جمع بندی ضرورت رخ دادن واقعه عظیم قیامت چیست؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ضرورت رخ دادن واقعه عظیم قیامت چیست؟

سلام

گفته اند بهشت و جهنم باطن دنیاست.و همین حالا هم وجود دارند.

میخواستم بدانم حکمت رخ دادن واقعه قیامت چیست؟ به عبارتی آن طور که در آیات قرآن روز قیامت ترسیم شده
چرا باید آسمان ها و زمین و همه چیز باید دگرگون شوند؟ مثلا زلزله عظیم, در یاها جوشان, تاریک شدن خورشید , پراکنده شدن ستارگان و ...

چرا حوادث فوق باید به وقع بپیوندد؟ آیا صحنه قیامت برای آمادگی برپایی جهان آخرت هست؟ در حالی که جهان اخرت و بهشت و جهنم همین الان هم وجود دارند؟

متشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

صمیمی;945144 نوشت:
ضرورت رخ دادن واقعه عظیم قیامت چیست؟

سلام

گفته اند بهشت و جهنم باطن دنیاست.و همین حالا هم وجود دارند.

میخواستم بدانم حکمت رخ دادن واقعه قیامت چیست؟ به عبارتی آن طور که در آیات قرآن روز قیامت ترسیم شده
چرا باید آسمان ها و زمین و همه چیز باید دگرگون شوند؟ مثلا زلزله عظیم, در یاها جوشان, تاریک شدن خورشید , پراکنده شدن ستارگان و ...

چرا حوادث فوق باید به وقع بپیوندد؟ آیا صحنه قیامت برای آمادگی برپایی جهان آخرت هست؟ در حالی که جهان اخرت و بهشت و جهنم همین الان هم وجود دارند؟

متشکر



با سلام وعرض ادب و تقدیر از پرسش خوب شما

هر موجود مادّی دارای حركت جوهری است؛ از جمله خود عالم مادّه با تمام گستره اش. و هر حركتی نيز مبداء و مقصدی دارد(سوره ابراهیم، آیه48) مبداء آن بالقوّه بودن و مقصدش بالفعل شدن است. لذا تك تك موجودات مادّی و از جمله خود عالم مادّه، همگي به خاطر ذات متحرّكشان دائماً در حال بالفعل شدن می باشند. (برگرفته از: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 285 الی 293، نشر بین الملل، چاپ هفتم، قم، 1386 ش.) و فعليّت كامل مساوی است با رها شدن از مادّيّت و مجرّد شدن از مادّه. لذا هم تك تك موجودات مادّی هم خود عالم مادّه، همگی به سوی مجرّد شدن می روند؛(المحقق السبزواری، شرح المنظومة، ج 4، ص314، نشر ناب) كه از اين مجرّد شدن ـ كه نتيجه ی ذاتی حركت جوهری داشتن است ـ تعبير می كنند به مرگ يا قيامت. مرگ تك تك موجودات مادّی را قيامت صغری(1)، و مرگ كلّ جهان مادّی را قيامت كبری گويند.

لذا قيامت جهان، يك روند طبيعی است كه ناشی از ذات سيّال عالم مادّه است؛ البته وقتی اين روند طبيعی طیّ شد، به طور طبيعی وضع انسان ها هم معلوم می شود، چون در همين روند هر كسی به باطن خويش (صورت برزخی خويش) رجوع می كند. وقتی موجودی ذاتش «از قوّه به فعليّت رفتن» است، طبيعی است كه روزی به فعليّت می رسد و به فعليّت رسيدن يك موجود، مساوی است با مجرّد شدن او.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زندگی هر كسی در روي زمين، با مرگ خودش پايان می يابد؛ كه آن را قيامت صغری گويند. رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه» هر كه مرد، يقيناً قيامتش برپا گشت. امّا خود زمين هم موجودی است كه بايد روزی بميرد؛ يعنی صورت برزخی و تجرّدی بيابد؛ كما اينكه آسمان ها و نجوم نيز چنين خواهند شد. لذا خدای تعالی فرمود: « يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»(إبراهيم:48)؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمان ها(به آسمان هاى ديگرى) مبدّل مى‏شوند، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى‏گردند. يعني همان گونه كه انسانها و ديگر موجودات، با مردن به صورت موجود برزخی در می آيند، زمين و آسمان ها هم با مردن(قيامت) به صورت زمين و آسمان مجرّد در خواهند آمد.

