جمع بندی زندگی پس از طلاق و ترس از همه چیز !

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگی پس از طلاق و ترس از همه چیز !

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام
من دختری هستم حدودا 28 ساله که در دوران نامزدی جدا شدم البته چند سال استرس داشتم و الان یکساله جدا شدم.

مشکل من ترس هست. البته حس های مختلفه که خودم بتازگی اسم ترس و روش گذاشتم.
من قبلا دختر شاداب نترس و بدون تنبلی و با آرزوهای زیاد و کمی درسخوان بودم و اراده داشتم. اما الان اوضاع کلا فرق کرده.
الان بعد گذراندن دوران پر استرسی که کمی به آرامش رسیدم و خدا رو بسیار شاکرم تغییراتی در من بوجود اومده.
مثلا تنبل و بیحال هستم با اینکه آزمایشاتم مشکلی ندارن.
دلم نمیخواد شرایطمو تغییر بدم اما توی دلم از حالت الانم بشدت ناراضیم. دوست ندارم از خونه بیرون برم اما توی خونه هم حالم گرفته میشه.
دوست دارم برای کنکور دکترا آماده بشم اما روزامو با بطالت سپری میکنم و نمیتونم بشینم درس بخونم.
دوست دارم مستقل بشم و کار کنم اما تا موقعیت شغلی جدی میشه انقدر طولش میدم که از دست میره.
بیشتر صبح زود وقتی برای نماز صبح بیدار میشم افکار استرس زا میاد سراغم و مثلا اگر قراره فردا برم جایی برای کار یا درس و .. افکار منفی میاد که ولش کنم.
همش فکر میکنم ضعیفم و نمیتونم و باید تقویت کنم تخصصمو اما انقدر گویا تنبل شدم که دو صفحه هم نمیخونم.
از اینکه صبح زود بیدار بشم وحشت دارم و این برام کابوس شده.
با اینکه کاریو بخوام به نحو احسن انجام میدم و بسرعت تمومش میکنم و بسیار وسواس بخرج میدم. از ظاهر خودمم راضی نیستم و بعضی جاهامو لاغر و بعضا چاق میدونم و خودمو شایسته حضور تو مراسم یا ازدواج نمیدونم
جالبه از لحاظ عقلی خودمو از خواستگارام بالاتر میدونم و تو تناقض میمونم و ردشون میکنم. میترسم اگر ازدواج کنم و بعدش خیانت یا دوست نداشتن باشه چه کنم پس نباید محبت کنم. با اینکه همه قیافه و ظاهرمو تایید میکنن و نگاه ها رو منه اما من عیب های خودمو میدونم. از بچه نگه داشتن، چرخوندن زندگی میترسم از اعتماد به فرد همسر میترسم.
از کار کردن میترسم از شروع به درس خودندن میترسم. کمی هم به دیگران حسود شدم که مستقل هستند و قوی و دارای همسر و فرزند ولی بشدت مهربونم و ایجاد ارتباطم با دیگران خیلی خوبه. منم دلم میخواد اما خودمو با عیب های ظاهری شایسته نمیدونم و از طرفی برای آیندم هیچ تلاشی نمیکنم هر کاری توی بیرون یا حتی صبح زود بیدار شدن برام بشدت سخت و طاقت فرسا میاد. روزهام با بطالت و عذاب وجدان سپری میشن. از طرفی خودمو بعضی وقتا خیلی با سیاست و با استعداد میدونم.
از خودم خسته شدم.
از طرفی بشدت استرسی شدم و هرکاری میکنم نمیتونم کنترلش کنم و دستام یخ میزنه و تپش قلب و حالت تهوع میگیرم و روی خوابم تاثیر میذاره. حتی برای تعریف بیماری یکی دیگه هم استرس میگیرم. یا نتیجه آزمون فلان فامیلم.

یه نکته دیگه ای که باید اضافه کنم اینه از چند ماه بعد از جدایی کم کم من از هر صدای یهویی یا حتی دیدن یهویی شخصی توی اتاق یا هر حرکتی فورا میترسم اما نه زیاد عمیق و خانوادم ناراحت میشن گاهی حس میکنن عمدیه.
نمیدونم پیش مشاور برم یا نه چون تمایل و اعتقادی به قرص ندارم باید روحا تغییر کنم اما روانشناسا کمک زیادی در این خصوص نمیکنن.

