جمع بندی قضيه دختران حضرت لوط (ع) و مهاجمان

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قضيه دختران حضرت لوط (ع) و مهاجمان

در داستان حضرت لوط ( علي نبينا و آله و عليه السلام) وقتي فرشتگان الهي به عنوان مهمان بر حضرت لوط وارد مي شوند مردم شهر به قصد ارتكاب گناه به در خانه آن حضرت هجوم مبآورند حضرت لوط نيز براي جلوگيري از اين عمل زشت ، دختران خود را به آنها پيشنهاد مي كند . علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير شريف الميزان در سوره هود در مورد جنبه هاي مختلف اين مساله بحث نموده و نهايتا" بيان مي دارند كه منظور حضرت لوط از عرضه دخترانش ، ازدواج بوده است و ساير جنبه ها را نفي مي كنند.

سوالي كه براي من مطرح است اين است كه وقتي آن فضا را تصور و تجسم مي كنيم كه مردم آن ديار به قصد ارتكاب معصيت به خانه آن حضرت هجوم آورده اند يعني تعدادشان زياد بوده است مگر حضرت لوط چند تا دختر داشته كه مي توانستند با مهاجمين ازدواج نمايند؟ فرضا" اگر مهاجمين 20 يا 30 يا حتي بيشتر بودند مگر حضرت لوط به اين تعداد دختر داشتند؟ با اين حساب آيا مي توان گفت كه منظور حضرت لوط دفع افسد به فاسد بوده است؟ يعني مهاجمين با دختران جمع شوند و كاري با مهمانان نداشته باشند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب

اینکه جناب لوط چه تعداد دختر داشته، هيچ دليلى‏ در دست نيست؛ نه در كلام خداى تعالى و نه در تاريخى كه مورد اعتماد باشد؛ بله، در تورات موجود آمده كه لوط تنها دو دختر داشته ولى گفته تورات مورد اعتماد نيست. (ترجمه الميزان، ج‏10، ص: 508
[=arial]
لوط نبی قاعدتا چند دختر بیشتر نداشته و از آن قوم، تنها به تعداد دخترانش می توانستند، ازدواج نمایند؛ در حقیقت لوط نبی براى جلوگيرى از منكر، ابتدا راه معروف را به قومش نشان می دهد و آن ازدواج مشروع است (هؤُلاءِ بَناتي‏ هُنَّ أَطْهَرُ لَكُم) ؛

[=arial][=arial]بله، در برابر افرادی که از شهوت همانند کوره آتشند، معنا ندارد که گفته شود: خودت را کنترل کن و شهوتت را خاموش گردان! بلکه باید راه صحیح ارضای مشروع را هم به او نشان داد و سپس او را از منکر بازداشت و این واقعیتی غیر قابل انکار است. لوط هم ابتدا راه صحیح ارضای شهوت را به قوم نادانش نشان می دهد و آن «ازدواج مشروع» است و در این دعوت، پیشقدم شده و حاضر است برای جلوگیری از گناه، ازدواجی ساده و آسان را برگزار نماید و دخترانش را به عقد افرادی که حاضرند برای رعایت فرمان الهی از گناه بگذرند، در آورد و اصلا یکی از مهمترین آثار مشروعیت ازدواج هم، جلوگیری از انحراف جنسی است.

[=arial] اساس امر به معروف و نهی از منکر هم بر این اصل استوار است که ابتدا راه های صحیح، مشروع و معروف را به جامعه نشان دهیم و سپس از کارهای منکر و نامشروع نهی نموده و جلوگیری کنیم؛ خدای سبحان در سوره مومنون، ضمن برشمردن صفات مومنان، ازدواج را به عنوان راهی مشروع و مورد رضای الهی برای دفع قوای شهوانی یاد نموده، و سپس از انحراف از این مسیر مشروع نهی می کند؛ یعنی راه سالم و معروف را نشان می دهد و سپس غیر آن راه را منکر نامیده و از آن نهی می کند.

