جمع بندی جهان آخرت و عمر ابدی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جهان آخرت و عمر ابدی

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و دوستان میخواستم راجب یه بحثی که همین امروز با دوستم داشتم از شما سوال بپرسم دوستم میگفت که بهشت و جهنم تو قرآن یجورایی بصورت رمزی نوشته شده دلیلشم این بود که میگفت ادم اون دنیا ابدی نیست و انگار از یه حالت ماده به شکل دیگه ای در اومده و میگفت که اگه واقن ادم ابدی بشه تو اون دنیا یکی از صفات خدا که ابدی بودن زیر سوال میره چون خدا در همه صفات کامله و وقتی یکی دیگه هم در اون کامل باشه اون زیر سوال میره و میگفت اگه اون دنیا ابدی باشه دیگه هدف خاصی وجود نداره میخواستم بدونم در جواب این دوستم چی میتونم بهش بگم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سید مفیـد

مهدی محمدبیگی;939168 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و دوستان میخواستم راجب یه بحثی که همین امروز با دوستم داشتم از شما سوال بپرسم دوستم میگفت که بهشت و جهنم تو قرآن یجورایی بصورت رمزی نوشته شده دلیلشم این بود که میگفت ادم اون دنیا ابدی نیست و انگار از یه حالت ماده به شکل دیگه ای در اومده و میگفت که اگه واقن ادم ابدی بشه تو اون دنیا یکی از صفات خدا که ابدی بودن زیر سوال میره چون خدا در همه صفات کامله و وقتی یکی دیگه هم در اون کامل باشه اون زیر سوال میره و میگفت اگه اون دنیا ابدی باشه دیگه هدف خاصی وجود نداره میخواستم بدونم در جواب این دوستم چی میتونم بهش بگم



[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و تحیت خدمت شما کاربر گرامی

[=&quot]سؤالی که شما کاربرمحترم مطرح نموده اید از چند جزء تشکیل شده که ضمن بیان چند نکته، پاسخ آن ها روشن خواهد شد.
[=&quot]
[=&quot]1-[=&quot] [=&quot]دلالت ظواهر و نصوص قرآنی بر هم سنخ بودن نعمتها و عذابهای جسمانی آخرتی با نعمتها و عذابهای دنیوی، آن چنان قوی و روشن است که هیچگونه شکی برای معتقد به قرآن باقی نمی گذارد، و تا مادامی که دلیلی یقینی ( چه دلیل عقلی خالص و چه دلیل نقلی معتبر) بر خلاف ظواهر قرآن یافت نشود، ظواهرفوق حجیت داشته و نمی توان گفت که مراد قرآن از نعمتها و عذابهای اخروی، معنایی خلاف ظاهر آن ها بوده و بیان قرآن در این زمینه بر اساس رمز است، ولذا هر معنا و برداشتی که خلاف ظواهر آیات و روایات وارده در کیفیت نعمتها و عذابهای اخروی باشد، نیاز به دلیلی یقینی داشته و الا مدعایی بدون دلیل خواهد بود. البته به استناد برخی از ادله یقینی درتفاوت درجات وجودی دنیا و آخرت، چون درجه وجودی جهان آخرت از دنیا بالاتر است پس بطور قطع و یقین می توان گفت؛ لذایذ و عذابهای اخروی اگر چه می توانند هم سنخ لذایذ و رنجهای دنیوی بوده اما از جهت درجه وجودی قابل مقایسه با آن ها نبوده و تا زمانی که ما در این دنیا هستیم نمی توانیم عمق وجودی لذائذ و رنجهای آخرتی را تصور کنیم.

