جمع بندی من جزو کدوم گروه هستم؟! (پرهیزکاران/کافران/منافقان)

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من جزو کدوم گروه هستم؟! (پرهیزکاران/کافران/منافقان)

سلام خسته نباشید
داشتم تفسیر سوره بقره رو میخوندم که به یه متنی برخورد کردم
ابتدای این سوره مردم رو در ارتباط با آئین اسلام به سه بخش تقسیم کرده
پرهیزکاران(متقین)/کافران/منافقان
الان میخواستم بدونم من جزو هیچکدوم از این گروها نیستم که!!
پرهیزکار نیستم چون انسان متقی کسیه که تو همه موارد خودنگهدار باشه و گناه نکنه
من روز به روز سعی میکنم بهتر از دیروز باشم و خدا رو شکر بهتر هم میشم کخودمو بیشتر بشناسم اما من متقی نیستم چون هنوزم گناهانی دارم که سعی در ترک اونا دارم
گروه دوم کافران هستند که مسلما کافر هم نیستم چون برنامه و دین اسلام رو کاملا قبول دارم واجباتو انجام میدم و محرمات هم اکثرشو انجام نمیدم و سعی در ترک گناهان دارم مثل دروغ ازروی مصلحت
گروه سوم هم منافقان هستند که جزوشون نیستم
منافقان در ظاهر با مسلمانان هستند ولی ذاتا با مخالف های اسلام
الان قرآن ادما رو سه بخش کرده
خب یعنی آدمایی مثل من چه اسمی روشون گذاشته میشه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عرض ادب
ایمان مراتب و درجاتی دارد . فرد مومن هر چه بر میزان عمل و تقوایش افزوده شود بر مراتب ایمانش افزوده خواهد شد . درقرآن کریم در ایات متعددی بر مساله افزایش مراتب و درجات ایمان مومنین تصریح شده است :

إنّما المؤمنون الّذین اذا ذکر اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم و إذا تُلیتَ علیهم آیاته زادَتهم ایماناً و علی رَبّهم یتوکّلون(انفال/2) مؤمنان همان کسانی هستند که چون خدا یاد شود، دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنها خوانده می شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند.

هُوَ الّذی انزَلَ السَّکینَة فی قُلوب المؤمنینَ لیزدادوا ایمَاناً مَعَ ایمانهم… (فتح/4)اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان، آرامش فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند

وَ یزیدُ اللّهُ الّذینَ اهتدوا هُدی… (مریم/76)و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند، بر هدایتشان می افزاید

بنابر آیات فوق ایمان ،مقوله ای دارای مراتب و درجات است که قابل افزایش است .


یا علے;941167 نوشت:
من روز به روز سعی میکنم بهتر از دیروز باشم و خدا رو شکر بهتر هم میشم کخودمو بیشتر بشناسم اما من متقی نیستم چون هنوزم گناهانی دارم که سعی در ترک اونا دارم

بر اساس آنچه عرض شد شما در گروه مومنین هستید ان شاء الله ،منتها هر چه در ترک گناه و رعایت تقوا و ورع سعی و کوشش بیشتری نمایید ، بر مراتب ایمان و تقوای شما افزوده خواهد شد.

هدی;941376 نوشت:

بر اساس آنچه عرض شد شما در گروه مومنین هستید ان شاء الله ،منتها هر چه در ترک گناه و رعایت تقوا و ورع سعی و کوشش بیشتری نمایید ، بر مراتب ایمان و تقوای شما افزوده خواهد شد.

یه سوال دیگه
الان ابتدای سوره بقره چرا گروه مومنین و مسلمین رو مطرح نکرده درتقسیم بندی افراد؟
یعنی مومنین و مسلمین داخلِ گروه پرهیزکارها گنجانده شده؟

یا علے;941385 نوشت:
یه سوال دیگه
الان ابتدای سوره بقره چرا گروه مومنین و مسلمین رو مطرح نکرده درتقسیم بندی افراد؟
یعنی مومنین و مسلمین داخلِ گروه پرهیزکارها گنجانده شده؟

مسلمین دو دسته اند :
افرادی که در دل مسلمان و در زبان و عمل هم مسلمانند اینها مومنینی هستند که داخل در گروه متقین هم قرار میگیرند.
افرادی که در دل کافر اما در زبان و عمل مسلمانند اینها همان منافقینند:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ(بقره/8) و برخى از مردم مى‏ گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‏ ايم ولى گروندگان [راستين] نيستند

وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ(بقره/14)و چون با كسانى كه ايمان آورده‏ اند برخورد كنند مى‏ گويند ايمان آورديم و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مى‏ گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى ‏كنيم

