جمع بندی فاعليت اسماء الحسنی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فاعليت اسماء الحسنی

سلام
در تفسير مثنوي علامه جعفري
براي مصرع " در نفيرم مرد و زن ناليده اند " نوشته :

مقصود از مرد جنبهء فاعليت موجودات است که بوسيلهء اسماء حسني که مخصوص خداوند است فاعليت دارند. و مقصود از زن جنبهء انفعالي موجودات است که ماده و شئون آن مي‌باشد.

در متن بالا مقصود از فاعليت موجودات و ارتباط آن با اسماء الهي چيست ؟! و همچين منظور از جنبه انفعالي رو هم توضيح بفرماييد ممنون ميشم ؟!

با تشكر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حافظ

313s.w.o;938107 نوشت:
سلام
در تفسير مثنوي علامه جعفري
براي مصرع " در نفيرم مرد و زن ناليده اند " نوشته :

مقصود از مرد جنبهء فاعليت موجودات است که بوسيلهء اسماء حسني که مخصوص خداوند است فاعليت دارند. و مقصود از زن جنبهء انفعالي موجودات است که ماده و شئون آن مي‌باشد.

در متن بالا مقصود از فاعليت موجودات و ارتباط آن با اسماء الهي چيست ؟! و همچين منظور از جنبه انفعالي رو هم توضيح بفرماييد ممنون ميشم ؟!


سلام علیکم

همانطور که علامه جعفری گفته اند «فاعلیت اشیاء» از اتاق فرمان «اسماء حسنی» سرچشمه گرفته است بنابراین لازم است ابتدا فاعلیت را در ساحت اسماء حسنی شرح دهیم:
مفصل شدن و ایجاد کثرات از الوهیت ناشی است. از طرفی, تا بحث الوهیت به میان می آید بحث اسماء پیش می آید. مفصل شدن حق به حسب ذات نیست بلکه حق به حسب اسماء مثلا به حسب الوهیت مفصل می شود و الا ذات به لحاظ ذات غنی است.
در وجه نسبت فاعلیت به اسماء باید گفت در مرحله کمال اسمائی, این بحث مطرح است که جهت الوهیت چگونه خود را نشان می دهد؟ در اینجا باید گفت مثلا الوهیت باید در حیات بیاید؛ حیات در علم بیاید؛ علم در اراده بیاید تا بالاخره در جایی خود را نشان دهد. اما حق تا خواست خود را مفصل کند (= تراوش کند) این مسئله مطرح است که قبل از مفصل بودن هیچ «نیاز»ی ندارد. بنابراین اینچنین شد که فاعلیت را به اسماء نسبت می دهیم.
از همین رو, ذات نسبتش با مبدئیت و فاعلیت مساوی است. در حقیقت, آنی را که «واجب» می نامیم در صقع ربوبی مصداق می یابد که همان تعین ثانی و اسم جامع الله است (اسم جامعی که همه اسماء از او منتشی می شوند). البته ذات حق هم «واجب» است ما وجوبش با وجوب صقع ربوبی و عالم اسماء متفاوت است؛ چرا که وجوبی را که به ذات حق نسبت می دهند, از نوع وجوب اطلاقی است که هم با واجب و هم با ممکن سازگار است (یعنی این وجوب, هم با واجبی که در تعین ثانی از آن سخن راندیم می سازد و هم با ممکنات). از همین جاست که در معرفی ممکن, می گوییم ممکن, واجبٌ بوجوده (بوجود حق) (به حیثیت تقییدیه شأنیه حق).
پس واجبیتی که در تعین ثانی به اسماء نسبت می دهیم در مقابل ممکن است اما وجوب اطلاقی اینچنین نیست. در واقع واجبیت در اسماء همان فاعلیتی است که برای اسماء قائلیم.
البته یک جنبه قابلی نیز در صقع ربوبی مطرح است که بر اعیان ثابته قابل تطبیق است.
از آنجا که در صقع ربوبی هنوز به عالم تعینات خارجی قدم نگذاشته ایم, و از آنجا که هر آنچه در عالم عین و خارج از صقع ربوبی مطرح است حقیقتش در عالم صقع ربوبی یافت می شود, همین دو حقیقت به عالم عین و خارج از صقع ربوبی آمده؛ یعنی, این دو حقیقت به صورت حیث تأثیری و تأثری در عوالم مختلف که شامل عالم ماده می شود, جلوه گر می شود. به طوری که در همه مراحل هستی می توان رد پای این ویژگی فاعلی و انفعالی را پیدا کرد.
مثلا نفس رحمانی که عبارت است از نسبتي وجودي که در نتيجه ظهورِ وجود حقاني در مراتب تعينات، در عين داشتن وحدت، به صور معاني (اعم از اعيان و حالات آنها) در حضرت واحديت متکثر شده، در خارج از صقع ربوبي، بروز خارجي دارد, به عنوان «هیولای کلی» و «جوهر نخستین» و «وجود عام منبسط» و «طبیعت کلیه» نیز نامگذاری شده است.
وجه نام‌گذاري نفس رحماني به هيولاي اولي‌ آن است که به عنوان قابلي که حامل تمام صور است (مانند هيولاي اولاي مشائي)، به کار رفته است؛ منتهي هيولاي اولاي عرفاني، صور روحانيه را نيز شامل مي‌شود.
وجه اطلاق «طبيعت کليه» بر نفس رحماني نيز بدين جهت است که اگرچه، نفس رحماني تجلي وحداني حضرت حق است؛ اما نفس رحماني، به يک لحاظ، قابل، و به يک لحاظ، فاعل مي‌باشد. به لحاظ قابليت، او را هيولا[1] و به لحاظ فاعليت، او را طبيعت کليه مي‌نامند.
گفتنی است طبيعت، در نزد اهل نظر، عبارت است از قوه‌اي که جسم را به کمال طبيعي‌اش مي‌رساند، بنابراين عارفان، با نظر به جهت فعاله‌ي نفس رحماني،‌ آن را طبيعت کليه ناميده‌اند؛ زيرا تمام آنچه که رخ مي‌دهد، بر اثر همين طبيعت مي‌باشد. پس نفس رحماني داراي حيثيتي فاعلي به نام طبيعت کليه و حيثيتي قابلي، به نام هيولا است.
حال با همین بیان می توان فاعلیت و قابلیت موجودات را یا عیناً به همین ویژگی نفس رحمانی که در حقیقت موجودات به مثابه نقوشی بر روی آن قرار دارند, تفسیر کرد و یا این فاعلیت و قابلیت موجود در نفس رحمانی را پشتوانه ویژگی فاعلی و قابلی در موجودات به قطع نظر از این که نقوشی بر روی نقس رحمانی اند لحاظ کنیم.