[=&quot]2- [=&quot]قرآن شریف به آرزوی دست نایافتنی دوزخیان اشاره می کند که به فرشته مأمور جهنم می گویند: از خدای خود، مرگ و رهایی از عذاب را برای ما تقاضا کن و پاسخ می شنوند که شما همواره ماندنی هستید:[=&quot] "ونادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال إنکم ماکثون" [=&quot](سوره زخرف، آیه 77)[=&quot] و پیش از این نیز قرآن کریم در همین سوره به بقای مجرمان در عذاب جهنم، تصریح فرموده بود که: [=&quot]"إن المجرمین فی عذاب جهنم خالدون"[=&quot] ([=&quot]سوره زخرف، آیه 74)[=&quot] و شاید از همین روست که دوزخیان، تقاضای مرگ را به کنار نهاده و تخفیف یک روز عذاب را طلب می کنند [=&quot]([=&quot] [=&quot]سوره غافر، آیه 49)[=&quot] [=&quot] [=&quot]اما کسانی که دعوت پیامبران را ستمکارانه رد کردند، ثمره ظلم خویش را می بینند و بدون هیچ تخفیفی همواره درعذاب، باقی خواهند بود [=&quot]( سوره زخرف، آیه 75)[=&quot] تعبیراتی چون [=&quot]"ثم لایموت فیها ولا یحیی"[=&quot] [=&quot](سوره اعلی، 13)[=&quot] نیز اشاره به ابدیت انسان دارد .
[=&quot]در روایات نیز آمده است که روز قیامت، مرگ را می میرانند و مرگِ مرگ، چیزی جز ابدیت، بی مرگی و بقای همیشگی انسان و مانند او نیست و این ابدیت نیز هم بهشتیان را در بر می گیرد و هم دوزخیان را. امام باقر (علیه السلام) در حدیثی مفصل، می فرمایند: پس از وارد شدن بهشتیان به بهشت و دوزخیان به جهنم، مرگ را در هیئت یک قوچ بزرگ به میان بهشت و جهنم می آورند و اهل این دو خانه ابدی را فرا می خوانند و به آنان می گویند: آیا این موجود را می شناسید؟ این همان مرگی است که در دنیا همواره از او می هراسیدید. در این حال، ساکنان بهشت عرضه می دارند: خداوندا او را بر ما وارد مفرما. اما اهل جهنم از خدا می خواهند که مرگ را بر آنان، داخل نماید. در این هنگام، مرگ را بسان گوسفندی سر می برند و ندا می رسد: [=&quot]یقین بدانید که از این پس مرگی در کارنیست[=&quot]. با اعلام بقای بی انتهای بهشتی و جهنمی، هر دو گروه را حالتی پدید می آید که اگر مرگی می بود، همگان می مردند. اما آن گروه از فرط فرح و شادی و این گروه از شدت فزع و اندوه.
[=&quot]پس قرآن کریم حیات ابدی را برای انسان، تبیین کرده و با کلام صریح خود، جای هیچ گونه تردیدی در این زمینه، باقی نمی گذارد. در این باره نخست باید توجه کرد که خداوند، خود را مالک مُلک خوانده و تصریح فرموده است که آن را به هر کس بخواهد، می بخشد و از هر کس بخواهد، می ستاند: [=&quot]"قل اللهم مالکَ المُلکِ تؤتی المُلکَ مَن تشاء َوتَنزعُ المُلکَ مِمّن تشاء . . . "[=&quot] [=&quot](سوره ی آل عمران، آیه ی 26)[=&quot] بنابراین همه چیز از آن خداست و به هر کس بخواهد، می بخشد. پس ابدیت و بقا یعنی حیات آخرت نیز دراختیار خدا و از آن اوست که آن را در آخرت به انسان بخشیده است.
[=&quot]علاوه بر آن چه گفتیم، صفت ابدی بودن خداوند بالذات بوده و همچون ذات الهی از ذات او می جوشد، بر خلاف ابدیتی که برای انسان اثبات می گردد، زیرا چنین صفتی برای انسان، بالذات نبوده بلکه بالغیر می باشد و اعطاء آن به خواست الهی بستگی خواهد داشت، در نتیجه ابدی بودن انسان در آخرت نمی تواند همتای ابدیت خدای متعال باشد. به عبارت دیگر و در قالب مثالی می توان چنین گفت که:؛ ابدیت برای انسان مثل شوری برای غذاست است ولی ابدیت الهی همچون شوری برای خود نمک است، در مثال اول، شوری را به غذا اضافه می کنند ولی در مثال دوم، شوری از ذات خود نمک برمی خیزد نه این که شوری را به نمک داده باشند. بنابراین؛ شوری نمک بالذات است ولی شوری غذا بالغیر است. در تشبیه دیگری می توان ابدیت انسان را همچون سایه اشیاء در نظر گرفت و ابدیت الهی را همچون صاحب سایه، آن چه اصل است و استقلال دارد همان صاحب سایه است ولی خود سایه ربط محض بوده و موجودیت او عارضی بوده واز خود استقلالی نخواهد داشت، بر خلاف ابدی بودن خداوند متعال که امری ذاتی بوده و از درون ذات الهی می جوشد و ابدیت دیگر موجودات بر او تکیه زده اند، و لذاست که؛ «اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها».

[=&quot]3-[=&quot] از آن جایی که حب به بقاء و ابدی بودن خواسته هرانسانی بوده و هدف از خلقت انسان نیز رساندن او به کمالاتی همیشگی است، لذا ابدی بودن انسان در زندگی آخرتی، منطبق با هدف از خلقت او بوده نه این که ابدی بودن انسان، بی هدفی در خلقت او را بدنبال داشته باشد.