مرسی استاد از توضیحات کامل و خوبتون
دیگه سوالی ندارم
موفق باشید
یاعلی

یا علے;941167 نوشت:
سلام خسته نباشید
داشتم تفسیر سوره بقره رو میخوندم که به یه متنی برخورد کردم
ابتدای این سوره مردم رو در ارتباط با آئین اسلام به سه بخش تقسیم کرده
پرهیزکاران(متقین)/کافران/منافقان
الان میخواستم بدونم من جزو هیچکدوم از این گروها نیستم که!!
پرهیزکار نیستم چون انسان متقی کسیه که تو همه موارد خودنگهدار باشه و گناه نکنه
من روز به روز سعی میکنم بهتر از دیروز باشم و خدا رو شکر بهتر هم میشم کخودمو بیشتر بشناسم اما من متقی نیستم چون هنوزم گناهانی دارم که سعی در ترک اونا دارم
گروه دوم کافران هستند که مسلما کافر هم نیستم چون برنامه و دین اسلام رو کاملا قبول دارم واجباتو انجام میدم و محرمات هم اکثرشو انجام نمیدم و سعی در ترک گناهان دارم مثل دروغ ازروی مصلحت
گروه سوم هم منافقان هستند که جزوشون نیستم
منافقان در ظاهر با مسلمانان هستند ولی ذاتا با مخالف های اسلام
الان قرآن ادما رو سه بخش کرده
خب یعنی آدمایی مثل من چه اسمی روشون گذاشته میشه؟

سلام

خیلی راحت
ترک محرمات
و انجام واجبات الهی

علی الخصوص کنار گذاشتن توجیه مسائل

و مهمتر پا روی جای پای ولی فقیه گذاشتن
ن ی قدم پیش
ن ی قدم عقب
با توجه به اینکه بنده شناختی از شما ندارم.
ولی دعا
می کنم جز پرهیزکار آن باشید

والله علم ....

[="Arial"]

یا علے;941167 نوشت:
سلام خسته نباشید
داشتم تفسیر سوره بقره رو میخوندم که به یه متنی برخورد کردم
ابتدای این سوره مردم رو در ارتباط با آئین اسلام به سه بخش تقسیم کرده
پرهیزکاران(متقین)/کافران/منافقان
الان میخواستم بدونم من جزو هیچکدوم از این گروها نیستم که!!
پرهیزکار نیستم چون انسان متقی کسیه که تو همه موارد خودنگهدار باشه و گناه نکنه
من روز به روز سعی میکنم بهتر از دیروز باشم و خدا رو شکر بهتر هم میشم کخودمو بیشتر بشناسم اما من متقی نیستم چون هنوزم گناهانی دارم که سعی در ترک اونا دارم
گروه دوم کافران هستند که مسلما کافر هم نیستم چون برنامه و دین اسلام رو کاملا قبول دارم واجباتو انجام میدم و محرمات هم اکثرشو انجام نمیدم و سعی در ترک گناهان دارم مثل دروغ ازروی مصلحت
گروه سوم هم منافقان هستند که جزوشون نیستم
منافقان در ظاهر با مسلمانان هستند ولی ذاتا با مخالف های اسلام
الان قرآن ادما رو سه بخش کرده
خب یعنی آدمایی مثل من چه اسمی روشون گذاشته میشه؟

سلام به ابجی گلم

به نظره من شما جزو پرهیزگاران هستین...اگه بنده خدا ازت راضی باشه مطمئن باش خدا هم ازت راضی میشه......@};-

یا علے;941167 نوشت:
سلام خسته نباشید
داشتم تفسیر سوره بقره رو میخوندم که به یه متنی برخورد کردم
ابتدای این سوره مردم رو در ارتباط با آئین اسلام به سه بخش تقسیم کرده
پرهیزکاران(متقین)/کافران/منافقان
الان میخواستم بدونم من جزو هیچکدوم از این گروها نیستم که!!
پرهیزکار نیستم چون انسان متقی کسیه که تو همه موارد خودنگهدار باشه و گناه نکنه
من روز به روز سعی میکنم بهتر از دیروز باشم و خدا رو شکر بهتر هم میشم کخودمو بیشتر بشناسم اما من متقی نیستم چون هنوزم گناهانی دارم که سعی در ترک اونا دارم
گروه دوم کافران هستند که مسلما کافر هم نیستم چون برنامه و دین اسلام رو کاملا قبول دارم واجباتو انجام میدم و محرمات هم اکثرشو انجام نمیدم و سعی در ترک گناهان دارم مثل دروغ ازروی مصلحت
گروه سوم هم منافقان هستند که جزوشون نیستم
منافقان در ظاهر با مسلمانان هستند ولی ذاتا با مخالف های اسلام
الان قرآن ادما رو سه بخش کرده
خب یعنی آدمایی مثل من چه اسمی روشون گذاشته میشه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در کل میشه اینجوری گفت .
این تقسیم بندی بصورت کلی هست
و ما بنگریم ببینیم به کدام گروه نزدیک تر هستیم .

