جمع بندی نهی از نامگذاری فرزند به «یاسین» در روایات شیعه و سنی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نهی از نامگذاری فرزند به «یاسین» در روایات شیعه و سنی

سلام علیکم

یکی از اسامی زیبای قرآنی اسم یاسین است. اخیرا شنیدم که از این اسم در اخبار شیعه و سنی نهی شده؛ چون اسم مختص به پیامبر (ص) هست. می خواستم صحت و سقم این مطلب رو از جهت دیدگاه اسلامی و فریقین جویا شوم که آیا از اسم گذاری به این اسم نهی شدیم یا خیر؟ و آیا در فتاوای علما نیز از این کار نهی شده یا خیر؟

متشکرم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

گلشن;950183 نوشت:
سلام علیکم

یکی از اسامی زیبای قرآنی اسم یاسین است. اخیرا شنیدم که از این اسم در اخبار شیعه و سنی نهی شده؛ چون اسم مختص به پیامبر (ص) هست. می خواستم صحت و سقم این مطلب رو از جهت دیدگاه اسلامی و فریقین جویا شوم که آیا از اسم گذاری به این اسم نهی شدیم یا خیر؟ و آیا در فتاوای علما نیز از این کار نهی شده یا خیر؟

متشکرم

با سلام و عرض ادب

هرچند یکی از بهترین اسامی برای نامگذاری فرزندان، اسامی انبیای الهی و در رأس آنان پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) بوده؛‌ اما با این حال در روایتی از نامگذاری به اسم «یاسین» نهی شده است.
این روایت را مرحوم کلینی در کتاب کافی از طریق«صفوان بن یحیی»، از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) روایت نموده که سند و متن روایت بدین صورت است:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنْ صَفْوَانَ: رَفَعَهُ إِلى‏ أَبِي جَعْفَرٍ أَوْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏ (عليهما السلام)، قَالَ: «هذَا مُحَمَّدٌ أُذِنَ‏ لَهُمْ فِي التَّسْمِيَةِ بِهِ، فَمَنْ أَذِنَ لَهُمْ فِي يس‏؟» يَعْنِي التَّسْمِيَةَ وَ هُوَ اسْمُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله‏»؛[1]
امام باقر و یا امام صادق (علیهما السلام) فرمودند: این نام محمد است که به مردم اجازه داده شده تا فرزندان خود را بدان نامگذاری کنند؛ اما چه كسی به آنان در «یاسین» اجازه داده است؟(كه نام «ياسين» که اسم پيامبر (صلی الله علیه وآله) است را بر روی فرزندان بگذارند).

بررسی سند روایت:
این روایت هر چند «مرفوع» بوده[2]و «صفوان بن یحیی» امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) را درک ننموده و وی از اصحاب امام «کاظم» و امام «رضا» و امام «جواد» (علیهم السلام) بوده؛[3] اما از آنجا که وی از اصحاب اجماع بوده و همه ی بزرگان امامیه وی را توثیق نموده و وی نیز از زمره ی کسانی است که از غیر «ثقه» روایت نکرده، اصحاب مرسلات وی را پذیرفته اند؛[4] لذا علامه ی «حِلّی» روایت مرسل وی را صحیح دانسته[5] و مرحوم «محمد تقی مجلسی» حکم این روایت را قوی همچون صحیح بیان داشته است.[6]

بیان فقهی مساله:
جمهور فقهای شیعه متعرض این مساله در کتب فقهی نشده اند؛ لذا بر اساس مبنای کسانی که اعراض فقها را حجت دانسته این روایت موجب اثبات کراهت نبوده؛ اما بر اساس مبنای کسانی که چنین امری را قبول نداشته و تابع فقه اثری بوده، این روایت مفید کراهت خواهد بود.[7]

نظر برخی از مراجع معاصر در پاسخ به استفتاء سایت اسلام کوئیست بدین صورت است:

«حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):
فى نفسه اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
بدون کلمه موعود مانعی ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد، ولی بهتر است که از اسامی دیگر استفاده کنن»[8].

ادامه دارد.


[/HR][1] . الکافی، الکلینی، ج6، ص20،‌باب الاسماء و الکنی.

