جمع بندی اعتماد به تاریخ

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اعتماد به تاریخ

با سلام و ضمن تشکر از فضایی که برای تبادل نظر و گفت و گو ایجاد کردید.



پیامبر اسلام 23 سال به ترویج دستورات الهی پرداختند. ایشان هر روزه 17 رکعت نماز میخوانند و حداقل روزی یک بار وضو میگرفتند، ولی در نهایت اختلافاتی هر چند کوچک بین مذاهب مختلف در نحوه نماز خواندن و وضو گرفتن ایشان ایجاد شده است. یعنی در نحوه اجرای اعمالی که بالای هزار بار در مقابل دیگران انجام شده است اختلاف نظر وجود دارد. با توجه به این موضوع ما چگونه میتوانیم به احادیثی که شاید 2 بار نیز گفته نشده اند اعتماد کنیم؟



با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد ممسوس

باسلام و احترام
پاسخ به سوال شما در دو مرحله تبیین میگردد نکته اول اینکه اختلافاتی که بین مسلمانان در مورد نماز و وضو ایجاد شد ایا در زمان خود پیامبر رخ داد یا اینکه این اختلافها به مرور زمان و بعد از پیامبر شکل گرفت؟ همچنین چه عواملی باعث شد این اختلافات به وجود بیاید؟
نکته دوم اینکه چگونه به احادیث اعتماد کنیم و سیره و روش شیعه در این باره چگونه بوده و چه فرقی با روش اهل سنت دارد؟نکته قابل تامل این است که نباید اختلافات مسلمین در مورد نماز را با چگونه اعتماد کردن به احادیث مقایسه کنیم زیرا هر کدام در دو مقوله جدا از هم قرار دارد.پیامبر گرامی اسلام 13 سال در مکه به سر بردند. سه سال اول دعوت مخفیانه بود طبیعتا سخنی از احکام و شرایع دینی نبود. در ده سال بعد برای تبیین اموزه های دینی مشکلات عدیده ای داشتند. که کفار و مشرکین برای پیامبر به وجود اوردند به گونه ای که برخی از یاران پیامبر به حبشه هجرت کردند برخی زیر شکنجه های سخت قرار میگرفتند. اگر به ایات و سور مکی نگاه کنیم در مییابیم که خداوند از معاد و توحید سخن گفته است و هنوز جامعه کوچک مسلمان پذیرش احکام و شرایع دینی را ندارد. پس این 13 سال به همین منوال گذشت. اما پس از هجرت پیامبر به مدینه و در 10 سالی که حضرت رسول در قید حیات بودند ایات احکام و شرایع نماز حج روزه خمس و .... نازل گردید. در مورد نماز اینکه تا قبل از سال نهم بعثت وجوبی برای نماز نیامده بود و 17 رکعت فعلی در 12 ریع الثانی سال اول هجرت واجب شد. آنچه در بیشتر منابع اسلامی دیده می‌شود این است که وجوب روزه در سال دوم هجرت با نزول آیه 183 سوره بقره به مسلمانان ابلاغ شد.[1] لذا اینطور که شما تصور میکنید که در طول این 23 سال پیامبر نماز خواندند و وضو گرفتند و همه مردم دیدند ولی باز در نماز و وضوی خود اختلاف پیداکردند، چنین نبوده است بلکه محدود به همان دوران مدینه است.


[/HR][1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن على‏، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏1، ص 43، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ابن ادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج ‏1، ص 125، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1410ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج ‏1، ص 272، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 254 و 347، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، ج ‏1، ص 110، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

اما اینکه اختلافات در نحوه نماز خواندن و وضو گرفتن چرا به وجود امد و منشا ان چه بود باید عرض کنم پس از رحلت پیامبر با کنار زدن امیرالمومنین و غصب خلافت مسیر اصلی اسلام از چارچوبی که پیامبر برای ان تبیین کرده بودند منحرف شد همچنین منع کتابت حدیث و بدعتهایی که خلفا در دین گذاشتند باعث شد مردم به مسائل دینی خویش حتی وضو و نماز واقف نباشند. در این بین مطالب زیادی هست که از حوصله این پست خارج است و من به ان اشاره نمیکنم.
اما بخش دوم سوال این بود که ما چگونه به احادیث اعتماد کنیم[1]
اهل سنت احادیث امامان ما را نمیپذیرند و فقط به احادیث پیامبر توجه دارند در حالی که وقتی خلفا کتابت حدیث و نقل ان را تحریم نمودند احادیث جعل زیادی در منابع اهل سنت وارد شد اما خوشبختانه امامان ما با بیان احادیث مختلف سعی در زنده نگاه داشتن سیره پیامبر داشتند و لذا احادیث ما از گزند تحریفات مختلف زمان خلفا تا اواخر قرن اول مصون و محفوظ ماند.
نکته قابل تامل این است که اعتماد به حدیث راههای دارد که به ان اشاره میشود.
وقتی نوبت به اعتماد به یک حدیث و روایتی می شود و یا صحبت بر سر وجود یا عدم وجود یک نفر راوی یا شرح حال او از نظر اینکه آیا این شخص مورد اعتماد است یا خیر؟، پیش می آید اینگونه نیست که ما بدون هیچ بررسی و دقت یک حدیث را به صرف اینکه در یک کتاب روایی آمده است قبول کنیم تا بعد این شبهه پیش آید که این احادیث قابل اعتماد نمی باشد؛ زیرا وقتی صحبت از پذیرش یا رد یک روایت یا یک راوی می شود با استفاده از قواعد و اصول دو علم رجال و درایه (در رجال حال راویان و مورد اعتماد بودن یا نبودن روات احادیث مورد بررسی قرار می گیرد و در علم درایه متن، سند و طریق احادیث بررسی می شود) آن راوی و روایت او مورد ارزیابی قرار می گیرد. و تا با دلائل و قرائن و شواهد محکم به صحت یک روایتی یا مورد اطمینان بودن یک راوی پی نبرند به آن روایت و راوی اعتماد نمی کنند.[2]


[/HR][1]. ابن خلدون عبد الحرحمن –مقدمه ابن خلدون ج 1- ص 13-ترجمه محمد پروین گنابادی –انتشارات بنگاه ترجمه ونشر کتاب چاپ چهارم تهران 1359

