امیر سرلشگر شهید ابراهیم خانی

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
امیر سرلشگر شهید ابراهیم خانی

شهید سرلشکر ابراهیم خانی بهمن ماه 1340 در روستای «طراقیه» (در 5 کیلومتری غار علیصدر) از توابع شهرستان کبودرآهنگ به دنیا آمد. او سال­های کودکی را در کنار پدر و مادر در روستا گذراند. زندگی روستایی در کوچه­ های خاکی و خانه­ های گلی در کنار انسان­های سخت­کوش و پاکدل تجربه­ های عمیقی از ساده­زیستی را به او آموخت. صداقت در گفتار و همچنین استواری در قول و عمل، خصلتی بود که از کودکی و از خانواده به ارمغان گرفته بود. نه تنها درس­های مدرسه بلکه تربیت دینی خانوادگی به زندگی شهید خانی را طوری شکل داد که همیشه با این شعار زندگی کند که: ارزش­ها و سنن دینی و اسلامی تنها راه سعادت انسانی است و می­توان در این راه جان در طبق اخلاص نهاد. روال زندگی او گویی خط روشنی از بزرگمردی و مبارزه­ی جانفرسا برای تحقق آرمان­های دینی و انسانی است.

وی سال­های ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد. به دلیل نبود امکانات آموزشی و معلم و همچنین با کنجکاوی و عطش جوشان به آموختن، به اجبار به شهر همدان رفت. علی رغم محدویت و ناتوانی اقتصادیِ خانواده، پای در این راه فشرد و کوشید خود روی پای خود بایستد. بدین سبب، با اینکه هنوز کم­ سنّ و سال بود، همزمان با تحصیل راهنمایی کار می­کرد و حتی به تنهایی خانه­ای اجاره کرده بود. پس از مدتی برای ادامه تحصیل در دوره­ی دبیرستان به تهران رفت و در یک شرکت پل­سازی مشغول به کار شد. در طول مشغولیت در این شرکت، در بین کارکنان و کارگران به امانت و دیانت شهرت داشت. از این طریق نه تنها هزینه­ی عادی زندگی خودش را تأمین می­کرد بلکه در گذران زندگی، دست یاری به پدر و مادر می­داد.

از همان روزهای اول انقلاب به گروه­های انقلابیون پیوست، به رغم دل­مشغولی­های متعددی از کار و تحصیل و ورزش که داشت، در راهپیمایی­های علیه طاغوت شرکت می­کرد. دوری از خانواده و تنهایی و کار و تلاشِ طاقت­فرسا از او شخصیتی مستقل و مستحکم ساخته بود که هم متانت و اعتماد به نفس را در او تقویت می­کرد و هم دلی دریایی به او بخشیده بود. چنانکه همه به صلابت اخلاقی و شجاعت او اذعان دارند و در عین حال عاطفه و مهربانی­اش زبانزد همگان است.

پس از پایان دبیرستان، در آزمون­های ارتش و سپاه پاسداران آزمون داد و در هر دو آزمون پذیرفته شد. اما به علت تقدمِ اعلام نتایج آزمون وارد دانشگاه افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران شد. البته به قول خودش چون هدفش خدمت به مردم بود، فرقی بین نهادهای ارتش یا سپاه قائل نبود. هوش سرشار و استعداد جسمی نمایانش باعث شد تمام مراحل دشوار لشکر 23 ارتش (نیرو مخصوص) را با موفقیت از سر بگذراند و در دانشکده افسری شیراز پذیرفته شود. در همان سال­ها بود که با دختر یکی از اقوام دور ازدواج کرد. در سال­های پس از دانشگاه، دوره­های مخصوص تکاوری را در تهران فراگرفت. فراز و نشیبِ راهی که انتخاب کرده بود، هرگز نتوانست ذره­ای در اراده­ی او تأثیر منفی بگذارد. علی رغم مخالفت­هایی که از آشنایان و اطراف می­شد، با همان قوتی که در این راه قدم نهاده بود، مسیرش را تا جبهه­ های حق علیه باطل ادامه داد. در تمام این مراحل، همواره جزء زبده­ های ارتش بود.

شهید خانی پس از مدتی، عازم جبهه­ های جنگ در شمالغرب کشور شد. ابتدا به عنوان فرمانده در پادگان میانه به آموزش گروه ضربت پرداخت و چندی بعد، همزمان با آموزش در پادگان­های پیرانشهر و سردشت، جزو اعضای مؤثر و از فرماندهان بارز گردان ضربت لشکر 23 ارتش شناخته شد. به گونه­ای که گروه­های ضالّه­ ی کوموله و فرقه دموکرات و نیز ارتش صدام او را جزو مهره­ های اصلی ارتش ایران تلقی می­کردند و همواره در پی آن بودند که قرارگاه او را شناسایی کنند و در فرصت مناسب خود او را به شهادت برسانند.
سرانجام این شهید بزرگوارپس از ماه­ها و سال­ها مبارزه و دفاع از مرزهای دین و وطن سرانجام در 26 خرداد سال 1366 همزمان با عملیات نصر3، هنگام اذان مغرب به شهادت رسید