برای رسیدن به یک زندگی و حال خوب چه کنیم؟

تب‌های اولیه

72 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برای رسیدن به یک زندگی و حال خوب چه کنیم؟

سلام عزیزان@};-

سراسر وجودش التماس و آرزوی خوبیها بود، میخواست قلبش آرام باشد، زندگیش زیبا باشد، نورانی باشد، از گرفتاری ها و لغزشهای همسرش دل نگران بود، می ترسید آبروی شوهرش و زندگیشان از هم بپاشد و ... می گفت; زندگیمان شده. پر از درگیری و اختلاف! خلاصه دل پر دردی داشت. می گفت: گاهی بطور کل از همه چیز و از زندگی ناامید می شوم و نمی توانم یک تصمیم درستی برای بهبود وضع زندگی و آرامش روحم بگیرم! می پرسید چگونه و با چه شیوه هایی می توانم روی همسرم تأثیر مثبت بگذارم و او را به زندگی پاک و تنفس در حیات طیبه برگردانم؟

اگر شما در مقام مشاور چنین فردی قرار بگیرید بر اساس آگاهی و یا تجربیات زندگی خودتان، چه راهکارهای علمی و عملی را برای آرامش بخشی و ارائه راهبرد به ایشان توصیه می کنید؟ لطفاً حتی الامکان مطالب کوتاه و کاربردی و مبتنی بر تجربیات خودتان باشد.

با تشکر از مشارکت شما@};-

[=Times New Roman]اگر به این نتیجه برسی یا با تفکر، خودت رو به این نتیجه برسونی که این دنیا همش بازیه و خدا و آخرت رو در نظر بگیری.

اونوقت خدا خودش پله پله می برتت جلو و راه رو نشونت میده.

هیچ قولی نمیدم که مشکلاتی که شما داری حل بشه. چون ممکنه رشد شما توی همین درگیری ها و آشوب ها باشه.

ولی قول میدم که از نظر روحی و شخصیت رشد میکنی و به ذهن آرام دست پیدا میکنی و به بهترین فضایل اخلاقی آراسته میشی.

سلام
منکه درباره حیات طیبه و آبرو و نوع درگیری چیزی متوجه نشدم

خیلی روشن مشکل بیان نشده

سهم شوهر و خانم در آن چگونه است

خانم

خودش چه اقداماتی انجام داده

و الان

زندگی در چه مرحله از سراشیبی و خطر قرار گرفته است ؟

روزنه;937860 نوشت:
سلام
منکه درباره حیات طیبه و آبرو و نوع درگیری چیزی متوجه نشدم

سلام@};-

حیات طیبه زندگی است که انسان در مدار عبودیت و بندگی و تعهد اخلاقی و در راستای عمل به وظایف اصلی اش نسبت به خدا و خویشتن و دیگران(خدمت به خلق) حرکت کند و پارسایی و تقوا را سرلوحه خویش قرار دهد تا هم اسباب آرامش خود و هم دیگران را فراهم سازد.

در خصوص خوف آبروی خانواده، ایشان می گفت: شوهرم با وجودی اینکه ازدواج کرده و من تمام سعی و تلاشم را برای تأمین نیازهای عاطفی و جنسی او می کنم اما گرفتار بوالهوسی شده و رفت و آمدهای مشکوکی با برخی زنان فامیل نزدیک دارد که متأهل هستند و بجای توجه به من و زندگیمان بیش از اندازه به دیگران توجه و مهرورزی می کند!

در خصوص درگیری، همین مشکلات و کمبودهای عاطفی و محبتی و گرایشات نفسانی بوالهوسانه موجبات درگیری های درونی و آشفتگی های روحی ام شده و از طرفی زمینه های اختلاف فی مابین را رقم زده است؟

با این توضیحات، راهکار شما برای رفع مشکلات این خواهر بزرگوار چیست؟ با تشکر@};-

آرمین...;937863 نوشت:
خیلی روشن مشکل بیان نشده

سهم شوهر و خانم در آن چگونه است

خانم

خودش چه اقداماتی انجام داده

و الان

زندگی در چه مرحله از سراشیبی و خطر قرار گرفته است ؟


سلام@};-

در پست قبل و در پاسخ کاربر محترم روزنه به پاسخ سؤالات شما هم اشاره کردیم. مشکل ایشان در حدی است که اعتماد این خانم نسبت به شوهرش سلب شده و از طرف برخی اطرافیان و پدر و مادر خودش که متوجه معضل شوهرش شده اند تحت فشار قرار گرفته که ادامه زندگی با چنین مردی را جایز نمی دانند و متأسفانه برخی ها نیز نسخه های ناشایست و کثیفی برای ایشان پیچیده اند که حال که همسرت نسبت به تعهدش با شما پایبند نیست شما هم با مردان دیگر رابطه برقرار کن و بعبارتی مقابله به مثل کن. در حالیکه ایشان بدلیل تقیدات دینی و مذهبی از این قبیل آلودگی برائت جسته به خدا پناه می برد.

موفق باشید ...@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;937849 نوشت:
سراسر وجودش التماس و آرزوی خوبیها بود، میخواست قلبش آرام باشد، زندگیش زیبا باشد، نورانی باشد، از گرفتاری ها و لغزشهای همسرش دل نگران بود، می ترسید آبروی شوهرش و زندگیشان از هم بپاشد و ... می گفت; زندگیمان شده. پر از درگیری و اختلاف! خلاصه دل پر دردی داشت. می گفت: گاهی بطور کل از همه چیز و از زندگی ناامید می شوم و نمی توانم یک تصمیم درستی برای بهبود وضع زندگی و آرامش روحم بگیرم! می پرسید چگونه و با چه شیوه هایی می توانم روی همسرم تأثیر مثبت بگذارم و او را به زندگی پاک و تنفس در حیات طیبه برگردانم؟

سلام
خستگی و افسردگی و بی حالی اغلب از تکراره ، تکرار این زندگی عادی لذا باید کمی متفاوت بود و متفاوت شد. برای متفاوت شدن این زندگی که پر شده از سطحی نگریها باید عمق بین شویم ، مملو شده از پرخوری ها کم خور شویم، سر ریز شده از لذت جویی ها باید سختی طلب شویم، تاریک شده از مادیگرایی ها باید معناگرا شویم ، سرسام آور شده از شلوغی ها باید به خلوت رویم ، بی مزه شده از اینها و آنها اندر خود شویم و متوقف شده از خودپرستی ها باید خداپرست شویم. اونوقته که می بینیم کی هستیم و چی هستیم و نشاط و شادابی حقیقی چیه؟
یا علیم[/]

مشکور;937868 نوشت:

سلام@};-

حیات طیبه زندگی است که انسان در مدار عبودیت و بندگی و تعهد اخلاقی و در راستای عمل به وظایف اصلی اش نسبت به خدا و خویشتن و دیگران(خدمت به خلق) حرکت کند و پارسایی و تقوا را سرلوحه خویش قرار دهد تا هم اسباب آرامش خود و هم دیگران را فراهم سازد.

در خصوص خوف آبروی خانواده، ایشان می گفت: شوهرم با وجودی اینکه ازدواج کرده و من تمام سعی و تلاشم را برای تأمین نیازهای عاطفی و جنسی او می کنم اما گرفتار بوالهوسی شده و رفت و آمدهای مشکوکی با برخی زنان فامیل نزدیک دارد که متأهل هستند و بجای توجه به من و زندگیمان بیش از اندازه به دیگران توجه و مهرورزی می کند!

در خصوص درگیری، همین مشکلات و کمبودهای عاطفی و محبتی و گرایشات نفسانی بوالهوسانه موجبات درگیری های درونی و آشفتگی های روحی ام شده و از طرفی زمینه های اختلاف فی مابین را رقم زده است؟

با این توضیحات، راهکار شما برای رفع مشکلات این خواهر بزرگوار چیست؟ با تشکر@};-

سلام.
مشکل بسیار دردناکی دارن.
نمیدونم از نظر اسلامی کدوم راه صحیح تره.
ولی اگر من جای ایشون بودم اول سعی میکردم حرف بزنم باهاشون توجیهشون کنم که این کار بدیه. اگر بچه دارم از بچه ها توی حرف زدن استفاده کنم. بگم این بچه هات چه چیزی میخواد ازت یاد بگیرن؟ هوا هوس رو؟
به طور کامل حرف بزنم. چند وقت تلاش کنم.
اگر در نهایت فرقی به حالشون نکرد طلاق میگرفتم. برای من یکی زندگی با همچین افرادی خود کابوسه.

بعضی مواقع خانم ها محبت کردن و وظیفشونو در یک چیز میدونن و افراط میکنن مشخصا نمک غذا زیاد بشه شور میشه. از یک مرد در قبال محبت باید تعهد خواست مسئولیت و مردونگی طلب کرد و در تمام مسائل زندگی کنارش بود نه از جایگاه دور و پایین نگاه کرد.

بعضی آقایون از روی عدم آگاهی به دنبال این تفریحات میرن و خودشون و تو دام میندازن که باید آگاهشون کرد و بعضیا از روی بیماری که باید این ها رو ترسوند که اگر چاره نشد یا باید پذیرفت یا هم جدا شد.

مشکور;937849 نوشت:
سراسر وجودش التماس و آرزوی خوبیها بود، میخواست قلبش آرام باشد، زندگیش زیبا باشد، نورانی باشد، از گرفتاری ها و لغزشهای همسرش دل نگران بود، می ترسید آبروی شوهرش و زندگیشان از هم بپاشد و ... می گفت; زندگیمان شده. پر از درگیری و اختلاف! خلاصه دل پر دردی داشت. می گفت: گاهی بطور کل از همه چیز و از زندگی ناامید می شوم و نمی توانم یک تصمیم درستی برای بهبود وضع زندگی و آرامش روحم بگیرم! می پرسید چگونه و با چه شیوه هایی می توانم روی همسرم تأثیر مثبت بگذارم و او را به زندگی پاک و تنفس در حیات طیبه برگردانم؟

سلام عزیزان@};-

پرسیدم: رابطه ات با خدا و معنویت چگونه است? گفت: بر خلاف خانواده مان که مذهبی اند گاهی در نماز سستی و کاهلی می کنم? از خودم راضی نیستم! گاهی انگار با خدا قطع رابطه کرده ام!

گفتم: ببین! شما همه چیزهای خوب و زیبا را دوست داری، می خواهی یک خیمه ی آرام و زیبا و با صفا داشته باشی، می خواهی همه این زیباییها در خیمه زندگیت برپا باشد. اما از ستون این خیمه غافلی! مگر نمیدانی که نماز ستون خیمه همه خوبیها و زیبایی هاست?! مگر نمی دانی آرامش و زیبایی و خوبی واقعی را جز از گذر یاد و ذکر و ارتباط با خدا نمی توانی تحصیل کنی? همه اینها را می دانست و معترف بود ...

گفتم: اگر میخواهی زندگیت متحول شود، همه آن چیزهای مطلوب و دوست داشتنی و آرامش، مقیم زندگیت شود و زندگی روی خوشش را به تو نشان دهد، همین امروز تصمیم بگیر رابطه ات را با خدا اصلاح کنی! نور نماز را وارد زندگیت کنی! و اگر خالصانه چنین کردی بدان! دیری نخواهد پایید که رابطه ی همه امور و دیگران با تو اصلاح خواهد شد.

چنانکه امیر بیان علی ع فرمود: "من اصلح ما بینه و بین الله، اصلح الله ما بینه و بین الناس ..."، هر کس رابطه بین خودش و خدا را اصلاح کند، خداوند رابطه بین او مردم را اصلاح خواهد کرد.(نهج البلاغه، جملات قصار، ۸۹) و نیز خداوند در این کریمه فرمود: "ان الذین آمنوا و عملواالصالحات، سیجعل لهم الرحمن ودا"، همانا کسانیکه اهل ایمان و عمل صالح باشند، زود است خداوند برای آنها محبتی قرار می دهد.(مریم، ۹۶) که قطعا یک جلوه ی این محبت، اینست که دلهای دیگران را متوجه ایشان می کند، دیگران دوستشان دارند.

همه ما می خواهیم اطرافیانمان و همسرمان روح آرام و لطیفی داشته باشند در حالیکه خودمان درگیر ناآرامی ها و دغدغه های کاذبیم! می خواهیم روی همسرمان تأثیر مثبت بگذاریم و او را مقیم زندگی سالم و حیات طیبه ببینیم در حالیکه روح خودمان درگیر و ناآرام است و تکلیفش با خودش معلوم نیست! و خودمان مزه حیات طیبه را نچشیده ایم! می خواهیم زندگی همسرمان قرآنی و بدور از حواشی باشد در حالیکه خودمان قرآنی نمی اندیشیم و قرآنی رفتار نمی کنیم و سراسر وجودمان درگیر حاشیه هایی از جنس خودش است!

همه ما خوبیها و فضیلت ها و زیبایی ها را برای اطرافیانمان و همسرمان آرزو می کنیم! در حالیکه وجود خودمان به آن زیبایی ها آراسته نیست! انتظار همه چیزهای خوب را از دیگران داریم در حالیکه خودمان رها و سرگردان و بلاتکلیفیم! بی شک اگر یک قدم خالصانه و مجدانه توأم با صبر و بردباری برای اصلاح خودمان برداریم هر کس در شعاع ما باشد نیز از تأثیرات آن بهره مند خواهد شد و گام به گام زندگیمان را هنرمندانه خواهیم ساخت.

موفق باشید ...@};-

سلام بنظرم قبل از اینکه باهاش حرف بزنه و یا به روش بیاره از خدا کمک بگیره و از خدا بخواد که همسرش رو متحول کنه تا دست از این کاراش برداره و مدتی بهش فرصت بده و اگر دید که شیطان اونقدر گمراهش کرده که برای اصلاح مقاومت میکنه سعی کنه بیشتر درمورد خدا باهاش صحبت کنه به طور غیر مستقیم مثلا با حرفاش کاری کنه حتی اگه شده چند لحظه به خدا فکر کنه خیلی موثر میتونه باشه مثلا در مورد زیبایی های که خدا خلق کرده که باعث شده شما اون روز شگفت زده بشید باهاش حرف بزنید یا در مورد خیلی چیزای دیگه یا در مورد ایه ای از قران که برا شما خیلی جالب بوده و یا سعی کنید در موردش از اونم سوال کنید بگید نظر تو چیه یا مثلا این چیز که مربوط به خدا هستش این طوریه که من فکر میکنم درسته یا طور دیگه است ازش بخواهید که مثلا در مورد اون ایه نظرشو بگه و شما رو راهنمایی کنه این حرفا باعث میشه بیشتر به خدا فکر کنه و حتی فکر کردن به خدا خودش باعث میشه به ارامش واقعی برسه و راه خودش رو پیدا کنه وقتی دیدی وقتی در مورد خدا باهاش حرف میزنید زیاد علاقه نشون نمیده زیاد بهش اصرار نکنید بحث رو جمع کنید بذارید یک وقت دیگه چون شاید اول خوشش از این حرفا نیاد ولی کم کم سعی کنید با حرفاتون ذهنش رو به سمت خدا بکشونید ان شاء الله خدا بهتون کمک میکنه. امیدوارم مشکلتون حل بشه و خوشبخت باشید و به آرامش برسید.

مشکور;937849 نوشت:
اگر شما در مقام مشاور چنین فردی قرار بگیرید بر اساس آگاهی و یا تجربیات زندگی خودتان، چه راهکارهای علمی و عملی را برای آرامش بخشی و ارائه راهبرد به ایشان توصیه می کنید؟ لطفاً حتی الامکان مطالب کوتاه و کاربردی و مبتنی بر تجربیات خودتان باشد.