[2] . علامه حلی رجال علامه حلی ج1ص 3- چاپ دارالذخائر قم سال 1411


راه هایی برای اعتماد به احادیث وجود دارد که عبارتند از:
الف) پالایش متنی و سندی احادیث :
این کاربه صورت های مختلفی انجام شده است:
1. اولین روشنگری درباره جلو گیری از ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان معصوم (ع) انجام گرفت، ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده اند اشاره می فرمودند. عبدالله بن مشکان از بعضی از اصحاب امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر (ع) دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارۀ ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجۀ بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همۀ امور ما به دست اوست خلع کند»این گونه روشنگری ها باعث طرد سندها و متونی بود که اسماء و افکار این گروه های منحرف در آن وجود داشت. یاران ائمه(ع) و محدثان شیعه با دقت نظر و تیزبینی اینگونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند.
2. نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) که اشخاص متخصص و متعهدی بودند، احادیثی را جمع کرده اند که حجت بین خدا و ایشان باشد. یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی می دانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدماء یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشد که نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث اطمینان از صدور آن از معصوم(ع) است.
3.تألیف کتاب در علم رجال : قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین (ع) شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند نه چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل. به عنوان مثال عبدالله بن جبله کنانی (م 219 هـ)، محمد بن عیسی یقطینی ، حسن بن محبوب (م 224 هـ) و حسن بن علی بن فضال (م 224 هـ) و دیگر اصحاب نیز هر کدام کتاب رجالی داشتند.بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در شناخت روات و شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند

ب) پالایش متنی:
برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی از این راه ها استفاده شده است:
1-عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان:
یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه (ع)، به خصوص اصحاب ائمه(ع) متأخر مانند امام رضا (ع) تا امام عسکری (ع) انجام می دادند. عرضۀ روایات بر معصومین(ع) و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.
این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» می نامند بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی «دورۀ حضور»، جلوه کرده است. در این روش حدیث بر امام معصوم (ع) و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد او عرضه می شود و تأئید یا انکار امام نسبت به کلمات متن حدیث بدست می آید.
عرضۀ مجموعه های متعدد روایی بر امام صادق(ع) نشانگر تشدید این جریان در عصر آن امام همام است. دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعۀ جعفری از شیعۀ زیدی و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخص هایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضۀ مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند.
همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا (ع) عرضه کرد که در موردی حضرت احادیث فراوانی را انکار کرد. مانند این در مورد کتب بنی فضّال نیز وارد شده است. که امام حسن عسکری (ع) روایات این کتب را تائید کردند.

شیوۀ عرضۀ حدیث موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش ـ که کم هم نبودند ـ از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه بکلی کنار نرفتند.
2- مقابله نسخه ها:
این شیوه از قدیم الایام در بین علماء اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین(ع) مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند این روش کوششی است جهت زدودن تحریفها، افزوده ها و کاستیهای عمدی و سهوی.
3-اجازۀ نقل حدیث:
علمای حدیث، اجازۀ نقل را یکی از مهم ترین طرق تحمل حدیث دانسته اند و به عنوان پشتوانۀ صحّت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادلۀ آن همّت گماشته اند. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می نمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می آوردند.به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعرى قمى فقیه نامدار، محدث عالیقدر و یکى از چهره‏هاى درخشان قرن سوم هجرى در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشواى یازدهم، حضرت امام حسن عسکرى (ع) شرفیاب شود. وی دانشهاى مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویش، همچون احمد بن اسحاق قمى (سفیر امام زمان «عج» در شهر قم و ده‏ها تن از چهره‏هاى درخشان شیعه، فرا گرفت و موفق به تألیف کتاب‏هاى ارزشمند فقهى و حدیثى شد. او روایات متعددى را از ائمه اطهار (ع) نقل کرده است. شاگردان دانشمندى در مکتب او تربیت شده‏اند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان وى مى‏توان ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینى را نام برد که صاحب مطمئن‏ترین کتاب حدیثى شیعه یعنى «کافى» است و کلینى در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است.
از فواید مهم اجازۀ روایت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومین(ع) است و معمولاً اساتید در اجازۀ روایی سلسله سند را به یکی از مشایخ بزرگ هم چون ملامحمدتقی مجلسی، شهید اول، علامه حلی و یا شیخ طوسی رسانده و بر او توقف می کنند چون طرق مشایخ بزرگ معلوم است.

4- روش فهرستی:
یکی دیگر از این روش ها، روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند یعنی روایات را با یک سری از قرائن می سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند. مثلاً چون مسلک قمی ها در غلّو بسیار سختگیرانه بود به طوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز بصائر الدرجات را نقل می کند. با اینکه نویسنده همه محمد بن الحسن الصفّار است، یا ابن ولید تمام رجال کتاب نوادر الحکمة را تأئید می کند ولی چند نفر را استثناء می کند نه اینکه این افراد ضعیف باشند بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده مورد قبول نیست.
در این روش هم اگر چه کاری شخصی و اجتهادی است ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است.
5- موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن:
یکی دیگر از این روش ها عرضۀ روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمۀ طاهرین (ع) مکرر روایت شده است که فرمودند:"هر گاه از ما حدیثی به شما رسید آنرا بر کتاب خدا عرضه نمائید پس آنرا که موافق قرآن بود بگیرید (بر طبق آن عمل کنید) و آنرا که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید(درستی و نا درستی آنرا از ما بپرسید).
همچنین خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصت طلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حق جو بودند. از نمونه های بارز این حقیقت جویان، «سلیم بن قیس الهلالی» است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و دروغ بستن به پیامبر(ص) دست یافته و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر(ص) تنها از مجرای علم صحیح اهل بیت میسّر است.
خلاصه این که امروزه با این تلاش های وافر و پیگیریهای مجدّانه و طاقت فرسا از طرف ائمه (ع) و اصحاب ایشان تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است ولی در عین حال علماء و مجتهدین با عنایت به همۀ این تلاشها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قرائن و شواهد در به دست آوری ملاکهایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بی نیاز نمی دانند، علماء و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است به صاحبانش چه بسا روایات صحیح السند و المتن را به خاطر بعضی از قرائن قطعی قبول نکنند مثلا 1. روایت مخالف قطعی با قرآن باشد. 2. مخالف با اصول مذهب باشد. 3. مورد اعراض علماء امامّیه در طول تاریخ واقع شده باشد. 4. روایات از روی تقیه صادر شده باشد. 5. روایات دارای نشانه های جعل باشد و ...
اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علماء و مجتهدین برای قبول یا ردّ یک روایت به کار می گیرند.
پس اگر چه ما احتمال تحریف را در بیان تاریخ را بدهیم ولی این مشکلی را برای ما در اعتماد به احادیث ایجاد نمی کند؛ زیرا برای پذیرش احادیث دو علم رجال و درایه وجود دارد که در علم رجال به بررسی افرادی که احادیث را نقل می کنند پرداخته می شود و در درایه به بررسی و بیان ملاکهایی در پذیرش یک حدیث و انواع احادیث پرداخته می شود. بنابراین ما به احادیث و راویان بعد از برخورداری از ملاکهایی که ذکر شد اعتماد می کنیم.