ببخشید که خیلیی طولانی نوشتم میخوام هرچی باعث رنجشم میشه راحت بشم چون تنها جایی بود که تونستم اولین بار هرچی تو دلمه بگم
کمکم کنید مشکلاتمو از سر راهم بردارم
اجرتون با خدا


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

@};-

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام و احترام
بزرگوار امیدوارم ان شاء الله با الطاف حضرت حق مشکلتون بزودی حل شود.
در زندگی شما اتفاقاتی افتاده که باعث ایجاد ترس و استرس شده و همین موضوع در تمامی افکار و زندگی شما تاثیر بسزایی داشته و به نوعی در تمامی مسائل زندگی شما اثر گذاشته است.
برای رفع استرس باید نخست عوامل و زمینه های آن را کشف و ریشه یابی کرد، شما بزرگوار به ریشه های آن اشاره نکرده اید فلذا راهنمایی و مشاوره سختر خواهد شد.
رویکرد درمانی برای حل مشکل شما:
1. رویکرد فکری خودتان را اصلاح کنید، چه بسا انگیزه ها و افکاری غلط و یا باورهای اشتباه در اذهان شما فعال هستند که وسعت و توسعه آنها موجب می شود که شعله های استرس در روح و روانتان فعال شده و باعث غیر فعال شدن انگیزه حرکت و تلاش شما بگردد.
بهتر است فاکار خودتان را با آرامش خاطر پالایش کنید، اگر بتوانید افکار و باورهایی که موجب استرس شما می گردد آنها را در یک تکه کاغذی بنویسید، در این صورت براحتی می توانید برای اصلاح آن قدم بردارید.
مثلا: باور اینکه من در این مصاحبه شکست می خورم.
چنین تفکری اشتباه است، اگر اصلاح نگردد در موقعیت های مختلف فرد را با شکست روبرو می سازد.
باید به طور ریشه ای اصلاح گردد:
من به موفقیت خودم باور دارم.
این نوع تفکر انرژی زا بوده و می تواند منشا خیر و برکت باشد.
2. برای تقویت و اصلاح رویکرد شناختی و اصلاح باورهای غلط بهتر است به یک مشاور متخصص شناختی رفتاری مراجعه نمایید.
3. رویکرد رفتاری برای درمان:
1. خودگویی کنید که استرس و فشارها برای زندگی من بی تاثیر است.
2. منشا موفقیتها را از آن خدا بدانید و یقیننا بپذیرید که اگر خدا بخواهد همان مقدر می شود و اصلا جای نگرانی نیست.
3. ذکر خدا و یاد او منشا آرامش است و می تواند در کاهش استرس شما بسیار موثر شود.
4. هر موردی که می خواهد در استرس شما موثر شود، سریع در ذهن خود آن را یک چیز عادی تلقی کنید و با خود بگویید که چنین مسئله ای ارزش استرس را ندارد و من قوی تر از آن هستم که تسلیم چنین استرسی بشوم.
5. ورزش و تحرک بدنی منظم در کاهش استرس شما خیلی موثر خواهد شد.
6. ارتباط و رفاقت قوی با دوستان نترس و شجاع و مومن در روحیه شما تاثیر گذار خواهد شد.
7. بالا بردن سطح آگاهی در مورد مسائلی که تصمیم بر انجام آن را دارید می تواند در کاهش استرس شما موثر شود. چون گاهی جهل و فهم اشتباه و غیر منطقی می تواند در زمنیه سازی و بروز استرس بیشتر موثر واقع شود.
آرزوی سلامتی و موفقیت داریم.

با سلام
حدس من اختلال اضطراب اجتماعی است.
البته این اختلال ابعاد گسترده ای دارد
به نظرم ...... در این رابطه بیشتر تحقیق کنید

درباره واکنشی که هنگام باز شدن در دارید
ممکن است ریشه در همین قضاوت شدن دیگران داشته باشد یا تحت نظر قرار داشتن...
ممکن است ریشه در نوع رفتار همسرتان در گذشته داشته باشد...

با نام و یاد دوست

سلام

کاربر سوال کننده از من خواستند تا این مطالب را از طرف ایشان در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:

سلام ضمن تشکر از راهنمایی هاتون از اینکه مطلبم و نوشتم شاید احساس بهتری پیدا کردم
و همینطور مواردی که مشاور گفتن و انجام میدم و تا حدودی موثر شده ولی در مواقع استرس چیزی جلودار نیست.