سلام استاد گرامی

من کسی اینجوری ببینم سخنرانی استاد پناهیان با موضوعات تنها مسیر,حال خوش معنویو نشاط زندگی ,راز عبور از رنجها و شکر رو به ایشون پیشنهاد میدم(حتیبیرا کسانی که نمیخواندستورات دین گوش کنن هم مفیده) و اگه هم نخواستن گوش کنن خودم براشون توضیح میدم یه مقدار تا علاقه مند بشن.

[="Arial Black"][="Blue"]برای داشتن یک زندگی خوب، باید طول و عرض آن را درست کنید.

برخی افراد فقط برای بهبود عرض زندگی شون تلاش میکنند و از بعد طولی آن غافلند.

اهمیت بعد طولی بیشتر است. چه بسا مواردیکه قوت طول یک زندگی بتواند ضعف عرض آن را جبران کند.[/]

روح سبز;938075 نوشت:
سلام استاد گرامی

من کسی اینجوری ببینم سخنرانی استاد پناهیان با موضوعات تنها مسیر,حال خوش معنویو نشاط زندگی ,راز عبور از رنجها و شکر رو به ایشون پیشنهاد میدم(حتیبیرا کسانی که نمیخواندستورات دین گوش کنن هم مفیده) و اگه هم نخواستن گوش کنن خودم براشون توضیح میدم یه مقدار تا علاقه مند بشن.


سلام وتشکر از شما

اگر بطور خلاصه و چکیده، اهم موضوعاتی که در آن سخنرانی ها بیان شده و می تواند در رفع مشکل و یا دادن راهبرد به ایشان و کسانی که مشکل مشابه دارند کمک کند را در همین فضا به مشارکت بگذارید، بسیار سپاسگذار خواهم شد.

با تشکر@};-

SHAHINN;938086 نوشت:
برای داشتن یک زندگی خوب، باید طول و عرض آن را درست کنید.

برخی افراد فقط برای بهبود عرض زندگی شون تلاش میکنند و از بعد طولی آن غافلند.

اهمیت بعد طولی بیشتر است. چه بسا مواردیکه قوت طول یک زندگی بتواند ضعف عرض آن را جبران کند.


سلام و خیلی ممنون از راهبرد دقیقی که دادید، لطف کنید کمی بیشتر و مفصل تر در باره توصیه تان توضیح دهید، مثلاً بنحو مصداقی، در باره عوامل مؤثر در بهبود طول و عرض زندگی نکاتی را به ما و کاربران هدیه کنید. با سپاس@};-

[="DarkOliveGreen"]

مشکور;938139 نوشت:
سلام وتشکر از شما

اگر بطور خلاصه و چکیده، اهم موضوعاتی که در آن سخنرانی ها بیان شده و می تواند در رفع مشکل و یا دادن راهبرد به ایشان و کسانی که مشکل مشابه دارند کمک کند را در همین فضا به مشارکت بگذارید، بسیار سپاسگذار خواهم شد.

با تشکر

سلام

چشم حتما استاد رو چشمام. تا بتونم عکس نوشته و متن و کلیپ صوتی و کل صوت ها رو هم بشه میزارم از امشب شروع میکنم[/]

سلام مجدد@};-

برای تأثیرگزاری مثبت بر همسرتان چند راهکار را بطور اجمال بیان می کنم:

1. از هر فرصتی و بهانه ای برای ابراز محبت و عاطفه و جلب توجه او به خودتان استفاده کنید، اگر خودتان و زندگی و همسرتان را دوست دارید، باید قلبتان را برای محبت کردن به او و تقدیم همه عواطف و احساساتتان، پاک و خالص کنید. در این راه، احساس خستگی و ملولی نکنید و حتی در برابر گوشه و کنایه و طعنه های همسرتان و دیگران جا نزنید. صبوری و بردباری و استقامت شما در مسیر محبت و عشق ورزی(این معجون بی بدیل) به همسرتان و حفظ سرمایه زندگیتان نهایتاً جواب خواهد داد.

2. چنان وانمود کنید که از مشکل روابط ناسالم او مطلع نیستید در این صورت است که می توانید بطور غیرمستقیم در گفتگوها و رفتارهای خیرخواهانه تان روی او تأثیر مثبت بگذارید، مثلاً گاهی در خلال صحبتهای عادی، در باره حوادثی که در نتیجه روابط ناسالم و حرام دیگران(حوادث واقعی) شنیده اید و نیز در باره عواقب سوء این روابط حرام با همسرتان گفتگو کنید! گاهی در باره مشکلات فضای مجازی و تلگرام گفتگو کنید و از تجربیات تلخی که برای دوستانتان رخداده صحبت کنید و نظر ایشان را بخواهید! گاهی خیلی عادی نظر همسرتان را در باره خودتان جویا شوید و از او بخواهید انتظاراتش را از شما بیان کند!

3. برای تأثیرگزاری مثبت و زنده کردن روح همسرتان، همیشه نیاز نیست که با زبان و در مقام گفتگو در باره موضوعات دینی و اخلاقی و اجتماعی روی او تأثیر بگذارید! گاهی باید همه وجودتان و ذره ذره پوست و گوشت و استخوانتان، دغدغه مندانه عجین با خواست و دعا و مطالبه باشد، وقتی چنین حالتی در شما پدید آمد، هر کار خیر و هر خدمتی که به همسرتان و به دیگران می کنید توجهتان به آن خواست و مطالبه و دعایتان جمع است! و در اثر این توجه، تمام سلولها و اجزاء موجود در نتیجه و ثمره آن کار خیر و خدمت، به لطف و عنایت الهی در جهت تحقق همان مطلوب و خواست و دعای خیرتان هدایت می شود.

ادامه دارد ...@};-

سلام

من چیز های رو که از چندین جلسه سخنرانی های که گفتمو دریافت کردم اول تیتر وار میگم بعد هم لازم شد صوتهای کامل قرار میدم

البته شاید مستقیم به امر زندگی بین زوجین نپردازم ولی این مباحث برا همه ی امور زندگی نیازه.

جلسات راهای رسیدن به حال خوش معنوی و لذات زندگی

البته کسی خود جلسات کامل گوش کنه چیز دیگس واقعا!!

نکته اول اینکه چرا خلق شدیم؟

ما جز برای لدت بردن خلق نشدیم

بالا ترین لذت داشتن خداست

اول بحث های راجب اینو میزارم

ملاک حلال و حرام بودن , لذت است!

هر لذتی کم و کوتاه باشد حرام و هرلذتی زیاد و طولانی باشد حلال است!

اهل معنویت باید بیشتر ازافراد معمولی لذت ببرن از دنیا!

جلسه اول


������سرور معنوی یعنی «رضایت خدا از من» نه «رضایت من از خودم»!

������ریشۀ نشاط معنوی دیدن رضایت و مهربانی خداست! شاید بگویی «من خوبی‌ای ندارم که خدا را راضی کنم» اما خدا که مهربان است! بیا با دیدن خوبی‌های خدا خودت را شاد کن؛ تا خوبی خدا را می‌بینی و از خوبی خدا می‌گویی، خدا رحمتش را می‌فرستد و دلت را شاد می‌کند.

راه_های_رسیدن به حال_خوش_معنوی و نشاط_زندگی
جلسۀ 9 -96.3.14

▫️اگر باور کنیم دنیا ذاتاً محل آسایش و خوشی نیست، توقّعمان از دنیا کم می‌شود. آنگاه قوی‌تر زندگی خواهیم کرد و اتفاقاً از زندگی بیشتر لذت می‌بریم.

خدا هم در قران میفرمایند : در کنار امتحانات و رنجها ارامش هم نیز هست.نه بر عکس

شبیه و کوچک کسی باش که ارزش داشته باشد
▫️هر چیزی را دوست داشته باشی کوچکتر آن می‌شوی و هر چه شدیدتر دوستش داشته باشی، بیشتر شبیه آن می‌شوی. شبیه و کوچک کسی باش که ارزشش را داشته باشد.

هم‌ترین عامل نشاط معنوی چیست؟

������ مهم‌ترین عامل نشاط معنوی برای یک انسان-که به زندگی او هم سرایت می‌کند- عشق به مولا و امام است. اگر حالت خوب نیست، لابد محبت اهل‌بیت(ع) در دلت کم است؛ لابد ولایتت محکم نیست.

راه_های_رسیدن به حال_خوش_معنوی و نشاط_زندگی
جلسۀ 14

هم شادی و نشاط سطحی یا کاذب داریم، و هم شادی و نشاط عمیق یا حقیقی. معمولاً برای رسیدن به شادی سطحی نیاز نیست انسان زحمت بکشد-مثل جُک گفتن یا مسخره‌بازی در آوردن برای خندیدن- اما رسیدن به شادی عمیق، سخت است.

فرق شادی عمیق با شادی سطحی چیست؟ شادی عمیق چند اثر بسیار مهم دارد: انرژی آدم را برای کار و فعالیت، خیلی بالا می‌برد به حدّی که آدم می‌تواند ده برابر کار کند، فکر کند یا درس بخواند و خسته نشود. ضمن اینکه دقت، تمرکز، فهم و قدرت تحلیل آدم خیلی بالا می‌رود.

کسی که نمی‌تواند عمیقاً و شدیداً کسی را دوست داشته باشد، افسرده و نامتعادل است و کم‌کم عقده‌ای و روان‌پریش می‌شود. متاسفانه اکثر افراد تا حدّی از این روان‌پریشی رنج می‌برند!

اگر «معشوق» داشته باشی و نگاه او برایت خیلی مهم باشد، چیزهای دیگر برایت مهم نخواهد بود و تو را غمگین نمی‌کند.

منظور ما از «عشق» محبت فوق‌العاده شدید است؛ حتی نه در حدّ محبت مادر به فرزند، یا محبت به همسر!

شاخص عشق این است که «بیشتر از خودت» محبوب را دوست داشته باشی و حتی خودت را هم برای او بخواهی!

راه_های_رسیدن به حال_خوش_معنوی و نشاط_زندگی
جلسۀ 16

▫️قبل از اینکه به این فکر کنیم که چه سود و ضرری از ناحیۀ دیگران به ما می‌رسد باید به این فکر کنیم که به واسطۀ دیگران چگونه امتحان خواهیم شد.

آنچه اصالت دارد، امتحان شدن ما با دیگران است نه اصل ارتباط با دیگران. ما برای امتحان در کنار یکدیگر هستیم و الّا اصلی‌ترین ارتباط ما با خداست.

اگر به دنیا علاقه داشته باشی، یک روز شاد هستی، یک روز غمگین! یک روز امیدوار هستی، یک روز مأیوس!

اما وقتی حب‌الدنیا را از دلت بیرون کنی از نوسان غم و شادی رها می‌شوی و در مسیر نشاطِ رو به تزاید قرار می‌گیری.

بهترین راه برای بیرون کردن محبت دنیا از دل «محبت جایگزین» است. این محبت جایگزین باید آن‌قدر قوی و شدید باشد که بتواند حب‌الدنیا را کنار بزند؛ تنها محبت بسیار قوی‌ای که می‌توانیم به‌دست آوریم، محبت به اهل‌بیت(ع) است.

هرچقدر غم داریم یعنی حب‌الدنیا داریم و هرچقدر حب‌الدنیا داریم یعنی محبت اهل‌بیت(ع) کم داریم!

جلسۀ 16

این سه تا فایل کم حجم و دقیقه کوتاه صوتی هم راجب زندگی باهمسر حتما گوش کنید.

به انتخابت شک نکن :

http://s9.picofile.com/d/8302417268/b6ac637b-4e7f-485a-8dbb-7bbd8898fd0b/Panahian_Clip_ShakNakon.mp3

روابط اجباری:

http://s9.picofile.com/d/8302417834/d393debd-838a-4e24-b922-31db3ccdec19/Panahian_Clip_RavabeteEgbari.mp3

اندازه عشق:

http://s9.picofile.com/d/8302417534/6b819ad5-99c5-4ace-b42d-76fddb02e7b2/Panahian_Clip_AndazeEshgh_3_.mp3

پست بعدتر راجب شکر میزارم

عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی و دوستان بزرگوار

در قرآن کریم از همسرانی نام برده شده که تقریبا وضعیت همگی آنها برای مان مشخص است حال اگر بخواهیم به یک نتیجه کاربردی و عملی برسیم حقیر نکاتی رو به اندازه بضاعتم هست عرض میکنم1- اینکه از همسر فرعون حضرت نوح و حضرت لوط علیهم السلام چنین تصوری دارم که با وجودیکه همسران خوبی نداشتند خودشان متوسل شدند به آنچه که حق است و صبر کردند و از آن تخطی نکردند و در حالیکه راه طلاق هم بود این زنان و مردان چنین کاری نکردند .

آنچه که مشخص است انجام چنین کاری صبر و تحمل زیادی میخواهد ولی این صبر هرگز بدون اجر نیست . لذا حس رضایتمندی برای عبد خداوند بواسطه رضایت خداوند از او حداقل زندگی او را در عین سختی شرین میکند و ان مع العسر یسرا

http://www.pasokhgoo.ir/node/76835

2- نکته دوم اینکه اگر گناه و اشتباه هست توبه هم بازگشت هم هست و هر دو در مورد هر انسانی اتفاق می افتد. آیه 8 سوره تحریم در باره توبه نصوح هست که داستانی هم نقل شده که نصوح مردی بود که گناه مشابه همسر این خانم را مرتکب میشد ولی بواسطه زمینه درونی اش و دعای فرد صالحی چنین توبه ای میکند .

پس انسان یک موجود ثابت نیست و ذاتی او این است که میتواند تغئیر کند و اگر نزدیکان او ترکش نکنند و اهل صبر و امر به معروف و نهی از منکر به زبان و عمل باشند ان شاء الله به نفس این افراد اصلاح میشود.

نتیجه اینکه راه حل عملی و کاربردی که بنظر میرسد این است که در برابر همسری که بر گناه اصرار میکند همسری هم هست که میتواند بر عمل صالح استقامت کند .

کیفیت اخلاق نیکو در این مورد صبر است برائت است , یعنی اعلام عدم رضایت از عمل اشتباه فرد , گاه با گفتار و رفتار و گاهی هم با سکوت یعنی کاری که همسرانی که در بالا ذکر شد میکردند و بنده دارم نقل وقایع میکنم .

و بعد تلاش برای حفظ زندگی و سلامت آن است .

این تلاش در حد توان با راهنمائی کارشناسان باید انجام شود من باب مثال گرفتن ختم انعام در خانه یا روضه ائمه اطهار در منزل یا حضور در این محافل بارها تاثیرش را نشان داده . نهایتا امر اینکه انسان تلاشش را باید بکند تا اجر نصیبش بشود .

سلام مجدد@};-

یک نسخه عملی برای تأثیرگذاری بر همسر، تداوم بر کار خالصانه توأم با نیت الهی است. بدین صورت: هر روز که برای کارهای عادی خانه بلند می شود نیت کند مثلاً اجر و ثواب همه کارهای امروزم هدیه به حضرت فاطمه زهرا (س)، روز دیگری هدیه به نبی مکرم اسلام (ص)، روز دیگر هدیه به امیرالمؤمنین (ع) و به همین کیفیت این نیتهای پاک و الهی را دنبال کند. گاهی ثواب کارهایتان را به فرشتگان مقرب الهی هدیه کنید و ...