ممسوس;944756 نوشت:
باسلام و احترام
پاسخ به سوال شما در دو مرحله تبیین میگردد نکته اول اینکه اختلافاتی که بین مسلمانان در مورد نماز و وضو ایجاد شد ایا در زمان خود پیامبر رخ داد یا اینکه این اختلافها به مرور زمان و بعد از پیامبر شکل گرفت؟ همچنین چه عواملی باعث شد این اختلافات به وجود بیاید؟
نکته دوم اینکه چگونه به احادیث اعتماد کنیم و سیره و روش شیعه در این باره چگونه بوده و چه فرقی با روش اهل سنت دارد؟نکته قابل تامل این است که نباید اختلافات مسلمین در مورد نماز را با چگونه اعتماد کردن به احادیث مقایسه کنیم زیرا هر کدام در دو مقوله جدا از هم قرار دارد.پیامبر گرامی اسلام 13 سال در مکه به سر بردند. سه سال اول دعوت مخفیانه بود طبیعتا سخنی از احکام و شرایع دینی نبود. در ده سال بعد برای تبیین اموزه های دینی مشکلات عدیده ای داشتند. که کفار و مشرکین برای پیامبر به وجود اوردند به گونه ای که برخی از یاران پیامبر به حبشه هجرت کردند برخی زیر شکنجه های سخت قرار میگرفتند. اگر به ایات و سور مکی نگاه کنیم در مییابیم که خداوند از معاد و توحید سخن گفته است و هنوز جامعه کوچک مسلمان پذیرش احکاو شرایع دینی را ندارد. پس این 13 سال به همین منوال گذشت. اما پس از هجرت پیامبر به مدینه و در 10 سالی که حضرت رسول در قید حیات بودند ایات احکام و شرایع نماز حج روزه خمس و .... نازل گردید. در مورد نماز اینکه تا قبل از سال نهم بعثت وجوبی برای نماز نیامده بود و 17 رکعت فعلی در 12 ریع الثانی سال اول هجرت واجب شد. آنچه در بیشتر منابع اسلامی دیده می‌شود این است که وجوب روزه در سال دوم هجرت با نزول آیه 183 سوره بقره به مسلمانان ابلاغ شد.[1] لذا اینطور که شما تصور میکنید که در طول این 23 سال پیامبر نماز خواندند و وضو گرفتند و همه مردم دیدند ولی باز در نماز و وضوی خود اختلاف پیداکردند، چنین نبوده است بلکه محدود به همان دوران مدینه است.

[/HR][1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن على‏، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏1، ص 43، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ابن ادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج ‏1، ص 125، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1410ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج ‏1، ص 272، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 254 و 347، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، ج ‏1، ص 110، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

سلام علیکم. اینکه راههایی برای افزایش اعتماد به تاریخ و حدیث وجود دارد، سخنی صحیح است، ولی سؤال دیگر اینجاست که آیا این اعتماد، به خصوص وقتی مربوط به حادثه ای در گذشته های دور باشد، تا سطحی بالا می رود که بتوانیم با یقین بگوییم متن فعلی، بازتاب دهندۀ بی کم و کاست تاریخ است؟ آیا ما در اکثر گزاره های تاریخی با گمان، هر چند گمان نزدیک به یقین باشد، به جای یقین روبرو نیستیم؟

یک امر دیگری که در این عدم یقین مؤثر هست، جهتگیری فکری نویسندگان است، برای مثال در مورد تاریخ صدر اسلام تمامی منابع اسلامی هستند، مخالفین اسلام هم به خود حق می دهند که بگویند که مسلمانان همیشه طوری ماجرا را نقل می کنند که حق با خودشان باشد، زیرا حب و بغض افراد در نقل مؤثر است.

مسئله سوم، این است که ممکن است راویان هر چند خودشان دروغ نگویند، ولی به خطا، با پذیرفتن بی مورد به افراد یا منابع، گزارشات اشتباه در تاریخ وارد کنند.

با تشکر

سلام
ضمن تشکر از پاسخ کاملتون. باز هم سوال هایی برای بنده ایجاد شد.
شما میفرمایید که احکامی مثل نماز 23 سال در ملاء عام انجام نشده. با توجه به حرفای شما حداکثر 10 سال این احکام اجرا شده. ما برای اطمینان در نظر میگیریم که 5 سال انتهایی عمر پیامبر مردمی که نماز میخوانده اند به یک صورت بوده و احکام واضح بوده است. در ادامه شما فرمودید که حاکمان آن زمان نگذاشتند احکام به درستی انتقال یابد. این موضوع چگونه انجام گرفته است؟ یعنی ناگهانی نحوه نماز خواندن را عوض کرده اند؟ آیا تغییر نحوه نماز خواندن و وضو موجب اعتراض بقیه مردم و امامان نشد؟ میخواهم بدانم عملی که هر روزه در حضور چشم همگان و با حضور خودشان در حال انجام بوده چگونه به انحراف کشیده میشود و دو دستگی موجب میشود.
در مورد احادیث نیز موضوعی که ذهن مرا درگیر کرده است مورد سوم کاربر مسلمان ایرانی میباشد. چون برای بنده بارها پیش آمده که ماجرایی را برای شخصی تعریف میکنم ولی بعد از مدتی فردی دیگر همان موضوع را برایم تعریف میکند و بدون هیچ غرضی داستان عوض میشود. چگونه این موضوع در مورد احادیث توضیح داده میشود؟
با تشکر

مسلمان ایرانی;944771 نوشت:
سلام علیکم. اینکه راههایی برای افزایش اعتماد به تاریخ و حدیث وجود دارد، سخنی صحیح است، ولی سؤال دیگر اینجاست که آیا این اعتماد، به خصوص وقتی مربوط به حادثه ای در گذشته های دور باشد، تا سطحی بالا می رود که بتوانیم با یقین بگوییم متن فعلی، بازتاب دهندۀ بی کم و کاست تاریخ است؟ آیا ما در اکثر گزاره های تاریخی با گمان، هر چند گمان نزدیک به یقین باشد، به جای یقین روبرو نیستیم؟

با سلام و احترام
طبیعتا اگر با شواهد و قرائن تاریخی همراه با مویداتی در تاریخ یا حدیث و یا علم رجال به مطلبی برسیم که برداشت ما از این قرائن باشد میتوان بر ان صحه گذاشت و ان گزارش تاریخی را پذیرفت و به ان عمل کنیم این امر در صورتی است مویدات ما قوی باشند

مسلمان ایرانی;944771 نوشت:
ک امر دیگری که در این عدم یقین مؤثر هست، جهتگیری فکری نویسندگان است، برای مثال در مورد تاریخ صدر اسلام تمامی منابع اسلامی هستند، مخالفین اسلام هم به خود حق می دهند که بگویند که مسلمانان همیشه طوری ماجرا را نقل می کنند که حق با خودشان باشد، زیرا حب و بغض افراد در نقل مؤثر است.