[2] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، المجلسی، ج‏21، ص35:‌ «الحديث الثالث عشر: مرفوع».

[3] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص446، پاورقی: «صفوان بن يحيى أبو محمد البجلى بياع السابرى كوفى ثقة ثقة عين من أصحاب أبى الحسن الرضا عليه السلام، و قد يروى عن الكاظم عليه السلام، له ثلاثون كتابا، و الطريق اليه حسن كالصحيح، و قال العلامة: صحيح».

[4] . ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، محمد بن مکی العاملی شهید اول،‌ ج‌1، ص49: «قبلت الأصحاب مراسيل ابن أبي عمير، و صفوان ابن يحيى، و أحمد بن أبي نصر البزنطي لأنّهم لا يرسلون إلّا عن ثقة، أو عمل الأكثر»؛ کتاب النکاح، شبیری زنجانی، ج9، ص3091: «صفوان بن يحيى هم جزء كسانى است كه لا يروون‌ و لا يرسلون الّا عن ثقه. لذا وثاقت و امامى بودن سندى بن ربيع هم ثابت مى‌شود».

[5] . معجم رجال الحدیث، الخویی، ج10، ص14: «انه ذكر بعضهم أن الشيخ روى بإسناده، عن صفوان بن يحيى ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام )، وأن العلامة - قدس سره - وصفه في المنتهى والمختلف بالصحة، وأن بعضهم استشكل في ذلك بأن الرواية مرسلة، فإن صفوان ابن يحيى لم يدرك الصادق ( عليه السلام )، فكيف تكون صحيحة ، وأجاب بأن صفوان بن يحيى من أصحاب الاجماع وإرساله لا يضر بصحة الرواية».

[6] . روضة المتقین، ج8، ص627: «و في القوي كالصحيح، عن أبي جعفر أو أبي عبد الله (عليهما السلام) قال: هذا محمد قد أذن لهم في التسمية».

[7] .الحدائق الناضرة، البحرانی، ج25،ص43؛ الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع (للفيض)، البحرانی، ج10، ص283. «ويتأكد الكراهية في يس ...و قد أخذ هذا التأكد من جملة من الأخبار و كذلك ما ذكرناه زيادة عليه. و في مرسلة صفوان كما في الكافي عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه (عليهما السلام) قال: هذا محمد (صلّى اللّه عليه و آله) قد أذن لهم في التسمية به فمن أذن لهم في يس- يعني في التسمية- و هو اسم النّبيّ (صلّى اللّه عليه و آله)»؛ النجعة في شرح اللمعة، محمد تقی شوشتری، ج‌9، ص160: «و كان عليه أن يذكر النهى عن التسمية ب‍ «يس» فروى الكافي (في 13 ممّا مرّ) «عن صفوان رفعه إلى أبي جعفر عليه السّلام أو أبي عبد اللّٰه عليه السّلام: قال: هذا محمّد أذن لهم في التسمية به فمن أذن لهم في «يس»؟ يعني التسمية و هو اسم النّبيّ صلّى اللّٰه عليه و آله»

[8] . استفتاء از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست؛ استفتاء با کد سؤال 72695.

گلشن;950183 نوشت:
می خواستم صحت و سقم این مطلب رو از جهت دیدگاه اسلامی و فریقین جویا شوم که آیا از اسم گذاری به این اسم نهی شدیم یا خیر؟ و آیا در فتاوای علما نیز از این کار نهی شده یا خیر؟

متشکرم


[=&quot] [=Noor_Titr]
[=&quot]نظر علمای اهل سنت در رابطه با نامگذاری به «یس»

[=&quot]در فقه اهل سنت در کراهت و عدم کراهت نامگذاری به «یس» اختلاف نظر است. جمهور اهل سنت نامگذاری به این نام را مکروه ندانسته؛ اما در مقابل «مالک بن انس» قائل به کراهت چنین نامگذاری بوده است.[=&quot][1]

[=&quot]«ابن قیم» در کتاب: «تحفة المودود» در این رابطه می نویسد:
[=&quot]و از اسمایی که مورد منع و نهی بوده،‌ نامگذاری به اسامی قرآن و سوره ها ؛‌همچون «طه» و «یس» و «حم» می باشد و در این رابطه «مالک بن انس» تصریح به کراهت نامگذاری به این نام نموده ...اما آنچه که عموم و عوام مردم بیان می دارند که «یس» نام پیامبر (صلی الله علیه وآله)‌بوده، چنین امری صحیح نبوده و در این رابطه هیچ حدیث صحیح و یا حسن و یا مرسل و یا اثری وارد نشده است.[=&quot][2]
[=&quot]موفق باشید.


