جمع بندی مکتب تاریخ نگاری یمن

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مکتب تاریخ نگاری یمن

سلام علیکم
می خواسم مکتب تاریخ نگاری یمن را برای شرح دهید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

مجموع اندیشه‌های یک استاد که در جمعی نفوذ یافته و تبعیت می‌شود یا شیوه خاص یا نظریه مشترکی را که گروهی از فلاسفه، اندیشمندان، محققان و شاگردان آنان دنبال می‌کنند، مکتب نامید و حداقل پنج مکتب بزرگ تاریخ‌نگاری اسلامی را می‌توان نشان داد:

الف) مکتب تاریخ‌نگاری حجاز (مدینه) که به ترکیب قرآن، فقه و احکام با موضوعات تاریخی شناخته شده است.

ب) مکتب تاریخ‌نگاری عراق (بصره) که با تأثیرپذیری از موقعیت به دست آمده در نتیجه فتوحات و بیشتر با بهره گیری از ادبیات پیش از اسلام به ویژه انساب، ایام و اخبار، به ثبت حوادث پرداخته است.

ج) مکتب تاریخ‌نگاری (شام) که بیشتر به تأثیر پندارهای جاهلی امویان و در پی کسب مشروعیت سیاسی و دینی حکومت آنان پدید آمد.
د) مکتب تاریخ‌نگاری (یمن) که به نوعی در پاسخ به ادعاهای قومی و قبیله‌ای امویان به وجود آمده است.
هـ)مکتب تاریخ‌نگاری (ایرانی) که ضمن ترجمه آثار کهن فارسی به تدوین مجموعه هایی پرداختند که به نوعی احیاگر اندیشه شعوبی گری بوده است.

اما ویژگیهای تاریخ نگاری یمن عبارتند از:
یک: مورخان یمنی در تاریخ نگاری خود سعی کردند که عظمت باستان خود را بیان کنند تا بتواند خود را به عنوان رقیبی برای عربستان شمالی جلوه دهند
دو: تأثیر پذیری آن از دیگر ادیان و تمدن ها بود. چنان چه بیان شد در یمن تقریبا سه دین یکتا پرستی آن دوران یعنی مسیحیت، یهودیت و آیین زردشت وجود داشت و هر دین در دوره ای حکمرانانی داشتند به خصوص یهودیت و زردشتیت. همین امر باعث شده بود که همچنان روح آن آیین در بین مسلمانان این منطقه وجود داشته باشد و حتی در تاریخ نگاری این دوران نیز تأثیرات شگرفی داشته باشد. به گونه ای که نگاه جهانی این مکتب به تاریخ، از معبر تاریخ انبیاء و عهد عتیق است(1) همین تأثیر پذیری از دیگر ادیان و تمدن ها باعث شده که که شیوه قصه پردازی و اسطوره ای، روح غالب این مکتب باشد و بیان زندگی نامه شاهان و فرماندهان یمنی که در واقع بیان مجد و عظمت فرهنگ و تمدن خاصی بود در آثار مورخان این مکتب نمودار شود. (همان) تا جایی که برای بیان عظمت و افتخارات حتی دست به خلق داستان های ساختگی و افسانه وار زده شد.
سه: استفاده از کتیبه ها و آثار مکتوب تمدن های موجود در این سرزمین برای بیان وقایع تاریخی می باشد. حکومت سبأ و حمیریان و تبّع که در این سرزمین حکمفرمانی می کردند اسناد و کتیبه هایی از خود به جا گذاشته بودند که مورخان این مکتب را بر آن داشت تا برای بیان وقایع تاریخی به این منابع استناد جویند و این در نوع خود ویژگی ممتاز این مکتب به شمار می رود.