یکی از معضلاتی که در گزارشات تاریخی مغرضانه با ان روبرو هستیم همین موضوع است حب و بغض یا جانبدارانه بودن یگ گزارش یا اختلاف عقیدتی در بیان گزارش یا کتمان و تحریف گزارش یا نقل هر قولی از باب باری به هر جهت و بدون تعقل و تفکر در بیان گزارش یا راویان جعال و کذاب و ضعیف تمامی این مشکلات در مسیر راه یک تحلیلگر واقعی برای رسیدن به حد ظن یا یقین در مورد گزارش تاریخی دست مارا برای قبول برخی از گزارشات میبندد از این رو باید همه جوانب را در پذیرش گزاره های تاریخی مد نظر قرار داد. از باب نمونه عرض میکنم تاریخ طبری یکی از منابع مهم تاریخی اسلامی است که در دسترس عموم محققان تاریخی قرار دارد ان کسی که یک محقق زبردست باشد باید در نوع گزارشات طبری تامل نماید و چشم بسته همه گزارشات او را قبول نکند بگذریم از این که برخی از مجامع اموزشی و یا دانشجوی این مسائل را رعایت نمیکنند و صرف اینکه طبری گزارشی را نقل کرده چشم و گوش بسته به ان استناد کرده و ان را میپذیرند دیگر عوام که تکلیفشان روشن است.
در مورد طبری ملاحظات زیادی را باید مد نظر قرار داد سنی بودن وی عناد او با برخی از اهل بیت جانبدارنه نگاه کردن به خلفا و بنی امیه نظر شخصی او در مورد شیعیان که تک تک این موارد دست محقق را برای رسیدن به یک گزارش شفاف میبندد. لذا باید در بین پذیرش گزارشات او محتاط عمل نمود و دست به عصا بود. تازه این یکی از مورخان مشهور منابع اسلامی است که دیگران تقریبا الگوی او را در تالیفات خود سرمشق قرار دادند.

مسلمان ایرانی;944771 نوشت:
مسئله سوم، این است که ممکن است راویان هر چند خودشان دروغ نگویند، ولی به خطا، با پذیرفتن بی مورد به افراد یا منابع، گزارشات اشتباه در تاریخ وارد کنند

هر چند این نظر نیاز به دلیل دارد ولی اشکال و ایرادی است که از چشم یک محقق تیز بین نباید دور بماند.

با سلام و احترام

اولین دلیلی که باعث اختلاف در موازین شرعی و احکام به وجود امد غصب خلافت و کنار زدن حضرت علی علیه السلام بود زیرا حضرت علی علیه السلام دنباله رو راه پیامبر و ادامه دهنده شریعت اسلام بود. دومین عامل منع کتابت حدیث و نقل حدیث از جانب خلفا پس از رحلت پیامبر صلی اله علیه واله بود. سومین عامل بدعتهای خلفای سه گانه در دین باعث اختلافات اعتقادی و احکامی گردید.
به علت روشن بودن عامل اول به سراغ تبیین عامل دوم میرویم
علی رغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، نبرد خصمانه ای را با احادیث نبوی آغاز کردند؛ سالهای متمادی «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان و دهشتناکی بر جامعه­ی اسلامی سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدی(ص) جرم محسوب می گردید و راویان حدیث شکنجه و زندانی می شدند؛ و حتی هزاران حدیث مکتوب را در آتش سوزاندند، به همه­ی ارگان­ها بخشنامه کردند که کسی حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّی برای جلوگیری از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمی دادند.
ابوبکر و عمر اولین کسانی بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوی را به دست گرفتند.

ذهبی می گوید: قالت عائشة: جمع ابی الحدیث عن رسول الله و کانت خمسمائة حدیث.... فدعا بنار فحرقها.
عایشه می گوید: پدرم پانصد حدیث از رسول خدا جمع کرده بود و همه را آتش زد!!!
خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه».
از میان بردن احادیث ضربه جبران ناپذیری بر امت اسلامی وارد ساخت، به گونه ای که هنوز امت اسلامی از آن رنج می برد.
یکی از دلایل عمده­ی آنان مبنی بر عدم جواز تدوین حدیث، اینست که: اگر حدیث را بنویسم با قرآن مخلوط می شود!!!
«ان عمر بن الخطاب اراد ان یکت السنن فاستشار فی ذلک اصحاب رسول الله6، فاشاروا علیه ان یکتبها، فطفق عمر یستخیر الله فیها شهرا، ثم اصبح یوما و قد عزم الله له. فقال: انی کنت اردت ان اکتب السنن، و انی ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فاکبوا علیها فترکوا کتاب الله تعالی، و انی والله لا البس کتاب الله بشیء ابدا»
اهل سنت با این ادعا قرآن را که کلام خداوند است، هم تراز سنّت قرار داده اند؛ به گونه ای که نوشتن سنّت را موجب اختلاط آن با قرآن می دانند.

2ـ نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن می شود:
یکی دیگر از توجیهات اهل سنت در ممنوعیت تدوین حدیث اینست که نوشتن احادیث موجب می گردد که اذهان مسلمانان مشغول احادیث گشته و در نتیجه از قرآن غافل شوند.
علت اصلی منع تدوین احادیث
گرچه اهل سنت برای توجیه منع کتابت حدیث، علل مختلفی را بیان کرده اند؛ اما اگر به دور از هرگونه تعصب جویای حقیقت باشیم، خواهیم دید که هیچکدام از این علل، نمی تواند مانع تدوین حدیث شود.
در حقیقت عامل اصلی که منجر به ممنوعیت تدوین حدیث گشت، این که منع تدوین حدیث، ریشه ی سیاسی داشت.
پیامبر گرامی اسلام، در فضل امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام و اهلبیت علیه السلام مطالبی زیادی را بیان فرموده اند که تبرّکا به چند نمونه اشاره می شود:

1- هنگام که پیامبر صلی الله علیه واله اقوام و خویشان خویش را به اسلام دعوت نمود در حضور همگان فرمود:إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا
2- در جریان جنگ احزاب فرمود: ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین
3- در جای دیگر پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی
4- در حجة الوداع و در غدیر خم در حضور همگان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه، فهذا علی مولاه
از این نمونه احادیث بسیارند؛ این احادیث به خوبی بیانگر این مطلب است که پیامبر صلی الله علیه واله در هر موقعیت و فرصتی که پیش می آمد حضرت علی علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین بلافصل خویش، معرفی می نمود و مسلمانان را به پیروی و اطاعت از او سفارش می نمود.
به خوبی روشن است که اینگونه احادیث منافع و موقعیت خلفا را به شدت تهدید می نمود. اگر احادیث، نوشته می شد و به دست آیندگان می رسید دیگر نوبت به خلافت آنها نمی رسید.
بنابراین عوامل سیاسی خلفا را بر آن داشت که برای حفظ موقعیت خود و برای رسیدن به خلافت، احادیث نبوی را هدف قرار داده و از نقل، انتشار و کتابت آنها به شدّت جلوگیری نمودند.

