جمع بندی آیا بهترین مهربانی خداوند بهشت است؟
تبهای اولیه
سلام.
خداوند بسیار مهربان و بخشنده است و رحمت او گسترده است. مهربانی های زیادی در حق موجودات کرده
ولی واقعا بهترین مهربانی که خداوند بزرگ و مهربان میتونه در حق انسان بکنه چیه؟
آیا اون بهشته یا چیزی بالاتر از بهشت؟
خوشحال میشم از نظرات همه شما استفاده کنم
سلام.خداوند بسیار مهربان و بخشنده است و رحمت او گسترده است. مهربانی های زیادی در حق موجودات کرده
ولی واقعا بهترین مهربانی که خداوند بزرگ و مهربان میتونه در حق انسان بکنه چیه؟
آیا اون بهشته یا چیزی بالاتر از بهشت؟
خوشحال میشم از نظرات همه شما استفاده کنم
با سلام وعرض ادب و تقدیر از پرسش خوب شما
بالاترین رحمت خداوند نسبت به بندگان این هست که انسان قابلیت رسیدن به لقاء الله را دارد و قادر است با تلاش و کوشش جدّی و مجاهده ی با نفس به لقاء الله و قرب الهی نائل آید و این مقام نیز طبق فرمایش برخی از اهل عرفان و حکمت بالاترین درجه از درجات بهشتی است؛ توضیح اینکه:
بهشت مراتب متفاوتی دارد؛ اهل عرفان ،با الهام از روايات و آيات، بهشت را به سه مرتبه تقسيم كرده اند(برای مطالعه بیشتر ر.ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، حدیث اول، مقام دوم، ص۱۳) بهشت اعمال
بهشت صفات
و بهشت ذات.
اهل اعمال صالحه به بهشت اعمال می روند و اين همان بهشتی است كه در قرآن كريم بسيار از آن ياد شده است.
اهل ملكات و صفات حسنه افزون بر بهشت اعمال، از بهشتی مافوق آن نيز برخوردارند.
و كسانی كه ذات آنها به لقاء حق نائل شده و از ذات خود فانی شده اند به بهشت ذات نائل می شوند كه همان بهشت اسماء و صفات حق تعالی است.
بهشت برتری که خداوند در قران کریم بدان وعده داده بهشت لقاء و بهشت ذات است قران کریم فرمود « فَادْخُلی فِی عِبادِی »(فجر:29)
به تعبیر دیگر: كسی كه وارد بهشت شود در هر شان و مرتبه و درجه ای كه قرار داشته باشد، از يك سری خدمات عمومی بهشت و از امتيازات كلی زندگی بهشتی برخوردار می شود. از جمله اينكه در بهشت، مرگ و بيماری، غم و اندوه، رنج و درد وجود ندارد. هيچ نوع عذاب روحی و جسمی بهشتيان را آزار نخواهد داد؛ كه اصلا آزار و سختی با اصالت بهشت سازگار نيست.
اما فارغ از درجات عمومی كه برای همگان يكسان است، نعمتهايی در بهشت وجود دارد كه به برخی اختصاص داشته كه ديگران از آن محروم هستند و بالاترين درجه ی آن رسيدن به مرحله قرب الهی است.
بنابراین بهترین مهربانی خدا بخشیدن مقام لقاء الهی است که خداوند حکیم این ظرفیت و قابلیت را در انسان قرار داده است تا به مقام قربش نائل آید و این مقام همان جنّت ذات( یا جنّت لقاء و قرب است) که امام خمینی رحمه الله علیه در شرح چهل حدیث بیان فرمودند.
هشت مراتب متفاوتی دارد؛ اهل عرفان ،با الهام از روايات و آيات، بهشت را به سه مرتبه تقسيم كرده اند(برای مطالعه بیشتر ر.ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، حدیث اول، مقام دوم، ص۱۳) بهشت اعمال
بهشت صفات
و بهشت ذات.
اهل اعمال صالحه به بهشت اعمال می روند و اين همان بهشتی است كه در قرآن كريم بسيار از آن ياد شده است.
