جمع بندی بحث یا مباحثه؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بحث یا مباحثه؟

[="#000000"]سلام
من وقتی توی سایت یا گفتگویی بحث میکنم همیشه آخرین فرد منم که حرفم و میزنم.
و اخیرا به این سوال رسیدم که آیا بحث من و حرفام صحیح هست یا از نوع عصبیت و برد در بحث هست.
به نظرم توی بحث های منطقی کسی پیروزه که اطلاعاتش به روز تر و بیشتر از طرف مقابل باشه. اما این اطلاعات اگر درست هم باشن دلیل بر این نیستن که نتیجه گیری ما هم درسته.
حالا سوال من اینه فرق بین نتیجه گیری درست و بحث صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه در بحث و بحث تعصبی چی هست؟ و آداب درست مباحثه رو بفرمایین؟

ممنونم[/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

روزنه;947627 نوشت:
سلام
من وقتی توی سایت یا گفتگویی بحث میکنم همیشه آخرین فرد منم که حرفم و میزنم.
و اخیرا به این سوال رسیدم که آیا بحث من و حرفام صحیح هست یا از نوع عصبیت و برد در بحث هست.
به نظرم توی بحث های منطقی کسی پیروزه که اطلاعاتش به روز تر و بیشتر از طرف مقابل باشه. اما این اطلاعات اگر درست هم باشن دلیل بر این نیستن که نتیجه گیری ما هم درسته.
حالا سوال من اینه فرق بین نتیجه گیری درست و بحث صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه در بحث و بحث تعصبی چی هست؟ و آداب درست مباحثه رو بفرمایین؟
ممنونم

سلام و ادب@};-

برای رسیدن به پاسخ سؤالتان، لازم است چند مفهوم را بشناسیم و تفاوت انها را بدانیم:

یک. مباحثه: در تعریف مباحثه گفته شده؛ جریان کاوش و جست وجوی جمعی، برای یافتن پاسخ سؤالی و پیدا کردن راه حل مشکل، یا تثبیت و تعمیق یک سری مفاهیم و گزاره های آموخته شده، از طریق گفت وگو و تبادل دیدگاه ها و نظرات، به گونه ای که متضمن نوعی تأثیر و تأثر متقابل باشد.(1) بعبارتی همین شیوه ای که بصورت مجازی در سایت گفتگوی دینی و قرآنی متداول است. بی شک، این سنت نیكوى علمى كه شاید یكى از بهترین و موثرترین شیوه فهم عمیق و فراگیرى سریع علوم و معارف است براساس روش قرآنى:[مجادله باحسن] مى باشد و از سلف صالح و علماى ربانى به ما ارث رسیده است .

دو. مجادله (جدل و مراء): راغب اصفهانی در معنای لغوی می‌گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت می‌گیرد و علت این که به این گونه مباحث مجادله می‌گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره می‌پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند. ریشه کلمه «جدال» از «جدلت الحبل» (طناب را محکم تابیدم) گرفته شده است.(2) چون کسی که چنین سخنی می‌گوید می‌خواهد دیگری را با سخن و رأی خود بپیچاند تا در نتیجه طرف مقابل با زور از افکار و عقاید خود دست بردارد و علمای اخلاق در تعریف جدال چنین گفته‌اند که شخصی در مقام اعتراض به سخن دیگری باشد و همتش بر این اساس پایه‌ریزی گردد که عیب و ایراد آن را آشکار سازد با این قصد که او را خوار ساخته، خود را فردی زیرک و فهیم نشان دهد بدون این که انگیزه دینی یا فایده آخرتی در میان باشد.(3) در خصوص مراء گفته شده، مراء عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن دیگری و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت وی و اظهار برتری و هوشمندی خود و در واقع جدال همان مراء است که مورد و متعلّق آن مسائل اعتقادی و بیان و تقریر آنها باشد.
جدال اگر بحق باشد - یعنی برای اثبات یکی از عقاید حقّه باشد - و قصد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد و طرف مجادله دشمنی و عناد نداشته باشد، این «جدال احسن» است و مذموم نیست، بلکه پسندیده است و از ثُبات در ایمان حکایت می کند و یکی از نتایج نیرومندی معرفت و بزرگی نفس شمرده می‌شود و اگر جدال به حق نباشد، مذموم است و از رذائل قوه غضب یا شهوت به حساب می‌آید که همراه با عصبیّت یا غلبه جوئی یا طمع مالی می باشد.(4) علامت جدال احسن، آن است که اگر مطلب حق از جانب طرف مقابل بیان شود هیچ ناراحتی در خود احساس نکند؛ چرا که هر دو به دنبال حق و حقیقت بودند اما علامت مجادله باطل آن است که اگر سخن حق بر زبان شخص مقابل جاری شود، جدال کننده ناراحت شود و بخواهد که آنچه او می گوید صحیح باشد و آن را به طریق جدال بر طرف مقابل تحمیل کند و در ضمن آن نقص و عیب و ایراد کلام او را ظاهر سازد.(5)

البته گاهی مجادله کننده برای گرفتن حق خود و یا بیان احکام و معارف الهی قدم در این وادی می‌گذارد که با بیانات قبلی مشخص شد که جدال احسن اشکالی ندارد. اما نوع کسانی‌ که مرتکب جدال می‌شوند یا به خاطر تکبری است که دارند یا تعصبی که نسبت به یک موضوع یا گروه خاصی دارند و با این که می‌دانند اشتباه است حاضر به پذیرش آن نیستند و یا در اثر جهل به آن می‌پردازند و فکر می‌کنند با این روش توانایی تغییر نظر طرف مقابل را دارند. در کل باید اذعان داشت که همه این ها از وسوسه شیاطین هستند که آنها قدم به قدم و آهسته و آرام(6) شخص را به تور می اندازند و جدال کننده اسیر دست آنها می‌شود بدون این که گاهی خود متوجه باشد.(7) شیوع این صفت در میان یک ملت به نابودی وحدت فکری و مسلکی آن ملت و همچنین کشمکش های دامنه‌دار در عرصه زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد که زیانهای ناشی از آن را به آسانی نمی‌توان ترسیم کرد. حداقلّ اثر آن، رویش نفاق در قلب آنها و ایجاد کینه و دشمنی در میان آنان خواهد بود. امام صادق علیه السلام از قول امام علی علیه السلام فرمود: [=book antiqua]"برحذر باشید از جدال و خصومت در گفتگو که آنها قلوب را نسبت به برادران مریض می‌کنند و ریشه نفاق هستند که نفاق روی آنها می‌روید."(8)

در تفاوت مباحثه و جدل گفته شده است؛ در جدل كوشش بر اين است كه جدل كننده نظرهاى خود را بر ديگرى تحميل كند و توجهى به نظر ديگرى ندارد ولى در مباحثه موضوعْ تحليل و راههاى منطقى و اصولى دنبال مى شود. در بحث و گفتگو (مباحثه) نتايج بحث مورد رضايت طرفين و عكس العملها مثبت است؛ ولى در جدل طرفين دستخوش احساسات شديد مى شوند و چون مقتضاى طبيعت بشر برترى طلبى و خودخواهى است ناچار احساسات بر موازين عقلى غلبه پيدا مى كند. در بحث هاى منطقى احساسات مهار مى شود، اعضا مى كوشند تا نظر خود را به يكديگر تفهيم كنند نه تحميل و كوشش مى شود كه بهترين پاسخ و راه حل بدست آيد، امّا در جدل چنين نيست.(9)

مباحثه و جدل احسن دارای فواید و آثار گوناگونی است که از آن جمله می توان به مواردی نظیر: 1. تأثير در سرعت يادگيرى. 2. شكوفاشدن استعدادها. 3. شناخت اشتباهات خويش. 4. كشف سطح معلومات. 5. تسلط بر آموخته ها و روش تبیین و تدریس. و ...

همچنین مباحثه آداب بسیاری دارد که در منابع گوناگونی به آن اشاره شده که در این مجال به مواردی اشاره می کنیم:

1. برنامه ريزى دقيق زمانى و مكانى و مراعات نظم و وقت مباحثه. 2. مطالعه كافى با دقت لازم پيش از مباحثه. 3. حق پذيرى و حق جويى در مباحثه. طلبه بايد به دنبال حق باشد نه آنكه بخواهد حرف خود را به كرسى بنشاند. 4. لازم است هر يك از افراد هم بحث آنچه را حق و صواب است، بپذيرند. 5. پرهيز از حاشيه روى. با توجه به اين كه مدت مباحثه محدود است و بايد به بهترين گونه ممكن از آن استفاده كرد پرداختن به مسائل جنبى و دورى از اصل و متن به درس ضربه مى زند، به علاوه موجب تضييع وقت است. 6. لازم است هر يك از افراد هم بحث به سخنان ديگرى كاملا گوش كند و اشتباهات او را با استدلال و منطق تذكر دهد. 7. بايد فضاى مباحثه از هر گونه عوامل آزاردهنده و سرگرم كننده به دور و در جاى مناسب و خلوت باشد. 8. لازم است با افراد با سابقه و بزرگتر از خود در مباحثات و مذاكرات علمى، رفتارى آميخته با ادب در پيش گرفت. 9. در مباحثه بايد اصل بر استدلال و مستندات علمى باشد و از سخنان و دلايلى كه پشتوانه علمى ندارد، دورى شود. و ...(10)

موفق باشید ...@};-

پی نوشت__________________________________
1. برگرفته از مقاله سید جلال جمالی – پایگاه حوزه
2. راغب اصفهانی؛ المفردات فی غریب القرآن، المکتبه المرتضویه، تهران.
3. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان 1375، چاپ سوم، ص551؛ علامه نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، انتشارات قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج2، ص135.
4. مجتبوی، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم،1377ش، ج3، ص378.
5. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان 1375، چاپ سوم، ص551.
6. سوره بقره/168.
7. گیلانی، عبدالرزاق؛ شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تصحیح رضا مرندی، انتشارات پیام حق، چاپ اول، 1377ش، صص307-308.
8. کلینی، یعقوب، اصول کافی، تصحیح و تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الإسلامیه، چاپ ششم، 1375ش، ج2، ص300.
9. برگرفته از دانشنامه اسلامی.
10. برای اطلاع بیشتر ر.ک: آداب المتعلمین خواجه نصیرالدین طوسی؛ اخلاق نظری، محمود اكبرى بهار؛ مقاله «مباحثه» روشى براى تدریس در دانشگاه: نگرش مردم نگارانه به آموزش مشارکتى، نعمت الله فاضلی، مجله علوم اجتماعی علامه، 1382، شماره 24.