هادی;946287 نوشت:

با سلام وعرض ادب و تقدیر از پرسش خوب شما

هر موجود مادّی دارای حركت جوهری است؛ از جمله خود عالم مادّه با تمام گستره اش. و هر حركتی نيز مبداء و مقصدی دارد(سوره ابراهیم، آیه48) مبداء آن بالقوّه بودن و مقصدش بالفعل شدن است. لذا تك تك موجودات مادّی و از جمله خود عالم مادّه، همگي به خاطر ذات متحرّكشان دائماً در حال بالفعل شدن می باشند. (برگرفته از: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 285 الی 293، نشر بین الملل، چاپ هفتم، قم، 1386 ش.) و فعليّت كامل مساوی است با رها شدن از مادّيّت و مجرّد شدن از مادّه. لذا هم تك تك موجودات مادّی هم خود عالم مادّه، همگی به سوی مجرّد شدن می روند؛(المحقق السبزواری، شرح المنظومة، ج 4، ص314، نشر ناب) كه از اين مجرّد شدن ـ كه نتيجه ی ذاتی حركت جوهری داشتن است ـ تعبير می كنند به مرگ يا قيامت. مرگ تك تك موجودات مادّی را قيامت صغری(1)، و مرگ كلّ جهان مادّی را قيامت كبری گويند.

لذا قيامت جهان، يك روند طبيعی است كه ناشی از ذات سيّال عالم مادّه است؛ البته وقتی اين روند طبيعی طیّ شد، به طور طبيعی وضع انسان ها هم معلوم می شود، چون در همين روند هر كسی به باطن خويش (صورت برزخی خويش) رجوع می كند. وقتی موجودی ذاتش «از قوّه به فعليّت رفتن» است، طبيعی است كه روزی به فعليّت می رسد و به فعليّت رسيدن يك موجود، مساوی است با مجرّد شدن او.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زندگی هر كسی در روي زمين، با مرگ خودش پايان می يابد؛ كه آن را قيامت صغری گويند. رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه» هر كه مرد، يقيناً قيامتش برپا گشت. امّا خود زمين هم موجودی است كه بايد روزی بميرد؛ يعنی صورت برزخی و تجرّدی بيابد؛ كما اينكه آسمان ها و نجوم نيز چنين خواهند شد. لذا خدای تعالی فرمود: « يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»(إبراهيم:48)؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمان ها(به آسمان هاى ديگرى) مبدّل مى‏شوند، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى‏گردند. يعني همان گونه كه انسانها و ديگر موجودات، با مردن به صورت موجود برزخی در می آيند، زمين و آسمان ها هم با مردن(قيامت) به صورت زمين و آسمان مجرّد در خواهند آمد.

جناب هدی من واقعا نمیدونم این حرفهایی که قرمز و آبیشون کردم چه حجت عقلی میتونه داشته باشه ... ماده در حال تغییر و دگرگونی هست ... از یک حالت به حالتی دیگر بدل میشه ... ولی چه نیازی هست که بیایم و برای اون مبدا و مقصد در نظر بگیریم ... قوه و فعلیت براش در نظر بگیریم .

مواد زیادی هم هستند که دارند بین قوه و فعلیتشون نوسان میکنند اصلا فرض میکنیم یک فریزر درست کردیم و دمای اون رو رسوندیم به صفر کلوین ... یا در حدود اون ... چون دیگه اون ماده اتم ها و ملکولهاش حرکت نمیکنند و از حرکت بازمیایستند باید اون ماده مجرد بشه ... یا قیامتش فرا برسه ... یا اینکه رسدن به قیامتش بیشتر طول بکشه ...

لابد اگر یک لیوان آب رو بزاریم رویه گاز تا بجوشه ... چون ملکولهاش خیلی سریعتر از یک لیوان آب یخ حرکت میکنند ... زودتر به قیامتش میرسه ...

