جمع بندی شناخت خدا توسط افراد کور و کر

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شناخت خدا توسط افراد کور و کر

یکی از مهم ترین راه های شناخت عظمت و قدرت خداوند ، استفاده از حواس پنجگانه مخصوصا چشم وگوش می باشد که از طریق آنها اطلاعات زیادی از جهان و مخلوقات بدست می آید.

آیا برای افراد کور و کر این نوع شناخت امکانپذیر می باشد؟ برای آنان از چه طریقی این مقصود حاصل می شود؟

یک سوال مهم تر دیگر:

چگونه دل انسان ها کور و کر می شود؟ این امر نیز باعث عدم شناخت خواهد شد؟ آیا مواردی وجود دارد که خود شخص در کوری و کری دل بی تقصیر باشد؟

ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد کریم

سلام وعرض ادب
اصلی ترین نقش را در شناخت عقل انسان دارد. انسان کور وکر از دیدن ویا شنیدن محروم است. اما عقلش مشکلی ندارد. علاوه بر این شناخت خدا امری فطری است وکسی که از یکی ا حواس محروم است بنوعی از آثار منفی آن وگناهانی که از آن طریق شکل می گیرد مبراست. در نتیجه قلبش صیقل داده شده تر ونورانی تر است. ونقش اصلی در شناخت را همینها بازی می کنند.
تدبر در خلقت وهستی ومنتقل شدن به عظمت آفریننده آن برای انسانهای کور وکر از زریق شنیدن ویا دیدن ممکن است لذا صرف ندیدن ونشنیدن آنها را به کل از درک هستی خارج نمی کند.
باعث اصلی کور دلی هم گناه ومعصیت است. انسانی که عمدا گناه می کند قلبش قساوت بیشتری دارد. وکس که غیر عمدی ویا قبل از بلوغ مرتکب گناه می شود. گناه برایش نوشته نمی شود ولی آثار طبیعی گناه که از جمله آنها قساوت قلب است دامنش را خواهد گرفت. هرچند بعد از بلوغ گناه غیر عمدی معنایی ندارد. مگر به اجبار وادار به گناهش کنند که آنهم کم اتفاق می افتد.

کریم;938756 نوشت:
سلام وعض ادب
اصلی ترین نقش را در شناخت عقل انسان دارد. انسان کور وکر از دیدن ویا شنیدن محروم است. اما عقلش مشکلی ندارد. علاوه بر این شناخت خدا امری فطری است وکسی که از یکی ا حواس محروم است بنوعی از آثار منفی آن وگناهانی که از آن طریق شکل می گیرد مبراست. در نتیجه قلبش صیقل داده شده تر ونورانی تر است. ونقش اصلی در شناخت را همینها بازی می کنند.
تدبر در خلقت وهستی ومنتقل شدن به عظمت آفریننده آن برای انسانهای کور وکر از زریق شنیدن ویا دیدن ممکن است لذا صرف ندیدن ونشنیدن آنها را به کل از درک هستی خارج نمی کند.
باعث اصلی کور دلی هم گناه ومعصیت است. انسانی که عمدا گناه می کند قلبش قساوت بیشتری دارد. وکس که غیر عمدی ویا قبل از بلوغ مرتکب گناه می شود. گناه برایش نوشته نمی شود ولی آثار طبیعی گناه که از جمله آنها قساوت قلب است دامنش را خواهد گرفت. هرچند بعد از بلوغ گناه غیر عمدی معنایی ندارد. مگر به اجبار وادار به گناهش کنند که آنهم کم اتفاق می افتد.

سلام استاد کریم
مرسی از توضیح خوبتون
فقط میشه بیشتر درباره قساوت قلب توضیح بدید؟
قساوت قلب اثراتش چیه؟چجوری میشه فهمید قساوت قلب داریم یا نه؟انواع قساوت قلب چیه؟اگه کتاب هم میدونید معرفی کنید که توضیح جامع داده باشه هم ممنون میشم
سپاس

