یکباره حامل و حافظ قرآن شود.
در خصوص اعتقادات حقه هم همینطور، یعنی آگاهی یافتن و عالم شدن در برزخ نباید مطلقا در ذهن انسان کلاس مانند آن را متجلی نماید! بلکه همه این علوم به صورت حضوری و از طریق صفای باطن به انسان داده میشود.


خدارا خدارا;951773 نوشت:
دوما یاد میگیره که چیکار کنه؟ یاد گرفتن مگه برای این نیست که در این دنیا خوب باشیم و توشه آخرت جمع کنه. و حالا که طرف مرده به چه کارش میاد!

اساس انسان معرفت است، معرفت مانند چیزی نیست که به اندازه ظرف انسان در انسان ریخته شود، بلکه معرفت هر کسی سطح ظرف او را تعیین می کند، یعنی هرچه معرفت در انسان ریخته شود ظرف و ظرفیت او بزرگتر میشود! اصلا فلسفه عبادات معرفت است، این معرفت ها هویت انسان را می سازند، درجات بهشت همان مراتب معرفت انسان است.
به همین خاطر امام کاظم(ع) در ادامه همان روایتی که در خصوص آموزش قرآن کریم به شیعیان در برزخ اشاره شد، فرموده اند: «فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْق»؛ پس به درستی که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن کریم است، و به او گفته می شود بخوان و بالا برو.(الکافی، ج2، ص606)

خدارا خدارا;951773 نوشت:
سوما آیا حتی بعد از قیامت هم میشه یاد گرفت؟ من همیشه به این فکر میکنم که اگر بهشتی بودیم در بهشت چیکار خواهیم کرد. نمیشه که تا ابد هزاران سال میلیون ها سال میلیارد ها سال با حوریان بهشتی باشیم و سیب بزنیم بر بدن و از رودخانه شیر بخوریم و عبادت کنیم. کار دیگه ای نمیکنیم؟ زندگیمون همین خواهد شد کلا؟ یا تصور من غلطه که اینارو کم میدونم؟!

اما در مورد این قسمت از سوالتان بخش اولش که روشن شد که تکامل و آموزش در قیامت نیست.
و اما در مورد قسمت دوم که مربوط به زندگی انسان در بهشت میشود، حقیقت آن است که آخرت دار حیات حقیقی انسانی است، نه حیات حیوانی! حیات حیوانی و لذائذ مادی به انسان احساس پوچی می دهد، لذا ابهام و سوال شما درست و به جاست اما برای پاسخ باید چند نکته عرض کنم:

اول: انسان که طالب نیستی نیست که از هستی و دارایی خسته شود و طالب نیستی باشد، پس اگر از داشتن چیزی خسته شد یعنی آن چیز، مطلوب واقعی او نبوده است. حکمت تمام خستگی های انسان در دنیا همین است، دنبال منافع دنیوی میرود و وقتی به آن میرسد برایش عادی می شود، نه اینکه می خواهد آن را نداشته باشد! بلکه این خستگی نشان می دهد این مطلوب واقعی او نبوده است.

دوم: در بهشت حتی از نظر نعمت های مادی یکنواختی در کار نیست! ببینید در جایی انسان به پوچی و یکنواختی بر می خورد که دیگر هدف و آینده ای برای خود نداشته باشد، می بینید که معمولا انسان های طبقه متوسط و فقیر کمتر به پوچی بر میخورند، بیشتر ثروتمندان هستند که به یکنواختی ملال آور مبتلا می شوند چون امید در آنها دیگر می میرد، اما انسانی که همواره به دنبال خرید خانه است، به دنبال خرید ماشین است و... چون امید به بهبود وضعیتش در آینده دارد زندگی برایش ملال آور نیست، نعمت های اخروی هم نامحدود هستند، یعنی انسان به هر چه برسد باز می تواند چیز جدیدی طلب کند و این سلسله نهایت ندارد.

