معلى بن خنيس بزّاز كوفى کیست؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
معلى بن خنيس بزّاز كوفى کیست؟

معلى بن خنيس بزّاز كوفى
معلى بن خنيس بزّاز كوفى مولى ابى عبداللّه الصادق عليه السلام
از روايات ظاهر مى شود كه او از اولياء اللّه و از اهل بهشت است و حضرت صادق عليه السلام او را دوست مى داشته و وكيل و قيم بر نفقات عيال آن حضرت بوده .

شيخ طوسى در ( كتاب غيبت ) فرموده : و از ممدوحين ، معلى بن خنيس ‍ است و او از قوام حضرت صادق عليه السلام بود، و داود بن على او را به اين سبب كشت و او پسنديده بود نزد حضرت صادق عليه السلام و بر طريقه او گذشت .

و روايت شده از ابوبصير كه گفت : چون داود بن على ، معلى را كشت و به دار كشيد او را، بزرگ آمد اين بر حضرت صادق عليه السلام و دشوار آمد بر او، به داود فرمود: اى داود! براى چه كشتى مولاى مرا و وكيل مرا در مال و عيالم به خدا سوگند كه او وجيه تر بود از تو نزد خدا، و در آخر خبر است كه فرمود: آگاه باش به خدا سوگند كه او داخل بهشت گرديد.(218)
مؤ لف گويد: از اخبار ظاهر مى شود كه حضرت صادق عليه السلام در وقت قتل معلى ، در مكه بود چون از مكه تشريف آورد نزد داود رفت فرمود: مردى از اهل بهشت را بكشتى ، گفت : من نگشتم ،
فرمود: كى كشت او را؟ گفت : سيرافى او را بكشت و سيرافى صاحب شرطه او بود، حضرت از او قصاص كرد و او را به عوض ‍ معلى بكشت .(219)

و از معتّب روايت است كه حضرت صادق عليه السلام آن شب در سجده و قيام بود و در آخر شب نفرين ركد بر داود بن على ، به خدا سوگند كه هنوز سر از سجده بر نداشته بود كه صداى صيحه شنيدم و مردم گفتند: داود بن على وفات كرد! حضرت فرمود: همانان من خواندم خدا را به دعا تا فرستاد خداوند به سوى او ملكى كه عمودى بر سر او زد كه مثانه او را شكافت .(220)
شيخ كلينى و طوسى به ( سند حسن كالصحيح ) از وليد بن صبيح نقل كرده اند كه مردى خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيد و ادعا كرد بر معلى بن خنيس دينى را بر او، و گفت : معلى برد حق مرا، حضرت فرمود: حق تو را برد آن كسى كه او را كشت ، پس فرمود به وليد برخيز و بده حق اين مرد را همانا مى خواهم خنك كنم بر معلى پوست او را اگرچه خنك مى باشد يعنى حرارت جهنم به او نرسيده .(221)

و نيز كلينى روايت كرده از وليد بن صبيح كه گفت : روزى خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم افكند نزد من جامه هايى و فرمود: اى وليد! رد كن اينها را به نوردهاى خود،
يعنى خدمت آن حضرت پارچه هاى ندوخته بود كه تاهش را باز كرده بودند حضرت به او فرمود كه آنها را بپيچيد و تاه كند. وليد گفت : من برخاستم مقابل آن حضرت فرمود: خدا رحمت كند معلى بن خنيس را! من گمان كردم كه آن حضرت شبيه كرد ايستادن مرا مقابل خود به ايستادن معلى در خدمتش ،
پس ‍ فرمود: اف باد براى دنيا كه خانه بلا است مسلط فرموده حق تعالى در دنيا دشمنش ‍ را بر وليش .(222)
و نيز شيخ كلينى روايت كرده از عقبة بن خالد كه گفت : من و معلى و عثمان بن عمران مشرف شديم خدمت حضرت صادق عليه السلام همين كه حضرت ما را ديد فرمود: مرحباء مرحبا به شما! اين صورتها دوست دارند ما را و ما دوست مى داريم ايشان را ( جَعَلَكُمُ اللّهُ مَعَنا فِى الدُّنْيا وَ الا خِرَةِ ) ؛ قرار دهد شما را خداوند تعالى با ما در دنيا و آخرت .(223)

شيخ كشى روايت كرده كه چون روز عيد مى شد معلى بن خنيس بيرون مى رفت به صحرا ژوليده مو و گردآلوده در زىّ ستمديده حسرت خورنده همين كه خطيب منبر مى رفت دست خود را به آسمان بلند مى كرد و مى گفت :
( اَللّهُمَّ هذا مَقامُ خُلَفائِكَ وَ اَصْفيائِكَ وَ مَواِضعُ اُمَنائِكَ الَّذينَ خَصَصْتَهُمُ ابْتَزُّوها(224) الخ ) .

_____________________

218- ( الغيبة ) شيخ طوسى ص 210.
219- ( رجال كشى ) 2/575.
220- ( رجال كشى ) 2/675 676.
221- ( الكافى ) 5/94.
222- ( الكافى ) 8/304.
223- ( الكافى ) 4/34.
224- (رجال كشى ) 2/679.