موفق باشید

[=&quot]

[="Tahoma"][="Navy"]

مهدی محمدبیگی;939168 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و دوستان میخواستم راجب یه بحثی که همین امروز با دوستم داشتم از شما سوال بپرسم دوستم میگفت که بهشت و جهنم تو قرآن یجورایی بصورت رمزی نوشته شده دلیلشم این بود که میگفت ادم اون دنیا ابدی نیست و انگار از یه حالت ماده به شکل دیگه ای در اومده و میگفت که اگه واقن ادم ابدی بشه تو اون دنیا یکی از صفات خدا که ابدی بودن زیر سوال میره چون خدا در همه صفات کامله و وقتی یکی دیگه هم در اون کامل باشه اون زیر سوال میره و میگفت اگه اون دنیا ابدی باشه دیگه هدف خاصی وجود نداره میخواستم بدونم در جواب این دوستم چی میتونم بهش بگم

سلام
اگه چیزی زیر نور خورشید روشن بشه از خورشید چیزی کم نمیشه
بنابراین ابدی شدن انسانها در زیر نور ابدیت حق تعالی نقصی در او وارد نمی کنه.
یا علیم[/]

جمع بندی

پرسش:

آیا می شود گفت؛ به دلیل این که انسان در آخرت نمی تواند ابدی باشد، پس ذکر بهشت و جهنم در قرآن به صورت رمز آمده است؟ وآیا اگر گفتیم انسان در جهان آخرت عمری ابدی دارد، ابدیت اوهمتای ابدیت الهی نیست؟ وآیا لازمه ابدیت انسان، نبودن هدفی خاص در خلقت اونیست؟

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال فوق از چند جزء تشکیل شده که ضمن بیان چند نکته، پاسخ آن ها روشن خواهد شد.

1-دلالت ظواهر و نصوص قرآنی بر هم سنخ بودن نعمتها و عذابهای جسمانی آخرتی با نعمتها و عذابهای دنیوی، آن چنان قوی و روشن است که هیچگونه شکی برای معتقد به قرآن باقی نمی گذارد، و تا مادامی که دلیلی یقینی ( چه دلیل عقلی خالص و چه دلیل نقلی معتبر) بر خلاف ظواهر قرآن یافت نشود، ظواهرفوق حجیت داشته و نمی توان گفت که مراد قرآن از نعمتها و عذابهای اخروی، معنایی خلاف ظاهر آن ها بوده و بیان قرآن در این زمینه بر اساس رمز است، ولذا هر معنا و برداشتی که خلاف ظواهر آیات و روایات وارده در کیفیت نعمتها و عذابهای اخروی باشد، نیاز به دلیلی یقینی داشته و الا مدعایی بدون دلیل خواهد بود. البته به استناد برخی از ادله یقینی درتفاوت درجات وجودی دنیا و آخرت، چون درجه وجودی جهان آخرت از دنیا بالاتر است پس بطور قطع و یقین می توان گفت؛ لذایذ و عذابهای اخروی اگر چه می توانند هم سنخ لذایذ و رنجهای دنیوی بوده اما از جهت درجه وجودی قابل مقایسه با آن ها نبوده و تا زمانی که ما در این دنیا هستیم نمی توانیم عمق وجودی لذائذ و رنجهای آخرتی را تصور کنیم.

2- قرآن شریف به آرزوی دست نایافتنی دوزخیان اشاره می کند که به فرشته مأمور جهنم می گویند: از خدای خود، مرگ و رهایی از عذاب را برای ما تقاضا کن و پاسخ می شنوند که شما همواره ماندنی هستید:
" ونادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال إنکم ماکثون "[1]و فریاد می زنند؛ ای مالکِ (دوزخ، بگو:) پروردگارت ما را بمیراند (تا از این عذاب نجات یابیم)، (مالک) می گوید: یقینا شما ماندنی هستید.
و پیش ازاین نیز قرآن کریم در همین سوره به بقای مجرمان درعذاب جهنم، تصریح فرموده بود که:
" إن المجرمین فی عذاب جهنم خالدون "[2]بی تردید گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانه اند.
و شاید از همین روست که دوزخیان، تقاضای مرگ را به کنار نهاده و تخفیف یک روز عذاب را طلب می کنند،[3] اما کسانی که دعوت پیامبران را ستمکارانه رد کردند، ثمره ظلم خویش را می بینند و بدون هیچ تخفیفی همواره درعذاب، باقی خواهند بود.[4]
تعبیراتی چون " ثم لایموت فیها ولا یحیی" [5] آن گاه در آن جا نه می میرد و نه به خوشی زندگی می کند. نیز اشاره به ابدیت انسان دارد.

