جمع بندی تفاوت کلام قرآن در سوره های مکی و مدنی برای چیست‌‌؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت کلام قرآن در سوره های مکی و مدنی برای چیست‌‌؟

با سلام؛

مدتی است سوالی ذهنم را به خودش مشغول کرده است، تفاوت کلام قرٱن در سوره های مکی و مدنی برای چیست...راستش اصلا قصد ایجاد شبهه ندارم،فقط برایم سوال پیش ٱمده است....خواهش میکنم جبهه نگیرید،من خودم قرآن را قبول دارم و به ٱن اطمینان دارم... میدانم ممکن است برای خیلی ها در این مورد، سوالاتی پیش ٱمده باشد... مثلا این آیات را در نظر بگیرید بعد سوالاتم را مطرح میکنم:

و آنها[= مشرکان فتنه گر ]را هر کجا یافتید، به قتل برسانید. و از آن جا که شما را بیرون ساختند، آنها را بیرون کنید و فتنه از کشتار نیز بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام [= در تمام حرم] جنگ نکنید. مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزاى کافران!
(بقره/191)

و هنگامى که با کافران (جنایت پیشه در میدان جنگ) روبرو شدید گردنهایشان را بزنید، تا آنها را از پا در آورید. در این هنگام اسیران را محکم ببندید. سپس یا منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادى از آنان فدیه [= غرامت ] بگیرید. (و آزادشان کنید. و این وضع را ادامه دهید) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد. (آرى وظیفه) این است. و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى کرد، امّا مى خواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید. و کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمى برد.
(محمد/4)

اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر (آیین) خدا را یارى کنید، شما را یارى مى کند و گامهایتان را استوار مى دارد.
(محمد/7)

و هنگامى که ماههاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید.و آنها را اسیر سازید. و محاصره کنید. و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید. ولى اگر توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید. زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
(توبه/5)

*بنام خداوند بخشنده مهربان* اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا براى تو حلال کرده بخاطر جلب رضایت همسرانت (بر خود) حرام مى کنى؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است.
(تحریم/1)

سوال 1- در سوره های توبه و محمد و بقره که همه سوره های مدنی هستند دستور قتل کافران داده شده است... سوالم این است که خداوند خودش کافران را میشناسد و میتواند آن ها را مجازات کند، برای چه دستور میدهد خودتان ٱن ها را به قتل برسانید؟؟ یعنی ممکن نبود آن ها تا اخر عمر مسلمان شوند؟؟ برای چه انقدر دستور شدیدی داده شده است؟؟

سوال 2-دلیل ٱنکه قرٱن در بیشتر ایات خطابش به پیامبر(ص) و زندگی اوست، ایا نیازی بود برای آن ها ایه نازل شود؟ مثلا در ایه اول سوره تحریم معلوم است یک موضوع شخصی بوده، یعنی خداوند نمیتوانست طور دیگری این مسله را به پیامبر(ص) اطلاع دهند؟؟ قرٱن که برای هدایت بشر تا قیامت است، برای چه باید به این موضوعات بپردازد و ٱیه نازل شود؟؟حادثه ای که سال های خیلی دور اتفاق افتاده است چطور میتوان درستی ٱن را در صد ها سال بعد تایید کرد که همچین ایه ای نازل می شود‌؟؟

سوال 3-در ایه 7 سوره محمد برای چه خداوند فرموده اگر او یاری کنیم، مگر خداوند یه یاری ما نیاز دارد؟؟

فردی را در نظر بگیرید در شرکتی کار میکند، او یک کارمند ساده است اما برای پیش برد اهداف خودش در آن شرکت مثلا نامه ای جعلی از یک مقام بالا رتبه میاورد تا به اهدافش برسد...همه هم مهر و نامه را می بینند و می گویند، بله ایشان درست می گویند و کارش را انجام میدهند...
خواستم راهنمایی کنید دلیل این تفاوت کلام قرٱن برای چیست؟میدانم ایات در شرایط خاص تاریخی نازل شده است، اما خب چه نیازی بود آورده شوند وقتی نمیتوان درستی ٱن را برای قرن های بعد تایید کرد؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

Master-B;937462 نوشت:
تفاوت کلام قرٱن در سوره های مکی و مدنی برای چیست...

با سلام و درود

منظورتان از تفاوت سوره های مکی و مدنی را نفهمیدم زیرا سؤالاتی که بیان کرده اید، ارتباط چندانی با این موضوع ندارند.

برای اطلاع از تفاوت سوره های مکی و مدنی می توانید به پست و تاپیک ذیل، مراجعه نمایید:

دسته بندی نزول آیات در طول 23 سال

Master-B;937462 نوشت:
سوال 1- در سوره های توبه و محمد و بقره که همه سوره های مدنی هستند دستور قتل کافران داده شده است... سوالم این است که خداوند خودش کافران را میشناسد و میتواند آن ها را مجازات کند، برای چه دستور میدهد خودتان ٱن ها را به قتل برسانید؟

قرار نیست عالَم معجزه وار اداره شود. امور عالم بر اساس اسباب و علل آن، اداره می شود.

خداوند قادر متعال و فعال مایشاء است. او نظام تکوین این عالم را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده و خود نیز بر همین اساس عمل می کند: «أَبَى‏ اللَّهُ‏ أَنْ‏ يُجْرِيَ‏ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب‏»(کافی، ج 1، ص 183، اسلامیه) یعنی خداوند امور عالم را بر اساس اسباب و علل تدبیر می کند.

قتل کافران به دست مسلمانان و یا نزول عذاب و بلایای طبیعی و نابودی آن ها، همه در راستای همان علل و اسباب است. به بیان دیگر، اراده الهی در قالب همین علل و اسباب، محقق می شود.