سلام استاد افرادیکه به بهشت اعمال میروند از لقا الله محرومند؟
[="Tahoma"][="Navy"] خداوند بسیار مهربان و بخشنده است و رحمت او گسترده است. مهربانی های زیادی در حق موجودات کرده ولی واقعا بهترین مهربانی که خداوند بزرگ و مهربان میتونه در حق انسان بکنه چیه؟ آیا اون بهشته یا چیزی بالاتر از بهشت؟ خوشحال میشم از نظرات همه شما استفاده کنمسلام.
سلام
بالاترین مهربانی خداوند نسبت به انسان اینه که او تعالی ، خود را بی پرده به انسان نشان دهد که از آن به لقاء الله تعبیر می کنند.
بهشت معروف، شهود حق تعالی در حجاب نور است لذا مرتبه ای پایینتر از لقاء الله محسوب می شود.
بگذارید توصیفی روشن از بهشت را برایتان اینجا بگذارم:
1.وقتی به نور رسیدم خود را در دنیایی نورانی یافتم. هر چیزی در این مکان از جنس نور بود و از خود نور متشعشع میکرد. زیبایی و درخشندگی این مکان ورای توصیف است. شاید «بهشت» کلمۀ مناسب برای وصف آنجا بود ناگهان من به یادآوردم که اینجا خانۀ واقعی من است و پیش خود تعجب کردم که چطور ممکن است اینجا را فراموش کرده باشم. احساس میکردم که بعد از مسافرتی طولانی و سخت در کشوری غریب بالاخره به منزل و وطنم بازگشتهام
2.من بدون هیچ تردیدی میدانستم که میخواهم در این مکان باشکوه باقی بمانم، جایی که در آن اینچنین مورد عشق و عطوفت و پذیرش بودم. چطور یک نفر حس میکند که توسط یک مکان موردپذیرش و قبول است؟ بگذارید اینطور توضیح بدهم: درحالیکه بهطرف آن تخت راه میرفتم، میتوانستم در حقیقت بهشت را در تمام اطراف خود حس کنم. احساس خلسه و شیدایی و آرامش در آنجا از لجامگسیختهترین تصورات من نیز فراتر بود. به یاد میآورید که در زمان بسیار گذشته، وقتی بچه بودید چطور در آغوش پرمهر مادر گرفته شده و در گهوارهوار تکان داده میشدید؟ این احساس را به توان ۱۰۰ برسانید و هنوز هم هزاران سال نوری بااحساس آرامش کامل و راحتی تمامی که آنجا مرا احاطه کرده بود فاصله دارید. احساس میکردم عشق و عطوفت تمام مادران در جهان درآنواحد به درون من جاری میشود، اکنون و برای همیشه. گرچه این تخت پیش روی من مانند تخت خودم (در دنیا) نبود، ملافههای آن بهطور شگفتانگیزی شبیه به ملافههای خودم بودند. برای من باور آن مشکل بود وقتیکه متوجه شدم که این (ملافه) ها در حقیقت در حال تنفس هستند و پر از حیات وزندگی میباشند! تخت نیز زنده بود و مانند تختهای روی زمین از ماده متراکم فیزیکی ساخته نشده بود. با نزدیک شدن من، این تخت چنان عشقی به سمت من میتاباند که میدانستم هیچ نقاش یا هنرمند زمینی نمیتواند آن را خلق کرده باشد. این تخت را خدا خلق کرده بود! اکنون نور به من خیرمقدم میگفت و از من دعوت میکرد تا بر روی این مخلوق بهشتی لم بدهم. خود شفاف من دیگر نبود و من روی تخت دراز کشیدم. توری سایهبان تخت مرا نوازش میکرد و به من احساس خلسه و آرامش و عشق میداد. اشک شوق شروع به سرازیر شدن از چشمان من کرد. در آن لحظه میدانستم که هیچچیزی هرگز نمیمیرد. من همچنین میدانستم که من هرگز نخواهم مرد. میدانستم که اگر در این مکان بمانم زنده خواهم بود، ولی به شکلی که با زندگی دنیاییام قبل از برقگرفتگی متفاوت است. من هنوز هم همان دایان خواهم بود و خاطراتم را با خود خواهم داشت، ولی بااینحال این احساس باورنکردنی عشق را برای ابد حس خواهم نمود. وای که چقدر دلم میخواست آنجا بمانم! سپس حس کردم که باید به سمت راستم نگاه کنم. من به سمت راستم نگاه کردم و آنجا از لابهلای توری سایهبان تخت میتوانستم یک نقطه کوچک نور را ببینم که از مکان یا بعد دیگری میآمد، از مکانی بینهایت دور. میدانستم که باید سعی کنم آن را واضحتر ببینم و با دستم توری را از جلوی صورتم کنار زدم. میدانستم انتخاب دیگری ندارم جز اینکه نگاه کنم.