پیامدهای منع تدوین حدیث
خلفا شعار می دادند «حسبنا کتاب الله»، و خودشان را بی نیاز از «سنّت» می دانستند و در نتیجه از نقل، کتابت و انتشار «سنّت» جلوگیری نمودند.
اما متأسفانه منع تدوین و کتابت احادیث موجب گردید که احادیث نبوی، در زمینه های فکری و اعتقادی و... به دست آیندگان نرسد، در نتیجه دست مسلمانان از سنّت که مبیّن و مفسّر قرآن و یکی از مهمترین منابع تشریع محسوب می گردد کوتاه شود؛ کسانی که «حسبنا کتاب الله» را شعار می دادند از قرآن برداشت های مختلفی می کردند و در نتیجه فرقه های رنگارنگ یکی پس از دیگری بوجود آمدند.
بنابراین یکی از پیامدهای مصیبت بار منع و جلوگیری از نقل و کتابت احادیث، به وجود آمدن فرقه های رنگارنگ با عقاید مختلف فکری و اعتقادی است.
عامل سوم بدعتهای خلفا
اگر سنت پیامبران طبق گفته ی دانشمندان اهل سنت تمام اعمال پیامبر صلی الله علیه واله باشد پس ابوبکر با این موارد نیز مخالفت کرده است .
- سنت پیامبر در زمینه ی فرماندهی اسامه بر سپاه و حرکت او را نادیده گرفت و با او مخالفت کرد . مخالفت با قول پیامبر
- سنت پیامبر درباره ی حضرت زهرا (س) را نادیده گرفت و او را آزرد و خشمگین ساخت . مخالفت با قول پیامبر
- سنت پیامبر در باره ی جنگ با مسلمانانی که زکات نداده اند و کشتن آنان را نادیده گرفت .
- سنت پیامبر در باره ی آتش نزدن ( فجائه سلمی ) را اطاعت نکرد و او را آتش زد .
- سنت پیامبر در باره ی (مولفه قلوبهم) را نادیده گرفت و بنا به نظر عمر از دادن سهم آنان خود داری کرد . مخالفت با فعل پیامبر
سنت پیامبر در باره ی خلافت را نادیده گرفت و بدون مشورت با مسلمین عمر را جانشین خود خواند .
اینها مواردی از مخالفت او با سنت پیامبر است که در صحیح اهل سنت و جماعت به ثبت رسیده و در کتابهای سیره آمده است .

همچنین از ابوبکر درباره ی (کلاله) که حکمی از احکام قرآن است پرسیدند گفت من در این مورد به نظر شخصی خود سخن می گویم و همانطور که می دانیم هر کس درباره ی حکم قرآن به نظر شخصی خود سخن بگوید کافر می شود .
همچنین ابوبکر بارها گفت که ( مرا به اجرای سنت محکوم نکنید که توانایی آن را ندارم ) پس چگونه قرآن می گوید :خدا در دین برای شما سختی نگذاشته است (حج ، 78 )
و همچنین چگونه انتظار دارد عملی را که خلیفه ی اول نتوانست انجام دهد پس از سالها ما انجام دهیم . چون می فرماید :هر چه پیامبر به شما داد بگیریدو از هر چه شما را بازداشت بازایستید (حشر ، 7 )
ابوبکر همچنین حتی قربانی حج را نیز انجام نمیداد (جمع الجوامع / سیوطی ، ج 3 ، ص 45 و السنن الکبری/ بیهقی،ج9 ،ص265)
عمر قهرمان مخالفت با پیامبر است هم او بود که گفت پیامبر هذیان می گوید و نگزاشت نامه ی خود را بنویسد نامه ای که ابن عباس می گوید اگر این نامه نوشته می شد دو نفر در این امت اختلاف نمی کردند .پس می توان عمر را از عاملین و شاید بزرگترین عامل گمراهی امت پیامبر دانست . همچنین عمر کوشید هر چه از سنت پیامبر نوشته شده را جمع آوری کند و بسوزاند و نگذاشت مردم احادیث پیامبر را نقل کنند .
با پیامبر در مورد اعزام سپاه اسامه مخالفت کرد .
با قرآن در زمینه ی سهم (( مولفه قلوبهم )) مخالفت کرد .
با قرآن و سنت در زمینه ی (( متعه حج و متعه نساء )) مخالفت کرد .
با قرآن و سنت در زمینه ی (( سه طلاق در یک مجلس )) مخالفت کرد و آن را سه طلاق نامید .
با قرآن و سنت در زمینه ی (( فرضیه ی تیمم )) مخالفت کرد و گفت در زمان نداشتن آب نماز واجب نیست .
با قرآن و سنت در زمینه ی (( جاسوسی نکردن در کار مسلمانان )) مخالفت کرد و این بدعت را در اسلام گذاشت .
با قرآن و سنت در زمینه ی (( انداختن بخشی از اذان )) مخالفت کرد و یک بخش دیگر نیز به اذان اضافه کرد .
با قرآن و سنت در زمینه ی (( اجرای حد بر خالد بن ولید )) مخالفت کرد .
با سنت پیامبر در زمینه ی (( جلوگیری از به جماعت خواندن نافله )) مخالفت کرد و این بدعت را در نماز رواج داد .
با سنت پیامبر در زمینه ی (( بخشش های دولت از بیت المال )) مخالفت کرد و تبعیض و نظام طبقاتی را پدید آورد .
با سنت پیامبر در زمینه ی (( اختراع مجلس شوای فرمایشی )) مخالفت کرد و آن را با ریاست عبد الرحمن بن عوف به وجود آورد .
از همه جالبتر اینکه به عقیده ی اهل سنت پس از مرگ عمر دو فرشته به سراغ او می آیند و عمر بر سر آنها فریاد می کشد و میگوید : خدای شما کیست آن دو فرشته می گویند فاروق است که خدا به وسیله ی او حق و باطل را جدا می سازد .
آیا این نشانه ای از ریشخند بنی امیه به اسلام نمی باشد .
یکی دیگر از مخالفت های عمر با سنت پیامبر جا به جا کردن مقام ابراهیم بود زیرا اعراب جاهلیت مقام ابراهیم را از جایی که در زمان ابراهیم (ع) بود عقب تر بردند و پیامبر در زمان فتح مکه آن را به جای خود بازگرداند

