ديدار روح بعد از مرگ از بدن

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ديدار روح بعد از مرگ از بدن

ديدار روح بعد از مرگ از بدن

در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیات مربوط به برزخ می گوید : وقتی سه روز از دفن میت بگذرد روح او از خداوند اجازه می گیرد تا در قبر به جسدش سری بزند ٬ هنگامی که به قبر می رود می بیند آب از بینی و دهان و گوشهایش جاری است پس گریه اش می گیرد و می گوید ٬ ای بدن بیچاره من ! آیا به خاطر داری ایام زنده بودنت را در دنیا ؟ این است منزل وحشت و بلا و پوسیده شدن بدن! و این است جای غم و پشیمانی ! سپس به آسمان می رود و بعد از پنج روز دوباره اجازه می گیرد و برمی گردد. وقتی به قبر می آید می بیند چرک و زرد آب از بینی و دهان و گوشهایش جاری است ٬ باز گریه می کند و می گوید : ای بدن بیچاره من! آیا هیچ در دنیا به فکر اینجا بودی تا چیزی از پیش بفرستی که اینجا به دردت بخورد؟! دوباره به آسمان می رود و بعد از هفت روز دوباره اجازه می گیرد و برمی گردد و می بیند خون و چرک مانند سیل از بینی و دهان و گوشهایش جاری است و کرم به آن افتاده باز گریه می کند و می گوید : این منزل جای محنت و بلا و عقربها و کرمهاست . آیا هیچ به فکر اینجا بودی ؟ کجایند آن اقوامت که کوچکترین ناراحتی پیدا می کردی دور و برت را می گرفتند؟!
امام صادق (ع) فرموده : میان دنیا و آخرت ٬ هزار عقبه است که آسانترین آنها مرگ است . همچنین امام صادق (ع) به ابو بصیر فرموده : به یاد آور آن وقتی را که تنها در قبر باشی و چشمایت از حدقه در بیاید و به صورتت بریزد . و بند بند بدنت از هم جدا شود . و گوشت بدنت را کرمها بخورند. وخیال کن که در آن حال هستی و هیچ زاد و توشه ای هم نداری و از خداوند می خواهی که تو را به دنیا برگرداند و جبران مافات کنی . حال که اینجا هستی تصور کن این خواسته تو را خداوند اجابت کرده و به دنیا برگردانده پس تا وقت باقی است جبران کن و کارهایی که مرضیّ خداوند است انجام بده و از کارهایی که موجب نارضایتی و سحظ خداوند است دست بکش. (کفایة الموحدین ٬ ج ۴ ٬ ص ۲۵۴ به نقل از تفسیر مجمع البیان)

گمنام;89 نوشت:
ديدار روح بعد از مرگ از بدن
گمنام;89 نوشت:
در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیات مربوط به برزخ می گوید : وقتی سه روز از دفن میت بگذرد روح او از خداوند اجازه می گیرد تا در قبر به جسدش سری بزند ٬ هنگامی که به قبر می رود می بیند آب از بینی و دهان و گوشهایش جاری است پس گریه اش می گیرد و می گوید ٬ ای بدن بیچاره من ! آیا به خاطر داری ایام زنده بودنت را در دنیا ؟ این است منزل وحشت و بلا و پوسیده شدن بدن! و این است جای غم و پشیمانی ! ...



با سلام و تشکر

در بارۀ علاقۀ روح به بدن و سرکشی آن از بدن، با توجه به روایات چنین می توان گفت:

وقتى انسان از دنيا رفت و روحش در قالب مثالى به خود صورت گرفت، روح علاقه خود را به كلى از بدن قطع نمى كند! چنانکه روح انسان هنگام خواب علاقه خود را از بدن كم كرده و بدن در حال خواب، مقدارى سرد مى شود، در حال مرگ، روح علاقه خود را بیشتر از بدن قطع مى كند بگونه ای که تنها يك ارتباط ضعيفى باقى مى ماند.

به عبارت واضح تر: علاقه و ارتباط روح با بدن بر سه گونه است:

1 - ارتباط كامل و تمام مانند حيات و زندگى پيش از مرگ.
2 - ارتباط متوسط، مانند ارتباط روح با بدن در حالت خواب ؛ زيرا مانند مرگ است.
3 - ارتباط كم و ضعيف كه در حال مرگ تحقق يافته.

در روايت وارد شده است كه: روح پس از مرگ، در روز سوم، پنجم، هفتم، چهلم و سال به ديدن بدن مى آيد و جسم را مى بيند و از آن چه به سر آن آمده ناراحت مى شود.

و نیز در روایات، وارد شده اینکه در وقت خروج روح، انسان بدن خود را مى بيند و به دنبال آن تا قبر مى رود. به واسطه همين علاقه جزئى مى بينيم كه قبور ائمه اطهار صلى الله عليه و آله و علما و اولياء الله منشاء اثر و نزول بركات و برآورده شدن حاجات است در حالى كه مخاطب سلام و درود و صلوات ها، ارواح برزخى آنها هستند نه بدن هايى كه در قبر خوابيده اند. اگر چه ابدان پاک و مطهر و قبور و بارگاه آن بزرگواران، نیز واجد شأن و احترام است. (1)

وقتی طبق روایات، جسم مسلمان و مؤمن حرمت دارد. اجسام و ابدان مطهر اوصیاء و اولیاء الهی که جای خود دارد.

علی ای حالٍ، بعد از آن كه روح انسان از بدن جدا شد و جسد بى جان او را داخل قبر نمودند. روح، جسد را فراموش نمى كند و گاه گاهى به ديدن آن مى آيد و حالاتش را مشاهده مى كند، از وضع تاءسف بار آن حسرت مى خورد، گريه مى نمايد و سخنانى با بدن مى گويد.

روایات بسیاری در اینباره وارد شده که می توانید برای مطالعۀ تفصیلی به منابع زیر مراجعه کنید. (2)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی__________________________________________
1) بنقل از کتاب انسان از مرگ تا برزخ،(کتابخانۀ معارف)، نعمت الله صالحی حاجی آبادی، مبحث مرگ و ارواح، با کمی تغییر.
2)ر.ک: لئالى، جلد 4 ص 253؛ بحارالانوار، جلد 6.

موضوع قفل شده است