[/HR] [=&quot][=&quot][1][=&quot] . كشاف القناع عن متن الإقناع، منصور بن يونس بن إدريس البهوتي، ج3، ص27: «( ولا يكره ) أن يسمى ( بجبريل ) ونحوه من أسماء الملائكة ( وياسين ) قلت ومثله طه خلافا لمالك فقد كره التسمية بهما».[=&quot]
[=&quot][=&quot][2][=&quot] . ر.ک: تحفة المودود بأحكام المولود، ابن قیم، ج1، ص127: « ومما يمنع منه التسمية بأسماء القرآن وسوره مثل طه ويس وحم وقد نص مالك على كراهة التسمية ب يس ذكره السهلي وأما يذكره العوام أن يس وطه من أسماء النبي فغير صحيح ليس ذلك في حديث صحيح ولا حسن ولا مرسل ولا أثر عن صاحب وإنما هذه الحروف مثل الم وحم والر ونحوها». [=&quot]

صدرا;951393 نوشت:
«ابن قیم» در کتاب: «تحفة المودود» در این رابطه می نویسد:
و از اسمایی که مورد منع و نهی بوده،‌ نامگذاری به اسامی قرآن و سوره ها ؛‌همچون «طه» و «یس» و «حم» می باشد

سلام
در احادیث شیعه برای منع نامگذاری این نام ها، و همین طور «ضحی» حدیثی داریم یا فقط حدیث منع نامگذاری یس داریم؟
بین «یس» و «یاسین»، «طه» و «طاها»، «حم» و «حامیم» تفاوتی هست یا در هر حال حکم همونه؟

الرحیل;951401 نوشت:
سلام
در احادیث شیعه برای منع نامگذاری این نام ها، و همین طور «ضحی» حدیثی داریم یا فقط حدیث منع نامگذاری یس داریم؟
بین «یس» و «یاسین»، «طه» و «طاها»، «حم» و «حامیم» تفاوتی هست یا در هر حال حکم همونه؟

با سلام و عرض ادب

الف) در روایات، روایتی که بیانگر نهی از اسم گذاری به این نامها بوده باشد یافت نمی گردد و فقها نیز غالبا متعرض بحث آن نشده اند؛ لذا اگر کراهتی نیز بوده باشد از باب تنقیح مناط (القای خصوصیت) است.

توضیح: تنها روایتی که بیانگر نهی از اسم نیکوست؛ نام گذاری به اسم «یس» است که در تعلیل آن امام فرمودند که «یس» اسم پیامبر(صلی الله علیه وآله) است. مرحوم مجلسی در توضیح نهی از نامگذاری به «یس» می نویسند: «ممكن است گفته شود كه نام گذاري به اسامي انبيا جايز و مستحب؛ ولي نام گذاری به القاب انبيا كه براي تعظيم و بزرگداشت آن ها اطلاق شده مانند: نبی و رسول و بشير و نذیر و طه و يس مكروه می باشد».[1]

اگر چنین تعلیلی پذیرفته گردد؛ علت نهی از نامگذاری به «یس» بخاطر آن بوده که لقب خاص پیامبر(صلی الله علیه وآله) است؛ لذا در موارد دیگر همچون «طه» نیز می توان کراهت را سرایت داد؛ اما اشکال چنین امری آن است که کسی بدان فتوا نداده است.

مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب: «هداية الأمة إلى أحكام الأئمة»[2] روایات آداب نامگذاری فرزند را ذکر نموده و مجموع اسامی و کنیه هایی که مورد نهی بوده را در سه روایت بیان نموده اند که عبارتند از:

1) امام باقر (عليه السلام) فرمود: «مبغوض‏ترين نام‏ها نزد خداوند عزّوجل حارث، مالك و خالد است».[3]

2) امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در حال احتضار، صحيفه ‏اى طلب كرد و مى‏ خواست از نام‏هايى كه گذاشته مى‏ شود نهى كند؛ ولى حضرت رحلت كرد و آن نام‏ها را نام برد. يكى از آنها حكم، حكيم، خالد، مالك و حضرت فرمود كه آنها شش يا هفت نام است كه جايز نيست كسى بدان‏ها ناميده شود».[4]

3) روایت شده که پيامبر (صلى الله عليه و آله) از چهار كنيه نهى كرد: «ابوعيسى، ابوالحكم، ابومالك و ابوالقاسم» و ابوالقاسم در صورتى كه نام فرد، محمّد باشد».[5]



ب) تفاوتی در نحوه نوشتار نیست؛ زیرا در نامگذاری سخن از گفتن و نه نوشتن است.

موفق باشید.



[/HR] [1]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏21 ، ص35: «و يدل على أن يس من أسمائه صلى الله عليه و آله، أو أنه يجوز التسمية بمحمد، و لا يجوز التسمية بغيره من أسمائه صلى الله عليه و آله، و لعل أحمد أيضا مما يجوز، لأن التسمية به كثيرة و لم يرد إنكار إلا في هذا الخبر المرفوع، و يمكن أن يقال: إنما يجوز التسمية بأسمائهم الأصلية لا ما لقبوا به، و أطلق عليهم على سبيل التعظيم و التكريم كالنبي و الرسول، و البشير و النذير، و طه، و يس، فلا ينافي ما مر من أن خير الأسماء أسماء الأنبياء، و أما التسمية بأسماء الملائكة كجبرئيل و ميكائيل فلم أجد في كلام أصحابنا شيئا لا نفيا و لا إثباتا، و اختلف العامة فمنهم من منعه».

[2] . هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام، ج7، ص317.

[3]. الکافی، الکلینی، ج6، ص21: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَبْغَضَ الْأَسْمَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- حَارِثٌ وَ- مَالِكٌ وَ خَالِدٌ».

[4]. الکافی، الکلینی، ج6، ص21: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَا بِصَحِيفَةٍ حِينَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ يُرِيدُ أَنْ يَنْهَى‏ عَنْ أَسْمَاءٍ يُتَسَمَّى بِهَا فَقُبِضَ وَ لَمْ يُسَمِّهَا مِنْهَا الْحَكَمُ وَ حَكِيمٌ وَ خَالِدٌ وَ مَالِكٌ وَ ذَكَرَ أَنَّهَا سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَسَمَّى بِهَا».

[5] . الکافی، الکلینی، ج6، ص22: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع‏لیه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ ص نَهَى عَنْ أَرْبَعِ كُنًى عَنْ أَبِي عِيسَى وَ عَنْ أَبِي الْحَكَمِ وَ عَنْ أَبِي مَالِكٍ وَ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ إِذَا كَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً».


سؤال: آیا در روایات فریقین و فتاوای علما از نامگذاری فرزند به اسم «یاسین» نهی شده است؟
توضیح: یکی از اسامی زیبای قرآنی اسم یاسین است. اخیرا شنیدم که از این اسم در اخبار شیعه و سنی نهی شده؛ چون اسم مختص به پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. می خواستم صحت و سقم این مطلب رو از جهت دیدگاه اسلامی و فریقین جویا شوم که آیا از اسم گذاری به این اسم نهی شده ایم یا خیر؟ و آیا در فتاوای علما نیز از این کار نهی شده است یا خیر؟