______

مثلا کسی که خدا را مطلقا قبول ندارد نزدیک به گروه کافرین قرار دارد ( یا داخل گروه)
___

تعیین تکلیف اصلی با خداست و ما نمی توانیم دقیق برای کسی تعیین تکلیف کنیم .

ابوالفضل;941412 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

در کل میشه اینجوری گفت .
این تقسیم بندی بصورت کلی هست
و ما بنگریم ببینیم به کدام گروه نزدیک تر هستیم .

______

مثلا کسی که خدا را مطلقا قبول ندارد نزدیک به گروه کافرین قرار دارد ( یا داخل گروه)
___

تعیین تکلیف اصلی با خداست و ما نمی توانیم دقیق برای کسی تعیین تکلیف کنیم .

سلام
بله صحبت شما صحیح
ولی خب چون تفسیر سوره های بعدی رو نخونده بودم برام نامشخص بود که فقط همین 3 گروه هستند و اونجور که من متوجه شدم برداشتم این بود که همه آدما تو این 3 دسته گنجونده میشوند و برام سوال بود که من جزو کدومم پس!
بنده هم عرض کردم نه به حدی رسیدم که متقی(پرهیزکار) باشم و نه به حدی رسیدم که مومن باشم(کسی که ایمان کامل به خدا داره)
فقط خودمو یه مسلمون میدونم که تازه وارد شده تو شناخت دینش و قرآنش
و سعی میکنیم که راهمون به راه گروه اول نزدیک تر باشه...

یا علے;941167 نوشت:
سلام خسته نباشید
داشتم تفسیر سوره بقره رو میخوندم که به یه متنی برخورد کردم
ابتدای این سوره مردم رو در ارتباط با آئین اسلام به سه بخش تقسیم کرده
پرهیزکاران(متقین)/کافران/منافقان
الان میخواستم بدونم من جزو هیچکدوم از این گروها نیستم که!!
پرهیزکار نیستم چون انسان متقی کسیه که تو همه موارد خودنگهدار باشه و گناه نکنه
من روز به روز سعی میکنم بهتر از دیروز باشم و خدا رو شکر بهتر هم میشم کخودمو بیشتر بشناسم اما من متقی نیستم چون هنوزم گناهانی دارم که سعی در ترک اونا دارم
گروه دوم کافران هستند که مسلما کافر هم نیستم چون برنامه و دین اسلام رو کاملا قبول دارم واجباتو انجام میدم و محرمات هم اکثرشو انجام نمیدم و سعی در ترک گناهان دارم مثل دروغ ازروی مصلحت
گروه سوم هم منافقان هستند که جزوشون نیستم
منافقان در ظاهر با مسلمانان هستند ولی ذاتا با مخالف های اسلام
الان قرآن ادما رو سه بخش کرده
خب یعنی آدمایی مثل من چه اسمی روشون گذاشته میشه؟

با سلام

اگر می خواهید بدانید پرهیزگار هستید . یا خیر

به توصیف نشانه های پرهیزگار آن از حضرت امام علی علیه السلام به صحابه خودش جناب همام ارجاعتان میدهم

حتما مطالعه نمائید

بعد فکر کنید . همراه تعمق

دکترسید آرمین;941478 نوشت:
با سلام

اگر می خواهید بدانید پرهیزگار هستید . یا خیر

به توصیف نشانه های پرهیزگار آن از حضرت امام علی علیه السلام به صحابه خودش جناب همام ارجاعتان میدهم

حتما مطالعه نمائید

بعد فکر کنید . همراه تعمق

سلام
هرکس میدونه خودش در چه حد از معنویات قرار داره
منم میدونم که پرهیزکار نیستم و فاصله های زیادی دارم با نشونه هاش
ولی همیشه امید دارم به تلاش دوباره و دوباره و...برای بهتر شدن
کتابی که گفتید مطالعه میکنم
یاعلی

سپاس دارم از همه دوستان برای پاسخ ها و نظرات
جواب سوالمو گرفتم
یا علی مدد

یا علے;941480 نوشت:
سلام
هرکس میدونه خودش در چه حد از معنویات قرار داره
منم میدونم که پرهیزکار نیستم و فاصله های زیادی دارم با نشونه هاش
ولی همیشه امید دارم به تلاش دوباره و دوباره و...برای بهتر شدن
کتابی که گفتید مطالعه میکنم
یاعلی

وعلیکم سلام

آن شا الله ب مرتبه پرهیزگار ی که در کلام قرآن و حضرات معصومین ع از آن نام برده شده است. نائل گردید .