سوم: خستگی و ملال آور بودن زندگی در جایی است که زندگی کاملا رنگ و بوی مادیت به خود بگیرد، چون نفس انسان بی نهایت طلب است و هرگز امور محدود نمی توانند او را اقناع کنند چیزی می تواند مانع خستگی و یکنواختی شود که آن هم مانند طلب انسان بی نهایت باشد، به همین خاطر انسانهای عارف و عاشق هرگز احساس پوچی نمی کنند، امثال امام خمینی(ره) و آیت الله بهجت(ره) و ... چرا که معنویات و عشق به خداوند نامحدود است. بنابراین اینکه این نعمت ها عنوان کرامت الهی دارند مانع خستگی انسان میشود. (ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص522)

اینکه در قرآن و روایات بیشتر از باغ و بوستانهای بهشت گفته شده به خاطر گرایش انسانهاست وگرنه بالاترین نعمت بهشت طبق قرآن کریم مقام رضوان الهی است(توبه:72) یعنی انسان ها اگرچه ممکن است قبل از ورود به بهشت برای رسیدن به نعمتهای مادی آن تلاش و عبادت کنند اما وقتی وارد آن شدند قطعا بزرگترین نعمت برایشان لقاء خود خداوند است، نعمتی که مانع از هرگونه ملالت و خستگی است.

چهارم: قبول دارم برای انسان هایی چون من که این عشق شدید به خداوند را تجربه نکرده اند درک چنین مطلبی دشوار است، به همین خاطر اگر کسی نتوانست چنین مسئله ای را تصور کند میتواند به وعده الهی که دروغی در آن نیست اعتماد کند که می فرماید: اهل بهشت علی رغم اینکه برای ابد در بهشت خواهند ماند، هرگز از آن خسته نشده، و هرگز تقاضای کوچ از آنجا را نمیکنند:
«خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً»؛ آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمى‏كنند (کهف:108)

پس ولو آنکه ما نتوانیم بهشت را با وضعیت دنیوی خودمان مقایسه کنیم، به وعده الهی که شناخت جامع از ما و اوضاع بهشت دارد اعتماد می کنیم؛ وعده او نشان می دهد ما در آخرت حیات انسانی حقیقی خواهیم داشت که خستگی در آن نیست.

مسلم;951941 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

سوال شما سه بخش دارد که به هر کدام جداگانه پاسخ داده خواهد شد:


تکامل انسان در دنیا و سپس در عالم برزخ ادامه دارد، اما در قیامت متوقف میشود، برزخ در حقیقت ادامه سیر و حرکت انسان است، و اصلا فلسفه وجودی آن این است که هنوز پرونده اعمال انسان بسته نشده، لذا انسان در برزخ هم امکان رشد دارد، و هم امکان سقوط!
مقصد نهایی انسان آخرت است، در آنجاست که انسان از حرکت می ایستد و تکاملش متوقف میشود(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج4، ص808 و 809)

در برزخ علاوه بر اینکه آثار اعمال نیک و بد انسان به او میرسد، اعم از سنت خوب و بد، تربیت فرزند صالح یا ناصالح؛ بنایان گذاشتن یک سازمان و نهاد و مجموعه خیریه، یا سازمان ها و نهادها و مجموعه های شرّ و... ؛ اعم از این آثار اعمال که به پرونده انسان اضافه میشود؛ طبق روایات ممکن است انسان ها در عالم برزخ معرفت بیابند، امام کاظم(ع) می فرمایند:

«مَنْ‏ مَاتَ‏ مِنْ‏ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ‏ يُحْسِنِ‏ الْقُرْآنَ‏ عُلِّمَ‏ فِي‏ قَبْرِهِ‏ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِه‏»؛ هر کس از اولیاء و شیعیان ما که از دنیا برود در حالی که قرآن را نیکو نمی داند، در قبرش به او آموزش داده میشود تا خداوند به این واسطه بر درجاتش بیفزاید.(الکافی، ج2، ص606)

البته نباید آموزش در عالم برزخ را مشابه طرق آموزشی در دنیا و برگزاری کلاس و مانند آن تصور کرد، بلکه این معرفت، معرفتی شهودی، و از طریق تصفیه باطن باشد، همان­طور که در دنیا انسان با تصفیه درونش مظهر و آیینه معارف میشود و آنها را در درون خود می یابد، در برزخ نیز چنین است، با سیر تکامل بزخی و تصفیه شدن انسان از الودگی ها و تیرگی های که مانع این تجلی بوده اند انسان مانند آیینه ای صیقل یافته حقائق را در درون خود می یابد.

بنابراین آگاه شدن شیعیان در عالم برزخ از قرآن کریم، مشابه آن چیزی است که برای کربلایی کاظم در دنیا اتفاق افتاد که توانست با صفا و پاکی درون به یکباره حامل و حافظ قرآن شود.
در خصوص اعتقادات حقه هم همینطور، یعنی آگاهی یافتن و عالم شدن در برزخ نباید مطلقا در ذهن انسان کلاس مانند آن را متجلی نماید! بلکه همه این علوم به صورت حضوری و از طریق صفای باطن به انسان داده میشود.

