جمع بندی بالاخره بدعت یا استحباب؟

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بالاخره بدعت یا استحباب؟

اسکن دینی های عزیز سلام،
امروز با یه دوست اهل تسنن بحث میکردیم موضوع به بدعت کشید. میگفت توی اذان "اشهد ان علی ولی الله" اضافه شده و این یعنی بدعت. گفتم به قصد استحباب میگیم. گفت پس به قصد استحباب خیلی از احکام رو میشه تغییر داد بدون اینکه بدعت محسوب بشه. خب فکر کردم راستم میگه الان و عجل فرجهم بعد از صلوات در نماز و موارد دیگه ای در جاهای دیگه ای از دین دیدم. خب اگه بخواهیم همه رو استحباب بدونیم که نمیشه. اینجوری میشه سوء استفاده از واژه استحباب. ضمن اینکه این کار باعث میشه اعمال دینی خیلی از افراد هم اشتباه بشه. مثلا خیلی از افراد نمیدونن که اشهد ان علی ولی الله جز اذان نیست، و یا و عجل فرجهم جز صلوات بعد از تشهد نیست و اگه جزئی از نماز بدونن نمازشون باطله. خب من دیدم خیلی ها خبر ندارن از جمله خودم. هیچ اشکالی نداره در حالت مستحب بعد از صلوات و عجل فرجهم گفته بشه و یا سایر اذکار چه بسا که خیلی هم زیباتر میشه. ولی آیا این ندانستن و ناآگاهی مردم، فرصتی نشده برای افراد بدنیت که به این روش اعمال عبادی بندگان خدا رو ضایع کن!؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

programmer1;936608 نوشت:
اسکن دینی های عزیز سلام،
امروز با یه دوست اهل تسنن بحث میکردیم موضوع به بدعت کشید. میگفت توی اذان "اشهد ان علی ولی الله" اضافه شده و این یعنی بدعت. گفتم به قصد استحباب میگیم. گفت پس به قصد استحباب خیلی از احکام رو میشه تغییر داد بدون اینکه بدعت محسوب بشه. خب فکر کردم راستم میگه الان و عجل فرجهم بعد از صلوات در نماز و موارد دیگه ای در جاهای دیگه ای از دین دیدم. خب اگه بخواهیم همه رو استحباب بدونیم که نمیشه. اینجوری میشه سوء استفاده از واژه استحباب.

با سلام و عرض ادب

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السَّلام) گواهى مى دهند، و اين مسأله در تمام بلاد شيعى مشاهده مى شود، در اين باره توضيح چند نكته ضرورى است:

1. همه ی فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على (عليه السَّلام)» جزء اذان تشریع شده نبوده؛ لذا هنگامى كه فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از:

«4 تكبير، 2 بار شهادت بر وحدانيت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پيامبر(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، 2 بار «حى على الصلاة»، 2 بار «حى على الفلاح»، 2 بار «حى على خير العمل»، 2 تكبير و 2 بار تهليل».

2. بر این اساس اگر فردى با علم به عدم جزئیت، آنرا در فقرات اذان و اقامه بگوید، چنین امری بدعت بوده وشخص مرتکب کار حرامى شده است.

3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت(رجاءً و یا به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری) جايز و يا مستحب بوده و اين استحباب، دو مبنا دارد:

الف: على (عليه السَّلام) به حكم قرآن[1] و احاديث رسول گرامى (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، ولىّ خدا ومؤمنین است.[2]

ب: روایت قاسم بن معاویة از امام صادق (عليه السَّلام) که آنحضرت فرمودند: هر گاه به رسالت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) شهادت داديد بر ولايت على (عليه السَّلام) نيز گواهى دهيد: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».[3]

4. در این میان برخی از فقهای شیعه به واسطه ی وجود برخی از اخبار خاص که حاکی از استحباب چنین عملی در اذان بوده، قائل به استحباب چنین عملی به عنوان جزء مستحبی و نه جزء واجب در اذان شده اند،‌[4] که مبنای چنین گروهی تمسک به قاعده ی تسامح در ادله ی سنن می باشد.[5]

در مقابل برخی دیگر از فقها معتقدند در مورد شهادت ثالثه به واسطه ی گفتار شیخ صدوق(ره) که معتقد به جعل این روایات بوده و همچنین نظر شیخ طوسی(ره) که این اخبار را شاذ دانسته است،[6] امکان تمسک به چنین قاعده ای در مورد این اخبار وجود نداشته؛ لذا گفتن این ذکر تنها باید به قصد روایات عامی باشد که در آنها شهادت به ولایت بعد از ذکر شهادت به رسالت به شکل مطلق مستحب دانسته شده است.[7]

5. با توجه به اینکه در مورد شهادت ثالثه به طور عام و خاص روایاتی موجود است، نمی توان چنین عملی در اذان را (به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری و ‌نه به عنوان جزئیت)‌ متصف به بدعت نمود؛ زیرا اصطلاحا بدعت در مورد افزودن و یا کاستنی است که قائم به دلیلی شرعی (چه از عمومات و چه از ادله ی خاص) نباشد؛ در حالی که در مورد شهادت ثالثه چنین نبوده و گفتن چنین شهادتی در اذان به قصد قربت مطلقه اشکالی نداشته؛ زیرا چنین امری منطبق بر روایات عام (روایاتی که به صورت کلی بیان داشته که شهادت به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام مطلوبیت دارد) بوده؛ همچنین بر اساس مبنای کسانی که قاعده ی تسامح در ادله ی سنن را شامل روایات خاص(روایاتی که بیانگر آنند که شهادت به ولایت در اذان مشروع است که سند این روایات ضعیف است) نیز می دانند؛‌ گفتن این شهادت به عنوان جزء مستحبی و نه واجب محکوم به بدعت نخواهد بود.

ادامه دارد.


[/HR] [1] . المائده(5)،55: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون* وَمَنْ يَتَوَل اللّه وَرَسُولهُ وَالّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون». شان نزول این آیه تنها در مورد امیرالمومنین(علیه السلام) در روایات شیعه وسنی با اسانید مستفیض نقل شده است.

[2] . مسند احمد، ج5، ص181، ح3061: «أَنْتَ وَلِيِّي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‏»؛ سنن النسائي، ج‏5، ص45، ح8148: عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ نَزَلَ غَدِيرَ خُمٍّ، أَمَرَ بَدَوْحَاتٍ فَقُمِمْنَ ثُمَّ قَالَ«كَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ، إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخِرِ، كِتَابَ اللَّهِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ، وَ أَنَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ[2] عَلِيٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيُّهُ، فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ. وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ و...

[3] . الاحتجاج، الطبرسی، ج1،ص158.

[4] . رسائل و مسائل، النراقی، ج2، ص155: «قال المجلسی: ولا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للأذان»؛ الحدائق الناضرة،‌البحرانی، ج7، ص404: «أقول لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الاجزاء المستحبة للأذان لشهادة الشيخ و العلامة و الشهيد و غيرهم بورود الاخبار بها»؛ مستند الشیعة، النراقی، ج4، ص488: ««فلا بعد في القول باستحبابها فيه، للتسامح في أدلّته. و شذوذ أخبارها لا يمنع عن إثبات السنن بها، كيف؟! و تراهم كثيرا يجيبون عن الأخبار بالشذوذ، فيحملونها على الاستحباب».

[5] . تَسامُح در ادلّهٔ سنن، قاعدهای فقهی است که فقها بر اساس آن، در ادله و مستندات احکام مستحب سختگیری نمیکنند و شرایط احراز حجیت خبر واحد را ضروری نمیدانند. بر این اساس، ضعف سند روایتی که بیانگر حکم مستحب است، مانع عمل به آن نمی‌شود. دلیل این قاعده برخی روایات است که به اخبار «مَن بَلَغ» مشهورند.(ر.ک: ویکی شیعه،‌ مدخل: تسامح در ادله سنن).

[6] . من لا يحضره الفقيه، ج‌1، ص 291‌ : «وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِهِ‌ الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا»؛ النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، الطوسی، ص69: «أمّا ما روي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ عليا وليّ اللّه و آل محمّد خير البريّة» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا. و لا بأس أن يقتصر الإنسان في حال الاستعجال في الأذان و الإقامة أو في حال السّفر و الضّرورة على مرة مرّة. و لا يجوز ذلك مع الاختيار».

[7] . مصباح الفقیه، آغا رضا الهمدانی، ج11، ص314: ««أقول: و لو لا رمي الشيخ و العلّامة لهذه الأخبار بالشذوذ و ادّعاء الصدوق وضعها، لأمكن الالتزام بكون ما تضمّنته هذه المراسيل- من الشهادة بالولاية و الإمارة و أنّ محمّدا و آله خير البريّة- من الأجزاء المستحبّة للأذان و الإقامة، لقاعدة التسامح... و لكنّ التعويل على قاعدة التسامح في مثل المقام- الذي أخبر من نقل إلينا الخبر الضعيف بوضعه أو شذوذه- مشكل، فالأولى أن يشهد لعليّ عليه السّلام بالولاية و إمرة المؤمنين بعد الشهادتين قاصدا به امتثال العمومات الدالّة على استحبابه، كالخبر المتقدّم، لا الجزئيّة من الأذان أو الإقامة، كما أنّ الأولى و الأحوط الصلاة على محمّد و آله بعد الشهادة له بالرسالة بهذا القصد، و اللّه العالم».

programmer1;936608 نوشت:
ضمن اینکه این کار باعث میشه اعمال دینی خیلی از افراد هم اشتباه بشه. مثلا خیلی از افراد نمیدونن که اشهد ان علی ولی الله جز اذان نیست، و یا و عجل فرجهم جز صلوات بعد از تشهد نیست و اگه جزئی از نماز بدونن نمازشون باطله. خب من دیدم خیلی ها خبر ندارن از جمله خودم. هیچ اشکالی نداره در حالت مستحب بعد از صلوات و عجل فرجهم گفته بشه و یا سایر اذکار چه بسا که خیلی هم زیباتر میشه. ولی آیا این ندانستن و ناآگاهی مردم، فرصتی نشده برای افراد بدنیت که به این روش اعمال عبادی بندگان خدا رو ضایع کن!؟


1) توجه به این نکته ضروری است که بر مکلف واجب است که احکام شرعی مورد نیازش را بیاموزد که در انجام آن دچار اشتباه نشود. با توجه به این نکته می گوئیم: اذان و اقامه از مقدمات نماز و خارج از حقیقت نماز بوده؛ لذا طهارت(از حدث و خبث) در اذان شرط صحت آن نبوده و(نفس) تکلّم در اثنای اذان و اقامه نیز مبطل آن نخواهد بود؛ در حالی که تکلّم در حین نماز موجب بطلان آن خواهد بود.

مرحوم سیدشرف الدین عاملی در خصوص زیاد نمودن شهادت ثالثه در اذان می نویسند:
«كسى كه گفتن: «اشهد انّ امير المؤمنين عليّا ولى اللّه» را بدعت دانسته، به خطا رفته؛ زيرا معمولا مؤذنها در بين هر بندى، جمله ‏هايى از قبيل:
«الصلاة و السلام عليك يا رسول اللّه»! يا قبل از اذان مى‏ گويند: «الحمد للّه لم يتخذ صاحبة و لا ولدا» و غيره. در صورتى كه اينها از شارع مقدس در اذان نرسيده است و قطعا بدعت و حرام هم نيست؛ زيرا مؤذن ها آنها را جزء بندهاى اذان نمى ‏دانند؛ بلكه به ادله ی عمومى كه شامل آنها شود آن را ذكر مى‏ كنند، همينطور شهادت به ولايت على(عليه السّلام) نيز بعد از شهادت به رسالت پيغمبر اكرم(صلّى اللّه عليه ‏و آله) همان حكم را دارد. علاوه بر آن، سخنان كوتاه آدميان، اذان و اقامه را باطل نمى‏ كند و گفتن آن در اثناى اذان و اقامه، حرام نيست. پس اين حرام و بدعت از كجا آمد است. و منظور از اين تفرقه انداختن در بين صفوف‏ مسلمين‏ در اين عصر چيست»![1]

2) زیاد نمودن «وعجل فرجهم بعد از صلوات در تشهد» موجب بطلان نماز نخواهد بود؛ زیرا چنین امری دعا بوده و زیاد نمودن دعا در این موارد اشکالی نداشته که جهت اطلاع از این فتوا به این لینک مراجعه فرمائید.

http://article.tebyan.net/238286/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%88-%D8%B9%D8%AC%D9%84-%D9%81%D8%B1%D8%AC%D9%87%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%B4%D9%87%D8%AF

3) در فقه مذاهب اهل سنت نیز امر به همین منوال بوده؛ همچنان که احناف در مساله ی اذان بعد از شهادت به رسالت، گفتن سلام بر افرادی که به مصالح مسلمین مشغول بوده(همچون امیر و مفتی و قاضی) را جایز دانسته اند؛چنانچه چنین امری از ابو یوسف(شاگرد ابو حنیفه) نقل شده است: «وَخَصَّ أبو يُوسُفَ الْأَمِيرَ وَكُلَّ من كان مُشْتَغِلًا بِمَصَالِحِ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُفْتِي وَالْقَاضِي وَالْمُدَرِّسِ بِنَوْعِ إعْلَامٍ بِأَنْ يَقُولَ السَّلَامُ عَلَيْك أَيُّهَا الْأَمِيرُ حَيَّ على الصَّلَاةِ حَيَّ على الْفَلَاحِ الصَّلَاةَ يَرْحَمُك اللَّهُ»؛[2] و ابو یوسف، امیر و و هر کس را که به مصالح مسلمین مشغول بوده؛‌همچون مفتی و قاضی و مدرس را به نوعی از اعلام مخصوص دانسته، به اینکه در اذان (بعد از شهادت به رسالت) بگوید: السلام علیک ایها الامیر، حی علی الصلاة....».

و همچنان که از دیدگاه اهل سنت در برخی از مواضع نماز همچون بعد از قرائت سوره ی حمد توسط امام و یا بعد از خواندن تشهد توسط نمازگزار، گفتن «آمین» و خواندن دعا به زبان عربی جایز و یا مستحب می باشد.[3]

موفق باشید.


[/HR] [1] . اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 317.

[2] . البحر الرائق،‌ ابن نجیم الحنفی، ج1، ص275؛ المبسوط، السرخسی، ج1، ص239.

[3] . الموسوعة الکویتیة، ج20، ص265: «الدُّعَاءُ فِي الصَّلاَةِ: قَال الْحَنَفِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ: يُسَنُّ الدُّعَاءُ فِي التَّشَهُّدِ الأْخِيرِ بَعْدَ الصَّلاَةِ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِمَا يُشْبِهُ أَلْفَاظَ الْقُرْآنِ، أَوْ بِمَا يُشْبِهُ أَلْفَاظَ السُّنَّةِ، وَلاَ يَجُوزُ لَهُ الدُّعَاءُ بِمَا يُشْبِهُ كَلاَمَ النَّاسِ كَأَنْ يَقُول: اللَّهُمَّ زَوِّجْنِي فُلاَنَةَ، أَوِ اعْطِنِي كَذَا مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْمَنَاصِبِ. وَأَمَّا الْمَالِكِيَّةُ وَالشَّافِعِيَّةُ فَذَهَبُوا إِلَى أَنَّهُ: يُسَنُّ الدُّعَاءُ بَعْدَ التَّشَهُّدِ وَقَبْل السَّلاَمِ بِخَيْرَيِ الدِّينِ وَالدُّنْيَا، وَلاَ يَجُوزُ أَنْ يَدْعُوَ بِشَيْءٍ مُحَرَّمٍ أَوْ مُسْتَحِيلٍ أَوْ مُعَلَّقٍ، فَإِنْ دَعَا بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ بَطَلَتْ صَلاَتُهُ، وَالأْفْضَل أَنْ يَدْعُوَ بِالْمَأْثُورِ».

صدرا;937559 نوشت:
توجه به این نکته ضروری است که بر مکلف واجب است که احکام شرعی مورد نیازش را بیاموزد که در انجام آن دچار اشتباه نشود.

صدرا;937559 نوشت:
زیاد نمودن «وعجل فرجهم بعد از صلوات در تشهد» موجب بطلان نماز نخواهد بود؛ زیرا چنین امری دعا بوده و زیاد نمودن دعا در این موارد اشکالی نداشته که جهت اطلاع از این فتوا به این لینک مراجعه فرمائید.
http://article.tebyan.net/238286/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%88-%D8%B9%D8%AC%D9%84-%D9%81%D8%B1%D8%AC%D9%87%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%B4%D9%87%D8%AF

ممنون جناب صدرا، لینک رو مشاهده کردم طبق پیش بینی‌ام شرط گذاشتن یعنی اگه به قصد دعا این ذکر به تشهد اضافه نشه، باعث بطلان میشه. ولی عرض اصلی بنده اینه چرا مستحبی به نماز اضافه بشه که به احتمال زیاد باعث بطلان نماز بشه، مسجد که میرم تو گفتگوهای دوستانه خیلی‌ها از این چیزها اصلا خبر ندارن! اصلا بعضی ها خبر ندارن چیزی با عنوان "به قصد ورود و به قصد دعا و ..." مطرحه. هر ذکری بهش بگی جزئی از نماز میکنه والسلام. بله هر کسی باید احکام شرعی‌اش رو یادبگیره. اونم تو شرایطی که واقعا خیلی از افراد حتی رساله رو یک دور نخوندن. افرادی که وقتی توی نماز به شک می افتن کل نماز رو از دوباره میخونن بدون اینکه بدونن دچار معصیت شدن!
یادم می آد به خاطر علاقه‌ای که دارم موضوعاتی مثل برنامه نویسی و ریاضی رو به صورت عمیق و دقیق با حواشی های زیادی دوست دارم آموزش بدم. درسته این کار برای یک شاگرد زرنگ و باهوش میتونه روند یادگیری آینده‌ای رو بهتر کنه، میزان ماندگاری علومی که فراگرفته رو بیشتر کنه و حتی در شرایطی که با مشکلات جدید مواجه بشه قدرت تحلیلش رو افزایش بده و خیلی از مزایای دیگه ولی کافیه شاگردت یک آدم معمولی باشه همین کار باعث میشه تا اصل موضوع رو نتونه یاد بگیره.

programmer1;937588 نوشت:
ممنون جناب صدرا، لینک رو مشاهده کردم طبق پیش بینی‌ام شرط گذاشتن یعنی اگه به قصد دعا این ذکر به تشهد اضافه نشه، باعث بطلان میشه. ولی عرض اصلی بنده اینه چرا مستحبی به نماز اضافه بشه که به احتمال زیاد باعث بطلان نماز بشه، مسجد که میرم تو گفتگوهای دوستانه خیلی‌ها از این چیزها اصلا خبر ندارن! اصلا بعضی ها خبر ندارن چیزی با عنوان "به قصد ورود و به قصد دعا و ..." مطرحه. هر ذکری بهش بگی جزئی از نماز میکنه والسلام. بله هر کسی باید احکام شرعی‌اش رو یادبگیره. اونم تو شرایطی که واقعا خیلی از افراد حتی رساله رو یک دور نخوندن. افرادی که وقتی توی نماز به شک می افتن کل نماز رو از دوباره میخونن بدون اینکه بدونن دچار معصیت شدن!