نقطه نورانی به یک شعاع بسیار درخشان تبدیل شد که از درخشندهترین خورشید قابلتصور میلیونها میلیون برابر درخشندهتر بود و به سمت من حرکت میکرد. بااینحال نور چشم مرا آزار نمیداد. در ابتدا به نظر میرسید که آن نوارهایی از نوری چندوجهی است که بهطرف یکدیگر کشیده میشوند. میدانستم که این نور حضور خداست! من در بهت و عظمت این نور غرق شده بودم، در عشق، عشق خدا نسبت به من! میدانستم که میتوانم وارد این نور شوم که بخشی از نیرویی بسیار عظیم است. من میبایست بین ماندن در نور و بازگشت به زمین یکی را انتخاب میکردم. بهنوعی میدانستم که اگر وارد نور و بعد دیگر شوم، دیگر نخواهم توانست به بدنم بازگردم. من بین دو خواسته کشیده میشدم: میل وارد شدن به نور و میل به اینکه چیزهای فیزیکی را لمس (و حس) کنم و ارتباطم را با دنیای فیزیکی نگاه دارم. هر دو میل در من قویتر میشدند. نور شدیدتر شده و بر درخشش و عشقی که از آن صادر میشد افزوده میگشت. وقتیکه توری را کنار زده و دستم را بهطرف این درخشش دراز کردم تا نور را لمس کنم، نور زیر توری را پر کرده و انگشت وسط دست راستم که به جلو کشیده شده بود را لمس کرد. بهمحض اینکه نور دستم را لمس کرد، من دچار تغییر و دگرگونی شدم. نور و روح من با یکدیگر ادغام شدند. من وارد نور الهی شده بودم و هر حسی از بدن روحیام از بین رفت. آگاهی و ضمیر من که (هنوز) کاملاً زنده بود، اکنون تماماً به خدا متصل شده بود. درون نور میدانستم که هر چیز و هرکس به او متصل است. خدا درون همه است، همیشه و برای ابد. درون نور شفای تمام دردها بود، درون نور تمام حکمت و دانش مربوط به هر سیاره و هر کهکشان و هر جهان وجود داشت. در حقیقت نور خود حکمت و خرد و عشقی ورای درک و فهم بود. یکی بودن با نور مانند این بود که ناگهان به هر دانه ماسه و هر ذره بر روی هر سیاره و کهکشان در هر جهانی اشراف دارید. و بهطور همزمان میدانید چرا خدا هر دانه ماسه و ذره را در جای خاص خود قرار داده است. نور دانش و آگاهی هر کتاب نوشتهشده به هر زبان را از ابتدای خلقت تا انتهای زمان درون خود داشت. نور میدانست که چرا هر نویسنده هر کلمه را دقیقاً جایی که هست گذاشته است. نور این پیغام را داشت که هر ذره، هر دانه ماسه، هر گیاه، هر سنگ، هر حیوان و انسان، منظور و هدف خود را دارد و هیچچیز هرگز نمیمیرد زیرا بعد از مرگ، حیات دیگری در سوی دیگر وجود خواهد داشت. نور و روح من برای زمانی که به نظر بینهایت میرسید با یکدیگر آمیخته بودند.این توصیف دوتن از تجربه کنندگان مرگ تقریبی از بهشتی است که پس از مرگ مشاهده کرده اند.
یا علیم[/]
سلام استاد افرادیکه به بهشت اعمال میروند از لقا الله محرومند؟
سلام علیکم
بله قاعدتا باید اینطور باشد، منتهی بهشتیانی که در بهشت اعمال هستند با توجّه به اینکه هیچ معرفتی نسبت به بهشت لقاء ندارند حسرتی هم نخواهند داشت، چون در بهشت (تمام مراتب و درجات بهشت) حسرت وجود ندارد و بهشتیان در کمال آرامش هستند.