اساس انسان معرفت است، معرفت مانند چیزی نیست که به اندازه ظرف انسان در انسان ریخته شود، بلکه معرفت هر کسی سطح ظرف او را تعیین می کند، یعنی هرچه معرفت در انسان ریخته شود ظرف و ظرفیت او بزرگتر میشود! اصلا فلسفه عبادات معرفت است، این معرفت ها هویت انسان را می سازند، درجات بهشت همان مراتب معرفت انسان است.
به همین خاطر امام کاظم(ع) در ادامه همان روایتی که در خصوص آموزش قرآن کریم به شیعیان در برزخ اشاره شد، فرموده اند: «فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْق»؛ پس به درستی که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن کریم است، و به او گفته می شود بخوان و بالا برو.(الکافی، ج2، ص606)

اما در مورد این قسمت از سوالتان بخش اولش که روشن شد که تکامل و آموزش در قیامت نیست.
و اما در مورد قسمت دوم که مربوط به زندگی انسان در بهشت میشود، حقیقت آن است که آخرت دار حیات حقیقی انسانی است، نه حیات حیوانی! حیات حیوانی و لذائذ مادی به انسان احساس پوچی می دهد، لذا ابهام و سوال شما درست و به جاست اما برای پاسخ باید چند نکته عرض کنم:

اول: انسان که طالب نیستی نیست که از هستی و دارایی خسته شود و طالب نیستی باشد، پس اگر از داشتن چیزی خسته شد یعنی آن چیز، مطلوب واقعی او نبوده است. حکمت تمام خستگی های انسان در دنیا همین است، دنبال منافع دنیوی میرود و وقتی به آن میرسد برایش عادی می شود، نه اینکه می خواهد آن را نداشته باشد! بلکه این خستگی نشان می دهد این مطلوب واقعی او نبوده است.

دوم: در بهشت حتی از نظر نعمت های مادی یکنواختی در کار نیست! ببینید در جایی انسان به پوچی و یکنواختی بر می خورد که دیگر هدف و آینده ای برای خود نداشته باشد، می بینید که معمولا انسان های طبقه متوسط و فقیر کمتر به پوچی بر میخورند، بیشتر ثروتمندان هستند که به یکنواختی ملال آور مبتلا می شوند چون امید در آنها دیگر می میرد، اما انسانی که همواره به دنبال خرید خانه است، به دنبال خرید ماشین است و... چون امید به بهبود وضعیتش در آینده دارد زندگی برایش ملال آور نیست، نعمت های اخروی هم نامحدود هستند، یعنی انسان به هر چه برسد باز می تواند چیز جدیدی طلب کند و این سلسله نهایت ندارد.

سوم: خستگی و ملال آور بودن زندگی در جایی است که زندگی کاملا رنگ و بوی مادیت به خود بگیرد، چون نفس انسان بی نهایت طلب است و هرگز امور محدود نمی توانند او را اقناع کنند چیزی می تواند مانع خستگی و یکنواختی شود که آن هم مانند طلب انسان بی نهایت باشد، به همین خاطر انسانهای عارف و عاشق هرگز احساس پوچی نمی کنند، امثال امام خمینی(ره) و آیت الله بهجت(ره) و ... چرا که معنویات و عشق به خداوند نامحدود است. بنابراین اینکه این نعمت ها عنوان کرامت الهی دارند مانع خستگی انسان میشود. (ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص522)

اینکه در قرآن و روایات بیشتر از باغ و بوستانهای بهشت گفته شده به خاطر گرایش انسانهاست وگرنه بالاترین نعمت بهشت طبق قرآن کریم مقام رضوان الهی است(توبه:72) یعنی انسان ها اگرچه ممکن است قبل از ورود به بهشت برای رسیدن به نعمتهای مادی آن تلاش و عبادت کنند اما وقتی وارد آن شدند قطعا بزرگترین نعمت برایشان لقاء خود خداوند است، نعمتی که مانع از هرگونه ملالت و خستگی است.