به نظره من این تفکرات آقای مصباح هیچ وجه عقلانی نداره که بگیم ماده داره حرکت میکنه تا به فعلیتش برسه و وقتی به فعلیتش رسید همون زمانه قیامتش هست ....

هادی;946287 نوشت:
لذا قيامت جهان، يك روند طبيعی است كه ناشی از ذات سيّال عالم مادّه است؛ البته وقتی اين روند طبيعی طیّ شد، به طور طبيعی وضع انسان ها هم معلوم می شود، چون در همين روند هر كسی به باطن خويش (صورت برزخی خويش) رجوع می كند. وقتی موجودی ذاتش «از قوّه به فعليّت رفتن» است، طبيعی است كه روزی به فعليّت می رسد و به فعليّت رسيدن يك موجود، مساوی است با مجرّد شدن او.

ــ


عرض سلام
در مورد جرکت جوهری و رفتن بسوی کمال اشکالی نیست.اما سوال این هست که اگر قیامت طبق تعبیر شما حرکت بسوی کمال و رسیدن عاالم ماده از قوه به فعلیت هست این کار چه الزامی به نابود شدن نظام جهان و این همه حوادث هولناک قیامت که در قرآن به انها اشاره شده می باشد؟

باسمه الواحد القهار

با سلام و احترام و نیز تشکر از توضیحات خوب استاد هادی گرامی

صمیمی;946346 نوشت:
چه الزامی به نابود شدن نظام جهان و این همه حوادث هولناک قیامت که در قرآن به انها اشاره شده می باشد؟

اندکاک و فنای عالم در قیامت به جهت ظهور حضرت حق به قهاریّت،عظمت و هیبت و جلال است:

"لمن الملک الیوم لله الواحد القهار"

هیچیک از موجودات عوالم عقلی و مثالی و مادی را یارای مشاهده ی عظمت و جلالت و کبریای حق نیست:

"انظُرْ إلي الجبل فإن استقر مكانه فسوف تراني فلمّا تجلي ربُّه للجبل جعله دكّاً..."

لذا همه ی عوالم وجود در پرتو تجلی عظمت و قهاریّت حق متعال مندک و فانی می گردند.

[="Tahoma"][="Navy"]

صمیمی;945144 نوشت:
سلام

گفته اند بهشت و جهنم باطن دنیاست.و همین حالا هم وجود دارند.

میخواستم بدانم حکمت رخ دادن واقعه قیامت چیست؟ به عبارتی آن طور که در آیات قرآن روز قیامت ترسیم شده
چرا باید آسمان ها و زمین و همه چیز باید دگرگون شوند؟ مثلا زلزله عظیم, در یاها جوشان, تاریک شدن خورشید , پراکنده شدن ستارگان و ...

چرا حوادث فوق باید به وقع بپیوندد؟ آیا صحنه قیامت برای آمادگی برپایی جهان آخرت هست؟ در حالی که جهان اخرت و بهشت و جهنم همین الان هم وجود دارند؟

متشکر


سلام
در نگاهی که معاد، جسمانی روحانی است حضور جسم یک امر ضروری به نظر می رسد هرچند دلیل ضرورت آن معلوم نیست. چه بسا سیر طبیعی جهان مادی موجب وقوع معاد جسمانی است البته معاد جسمانی به آن معنا که کل عالم ماده به عالم معنا و ملکوت باز گردد.
اما در نگاهی که معاد را روحانی میداند حضور جسم در معاد هیچ ضرورتی ندارد و اگر بازگشت کلی برای عالم طبیعت به ملکوت هم صورت گیرد صرفا این یک الحاق است و نه بیشتر.
یا علیم[/]

حبیبه;946359 نوشت:
اندکاک و فنای عالم در قیامت به جهت ظهور حضرت حق به قهاریّت،عظمت و هیبت و جلال است:

"لمن الملک الیوم لله الواحد القهار"

هیچیک از موجودات عوالم عقلی و مثالی و مادی را یارای مشاهده ی عظمت و جلالت و کبریای حق نیست:

"انظُرْ إلي الجبل فإن استقر مكانه فسوف تراني فلمّا تجلي ربُّه للجبل جعله دكّاً..."