موفق باشید
با توجّه به اینکه هیچ معرفتی نسبت به بهشت لقاء ندارند حسرتی هم نخواهند داشت، چون در بهشت (تمام مراتب و درجات بهشت) حسرت وجود ندارد و بهشتیان در کمال آرامش هستند.
سلام به هر حال میدانند همچین درجه ای در بهشت هست.و چون نمیرسند غبطه میخورند.غبطه در بهشت وجود دارد.مثلا بهشتیان عادی به مقام شهیدان غبطه میخورند.
سلام علیکم
غبطه با حسد فرق دارد ، در حسد رنج و عذاب وجود دارد امّا در غبطه رنج و عذابی نیست.
آیه الله جوادی در این باره می فرمایند:
«افرادی که وارد بهشت می گردند، ديگر غم و اندوه در آن نيست: «لا يَمَسنا فيها نصب ولا يمَسنا فيها لَغوب»( صافات164) البته با اين توضيح كه افراد بهشتی كه دارای درجات گوناگونند، از آنچه خود دارند لذت میبرند و نسبت به آنچه ديگران دارند غبطه میخورند، نه حسد. همانند قوای نفسانی كه هر يك از آنها ادراك يا تحريك خاصِ خود را اعِمال میكند و لذت میبرد و از آنچه ساير قوا دارند و او ندارد رنج نمیبرد؛ يعنی هرگز نيروی باصره در اندوه نشنيدن به سر نمیبرد، چنانكه نيروی سامعه غمِ نديدن را ندارد. زبانِ حال هر قوهای «ما مِنا اِلا لَه مَقام مَعلوم» (طه 118) است. درجات بهشت هم چنين است، هر كس در جای خود قرار دارد، رنج نمیبرد و غصه و حسرت نمیخورد. اگر حسرت و رنج و اندوهی هست در صحنه قيامت و قبل از ورود به بهشت است؛ زيرا جنت، دارلسلام است و در دار سلامت مجالی برای رنج وجود ندارد».
آیه الله جوادی در این باره می فرمایند:«افرادی که وارد بهشت می گردند، ديگر غم و اندوه در آن نيست: «لا يَمَسنا فيها نصب ولا يمَسنا فيها لَغوب»( صافات164) البته با اين توضيح كه افراد بهشتی كه دارای درجات گوناگونند، از آنچه خود دارند لذت میبرند و نسبت به آنچه ديگران دارند غبطه میخورند، نه حسد. همانند قوای نفسانی كه هر يك از آنها ادراك يا تحريك خاصِ خود را اعِمال میكند و لذت میبرد و از آنچه ساير قوا دارند و او ندارد رنج نمیبرد؛ يعنی هرگز نيروی باصره در اندوه نشنيدن به سر نمیبرد، چنانكه نيروی سامعه غمِ نديدن را ندارد. زبانِ حال هر قوهای «ما مِنا اِلا لَه مَقام مَعلوم» (طه 118) است. درجات بهشت هم چنين است، هر كس در جای خود قرار دارد، رنج نمیبرد و غصه و حسرت نمیخورد. اگر حسرت و رنج و اندوهی هست در صحنه قيامت و قبل از ورود به بهشت است؛ زيرا جنت، دارلسلام است و در دار سلامت مجالی برای رنج وجود ندارد».
با سلام و عرض ادب
طبق این بیان آیت الله جوادی،بهشتیان غبطه ی درجات بالاتر را میخورند.و ب
استاد گرامی لطفا این ابهام را توضیح بفرمایید
غبطه با حسد فرق دارد ، در حسد رنج و عذاب وجود دارد امّا در غبطه رنج و عذابی نیست.
استاد عزیز فرق غبطه با حسد رو میدانیم.
فرق غبطه با حسد اینه که در حسد انسان بدیه طرف مقابل رو ارزومند است و از خوشبختی طرف احساس عذاب دارد.
اما در غبطه انسان بدیه طرف مقابلش رو نمیخواهد چه بسا از اینکه کسی فلان مزیتی رو دارد احساس لذت دارد اما همین انسان قطعا در دلش مدام میگه کاش منم مزیت فلانی رو داشتم.همین ای کاش گفتن یعنی حسرت کشیدن و این یعنی رنج.منتها اینجا تفاوت با حسد اینه که انسان از داشتن مزیت طرف مقابل در عذاب نیست شاید حتی مسرور هم هست.
