جمع بندی زندگی روزمره ی ما و غفلت نسبت به گناهان ، مسائل و احکام شرعی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگی روزمره ی ما و غفلت نسبت به گناهان ، مسائل و احکام شرعی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم

همانطور که از موضوع مشخص است متاسفانه این مشکل, یه جورایی بیشتر افراد جامعه از جمله خودم را در بر می گیرد و این مشکل برای افراد, کم و زیاد دارد و می تواند از روی عمد, غفلت یا ندانستن مسائل باشد(به هر حال در بیشتر موارد آسیب زا است و ضربه خودش را به شخص و جامعه می زند).

حالا هر کسی در هر شغل و فعالیتی است, بنده این بُعد از زندگی را مد نظر دارم و مسائل دیگر, موضوع تاپیک نیست. مشکل این است که ما آدم ها (حداقل نصف افراد) خیلی راحت زندگی می کنیم, یعنی اگر روزی ده تا گناه هم کنیم (برای افراد مختلف کم و زیاد می باشد), راحت در طول روز یا فراموش می کنیم یا اینکه اگر یادمان هم باشد غفلت می کنیم و از روی اون رد میشیم و زندگی ها, روزمره همینطوری می گذرد و انگار نه انگار که دقیقا داریم چکار می کنیم و متاسفانه از جمله گناهان شایع جامعه, گناهان زبانی مثل غیبت, دروغ, تهمت و ... که بعضی از این ها موجب حق الناس هم می شوند, می باشد(گناهان زیاد هستند حالا شما بقیه را مدنظر داشته باشید).
از طرف دیگر هم یک چیزهایی در جامعه انگار که سنجاق کرده اند که هر بچه کوچکی از کودکی باید به فکر این ها باشد و وقتی بزرگ می شود باید بکوب برای این کارها که بعضا هم کارهای خیلی ضروری نیستند, تلاش کند و متاسفانه انگار مثل یک چرخه در آمده است (این کارها را بهتر است نام نبرم) و متاسفانه غفلت ها و ندانستن ها هم از این دوران شکل می گیرد و وقتی کودک بزرگ می شود به جای دانستن چیزهای اصلی, چیزهای دیگری را یاد گرفته است و ایراد را هم نمی توان به طور کامل, سمت بچه گرفت, چون پدر و مادر و جامعه و ... این را به این سمت سوق داده اند. اصلا آیا این طور زندگی کردن مورد قبول هست؟

در بحث شغل بخوام بگم, مثلا یک استاد دانشگاهی که از تدریس کم می گذارد و دیر و آید و زود می رود و حتی طبق قوانین هم عمل نمی کند در برابر یک معلمی که تدریس خودش را در وقت مقرر انجام می دهد, کدام بهتر است؟ یک پزشک فوق تخصصی که پول ویزیت زیاد می گیرد ولی بیمار را درست و کامل ویزیت نمی کند و یک نسخه ای می نویسد و می دهد در برابر یک پزشک عمومی که به صورت صحیح ویزیت می کند, کدام بهتر است؟ یا یک مغازه دار بزرگ که وقتی یک مشتری کم اطلاعات می آید از این موضوع سوء استفاده می کند و سرش را کلاه می گذارد در برابر کسی که که یک مغازه کوچک دارد ولی با همه با انصاف رفتار می کند, کدام بهتر است؟

متاسفانه ظاهر بینی هم که در جامعه وجود دارد, بیشتر همان مطلق موقعیت اجتماعی و شغل و ... طرف مقابل در موضوعات مختلف مثل ازدواج و ... را می بیند و خیلی به مسائل دیگر کار ندارد. وقتی نوجوان یا جوان ما در وقت مقرر به سوی مسائل و احکام سوق داده نمی شوند تا یاد بگیرند و فکر پدر و مادر از اول فقط برای مسائل کم اهمیت تر از این موضوع است و نمیگم هم نباید برای بعضی از مسائل باشند ولی مسائل به ترتیب, و اینکه زندگی اش به مشکل برنخورد و در شغلش و زندگی اش ندانسته گرفتار مال حرام نشود.

متاسفانه این موضوع ممکن است تا سنین پیری و حتی بعد از مرگ (مسائل حق الناس) هم همراه انسان باشد و خدای نکرده انسان همینطوری از دنیا برود و بعد هم مشکلاتی همراهش باشد. متاسفانه اولویت ها گُم یا کم اهمیت شده است و جامعه دارد چوبش را می خورد. حالا این هم به این معنی نیست که از فردا انتظار داشته باشیم هیچ کس هیچ گناهی را انجام ندهد و جامعه تبدیل به گلستان بشود و همه تبدیل به آدم های خوب بشوند, اصلا این غیر ممکن است, و اینکه از فردا همه چیز را تعطیل کنیم و کاری انجام ندهیم ولی از آن طرف بام هم نباید بیفتیم, که افتاده ایم. این موضوع بسیار فراگیر است و تقریبا همه فعالیت ها را در بر می گیرد و هر کسی در حیطه خودش و در جامعه, حداقل مواظب خودش که می تواند باشد.