یا علے;938787 نوشت:
سلام استاد کریم
مرسی از توضیح خوبتون
فقط میشه بیشتر درباره قساوت قلب توضیح بدید؟
قساوت قلب اثراتش چیه؟چجوری میشه فهمید قساوت قلب داریم یا نه؟انواع قساوت قلب چیه؟اگه کتاب هم میدونید معرفی کنید که توضیح جامع داده باشه هم ممنون میشم

سلام وعرض ادب
قسی بمعنای شدید، غلیظ وسخت است. قسی القلب یا قساوت قلب هم یعنی کسی که قلبش سخت ومثل سنگ است. ورحمت ومهر در آن نیست.
در آیه 74 سوره مبارکه بقره می فرماید: ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة أو أشدّ فسوة، بعداز دیدن این معجره (زنده شدنن مقتول در بنی اسرائیل بعد از زدن خون قربانی وداستان مفصلی که دارد) باز شما سخت دل شدید، پس قلب شما همانند سنگ ویا سخت تر از آن شد...
آنچه از این آیه شریف وآیات قبلی آن بدست می آید یکی از عوامل اصلی قساوت قلب عمل نکردن به فرامین الهی است. ولجاجت در مقابل اوامر الهی وبه تعبیر دیگر اصلی ترین عامل سنگدلی گناه ومعصیت است.
نتیجه واثر این قساوت قلب این است که انسان تبدیل به موجودی وحشی می شود. ورحم وشفقت از قلب او رخت بر می بندد. وهر قدر این ارتکاب معصیت بیشتر باشد قساوت قلب هم بیشتر خواهد بود.
طول امل (آرزو)، مداومت بر معاصی، عدم پذیرش سخن حق، پیمان شکنی از عوامل اصلی قساوت قلب است که در قرآن به آنها اشاره شده است. برای اطلاعات بیشتر به مقاله ذیل مراجعه کنید.
http://intjz.net/maqalat/ak-qesavat.htm
بهترین راه درمان قساوت قلب هم ذکر الهی است.
«اقم الصلاة لذکری. طه14»
مداومت بر نمازهای پنجگانه و ادای آن با حالت توجّه و خشوع باعث می­شود تا هویت انسانی و آسمانی انسان دوباره احیاء شود که ظرفیّت پذیرش حق و تمکین در مقابل دستورات و اموار الهی در انسان افزایش یابد و این امکان فراهم گردد که انسان در زمره‌ی پیروان راستن مکتب وحی و انبیاء الهی قرار گیرد. نتیجه‌ی این تبعیّت نیز جلب نظر الهی و رحمت و رأفتی است که خداوند در دل انسان ایجاد می­کند و قلوب منجمد، طراوت تازه­ای می­بخشد. همانگونه که ذات اقدس الهی با بشارت به کسانی که از پیامبر و فرستاده‌ی او تبعیّت و فرمانبرداری می­کنند می­فرماید:
«وَ جَعَلْنَا فىِ قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً». حدید/27
«و در قلوب کسانی از او تبعیّت کردند، رأفت و رحمت را قرار دادیم»
بر این اساس مواعظ و دستورات الهی همان داروی شفابخشی هستند که جان­های مؤمنین را از لوث پلیدیها پاک می­کنند و از سفت و سخت شدن آن جلوگیری می­کنند:
«يَأَيهَُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فىِ الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين. یونس/57»‏
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَْدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانىِ‏َ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ ثمُ‏َّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلىَ‏ ذِكْرِ اللَّهِ. زمر/23»

(از مقاله خانم آمنه غفاری، با عنوان قساوت قلب در قرآن)

سنگ دلی موجب می شود نسبت به درد ورنج دیگران هیچ احساسی نداشته باشد. وبالاتر از آن قدرت درک حقایق را پیدا نمی کند.
مقاله آثار وعوامل قساوت قلب
http://www.samamos.com/?p=5352
30 علت از علل قساوت قلب در مقاله زیر وراههای درمان آن
http://ahlolbait.blog.ir/1393/01/26/30-%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%82%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D9%82%D9%84%D8%A8-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86
همچنین در این زمینه می توانید به کتاب شریف معراج السعاده مرحوم نراقی وکتاب قلب سلیم شهید دستغیب بخش مربوط به قساوت قلب مراجعه کنید.
لینک های زیر هم در این زمینه مفید هستند.
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93786/
http://moudeomam.com/maghalat/maghalate-motafareghe/4528-gesavate-galb.html

[="Tahoma"][="Navy"]

abbas_hamedi;938166 نوشت:
یکی از مهم ترین راه های شناخت عظمت و قدرت خداوند ، استفاده از حواس پنجگانه مخصوصا چشم وگوش می باشد که از طریق آنها اطلاعات زیادی از جهان و مخلوقات بدست می آید.