لذا لوط (ع) می بینه یه عده آدم نادون از خدا بیخبر آمده اند در ِ خانه اش و قصد سوئی به مهمانانش دارند! لوط (ع) که پیامبر بزرگ خداست و بارها و بارها به نهی از منکر مردم پرداخته و آنها را از گناهان نهی نموده، اینجا نمی آید راه گناه را به آنها نشان دهد و با گناه بزرگ (زنا)، جلوی گناه دیگر (لواط) را بگیرد! [=arial]او خطاب به مردمی که بر اثر گناهان بزرگ، گویی رنگ فطرتشان زنگ برداشته و انسانیتشان مسخ شده، می گوید: اینکه مردان شما به مردانتان اکتفا می کنند و زنانتان به زنان شما (اعراف/81 ، نمل/55 و ...) ، این کار بی سابقه (اعراف/80) ، بر خلاف ناموس آفرینش است و سر از سنگباران الهی در می آورد! (اعراف/84) ؛ راهی که خدای سبحان برای ارضای صحیح قوای شهوانی قرار داده ازدواج است (اعراف/81 ، نمل/55 و ...) و بقیه راه نماها، بیراهه است!

[=arial][=arial]و در چنین فضایی که هیچ قوت وقدرتی در دفع آنها و جلوگیری از گناه ندارد (هود/80) ، حاضر می شود دخترانش را به صورت مشروع به عقد آنان در آورد (یعنی مثلا اگر سه دختر داشته، حاضر شده آنها را به عقد سه نفر در آورد) و خود در راه سامان بخشی و تبلیغ عملی امر حلال ازدواج، پیشقدم می شود!

[=arial] بله، لوط (ع) هم می دانست که آن قوم نادان به دخترانش رغبتی ندارند و پیشنهادش را نمی پذیرند (هود/79) اما می خواهد حجت را بر آنان تمام کند (نساء/165).

[=arial]و آیت الله مکارم در این زمینه می فرمایند:
جمله اى که لوط به هنگام حمله قوم به خانه او، به قصد تجاوز به مهمانانش گفت که: این دختران من براى شما پاک و حلال است، از آنها استفاده کنید و گرد گناه نگردید،(1) در میان مفسران سوالاتى را بر انگیخته است.

نخست این که: آیا منظور، دختران نسبى و حقیقى لوط بوده اند؟ در حالى که آنها طبق نقل تاریخ دو یا سه نفر بیشتر نبودند، چگونه آنها را به این جمعیت پیشنهاد مى کند؟
یا این که: منظور همه دختران قوم و شهر بوده است، که مطابق معمول، بزرگ قبیله از آنها به عنوان دختران خود یاد مى کند؟
احتمال دوم ضعیف به نظر مى رسد؛ چرا که خلاف ظاهر است و صحیح همان احتمال اول است، و این پیشنهاد لوط، به خاطر آن بود که مهاجمین عدهاى از اهل قریه بودند، نه همه آنها، به علاوه او مى خواهد نهایت فداکارى خود را در اینجا نشان دهد، که من حتى حاضرم براى مبارزه با گناهو همچنین حفظ حیثیت میهمانانم دختران خودم را به همسرى شما در آورم، شاید وجدان خفته آنها با این فداکارى بى نظیر بیدار شود، و به راه حق باز گردند.

دیگر این که: مگر ازدواجدختر با ایمانى مانند دختران لوط، با کفار بى ایمانجایز بود که چنین پیشنهادى را کرد؟!
پاسخ این سوال را از دو راه گفته اند:
یکى این که در آیین لوط، همانند آغاز اسلام، تحریم چنین ازدواجى وجود نداشت، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) دختر خود «زینب» را به ازدواج«ابى العاص» قبل از آن که اسلام را بپذیرد در آورد، ولى بعداً این حکم منسوخ گشت.(2)
اما این پاسخ خالى از اشکال نیست؛ زیرا ازدواج«ابى العاص» با «زینب» قبل از بعثت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود نه قبل از اسلامِ «ابى العاص»(3) و این قابل مقایسه با ازدواج دختران لوط نیست،

بنابراین بهتر پاسخ دوم است و آن این که:
منظور «لوط» پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیایید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
و از اینجا روشن مى شود که، ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد، نادرست است؛ زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود.(4)

پی نوشت:
(1). سوره هود، آیه 78.
(2). تفسیر «مجمع البیان» و تفسیر «کبیر فخر رازى»؛ «وسائل الشیعه»، جلد 21، صفحه 110، حدیث 26652 (چاپ آل البیت)؛ «بحار الانوار»، جلد 10، صفحه 385، حدیث 2.
(3). «بحار الانوار»، جلد 19، صفحه 348 (ضمناً توجه داشته باشید ابى العاص پسر خواهر خدیجه یعنى پسر خاله زینب بود).
(4). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ سی و سوم، ج 9، ص 222.
[=arial] [=arial]