قطعاً اولیاء الهی بدلیل مقام قربی که در محضر خدای سبحان دارند قدرتهای معنوی بالایی دارند و دستشان در تأثیر و تصرف در امور، باذن الله باز است. تداوم این نیت های خیر موجب می شود به لطف و عنایت الهی و عزم و توجه اولیاء الهی و معصومین(ع) حال و هوای زندگی تان و حال و هوای همسرتان تغییر کند و قلب شما و ایشان نورانی شود. و اگر اراده خدا تعلق گیرد در پاسخ به ندای قلب شما همسرتان به زندگی باز خواهد گشت. حتی گاهی بسیار پسندیده و نتیجه بخش تر است که تک تک کارها و خدمات و توجهات و محبت ها و عاطفه ورزی هایی که به همسرتان می کنید را با نیتی پاک و الهی و یاد بزرگ و ولیی از اولیاء خدا ضمیمه کنید! اینکار، اثر آن رفتار و خدمت را نورانی می کند، اگر چای دم می کنید، یا غذا پخت و پز می کنید، یا چای می ریزید، غذا می کشید، میوه تعارف می کنید، لباس هایش را اطو می کشید، یا می شویید و ... همه اینها با یاد خدا و یاد اولیاء خدا باشد، این توجه شما چنان نورانیتی به لطف و هدایت الهی به ان کار می بخشد که ذره ذره وجود همسرتان را سرشار از محبت و عشق به شما خواهد کرد.

بدون شک، در این راه باید ایمان و اعتقاد و توکل و اعتماد به خدا بسیار قوی باشد و صبوری سرلوحه کارتان باشد تا امداد و کمک الهی از راه برسد. خداوند این وعده را در قرآن به مؤمنان و استقامت ورزان داده است: [=book antiqua]إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ﴿فصلت، آیه 30﴾ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!

موفق باشید ...@};-

[=Arial Black]

مشکور;938142 نوشت:

سلام و خیلی ممنون از راهبرد دقیقی که دادید، لطف کنید کمی بیشتر و مفصل تر در باره توصیه تان توضیح دهید، مثلاً بنحو مصداقی، در باره عوامل مؤثر در بهبود طول و عرض زندگی نکاتی را به ما و کاربران هدیه کنید. با سپاس@};-

سلام علیکم استاد
جهت اطاعت امر شما ، بنده چیزی که به نظرم میرسه رو عرض میکنم، اگر اشکالی دارد تذکر بفرمایید تا تصحیح کنم:

امور مختلف ، دو جور رابطه با هم میتونن داشته باشند: رابطه عرضی و رابطه طولی
در "ارتباط عرضی" ، بین دو مساله یا دو شیء رابطه "علیت در ماهیت" برقرار است نه رابطه "علیت در وجود ". اما در "ارتباط طولی" بین دو شیء رابطه "علیت در وجود" برقرار است.
ارتباط طولی بین اشیاء و امور مختلف ، نهایتاً به "خداوند" میرسد.
یعنی هر شی ایی از اشیاء و هر مساله ای از مسایل زندگی را که در نظر بگیرید ، اگر از جهت "طولی" آن را ملاحظه کنید ، "ارتباطش با خداوند" را ملاحظه خواهید کرد. اما اگر از جهت عرضی آن را ملاحظه کنید ، ارتباطش با اشیاء همسنخ خود ملاحظه خواهید کرد.

مثال:
من دنبال دست یابی به ثروت هستم ، برای این هدف ، هم باید فعالیت طولی بکنم و هم فعالیت عرضی. فعالیت عرضی مثل: تفکر برای انتخاب شغل مناسب ، تلاش در زمینه آن شغل بر اساس تحلیل درست.
اما فعالیت طولی مثل: انجام هر امری که مرا به خداوند نزدیک کند و پرهیز از هر امری که مرا از خداوند دور کند.
زیرا وقتی من به خداوند نزدیک بشوم ، به سرچشمه همه "خیرها" نزدیک شده ام. به عبارت دیگر ، خداوند که غنی و مغنی است، فیض او عام است و اگر من آن فیض را (مثلا در زمینه ثزوت ، یا آرامش ، یا ...) به قدر کافی دریافت نمیکنم ، اشکال از خودم است. یعنی گناهانم سد راه فیض الهی شده اند.

برای رسیدن به آسایش و حال خوب از همه لحاظهای مادی و معنوی ، هم باید مسایل عرضی ( تصحیح رابطه و رفتارم با مردم بر اساس موازین روانشناختی، تلاش مادی برای بهبود وضع زندگی و ...) را انجام دهم و هم مسایل طولی (ترک گناهان و انجام عبادات مثل قرائت روزانه قرآن ، نماز شب ، صدقه به نیازمندان ، حضور در مساجد ، نماز اول وقت و ...).

اگر من فقط مسایل عرضی را رعایت کنم و از مسایل طولی غفلت کنم ، یا تلاشهایم به سامان نمیرسد ، یا اگر "ظاهرا" به سامان برسد ، خیر من در آن نخواهد بود و موجب آسایش من نخواهد شد.

دو نکته مهم:

1- افرادی ممکن است ظاهراً از لحاظ مادی (امور عرضی) در سطح پایینی باشند ، اما چون از نظر طولی وضعیت خوبی دارند ، در آسایش باشند. چون "آسایش و حال خوب" ارتباطی علیت تام با "وضعیت مادی خوب" ندارد و ممکن است کسی در عین فقر ، در آسایش و حال خوب باشد و کسی در عین ثروت زیاد ، گرفتار رنجهای زیادی باشد. این اشتباه است که ما "خیر" را همیشه به صورت برخورداری های مادی خوب در نظر بگیریم. گاهی وقتها خیر در قالب سختی ها و محرومیتها و بلاها است.

2- وقتی در زمینه ای تلاش می کنیم و به نتیجه نمیرسیم ، دو احتمال دارد (به حصر عقلی):
الف- یا تلاش ما کافی یا درست نبوده است، (که در این صورت باید کم و کیف آن را تصحیح کرد)
ب- یا تلاش ما درست و کافی بوده ، اما ما وضعیت طولی مناسبی نداریم. مثلاً احترام پدر و مادر را رعایت نمی کنیم ، حقوق همسایگان را ادا نمی کنیم ، و ... . این گونه کوتاهی های معنوی و اخلاقی و "گناهان" به عنوان یک "مانع" عمل میکنند و مانع رسیدن فیض الهی به "تلاشهای ما" می شوند و لذا تلاشهای ما ثمر نمی دهد.

گاهی کسی مشکلی دارد و در زمینه حل آن مشکل ، واقعاً کاری از دستش بر نمی آید که انجام دهد. مثلا رابطه اش با همسرش یا فرزندانش خوب نیست. یا احساس بی ارزشی می کند. یا احساس کم توفیقی می کند. اما در جهت بهبود این مسایل حقیقتاً نمیتواند کاری بکند (نه اینکه بتواند ولی کوتاهی کند). در اینجا ، تقویت بعد طولی (ترک گناهان و انجام امور مستحبه) می تواند باعث حل آن مشکل شود.

مثال همسنخ این مطلب، همان حدیث معروف است می فرماید: با صدقه دادن ، بیماران خود را درمان کنید.
در اینجا ، بیماری که کاری برای درمان او از دستمان برنمیاید (گرچه پیگیر درمان او در حد توان خودمان هستیم و کوتاهی نمی کنیم) با اثر طولی صدقه دادن ، بهبود می یابد. (چون صدقه دادن ، ارتباط ماهوی با درمان بیمار ندارد ، لذا اثر آن در درمان بیمار، طولی است نه عرضی).

مشکور;937849 نوشت:
سلام عزیزان@};-

سراسر وجودش التماس و آرزوی خوبیها بود، میخواست قلبش آرام باشد، زندگیش زیبا باشد، نورانی باشد، از گرفتاری ها و لغزشهای همسرش دل نگران بود، می ترسید آبروی شوهرش و زندگیشان از هم بپاشد و ... می گفت; زندگیمان شده. پر از درگیری و اختلاف! خلاصه دل پر دردی داشت. می گفت: گاهی بطور کل از همه چیز و از زندگی ناامید می شوم و نمی توانم یک تصمیم درستی برای بهبود وضع زندگی و آرامش روحم بگیرم! می پرسید چگونه و با چه شیوه هایی می توانم روی همسرم تأثیر مثبت بگذارم و او را به زندگی پاک و تنفس در حیات طیبه برگردانم؟

اگر شما در مقام مشاور چنین فردی قرار بگیرید بر اساس آگاهی و یا تجربیات زندگی خودتان، چه راهکارهای علمی و عملی را برای آرامش بخشی و ارائه راهبرد به ایشان توصیه می کنید؟ لطفاً حتی الامکان مطالب کوتاه و کاربردی و مبتنی بر تجربیات خودتان باشد.

با تشکر از مشارکت شما@};-


اگر این شخص به من مراجعه کند و راهکار بخواهد به او میگویم:
شما میتوانید هروز دست به دعا بردارید و هر شب قران بخوانید یا ذکر بگویید یا قران بسر بگیرید و به سر و صورت خود بزنید یا با یاد خدا باشید نماز بخوانید یا به مسجد و کلیسا بروید ولی اینها هیچ کمکی به شما نخواهد کرد
یا میتوانید به فلسفه های موهوم دینی مانند اینکه خدا این زندگی را برای من انتخاب کرده و حتما صلاحی در ان است یا میخواهد من را در اینده پاداش دهد یا خدایی هست که زندگی من را کنترل میکند یا از این قبیل تفکرات روی اورید اینها بصورت موقتی سبب اسودگی خیال میشود چون تصور میکنید در پس این سختی اجری نهفته هست یا اسایشی و زندگی خود را بیهوده و شکست خورده تصور نمیکنید ولی چون واقعیتی و حقیقتی در این تفکر نیست سبب تضاد و تعارض میشود و خرد شما هر دم بر شما بانگ میزند که مشکل هم چنان باقی است و این مشکلات کی تمام میشود و اگر این نوع تفکر غیر واقعی باشد زندگی من شکست خورده بوده و... و هر دم قدرت خرد در شما اسودگی شما را تبدیل به نا ارامی میکند

و سپس بنده راهکارم را میدهم راهکاری عملی و ان راهکار این است :

شما در زندگی نیاز به معنویت دارید

و معنویت ان چیزهایی نیست که در ادیان هست و یا به شما اخوندان و ملایان و کشیشان گفتند معنویت فقط از یک راه حاصل میشود و ان از خود گذشتی بدون چشم داشت هست

و برای این کار نیاز هست به اینکه شما بزرگوارانه برخورد کنید و کسی میتواند بزرگوارانه برخورد کند که بزرگ شده باشد و اگر بزرگ نباشد ونقاب بزرگواری بزند معنویتی برایش حاصل نمیشود

راه بزرگ شدن کم کردن تعصب و لجاجت هست و از بین بردن کینه ها ونفرتها و خاطرات ناخوش که از دورانهای کودکی تا به امروز در ذهن داشتید

راه بزرگ شدن قدرتمند کردن خوداگاهی و ضعیف کردن ناخوداگاهی هست

شما وقتی بزرگ بشوید بزرگورانه به همسرتان نگاه میکنید و با او به روشی دیگر برخورد میکنید و بدون هیچ تلاشی در جهت تغییر او وی خود به خود تغییر میکند چون شما تغییر کردید او تلاش میکند خودش را با شما وقف دهد و زرندگی شما عوض میشود

اگر شما با همسرتان امروز مشکل دارید دلیلش این هست که یک کمبود در رابطه شما وجود دارد یک نقصی که ماجرای طولانی در پشت ان هست که شما و او بی توجه به ان نقص و ماجراهای پشتش دارید زندگی میکنید ولی ان نقص به شما بی توجه نیست و زندگی را هر دم برای شما زهر میکند

سلام علیکم

mmns2001;938310 نوشت:
یا میتوانید به فلسفه های موهوم دینی مانند اینکه خدا این زندگی را برای من انتخاب کرده و حتما صلاحی در ان است یا میخواهد من را در اینده پاداش دهد یا خدایی هست که زندگی من را کنترل میکند یا از این قبیل تفکرات روی اورید اینها بصورت موقتی سبب اسودگی خیال میشود چون تصور میکنید در پس این سختی اجری نهفته هست یا اسایشی و زندگی خود را بیهوده و شکست خورده تصور نمیکنید ولی چون واقعیتی و حقیقتی در این تفکر نیست سبب تضاد و تعارض میشود و خرد شما هر دم بر شما بانگ میزند که مشکل هم چنان باقی است و این مشکلات کی تمام میشود و اگر این نوع تفکر غیر واقعی باشد زندگی من شکست خورده بوده و... و هر دم قدرت خرد در شما اسودگی شما را تبدیل به نا ارامی میکند

خب شما اگر برای مشاور دینی به مشاوران سایت مراجعه کنید بد نیست . برخورد انفعالی و مطلق در برابر مشکلات خلاف دستورات قرآن کریم و تبئین نبوی و ائمه اطهار است .

اما در مورد پذیرش آن سختی ای که اجری در آن نهفته

اولا هر سختی ای که در آن اجر نیست و پذیرشش بدتر از آن . چه بسا سختی هائی هستند که خودشان گناه هستند و پذیرش و سر تسلیم پائین آوردن در برابرش عین گناه و ضلالت است مثل پذیرش و تسلیم در برابر ظلم جهالت و کفر

ثانیا سختی ای که ماجور است سختی است که فرد مومن در عین اینکه تلاش خود را بدون قطع امید از رحمت خداوند ادامه میدهد .. بواسطه مشکلات سختی راه از مسیر صحیح منحرف نمیشود و مرتکب گناه نمیگردد . این وجه سختی سختی ماجور میتواند باشد و پذیرشش در آن شرایط کار فرد مومن است که انتظار پاداش دنیوی و اخروی هم حق اوست . (عقل هم این را تائید میکند که اگر از مسیر الهی خارج شود و مرتکب خلافی گردد بر مشکلاتش افزوده میگردد و مشکل اصلی هم پیچیده تر میشود )

او دعا هم میکند قرآن هم میخواند و خداوند هم ان شاء الله موانع را از سر راه او بر میدارد و یا راه دیگری برایش باز میکند .

اما بعد

mmns2001;938310 نوشت:
اگر شما با همسرتان امروز مشکل دارید دلیلش این هست که یک کمبود در رابطه شما وجود دارد یک نقصی که ماجرای طولانی در پشت ان هست که شما و او بی توجه به ان نقص و ماجراهای پشتش دارید زندگی میکنید ولی ان نقص به شما بی توجه نیست و زندگی را هر دم برای شما زهر میکند

اتفاقا نظر فالگیرها هم همین است . نمیدانم اینها از کجا این چیزها را میدانند .

mmns2001;938310 نوشت:
شما در زندگی نیاز به معنویت دارید

شما وقتی بزرگ بشوید بزرگورانه به همسرتان نگاه میکنید و با او به روشی دیگر برخورد میکنید و بدون هیچ تلاشی در جهت تغییر او وی خود به خود تغییر میکند چون شما تغییر کردید او تلاش میکند خودش را با شما وقف دهد و زرندگی شما عوض میشود

مگر برخورد بزرگورانه تلاشی برای تغئیر نیست ؟

عرض سلام و ادب

حال تا استاد تشریف بیاورند بنده هم مطالبی عرض میکنم اگر اشکال داشت بهمراه مطلب شما استاد تصحیح یا تکمیل بفرمایند

SHAHINN;938306 نوشت:
مثال:
من دنبال دست یابی به ثروت هستم ، برای این هدف ، هم باید فعالیت طولی بکنم و هم فعالیت عرضی. فعالیت عرضی مثل: تفکر برای انتخاب شغل مناسب ، تلاش در زمینه آن شغل بر اساس تحلیل درست.
اما فعالیت طولی مثل: انجام هر امری که مرا به خداوند نزدیک کند و پرهیز از هر امری که مرا از خداوند دور کند.
زیرا وقتی من به خداوند نزدیک بشوم ، به سرچشمه همه "خیرها" نزدیک شده ام. به عبارت دیگر ، خداوند که غنی و مغنی است، فیض او عام است و اگر من آن فیض را (مثلا در زمینه ثزوت ، یا آرامش ، یا ...) به قدر کافی دریافت نمیکنم ، اشکال از خودم است. یعنی گناهانم سد راه فیض الهی شده اند.