شما می توانید.

نشانه های پرهیزگار آن در کلام امام علی علیه السلام را ب جناب همام در گوگل سرچ و مطالعه فرمائید

با تشکر

با سلام خدمت دوست عزیزم.
جواب سوال شما رو در محضر امیرالمومنین و امام صادق پرسیدند که پرسش و پاسخ رو براتون میارم. به امید اینکه همه مون درس بگیریم
نعمانى در تفسير خود در باب فضل قرآن از امير المؤمنين عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: كفرى كه در قرآن مجيد از آن نام برده شده پنج قسم مى‏باشد، و آنها عبارتند از كفر انكارى، كفر مطلق، كفر ترك، كفر برائت، و كفر نعمت.
اما كفر انكارى بر دو قسم است، يكى از آنها كفر وحدانيت است، و آن گفتار كسانى است كه مى‏گويند: نه خدائى هست و نه بهشتى و نه دوزخى و نه حشر و نشرى، اين جماعت از زنادقه و ملحدان مى‏باشند، و همچنين گروهى از دهريه كه مى‏گويند: وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ روزگار ما را فانى مى‏كند نه غير آن.
اين نظريه‏اى است كه آنها مى‏دهند و براى آن برهانى هم ندارند، و فقط از روى گمان اين سخن را مى‏گويند، خداوند فرموده: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ يعنى آنها به وحدانيت خداوند ايمان نخواهند آورد و به توحيد معتقد نخواهند شد.
وجه دوم كفر انكارى آن است كه حقيقت و واقعيت را مى‏شناسد ولى در عمل و هنگام حاجت انكار مى‏كند، خداوند در قرآن مى‏فرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا، حقيقت را انكار مى‏كنند در حالى كه آن را در دل قبول دارند.
در آيه ديگرى خداوند مى‏فرمايد: وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ، آنها قبلا با كفار از فتح و
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 361
پيروزى سخن مى‏گفتند ولى بعد از اينكه حق آمد آن را نشناختند و كافر شدند و مورد نفرين قرار گرفتند (1) قسم سوم از كفر ترك اوامر خداوند مى‏باشد كه از معصيت‏ها شمرده مى‏شود خداوند متعال فرموده: وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ تا أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ.
هنگامى كه ما از شما پيمان گرفتيم كه خون يك ديگر را نريزيد، و همديگر را از خانه‏ها بيرون نكنيد، شما هم اقرار كرديد و پيمان بستيد، اكنون شما به بعضى از موارد ايمان مى‏آوريد ولى به پاره‏اى كافر مى‏گرديد.
خداوند آنها را كافر خواند زيرا آنان اوامر خداوند را اطاعت نكردند،
و آنها را از آن جهت مؤمن دانست كه در ظاهر اقرار كردند اگر چه در باطن قبول نداشتند، ولى آن ايمان ظاهرى به آنها سودى نبخشيد، و جز رسوائى آخرت براى آنها اثرى نداشت.
وجه چهارم كفر آن است كه خداوند متعال از ابراهيم عليه السّلام نقل مى‏كند در آن جا كه فرمود: كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ، مقصود از كَفَرْنا بِكُمْ در اينجا يعنى تبرأنا منكم ما از شما برائت مى‏جوئيم.
در داستان ابليس در آنجا كه روز قيامت از دوستانش بيزارى حاصل مى‏كند مى‏گويد: إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ، يعنى من از شما برائت مى‏جويم از سخنان شرك‏آميزى كه قبلا به من ميگفتيد در جاى ديگر خداوند مى‏فرمايد: إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا تا آنجا كه فرمود: يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً شما غير از خدا بت‏هائى براى خود اختيار كرديد و در دنيا با آنها به محبت رفتار نموديد، روز قيامت يك ديگر را لعن و تكفير خواهيد كرد.
بخش پنجم از كفر، كفر نعمت مى‏باشد، خداوند از قول سليمان عليه السّلام مى‏فرمايد: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ، اين از عطاهاى خداوند است كه به من مرحمت كرده تا مرا بيازمايد كه در برابر اين نعمت‏ها او را سپاسگزارى‏
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 362
مى‏كنم و يا كفران نعمت مى‏نمايم. (1) در جاى ديگرى مى‏فرمايد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ اگر سپاسگزارى كنيد بر نعمت‏ها خواهم افزود و اگر ناسپاس باشيد شما را عذاب خواهم كرد، و نيز فرموده: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ، مرا به ياد بياوريد تا شما را بياد بياورم مرا سپاس گوئيد و كفران نكنيد.
در قرآن مجيد از شرك هم در چهار موضوع گفتگو شده است، در آنجا كه فرموده: لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ.