لذا همه ی عوالم وجود در پرتو تجلی عظمت و قهاریّت حق متعال مندک و فانی می گردند.


سلام و تشکر از حضور شما در بحث

فرمودید که ظهور حضرت حق به قهاریت و عظمت و هیبت و جلال باعث فنای عالم و قیامت کبری میگردد.

اولا حکمت این حادثه قیامت چیست؟(حکمت این ظهور حضرت حق که باعث قیامت میشود)
کارشناس محترم از حرکت جوهری حرف زندند اما بروز و ظهور حوادث هولناک قیامت چه ربطی به حرکت جوهری دارد؟ طبق فلسفه صدرایی حرکت جوهری همیشه و در تماما در ذات ماده جاری هست نه اینکه ماده و استعداد متظر ظهور یک حادثه بنام قیامت شوند تا حرکت جوهری تحقق گیرد.

محی الدین;946412 نوشت:
در نگاهی که معاد، جسمانی روحانی است حضور جسم یک امر ضروری به نظر می رسد هرچند دلیل ضرورت آن معلوم نیست. چه بسا سیر طبیعی جهان مادی موجب وقوع معاد جسمانی است البته معاد جسمانی به آن معنا که کل عالم ماده به عالم معنا و ملکوت باز گردد.
اما در نگاهی که معاد را روحانی میداند حضور جسم در معاد هیچ ضرورتی ندارد و اگر بازگشت کلی برای عالم طبیعت به ملکوت هم صورت گیرد صرفا این یک الحاق است و نه بیشتر.

با سلام و تشکر از حضور شما
بله عالم ماده به عالم ملکوت بازمیگردد.اما چرا و چگونه با حوادث قیامت؟ این قیامت چه نقشی دقیقا ایفا میکند.؟

باسمه الواحد القهار

با سلام و احترام

صمیمی;946524 نوشت:

سلام و تشکر از حضور شما در بحث

فرمودید که ظهور حضرت حق به قهاریت و عظمت و هیبت و جلال باعث فنای عالم و قیامت کبری میگردد.

اولا حکمت این حادثه قیامت چیست؟(حکمت این ظهور حضرت حق که باعث قیامت میشود)

تا انقطاع از اسباب و مسببات حاصل نشود و وسایط از میان برنخیزند قیامت تحقق نمی پذیرد.

[="Tahoma"][="Navy"]

صمیمی;946525 نوشت:
با سلام و تشکر از حضور شما
بله عالم ماده به عالم ملکوت بازمیگردد.اما چرا و چگونه با حوادث قیامت؟ این قیامت چه نقشی دقیقا ایفا میکند.؟

سلام
نقش آن رجوع است که یک اصل اساسی و کلی در هستی شناسی است.
یعنی جهان از یک سفر و یک رجوع یا یک قوس نزول و یک قوس صعود تشکیل شده است.
جهان چیزی جز همین کشیده شدن دامنه وجود که به مثابه کشیده شدن سایه است نمی باشد و این سایه به اصل خود باز می گردد.
انا لله و انا الیه راجعون
این انا فقط انسان نیست بلکه تمام جهان است هرچند انسان در جهان به یک اعتبار محور است.
پس آنچه از آثار معاد برای انسان ذکر شده چیزی جز آثار و اقتضاءات بازگشت به اصل خویشتن نیست.
یا علیم[/]

هرمیون;946307 نوشت:
به نظره من این تفکرات آقای مصباح هیچ وجه عقلانی نداره که بگیم ماده داره حرکت میکنه تا به فعلیتش برسه و وقتی به فعلیتش رسید همون زمانه قیامتش هست ....


