کربلا کجاست؟!

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کربلا کجاست؟!

با سلام

بله اهل حقیقت کربلاست کربلا،او قبله اهل ولاست گر چه دارد کعبه،مروه با صفا لیک،کی دارد منای کربلا؟
کعبه را گر زمزم است آب حیات کربلا را آب خضر آمد فرات رو نما عارف،صلات رکعتین در خم ابروی محراب حسین
«کربلا»،مدفن سید الشهداست،سرزمینی که عظیمترین حماسه خدایی بشر،درعاشورای سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاریخ و پهنه جهان را فرا گرفت.
خاک آن،بوی خون می‏دهد و تربت کربلا مقدس و الهام‏بخش است و در فضیلت آن،روایات بسیاری نقل شده است. (1)
امام علی‏«ع‏»پس از جنگ صفین،هنگام عبور از کربلا همراه برخی همراهان،چشمانش پر از اشگ شد و فرمود:اینجاست محل فرودآمدنشان...و اینجاست‏شهادتگاه‏عاشقان بی‏نظیر که در گذشته و آینده،نمونه ندارند:«...مصارع عشاق شهداء لا تسبقهم من‏کان قبلهم و لا یلحقهم من بعدهم...» (2)

و به همین خاطر،«کربلا»سمبل ایثار و جانبازی وشهادت‏طلبی و شوق و شور حماسی شناخته شده است و در طول تاریخ نیز،کانون‏عشقهای برتر بوده و همچون مغناطیسی،دلهای مشتاق و شیدای معرفت را به سوی خودکشیده است.

در حماسه دفاع مقدس ایران نیز،بسیاری از رزمندگان اسلام،به شوق کربلاو زیارت حرم حسینی،جبهه‏ها را درمی‏نوردیدند و با بعثیان کافر می‏جنگیدند و رو به‏کعبه عشق،کربلای سید الشهدا«ع‏»شهید می‏شدند،چون کربلا سمبل هر جایی است که‏صحنه دیگری حق و باطل باشد.
در حسرت کوی کربلا می‏رفتند مشتاق به سوی کربلا می‏رفتند گلگون تن و خونین کفن و بی‏پر و بال اینگونه به سوی کربلا می‏رفتند (3)
در روایات آمده است که سید الشهدا«ع‏»نواحی اطراف قبر خویش را از اهل نینوا وغاضریه به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرطکرد که مردم را به جایگاه قبرش راهنمایی کنند و هر که را به زیارت آن حضرت آید،سه‏روز مهمان نمایند و پذیرایی کنند. (4)

باری،کربلا نام یکی از شهرهای کشور عراق است که در کنار رودخانه فرات قرارداشته است.
این شهر،تا سال 61 هجری،بیابان بوده است.
از آن زمان به بعد،بر اثرشهادت حسین بن علی‏«ع‏»در آن محل،بتدریج مورد توجه شیعیان آل علی قرار گرفت وپس از بنای مرقدهای شهدا،متدرجا مرکز جمعیت گردید و امروز،یکی از شهرهای‏زیارتی عراق می‏باشد که قریب 65000 تن جمعیت دارد و در ماههای محرم و صفر وهنگام زمستان،به سبب ورود زایران،جمعیت‏شهر به 000/100 تن می‏رسد. (5)

در این که‏«کربلا»یعنی چه و ریشه لغوی آن چیست و از چه گرفته شده،بحثهای‏مفصلی انجام گرفته است. (6)
طبق برخی نقلها،این نام از ترکیب‏«کرب‏»و«ال‏»ساخته شده‏است، یعنی حرم الله،یا مقدس الله،«کرب‏»در لغت‏سامی به معنای‏«قرب‏»در عربی‏است(کرب:قرب).
اگر«ال‏» هم به معنای‏«الله‏»باشد،کربلا به معنای محلی است که نزدخدا،مقدس و مقرب است،یا«حرم خدا»است. (7)

برخی هم آن را ترکیب یافته از«کوربابل‏»دانسته‏اند،ی عنی مجموعه‏ای از آبادیها و روستاهای بابل.موقعیتی که کربلا در آن‏قرار دارد،در بین النهرین است.
این منطقه در گذشته‏های دور،مهد حوادث و احیاناتمدنها بوده است و بخشهای گوناگونی از این ناحیه، نامهای مختلف داشته است.
کربلا،کور بابل،نینوا،غاضریه،کربله،ن واویس،حیر،طف،شفیه،عقر،نهر علقمی،عمورا،ماریه‏و...که بعضی از اینها نام روستاها و آبادیهایی در این منطقه وسیع بوده است. (8)