آیا برای افراد کور و کر این نوع شناخت امکانپذیر می باشد؟ برای آنان از چه طریقی این مقصود حاصل می شود؟


سلام
اهل اندیشه گفته اند هرکس حسی را از دست دهد عقلی را از دست داده است. یعنی حواس ابزاری برای عقل و تعقل ما هستند پس فقدان بینایی و شنوایی راه را برای شناخت و ادراک حقیقت سخت می کند. اما معمولا با از بین رفتن یک حس حواس دیگر قویتر می شوند لذا افراد کور و کر سایر حواسشان قویتر است و همین می تواند کمکی برای آنها باشد. این افراد برای درک حقایق مطمئنا نیازمند کمک بیشتر دیگران هستند. البته افراد کر اما دارای بینایی زحمت کمتری دارند اگر سواد بیاموزند.
یا علیم[/]

پرسش:
یکی از مهم ترین راه های شناخت عظمت و قدرت خداوند، استفاده از حواس پنجگانه مخصوصا چشم وگوش می باشد که از طریق آنها اطلاعات زیادی از جهان و مخلوقات بدست می آید؛ آیا برای افراد کور و کر این نوع شناخت امکانپذیر می باشد؟ برای آنان از چه طریقی این مقصود حاصل می شود؟
چگونه دل انسان ها کور و کر می شود؟ این امر نیز باعث عدم شناخت خواهد شد؟ آیا مواردی وجود دارد که خود شخص در کوری و کری دل بی تقصیر باشد؟


پاسخ:

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

مهم­ترین راه شناخت خدا، شناخت او از طریق حواس پنجگانه نیست، بلکه شناخت های فطری، عقلی و شهودی بر شناخت حسی مقدم هستند، شناخت خداوند از طریق حس ضعیف ترین راه شناخت است، نه مهم ترین.

به طور کلی راه های شناخت خداوند سه طریق است یکی آفاقی است که از راه مشاهده و تدبر در نظام خلقت به شناخت خدا پی می بریم، راه دوم آیات انفسی است که انسان از درون خودش یعنی شناخت فطری به خداوند برسد، و مسیر سوم این است که انسان از خود خدا به خدا پی ببرد که در این مسیر مقصد و مقصود یکی است.(1)

شناخت از طریق حواس پنجگانه، یعنی شناختی که از دیدن و شنیدن و لمس کردن مخلوقات مادی نسبت به خالق آنها برای انسان حاصل میشود، طبیعتا هر فعلی به همان اندازه ی خودش فاعل را نشان میدهد، همانطور که در مخلوقات بشری چنین است، یک هواپیما و یک پنکه هر کدام در حد خودشان موجب تحسین سازنده شان میشوند، مخلوقات خداوند هم همینطور است، هر کدام به اندازه خودشان خدا را برای بشر تبیین می کنند، لذا عالم ماده که پایین ترین مراتب از عوالم هستی است پایین ترین مرتبه شناخت را برای انسان نسبت به خداوند حاصل خواهد کرد؛ چون عالم ماده پایین ترین مراتب از عوالم خلقت الهی است.

علاوه بر اینکه این شناخت ها حصولی هستند، یعنی شما یک چیزی را خارج از خودتان می بینید و تصویری از آن در ذهنتان ثبت میشود، سپس از آن به خدا می رسید، اما شناخت های فطری و شهودی حضوری هستند، یعنی آنچه که شما از آن به خدا میرسید در بیرون از شما نیست، در درون خودتان است، بنابراین درک شما از حقیقت آنها بسیار عمیق تر خواهد بود.