چهارم: قبول دارم برای انسان هایی چون من که این عشق شدید به خداوند را تجربه نکرده اند درک چنین مطلبی دشوار است، به همین خاطر اگر کسی نتوانست چنین مسئله ای را تصور کند میتواند به وعده الهی که دروغی در آن نیست اعتماد کند که می فرماید: اهل بهشت علی رغم اینکه برای ابد در بهشت خواهند ماند، هرگز از آن خسته نشده، و هرگز تقاضای کوچ از آنجا را نمیکنند:
«خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً»؛ آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمى‏كنند (کهف:108)

پس ولو آنکه ما نتوانیم بهشت را با وضعیت دنیوی خودمان مقایسه کنیم، به وعده الهی که شناخت جامع از ما و اوضاع بهشت دارد اعتماد می کنیم؛ وعده او نشان می دهد ما در آخرت حیات انسانی حقیقی خواهیم داشت که خستگی در آن نیست.

سلام.
برای من که همین الانشم لقاء الله شیرین تر از بقیه نعماتشه.:)

یک سوال دیگه.
یک عده ای در آخر الزمان میمیرن که وقت کمتری دارن برای تربیت در برزخ. و یا حتی معاصر با قیامت هستن و اصلا وقتی ندارن. تکلیف اینا چی میشه؟

مسلم;951941 نوشت:
تکامل انسان در دنیا و سپس در عالم برزخ ادامه دارد،

سلام...استاد گرامی، آیا این که تکامل و نحوی از زندگی در برزخ ادامه دارد و چه بسا کسی سنی بوده شیعه شود یا شیعه بوده سنی شود! در برزخ، مورد قبول قرآن هست آیا...البته منظورم این است که واضحا و روشن و بدون تردید همچین عقیده ای در قرآن هست یا نه...بعد اینکه، در این وصرت درست است که ممکن است یک نفر کودک بمیرد، بعد در برزخ رشد کند، عاقل و دانا و حکیم بشود
؟!سوم اینکه، با وجود عالم برزخ که با کیفیاتی که شما برایش می خوانید، ضرورت وجود پیامبر زیر سوال نمی رود یا اینطور بگویم، دلایل در تائید ضرورت وجود پیامبران زیر سوال نمی رود...؟!

با سلام و احترام

خدارا خدارا;951944 نوشت:
من که همین الانشم لقاء الله شیرین تر از بقیه نعماتشه.:)

خب الحمدلله، این ذائقه درونی شما نشان از ضمیر پاک و روشنتان دارد و از این بابت در خور تحسین و ستایش است.

خدارا خدارا;951944 نوشت:
یک سوال دیگه.
یک عده ای در آخر الزمان میمیرن که وقت کمتری دارن برای تربیت در برزخ. و یا حتی معاصر با قیامت هستن و اصلا وقتی ندارن. تکلیف اینا چی میشه؟

نباید دنیا و آخر را با هم قیاس کرد، شرایط تکامل برزخی را خداوند به گونه ای رقم خواهد زد که همه متناسب با درجه شان بهره یکسانی از آن ببرند؛ یعنی میتواند این پاک شدن و صیقل یافتن شدت و ضعف داشته باشد، در هر صورت برای اطلاع بیشتر از این سوال می توانید به این لینک مراجعه بفرمایید:

http://www.soalcity.ir/node/3570

سلام جناب پارسامهر عزیز

پارسا مهر;951963 نوشت:
آیا این که تکامل و نحوی از زندگی در برزخ ادامه دارد و چه بسا کسی سنی بوده شیعه شود یا شیعه بوده سنی شود! در برزخ، مورد قبول قرآن هست آیا...البته منظورم این است که واضحا و روشن و بدون تردید همچین عقیده ای در قرآن هست یا نه...بعد اینکه، در این وصرت درست است که ممکن است یک نفر کودک بمیرد، بعد در برزخ رشد کند، عاقل و دانا و حکیم بشود
؟!سوم اینکه، با وجود عالم برزخ که با کیفیاتی که شما برایش می خوانید، ضرورت وجود پیامبر زیر سوال نمی رود یا اینطور بگویم، دلایل در تائید ضرورت وجود پیامبران زیر سوال نمی رود...؟!


قرآن کریم در برخی آیات فقط به اصل وجود عالم برزخ اشاره فرموده است مانند آیه 100 سوره مومنون، اما از ویژگی های آن سخنی به میان نیاورده، کیفیت برزخ را ما از روایات می فهمیم.
اما در مورد سوال دوم و سوم شما باید عرض کنم اگرچه انسان در برزخ تکامل دارد، اما این کامل متناسب با نحوه زندگی او در دنیا بوده است، یعنی با همان سرعت به رشدش ادامه میدهد، نه اینکه این رشد بریده و بی ارتباط به دنیا باشد.