در قرآن کریم خداوند دلیل خلقت انس و جن را عبادت , منظور همان تعالی و دست یافتن به قرب الهی توصیف مینماید و در آیاتی دیگر توصیه به یافتن وسیله برای قرب مینماید .

یعنی برپا داشتن نماز , دادن زکات , امر به معروف نهی از منکر , نیکی به والدین , جهاد در راه خدا , اطاعت از اولی الامر , دوری از گناه و ... همگی وسیله اند . کسی که بواسطه رهنمودهای قرآن کریم و پیامبر و اهل بیت ایشان راه صحیح استفاده از این وسایل را آموخته باشد و به آن عمل نماید مقرب میشود.

پس اول اینکه غایت مطلوب خود وسیله نیست مثلا نماز خواندن یا زکات دادن یا نیکی بوالدین و همسایه هدف نیست بلکه غایت مورد نظر در قالب آن وسیله ظهور و بروز پیدا میکند .

رابطه مذکور , رابطه ای است فقط میان عبد و معبود که در آن معبود لوازمی را در اختیار او برای این مسیر قرار میدهد پس اگر هر چه او امر فرموده انجام میدهد مثلا اطاعت از اولی الامر یا نیکی به والدین در طول این عبودیت است .(توحید عبادی)

SHAHINN;938306 نوشت:
سلام علیکم استاد
جهت اطاعت امر شما ، بنده چیزی که به نظرم میرسه رو عرض میکنم، اگر اشکالی دارد تذکر بفرمایید تا تصحیح کنم:

سلام مجدد

از سعی و تلاش و مشارکت عالمانه شما بیدریغانه سپاسگزاریم امیدوارم این سعی و مجاهدت شما مقبول و مشکور باشد. ان شاءالله@};-

[="Arial"]

مشکور;938147 نوشت:
سلام مجدد@};-

1. از هر فرصتی و بهانه ای برای ابراز محبت و عاطفه و جلب توجه او به خودتان استفاده کنید، اگر خودتان و زندگی و همسرتان را دوست دارید، باید قلبتان را برای محبت کردن به او و تقدیم همه عواطف و احساساتتان، پاک و خالص کنید. در این راه، احساس خستگی و ملولی نکنید و حتی در برابر گوشه و کنایه و طعنه های همسرتان و دیگران جا نزنید. صبوری و بردباری و استقامت شما در مسیر محبت و عشق ورزی(این معجون بی بدیل) به همسرتان و حفظ سرمایه زندگیتان نهایتاً جواب خواهد داد.

سلام استاد

میشه به طور مثال بگین چه کارهایی باید انجام بدیم و به طور جز به جز بیان کنین ک ما چجوری میتونیم ابراز محبت کنیم ..از صبح تا شب اگه میشه چن تا مثال بزنین تا خودم تو ذهنم تطبیق بدم

دوم این ک فرمودین خسته نشین تو این راه..میشه خسته نشد یا تنبلی اجازه میده این همه محبت کنی و همینطور انگیزه برای ابراز محبت نداریم اینو چیکار کنیم؟

mmns2001;938310 نوشت:
اگر این شخص به من مراجعه کند و راهکار بخواهد به او میگویم:
شما میتوانید هروز دست به دعا بردارید و هر شب قران بخوانید یا ذکر بگویید یا قران بسر بگیرید و به سر و صورت خود بزنید یا با یاد خدا باشید نماز بخوانید یا به مسجد و کلیسا بروید ولی اینها هیچ کمکی به شما نخواهد کرد

سلام@};-

ادبیات شما در نفی آموزه های دینی ناشی از عدم شناخت شما نسبت به حقیقت مکتب و اسلام عزیز است، اسلام عزیز برای رفع مشکلات صرفا به دعا و توسل و نماز و قرآن توصیه نمی کند بلکه روح دعا و توسل و نماز و قرآنی که مورد سفارش دین است توأم با تدبیر و تلاش و عزم و تصمیم آدمی است. بعبارتی توصیه های دین هم واجد بعد نظری و معنوی و هم عملی و مادی است، اساساً روح دعا و توسل و نماز و قرآن منسلخ از تلاش و حرکت و تدبیر و عمل نیست.

mmns2001;938310 نوشت:
یا میتوانید به فلسفه های موهوم دینی مانند اینکه خدا این زندگی را برای من انتخاب کرده و حتما صلاحی در ان است یا میخواهد من را در اینده پاداش دهد یا خدایی هست که زندگی من را کنترل میکند یا از این قبیل تفکرات روی اورید اینها بصورت موقتی سبب اسودگی خیال میشود چون تصور میکنید در پس این سختی اجری نهفته هست یا اسایشی و زندگی خود را بیهوده و شکست خورده تصور نمیکنید ولی چون واقعیتی و حقیقتی در این تفکر نیست سبب تضاد و تعارض میشود و خرد شما هر دم بر شما بانگ میزند که مشکل هم چنان باقی است و این مشکلات کی تمام میشود و اگر این نوع تفکر غیر واقعی باشد زندگی من شکست خورده بوده و... و هر دم قدرت خرد در شما اسودگی شما را تبدیل به نا ارامی میکند

اتفاقاً انسانی که به فلسفه های دینی و معنوی ادیان اعتقاد دارد خیلی سهل و آسانتر می تواند در برابر کش و قوس و پستی و بلندی های زندگی استقامت بورزد و با مشکلات دست و پنجه نرم کرده و یا صبوری بورزد و از آنسوی آنها که بدلیل الحاد مبتنی بر تفکری چون نگرش شما هستند بدلیل اینکه نمی توانند به درک درستی از مشکلات و سختی ها و شرور زندگی برسند در مواجهه با مشکلات معمولاً کم می آورند و تاب استقامت ندارند و اگر بدلیل پوچ گرایی دست به خودکشی نزنند قطب نمای وجودشان گرفتار افراط و تفریط شده نگرشی کاملاً بدبینانه نسبت به همه امور عالم را اتخاذ می کنند. در چنین وضعیتی، تحقق آن نسخه معنویتی که عاری از نگاه دینی ارائه کردید عملا کارساز نیست.

mmns2001;938310 نوشت:
و سپس بنده راهکارم را میدهم راهکاری عملی و ان راهکار این است :

شما در زندگی نیاز به معنویت دارید

و معنویت ان چیزهایی نیست که در ادیان هست و یا به شما اخوندان و ملایان و کشیشان گفتند معنویت فقط از یک راه حاصل میشود و ان از خود گذشتی بدون چشم داشت هست

و برای این کار نیاز هست به اینکه شما بزرگوارانه برخورد کنید و کسی میتواند بزرگوارانه برخورد کند که بزرگ شده باشد و اگر بزرگ نباشد ونقاب بزرگواری بزند معنویتی برایش حاصل نمیشود

راه بزرگ شدن کم کردن تعصب و لجاجت هست و از بین بردن کینه ها ونفرتها و خاطرات ناخوش که از دورانهای کودکی تا به امروز در ذهن داشتید

راه بزرگ شدن قدرتمند کردن خوداگاهی و ضعیف کردن ناخوداگاهی هست

شما وقتی بزرگ بشوید بزرگورانه به همسرتان نگاه میکنید و با او به روشی دیگر برخورد میکنید و بدون هیچ تلاشی در جهت تغییر او وی خود به خود تغییر میکند چون شما تغییر کردید او تلاش میکند خودش را با شما وقف دهد و زرندگی شما عوض میشود

اگر شما با همسرتان امروز مشکل دارید دلیلش این هست که یک کمبود در رابطه شما وجود دارد یک نقصی که ماجرای طولانی در پشت ان هست که شما و او بی توجه به ان نقص و ماجراهای پشتش دارید زندگی میکنید ولی ان نقص به شما بی توجه نیست و زندگی را هر دم برای شما زهر میکند


کسی که دچار پوچ گرایی و نگاه صد در صد بدبینانه به همه چیز شده چگونه می تواند و بر چه اساسی باید در زندگیش از خودگذشتگی بورزد؟
کسی که متأثر از آن نگاه افراطی و بدبینانه همه هستی خود را حقیر و پایمال شده می بیند چگونه می تواند با دیگران بزرگواری بخرج دهد؟
کسی که همه هستی خود را اسیر تعصب و لجاجت هستی و در شعاع لجاجت دیگران یافته چگونه نفس سرکش خود را از اسارت لجاجت و تعصب رهایی بخشد؟
کسی که با خودناشناسی، خویشتن خویش را اسیر ناخودآگاهی کرده و از شناخت بدیهی ترین حقایق، اعنی نیازمندی خود و بی نیازی خالق هستی بخش محروم است! کجا و چگونه می تواند از خودآگاهی دم بزند و مقیم وادی شناخت حقایق حقه هستی و اوج نیازمندی خود به خالق بی نیاز باشد؟
کسی که پوچ انگار و بدبین نگر است چگونه می تواند به همسرش همچون نگاه لطیف و پاکیزه ای که شما به تصویر کشیدید داشته باشد؟
بله دقیقاً نقصی هست که نمی تواند موجب جذب و انجذاب همسر شود و در مبنای شما این نقص بسا پررنگ تر و واضح تر است، یک کمبود معرفتی که نمی تواند همسر را بعنوان یک همراه و مشارک در دستیابی به سعادت و خوشبختی ببیند.

نقصان و نارسایی که زاییده و نشأت یافته از نوع نگاه ناقص شما به حقایق و معارف حقه الهی، دین و معنویت و آموزه های دینی و متأثر از نوع نگاه بسته و محدود بشری به هستی است! در حالیکه اگر انسان به اورده ها و دستاوردهای دین الهی، دستورات و برنامه های دین باضافه نوع تفکر مبنایی فلسفه های الهی به زندگی و جهان و انسان متمسک باشد و از گذر آن با بهره مندی از عقل و آگاهی و تلاش و تدبیر خویش با استفاده از همه ظرفیت های وجودی اش حرکت کند، قطعاً آرامش و تسکین و توفیق و سعادت دنیا و آخرت بنا به وعده های حق الهی رهین راه او خواهد بود.

سخن آخر، راهکارهای معنوی که شما ناباورانه بنام خودتان ثبت کردید! در جای جای اموزه های دین حقه الهی بنحو کامل تر، دقیق تر و عمیق تر مورد تأکید قرار گرفته و با این رویکرد شما تنها خودتان را از منبع معصومانه و آرامش بخش دین الهی محروم ساخته اید!

موفق باشید ...@};-

مشکور;938465 نوشت:

سلام@};-

ادبیات شما در نفی آموزه های دینی ناشی از عدم شناخت شما نسبت به حقیقت مکتب و اسلام عزیز است، اسلام عزیز برای رفع مشکلات صرفا به دعا و توسل و نماز و قرآن توصیه نمی کند بلکه روح دعا و توسل و نماز و قرآنی که مورد سفارش دین است توأم با تدبیر و تلاش و عزم و تصمیم آدمی است. بعبارتی توصیه های دین هم واجد بعد نظری و معنوی و هم عملی و مادی است، اساساً روح دعا و توسل و نماز و قرآن منسلخ از تلاش و حرکت و تدبیر و عمل نیست.

اتفاقاً انسانی که به فلسفه های دینی و معنوی ادیان اعتقاد دارد خیلی سهل و آسانتر می تواند در برابر کش و قوس و پستی و بلندی های زندگی استقامت بورزد و با مشکلات دست و پنجه نرم کرده و یا صبوری بورزد و از آنسوی آنها که بدلیل الحاد مبتنی بر تفکری چون نگرش شما هستند بدلیل اینکه نمی توانند به درک درستی از مشکلات و سختی ها و شرور زندگی برسند در مواجهه با مشکلات معمولاً کم می آورند و تاب استقامت ندارند و اگر بدلیل پوچ گرایی دست به خودکشی نزنند قطب نمای وجودشان گرفتار افراط و تفریط شده نگرشی کاملاً بدبینانه نسبت به همه امور عالم را اتخاذ می کنند. در چنین وضعیتی، تحقق آن نسخه معنویتی که عاری از نگاه دینی ارائه کردید عملا کارساز نیست.

کسی که دچار پوچ گرایی و نگاه صد در صد بدبینانه به همه چیز شده چگونه می تواند و بر چه اساسی باید در زندگیش از خودگذشتگی بورزد؟
کسی که متأثر از آن نگاه افراطی و بدبینانه همه هستی خود را حقیر و پایمال شده می بیند چگونه می تواند با دیگران بزرگواری بخرج دهد؟
کسی که همه هستی خود را اسیر تعصب و لجاجت هستی و در شعاع لجاجت دیگران یافته چگونه نفس سرکش خود را از اسارت لجاجت و تعصب رهایی بخشد؟
کسی که با خودناشناسی، خویشتن خویش را اسیر ناخودآگاهی کرده و از شناخت بدیهی ترین حقایق، اعنی نیازمندی خود و بی نیازی خالق هستی بخش محروم است! کجا و چگونه می تواند از خودآگاهی دم بزند و مقیم وادی شناخت حقایق حقه هستی و اوج نیازمندی خود به خالق بی نیاز باشد؟
کسی که پوچ انگار و بدبین نگر است چگونه می تواند به همسرش همچون نگاه لطیف و پاکیزه ای که شما به تصویر کشیدید داشته باشد؟
بله دقیقاً نقصی هست که نمی تواند موجب جذب و انجذاب همسر شود و در مبنای شما این نقص بسا پررنگ تر و واضح تر است، یک کمبود معرفتی که نمی تواند همسر را بعنوان یک همراه و مشارک در دستیابی به سعادت و خوشبختی ببیند.

نقصان و نارسایی که زاییده و نشأت یافته از نوع نگاه ناقص شما به حقایق و معارف حقه الهی، دین و معنویت و آموزه های دینی و متأثر از نوع نگاه بسته و محدود بشری به هستی است! در حالیکه اگر انسان به اورده ها و دستاوردهای دین الهی، دستورات و برنامه های دین باضافه نوع تفکر مبنایی فلسفه های الهی به زندگی و جهان و انسان متمسک باشد و از گذر آن با بهره مندی از عقل و آگاهی و تلاش و تدبیر خویش با استفاده از همه ظرفیت های وجودی اش حرکت کند، قطعاً آرامش و تسکین و توفیق و سعادت دنیا و آخرت بنا به وعده های حق الهی رهین راه او خواهد بود.

سخن آخر، راهکارهای معنوی که شما ناباورانه بنام خودتان ثبت کردید! در جای جای اموزه های دین حقه الهی بنحو کامل تر، دقیق تر و عمیق تر مورد تأکید قرار گرفته و با این رویکرد شما تنها خودتان را از منبع معصومانه و آرامش بخش دین الهی محروم ساخته اید!