تفصیل این موضوع را می توانید در بخش کلام پیگیری فرمایید.

[="Tahoma"]

Master-B;937462 نوشت:
یعنی ممکن نبود آن ها تا اخر عمر مسلمان شوند؟

برخی از کفار، از ابتدا قصد ایمان آوردن ندارند لذا هر معجزه ای هم برای آن ها بیاید، از روی لجاجت و تعصب، انکار می کنند.

قرآن کریم این گونه افراد را چنین معرفی می کند:

«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَائكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»
(و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(انعام، 111)

«وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ‏»
اگر درى از آسمان به روى آنها مى‏ گشوديم و از آن بالا مى ‏رفتند، مى ‏گفتند ما چشم ‏بندى شده‏ ايم و ما را سحر و جادو كرده ‏اند.(حجر/ 14 و 15)

«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»
و (آنها بقدرى لجوجند كه) اگر تمام نشانه‏ هاى حق را ببينند، ايمان نمى ‏آورند؛ تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مى‏ آيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مى ‏گويند: «اينها فقط افسانه‏ هاى پيشينيان است!»(انعام/ 25)

«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين‏»
آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه ‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى ‏آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى ‏كنند؛ و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى ‏كنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.(اعراف/ 146)

این آیات نشان می دهد که برخی کافران، در اثر لجاجت و تعصب بی جا، زمینه هدایت را در خود از بین برده و اصلا نمی خواهند ایمان بیاورند.

[="Tahoma"]

Master-B;937462 نوشت:
برای چه انقدر دستور شدیدی داده شده است؟

حکم قتل کفار، عمومی نیست بلکه کفاری منظور است که عهد و پیمان را نقض کرده، به مبارزه و جنگ با مسلمانان اقدام نموده و از هر فرصتی برای نابودی و از بین بردن مسلمانان، استفاده می کنند.

لازم به ذکر است آیات ابتدایی سوره توبه، تا آیه 13 این سوره، مربوط به نقض عهد و پیمان شکنی مشرکان است. لذا آیات جهاد و قتال، در مورد همه مشرکان و در همه زمان ها نیست.

شأن نزول، نوع بیان و شواهد موجود در خود آیات، قرائن خارجی، سیره معصومین (علیهم السلام) و ... نیز شاهد بر این مطلب است.

بنابر این:
حکم قتال و جنگ، با کافران و مشرکانی بوده که نقض عهد و پیمان نموده و کمر به دشمنی و نابودی اسلام و مسلمین بسته و در این زمینه از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کردند.
لذا مبارزه و دفاع در برابر کسانی که همه قصدشان نابودی اسلام و مسلمانان است، منطقی و معقول است.

[="Tahoma"]

Master-B;937462 نوشت:
سوال 2-دلیل ٱنکه قرٱن در بیشتر ایات خطابش به پیامبر(ص) و زندگی اوست، ایا نیازی بود برای آن ها ایه نازل شود؟ مثلا در ایه اول سوره تحریم معلوم است یک موضوع شخصی بوده، یعنی خداوند نمیتوانست طور دیگری این مسله را به پیامبر(ص) اطلاع دهند؟؟ قرٱن که برای هدایت بشر تا قیامت است، برای چه باید به این موضوعات بپردازد و ٱیه نازل شود؟؟حادثه ای که سال های خیلی دور اتفاق افتاده است چطور میتوان درستی ٱن را در صد ها سال بعد تایید کرد که همچین ایه ای نازل می شود‌؟؟

در باره آیاتی که درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؛ چند نکته را باید متذکر شد:

1. تعداد آیاتی که اختصاص به پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد، به نسبت به تمام آیات قرآن، بسیار کم است.
افزون بر این که همان موارد هم دارای پیام هدایتگرانه هستند که برای سایرین نیز مفید هستند.

2. رهبر جامعه اسلامی، متعلق به خودش نیست بلکه به تمام جامعه تعلق دارد، لذا حیثیت و اعتبار او از هر جهت، ولو از طریق همسر و داخل خانه، باید حفظ شود و نباید تحت فشار قرار گیرد.

3. رهبر امت نباید مسائل خانوادگی را بر وظایف اجتماعی و مسئولیت های خود مقدم کند. به بیان دیگر؛ نباید وظایف و مسئولیت های اجتماعی رهبر امت، تحت الشعاع مسائل خانوادگی اش قرار گیرد.

4. خانواده رهبران و مسئولان نباید از موقعیت و مقام خود، سوء استفاده کنند.

5. ارتباط با افراد و شخصیت های بزرگی همچون پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمی تواند به تنهایی مصونیت بیاورد و مایه نجات باشد. لذا افراد وابسته به شخصیت های بزرگ نیز از این جهت با دیگران تفاوتی ندارند و همه در برابر عملکرد و اعمالشان، باید پاسخگو باشند.

6. این آیات می تواند اوصاف همسر شایسته را بیان کند؛ و این اختصاص به پبامبر ندارد بلکه پیامی عمومی برای همه است.

7. رازدارى نه تنها از صفات مؤمنان حقيقى است كه هر انسان با شخصيتى بايد رازدار باشد، اين معنى در مورد دوستان نزديک و همسر، اهميت بيشترى دارد.

8. ...

بنابر این؛
این آیات، مفهوم عام خود را دارند و برای همه مؤمنان در تمام قشرها ـ اعم از کسانی که منتسب به شخصیت های الهی و معنوی هستند یا سایر مردم ـ پیام های هدایتگرانه و تربیت کننده دارند.