با سلام و عرض ادب


1) همچنان که به عرض عالی رسید وظیفه ی مکلّف در حیطه ی مباحث فقهی و نحوه ی انجام واجبات، یادگیری صحیح آنها است تا در مقام عمل بر خلاف دستورات شرع عمل نکند که موارد این جزئیات نیز زیاد بوده و منحصر به شهادت بر ولایت در اذان و اقامه نمی باشد؛

2) نکته ی دیگری که در این باب حائز اهمیت است؛ تفاوتی است که بین واجبات و مقدمات خارج از آن وجود داشته، که بدیهی است اهتمام و دقت در انجام واجبات به مراتب بیشتر از مقدمات آنها بوده؛ لذا با اینکه فقها فتوا به مطلوبیت گفتن شهادت بر ولایت در اذان داده اند؛ اما با این حال گفتن این فقره را در تشهد نماز جایز نمی دانند.

3) گفتن: «و عجل فرجهم» با گفتن: «اشهد انّ علیا ولی الله» متفاوت است، اولی دعا بوده؛ لذا مانعی از گفتن آن بعد از ذکر صلوات نیست؛ منتهی در نماز اگر گفت به قصد دعا بگوید؛ که گفته شد چنین امری در فقه شیعه و سنی جایز است و کسی دعای در نماز (در موارد آن) را موجب بطلان نماز نمی داند. اما شهادت به ولایت دعا نبوده؛ بلکه خبر از یک حقیقت اعتقادی بوده که شیعه آنرا تنها در اذان و اقامه باز به قصد مطلوبیت و نه به قصد اینکه جزئی از فقرات اذان بوده می گوید. در هر حال شناخت احکام مورد ابتلا بر همه ی مکلّفین امری واجب و لازم است.

موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

programmer1;936608 نوشت:
اسکن دینی های عزیز سلام،
امروز با یه دوست اهل تسنن بحث میکردیم موضوع به بدعت کشید. میگفت توی اذان "اشهد ان علی ولی الله" اضافه شده و این یعنی بدعت

مسأله ى 232ـ اذان و اقامه مستحب است و شهادت سوم ـ خصوصا به قصد اذان يا اقامه ـ بدعت است و هرگز در روايتى حتّى ضعيف هم چنان شهادتى از اجزاى اذان و اقامه نيامده است چنان كه تمامى اين شهادت ها در ضمن سوره هايى در نماز بدعت است، كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد،

مثلاً شهادت و گواهى به تصديق معاد ـ كه از اركان دين است ـ در ضمن اذان ،اقامه يا در بين آيات سوره ى حمد در نماز كلاً بدعت است ـ

آرى پس از شهادت دوم كه «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدً رسول اللّه » است برحسب سنت محمّديه و بلكه بالاتر، سنت الهيّه، ضميمه ى آل رسول گرامى واجب است كه «صلى اللّه عليه و آله» بگويى، زيرا اين جمله مشتمل بر تمامى معصومان محمدى صلى الله عليه و آله وسلم پس از حضرتش مى باشد. ولى در ضمن اذان و اقامه و نماز و در ميان آيات حمد و سوره چنان چه گفته شد بدعت است.اما در تشهدِ نماز، صلوات بر آن حضرت و آلش از واجبات نماز مى باشد و در ركوع و سجود و قنوت هم از مستحبات است.

از نظر فقهای شیعه «اشهد ان علیا ولی الله» در اصل تشریع اذان نبوده است، از این‌رو آن را در شمار فرازهای اذان و اقامه نمی‌آورند.[۷]

شیخ صدوق اخباری را که بر جواز شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلالت دارند، ساخته غلات می‌داند.[۸]

از نظر شیخ طوسی این روایات شاذ و عامل به آنها(کسی که در اذان و اقامه، شهادت ثالثه را بگوید) خطاکار و گناهکار است.[۹]

منبع: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D9%87

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

اگر چه اعتقاد و اقرار به ولایت مولانا امام امیرالمؤمنین «صلوات الله علیه» جزء ارکان دین است، ولی ذکر شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلیل شرعی ندارد بلکه بدعت است و قصد رجاء هم درباره آن حرام است؛ چون عبادات توقیفی هستند،

ولی واجب است بعد از شهادت به رسالتِ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، ذکر صلوات همراه با اضافه‌ی آل محمد(علیهم السلام) گفته شود که شامل تمامی معصومان محمّدی(علیهم السلام) می‌شود.

در ضمن تنها در صورتی، امری، جزء شعائر دینی محسوب می‌شود که از سوی شارع دین، به وسیله‌ی قرآن یا سنّت پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و سیره‌ی ائمه معصومین(علیهم السلام) مطرح شده باشد؛

و ما به وضوح می‌بینیم حتی در حدیثی که از وجود مقدّس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بحار الانوار (ج۸۱، ص۱۵۳) نقل شده، آن حضرت به هنگام تفسیر اذان، اشاره‌ای به شهادت ثالثه در اذان نفرموده، چون هرگز امری از طرف شارع مقدّس به اضافه کردن آن در اذان یا اقامه نشده،

بلکه شیخ صدوق، اضافه کنندگان شهادت ثالثه در اذان و اقامه را لعنت کرده، چنان‌که این لعنت در وسائل الشیعة، کتاب الصّلاة، ابواب اذان و اقامه، آخر باب ۱۹ نقل شده است.

و شیخ طوسی هم در نهایه ص۶۹ گوینده‌ی شهادت ثالثه در اذان و اقامه را خطاکار دانسته است.

پس کسی که عمداً شهادت ثالثه را به اذان و اقامه اضافه می‌کند در واقع خود را از أئمه‌ی معصومین(علیهم السلام) و خصوصاً از حضرت علی(علیه السلام) شیعه‌تر می‌داند بلکه خود را از شارع دین داناتر می‌داند «قُل أتُعَلِّمُونَ اللهَ بِدینِکُم» (حجرات،۱۶) بگو آیا خدا را به دینتان، آگاهی می‌دهید؟!

رضا ثقلین;937645 نوشت:

مسأله ى 232ـ اذان و اقامه مستحب است و شهادت سوم ـ خصوصا به قصد اذان يا اقامه ـ بدعت است و هرگز در روايتى حتّى ضعيف هم چنان شهادتى از اجزاى اذان و اقامه نيامده است چنان كه تمامى اين شهادت ها در ضمن سوره هايى در نماز بدعت است، كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد،

از نظر فقهای شیعه «اشهد ان علیا ولی الله» در اصل تشریع اذان نبوده است، از این‌رو آن را در شمار فرازهای اذان و اقامه نمی‌آورند.[۷]

شیخ صدوق

اخباری را که بر جواز شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلالت دارند، ساخته غلات می‌داند.[۸]

از نظر شیخ طوسی این روایات شاذ و عامل به آنها(کسی که در اذان و اقامه، شهادت ثالثه را بگوید) خطاکار و گناهکار است.

[۹]

با سلام و عرض ادب

بر اساس آدرس لینکی که ارائه فرمودید مشهور فقهای شیعه قائل به استحباب شهادت ثالثه بدون قصد جزئیت می باشند:

از نظر بیشتر فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه بدون قصد جزئیت (مستحبی که جزو اجزای اذان نیست) در اذان و اقامه جایز و یا مستحب است.

حال سؤال ما از شما (که مبلغ آرای مرحوم صادقی تهرانی و معتقد به اعلمیت و حقانیت ایشان از طریق خواب می باشید)‌ آن است که: چگونه اکثر علمای شیعه که اعرف به حلال و حرام بوده، متوجه بدعت بودن چنین امری نشده اند و تنها ایشان متوجه چنین بدعتی شدند؟

جناب آقای صادقی در تعریف بدعت نوشته اند: «البدعة إدخال ليس من الدين في الدين ام إخراج...فالبدعة معارضة للدين»؛[1]

حال چگونه چنین عملی در صورت عدم اعتقاد به جزئیت آن بدعت و معارض دین محسوب شده؟ در حالی که ایشان خود مسائل مورد اختلاف میان علمای اسلام را از تحت دایره بدعت خارج دانسته اند: «فالمسائل المختلف فيها بين علماء الإسلام ليست لتتخذ ذريعة لتهمة البدعة»؟[2]

البته خود جواب این سوال را داده اید:
از نظر فقهای شیعه «اشهد ان علیا ولی الله» در اصل تشریع اذان نبوده است، از این‌رو آن را در شمار فرازهای اذان و اقامه نمی‌آورند.

همچنین توجه به این نکته لازم است که سخن مرحوم شیخ صدوق مخالف نظر مشهور نبوده؛ بلکه ناظر به مفوضه و غلاة بوده که چنین فقره ای را به عنوان جزئی از فقرات اذان بحساب آورده اند و سخن شیخ طوسی(رحمه الله) نیز به اشتباه نقل شده؛ زیرا برای کسی که تفقه در کلام ایشان داشته باشد، اشتباه بودن چنین امری آشکار است.

موفق باشید.


[/HR][1] . الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج‏27، ص: 223.

[2] . همان، ج7، ص415.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;937733 نوشت:
بر اساس آدرس لینکی که ارائه فرمودید مشهور فقهای شیعه قائل به استحباب شهادت ثالثه بدون قصد جزئیت می باشند:

مشهور فقهای شیعه هنگامی که هیچ دلیلی از کتاب و سنت نداشته باشد ارزشی نخواهد داشت وانگهی بزرگانی از علمای شیعه در طول تاریخ این شهادت در اذان و اقامه رو قبول نداشتند که ان شا الله در ادامه نام این بزرگان رو عرض خواهم کرد

صدرا;937733 نوشت:
حال سؤال ما از شما (که مبلغ آرای مرحوم صادقی تهرانی و معتقد به اعلمیت و حقانیت ایشان از طریق خواب می باشید)‌ آن است که: چگونه اکثر علمای شیعه که اعرف به حلال و حرام بوده، متوجه بدعت بودن چنین امری نشده اند و تنها ایشان متوجه چنین بدعتی شدند؟

اول اینکه قابل توجه تمامی دوستان و کاربران و مدیران سایت که شما عملا با نام بردن از شخص خاصی هم از موضوع تاپیک دارید منحرف شدید و هم اینکه با نقل مطلبی ناقص مطلبی خلاف را به بنده نسبت میدهید که بنده اعلمیت و حقانیت آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی رضوان الله تعالی علیه رو از طریق خواب میدانم!!!!!!!

بنده در آخرین نامه ای که در خصوصی برای شما نوشتم و شما هنوز بعد از حدود 20 روز پاسخ آن را نداده اید مشروح مطالب و پاسخ های شما رو بیان کردم اما شما به جای جواب به نامه بنده که در خصوصی فرستاده شده بود مطلب را به صورت ناقص علنی کردید و عملا از مسیر تاپیک هم خارج شدید این نکته اول که قابل توجه همه دوستان و کاربران است که اگر کاربران این کار را انجام دهند دائم به آنها تذکر داده میشود که از موضوع منحرف شدید در خصوصی بحث کنید و... اما خود کارشناسان سایت بعضا این مطلب رو رعایت نمیکنند!! قضاوت با دوستان و کاربران گرامی!

دوم اینکه اعلمیت و حقانیت آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی رضوان الله تعالی علیه نیازی به خواب ندارد و آن خواب که قطعا رویای صادقه بوده و شاهدانی زنده برای آن وجود دارد و نقل آن از سوی آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) بوده و پسر آقای مرعشی که زنده است و شاهد قضیه است یک نمونه و شاهد کوچک بود و الا حقانیت و اعلمیت علامه صادقی در کتب ایشان و در مناظرات ایشان با بزرگترین مراجع قرن اخیر و مناظره ای که با مراجع و مجتهدین که در دهه 80 انجام شد و صوت و تصویر آن هم موجود است اما بنا بر مصالح حوزوی (فکر کنم دوستان متوجه شده باشند منظورم از مصالح چیست!!) انتشار نیافته است!!

سوم اینکه گفتید (( چگونه اکثر علمای شیعه که اعرف به حلال و حرام بوده، متوجه بدعت بودن چنین امری نشده اند و تنها ایشان متوجه چنین بدعتی شدند؟))

اولا اگر کسی مطلبی درست و جدید با محوریت و دلیل از کتاب و سنت بدست آورد باید گفته شود چون علمای قبلی نگفتند پس حرف شما درست نیست؟؟!!! پس اصلا اجتهاد و حرام بودن تقلید بر مجتهد و تفاوت فتاوا چه معنایی دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

ثانیا مگر علمای شیعه یا سنی یا وهابی یا عالم هر دین و مذهبی معصوم است که چون او نگفته پس قبول نیست و چون اون گفته قبول است؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

ثالثا همانطور که عرض کردم در این امر که شهادت ثالثه در اذان و اقامه درست نیست و حرام و... تنها نیستند بلکه دیگر بزرگانی هم گفتند که در پست بعدی مفصل خدمت دوستان عرض خواهم کرد

رضا ثقلین;938187 نوشت:

....اولا اگر کسی مطلبی درست و جدید با محوریت و دلیل از کتاب و سنت بدست آورد باید گفته شود چون علمای قبلی نگفتند پس حرف شما درست نیست؟؟!!! پس اصلا اجتهاد و حرام بودن تقلید بر مجتهد و تفاوت فتاوا چه معنایی دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

ثانیا مگر علمای شیعه یا سنی یا وهابی یا عالم هر دین و مذهبی معصوم است که چون او نگفته پس قبول نیست و چون اون گفته قبول است؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

ثالثا همانطور که عرض کردم در این امر که شهادت ثالثه در اذان و اقامه درست نیست و حرام و... تنها نیستند بلکه دیگر بزرگانی هم گفتند که در پست بعدی مفصل خدمت دوستان عرض خواهم کرد

با سلام و عرض ادب

1) تذکر جنابعالی نسبت به حقیر دال بر بیان آنچه در پیام خصوصی بیان فرمودید(هر چند که محتوای آن یعنی اثبات اعلمیت ایشان به واسطه ی خواب امری باطل می باشد) وارد است.

2) ادعای جنابعالی دال بر بدعت بودن گفتن شهادت ثالثه است؛ چنین امری نیازمند استدلال فقهی است. با چه مبنا و استدلالی می توان اجتهاد مجتهدین شیعه را متصف به بدعت نمود؟! در حالی که کلام مرحوم صادقی در باب بدعت و عدم انتساب آن در موارد اختلافی گذشت؟

موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;937733 نوشت:
جناب آقای صادقی در تعریف بدعت نوشته اند: «البدعة إدخال ليس من الدين في الدين ام إخراج...فالبدعة معارضة للدين»؛[1]

حال چگونه چنین عملی در صورت عدم اعتقاد به جزئیت آن بدعت و معارض دین محسوب شده؟ در حالی که ایشان خود مسائل مورد اختلاف میان علمای اسلام را از تحت دایره بدعت خارج دانسته اند: «فالمسائل المختلف فيها بين علماء الإسلام ليست لتتخذ ذريعة لتهمة البدعة»؟[2]

این مطلبی ربطی به تایپک ندارد بهتر است حداقل خود شما کارشناسان معتقد به مطالب و قوانینی باشید که سایت اسک دین قرار داده است پس از موضوع خارج نشوید!

صدرا;937733 نوشت:
البته خود جواب این سوال را داده اید:
از نظر فقهای شیعه «اشهد ان علیا ولی الله» در اصل تشریع اذان نبوده است، از این‌رو آن را در شمار فرازهای اذان و اقامه نمی‌آورند.

این مطلب رو بنده عرض نکردم نقل کردم از سایت ویکی شیعه وانگهی بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت!

صدرا;937733 نوشت:
همچنین توجه به این نکته لازم است که سخن مرحوم شیخ صدوق مخالف نظر مشهور نبوده؛ بلکه ناظر به مفوضه و غلاة بوده که چنین فقره ای را به عنوان جزئی از فقرات اذان بحساب آورده اند و سخن شیخ طوسی(رحمه الله) نیز به اشتباه نقل شده؛ زیرا برای کسی که تفقه در کلام ایشان داشته باشد، اشتباه بودن چنین امری آشکار است.

اما سخن شیخ صدوق:


مرحوم شیخ صدوق در کتاب فتوایی‌اش (کتاب من لایحضره الفقیه)، جلد اول، صفحۀ 203، باب الأذان والاقامه، ذیل حدیث897 پس از نقل اذان می‌گوید/ می‌نویسد:

«...المفوضة لعنهم الله قد وضعوا اخباراً و زادوا فی الأذان...« اشهد أنَّ علیّاً ولیّ الله»... ولا شکّ فی أَنَّ علیّاً ولیّ الله و أنَّه أمیر المؤمنین حَقّاً و... ولکن لیس ذالک فی اصل الأذان، وإنّما ذکرت ذلک لیُعرَفَ بهذه الزیادة المتّهون بالتفویض، المدلّسون أنفسهم فی جملتنا؛


گروه مفوضه که خدا لعنتشان کند، اخباری را جعل کردند و در اذان افزودند... «اشهد ان علیا ولی الله»... البته در اینکه علی، ولی خدا و حقیقتاً أمیر مؤمنان است، شکی نیست... ولی چنین مطلبی جزء اذان نیست.
این سخن را بدان جهت یاد آور شدم تا همه بدانند که این افزودن، از گروهی است به نام مفوضه که معتقدند خدای یکتا همۀ امور خلق و آفرینش را به امامان واگذار کرده است!!!
و این گروه حقّه باز، خود را در میان ما شیعیان جا زده‌اند!!!» (پایان سخن صدوق)

این فتوا، فتوای شیخ صدوق رئیس المحدثین است که هیچ‌کس در وثاقت و تقوای او شکی ندارد.معلوم می‌شود که در قرن سوم و چهارم، اکثر شیعیان چنین چیزی در اذان نداشته و نمی‌گفته‌اند، بلکه تنها گروه منحرف در اقلیتی به نام مفوّضه آن‌هم به صورت غیر رسمی، شهادت ثالثه را در اذانشان برای تفریق مسلمین و ایجاد بدعت در اذان بر زبان جاری می‌کرده‌اند.فاعتبروا یا اولی الالباب!