روزنه;947627 نوشت:
حالا سوال من اینه فرق بین نتیجه گیری درست و بحث صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه در بحث و بحث تعصبی چی هست؟ و آداب درست مباحثه رو بفرمایین؟

سلام و عرض ادب
همین تاپیک نشان از این دارد که هدف شما مثبت است گل

بزرگترین مشکل تمام ماها یک چیز است خواهر گرامی
اینکه اصلاً نمی دانیم که مشکل داریم!!
نظرتان را به مثالی جلب میکنم که بارها و بارها آن را مطرح کرده ام ولی همچنان جای طرح دارد. مثال لیوان آب!

1 - وقتی کسی لیوان آب را سر راه میگذارد و پای ما به لیوان آب میخورد و آب را می ریزیم ، میگوئیم:

"کدام آدم بی فکری این لیوان را سر راه گذاشته؟!"
2 - اما وقتی خودمان لیوان آب را سر راه میگذاریم و پای شخص دیگری به لیوان میخورد و آن را می ریزد ، میگوئیم:
"مگه کوری؟! خب جلوی چشمت رو نگاه کن!"

در حالی که میشود در حالت اول به خودمان بگوئیم:

"باید جلوی چشمم را نگاه میکردم"
و در حالت دوم به خود بگوئیم:
"من نباید لیوان را جلوی راه دیگران میگذاشتم"

اما یک نکته بسیار ظریف در این میان وجود دارد. لطفاً به این بخش خیلی دقت بفرمائید:
هر کدام از موارد 1 و 2 که به تنهایی اتفاق بیفتد ، درست خواهد بود!!
یعنی وقتی به دیگری میگوئیم چرا لیوان را سر راه گذاشته ای درست میگوئیم
یا وقتی به دیگری میگوئیم جلوی پایت را نگاه کن باز هم درست میگوئیم

تمام ماجرا به همین جملات مشکی رنگ برمیگردد. ماها همیشه موضوعات را یا در حالت 1 می بینیم یا در حالت 2
به همین دلیل همیشه به خود (یا به کسی که هم عقیدهء ماست) حق میدهیم
راه حل این مشکل هم به نظر من این است که یاد بگیریم خود را جای دیگران بگذاریم و از دید دیگران به خود نگاه کنیم که البته خیلی سخت است
یعنی با خود بیندیشیم اگر جملات 1 و 2 که ما در موقعیت های مختلف خطاب به دیگران میگوئیم ، درست هستند
پس چرا به خود که می رسیم برعکسش را میگوئیم؟! یعنی بخشی را میگوئیم که به نفع ماست؟

Reza-D;947851 نوشت:
راه حل این مشکل هم به نظر من این است که یاد بگیریم خود را جای دیگران بگذاریم و از دید دیگران به خود نگاه کنیم

به عنوان مثال قضاوت این مرد را ببینید:

مرد خسته است و همان موقع زنش به او میگوید میایی برویم مهمانی؟ و مرد میگوید نه چون خیلی خسته ام
اینجا مرد با خود میگوید:

"زنِ من باید خستگی مرا درک کند و وقتی من خسته هستم از من نخواهد به مهمانی برویم"

روز دیگر زن خسته است و مرد به او میگوید میایی برویم مهمانی؟ و زن میگوید نه چون خیلی خسته ام


این بار مرد با خود میگوید:
"زنِ من باید نیاز من به تفریح را درک کند و وقتی مشتاق مهمانی هستم نباید خستگی را بهانه کند"

.
.
.

حالا ببینیم اگر جای جملات قرمز رنگ عوض بشود و مرد خطاب به خودش بگوید چه میشود:

مرد خسته است و همان موقع زنش به او میگوید میایی برویم مهمانی؟ و مرد میگوید بله میایم
اینجا مرد با خود میگوید:
"زنِ من نیاز به تفریح دارد و وقتی مشتاق مهمانی هست نباید خستگی را بهانه کنم"

روز دیگر زن خسته است و مرد به او میگوید میایی برویم مهمانی؟ و زن میگوید نه چون خیلی خسته ام
این بار مرد با خود میگوید: "من باید خستگی زنم را درک کنم و وقتی خسته است از او نخواهم به مهمانی برویم"
.
.
.

در مباحثه نیز به همین شکل است
مثلاً ما در بحث همیشه از طرف مقابل دلیل می خواهیم اما خود را ملزم به ارائهء دلیل نمی بینیم
یا فرضاً از طرف مقابل می خواهیم تعصب را کنار بگذارد اما خود متعصبانه بحث میکنیم


روزنه;947627 نوشت:
سلام
من وقتی توی سایت یا گفتگویی بحث میکنم همیشه آخرین فرد منم که حرفم و میزنم.
و اخیرا به این سوال رسیدم که آیا بحث من و حرفام صحیح هست یا از نوع عصبیت و برد در بحث هست.
به نظرم توی بحث های منطقی کسی پیروزه که اطلاعاتش به روز تر و بیشتر از طرف مقابل باشه. اما این اطلاعات اگر درست هم باشن دلیل بر این نیستن که نتیجه گیری ما هم درسته.
حالا سوال من اینه فرق بین نتیجه گیری درست و بحث صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه در بحث و بحث تعصبی چی هست؟ و آداب درست مباحثه رو بفرمایین؟

سلام و ادب@};-

در ادامه و تکمیل مطالب قبلی و نکات خوبی که دوست عزیزم جناب رضا مرقوم فرمودند مناسب دیدم فرازهایی از مقاله "درک کردن و رد کردن" بقلم آقای محمد اسفندیاری را که سالها پیش از مجله آیینه پژوهش اقتباس و در 17 بند خلاصه کرده ام و مناسب بحث تایپیک است را برای استفاده عزیزان در طی چند پست ارائه کنم:

بخش اول

1. یکی از لغزشهای مردم این است که بسیاری از مسائل را بدون برهان و بی آنکه درک کنند، رد می کنند. برای یک بار، از دریچۀ ذهنشان عقیده ای را می پذیرند و آنگاه دریچۀ ذهنشان را به روی همه چیز می بندند. هر چیزی که با پذیرفته های قبلی شان ناسازگار باشد، رد می کنند. این نه خصیصۀ عوام که گاهی خواص و اندیشمندان نیز مرتکب این لغزش می شوند.

2. عامۀ مردم حتی بسیاری از دانش پژوهان، در مسائل مورد اختلاف، به جای کوشش در درک آن، فی الفور به جدل و منازعه بر می خیزند. همگان، حتی در پیچیده ترین مسائل به اظهار نظر و موضعگیری و جدل و منازعه می پردازند. تنها معدودی می کوشند تا پیش از اظهار نظر و موضعگیری، موضوع و محل اختلاف را درک کنند. انسان اساساً روحیه ای جدلی دارد و کلمۀ جدل در قرآن، اغلب در جدل به ناحق استعمال شده است. اما قرآن، انسان را به جدل احسن فرمان داده است. بنابر این برای بهره مندی از حقیقت، باید دست از جدل و خصومت شست.

3. برخی از مردم چیزی را ندانسته رد می کنند، و دسته ای دیگر درک نکرده و نفهمیده. عوام، غالباً از دستۀ اول، اما نیمه عالمان و نیمه دانایان از دستۀ دوم هستند. گروه دوم چیزی را رد می کنند که اندکی از آن می دانند اما تصور درستی از آن نداشته و کنهُ و گوهر آن را درک نکرده اند. در کلام امیر بیان علی (ع) نیز آمده است که: کسی که از شناخت چیزی، ناتوان باشد بر آن عیب می گیرد. البته ناگفته نماند، هر مسأله ای هم که درک نشده رد می شود، ناشی از این نیست که پیچیده و غامض است و درک آن دشوار. بسا مسائلی که در عین سادگی، عده ای از پذیرش آن سرباز می زنند. از اینرو برای درک حقیقت، تنها قابلیت علمی کافی نیست، قابلیت روحی نیز لازم است.

4. شتابزدگی برای رد سخنانی که در نگاه اول، به نظر می رسد درست نیستند، اشتباه است. کسی که در رد سخنان دیگران شتاب می کند، از درک آن باز می ماند و بر اساس برداشت و پندار غلط خود، سخنان طرف مقابل را رد می کند. حکایت وی درست مانند کسی است که تیری به دیوار می زند و دور آن دایره ای می کشد و سپس می پندارد که تیر را به هدف زده است. اینگونه افراد، پیش از آنکه بیندیشند که دیگری چه می گوید، می اندیشند که خود چه بگویند و چه پاسخی بدهند. انسان ها معمولاً به دنبال خوب سخن گفتن اند تا اینکه خوب، سخن طرف مقابل را بفهمند. در حالیکه خوب شنیدن نیز مانند خوب سخن گفتن هنر است، بلکه از آن برتر. امیر بیان علی (ع) به شنیدن، بیش از سخن گفتن علاقه داشت و می فرمود: خوب شنیدن را بیاموز همانگونه که خوب گفتن را می آموزی.