هر آئينه كافر شدند كسانى كه گفتند خداوند مسيح بن مريم است، در حالى كه خود مسيح گفت: اى بنى اسرائيل خداوند را پرستش كنيد كه پروردگار من و شما مى‏باشد، و هر كس به خداوند شرك آورده بهشت بر او حرام مى‏گردد و جاى در دوزخ دارد، و ستمگاران يارى‏كننده ندارند، اين را شرك در گفتار و وصف مى‏شمارند.
وجه دوم از شرك، شرك اعمال است، خداوند مى‏فرمايد وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ، بيشتر آنها به خداوند ايمان نياوردند و در حال شرك ماندند، در جاى ديگرى فرموده: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ، آنها علما و دانشمندان دينى خود را ارباب گرفتند و خدا را فراموش كردند.
البته معلوم است كه آنها براى رهبران دينى خود روزه نگرفتند و براى آنان نماز هم نگذاردند، ولى هر چه آنها گفتند مردم از آنها اطاعت كردند، حلال‏ها را براى آنها حرام نمودند، و حرام‏ها را حلال ساختند، مردم در نتيجه آنها را پرستيدند در حالى كه نمى‏دانستند آنها را مى‏پرستند اين را مى‏گويند شرك در اعمال و طاعات.
بخش سوم از شرك، شرك زنا مى‏باشد، خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ، پروردگار به شيطان مى‏فرمايند در اموال و فرزندان با
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 363
آنها شركت كن،
(در این مورد امام باقر می فرماید: هر كس به ناطقى گوش فرا دهد او را عبادت كرده، اگر ناطق از خداوند سخن مى‏گويد خدا را عبادت كرده و اگر غير از خدا مى‏گويد غير خدا را پرستيده است.)
قسمت چهارم از شرك، شرك ريا مى‏باشد، خداوند متعال مى‏فرمايد: فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً، هر كس مى‏خواهد خدا را ملاقات كند بايد كار نيك انجام دهد و در عبادت براى خداوند شريك نياورد.
اين گونه جماعت روزه مى‏گيرند و نماز بر پا مى‏دارند و كارهاى خير هم انجام مى‏دهند ولى در نيت خود خالص نمى‏باشند و براى خودنمائى و تظاهر كارها را مى‏كنند اينها كه در بالا ذكر شد اقسام شرك مى‏باشند كه خداوند آنها را در كتاب خود ذكر كرده است.
اما ظلم در كتاب خداوند اقسامى دارد يكى از آنها ظلمى است كه خداوند از لقمان نقل مى‏كند و مى‏فرمايد: يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ، اى فرزند من شرك نياور كه شرك ظلم بزرگى مى‏باشد.
يكى از اقسام ظلم، ظلم‏هائى است كه مردم در باره يك ديگر انجام مى‏دهند، و در معاملات و روابط خود با همديگر نسبت به هم ستم مى‏كنند، خداوند مى‏فرمايد:
وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ تا آخر آيه.
اگر مشاهده كنى چگونه ستمگاران در چنگال مرگ گرفتار هستند و دست و پا مى‏زنند و فرشتگان دستهاى خود را باز كرده و به آنها مى‏گويند خود را بيرون كنيد، امروز عذاب و خوارى خواهيد چشيد و سزاى گفته‏هاى خود را مشاهده خواهيد كرد.
كسانى كه زياده‏روى در كفر را انكار مى‏كنند بايد متوجه شوند كه خداوند گفته‏ هاى آنان را رد كرده و فرموده: إِنَّمَا النَّسِي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ، و يا در جاى ديگر مى‏فرمايد: وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ.
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 364
(1) كسانى كه دلشان بيمار است پليدى روى پليدى مى‏آيد و آنها در حال كفر خواهند مرد و در جاى ديگر فرمودند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً تا آخر آيه، كسانى كه ايمان آوردند و بعد كافر شدند، بار ديگر ايمان آوردند و باز كافر شدند و بر كفر خود افزودند. (2) 29- امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ فرمودند: يعنى از شيطان اطاعت مى‏كند و مشرك مى‏شود. (3) 30- موسى بن اسماعيل گويد: موسى بن جعفر از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: شك و ترديد از كفر به شمار مى‏رود.
(4)
99 ريشه‏ هاى كفر و پايه‏ هاى آن‏
(5) 1- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: ريشه‏ هاى كفر بر سه گونه است:
حرص، استكبار و حسد، اما حرص همان است كه بر آدم غلبه كرد و او را وادار نمود تا از آن درخت بخورد در صورتى كه خداوند او را از نزديك شدن به آن درخت نهى كرده بود.
اما استكبار و خودخواهى همان است كه شيطان را براى سجده كردن بر آدم عليه السّلام منع كرد و او به خاطر تكبر آدم را سجده ننمود، و اما حسد آن است كه دو فرزند آدم را با هم دشمن ساخت تا آنجائى كه يكى از آنها برادرش را كشت. (6) 2- سكونى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: پايه‏هاى كفر بر چهار قسم است، رغبت، رهبت، عدم خوشنودى از آنچه خداوند برايش معين كرده و خشم و غضب.