عمار;946080 نوشت:
منظور «لوط» پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیایید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
و از اینجا روشن مى شود که، ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد، نادرست است؛ زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود.(4)
سلام به نظر شما این استفاده ابزاری از دختران نیست که پدری انها رو به ازدواج کسی که خواست در بیاره؟ بر فرض دخترای لوط اگر قبول میکردند بخاطر درخواست پدرشونه نه اینکه قلبا راضی باشند.

[="Tahoma"][="Navy"]

tabrizbayi;945262 نوشت:
در داستان حضرت لوط ( علي نبينا و آله و عليه السلام) وقتي فرشتگان الهي به عنوان مهمان بر حضرت لوط وارد مي شوند مردم شهر به قصد ارتكاب گناه به در خانه آن حضرت هجوم مبآورند حضرت لوط نيز براي جلوگيري از اين عمل زشت ، دختران خود را به آنها پيشنهاد مي كند . علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير شريف الميزان در سوره هود در مورد جنبه هاي مختلف اين مساله بحث نموده و نهايتا" بيان مي دارند كه منظور حضرت لوط از عرضه دخترانش ، ازدواج بوده است و ساير جنبه ها را نفي مي كنند.

سوالي كه براي من مطرح است اين است كه وقتي آن فضا را تصور و تجسم مي كنيم كه مردم آن ديار به قصد ارتكاب معصيت به خانه آن حضرت هجوم آورده اند يعني تعدادشان زياد بوده است مگر حضرت لوط چند تا دختر داشته كه مي توانستند با مهاجمين ازدواج نمايند؟ فرضا" اگر مهاجمين 20 يا 30 يا حتي بيشتر بودند مگر حضرت لوط به اين تعداد دختر داشتند؟ با اين حساب آيا مي توان گفت كه منظور حضرت لوط دفع افسد به فاسد بوده است؟ يعني مهاجمين با دختران جمع شوند و كاري با مهمانان نداشته باشند؟


سلام
این پیشنهادی بود که اگر مورد قبول قرار می گرفت قابل تسری به سایر دختران هم بود چه اینکه اگر جمعی از آنان قبول می کردند با دختران حضرت ازدواج کنند بقیه هم می توانستند ازدواج با سایر دختران را بپذیرند. پس هرچند ظاهر دعوت حضرت لوط به ازدواج با دختران خود است اما اساسش دعوت به ازدواج با غیر همجنس است که اگر مقبول می افتاد اصل مشکل حل می شد نتیجه اینکه تعداد دختران حضرت لوط در این پیشنهاد موضوعیت ندارد.
یا علیم[/]

tabrizbayi;945262 نوشت:
در داستان حضرت لوط ( علي نبينا و آله و عليه السلام) وقتي فرشتگان الهي به عنوان مهمان بر حضرت لوط وارد مي شوند مردم شهر به قصد ارتكاب گناه به در خانه آن حضرت هجوم مبآورند حضرت لوط نيز براي جلوگيري از اين عمل زشت ، دختران خود را به آنها پيشنهاد مي كند
،
العفو