شماری از فقهای عصر ما از جمله آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی نیز همچون صدوق می‌اندیشند و هرگز حتی به قصد رجاء هم آن را در اذان به زبان نمی‌آورند.البته همۀ علمای شیعه در اینکه جملۀ فوق جزء اذان نیست اتفاق نظر دارند، ولی معمولاً آن را به عنوان تیمّن و تبرّک در اذانشان بر زبان جاری می‌کنند!

استاد محمدعلی کوشا

(این مطالب بالا از سایت استاد حجت الاسلام محمد علی کوشا از اساتید حوزه علمیه قم نقل شده است)

منبع: http://kooshaa.ir/post/26

اما سخن شیخ طوسی:

« النهاية » قال: « وأمّا ماروي في شواذ الأخبار من قول " أشهد أنّ علیا ولي الله آل محمد خير البريّة " فممّا لا يُعمل عليه في الأذان والإقامة، فمن عمل بها كان مخطِئًا »

النهایه صفحه 69

http://ar.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A9

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

اکنون نگاهی مختصر می اندازیم به بحث نظرات علمای شیعه به شهادت ثالثه:

فقها در این امر در طول تاریخ شیعه 3 دسته شدند عموما:

دسته اول که در این باره سکوت کردند

دسته دوم که رجحان بر ترک این شهادت دارند

دسته سوم که رجحان بر ذکر این شهادت دارند

اما به ترتیب در این پست و پست های بعد نام و کتاب های این بزرگان را نقل خواهیم کرد ان شا الله

اما فقها و علمای دسته اول:

منبع:http://ar.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A9

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

دسته دوم از فقها و علمای شیعه که رجحان و برتری رو در ترک شهادت ثالثه میدونستند:


  • الشيخ الصدوق ( من أعلام القرن 4هـ ): في مصنّفه « من لا يحضره الفقيه »، حيث اشار إلى كونها من وضع المفوضة الغلاة[٥٩]، انتهى.
  • الشيخ الطوسي( من أعلام القرن 5 هـ ): في « النهاية » قال: « وأمّا ماروي في شواذ الأخبار من قول " أشهد أنّ عليًّا ولي الله وآل محمد خير البريّة " فممّا لا يُعمل عليه في الأذان والإقامة، فمن عمل بها كان مخطِئًا »[٦٠]، وفي « المبسوط » قال: « فأمّا قول " أشهد أنّ عليًّا أمير المؤمنين وآل محمد خير البريّة " فليس بمعمولٍ عليه في الأذان، ولو فعله الإنسان لم يأثم به، غير أنّه ليس من فضيلة الأذان ولا كمال فصوله »[٦١]، انتهى.
  • يحيى بن سعيد الحلبي( من أعلام القرن 7 هـ ): قال في كتابه « الجامع للشرائع » بعد أنّ ذكر فصول الأذان والإقامة بدون الشهادة الثالثة نقل عبارة الشيخ الطوسي [٦٢] انتهى.
  • العلاّمة الحلّي( من أعلام القرن 7-8 هـ ): حرّم ذكر الشهادة الثالثة في الأذان والإقامة في كتابه « نهاية الأحكام » حيث قال: ولا يجوز قول " إنّ عليًّا ولي الله وآل محمّد خيرة البريّة " في فصل الأذان، لعدم مشروعيته[٦٣]، وتابع الشيخ الطوسي حينما قال أنّها رُوِيَت من شواذ الأقوال في كتابيه « تذكرة الفقهاء »[٦٤] و« منتهى المطالب »[٦٥].
  • الشهيد الأول( من أعلام القرن 8 هـ ): نقل قول الشيخ الطوسي في كتابه « الذكرى »[٦٦]، وكذالك نقل كلام الشيخ الطوسي والصدوق في كتابه « البيان »[٦٧]، أمّا في كتابه « الدروس »[٦٨] فقال: وأمّا الشهادة لعليّ (ع) بالولاية، وأنّ محمّد وآله خير البريّة فهما من أحكام الإيمان لا من ألفاظ الأذان، وقطع [ أي الشيخ الطوسي ] في النهاية بتخطئة قائله، ونسبه ابن بابويه إلى وضع المفوضة، وفي المبسوط لا يأثم، ثمّ في كتابه « اللّمعة الدمشقيّة »، حرّم اعتقاد شرعية الشهادة الثالثة، حيث قال: ولا يجوز اعتقاد شرعية غير هذه [ أي الفصول المتعارف عليها ] في الأذان والإقامة،، كالتّشهد بالولاية وأنّ محمّد وآله خير البريّة، وإنْ كان الواقع كذالك[٦٩]، انتهى.
  • الشهيد الثاني( من أعلام القرن 10هـ ): حرّم ذكر الشهادة الثالثة، وقال عنها بدعة، ففي كتابه « مسالك الأفهام » قال: وقوله [ يقصد العلامة ]: " وكذا يكره قول " الصلاة خير من النّوم " بل الأصحّ التحريم، لأنّ الأذان والإقامة سنّتان متلقيتان من الشارع كسائر العبادات، فالزيادة فيهما تشريع محرّم، كما يحرم زيادة " محمّد وآله خير البريّة " وإن كانوا عليهم السلام خير البريّة.....[٧٠]، انتهى.
أمّا في شرحه « الروضة البهية في شرح اللّمعة الدمشقيّة » فقال في معرض تعليقه على قول الشهيد الأول: فما كلّ واقع حقًّا يجوز إدخاله في العبادات الموظّفة شرعًا، المحدودة من اللّه تعالى، فيكون إدخال ذالك فيها بدعة وتشريعًا، كما لو زاد في الصلاة ركعة أو تشهدًا أو نحو ذالك، من العبادات، وبالجملة فذالك من أحكام الإيمان لا من فصول الأذان[٧١]، انتهى. وفي شرحه « روض الجنان في شرح إرشاد الأذهان » صرّح بكونها بدعة، فقال: وأمّا إضافة أنّ عليًّا ولي الله وآل محمّد خير البريّة ونحو ذالك، فبدعة وأخبارها موضوعة، وإنْ كانوا عليهم السلام، خير البريّة، إذ ليس الكلام فيه، بل في إدخاله في فصول الأذان المُتَلَقَى من الوحي الإلهي، وليس كلّ كلمة حقّ يسوغ إدخالها في العبادات الموظّفة شرعًا، انتهى[٧٢].
  • المحقّق الأردبيلي (من أعلام القرن 10 هـ ): الظاهر أنّه يحرّم ذكر الشهادة الثالثة في الأذان والإقامة، حيث قال في شرحه « مجمع الفائدة في شرح إرشاد الأذهان»، وبعد أن نقل قول الشيخ الصدوق: فينبغي اتباعه لأنّه الحقّ، ولهذا يشنع على الثاني [ يقصد عمر بن الخطاب ] بالتغيير في الأذان، الذي كان في زمانه صلّى الله عليه وآله، فلا ينبغي ارتكاب مثله مع التشنيع عليه[٧٣]، انتهى.
  • السيد محمد العاملي ( من أعلام القرن 10-11 هـ ): حرم ذكر الشهادة الثالثة في شرحه « مدارك الأحكام في شرح شرائع الإسلام » حيث قال: كما تَحرُم زيادة " أنّ محمّد وآله خير البريّة " فإنّ ذالك وإن كان من أحكام الإيمان، إلاّ أنّه ليس من فصول الأذان[٧٤]، انتهى.
  • المحقّق السبزواري( من أعلام القرن 11 هـ ): في مصنّفه « ذخيرة المعاد » قال: وأمّا إضافة أنّ عليًّا وليّ الله وآل محمّد خير البريّة وأمثال ذالك فقد صرّح الأصحاب بكونها بدعة، وإن كان حقًا صحيحًا، إذ الكلام في دخولها في الأذان وهو موقوف على التوقيف الشرعي ولم يثبت [٧٥]، انتهى.
  • السيد عبد الله الجزائري حفيد الفقيه نعمة الله الجزائري ( من أعلام القرن12 هـ ): في شرحه « التحفة السنية في شرح نخبة المحسنية » قال: وأمّا شهادة الولاية وما يجري مجراها بعد الرسالة مرة أو مرتين فيهما جميعا أو في الأذان خاصة، فالنصوص قاصرة عن إثباتها، وكذا العمومات المقبولة، بل هي قائمة على نفيها، والأقرب كونها تشريعًا، وإن استمر العمل بها في بعض البلاد، تقليدًا لبعض مَنْ دخلت عليه الشُبهة في الأعصار السابقة، وقَرَّر عليه مَنْ جاء بعده، ومِنْ هنا قيل زلّة العالم زلّة العالم[٧٦]، انتهى.
  • الشيخ جعفر كاشف الغطاء ( من أعلام القرن 12-13 هـ ): في كتابه « كشف الغطاء عن مبهمات شريعة الغراء »، وفي حديث طويل قال: وليس من الأذان قول " أشهد أنّ عليًّا وليّ اللّه " أو " أنّ محمّد وآله خير البريّة " و" أنّ عليًّا أمير المؤمنين حقًا مرتين مرتين " لأنّه من وضع المفوضة لعنهم اللّه على ما قاله الصدوق، ولما في النهاية أنّ ما روي...،ثمّ إنّ خروجه من الأذان من المقطوع به لاجماع الإمامية مِنْ غير نَكِير، حتّى لم يذكره ذاكر بكتاب ولا فاه به أحد من قدماء الأصحاب...، فمن أتى بذالك قاصدًا به التأذين فقد شرّع في الدين، ومَن قصد جزءًا من الأذان في الابتداء بطل أذانه...، ويجري في وضعه في الإقامة نحو ماجرى في الأذان، ويجري في جميع الزيادات هذا الحكم كترجيع...،[٧٧] انتهى.
  • السيد محمد كاظم الطباطبائي اليزدي ( صاحب العروة الوثقى ) ( من أعلام القرن 13-14 هـ ): في مصنّفه « العروة الوثقى » حيث قال: ويُستحبّ الصلاة على محمّد وآله عند ذكر اسمه، وأمّا الشهادة لعليّ (ع) بالولاية وإمرة المؤمنين فليست جزءًا منهما، ولا بأس بالتكرار في حيّ على خير الصلاة أو حيّ على الفلاح،[٧٨] انتهى.
  • السيد محمد حسين فضل الله ( من أعلام القرن 15 هـ ): في كتابه « فقه الشريعة » قال: هذا وقد ذهب بعض الفقهاء إلى استحباب الشهادة لأمير المؤمنين عليّ (ع) بالولاية بعد الشهادة للنبيّ (ص) بالرسالة، في كلّ من الأذان والإقامة، ولكن لم يثبت عندي استحبابها، وقولها فيهما لا يوجب بطلانهما، وإن كان الأحوط تركها في الإقامة لاحتمال كون الإقامة جزءاً من الصلاة، مما يفرض أن لا يكون فيها كلام خارج عن الصلاة، كما أنني لا أجد مصلحة شرعية في إدخال أي عنصر جديد في مقدمات الصلاة أو أفعالها، لا سيما وأنَّ الفقهاء قد أجمعوا على أنّها ليست جزءاً من الأذان ولا من الإقامة، وأنَّ اعتقاد جزئيتها تشريع محرّم، وقد أجاد الشهيد الثاني (رض) عندما عبّر عن هذه الفكرة بقوله: "إنَّ الشهادة لعليّ بالولاية من حقائق الإيمان لا من فصول الأذان"[٧٩]، انتهى.


منبع:http://ar.wikishia.net/view/%D8%A7%D...84%D8%AB%D8%A9

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


دسته سوم از فقها و علمای شیعه که رجحان و برتری رو در ذکر شهادت ثالثه میدونستند:

  • المجلسي الأول ( من أعلام القرن 11 ه ): في شرحه « روضة المتّقين في شرح مَن لا يحضر الفقيه » قال كلام طويل في تعليقه على كلام الشيخ الصدوق: الجزم بأنّ هذه الأخبار من موضوعاتهم مشكلٌ، مع أنّ الأخبار الّتي ذكرنا في الزيادة والنقصان، وما لم نذكره كثيرةٌ، والظاهر أنّ الأخبار بزيادة هذه الكلمات أيضا كانت في الأُصول، وكانت صحيحةً أيضا، كما يظهر من المحقّق والعلاّمة والشهيد رحمهم‌الله‏، فإنّهم نسبوها إلى الشذوذ...........والظاهر أنّه لو عمل عليه أحدٌ لم يكن مأثوما إلاّ مع الجزم بشرعيّته فإنّه يكون مخطئا، والأَولى أن يقوله على أنه جزء الإيمان لا جزء الأذان، ويمكن أن يكون واقعا، ويكون سبب تركه التقيّة، كما وقع في كثير من الأخبار ترك « حيّ على خير العمل » تقية. على أنّه غير معلوم أنّ الصدوق، أيَّ جماعةٍ يريد من المفوِّضة......[٨٠]، انتهى.
  • المجلسي الثاني ( من أعلام القرن 11-12 ه ): في موسوعته « بحار الأنوار » قال تعليقًا على قول الشيخ الصدوق: لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبّة للأذان، لشهادة الشيخ والعلاّمة والشهيد وغيرهم بورود الاخبار بها...............ويؤيّده ما رواه الشيخ أحمد بن أبي طالب الطبرسي ; في كتاب الاحتجاج عن القاسم بن معاوية، قال: قلت لأبي عبداللّه‏ عليه‌السلام: هؤلاء يروون حديثا في معراجهم أنّه لمّا اُسري برسول اللّه‏ رأى على العرش لا إله إلاّ اللّه‏، محمّد رسول اللّه‏، أبو بكر الصدّيق، فقال: سبحان اللّه‏!! غيرّوا كلّ شيءٍ حتّى هذا؟! قلت: نعم، قال: إنّ اللّه‏ عزّ وجلّ لمّا خلق العرش كتب عليه « لا إله إلاّ اللّه‏، محمد رسول اللّه‏، علي أمير المؤمنين »، ثمّ ذكر كتابة ذلك على الماء، والكرسي، واللوح، وجبهة إسرافيل، وجناحي جبرئيل، وأكناف السماوات والأرضين، ورؤوس الجبال والشمس والقمر، ثم قال عليه‌السلام: « فإذا قال أحدكم: لا إله إلاّ اللّه‏، محمد رسول اللّه‏، فليقل: علي أمير المؤمنين »، فيدلّ على استحباب ذلك عموما ؛ والأذان من تلك المواضع، وقد مرّ أمثال ذلك في أبواب مناقبه عليه‌السلام، ولو قاله المؤذّن أو المقيم لا بقصد الجزئيّة، بل بقصد البركة، لم يكن آثِما، فإنّ القوم جوّزوا الكلام في أثنائهما مطلقا، وهذا من أشرف الأدعية والأذكار،[٨١] انتهى.
  • نعمة الله الجزائري ( من أعلام القرن 11 -12 ه ): في كتابه « الأنوار النعمانية » قال: ويستفادُ من قوله عليه‌السلام: « إذا قال أحدكم: لا إله إلاّ اللّه‏، محمّد رسول اللّه‏، فليقل علي أمير المؤمنين » عمومُ استحباب المقارنة بين اسميهما عليهما‌السلام إلاّ ما أخرجه الدليل كالتشهّدات الواجبة في الصّلوات ؛ لأنّها وظائف شـرعية، وأمّا الأذان فهو وإن كان من مقدّمات الصلاة إلاّ أنّه مخالف لها في أكثر الأحكام، فلا يبعد القول من هذا الحديث باستحباب لفظ « علي ولي اللّه‏ » أو « أمير المؤمنين » أو نحو ذلك في الأذان..............[٨٢]، انتهى، ثمّ أَيَّدَ كلامه بمنام كان قد رآها في خصوص الشهادة الثالثة وذكرها في الأذان والإقامة[٨٣].
  • الشيخ البحراني ( من أعلام القرن 12 ه ): في كتابه « الحدائق الناضرة » وبعد أن نقل قول الشيخ الصدوق، ردّه بقول العلامة المجلسي، وعلّق على كلام المجلسي بـــ « ونِعْمَ ما قال »[٨٤].
  • الوحيد البهبهاني ( من أعلام القرن 12-13 ): في حاشيته « الحاشية على مدارك الأحكام » قال: وممّا ذكرنا ظهر حال « محمّد وآله خير البريّة » و« أشهد أنّ عليا ولي الله » بأنّهما حرامان بقصد الدخول والجزئيّة للأذان لا بمجرّد الفعل، نعم توظيف الفعل في أثناء الأذان ربما يكون مكروها بحسب ظاهر اللفظ، أو كونه كلاما فيه، أو للتشبّه بالمفوّضة، إلاّ أنّه ورد في العمومات: أنّه متى ذكرتم محمدا فاذكروا آله، أو متى قلتم: محمد رسول الله فقولوا: علي ولي الله، كما رواه في الاحتجاج، فيكون حاله حال الصلاة على محمد وآله بعد قوله: « أشهد أنّ محمدا رسول الله » في كونه خارجا عن الفصول ومندوبا إليه عند ذكر محمد، فتأمّل جدّا ,[٨٥] انتهى.
  • الميرزا القمّي ( من أعلام القرن 12-13 ه ): في كتابه « غنائم الأيام » قال: وأمّا قول " اشهد أنّ عليًّا وليّ اللّه " و" أنّ محمّد وآله خير البريّة " فالظاهر الجواز،[٨٦] انتهى، وفي كتابه « منهاج الأحكام » قال مثله[٨٧].
  • السيد علي الطباطبائي ( من أعلام القرن 12-13 ): في كتابه « رياض المسائل » قال: ومنه يظهر جواز زيادة " أنّ محمّد وآله خير البريّة " وكذا " عليًّا وليّ اللّه "، مع عدم قصد الشرعيّة في خصوص الأذان وإلاّ فيحرم قطعًا......،[٨٨] انتهى.
  • المحقق النِرَاقي ( من أعلام القرن12-13 ه ): في مصنّفه « مستند الشيعة » قال: صرّح جماعة ـ منهم الصدوق، والشيخ في المبسوط بأنّ الشهادة بالولاية ليست من أجزاء الأذان والإقامة الواجبة ولا المستحبّة، وكرهها بعضهم مع عدم اعتقاد مشروعيّتها للأذان، وحرّمها معه.ومنهم من حرّمها مطلقا ؛ لخلوّ كيفيّتهما المنقولة، وصرّح في المبسوط بعدم الإثم وإن لم يكن من الأجزاء، ومفاده الجواز.ونفى المحدّث المجلسي في البحار البُعد عن كونها من الأجزاء المستحبة للأذان، واستحسنه بعض من تأخّر عنه، أقول: أمّا القول بالتحريم مطلقا فهو ممّا لا وجه له أصلاً، والأصل ينفيه [ أصالة الإباحة ][٨٩]، وعمومات الحثّ على الشهادة بها تردّه، وليس من كيفيّتهما اشتراطُ التوالي وعدم الفصل بين فصولهما حتّى يخالفها الشهادة، كيف؟! ولا يحرم الكلامُ اللّغو بينهما فضلاً عن الحقّ وتوهُّمُ الجاهلِ الجزئيةَ غيرُ صالحٍ لإثبات الحرمة كما في سائر ما يتخلّل بينهما من الدعاء، بل التقصير على الجاهل حيث لم يتعلّم، بل وكذا التحريم مع اعتقاد المشروعيّة..............وأمّا القول بكراهتها: فإن اُريد بخصوصها، فلا وجه لها أيضا.وإن اُريد من حيث دخولها في التكلّم المنهيّ عنه في خلالهما، فلها وجه لولا المعارِض، ولكن تعارضه عمومات الحثّ على الشهادة مطلقا.............. فيبقى أصل الإِباحة سليما عن المزيل، بل الظاهر من شهادة الشيخ والفاضل والشهيد - كما صرّح به في البحار - ورود الأخبار بها في الأذان بخصوصه أيضا....................وعلى هذا فلا بُعْد في القول باستحبابها فيه ؛ للتسامح في أدلّته، وشذوذ أخبارها لا يمنع عن إثبات السنن بها، كيف؟! وتراهم كثيرا يجيبون عن الأخبار بالشذوذ، فيحملونها على الاستحباب،[٩٠] انتهى.
  • الشيخ الجواهري محمد حسن النجفي ( من أعلام القرن 13 ه ): في شرحه « جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام » قال بعد نقل قول الشيخ الصدوق والطوسي والمجلسي الثاني: إلاّ أنّه لا بأس بذكر ذالك لا على سبيل الجزئية عَمَلاً بالخبر المزبور [ يقصد رواية الاحتجاج ] [٩١]، ولا يقدح مثله في المولاة والترتيب ـ بل هي كالصلاة على محمد عند سماع اسمه، وإلى ذالك أشارة العلامة الطباطبائي في منظومته،[٩٢] انتهى.
  • آقَا رضا الهمداني ( من أعلام القرن 13-14 ):في كتابه « مصباح الفقيه » قال: أقول ولولا رميُ الشيخ والعلاّمة لهذه الأخبار بالشذوذ، وادعاء الصدوق وضعها، لأمكن الالتزام بكون ما تضمنته هذه المراسيل من الشهادة بالولاية والإمارة وأنّ محمد وآله خير البريّة من الأجزاء المستحبة للأذان والإقامة لقاعدة التسامح.................ولكن التعويل على قاعدة التسامح في مثل المقام الذي أخبر من نقل إلينا الضعيف بوضعه أو شذوذه مشكل، فالأولى أن يشهد لعلي (ع) بالولاية وإمارة المؤمنين بعد الشهادتين قاصدًا به امتثال العمومات الدّالة على كالخبر المتقدم، لا الجزئية من الأذان والإقامة...........والله العالم [٩٣]، انتهى.
  • السيد محسن الحكيم ( من أعلام القرن 14 ه ): في تعليقته « مستمسك العروة الوثقى » قال: لكن هذا المقدار لا يمنع من جريان قاعدة التسامح على تقدير تماميتها في نفسها، ومجرّد الشهادة بكذب الراوي لا يمنع من احتمال الصدق المُوجِب لاحتمال المطلوبية، كما أنّه لا بأس بالاتيان به بقصد الاستحباب المطلق لما في خبر الاحتجاج....................بل ذالك في هذه الأَعْصَار معدود من شعائر الإيمان ورمز التشيُّع قيكون من هذه الجهة راجحًا شرعًا بل قد يكون واجبًا، لكن لا بعنوان الجزئية من الأذان، ومِنْ ذالك يظهر وجه ما في البحار من أنّه لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان.............،[٩٤] انتهى.
  • الإمام الخميني ( من أعلام القرن 14-15 ه ): في كتابه الأخلاقي « الآداب المعنوية للصلاة » قال ما نصّه: قد ورد في بعض الروايات غير المعتبرة أن يقال بعد الشهادة بالرسالة في الأذان: أشهد أن عليّا وليّ اللّه‏، مرّتين وفي بعض الروايات: أشهد أن عليّا أمير المؤمنين حقا مرّتين، وفي بعض آخر: محمد وآل محمد خير البرية، وقد جعل الشيخ الصدوق ; هذه الروايات من موضوعات المفوّضة وكذّبها، والمشهور بين العلماء رضوان الله عليهم عدم الاعتماد بهذه الروايات، وجعل بعض المحدّثين هذه الشهادة جزءا مستحبّا من جهة التسامح في أدلّة السنن، وهذا القول ليس ببعيد عن الصواب وإن كان أداؤها بقصد القربة المطلقة أولى وأحوط ؛ لأنّه يستحب بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية وإمارة المؤمنين كما ورد في حديث الاحتجاج عن قاسم بن معاوية ؛ قال: « قلت لأبي عبداللّه‏: هؤلاء يروون حديثا في معراجهم أنّه لما أسري برسول اللّه‏ رأى على العرش مكتوبا: لا إله إلاّ اللّه‏ محمد رسول اللّه‏ أبو بكر الصدّيق، فقال: سبحان اللّه‏ غيّروا كل شيء حتى هذا؟! قلت نعم، قال: إنّ اللّه‏ عزّ وجل لمّا خلق العرش كتب عليه: لا إله إلاّ اللّه‏ محمد رسول اللّه‏ عليّ أمير المؤمنين، ولما خلق اللّه‏ عزّوجلّ الماء كتب في مجراه: لا إله إلاّ اللّه‏ محمد رسول اللّه‏ عليّ أمير المؤمنين، ثمّ تذكر الرواية كتابة هذه الكلمات على قوائم الكرسي واللوح وعلى جبهة إسرافيل وعلى جناحي جبرائيل وأكناف السماوات وأطباق الأرضين ورؤوس الجبال وعلى الشمس والقمر، ثم قال: فإذا قال أحدكم: لا إله إلاّ اللّه‏ محمد رسول اللّه‏، فليقل: عليّ أمير المؤمنين »، وبالجملة هذا الذكر الشريف يستحبّ بعد الشهادة بالرسالة مطلقا، وفي فصول الأذان لا يبعد استحبابه بالخصوص وإن كان الاحتياط يقتضي أن يؤتى به بقصد القربة المطلقة لا بقصد الخصوصية في الأذان ؛ لتكذيب العلماء الأعلام تلك الروايات،[٩٥] انتهى
  • السيد الخوئي ( من أعلام القرن 14-15 ه ): في تعليقته « المُسْتَنَد في شرح العروة الوثقى » وبعد أن نقل قول الشيخ الصدوق والطوسي، وبعد أن رفض صحة الاستناد على قاعدة التسامح؛ لأنّها لا تثبت حكم الاستحباب وغاية ما تثبته هو الثواب، مخالفًا بذالك أستاذه السيد محسن الحكيم، وكذالك بعد أن ردّ خبر الاحتجاج لضُعف سنده، كرّر كلام أستاذه، حيث قال: ولكن الذي يُهَوِّنُ الخطب أنّنا في غنى من ورود النّص، إذ لا شُبهة في رُجحان الشهادة الثالثة في نفسها بعد أن كانت الولاية من مُتَمِّمات الرسالة ومقوّمات الإيمان، ومن كمال الدين بمقتضى قوله [ تعالى ] { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ }[٩٦] بل الخمس التي بني عليها الإسلام [ أصول الدين الخمس ][٩٧]، ولا سيّما وقد أصبحت في هذه الأَعْصَار من أجلى أنحاء الشعار................،[٩٨] انتهى.
  • السيد محمد باقر الصدر ( من أعلام القرن 14-15 ه): في رسالته العملية « الفتاوي الواضحة » حيث قال: وصورة الأذان والإقامة محدّدة شرعًا ضمن ما ذكرناه، فلا يجوز أن يؤتى بشيءٍ آخر من الكلام فيها على أساس أنّه جزء منها، وأمّا التكلم بكلامٍ أو جملةٍ بدون أن يقصد المؤذن أو المقيم جعله جزءًا من أذانه وإقامته فهو جائز، ومن ذالك قوله - بعد الشهادة الثانية لمحمّد (ص) بالرسالة -: أشهد أنّ عليًّا وليّ اللّه، فإنّ ذالك جائز إذا لم يقصد به كونه جزءًا من الأذان والإقامة، وإنّما أراد به الإعلان عن حقيقة من حقائق الإسلام، وهي ولاية عليّ عليه الصلاة والسلام[٩٩]، انتهى.

رضا ثقلین;938296 نوشت:


اکنون نگاهی مختصر می اندازیم به بحث نظرات علمای شیعه به شهادت ثالثه:

فقها در این امر در طول تاریخ شیعه 3 دسته شدند عموما:

دسته اول که در این باره سکوت کردند

دسته دوم که رجحان بر ترک این شهادت دارند

دسته سوم که رجحان بر ذکر این شهادت دارند

اما به ترتیب در این پست و پست های بعد نام و کتاب های این بزرگان را نقل خواهیم کرد ان شا الله





با سلام و عرض ادب

1) مطالب سایتهای دیگر را به صورت لینک بگذارید و از کپی پست مطالب طولانی پرهیز فرمائید؛ هر چند که در صورت اشکال به همین مطالب ارسالی، شما به آن هم پایبند نخواهید بود و خود را تنها ناقل این مطالب می دانید.

2) مدعای شما بدعی بودن گفتن شهادت ثالثه به شکل مطلق (ولو به شکل رجاء و نیت عدم جزئیت) است؛ سوالی از شما شد که پاسخ آنرا مرقوم نفرمودید؛ در حالی که این سوال محور اصلی بحث بوده آن است که: تعریف اصطلاحی بدعت چیست و با چه مبنایی می توان حکم به بدعی بودن چنین عملی آنهم به شکل مطلق نمود؟ بر این اساس سخن آیت الله محمد باقر صدر(ره) را که نقل فرمودید نقد فقهی بفرمائید:

السيد محمد باقر الصدر ( من أعلام القرن 14-15 ه): في رسالته العملية « الفتاوي الواضحة » حيث قال: وصورة الأذان والإقامة محدّدة شرعًا ضمن ما ذكرناه، فلا يجوز أن يؤتى بشيءٍ آخر من الكلام فيها على أساس أنّه جزء منها، وأمّا التكلم بكلامٍ أو جملةٍ بدون أن يقصد المؤذن أو المقيم جعله جزءًا من أذانه وإقامته فهو جائز، ومن ذالك قوله - بعد الشهادة الثانية لمحمّد (ص) بالرسالة -: أشهد أنّ عليًّا وليّ اللّه، فإنّ ذالك جائز إذا لم يقصد به كونه جزءًا من الأذان والإقامة، وإنّما أراد به الإعلان عن حقيقة من حقائق الإسلام، وهي ولاية عليّ عليه الصلاة والسلام، انتهى.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;938440 نوشت:
1) مطالب سایتهای دیگر را به صورت لینک بگذارید و از کپی پست مطالب طولانی پرهیز فرمائید؛ هر چند که در صورت اشکال به همین مطالب ارسالی، شما به آن هم پایبند نخواهید بود و خود را تنها ناقل این مطالب می دانید.

این مطالب رو در جواب شما نقل کردم که در پست های متعدد از جمله پست شماره 11 اشکال شماره دوم شما که گفتید(( ادعای جنابعالی دال بر بدعت بودن گفتن شهادت ثالثه است؛ چنین امری نیازمند استدلال فقهی است. با چه مبنا و استدلالی می توان اجتهاد مجتهدین شیعه را متصف به بدعت نمود؟!))

مطالب فقهای بزرگ شیعه و تحریم شهادت ثاثله و حتی بدعت بودن آن را با مدارک معتبر از سایت استاد کوشا و کتب علما نقل کردیم بهتر است به جای تذکر به عدم کپی پیست که باعث روشن شدن نظر فقهای بزرگ شیعه برای خوانندگان محترم شد پاسخ به سوالات بنده و مطالب نقل شده از کتب آقایان بدهید!!

صدرا;938440 نوشت:
2) مدعای شما بدعی بودن گفتن شهادت ثالثه به شکل مطلق (ولو به شکل رجاء و نیت عدم جزئیت) است؛ سوالی از شما شد که پاسخ آنرا مرقوم نفرمودید؛

پاسخش را دادم فکر میکنم شما دقت نفرمودید!

اولا نص کلام برخی از فقها و علمای بزرگ شیعه در تاریخ و مطلب استاد کوشا از اساتید حوزه قم نص صریح بر بدعت بودن داشت

ثانیا تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ما منتظر تحدی باقی میمانیم ولی برای روشن شدن مطلب برای خوانندگان محترم بررسی روایی جامعی که سایت ویکی شیعه انجام داده است رو خدمت دوستان عرض میکنیم:

الكتب الأربعة

  1. كتاب الكافي:أخرج الشيخ الكليني في مصنّفه « الكافي » 35 رواية متعلّقة بالأذان والإقامة، منها حوالي 3 روايات تتحدّث عن كيفية الأذان والإقامة، و لم يكن في هذه الروايات ما يشير إلى وجود الشهادة الثالثة في الأذان أو الإقامة[٧].
  2. كتاب التهذيب:أخرج الشيخ الطوسي في مصنّفه « تهذيب الأحكام » 72 رواية تتعلّق بالأذان والإقامة، منها 25 رواية تدور مضامينها حول كيفية الأذان والإقامة، ولم يرد فيها ذكر الشهادة الثالثة[٨].
  3. كتاب الإستبصار:أخرج الشيخ الطوسي في كتابه « الاستبصار » 48 رواية تتعلّق بالأذان والإقامة، منها 18 رواية تتحدّث حول كيفية الأذان والإقامة، ولا يوجد أي رواية منها تشير إلى وجود الشهادة الثالثة[٩].
  4. كتاب من لا يحضره الفقيه:أخرج الشيخ الصدوق في كتابه « مَن لا يحضره الفقيه » 52 رواية، منها رواية واحدة تحدّث فيها عن كيفية الأذان والإقامة، غير أنّ هذه الرواية لم يتم ذكر الشهادة الثالثة فيها أيضًا[١٠]، وبعد أن ذكر الشيخ الصدوق الرواية التي أورد فيها فصول الأذان والإقامة، علّق فقال:
« قال: مصنّف هذا الكتاب رحمه الله: هذا هو الأذان الصّحيح، لا يُزاد فيه ولا يُنْقص منه، والمُفوضة لعنهم الله قد وضعوا أخبارًا وزادوا في الأذان " محمّد وآل محمّد خير البريّة مرّتين، وفي بعض رواياتهم بعد أشهد أنّ محمّد رسول الله أشهد أنّ عليًا وليّ اللّه مرّتين، ومنهم من روى بَدَلَ ذالك أشهد أنّ عليًّا أمير المؤمنين حقًّا وأنّ محمدًا وآله صلوات الله عليهم، خير البريّة، ولكن ليس ذالك في أصل الأذان، وإنّما ذكَرتُ ذالك ليُعْرَف بهذه الزيادة المتَّهمون بالتفويض المُدلّسون أنفسهم في جُملتنا »[١١]، انتهى.

این از کتب اربعه که حتی یک روایت هم نیست!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



  1. بحار الأنوار: جمع العلامة المجلسي الثاني في موسوعته « بحار الأنوار » أكثر من 90 رواية تتمحور حول الأذان والإقامة، ولم ترد أي رواية تتحدّث عن كون الشهادة الثالثة من فصول الأذان أو الإقامة[١٢].
  2. وسائل الشيعة: جمع الحر العاملي في موسوعته « وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة » أكثر من 240 رواية بدون المكرّرات حول الأذان والإقامة،منها حولي 25 ( دون المُكَرَّر) تتحدث عن فصول الأذان والإقامة، ولم يُورِد أي حديث يكشف عن أنّ الشهادة الثالثة من فصول الأذان والإقامة[١٣].
  3. جامع أحاديث الشيعة: جمع السيد البروجردي في موسوعته « جامع أحاديث الشيعة » أكثر من 250 خبر متعلّق بالأذان والإقامة، ولم يورد أي رواية تشير إلى أنّ الشهادة الثالثة من فصول الأذان والإقامة[١٤]، غير أنّه نقل قول الشيخ الطوسي في خصوص الشهادة الثالثة[١٥].

این هم 3 کتاب جامع روایی شیعه یعنی بحار الانوار علامه مجلسی-وسائل الشیعه شیخ حر عاملی و جامع احادیث الشیعه آیت الله العظمی بروجردی(ره)

در این 3 کتاب جامع روایی هم حتی یک روایت نیست!!!!!!!!!!!

منبع:http://ar.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A9

بار دیگر تحدی رو تکرار میکنم:


تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت!

رضا ثقلین;938458 نوشت:


مطالب فقهای بزرگ شیعه و تحریم شهادت ثاثله و حتی بدعت بودن آن را با مدارک معتبر از سایت استاد کوشا؟!!! و کتب علما نقل کردیم بهتر است به جای تذکر به عدم کپی پیست که باعث روشن شدن نظر فقهای بزرگ شیعه برای خوانندگان محترم شد پاسخ به سوالات بنده و مطالب نقل شده از کتب آقایان بدهید!!

پاسخش را دادم فکر میکنم شما دقت نفرمودید!

اولا نص کلام برخی از فقها و علمای بزرگ شیعه در تاریخ و مطلب استاد کوشا از اساتید حوزه قم نص صریح بر بدعت بودن داشت

ثانیا تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید

بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت!