1.آیینه وند، علم تاریخ در گسترده تمدن اسلامی، 1387، ص404



بزرگان این مکتب چه کسانی هستند؟

کعب الأحبار: ابو اسحاق کعب بن ماتع از خاندان ذی رعین قبیله حمیر بود وی زمان حضرت محمد صلی الله علیه واله را نیز درک کرده و بر دین یهود بود ولی در دوران خلافت ابوبکر یا اوایل دوران خلافت عمراسلام آورد. یزید بن هارون و عفان بن مسلم هر دو از گفته حماد بن سلمه، از علی بن زید، از سعید بن مسیب ما را خبر دادند که می‌گفته است عباس بن عبد المطلب به کعب گفت چه چیز تو را از اسلام آوردن به روزگار پیامبر صلی الله علیه واله و ابو بکر مانع آمد که اینک به روزگار عمر مسلمان شدی؟ پاسخ داد که پدرم بخشهایی از تورات را برای من نوشت و به من داد و گفت به آنچه در این است عمل کن، پدرم دیگر کتابهای خویش را مهر کرد و مرا به حق پدر بر فرزند سوگند داد که آن مهر را نشکنم و آنها را نگشایم، در این روزگار که دیدم اسلام روز به روز آشکارتر می‌شود و در آن عیبی ندیدم با خود گفتم شاید پدرت پاره‌یی از علوم و حقایق را از تو پوشیده و نهان داشته باشد چه خوب است آنها را بخوانم مهر را شکستم و صفت محمد (ص) و امت او را در آن کتابها دیدم و اینک مسلمان شدم. (1)کعب الأحبار پس از این که مسلمان شد به مدینه آمد سپس به شام رفت و در حمص ساکن شد و در آن شهر به سال سی و دو به روزگار خلافت عثمان بن عفان درگذشت.
وی منبع بسیاری از اطلاعات مسلمین در باب داستانهای بنی اسرائیل به شمار می‌رود. هنگامی که به مدینه آمد کتاب و سنت را از صحابه آموخت، و ایشان نیز اخبار اقوام پیشین را از وی آموختند. عنوان او را به صورت «كعب الحبر» نیز ضبط کرده‌اند، و حبر که جمع آن «احبار» است کلمه‌ای است عبری، به معنی روحانی یهودی و برابر کلمه ربی، و گاه در معنی مقامی کمتر از ربی نیز به کار رفته است. کعب الاحبار در میان بعضی از یاران برجسته و بزرگ پیغمبر (از قبیل ابو ذر غفاری) مورد طعن و تردید بوده، و گاه بشدت بر او تاخته‌اند، و عنوان «ابن اليهوديه» به او داده‌اند. و از اینکه در کار مسلمانان اظهار نظر می‌کرده انتقاد نموده‌اند، و در اسلام او نیز تردید داشته‌اند. از وی روایت کرده‌اند که می‌گفته است کعبه، هر بامداد، در برابر بیت المقدس سجده می‌کند. (2) بر طبق بعضی روایات، وی با عمر نزدیک بوده است، و هنگامی که عمر به بیت المقدس وارد شده او نیز همراه وی بوده است. پیشگویی هایی (از جمله پیشگویی قتل عمر) به او منسوب است. (3)وی بیشتر از خلیفه دوم و صهیب و کتاب های یهودیان نقل روایت کرده است به گونه ای که اکثر روایاتی که درباره خصائص حضرت محمد (صلی الله علیه واله ) در عهد عتیق و همچنین پیشگویی وقایع اسلام که در کتب عهد عتیق آمده توسط وی بیان شده است. ابو هریره، ابن عباس،معاویه، أسلم (مولی خلیفه دوم) و أبو سلّام الأسود از وی نقل روایت کرده اند. (4). وی در روایات و تألیفاتش بیشتر به تاریخ انبیاء و اهل کتاب و تاریخ یمن پرداخته است.
از کتب وی می توان به سیره الإسکندر و ما فیها من العجائب والغرائب، وفاه الموسی، السّلک الناظم فی العلم الأول والآخر،حدیث حمامات الذهب، حدیث افراقیسون، بنت الملک و کتاب آدم و حوا اشاره کرد. (5)

1. ابن سعد، طبقات کبری، ترجمه مهدوی دامغانی، انشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص455
2.بلعمی، ابوعلی، تاریخنامه طبری، تصحیح محمد روشن، انتشارات البرز، ج5، ص1536

3. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364ش، ص174
4. ذهبی، شمس الدین، تاریخ السلام، و وفیات المشاهیر والاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1413ق، ج3، ص397

5.آئینه وند، صادق، علم تاریخ در گستره ی تمدن اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم، 1387ش ،ص400