مثلا امام خمینی(ره) که در دنیا اینگونه اهل تلاش و مجاهدت برای به ثمر رسدن این انقلاب بودند، با رحلت ایشان همان رشد باقی خواهد ماند، چرا که امروز این انقلاب هر اثری در دنیا دارد پاداشش به ایشان هم میرسد؛ یا محمد بن عبدالوهاب که بنیان گذار آیین وهابیت بود، امروز هم هر کسی که توسط گروهک های تکفیری کشته میشود او در ریخته شدن این خون ها شریک بوده و تکامل منفی اش ادامه میدهد!

پس انسان در برزخ در حقیقت مزد تلاش دنیوی خودش را می گیرد، مثلا در همان روایت امام کاظم(ع) که به یادگرفتن قرآن در عالم برزخ اشاره فرموده بودند، ابتدای روایت می فرمایند: این اختصاص به شیعیان و اولیای ما دارد، یعنی این مزد شیعه بودن پیرو بودن و محبت اهل بیت(ع) است که در برزخ با ادامه تکامل اینچنین ظهور می یابد.

یا در مورد نقلی که آغازگر تاپیک در پست ابتدایی به آن اشاره کردند، قرار نیست هر سنی ای در برزخ شیعه شود، بلکه کسانی که در دنیا واقعا به دنبال حق بودند، و در این راستا هرگز تعصبی نداشتند اما به هر دلیلی بدون اینکه مقص باشند به حق نرسیدند، خب این تکاملشان در برزخ ادامه خواهد داشت و حق برایشان آشکار خواهد شد.
بنابراین وجود امام و پیامبر ضرورت دارد، چون آغاز حرکت انسان در دنیا با تعالیم ایشان شروع میشود، و سپس در برزخ ادامه می یابد؛ اگر انسان در دنیا به خاطر نبود انبیا روند سقوط یا تکامل منفی را در پیش بگیرد در برزخ هم همان ادامه خواهد یافت! پس برای آغاز تکامل مثبت ائمه و انبیاء باید باشند.

با سلام و احترام
استاد، اگر میشه یه توضیحی هم در مورد این آیه بدهید که وقتی کل نظام هستی متلاشی شده و قیامت برپا شد، دیگر چه دلیلی دارد همچین گفتگویی صورت گیرد؟منظور اینکه وقتی بساط دنیا برچیده شود، عملا تقاضای بازگشت به دنیا معنا ندارد...یعنی این گفتگو در عالم برزخ انجام میشود یا قیامت؟

وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ

و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده،(و مى گویند): «پروردگارا! (آنچه وعده کرده بودى) دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم. ما (به قیامت) یقین داریم.»
(سجدة/12)

amd;952042 نوشت:
استاد، اگر میشه یه توضیحی هم در مورد این آیه بدهید که وقتی کل نظام هستی متلاشی شده و قیامت برپا شد، دیگر چه دلیلی دارد همچین گفتگویی صورت گیرد؟منظور اینکه وقتی بساط دنیا برچیده شود، عملا تقاضای بازگشت به دنیا معنا ندارد...یعنی این گفتگو در عالم برزخ انجام میشود یا قیامت؟

وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ

و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده،(و مى گویند): «پروردگارا! (آنچه وعده کرده بودى) دیدیم و شنیدیم. ما را بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم. ما (به قیامت) یقین داریم.»
(سجدة/12)

با سلام و احترام
این گفتگو در قیامت اتفاق می افتد، اما همانطور که شما هم فرمودید چنین خواسته ای از سوی مجرمین آرزویی نشدنی و محال است، مثل بازگشت بچه به رحم مادر، یا میوه به درخت میباشد(تفسیر نمونه، ج17، ص138) البته اشکالی هم وارد نیست چون این درخواست از سوی مجرمین مطرح میشود نه خداوند! مجرمینی که عظمت عذاب را می بینند و از شدت این عذاب ها دچار هول و هراس شده اند می گویند خدایا دوباره به ما یک فرصت بده تا جبران کنیم.