[="Tahoma"]

Master-B;937462 نوشت:
سوال 3-در ایه 7 سوره محمد برای چه خداوند فرموده اگر او یاری کنیم، مگر خداوند یه یاری ما نیاز دارد؟؟

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى‏ كند و گامهايتان را استوار مى‏دارد.(محمد/ 7)

تعبير به «يارى كردن خدا» به معناى يارى كردن آئين او، يارى كردن پيامبر او و یاری کردن شريعت و تعليمات او است؛ کما این که در بعضى از آيات قرآن، يارى كردن خدا و رسول، در كنار يكديگر قرار داده شده، با اين كه قدرت خداوند بى ‏پايان است و قدرت مخلوقات در برابر او بسيار ناچيز است: «وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(حشر/ 8).(ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏21، ص 425)

آیه ای مشابه:
«مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ‏ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ»
كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است.(حدید/ 11)

نکته: خداوند هیچ نیازی به قرض و وام ندارد و او «صمد» و بی نیاز مطلق است و این نیازمندان هستند که همه رو به سوی او می کنند.

روایت تفسیری:
حضرت على (عليه السلام) مى ‏فرمايند:
اگر خدا را يارى كنيد، خداوند شما را يارى مى ‏كند و گام‏هاى شما را استوار مى ‏سازد...؛
خداوند از روى خوارى و ناچارى از شما نصرت و يارى نمى‏ خواهد...
او از شما يارى خواسته در حالى كه خود عزيز و حكيم است و سپاهيان آسمان ‏ها و زمين به فرمان او هستند.
نصرت خواهى و استقراض الهى براى آن است كه شما را بيازمايد و بهترين عامل به نيكى ‏ها را مشخص سازد.(نهج ‏البلاغه، بخش آخر خطبه 183)

نکته تفسیری:
خداوند چند چيز را در گرو چند چيز بر خود لازم كرده است:
توجّه و يادكردش را در گرو يادكرد انسان: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»(بقره/ 152)
نصرت و ياريش را در گرو يارى انسان: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»(محمد/ 7)
بركت و ازدياد را در گرو سپاسگزارى انسان: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»(ابراهيم/ 7)
وفاى به عهدش را در گرو وفادارى انسان: «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»(بقره/ 40).(تفسير نور، ج ‏9، ص 67)

بنابر این:
چنین تعبیر آوردن می تواند به جهاتی باشد، از جمله:
ـ برای بیان کمال اهمیت،
ـ برای خدا بودن و ثوابی که خداوند در قبال آن می دهد،
ـ تشویق مؤمنان به انجام آن،
ـ آزمایش و امتحان بندگان،
ـ ثواب در گرو عمل صالح است،
ـ ...

[="Tahoma"]

Master-B;937462 نوشت:
فردی را در نظر بگیرید در شرکتی کار میکند، او یک کارمند ساده است اما برای پیش برد اهداف خودش در آن شرکت مثلا نامه ای جعلی از یک مقام بالا رتبه میاورد تا به اهدافش برسد...همه هم مهر و نامه را می بینند و می گویند، بله ایشان درست می گویند و کارش را انجام میدهند...

چنین مثال و مقایسه ای نادرست و غیرعلمی است. در جای خود به ادله مختلف ثابت شده است که قرآن، همه اش وحی الهی و کلام خداوند متعال است.

میقات;937985 نوشت:

با سلام و درود

منظورتان از تفاوت سوره های مکی و مدنی را نفهمیدم زیرا سؤالاتی که بیان کرده اید، ارتباط چندانی با این موضوع ندارند.


با سلام ;

ممنون از پاسختان...منظورم از تفاوت سوره های مکی و مدنی بیشتر از جنبه لحن و بیان قزآن بود...بنظرم سوره های مکی بیشتر جنبه هشدار و بیم و نشانه های پروردگار و دعوت مردم به سوی خداوند داشت اما در سوره های مدنی بیشتر جنبه جنگ

و دستور قتل و تحدید بود...مثلا در سوره های مکی آمده است که :

بگو: «من تنها بوسیله وحى شما را انذار مى‏كنم!» ولى آنها كه گوشهایشان كر است، هنگامى كه انذار مى‏شوند، سخنان را نمى‏شنوند! (انبياء 45)

ولى آنان مى‏گویند: «(محمد) آن را بدروغ به خدا بسته است‏»، اما این سخن حقى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار كنى كه پیش از تو هیچ انذاركننده‏اى براى آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند! (سجده ۳)

حال كه چنین است، از آنها روى بگردان و منتظر باش; آنها نیز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آنها هم منتظر عذاب او!) (سجده ۳۰)

آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازى كنند تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات نمایند! (معارج ۴۲)

گفت: «پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آیا با من در مورد نامهایى مجادله مى‏كنید كه شما و پدرانتان ۰بعنوان معبود و خدا، بر بتها) گذارده‏اید، در حالى كه خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نكرده است؟! پس شما منتظر باشید،
من هم با شما انتظار مى‏كشم! (شما انتظار شكست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)» (اعراف ۷۱)

تمام ایه هایی که مثال زدم مکی بودند،اکثر ایه ها هم در مورد قیامت بحث شده و نشانه های پروردگار و بیم دادن کافران از عاقبت کارشان که در قیامت حسابشان با خداست اما در سوره های مدنی بنظرم داستان فرق میکند و از جنبه دعوت به خدا و بیم

دادن تبدیل شده است به تحدید و خشونت...یا ایمان می آورید یا کشته می شوید...

سوال - چطور است در سوره های مکی مضمون اگثر آیات این است که شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مى‏كشم! (شما انتظار شكست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!) ولی در سوره های مدنی شدت عمل و

محازات دنیایی وجود دارد؟؟

میقات;937985 نوشت:

این آیات نشان می دهد که برخی کافران، در اثر لجاجت و تعصب بی جا، زمینه هدایت را در خود از بین برده و اصلا نمی خواهند ایمان بیاورند.

آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحى نیست بلكه خوابهایى آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته; نه، بلكه او یك شاعر است! (اگر راست مى‏گوید) باید معجزه‏اى براى ما بیاورد; همان گونه كه پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!» (انبياء 5)

جمعیت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح كه كافر بودند گفتند: «این مرد جز بشرى همچون شما نیست، كه مى‏خواهد بر شما برترى جوید! اگر خدا مى‏خواست (پیامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مى‏كرد; ما چنین چیزى را هرگز در نیاكان خود نشنیده‏ایم! (مومنین 24)

سوال - حرف شما صحیح،اما به درخواست کافران که پیامبر (ص) چرا معجزه نمی آورد،در خود قرآن در قسمت های مختلف گفته شده؛که بر خداست که معجزه بیاورد،اما آیا در هیج جای قرآن گفته شده است ما

برایشان معجزه فرستادیم اما ایمان نیاوردند؟؟؟

میقات;937985 نوشت:

حکم قتل کفار، عمومی نیست بلکه کفاری منظور است که عهد و پیمان را نقض کرده، به مبارزه و جنگ با مسلمانان اقدام نموده و از هر فرصتی برای نابودی و از بین بردن مسلمانان، استفاده می کنند.

حرف شما صحیح،اما در زمان حال و آینده،کسانی که مسلمان نیستند و اطلاع چندانی از تاریخ اسلام ندارند با خواندن همچین آیه هایی اصلا گمان نمی برند که کلام خداوند باشد و با توجه به تبلیغات سوء که نسبت به اسلام

می شود گمان نکنم رغبتی به آن پیدا کنند...همچنین همین گروهک تروریستی داعش،به چه دلبل به وجود آمد؟؟؟به نظر من که چهره اسلام را خراب کردند،آن ها ظاهر قرآن را دیدند و می گویند باید کافران را به قتل

رساند...همین چندی پیش یک سریال معروف پر طرفدار غربی را دیدم که آدم بد های داستان داعشی ها بودند که برای رسیدن به اهداف شان و قتل،شعار محمد رسول الله می دادند...خب جرا باید اینطور شود؟؟

[="Tahoma"]

Master-B;938067 نوشت:
با سلام ;

ممنون از پاسختان...منظورم از تفاوت سوره های مکی و مدنی بیشتر از جنبه لحن و بیان قزآن بود...بنظرم سوره های مکی بیشتر جنبه هشدار و بیم و نشانه های پروردگار و دعوت مردم به سوی خداوند داشت اما در سوره های مدنی بیشتر جنبه جنگ و دستور قتل و تحدید بود...مثلا در سوره های مکی آمده است که :......

سوال - چطور است در سوره های مکی مضمون اگثر آیات این است که شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مى‏كشم! (شما انتظار شكست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!) ولی در سوره های مدنی شدت عمل و

محازات دنیایی وجود دارد؟؟

با سلام و درود

همان طور که در آن لینکی که خدمتتان معرفی شد، از جمله ویژگی های سوره های مکی، بیان اصول دین اعم از توحید و نبوت و معاد است زیرا ابتدا بایستی اصول اصلی دین ترسیم، خصوصا در مکه که مشکل اصلی و عموم مخاطبین مشرکان و بت پرستان هستند.

اما در مدینه، اصول اصلی دین قبلا ترسیم شده و مخاطبین نیز بت پرستان و مشرکان نیستند، لذا زمان آن است که به فروعات دین و تشریح احکام، بیان شوند.

از طرفی، موقعیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان در مکه، موقعیت ضعیفی بوده و مشرکان آنان را بسیار تحت فشار و تنگنا قرار می دادند و اصلا موقعیت و زمینه ای برای عرض اندام مسلمانان نبود، افزون بر این که هنوز حکومت و تشکیلاتی برای مسلمانان برپا نشده بود تا بخواهند از جایگاه و موقعیتی، موضعگیری یا تدبیر تشکیلاتی داشته باشند.

تاسیس حکومت و قدرت و قوت گرفتن مسلمانان، در مدینه بوده است، لذاست که می توانند در برابر زورگویی و فشار مشرکان و بت پرستان بایستند و به عنوان یک جامعه اسلامی و دارای یک حکومت و تشکیلات، حرفی برای گفتن داشته باشند.

نکته مهم:
تغییر شرائط و موقعیت ها، تغییر قوانین را به دنبال دارد. این به معنای تغییر مبنایی و تحول فکری نیست، زیرا اگر باز هم شرائط مکه فراهم شود، همان آیات و قوانین صادر می شود؛ اگر شرائط مدینه فراهم شود نیز همان حکمی که صادر شده و اگر شرائط سوره توبه فراهم شود، باز هم همین حکم صادر می شود.
لذا این گونه نیست که حکمی که در مرحله سوم صادر شده است، برای همه موارد بوده و گوینده به این نتیجه رسیده که از همان ابتدا هم باید این حکم صادر می شده است.

[="Tahoma"]

Master-B;938067 نوشت:
سوال - حرف شما صحیح،اما به درخواست کافران که پیامبر (ص) چرا معجزه نمی آورد،در خود قرآن در قسمت های مختلف گفته شده؛که بر خداست که معجزه بیاورد،اما آیا در هیج جای قرآن گفته شده است ما برایشان معجزه فرستادیم اما ایمان نیاوردند؟؟؟

چند نکته در این زمینه عرض می شود:

1. پیامبر(صلی الله علیه و آله) معجزات مختلفی داشته اند، حتی معجزات ایشان را تا چهار هزار مورد نیز شمرده اند.(برای آگاهی دقیق تر از معجزات به «بحارالانوار» جلد 17، از صفحه 159 تا آخر کتاب و جلد 18 از اول کتاب تا صفحه 146 مراجعه فرمایید.)