لطفا به موضوع به طور تفصیل بپردازید و توضیح بدهید وظیفه ما در این زمینه چیست و این غفلت ها از چه مسائلی نشات می گیرد و ریشه اش کجاست و ما باید چه کاری انجام بدهیم؟

با تشکر

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

مدیر ارجاع سوالات;941011 نوشت:
لطفا به موضوع به طور تفصیل بپردازید و توضیح بدهید وظیفه ما در این زمینه چیست و این غفلت ها از چه مسائلی نشات می گیرد و ریشه اش کجاست و ما باید چه کاری انجام بدهیم؟

موضوع را باز می کنم دوستان نظرشون رو بیان کنند.

با سلام

خداوند در ایات مختلفی از قرآن،به عبارت «غفلت» اشاره کرده و مسلمانان را از آن نهی کرده و مورد نکوهش قرار داده است که در متن پیش رو به گزیده ای از این ایات اشاره می شود.
در حقیقت،کردار ناشایست و ناپسند و انواع گناهان آثار بدی روی حس تشخیص وقوه درک انسان می گذارد و سلامت فکر را،به تدریج،از او می گیرد، هر اندازه، شخص در این راه فراتر رود،پرده های غفلت و بی خبری بر دل، چشم و گوش او محکم تر می شود و سرانجام کارش به جایی می رسد که چشم دارد و گویی نمی بیند،گوش دارد و گویی نمی شنود ومانند اینکه دریچه روح او به سوی حقایق،بسته شده،حس تشخیص که برترین نعمت الهی است،از وی گرفته گردیده است.
در این میان،وقتی با دید باز به قضیه نگاه می کنیم،می بینیم که یکی از آفات ایمان و شاید نخستین آفت آن «غفلت» است و باید بدانیم که استمرار غفلت نیز،موجب «تکبر» و «انحراف» است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم زیرا دل هایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند،آری آنها همان غافل ماندگان هستند.(سوره اعراف،ایه 179)
از نگاه قرآن کریم غفلت بنیان کژی هاست که موجب می شود،آدمی تنها ظاهری از زندگی دنیا را درک کند و به باطن و حقیقت آن،که همان آخرت است، توجه نداشته باشد؛یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الاخرة هم غافلون.(سوره روم،ایه 7)

باید توجه داشته باشیم که خداوند بزرگ کسی را به خاطر ستم هایش و در حال غفلت،پیش از فرستادن پیامبران مجازات نمی کند و این به این معنی است که کیفر دادن آنها در این حال ظلم و ستم است و خداوند برتر از این است که درباره کسی ستم روا دارد.

پرسش :
ما آدم ها (حداقل نصف افراد) خیلی راحت زندگی می کنیم یعنی اگر روزی ده تا گناه هم کنیم (برای افراد مختلف کم و زیاد می باشد) راحت در طول روز یا فراموش می کنیم یا اینکه اگر یادمان هم باشد غفلت می کنیم و از روی اون رد میشیم و زندگی ها روزمره همینطوری می گذرد و انگار نه انگار که دقیقا داریم چکار می کنیم از طرف دیگر هم یک چیزهایی در جامعه انگار که سنجاق کرده اند که هر بچه کوچکی از کودکی باید به فکر این ها باشد و وقتی بزرگ می شود باید بکوب برای این کارها که بعضا هم کارهای خیلی ضروری نیستند, تلاش کند و متاسفانه انگار مثل یک چرخه در آمده است آیا این نوع زندگی درست است؟ در بحث شغل بخوام بگم, مثلا یک استاد دانشگاهی که از تدریس کم می گذارد و دیر و آید و زود می رود و حتی طبق قوانین هم عمل نمی کند در برابر یک معلمی که تدریس خودش را در وقت مقرر انجام می دهد, کدام بهتر است؟ یک پزشک فوق تخصصی که پول ویزیت زیاد می گیرد ولی بیمار را درست و کامل ویزیت نمی کند و یک نسخه ای می نویسد و می دهد در برابر یک پزشک عمومی که به صورت صحیح ویزیت می کند, کدام بهتر است؟
متاسفانه ظاهر بینی هم که در جامعه وجود دارد, بیشتر همان مطلق موقعیت اجتماعی و شغل و ... طرف مقابل در موضوعات مختلف مثل ازدواج و ... را می بیند و خیلی به مسائل دیگر کار ندارد. وقتی نوجوان یا جوان ما در وقت مقرر به سوی مسائل و احکام سوق داده نمی شوند تا یاد بگیرند و فکر پدر و مادر از اول فقط برای مسائل کم اهمیت تر از این موضوع است و نمیگم هم نباید برای بعضی از مسائل باشند ولی مسائل به ترتیب, و اینکه زندگی اش به مشکل برنخورد و در شغلش و زندگی اش ندانسته گرفتار مال حرام نشود.
این غفلت ها از چه مسائلی نشات می گیرد و ریشه اش کجاست و ما باید چه کاری انجام بدهیم؟