در مورد ترس از اجتماع یا اجتماع هراسی هم مطالبی خوندم اما فکر نمیکنم زیاد این مساله باشه. چون من از همه چیز ترس دارم. از تغییر و .. حتی یکی دو سال مریض بودم و الان با اینکه کاملا خوب شدم ولی قرص هاشو با خودم دارم که اگر نباشن شرایط مشابه بوجود بیادمیترسم و استرس میگیرم.
از اینکه توی اجتماع باشم هیچ ترسی ندارم و خیلی زود هم ارتباط برقرار میکنم اما بیشتر با سنین بالا و خانم ها که خیلی میپذیرنم. هیچ دوستی ندارم و نیازی بهشون ندارم اما اکثرا دوستای دیگم خودشون نزدیکم میشن.
گاهی مثبت هستم و نظر خوبی به خودم دارم اما اکثرا هم منفی میشه و نکات ضعفم اذیتم میکنه. و این نکته که چرا تنبل و ترسو شدم. میترسم پیشنهاد کاری بگیرم و نتونم از پسش بربیام. اما توی مصاحبه ها طوری عمل میکنم که همون اول و براحتی قبولم میکنن ولی میترسم و نمیرم. به ازدواجم همین نظر و دارم خودمو خیلی بالا میدونم اما فرد بالا هم خودمو لایقش نمیدونم و از طرفی هم از مسائل خیانت و مسئولیت پذیری و غیره میترسم و نمیتونم ریسک کنم. بسیار بدبین و مشکوک هم شدم و تنهایی و ترجیح میدم.
ریشه ترس هم نمیدونم از کجا باید متوجه بشم.
هر موردی که بود گفتم تا از نظرات ارزشمندتون و تجربه هاتون جویا بشم. که اگر اختلالی دارم زود متوجه بشم و قبل هر چیزی درمان کنم.




در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید @};-

با سلام
درباره این اختلال بیشتر تحقیق کنید به هر حال این یک حدس است و من فقط چند خط نقل میکنم :

بعضی از مبتلایان ممکن است هفته‌ها از خانه خارج نشوند یا از بسیاری موقعیت‌های اجتماعی مانند موقعیت‌های شغلی و تحصیلی خود صرف نظر کنند.

اضطراب اجتماعی فراگیر عموماً شامل نوعی نگرانی شدید، مزمن و پایدار می‌شود که فرد از قضاوت دیگران در مورد ظاهرش یا رفتارش و یا خجالت کشیدن و تحقیر شدن در حضور دیگران دارد. در حالی که شخص مبتلا معمولاً متوجه غیرمنطقی بودن یا زیاده روی در این احساس ترس و نگرانی می‌شود ولی غلبه کردن بر این ترس برایش بسیار سخت است

از هر موقعیتی که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار گیرد، اجتناب می‌ورزد. برداشت یا تصور شخص از موقعیت‌های اجتماعی که احتمال دارد شخصیت، ظاهر یا توانایی‌های او مورد سنجش و ارزشیابی ضعیف دیگران قرار گیرد، می‌تواند واقعی یا خیالی باشد. مبتلایان به اضطراب اجتماعی از اینکه چگونه در نظر دیگران به نظر می‌رسند احساس نگرانی می‌کنند. آنها معمولاً در جمع متوجه به ظاهر و رفتار خود هستند و معیارهای بالایی برای رفتار و عملکرد خود در نظر دارند

[="Tahoma"][="Navy"]

مدیر ارجاع سوالات;939780 نوشت:
با سلام
من دختری هستم حدودا 28 ساله که در دوران نامزدی جدا شدم البته چند سال استرس داشتم و الان یکساله جدا شدم.

مشکل من ترس هست. البته حس های مختلفه که خودم بتازگی اسم ترس و روش گذاشتم.
من قبلا دختر شاداب نترس و بدون تنبلی و با آرزوهای زیاد و کمی درسخوان بودم و اراده داشتم. اما الان اوضاع کلا فرق کرده.
الان بعد گذراندن دوران پر استرسی که کمی به آرامش رسیدم و خدا رو بسیار شاکرم تغییراتی در من بوجود اومده.


سلام
شما به کسی نیاز دارید که بهش اعتماد کنید تا او به شما کمک کنه. دارای ضعفهای شما نباشه و انرژی و تلاش قابل توجهی داشته باشه که بتونه در جاهایی که شما زانو میزنید دستتونو بگیره. دوستی، آشنایی یا یکی از اقوام مورد اعتما و وثوق . مشکلاتتو بهش میگی و او سعی میکنه اونجاهایی که کم آوردی کمکت کنه بلکه با ارتباط نزدیک مدام مراقب شما باشه. چند وقت که تحت نظر و مراقبت او انگیزه و تحرک پیدا کردید کم کم خودتونو پیدا می کنید و به حالت عادی برمی گردید. از عبادت و توسل به حق تعالی و اولیاء او غافل نشید.
یا علیم[/]

سوال:
من دختری هستم 28 ساله، که یک سال هست در دوران نامزدی جدا شدیم. مشکل اصلی من ترس هست. من قبلا دختر شاداب نترس و بدون تنبل و با آرزوهای زیاد و کمی درسخوان بودم و اراده داشتم. اما الان اوضاع کلا فرق کرده بیخال شده ام، خیلی بی انرژی هستم و استرس همواره در زندگی ام سایه انداخته، با اینکه اهداف بزرگ تحصیلی و زندگی دارم، اما احساس خوبی برای کسب موفقیت ندارم؛ لطفا راهنمایی کنید.