موفق باشید ...@};-


شعار ندهید
درخت را از میوهایش باید شناخت
میوهای اسلام عزیز طالبان و داعش هستند

فاتح;938415 نوشت:
اما بعد

اتفاقا نظر فالگیرها هم همین است . نمیدانم اینها از کجا این چیزها را میدانند .

مگر برخورد بزرگورانه تلاشی برای تغئیر نیست ؟


نه نیست
برخورد بزرگوارانه از یک ارامش روانی میاید و ربطی به تغییر ندارد
در حقیقت این شخص باید خودش را تغییر دهد نه شوهرش را

فاتح;938413 نوشت:
سلام علیکم

خب شما اگر برای مشاور دینی به مشاوران سایت مراجعه کنید بد نیست . برخورد انفعالی و مطلق در برابر مشکلات خلاف دستورات قرآن کریم و تبئین نبوی و ائمه اطهار است .

اما در مورد پذیرش آن سختی ای که اجری در آن نهفته

اولا هر سختی ای که در آن اجر نیست و پذیرشش بدتر از آن . چه بسا سختی هائی هستند که خودشان گناه هستند و پذیرش و سر تسلیم پائین آوردن در برابرش عین گناه و ضلالت است مثل پذیرش و تسلیم در برابر ظلم جهالت و کفر

ثانیا سختی ای که ماجور است سختی است که فرد مومن در عین اینکه تلاش خود را بدون قطع امید از رحمت خداوند ادامه میدهد .. بواسطه مشکلات سختی راه از مسیر صحیح منحرف نمیشود و مرتکب گناه نمیگردد . این وجه سختی سختی ماجور میتواند باشد و پذیرشش در آن شرایط کار فرد مومن است که انتظار پاداش دنیوی و اخروی هم حق اوست . (عقل هم این را تائید میکند که اگر از مسیر الهی خارج شود و مرتکب خلافی گردد بر مشکلاتش افزوده میگردد و مشکل اصلی هم پیچیده تر میشود )

او دعا هم میکند قرآن هم میخواند و خداوند هم ان شاء الله موانع را از سر راه او بر میدارد و یا راه دیگری برایش باز میکند .


دعا کردن او بی فایده هست و خدا نه برای او نه برای هیچ کس دیگر کاری نمیکند
این اوج غرور و خود محوری دینداران هست که گمان میکنید خدا برای انها کمک میکند

mmns2001;938466 نوشت:
شعار ندهید
درخت را از میوهایش باید شناخت
میوهای اسلام عزیز طالبان و داعش هستند

سلام@};-

البته در شرایطی که علیرغم آشکار و شناسا بودن تاریخچه پیدایش و ماهیت نظری و عملی فسادآلود وهابیت (طالبان و داعش و ...) بسیاری را می بینیم که از این نطفه های ناپاک و حرام و میوه های فاسد و فانتزی حمایت می کنند، همین اندازه که شما به فساد آنها واقف هستید جای شکر دارد!

البته اشتباه شما از زاویه دیگری است که شجره طیبه اسلام عزیز با آنهمه میوه های پاک و تمیز و طیب و طاهر را نمی بینید و میوه های درخت اسلام را در طالبان و داعش محدود می کنید؟! در حالیکه اساساً همانطور که در کنار صدها و هزاران میوه تر و تازه و پاکیزه یک درخت، برخی میوه های آن، ممکن است تحت شرایطی فاسد شود و یا حتی برخی میوه ها اساساً منبعث از ان درخت نباشد بلکه بصورت ساختگی و فانتزی به شاخه های درخت چسبانیده شوند! میوه فاسد وهابیت و طالبان و داعش از همین سنخ است، یا باید آنها را میوه فاسد همان درخت تلقی کنیم و یا میوه هایی فانتزی و ساختگی و نطفه های فاسد تلقیح شده!

موفق باشید ...@};-

guest;938464 نوشت:
سلام استاد

میشه به طور مثال بگین چه کارهایی باید انجام بدیم و به طور جز به جز بیان کنین ک ما چجوری میتونیم ابراز محبت کنیم ..از صبح تا شب اگه میشه چن تا مثال بزنین تا خودم تو ذهنم تطبیق بدم


سلام مجدد@};-

وقتی می گوییم در زندگی مشترک باید هر دو طرف با همه وجود به همدیگر محبت کنند، عاطفه بورزند و ... یعنی نباید حتی لحظه ای و از موضوعی از ذکر و فکر محبت ورزی به همسر غفلت ورزید! هر امری می تواند بهانه محبت ورزیدن باشد! حتی اگر یک طرف کفه زندگی (یکی از زوجین) بطور کلی و یا در مقطعی دچار غفلت و تغافل شد طرف دیگر نباید در عزم و جزم و تصمیم و عملش خللی وارد شود. این رشته را می توان در سه سطح پیگیری کرد:

1. محبت قلبی: وقتی زن و مرد از اساس، زندگی و همسرشان را قلباً و جانا دوست دارند باید تمام همتشان بر این مدار استوار باشد که هر کاری که برای همسرش انجام می دهد از عمق جان و قلب و از سر محبت و عشق باشد، این یعنی خلوص در عشق ورزی و محبت! یعنی دلدادگی و صفا! یعنی نهایت ایثار و از خودگذشتگی! یعنی اوج خیرخواهی و گذشت! یعنی ترک همه منیت ها و منت ها! یعنی تمسک واقعی به عشق و محبت خدایی! و ... . در چنین حالتی که البته نیاز به تلاش و مجاهدت؛ مراقبت و حساب کشی مداوم نفس و البته دعا و توسل و طلب توفیق از خدای سبحان و اهل بیت (ع) دارد و علیرغم دشواریها لکن، قابل تحصیل است. هم نفس انسان به مراتب بزرگی و تعالی و طی مراحل تقوا دست می یابد و هم واجد قدرت های نفسانی (تصرف و نفوذ)، به تعبیری روحیه کاریزماتیک معنوی دست می یابد و از آنجا رابطه و تعامل قلوب و ارواح بیش از رابطه و تعامل جسم و مادیت است، خیلی زود موجب جذب و انجذاب روح همسر و دیگر ارواح پیرامونی می شود و به تعبیر قرآن محبوب قلبها می شود. قوله کریم: [=book antiqua]"[=book antiqua]إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ [=book antiqua]بدرستی کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، خدای رحمان برای آنها محبتی قرارخواهد داد."(مریم، آیه 96) این رویکرد محبت قلبی اگر در ساختار روح فردی شکل بگیرد همه ذره ذره وجودش را مبتنی بر محبت و احترام و عشق و دلدادگی به همسر استوار می سازد.

2. محبت زبانی: زن و مرد علاوه بر تلاش و مجاهدت برای کسب سطح قبلی محبت، در مقام زبان و گفتار، تمام تلاششان را مصروف این کنند که در مقام گفتگو و سخن گفتن ذره ای از شأن محبت و احترام و تکریم یکدیگر غفلت نورزند و ادبیات گفتاری و نوشتاری شان در فضای حقیقی و مجازی و در خلوت و جلوت در اوج محبت و احترام و عشق ورزی باشد. کمتر از عزیزم، جانم، عشقم، آقا، خانومم، دلبندم و ... بر زبان جاری نکنند! در خلوت و جلوت (در حضور جمع) از یکدیگر خرده نگیرند! و در حضور و غیبت، خوبیهای هم را متذکر شوند! زبان تشکر و تقدیر از زحمات و خوبیهای یکدیگر را تمرین نموده برجسته سازند! خصوصاً در نزد خانواده همسر همیشه خوبیها و بزرگواری های همسرشان را بیان کنند و از خرده گیری و زبان شکایت پرهیز کنند زیرا بی شک اطرافیان مواضع شما را به گوش همسرتان می رسانند! از ادامه دار کردن گلایه و شکایت و بگو مگوها بشدت احتراز کنند! و هر دو طرف سعی کنند به نظرات یکدیگر احترام گذاشته و حداقل در بحثها و مجادلات، یک طرف کوتاه بیاید! و ... . در این مجال اگر حتی یکطرف از رعایت شئون خود غفلت ورزید نمی تواند بهانه و عذری برای طرف مقابل برای مقابله به مثل باشد زیرا اگر آنچه گفتیم از یکسو پسندیده و مطلوب و منطبق با اصول انسانیت است و از سوی دیگر اگر بداخلاقی و بدزبانی طرف مقابل ناپسند و زشت است، تمسک زن یا مرد به آن اصول زیبای انسانی پسندیده و رفتار مشابه یعنی بداخلاقی و بدزبانی از طرفی که متوجه و آگاه است ناپسند و دور از شأن است. بعلاوه اینکه اگر قصد و عزم بر اصلاح طرف بداخلاق و بدزبان باشد با خوش زبانی و احترام و تکریم و رعایت شئون انسانی امکان پذیر است و قطعاً رفتار مقبل به مثل آتش اختلاف و بداخلاقی و بدزبانی را بیش از گذشته تشدید خواهد کرد.

3. محبت عملی و رفتاری: در این مقام نیز، زن و مرد باید تمام تلاش و همت خود را مصروف و متوجه این مطلب کنند که جز احترام و تکریم و تمکین از ایشان صادر نشود. که به مواردی بصورت تیتروار اشاره می کنیم: تلاش برای کمک و مشارکت به یکدیگر در امور زندگی، همراهی و همدلی در امور زندگی، تمرین روحیه خدمت خالصانه به هم، تمرین روح اطاعت ورزی و رعایت حقوق طرفین، همفکری در کارهای فردی و اجتماعی، تمرکز و جهت دادن زندگی بر مبنای تصمیم گیری و خرد جمعی، تقسیم وظایف و شأن بخشی به هم، عدم دخالت تخریب گرایانه در حیطه شرح وظایف یکدیگر، تمرین احترام عملی با تقدیم میدان نظر و عمل به یکدیگر، تمرین گذشت و اغماض با نادیده گرفتن اشتباهات یکدیگر، تمرین اجازه گرفتن برای ارائه پیشنهاد و اظهارنظر، فرصت دادن به هم برای انتقاد سازنده و خیرخواهانه، تجلیل از کارهای خوب هم در حضور جمع، ایجاد نظم در امور زندگی، پرهیز از بی توجهی به خواسته های مشروع همسر، رعایت تعهد و صداقت در جزء جزء مسائل زندگی، و بنا کردن زندگی بر پایه دیانت و اخلاق و معنویت و ...

در همه این امور هر دو طرف موظف و مسئولند و چنانکه گفتیم با وجود غفلت یکطرف، تکلیف از طرف دیگر ساقط نمی شود.

موفق باشید ...@};-

مشکور;938471 نوشت:

سلام@};-

البته در شرایطی که علیرغم آشکار و شناسا بودن تاریخچه پیدایش و ماهیت نظری و عملی فسادآلود وهابیت (طالبان و داعش و ...) بسیاری را می بینیم که از این نطفه های ناپاک و حرام و میوه های فاسد و فانتزی حمایت می کنند، همین اندازه که شما به فساد آنها واقف هستید جای شکر دارد!

البته اشتباه شما از زاویه دیگری است که شجره طیبه اسلام عزیز با آنهمه میوه های پاک و تمیز و طیب و طاهر را نمی بینید و میوه های درخت اسلام را در طالبان و داعش محدود می کنید؟! در حالیکه اساساً همانطور که در کنار صدها و هزاران میوه تر و تازه و پاکیزه یک درخت، برخی میوه های آن، ممکن است تحت شرایطی فاسد شود و یا حتی برخی میوه ها اساساً منبعث از ان درخت نباشد بلکه بصورت ساختگی و فانتزی به شاخه های درخت چسبانیده شوند! میوه فاسد وهابیت و طالبان و داعش از همین سنخ است، یا باید آنها را میوه فاسد همان درخت تلقی کنیم و یا میوه هایی فانتزی و ساختگی و نطفه های فاسد تلقیح شده!

موفق باشید ...@};-


از همان ابتدا میوها فاسد بودند تا امروز چون اساس ایدولوژی مشکل دارد
ببینید بنده بعنوان شخصی که بیشتر ادیان را برسی کردم از ادیان خاور دور تا ادیان امریکا جنوبی اسلام را نه تنها کاملترین و بهترین دین نیافتم بلکه بالعکس خطرناکترین دین برای بشریت میدانم
البته بنده خودم هم بچه مسلمان هستم و پدرانم و اقوامم از اخوندان صاحب نام دین بوده اند ولی راه اشتباه رفتند متاسفانه و من بجهت اینکه انها اشتباه رفته اند نمیتوانم حقایق را لاپوشانی کنم و خرد را باطل کنم
در متن این دین دستورهای غیر مدنی هست و تشویق به غرایز مخرب بشری

mmns2001;938500 نوشت:
از همان ابتدا میوها فاسد بودند تا امروز چون اساس ایدولوژی مشکل دارد
ببینید بنده بعنوان شخصی که بیشتر ادیان را برسی کردم از ادیان خاور دور تا ادیان امریکا جنوبی اسلام را نه تنها کاملترین و بهترین دین نیافتم بلکه بالعکس خطرناکترین دین برای بشریت میدانم
البته بنده خودم هم بچه مسلمان هستم و پدرانم و اقوامم از اخوندان صاحب نام دین بوده اند ولی راه اشتباه رفتند متاسفانه و من بجهت اینکه انها اشتباه رفته اند نمیتوانم حقایق را لاپوشانی کنم و خرد را باطل کنم
در متن این دین دستورهای غیر مدنی هست و تشویق به غرایز مخرب بشری

سلام@};-

اتفاقاً بر عکس، بدلیل جامعیت و کمال آموزه های دین اسلام، بهترین میوه ها را از لحاظ کیفی بعنوان انسانهایی کامل در مقاطع مختلف، تقدیم بشریت کرده است! امامان معصوم (ع) که شاگردان خاص و درجه یک مکتب اسلام و تربیت یافتگان فرهنگ قرآن و سنت نبی (ص) بوده اند. صحابه خالصی نظیر سلمان، اباذر، عمار، مقداد، اویس قرنی و بسیاری دیگر که در زمان حیات پیامبر (ص) با همه وجودشان از ساحت دین اسلام حمایت کردند چه انها که جان عزیزشان را تقدیم این راه کردند و چه آنها که بر سر عهد و پیمانی که با پیامبر بستند ثابت قدم باقی مانده و از علی و اولاد علی(ع) که جانشینان بر حق پیامبر (ص) بودند تبعیت و پیروی کردند. و نیز یاران و شاگردان خاص اهل بیت (ع) که با همه وجودشان از مکتب حق اهل بیت (ع) در برابر خط انحرافی دفاع نموده و حاضر نشدند برای اعتباریات و مطامع پست دنیا نظیر اسم و رسم و نام و نان، تن به خواری و ذلت بدهند. از یاران و تربیت یافتگان خاص امیرمؤمنان علی (ع) گرفته تا یاران خاص اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا، تا شاگردان خاص مکتب امام باقر و امام صادق و شاگردان دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) تا عالمان و محدثان و متکلمان دینی و یاران و منتظران حضرت حجت (عج) که در زمانه غیبت شاگردان مکتب امام عصر عج بوده و در طول تاریخ غیبت تا کنون از ساحت دین و ارزشهای الهی دین مبین اسلام و معارف حقه قرآن و اهل بیت دفاع جانانه کرده اند.

الحق والانصاف، اینان میوه های راستین دین مبین اسلام و تربیت یافتگان مکتب قرآن و اهل بیت اند و متأسفانه دیگرانی که ازین خط و صراط مستقیم منحرف شده اند تحت تأثیر خط انحرافی ایجاد شده در مکتب اسلام عزیز، با اختیار خود و یا تحت تأثیر تبلیغات اربابان گمراهی و سد کنندگان راه حقیقت، مسیر فساد را بر صلاح برگزیده اند.

