سرگردانی تحصیلی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرگردانی تحصیلی

سلام.
من 18 سالمه و تازه دوران مدرسه و کنکورم تموم شده. رشته ام انسانی بود. رتبه کنکورم هم خوب بود. راضی بودم. ولی خوب مشکلم دقیقا همین جاست.
من تقریبا از دوران راهنمایی که به انتخاب رشته فکر می کردم رشته روان شناسی رو انتخاب کردم. (البته برای رشته های دیگه هم انتخاب کردم که اگه خواستم بخونم چی برم. ریاضی نرم افزار دوست داشتم و تجربی ژنتیک) دلایل متعددی داشتم من جمله : من ذهن کنجکاوی دارم و تحلیل و استنباط کردن رو دوست دارم. عاشق ازمایش و تحقیق کردن هستم. و البته چیزی که توش امکان خلاقیت به خرج دادن وجود داشته باشه به همین دلیل رشته های بالا رو هم دوست داشتم.
احساس می کردم روان شناسی می تونه ذهن منو اقناع کنه. بعد اون موقع بچه تر که بودم و بیشتر تو جو بودم یکی دیگه از دلایلم برای روان این بود که: من تازه با جناب مطهری و کتاباشون اشنا شده بودم. عاشق ارتباط هایی بودم که گاهی ایشون بین دین و علوم مختلف ایجاد می کردند و احساس می کردم روان این قابلیت رو داره. این دلیل دیگه ام بود. و خلاصه ما با فکر روان رفتیم جلو و اخر سر انسانی انتخاب کردیم و کنکور دادیم. رتبه ام خوب بود بد نبود و همه زنگ میزدن تبریک می گفتن و کنارش تاکید اکید که نزارین روان بره. حیفشه. حیف رتبه اشه. روان چیه کار نداره. اونو که الان من تو خونه نشستم دارم می خونم و اینا. و خودم که موقع انتخاب رشته تحقیق می کردم خیلی مردد بودم. اون موقع تازه احساس کردم ممکنه تصوری که من از روان دارم اون چیزی نباشه که واقعا هست. چون من روان رو دوست دارم مباحثش رو دوست دارم و خوندنش واسم لذت بخشه. عاشق مستندای روان شناسی ای هستم که می بینم. ولی نکته درداوری که فهمیدم این بود که اونایی که من دوست دارم در زمینه روان شناسی همه روان پزشک و چیزای دیگه ان. نه روان شناس. من جمله فروید که عصب شناس بوده یا جناب اروین یالوم که روان پزشک بوده. یا اون دکترهایی که تو مستند ها می دیدم همه روان پزشک بودن. و سوال هایی که درباره روان شناسی پرسیدم فهمیدم روان شناسان در ایران بیشتر مشاور میشن. و مشاوره چیزی نبود که من رو اقناع کنه. در نتیجه تردیدهای خودم و القائات دیگران و صد البته مخالفت های خانواده ام رشته حقوق رو اولویت اولم زدم و روان رو اولویت دوم. هرچند اون موقع قلبا ترجیح میدادم روان قبول شم.
شب اعلام نتایج وقتی دیدم حقوق قبول شدم فکر کنم تنها شخص ناراحت من بودم. و واقعا از چیزی که می تونست بهترین انتخاب زندگیم و بهترین حس زندگیم تا حالا باشه هیچ لذتی نبردم. همه اینا گذشت من هرچی بیشتر جلو میرفتم بیشتر می دیدم افراد اکثرا بر اساس علاقه شون انتخاب کردن بیشتر تردید می کردم. برگه انتخاب واحدمو که دادن بهم که قششششنگ وا رفتم. اسم درسامو که می دیدم حس می کردم هیچ علاقه ای به خوندنشون ندارم. وقتی دوباره رفتم درباره مشاغل حقوق تحقیق کردم دیدم که دیگه خیلی اصلا علاقه ندارم. دفتر اسناد رسمی(که البته من هم بخوام حالا حالاها نمی گیرن که بخوام بزنم) مشاور حقوقی (کار های پشت میز نشینی و قاعده دار خیلی دوست ندارم) کار در دادگستری و غیره و وکالت (رغبت بیشتری نسبت به این یکی دارم) . همین یه دونه ام که رغبت بیشتری دارم بهش به این آسونی نیست وارد شدن بهش. ازمون کانون وکلای همین امسال تهران و سه تا شهر دیگه جمعا 1100 نفر ظرفیت داره که ایثارگران هم از روش کم میشه و من ایثارگران هم شامل نمیشم و کلا چیزی نمیمونه در برابر خیل عظیم حقوقیان بی کار گرامی. خوب این تا اینجاش... من از پرحرفیام معذرت می خوام ولی اخه احساس می کنم اشتباه بزرگی کردم و دچار بحران هویت شدم... به خاطر همین همه چیز رو توضیح میدم
و اما بعد ...
و وقتی دیدم روان شناسی اون چیزی نیست که فکر می کنم و من فقط (تاکید می کنم فقط) مشاور شدن رو به هیچ عنوان دوست ندارم و حقوق هم که نصف و نیمه یک کارش رو دوست دارم که ایا بشه و نشه هم داره اون کار واقعا احساس شکست کردم. هیچ وقت فکر نمی کردم بعد اون مثلا موفقیت ها و پذیرفته شدن تو یکی از بهترین رشته ها و بهترین دانشگاه ها همچین احساسی داشته باشم. یکی از دوستام رشته هنرهای دیجیتالی (تو مایه های انیمیشن سازی) قبول شد. و من واقعا ارزو می کردم کاش جاش بودم. و همه اینا باعث شد فکر کنم که من اشتباه خیلی بدتری کردم و اون هم برمیگرده به انتخاب رشته دبیرستانم. شاید اصلا نباید میومدم انسانی. و باز خیلی بدتر احساس شکست کردم.
حالا احساس می کنم به هیچی علاقه ندارم. تباه شدم و تباه کردم. استعداد و وقتم و عمرم تباه شد و وقت و سرمایه ی خانواده ام رو هم تباه کردم. احساس می کنم دیگه هدف ندارم برای درس خوندن. نمی دونم می خوام چیکار کنم. هیچ اطلعات خاصی از حقوق ندارم که بتونم کار جانبی خاصی برای رشته ام انجام بدم. حالا فکر می کنم کاش روان پزشکی می خوندم. اصن کاش نرم افزار می خوندم. یا اصلا مثل دوستم هنر می خوندم بعدش هنرهای دیجیتالی می خوندم. احساس می کنم اشتباه کردم و اشتباهم بزرگتر از اونیه که قابل جبران باشه. پیش یه مشاور رفتم که بیشتر در زمینه تغییر رشته گفت اونم بعد حرف های من که البته احساس می کنم خودم بیشتر از اون اطلاعات داشتم!!!
خلاصه اگه کسی می تونه راهنماییم کنه خدا خیرش بده منو از این حس دربیاره...
ببخشید خیلی پر حرفی کردم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