  1. وهب بن منبّه بن کامل بن سیح از محدّثین طبقه دوم و از ایرانیان یمن می باشد. وی به عنوان راوی شهرت فراوان دارد و طبری در موارد بسیاری به ویژه در آنچه به ادیان و مذاهب ارتباط می‌یافته در تاریخ بزرگ خود از او روایت کرده وهب بن منبّه است. ماننند دیگر سران مکتب یمن درباره وی نیز گفته اند که کسی بود که کتب پیغمبران را خوانده و اخبار گذشتگان (اوّلین) را می‌دانست. او و برادرانش در صنعاء می زیستند. صاحب طبقات وفات او را در سال 110 و اوّل خلافت هشام بن عبد الملک نوشته و بیان کرده که هشام بر جنازه او نماز خواند(1)
    وهب در زمان عمر بن عبدالعزیز منصب قضاوت داشت. و همچنین درباره وی گفته اند که اندیشه های فلسفی یونانی و مسیحی را می شناخته و به زبان عبری و سریانی آگاهی داشت. از محتوای آثار او به دست می آید که او نیز مانند دیگر مورخان این مکتب اخباری قصه پرداز است و بیشتر مطالب وی درباره اهل کتاب، خلقت عالم، تاریخ انبیاء و اسرائیلیات است.
    از برادران وی نیز جزء محدثین یاد کرده اند. ابو عقیة همّام بن منبّه که از برادرش وهب بزرگتر بوده و چون ابو هریرة را درک کرده بود از او بسیار روایت می‌کرد. او پیش از وهب در سال یک‌صد و یک یا یک‌صد و دو هجری درگذشت، معقل بن منبّه هم که با کنیه ابو عقیل خوانده می‌شد و از وهب هم روایت می‌کرد، او نیز پیش از برادرش وهب درگذشت و از برادرش عمر بن منبّه هم که کنیه‌اش ابومحمد بود روایاتی نقل شده است.
    خاندان وهب، چون ابوایاس، مولی وهب، عبدالمنعم بن ادریس و اسماعیل بن عبدالکریم کار وی را تمام کردند و در نشر تألیفات وی کوشش فراوانی کردند(2)
    از آثار او کتاب المغازی، کتاب المبتداء، قصص الأنیباء، حکمه وهب، حکمه لقمان، کتاب زبور داوود، موعظه، کتاب الفتوح، الملوک المتوّجه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم، و رساله فی سیره النبی را می توان نام برد

  1. ابن سعد، طبقات کبری، ترجمه مهدوی دامغانی، انشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 5، ص536
  2. اآئیه وند، صادق، 403

پرسش:
مکتب تاریخ نگاری یمن را برای شرح دهید، بزرگان این مکتب چه کسانی هستند؟

پاسخ:

مجموع اندیشه‌های یک استاد که در جمعی نفوذ یافته و تبعیت می‌شود یا شیوه خاص یا نظریه مشترکی را که گروهی از فلاسفه، اندیشمندان، محققان و شاگردان آنان دنبال می‌کنند، مکتب نامید و حداقل پنج مکتب بزرگ تاریخ‌نگاری اسلامی را می‌توان نشان داد:
الف) مکتب تاریخ‌نگاری حجاز (مدینه) که به ترکیب قرآن، فقه و احکام با موضوعات تاریخی شناخته شده است.
ب) مکتب تاریخ‌نگاری عراق (بصره) که با تأثیرپذیری از موقعیت به دست آمده در نتیجه فتوحات و بیشتر با بهره گیری از ادبیات پیش از اسلام به ویژه انساب، ایام و اخبار، به ثبت حوادث پرداخته است.
ج) مکتب تاریخ‌نگاری (شام) که بیشتر به تأثیر پندارهای جاهلی امویان و در پی کسب مشروعیت سیاسی و دینی حکومت آنان پدید آمد.
د) مکتب تاریخ‌نگاری (یمن) که به نوعی در پاسخ به ادعاهای قومی و قبیله‌ای امویان به وجود آمده است.
هـ)مکتب تاریخ‌نگاری (ایرانی) که ضمن ترجمه آثار کهن فارسی به تدوین مجموعه هایی پرداختند که به نوعی احیاگر اندیشه شعوبی گری بوده است.