ناگفته نماند سنت الهی و اسلام دین اجبار و اکراه نیست که به اراده تکوینی خداوند و جبر دین، بخواهد همه میوه ها (مسلمانان و مدعیان مسلمانی) را در مسیر صلاح و کمال تسلیم و مستقر سازد. بلکه در دایره امتحان الهی و سنت اختیار و آزادی، بشر باید با شناخت و آگاهی راه صلاح یا فساد را برگزیند، از اینرو وضعیتی که در جامعه اسلامی مشاهده می کنیم (وجود صالحان و مفسدان) امری طبیعی و موافق سنت های الهی است.

این فضا اقتضای این بحث را نداشته و با موضوع تایپیک مرتبط نیست اما اگر مدعی تحقیق و تطبیق اصولی بین الادیان و مذاهب هستید خوشحال می شویم نتیجه بخشی از تحقیقاتتان را در تایپیکی به بحث بگذارید تا در خصوص مدعیات شما گفتگو کنیم. تحقیقات زیادی در باره حقانیت و دلایل برتری اسلام بر دیگر ادیان و مکاتب نگاشته شده که توصیه می کنم مقاله زیر را مطالعه کنید. و در صورتیکه احیاناً پرسش یا ابهامی داشتید در تایپیکی مستقل طرح و پیگیری کنید و مسیر این تایپیک را از موضوع آن منحرف نکنید.

دلایل برتری دین اسلام؟ چرا اسلام؟ انحرافات عهدین؟

در پایان لازم بذکر است شناخت حقانیت دین حقه تنها از مسیر بررسی یک جهت ممکن نیست بلکه باید تمام ارکان و ابعاد دین را بصورت سیستمی بررسی و با دیگر ادیان مقایسه نمود. 1. اعتقادات و مبانی بنیادین دین. 2. احکام و آموزه های دین. 3. آموزه های معرفتی و اخلاقی. 4. عملکرد جامعه اسلامی. بعضی به غلط بدون توجه به رویکردها، آموزه ها و مبانی دین، بر اساس عملکرد پیروان آن دین، در باره حقانیت آن دین قضاوت می کنند! بعضی صرفاً به سراغ آموزه ها و احکام می روند و بصورت موردی انگشت بر برخی احکام نهاده و تلاش می کنند بدون آنکه به اصول و لوازم روش فهم پذیری دین علم و آگاهی داشته باشند با عقل محدود خود معارف دین را تفسیر به رأی کنند! در حالیکه حوزه فهم و تفسیر دین مسیری علمی، تخصصی و اجتهادی است، چنانکه در هر علمی باید متخصصان و عالمان آن عرصه اظهار نظر کنند، فهم قرآن و حدیث و دیگر مبانی دین روشمند و تخصصی است و هر کسی نمی تواند بدون بضاعت علمی به زعم خودش به فهم و درک درست و مقرون به صوابی برسد.

دین شناسی و مطالعه تطبیقی بین الادیان امروزه بعنوان یک رشته علمی در حوزه مباحث دین شناسی و علم کلام مطرح است و بدون تسلط نسبی همه جانبه بر علوم اسلامی و آشنایی با لوازم این قبیل علوم، نمی توان انتظار دستیابی به نتیجه ای مطلوب را داشت، بی شک، کسانی که بدون مجهز بودن به لوازم این علوم وارد این وادی می شوند به گمراهی کشانیده می شوند.

مجدداً تصریح می کنم، صرف ادعا مشکلی را حل نمی کند، ده ها و صدها از همین قسم اشکالاتی که شما به آموزه های اسلام نسبت می دهید توسط مستشرقین و مخالفان اسلام در قالب شبهه و اشکال، مطرح شده و پاسخهای محکمی در همین سایت و در دیگر مراکز پاسخگویی به شبهات داده شده است! اگر در خصوص مواردی اشکال یا شبهه ای دارید می توانید در تایپیکی مستقل طرح و پاسخ تان را دریافت کنید.

لطفاً خارج از موضوع تایپیک، پست نگذارید. با تشکر@};-

[="Arial Black"][="Blue"]

mmns2001;938466 نوشت:
درخت را از میوهایش باید شناخت
میوهای اسلام عزیز طالبان و داعش هستند

هر درختی علاوه بر میوه ، آفت هایی هم دارد.
طالبان و داعش، آفت های اسلام عزیز هستند نه میوه های آن.
میوه های آن امثال حزب الله لبنان هستند که رژیم صهیونیستی با آن همه ادعا و امکانات نظامی و حمایتهای آمریکا و ... از پس آنها بر نمیآید.[/]

سلام و ادب@};-

در پست 35 تذکر دادیم و از کاربران محترم تقاضا کردیم از ارسال مطالب خارج از موضوع تایپیک خودداری کنند، اما گویا کاربر محترم mmns2001 مایل هستند با طرح موضوعات خارج از عنوان تایپیک، بحث را به حاشیه بکشانند. از همه کاربران محترمی که بدلیل عدم ارتباط یادداشتهایشان با عنوان تایپیک حذف شد، پوزش می طلبم.

پیشتر به کاربر محترم mmns2001 تذکر دادم که می توانید سؤالات و ابهامات خودتان را در تایپیک مستقلی طرح و پیگیری کنید. تکرار انحراف دادن به عنوان تایپیک قطعاً به مدیریت سایت گزارش خواهد شد.

موفق باشید ...@};-

مشکور;938485 نوشت:
سلام مجدد

وقتی می گوییم در زندگی مشترک باید هر دو طرف با همه وجود به همدیگر محبت کنند، عاطفه بورزند و ... یعنی نباید حتی لحظه ای و از موضوعی از ذکر و فکر محبت ورزی به همسر غفلت ورزید! هر امری می تواند بهانه محبت ورزیدن باشد! حتی اگر یک طرف کفه زندگی (یکی از زوجین) بطور کلی و یا در مقطعی دچار غفلت و تغافل شد طرف دیگر نباید در عزم و جزم و تصمیم و عملش خللی وارد شود. این رشته را می توان در سه سطح پیگیری کرد:

1. محبت قلبی: وقتی زن و مرد از اساس، زندگی و همسرشان را قلباً و جانا دوست دارند باید تمام همتشان بر این مدار استوار باشد که هر کاری که برای همسرش انجام می دهد از عمق جان و قلب و از سر محبت و عشق باشد، این یعنی خلوص در عشق ورزی و محبت! یعنی دلدادگی و صفا! یعنی نهایت ایثار و از خودگذشتگی! یعنی اوج خیرخواهی و گذشت! یعنی ترک همه منیت ها و منت ها! یعنی تمسک واقعی به عشق و محبت خدایی! و ... . در چنین حالتی که البته نیاز به تلاش و مجاهدت؛ مراقبت و حساب کشی مداوم نفس و البته دعا و توسل و طلب توفیق از خدای سبحان و اهل بیت (ع) دارد و علیرغم دشواریها لکن، قابل تحصیل است. هم نفس انسان به مراتب بزرگی و تعالی و طی مراحل تقوا دست می یابد و هم واجد قدرت های نفسانی (تصرف و نفوذ)، به تعبیری روحیه کاریزماتیک معنوی دست می یابد و از آنجا رابطه و تعامل قلوب و ارواح بیش از رابطه و تعامل جسم و مادیت است، خیلی زود موجب جذب و انجذاب روح همسر و دیگر ارواح پیرامونی می شود و به تعبیر قرآن محبوب قلبها می شود. قوله کریم: "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ بدرستی کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، خدای رحمان برای آنها محبتی قرارخواهد داد."(مریم، آیه 96) این رویکرد محبت قلبی اگر در ساختار روح فردی شکل بگیرد همه ذره ذره وجودش را مبتنی بر محبت و احترام و عشق و دلدادگی به همسر استوار می سازد.

2. محبت زبانی: زن و مرد علاوه بر تلاش و مجاهدت برای کسب سطح قبلی محبت، در مقام زبان و گفتار، تمام تلاششان را مصروف این کنند که در مقام گفتگو و سخن گفتن ذره ای از شأن محبت و احترام و تکریم یکدیگر غفلت نورزند و ادبیات گفتاری و نوشتاری شان در فضای حقیقی و مجازی و در خلوت و جلوت در اوج محبت و احترام و عشق ورزی باشد. کمتر از عزیزم، جانم، عشقم، آقا، خانومم، دلبندم و ... بر زبان جاری نکنند! در خلوت و جلوت (در حضور جمع) از یکدیگر خرده نگیرند! و در حضور و غیبت، خوبیهای هم را متذکر شوند! زبان تشکر و تقدیر از زحمات و خوبیهای یکدیگر را تمرین نموده برجسته سازند! خصوصاً در نزد خانواده همسر همیشه خوبیها و بزرگواری های همسرشان را بیان کنند و از خرده گیری و زبان شکایت پرهیز کنند زیرا بی شک اطرافیان مواضع شما را به گوش همسرتان می رسانند! از ادامه دار کردن گلایه و شکایت و بگو مگوها بشدت احتراز کنند! و هر دو طرف سعی کنند به نظرات یکدیگر احترام گذاشته و حداقل در بحثها و مجادلات، یک طرف کوتاه بیاید! و ... . در این مجال اگر حتی یکطرف از رعایت شئون خود غفلت ورزید نمی تواند بهانه و عذری برای طرف مقابل برای مقابله به مثل باشد زیرا اگر آنچه گفتیم از یکسو پسندیده و مطلوب و منطبق با اصول انسانیت است و از سوی دیگر اگر بداخلاقی و بدزبانی طرف مقابل ناپسند و زشت است، تمسک زن یا مرد به آن اصول زیبای انسانی پسندیده و رفتار مشابه یعنی بداخلاقی و بدزبانی از طرفی که متوجه و آگاه است ناپسند و دور از شأن است. بعلاوه اینکه اگر قصد و عزم بر اصلاح طرف بداخلاق و بدزبان باشد با خوش زبانی و احترام و تکریم و رعایت شئون انسانی امکان پذیر است و قطعاً رفتار مقبل به مثل آتش اختلاف و بداخلاقی و بدزبانی را بیش از گذشته تشدید خواهد کرد.

3. محبت عملی و رفتاری: در این مقام نیز، زن و مرد باید تمام تلاش و همت خود را مصروف و متوجه این مطلب کنند که جز احترام و تکریم و تمکین از ایشان صادر نشود. که به مواردی بصورت تیتروار اشاره می کنیم: تلاش برای کمک و مشارکت به یکدیگر در امور زندگی، همراهی و همدلی در امور زندگی، تمرین روحیه خدمت خالصانه به هم، تمرین روح اطاعت ورزی و رعایت حقوق طرفین، همفکری در کارهای فردی و اجتماعی، تمرکز و جهت دادن زندگی بر مبنای تصمیم گیری و خرد جمعی، تقسیم وظایف و شأن بخشی به هم، عدم دخالت تخریب گرایانه در حیطه شرح وظایف یکدیگر، تمرین احترام عملی با تقدیم میدان نظر و عمل به یکدیگر، تمرین گذشت و اغماض با نادیده گرفتن اشتباهات یکدیگر، تمرین اجازه گرفتن برای ارائه پیشنهاد و اظهارنظر، فرصت دادن به هم برای انتقاد سازنده و خیرخواهانه، تجلیل از کارهای خوب هم در حضور جمع، ایجاد نظم در امور زندگی، پرهیز از بی توجهی به خواسته های مشروع همسر، رعایت تعهد و صداقت در جزء جزء مسائل زندگی، و بنا کردن زندگی بر پایه دیانت و اخلاق و معنویت و ...


سلام عزیزان@};-

مواردی را که در پست قبل تحت عنوان سطوح سه گانه محبت بیان کردیم بعنوان نمونه بنحوی جزیی تر و مصداقی تر بیان می کنیم:

زنان بیشترین تاثیرپذیری را از طریق ابزار شنیداری شان دریافت می کنند برخلاف مردان که از ناحیه ابزار دیداری تاثیرپذیرترند. زن بیشترین نقش را در آرامش بخشی، تسکین و گرمابخشی کانون خانواده بر عهده دارد. و مرد نیز می تواند در این عرصه کمک کار همسرش باشد. برخی ادبیات زبانی و قلبی و بعض رفتارهای زوجین در حفظ آرامش، تقویت روحیه و سازندگی خانواده بسیار موثر است که اجمالاً به نمونه هایی اشاره می کنیم:

اول. شکرگزاری: همه ما با تقدیر و تشکر روحیه مضاعف می گیریم، تمرین کنیم با زبان و رفتارمان مراتب سپاس خود را به همسرمان ابراز کنیم. مثلا: واقعا از تو متشکرم، امیدوارم بتونم لطفت رو جبران کنم، شما همیشه منو شرمنده میکنی، چطور میتونم محبتت رو جبران کنم، خدا رو شکر می کنم همسری مثل تو دارم و ...

دوم. محبت: نگاه محبت آمیز و دست نوازش و عطوفت بر سر و روی همسر کشیدن و استفاده از کلمات محبت زا نظیر دوستت دارم، عزیزم، جانم، عشقم و ... بیشترین آرامش و امید را به جان همسر تزریق می کند.

سوم. احترام: شاید مهمتر از دو رکن قبلی ادبیات و رفتار توام با احترام و تکریم شخصیت همسر چه در خانه و چه بیرون خانه و چه در حضور و غیبت همسر در ایجاد و تقویت دلبستگی طرفین موثر است و خستگی ناشی از کار سنگین خانه و بیرون را زائل می کند.

چهارم. توجه و گوش سپردن: یکی از نیازهای زن و مرد، در کانون خانواده، نیاز به توجه و همصحبتی است، تنها شنیدن کافی نیست بطور کلی انسان چه زن و چه مرد بیش از شنیدن به توجه و احساس حضور نیاز دارد، اینکه هنگام سخن گفتن همسر، مشغول کار خودمان باشیم و فقط بگوییم می شنوم، وضعیتی شکننده برای طرف مقابل است. توجه داشته باشیم، هیچ کاری مهمتر و اساسی تر از توجه و وقت گذاشتن برای خانواده، همسر و فرزندان نیست. امور دیگر در رتبه بعدی اند.

پنجم: اغماض و گذشت: انسان ممکن است خطا کند چنانکه خودمان خطا می کنیم، این امکان از همسر و فرزندانمان منتفی نیست، با افشای مکرر خطای دیگران و بدرفتاری و عصبانیت، در حقیقت شخصیت آنها را لگدکوب و کانون خانه را ناآرام کرده ایم در حالیکه اغماض و گذشت در حالیکه آنها متوجه شده اند که ما فهمیدیم روح آنها را منفعل و مترصد سازندگی می کند. در پی تکرار خطا گاهی یک تذکر لسانی و یا اظهار ناراحتی به ناپسند بودن آن رفتار و یادآوری این نکته که از شأن و منزلت شما بعید بود بسیار در حل مشکل راهگشاست. با افشاگری و برخورد مکرر در برابر اشتباهات همسر و فرزندانمان روح خلاقیت و اعتماد بنفس را در آنها نخشکانیم.

ششم. مساعدت در کارها: یکی از جمله رفتارهای تاثیرگزار برای طرفین و همه اعضای خانواده، کمک و مساعدت به همدیگر است. علاوه بر ثواب و فضیلت بسیاری که در روایات برای کار خانه و کمک به همسر گفته شده، گاهی مشارکت مرد در کارهای خانه، احساس آرامش و امید و واجدیت پشتوانه ای قوی را در جان همسر تزریق می کند، صمیمیت بین ایشان را تقویت و در تربیت فرزندان بسیار موثر است.