[=arial]

بانوی برفی;947470 نوشت:
من ذهن کنجکاوی دارم و تحلیل و استنباط کردن رو دوست دارم

با سلام و احترام بزرگوار
به نظر می رسد شما در یک حالت تردید و شک قرار گرفته اید و ادامه همین موضوع به ضررتان تمام خواهد شد، از آنجایی شما یک فرد منطقی هستید و دوست دارید موفق باشید و در یک رشته ای تحصیل کنید که حالت تحیلیل و کنجکاوی در آن باشد، اتفاقا همین رشته حقوق خیلی خوبه! اتفاقا اگر روحیه مشاوره هم داشته باشید خیلی می توانید کارهای خیر و بزرگی را انجام بدهید، تمام ذهنیات خود را به سایر رشته ها کنار بگذارید و بچسبید به همین رشته، می توانید با اساتید خودتان در این مورد همین رشته صحبت کنید تا انگیزه شما تقویت شود و بتوانید همین رشته را به خوبی بشناسید، سعی کنید رشته را به صورت اقتصادی تحلیل کنید . به نظر می رسید در مورد نحوه مطالعه و آینده رشته ای که در آن مشغول هستید با اساتید خودتان یک مشورتی بکنید، تا روحیه شما تقویت شود. در ضمن اگر بر فرض به رشته روانشناسی هم خیلی علاقه مند باشید می توانید در کنار همین رشته مطالعات جنبی داشته باشید و یک سری از اطاعاتی بدستتون میاد.
کار منطقی در مورد شما این است که شما فعلا تا حد کارشناسی بخوانید شاید در طول کارشناسی نظرتان به این رشته عوض شده و نگاهتان تغییر کند. سعی کنید ذهنتان به سایر موارد و رشته ها مشغول نشود و خیلی افسوس و غصه نخورید، خود همین رشته بهترین رشته علوم انسانی است، اگر خوب بخوانید و وقت بگذارید خیلی مفید برای جامعه خواهید شد. عمده در رشته ها این است که شخص بتواند خوب بخواند و موفق باشد و خدمتی به خلق الله داشته باشد.
پس ارزش ندارد که نگران باشید و در حالت حیران به سر ببرید.