5. کمتر پیش می آید که آدمی چیزی را رد کند، سپس به دلایل درست بودن آن برخورد کند و آنچه را رد کرده است، قبول کند. حتی کم پیش می آید که آنچه را آدمی رد کرده است، به دنبال دلایلی برای درست بودن آن برآید؛ چه رسد به اینکه آنها را قبول کند. حتی معمول است وقتی آدمی چیزی را رد می کند، همواره به جستجوی دلایل دیگری می گردد تا آنچه را مردود شمرده، اثبات کند.

6. سخن تنها در این نیست که مسائل به ظاهر، نادرست را نباید درک نکرده رد کرد. بلکه حتی رد کردن بسیاری مسائل نادرست و باطل، نیز محتاجِ درک مطلب و حلاجی دارد. اصل این است که هر مسأله ای در آغاز درک شود و اگر بطلان آن مسلّم شد، رد شود. رد مسألۀ نادرست و باطل، پیش از درک آن و با دلایل نادرست و غیر استوار، از سوی هر کسی که باشد، با شکست مواجه خواهد شد. زیرا نمی توان با دلایل نادرست و فاقد پشتوانۀ علمی، نادرست بودن مطلبی را اثبات کرد. بلکه این توهم را در مخاطبین بر می انگیزاند که اساساً آنچه را می خواهد رد کند، نادرست نیست که چنین دلایل نادرستی برای رد آن اقامه می شود.


ادامه دارد ...@};-

با سلام و احترام
از مطالب مفید کارشناس محترم و جناب raza-d تشکر میکنم.
منتظر ادامه‌ی مطالب کارشناس محترم هستم تا بعد ان شاء الله.

مشکور;947853 نوشت:
سلام و ادب

در ادامه و تکمیل مطالب قبلی و نکات خوبی که دوست عزیزم جناب رضا مرقوم فرمودند مناسب دیدم فرازهایی از مقاله "درک کردن و رد کردن" بقلم آقای محمد اسفندیاری را که سالها پیش از مجله آیینه پژوهش اقتباس و در 17 بند خلاصه کرده ام و مناسب بحث تایپیک است را برای استفاده عزیزان در طی چند پست ارائه کنم:


سلام مجدد@};-

بخش دوم مقاله درک کردن و رد کردن ...

7. کسی که می خواهد عقیده و اندیشه ای را رد کند، نه تنها باید آن را بدرستی بشناسد و درک کند، بلکه باید میزان شناختش از آن، بیش از معتقدین به آن باشد. تصور عمومی این است که تنها کسی که معتقد به عقیده ای است باید آن را به طور کامل و حتی بهتر از منکران آن بشناسد؛ حال آنکه بدیهی است، کسی که منکر عقیده ای است، باید آن را بهتر از معتقدین به آن بشناسد. زیرا کسی که عقیده ای را رد و انکار می کند، یعنی مدعی است که تا آن اندازه از آن شناخت و آگاهی دارد که حتی می تواند بر آن عیب بگیرد و آنچه را از دید معتقدین به آن پوشیده مانده است، ببیند.

8. یکی از خطاهای رایج این است که همگان به استثنای اندکی، در بارۀ هر مسأله ای اظهار نظر می کنند. کمتر فردی را می توان یافت که در بارۀ مسأله ای که نمی داند و یا دانسته هایش کافی نیست، نظر و موضعی نداشته و اعتراف کند که چیزی نمی داند. اصولاً واژۀ مقدس "نمی دانم" و "نظری ندارم" تنها بر زبان عده ای انگشت شمار جاری می شود. مرحوم علامه طباطبائی از جملۀ این انگشت شماران بود. گویا تصور عمومی این است که اگر کسی در بارۀ مسأله ای اظهار نظر نکند، صاحبنظر نیست و هر کس که صاحبنظر است در بارۀ همه چیز اظهار نظر می کند. در صورتی که آنهائی که در همه چیز اظهار نظر می کنند نه صاحبنظرند و نه خردمند، بنا به فرمایش امام صادق (ع): "کسی که به هر پرسشی پاسخ دهد، قطعاً دیوانه است.(کتاب العلم، باب 16، ح 15). این خطای رایج که همگان می پندارند باید در بارۀ همه چیز اظهار نظر کنند منشأ بروز خطاهای متعددی می گردد. که رد کردن بدون درک کردن، نادان و بی مسئولیت خواندن دیگران، خود را دانا و اهل کمال دانستن، تجاوز از حد و حدود علمی خود و گرفتار شدن در وادی تظاهر و ریا و غرور و نخوت از جمله نمونه های آن است.

9. گدشته از درک کردن برای رد کردن باید گفت اصولاً اگر انسان، طالب بهره مندی بیشتر از حقیقت است، باید اصل و اساس خویش را بر درک کردن گذارد. روشن است که هیچ گروهی مالک تامِّ همۀ حقایق و علوم نیست. هر گروهی به اندازۀ ظرفیت و قابلیت خود، بهره ای از حقیقت را داراست. زیرا که هر گروهی از روزنه ای به جهان خارج می نگرد و از این رو جزئی از حقیقت را مالک است. در احادیث ما نیز در این ارتباط توصیه های بلیغی شده است که؛ حکمت را حتی از گمراهان و دانش را در سرزمین های دیگر بجویید. در یک تأمل عالمانه و محققانه در می یابیم که عقل و شرع و تاریخ و فرهنگ، همه گواهی می دهند که هیچ گروهی در طول تاریخ، همۀ حقایق و علوم را به یکجا در چنگ نداشته اند ( به جز معصومان علیم السلام که از سرچشمۀ علم لدنی و خزائن علوم الهی برخوردار بوده اند.) هر گروهی، بهره ای از حق داشته و یا در دانشی سرآمد دیگران بوده است، امروزه نیز همین حکایت ساری و جاری است. بنابر این کسانی می توانند سهم خود را از حقیقت بیشتر کنند که از سهم دیگران، از حقیقت آگاه شوند و به جای جدل و ستیزه، در درک سخنان آنان بکوشند. لذا ستیزه جویان و مجادله گران در عرصۀ دانش، کمتر به درک حقیقت نائل می شوند.

10. علت پیدایش بسیاری از اختلافات این است که عده ای آنچه را نمی دانند، رد می کنند و بسا آنچه را رد می کنند، عین حقیقت و یا مشتمل بر حقیقتی است. اگر هرکس تا آنجا که می داند، پیش رود و اظهارنظر کند و آنجا که نمی داند توقف کرده از اظهار نظر بپرهیزد، بسیاری از اختلافات از میان خواهد رفت و یا اساساً اختلافی بوجود نخواهد آمد. امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: "اگر کسی که نمی داند سکوت کند، اختلاف از میان می رود."(کتاب العلم، باب 16، ح 45).

11. بسیاری از اشخاص به آنچه می دانند و عقیده دارند اصرار نموده و تعصب می ورزند و در مقابل، آنچه را نمی دانند و درک نکرده اند و به تعبیری در ماورای فکر و ذهنشان است، انکار و رد می کنند و برایش ارزشی قائل نیستند. خداوند در قرآن، به این موضوع اشاره کرده و عده ای را به سبب انکار و رد آنچه نمی دانند، مورد مذمت قرار داده است. در سورۀ نمل، آیۀ 84 می فرماید: "آیا شما آیات مرا تکذیب می کنید و حال آنکه دانش شما بدان احاطه نیافته بود؟" و در روایات نیز به آن اشاره شده، امیر بیان علی (ع) فرموده است: "مردم، دشمن آنند که نمی دانند." (نهج البلاغه، حکمت 172) و یا فرموده: "کسی که چیزی را نداند بر آن عیب می گیرد" (کتاب الروضه، باب 16، ح 61).

12. ویژگی شخص نادان علاوه بر رد و طرد نادانسته ها، عدم شرح صدر است، لذا به آنچه می داند بسنده می کند، از این رو آنچه را نمی داند به راحتی رد و طرد می کند. در مقابل، فرد دانا، یعنی کسی که روحیۀ علمی دارد، شرح صدر هم دارد لذا به دانسته هایش بسنده نمی کند و از این رو آنچه را نمی داند بدون تحقیق و نفهمیده، رد و انکار نمی کند. برخی ظرفیت وجودیشان با قطره ای علم، لبریز می شود و برخی با دریا دریا علم هم لبریز نمی شوند. امیر بیان علی (ع) وجه تمایز عالم و جاهل را چنین به تصویر می کشد: عالم کسی است که می داند، آنچه را می داند در برابر آنچه نمی داند، اندک است و به دانسته هایش بسنده نمی کند و ... و جاهل، حکایتی عکس عالِم دارد.

ادامه دارد ...@};-

مشکور;947853 نوشت:
در ادامه و تکمیل مطالب قبلی و نکات خوبی که دوست عزیزم جناب رضا مرقوم فرمودند مناسب دیدم فرازهایی از مقاله "درک کردن و رد کردن" بقلم آقای محمد اسفندیاری را که سالها پیش از مجله آیینه پژوهش اقتباس و در 17 بند خلاصه کرده ام و مناسب بحث تایپیک است را برای استفاده عزیزان در طی چند پست ارائه کنم:

سلام مجدد@};-

بخش سوم و پایانی خلاصه مقاله "درک کردن و رد کردن"

13. دانسته های هر فرد در برابر نادانسته هایش، همچون قطره ای در برابر دریاست. برخی چنین می پسندند که همواره قطره باشند، اما گروهی می کوشند که دریا شوند. رسول خدا (ص) فرموده است: "داناترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خویش بیفزاید."(مشکاةالانوار فی غررالانوار، فصل الثامن). آنها که ندانسته ها را به راحتی تمام، تنها رد می کنند از دانستن بسیاری چیزها محروم می مانند، زیرا که ماورای دانستنیهای هر فرد، دانستنیهای بسیاری است. علی (ع) می فرماید: "با آنچه نمی دانید دشمنی نکنید زیرا بیشترین دانش در آن چیزی است که نمی دانید."(شرح غررالحکم و دررالکلم). ناگفته نماند اگر چه رد و انکار بعضی ندانسته ها یک لغزش است اما کسی که یک حقیقت مقدس و الهی را درک نکرده، رد و انکار می کند دچار لغزشی بزرگ و نابخشودنی شده است که حتی ممکن است سر از کفر و گمراهی در آورد.