اما ویژگی های تاریخ نگاری یمن عبارتند از:
یک: مورخان یمنی در تاریخ نگاری خود سعی کردند که عظمت باستان خود را بیان کنند تا بتواند خود را به عنوان رقیبی برای عربستان شمالی جلوه دهند
دو: تأثیر پذیری آن از دیگر ادیان و تمدن ها بود. چنان چه بیان شد در یمن تقریبا سه دین یکتا پرستی آن دوران یعنی مسیحیت، یهودیت و آیین زردشت وجود داشت و هر دین در دوره ای حکمرانانی داشتند به خصوص یهودیت و زردشتیت. همین امر باعث شده بود که همچنان روح آن آیین در بین مسلمانان این منطقه وجود داشته باشد و حتی در تاریخ نگاری این دوران نیز تأثیرات شگرفی داشته باشد. به گونه ای که نگاه جهانی این مکتب به تاریخ، از معبر تاریخ انبیاء و عهد عتیق است(1) همین تأثیر پذیری از دیگر ادیان و تمدن ها باعث شده که که شیوه قصه پردازی و اسطوره ای، روح غالب این مکتب باشد و بیان زندگی نامه شاهان و فرماندهان یمنی که در واقع بیان مجد و عظمت فرهنگ و تمدن خاصی بود در آثار مورخان این مکتب نمودار شود. (همان) تا جایی که برای بیان عظمت و افتخارات حتی دست به خلق داستان های ساختگی و افسانه وار زده شد.

سه: استفاده از کتیبه ها و آثار مکتوب تمدن های موجود در این سرزمین برای بیان وقایع تاریخی می باشد. حکومت سبأ و حمیریان و تبّع که در این سرزمین حکمفرمانی می کردند اسناد و کتیبه هایی از خود به جا گذاشته بودند که مورخان این مکتب را بر آن داشت تا برای بیان وقایع تاریخی به این منابع استناد جویند و این در نوع خود ویژگی ممتاز این مکتب به شمار می رود.
کعب الاحبار و وهب بن منبه از بزرگان و تاثیر گذاران این مکتب هستند.

کعب الأحبار: ابو اسحاق کعب بن ماتع از خاندان ذی رعین قبیله حمیر بود وی زمان حضرت محمد صلی الله علیه واله را نیز درک کرده و بر دین یهود بود ولی در دوران خلافت ابوبکر یا اوایل دوران خلافت عمراسلام آورد. یزید بن هارون و عفان بن مسلم هر دو از گفته حماد بن سلمه، از علی بن زید، از سعید بن مسیب ما را خبر دادند که می‌گفته است عباس بن عبد المطلب به کعب گفت چه چیز تو را از اسلام آوردن به روزگار پیامبر صلی الله علیه واله و ابو بکر مانع آمد که اینک به روزگار عمر مسلمان شدی؟ پاسخ داد که پدرم بخشهایی از تورات را برای من نوشت و به من داد و گفت به آنچه در این است عمل کن، پدرم دیگر کتابهای خویش را

مهر کرد و مرا به حق پدر بر فرزند سوگند داد که آن مهر را نشکنم و آنها را نگشایم، در این روزگار که دیدم اسلام روز به روز آشکارتر می‌شود و در آن عیبی ندیدم با خود گفتم شاید پدرت پاره‌یی از علوم و حقایق را از تو پوشیده و نهان داشته باشد چه خوب است آنها را بخوانم مهر را شکستم و صفت محمد (ص) و امت او را در آن کتابها دیدم و اینک مسلمان شدم. (2)کعب الأحبار پس از این که مسلمان شد به مدینه آمد سپس به شام رفت و در حمص ساکن شد و در آن شهر به سال سی و دو به روزگار خلافت عثمان بن عفان درگذشت.

وی منبع بسیاری از اطلاعات مسلمین در باب داستانهای بنی اسرائیل به شمار می‌رود. هنگامی که به مدینه آمد کتاب و سنت را از صحابه آموخت، و ایشان نیز اخبار اقوام پیشین را از وی آموختند. عنوان او را به صورت «كعب الحبر» نیز ضبط کرده‌اند، و حبر که جمع آن «احبار» است کلمه‌ای است عبری، به معنی روحانی یهودی و برابر کلمه ربی، و گاه در معنی مقامی کمتر از ربی نیز به کار رفته است. کعب الاحبار در میان بعضی از یاران برجسته و بزرگ پیغمبر (از قبیل ابو ذر غفاری) مورد طعن و تردید بوده، و گاه بشدت بر او تاخته‌اند، و عنوان «ابن اليهوديه» به او داده‌اند. و از اینکه در کار مسلمانان اظهار نظر می‌کرده انتقاد نموده‌اند، و در اسلام او نیز تردید داشته‌اند.