ادامه دارد ...@};-

سلام

شکر، یکی از موضوعات کلیدی، ناب و نادر است که علی‌رغم شهرت فراوانی که دارد، کسانی که از این صفت خوب برخوردارند، کم تعداد هستند.

پروردگار عالم در مورد کم بودن چنین صفتی گله‌مند شده و گلۀ خود را ابراز می‌کند که قلیل من عبادی الشکور.

شکر، هم می‌تواند بر آرامش درونی فرد مؤثر باشد و هم بر روابط اجتماعی او و مهمتر اینکه رابطه ما را با پروردگار عالم تنظیم می‌کند.

ما چه روحیه‌ای نسبت به پروردگار داشته باشیم تا بهترین رابطه را با پروردگار عالم برقرار کنیم؟ بهترین جواب به این سؤال، شکر است.

شکر علاوه بر اینکه رابطه ما را با خدا تنظیم می‌کند، رابطه ما را با خودمان و با دیگران نیز تنظیم می‌کند.

غیر از طریق شکر، محال است کسی بتواند به قرار، آرامش، طمأنینه، تعادل و سکینه برسد.

شکر، ویژگی‌های منحصر به فردی در میان اعمال و وظایف ما دارد که در خلال این دوازده جلسه می‌توان شناخت بهتری از آن به دست آورد.

حسرت گذشته و یأس از آینده، دو تیغ نابودکننده

حسرت، گذشتۀ انسان را نابود می‌کند و یأس، آینده را از بین می برد.

شکر گذشته را زنده می‌کند و امید آینده را؛ با شکر گذشته و امید به لطف خدا در آینده حیات مضاعف نصیب انسان می‌شود.

ویژگی برتر دعای عرفه

یکی از ویژگی های خاص دعای عرفه این است که بیش از ادعیه دیگر دعای شکر است.

به بخش هایی از شکر می‌پردازند که کمتر کسی به آن توجه می‌کند.

ایشان نعمت های الهی که قبل از تولد و نعمت های شخصی، جسمی و فکری را بیان می‌کند.

تصور عمومی از دعا شکایت کردن است، و اگر کسی بخواهد این تصور را کنار بگذارند،

می‌تواند در دعای عرفه تمرین شکر کند. و می توان شخصیت اباعبد الله(ع) را در دعای عرفه شناخت که حضرت چقدر روحیه شاکرانه داشتند.

بهترین شکر، شکر عملی است. اتفاقا اباعبد الله(ع) با همۀ وجود، و با تمام قطعات وجودش خدا را شکر کرد...

خلاصه یکی از جلسات :

http://s8.picofile.com/d/8302705076/77be31af-7d5e-45af-90d0-88a99e503fb0/920819_Panahian_Shokr_07_18k_1_.mp3

مشکور;938538 نوشت:
سلام و ادب@};-

در پست 35 تذکر دادیم و از کاربران محترم تقاضا کردیم از ارسال مطالب خارج از موضوع تایپیک خودداری کنند، اما گویا کاربر محترم mmns2001 مایل هستند با طرح موضوعات خارج از عنوان تایپیک، بحث را به حاشیه بکشانند. از همه کاربران محترمی که بدلیل عدم ارتباط یادداشتهایشان با عنوان تایپیک حذف شد، پوزش می طلبم.

پیشتر به کاربر محترم mmns2001 تذکر دادم که می توانید سؤالات و ابهامات خودتان را در تایپیک مستقلی طرح و پیگیری کنید. تکرار انحراف دادن به عنوان تایپیک قطعاً به مدیریت سایت گزارش خواهد شد.

موفق باشید ...@};-


درود
البته از بحث تاپیک خارج شدیم ولی بنده فقط پاسخ دهنده بودم نه مطرح کننده

قضیه فلسطین و لبنان را مطرح کردند من پاسخ دادم قضایای تاریخ اسلام را شما مطرح کردید که اینچنین بوده من هم پاسخ دادم
اتفاقا شما و دوستانتان تمایل دارید بحث را به بیراهه بکشید من نظرم را دادم که چگونه میتوان مشکلات را با معنویت حل کرد مگر از اول تاپیک موضوع این نبود؟
اینهمه پیش از من امدند در این جستار نظرشان را دادند مگر من اعتراضی کردم یا از انها نقل قول گرفتم و گفتم تو نمیفهمی؟
ولی من که نظرم را دادند پشت هم از من نقل قول گرفته شد و اعتراض شد و بعد که دیدید حرفتان به جایی نمیرسد شروع کردید به مطرح کردن داعش و طالبان و لبنان و فلسطین و و ان یکی دیگر هیتلر و موسیلینی
متاسفانه ذره ای انصاف در کار شما نیست

mmns2001;938546 نوشت:
درود
البته از بحث تاپیک خارج شدیم ولی بنده فقط پاسخ دهنده بودم نه مطرح کننده

قضیه فلسطین و لبنان را مطرح کردند من پاسخ دادم قضایای تاریخ اسلام را شما مطرح کردید که اینچنین بوده من هم پاسخ دادم
اتفاقا شما و دوستانتان تمایل دارید بحث را به بیراهه بکشید من نظرم را دادم که چگونه میتوان مشکلات را با معنویت حل کرد مگر از اول تاپیک موضوع این نبود؟
اینهمه پیش از من امدند در این جستار نظرشان را دادند مگر من اعتراضی کردم یا از انها نقل قول گرفتم و گفتم تو نمیفهمی؟
ولی من که نظرم را دادند پشت هم از من نقل قول گرفته شد و اعتراض شد و بعد که دیدید حرفتان به جایی نمیرسد شروع کردید به مطرح کردن داعش و طالبان و لبنان و فلسطین و و ان یکی دیگر هیتلر و موسیلینی
متاسفانه ذره ای انصاف در کار شما نیست


سلام مجدد@};-

اگر دوستان و مخاطبان به سیر مطالب ارسالی رجوع کنند خواهند دید که در پاسخ به سؤال و در مقام مشاور ابتداءاً شما بر خلاف مسیر بحث باب نقد اسلام و آموزه های نورانی اسلام نظیر دعا و توکل و توسل را باز کردید و در ادامه، طالبان و داعش را بعنوان میوه های درخت اسلام معرفی نموده و فساد را به درخت اسلام و ایدئولوژی اسلام نسبت دادید و نیز با این ادعا که در خصوص ادیان مختلف مطالعه داشته اید اسلام را دین غیرجامع و غیر کامل معرفی کرده و با طرح ادعاگونه کلی مبنی بر وجود اشکالاتی در احکام دین، آن را باطل دانستید؟!

ما و دیگر دوستان فقط در مقام پاسخ به اشکالات شما برآمدیم! و البته تذکر دادم که لطفاً داخل موضوع تایپیک بحث کنید و اگر در خصوص اسلام و ادیان و دیگر آموزه های دین سؤال و ابهامی دارید در تایپیک مستقلی طرح کنید، اما شما بدون اعتنا به تذکرات بنده بدنبال به حاشیه کشانیدن بحث بودید.

قضاوت با کاربران و مخاطبان محترم ...@};-

سلام عزیزان@};-

به حمدالله، به فضل و لطف الهی خداوند ما را در کانونهایی حیات بخشید که سرشار از توحید و وابستگی به قرآن و اهل بیت ع یعنی ثقلین همان راه نجات بوده، در پشت پدرانی متقی و در ارحام مادرانی پاکدامن و از سفره هایی لقمه گرفتیم حلال. اینگونه شد که قلبهای ما نیز سرشار از توحید و محبت الله و اولیاء الهی شکل گرفت. بحمدالله اعتقادات ما پاک و تمیز و به برکت اتصال به سرچشمه های نورانی قرآن و اهل بیت ع نورانی و بی آلایش است و اعمال و وظایف بندگی مان نیز بدلیل آنکه از سرچشمه های وحی اخذ شده در کمال صحت و سلامت است. البته نه اینکه اعتقادات و عمل ما در مقام تمام و کمال باشد بلکه جا برای کار و تقویت آنها نیز هست.

تنها خلائی که در زندگی های ما بشدت محسوس است، فقدان و یا کمرنگی و کم فروغی اخلاق دینی و اسلامی است همو که روح عقیده و اعمال است. اخلاق در همه ابعاد زندگی ما مظلوم و غریب است، و اگر دعاهای ما بالا نمی رود و یا هزار و یک گره کور در زندگی فردی و اجتماعی مان داریم ناشی از فقدان اخلاق اسلامی است. بیاییم معنویت زندگی مان را با روح اخلاق، جان تازه ای ببخشیم.

هر روز ما قیمت یک زندگی را دارد، آیا ارزش ندارد برای زیبا ساختن و پاکیزگی زندگی هامان، هر روز یک تصمیم نورانی اخلاقی بگیریم؟ یا هر هفته یا بصورت ماهانه بر کسب یک فضیلت اخلاقی و یا ترک یک رذیلت اخلاقی تمرکز و تمرین و مراقبت کنیم. بی شک، زمان و عمر ما (شب و روز و ماه و سالهای عمرما) خواسته یا ناخواسته می گذرد! چه ما برنامه و تصمیمی نورانی برای خودسازی و تربیت نفس خود بگیریم و چه یله و رها باشیم! پس از همین امروز قدمی برای ساختن خودمان و زندگی مان برداریم.

ادامه دارد ...@};-

مشکور;938587 نوشت:

سلام مجدد@};-

اگر دوستان و مخاطبان به سیر مطالب ارسالی رجوع کنند خواهند دید که در پاسخ به سؤال و در مقام مشاور ابتداءاً شما بر خلاف مسیر بحث باب نقد اسلام و آموزه های نورانی اسلام نظیر دعا و توکل و توسل را باز کردید و در ادامه، طالبان و داعش را بعنوان میوه های درخت اسلام معرفی نموده و فساد را به درخت اسلام و ایدئولوژی اسلام نسبت دادید و نیز با این ادعا که در خصوص ادیان مختلف مطالعه داشته اید اسلام را دین غیرجامع و غیر کامل معرفی کرده و با طرح ادعاگونه کلی مبنی بر وجود اشکالاتی در احکام دین، آن را باطل دانستید؟!

ما و دیگر دوستان فقط در مقام پاسخ به اشکالات شما برآمدیم! و البته تذکر دادم که لطفاً داخل موضوع تایپیک بحث کنید و اگر در خصوص اسلام و ادیان و دیگر آموزه های دین سؤال و ابهامی دارید در تایپیک مستقلی طرح کنید، اما شما بدون اعتنا به تذکرات بنده بدنبال به حاشیه کشانیدن بحث بودید.

قضاوت با کاربران و مخاطبان محترم ...@};-

من نظرم رو گفتم و فقط کسانی که از من نقل قول گرفتن رو پاسخ دادم
قضاوت با کاربران و مخاطبان محترم ...@};-
:-bd

سلام

رنج رسیدن به لذت عمیق، مثل رنج ورزشکارهاست نه ریاضت‌کشها!

برای رسیدن به نشاط عمیق، باید کمی رنج و سختی بکشیم اما دربارۀ مقدار این رنج، خیلی مبالغه شده است،

لذا خیلی‌ها تصور می‌کنند رسیدن به نشاط عمیقی که دین می‌خواهد ما را به آن برساند، خیلی سخت و طاقت‌فرساست!

سختی‌هایی که دین به ما می‌دهد تا به آن لذت عمیق برسیم، مثل رنج ریاضت‌کش‌های هندوستان نیست.

ریاضت‌های دین از نوعِ کم‌خوردن، سحرخیزی و نگاه حرام نکردن است که سختی‌اش کم و آثار و فوائدش بسیار است.


سختی دین‌داری از سختی‌هایی که در راه گناه و بطالت می‌کشیم بیشتر نیست،

حتی سختی‌های دین، یک لذتی هم دارد؛ مثل لذت ورزش! اگر ورزش کنی، راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر زندگی می‌کنی و اگر ورزش نکنی و مدام استراحت کنی،

کم‌کم سلامتی و راحتی جسمی‌ات را از دست می‌دهی و دچار رنج و سختی بیشتر می‌شوی.

مبنای ارزشمندشدن انسان یا محوری‌ترین موضوعی که موجب ارزش یافتن وجود انسان می‌شود و تولید ارزش افزوده می‌کند،

و انسان را در مسیر اصلی خلقت قرار می‌دهد، این است که انسان با برخی از علاقه‌های خودش مبارزه کند. این مخالفت، محور رشد انسان است.

برای کمال، یک راه بیشتر نیست که همان راه مبارزه با هوای نفس است. همه اعمال خوب، یا دارای مقدماتی برای مبارزه با هوای نفس هستند یا لوازم و نتایج آن‌ها برای مبارزه با هوای نفس به کمک انسان می‌آید.

این بحث، صرفاً بحثی اخلاقی نیست، البته می‌توان گفت ما یک نظام اخلاقی را ارائه می‌دهیم ولی این بحث، بحثی اعتقادی هم هست. یعنی از ابتدا که فرد فکر می‌کند دین را بپذیرید یا نپذیرید، موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که دین را پذیرفت و می‌خواهد اجرا کند یا اجرا نکند، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است.

بعد که اجراء کرد و می‌خواهد در این راه سالم بماند و رشد کند، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است.

اگر به مراتب بالا هم رسید، موضوع هوای نفس هنوز هم مطرح است. در مراتب بالا هم دوست‌داشتنی‌هایی هست که باید به خاطر خدا از آن دوست داشتنی‌های خوب، عبور کرد.

باید متوجه باشیم که مسأله اصلی ما چیست؟ مسأله اصلی بشر، قرار ندادن هوای پرستی به جای خدا پرستی است. «هوی»، هر علاقه‌ای است که انسان را پائین‌تر بیاورد. هر علاقه‌ای ممکن است هوای نفس ما باشد و محور هوای نفس خودخواهی ما است و این نزاع همچنان ادامه دارد.

این بحث، یکی از مهمترین و پردامنه‌ترین مباحث معرفتی، اخلاقی و اعتقادی است که از زوایای مختلفی مورد بررسی استاد پناهیان قرار گرفته و ابعاد متنوع و مورد نیازی را برای همه اقشار و سنین مختلف به خود اختصاص می‌دهد.

یک کلیپ از استاد پناهیان (با موضوع رنج .شادی .دستور .مبارزه با نفس ...) :

http://s9.picofile.com/d/8302776492/6659475d-4643-4f6a-8da1-af8a96a8ad68/video_2017_08_06_22_25_55.mov

سلام

دستور ، راه عبور ازز رنجها !

خدا نمی‌خواهد انسان را در این دنیا عقده‌ای کند و بعد آن دنیا او را به بهشت ببرد!

حواس‌تان باشد که خدا نمی‌خواهد انسان را اذیت کند.

خدا نمی‌خواهد انسان را در این دنیا عقده‌ای کند و بعد در آن دنیا او را به بهشت ببرد!

اصل برای خدا این است که انسان را- از شدت محبت- شرمندۀ خودش بکند و او در اثر این شرمندگی به بندگی خدا بپردازد

که البته همین هم باز برای انسان شرمندگی مضاعف به دنبال خواهد داشت، و بعد هم او را به بهشت ببرد.

خدا مثل آن پدر بدعُنقی نیست که تا می‌بیند بچه‌اش خوشحال است و شادی می‌کند به او می‌گوید: «بچه! تو مگر درس نداری که داری بازی می‌کنی؟!» خدا این‌جوری نیست!