با سلام در ادامه بحث قبلی
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 366
(1) 8- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: هر كس سه خصلت در او باشد از منافقان بشمار مى‏رود، اگر چه نماز بخواند و روزه بگيرد و گمان كند كه مسلمان مى‏باشد، كسى كه دروغ بگويد، و هر گاه وعده دهد خلف وعده نمايد، و در امانت‏ها خيانت كند.
خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده: خداوند خيانت‏كنندگان را دوست نمى‏دارد، و در جاى ديگر فرموده: لعنت خداوند بر دروغ گويان باد،

راستی بعضی ها در حامعه ما دروغ گویی را زرنگی می دانند و سیاستمداری!! این مسلمانی کجا و رسول الله و امام زمان کجا

سلام
مرسی از مطالب جنابِ حافظ
خیلی مفید بودند

پرسش: داشتم تفسیر سوره بقره رو میخوندم که به یه متنی برخورد کردم
ابتدای این سوره مردم رو در ارتباط با آئین اسلام به سه بخش تقسیم کرده
پرهیزکاران(متقین)/کافران/منافقان
الان میخواستم بدونم من جزو هیچکدوم از این گروها نیستم که!! آدمایی مثل من چه اسمی روشون گذاشته میشه؟

پاسخ: ایمان مراتب و درجاتی دارد . فرد مومن هر چه بر میزان عمل و تقوایش افزوده شود بر مراتب ایمانش افزوده خواهد شد . درقرآن کریم در ایات متعددی بر مساله افزایش مراتب و درجات ایمان مومنین تصریح شده است :
إنّما المؤمنون الّذین اذا ذکر اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم و إذا تُلیتَ علیهم آیاته زادَتهم ایماناً و علی رَبّهم یتوکّلون(انفال/2) مؤمنان همان کسانی هستند که چون خدا یاد شود، دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنها خوانده می شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند.

هُوَ الّذی انزَلَ السَّکینَة فی قُلوب المؤمنینَ لیزدادوا ایمَاناً مَعَ ایمانهم… (فتح/4)اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان، آرامش فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند

وَ یزیدُ اللّهُ الّذینَ اهتدوا هُدی… (مریم/76)و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند، بر هدایتشان می افزاید

بنابر آیات فوق ایمان ،مقوله ای دارای مراتب و درجات است که قابل افزایش است .همانگونه که کفر و نفاق دارای شعب و درکات مختلفی است که باید از آنها آگاه بود تا از ورود به شعب آن در امان ماند .(1)
بر اساس آنچه عرض شد شما در گروه مومنین هستید ان شاء الله ،منتها هر چه در ترک گناه و رعایت تقوا و ورع سعی و کوشش بیشتری نمایید ، بر مراتب ایمان و تقوای شما افزوده خواهد شد.