و باز علاوه بر اینکه شناخت خداوند هر چه مستقیم تر و بی واسطه تر باشد ارزشمندتر است، شناخت او از طریق حقائق مادی اگرچه به جای خود نیکو و ارزشمند است اما در هر صورت به واسطه مخلوقات مادی است و شناخت مستقیم ارزش بیشتری دارد، همانطور که امام حسین(علیه السلام) در دعای عرفه می‌فرمایند:

«كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَك‏؟»؛ چگونه بر (وجود) تو به چیزی استدلال شود که محتاج توست؟ آیا غیر تو، ظهوری دارد که تو نداری تا او ظاهر کننده تو باشد؟(1)

همچنین باید توجه داشت جلوه های دنیا به همان اندازه که می توانند انسان را به خدا رهنمون سازند، به همان اندازه هم می­توانند زیبا و فریبنده باشند و انسان را از خداوند دور کنند.
با این اوصاف روشن می­شود کسی که یکی از حواسش را از دست داده، برای شناخت خدا چیزی را از دست نداده است، و به راحتی می­تواند از طرق دیگر که برتر هستند خداوند را شناخته وبه او تقرب بجوید.

نکته دوم:

اعضاء و جوارح انسان که این حواس پنج­گانه را درک می کنند، در حقیقت ابزارهای روح برای کسب ودرک معارف حسی هستند، که همه به یک مُدرِک و درک کننده که همان نفس و جان آدمی است وصل هستند، یعنی آن نفس است که دارد درک می کند و اینها ابزار و قوای نفس هستند(2) همان­طور که انسان اگر در عین حال بخواهد با گوشش بشنود و با چشمش ببینید و با زبانش بچشد تمرکز نفس بین این حواس تقسیم میشود، طبیعتا هر کدام از این حواس که از دست برود توجه نفس جایی نمی رود بلکه متمرکز می شود بر سایر ابزار که سالم هستند.

بنابراین کسی که یکی یا چند حسش را از دست داده تمرکزش روی حواس باقیمانده جمع می­شود همانطوری که کسی که دارد در عین کتاب خواندن غذا می­خورد، هرگز نمی تواند مانند کسی که فقط غذا می خورد، و یا کسی که فقط کتاب می خواند بر این دو فعل تمرکز داشته باشد(با احتساب شرایط مساوی از جمله هوش و استعداد مساوی و قدرت نفس برابر و...)
با این اوصاف کسی که چشمش از کار افتاده درست است مظاهر طبیعت را نمی بیند اما از قدرت شنوایی و لامسه قوی برخوردار است، و نیز می­تواند گوش کند به سخنانی در مورد حقائق و عجائب هستی، همچنین شگفتی­های آفرینش در درون خود را درک می­کند و می­تواند از آنها به خدا برسد.

نکته سوم:

منظور از کوری و کری دل، چشم و گوش بستن بر روی حق است، اصلا حقیقت کفر وایمان همین است که انسان آیا در برابر حق تسلیم باشد یا لجوج، همانطور که امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«كُلُ‏ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ‏ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ، فَهُوَ الْإِيمَانُ؛ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ، فَهُوَ الْكُفْر»؛ «هر چيزى كه نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است‏.(3)

وقتی کفر و کوری چشم و دل تلازم دارند باید دید که اصول و ارکان کفر چیست و از آنها دروی کرد، ائمه(علیهم السلام) اصول کفر را چنین ابراز نموده­اند:
«أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَد»؛ اصول کفر سه چیز است، حرص و تکبر ورزی و حسادت(4)

علاوه بر این اصول، گناهان نیز به تدریج می توانند چشم حق بین انسان را کور کنند، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّوء‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّه‏»؛ سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند.(5)
و در مقابل عمل به تعالیم دین موجب حیات انسان که همان بینایی و شنوایی حقیقی است می­شود:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى‏ خواند كه به شما حيات مى‏ بخشد.(6)

پی نوشت ها:
1. برای اطلاع بیشتر ر.ک: جودی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، نشر اسراء، ص50 به بعد.
2. ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، دار الكتب الإسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1409ق، ج1، ص328.
3. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، دار احياء التراث‏، بیروت، چاپ سوم، 1981م، ج8، ص221.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص387.
5. الکافی، ج2، ص289.
6. روم:10/30.
7. انفال:24/8.

موضوع قفل شده است