با سلام و عرض ادب


  1. بدیهی است که ما معتقد به جزئیت فقره ی شهادت ثالثه در اذان نمی باشیم و دلیل معتبری جز اخبار شاذ، دلالتی بر این امر نداشته؛ لذا نیازی به تحدی شما نیست.
  2. در این میان برخی اخبار معتبر دلالت بر اقرار بر شهادت بر ولایت بعد از شهادت بر رسالت دارد که به عمومیت خود شامل اذان و اقامه می گردد؛
حال با حفظ این دو مقدمه باز سوال خود را طرح می کنم ان شاءالله که این بار به بیان خود و بیان آیت الله صادقی به این سوال پاسخ دهید:

تعریف اصطلاحی بدعت چیست؟ و چه دلیلی دال بر حرمت شهات بر ولایت به نیت عدم جزئیت و به نیت امتثال ادله ی عام چیست؟

بدیهی است که مطالبی را که از سایت ویکی اخذ نمودید همگی مربوط به جزئیت این فقره در اذان بوده و ارتباطی با اطلاق آن در اذان به نحو عدم جزئیت نخواهد داشت؛ لذا شما به جای این روش خود در پاسخ ما باید به نصوصی از علما استناد می جستید که اطلاق این فقره را به نحو مطلق جایز نمی شمردند؛ والبته از آنجا که رویه ی شما تنها جمع مطالب بوده، نتیجه چنین می شود آدرس به نقلی می دهید که مطلب غیر صحیحی را به حضرت آیت الله العظمی شبیری (دام ظله) نسبت داده است؛ در حالی که فتوا و عمل ایشان را به راحتی می توانید بدست آورید:

http://zanjani.net/articles/99/62816/%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B0%D8%A7%D9%86

بنابراین یک بار دیگر سوال بالا را تکرار می کنم که از بیان حاشیه پرهیز فرمائید:

تعریف اصطلاحی بدعت چیست؟ و چه دلیلی دلالت بر حرمت شهات بر ولایت به نیت عدم جزئیت و به نیت امتثال ادله ی عام و یا رجاء و یا به شکل تیمّن و تبرک وجود دارد؟ بلکه بالاتر اساسا بیان کلامی غیر از اذان و اقامه، بدون قصد جزئیت در آن به گونه ای که مخل به اصل اذان نبوده باشد، همچنان که در کلام مرحوم آیت الله صدر نقل نمودید چه خواهد بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;938508 نوشت:
بدیهی است که ما معتقد به جزئیت فقره ی شهادت ثالثه در اذان نمی باشیم و دلیل معتبری جز اخبار شاذ، همچنان که مرحوم شیخ طوسی فرمودند، دلالتی بر این امر ندارد؛ لذا نیازی به تحدی شما نیست.

اولا برخی از آقایان فقها معتقد به وجوب شهادت ثالثه در اذان هستند ثانیا تحدی ما همچنان سر جایش باقی است 1 روایت! فکر نمیکنم زیاد سخت باشه جناب صدرا! 1 روایت صحیح و صریح میخوایم!
ثالثا تحدی بنده هم برای جزئیت در اذان و اقامه نیست همون استحباب و جواز رو با یک روایت صریح و صحیح ثابت کنید!

صدرا;938508 نوشت:
در این میان برخی اخبار معتبر دلالت بر اقرار بر شهادت بر ولایت بعد از شهادت بر رسالت دارد که به عمومیت خود شامل اذان و اقامه می گردد؛

از این دسته روایات که تنها دلیل برای صاحبان نظر شهادت ثالثه در اذان است هرگز نمیتوان بخشی را به اذان افزود ولو به نیت استحبابی یا جواز داشتن و...!! چون روایات متواتر و فراوان درباره اذان و اقامه داریم که در هیچ کدام شهادت ثالثه نیست و افزودن به این روایات مانند افزودن عمر است به اذان نماز صبح (الصلاه خیر من النوم)

وانگهی یک رد ساده بر این مطلب این است که اگر شما از اطلاق این روایات که میگوید بعد از شهادت بر رسالت شهادت بر ولایت بگویید حجت برای شهادت ثالثه می آورید بنده عرض میکنم پس باید به همین نیت تبرکی و تیمنی بعد از شهادت بر رسالت پیامبر در تشهد نماز شهادت بر ولایت امیر المومنین علیه السلام را هم تکرار کنید!!! چون اگر اطلاق است آنجا هم باید گفته شود!!

پس یا در آنجا هم بگویید یا اطلاق روایت استدلالی شما برای اضافه کردن شهادت ثالثه به اذان و اقامه باطل خواهد بود

صدرا;938508 نوشت:
حال با حفظ این دو مقدمه باز سوال خود را طرح می کنم ان شاءالله که دیگر به بیان خود و بیان فقهی آیت الله صادقی بوده و پاسخ ما را بدهید:

صدرا;938508 نوشت:
بنابراین یک بار دیگر سوال بالا را تکرار می کنم که از بیان حاشیه پرهیز فرمائید:

خیلی جالب است شما به سوالات و اشکالات ما پاسخ نمیدهید بعضا بعد انتظار دارید ما به سوال شما پاسخ دهیم!!!!!!!! و عجیب اینکه میگویید به حاشیه نروید!!! در حالی خود شما دارید به حاشیه میروید!!!

اولا عرض کردم بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر آیت الله صادقی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!

ثانیا دلیل بر بدعت بودن این شهادت رو عرض کردم در ارسال قبلی ولی یا شما اصلا نوشته های بنده رو نمیخونید یا دقت نمیکنید!

اولا نص کلام برخی از فقها و علمای بزرگ شیعه در تاریخ و مطلب استاد کوشا از اساتید حوزه قم نص صریح بر بدعت بودن داشت

ثانیا تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت! که چنان که در پست های شماره 18 و 19 نشان دادیم حتی یک روایت صحیح هم نداریم در کتب شیعه!!!

وقتی مطلبی نه از قران دلیل دارد نه از سنت دلیل دارد و علما و بزرگان شیعه مثل شیخ صدوق و شیخ طوسی و... بدعت و حرام و خطا بودن آن را ذکر کرده اند و برخی آقایان از خودشان اضافه کردند به دین بدعت بودن آن واضح است!!

صدرا;938508 نوشت:
والبته از آنجا که رویه ی شما تنها جمع مطالب بوده، نتیجه چنین می شود آدرس به بیان شخصی می دهید که سخن ناصوابی را به حضرت آیت الله العظمی شبیری (دام ظله) نسبت داده است؛

آنچه نقل شد سخن یکی از اساتید حوزه علمیه قم است بنده قضاوت نکردم راست و دروغ -صحیح و غلط آن بر عهده گوینده و نویسنده مطلب در سایت ایشان است که اساتید حوزه قم هستند! اگر اشکالی دارید بروید در حوزه به خود ایشان شخصا بگویید که آقای حجت الاسلام استاد کوشا! این چه مطلب غلطی است که در سایتت نقل کردی!

رضا ثقلین;938514 نوشت:

اولا عرض کردم بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر آیت الله صادقی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!



1) عجیب است! ظاهرا شما بدون آنکه معنا و مفهوم بدعت را بدانید؛ ولو در بیان کسی که مبلغ دیدگاه های وی نیز می باشید؛ حکم بر بدعت شهادت ثالثه به نحو اطلاق می نمائید؟

چگونه وقتی معنا و مفهوم و حیطه ی بدعت را مشخص ننمودید و بحث پیرامون آنرا خارج از موضوع دانستید؟! حکم به بدعت بودن اطلاق این عمل می نمائید؟

[="Tahoma"][="Navy"]

programmer1;936608 نوشت:
اسکن دینی های عزیز سلام،
امروز با یه دوست اهل تسنن بحث میکردیم موضوع به بدعت کشید. میگفت توی اذان "اشهد ان علی ولی الله" اضافه شده و این یعنی بدعت. گفتم به قصد استحباب میگیم. گفت پس به قصد استحباب خیلی از احکام رو میشه تغییر داد بدون اینکه بدعت محسوب بشه. خب فکر کردم راستم میگه الان و عجل فرجهم بعد از صلوات در نماز و موارد دیگه ای در جاهای دیگه ای از دین دیدم. خب اگه بخواهیم همه رو استحباب بدونیم که نمیشه. اینجوری میشه سوء استفاده از واژه استحباب. ضمن اینکه این کار باعث میشه اعمال دینی خیلی از افراد هم اشتباه بشه. مثلا خیلی از افراد نمیدونن که اشهد ان علی ولی الله جز اذان نیست، و یا و عجل فرجهم جز صلوات بعد از تشهد نیست و اگه جزئی از نماز بدونن نمازشون باطله. خب من دیدم خیلی ها خبر ندارن از جمله خودم. هیچ اشکالی نداره در حالت مستحب بعد از صلوات و عجل فرجهم گفته بشه و یا سایر اذکار چه بسا که خیلی هم زیباتر میشه. ولی آیا این ندانستن و ناآگاهی مردم، فرصتی نشده برای افراد بدنیت که به این روش اعمال عبادی بندگان خدا رو ضایع کن!؟

سلام
امر مستحب بدعت نمیشه. ما وقتی می توانیم چیزی را مستحب بدانیم که بر اساس منابع دینی بصورت جزئی یا کلی طرح یا تایید شده باشه. پس موارد ذیل بدعت نیست الا اینکه در نیت باید همان جهت استحباب را لحاظ کرد. همچنانکه گفتن ذکر در سایر جاهای نماز به قصد استحباب و نه ذکر خاصی که برای آن موضع وارد شده اشکال ندارد.
یا علیم[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;938522 نوشت:
1) عجیب است! ظاهرا شما بدون آنکه معنا و مفهوم بدعت را بدانید؛ ولو در بیان کسی که مبلغ دیدگاه های وی نیز می باشید؛ حکم بر بدعت شهادت ثالثه به نحو اطلاق می نمائید؟

چگونه وقتی معنا و مفهوم و حیطه ی بدعت را مشخص ننمودید و بحث پیرامون آنرا خارج از موضوع دانستید؟! حکم به بدعت بودن اطلاق این عمل می نمائید؟

بله واقعا عجیب است!! شما مثل اینکه قصد پاسخ به سوالات بنده رو ندارید و برای بار چندم قصد خروج از موضوع بحث رو دارید!!!!

عرض کردم بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر آیت الله صادقی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!

واقعا درست نیست که کارشناسان خود سایت ملزم به رعایت قوانین و تذکراتی که برای مخاطبان و اعضا سایت وضع میشود نباشند!!

سوالات و تحدی ما همچنان پا برجاست!! بار دیگر تکرار میکنم شاید جوابی دادید!! واقعا آیا کارشناسی نیست که توان پاسخ به این تحدی و سوال رو داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

نص کلام برخی از فقها و علمای بزرگ شیعه در تاریخ و مطلب استاد کوشا از اساتید حوزه قم نص صریح بر بدعت بودن داشت

تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید

بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت!

که چنان که در پست های شماره 18 و 19 نشان دادیم حتی یک روایت صحیح هم نداریم در کتب شیعه!!!

وقتی مطلبی نه از قران دلیل دارد نه از سنت دلیل دارد و علما و بزرگان شیعه مثل شیخ صدوق و شیخ طوسی و... بدعت و حرام و خطا بودن آن را ذکر کرده اند و برخی آقایان از خودشان اضافه کردند به دین بدعت بودن آن واضح است!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

محی الدین;938556 نوشت:
امر مستحب بدعت نمیشه. ما وقتی می توانیم چیزی را مستحب بدانیم که بر اساس منابع دینی بصورت جزئی یا کلی طرح یا تایید شده باشه. پس موارد ذیل بدعت نیست الا اینکه در نیت باید همان جهت استحباب را لحاظ کرد. همچنانکه گفتن ذکر در سایر جاهای نماز به قصد استحباب و نه ذکر خاصی که برای آن موضع وارد شده اشکال ندارد.

برادر گرامی استحباب شهادت ثالثه در اذان و اقامه رو اثبات بفرمایید! فقط قبلش توصیه میکنم پست های بنده رو مطالعه بفرمایید

[="Tahoma"][="Navy"]

رضا ثقلین;938560 نوشت:
برادر گرامی استحباب شهادت ثالثه در اذان و اقامه رو اثبات بفرمایید! فقط قبلش توصیه میکنم پست های بنده رو مطالعه بفرمایید

سلام
فرصت ندارم مطالعه کنم ولی به همان دلیل که شهادت ثانیه مجازه شهادت ثالثه هم مجازه
یا علیم[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

محی الدین;938582 نوشت:
سلام
فرصت ندارم مطالعه کنم ولی به همان دلیل که شهادت ثانیه مجازه شهادت ثالثه هم مجازه
یا علیم

ای کاش یک فرصت میگذاشتید و مطالعه میفرمودید دلیل شهادت ثانیه روایات متواتر است اما دلیل شهادت ثالثه حتی یک روایت هم نیست!!!!!!!

حتی 1 روایت برای شهادت ثالثه نداریم فقهای بزرگ و علمای اعلام چون شیخ صدوق و شیخ طوسی و علامه حلی و مقدس اردبیلی و شهید ثانی و... آن را تحریم کردند و بدعت دونستند

همچنان منتظر پاسخ تحدی خود از کارشناس تاپیک هستیم

رضا ثقلین;938620 نوشت:
ای کاش یک فرصت میگذاشتید و مطالعه میفرمودید دلیل شهادت ثانیه روایات متواتر است اما دلیل شهادت ثالثه حتی یک روایت هم نیست!!!!!!!

حتی 1 روایت برای شهادت ثالثه نداریم فقهای بزرگ و علمای اعلام چون شیخ صدوق و شیخ طوسی و علامه حلی و مقدس اردبیلی و شهید ثانی و... آن را تحریم کردند و بدعت دونستند

همچنان منتظر پاسخ تحدی خود از کارشناس تاپیک هستیم


با سلام
به نظر ما اولا وارد کردن هرچیزی در دین بدعت نیست وگرنه سنت کردن امر حسنه که در روایات(من سن سنه حسنه) شایسته شمرده شده بی معناست پس چه بسا فردی چیزی را کاری یا فکری یا رفتاری را سنت می کند که مطلوب و مفید است و دین آنرا مهر و امضاء می کند. همین امر باعث شده که مثلا عزاداری های شیعیان(بطور خاص مثلا سینه زنی که دلیل شرعی ندارد) برای سیدالشهداء بعنوان یک سنت شایسته در راستای توصیه های کلی که ائمه ع فرموده اند پذیرفته باشد. به نظر ما شهادت ثالثه داخل در سنت حسنه است و بدعت نیست اما از آنجا که اذان در اصل خود شهادت ثالثه را ندارد جزء محسوب نمی گردد. البته عنوان بدعت هم اینجا قابل تطبیق نیست چون شهادت به ولایت امیرمومنان ع نه تنها جزء دین بلکه رکن دین و مذهب است و گفتن آن بیان حق است بخصوص با ملاحظه مظلومیت مساله ولایت در امت اسلام . پس الصاق شهادت ثالثه به اذان بعنوان سنت حسنه قابل قبول است و بدعت نیست.
یا علیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

محی الدین;938686 نوشت:
با سلام
به نظر ما اولا وارد کردن هرچیزی در دین بدعت نیست وگرنه سنت کردن امر حسنه که در روایات(من سن سنه حسنه) شایسته شمرده شده بی معناست پس چه بسا فردی چیزی را کاری یا فکری یا رفتاری را سنت می کند که مطلوب و مفید است و دین آنرا مهر و امضاء می کند. همین امر باعث شده که مثلا عزاداری های شیعیان(بطور خاص مثلا سینه زنی که دلیل شرعی ندارد) برای سیدالشهداء بعنوان یک سنت شایسته در راستای توصیه های کلی که ائمه ع فرموده اند پذیرفته باشد. به نظر ما شهادت ثالثه داخل در سنت حسنه است و بدعت نیست اما از آنجا که اذان در اصل خود شهادت ثالثه را ندارد جزء محسوب نمی گردد. البته عنوان بدعت هم اینجا قابل تطبیق نیست چون شهادت به ولایت امیرمومنان ع نه تنها جزء دین بلکه رکن دین و مذهب است و گفتن آن بیان حق است بخصوص با ملاحظه مظلومیت مساله ولایت در امت اسلام . پس الصاق شهادت ثالثه به اذان بعنوان سنت حسنه قابل قبول است و بدعت نیست.
یا علیم

اگر چه اعتقاد و اقرار به ولایت مولانا امام امیرالمؤمنین «صلوات الله علیه» جزء ارکان دین است، ولی ذکر شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلیل شرعی ندارد بلکه بدعت است و قصد رجاء هم درباره آن حرام است؛ چون عبادات توقیفی هستند،


در ضمن تنها در صورتی، امری، جزء شعائر دینی محسوب می‌شود که از سوی شارع دین، به وسیله‌ی قرآن یا سنّت پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و سیره‌ی ائمه معصومین(علیهم السلام) مطرح شده باشد؛

و ما به وضوح می‌بینیم حتی در حدیثی که از وجود مقدّس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بحار الانوار (ج۸۱، ص۱۵۳) نقل شده، آن حضرت به هنگام تفسیر اذان، اشاره‌ای به شهادت ثالثه در اذان نفرموده، چون هرگز امری از طرف شارع مقدّس به اضافه کردن آن در اذان یا اقامه نشده،

بلکه شیخ صدوق، اضافه کنندگان شهادت ثالثه در اذان و اقامه را لعنت کرده، چنان‌که این لعنت در وسائل الشیعة، کتاب الصّلاة، ابواب اذان و اقامه، آخر باب ۱۹ نقل شده است.

و شیخ طوسی هم در نهایه ص۶۹ گوینده‌ی شهادت ثالثه در اذان و اقامه را خطاکار دانسته است.

پس کسی که عمداً شهادت ثالثه را به اذان و اقامه اضافه می‌کند در واقع خود را از أئمه‌ی معصومین(علیهم السلام) و خصوصاً از حضرت علی(علیه السلام) شیعه‌تر می‌داند بلکه خود را از شارع دین داناتر می‌داند «قُل أتُعَلِّمُونَ اللهَ بِدینِکُم» (حجرات،۱۶) بگو آیا خدا را به دینتان، آگاهی می‌دهید؟!

وقتی حتی یک روایت نداریم یک آیه نداریم اذان حز عبادات توقیفی است خود اهل بیت علیهم السلام در روایات متواتر اذان و اقامه رو بدون شهادت ثالثه گفته اند علمای بزرگ آن را بدعت میدانند! وانگهی با اون مطلب شما عمر که اصلاه خیر من النوم را به اذان اضافه کرد هم سنت حسنه قرار داده!! یا اگر ما شهادت ثالثه رو به تشهد اضافه کنیم سنتی حسنه است!!!