حرم مطهر امام حسین‏«ع‏»که در این شهر قرار دارد،تاریخچه‏ای مفصل دارد و دردوره‏های مختلف تاریخی،بنای آن تغییرات و تعمیراتی یافته است.کربلا،شهری است که‏خاندانهای ریشه‏دار در آن ساکن بوده‏اند.
حوزه علمیه داشته و خانواده‏هایی شریف،ادیب و علمای برجسته از آن برخاسته و در آن زیسته‏اند.قبر حضرت عباس‏«ع‏»نیز درهمین شهر است.
در قرون اخیر نیز شاهد تعدادی حوادث و انقلابها و فتنه‏ها بوده است. (9)

ولی به هر حال،در کربلا بیش از نشانهای جغرافیایی و تاریخی،باید مفاهیم والای انسانی‏و شورگستریها و الهام‏بخشیهای قداست آفرین را سراغ گرفت.

پی‏نوشتها
1- ر.ک:سفینة البحار،ج 2،ص 11 و 475.معروفست که:«کل ارض کربلاء و کل یوم عاشورا».در باره این مرقد مطهر ازجمله‏«چهل حدیث کربلا»،نشر معروف نیز منتشر شده است.
2- همان،ص 197 و 475.
3- علی مرادی.
4- مجمع البحرین،طریحی،واژه‏«کربل� ��».
5- فرهنگ فارسی،معین.برای آشنایی با تاریخ این شهر از دیر باز تا عصر حاضر،ر.ک:«تراث کربلا»از سلمان هادی‏الطعمه(این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است:میراث کربلا)همچنین ر.ک:«موسوعة العتبات المقدسه‏»جلد 8(قسم کربلا)از جعفر الخلیلی.
6- از جمله ر.ک:«موسوعة العتبات المقدسه‏»،ج 8،ص 9 به بعد.
7- همان،ص 10.
8- تراث کربلا،ص 19.
9- ر.ک:«تراث کربلا»،سلمان هادی الطعمه.

کربلا یکی از شهرهای کشور عراق است که در ناحیه غربی فرات قرار دارد و فاصله‌اش تا بغداد 150 کیلومتر است. این شهر تا سال 61 قمری بیابانی بوده است به نام‌های نینوا، غاضریه، طف و. . . اما از سال 61 قمری به بعد و بر اثر شهادت امام حسین بن علی علیه السلام در آن محل، به تدریج مورد توجه شیعیانقرار گرفت و پس از ساخت حرم برای آن شهدای بزرگوار، به یکی از شهرهای زیارتی عراق تبدیل شد.

نظر به اين كه ساختمان سازي در قرن اول بسيار آسان بوده, ساخت بنا بر قبر مطهر در اين قرن كاملاً امكان دارد, مخصوصاً پس از مرگ يزيد در سال 64 و باز شدن فضاي سياسي به نفع اهل بيت(ع) و قدرت گرفتن امثال مختار و نيز رو آوردن مردم جهت زيارت. كمي امكانات اياب و ذهاب و اقامت چند روزه در كنار مزار و نيز گرمي هوا حدسِ وجود بنا را بيشتر تقويت مي كند.
در عين حال معاصران گزارش هايي از وجود بنا در قرن اول ذكر مي كنند كه هيچ مستند تاريخي ندارند و نمي توان آن را واقعه اي تاريخي دانست, از جمله اين ادعاها عبارتند از:
الف) بني اسد نخستين كساني اند كه بر قبر امام(ع) سقيفه اي احداث كردند.
ب) سال 64 قبيله هاي بني نضير و بني قينقاع اولين بار صندوقي براي قبر ساختند كه توابين اطراف آن گرد آمدند.
ج) مختار عمارتي از گچ و آجر و با نظارت محمد بن ابراهيم بن مالك اشتر ساخت و مرقد داراي دو در شرقي و غربي بود.
جمعيت فراوان كنار قبر مطهر در قرن اول
در كتاب شهر حسين, صفحه 164 و 165 مي خوانيم: (كامل الزيارات نقل كرده ابوحمزه [ثمالي] در آخر زمان بني مروان از كوفه به قصد زيارت كربلا خارج گرديد و از پاسبان شامي خود را پنهان مي كرد تا آن كه خود را در يك آبادي مخفي كرد. پس از نصف شب متوجه قبر حسين(ع) گرديد و اتفاقاً شب عرفه بود و جمع كثيري در اطراف قبر به نماز مشغول بودند. از بس كه جماعت زياد بود, هرچه مي خواست خود را به قبر برساند و دعا كند ممكن نمي شد).
خبر فوق در صفحه 221 كامل الزيارات آمده است. مراجعه به اصل خبر نشان مي دهد كه در نقل چند اشتباه رخ داده است:
1. اين خبر مربوط به حسين پسر دختر ابوحمزه ثمالي است نه خود ابوحمزه.
2. حضور او در شب عرفه از خبر برداشت نمي شود.
3. ترجمه و متن خبر در كامل الزيارات نشان مي دهند كه زائر با ترس فراوان از حكومت وقت به زيارت رفته است, پس چگونه مي توان باور كرد كه چنين جمعيتي در جوار قبر مطهر باشد.
4. خبر در كامل الزيارات صراحت دارد كه براي زائر مكاشفه اي پيش آمده و كساني كه بر گرد مزار تجمع كرده بودند ملائكه بودند نه انسان.