جواب:
هرچند یکی از بهترین اسامی برای نامگذاری فرزندان، اسامی انبیای الهی و در رأس آنان پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است؛‌ اما با این حال در روایتی از نامگذاری به اسم «یاسین» نهی شده است.
این روایت را مرحوم کلینی در کتاب کافی از طریق «صفوان بن یحیی»، از امام باقر و یا امام صادق (علیهما السلام) روایت نموده که سند و متن روایت بدین صورت است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنْ صَفْوَانَ: رَفَعَهُ إِلى‏ أَبِي جَعْفَرٍ أَوْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏ (عليهما السلام)، قَالَ: «هذَا مُحَمَّدٌ أُذِنَ‏ لَهُمْ فِي التَّسْمِيَةِ بِهِ، فَمَنْ أَذِنَ لَهُمْ فِي يس‏؟» يَعْنِي التَّسْمِيَةَ وَ هُوَ اسْمُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله‏»؛[1] امام باقر و یا امام صادق (علیهما السلام) فرمودند: این نام محمد است که به مردم اجازه داده شده تا فرزندان خود را بدان نامگذاری کنند؛ اما چه كسی به آنان در «یاسین» اجازه داده است؟ (كه نام «ياسين» که اسم پيامبر (صلی الله علیه وآله) است را بر روی فرزندان بگذارند).

بررسی سند روایت:
این روایت هر چند «مرفوع» بوده[2]و «صفوان بن یحیی» امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) را درک ننموده و وی از اصحاب امام «کاظم» و امام «رضا» و امام «جواد» (علیهم السلام) بوده؛[3] اما از آنجا که وی از اصحاب اجماع بوده و همه ی بزرگان امامیه وی را توثیق نموده و وی نیز از زمره ی کسانی است که از غیر «ثقه» روایت نکرده، اصحاب مرسلات وی را پذیرفته اند؛[4] لذا علامه ی «حِلّی» روایت مرسل وی را صحیح دانسته[5] و مرحوم «محمد تقی مجلسی» حکم این روایت را قوی همچون صحیح بیان داشته است.[6]

بیان فقهی مساله از دیدگاه فقهای شیعه:
جمهور فقهای شیعه متعرض این مساله در کتب فقهی نشده اند؛ لذا بر اساس مبنای کسانی که اعراض فقها را حجت دانسته این روایت موجب اثبات کراهت نبوده؛ اما بر اساس مبنای کسانی که چنین امری را قبول نداشته و تابع فقه اثری بوده، این روایت مفید کراهت خواهد بود.[7]
نظر برخی از مراجع معاصر در پاسخ به استفتاء سایت اسلام کوئیست بدین صورت است:

«حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):
فى نفسه اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
بدون کلمه موعود مانعی ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد، ولی بهتر است که از اسامی دیگر استفاده کنن»[8].

بیان فقهی مسأله از دیدگاه علمای اهل سنت:
در فقه اهل سنت در کراهت و عدم کراهت نامگذاری به «یس» اختلاف نظر است. جمهور اهل سنت نامگذاری به این نام را مکروه ندانسته؛ اما در مقابل «مالک بن انس» قائل به کراهت چنین نامگذاری ای بوده است.[9]
«ابن قیم» در کتاب: «تحفة المودود» در این رابطه می نویسد:
«و از اسمایی که مورد منع و نهی بوده،‌ نامگذاری به اسامی قرآن و سوره ها ؛‌همچون «طه» و «یس» و «حم» می باشد و در این رابطه «مالک بن انس» تصریح به کراهت نامگذاری به این نام نموده ...اما آنچه که عموم و عوام مردم بیان می دارند که «یس» نام پیامبر (صلی الله علیه وآله)‌بوده، چنین امری صحیح نبوده و در این رابطه هیچ حدیث صحیح و یا حسن و یا مرسل و یا اثری وارد نشده است».[10]


پی نوشت:

[1]. الکلینی، الکافی، ج6، ص20،‌ باب الاسماء و الکنی.
[2]. المجلسی، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏21، ص35:‌ «الحديث الثالث عشر: مرفوع».
[3]. الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص446، پاورقی: «صفوان بن يحيى أبو محمد البجلى بياع السابرى كوفى ثقة ثقة عين من أصحاب أبى الحسن الرضا عليه السلام، و قد يروى عن الكاظم عليه السلام، له ثلاثون كتابا، و الطريق اليه حسن كالصحيح، و قال العلامة: صحيح».
[4].
محمد بن مکی العاملی شهید اول،‌ ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌1، ص49: «قبلت الأصحاب مراسيل ابن أبي عمير، و صفوان ابن يحيى، و أحمد بن أبي نصر البزنطي لأنّهم لا يرسلون إلّا عن ثقة، أو عمل الأكثر»؛ شبیری زنجانی، کتاب النکاح، ج9، ص3091: «صفوان بن يحيى هم جزء كسانى است كه لا يروون‌ و لا يرسلون الّا عن ثقه. لذا وثاقت و امامى بودن سندى بن ربيع هم ثابت مى‌شود».
[5]. الخویی،‌ معجم رجال الحدیث، الخویی، ج10، ص14: «انه ذكر بعضهم أن الشيخ روى بإسناده، عن صفوان بن يحيى ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام )، وأن العلامة - قدس سره - وصفه في المنتهى والمختلف بالصحة، وأن بعضهم استشكل في ذلك بأن الرواية مرسلة، فإن صفوان ابن يحيى لم يدرك الصادق ( عليه السلام )، فكيف تكون صحيحة ، وأجاب بأن صفوان بن يحيى من أصحاب الاجماع وإرساله لا يضر بصحة الرواية».
[6]. المجلسی، محمد تقی، روضة المتقین، ج8، ص627: «و في القوي كالصحيح، عن أبي جعفر أو أبي عبد الله (عليهما السلام) قال: هذا محمد قد أذن لهم في التسمية».
[7]. البحرانی، الحدائق الناضرة، ج25،ص43؛ البحرانی، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع (للفيض)، ج10، ص283. «ويتأكد الكراهية في يس ...و قد أخذ هذا التأكد من جملة من الأخبار و كذلك ما ذكرناه زيادة عليه. و في مرسلة صفوان كما في الكافي عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه (عليهما السلام) قال: هذا محمد (صلّى اللّه عليه و آله) قد أذن لهم في التسمية به فمن أذن لهم في يس- يعني في التسمية- و هو اسم النّبيّ (صلّى اللّه عليه و آله)»؛
محمد تقی شوشتری، النجعة في شرح اللمعة، ج‌9، ص160: «و كان عليه أن يذكر النهى عن التسمية ب‍ «يس» فروى الكافي (في 13 ممّا مرّ) «عن صفوان رفعه إلى أبي جعفر عليه السّلام أو أبي عبد اللّٰه عليه السّلام: قال: هذا محمّد أذن لهم في التسمية به فمن أذن لهم في «يس»؟ يعني التسمية و هو اسم النّبيّ صلّى اللّٰه عليه و آله».
[8] . استفتاء از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست؛ استفتاء با کد سؤال 72695.
[9] . البهوتی، كشاف القناع عن متن الإقناع، ج3، ص27: «( ولا يكره ) أن يسمى ( بجبريل ) ونحوه من أسماء الملائكة ( وياسين ) قلت ومثله طه خلافا لمالك فقد كره التسمية بهما».
[10] . ر.ک: ابن قیم، تحفة المودود بأحكام المولود، ج1، ص127: «ومما يمنع منه التسمية بأسماء القرآن وسوره مثل طه ويس وحم وقد نص مالك على كراهة التسمية ب يس ذكره السهلي وأما يذكره العوام أن يس وطه من أسماء النبي فغير صحيح ليس ذلك في حديث صحيح ولا حسن ولا مرسل ولا أثر عن صاحب وإنما هذه الحروف مثل الم وحم والر ونحوها».

سؤال: آیا در روایات و فتاوای علما از نامگذاری به اسم«طه» و سایر اسامی ای که لقب پیامبر(صلی الله علیه وآله) است نهی شده است؟

جواب:
در روایات، روایتی که بیانگر نهی از نامگذاری به این اسامی بوده وجود نداشته و فقها نیز غالبا متعرض بحث آن نشده اند؛ لذا اگر کراهتی نیز بوده باشد از باب تنقیح مناط (القای خصوصیت) است.