[="Tahoma"][="Navy"]

رضا ثقلین;938704 نوشت:
وقتی حتی یک روایت نداریم یک آیه نداریم اذان حز عبادات توقیفی است خود اهل بیت علیهم السلام در روایات متواتر اذان و اقامه رو بدون شهادت ثالثه گفته اند علمای بزرگ آن را بدعت میدانند! وانگهی با اون مطلب شما عمر که اصلاه خیر من النوم را به اذان اضافه کرد هم سنت حسنه قرار داده!! یا اگر ما شهادت ثالثه رو به تشهد اضافه کنیم سنتی حسنه است!!!

سلام
این مطالب را هم که قبلا گفته بود و اما لعن و تکفیر که در لسان قدما امر رایجی بوده و حتی برسر مسائل جزئی فقهی هم همین کار را می فرمودند.
و اما سنت حسنه :
برای اینکه چیزی سنت حسنه باشد باید به نحوی ماخوذ از تعالیم دین باشد مانند فضیلت عزاداری سیدالشهداء و لزوم ابلاغ ولایت امیر مومنان ع به همگان اما امثال الصلاه خیر من النوم چه وجاهت و مویدی دارد که بخواهد در اذان وارد گردد. آیا ما جایی داریم که بگویند به مردم برسانید که نماز از خواب بهتر است؟
یا علیم[/]

با سلام

واقعا متاسفم
اگر روایتی وجود ندارد بزرگان بگویند وجود ندارد...
کمی حق گو باشیم و از بیان حقیقت نترسیم...

ضمنا توجه داشته باشیم عبادات توقیفی هستند و با همین فرض پاسخ مخاطب را بدهیم...

سلام علیکم

اول اینکه چرا کسی پاسخ استاد سوال استاد را نمیدهد که پرسیدند بدعت چیست ؟

اما بعد

1- والمفوضة لعنهم الله قد وضعوا أخبارا وزادوا في الاذان « محمد وآل محمد خير البرية » مرتين ، وفي بعض رواياتهم بعد أشهد أن محمدا رسول الله « أشهد أن عليا ولي الله » مرتين ، ومنهم من روى بدل ذلك « أشهد أن عليا أمير المؤمنين حقا » مرتين ولا شك في أن عليا ولي الله وأنه أمير المؤمنين حقا وأن محمدا وآله صلوات الله عليهم خير البرية ، ولكن ليس ذلك في أصل الاذان ، وإنما ذكرت ذلك ليعرف بهذه ( من لایحضر جلد 1 ص 290 )

مفوضه کسانی هستند که اسما صفات و افعال الهی را به پیامبر و امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین تفویض کرده اند . مقصودشان در شهادت اول ( اشهد ان لا اله الا الله ) هم دروغ است و هم بدعت است چون حداقل 15 خدا دارند .

خب با توجه به فرمایش استاد کدام شیعه شهادت به ولایت امیرالمومنین را بتقلید از آنها در اذان میگوید ؟

اگر دلیلتان این است که چون آنها میگفتند حرام و بدعت است پس کلمه "الله" که مشرکین قبل از اسلام هم میگفتند و به آن معتقد بودند هم گفتنش در قرائت قرآن و نماز و ادعیات حرام و بدعت است .

2- استاد توضیح دادند که در اذان اذکاری بعنوان مستحب بیان میشود مانند ذکر صلوات بر محمد و آل محمد و کسی از فقها بر اضافه استحبابی به اصل اذان ایرادی نگرفته و هرگز آن را حرام و بدعت ندانسته (مگر محمدبن عبدالوهاب لعنه الله علیه) پس این ذکر استحبابی هم جایز است و بدعت نیست

3- ذکر ولایت امیر المومنین علیه السلام بعد از ذکر نبوت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم اول اینکه مبنای عقیدتی دارد و ثانیا این فرمان توصیه ائمه اطهار است مسلما

پس توصیه موکد ائمه به ذکر ولایت علی علیه السلام بعد از شهادت به نبوت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله , باب استحباب در ذکر اذان را موجه میکند و هرگز کلام حرامی نیست و هرگز بدعت نیست .

والسلام علیکم و رحمه

رضا ثقلین;938559 نوشت:

بله واقعا عجیب است!! شما مثل اینکه قصد پاسخ به سوالات بنده رو ندارید و برای بار چندم قصد خروج از موضوع بحث رو دارید!!!!
عرض کردم بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر آیت الله صادقی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!
واقعا درست نیست که کارشناسان خود سایت ملزم به رعایت قوانین و تذکراتی که برای مخاطبان و اعضا سایت وضع میشود نباشند!!
سوالات و تحدی ما همچنان پا برجاست!! بار دیگر تکرار میکنم شاید جوابی دادید!! واقعا آیا کارشناسی نیست که توان پاسخ به این تحدی و سوال رو داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
نص کلام برخی از فقها و علمای بزرگ شیعه در تاریخ و مطلب استاد کوشا از اساتید حوزه قم نص صریح بر بدعت بودن داشت
تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید
بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت!
که چنان که در پست های شماره 18 و 19 نشان دادیم حتی یک روایت صحیح هم نداریم در کتب شیعه!!!
وقتی مطلبی نه از قران دلیل دارد نه از سنت دلیل دارد و علما و بزرگان شیعه مثل شیخ صدوق و شیخ طوسی و... بدعت و حرام و خطا بودن آن را ذکر کرده اند و برخی آقایان از خودشان اضافه کردند به دین بدعت بودن آن واضح است!!

با سلام و عرض ادب

1) موضوع بحث استحباب و یا بدعت بودن شهادت ثالثه است. حال چگونه مبلّغ آرای آقای صادقی که در اولین تاپیک فتوای ایشان را ارسال فرمودند؛ بدون آنکه معنا و مفهوم بدعت و حیطه ی آنرا توضیح دهند، حکم به بدعی بودن اطلاق شهادت ثالثه در اذان به شکل مطلق آنرا می نمایند؟! وقتی کبرای قضیه ی شما نامفهوم است چگونه بدنبال رسیدن به پاسخ هستید؟!! با تکرار سوالات مکرر؟!!

2) اگر در پاسخ اول کارشناس دقت می کردید؟! مشاهده می فرمودید که در همان سطر سوم نوشته بود:

همه ی فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على (عليه السَّلام)» جزء اذان تشریع شده نبوده؛ لذا هنگامى كه فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند.

و در همان تاپیک اول نحوه استدلال به جواز و مطلوبیت چنین عملی در متن و پاورقی ذکر گردید که دلیل فتوای علمای شیعه بر اساس روایات عامه ی دال بر استحباب ایراد شهادت بر ولایت بعد از شهادت بر رسالت بوده که اطلاق یا عمومیت آن شامل اذان که عملی خارج از نماز بوده می گردد و چنین امری به ضمیمه ی روایات من بلغ موجب فتوای به استحباب و یا مطلوبیت به عنوان ثانوی و یا رجاء شده است که در هر سه حال چنین فقره ای به عنوان جزء‌ واجب و یا اساسا جزء محسوب نمی گردد؛

3) اذان و اقامه از مقدمات نماز و خارج از حقیقت نماز بوده در حالی که تشهد از اجزای نماز و داخل در حقیقت نماز می باشد و فرق میان این دو (مخصوصا با توجه به اینکه اذان برای اعلان بوده) امری آشکار است؛ لذا طهارت(از حدث و خبث) در اذان شرط صحت آن نبوده و (نفس) تکلّم در اثنای اذان و اقامه نیز مبطل آن نمی باشد؛ در حالی که تکلّم در حین تشهد مبطل نماز خواهد بود. همچنین روایات صریح در آن است که تشهد تنها شامل دو شهادت بوده؛ لذا ادله ی عام دال بر شهادت ثالثه شامل آن نبوده؛ بخلاف اذان که در آن تمسک به عمومیت دلیل می گردد.

4) هر چندکه شما از تعریف بدعت طفره رفتید. اما در بیان جناب آقای صادقی آمده است: «البدعة إدخال ليس من الدين في الدين ام إخراج...فالبدعة معارضة للدين».

حال که شما خود را صاحب نظر می دانید و همه ی فقهای مجوز را گمراه و مبتدع، بفرمائید حکم کسی که فقره ی شهادت ثالثه را بدون قصد جزئیت وادخال بیان نماید چه خواهد بود؟ آیا ادخال قهری حاصل است؟! بیان و استدلال فقهی بیاورید.

هر چند که جناب آقای صادقی در رابطه با سخن گفتن در اذان در رساله نوین از زمره ی ساکتین بوده؛ ولی نظر فقهای اسلام جواز سخن گفتن در اذان است. یعنی سخن گفتن در اثنای اذن به معنای داخل نمودن چیزی در اذان نخواهد بود. البته تذکر این نکته از طرف آقای صادقی نیز بجا است هر چند که آنجناب و شما بدان عمل نکرده و نمی کنید که: «فالمسائل المختلف فيها بين علماء الإسلام ليست لتتخذ ذريعة لتهمة البدعة». واین در صورتی است که سخن برخی از علمای شیعه که از سایت ویکی نقل فرمودید؛[1] ناظر به ایراد شهادت ثالثه به نحو مطلق در اذان بوده باشد؛ در حالی که ظاهر این کلمات مربوط به ایراد به همراه قصد جزئیت است.

5) تکرار مطالب خلاف که تذکر آن خدمت شما داده شد با هیچ اصل اخلاقی ای سازگاری ندارد؛ (به عنوان نمونه استناد حرمت به کلام شیخ طوسی و انتساب مطلب خلاف به آیت الله شبری زنجانی).

6) از ارسال مطالب با فونت درشت نیز خود داری فرمائید، با همان فونت 2و یا 3 تاهوما نیز می توانید مطالب خود را مطرح نمائید؛ همانگونه که جناب (وطاها) عمل می کنند.


[/HR] [1] . که حاصل زحمت دوستان ما بوده و فی الواقع مصداق «هذه بضاعتنا ردت الینا» می باشد.

به نظر شما بسیاری از شیعیان فکر نمیکنند ذکر شهادت به ولایت جزء اذان است؟
اگر چنین فکر میکنند میتوان شیعیان مذکور را بدعت گذار خواند؟

اگر کسی بگوید در صورتی بدعت است که یک فرد علم به عدم جزئیت داشته باشد ولی آن را جزء بداند،
به نظر شما آیا چنین مصداقی یافت میشود؟ اصلا چه طور میشود که یک مسلمان بیاید و مرتکب بدعت شود؟!

آیا تا به حال روی اینها فکر کرده اید؟ آیا پاسخی گرفته اید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

فاتح;938801 نوشت:
اول اینکه چرا کسی پاسخ استاد سوال استاد را نمیدهد که پرسیدند بدعت چیست ؟

برادر گرامی بنده در چندین پست عرض کردم مطلب را و اینکه کارشناس بحث آقای صدرا دنبال معنای بدعت از دیدگاه آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی رضوان الله علیه است نه تعریف بدعت از دیدگاه اسلام!! و این خارج از بحث تاپیک است بحث تاپیک مستحب بودن یا بدعت بودن شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از دیدگاه آیت الله العظمی دکتر صادقی تهرانی!!

فاتح;938801 نوشت:
1- والمفوضة لعنهم الله قد وضعوا أخبارا وزادوا في الاذان « محمد وآل محمد خير البرية » مرتين ، وفي بعض رواياتهم بعد أشهد أن محمدا رسول الله « أشهد أن عليا ولي الله » مرتين ، ومنهم من روى بدل ذلك « أشهد أن عليا أمير المؤمنين حقا » مرتين ولا شك في أن عليا ولي الله وأنه أمير المؤمنين حقا وأن محمدا وآله صلوات الله عليهم خير البرية ، ولكن ليس ذلك في أصل الاذان ، وإنما ذكرت ذلك ليعرف بهذه ( من لایحضر جلد 1 ص 290 )

مفوضه کسانی هستند که اسما صفات و افعال الهی را به پیامبر و امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین تفویض کرده اند . مقصودشان در شهادت اول ( اشهد ان لا اله الا الله ) هم دروغ است و هم بدعت است چون حداقل 15 خدا دارند .

خب با توجه به فرمایش استاد کدام شیعه شهادت به ولایت امیرالمومنین را بتقلید از آنها در اذان میگوید ؟


برادر من این سخن شیخ صدوق در اضافه شدن شهادت ثالثه به اذان است موضوع در مطلب نقل شده از شیخ صدوق این است که این شهادت ثالثه رو مفوضه گفته اند نه اینکه کدوم شیعه در حال حاضر به پیروی از مفوضه در اذان میگوید!!!!!!!!!! شیخ صدوق میفرماید این شهادت از انها امده و الا بنده در پست های قبل بررسی جامع روایی کردم حتی یک روایت برای شهادت ثالثه نداریم!!

فاتح;938801 نوشت:
اگر دلیلتان این است که چون آنها میگفتند حرام و بدعت است پس کلمه "الله" که مشرکین قبل از اسلام هم میگفتند و به آن معتقد بودند هم گفتنش در قرائت قرآن و نماز و ادعیات حرام و بدعت است .

در بالا توضیح داده شد و برای کامل تر شدن توضیح بالا بحث این است که مفوضه این کار رو انجام دادند و شیخ صدوق به نوعی بررسی کرده این شهادت مبدا تاریخی اش از کجا وارد اذان شده نه اینکه ون آنها گفتند پس ما نگوییم!! دلیل بر نگفتن شهادت ثالثه این است که یک آیه قرآن و یک روایت در این باره نداریم و فقهای بزرگ و فراوانی آن را بدعت یا حرام یا رجحان در ترک دانسته اند!!

فاتح;938801 نوشت:
- استاد توضیح دادند که در اذان اذکاری بعنوان مستحب بیان میشود مانند ذکر صلوات بر محمد و آل محمد و کسی از فقها بر اضافه استحبابی به اصل اذان ایرادی نگرفته و هرگز آن را حرام و بدعت ندانسته (مگر محمدبن عبدالوهاب لعنه الله علیه) پس این ذکر استحبابی هم جایز است و بدعت نیست

حوب بود علاوه بر توضیحات استاد توضیحات بنده و پست های بنده رو هم مطالعه میفرمودید!! لیست علمایی که شهادت ثالثه رو حرام یا بدعت دانسته اند در پست شماره 14 همراه با ذکر منبع و توضیحات آمده مراجعه بفرمایید

فاتح;938801 نوشت:
ذکر ولایت امیر المومنین علیه السلام بعد از ذکر نبوت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم اول اینکه مبنای عقیدتی دارد و ثانیا این فرمان توصیه ائمه اطهار است مسلما

اگر چه اعتقاد و اقرار به ولایت مولانا امام امیرالمؤمنین «صلوات الله علیه» جزء ارکان دین است، ولی ذکر شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلیل شرعی ندارد بلکه بدعت است و قصد رجاء هم درباره آن حرام است؛ چون عبادات توقیفی هستند،

حتی یک روایت درباره شهادت ثالثه وجود ندارد!! بنده تحدی هم کردم اما کسی جواب نداد!!! بررسی روایی هم در پست های شماره 18 و 19 انجام شد


فاتح;938801 نوشت:
پس توصیه موکد ائمه به ذکر ولایت علی علیه السلام بعد از شهادت به نبوت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله , باب استحباب در ذکر اذان را موجه میکند و هرگز کلام حرامی نیست و هرگز بدعت نیست .

پس چون عبادات توقیفی است و ما حق کم یا اضافه کردن مطلبی رو نداریم و از طرفی هیچ آیه و روایتی درباره شهادت ثالثه وجود ندارد و علمای بزرگی آن را بدعت و حرام دانستند پس گفتن این شهادت در اذان ولو به قصد استحباب هیچ رجحان شرعی ندارد!!

یک نکته بسیار مهم دیگر هم این است که به دلیل تکرار دائمی این شهادت در اذان متاسفانه این مطلب برای مردم عادت شده و اذان بدون شهادت ثالثه رو صحیح نمیدونن!!

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان گرامی و جناب رضا ثقلین و تشکر بابت دعوتشان.

قطعا اضافه کردن شهادت ثلاثه در اذان به قصد جزئیت حرام است.
و آنکس که در هر کجای کشور موذن میشود اگر شهادت ثلاثه را به قصد جزئیت بیان کند مرتکب فعل حرام میشود.
حال اینکه شیخ صدوق و برخی از مراجع دیگر سخن از بدعت آورده اند به این دلیل است که مبنا را بر قصد جزئیت قرار دادند.
و در مقابل مراجع دیگر که این عمل را بدعت نمیدانند بنا را بر عدم قصد جزئیت قرار دادند. و صرفا ای ذکر را جزء شعائر شیعه (شعار تشیع ) میدانند.
و این مراجع بر این باورند که باید فرق بین مذاهب مشخص شود.حتی در اذان.

پیرامون اینکه آیا موذنین بدعت انجام میدهند یا خیر نکته حائز اهمیت است.

1 - آیا موذنین به قصد جزئیت میگویند یا خیر؟
2 - آیا این موذنین میدانند به قصد جزئیت بدعت است یا خیر؟
اگر به قصد جزئیت نمیگویند که هیچ.
اگر به قصد جزئیت میگویند دانسته است یا ندانسته؟
در هر دو حالت این ایراد به امام جماعت آن مسجد بر میگردد که موذن خویش را توجیه نکرده است.و شاید ایراد هم به این دلیل باشد که امام جماعت فکر میکند موذن میداند شهادت ثلاثه جزء اذان نیست.

نکته بعدی اینکه:
بیان نام مبارک حضرت علی(ع) دارای ثواب و مراتبی است.(( ذكر علي عباده ))
فی نفسه بیان ذکر مولا علی (ع) مستحب است و ثواب دارد.
اما اینکه بیان این ذکر در اذان جدای از ثواب ذكر علي عباده ثواب دیگری دارد ، و مستحب است که در اذان گفته شود بنده روایتی ندیدم.
اگر دوستان دیدند خوشحال میشوم بیان بفرمایند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;938804 نوشت:
موضوع بحث استحباب و یا بدعت بودن شهادت ثالثه است. حال چگونه مبلّغ آرای آقای صادقی که در اولین تاپیک فتوای ایشان را ارسال فرمودند؛ بدون آنکه معنا و مفهوم بدعت و حیطه ی آنرا توضیح دهند، حکم به بدعی بودن اطلاق شهادت ثالثه در اذان به شکل مطلق آنرا می نمایند؟! وقتی کبرای قضیه ی شما نامفهوم است چگونه بدنبال رسیدن به پاسخ هستید؟!! با تکرار سوالات مکرر؟!!

دقیقا مطلب بنده هم همین است!!! موضوع بر سر چیست!! آن وقت سوال شما بر سر چیست!!!