14. در تاریخ اسلام، دو گروه بیش از دیگران مورد رد و انکار قرار گرفته اند: فلاسفه و عرفا، اغلب تکفیرشدگان و کشته شدگان و مطرودان از میان این دو گروه بوده اند. در حالیکه فلاسفه و عرفا مدعی اند که افکار ایشان کمتر حلاجی و درک شده و مخالفین آنها تیر در تاریکی افکنده، آنچه را درک نکرده و ندانسته اند، رد و انکار نموده اند. تاریخ هم بر این ادعا صحه می گذارد. تاریخ بشریت و تاریخ اسلام، حکایت های بسیاری در رد و انکار فلاسفه دارد که تکفیر ملاصدرا، اهانت ها به حکیم سبزواری و مرحوم میرداماد و قتل شهاب الدین سهروردی و ... از این قبیل است.

15. چنانکه می دانیم، حب و بغض، در قضاوت آدمی تأثیر می گذارد و حتی هنر، را عیب و عیب را هنر می نمایاند. پس پر واضح است، اگر کسی به قصد رد مسأله ای به مطالعۀ آن بپردازد، در شناخت و درک آن توفیق نمی یابد. زیرا اولاً درک مسأله برایش موضوعیت ندارد؛ ثانیاً با دید آمیخته به بغض نمی تواند ابعاد درست و مثبت یک مسأله را بنگرد. اصولاً خواندن و شنیدن تنها برای رد کردن، اگر چه توأم با توفیق هم باشد، اما جز از طریق آسمان و ریسمان به هم بافتن و تمسک به دلایل واهی و سست نخواهد بود. علاوه بر آنکه از درک و شناخت کامل آن نیز محروم می ماند. بدون شک نمی توان نخست چیزی را رد کرد، سپس به درک آن نائل آمد. درک کردن همواره پیش از رد کردن است.

16. کسی که آنچه را نمی داند، رد و انکار می کند، در واقع خود را محروم از دانستن نموده و با خود دشمنی ورزیده است. عجیب است برخی با رد و انکار آنچه نمی دانند گمان می کنند به پایگاهی رسیده و یا شاهکاری کرده اند حال آنکه هیچکس با رد و انکار، طرفی نبسته و به مقامی نرسیده، بلکه هرکس به پایگاهی دست یافته، از دانستن و درک کردن بوده است. کوتاه سخن آنکه انسان با رد و انکار ندانسته ها، علاوه بر افکندن حجاب بر چهرۀ حقیقت، موجب محرومیت و حجاب خویش هم می شود.

17. تا اینجا سخن از کسانی بود که درک نکرده، رد و انکار می کنند. اما روی دیگر سکه؛ بسا اشخاصی که بسیاری از مسائل را دانسته و درک کرده و از سر تحقیق رد می کنند. از اینرو سزاوار نیست که رد کردن و مخالفت هر کسی را ناشی از درک نکردن دانست. (البته این اشخاص دو گروهند: 1. در اصطلاح حق مداران؛ آنها که دانسته و با درک و فهم، امر باطل و نادرستی را رد و انکار می کنند. 2. باطل گرایان؛ گروهی که دانسته و با درک و فهم و البته، از روی غرض و مرض، حقیقتی را رد و انکار می کنند.) و نیز نبایست خوانندگان فرهیخته، این نوشتار را به سود خویش تأویل کنند و چنین نتیجه گیرند که آری؛ مخالفین ما نیز آنچه را رد می کنند درک نکرده اند. که آسیب این نگاه، کمتر از جریان "درک نکردن و رد کردن" نیست و هر دو عین جمود فکری و سقوط در سیاه چال تحجُّر است.

در پایان گفتنی است: همانگونه که رد کردن، بدون درک کردن، نادرست و آفتی بس سهمگین است، ندانسته و درک نکرده، پذیرفتن نیز که طرف دیگر این آفت است، چنین است. و همانگونه که باید کوشید از رد کردن بدون درک کردن اجتناب نمود، باید همت ورزید تا از پذیرفتن بدون دانستن نیز دوری جست. منبع: مجلۀ آینۀ پژوهش، محمد اسفندیاری، صص 2-14.

موفق باشید ...@};-

از مطالب کامل کارشناس محترم ممنونم. وقتی به اندیشه های عمیق اسلامی در موارد مختلف رجوع میشه تازه آدم متوجه وسعت و بزرگی و کامل بودن دین میشه و افسوس که چیز زیادی نمیدونم.

مطالبی که شما و جناب رضا دی فرمودین بیشتر در مورد خودم در بحث قابل توجه بود و آداب مباحثه و کنترل عناد و غرور و بسیار قابل استفاده.

اما سوال دیگه ای که مطرح هست اینه وقتی دو نفر بحث میکنیم اغلب این موارد و رعایت نمیکنیم و گاهی خودآگاه یا ناخود آگاه به دلیل رفتار یا مسائل مختلف توی بحث متعصبی و تجاهلانه میریم جلو.
ممکنه موضوع مورد بحث حقیقتی باشه بسیار بزرگ و ما هر کدوم بخشی از اون حقیقت ها رو بگیم و نتیجه ی غیر حقیقی بگیریم. در اینجا هرکسی که اطلاعات بیشتری داشته باشه در بحث پیروزه اگر به جدال نکشه. اما در نهایت بحث ها منجر به کشف حقیقت نمیشه. آداب بحث چیه؟
از کجا متوجه بشیم در بحث هیچ کدوم مغلطه نمیکنیم؟

روزنه;947627 نوشت:
سلام
من وقتی توی سایت یا گفتگویی بحث میکنم همیشه آخرین فرد منم که حرفم و میزنم.
و اخیرا به این سوال رسیدم که آیا بحث من و حرفام صحیح هست یا از نوع عصبیت و برد در بحث هست.
به نظرم توی بحث های منطقی کسی پیروزه که اطلاعاتش به روز تر و بیشتر از طرف مقابل باشه. اما این اطلاعات اگر درست هم باشن دلیل بر این نیستن که نتیجه گیری ما هم درسته.
حالا سوال من اینه فرق بین نتیجه گیری درست و بحث صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه در بحث و بحث تعصبی چی هست؟ و آداب درست مباحثه رو بفرمایین؟

سلام مجدد@};-

در حاشیه مطالبی که در باره مباحثه منطقی و جدل احسن و مجادله و مراء گفتیم نکات دیگری را در پاسخ به سؤال شما تقدیم می کنیم:

اولاً در مباحثه منطقی اینکه یک طرف بحث، آخرین کسی باشد که نظر و دیدگاهش را مطرح کند دلیل بر حقانیت و یا تفوق و برتری نظرگاه او بر دیگر نظرات نیست، بلکه در گفتگو و مباحثه، نظر شخصی که از استدلالات و براهین منطقی قوی تری برخوردار است، ظاهراً تفوق و برتری دارد. البته در این مقام هم نمی توان بطور قطع، نتیجه گرفت که هر کس در گفتگو و مباحثه ای علی الظاهر تفوق و برتری یافت، الزاماً حقانیت مطلق نیز با وی باشد زیرا بسا مبانی طرف مقابل بحث از حقانیت بیشتری برخوردار باشد اما کسیکه به دفاع از آن مبانی می پردازد در تبیین دلیل و برهان منطقی، ضعیف و یا ناتوان است.

ثانیاً درک و فهم این مطلب که آیا مطالبی که در نقطه مقابل دیدگاه دیگران مطرح می کنیم صحیح و حق هست یا از عصبیت و روح لجاجت ناشی می شود از جهتی بطور مستقیم به مطالبی که در مقاله "درک کردن و رد کردن" گفتیم، مربوط می شود و از جهتی به روح حق جویی و حق طلبی و انصاف در وجود ما و انگیزه درونی ما در مباحثه مربوط می شود.

ثالثاً تفوق و برتری در مباحثه و گفتمان، فقط وابسته به یک فاکتور نیست بلکه علاوه بر دارا بودن اطلاعات و آگاهی های بروز، به عواملی نظیر: تسلط بر روشهای مباحثه و مناظره، دارابودن قدرت تبیین، تجزیه و تحلیل و پرسشگری بالا، توانایی دسته بندی و نظم دهی به حلقه های بحث، قدرت و توانایی درک و فهم بالا، روحیه حق جویی و حق پذیری و انصاف، حفظ آرامش و تسکین روحی و ذهنی و پرهیز از تعجیل و شتابزدگی و ... نیز مربوط میشود.

رابعاً باید توجه داشته باشیم که در مباحثات، گاهی اطلاعات و مواد خامی که بعنوان مبانی بحث رد و بدل می شوند درست و منطقی هستند اما نتیجه گیری ها بدلیل ضعف قدرت تجزیه و تحلیل، یا عدم تسلط بر ابعاد گسترده بحث، یا نقصان در درک و فهم و یا گرفتارآمدن در قضاوت و پیشداوری ناروا نادرست هستند، ازاینرو می توان گفت؛ نتیجه گیری فرع بر اطلاعات و مواد خام مباحثه است و اینطور نیست که گمان کنیم هر کس اطلاعات درستی را مبنای دیدگاهش قرار داد، الزاماً نتیجه گیریهایش نیز درست و منطقی خواهد بود!

