جمع بندی کدام یک از این دو قرائت متواتر است؟ (مالک یوم الدین یا ملک یوم الدین)

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کدام یک از این دو قرائت متواتر است؟ (مالک یوم الدین یا ملک یوم الدین)

سلام
یک قرائت می خواند ملک یوم الدین پادشاه روز دین و دیگری می گوید مالک یوم الدین صاحب روز دین.
سوال :کدام یک از این دو قرائت متواتر است؟ و کدام قرآن حقیقی است؟(لطفا تواترش را هم ثابت نمایید)

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

قرآن به تواتر به ما رسیده است یعنی مسلمانان سينه به سينه از پدران و اجداد خود، از شخص پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) تلقى نموده و اخذ كرده‏ اند و براى هميشه دست به دست داده تا به امروز براى ما رسانده‏ اند.(ر.ک: علوم قرآنی، معرفت، ص 218)

تواتر قرآن قطعی است و کسی در آن شکی ندارد.

اما این که کدام قرائت معتبر و حجت است، باید دید کدام قرائت، تطابقش با قرائت رایج بین مسلمانان، بیشتر است.

از بین قرائت ها، قرائت حفص از عاصم، تطابقش با قرائت رایج بین مسلمانان، بیشتر از همه است؛ لذا از حجیت و اعتبار بیشتری برخوردار است.

نقلی که مخالف با قرائت جمهور و رایج بین مسلمانان باشد نمی تواند حجت باشد.

قرائت «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏» یعنی همین قرائتی که در قرآن های فعلی موجود است، مطابق با قرائت حفص از عاصم است.

برخی معتقدند، در تمام موارد اختلاف قرائت، تنها مى ‏توان به قرائت اصلى، قرائت نمود؛ از اینرو راه تشخیص قرائت صحیح در «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏»، همین قرائت کنونی است، یعنی «مَلِک یوم الدین» صحیح نیست؛ زیرا این قرائت کنونی، قرائت رایج و مشهور مسلمانان بوده است و قرآن به تواتر به ما رسیده است لذا هر قرائتی که مطابق با این قرائت نباشد، پذیرفتنی نیست. (پژوهشى در علوم قرآن، احمدی، ص 137)

فکر می کنم برای شروع گفتگو، این مقدار کافی باشد.

با سلام

توجه به این نکته لازم است که بیشتر فقها خواندن یکی از قرائت‌های سبعه(هفت‌گانه) را در نماز جایز می‌دانند، و حتی احتیاط را در این دانسته‌اند که نمازگزار تنها به قرائت‌های هفت‌گانه اکتفا نماید به همین جهت، فقها خواندن هر دو وجه؛ یعنی «مالک یوم الدین» یا «ملک یوم الدین» را در نماز جایز و صحیح دانسته‌اند. البته برخی از فقها احتیاط کرده و گفته‌اند «مالک یوم الدین» خوانده شود
----------------------------------------------
ملک و مالک در استعمالات روزمره هر کدام معنای مستقل دارند اولی یک رابطه سیاسی است و دومی یک رابطه اقتصادی. آنجا که انسان با چیزی رابطه مالکیت پیدا می کند، به این نحو است که می تواند از آن بهره برداری کند و آنجا که ملک می گوید یعنی قدرتی مافوق دیگری دارد، و برای خود حق تدبیر و سیاسیت قائل است.
ولی در هر دو مورد هیچگونه واقعیتی در کار نیست. بلکه یک قرار داد صرف است. یعنی اینکه می گوییم فلان کس مالک فلان خانه است، یعنی درحال حاضر قرار بر این است که چنین اعتبار شود و آنجا که گفته می شود فلان شخص ملک فلان ناحیه است نیز بیش از یک اعتبار نیست، و لذا هر دو مورد اگر اعتبار عوض شود بلافاصله دیگر وجود ندارد، یعنی ممکن است لحظه ای دیگر مالک آن خانه و ملک آن ناحیه اشخاص دیگری باشند و رابطه با افراد جدید برقرار گردد.
در اینگونه موارد که ملک بودن و مالک بودن با اعتبار تشکیل می گردد، این دو معنی با یکدیگر کمال امتیاز را دارند، یعنی ملک کار مالک را نمی کند و مالک نمی توانند کارهای ملک را انجام دهد. یکی ملک است دیگری ملک.
ولی در بعضی موارد این روابط حقیقی است. مثلا اگر کسی بگوید من مالک قوای بدنی خویش هستم، معنایش این است که در بهره گیری از آنها صاحب حق و مختارم، یعنی قوه ای در وجود من هست که من هر وقت بخواهم از آن استفاده می کنم و مثلا با آن سخن می گویم و هر وقت نخواهم بهره برداری نمی کنم. اینجاست که چنانکه ملاحظه می کنید ملک با مالک هر دو مصداقا یکی است. یعنی هم مالک اعضاء و جوارح خودمان هستیم و هم ملک و مسلط بر آنها، بدلیل اینکه یک امر تکوینی است نه قرار دادی و مجازی محض.