1. عبدالجواد كليددار, تاريخ كربلاء و حائر الحسين, ص 151(مطبعة المعارف, بغداد, 1368ق).
2. دائرة المعارف الحسينيه, ج 1, ص 249(محمدصادق محمد كرباسي, تاريخ المراقد , چاپ اول, لندن, 1419).
3. محمدحسن مصطفي آل كليدر, مدنية الحسين, سلسله 1, ص 20, پاورقي(چاپ اول, مطبعة النجاح, بغداد, 1367ق);
4عمادالدين اصفهاني, تاريخ جغرافيائي كربلاي معلي, ص 176; سلمان هادي آل طعمه,تاريخ مرقد الحسين و العباس, ص 71 و 87(چاپ اول, مؤسسة الاعلمي, بيروت, 1416ق);
5محمدباقر مدرس, شهرحسين, ص 160 (چاپ اول, تبريز, 1353ش); دائرةالمعارف تشيع, ج 1, ص 74(چاپ دوم, بنياد شط, 1371);
6محمد صحتي سردرودي, سيماي كربلا, ص 80(چاپ دوم, 1373).

تخريب بارگاه
متوكل عباسي چند بار بارگاه سيدالشهدا(ع) را تخريب كرد. گفته شده كه اولين تخريب او در سال 232 صورت گرفت. هنگامي كه متوكل خبر شد در شعبان اين سال يكي از كنيزان آوازخوانش جهت زيارت به كربلا رفته است دستور داد كه بارگاه را ويران كنند. چنين نقلي از دو جهت ايراد دارد:
ـ در خبري كه به زيارت رفتن كنيز اشاره دارد تنها ماه شعبان ذكر شده و سال آن از خبر استفاده نمي شود.
ـ متوكل در ذي حجه سال 232 به حكومت رسيد, پس تخريب بارگاه در شعبان همين سال نمي تواند باشد, از اين رو برخي تخريب اول را سال 233 دانسته اند. نصي وجود ندارد كه اولين تخريب در اين سال بوده, بلكه از خبر كنيز كه در شعبان به زيارت رفته بود, استظهار كرده اند در اوايل حكومت متوكل تخريب صورت گرفته و آن را مطابق با سال 233 دانسته اند.
به نظر مي رسد اولين تخريب به سال 236 باز مي گردد كه مورخان متعدد به آن تصريح كرده اند. نويسنده شهر حسين (ص206) سال 233 را از قول ابوالفرج اصفهاني ـ صاحب مقاتل الطالبيين ـ نقل كرده كه اشتباه است.