در خصوص فراز آخر سؤالتان که گفته اید:

روزنه;947627 نوشت:
حالا سوال من اینه فرق بین نتیجه گیری درست و بحث صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه در بحث و بحث تعصبی چی هست؟ و آداب درست مباحثه رو بفرمایین؟

نکاتی را در پست های قبلی بیان کردیم و البته جناب رضای عزیز هم تمثیل های زیبا، مفید و معناداری را ضمیمه کردند. اگر ابهامی باقی مانده بفرمایید تا پیرامون آن بیشتر گفتگو کنیم.

موفق باشید ...@};-

روزنه;948165 نوشت:
از مطالب کامل کارشناس محترم ممنونم. وقتی به اندیشه های عمیق اسلامی در موارد مختلف رجوع میشه تازه آدم متوجه وسعت و بزرگی و کامل بودن دین میشه و افسوس که چیز زیادی نمیدونم.

مطالبی که شما و جناب رضا دی فرمودین بیشتر در مورد خودم در بحث قابل توجه بود و آداب مباحثه و کنترل عناد و غرور و بسیار قابل استفاده.

اما سوال دیگه ای که مطرح هست اینه وقتی دو نفر بحث میکنیم اغلب این موارد و رعایت نمیکنیم و گاهی خودآگاه یا ناخود آگاه به دلیل رفتار یا مسائل مختلف توی بحث متعصبی و تجاهلانه میریم جلو.
ممکنه موضوع مورد بحث حقیقتی باشه بسیار بزرگ و ما هر کدوم بخشی از اون حقیقت ها رو بگیم و نتیجه ی غیر حقیقی بگیریم. در اینجا هرکسی که اطلاعات بیشتری داشته باشه در بحث پیروزه اگر به جدال نکشه. اما در نهایت بحث ها منجر به کشف حقیقت نمیشه. آداب بحث چیه؟
از کجا متوجه بشیم در بحث هیچ کدوم مغلطه نمیکنیم؟


باسلام و تشکر@};-

امیدواریم مطالبی که در این تایپیک گفته شد و احیاناً خواهد شد مفید واقع شده و مرضی رضای خدای سبحان باشد و امید آنکه خود ما و دیگر عزیزان بتوانیم در مقام عمل به آنها جامعه عمل بپوشانیم. گفتیم که دارا بودن اطلاعات بیشتر یک طرف بحث، دلیل بر تفوق و برتری حقیقی نیست بلکه ظاهراً چنین تصور می شود که مطالب پیرامون ان را در پست 11 بیان کردیم.

اما در خصوص آداب مباحثه و جدل احسن نکاتی را در پست 3 بیان کردیم در تکمیل مطالب قبلی پس از ذکر مقدمه ای ضروری، نکاتی را ضمیمه می کنیم:

گفت وگوها و مناظره ها مي تواند به اشكال گوناگون و روش هاي مختلف انجام گيرد. به اين معنا كه گاه گفت و گوها به شكل جدلي انجام مي شود كه هدف از آن تنها چيرگي بطرف ديگر گفت وگوست كه از آن به جدل مذموم و ناپسند و باطل نيز ياد مي شود. در اين روش از جدل و گفت وگو، هريك از طرفين مي كوشند تا با دست يابي به نقاط ضعف افكار و آراي ديگر و نيز بزرگ نمايي و گاه حتي هوچي گري، طرف ديگر را به چالش بكشانند و او را در حالت انفعالي قرار دهند. نوع ديگر گفت وگو، بازشناسي نقاط ضعف و بطلان فكر و نظر طرف مقابل است دراين جا، هدف تنها چيرگي به هر شكلي بر طرف ديگر گفت وگو نيست، بلكه هدف آن است كه اموري كه بر مخاطب پوشيده مانده است آشكار شود و خود وي به نادرستي و بطلان فكر و نظرش برسد. اين گفت وگو و جدل از آن جايي كه به هدف درست و مطلوبي انجام مي گيرد نمي بايست با ابزارهاي نادرستي انجام پذيرد. به اين معنا كه گفت وگو بايد با دلايل روشن، مدارك درست و حق و شواهدي مقبول به هدف راهنمايي ديگري و يا ديگران انجام پذيرد. اين نوع گفت وگوها كه از آن در قرآن به جدال احسن ياد شده، به اين گونه انجام مي شود كه مخاطب با باورهاي خود به نقص و بطلان و نادرستي انديشه ويا باوري برسد. در اين گفت و گو هرچند كه هدف، نوعي غلبه برطرف مقابل است، ولي هدف و قصد اصلي از گفت وگو آن است تا شخص مخاطب از رأي و نظرش منصرف شود و خود به نادرستي آن پي ببرد. از اين رو، هم از نظر ابزاري و هم از نظر محتوايي و هم در شيوه بيان، اصول انساني، حقيقت خواهي وعدالت جويي موردتوجه قرار مي گيرد.

البته ناگفته نماند: آيه 46 سوره عنكبوت تبيين مي كند كه چنين جدال احسن و خردمندانه اي با برخي از انسان ها و گروه ها امكان پذير نيست. از جمله كساني كه نمي توان با آنان به مناظره و گفت وگوي نيك و خردمندانه پرداخت انسان هاي ظالمي هستند كه از جاده حق و حقيقت بيرون رفته و بي منطق نسبت به هر چيزي ستيز مي كنند؛ زيرا اين افراد پيش از گفت وگو و مناظره، خود را در موضعي قرار مي دهند كه به نتايج و توصيه هاي پاياني مناظره پاي بند نيستند. از اين رو ممكن است حتي در روش گفت وگو نيز به سبب همان خصلت ستمگرانه و خروج از جاده حق و عدالت، به بيراهه روند و با سخنان ياوه و بيهوده و روش هاي باطل و شواهد و ادله نادرست و دروغين به بحث و گفت وگو بپردازند. اين دسته از مردم، اصول تمايلي به شناخت حق از باطل و سره از ناسره ندارند و گفت وگو با آنان جز بيهودگي و فرصت سوزي چيزي به دنبال نخواهد داشت. از اين رو خداوند مؤمنان را از گفت وگو با چنين انسان هايي كه ظالمانه و حق ستيزانه به غوغاسالاري و هياهوسالاري رو مي آورند، نهي كرده است. از نظر قرآن اين گونه گفت وگوها و جدال ها، مناظره هاي باطلي است كه هدفي جز تمسخر اهل حق با بهره گيري از روش هاي باطل و ستمگرانه پي نمي گيرد. (1) چنين كساني تنها به هدف نابودي حق به گفت وگو مي پردازند و هيچ هدف انساني، عادلانه و حق خواهانه اي را دنبال نمي كنند.(2) از اينرو تمسخر طرف ديگر گفت وگو براي آنان امري طبيعي و عادي است.(3) و در گفت وگوها پاي بند هيچ يك از اصول اخلاقي نيستند.