2. پیامبر به معجزات درخواستی نیز پاسخ داده اند، از جمله معجزه شق القمر و شکافته شدن ماه.

3. پیشگویی و اخبار غیبی که محقق شده نیز می تواند اطمینان آور باشد. از جمله پیشگویی های قرآن می توان به این موارد اشاره کرد: پيشگويى درباره جنگ بدر(انفال، 7)؛ شکست لشکر انبوه دشمن در برابر تعداد اندک مسلمانان (قمر، 44 و 45)؛ سرنوشت دشمنان پيامبر(حجر، 94 ـ 96)؛ جنگ ايران و روم‏(روم 2 و 3)؛ سرنوشت ابولهب(مسد، 1 ـ 4) و ... .

4. شخصیت خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز بسیار مهم است. کسی که در مقابل دیدگان اعراب بزرگ شده و مکتب هم نرفته و نزد کسی آموزش ندیده است، امین و راستگو است و دروغی از او شنیده نشده و مورد اعتماد است؛ وقتی خبری بدهد یا ادعایی کند، قطعا قابل تامل است و نمی توان بدون دلیل و سریع، آن را انکار کرد (کاری که مخالفان و کافران می کردند).

5. بزرگترین و مهم ترین معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله)، قرآن کریم است. با این که جامعه عرب در آن زمان از نظر ادبیات و کلام، در اوج خود بود، با این حال هیچ کدام نتوانستند مانندی ـ ولو به اندازه یک سوره ـ برای قرآن بیاورند.
اگر به نظر آن ها این قرآن معجزه نبود، چرا برای او همانندآوری نکردند و معجزه نبودن آن را آشکار نساختند؟!

مطلب دیگر؛
دیگرانی هم بوده اند ـ اکثریت جزیرة العرب ـ که با دیدن این معجزات و نیز با شنیدن آیات قرآن و ...، ایمان آورده اند. قطعا همه آن ها هم کسانی نبوده اند که زود قانع باشند.

از طرفی ایمان، دارای مراتب است و قرار نیست ایمان یکجا و یکمرتبه حاصل شود. ایمان می تواند از مراتب ضعیف شروع شود و سپس با دیدن معجزات و شواهد و قرائن دیگر، به تدریج قویتر و محکمتر شود.

به بیان دیگر، با صادق و راستگو بودن پیامبر، وقتی ایشان ادعای نبوت می کند دیگران سریع او را رد نمی کنند بلکه آن را قابل شنیدن و توجه می دانند و سپس که حضرت برای ادعای خود معجزه و ... می آورد، کم کم این باور و اطمینان حاصل می شود. پس از آن نیز به تدریج و با توجه به قرائن و وقایع دیگر، بر این ایمان افزوده می شود.

بنابر این، راه کسب اطمنیان، باز بوده است. کافران از ابتدا قصد آن را نداشته اند.

نکته مهم:
مشکل بر سر معجزه آوردن نیست، مشکل سر این است که هر معجزه ای هم آورده شود، کافران که قصد ایمان آوردن ندارند، آن را سحر و اساطیر و ... می دانند؛ کما این که در اقوام مختلف و پیامبران سابق نیز چنین بوده است؛ درخواست می کنند شتری با بچه از کوه بیرون بیاید، وقتی چنین می شود، می بینند ولی باز هم ایمان نمی آورند.

معجزه وقتی می آید که حجت تمام نباشد، لذا وقتی حجت تمام است و وقتی از قبل تصمیم بر هدایت نشدن و قبول نکردن معجزه دارند، دلیلی بر آوردن حجت دیگری نیست.

[="Tahoma"]

Master-B;938067 نوشت:
حرف شما صحیح،اما در زمان حال و آینده،کسانی که مسلمان نیستند و اطلاع چندانی از تاریخ اسلام ندارند با خواندن همچین آیه هایی اصلا گمان نمی برند که کلام خداوند باشد و با توجه به تبلیغات سوء که نسبت به اسلام

می شود گمان نکنم رغبتی به آن پیدا کنند...همچنین همین گروهک تروریستی داعش،به چه دلبل به وجود آمد؟؟؟به نظر من که چهره اسلام را خراب کردند،آن ها ظاهر قرآن را دیدند و می گویند باید کافران را به قتل

رساند...همین چندی پیش یک سریال معروف پر طرفدار غربی را دیدم که آدم بد های داستان داعشی ها بودند که برای رسیدن به اهداف شان و قتل،شعار محمد رسول الله می دادند...خب جرا باید اینطور شود؟؟

اگر کسی به دنبال حقیقت باشد نباید جزیی را بگیرد و جزیی دیگر را رها کند. دین یک مجموعه به هم پیوسته است که همه آن مجموعه باید دیده شود.

افراد بسیاری که قصد شناخت حقیقت را داشته اند، با مطالعه و تحقیق و بدون تعصب و قضاوت جلو جلو، به دین اسلام و مبانی آن مراجعه کرده و پس از تحقیق و آشنایی و آگاهی از حقیقت دین اسلام، با کمال افتخار آن را پذیرفته اند.

گروهک های منحرفی مثل داعش و ...، به دنبال شناخت و یا معرفی دین نیستند بلکه آن ها به دنبال مقاصد دنیوی و مادی خویش هستند و از دین به عنوان ابزار برای رسیدن به مقصود شیطانی خود استفاده می کنند.

آن ها به توحید و نبوت و معاد معتقد نیستند زیرا اگر بودند چنین نمی کردند. هر عقل سلیمی فارق از هر دین و آیینی، چنین رفتاری را تایید نمی کند و آن را غیر انسانی و غیر عاقلانه می داند.