[=Arial Black]سلام
منم تا حدودی و شاید بیشتر از شما این حالت را در دوران تحصیلم داشتم.
هم به رشته کامپیوتر علاقه داشتم، هم به الکترونیک ، هم به فیزیک نظری، هم به جراحی قلب ، هم به جراحی مغز ، هم به ...
اصلا هم نمیتونستم یکی را بر بقیه ترجیح بدهم.

بالاخره رشته ای قبول شدم که دوستش نداشتم و پس از اخذ لیسانس در آن و چندین سال اشتغال به کار در آن ، کارشناسی ارشدم را در رشته ای که جدیدا به آن علاقمند شده بودم و در گذشته اصلا به این رشته فکر هم نمی کردم، پی گرفتم و "سیر مطالعات علمی" من در مسیر خاصی پیش رفت و اکنون که پس از گذر سالها به آن نگاه میکنم ، می بینم که چقدر خیر بوده است. چون در این رشته جدید، از اطلاعاتی که از سایر رشته های قبلی که زمانی به آنها علاقمند بودم داشتم، به نحو ابتکاری می توانم استفاده کنم.

چند نکته:
1- شما خانم هستید و دغدغه سربازی ندارید. بنابراین اینطور نیست که "اگر دانشگاه نروید، ناچار باید به خدمت بروید". این فرمول ، پسران را شدیداً محدود می کند.
شما میتوانید هر چند بار که لازم باشد پس از اتمام رشته فعلی و یا حتی با انصراف از رشته فعلی، کنکور را دوباره امتحان بدهید و رشته دلخواهتان را پی بگیرید.
این بهترین راه است اما این راه را توصیه نمیکنم. هزینه های زیادی دارد و سخت است و کار هر کسی نیست. مگر آنکه واقعا علاقه شما به یک رشته دیگری با دلیل و منطق، قطعی شده باشد.

2- به جای آنکه دنبال رشته ای بگردید که علایق شما را داشته باشد ، بررسی کنید ببینید از علایق و توانایی های خودتان در همین رشته ای که مشغول آن هستید، چگونه می توانید استفاده کنید.
خودتان با ابتکار خودتان ، روشها و کاربردهایی منطبق با علایق خودتان در همین رشته پیدا و ایجاد کنید.
این بی خطرترین و مقرون به صرفه ترین و شاید درست ترین راه است و فکر می کنم همه مشاوران هم همین راه را به شما پیشنهاد کنند (اما افراد آرمان گرایی مثل من را قانع نمی کند).

3- در کنار رشته ای که مثلا لیسانس آن را می گیرید و احیانا در همان زمینه مشغول کار می شوید و درآمد کسب می کنید ، فوق لیسانس خودتان را در رشته ای پیگیری کنید که مورد علاقه تان باشد.
این یک راه حد وسط راههای قبلی است. همان راهی که من طی کردم. عیبش این است که چون ادامه تحصیلتان در رشته ای غیر از رشته شغلی تان است ، از نظر شغلی پیشرفت نمیکنید و چون موقعیت اجتماعی تان وابسته به شغلتان است ، لذا از نظر موقعیت اجتماعی نیز پیشرفت نمی کنید.
البته اگر بعد از اخذ فوق لیسانس ، بتوانید کاری در زمینه رشته جدیدتان پیدا کنید و تغییر شغل بدهید ، زهی سعادت.

موضوع قفل شده است