اما برخی آداب مباحثه و مناظره و جدل احسن، که توجه به این آداب می تواند انسان را در مباحثات و گفتگوها و مناظرات، همچنان بر سبیل حق جویی و حق طلبی، دور از "تعصب و لجاج" و "جدال و مراء" نگاه داشته تا در طول مباحثه و مناظره بر سبیل حق و عدل حرکت کند:
یک. حقیقت جویی: از مهم ترين شرايط كه مي تواند مناظره را به مناظره اي پسنديده و مطلوب تبديل كند، حقيقت جويي است. قرآن از طرفين گفت وگو مي خواهد كه به دور از جدال باطل و مذموم كه در آن تنها بر چيرگي و غلبه خصم تمركز يافته است، به سوي جدال احسن و گفت وگوهايي رو آورند تا حقيقت بر ايشان آشكار شود و پرده هايي كه بر آن افكنده شده در اين گفت وگوها كنار رود. از نظر قرآن هرگونه گفت وگويي كه به قصد دريافت حقيقت و آشكار كردن آن صورت نمي گيرد، جدال باطلي است كه مومنان و خردمندان نبايد به آن بپردازند؛ زيرا انجام چنين گفت وگوهايي نه تنها موجب وحدت و اتحاد ميان انسان ها نمي شود بلكه زمينه افزايش اختلاف، تنش و خشونت هاي حتي فيزيكي نيز مي گردد.
دو. عالمانه بودن: لازم است مناظره ها عالمانه و برپايه دانش شكل گيرد و دو طرف گفت وگو نسبت به موضوع، از علم و آگاهي لازم و كافي برخوردار باشند؛ زيرا هدف از گفت وگوها و مناظره هاي پسنديده، واكاوي افكار و آراء، دست يابي به حقيقت، روشنگري و ايجاد تفاهم علمي و عملي است. بنابراين هرگونه گفت وگويي كه براساس اما و اگرها، شايدها و گمان ها و گمانه زني ها و مانند آن انجام مي گيرد، گفت وگويي باطل و ناپسند است. و از همان آغاز بر سبیل مجادله و مراء و نهایتاً نیز منتج به جدال و مراء مذموم خواهد شد. اصولا مناظره هايي كه براساس اصول علمی نباشد نمي تواند ثمره اي براي دوطرف گفت و گو داشته باشد، بلكه حتي ممكن است اختلاف ها را تشديد كرده و به جاي تفاهم و روشنگري، بر ابهامات و شبهات آن بيفزايد و آتش معركه را نيز گرم تر كند.
سه. منطق گرايي: از ديگر شرايط گفت وگو و مناظره پسنديده آن است كه گفت وگوها همچنان كه از نظر محتوا بايد بر پايه دانش و علم باشد، از نظر روشي نيز بر پايه منطق و استدلال و برهان باشد. آيات قرآن و روایات دینی از ورود مومنان به گفت وگوهايي كه از نظر روشي بيرون از دايره منطق و برهان و استدلال است برحذر میدارد. از نظر قرآن، كساني كه بر پايه علم و دانش به مناظره مي پردازند، همواره از روش منطقي بهره مند مي شوند، زيرا هدف آنان بيان حقايق است و مي كوشند تا از روشي سود برند كه حقيقت را به سادگي آشكار سازد. (4)
چهار. نيك گويي: بكاربردن سخن نيك و شايسته در مجادله و گفت وگو، مشخصه و ويژگي رفتار مومنان و اهل حق و حقيقت است، زيرا آنان مي كوشند تا در شيوه بيان نيز به گونه اي عمل كنند كه بر ارزش محتواي بلند ايشان بیفزاید. از اين رو به گفتن حقايق در قالب منطقي با بياني شيوا و شيرين و در نهایت احترام به طرف گفت و گو مبادرت مي ورزند و مي كوشند تا از هرگونه روشي كه موجبات استهزا و تمسخر ديگران باشد پرهيز كنند. (5) اين در حالي است كه اهل باطل به دروغگويي رو مي آورند و با زبان بد و زشت به نقد سخنان و ديدگاه هاي ديگران مي پردازند و به خود اجازه مي دهند كه با محتواي باطل، تهمت و دروغ و به دور از استدلال و منطق استوار، سخنان زشتي را بر زبان آورند تا طرف مقابل را به انفعال بكشانند.
پنج. نرمي و مدارا: اظهار رفق و نرمي و مدارا به هنگام جدال با مخالفان، از سفارش هاي خدا در آياتي از جمله آيه 125 سوره نحل و 67 و 68 سوره حج و 46 سوره عنكبوت است؛ زيرا مدارا كردن با مخالفان مي تواند همدلي آنان را برانگيزد. يكي از روش هاي جلب و جذب ديگران آن است كه در وهله نخست با تندي به عقايد و افكار شخص مقابل حمله نشود، بلكه با كمي گذشت و مدارا كاري كرد تا وي نوعي همدلي و همراهي را با سوي ديگر گفت وگو بيابد. اصولاً قراردادن شخص در حال تدافعي موجب مي شود تا از همراهي و پذيرش نظر و فكر طرف مقابل خودداري كند. از اين رو مدارا و نرمي مي تواند شخص را از حالت موضع گيري به حالت فهم و تفاهم منتقل كند.
شش. مراعات احترام و تكريم: اصولاً يكي از مهم ترين عوامل جذب و جلب اشخاص آن است كه به ديگران احترام نهاد و آنان را تكريم كرد. در مقابل، هرگونه بي احترامي و تمسخر مي تواند واكنش منفي را به دنبال داشته باشد و اجازه نزديكي و همفكري و همدلي را ندهد. بنابراين در هر گفت وگويي بايد مراعات شخص را كرد و از تمسخر وي اجتناب كرد. البته شيوه دشمنان دين و حقيقت اين گونه است كه با تخريب شخص مي كوشند او را منفعل ساخته و در بحث و مناظره بر او غلبه كنند.
هفت. بصیرت بخشی: هدف از مناظره بايد ايجاد فضايي براي درك درست حقايق باشد. براين اساس روشنگري و بصيرت بخشي بايد به عنوان هدف مناظره موردتوجه قرارگيرد؛ زيرا از نظر قرآن و روایات هرگونه مناظره اي كه به دور از رسيدن به اين هدف باشد، مناظره اي بيهوده، لغو و نارواست و مؤمن مجازبه ورود به اين گونه مناظره ها نيست. اين مطلب را از مطالب و آيات پيشين مي توان به سادگي به دست آورد.
هشت. تقلید ستیزی و مبارزه با تعصبات: در شرايط مباحثه و گفت وگو و جدل احسن، تقليدستيزي و مبارزه با تعصبات بي جا بايد در دستور كار قرار گيرد؛ يكي از شرايط مناظره نيك و پسنديده آن است كه به دور از تقليد و جناح بندي باشد. آيات 20 و 21سوره لقمان تبيين مي كند كه تقليد و تعصب خويشاوندي، اساس جدال جاهلانه كافران درباره خدا بوده است. همين مسئله را مي توان در مناظره هاي عصر حاضر نيز مشاهده كرد كه به سبب گرايش هاي خويشاوندي و جناحي و مانند آن، معمولاً حق، زيرپا گذاشته مي شود و اشخاص براي حمايت از گروه و جناحي به دور از علم و عقل و خرد و انصاف به مناظره مي پردازند و مي كوشند تا به جاي روشنگري و دست يابي به حقايق، با عینک جناحی و حزبی، فقط و فقط از گروه و جناح خويش حمايت و جانبداری كنند و اين گونه است كه در دام شيطان و جدال باطل گرفتار مي آيند.(6)

ناگفته نماند مواردی که بر شمردیم بخشی از آداب مباحثه و گفت و گو و مناظره و جدل احسن است که در آیات و روایات دینی مورد توجه قرار گرفته، و البته همین حداقل نیز می تواند برای طالبان حق و حقیقت راهگشا باشد.

موفق باشید ...@};-

پی نوشت______________________________________
1. كهف آيه 56 و نيز غافل آيه 5 و آيات ديگر.
2 و 3. همان.
4. نحل آيه 125 و عنكبوت آيه 46.
5. همان.
6. برگرفته از دانشنامه موضوعی قرآن، مقاله آداب و شرایط مناظره از نگاه قرآن، حمید قربان زاده، با کمی تغییر و تصرف.

سلام مجدد@};-

این یک قاعده کلی است: کسی که مقام گفتمان و مباحثه انصاف داشته باشد و با شناخت و آگاهی یافتن به حق، آن را بپذیرد و تسلیم شود، در نتیجه آن بالا می رود. در نقطه مقابل، کسیکه با وجود شناخت حق، بر باطل خود لجاجت ورزد، به تبع آن سقوط می کند.

آدم و حوا پس از آن اشتباه (ترک اولی) انصاف کرده و از کار خود نادم و پشیمان شدند فلذا فرصت جبران و کاملتر کردن خودشان برای صعود مجدد و ورود به بهشت جاودان را یافتند. و شیطان علیرغم اینکه حق را می دانست تکبر ورزید و مخالفت نمود و در حالیکه مفتضح شده بود با بی انصافی بر خودخواهی خود اصرار و لجاجت ورزید و به تبع آن از رحمت خدا محروم و سقوط کرد.

حق جو و حق طلب و با انصاف باشیم.@};-

مشکور;948219 نوشت:
سلام مجدد@};-

این یک قاعده کلی است: کسی که مقام گفتمان و مباحثه انصاف داشته باشد و با شناخت و آگاهی یافتن به حق، آن را بپذیرد و تسلیم شود، در نتیجه آن بالا می رود. در نقطه مقابل، کسیکه با وجود شناخت حق، بر باطل خود لجاجت ورزد، به تبع آن سقوط می کند.

آدم و حوا پس از آن اشتباه (ترک اولی) انصاف کرده و از کار خود نادم و پشیمان شدند فلذا فرصت جبران و کاملتر کردن خودشان برای صعود مجدد و ورود به بهشت جاودان را یافتند. و شیطان علیرغم اینکه حق را می دانست تکبر ورزید و مخالفت نمود و در حالیکه مفتضح شده بود با بی انصافی بر خودخواهی خود اصرار و لجاجت ورزید و به تبع آن از رحمت خدا محروم و سقوط کرد.

حق جو و حق طلب و با انصاف باشیم.@};-

نکاتی که فرمودین بسیار عالی و کامل بود. و بسیار ممنونم.@};-

امیدوارم حق جو باشیم و حقیقت دوست ان شاء الله.

متاسفانه بحث ها نه در این انجمن منظورم باشه در گروه های مباحثه طوری شده که نمیشه به هیچ حقیقتی پی برد. هرکسی سعی میکنه حرف و خودش و بزنه و گاهی با روانشناسی یا زبان نرم که اشاره کردین یا رونمایی از یه سری اطلاعات تازه و جالب حرف خودش و به کرسی مینشونه و شاید درست هم نیست و چه بسا برای مقابله با اون خود من هم مثل طرف مقابل عمل کنم و هدف اصلی کشف حقیقت همیشه از بین بره. از طرفی دیگه اون بحث عالمانه بودن یا اهداف آگاهی بخشی کم شده و به نظرم همه زندگی میکنیم بدون اینکه بدونیم چکار میکنیم. اولین قدم دونستن آداب مباحثه هست.