آنها می بینند که کوه ها مثل غباری در هوا و دریاها چون آتشفشان شده اند اما وقتی کسی که چاره ای ندارد به هر دری می زند تا راه نجات بیابد؛ مثل آن کسی که ازش پرسیدند اگر در دریا باشی و کوسه دنبالت کند چه می کنی؟ گفت می روم بالای درخت! گفتند بابا دریا که درخت ندارد! گفت: مجبورم می فهمی؟ مجبورم!

پرسش
در برخی نقل ها آمده کسانی که بدون تعصب بوده و دلشان به سمت تشیّع متمایل شده باشد در برزخ شیعه بودن را به آنها آموزش می دهند، اگر این روایات درست باشد چطور انسان در برزخ شیعه بودن را یاد میگیرد؟ مگر یاد گرفتن مخصوص این دنیا نیست؟ اصلا شیعه میشوند که چیکار کنند؟ بعد از مرگ که دیگر فرصت عمل نیست.
آیا حتی بعد از قیامت هم میشه یاد گرفت؟
اگر بهشتی بودیم میلیارد ها سال در بهشت چه میکنیم؟ خسته کننده نیست؟

پاسخ
تکامل انسان در دنیا و سپس در عالم برزخ ادامه دارد، اما در قیامت متوقف میشود، برزخ در حقیقت ادامه سیر و حرکت انسان است، و اصلا فلسفه وجودی آن این است که هنوز پرونده اعمال انسان بسته نشده، لذا انسان در برزخ هم امکان رشد دارد، و هم امکان سقوط!
مقصد نهایی انسان آخرت است، در آنجاست که انسان از حرکت می ایستد و تکاملش متوقف میشود(1)

در برزخ علاوه بر اینکه آثار اعمال نیک و بد انسان به او میرسد، اعم از سنت خوب و بد، تربیت فرزند صالح یا ناصالح؛ بنایان گذاشتن یک سازمان و نهاد و مجموعه خیریه، یا سازمان ها و نهادها و مجموعه های شرّ و... ؛ اعم از این آثار اعمال که به پرونده انسان اضافه میشود؛ طبق روایات ممکن است انسان ها در عالم برزخ معرفت بیابند، امام کاظم(سلام الله علیه) می فرمایند:

«مَنْ‏ مَاتَ‏ مِنْ‏ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ‏ يُحْسِنِ‏ الْقُرْآنَ‏ عُلِّمَ‏ فِي‏ قَبْرِهِ‏ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِه‏»؛ هر کس از اولیاء و شیعیان ما که از دنیا برود در حالی که قرآن را نیکو نمی داند، در قبرش به او آموزش داده میشود تا خداوند به این واسطه بر درجاتش بیفزاید.(2)

البته نباید آموزش در عالم برزخ را مشابه طرق آموزشی در دنیا و برگزاری کلاس و مانند آن تصور کرد، بلکه این معرفت، معرفتی شهودی، و از طریق تصفیه باطن خواهد بود، همان­طور که در دنیا انسان با تصفیه درونش مظهر و آیینه معارف میشود و آنها را در درون خود می یابد، در برزخ نیز چنین است، با سیر تکامل بزخی و تصفیه شدن انسان از الودگی ها و تیرگی های که مانع این تجلی بوده اند انسان مانند آیینه ای صیقل یافته حقائق را در درون خود می یابد.

بنابراین آگاه شدن شیعیان در عالم برزخ از قرآن کریم، مشابه آن چیزی است که برای کربلایی کاظم در دنیا اتفاق افتاد که توانست با صفا و پاکی درون به یکباره حامل و حافظ قرآن شود.
در خصوص اعتقادات حقه هم همینطور، یعنی بر فرض پذیرش این نقل ها، آگاهی یافتن و عالم شدن در برزخ شهودی خواهد بود، حقیقت به صورت شهودی بر انسان آشکار خواهد شد.

اما در مورد اینکه شیعه شدن در برزخ چه ثمری دارد باید عرض کنیم اساس انسان معرفت است، معرفت مانند چیزی نیست که به اندازه ظرف انسان در انسان ریخته شود، بلکه معرفت هر کسی سطح ظرف او را تعیین می کند، یعنی هرچه معرفت در انسان ریخته شود ظرف و ظرفیت او بزرگتر میشود! اصلا فلسفه عبادات معرفت است، این معرفت ها هویت انسان را می سازند، درجات بهشت همان مراتب معرفت انسان است.
به همین خاطر امام کاظم(سلام الله علیه) در ادامه همان روایتی که در خصوص آموزش قرآن کریم به شیعیان در برزخ اشاره شد، فرموده اند: «فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْق»؛ پس به درستی که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن کریم است، و به او گفته می شود بخوان و بالا برو.(3)
و اما در مورد قسمت پایانی سوالتان که مربوط به زندگی انسان در بهشت میشود، حقیقت آن است که آخرت دار حیات حقیقی انسانی است، نه حیات حیوانی! حیات حیوانی و لذائذ مادی به انسان احساس پوچی می دهد، لذا ابهام و سوال شما درست و به جاست اما برای پاسخ باید چند نکته عرض کنم:

اول: انسان که طالب نیستی نیست که از هستی و دارایی خسته شود و طالب نیستی باشد، پس اگر از داشتن چیزی خسته شد یعنی آن چیز، مطلوب واقعی او نبوده است. حکمت تمام خستگی های انسان در دنیا همین است، دنبال منافع دنیوی میرود و وقتی به آن میرسد برایش عادی می شود، نه اینکه می خواهد آن را نداشته باشد! بلکه این خستگی نشان می دهد این مطلوب واقعی او نبوده است.

دوم: در بهشت حتی از نظر نعمت های مادی یکنواختی در کار نیست! ببینید در جایی انسان به پوچی و یکنواختی بر می خورد که دیگر هدف و آینده ای برای خود نداشته باشد، می بینید که معمولا انسان های طبقه متوسط و فقیر کمتر به پوچی بر میخورند، بیشتر ثروتمندان هستند که به یکنواختی ملال آور مبتلا می شوند چون امید در آنها دیگر می میرد، اما انسانی که همواره به دنبال خرید خانه است، به دنبال خرید ماشین است و... چون امید به بهبود وضعیتش در آینده دارد زندگی برایش ملال آور نیست، نعمت های اخروی هم نامحدود هستند، یعنی انسان به هر چه برسد باز می تواند چیز جدیدی طلب کند و این سلسله نهایت ندارد.

سوم: خستگی و ملال آور بودن زندگی در جایی است که زندگی کاملا رنگ و بوی مادیت به خود بگیرد، چون نفس انسان بی نهایت طلب است و هرگز امور محدود نمی توانند او را اقناع کنند چیزی می تواند مانع خستگی و یکنواختی شود که آن هم مانند طلب انسان بی نهایت باشد، به همین خاطر انسانهای عارف و عاشق هرگز احساس پوچی نمی کنند، امثال امام خمینی(ره) و آیت الله بهجت(ره) و ... چرا که معنویات و عشق به خداوند نامحدود است. بنابراین اینکه این نعمت ها عنوان کرامت الهی دارند مانع خستگی انسان میشود. (4)

اینکه در قرآن و روایات بیشتر از باغ و بوستانهای بهشت گفته شده به خاطر گرایش انسانهاست وگرنه بالاترین نعمت بهشت طبق قرآن کریم مقام رضوان الهی است(5) یعنی انسان ها اگرچه ممکن است قبل از ورود به بهشت برای رسیدن به نعمتهای مادی آن تلاش و عبادت کنند اما وقتی وارد آن شدند قطعا بزرگترین نعمت برایشان لقاء خود خداوند است، نعمتی که مانع از هرگونه ملالت و خستگی است.

چهارم: ممکن است برای انسان هایی که این عشق شدید به خداوند را تجربه نکرده اند درک چنین مطلبی دشوار باشد، به همین خاطر اگر کسی نتوانست چنین مسئله ای را تصور کند میتواند به وعده الهی که دروغی در آن نیست اعتماد کند که می فرماید: اهل بهشت علی رغم اینکه برای ابد در بهشت خواهند ماند، هرگز از آن خسته نشده، و هرگز تقاضای کوچ از آنجا را نمیکنند:
«خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً»؛ آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمى‏كنند(6)

پس ولو آنکه ما نتوانیم بهشت را با وضعیت دنیوی خودمان مقایسه کنیم، به وعده الهی که شناخت جامع از ما و اوضاع بهشت دارد اعتماد می کنیم؛ وعده او نشان می دهد ما در آخرت حیات انسانی حقیقی خواهیم داشت که خستگی در آن نیست.
______________________________
1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج4، ص808 و 809.
2. کلینی، محمد، الکافی، ج2، ص606.
3. همان، ج2، ص606.
4. ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص522.
5. توبه:72/9.
6. کهف:108/18.

موضوع قفل شده است