از وی روایت کرده‌اند که می‌گفته است کعبه، هر بامداد، در برابر بیت المقدس سجده می‌کند. (3) بر طبق بعضی روایات، وی با عمر نزدیک بوده است، و هنگامی که عمر به بیت المقدس وارد شده او نیز همراه وی بوده است. پیشگویی هایی (از جمله پیشگویی قتل عمر) به او منسوب است. (4)وی بیشتر از خلیفه دوم و صهیب و کتاب های یهودیان نقل روایت کرده است به گونه ای که اکثر روایاتی که درباره خصائص حضرت محمد (صلی الله علیه واله ) در عهد عتیق و همچنین پیشگویی وقایع اسلام که در کتب عهد عتیق آمده توسط وی بیان شده است. ابو هریره، ابن عباس،معاویه، أسلم (مولی خلیفه دوم) و أبو سلّام الأسود از وی نقل روایت کرده اند. (5). وی در روایات و تألیفاتش بیشتر به تاریخ انبیاء و اهل کتاب و تاریخ یمن پرداخته است.
از کتب وی می توان به سیره الإسکندر و ما فیها من العجائب والغرائب، وفاه الموسی، السّلک الناظم فی العلم الأول والآخر،حدیث حمامات الذهب، حدیث افراقیسون، بنت الملک و کتاب آدم و حوا اشاره کرد. (6)

وهب بن منبّه: بن کامل بن سیح از محدّثین طبقه دوم و از ایرانیان یمن می باشد. وی به عنوان راوی شهرت فراوان دارد و طبری در موارد بسیاری به ویژه در آنچه به ادیان و مذاهب ارتباط می‌یافته در تاریخ بزرگ خود از او روایت کرده وهب بن منبّه است.
ماننند دیگر سران مکتب یمن درباره وی نیز گفته اند که کسی بود که کتب پیغمبران را خوانده و اخبار گذشتگان (اوّلین) را می‌دانست. او و برادرانش در صنعاء می زیستند. صاحب طبقات وفات او را در سال 110 و اوّل خلافت هشام بن عبد الملک نوشته و بیان کرده که هشام بر جنازه او نماز خواند(7)
چ
وهب در زمان عمر بن عبدالعزیز منصب قضاوت داشت. و همچنین درباره وی گفته اند که اندیشه های فلسفی یونانی و مسیحی را می شناخته و به زبان عبری و سریانی آگاهی داشت. از محتوای آثار او به دست می آید که او نیز مانند دیگر مورخان این مکتب اخباری قصه پرداز است و بیشتر مطالب وی درباره اهل کتاب، خلقت عالم، تاریخ انبیاء و اسرائیلیات است.
از برادران وی نیز جزء محدثین یاد کرده اند. ابو عقیة همّام بن منبّه که از برادرش وهب بزرگتر بوده و چون ابو هریرة را درک کرده بود از او بسیار روایت می‌کرد. او پیش از وهب در سال یک‌صد و یک یا یک‌صد و دو هجری درگذشت، معقل بن منبّه هم که با کنیه ابو عقیل خوانده می‌شد و از وهب هم روایت می‌کرد، او نیز پیش از برادرش وهب درگذشت و از برادرش عمر بن منبّه هم که کنیه‌اش ابومحمد بود روایاتی نقل شده است.

خاندان وهب، چون ابوایاس، مولی وهب، عبدالمنعم بن ادریس و اسماعیل بن عبدالکریم کار وی را تمام کردند و در نشر تألیفات وی کوشش فراوانی کردند(8)
از آثار او کتاب المغازی، کتاب المبتداء، قصص الأنیباء، حکمه وهب، حکمه لقمان، کتاب زبور داوود، موعظه، کتاب الفتوح، الملوک المتوّجه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم، و رساله فی سیره النبی را می توان نام برد
بنابراین مکتب یمن یکی از مکاتب تاریخ نگاری اسلامی است که به یهود نزدیک است و از جمله بزرگان آن کعب الاحبار و وهب بن منبه هستند.

منابع:
1.آیینه وند، صادق، علم تاریخ در گستره ی تمدن اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم، 1387ش، ص404
2. ابن سعد، طبقات کبری، ترجمه مهدوی دامغانی، انشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص455
3.بلعمی، ابوعلی، تاریخنامه طبری، تصحیح محمد روشن، انتشارات البرز، ج5، ص1536
4. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364ش، ص174
5. ذهبی، شمس الدین، تاریخ السلام، و وفیات المشاهیر والاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1413ق، ج3، ص397
6.آئینه وند، پیشین،ص400
7.سعد، طبقات کبری، ترجمه مهدوی دامغانی، انشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 5، ص536
8. آئینه وند، پیشین، ص403

موضوع قفل شده است