لازم است تعریف حرکت جوهری را در این جا به اختصار بیاوریم به امید اینکه شبهات برطرف شود

تعریف حرکت جوهری:

برای بیان حرکت جوهری لازم است در ابتدا معنای حرکت و جوهر بیان شود.
حرکت در بیان فلسفی عبارت است از: تغییر تدریجی یا خروج تدریحی شیء از قوه به فعل؛ یعنی حرکت، نحوه وجودی است که شیء به واسطه آن به تدریج از حالت قوه خارج شده و به فعلیت می رسد. تدریجی بودن آن به این معنا است که اجزایی که برای آن وجود فرض می شود در یک زمان واحد با هم جمع نمی شوند، بلکه در طول زمان به تدریج به وجود می آیند.

جوهر ماهیتی است که برای موجود شدن نیاز به موضوع ندارد و دارای 5 قسم می باشد: 1. ماده 2. صورت 3. عقل 4. نفس 5. جسم [طباطبائی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 207؛ نک: سؤال 785 (سایت: 844)، نمایه: جوهر و عرض.] . برخلاف عرض که برای ایجاد شدن در خارج به موضوع نیاز دارد. مثل رنگ که یکی از انواع اعراض است و برای موجود شدن در خارج، حتماً باید بر روی یک موضوع ایجاد شود، ولی جوهر چون وجود مستقل دارد مثل جسم برای موجود شدن در خارج نیازمند موضوع نیست.
اما حرکت جوهری (به بیانی ساده) به این معنا است که اساس عالم را جواهر تشکیل می دهند و همه جواهر دائماً و لحظه به لحظه در حال حرکت هستند، حتی علت این که اعراض یک جوهر؛ مثل رنگ و حجم و ... تغییر می کند به خاطر حرکت در ذات این جوهر است که به طور دائمی در حال حرکت است. به عبارت دیگر حرکت جوهری عین وجود جوهر است و تنها نیازمند به فاعل الاهی و هستی بخش بوده و ایجاد جوهر عیناً همان ایجاد حرکت جوهری است، اما حرکت اعراض تابع حرکت جوهر است [آموزش فلسفه، ج 2، ص 334؛ مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، ج 1، ص 286، انتشارات صدرا.] و دگرگونی های اعراض معلول طبیعت جوهری آنها است؛ یعنی ما شکی در حرکت اعراض یک جوهر نداریم، اما علت این تغییر، حرکت در جوهر آن است، از این رو فاعل طبیعی این دگرگونی ها باید مانند خود آنها متغیر باشد، پس خود جوهر که فاعل طبیعی برای حرکات عرضی به شمار می رود باید متحرک باشد.

تا قبل از ملاصدرا بحث حرکت در جوهر در میان فلاسفه مطرح نبود و تنها از بعضی فلاسفه یونان سخنانی نقل شده بود که قابل تطبیق بر حرکت جوهری بود، اما از بین فلاسفه اسلامی، ملاصدرا (صدر المتألهین شیرازی) بحث حرکت جوهری را مطرح کرد و آن را با دلیل اثبات نمود. یکی از دلایل ایشان این است که اعراض وجود مستقلی از موضوعاتشان ندارند، بلکه اعراض از شؤون وجود جوهر می باشد و از طرفی وقتی این اعراض تغییر می کند و حرکت در آنها رخ می دهد، به ما این را می فهماند که جوهر نیز دارای حرکت است؛ زیرا هر گونه تغییری که در شؤون یک موجود روی می دهد، تغییری برای خود آن و نشانه ای از تغییر درونی و ذاتی آن به شمار می رود در نتیجه حرکات عرضی نشان دهنده حرکت در جوهر است و این همان معنای حرکت جوهری است.


صمیمی;946525 نوشت:
بله عالم ماده به عالم ملکوت بازمیگردد.اما چرا و چگونه با حوادث قیامت؟ این قیامت چه نقشی دقیقا ایفا میکند.؟

سلام
به پاسخ سركار "حبيبه" و ارتباطش با امضاي ايشان توجه كنيد:
حبیبه;946543 نوشت:
تا انقطاع از اسباب و مسببات حاصل نشود و وسایط از میان برنخیزند قیامت تحقق نمی پذیرد.

حبیبه;946543 نوشت:
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک

حالا اين لينك را بخوانيد:
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa21719

صمیمی;945144 نوشت:
سلام

گفته اند بهشت و جهنم باطن دنیاست.و همین حالا هم وجود دارند.