بنابر این؛ معیار ما خود دین و حقیقت اسلام است. سیره عملی و زندگانی معصومین(علیهم السلام) خود بهترین دلیل بر حقانیت اسلام و تعالیم ارزشی قرآن است.

نکته:
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با مشرکان مکه پیمان صلح داشته و با اهل کتاب (بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع) که در مدینه و اطراف آن زیاد بودند، مشکلی نداشته و عهد و پیمان داشتند؛ مگر این که مشرکان پیمان شکنی کرده و تعدادی از مسلمانان را کشتند و یا این که اهل کتاب با همکاری مشرکان، بر علیه مسلمانان توطئه کرده و قصد جنگ داشته اند، که طبق دستور الهی با آن ها مقابله و مبارزه شده است.

تفاوت لحن سوره های مکی و مدنی

پرسش:
چرا لحن سوره های مکی و مدنی با هم متفاوت است، مثلا چرا در سوره های مکی مضمون اکثر آیات، ترساندن از عذاب است ولی در سوره های مدنی شدت عمل و مجازات دنیایی وجود دارد و دستور به قتل و کشتار کافران می دهد؟

پاسخ:
از جمله ویژگی های سوره های مکی، بیان اصول دین اعم از توحید و نبوت و معاد است، زیرا ابتدا بایستی اصول اصلی دین ترسیم شود، خصوصا در مکه که مشکل اصلی و عموم مخاطبین مشرکان و بت پرستان هستند. اما در مدینه، اصول اصلی دین قبلا ترسیم شده و مخاطبین نیز بت پرستان و مشرکان نیستند، لذا زمان آن است که فروعات دین و تشریح احکام، بیان شوند.

از طرفی، موقعیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان در مکه، موقعیت ضعیفی بوده و مشرکان آنان را بسیار تحت فشار و تنگنا قرار می دادند و اصلا موقعیت و زمینه ای برای عرض اندام مسلمانان نبود، افزون بر این که هنوز حکومت و تشکیلاتی برای مسلمانان برپا نشده بود تا بخواهند از جایگاه و موقعیتی، موضعگیری یا تدبیر تشکیلاتی داشته باشند.
تاسیس حکومت و قدرت و قوت گرفتن مسلمانان، در مدینه بوده است، لذاست که می توانند در برابر زورگویی و فشار مشرکان و بت پرستان بایستند و به عنوان یک جامعه اسلامی و دارای یک حکومت و تشکیلات، حرفی برای گفتن داشته باشند.

نکته مهم: تغییر شرائط و موقعیت ها، تغییر قوانین را به دنبال دارد. این به معنای تغییر مبنایی و تحول فکری نیست، زیرا اگر باز هم شرائط مکه فراهم شود، همان آیات و قوانین صادر می شود؛ اگر شرائط مدینه فراهم شود نیز همان حکمی که صادر شده و اگر شرائط سوره توبه فراهم شود، باز هم همین حکم صادر می شود.
لذا این گونه نیست که حکمی که در مرحله سوم صادر شده است، برای همه موارد بوده و گوینده به این نتیجه رسیده که از همان ابتدا هم باید این حکم صادر می شده است.

ممکن است گفته شود، در سوره های توبه و محمد و بقره که همه سوره های مدنی هستند دستور قتل کافران داده شده است؛ آیا ممکن نبود آن ها تا آخر عمر مسلمان شوند؟ در جواب باید گفت برخی از کفار، از ابتدا قصد ایمان آوردن ندارند لذا هر معجزه ای هم برای آن ها بیاید، از روی لجاجت و تعصب، انکار می کنند.
قرآن کریم این گونه افراد را چنین معرفی می کند:
«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَائكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(1)

«وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ‏»؛ اگر درى از آسمان به روى آنها مى‏ گشوديم و از آن بالا مى ‏رفتند، مى ‏گفتند ما چشم ‏بندى شده‏ ايم و ما را سحر و جادو كرده ‏اند.(2)
«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»؛ و (آنها بقدرى لجوجند كه) اگر تمام نشانه‏ هاى حق را ببينند، ايمان نمى ‏آورند؛ تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مى‏ آيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مى ‏گويند: «اينها فقط افسانه‏ هاى پيشينيان است!»(3)
«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين‏»؛ آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه ‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى ‏آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى ‏كنند؛ و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى ‏كنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.(4)

این آیات نشان می دهند که برخی کافران، در اثر لجاجت و تعصب بی جا، زمینه هدایت را در خود از بین برده و اصلا نمی خواهند ایمان بیاورند.
مطلب دیگر؛ حکم قتل کفار، عمومی نیست بلکه کفاری منظور است که عهد و پیمان را نقض کرده، به مبارزه و جنگ با مسلمانان اقدام نموده و از هر فرصتی برای نابودی و از بین بردن مسلمانان، استفاده می کنند.
لازم به ذکر است آیات ابتدایی سوره توبه، تا آیه 13 این سوره، مربوط به نقض عهد و پیمان شکنی مشرکان است. لذا آیات جهاد و قتال، در مورد همه مشرکان و در همه زمان ها نیست.
شأن نزول، نوع بیان و شواهد موجود در خود آیات، قرائن خارجی، سیره معصومین (علیهم السلام) و ... نیز شاهد بر این مطلب است.