عرض کردم بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر آیت الله صادقی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!

سوالات تکرار میشه چون شما جواب نمیدهید!!! و از موضوع خارج میشید!!

اگر نمیتوانید سوالات را پاسخ بدهید یا پاسخی ندارید صراحتا اعلام کنید تا بنده و خوانندگان محترم هم بدانند!!


تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید
بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت! که چنان که در پست های شماره 18 و 19 نشان دادیم حتی یک روایت صحیح هم نداریم در کتب شیعه!!!


وقتی مطلبی نه از قران دلیل دارد نه از سنت دلیل دارد و علما و بزرگان شیعه مثل شیخ صدوق و شیخ طوسی و... بدعت و حرام و خطا بودن آن را ذکر کرده اند و برخی آقایان از خودشان اضافه کردند به دین بدعت بودن آن واضح است!!

صدرا;938804 نوشت:
اگر در پاسخ اول کارشناس دقت می کردید؟! مشاهده می فرمودید که در همان سطر سوم نوشته بود:

همه ی فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على (عليه السَّلام)» جزء اذان تشریع شده نبوده؛ لذا هنگامى كه فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند.

شما میفرمایید همه فقهای شیعه اما نکته هایی جالب از نظرات برخی فقها:

به نمونه های زیر توجه بفرمایید:

شماری از فقهای شیعه جزئیت شهادت ثالثه در اذان و اقامه را پذیرفته‌اند[۱۳]، مستند آنان روایاتی است که شیخ صدوق و شیخ طوسی مردود دانسته‌اند، همچنین برخی آنان به روایاتی که گفته شده مراغی مصری مبنی بر شهادت ثالثه گفتن سلمان و ابوذر در اذان و اقامه نقل کرده است، استناد می‌کنند.[۱۴]

با این حال برخی پژوهشگران با استناد به دلایلی از جمله مجهول‌الهویه بودن نویسنده، عدم وجود کتاب در کتابخانه‌ها و عدم وجود این احادیث در کتب حدیثی شیعه، در اصل وجود خارجی کتاب مذکور، تشکیک کرده‌اند؛ از جمله مهدی مهریزی[۱۵] و محسن کدیور[۱۶].


نخستین بار عبدالنبی اراکی (۱۳۰۷-۱۳۸۵ق) در کتاب رساله الهدایه، به کتاب «السلافة فی امر الخلافه» استناد کرده است. پس از وی سید محمد شیرازی (۱۳۰۷-۱۳۸۰ش)، دومین کسی است که به این کتاب استناد می‌کند. سید اسماعیل مرعشی (۱۳۴۰-۱۴۲۵ق)[۱۷]، سید علی شهرستانی[۱۸] از دیگر کسانی هستند که به این کتاب استناد کرده‌ و هیچ کدام اصل کتاب را ندیده‌اند.[۱۹]


فقیهانی مانند صاحب جواهر، علامه مجلسی[۲۰]، امام خمینی[۲۱] و... گرچه به استحباب شهادت ثالثه بدون قصد جزئیت در اذان و اقامه فتوا داده‌اند، اما استحباب آن را با قصد جزئیت نیز بعید ندانسته‌اند.[۲۲]،

صاحب جواهر گفته است:

اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئیت نبود جا داشت
ادعای جزئیت آن را می‌کردیم.[۲۳]

آیت الله حکیم، مانند اکثریت علمای شیعه، شهادت ثالثه را بدون قصد جزئیت در اذان و اقامه مستحب می‌داند، از نظر او، در عصر حاضر شهادت ثالثه، شعار مذهب تشیع است، از این جهت شرعا راجح بلکه ممکن است واجب دانسته شود.[۲۴]

منبع: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D9%87

سيد صادق شيرازي:

مسأله 1000: « أشْهَدُ أنَّ عَلِياً وَلىُّ اللّه » جزو اذان و اقامه است. و در بعضى از روايات به آن اشاره شده است.

استفتاء شماره 161: شهادت ثالثه جزء اذان و اقامه است به این معنی که بدون آن اذان و اقامه ناقص است.

سيد صادق روحاني:

مسأله 925 ـ مستحب است گفتن اشهد ان امير المؤمنين عليا ولي الله يا اشهد ان عليا اميرالمؤمنين وولي الله در اذان و اقامه، بعد از اشهد ان محمدا رسول الله، بلكه چون در اين ازمنه اين جمله جزء شعائر مذهب تشيع مى باشد و بعضى از فقهاء احتمال وجوب آن را داده اند، ترك نشود.

سيد محمد شيرازي:

مسأله 1000: (أشْهَدُ أنَّ عَلِياً وَليُّ الله) جزو اذان و اقامه است. و در رواياتى به آن اشاره شده كه در (الفقه) بيان نموده ايم.

(حالا این روایات کجاست! الله اعلم!!) برای پیروان این آقایان هم تحدی میکنیم:

1روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت! که چنان که در پست های شماره 18 و 19 نشان دادیم حتی یک روایت صحیح هم نداریم در کتب شیعه!!!

جناب صدرا توصیه میکنم بیشتر آثار فقها و صاحبان رساله رو مطالعه بفرمایید!!


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;938804 نوشت:
و در همان تاپیک اول نحوه استدلال به جواز و مطلوبیت چنین عملی در متن و پاورقی ذکر گردید که دلیل فتوای علمای شیعه بر اساس روایات عامه ی دال بر استحباب ایراد شهادت بر ولایت بعد از شهادت بر رسالت بوده که اطلاق یا عمومیت آن شامل اذان که عملی خارج از نماز بوده می گردد و چنین امری به ضمیمه ی روایات من بلغ موجب فتوای به استحباب و یا مطلوبیت به عنوان ثانوی و یا رجاء شده است که در هر سه حال چنین فقره ای به عنوان جزء‌ واجب و یا اساسا جزء محسوب نمی گردد؛

در همین تاپیک هم عرض شد که:

از این دسته روایات که تنها دلیل برای صاحبان نظر شهادت ثالثه در اذان است هرگز نمیتوان بخشی را به اذان افزود ولو به نیت استحبابی یا جواز داشتن و...!! چون روایات متواتر و فراوان درباره اذان و اقامه داریم که در هیچ کدام شهادت ثالثه نیست و افزودن به این روایات مانند افزودن عمر است به اذان نماز صبح (الصلاه خیر من النوم)

وانگهی یک رد ساده بر این مطلب این است که اگر شما از اطلاق این روایات که میگوید بعد از شهادت بر رسالت شهادت بر ولایت بگویید حجت برای شهادت ثالثه می آورید بنده عرض میکنم پس باید به همین نیت تبرکی و تیمنی بعد از شهادت بر رسالت پیامبر در تشهد نماز شهادت بر ولایت امیر المومنین علیه السلام را هم تکرار کنید!!! چون اگر اطلاق است آنجا هم باید گفته شود!!

پس یا در آنجا هم بگویید یا اطلاق روایت استدلالی شما برای اضافه کردن شهادت ثالثه به اذان و اقامه باطل خواهد بود


صدرا;938804 نوشت:
همچنین روایات صریح در آن است که تشهد تنها شامل دو شهادت بوده؛ لذا ادله ی عام دال بر شهادت ثالثه شامل آن نبوده؛ بخلاف اذان که در آن تمسک به عمومیت دلیل می گردد.

مطلب ما هم همین است!! بیش از 200 روایت درباره اذان داریم در پست های شماره 18 و 19 کامل کتب شیعه رو نقل کردیم حتی 1 روایت درباره شهادت ثالثه در اذان نداریم!!!!!!!

روایات صحیح داریم که شهادت ثالثه در اذان و اقامه هرگز نیست و نیت جز و غیر جز هم ندارد!! استحباب و وجوب هم معنایی ندارد!! اگر داشت حداقل باید 1 روایت صحیح و صریح می آمد!! تازه حتی اگر یک روایت هم باشد که نیست باز هم کافی نبود چون مطلب عام البلوا است!! شعار اسلام است اذان! باید بالغ و رسا و واضح در کتاب و سنت بیان شود!

و ما به وضوح می‌بینیم حتی در حدیثی که از وجود مقدّس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بحار الانوار (ج۸۱، ص۱۵۳) نقل شده، آن حضرت به هنگام تفسیر اذان، اشاره‌ای به شهادت ثالثه در اذان نفرموده، چون هرگز امری از طرف شارع مقدّس به اضافه کردن آن در اذان یا اقامه نشده،

خوب چرا؟؟!! اگر این مطلب جز اذان و اقامه بود یا مستحب بود یا جایز بود باید امیر المومنین علیه السلام یا سایر ائمه معصومین علیهم السلام بیان میکردند!!

پس کسی که عمداً شهادت ثالثه را به اذان و اقامه اضافه می‌کند در واقع خود را از أئمه‌ی معصومین(علیهم السلام) و خصوصاً از حضرت علی(علیه السلام) شیعه‌تر می‌داند بلکه خود را از شارع دین داناتر می‌داند «قُل أتُعَلِّمُونَ اللهَ بِدینِکُم» (حجرات،۱۶) بگو آیا خدا را به دینتان، آگاهی می‌دهید؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

صدرا;938804 نوشت:
هر چندکه شما از تعریف بدعت طفره رفتید. اما در بیان جناب آقای صادقی آمده است: «البدعة إدخال ليس من الدين في الدين ام إخراج...فالبدعة معارضة للدين».

این ادبیات شما خود گویای ناتوانی شما در جواب به سوالات متعدد و تحدی بنده است که بار ها تکرار کردم و خوانندگان محترم هم دیدند!!

بار دیگر تکرار میکنم:

بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر حضرت آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!

سوالات تکرار میشه چون شما جواب نمیدهید!!! و از موضوع خارج میشید!!


اگر نمیتوانید سوالات را پاسخ بدهید یا پاسخی ندارید صراحتا اعلام کنید تا بنده و خوانندگان محترم هم بدانند!!


تحدی کردم 1 روایت صحیح و صریح به ما نشان دهید
بنده تحدی میکنم 1 روایت صحیح و صریح بیاورید که در آن شهادت ثالثه رو در اذان و اقامه بیان کرده باشد 1 روایت! که چنان که در پست های شماره 18 و 19 نشان دادیم حتی یک روایت صحیح هم نداریم در کتب شیعه!!!


وقتی مطلبی نه از قران دلیل دارد نه از سنت دلیل دارد و علما و بزرگان شیعه مثل شیخ صدوق و شیخ طوسی و... بدعت و حرام و خطا بودن آن را ذکر کرده اند و برخی آقایان از خودشان اضافه کردند به دین بدعت بودن آن واضح است!!

صدرا;938804 نوشت:
تکرار مطالب خلاف که تذکر آن خدمت شما داده شد با هیچ اصل اخلاقی ای سازگاری ندارد؛ (به عنوان نمونه استناد حرمت به کلام شیخ طوسی و انتساب مطلب خلاف به آیت الله شبری زنجانی).

تکرار مطالب به نظر شما خلاف!! به این دلیل است که هم خوانندگان ببینند و بدانند که دلیلی شرعی برای شهادت ثالثه در اذان وجود ندارد و هم اینکه اگر شما پاسخی بر مطالب خلاف داشتید تا حالا بیان میکردید!!!

کلام شیخ طوسی واضح و صریح است!! کلام شیخ صدوق و دیگران هم همینطور!!

سخن شیخ طوسی:

« النهاية » قال: « وأمّا ماروي في شواذ الأخبار من قول " أشهد أنّ علیا ولي الله آل محمد خير البريّة " فممّا لا يُعمل عليه في الأذان والإقامة، فمن عمل بها كان مخطِئًا »

النهایه صفحه 69

http://ar.wikishia.net/view/%D8%A7%D...84%D8%AB%D8%A9

خوانندگان محترم به پست های شماره 12 و 14 مراجعه بفرمایند

اما درباره مطلب خلاف نسبت به آقای شبیری زنجانی:

قبلا هم عرض کردم که:

آنچه نقل شد سخن یکی از اساتید حوزه علمیه قم است بنده قضاوت نکردم راست و دروغ -صحیح و غلط آن بر عهده گوینده و نویسنده مطلب در سایت ایشان است که اساتید حوزه قم هستند! اگر اشکالی دارید بروید در حوزه به خود ایشان شخصا بگویید که آقای حجت الاسلام استاد کوشا! این چه مطلب غلطی است که در سایتت نقل کردی!


شما اگر مشکلی دارید با ایشون مطرح کنید و به شخص ایشون اشکال وارد کنید نه به بنده!! اگر علما و اساتید حوزه علمیه قم را نشود از سایتشان مطلبی نقل کرد چون خلاف حقیقت است پس دیگر چگونه میشود به آقایان علما اعتماد صد در صد علمی داشت؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

برای یاد آوری و برای دوستان و خوانندگان محترمی که مطلب ادعایی آقای استاد کوشا از اساتید مشهور حوزه قم رو ندیده اند بار دیگر مطلب نقل شده از سایتشان را بیان میکنیم:


شماری از فقهای عصر ما از جمله آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی نیز همچون صدوق می‌اندیشند و هرگز حتی به قصد رجاء هم آن را در اذان به زبان نمی‌آورند.البته همۀ علمای شیعه در اینکه جملۀ فوق جزء اذان نیست اتفاق نظر دارند، ولی معمولاً آن را به عنوان تیمّن و تبرّک در اذانشان بر زبان جاری می‌کنند!

استاد محمدعلی کوشا

(این مطالب بالا از سایت استاد حجت الاسلام محمد علی کوشا از اساتید حوزه علمیه قم نقل شده است)

منبع: http://kooshaa.ir/post/26

رضا ثقلین;939903 نوشت:

عرض کردم بحث بر سر بدعت بودن یا استحباب شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از نظر آیت الله صادقی!!! خواهش میکنم به خودتان و مخاطبان سایت احترام بگذارید و از موضوع برای بار چندم خارج نشوید!!
جناب صدرا توصیه میکنم بیشتر آثار فقها و صاحبان رساله رو مطالعه بفرمایید!!


با سلام و عرض ادب

الحمدلله که مدخل شهاده ثالثه ی ویکی شیعه ماخذ خوبی برای رجوع شما است که مطالب آنرا پی در پی تکرار کنید که عرض شد این تحقیق حاصل زحمت دوستان ما بوده و فی الواقع مصداق(هذه بضاعتنا ردت الینا) می باشد.

اما سوالی که شما هیچگاه حاضر به پاسخ بدان نشده و نیستید و فهم مخاطبین سایت را به سخره گرفتید آن است که شما مدعی بدعت بودن اطلاق شهادت ثالثه به نحو مطلق آن هستید.

خوب سوال ابتدایی که اولین قدم در راستای حل این مساله است آن است که شما بدعت را چگونه تعریف می کنید و حیطه ی آن چیست؟ آیا جواز امری تنها در مواردی است که نص خاصی در جواز آنها صادر شده؟

(چگونه شما وقتی بدعت را از نظر خود تعریف نمی کنید بدنبال حل مساله هستید؟؟!!!! با تکرار برخی مطالب کذب که تذکر آن به شما داده شد؛ آیا چنین روشی تبعیت از قرآن است؟!!! البته چنین رویه ای تنها مربوط به شما نیست؛ لذا در پاورقی ص12 رساله نوین آقای صادقی آمده است: «تنها همین گروه اندک(قرآنیون تابع ایشان) به شناخت صحیح اسلام نائل شده اند و هم اینان شیعیان حقیقی اهل بیت(علیهم السلام) می باشند». بخاطر این است که شما به هیچ یک از مطالبی که نقل می کنید پایبند نبوده و تنها بدنبال استفاده ی ابزاری از آنها می باشید؛ علاوه بر آنکه متوجه بار معانی برخی هم نمی باشید).

به عنوان مثال مرجع تقلید شما در مساله ی 626، ص281، رساله نوین، نکاح معاطاتی: (عقد ازدواج بدون نیاز به صیغه لفظی و اکتفاء به عملی که بیانگر رضایت به نکاح است) را جایز دانسته اند؟!!آیا این نحوه از نکاح دلیل خاص شرعی دارد؟در حالی که نکاح جزو حساس ترین مسائل فقهی محسوب می گردد.

و یا مثلا مرحوم شیخ صدوق در مبحث اذان بعد از بیان فقرات آن، می فرمایند کسی که «الصلاه خیر من النوم» را در اذان دو مرتبه از روی تقیه بگوید اشکالی در آن نیست: «وَ لَا بَأْسَ أَنْ يُقَالَ فِي صَلَاةِ الْغَدَاةِ عَلَى أَثَرِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ‏ النَّوْمِ‏ مَرَّتَيْنِ لِلتَّقِيَّة»؛ در حالی که این فقره از بدعتهای بنی امیه بوده. خوب اگر قرار بر این باشد که هر زیادتی بدعت بوده، این دو مورد زیادت بدون نص خاص می باشند؛ ایا شما بدعت بودن آنها را می پذیرید.

خواهشمند است بجای نقل قول، خود تحلیلی بیان بفرمائید. والا کارشناس بحث به همه ی اقوالی که نقل کردید و موارد دیگر که نقل نکردید و مبنای این اقوال، اعرف به شما می باشد.

رضا ثقلین;940121 نوشت:

«
النهاية » قال: « وأمّا ماروي في شواذ الأخبار من قول " أشهد أنّ علیا ولي الله آل محمد خير البريّة " فممّا لا يُعمل عليه في الأذان والإقامة، فمن عمل بها كان مخطِئًا »

النهایه صفحه 69

http://ar.wikishia.net/view/%D8%A7%D...84%D8%AB%D8%A9

خوانندگان محترم به پست های شماره 12 و 14 مراجعه بفرمایند

اما درباره مطلب خلاف نسبت به آقای شبیری زنجانی:

قبلا هم عرض کردم که:

آنچه نقل شد سخن یکی از اساتید حوزه علمیه قم است بنده قضاوت نکردم راست و دروغ -صحیح و غلط آن بر عهده گوینده و نویسنده مطلب در سایت ایشان است که اساتید حوزه قم هستند! اگر اشکالی دارید بروید در حوزه به خود ایشان شخصا بگویید که آقای حجت الاسلام استاد کوشا! این چه مطلب غلطی است که در سایتت نقل کردی!

