آیا عدم خواست من برابر با عدم خواست خداوند است؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عدم خواست من برابر با عدم خواست خداوند است؟

به نام خدا

با عرض سلام و درود خدمت شما .

با توجه به آیه ی 30 سوره 76 یعنی سوره ی انسان خداوند میفرماید :

وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً

و شما هرگز نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد ( زیرا اراده اختیاری شما نیز مانند فعل اختیاریتان در تحت اراده تکوینی خدا است ) ، همانا خداوند همواره دانا و حکیم است.

‏شما نمی‌توانید بخواهید ، مگر این که خدا بخواهد . بی‌گمان خداوند بس آگاه و کاربجا است .‏

و شما هیچ چیز را نمی خواهید مگر اینکه خدا بخواهد ، خداوند دانا و حکیم بوده و هست!

خداوند از طرفی می فرماید شما چیزی نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد ! یعنی اگر من اراده کنم فنجانی را از زمین بلند کنم و بردارم در واقع خداوند اراده کرده است ، و اگر من اراده کنم سیبی را بخورم در واقع خداوند اراده کرده است !

پس اینجا دو حالت پیش می آید، یا من برابر با خدا یا حداقل جزئی از او هستم چرا که هر چه من اراده میکنم نتیجه میدهد اراده ی خداوند را و هر چه من نمیخواهم نتیجه میدهد عدم اراده خداوند را (1)

یا اینکه خداوند علت و دلیل انتخاب و اراده ی من هست که در این صورت من معلول خداوند هستم و چیزی از خود ندارم که بتوان گفت من غیر خدا هستم !

پس حداقل این را دانستیم که هر چه من میخواهم، خداوند هم میخواهد !

حال سوال این است که چرا خداوند به خاطر چیزی که خودش میخواهد مرا مجازات میکند به فرض مثال ؟

مثلا خداوند میخواهد من سیبی را بخورم و بعد از اینکه من آن را خوردم خداوند مرا مجازات میکند آیا این ظلم در حق من نیست ؟ (2)

1 - آیا عدم خواست من برابر با عدم خواست خداوند است ؟ آیا از اینکه خواست من برابر است با خواست خداوند میتوان نتیجه گرفت که عدم خواست من ( مثلا من نخواهم سیبی را بلند کنم ) عدم خواست خداوند است ؟ یا امکان دارد مثلا خداوند بخواهد من سیب را بلند کنم ولی من آن را بلند نکنم ؟

2 - اگر انسان خوده خدا نباشد و خداوند غیر انسان باشد این ظلم به انسان است، اما اگر خداوند خوده انسان یا انسان جزئی از خدا باشد این ظلم نخواهد بود !

لطفا روان و به زبان ساده توضیح بدهید .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;941715 نوشت:
با توجه به آیه ی 30 سوره 76 یعنی سوره ی انسان خداوند میفرماید :
وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً

و شما هرگز نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد ( زیرا اراده اختیاری شما نیز مانند فعل اختیاریتان در تحت اراده تکوینی خدا است ) ، همانا خداوند همواره دانا و حکیم است

باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ به این سوال، لازم است به یک نکته توجه داشته باشیم.
از آنجا که قران کریم در طول دوران نبوت پیامبر اکرم نازل شده است. به همین جهت، در صورتی میتوان فهمی همدلانه از آیات و مراد خداوند متعال داشت که به این کتاب آسمانی به عنوان یک بسته هدایت نگاه کنیم نه به تک تک آیات آن. برخی از آیات به صورت مطلق بیان میشود و در آیات بعد قید آن مشخص میشود و برخی از آیات بخشی از یک واقعیت را بیان میکند و برخی دیگر بخشی دیگر.
از این دست اتفاقات در هر کتابی که در طول زمان ارائه میشود طبیعی است.
گاهی زمان بیان یک حکم به صورت مطلق است و گاهی بیان آن به صورت مقید و گاهی بیان قیدهای دیگر.
مثلا در مورد حکم شراب و شراب خواری به واسطه عادت مردم به خوردن این مایع و تصور مفید بودن آن، از ابتدا خداوند نمیتوانست حکم اصلی را بیان کند. به همین جهت به مرور زمان حکم اصلی بیان شده است.
در مورد مسائل اعتقادی نیز همین وضعیت برقرار است.