نکته: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با مشرکان مکه پیمان صلح داشته و با اهل کتاب (بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع) که در مدینه و اطراف آن زیاد بودند، مشکلی نداشته و عهد و پیمان داشتند؛ مگر این که مشرکان پیمان شکنی کرده و تعدادی از مسلمانان را کشتند و یا این که اهل کتاب با همکاری مشرکان، بر علیه مسلمانان توطئه کرده و قصد جنگ داشته اند، که طبق دستور الهی با آن ها مقابله و مبارزه شده است.
بنابر این؛ حکم قتال و جنگ، با کافران و مشرکانی بوده که نقض عهد و پیمان نموده و کمر به دشمنی و نابودی اسلام و مسلمین بسته و در این زمینه از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کردند.
لذا مبارزه و دفاع در برابر کسانی که همه قصدشان نابودی اسلام و مسلمانان است، منطقی و معقول است.

ممکن است گفته شود چرا پیامبر به درخواست کافران معجزه نمی آورد، در قرآن در قسمت های مختلف گفته شده بر خداست که معجزه بیاورد اما آیا در هیچ جای قرآن گفته شده ما برایشان معجزه فرستادیم اما ایمان نیاوردند؟ در جواب، ذکر چند نکته لازم است:
1. پیامبر(صلی الله علیه و آله) معجزات مختلفی داشته اند، حتی معجزات ایشان را تا چهار هزار مورد نیز شمرده اند.(5)

2. پیامبر به معجزات درخواستی نیز پاسخ داده اند، از جمله معجزه شق القمر و شکافته شدن ماه.
3. پیشگویی و اخبار غیبی که محقق شده نیز می تواند اطمینان آور باشد. از جمله پیشگویی های قرآن می توان به این موارد اشاره کرد: پيشگويى درباره جنگ بدر(6)؛ شکست لشکر انبوه دشمن در برابر تعداد اندک مسلمانان (7)؛ سرنوشت دشمنان پيامبر(8)؛ جنگ ايران و روم‏(9)؛ سرنوشت ابولهب(10) و... .

4. شخصیت خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز بسیار مهم است. کسی که در مقابل دیدگان اعراب بزرگ شده و مکتب هم نرفته و نزد کسی آموزش ندیده است، امین و راستگو است و دروغی از او شنیده نشده و مورد اعتماد است؛ وقتی خبری بدهد یا ادعایی کند، قطعا قابل تامل است و نمی توان بدون دلیل و سریع، آن را انکار کرد (کاری که مخالفان و کافران می کردند).
5. بزرگترین و مهم ترین معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرآن کریم است. با این که جامعه عرب در آن زمان از نظر ادبیات و کلام، در اوج خود بود، با این حال هیچ کدام نتوانستند مانندی ـ ولو به اندازه یک سوره ـ برای قرآن بیاورند.
اگر به نظر آن ها این قرآن معجزه نبود، چرا برای او همانندآوری نکردند و معجزه نبودن آن را آشکار نساختند؟!
مطلب دیگر؛ دیگرانی هم بوده اند ـ اکثریت جزیرة العرب ـ که با دیدن این معجزات و نیز با شنیدن آیات قرآن و ...، ایمان آورده اند. قطعا همه آن ها هم کسانی نبوده اند که زود قانع باشند.

از طرفی ایمان، دارای مراتب است و قرار نیست ایمان یکجا و یکمرتبه حاصل شود. ایمان می تواند از مراتب ضعیف شروع شود و سپس با دیدن معجزات و شواهد و قرائن دیگر، به تدریج قویتر و محکمتر شود.
به بیان دیگر، با صادق و راستگو بودن پیامبر، وقتی ایشان ادعای نبوت می کند دیگران سریع او را رد نمی کنند بلکه آن را قابل شنیدن و توجه می دانند و سپس که حضرت برای ادعای خود معجزه و ... می آورد، کم کم این باور و اطمینان حاصل می شود. پس از آن نیز به تدریج و با توجه به قرائن و وقایع دیگر، بر این ایمان افزوده می شود.
بنابر این، راه کسب اطمنیان، باز بوده است. کافران از ابتدا قصد آن را نداشته اند.
نکته مهم: مشکل بر سر معجزه آوردن نیست، مشکل سر این است که هر معجزه ای هم آورده شود، کافران که قصد ایمان آوردن ندارند، آن را سحر و اساطیر و ... می دانند؛ کما این که در اقوام مختلف و پیامبران سابق نیز چنین بوده است؛ درخواست می کنند شتری با بچه از کوه بیرون بیاید، وقتی چنین می شود، می بینند ولی باز هم ایمان نمی آورند.

معجزه وقتی می آید که حجت تمام نباشد، لذا وقتی حجت تمام است و وقتی از قبل تصمیم بر هدایت نشدن و قبول نکردن معجزه دارند، دلیلی بر آوردن حجت دیگری نیست.

ممکن است گفته شود چرا قرٱن در سوره های مدنی در بیشتر آیات، خطابش به پیامبر و زندگی اوست (مثل آیات ابتدایی سوره تحریم) چیست؟ و چگونه این آیات قرار است تا قیامت و برای دیگران مفید باشد؟ در جواب می توان گفت در باره آیاتی که درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) است ـ بویژه آیات ابتدایی سوره تحریم ـ چند نکته را باید متذکر شد:
1. تعداد آیاتی که اختصاص به پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد، به نسبت به تمام آیات قرآن، بسیار کم است.
افزون بر این که همان موارد هم دارای پیام هدایتگرانه هستند که برای سایرین نیز مفید هستند.
2. رهبر جامعه اسلامی، متعلق به خودش نیست بلکه به تمام جامعه تعلق دارد، لذا حیثیت و اعتبار او از هر جهت، ولو از طریق همسر و داخل خانه، باید حفظ شود و نباید تحت فشار قرار گیرد.
3. رهبر امت نباید مسائل خانوادگی را بر وظایف اجتماعی و مسئولیت های خود مقدم کند. به بیان دیگر؛ نباید وظایف و مسئولیت های اجتماعی رهبر امت، تحت الشعاع مسائل خانوادگی اش قرار گیرد.
4. خانواده رهبران و مسئولان نباید از موقعیت و مقام خود، سوء استفاده کنند.