دفعات تخريب بارگاه از سوي متوكل
برخي نويسندگان نوشته اند متوكل چهار بار قبر مطهر را تخريب كرد. از اخبار متون كهن چنين استفاده مي شود كه متوكل تنها دو بار و نهايت سه بار مرقد را خراب كرد, زيرا در اخبار از دو نفر به نام هاي ابراهيم ديزج و عمر بن فرج نام برده شده كه به ويراني حرم مأمور بوده اند و نيز دو سال 12326 و 13247 را تاريخ اين خرابي آورده اند. استناد تخريب در سال 237 خبر زير است: (… فأنفذ [المتوكل] قائداً من قوّاده و ضم اليه كتفاً من الجند كثيراً ليشعب قبر الحسين(ع) و يمنع الناس من زيارته و الاجتماع إلي قبره. فخرج القائد إلي الطف و عمل بما امر و ذلك في سنة سبع و ثلاثين و مأتين… ; متوكل عده زيادي از لشكريان را با يكي از فرماندهان فرستاد تا قبر حسين(ع) را خراب كنند و مردم را از زيارت و اجتماع در آن جا منع كنند. فرمانده به طف رفت و طبق دستور عمل كرد و آن در سال 237 است).
در بعضي نسخه ها به جاي (ليشعب قبر الحسين), (ليشعّث من قبر الحسين) است. در اين صورت به معناي پراكندن مردم از قبر امام(ع) خواهد بود. علامه مجلسي عبارت دوم را از نسخه هاي مصحّح نقل كرده است. بنابراين معلوم نيست متوكل در سال 237 قبر را خراب كرده باشد.

استدلال ابوالفرج اصفهاني
گفته شده ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين دو استدلال آورده كه تخريب اول متوكل در سال 233 بوده است و يكي از مستندات او كتاب تسلية المُجالس است.
اولاً ابوالفرج در مقاتل الطالبيين اصلاً سخن از سال تخريب به ميان نياورده است,ثانياً ابوالفرج در قرن چهارم مي زيسته و محمد بن ابي طالب نويسنده تسلية المجالس در قرن دهم حيات داشته است.

زيارت شاه اسماعيل
گفته شده كه شاه اسماعيل در سال 920 به زيارت سيّدالشهدا(ع) رفت و دستور داد صندوقي براي قبر بسازند و براي مرقد دوازده قنديل از طلاي خالص وقف كرد و رواق ها را با فرش هاي قيمتي مفروش ساخت. بنا به گواهي آثار قرن دهم, زيارت شاه اسماعيل و دستور تقديم اين هدايا در سال 914 است.
در تاريخ جغرافيائي كربلاي معلي (صفحه 112) نيز آمده است كه در سال 932 شاه اسماعيل دستور داد براي عتبات عاليات صندوقي بسازند. دستور مربوط به سال 914 است و ممكن است در سال 932 ساخت صندوق ها به پايان رسيده يا در اين سال موفق به نصب شده باشند.
سال زيارت نادرشاه
مسلماً نادرشاه از بارگاه منوّر زيارت كرد. در مورد تاريخ آن, سال هاي 431155 و 441156 گفته اند. سال 1156 ترجيح دارد, زيرا اين تاريخ در كتاب دوحة الوزراء (تأليف رسول كركوكلي ـ م 1240, ص51) آمده است.

سال طلاكاري آقامحمدخان قاجار
آقامحمدخان گنبد منوّر را طلاكاري كرد. سال آن را مختلف گفته اند: 451205, 461206, 471207, 481211.
برخي گفته اند: سال 1206 دستور طلاكاري را صادر كرد و در سال 1211 به پايان رسيد. از ميان تاريخ هاي فوق, سال 1205 ترجيح دارد, زيرا اين تاريخ در كتاب تاريخ محمدي آمده كه تأليف آن در سال 1211 پايان يافته است. در خور ذكر است كه در اين كتاب ماده تاريخ آن از قول سليمان صباحي كاشاني چنين آمده است: (در گنبد حسين علي زيب جست زر) اما عددي كه از اين مصرع به دست مي آيد 1207 است. در برخي منابع ماده تاريخ به صورت (در گنبد حسين علي زيب يافت زر) نوشته شده50 كه عدد 1235 استخراج مي شود كه مسلماً اشتباه است.

[="Red"]تجديد گنبد به دستور ناصرالدين شاه[/]
برخي منابع تجديد بناي گنبد را به ناصرالدين شاه نسبت داده اند و سال آن را 1273 ذكر كرده اند. ناصرالدين شاه سال 1287 به كربلا رفت و در سفرنامه اش نوشته است كه بناي گنبد از آثار آقامحمدخان قاجار است. اگر وي گنبد را از نو بنا كرده بود چنين نمي نوشت.