سلام فقط خدا
بنظرم خوبه که این دو روایت رو هم راجع به این ماجرا بخونیم

حکایت حضرت لوط از کتاب تاریخ انبیا علیه سالم

حکایت حضرت لوط از کتاب قصه های آسمانی

عافیت و عاقبت بخیر باشید

دوستان من خیلی در این زمینه اطلاعات ندارم ولی باید چند تا چیز رو بگم:
اول اینکه شبهه تو دین رو باید براساس اطلاعات مکتوب و قابل استناد پاسخ داد مثل دوست عزیزمون عمار که با مرجع مطالبشون رو بیان کردن که جای تشکر داره
دوم اینکه ایجاد شبهه خیلی راحت تر از پاسخ منطقی به اون هست و خیلی راحت میشه شبهه ایجاد کرد و سخت میشه پاسخی براش پیدا کرد.
سوم اینکه ما همه معتقدیم دین ها و پیامبر های قبل از حضرت محمد(ص) در زمینه اماده سازی و تکمیل دین کار میکردن تا اینکه اسلام بیاد و دین رو کامل کنه. پس میشه گفت قرار نیس همه چیزهایی که توی دین اسلام هست اون زمان هم باشه. با این شرایط مثلا منطقی هست برخی از دستورات مثل حجاب و ... اون زما نبوده باشه ولی اینکه یه پیامبر بیاد و چند نفر رو به فساد دعوت کنه برای جلوگیری از افسد چیز منطقی نیست. آیا اون زمان مسئله ای مثل ازدواج موقت یا چندهمسری در دینشون نبوده؟ یادمون باشه قرآن حکمت هایی داره که برای همیشه باید بدیع بمونه پس قرار نیست همه مطالب این کتاب اسمونی رو الان درک کنیم. شاید برخی از اون برای قرن های بعدی هست.
یا علی

قرآن مي فرمايد " وسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون" يعني اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد. اين سايت هم به احتمال زياد توسط متخصصان علوم ديني اداره مي شود بنابراين جاي مناسبي براي طرح پرسش است اما اينكه پرسشگري را ايجاد شبهه در دين بناميم و از پاسخ طفره برويم با عقل و نقل جور در نمي آيد و آسانترين راه و البته بدترين روش براي طفره رفتن از پاسخ دهي است. به هر حال تقليد صرف يك مساله است تحقيق و پرسشگري مساله ديگري است و معمولا" بر اساس روحيات و خلقيات انسانهاست اما آموزه قران تا جايي كه من مي دانم رد و قبول بر اساس تحقيق و تعقل و پرسشگري است.
اما يك نكته مهمتر اين است كه اگر نظر يا روش فرد ديگري را نپسنديديم نبايد به گونه اي برخورد كنيم كه به تكفير ديگران بينجامد. شبهه در دين اصطلاح نامربوطي است اگر دين واقعي باشد حتما" براي سوالات انسان جوابهاي منطقي و عقلاني خواهد داشت. گل

Miss.Narges;946174 نوشت:
سلام به نظر شما این استفاده ابزاری از دختران نیست که پدری انها رو به ازدواج کسی که خواست در بیاره؟ بر فرض دخترای لوط اگر قبول میکردند بخاطر درخواست پدرشونه نه اینکه قلبا راضی باشند.

[=arial]با سلام
مسلما بر فرض محقق شدن چنین پیشنهادی خود دختران هم توجیح بودند و مشکلی با این قضیه نداشتند. اینکار به خاطر مصلحت بزرگتری بوده که ربطی به استفاده ابزاری ندارد.

پرسش:
در داستان حضرت لوط چرا ایشان دختران خود را به کل افراد روستا پیشنهاد ازدواج داد؟ مگر چنین چیزی ممکن است که چندین شخص با یک دختر ازدواج کنند؟

پاسخ:
اینکه جناب لوط چه تعداد دختر داشته، هيچ دليلى‏ در دست نيست؛ نه در كلام خداى تعالى و نه در تاريخى كه مورد اعتماد باشد؛ بله، در تورات موجود آمده كه لوط تنها دو دختر داشته ولى گفته تورات مورد اعتماد نيست. (1)
لوط نبی قاعدتا چند دختر بیشتر نداشته و از آن قوم، تنها به تعداد دخترانش می توانستند، ازدواج نمایند؛ در حقیقت لوط نبی براى جلوگيرى از منكر، ابتدا راه معروف را به قومش نشان می دهد و آن ازدواج مشروع است (هؤُلاءِ بَناتي‏ هُنَّ أَطْهَرُ لَكُم) .

لوط (ع) می بینه یه عده آدم نادون از خدا بیخبر آمده اند در ِ خانه اش و قصد سوئی به مهمانانش دارند! لوط (ع) که پیامبر بزرگ خداست و بارها و بارها به نهی از منکر مردم پرداخته و آنها را از گناهان نهی نموده، اینجا نمی آید راه گناه را به آنها نشان دهد و با گناه بزرگ (زنا)، جلوی گناه دیگر (لواط) را بگیرد! او خطاب به مردمی که بر اثر گناهان بزرگ، گویی رنگ فطرتشان زنگ برداشته و انسانیتشان مسخ شده، می گوید: اینکه مردان شما به مردانتان اکتفا می کنند و زنانتان به زنان شما (اعراف/81 ، نمل/55 و ...) ، این کار بی سابقه (اعراف/80) ، بر خلاف ناموس آفرینش است و سر از سنگباران الهی در می آورد! (اعراف/84) ؛ راهی که خدای سبحان برای ارضای صحیح قوای شهوانی قرار داده ازدواج است (اعراف/81 ، نمل/55 و ...) و بقیه راه نماها، بیراهه است!