[=microsoft sans serif]
آیات 29 و 30 سوره انسان نیز به همین صورت است:
در این دو آیه در ابتدا به مطلبی اشاره میشود که تصور میشود انسان آزاد است و به عبارتی تفویض برقرار است. در آیه بعد این تصور ابطال میشود ولی به صورتی بیان میشود که گویا انسان مجبور است:
إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً (29)
وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً (30)

در آیه اول، وقتی گفته میشود که "هر کسی که میخواهد ...." تصور اولیه این است که بله انسان رها است و اراده خداوند در این زمینه هیچ نقشی ندارد. نه به صورت طولی و نه به صورت عرضی.
یعنی اراده خداوند نه در طول اراده انسان است و هر دو با هم دخیل هستند.
و نه در عرض اراده انسان است و اراده خداوند، اراده انسان را مقهور خود میکند. و انسان مجبور میشود.

به همین دلیل، در آیه بعد این تصور به نقد کشیده میشود و بیان میشود که این امر به انسان تفویض نشده است.یعنی برخلاف دیدگاه معتزله که تصور میکنند خداوند انسان را آفریده است و دیگر کاری به کار او ندارد، انسان یله و رها نیست.
در این آیه، خداوند بیان میکند که بندگان در صورتی میتوانند چیزی را بخواهند و اراده کنند که خداوند اراده کرده باشد.
ظاهر این آیه نیز باعث این توهم میشود که هر کاری که انسان انجام میدهد گرچه در ظاهر انسان خواسته است انجام بدهد ولی در واقع خداوند درمرحله بعد انجام آن کار را خواسته است.

[=microsoft sans serif]با این وجود، وقتی این دو آیه را در کنار هم قرار میدهیم، متوجه میشویم که این دو آیه در کنار هم قابل تفسیر و توضیح است.
من شاء .... ما تشاوون .... یشاء الله.

بدین منظور
خواست من وابسته به خواست خداوند است.
بنابراین من رها نیستم بلکه اراده و قدرت من وابسته به قدرت و اراده خداوند است.

حال سوالی که در اینجا ایجاد میشود آیا این عین جبر نیست.
پاسخ این است که:
منظور این آیه شریفه تنها نفی تصور تفویضی است که از آیه قبل به ذهن میرسید.
اما اینکه خود این آیه جبر را نشان میدهد یا نه، خودش نیاز به تفسیر و کمک گرفتن از آیات دیگر قران کریم دارد.
وقتی به قران کریم نگاه میکنیم متوجه میشویم اصل اختیار انسان یک اصل مبنایی و پیش فرض در آیاتی است که در مورد کارهای انسان(مثبت یا منفی) بحث میکند.
هر کجا خداوند در مورد انسان صحبت میکند، بیان قران کریم نشان دهنده مختار بودن انسان در انجام کارهایش است. وگرنه اگر انسان مختار نباشد، حداقل جهنم بردن او و عذاب کردنش و حتی عتاب و بد صحبت کردن با او نیز نادرست است.
وقتی در مورد انسان صحبت میکند و میگوید "لیس للانسان الا ما سعی" اولین برداشت از این آیه آن است که انسان در کارهایش مختار است و هر چه به انسان میرسد، تنها و تنها نتیجه سعی و تلاش خودش است. در این آیه، به صورت مطلق هر تاثیر هر چیز دیگری در سرنوشت انسان و موفقیت و شکستهای او نفی میشود. خواه امری فیزیکی باشد و خواه متافیزیکی.

[=microsoft sans serif]بنابراین تاثیر اراده خداوند در مواردی که انسان اراده و اختیار انجام کاری را دارد به نحو دیگری است.
اراده خداوند در طول اراده انسان و تاثیر آن به این صورت است که:
اولا: به انسان قدرت انتخاب و تصمیم گیری را داده است.
ثانیا: جلوی انتخاب یک مسیر و اعمال این تصمیم را نگرفته است.

و این عینا همان "امر بین امرین" است.
یعنی نه جبر و نه تفویض. بلکه امری دیگر.

به من بیاموز;941715 نوشت:
به نام خدا

با عرض سلام و درود خدمت شما .

با توجه به آیه ی 30 سوره 76 یعنی سوره ی انسان خداوند میفرماید :

وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً

و شما هرگز نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد ( زیرا اراده اختیاری شما نیز مانند فعل اختیاریتان در تحت اراده تکوینی خدا است ) ، همانا خداوند همواره دانا و حکیم است.