(1)- مثلا به این توضیحاتی که از ناحیه معصومین علیهم السلام درباب کفر وشرک و نفاق وارد شده دقت کنید:
نعمانى در تفسير خود در باب فضل قرآن از امير المؤمنين عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: كفرى كه در قرآن مجيد از آن نام برده شده پنج قسم مى‏باشد، و آنها عبارتند از كفر انكارى، كفر مطلق، كفر ترك، كفر برائت، و كفر نعمت.
اما كفر انكارى بر دو قسم است، يكى از آنها كفر وحدانيت است، و آن گفتار كسانى است كه مى‏گويند: نه خدائى هست و نه بهشتى و نه دوزخى و نه حشر و نشرى، اين جماعت از زنادقه و ملحدان مى‏باشند، و همچنين گروهى از دهريه كه مى‏گويند: وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ روزگار ما را فانى مى‏كند نه غير آن.
اين نظريه‏اى است كه آنها مى‏دهند و براى آن برهانى هم ندارند، و فقط از روى گمان اين سخن را مى‏گويند، خداوند فرموده: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ يعنى آنها به وحدانيت خداوند ايمان نخواهند آورد و به توحيد معتقد نخواهند شد.
وجه دوم كفر انكارى آن است كه حقيقت و واقعيت را مى‏شناسد ولى در عمل و هنگام حاجت انكار مى‏كند، خداوند در قرآن مى‏فرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا، حقيقت را انكار مى‏كنند در حالى كه آن را در دل قبول دارند.
در آيه ديگرى خداوند مى‏فرمايد: وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ، آنها قبلا با كفار از فتح و
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 361
پيروزى سخن مى‏گفتند ولى بعد از اينكه حق آمد آن را نشناختند و كافر شدند و مورد نفرين قرار گرفتند (1) قسم سوم از كفر ترك اوامر خداوند مى‏باشد كه از معصيت‏ها شمرده مى‏شود خداوند متعال فرموده: وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ تا أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ.
هنگامى كه ما از شما پيمان گرفتيم كه خون يك ديگر را نريزيد، و همديگر را از خانه‏ها بيرون نكنيد، شما هم اقرار كرديد و پيمان بستيد، اكنون شما به بعضى از موارد ايمان مى‏آوريد ولى به پاره‏اى كافر مى‏گرديد.
خداوند آنها را كافر خواند زيرا آنان اوامر خداوند را اطاعت نكردند، و آنها را از آن جهت مؤمن دانست كه در ظاهر اقرار كردند اگر چه در باطن قبول نداشتند، ولى آن ايمان ظاهرى به آنها سودى نبخشيد، و جز رسوائى آخرت براى آنها اثرى نداشت.
وجه چهارم كفر آن است كه خداوند متعال از ابراهيم عليه السّلام نقل مى‏كند در آن جا كه فرمود: كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ، مقصود از كَفَرْنا بِكُمْ در اينجا يعنى تبرأنا منكم ما از شما برائت مى‏جوئيم.
در داستان ابليس در آنجا كه روز قيامت از دوستانش بيزارى حاصل مى‏كند مى‏گويد: إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ، يعنى من از شما برائت مى‏جويم از سخنان شرك‏آميزى كه قبلا به من ميگفتيد در جاى ديگر خداوند مى‏فرمايد: إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا تا آنجا كه فرمود: يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً شما غير از خدا بت‏هائى براى خود اختيار كرديد و در دنيا با آنها به محبت رفتار نموديد، روز قيامت يك ديگر را لعن و تكفير خواهيد كرد.
بخش پنجم از كفر، كفر نعمت مى‏باشد، خداوند از قول سليمان عليه السّلام مى‏فرمايد: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ، اين از عطاهاى خداوند است كه به من مرحمت كرده تا مرا بيازمايد كه در برابر اين نعمت‏ها او را سپاسگزارى‏
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 362
مى‏كنم و يا كفران نعمت مى‏نمايم. در جاى ديگرى مى‏فرمايد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ اگر سپاسگزارى كنيد بر نعمت‏ها خواهم افزود و اگر ناسپاس باشيد شما را عذاب خواهم كرد، و نيز فرموده: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ، مرا به ياد بياوريد تا شما را بياد بياورم مرا سپاس گوئيد و كفران نكنيد.
در قرآن مجيد از شرك هم در چهار موضوع گفتگو شده است، در آنجا كه فرموده: لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ.
هر آئينه كافر شدند كسانى كه گفتند خداوند مسيح بن مريم است، در حالى كه خود مسيح گفت: اى بنى اسرائيل خداوند را پرستش كنيد كه پروردگار من و شما مى‏باشد، و هر كس به خداوند شرك آورده بهشت بر او حرام مى‏گردد و جاى در دوزخ دارد، و ستمگاران يارى‏كننده ندارند، اين را شرك در گفتار و وصف مى‏شمارند.
وجه دوم از شرك، شرك اعمال است، خداوند مى‏فرمايد وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ، بيشتر آنها به خداوند ايمان نياوردند و در حال شرك ماندند، در جاى ديگرى فرموده: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ، آنها علما و دانشمندان دينى خود را ارباب گرفتند و خدا را فراموش كردند.
البته معلوم است كه آنها براى رهبران دينى خود روزه نگرفتند و براى آنان نماز هم نگذاردند، ولى هر چه آنها گفتند مردم از آنها اطاعت كردند، حلال‏ها را براى آنها حرام نمودند، و حرام‏ها را حلال ساختند، مردم در نتيجه آنها را پرستيدند در حالى كه نمى‏دانستند آنها را مى‏پرستند اين را مى‏گويند شرك در اعمال و طاعات.
بخش سوم از شرك، شرك زنا مى‏باشد، خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ، پروردگار به شيطان مى‏فرمايند در اموال و فرزندان با
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 363
آنها شركت كن،
(در این مورد امام باقر می فرماید: هر كس به ناطقى گوش فرا دهد او را عبادت كرده، اگر ناطق از خداوند سخن مى‏گويد خدا را عبادت كرده و اگر غير از خدا مى‏گويد غير خدا را پرستيده است.)
قسمت چهارم از شرك، شرك ريا مى‏باشد، خداوند متعال مى‏فرمايد: فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً، هر كس مى‏خواهد خدا را ملاقات كند بايد كار نيك انجام دهد و در عبادت براى خداوند شريك نياورد.
اين گونه جماعت روزه مى‏گيرند و نماز بر پا مى‏دارند و كارهاى خير هم انجام مى‏دهند ولى در نيت خود خالص نمى‏باشند و براى خودنمائى و تظاهر كارها را مى‏كنند اينها كه در بالا ذكر شد اقسام شرك مى‏باشند كه خداوند آنها را در كتاب خود ذكر كرده است.
اما ظلم در كتاب خداوند اقسامى دارد يكى از آنها ظلمى است كه خداوند از لقمان نقل مى‏كند و مى‏فرمايد: يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ، اى فرزند من شرك نياور كه شرك ظلم بزرگى مى‏باشد.
يكى از اقسام ظلم، ظلم‏هائى است كه مردم در باره يك ديگر انجام مى‏دهند، و در معاملات و روابط خود با همديگر نسبت به هم ستم مى‏كنند، خداوند مى‏فرمايد:
وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ تا آخر آيه.
اگر مشاهده كنى چگونه ستمگاران در چنگال مرگ گرفتار هستند و دست و پا مى‏زنند و فرشتگان دستهاى خود را باز كرده و به آنها مى‏گويند خود را بيرون كنيد، امروز عذاب و خوارى خواهيد چشيد و سزاى گفته‏هاى خود را مشاهده خواهيد كرد.
كسانى كه زياده‏روى در كفر را انكار مى‏كنند بايد متوجه شوند كه خداوند گفته‏ هاى آنان را رد كرده و فرموده: إِنَّمَا النَّسِي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ، و يا در جاى ديگر مى‏فرمايد: وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ.
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 364
كسانى كه دلشان بيمار است پليدى روى پليدى مى‏آيد و آنها در حال كفر خواهند مرد و در جاى ديگر فرمودند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً تا آخر آيه، كسانى كه ايمان آوردند و بعد كافر شدند، بار ديگر ايمان آوردند و باز كافر شدند و بر كفر خود افزودند. 29- امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ فرمودند: يعنى از شيطان اطاعت مى‏كند و مشرك مى‏شود. 30- موسى بن اسماعيل گويد: موسى بن جعفر از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: شك و ترديد از كفر به شمار مى‏رود.