میخواستم بدانم حکمت رخ دادن واقعه قیامت چیست؟ به عبارتی آن طور که در آیات قرآن روز قیامت ترسیم شده
چرا باید آسمان ها و زمین و همه چیز باید دگرگون شوند؟ مثلا زلزله عظیم, در یاها جوشان, تاریک شدن خورشید , پراکنده شدن ستارگان و ...

چرا حوادث فوق باید به وقع بپیوندد؟ آیا صحنه قیامت برای آمادگی برپایی جهان آخرت هست؟ در حالی که جهان اخرت و بهشت و جهنم همین الان هم وجود دارند؟

متشکر

با سلام

تحلیل ساده این است که
بهشت وجود دارد
جهنم وجود دارد
اما عرصه قیامت و حساب و کتاب غیر از بهشت و جهنم است...
و باز عرصه قیامت و حساب و کتاب غیر از این دنیا است...

اما اینکه چرا این زمین و آسمان دگرگون شده و به زمین و آسمان دیگری مبدل میشود
ممکن است جهات گوناگونی برایش تصور کرد
مثلا بگوییم این زمین ظرفیت عرصه حساب و کتاب را ندارد مثلا محدودیت هایی که در قوانین فیزیکی و طبیعی است
مثلا چشم های دنیوی نمیتواند واقعیت ها را ببیند
زیرا در روز حساب و کتاب حتی نفس انسان برای حسابرسی خودش کافی است
و این نشان میدهد فضایی نیاز داریم که محدود به فضای دنیوی و ملکی نباشد
بدن دنیوی نمیتواند وارد بهشت یا جهنم شود... بدنی دیگر نیاز است ...
مثلا بدن بهشتی ادرار ندارد ..
این چنین محصولی است که وارد بهشتی میشود که از قبل مهیای چنین انسانی بوده است...

اما نکته ای در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه ما برزخ نیز داریم
یعنی الان در مراتب دیگری از وجود زمینها و آسمانهایی داریم که هر یک دارای ویژگی های خاصی برای طیف خاصی از انسانها است..
احتمالا در قیامت این زمین ها و آسمانها نیز دگرگون میشوند...

هرمیون;946307 نوشت:
چه نیازی هست که بیایم و برای اون مبدا و مقصد در نظر بگیریم ... قوه و فعلیت براش در نظر بگیریم .


با سلام و عرض ادب
اصل نظام خلقت مبداء و مقصد هست، به زبان ساده به دور از اصطلاحات فلسفی میخوام قوه و فعل رو براتون توضیح بدم.
کشاورز بذر را به چه هدفی در زمین می کارد؟ هدفش این است که این بذر بعد از گذشت مدت زمانی به درخت تنومند تبدیل شده و ثمر بدهد؛ حال این بذر بالقوه یک درخت است و بالفعل بذری بیش نیست برای اینکه کمالات یک درخت را بیاورد باید به مرور این کمالات را کسب کند و رفته رفته به یک درخت بالفعل تبدیل شود.

تخم مرغ هم بالقوه جوجه است منتهی بالفعل تخم مرغ است و برای تبدیل شدن به جوجه باید مراحلی را طی کند این حرکت در نظام هستی بالاخص در انسان نیز وجود دارد و انسان باید بذر وجود خود را پرورش دهد تا کمالات یک انسان کامل را بدست بیاورد، انسان در ابتدای خلقت بالقوه انسان کامل است و می تواند با پرورش روح کمالات انسان کامل رابدست بیاورد و انسان کامل بالفعل شود.

هرمیون;946307 نوشت:
مواد زیادی هم هستند که دارند بین قوه و فعلیتشون نوسان میکنند اصلا فرض میکنیم یک فریزر درست کردیم و دمای اون رو رسوندیم به صفر کلوین ... یا در حدود اون ... چون دیگه اون ماده اتم ها و ملکولهاش حرکت نمیکنند و از حرکت بازمیایستند باید اون ماده مجرد بشه ... یا قیامتش فرا برسه ... یا اینکه رسدن به قیامتش بیشتر طول بکشه ...