باسمه العلیم
عرض سلام و ادب
بله قاعدتا باید اینطور باشد، منتهی بهشتیانی که در بهشت اعمال هستند با توجّه به اینکه هیچ معرفتی نسبت به بهشت لقاء ندارند حسرتی هم نخواهند داشت، چون در بهشت (تمام مراتب و درجات بهشت) حسرت وجود ندارد و بهشتیان در کمال آرامش هستند.
استاد گرامی،درجات بهشت مراتب رحمت رحیمیه ی حق نیستند؟
آیا بهشتیان به قدر ظرفیتی که با علم و عمل در دنیا فراهم کرده اند هر یک به مرتبه ای از لقای اسماء و صفات جمالی حق نائل نمی شوند؟
البته مسلم است که بین لقاء ذات با لقاء صفات و لقاء اسماء،اختلافی به قدر سعه ی وجودی بهشتیان وجود دارد.
با سلام و عرض ادب
طبق این بیان آیت الله جوادی،بهشتیان غبطه ی درجات بالاتر را میخورند.و ب
نابر تعريفي كه دربارة غبطه گفته شده است، عبارتست از خواستن و آرزوي شديد مثل امتيازي كه در ديگران ميبيند، بدون اينكه زوال و نابودي آن را از ديگران آرزو كند و بخواهد. پس میل و آرزوی شدید وجود دارد و در عین حال میدانی که نمیرسی و ارتقاء درجه ای در کار نیست.این رنج بزرگی است.مگر اینکه ارتقاء درجه به نحوی ممکن باشد.
استاد گرامی لطفا این ابهام را توضیح بفرمایید
با سلام و عرض ادب
پاسخ را با یک مثال آغاز می کنم: فرض کنید در بنده میل و آرزی شدیدی وجود دارد که در مقام ائمه معصومین علیهم السلام باشم، در حیقت بنده به ایشان غبطه می خورم و آرزو می کنم زمانی بنده هم به این مقام برسم منتهی سخن در این است که بنده اگر چه سخنانی در ارتباط با مقامات معنوی ایشان شنیده ام، منتهی معرفتی حقیقی از این مقامات ندارم لذا این آرزو و میل شدید در بنده ایجاد درد و رنج نمی کند. در عین اینکه می دانم هر اندازه کسب کمالات کنم به مقام ایشان نخواهم رسید.
این میل و آرزوی شدید در انسان ایجاد شوق و شعف می کند از غبطه ای که نسبت به ایشان دارم احساس تنگی نمی کنم بلکه برعکس، نشاط خاصّی در بنده پدیدار می شود که گاه از شدّت شعف اشک از چشم سرازیر می شود. آری در غبطه نوعی درد و حسرت موجود است امّا نه از سنخ دردها و رنجهای دنیوی ، بلکه درد و حسرتی از سنخ درد عشق و حسرتی از سنخ سوز عاشق نسبت به معشوق؛ که برای اهلش از هزاران بهشت سر و از حور و قصور خوشتر است.
فرد بهشتی نیز نسبت به برخی از مقامات بالاتر غبطه می خورد منتهی اولا معرفت حقیقی از مقامات بالاتر از خود ندارد و ثانیا: این غبطه ایجاد درد و رنج از سنخ درد عشق می کند که عین لذّت ، سرور و بهجت است.
استاد عزیز فرق غبطه با حسد رو میدانیم.فرق غبطه با حسد اینه که در حسد انسان بدیه طرف مقابل رو ارزومند است و از خوشبختی طرف احساس عذاب دارد.
اما در غبطه انسان بدیه طرف مقابلش رو نمیخواهد چه بسا از اینکه کسی فلان مزیتی رو دارد احساس لذت دارد اما همین انسان قطعا در دلش مدام میگه کاش منم مزیت فلانی رو داشتم.همین ای کاش گفتن یعنی حسرت کشیدن و این یعنی رنج.منتها اینجا تفاوت با حسد اینه که انسان از داشتن مزیت طرف مقابل در عذاب نیست شاید حتی مسرور هم هست.
با سلام مجدد
در ارتباط با فرامایش شما در پست قبل توضیحاتی خدمتتان عرض کردم .