و در چنین فضایی که هیچ قوت وقدرتی در دفع آنها و جلوگیری از گناه ندارد (هود/80) ، حاضر می شود دخترانش را به صورت مشروع به عقد آنان در آورد (یعنی مثلا اگر سه دختر داشته، حاضر شده آنها را به عقد سه نفر در آورد) و خود در راه سامان بخشی و تبلیغ عملی امر حلال ازدواج، پیشقدم می شود!

بله، لوط (ع) هم می دانست که آن قوم نادان به دخترانش رغبتی ندارند و پیشنهادش را نمی پذیرند (هود/79) اما می خواهد حجت را بر آنان تمام کند (نساء/165).

و آیت الله مکارم در این زمینه می فرمایند:
جمله اى که لوط به هنگام حمله قوم به خانه او، به قصد تجاوز به مهمانانش گفت که: این دختران من براى شما پاک و حلال است، از آنها استفاده کنید و گرد گناه نگردید،(2) در میان مفسران سوالاتى را بر انگیخته است.

نخست این که: آیا منظور، دختران نسبى و حقیقى لوط بوده اند؟ در حالى که آنها طبق نقل تاریخ دو یا سه نفر بیشتر نبودند، چگونه آنها را به این جمعیت پیشنهاد مى کند؟
یا این که: منظور همه دختران قوم و شهر بوده است، که مطابق معمول، بزرگ قبیله از آنها به عنوان دختران خود یاد مى کند؟
احتمال دوم ضعیف به نظر مى رسد؛ چرا که خلاف ظاهر است و صحیح همان احتمال اول است، و این پیشنهاد لوط، به خاطر آن بود که مهاجمین عدهاى از اهل قریه بودند، نه همه آنها، به علاوه او مى خواهد نهایت فداکارى خود را در اینجا نشان دهد، که من حتى حاضرم براى مبارزه با گناهو همچنین حفظ حیثیت میهمانانم دختران خودم را به همسرى شما در آورم، شاید وجدان خفته آنها با این فداکارى بى نظیر بیدار شود، و به راه حق باز گردند.

دیگر این که: مگر ازدواج دختر با ایمانى مانند دختران لوط، با کفار بى ایمان جایز بود که چنین پیشنهادى را کرد؟!
پاسخ این سوال را از دو راه گفته اند:
یکى این که در آیین لوط، همانند آغاز اسلام، تحریم چنین ازدواجى وجود نداشت، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) دختر خود «زینب» را به ازدواج«ابى العاص» قبل از آن که اسلام را بپذیرد در آورد، ولى بعداً این حکم منسوخ گشت. (3)
اما این پاسخ خالى از اشکال نیست؛ زیرا ازدواج«ابى العاص» با «زینب» قبل از بعثت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود نه قبل از اسلامِ «ابى العاص» (4) و این قابل مقایسه با ازدواج دختران لوط نیست،

بنابراین بهتر پاسخ دوم است و آن این که:
منظور «لوط» پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیایید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
و از اینجا روشن مى شود که، ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد، نادرست است؛ زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود.(5)

__________________________________
(1). ترجمه الميزان، ج‏10، ص: 508
(2). هود: 11/ 78.
(3). «تفسیر مجمع البیان» و «تفسیر کبیر فخر رازى»؛ «وسائل الشیعه»، جلد 21، صفحه 110، حدیث 26652 (چاپ آل البیت)؛ «بحار الانوار»، جلد 10، صفحه 385، حدیث 2.
(4). بحار الانوار، ج 19، ص348 (ضمناً توجه داشته باشید ابى العاص پسر خواهر خدیجه یعنى پسر خاله زینب بود).
(5). مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، چاپ سی و سوم، ج 9، ص 222.

موضوع قفل شده است