روزنه;948165 نوشت:
از کجا متوجه بشیم در بحث هیچ کدوم مغلطه نمیکنیم؟

لیوان آب :ok:

روزنه;948334 نوشت:
اولین قدم دونستن آداب مباحثه هست

نه!
اولین قدم تقویت روحیهء حق‌پذیری است
البته بسیار دشوار است چرا که انسان شدیداً میل به مَنیَت دارد
خود من که الان دارم این حرفها را می‌زنم معلوم نیست در عمل چقدر بتوانم حق‌پذیر باشم

ولی به هر حال تا حق‌پذیری را یاد نگیریم ، هرقدر هم آداب مباحثه را بدانیم باز هم از آنها در جهت اثبات حرف خود (و نه رسیدن به حق) استفاده می‌کنیم
برای حق‌پذیر شدن هم بهترین روش این است که خود را جای دیگری بگذاریم و بتوانیم از چشم طرف مقابل به موضوع نگاه کنیم

ما روایات اهل بیت(ع) را می‌خوانیم اما خیلی کم درمورد آنها تأمل می‌کنیم
چنانکه امام علی(ع) فرمودند نقل کنندگان روایات فراوانند و عاملان به روایات اندک
از جمله این روایات که همه نقل می‌کنیم ولی خیلی کم به آن عمل میشود این است:

"آنچه را برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند و بالعکس"
به نظرم عمل به این روایت به تقویت روحیهء حق پذیری کمک زیادی می‌کند

Reza-D;948346 نوشت:
لیوان آب

یعنی حفظ خونسردی؟

همه ذاتا حق جو هستن و انسان صادق و خالص تو اعمالشم همینطوره ولی گاهی از مسیر منحرف میشیم درحالی که حس میکنیم راهمون و حرفمون حقه و درسته. و بهترین راه آگاهی مومن باید آگاه باشه

Reza-D;948346 نوشت:
"آنچه را برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند و بالعکس"

بله واقعا همینطوره

میبینید الان ما هر کدوم حقیقتی و میدونیم اما اطلاعمون کامل نیست و هرکسی سعی در توضیح و تبیین حرف خودش داره. اولین راه مباحثه حق جو بودنه یا آگاه بودن؟

روزنه;948369 نوشت:
یعنی حفظ خونسردی؟

خونسردی هم بسیار مهم است (بعداً نکاتی عرض میکنم)
اما منظورم مثال لیوان آب بود که چند پست قبل گفتم

روزنه;948369 نوشت:
اولین راه مباحثه ، حق جو بودنه یا آگاه بودن؟

مثل دوتیغهء قیچی هستند. هر دو باید در کنار هم باشند
ولی از منظری دیگر حق جو بودن مثل ریشه می‌ماند. چرا که حق جو بودن می‌تواند به آگاهی نیز منجر شود
اما آگاهی هرچقدر هم زیاد باشد ، اگر با حق جویی همراه نباشد مطلقاً اثر مثبتی نخواهد داشت

شعر زیر بسیار زیبا و بامعناست و مرتبط با موضوع بحث ما
انسان حق طلب ، چه با آگاهی و چه بدون آگاهی ، در یکی از دو بیت قرمز رنگ جای خواهد گرفت

آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند


آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند

آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند

آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند

آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

happy

روزنه;948369 نوشت:
حفظ خونسردی

من قبلاً خیلی زود جوش می‌آوردم!
البته بعد از مدتی که در این سایت بودم و با افراد با شخصیتی از جمله اساتید محترم و برخی کاربران گفتگو داشتم ، یاد گرفتم بیشتر خودم را کنترل کنم. هرچند هنوز هم جای کار دارم
happy

یک مدت خیلی به این فکر کردم که دلیل داغ کردن من در بحث ها چیست
و بالاخره فهمیدم که دلیلش این بوده که دنبال دفاع از حق نبودم ، بلکه دنبال دفاع از خودم بودم!

روایتی هست که ظاهراً برخی علما در صحت آن تشکیک کرده اند ولی حتی بصورت تمثیل هم بسیار آموزنده است
می‌گویند وقتی امام علی(ع) عمرو بن عبدود را به زمین زد و خواست او را بکشد ، عمرو به صورت امام(ع) آب دهان پرت کرد
امام(ع) دوری در میدان زدند و سپس برگشتند و عمرو را کشتند. از ایشان پرسیدند علت این تاخیر چه بود؟ ایشان پاسخ دادند:

"اگر همان لحظه او را می‌کشتم بخاطر عصبانی شدنم از کار زشت او بود ، نه برای رضای خدا
برای همین کمی صبر کردم تا عصبانیتم فروکش کند و نیتم از کشتن او جز رضای خدا نباشد"

در روانشناسی می‌گویند اگر فرزندت کار اشتباهی کرد به او بگو:

"کار بدی کردی" ولی هرگز نگو: "تو بچهء بدی هستی!"
حتی حضرت لوط(ع) در قرآن به قومش که بدترین اعمال را انجام می‌دادند نمیگوید شما انسان های بدی هستید بلکه میگوید عمل شما بد است

در مباحثه نیز آنچه باید موضوعیت داشته باشد ، موضوع بحث است ، نه شخص من و شخص مقابل

متاسفانه خیلی از ما آدم‌ها ، حتی مذهبی ها ، دچار همین مشکل هستیم. یعنی در بحث ها خط کشی می‌کنیم
به این معنا که از همان ابتدای بحث خطی بین
"من" و "او" رسم می‌کنیم و می‌خواهیم "من" را بر "او" غالب کنیم ، نه حق را بر باطل

مثلاً اگر طرف مقابل گفت من روش تو را قبول ندارم ، گویی آب دهان به صورت ما پرتاب کرده
و مبنای بحث ما با او این خواهد بود که چرا به "

اعتقاد من" جسارت کرده ای
اعتقاد من
دین
من
جنسیت من
حزب من
قوم من
.......

و همین منیت هاست که باعث از کوره در رفتن و جدال و ستیز در بحث میشود
اما اگر گفتگو به منظور رسیدن به حق باشد ، دیگر منی وجود ندارد در نتیجه عصبانیت و جدالی هم نخواهد بود

روزنه;948334 نوشت:
نکاتی که فرمودین بسیار عالی و کامل بود. و بسیار ممنونم.

امیدوارم حق جو باشیم و حقیقت دوست ان شاء الله.

متاسفانه بحث ها نه در این انجمن منظورم باشه در گروه های مباحثه طوری شده که نمیشه به هیچ حقیقتی پی برد. هرکسی سعی میکنه حرف و خودش و بزنه و گاهی با روانشناسی یا زبان نرم که اشاره کردین یا رونمایی از یه سری اطلاعات تازه و جالب حرف خودش و به کرسی مینشونه و شاید درست هم نیست و چه بسا برای مقابله با اون خود من هم مثل طرف مقابل عمل کنم و هدف اصلی کشف حقیقت همیشه از بین بره. از طرفی دیگه اون بحث عالمانه بودن یا اهداف آگاهی بخشی کم شده و به نظرم همه زندگی میکنیم بدون اینکه بدونیم چکار میکنیم. اولین قدم دونستن آداب مباحثه هست.


سلام و ادب@};-

بله اولین قدم دانستن و عمل به آداب مباحثه است و گفتیم که روحیه حق جویی و حق طلبی و انصاف هم جزو آداب اصلی مباحثه است. به جرأت می توان گفت: علت عمده اینکه معمولاً افراد در مباحثات و گفتمانها به مجادله و مراء کشیده می شوند و بقولی هر کس بدنبال آنست که حرف خودش را بزند، ریشه در عدم توجه و بکارگیری آداب مباحثه و گرفتاری در نکاتی است که در بحث "درک کردن و رد کردن" بیان کردیم.

موفق باشید ...@};-

پرسش:
[=book antiqua]فرق بین نتیجه گیری درست و مباحثه صحیح با مغلطه ناخودآگاه و آگاهانه و بحث تعصبی چیست؟ و آداب درست مباحثه کدامند؟

جمغبندی:
سلام و ادب

برای رسیدن به پاسخ سؤالتان، لازم است چند مفهوم را بشناسیم و تفاوت آنها را بدانیم:

الف- مفهوم شناسی:
یک. مباحثه: در تعریف مباحثه گفته شده؛ جریان کاوش و جست وجوی جمعی، برای یافتن پاسخ سؤالی و پیدا کردن راه حل مشکل، یا تثبیت و تعمیق یک سری مفاهیم و گزاره های آموخته شده، از طریق گفت وگو و تبادل دیدگاه ها و نظرات، به گونه ای که متضمن نوعی تأثیر و تأثر متقابل باشد.(1) بعبارتی همین شیوه ای که بصورت مجازی در سایت گفتگوی دینی و قرآنی متداول است.

دو. مجادله (جدل و مراء): راغب اصفهانی در معنای لغوی می‌گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت می‌گیرد و علت این که به این گونه مباحث مجادله می‌گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره می‌پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند. ریشه کلمه «جدال» از «جدلت الحبل» (طناب را محکم تابیدم) گرفته شده است.(2) چون کسی که چنین سخنی می‌گوید می‌خواهد دیگری را با سخن و رأی خود بپیچاند.

علمای اخلاق در تعریف جدال چنین گفته‌اند: که شخصی در مقام اعتراض به سخن دیگری باشد و همتش بر این اساس پایه‌ریزی گردد که عیب و ایراد آن را آشکار سازد با این قصد که او را خوار ساخته، خود را فردی زیرک و فهیم نشان دهد بدون این که انگیزه دینی یا فایده آخرتی در میان باشد.(3) در خصوص مراء گفته شده، مراء عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن دیگری و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت وی و اظهار برتری و هوشمندی خود و در واقع جدال همان مراء است که مورد و متعلّق آن مسائل اعتقادی و بیان و تقریر آنها باشد.

سه. اقسام جدل و چگونگی تمیزدادن: جدال اگر بحق باشد - یعنی برای اثبات یکی از عقاید حقّه باشد - و قصد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد و طرف مجادله دشمنی و عناد نداشته باشد، این «جدال احسن» است و مذموم نیست، بلکه پسندیده است و از ثُبات در ایمان حکایت می کند و یکی از نتایج نیرومندی معرفت و بزرگی نفس شمرده می‌شود و اگر جدال به حق نباشد، مذموم است و از رذائل قوه غضب یا شهوت به حساب می‌آید که همراه با عصبیّت یا غلبه جوئی یا طمع مالی می باشد.(4)

علامت جدال احسن، آن است که اگر مطلب حق از جانب طرف مقابل بیان شود هیچ ناراحتی در خود احساس نکند؛ چرا که هر دو به دنبال حق و حقیقت بودند اما علامت مجادله باطل آن است که اگر سخن حق بر زبان شخص مقابل جاری شود، جدال کننده ناراحت شود و بخواهد که آنچه او می گوید صحیح باشد و آن را به طریق جدال بر طرف مقابل تحمیل کند و در ضمن آن نقص و عیب و ایراد کلام او را ظاهر سازد.(5) البته گاهی مجادله کننده برای گرفتن حق خود و یا بیان احکام و معارف الهی قدم در این وادی می‌گذارد که با بیانات قبلی مشخص شد که جدال احسن اشکالی ندارد.