اما بدعتهایی که اموزهای دینی را برهم زد
۱- حرام کردن متعه(ازدواج موقت)، خود وی در این باره می گوید: «متعتان کانتا فی عهد رسول الله و انا احرمها...
منابعی که این سخن خلیفه را نقل کرده اند:
-المبسوط ج۴ ص۲۷- دارالمعرفه
-المغنی ج۷ ص ۵۷۲- دارالکتاب العربی
-الشرح الکبیر ج۷ ص۵۳۷- دارالکتاب العربی
-المحلی ج ۷ ص ۱۰۷- دارالفکر
-مسند احمد بن حنبل ج ۳ ص۳۲۵- دارصادر
-معرفه السنن و آلاثار ج۵ ص ۳۴۵- دارالکتب العلمیه
-تفسیر الرازی ج۱۰ ص ۵۰
-صحیح البخاری مجلد۳ ص۱۵۸- دارالفکر
۲- نماز تراویح:
نماز تراویح یا خواندن نوافل ماه رمضان به جماعت، از بدعت‌هایى است كه عمر بن الخطاب وارد اسلام كرده است، پیش از او نه در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله و نه در زمان ابوبكر چنین چیزى سابقه نداشته است. اهل تسنن به نماز‌های مستحبی شب‌های ماه مبارك رمضان، تراویح می‌گویند كه ۲۰ ركعت با ۱۰ سلام خوانده می‌شود، و چون در هر چهار ركعت به اندازة خواندن یك نماز استراحت می‌كنند، به این نماز تراویح گفته می‌شود. البته در مقدار ركعات تراویح اختلاف است كه ۲۰برخی ركعت برخی ۱۱ و برخی دیگر ۱۳ ركعت می دانند، بعد از عهد عمر، مردم آن را ۲۰ ركعتی می‌دانند. بخاری در صحیح به سندش از عبدالرحمن بن عبد قاری نقل می كند: «در یكی از شب های رمضان با عمر به مسجد رفتیم، دیدیم مردم دسته دسته و پراكنده هستند، هر كسی برای خود یا با گروه خود نماز می خواند، عمر گفت: به نظر من اگر اینان به یك امام اقتدا كنند بهتر است، لذا تصمیم خود را گرفته و دستور داد ابی بن كعب پیش نماز همه باشد. شبی دیگر با وی به مسجد رفتیم، دیدیم مردم نمازهای مستحبّی شب های رمضان را به جماعت می خوانند. آن گاه عمر گفت: این بدعت خوبی است!»
منابع:
- البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰۷، كِتَاب صَلَاةِ التَّرَاوِیحِ، بَاب فَضْلِ من قام رَمَضَانَ ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷
- العسكری ، أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى بن مهران (متوفاى۳۹۵هـ) الأوائل للعسكری ، ج۱، ص۳۹۸، طبق برنامه الجامع الكبیر.
- البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۳، ص۳۹۸، طبق برنامه الجامع الكبیر.
- الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى۲۳۰هـ)، الطبقات الكبرى، ج۳، ص۲۸۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۳- تکتف دست روی دست گذاشتن در نماز
نقل شده وقتی اسرای ایرانی در برابر خلیفه قرار می‌گیرند، آن‌ها به عنوان احترام به خلیفه مسلمین و یا تذلّل با گردن كج دست روی دست می‌گذاردند، خلیفه علت را جویا می‌شود، در جواب می‌گویند كه این‌ها عادت دارند وقتی در برابر بزرگی قرار می‌گیرند، به عنوان تذلّل دست روی دست بگذارند. كه یك نوع احترام محسوب می شود. عمر این عمل را می‌پسندد و دستور می‌دهد كه از این به بعد مسلمانان در نماز چنین كنند. گویا بعد از آن به اجتهاد و امر خلیفه عمل تكتف در نماز بوجود آمد. (1)
از دیگر بدعتهایی که خلیفه دوم بوجود آورده بود می توان به حذف عبارت«حی علی خیرالعمل» و افزودن عبارت«الصلوة خیر من النوم» به اذان اشاره کرد. و ... .

[۱]. الهادی، جعفر، فقه مقارن، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت، ۱۳۷۹ ه‍. قم، ج۱، ص۱۹
همانطور که دیدید بدعتهای خلیفه اول و خصوصا خلیفه دوم و مخصوصا در مورد نماز (تکتف) باعث شد نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه واله که شیعیان مانند ان حضرت نماز میخوانند به بوته فراموشی سپرده شود. و سیره شیخین در امور اعتقادی و دینی جای سیره و روش پیامبر صلی الله علیه واله را بگیرد. کار به جایی رسید که سیره شیخین در جامعه اسلامی خط قرمز شده بود و زمانی که در شورای شش نفره عمر از حضرت علی علیه السلام خواسته شد در صورت ادامه دادن سیره شیخین حکومت را به او واگذار کنند حضرت قبول نکرده و فرمودند من به سیره پیامبر صلی الله علیه واله که فراموش شده بود عمل خواهم کرد از این رو چنین پیشنهادی به عثمان داده شد و او با قبول کردن سیره شیخین حکومت را به دست اورد.
اما در مورد اهل بیت علیهم السلام با اینکه انها سیره و روش پیامبر صلی الله علیه واله را به خوبی میتوانستند ادامه دهند اما حکومتهای وقت بنی امیه و بنی عباس مانع ان شده و امامان را تحت سیطره و فشار قرار داده و نگذاشتند سیره پیامبر صلی الله علیه واله و روش دستوری احکام و شرایع دینی از جمله نماز و وضوی پیامبر صلی الله علیه واله اجرا گردد.

ممسوس;946812 نوشت:

یکی از معضلاتی که در گزارشات تاریخی مغرضانه با ان روبرو هستیم همین موضوع است حب و بغض یا جانبدارانه بودن یگ گزارش یا اختلاف عقیدتی در بیان گزارش یا کتمان و تحریف گزارش یا نقل هر قولی از باب باری به هر جهت و بدون تعقل و تفکر در بیان گزارش یا راویان جعال و کذاب و ضعیف تمامی این مشکلات در مسیر راه یک تحلیلگر واقعی برای رسیدن به حد ظن یا یقین در مورد گزارش تاریخی دست مارا برای قبول برخی از گزارشات میبندد از این رو باید همه جوانب را در پذیرش گزاره های تاریخی مد نظر قرار داد. از باب نمونه عرض میکنم تاریخ طبری یکی از منابع مهم تاریخی اسلامی است که در دسترس عموم محققان تاریخی قرار دارد ان کسی که یک محقق زبردست باشد باید در نوع گزارشات طبری تامل نماید و چشم بسته همه گزارشات او را قبول نکند بگذریم از این که برخی از مجامع اموزشی و یا دانشجوی این مسائل را رعایت نمیکنند و صرف اینکه طبری گزارشی را نقل کرده چشم و گوش بسته به ان استناد کرده و ان را میپذیرند دیگر عوام که تکلیفشان روشن است.
در مورد طبری ملاحظات زیادی را باید مد نظر قرار داد سنی بودن وی عناد او با برخی از اهل بیت جانبدارنه نگاه کردن به خلفا و بنی امیه نظر شخصی او در مورد شیعیان که تک تک این موارد دست محقق را برای رسیدن به یک گزارش شفاف میبندد. لذا باید در بین پذیرش گزارشات او محتاط عمل نمود و دست به عصا بود. تازه این یکی از مورخان مشهور منابع اسلامی است که دیگران تقریبا الگوی او را در تالیفات خود سرمشق قرار دادند.