طلاكاري گنبد توسط ناصرالدين شاه
برخي به ناصرالدين شاه نسبت داده اند كه گنبد را از نو طلاكاري كرد و سال آن را 1276 نوشته اند. چنين نقلي اشتباه به نظر مي رسد, زيرا:
اولاً محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در سال 1306 به مناسبت چهلمين سال پادشاهي ناصرالدين شاه كتاب المآثر والآثار را نوشت و در باب هفتم اقدامات عمراني شاه را نگاشت. در اين باب از طلاكاري ايوان بارگاه امام رضا(ع) و ايوان هاي كاظمين(ع) سخن رفته است, اما اشاره اي به طلاكاري گنبد سيدالشهدا(ع) به دستور شاه نشده است; ثانياً ناصرالدين شاه در سال 1287 به كربلا سفر كرد و در سفرنامه اش نگاشته است كه طلاي موجود در گنبد از آثار آقامحمدخان قاجار است. ظاهراً نقل درست آن است كه وي تنها بخشي از گنبد را طلا گرفت.
سال درگذشت شيخ عبدالحسين
در كتاب تاريخ جغرافيائي كربلاي معلي (صفحه هاي 131 و 149) سال فوت شيخ عبدالحسين تهراني 1282 نوشته شده كه مسلّماً اشتباه است و بر اساس نقل هاي متعدد به سال 1286 درگذشت. او در سال 1283 صحن مطهر را گسترش داد.

سال زيارت ناصرالدين شاه
در كتاب تاريخ كربلاء و حائر الحسين (ص258) سال زيارت ناصرالدين شاه 1288 نوشته شده, در حالي كه اين تاريخ مسلماً اشتباه است و خود او در سفرنامه اش سال سفر را 1287 ضبط كرده است. تاريخ فوق در تاريخ كربلاء و حائر الحسين اشتباه چاپي نيست, زيرا در آن آمده است كه شيخ عبدالحسين تهراني در سال 1286 دو سال قبل از سفر ناصرالدين شاه درگذشت.
نويسنده كتاب شهر حسين (ص408) با استناد به كتاب تاريخ كربلاء و حائر الحسين سفر ناصرالدين شاه را در سال 1288 دانسته است.
تاريخ اين سفر در كتاب عراق از ديدگاه سياحان و جهانگردان (جلد 2, صفحه 1571 و در جلد 3, صفحه 2241) نيز به اشتباه سال 1278 ضبط شده است. اين تاريخ نيز اشتباه چاپي نيست, زيرا در اين كتاب, سفرنامه ها به ترتيب سال است و در هر دو جا سفرنامه ناصرالدين شاه پيش از سفرنامه سيف الدوله است كه مربوط به سال 1280 مي باشد. شاهد اشتباه بودن اين تاريخ اين است كه ناصرالدين شاه در سفرنامه اش از محل دفن شيخ عبدالحسين تهراني و ملاآقاي دربندي سخن مي گويد در حالي كه آن دو در سال 1286 از دنيا رفته اند.

طلاكاري گنبد در سال 1299
در كتاب تاريخ جغرافيائي كربلاي معلي (ص130) و شهر حسين (ص346) آمده است كه سال 1299 طلاهاي گنبد زنگ زد و به دستور فتحعلي شاه طلاهاي گنبد تعويض شد. اولاً گذشت كه فتحعلي شاه طلاهاي گنبد را تعويض نكرد, ثانياً او سال 1250 درگذشت. ظاهراً اين اشتباه از تاريخ جغرافيائي كربلاي معلي به شهر حسين راه يافته است.

طلاكاري مناره ها
گفته شده تاجري به نام عبدالجبار در سال 1309 به كربلا رفت و نصف بالايي مناره شرقي و همه مناره غربي را طلا گرفت. سپس شخصي هندي وجوهي را پرداخت تا نيمه باقي مانده از مناره شرقي طلاكاري شود. همچنين گفته شده سيد طاهر سيف الدين هندي در سال 1360 دو مناره را از سطح بام تا بالا طلاكاري كرد.
ظاهر عبارات فوق اين است كه مناره ها تا سال 1309 يا 1360 تذهيب نشده بود, در حالي كه ناصرالدين شاه سال 1287 به كربلا رفت و در سفرنامه اش چنين نوشته است:
(طلاي مناره ها كه از نصف به بالاست از زن خاقان مرحوم (فتحعلي شاه) از دختر مصطفي خان عمو [است]).
پيش از ناصرالدين شاه, اديب الملك و سيف الدوله به ترتيب در سال هاي 1273 و 1280 به كربلا رفتند و در سفرنامه هاي خود از طلا بودن مناره ها خبر داده اند.
بعيد نيست عبدالجبار تنها نيمه پايين مناره غربي را تذهيب كرده و نيمه پايين مناره شرقي را شخص هندي تذهيب كرده باشد.

یه نقل از سایت: http://hajj.ir

موضوع قفل شده است