لابد اگر یک لیوان آب رو بزاریم رویه گاز تا بجوشه ... چون ملکولهاش خیلی سریعتر از یک لیوان آب یخ حرکت میکنند ... زودتر به قیامتش میرسه ...



از فرمایشاتتون معلوم هست که بین ماده فیزیکی و ماده فلسفی خلط فرمودید:

تعریف ماده ی فلسفی:
در فلسفه ، ماده به موجودی گفته می شود که زمینه ی پیدایش موجود دیگری باشد چنانکه خاک ، زمینه پیدایش گیاهان و جانوران است و از اینروی معنای فلسفی این کلمه متضمن معنی اضافه و نسبت ، و نزدیک به معنای واژه « مایه» در زبان فارسی است.

فلاسفه نخستین مایه همه موجودات جسمانی را « ماده المواد» یا « هیولای اولی» می نامند و در باره حقیقت آن اختلاف دارند و ارسطوئیان معتقدندکه ماده اولی هیچگونه فعلیتی از خودش ندارد و حقیقت آن چیزی جز قوه و استعداد برای فعالیت های جسمانی نیست.

و به عبارتی دیگر ماده اولی ( هبولای اولی) همان موجودی است که در ذات خود واجد هیچ فعلیتی نیست و به همین دلیل استعداد همه چیز در او هست ، معنی اینکه استعداد همه چیز در او هست این است که در ذات او ابا و امتناع از هیچ صورت و حالت نیست یعنی می تواند به هر چیزی تبدیل گردد . (مطهری مرتضی ، مجموعه آثار، تهران ، انتشارات صدرا ، چاپ یازدهم ، 1386هـ. ش ، ج 6 ص 731)

برای فهم بهتر این مطلب می شود به یک مثال ساده تمثل جست و آن اینکه اگر یک خمیر بازی را تصور کنیم ، او در ذات خود هیچ فعلیتی ندارد و تنها فعلیت او قوه و استعداد اوست که می تواند به اشکال و صورت های گوناگون در بیاید . و در ذات او ابا و امتناع از هیچ صورت و حالت نیست .

ماده در اصطلاح فلاسفه استعدادی است که هیچ فعلیتی جز قوه محض بودن ندارد و فعلیت او همان قوه محض بودن آن است ، بنابراین ماده همیشه ملازم با صورت جسمیه و صورت نوعیه می باشد ؛ ماده اولی در عالم خارج یافت نمی شود مگر اینکه متقوم به یک فعیلتی همانند شکل و صورت باشد که متحد با اوست، زیرا هیچ موجودی محقق نمی شود مگر به واسطه یک فعلیتی . (طباطبایی محمد حسین ، بدایه الحکمه ، شیروانی علی ، قم ، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین ، چاپ هشتم 1385 هـ.ش مرحله ی 6 فصل 69)

مثل اینکه شما در ذهن خود شکل و صورت سیب را از خود سیب ، جدا کنید؛ چه چیزی باقی می مانده چیزی که باقی می ماند ، فقط یک سیب عقلی است ؛ اما او همچنان یک سیب است ، آنچیزی که او را سیب کرده ماده سیب است ، فلذا اگر صورت و شکلش را از او جدا کنیم همچنان سیب باقی خواهد ماند . پس مشاهده می فرمایید که ماده سیب بدون صورت و شکل آن در عالم خارج وجود ندارد ؛ چرا که صورت همیشه ملازم با ماده است .

در همه ی موجودات به غیر از مجردات ؛ مایه و ماده اولیه تشکیل دهنده آنها را ماده اولی می نامند. پس به طور خلاصه ماده چیزی است که مایه تشکیل دهنده ی همه وجودات (غیر از مجردات) است و این مایه قوه و استعداد محض است ؛ بنابراین به تنهایی در عالم خارج یافت نمی شود و برای تحققش در عالم خارج نیازمند صورت است و متحد با صورت خود می باشد ( همچنانکه د مثال فوق الذکر سیب متحد با صورت خود است)