توضیح: تنها روایتی که بیانگر نهی از اسم نیکوست؛ نام گذاری به اسم «یس» است که در تعلیل آن امام فرمودند که «یس» اسم پیامبر (صلی الله علیه وآله) است. مرحوم مجلسی در توضیح نهی از نامگذاری به «یس» می نویسد: «ممكن است گفته شود كه نامگذاري به اسامي انبيا جايز و مستحب؛ ولي نام گذاری به القاب انبيا كه براي تعظيم و بزرگداشت آن ها اطلاق شده مانند: نبی و رسول و بشير و نذیر و طه و يس مكروه است».[1]
اگر چنین تعلیلی پذیرفته گردد؛ علت نهی از نامگذاری به «یس» بخاطر آن بوده که لقب خاص پیامبر (صلی الله علیه وآله) است؛ لذا در موارد دیگر همچون «طه» نیز می توان کراهت را سرایت داد؛ اما اشکال چنین امری آن است که کسی بدان فتوا نداده است.
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب: «هداية الأمة إلى أحكام الأئمة»[2] روایات آداب نامگذاری فرزند را ذکر نموده و مجموع اسامی و کنیه هایی که مورد نهی بوده را در سه روایت بیان نموده که این روایات عبارتند از:
1) امام باقر (عليه السلام) فرمود: «مبغوض‏ترين نام‏ها نزد خداوند عزّوجل حارث، مالك و خالد است».[3]
2) امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در حال احتضار، صحيفه ‏اى طلب كرد و مى‏ خواست از نام‏هايى كه گذاشته مى‏ شود نهى كند؛ ولى حضرت رحلت كرد و آن نام‏ها را نام برد. يكى از آنها حكم، حكيم، خالد، مالك و حضرت فرمود كه آنها شش يا هفت نام است كه جايز نيست كسى بدان‏ها ناميده شود».[4]

3) روایت شده که پيامبر (صلى الله عليه و آله) از چهار كنيه نهى كرد: «ابوعيسى، ابوالحكم، ابومالك و ابوالقاسم» و ابوالقاسم در صورتى كه نام فرد، محمّد باشد».[5]

پی نوشت:
[1]. المجلسی، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏21 ، ص35: «و يدل على أن يس من أسمائه صلى الله عليه و آله، أو أنه يجوز التسمية بمحمد، و لا يجوز التسمية بغيره من أسمائه صلى الله عليه و آله، و لعل أحمد أيضا مما يجوز، لأن التسمية به كثيرة و لم يرد إنكار إلا في هذا الخبر المرفوع، و يمكن أن يقال: إنما يجوز التسمية بأسمائهم الأصلية لا ما لقبوا به، و أطلق عليهم على سبيل التعظيم و التكريم كالنبي و الرسول، و البشير و النذير، و طه، و يس، فلا ينافي ما مر من أن خير الأسماء أسماء الأنبياء، و أما التسمية بأسماء الملائكة كجبرئيل و ميكائيل فلم أجد في كلام أصحابنا شيئا لا نفيا و لا إثباتا، و اختلف العامة فمنهم من منعه».

[2] . الحر العاملی، هداية الأمة إلى أحكام الأئمة (عليهم السلام)، ج7، ص317.
[3]. الکلینی، الکافی، ج6، ص21: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَبْغَضَ الْأَسْمَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- حَارِثٌ وَ- مَالِكٌ وَ خَالِدٌ».
[4]. الکلینی،‌ الکافی، ج6، ص21: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَا بِصَحِيفَةٍ حِينَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ يُرِيدُ أَنْ يَنْهَى‏ عَنْ أَسْمَاءٍ يُتَسَمَّى بِهَا فَقُبِضَ وَ لَمْ يُسَمِّهَا مِنْهَا الْحَكَمُ وَ حَكِيمٌ وَ خَالِدٌ وَ مَالِكٌ وَ ذَكَرَ أَنَّهَا سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَسَمَّى بِهَا».
[5] . الکلینی، الکافی، ج6، ص22: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع‏لیه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله) نَهَى عَنْ أَرْبَعِ كُنًى عَنْ أَبِي عِيسَى وَ عَنْ أَبِي الْحَكَمِ وَ عَنْ أَبِي مَالِكٍ وَ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ إِذَا كَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً».
موضوع قفل شده است