با سلام و تشکر.
منظور من این بود که وقتی مسلمانها با گروههای نامسلمان می جنگن، و فقط گزارشهای مسلمانها در دست هست، آیا می تونیم مطمئن باشیم که مسلمانها همیشه همه چیز رو طوری نمیگن که حق با خودشون باشه؟

بعلاوه اگر کسی بگه من فقط وقتی تاریخ رو قبول می کنم که همه گروههای درگیر در ماجرا نظرشون رو بدن و حرف یکسان و غیرمتناقضی بزنن، چه جوابی می دهید؟

با تشکر

مسلمان ایرانی;947392 نوشت:
منظور من این بود که وقتی مسلمانها با گروههای نامسلمان می جنگن، و فقط گزارشهای مسلمانها در دست هست، آیا می تونیم مطمئن باشیم که مسلمانها همیشه همه چیز رو طوری نمیگن که حق با خودشون باشه؟

با سلام و احترام
پوزش از تاخیر
بله این احتمال وجود دارد اما با توجه به منابع همسان باید دید در منابع دیگر هم این موضوع امده است یا خیر اگر غالب منابع همسان همان حرف را زده بودند میتوان پذیرفت البته باید راویان و سلسله سند را هم بررسی نمود

مسلمان ایرانی;947392 نوشت:
بعلاوه اگر کسی بگه من فقط وقتی تاریخ رو قبول می کنم که همه گروههای درگیر در ماجرا نظرشون رو بدن و حرف یکسان و غیرمتناقضی بزنن، چه جوابی می دهید؟

طبعا اینطور نمیشود زیرا برخی از مورخین از کسانی شنیدند که نظر انها با گزارشگران وقایع فرق میکند معمولا گزارش خبرنگاران وقایع با هم یکی هستند ولی پیش میاید که گزارشات با هم فرق میکند البته این امر دلائل خاصی دارد شاید گزارشگر وقایع قدری از واقعه را گزارش کرده شاید در واقعه حضور نداشته و نقل قول میکند بالاخره یقین اور نیست ولی با ارائه شواهد و قرائن و تجمیع شهود میتوان به نتیجه جامعی رسید

ممسوس;948452 نوشت:
طبعا اینطور نمیشود زیرا برخی از مورخین از کسانی شنیدند که نظر انها با گزارشگران وقایع فرق میکند معمولا گزارش خبرنگاران وقایع با هم یکی هستند ولی پیش میاید که گزارشات با هم فرق میکند البته این امر دلائل خاصی دارد شاید گزارشگر وقایع قدری از واقعه را گزارش کرده شاید در واقعه حضور نداشته و نقل قول میکند بالاخره یقین اور نیست ولی با ارائه شواهد و قرائن و تجمیع شهود میتوان به نتیجه جامعی رسید

با سلام. منظورم این است که برخی می گویند تا نظرهای مخالف و موافق هر دو را نبینند، نمی توانند به حرفی که یک طرف گفته اعتماد کنند. ایراد این نگرش چیست؟

مسلمان ایرانی;948473 نوشت:
با سلام. منظورم این است که برخی می گویند تا نظرهای مخالف و موافق هر دو را نبینند، نمی توانند به حرفی که یک طرف گفته اعتماد کنند. ایراد این نگرش چیست؟

با سلام و احترام

معولا در بیان گزارشات تاریخی مخالفت صدر در صد را نمیبینیم ولی کم و کاستی یا زیاده گویی در نقل اخبار وجود دارد با تتبع در منابع و استقرا کامل اگر غالب مورخین مطالبشان یکسان بود میتوان به نتیجه جامعی رسید که مثلا مورخان در فلان موضوع با هم معتقدند پس ما هم قبول میکنیم و اگر در برخی از مطالب خلاف هم سخن گفته باشند به دیده تردید یا با شرایط خاص، ظنی به ان نگاه میکنیم و ان را محتمل میپنداریم.
اما در مورد جایی که دو نظر متفادت وجود داشت ادله هر دو را بررسی میکنیم هر کدام قوی تر بود و به حق نزدیک ان را میپذیریم و اگر به نتیجه ای نرسیدیم در همان حد اختلافی بودن مسکوت میگذاریم

پرسش :
با اینکه مسلمانان بارها نحوه وضو گرفتن و نماز خواندن پیامبر «صلی الله علیه واله» را به چشم دیده بودند ولی با هم اختلاف پیدا کردند پس چگونه میتوان به احادیثی که شاید بیشتر از دو بار گفته نشده اعتماد کنیم؟

پاسخ :
پاسخ به سوال شما در دو مرحله تبیین میگردد نکته اول اینکه اختلافاتی که بین مسلمانان در مورد نماز و وضو ایجاد شد ایا در زمان خود پیامبر «صلی الله علیه واله» رخ داد یا اینکه این اختلافها به مرور زمان و بعد از پیامبر «صلی الله علیه واله» شکل گرفت؟ همچنین چه عواملی باعث شد این اختلافات به وجود بیاید؟
نکته دوم اینکه چگونه به احادیث اعتماد کنیم و سیره و روش شیعه در این باره چگونه بوده و چه فرقی با روش اهل سنت دارد؟نکته قابل تامل این است که نباید اختلافات مسلمین در مورد نماز را با چگونه اعتماد کردن به احادیث مقایسه کنیم زیرا هر کدام در دو مقوله جدا از هم قرار دارد.
پیامبر گرامی اسلام 13 سال در «مکه» به سر بردند. سه سال اول دعوت مخفیانه بود طبیعتا سخنی از احکام و شرایع دینی نبود. در ده سال بعد برای تبیین اموزه های دینی مشکلات عدیده ای داشتند که کفار و مشرکین برای پیامبر «صلی الله علیه واله» به وجود آوردند به گونه ای که برخی از یاران پیامبر «صلی الله علیه واله» به «حبشه» هجرت کردند برخی زیر شکنجه های سخت قرار میگرفتند. اگر به ایات و سور مکی نگاه کنیم در می­یابیم که خداوند از «معاد و توحید» سخن گفته است و هنوز جامعه کوچک مسلمان پذیرش احکام و شرایع دینی را ندارد. پس این 13 سال به همین منوال گذشت.