99 ريشه‏ هاى كفر و پايه‏ هاى آن‏
1- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: ريشه‏ هاى كفر بر سه گونه است:
حرص، استكبار و حسد، اما حرص همان است كه بر آدم غلبه كرد و او را وادار نمود تا از آن درخت بخورد در صورتى كه خداوند او را از نزديك شدن به آن درخت نهى كرده بود.
اما استكبار و خودخواهى همان است كه شيطان را براى سجده كردن بر آدم عليه السّلام منع كرد و او به خاطر تكبر آدم را سجده ننمود، و اما حسد آن است كه دو فرزند آدم را با هم دشمن ساخت تا آنجائى كه يكى از آنها برادرش را كشت. 2- سكونى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: پايه ‏هاى كفر بر چهار قسم است، رغبت، رهبت، عدم خوشنودى از آنچه خداوند برايش معين كرده و خشم و غضب.
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 366
8- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: هر كس سه خصلت در او باشد از منافقان بشمار مى‏رود، اگر چه نماز بخواند و روزه بگيرد و گمان كند كه مسلمان مى‏باشد، كسى كه دروغ بگويد، و هر گاه وعده دهد خلف وعده نمايد، و در امانت‏ها خيانت كند.
خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده: خداوند خيانت‏كنندگان را دوست نمى‏دارد، و در جاى ديگر فرموده: لعنت خداوند بر دروغ گويان باد.

کلید واژه ها:کافر،منافق،مومن،وجوه کفر و نفاق و شرک

موضوع قفل شده است