اما دقت شود این فاعلیت و قابلیت مطرح در موجودات ریشه در همان ویژگی فاعلی و قابلی در عالم اسماء و صقع ربوبی دارد.


[/HR][1]. اصطلاح هيولا، بر گرفته از تعابير فلاسفه مشاء است. از آنجا که هيولا در نزد مشاء، جوهر قابل است، عرفا اين تعبير را با اشراب معناي جديد، در مورد حيثيت قابليت، تطبيق کرده‌اند.

[="Tahoma"][="Navy"]

313s.w.o;938107 نوشت:
سلام
در تفسير مثنوي علامه جعفري
براي مصرع " در نفيرم مرد و زن ناليده اند " نوشته :

مقصود از مرد جنبهء فاعليت موجودات است که بوسيلهء اسماء حسني که مخصوص خداوند است فاعليت دارند. و مقصود از زن جنبهء انفعالي موجودات است که ماده و شئون آن مي‌باشد.

در متن بالا مقصود از فاعليت موجودات و ارتباط آن با اسماء الهي چيست ؟! و همچين منظور از جنبه انفعالي رو هم توضيح بفرماييد ممنون ميشم ؟!

با تشكر


سلام
یعنی پایه و اساس همه نیروها و قدرتها و کمالات اسماء الله یا همان ملکوت عالم است . حقایق اینسویی دریافت کننده و بکارگیرنده اند. پس فاعل حقیقی حقایق آنسویی اند، اینسویی ها مقدارها و اندازه ها و جهتها را تعیین می کنند همانطور که مرد نطفه را القاء می کند و زن در رحم می پروراند. پس فاعلیت از آن اسماء الله، ملکوت و حقایق آنسویی است و اینسویی ها صرفا دریافت کننده و تفصل دهنده اند.
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است