پاسخ:

ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و اهل بیت، ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی نادیده انگاشتن دستورات الهی، ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن وغرق شدن در امور مادی و شهوانی، منفعت طلبی، وابستگی به مادیات عدم توجه به تربیت دینی فرزندان توسط والدین،عدم توجه به حقیقت دنیا و غفلت از هدف از زندگی، فرهنگ غلط و سبک زندگی نادرست و ... مجموعه عللی هستند که موجب می شوند انسان دچار غفلت شود و در انجام وظایف خود سستی کند.
به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمی دهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد، هیچ گاه خود را گرفتار شهوت رانی و شهوت پرستی نخواهد کرد. به یقین کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهش های نفسانی تا سرحد حیوانات پایین آورد.پیروی از خواهش های نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به آنها توجه کند هرگز به دنبال هواهای نفسانی نخواهد رفت.

با توجه به این نکته می گوییم:
آن چه در پرسش مطرح شده می تواند معلول هر علتی از علل مذکور باشد که برخی از آنها فردی و برخی اجتماعی است.لکن غالب این افراد درگرداب غفلت و ضعف اعتقادی گرفتار شده اند و با هر حرکت دست و پای به جای نجات، یک گام به سوی نیستی قدم پیش می گذارند.
این افراد به طور قطع و لو در لحظه گناه، اعم از حق الله و حق الناس، خدای بزرگ را حاضر و ناظر رفتارهای خودش نمی بینند. گوهر عظیم و باارزش خویش را گم کرده اند و ارزش وجودی خویش را فراموش کرده اند و در یک جمله هر چند که بسیاری از ایشان ادعای دانایی و تحصیلات آکادمیک دارند لکن در حقیقت به جهالت و نادانی دچار شده اند و گرنه چنین عمل نمی کردند.

بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال ارضای خواهش های نفسانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی آفرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک انسان، ارزش وجودی خود و هدف از آفرینش خویشتن را بداند، آیا هرگز به ذهنش خطور می کند که به خاطر لحظه ای لذت، ایمان خود را بر باد فنا دهد؟ اگر انسان خود و خدای خود را بشناسد چگونه حاضر می شود به خاطر منفعت دنیوی زود گذر و ناپایدار تمام پل های پشت سر با بشکند؟
برای حل این معضل چه باید کرد؟

به نظر می رسد وجه مشترک در تمام آسیب های مذکور،گرفتاری در غفلت و چاه جهالت و نادانی است از این‌ رو لازم‌ است‌ با استفاده‌ از متون قوی دینی، اعتقادات ایشان را تقویت کرده و کم کم با مسائل دینی آشنا ساخت.
بدین منظور در آغاز بایستی زیر بناهای فکری این افراد را مورد بررسی قرار داده و نقاط ضعف اعتقادی ایشان را شناخت. زیرا دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، معاد و ... اموری است که دارای نتیجه مستقیم بر عملکرد فرد است. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانی بکوشید.
فراموش نکنید راه کار اساسی در واکنش نسبت به رفتار جاهلانه افراد جاهل و بیرون آوردن جاهلان از چاه جهالت و نادانی و هدایت ایشان به راه راست، رفتاری مشتمل بر حسن برخورد و جلب اعتماد و تذکرات گام به گام است. زیرا حسن برخورد در مواجهه با دیگران یکی از مهم ترین تکنیک های رفتاری است که انسان باید در معاشرت های خود با افراد توجه ویژه ای به آن داشته باشد.
قطعا اگر ضعف اعتقادی ایشان برطرف شود، التزام به موازین شرع و تقیدات دینی را می پذیرند. زیرا همانگونه معرفت و شناخت باعث پیدایش ایمان می شود، در تقویت و تکمیل ایمان نیز نقش کلیدی دارد. لیکن افزایش ایمان و تحکیم پایه های آن افزون بر بالا بردن معرفت و شناخت، نیازمند امور دیگری نیز است. باور قلبی به این که خداوند همواره ناظر و حاضر است، به یاد مرگ و آخرت بودن، باور این که که واجبات دینی برای کمال و ترقی و جهت رسیدن به نعمت های بی پایان خدا مقرر شده و محرّمات به خاطر نجات از بدبختی ممنوع گردیده است، پرهيز از مجالست و هم‏نشيني با اهل دنيا و دور از معنويت، محاسبه نفس، بهره‏ گيري از قرآن كريم و انس با آن، بهره ‏گيري از ائمه هدي (ع) و توسل به آن ها و ....از جمله این امور است.

موضوع قفل شده است