[="Tahoma"]

yalda solimani;941650 نوشت:
با سلام

توجه به این نکته لازم است که بیشتر فقها خواندن یکی از قرائت‌های سبعه(هفت‌گانه) را در نماز جایز می‌دانند، و حتی احتیاط را در این دانسته‌اند که نمازگزار تنها به قرائت‌های هفت‌گانه اکتفا نماید به همین جهت، فقها خواندن هر دو وجه؛ یعنی «مالک یوم الدین» یا «ملک یوم الدین» را در نماز جایز و صحیح دانسته‌اند. البته برخی از فقها احتیاط کرده و گفته‌اند «مالک یوم الدین» خوانده شود
----------------------------------------------
ملک و مالک در استعمالات روزمره هر کدام معنای مستقل دارند اولی یک رابطه سیاسی است و دومی یک رابطه اقتصادی. آنجا که انسان با چیزی رابطه مالکیت پیدا می کند، به این نحو است که می تواند از آن بهره برداری کند و آنجا که ملک می گوید یعنی قدرتی مافوق دیگری دارد، و برای خود حق تدبیر و سیاسیت قائل است.
ولی در هر دو مورد هیچگونه واقعیتی در کار نیست. بلکه یک قرار داد صرف است. یعنی اینکه می گوییم فلان کس مالک فلان خانه است، یعنی درحال حاضر قرار بر این است که چنین اعتبار شود و آنجا که گفته می شود فلان شخص ملک فلان ناحیه است نیز بیش از یک اعتبار نیست، و لذا هر دو مورد اگر اعتبار عوض شود بلافاصله دیگر وجود ندارد، یعنی ممکن است لحظه ای دیگر مالک آن خانه و ملک آن ناحیه اشخاص دیگری باشند و رابطه با افراد جدید برقرار گردد.
در اینگونه موارد که ملک بودن و مالک بودن با اعتبار تشکیل می گردد، این دو معنی با یکدیگر کمال امتیاز را دارند، یعنی ملک کار مالک را نمی کند و مالک نمی توانند کارهای ملک را انجام دهد. یکی ملک است دیگری ملک.
ولی در بعضی موارد این روابط حقیقی است. مثلا اگر کسی بگوید من مالک قوای بدنی خویش هستم، معنایش این است که در بهره گیری از آنها صاحب حق و مختارم، یعنی قوه ای در وجود من هست که من هر وقت بخواهم از آن استفاده می کنم و مثلا با آن سخن می گویم و هر وقت نخواهم بهره برداری نمی کنم. اینجاست که چنانکه ملاحظه می کنید ملک با مالک هر دو مصداقا یکی است. یعنی هم مالک اعضاء و جوارح خودمان هستیم و هم ملک و مسلط بر آنها، بدلیل اینکه یک امر تکوینی است نه قرار دادی و مجازی محض.

با سلام و درود

این که کدام قرائت، قرائت جمهور و اصلی است و کدام نیست، با این که از نظر فقهی، حکم قرائت های دیگر در نماز چیست، در عین حالی که دو موضوع متفاوت هستند ولی با هم نیز قابل جمع اند، چرا که هر کدام از نگاه و زاویه ای مستقل به موضوع نگاه می کنند.
به بیان دیگر، حکم به جواز قرائت های دیگر در نماز، معنایش این نیست که همه آن قرائت ها قرائت اصلی هستند.

در مورد ادامه مطلبتان نیز باید عرض کرد، آن چه فرموده اید (اعتباری بودن مالکیت و پادشاهی و...) همه در مورد انسان است و الا در مورد خداوند، مالکیت و سلطه بر امور و...، همه حقیقی است نه اعتباری.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

"مالك يوم الدين" خدا مالك و حكم كننده روز بروز حقيقت و ملكوت طاعات رحمانى و شيطانى است، در اينجا «مالك» است نه «مَلِك». در اين باره دو روايت متعارض از پيامبر صلى الله عليه و آلهآمده كه سه نفر در نقل هر دو شركت دارند، كه در يكى: «كان يقرأ مالك» و در ديگرى «كان يقرأ مَلِك» است،

اين دو روايت در دو قرائت يكديگر را نفى نموده و كنار مى زنند، آنگاه چيزى كه باقى مى ماند قرآن است كه بى شك در تمامى نسخه هايش، لفظ «مالك» را تصديق مى نمايد، و در نتيجه لفظ «ملك» كنار نهاده مى شود.

نگرشى عمومى در تصوير از مالك و ملك اين است كه مالك مطلق از مَلك مطلق تواناتر است، و حكومتش دامنه دارتر ازحكومت اوست، سوره حمد ـ با مثانى هفت گانه و تعبيراتى شايسته و بنيادين ـ داراى «مالك» كه عميق تر و دقيق تر از «ملك» است مى باشد، و يا تعبيراتى ديگر همچون «دين» چرا كه در برگيرنده تمامى چيزهايى است كه به گونه اى با قيامت پيوند مى خورند،

پس خدا مالك و دارنده تمامى هستى، زمان و مكان و موجودات و ملِك بر تمامى آنهاست، و اصولاً بين اصل مالك و ملك مطلق عموم و خصوص من وجه است، كه يا ملك است و مالك نيست، و يا مالك است و ملك نيست، ولى "مالك يوم الدين" از "ملك يوم الدين" اخص است.