اما نوع کسانی‌ که مرتکب جدال می‌شوند یا به خاطر تکبری است که دارند یا تعصبی که نسبت به یک موضوع یا گروه خاصی دارند و با این که می‌دانند اشتباه است حاضر به پذیرش آن نیستند و یا در اثر جهل به آن می‌پردازند و فکر می‌کنند با این روش توانایی تغییر نظر طرف مقابل را دارند. در کل باید اذعان داشت که همه این ها از وسوسه شیاطین هستند که آنها قدم به قدم و آهسته و آرام(6) شخص را به تور می اندازند و جدال کننده اسیر دست آنها می‌شود بدون این که گاهی خود متوجه باشد.(7)

چهار. تفاوت مباحثه و جدل: در تفاوت مباحثه و جدل گفته شده است؛ در جدل كوشش بر اين است كه جدل كننده نظرهاى خود را بر ديگرى تحميل كند و توجهى به نظر ديگرى ندارد ولى در مباحثه موضوعْ تحليل و راههاى منطقى و اصولى دنبال مى شود. در بحث و گفتگو (مباحثه) نتايج بحث مورد رضايت طرفين و عكس العملها مثبت است؛ ولى در جدل طرفين دستخوش احساسات شديد مى شوند و چون مقتضاى طبيعت بشر برترى طلبى و خودخواهى است ناچار احساسات بر موازين عقلى غلبه پيدا مى كند. در بحث هاى منطقى احساسات مهار مى شود، اعضا مى كوشند تا نظر خود را به يكديگر تفهيم كنند نه تحميل و كوشش مى شود كه بهترين پاسخ و راه حل بدست آيد، امّا در جدل چنين نيست.(8)

ب. معناشناسی:

یک. فواید و آداب مباحثه: مباحثه و جدل احسن دارای فواید و آثار گوناگونی است که از آن جمله می توان به مواردی نظیر: 1. تأثير در سرعت يادگيرى. 2. شكوفاشدن استعدادها. 3. شناخت اشتباهات خويش. 4. كشف سطح معلومات. 5. تسلط بر آموخته ها و روش تبیین و تدریس. و ...

و نیز در آداب مباحثه گفته شده، مباحثه آداب بسیاری دارد که در منابع گوناگونی به آن اشاره شده که در این مجال به مواردی اشاره می کنیم: 1. برنامه ريزى دقيق زمانى و مكانى و مراعات نظم و وقت مباحثه. 2. بحث عالمانه و مطالعه كافى با رعایت دقت لازم پيش از مباحثه. 3. حق پذيرى و حق جويى در مباحثه. طلبه بايد به دنبال حق باشد نه آنكه بخواهد حرف خود را به كرسى بنشاند. 4. رعایت منطق گرایی: لازم است هر يك از افراد هم بحث آنچه را حق و صواب است، بپذيرند. 5. پرهيز از حاشيه روى.

با توجه به اين كه مدت مباحثه محدود است و بايد به بهترين گونه ممكن از آن استفاده كرد پرداختن به مسائل جنبى و دورى از اصل و متن به درس ضربه مى زند، به علاوه موجب تضييع وقت است. 6. لازم است هر يك از افراد هم بحث به سخنان ديگرى كاملا گوش كند و اشتباهات او را با استدلال و منطق تذكر دهد. 7. بايد نیک گویی سرلوحه کارشان باشد و فضاى مباحثه از هر گونه عوامل آزاردهنده و سرگرم كننده به دور و در جاى مناسب و خلوت باشد. 8. لازم است متقابلاً طرفین مباحثه با یکدیگر و خصوصاً با افراد با سابقه و بزرگتر از خود در مباحثات و مذاكرات علمى، رفتارى آميخته با ادب و احترام در پيش گرفت. 9. در مباحثه بايد اصل بر استدلال و مستندات علمى باشد و از سخنان و دلايلى كه پشتوانه علمى ندارد، دورى شود. و ...(9)

10. بصیرت بخشی: هدف از مناظره بايد ايجاد فضايي براي درك درست حقايق باشد. براين اساس روشنگري و بصيرت بخشي بايد به عنوان هدف مناظره موردتوجه قرارگيرد. 11. تقلید ستیزی و مبارزه با تعصبات: در شرايط مباحثه و گفت وگو و جدل احسن، تقليدستيزي و مبارزه با تعصبات بي جا بايد در دستور كار قرار گيرد؛ يكي از شرايط مناظره نيك و پسنديده آن است كه به دور از تقليد و جناح بندي باشد. 12. آگاهی با اصول و قواعد "درک کردن و سپس رد کردن" باید در دستور کار طرفین مباحثه قرار گیرد. (10)

دو. راهکار تشخیص مباحثه و نتیجه گیری صحیح از غیرصحیح: در پایان، نکات تکمیلی دیگری را در خصوص راهکار تشخیص مباحثه و نتیجه گیری صحیح از غیرصحیح تقدیم می کنیم:
اولاً در مباحثه منطقی اینکه یک طرف بحث، آخرین کسی باشد که نظر و دیدگاهش را مطرح کند دلیل بر حقانیت و یا تفوق و برتری نظرگاه او بر دیگر نظرات نیست، بلکه در گفتگو و مباحثه، نظر شخصی که از استدلالات و براهین منطقی قوی تری برخوردار است، ظاهراً تفوق و برتری دارد. البته در این مقام هم نمی توان بطور قطع، نتیجه گرفت که هر کس در گفتگو و مباحثه ای علی الظاهر تفوق و برتری یافت، الزاماً حقانیت مطلق نیز با وی باشد زیرا بسا مبانی طرف مقابل بحث از حقانیت بیشتری برخوردار باشد اما کسیکه به دفاع از آن مبانی می پردازد در تبیین دلیل و برهان منطقی، ضعیف و یا ناتوان است.
ثانیاً درک و فهم این مطلب که آیا مطالبی که در نقطه مقابل دیدگاه دیگران مطرح می کنیم صحیح و حق هست یا از عصبیت و روح لجاجت ناشی می شود از جهتی بطور مستقیم به مطالب مقاله "درک کردن و رد کردن" که یادآور شدیم، مربوط می شود و از جهتی به روح حق جویی و حق طلبی و انصاف در وجود ما و انگیزه درونی ما در مباحثه مربوط می شود.

ثالثاً تفوق و برتری در مباحثه و گفتمان، فقط وابسته به یک فاکتور نیست بلکه علاوه بر دارا بودن اطلاعات و آگاهی های بروز، به عواملی نظیر: تسلط بر روشهای مباحثه و مناظره، دارابودن قدرت تبیین، تجزیه و تحلیل و پرسشگری بالا، توانایی دسته بندی و نظم دهی به حلقه های بحث، قدرت و توانایی درک و فهم بالا، روحیه حق جویی و حق پذیری و انصاف، حفظ آرامش و تسکین روحی و ذهنی و پرهیز از تعجیل و شتابزدگی و ... نیز مربوط میشود.
رابعاً باید توجه داشته باشیم که در مباحثات، گاهی اطلاعات و مواد خامی که بعنوان مبانی بحث رد و بدل می شوند درست و منطقی هستند اما نتیجه گیری ها بدلیل ضعف قدرت تجزیه و تحلیل، یا عدم تسلط بر ابعاد گسترده بحث، یا نقصان در درک و فهم و یا گرفتارآمدن در قضاوت و پیشداوری ناروا نادرست هستند، ازاینرو می توان گفت؛ نتیجه گیری فرع بر اطلاعات و مواد خام مباحثه است و اینطور نیست که گمان کنیم هر کس اطلاعات درستی را مبنای دیدگاهش قرار داد، الزاماً نتیجه گیریهایش نیز درست و منطقی خواهد بود!

موفق باشید ...

پی نوشت__________________________________
1. برگرفته از مقاله سید جلال جمالی – پایگاه حوزه
2. راغب اصفهانی؛ المفردات فی غریب القرآن، المکتبه المرتضویه، تهران.
3. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان 1375، چاپ سوم، ص551؛ علامه نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، انتشارات قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج2، ص135.
4. مجتبوی، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم،1377ش، ج3، ص378.
5. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان 1375، چاپ سوم، ص551.
6. سوره بقره/168.
7. گیلانی، عبدالرزاق؛ شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تصحیح رضا مرندی، انتشارات پیام حق، چاپ اول، 1377ش، صص307-308.
8. برگرفته از دانشنامه اسلامی.
9. برای اطلاع بیشتر ر.ک: آداب المتعلمین خواجه نصیرالدین طوسی؛ اخلاق نظری، محمود اكبرى بهار؛ مقاله «مباحثه» روشى براى تدریس در دانشگاه: نگرش مردم نگارانه به آموزش مشارکتى، نعمت الله فاضلی، مجله علوم اجتماعی علامه، 1382، شماره 24.
10. برای فهم بیشتر این بحث، پیشنهاد می شود: ر.ک: مقاله "درک کردن و رد کردن" بقلم آقای محمد اسفندیاری، مجله آیینه پژوهش.

موضوع قفل شده است