موقعی که بنده‌هایش شاد هستند بعضاً دعای‌شان را بهتر مستجاب می‌کند؛ البته نه شادی‌ای که در اثر مسخره کردن دیگران،

یا در اثر زمین خوردن دیگران یا در اثر دزدی و غارت اموال دیگران پدید آمده باشد! معلوم است که این شادی‌ها بد است و اساساً هم تهِ اینها شادی نیست.
راز عبور از رنج و رسیدن به لذت برتر، «اطاعت از دستور» است

راز عبور از رنج و رسیدن به لذت برتر، «اطاعت از دستور» است.

«اصلاً چرا دین باید دستوری باشد؟»

چرا دین مثل یک برنامۀ «تغذیۀ سالم» که اطبا می‌دهند، یا مثل برنامۀ ورزشی صحیح که مربیان ورزشی می‌دهند، نیست که به‌صورت پیشنهادی باشد نه دستوری؟

در این مثال‌ها، کسی بر تو امری را واجب نمی‌کند، بلکه یک برنامه یا دستور‌العملی را به تو پیشنهاد می‌دهند، و تو می‌روی اجرا می‌کنی.

چرا در دین دستور می‌دهند؛ حتی روی این دستورها، جهنم و بهشت می‌گذارند؟

چرا بعضاً پیامبران الهی-که رؤسای جوامع بشری هستند- برخی از این دستورها را اجبار می‌کنند؟

البته این‌طور نیست که فقط پیامبران الهی برخی قوانین را اجبار کنند؛

همین الان هم در جوامع بشری خیلی از قوانین را اجبار می‌کنند، مثل برخی دستورهای پلیس که اجباری است و حالت پیشنهادی ندارد(مثل عدم عبور از چراغ قرمز) چرا دین دستور می‌دهد و اجرای آن دستور را هم اجباری می‌کند و برایش مجازات تعیین می‌کند؟

چون خدا انسان را آفریده / اجازه بدهید خدا هم در مورد این انسانی که آفریده، نظر بدهد!

چرا باید خدا دستور بدهد؟
چون خدا انسان را می‌شناسد و می‌داند که انسان می‌تواند به کجا برسد!

اجازه بدهید خدا هم در مورد این انسانی که آفریده، نظر بدهد! چرا باید خدا نظر بدهد؟

یک دلیلش این بود که عقل و فطرت ما را می‌توانند فریب می‌دهد، یعنی قدرت‌ها و زورگوها، می‌توانند فطرت ما را فریب بدهند!

دلیل بعدی برای اینکه خدا باید نظر بدهد، این است که چون او انسان را آفریده است و قطعاً به ابعاد و زوایای وجود انسان از همه آگاه‌تر است.
خُب، از سؤال اول عبور می‌کنیم و به سؤال دوم می‌پردازیم.

سؤال دوم)) چرا خدا به‌جای دستور، برنامۀ «پیشنهادی» نمی‌دهد؟/ پاسخ اول) چون خدا دوست‌مان دارد/ خدا هرکسی را بیشتر دوست داشته باشد بیشتر به او دستور می‌دهد

اساساً چرا دین باید به‌صورت دستوری باشد؟

چرا به‌جای دستور، برنامۀ پیشنهادی به ما نمی‌دهد؟ چرا خدا همه‌چیز را دستوری می‌کند؟ چندتا دلیل دارد.

اولین دلیلش است که خدا ما را دوست دارد، لذا می‌گوید: «مبادا این‌ کار را انجام ندهی؟» حتی جهنم را هم عَلَم می‌کند، مثل جیغ بنفشی که مادر می‌کشد وقتی می‌بیند که بچه‌اش دارد به سمت آب جوش می‌رود.

چون خدا دوست‌مان دارد، خدا هرکسی را بیشتر دوست داشته باشد بیشتر به او دستور می‌دهد!

چرا یک کاری را واجب می‌کند؟ چون دوست‌مان دارد.

البته بعضی از دستورات خدا سیال است؛ مثلاً مادرت مریض می‌شود، یک‌دفعه‌ای واجب می‌شود به مادرت رسیدگی کنی.

یا از آن طرف پدرت هم مریض می‌شود واجب می‌شود به این دوتا برسی! یا از آن‌طرف خانمت هم مریض است باید به او رسیدگی کنی!

یا بچه‌ات یک گرفتاری‌ای پیدا می‌کند که باید به او هم برسی! یعنی مدام واجبات تو دارد با مشکلات مختلف، زیادتر می‌شود. خدا هرکسی را بیشتر

دوست داشته باشد بیشتر مسائل را به او واجب می‌کند، چرا؟ چون نمی‌خواهد خطا بکند!

محبت خدا را پشت دستوراتش ببین!

می‌توانی محبت خدا را پشت دستوراتش ببینی؟ فطرتت شکوفا شده است که بتوانی این محبت را درک کنی؟

می‌توانی وقتی که اذان می‌گویند، محبت خدا را به خودت ببینی؟ می‌توانی ببینی که خدا دارد می‌گوید «دوستت دارم»؟

پاسخ دوم) منیّت انسان فقط با دستور از بین می‌رود

دلیل دوم برای لزوم دستوری بودن چیست؟

شما می‌توانید خودتان انتخاب کنید و یک کار خوب را انجام بدهید؛ یعنی فقط به شما پیشنهاد بدهند و بعد خودتان آن‌را انجام دهید.

بله، در این صورت به اندازۀ آن کارهای خوبی که داری انجام می‌دهی، از بدی‌ها رهایی پیدا می‌کنی،

اما یک بدی بزرگ باقی می‌ماند، یک خباثت بسیار بزرگ پشت سر همۀ خوبی‌های انسان باقی می‌ماند، آن خباثت چیست؟

«انانیت» یا منیت یا منم زدن! این بدی را در وجودت چه‌کار می‌کنی؟

انگار خدا می‌گوید: «بگذار این غدۀ سرطانی، و این امّ الفتنه را در وجودت بزنم و از بین ببرم، نمی‌خواهم خوبی‌هایت موجب غرورت بشود، نمی‌خواهم هرچه خوب شدی، مغرور‌تر و پلیدتر بشوی! نمی‌خواهم منم بزنی!»

mmns2001;938468 نوشت:
نه نیست
برخورد بزرگوارانه از یک ارامش روانی میاید و ربطی به تغییر ندارد
در حقیقت این شخص باید خودش را تغییر دهد نه شوهرش را

بسیار خوب این تعریف بزرگواری را در مورد خودتان هم در نظر داشته باشید و مشکل را در اسلام نباید بدانید بلکه نیاز است خودتان را اصلاح کنید . و نباید بدنبال تغییر در دیگران باشید که این رفتاری خلاف مکتبتان بوده و اگر پایبند به آن نباشید رفتاری منافقانه در قبل مکتبتان داشته اید .

این بزرگواری به هر شکل و وجهی در جهتی غیر از تغییر خودتان قرار بگیرد خلاف مکتبتان است .

آیا این را قبول دارید ؟

فاتح;938682 نوشت:
بسیار خوب این تعریف بزرگواری را در مورد خودتان هم در نظر داشته باشید و مشکل را در اسلام نباید بدانید بلکه نیاز است خودتان را اصلاح کنید . و نباید بدنبال تغییر در دیگران باشید که این رفتاری خلاف مکتبتان بوده و اگر پایبند به آن نباشید رفتاری منافقانه در قبل مکتبتان داشته اید .

این بزرگواری به هر شکل و وجهی در جهتی غیر از تغییر خودتان قرار بگیرد خلاف مکتبتان است .

آیا این را قبول دارید ؟


برای ان تغییر نیاز به یکسری باید ها و نبایدها هست
بایدها و نبایدهای ادیان برخی حاصل تجربه بشر در هزارها زندگی بوده و برخی از خرافات یا شرایط زمانه می اید
از مورد اول برخی را علوم تجربی هم امروز ثابت کرده که برای زندگی شهر نشینی و برای روان انسان مفید هست و برخی البته علوم تجربی عکس انرا ثابت کرده
و در مورد دوم که باید ها و نبایدهای خرافی بوده همگی اشتباه است یعنی شخص وقتی رعایت میکند به ته چاه می افتد
در هر صورت نقش ادیان در تعالی تمدنهای قدیم بشر انکار ناپذیر هست
اینکه بیاییم ادیان را به خدا منتصب کنیم و بگوییم فلان شخص را خدا فرستاده و یکسری دستورات اشتباه را با عصبیت درست تلقی کنیم جز همین وضعی که دنیای اسلام گرفتار ان است نتیجه دیگری ندارد
در ضمن بنده برای تغییر کسی نمی کوشم نظر را هر که بخواهد میدهم و سوال میکنم تا نظریات دیگر را بدانم
اگر شخص نظر من را پذیرفت که هیچ اگر نپذیرفت هم نظرش محترم هست
دینداری هم از نظر من یک امر شخصی هست به من ارتباطی ندارد که چه کسی چه دینی دارد ولی من حق دارم نظر را راجب به ادیان و دیگر پدیدهای بگویم
من من برای تمامی مسلمانان از ان طالب و داعشی یا شیعه و... احترام قایلم ولی کوچکترین احترامی برای اسلام قایل نیستم
من افراد را نقد نمیکنم من دستورات اشتباهی که در ادیان امده نقد میکنم

mmns2001;938685 نوشت:
برای ان تغییر نیاز به یکسری باید ها و نبایدها هست
بایدها و نبایدهای ادیان برخی حاصل تجربه بشر در هزارها زندگی بوده و برخی از خرافات یا شرایط زمانه می اید
از مورد اول برخی را علوم تجربی هم امروز ثابت کرده که برای زندگی شهر نشینی و برای روان انسان مفید هست و برخی البته علوم تجربی عکس انرا ثابت کرده
و در مورد دوم که باید ها و نبایدهای خرافی بوده همگی اشتباه است یعنی شخص وقتی رعایت میکند به ته چاه می افتد
در هر صورت نقش ادیان در تعالی تمدنهای قدیم بشر انکار ناپذیر هست
اینکه بیاییم ادیان را به خدا منتصب کنیم و بگوییم فلان شخص را خدا فرستاده و یکسری دستورات اشتباه را با عصبیت درست تلقی کنیم جز همین وضعی که دنیای اسلام گرفتار ان است نتیجه دیگری ندارد
در ضمن بنده برای تغییر کسی نمی کوشم نظر را هر که بخواهد میدهم و سوال میکنم تا نظریات دیگر را بدانم
اگر شخص نظر من را پذیرفت که هیچ اگر نپذیرفت هم نظرش محترم هست
دینداری هم از نظر من یک امر شخصی هست به من ارتباطی ندارد که چه کسی چه دینی دارد ولی من حق دارم نظر را راجب به ادیان و دیگر پدیدهای بگویم
من من برای تمامی مسلمانان از ان طالب و داعشی یا شیعه و... احترام قایلم ولی کوچکترین احترامی برای اسلام قایل نیستم
من افراد را نقد نمیکنم من دستورات اشتباهی که در ادیان امده نقد میکنم

اگر دین در نظر شما یک امر شخصی است به چه دلیل مکتبتان اجازه دخالت در امور شخصی افراد را میدهد ؟ مگر قصد تغییر در افراد لجاجت محسوب نشده و مخالف تعریف بزرگواری نیست ؟

فاتح;938693 نوشت:
اگر دین در نظر شما یک امر شخصی است به چه دلیل مکتبتان اجازه دخالت در امور شخصی افراد را میدهد ؟ مگر قصد تغییر در افراد لجاجت محسوب نشده و مخالف تعریف بزرگواری نیست ؟

کسی دخالت در دین کسی نکرده قصد تغییر کسی را هم ندارد اینها با ازادی خواهی که من بدان اعتقاد دارم مغایر هست
چیز بدین سادگی را واقعا درک نمیکنید ؟
نقد دین ربطی به دخالت یا تغییر ندارد
اینکه حقایق امور را بیان کنی دخالت در امور کسی نیست
مردم حق دارند دانش کافی در مورد مسایل اطرافشان داشته باشند حالا با این دانش اگر کسی بخواهد مسلمان باشد خوب ایرادی ندارد یا اگر بخواهد دینش را تغییر دهد باز هم ایرادی ندارد یا بی دین شود
فرقی نمیکند این حق مردم هست که اطلاعات درست داشته باشند
ما دعوت به روشنفکری میکنیم قصد تغییر کسی را نداریم بدین دلیل که من معتقدم هیچ کس نمیتواند باور یا اخلاق کسی را عوض کند مگر خود شخص بخواهد
شاید با یک مثال بهتر باشد:
مثلا شما میخواهی ماشین بخری من بعنوان شخصی که مثلا خودروی پراید و پژو و سمند را برسی کرده می ایم با نگاه انتقادی مزایا و معایب هر کدام را بیان میکنم من نه قصد عوض کردن نظر شما را دارم و نه قصد دخالت در انتخاب شما من فقط اطلاعاتی که بدان رسیدم در اختیار میگذارم حالا شما حق داری هر کدام را انتخاب کنی

mmns2001;938779 نوشت:
کسی دخالت در دین کسی نکرده قصد تغییر کسی را هم ندارد اینها با ازادی خواهی که من بدان اعتقاد دارم مغایر هست
چیز بدین سادگی را واقعا درک نمیکنید ؟
نقد دین ربطی به دخالت یا تغییر ندارد
اینکه حقایق امور را بیان کنی دخالت در امور کسی نیست
مردم حق دارند دانش کافی در مورد مسایل اطرافشان داشته باشند حالا با این دانش اگر کسی بخواهد مسلمان باشد خوب ایرادی ندارد یا اگر بخواهد دینش را تغییر دهد باز هم ایرادی ندارد یا بی دین شود
فرقی نمیکند این حق مردم هست که اطلاعات درست داشته باشند
ما دعوت به روشنفکری میکنیم قصد تغییر کسی را نداریم بدین دلیل که من معتقدم هیچ کس نمیتواند باور یا اخلاق کسی را عوض کند مگر خود شخص بخواهد
شاید با یک مثال بهتر باشد:
مثلا شما میخواهی ماشین بخری من بعنوان شخصی که مثلا خودروی پراید و پژو و سمند را برسی کرده می ایم با نگاه انتقادی مزایا و معایب هر کدام را بیان میکنم من نه قصد عوض کردن نظر شما را دارم و نه قصد دخالت در انتخاب شما من فقط اطلاعاتی که بدان رسیدم در اختیار میگذارم حالا شما حق داری هر کدام را انتخاب کنی

عجب حرفی !
به کدام دلیل عینی وعلمی دادن اطلاعات در رای , نظر و انتخاب افراد تاثیر نمیگذارد

شما با دادن اطلاعات مستقیما در انتخاب افراد دخالت میکنید بخصوص اگر این اطلاعات بقصد فریب و سوء استفاده باشد این دخالت در امور شخصی افراد ظهور و بروز بیشتری پیدا میکند .

اینکه کسی میگوید من اطلاعات میدهم ولی قصد تغئیر در دیگران را ندارم خب دارد مغالطه میکند از ترس اتهام عدم بزرگواری و ادعای آزادی اش متوسل به مغالطه شده .

بنا بر این شما طبق آئین تان حق دادن اطلاعات به دیگران را که خواه ناخواه منجر به تغئیر در افرادی ممکن است بشود را ندارید . شما صرفا باید خودتان را اصلاح کنید .

بعد از اینکه این کار را کردید و پایبند بودید میتوانید به دیگران توصیه کنید حال آنها یا بپذیرند یا نپذیرند .

موضوع قفل شده است