در حقيقت بايد گفت «مالك» به لحاظ ساختارى و معنوى دربر گيرنده مَلِك نيز هست، ولى ملك يا پادشاه حيطه مالك را ندارد، روى اين اصل هر لفظى به جاى مالك ـ چه ملك و يا غير آن بگذاريم ـ معنا ناقص خواهد بود.

و چرا "يوم الدين" زيرا "مالك يوم الدين" به طريق اولى مالك يوم الدنيا نيز هست، كه زمان آخرين عمق و نتيجه زمان اولين است و در آن روز اختيار ثواب و گناه از همگان مسلوب است، و كلاً مالكيت و مَلكيت پاداش و عقاب در انحصار خداست، بنابراين مالك زمان واپسين در جهاتى متعدد مالك زمان پيشين نيز هست، زيرا زمان پيشين مقدمه و فرع زمان پسين است.

میقات;941655 نوشت:
در مورد ادامه مطلبتان نیز باید عرض کرد، آن چه فرموده اید (اعتباری بودن مالکیت و پادشاهی و...) همه در مورد انسان است و الا در مورد خداوند، مالکیت و سلطه بر امور و...، همه حقیقی است نه اعتباری.

سلام البته مطالی که از خواهر گرامی یلدا نقل قول کردید نظرات خود ایشان نیست.بلکه ایشون معمولا از منابع دیگه میگیرند.

[="Tahoma"]«مالک یوم الدین» یا «مَلِک یوم الدین»؟

پرسش:
کدام یک از این دو قرائت «ملک یوم الدین» (پادشاه روز قیامت) و «مالک یوم الدین» (صاحب روز قیامت)، قرائت متواتر و قرآن حقیقی است؟

پاسخ:
قرآن به تواتر به ما رسیده است یعنی مسلمانان سينه به سينه از پدران و اجداد خود، از شخص پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) تلقى نموده و اخذ كرده‏ اند و براى هميشه دست به دست داده تا به امروز براى ما رسانده‏ اند.(1)
تواتر قرآن قطعی است و کسی در آن شکی ندارد. اما این که کدام قرائت معتبر و حجت است، باید دید کدام قرائت، تطابقش با قرائت رایج بین مسلمانان، بیشتر است. روشن است قرائت و نقلی که مخالف با قرائت جمهور و رایج بین مسلمانان باشد نمی تواند حجت باشد.
از بین قرائت ها، قرائت حفص از عاصم، تطابقش با قرائت رایج بین مسلمانان، بیشتر از همه است؛ لذا از حجیت و اعتبار بیشتری برخوردار است.
قرائت «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏» یعنی همین قرائتی که در قرآن های فعلی موجود است، مطابق با قرائت حفص از عاصم است.
برخی معتقدند، در تمام موارد اختلاف قرائت، تنها مى ‏توان به قرائت اصلى، قرائت نمود؛ از اینرو راه تشخیص قرائت صحیح در «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏»، همین قرائت کنونی است، یعنی «مَلِک یوم الدین» صحیح نیست؛ زیرا این قرائت کنونی، قرائت رایج و مشهور مسلمانان بوده است و قرآن به تواتر به ما رسیده است لذا هر قرائتی که مطابق با این قرائت نباشد، پذیرفتنی نیست.(2)
ممکن است گفته شود بیشتر فقهاء خواندن یکی از قرائت‌ های سبعه(هفت‌گانه) را در نماز جایز می ‌دانند؛ در جواب باید گفت این که کدام قرائت، قرائت جمهور و اصلی است و کدام نیست، با این که از نظر فقهی، حکم قرائت های دیگر در نماز چیست، در عین حالی که دو موضوع متفاوت هستند ولی با هم نیز قابل جمع اند، چرا که هر کدام از نگاه و زاویه ای مستقل به موضوع نگاه می کنند.
به بیان دیگر، حکم به جواز قرائت های دیگر در نماز، معنایش این نیست که همه آن قرائت ها قرائت اصلی هستند. لذا فقهاء در مقام بیان اثبات قرائت اصلی نیستند بلکه در مقان بیان حکم فقهی هستند؛ پس نمی توان از این حکم فقهاء، به دنبال قرائت جمهور و اصلی بود.
بنابر این:
از آن جا که تطابق قرائت حفص از عاصم با قرائت رایج بین مسلمانان، بیش از سایر قرائت ها است، از حجیت و اعتبار بیشتری نیز برخوردار است؛ از طرفی قرائت «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏» یعنی همین قرائتی که در قرآن های فعلی موجود است، مطابق با قرائت حفص از عاصم است؛ پس می توان گفت قرائت «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏» قرائت رایج و مشهور است.

_________
(1) ر.ک: علوم قرآنی، معرفت، موسسه فرهنگی التمهید، چاپ چهارم، 1381 ش، ص 218.
(2) پژوهشى در علوم قرآن، احمدی، انتشارات فاطیما، چاپ چهارم، 1381 ش، ص 137.

موضوع قفل شده است