استاد گرامی،درجات بهشت مراتب رحمت رحیمیه ی حق نیستند؟آیا بهشتیان به قدر ظرفیتی که با علم و عمل در دنیا فراهم کرده اند هر یک به مرتبه ای از لقای اسماء و صفات جمالی حق نائل نمی شوند؟
البته مسلم است که بین لقاء ذات با لقاء صفات و لقاء اسماء،اختلافی به قدر سعه ی وجودی بهشتیان وجود دارد.
با سلام و عرض ادب
بله فرمایش شما صحیح است. اگر در عرایض بند نقصی مشاهده می کنید خوشحال می شوم نقص را مطرح کنید .
باسمه العلیم
عرض سلام و ادب و تشکر از حضرتعالی
افرادیکه به بهشت اعمال میروند از لقا الله محرومند؟
بله قاعدتا باید اینطور باشد، منتهی بهشتیانی که در بهشت اعمال هستند با توجّه به اینکه هیچ معرفتی نسبت به بهشت لقاء ندارند حسرتی هم نخواهند داشت،
استاد گرامی عرایض حقیر پیرامون بیان حضرتعالی در پاسخ به خواهر گرامی سرکار Miss.Narges است؛ آیا تعبیر "لقاء الله" خاص مرتبه ی"جنّت ذات" است؟
اگر اینگونه باشد جز حضرات معصومین علیهم السلام و اوحدی از انبیاء علی نبیّنا و آله و علیهم السلام از لقاء الله محرومند.
حتی انبیاء عظام مانند حضرت موسی علیه السلام؛به شهادت آیه ی شریفه:"قال ربّ أرنی انظر الیک قال لن ترانی..."4/اعراف
منتهی معرفتی حقیقی از این مقامات ندارم لذا این آرزو و میل شدید در بنده ایجاد درد و رنج نمی کند.
با سلام و احترام
درسته قبول دارم که معرفت حقیقی ندارم ولی لذتی از جنس درک حقیقیشون رو چشیدم.این میل و شوق در من ایجاد درد نمی کند چون میدانم که در مسیرم و هر لحظه دنبال این هستم که بتونم بیشتر درکشون کنم.با مطالعه با عمل به احکام و اخلاق با دعا و درخواست از خداوند با توسل و ....
هیچ وقت نمی تونم راضی بشم که تا همین جا که فهمیدم کافی است.با هر فهمیدن کوچکی تازه انگار افق جدیدی برویم باز میشود و شوق و شعفم صدها برابر میشود برای حرکت.
یک چنین مسیری و یک چنین جریانی را من در این دنیا پیدا کردم حالا چطور میشود تصور کرد که با ورود به بهشت این مسیر مسدود بشه و علاوه بر اون از ضمیر من پاک بشه که چیزی که درکش کردم یک جریان بود که بی پایانی به طور مشهودی در آن هویدا بود.
پرسش:
خداوند بسیار مهربان و بخشنده است و رحمت او گسترده است. مهربانیهای زیادی در حق موجودات کرده ولی واقعا بهترین مهربانی که خداوند بزرگ و مهربان میتواند در حق انسان بکند چیست؟ آیا بهشت است یا چیزی بالاتر از بهشت؟
پاسخ:
بالاترین رحمت خداوند نسبت به بندگان «لقاءالله» است، که بالاترین درجه از درجات بهشتی است؛ توضیح اینکه:
بهشت مراتب متفاوتی دارد؛ اهل عرفان ،با الهام از آیات و روایات، بهشت را به سه مرتبه تقسيم كردهاند(1)
بهشت اعمال
بهشت صفات
و بهشت ذات.
- اهل اعمال صالحه به بهشت اعمال میروند و اين همان بهشتی است كه در قرآن كريم بسيار از آن ياد شده است.
- اهل ملكات و صفات حسنه افزون بر بهشت اعمال، از بهشتی مافوق آن نيز برخوردارند.
- و كسانی كه ذات آنها به لقاءحق نائل شده و از ذات خود فانی شدهاند به بهشت ذات نائل میشوند كه همان بهشت اسماء و صفات حق تعالی است.