شما اگر مشکلی دارید با ایشون مطرح کنید و به شخص ایشون اشکال وارد کنید نه به بنده!! اگر علما و اساتید حوزه علمیه قم را نشود از سایتشان مطلبی نقل کرد چون خلاف حقیقت است پس دیگر چگونه میشود به آقایان علما اعتماد صد در صد علمی داشت؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

برای یاد آوری و برای دوستان و خوانندگان محترمی که مطلب ادعایی آقای استاد کوشا از اساتید مشهور حوزه قم رو ندیده اند بار دیگر مطلب نقل شده از سایتشان را بیان میکنیم:(تکرار کذب)

شماری از فقهای عصر ما از جمله آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی نیز همچون صدوق می‌اندیشند و هرگز حتی به قصد رجاء هم آن را در اذان به زبان نمی‌آورند.البته همۀ علمای شیعه در اینکه جملۀ فوق جزء اذان نیست اتفاق نظر دارند، ولی معمولاً آن را به عنوان تیمّن و تبرّک در اذانشان بر زبان جاری می‌کنند!

استاد محمدعلی کوشا

(این مطالب بالا از سایت استاد حجت الاسلام محمد علی کوشا از اساتید حوزه علمیه قم نقل شده است)

منبع: http://kooshaa.ir/post/26


1) اما در مورد نسبت حرمت به شیخ طوسی؟!

لااقل به مصدری که نقل کردید مراجعه کنید:

الشيخ الطوسي( من أعلام القرن 5 هـ ): في « النهاية » قال: « وأمّا ماروي في شواذ الأخبار من قول " أشهد أنّ عليًّا ولي الله وآل محمد خير البريّة " فممّا لا يُعمل عليه في الأذان والإقامة، فمن عمل بها كان مخطِئًا »[٦٠]، وفي « المبسوط » قال: « فأمّا قول " أشهد أنّ عليًّا أمير المؤمنين وآل محمد خير البريّة " فليس بمعمولٍ عليه في الأذان، ولو فعله الإنسان لم يأثم به، غير أنّه ليس من فضيلة الأذان ولا كمال فصوله »[٦١]، انتهى.

در نهایه فرموده کسی که این فقره را به عنوان جزئیت بگوید: خطا نموه.
در مبسوط فرموده: واگر انسانی این عمل را انجام دهد گناهی بر آن نیست.

حکم حرمت را از کجا آوردید؟!!


2) در مورد نسبت کذبی که تکرار کردید و می کنید؟!!! و توجیه ناشایست آن. وقتی خلاف بودن آنرا از بیان این مرجع تقلید بیان نمودم چرا آنرا تکرار می کنید؟ با نسبت کذب می خواهید به مقصود خود برسید؟

سلام علیکم

رضا ثقلین;938984 نوشت:
برادر گرامی بنده در چندین پست عرض کردم مطلب را و اینکه کارشناس بحث آقای صدرا دنبال معنای بدعت از دیدگاه آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی رضوان الله علیه است نه تعریف بدعت از دیدگاه اسلام!! و این خارج از بحث تاپیک است بحث تاپیک مستحب بودن یا بدعت بودن شهادت ثالثه است نه تعریف بدعت از دیدگاه آیت الله العظمی دکتر صادقی تهرانی!!

عزیز برادر اینکه میفرمائید , بدعت از نظر اسلام , با بدعت از نظر ایشان , معنایش این است که اینها دو چیزند . شما هم که ظاهرا از روی استدلال و فتوی ایشان دارید متهم به بدعت میکنید نه بر اساس تعریف بدعت در اسلام .

خب باید تعریف و دلیل ایشان را بیاورید بدانیم چیست و آیا منظور از بدعت , بدعت لغوی است یا اصطلاحی فقهی است .

رضا ثقلین;938984 نوشت:
برادر من این سخن شیخ صدوق در اضافه شدن شهادت ثالثه به اذان است موضوع در مطلب نقل شده از شیخ صدوق این است که این شهادت ثالثه رو مفوضه گفته اند نه اینکه کدوم شیعه در حال حاضر به پیروی از مفوضه در اذان میگوید!!!!!!!!!! شیخ صدوق میفرماید این شهادت از انها امده و الا بنده در پست های قبل بررسی جامع روایی کردم حتی یک روایت برای شهادت ثالثه نداریم!!

بله آنها در پی اشتقاق و اختلاف در بین شیعیان بودند و از جمله محمد خیرالبریه و ذکر علنی شهادت ثالثه را در اذان گفتند در حالیکه شیعه در تقیه بسر میبردند

در جائیکه خود امام معصوم دستور به شهادت ثالثه بلافاصله بعد از دو شهادت داده اند اولین فرد که اینها نیستند شیخ هم چنین چیزی نگفته

قال الصادق علیه السلام ( احتجاج ج1 ص 231 ) :

" فإذا قال أحدكم : لا إله إلاّ الله ، محمّد رسول الله ، فليقل : عليّ أمير المؤمنين (عليه السلام) "

اگر در اذان این شهادت نیامده ذکر استحبابی آن اشکال ندارد .

رضا ثقلین;938984 نوشت:
حوب بود علاوه بر توضیحات استاد توضیحات بنده و پست های بنده رو هم مطالعه میفرمودید!! لیست علمایی که شهادت ثالثه رو حرام یا بدعت دانسته اند در پست شماره 14 همراه با ذکر منبع و توضیحات آمده مراجعه بفرمایید

فقها شیعه بر اساس شرایط زمانه فتوی میدهند . بزرگان شیعه انکار شهادت ثالثه را بروش مفوضه نه بانکار فرموده معصوم تخطئه کرده اند .

رضا ثقلین;938984 نوشت:
اگر چه اعتقاد و اقرار به ولایت مولانا امام امیرالمؤمنین «صلوات الله علیه» جزء ارکان دین است، ولی ذکر شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلیل شرعی ندارد بلکه بدعت است و قصد رجاء هم درباره آن حرام است؛ چون عبادات توقیفی هستند،

حتی یک روایت درباره شهادت ثالثه وجود ندارد!! بنده تحدی هم کردم اما کسی جواب نداد!!! بررسی روایی هم در پست های شماره 18 و 19 انجام شد

روایت بر لزوم ذکر نام امام بعد از شهادتین را دیدید این هم توفیق

بسیار خب حال نوبت شماست

شما یک روایت بیاورید به عدم جواز ذکر , باستحباب در اذان و اقامه . این هم تحدی ما بسم الله


سؤال: با توجه به اینکه شهادت به ولایت در تشریع اذان نبوده آیا گفتن آن بدعت در دین نخواهد بود؟
جواب:

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السَّلام) گواهى مى دهند، و اين مسأله در تمام بلاد شيعى مشاهده مى شود، در اين باره توضيح چند نكته ضرورى است:
1. همه ی فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على (عليه السَّلام)» جزء اذان تشریع شده نبوده؛ لذا هنگامى كه فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از:
«4 تكبير، 2 بار شهادت بر وحدانيت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پيامبر(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، 2 بار «حى على الصلاة»، 2 بار «حى على الفلاح»، 2 بار «حى على خير العمل»، 2 تكبير و 2 بار تهليل».

2. بر این اساس اگر فردى با علم به عدم جزئیت، آنرا به عنوان جزء در فقرات اذان و اقامه بگوید، چنین امری بدعت بوده وشخص مرتکب کار حرامى شده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت(رجاءً و یا به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری) جايز و يا مستحب بوده و اين استحباب، دو مبنا دارد:
الف: على (عليه السَّلام) به حكم قرآن[1] و احاديث رسول گرامى (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، ولىّ خدا ومؤمنین است.[2]
ب: روایت قاسم بن معاویة از امام صادق (عليه السَّلام) که آنحضرت فرمودند: هر گاه به رسالت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) شهادت داديد بر ولايت على (عليه السَّلام) نيز گواهى دهيد: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».[3]و[4]

4. در این میان برخی از فقهای شیعه به واسطه ی وجود برخی از اخبار خاص که حاکی از استحباب چنین عملی در اذان بوده، قائل به استحباب چنین عملی به عنوان جزء مستحبی و نه جزء واجب در اذان شده اند،‌[5] که مبنای چنین گروهی تمسک به قاعده ی تسامح در ادله ی سنن می باشد.[6]
در مقابل برخی دیگر از فقها معتقدند در مورد شهادت ثالثه به واسطه ی گفتار شیخ صدوق(ره) که معتقد به جعل این روایات بوده و همچنین نظر شیخ طوسی(ره) که این اخبار را شاذ دانسته است،[7] امکان تمسک به چنین قاعده ای در مورد این اخبار وجود نداشته؛ لذا گفتن این ذکر تنها باید به قصد روایات عامی باشد که در آنها شهادت به ولایت بعد از ذکر شهادت به رسالت به شکل مطلق مستحب دانسته شده است.[8]

5. با توجه به اینکه در مورد شهادت ثالثه به طور عام و خاص روایاتی موجود است، نمی توان چنین عملی را در اذان (به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری و ‌نه به عنوان جزئیت)‌ متصف به بدعت نمود؛ زیرا اصطلاحا بدعت در مورد افزودن و یا کاستنی است که قائم به دلیلی شرعی (چه از عمومات و چه از ادله ی خاص) نباشد؛ در حالی که در مورد شهادت ثالثه چنین نبوده و گفتن چنین شهادتی در اذان به قصد قربت مطلقه اشکالی ندارد؛ زیرا چنین امری منطبق بر روایات عام (روایاتی که به صورت کلی بیان داشته که شهادت به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام مطلوبیت دارد) بوده؛ همچنین بر اساس مبنای کسانی که قاعده ی تسامح در ادله ی سنن را شامل روایات خاص(روایاتی که بیانگر آنند که شهادت به ولایت در اذان مشروع است که سند این روایات ضعیف است) نیز می دانند؛‌ گفتن این شهادت به عنوان جزء مستحبی و نه واجب محکوم به بدعت نخواهد بود.
6) توجه به این نکته ضروری است که بر مکلف واجب است که احکام شرعی مورد نیازش را بیاموزد که در انجام آن دچار اشتباه نشود. با توجه به این نکته می گوئیم: اذان و اقامه از مقدمات نماز و خارج از حقیقت نماز بوده؛ لذا طهارت(از حدث و خبث) در اذان شرط صحت آن نبوده و(نفس) تکلّم در اثنای اذان و اقامه نیز مبطل آن نخواهد بود؛ در حالی که تکلّم در حین نماز موجب بطلان آن خواهد بود.
مرحوم سیدشرف الدین عاملی در خصوص زیاد نمودن شهادت ثالثه در اذان می نویسند:
«كسى كه گفتن: «اشهد انّ امير المؤمنين عليّا ولى اللّه» را بدعت دانسته، به خطا رفته؛ زيرا معمولا مؤذنها در بين هر بندى، جمله ‏هايى از قبيل:
«الصلاة و السلام عليك يا رسول اللّه»! يا قبل از اذان مى‏ گويند: «الحمد للّه لم يتخذ صاحبة و لا ولدا» و غيره. در صورتى كه اينها از شارع مقدس در اذان نرسيده است و قطعا بدعت و حرام هم نيست؛ زيرا مؤذن ها آنها را جزء بندهاى اذان نمى ‏دانند؛ بلكه به ادله ی عمومى كه شامل آنها شود آن را ذكر مى‏ كنند، همينطور شهادت به ولايت على(عليه السّلام) نيز بعد از شهادت به رسالت پيغمبر اكرم(صلّى اللّه عليه ‏و آله و سلّم) همان حكم را دارد. علاوه بر آن، سخنان كوتاه آدميان، اذان و اقامه را باطل نمى‏ كند و گفتن آن در اثناى اذان و اقامه، حرام نيست. پس اين حرام و بدعت از كجا آمد است. و منظور از اين تفرقه انداختن در بين صفوف‏ مسلمين‏ در اين عصر چيست»![9]
7) در فقه مذاهب اهل سنت نیز امر به همین منوال بوده؛ همچنان که احناف در مساله ی اذان بعد از شهادت به رسالت، گفتن سلام بر افرادی که به مصالح مسلمین مشغول بوده(همچون امیر و مفتی و قاضی) را جایز دانسته اند؛ چنانچه چنین امری از ابو یوسف(شاگرد ابو حنیفه) نقل شده است: «وَخَصَّ أبو يُوسُفَ الْأَمِيرَ وَكُلَّ من كان مُشْتَغِلًا بِمَصَالِحِ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُفْتِي وَالْقَاضِي وَالْمُدَرِّسِ بِنَوْعِ إعْلَامٍ بِأَنْ يَقُولَ السَّلَامُ عَلَيْك أَيُّهَا الْأَمِيرُ حَيَّ على الصَّلَاةِ حَيَّ على الْفَلَاحِ الصَّلَاةَ يَرْحَمُك اللَّهُ»؛[10] و ابو یوسف، امیر و و هر کس را که به مصالح مسلمین مشغول بوده؛‌ همچون مفتی و قاضی و مدرس را به نوعی از اعلام مخصوص دانسته، به اینکه در اذان (بعد از شهادت به رسالت) بگوید: السلام علیک ایها الامیر، حی علی الصلاة....».
و همچنان که از دیدگاه اهل سنت در برخی از مواضع نماز همچون بعد از قرائت سوره ی حمد توسط امام و یا بعد از خواندن تشهد توسط نمازگزار، گفتن «آمین» و خواندن دعا به زبان عربی جایز و یا مستحب می باشد.[11]

پی نوشت:
[1] . المائده(5)،55: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون* وَمَنْ يَتَوَل اللّه وَرَسُولهُ وَالّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون». شان نزول این آیه تنها در مورد امیرالمومنین(علیه السلام) در روایات شیعه وسنی با اسانید مستفیض نقل شده است.
[2] . احمد بن حنبل، مسند احمد، ج5، ص181، ح3061: «أَنْتَ وَلِيِّي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‏»؛ سنن النسائي، ج‏5، ص45، ح8148: عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ نَزَلَ غَدِيرَ خُمٍّ، أَمَرَ بَدَوْحَاتٍ فَقُمِمْنَ ثُمَّ قَالَ«كَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ، إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخِرِ، كِتَابَ اللَّهِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ، وَ أَنَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ[2] عَلِيٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيُّهُ، فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ. وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ و...
[3] . الطبرسی، الاحتجاج، ج1،ص158.
[4] . جعفر سبحانی، راهنمای حقیقت، ص504.
[5] . النراقی، رسائل و مسائل، ج2، ص155: «قال المجلسی: ولا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للأذان»؛ البحرانی، الحدائق الناضرة،‌ ج7، ص404: «أقول لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الاجزاء المستحبة للأذان لشهادة الشيخ و العلامة و الشهيد و غيرهم بورود الاخبار بها»؛ النراقی، مستند الشیعة، ج4، ص488: «فلا بعد في القول باستحبابها فيه، للتسامح في أدلّته. و شذوذ أخبارها لا يمنع عن إثبات السنن بها، كيف؟! و تراهم كثيرا يجيبون عن الأخبار بالشذوذ، فيحملونها على الاستحباب».
[6] . تَسامُح در ادلّهٔ سنن، قاعده‎ای فقهی است که فقها بر اساس آن، در ادله و مستندات احکام مستحب سخت‎گیری نمی‎کنند و شرایط احراز حجیت خبر واحد را ضروری نمی‎دانند. بر این اساس، ضعف سند روایتی که بیانگر حکم مستحب است، مانع عمل به آن نمی‌شود. دلیل این قاعده برخی روایات است که به اخبار «مَن بَلَغ» مشهورند.(ر.ک: ویکی شیعه،‌ مدخل: تسامح در ادله سنن).
[7] . الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج‌1، ص 291‌ : «وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِهِ‌ الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا»؛ النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، الطوسی، ص69: «أمّا ما روي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ عليا وليّ اللّه و آل محمّد خير البريّة» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا. و لا بأس أن يقتصر الإنسان في حال الاستعجال في الأذان و الإقامة أو في حال السّفر و الضّرورة على مرة مرّة. و لا يجوز ذلك مع الاختيار».
[8] .
آغا رضا الهمدانی، مصباح الفقیه، ج11، ص314: ««أقول: و لو لا رمي الشيخ و العلّامة لهذه الأخبار بالشذوذ و ادّعاء الصدوق وضعها، لأمكن الالتزام بكون ما تضمّنته هذه المراسيل- من الشهادة بالولاية و الإمارة و أنّ محمّدا و آله خير البريّة- من الأجزاء المستحبّة للأذان و الإقامة، لقاعدة التسامح... و لكنّ التعويل على قاعدة التسامح في مثل المقام- الذي أخبر من نقل إلينا الخبر الضعيف بوضعه أو شذوذه- مشكل، فالأولى أن يشهد لعليّ عليه السّلام بالولاية و إمرة المؤمنين بعد الشهادتين قاصدا به امتثال العمومات الدالّة على استحبابه، كالخبر المتقدّم، لا الجزئيّة من الأذان أو الإقامة، كما أنّ الأولى و الأحوط الصلاة على محمّد و آله بعد الشهادة له بالرسالة بهذا القصد، و اللّه العالم».
[9] . اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 317.
[10] .
ابن نجیم الحنفی، البحر الرائق،‌ج1، ص275؛ السرخسی، المبسوط، ج1، ص239.
[11] . الموسوعة الکویتیة، ج20، ص265: «الدُّعَاءُ فِي الصَّلاَةِ: قَال الْحَنَفِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ: يُسَنُّ الدُّعَاءُ فِي التَّشَهُّدِ الأْخِيرِ بَعْدَ الصَّلاَةِ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِمَا يُشْبِهُ أَلْفَاظَ الْقُرْآنِ، أَوْ بِمَا يُشْبِهُ أَلْفَاظَ السُّنَّةِ، وَلاَ يَجُوزُ لَهُ الدُّعَاءُ بِمَا يُشْبِهُ كَلاَمَ النَّاسِ كَأَنْ يَقُول: اللَّهُمَّ زَوِّجْنِي فُلاَنَةَ، أَوِ اعْطِنِي كَذَا مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْمَنَاصِبِ. وَأَمَّا الْمَالِكِيَّةُ وَالشَّافِعِيَّةُ فَذَهَبُوا إِلَى أَنَّهُ: يُسَنُّ الدُّعَاءُ بَعْدَ التَّشَهُّدِ وَقَبْل السَّلاَمِ بِخَيْرَيِ الدِّينِ وَالدُّنْيَا، وَلاَ يَجُوزُ أَنْ يَدْعُوَ بِشَيْءٍ مُحَرَّمٍ أَوْ مُسْتَحِيلٍ أَوْ مُعَلَّقٍ، فَإِنْ دَعَا بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ بَطَلَتْ صَلاَتُهُ، وَالأْفْضَل أَنْ يَدْعُوَ بِالْمَأْثُورِ».

موضوع قفل شده است