پاسخ:
در زندگی شما اتفاقاتی افتاده که باعث ایجاد ترس و استرس شده و همین موضوع در تمامی افکار و زندگی شما تاثیر بسزایی داشته و به نوعی در تمامی مسائل زندگی شما اثر گذاشته است. برای رفع استرس باید نخست عوامل و زمینه های آن را در خودتان جستجو کنید، اولین فرض قوی در این مشکل این است که نوع رفتارهای همسرتان یا رفتار دیگران در این موضوع موثر بوده و بتدریج چنین مشکلاتی را ایجاد کرده است.
نکاتی را که در حل این مسئله می تواند مفید باشد، خدمت شما توصیه می شود؛
1. تغییر رویکرد فکری
رویکرد فکری خودتان را اصلاح کنید، چه بسا انگیزه ها و افکاری غلط و یا باورهای اشتباه در اذهان شما فعال هستند که وسعت و توسعه آنها موجب می شود که شعله های استرس در روح و روانتان فعال شده و باعث غیر فعال شدن انگیزه حرکت و تلاش شما بگردد.
بهتر است افکار خودتان را با آرامش خاطر پالایش کنید، اگر بتوانید افکار و باورهایی که موجب استرس شما می گردد آنها را در یک تکه کاغذی بنویسید، در این صورت براحتی می توانید برای اصلاح آن قدم بردارید.
مثلا: باور اینکه من در این مصاحبه شکست می خورم.
چنین تفکری اشتباه است، اگر اصلاح نگردد در موقعیت های مختلف فرد را با شکست روبرو می سازد.
باید به طور ریشه ای اصلاح گردد:
من به موفقیت خودم باور دارم.
این نوع تفکر انرژی زا بوده و می تواند منشا خیر و برکت باشد.
2. برای تقویت و اصلاح رویکرد شناختی و اصلاح باورهای غلط بهتر است به یک مشاور متخصص شناختی رفتاری مراجعه نمایید.
3. خودگویی مثبت در رفتارها و تصمیمتان داشته باشید، خود گویی منفی اثری مخرب دارد و صلاح شما نیست و می تواند استرس ها را چندین برابر بکند، باید معتقد شوید که شما فردی توانمند و قوی هستید و می تواند با توکل به خدای متعال و استفاده از ظرفیت توانایی وجودی گام های مثبتی به سوی موفقیت ها داشته باشید.
4. منشا موفقیتها را از آن خدا بدانید و یقیننا بپذیرید که اگر خدا بخواهد همان مقدر می شود و اصلا جای نگرانی نیست.
5. ذکر خدا و یاد او منشا آرامش است و می تواند در کاهش استرس شما بسیار موثر شود بنابراین خدا را بیشتر یاد کنید و از این کار خسته نشوید.
6. هر موردی که می خواهد در استرس شما موثر شود، سریع در ذهن خود آن را یک چیز عادی تلقی کنید و با خود بگویید که چنین مسئله ای ارزش استرس را ندارد و من قوی تر از آن هستم که تسلیم چنین استرسی بشوم.
7. ورزش و تحرک بدنی منظم در کاهش استرس شما خیلی موثر خواهد شد، سعی کنید روزانه وقت مشخصی را برای این برنامه اختصاص دهید. ورزش اراده و روحیه شما را حتما تقویت خواهد کرد.
8. ارتباط و رفاقت قوی با دوستان شجاع و مومن و دلسوز و قوی الاراده در روحیه شما تاثیر گذار خواهد شد، توصیه می شود حتما با دوستان قوی رابطه داشته باشید تا در کنار آنها بسیاری از این استرس ها کاهش یابد و بتدریج مشکل حل شود.
9. بالا بردن سطح آگاهی در مورد مسائلی که تصمیم بر انجام آن را دارید می تواند در کاهش استرس شما موثر شود. چون گاهی جهل و فهم اشتباه و غیر منطقی می تواند در زمنیه سازی و بروز استرس بیشتر موثر واقع شود. سعی کنید برای شروع کارهای مهم؛ آگاهی لازم و مشورت کافی را در اختیار داشته باشید تا موقع تصمیم با مشکل مواجه نشوید.

موضوع قفل شده است