5. ارتباط با افراد و شخصیت های بزرگی همچون پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمی تواند به تنهایی مصونیت بیاورد و مایه نجات باشد. لذا افراد وابسته به شخصیت های بزرگ نیز از این جهت با دیگران تفاوتی ندارند و همه در برابر عملکرد و اعمالشان، باید پاسخگو باشند.
6. این آیات می تواند اوصاف همسر شایسته را بیان کند؛ و این اختصاص به پبامبر ندارد بلکه پیامی عمومی برای همه است.
7. رازدارى نه تنها از صفات مؤمنان حقيقى است كه هر انسان با شخصيتى بايد رازدار باشد، اين معنى در مورد دوستان نزديک و همسر، اهميت بيشترى دارد.
و....
بنابر این؛ این آیات، مفهوم عام خود را دارند و برای همه مؤمنان در تمام قشرها ـ اعم از کسانی که منتسب به شخصیت های الهی و معنوی هستند یا سایر مردم ـ پیام های هدایتگرانه و تربیت کننده دارند.

ممکن است گفته شود چرا خداوند که خودش کافران را می شناسد و قدرت دارد، به مسلمانان دستور قتل کافران را می دهد و خودش این کار را نمی کند؟ و یا چرا در سوره محمد، خدا دستور داده که او را یاری کنیم، مگر او به یاری نیاز دارد؟ در جواب باید گفت اولا قرار نیست عالَم معجزه وار اداره شود. امور عالم بر اساس اسباب و علل آن، اداره می شود. خداوند قادر متعال و فعال مایشاء است. او نظام تکوین این عالم را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده و خود نیز بر همین اساس عمل می کند: «أَبَى‏ اللَّهُ‏ أَنْ‏ يُجْرِيَ‏ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب‏»(11) یعنی خداوند امور عالم را بر اساس اسباب و علل تدبیر می کند.

قتل کافران به دست مسلمانان و یا نزول عذاب و بلایای طبیعی و نابودی آن ها، همه در راستای همان علل و اسباب است. به بیان دیگر، اراده الهی در قالب همین علل و اسباب، محقق می شود.
مطلب دیگر؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى‏ كند و گامهايتان را استوار مى‏ دارد.(12)

تعبير به «يارى كردن خدا» به معناى يارى كردن آئين او، يارى كردن پيامبر او و یاری کردن شريعت و تعليمات او است؛ کما این که در بعضى از آيات قرآن، يارى كردن خدا و رسول، در كنار يكديگر قرار داده شده، با اين كه قدرت خداوند بى ‏پايان است و قدرت مخلوقات در برابر او بسيار ناچيز است: «وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(13).(14)
آیه ای مشابه: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ‏ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ»؛ كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است.(15)
نکته: خداوند هیچ نیازی به قرض و وام ندارد و او «صمد» و بی نیاز مطلق است و این نیازمندان هستند که همه رو به سوی او می کنند.

حضرت على (عليه السلام) مى ‏فرمايند: اگر خدا را يارى كنيد، خداوند شما را يارى مى ‏كند و گام‏هاى شما را استوار مى ‏سازد...؛ خداوند از روى خوارى و ناچارى از شما نصرت و يارى نمى‏ خواهد...؛ او از شما يارى خواسته در حالى كه خود عزيز و حكيم است و سپاهيان آسمان ‏ها و زمين به فرمان او هستند.
نصرت خواهى و استقراض الهى براى آن است كه شما را بيازمايد و بهترين عامل به نيكى ‏ها را مشخص سازد.(16)
بنابر این؛ چنین تعبیر آوردن می تواند به جهاتی باشد، از جمله: برای بیان کمال اهمیت، برای خدا بودن و ثوابی که خداوند در قبال آن می دهد، تشویق مؤمنان به انجام آن، آزمایش و امتحان بندگان، ثواب در گرو عمل صالح است، و... .

نکته پایانی:
دین یک مجموعه به هم پیوسته است که همه آن مجموعه باید دیده شود. لذا اگر کسی به دنبال حقیقت باشد نباید جزیی را بگیرد و جزیی دیگر را رها کند.
افراد بسیاری که قصد شناخت حقیقت را داشته اند، با مطالعه و تحقیق و بدون تعصب و قضاوت زودهنگام، به دین اسلام و مبانی آن مراجعه کرده و پس از تحقیق و آشنایی و آگاهی از حقیقت دین اسلام، با کمال افتخار آن را پذیرفته اند.
لازم به ذکر است معیار اصلی در شناخت دین و ارزش های دینی، خود دین و حقیقت اسلام است. سیره عملی و زندگانی معصومین(علیهم السلام) خود بهترین دلیل بر حقانیت اسلام و تعالیم ارزشی قرآن است.

__________
(1) انعام/ 111.
(2) حجر/ 14 و 15.
(3) انعام/ 25.
(4) اعراف/ 146.
(5) برای آگاهی دقیق تر از معجزات به «بحار الانوار»، جلد 17، از صفحه 159 تا آخر کتاب و جلد 18 از اول کتاب تا صفحه 146 مراجعه فرمائید.
(6) انفال/ 7.
(7) قمر/ 44 و 45.
(8) حجر/ 94 ـ 96.
(9) روم/ 2 و 3.
(10) مسد/ 1 ـ 4.
(11) کلینی، کافی، ج 1، ص 183، اسلامیه.
(12) محمد/ 7.
(13) حشر/ 8.
(14) ر.ک: مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج ‏21، ص 425.
(15) حدید/ 11.
(16) سید رضی، نهج ‏البلاغه، بخش آخر خطبه 183.

موضوع قفل شده است