حکومت، حق چه کسی است؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکومت، حق چه کسی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

یه سوالی برام پیش اومده در مورد اینکه بلاخره حق حکومت با چه کسی است وقتی که فرضا داده های ما چنین باشد :

فرض کنید سرزمینی هستش که نیاز به یک حاکم داره، این سرزمین 5 نفر انسان در اون زندگی میکنه که امکان تصمیم جمعی و شوری بین اونها نیست بنا به دلایل فرضی خارج از بحث .

این پنج نفر به دلایل زیر ادعای حق حاکمیت دارند .

نفر شماره 1 میگوید من زود تر از همگان در این سرزمین بودم پس حق حاکمیت با من است!

نفر شماره 2 میگوید من از همه علم بیشتری دارم بنابر این حق حاکمیت با من است!

نفر شماره 3 میگوید من از همه قدرت بیشتری دارم بنابر این حق حاکمیت با من است!

نفر شماره 4 میگوید من از همه بیشتر شجاعت دارم بنابر این حق حاکمیت با من است!

نفر شماره 5 میگوید من از همه بیشتر عادل هستم بنابر این حق حاکمیت با من است!

این ها مثلا نمونه ای از صدها دلیل هستن که انسان ها برای حق حکومت از خودشان ارائه میدهد !

خب میخواستم بدونم در چنین شرایط واقعا حق حکومت با چه کسی است ؟ آیا ملاکی برای برتری صفات وجود دارد ؟ مثلا وقتی فرد عالم حاکم میشود حکم صحیح میدهد ولی قدرت اجرایش را ندارد، وقتی فرد قوی حاکم میشد حکم غلط میدهد و آن را اجرا میکند و الی آخر ...

کسی هم کامل بودن فرد دیگر را قبول ندارد، همه به چیزی که نزد خودشون هست دلخوش هستن و میگن حق حکومت با منه ! در واقعیت هم هیچکدام کامل نیستن ! ولی مجبورن بین خودشون حاکم انتخاب کنن !

شاید چنین موردی در جامعه به چشم ظاهر نخوره ولی خب وقتی ما برخی مسائل رو تحلیل میکنیم میبینم خیلی از موارد همینطوره ! یعنی هر دو طرف حق دارن ! مثلا یکی سیبی پیدا میکنه از زمین و میگه این مال منه! دیگری میاد و میگه من قویترم سیب رو بده به من ! شخص دیگری میاد و میگه من از شما گشنه ترم سیب رو باید به من بدید و الی آخر ... واقعا حق مال کیه در چنین مواردی ؟ خدا هم که مستقیما به هممون پاسخ نمیده ! پس تکلیف چیه ؟

پیشاپیش ممنون از پاسخگوییتون یا حق گل

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=palatino linotype]

به من بیاموز;950155 نوشت:
یه سوالی برام پیش اومده در مورد اینکه بلاخره حق حکومت با چه کسی است وقتی که فرضا داده های ما چنین باشد :

باسلام

اینکه حکومت حق چه کسی است، وابسته به یک سری نکات است:
نخست. اینکه خدایی وجود داشته باشد یا نه.
دوم. اینکه این خدا، دارای اوصافی نظیر علم و قدرت و حکمت باشد.
سوم. اینکه این خدا، دارای حق تشریع و قانون گذاری باشد یا نه.
چهارم. اینکه محدوده دخالت دین، محدود به مسائل مربوط به جهان آخرت است یا نه در دنیا نیز حق دخالت دارد.

باتوجه به این نکات
کسی که به تمام امور فوق مومن باشد و اعتقاد داشته باشد، میفهمد
جهان دارای خداوندی هست که خالق اوست.
این خدا، چون خالق عالم است، رب و پروردگار عالم نیز هست.
تنها کسی که پروردگار عالم است، حق فرمانروایی دارد.

[=palatino linotype]بنابراین
ولایت تکوینی و تشریعی از آن خداوند است چنانکه خودش میفرماید: " أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِی"(شوری، آیه9)
البته این انحصار ولایت بی جهت نیست
چرا که حاکم و تدوین کننده و تشریع گر قوانین، در صورتی میتواند قانون مطلوبی را برای دیگران جعل کند که
اولا: خودش ذی نفع نباشد.
ثانیا: علم کامل به نیازهای ما داشته باشد.
ثالثا: مقهور قدرت دیگران نشده و مصلحت همکان را در نظر داشته باشد.
مشخص است که چنین کسی به صورت واقعی تنها خداوند است که
از سویی بی نیاز است.
از سوی دیگر عالم مطلق است و قادر مطلق.

بر این اساس، در نگاه اولیه هیچ انسانی حق حاکمیت سیاسی و اعمال قدرت، از سویی و از سوی دیگر حق قانونگذاری برای انسان را ندارد.
این اصل اولیه به واسطه انحصار قانون گزاری در خداوند است.

[=palatino linotype]اما از سوی دیگرخداوند
برای اعمال حاکمیت خود، چاره ای ندارد جز اینکه از بندگانش استفاده کند.
برای مطلع کردن بندگانش از قوانینی که قرار داده است، لازم است از برخی بندگانش استفاده کند تا دستورات او را به اطلاع بقیه برسانند.

حال که مشخص شد، اصل اولیه بر عدم ولایت هر انسانی است مگر آنان که خداوند آنها را انتخاب کرده است، سوال اینجاست که چه کسی میتواند حاکم از جانب خداوند باشد.
پاسخ این است که
این مسئولیت به کسانی واگذار شده است که
هم علم کافی و دقیق نسبت به قوانین و دستورات خداوند را دارند؛
هم دارای قوه و ملکه عصمت هستند تا از خطا و تعمد در تطبیق دستورات خداوند پرهیز کنند.

البته شناخت این افراد، تنها از راه پیام خود خداوند میسر است.
به همین جهت، اولین کسانی که دارای چنین حق هستند، انبیای عظام هستند.
بعد از ایشان، خلفای ایشان و در دین اسلام امامان معصوم عهده دار چنین سمتی هستند.
در دوره غیبت نیز تنها کسانی که به صورت عام منصوب شده اند حق چنین کاری را دارند که به عنوان ولی فقیه نامبردارند.(ر.ک: )

موفق باشید.

[=palatino linotype]

به من بیاموز;950155 نوشت:
خب میخواستم بدونم در چنین شرایط واقعا حق حکومت با چه کسی است ؟ آیا ملاکی برای برتری صفات وجود دارد ؟ مثلا وقتی فرد عالم حاکم میشود حکم صحیح میدهد ولی قدرت اجرایش را ندارد، وقتی فرد قوی حاکم میشد حکم غلط میدهد و آن را اجرا میکند و الی آخر ...

بنابراین
ملاک در انتخاب حاکم، دستور خداوند است.
اما این انتخاب بی جهت نبوده است و یک سری شرایط در خود فرد باعث این انتخاب شده است.
این خصوصیات،
هم باعث انتخاب آن فرد توسط خداوند شده است.
و هم باعث بازشناسی او توسط مردم و اطمینان نسبت به انتخاب خود خواهد بود.

یک سری از شرایط نیز در مورد حق حاکمیت نیست بلکه مربوط است به اعمال این حق.
مانند مقبولیت از سوی مردم، مهیا بودن شرایط اجتماعی و سیاسی.
اینها شرایط مقبولیت و اعمال حق حاکمیت است نه شرط مشروعیت و وجود چنین حقی.

موضوع قفل شده است