در روایات نیز آمده است که روز قیامت، مرگ را می میرانند و مرگِ مرگ، چیزی جز ابدیت، بی مرگی و بقای همیشگی انسان و مانند او نیست و این ابدیت نیز هم بهشتیان را در بر می گیرد و هم دوزخیان را.
امام باقر (علیه السلام) در حدیثی مفصل، می فرمایند:
پس از وارد شدن بهشتیان به بهشت و دوزخیان به جهنم، مرگ را در هیئت یک قوچ بزرگ به میان بهشت و جهنم می آورند و اهل این دو خانه ابدی را فرا می خوانند و به آنان می گویند: آیا این موجود را می شناسید؟ این همان مرگی است که در دنیا همواره از او می هراسیدید. در این حال، ساکنان بهشت عرضه می دارند: خداوندا او را بر ما وارد مفرما. اما اهل جهنم از خدا می خواهند که مرگ را بر آنان، داخل نماید. در این هنگام، مرگ را بسان گوسفندی سر می برند و ندا می رسد: یقین بدانید که از این پس مرگی در کارنیست. با اعلام بقای بی انتهای بهشتی و جهنمی، هر دو گروه را حالتی پدید می آید که اگر مرگی می بود، همگان می مردند. اما آن گروه از فرط فرح و شادی و این گروه از شدت فزع و اندوه.

پس قرآن کریم حیات ابدی را برای انسان، تبیین کرده و با کلام صریح خود، جای هیچ گونه تردیدی در این زمینه، باقی نمی گذارد. در این باره نخست باید توجه کرد که خداوند، خود را مالک مُلک خوانده و تصریح فرموده است که آن را به هر کس بخواهد، می بخشد وازهرکس بخواهد، می ستاند:
" قل اللهم مالکَ المُلکِ تؤتی المُلکَ مَن تشاء َوتَنزعُ المُلکَ مِمَّن تشاء..."[6]بگو خدایا ای مالک همه موجودات ، به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی، و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی، هر خیری به دست توست، یقینا تو بر هر کاری توانایی.
بنابراین همه چیز از آن خداست و به هر کس بخواهد، می بخشد. پس ابدیت و بقا یعنی حیات آخرت نیز دراختیار خدا و از آن اوست که آن را در آخرت به انسان بخشیده است.

علاوه بر آن چه گفتیم، صفت ابدی بودن خداوند بالذات بوده و همچون ذات الهی از ذات او می جوشد، بر خلاف ابدیتی که برای انسان اثبات می گردد، زیرا چنین صفتی برای انسان، بالذات نبوده بلکه بالغیر می باشد و اعطاء آن به خواست الهی بستگی خواهد داشت، در نتیجه ابدی بودن انسان در آخرت نمی تواند همتای ابدیت خدای متعال باشد. به عبارت دیگر و در قالب مثالی می توان چنین گفت که:؛ ابدیت برای انسان مثل شوری برای غذاست است ولی ابدیت الهی همچون شوری برای خود نمک است، در مثال اول، شوری را به غذا اضافه می کنند ولی در مثال دوم، شوری از ذات خود نمک برمی خیزد نه این که شوری را به نمک داده باشند. بنابراین؛ شوری نمک بالذات است ولی شوری غذا بالغیر است. در تشبیه دیگری می توان ابدیت انسان را همچون سایه اشیاء در نظر گرفت و ابدیت الهی را همچون صاحب سایه، آن چه اصل است و استقلال دارد همان صاحب سایه است ولی خود سایه ربط محض بوده و موجودیت او عارضی بوده واز خود استقلالی نخواهد داشت، بر خلاف ابدی بودن خداوند متعال که امری ذاتی بوده و از درون ذات الهی می جوشد و ابدیت دیگر موجودات بر او تکیه زده اند، و لذاست که؛ «اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها».

3- از آن جایی که حب به بقاء و ابدی بودن خواسته هرانسانی بوده و هدف از خلقت انسان نیز رساندن او به کمالاتی همیشگی است، لذا ابدی بودن انسان در زندگی آخرتی، منطبق با هدف از خلقت او بوده نه این که ابدی بودن انسان، بی هدفی در خلقت او را بدنبال داشته باشد.


[/HR]
[1] - زخرف، آیه 77

[2] - همان، آیه 74

[3] - غافر، آیه 49

[4] - زخرف، آیه 75

[5] - اعلی، 13

[6] - آل عمران، آیه 26
موضوع قفل شده است