پرسش:
گفته اند بهشت و جهنم باطن دنیا بوده و همین حالا هم وجود دارند. در این صورت حکمت رخ دادن وقایع پیش از قیامت چیست؟چرا باید آسمان ها و زمین و همه چیز باید دگرگون شوند؟ آیا صحنه قیامت برای آمادگی برپایی جهان آخرت هست؟ در حالی که جهان اخرت و بهشت و جهنم همین الان هم وجود دارند؟

پاسخ:
حقیقت معاد از پیچیده ترین وقایعی است که اتفاق خواهد افتاد و فهم ما در خصوص آن بسیار اندک بوده و عمدتا در گرو ادله نقلی اعم از آیات و روایات است. به همین خاطر بسیاری از مطالب آن همچنان بر ما پوشیده است.

اما در خصوص سوال شما باید عرض کنیم که این آسمان ها و زمین حجاب هایی برای آخرت به شمار میروند، روشن است که تا زمانی که معاد مثل معاد برزخی، جلوه و تجسمی روحانی باشد می تواند هم زمان با وجود دنیا محقق باشد، اما اگر این باطن روحانی، بخواهد تجسم مادی به خود گرفته و ظاهر شود دیگر نمیتواند در باطن این دنیا باشد، بنابراین اگر این باطن بخواهد تحقق یابد، به ناچار این ظاهر باید بر هم بخورد(1) به همین خاطر قرآن کریم می فرماید: دنیا و آخرت در قیامت تبدیل خواهند شد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ اَلْأَرْضُ غَيْرَ اَلْأَرْضِ وَ اَلسَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ اَلْواحِدِ اَلْقَهّارِ»؛ در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمان ها (به آسمان های دیگری) مبدل می ‌شود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر می ‌گردند.(2)

ملامحسن فیض کاشانی هم به این مسئله اشاره دارد، آنجا که می گوید: «و لمّا كانت الآخرة داخل حجب السماوات و الأرض، فما لم ينهدم بناء الظاهر لم ينكشف أحوال الباطن لأنّ الغيب و الشهادة لا يجتمعان»؛ و هنگامی که آخرت داخل در حجاب های آسمان و زمین باشد، پس طبیعتا تا زمانی که این ظواهر از بین نروند، احوال باطن آشکار نخواهد شد، چرا که غیب و شهود با یکدیگر جمع نمیشوند.(3)
بنابراین احتمال اول این است که برای تحقق باطن مادی، چاره ای نیست که این ظواهر به هم خورد تا باطن آن به صورت مادی تجسم یابد.

احتمال دیگری که در این خصوص مطرح است این است که این نابودی از باب انتفاء علت غایی باشد، روشن است که حدوث هر چیزی همانطور که علت فاعلی می خواهد، علت غایی هم لازم دارد، یعنی هدفی که فاعل به خاطر آن هدف آن را ایجاد کرده است، و تا زمانی که آن هدف و آن غایت همچنان مد نظر فاعل باشد آن معلول هم خواهد بود، بنابراین بقا هر چیزی در گرو این است که همه ی علل آن از جمله علت غایی آن باقی باشد، اما پس از برچیده شدن انسان ها دیگر هدفی برای باقی ماندن این جهان وجود ندارد، مرحوم ملاصدرا با این تعبیر به مطلب فوق اشاره می کنند که: «بدن و دنیا در حکم زندان است، وقتی زندانی از آن بیرون آمد، دیگر حفظ آن موضوعیتی ندارد».(3)

پی نوشت ها:
1. شواهد الربوبیه، المركز الجامعى للنشر، مشهد، چاپ دوم، 1360ش، ص305؛ مفاتیح الغیب، مؤسسه تحقيقات فرهنگى‏، تهران، چاپ اول، 1363ش، ص631.
2. ابراهیم:48/14.
3. فیض کاشانی، ملامحسن، علم اليقين في أصول الدين، انتشارات بيدار، قم، چاپ اول، 1418ق، ج‏2، ص 1234.
4. ر.ک:اسفار، دار احياء التراث‏، بیروت، چاپ سوم، 1981ق، ج5، ص199 و ج9، ص218.

موضوع قفل شده است