اما پس از هجرت پیامبر«صلی الله علیه واله» به «مدینه» و در 10 سالی که حضرت رسول در قید حیات بودند ایات احکام و شرایع نماز حج روزه خمس و .... نازل گردید. در مورد نماز اینکه تا قبل از سال نهم بعثت وجوبی برای نماز نیامده بود و «17 رکعت» فعلی در( 12 ربیع الثانی سال اول هجرت) واجب شد. آنچه در بیشتر منابع اسلامی دیده می‌شود این است که وجوب روزه در سال دوم هجرت با نزول (آیه 183 سوره بقره) به مسلمانان ابلاغ شد.[1] لذا اینطور که شما تصور می­کنید که در طول این( 23 سال) پیامبر «صلی الله علیه واله» نماز خواندند و وضو گرفتند و همه مردم دیدند ولی باز در نماز و وضوی خود اختلاف پیداکردند، چنین نبوده است بلکه محدود به همان دوران «مدینه» است.
اما منشا اختلافات در نحوه نماز خواندن و وضو گرفتن از آنجا آغاز شد که پس از رحلت پیامبر «صلی الله علیه واله» با کنار زدن «امیرالمومنین» و غصب خلافت مسیر اصلی اسلام از چارچوبی که پیامبر«صلی الله علیه واله» برای ان ترسیم کرده بودند، منحرف شد. همچنین «منع کتابت حدیث و بدعتهایی» که خلفا در دین گذاشتند باعث شد مردم به مسائل دینی خویش حتی وضو و نماز واقف نباشند.
اما بخش دوم سوال این بود که ما چگونه به احادیث اعتماد کنیم[2]

اهل سنت احادیث امامان ما را نمی­ پذیرند و فقط به احادیث پیامبر«صلی الله علیه واله» توجه دارند در حالی که وقتی خلفا کتابت حدیث و نقل ان را تحریم نمودند، احادیث جعلی زیادی در منابع اهل سنت وارد شد اما خوشبختانه امامان ما با بیان احادیث مختلف، سعی در زنده نگاه داشتن سیره پیامبر «صلی الله علیه واله» داشتند. لذا احادیث ما از گزند تحریفات مختلف زمان خلفا تا اواخر قرن اول مصون و محفوظ ماند.
اما اعتماد به حدیث راههایی دارد که به ان اشاره میشود.
وقتی نوبت اعتماد به حدیث و روایتی می شود و یا صحبت بر سر وجود یا عدم وجود یک نفر راوی یا شرح حال او از نظر اینکه آیا این شخص مورد اعتماد است یا خیر؟ پیش می آید، اینگونه نیست که ما بدون هیچ بررسی و دقت یک حدیث را صرف اینکه در یک کتاب روایی آمده است قبول کنیم تا بعد این شبهه پیش آید که این احادیث قابل اعتماد نمی باشد؛ زیرا وقتی صحبت از پذیرش یا رد یک روایت یا یک راوی می شود با استفاده از قواعد و اصول دو علم رجال و درایه (در رجال حال راویان و مورد اعتماد بودن یا نبودن روات احادیث مورد بررسی قرار می گیرد و در علم درایه متن، سند و طریق احادیث بررسی می شود) آن راوی و روایت او مورد ارزیابی قرار می گیرد. و تا با دلائل و قرائن و شواهد محکم به صحت یک روایتی یا مورد اطمینان بودن یک راوی پی نبرند به آن روایت و راوی اعتماد نمی کنند.[3]

راه هایی برای اعتماد به احادیث وجود دارد که عبارتند از:
الف) پالایش متنی و سندی احادیث :
این کاربه صورت های مختلفی انجام شده است:
1. اولین روشنگری درباره جلو گیری از ورود احادیث جعلی در منابع شیعی توسط خود امامان معصوم «علیهم السلام» انجام گرفت، ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده­ اند اشاره می فرمودند.
2. نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) که اشخاص متخصص و متعهدی بودند، احادیثی را جمع کرده اند که حجت بین خدا و ایشان باشد.
3.تألیف کتاب در علم رجال: قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین «علیهم السلام» شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند نه چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل.

ب) پالایش متنی:
برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی از این راه ها استفاده شده است:
1-عرضه حدیث بر امامان و عالمان:
یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه «علیهم السلام» به خصوص اصحاب ائمه«علیهم السلام» متأخر مانند امام رضا «علیه السلام» تا امام عسکری «علیه السلام» انجام می­دادند. عرضۀ روایات بر معصومین «علیهم السلام» و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.
2 . مقابله نسخه ها:
این شیوه از قدیم الایام در بین علماء اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین «علیهم السلام» مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند این روش کوششی است جهت زدودن تحریفها، افزوده ها و کاستیهای عمدی و سهوی.

3-اجازۀ نقل حدیث:
علمای حدیث، اجازۀ نقل را یکی از مهم ترین طرق تحمل حدیث ( فراگرفتن و شنیدن حدیث از راه‌های معین) دانسته اند و به عنوان پشتوانۀ صحّت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادلۀ آن همّت گماشته اند. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می نمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می آوردند.
- روش فهرستی:
یکی دیگر از این روش ها، روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند یعنی روایات را با یک سری از قرائن می­ سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند.
5- موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن:
یکی دیگر از این روش ها عرضۀ روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام« صلی الله علیه واله» و ائمۀ طاهرین «علیهم السلام» مکرر روایت شده است که فرمودند:هر گاه از ما حدیثی به شما رسید آنرا بر کتاب خدا عرضه نمائید پس آنرا که موافق قرآن بود بگیرید « بر طبق آن عمل کنید» و آنرا که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید(درستی و نادرستی آن را از ما بپرسید.[4]

منابع
[1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن على‏، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ، انتشارات علامه، 1379ق، چاپ اول، قم، ج ‏1، ص 43
ابن ادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، دفتر انتشارات اسلامی، 1410ق، چاپ دوم، قم، ج 1 ص 125
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، دار الفکر، 1417ق، چاپ اول، بیروت، ج 1 ص272
ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، دار الفکر، 1407ق،بیروت، ج 3 ص 254و 347
بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، دار الکتب العلمیة، 1415ق، چاپ اول، بیروت، ج 1 ص 110

[2] . ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون،ترجمه، محمد پروین گنابادی، انتشارات بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1359ش، چاپ چهارم ،تهران، ج 1 ص 13
[3] . علامه حلی، رجال، دارالذخائر، 1411ق، قم، ج 1 ص 3
[4] . کلینی، محمدبن يعقوب، اصول كافى، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، چاپ چهارم، تهران، ج 1، ص 69، رقم 5،

موضوع قفل شده است