‏شما نمی‌توانید بخواهید ، مگر این که خدا بخواهد . بی‌گمان خداوند بس آگاه و کاربجا است .‏

و شما هیچ چیز را نمی خواهید مگر اینکه خدا بخواهد ، خداوند دانا و حکیم بوده و هست!

خداوند از طرفی می فرماید شما چیزی نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد ! یعنی اگر من اراده کنم فنجانی را از زمین بلند کنم و بردارم در واقع خداوند اراده کرده است ، و اگر من اراده کنم سیبی را بخورم در واقع خداوند اراده کرده است !

پس اینجا دو حالت پیش می آید، یا من برابر با خدا یا حداقل جزئی از او هستم چرا که هر چه من اراده میکنم نتیجه میدهد اراده ی خداوند را و هر چه من نمیخواهم نتیجه میدهد عدم اراده خداوند را (1)

یا اینکه خداوند علت و دلیل انتخاب و اراده ی من هست که در این صورت من معلول خداوند هستم و چیزی از خود ندارم که بتوان گفت من غیر خدا هستم !

پس حداقل این را دانستیم که هر چه من میخواهم، خداوند هم میخواهد !

حال سوال این است که چرا خداوند به خاطر چیزی که خودش میخواهد مرا مجازات میکند به فرض مثال ؟

مثلا خداوند میخواهد من سیبی را بخورم و بعد از اینکه من آن را خوردم خداوند مرا مجازات میکند آیا این ظلم در حق من نیست ؟ (2)

1 - آیا عدم خواست من برابر با عدم خواست خداوند است ؟ آیا از اینکه خواست من برابر است با خواست خداوند میتوان نتیجه گرفت که عدم خواست من ( مثلا من نخواهم سیبی را بلند کنم ) عدم خواست خداوند است ؟ یا امکان دارد مثلا خداوند بخواهد من سیب را بلند کنم ولی من آن را بلند نکنم ؟

2 - اگر انسان خوده خدا نباشد و خداوند غیر انسان باشد این ظلم به انسان است، اما اگر خداوند خوده انسان یا انسان جزئی از خدا باشد این ظلم نخواهد بود !

لطفا روان و به زبان ساده توضیح بدهید .

سلام.
دوست عزیز چرا شما از هر آیه ای این برداشت رو میکنید که ما خداییم!
یه مثال میزنم. من یه رباط ساختم. برنامه نویسیش کردم که از روی یه خطی راه بره.
حالا وقتی این رباط طبق اراده و برنامه ی من اگه روی خط راه بره(یعنی اراده اش عین اراده منه) آیا میشه گفت رباط جزئی یا کل منه؟

درباره اون آیات. دو جور میشه معنی کرد. یکی تفسیری که شما کردید یکی هم اینکه. خدا خواسته تا ما بتونیم بخوایم.

یا اراده ی خدا این بوده که ما بتونیم از خودمون اراده داشته باشیم.

درست نمیگم؟

[="Tahoma"][="Navy"]

به من بیاموز;941715 نوشت:
به نام خدا

با عرض سلام و درود خدمت شما .

با توجه به آیه ی 30 سوره 76 یعنی سوره ی انسان خداوند میفرماید :
وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً

و شما هرگز نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد ( زیرا اراده اختیاری شما نیز مانند فعل اختیاریتان در تحت اراده تکوینی خدا است ) ، همانا خداوند همواره دانا و حکیم است.

‏شما نمی‌توانید بخواهید ، مگر این که خدا بخواهد . بی‌گمان خداوند بس آگاه و کاربجا است .‏

و شما هیچ چیز را نمی خواهید مگر اینکه خدا بخواهد ، خداوند دانا و حکیم بوده و هست!

خداوند از طرفی می فرماید شما چیزی نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد ! یعنی اگر من اراده کنم فنجانی را از زمین بلند کنم و بردارم در واقع خداوند اراده کرده است ، و اگر من اراده کنم سیبی را بخورم در واقع خداوند اراده کرده است !


سلام
همچنانکه وجود انسان تجلی وجود حق است اراده او نیز تجلی اراده اوست. پس وجود اراده ما تجلی اراده اوست اما نحوه بکارگیری این اراده به حوزه وجودی ما برمی گردد.
خداوند متعال به ما هشدار داد اگر اراده مرا اینگونه بکار بگیری چنین آثاری دارد( خوب یا بد) و پاداش عین عمل است نه چیزی جدای از آن پس او بر ما حجت دارد و ما باید ستایشگر او باشیم.
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است