بهشت برتری که خداوند در قرانکریم بدان وعده داده بهشت لقاء و بهشت ذات است قرانکریم فرمود « فَادْخُلی فِی عِبادِی »(2)
به تعبیر دیگر: كسی كه وارد بهشت شود در هر شان و مرتبه و درجهای كه قرار داشته باشد، از يك سری خدمات عمومی بهشت و از امتيازات كلی زندگی بهشتی برخوردار میشود. از جمله اينكه در بهشت، مرگ و بيماری، غم و اندوه، رنج و درد وجود ندارد. هيچ نوع عذاب روحی و جسمی بهشتيان را آزار نخواهد داد؛ كه اصلا آزار و سختی با اصالت بهشت سازگار نيست.
اما فارغ از درجات عمومی كه برای همگان يكسان است، نعمتهايی در بهشت وجود دارد كه به برخی اختصاص داشته كه ديگران از آن محروم هستند و بالاترين درجهی آن رسيدن به مرحله قرب الهی است. منتهی بهشتیانی که از لقاءالله محرماند، با توجّه به اینکه هیچ معرفتی نسبت به بهشت لقاء ندارند حسرتی هم نخواهند داشت، چون در بهشت (تمام مراتب و درجات بهشت) حسرت وجود ندارد.
بنابراین بهترین مهربانی خدا بخشیدن مقام لقاء الهی است که خداوند حکیم این ظرفیت و قابلیت را در انسان قرار داده است تا به مقام قربش نائل آید و این مقام همان جنّت ذات( یا جنّت لقاء و قرب است) که امام خمینی رحمه الله علیه در شرح چهل حدیث بیان فرمودند.
عرض شد که در بهشت حسرت وجود ندارد امّا آیا غبطه هم وجود ندارد؟ به هر حال بهشتیان میدانند که چنین مرتبهای در بهشت هست لذا غبطه میخورند و با توجه به اینکه غبطه یعنی خواستن و آرزوی شديد مثل امتيازی كه در ديگران ميبيند، بدون اينكه زوال و نابودی آن را از ديگران آرزو كند و بخواهد. پس میل و آرزوی شدید وجود دارد و در عین حال میدانی که نمیرسی و ارتقاء درجهای در کار نیست.این رنج بزرگی است.مگر اینکه ارتقاء درجه به نحوی ممکن باشد.
در پاسخ عرض میشود:
اولا: فرق است بین غبطه و حسد، در حسد رنج و عذاب وجود دارد امّا در غبطه رنج و عذابی نیست.
آیهالله جوادی در این باره میفرمایند:
«افرادی که وارد بهشت میگردند، ديگر غم و اندوه در آن نيست: «لا يَمَسنا فيها نصب ولا يمَسنا فيها لَغوب»(3) البته با اين توضيح كه افراد بهشتی كه دارای درجات گوناگونند، از آنچه خود دارند لذت میبرند و نسبت به آنچه ديگران دارند غبطه میخورند، نه حسد. همانند قوای نفسانی كه هر يك از آنها ادراك يا تحريك خاصِ خود را اعِمال میكند و لذت میبرد و از آنچه ساير قوا دارند و او ندارد رنج نمیبرد؛ يعنی هرگز نيروی باصره در اندوه نشنيدن به سر نمیبرد، چنانكه نيروی سامعه غمِ نديدن را ندارد. زبانِ حال هر قوهای «ما مِنا اِلا لَه مَقام مَعلوم» (4) است. درجات بهشت هم چنين است، هر كس در جای خود قرار دارد، رنج نمیبرد و غصه و حسرت نمیخورد. اگر حسرت و رنج و اندوهی هست در صحنه قيامت و قبل از ورود به بهشت است؛ زيرا جنت، دارالسلام است و در دار سلامت مجالی برای رنج وجود ندارد».(5)
ثانیا: در غبطه نوعی درد و حسرت موجود است امّا نه از سنخ دردها و رنجهای دنیوی ، بلکه درد و حسرتی از سنخ درد عشق و حسرتی از سنخ سوز عاشق نسبت به معشوق؛ که برای اهلش از هزاران بهشت سر و از حور و قصور خوشتر است.
پی نوشت:
1. برای مطالعه بیشتر ر.ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، حدیث اول، مقام دوم، ص۱۳
2. فجر:29
3. صافات:164
4. طه:118
5. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 239.