اصرار واسطه به ملاقات بدون حضور خانواده ها

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اصرار واسطه به ملاقات بدون حضور خانواده ها

چند وقت پیش یک بنده خدایی واسطه شدن که من و یک اقایی رو برای امر ازدواج با هم اشنا کنن.ایشون کمی درباره این اقا،موقعیتشون و خانوادشون با من صحبت کردن ،اطلاعاتی دادن و قرار شد من و این اقا در حضور معرف جایی همو ببینیم اما قبل از دیدار، خانواده هامون با هم یک تماس تلفنی و یا اگر صلاح دیدن حضوری داشته باشن بعد ما همو ببینیم.

واسطمون خیلی ناگهانی با من تماس گرفتن و گفتن این اقا فلان ساعت و فلان جا حضور دارن شما برو ببینیش منم در جواب به ایشون (واسطه)گفتم که قرار بود اول خانواده ها با هم صحبت کنن بعد اگر پدرم صلاح دیدن و اجازه دادن من برم با این اقا صحبت کنم ازونجاییم که هیچ تماسی از طرف خونواده این اقا نبوده پس منم نمیرم ،که واسطه گفتن نه زشته و عیبه و ما قرار گذاشتیم اون اقا الان اونجا منتظر شمان زشته نری و خلاصه ازین حرفا که من بازم گفتم نه الاو بلا باید با پدرم و مادرم صحبت کنن خلاصه واسطه قبول کردن و قرار شد خانوادشون با پدرم تماس بگیرن،با پدرم تماس گرفتن و صحبت کردن اما نه خونواده اون اقا بلکه بازم معرف که اجازه بدین دخترتون بیان با این اقا صحبت کنن و صرفا یک اشناییه و ازین حرفا.ایشون (واسطه)دوباره یک قرار دیگه گذاشتن اینبار پدر گفتن نه من باید بشناسم دخترم قراره بره با کی حرف بزنه.دومین قرارم منتفی شد.دوباره بعد از یه مدتی معرف حضوری با پدرم صحبت کردن کلی ازین اقا تعریف کردن هی درباره من سوال میپرسیدن و دوباره قرار گذاشتن بعد از جریانی(من یه کاری برام پیش اومده بعد از تموم شدن اون جریان)ما همو ببینیم اما همچنان خانواده این اقا ناپیدا هستن.واسطه اصرار داره اول ما همو ببینیم با هم صحبت کنیم مشاوره بریم اگراگر قرار بر ازدواج شد بعد این اقا با خونوادشون بیان خونه ما خواستگاری.یعنی نه تنها میخوان اولین ملاقات خانوادگیمون سر جلسه خواستگاری باشه بلکه حتی به نشونه احترام هم هیچ تماسی حتی کوتاه با خانواده من نگرفتن.خب این برای من و خانوادم کمی غیر طبیعیه.حالا سوال من اینجاست که شما تحلیلتون ازین ماجرا چیه؟ تماس نگرفتن پدرو مادر این اقا چه دلایلی میتونه داشته باشه(پدرو مادر ایشون در قید حیات هستن و من ازین موضوع اطلاع دارم) ؟با اینکه دو بار قرارمون منتفی شد و ایشون رسما ناکام از قرار برگشتن دلیل اینهمه اصرار چی میتونه باشه؟(من با خودم فکر کرده بودم وقتی دوبار قراری گذاشته میشه و من نمیرم حالا به هر دلیلی حتما ایشون بهشون بر میخوره و دیگه پیگیری نمیکنن ،!اما ایشون کماکان اصرار به اشنایی دارن)و اینکه بهترین  رفتار چیه و من باید چطور برخورد کنم ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

Helmakhanom;935605 نوشت:
چند وقت پیش یک بنده خدایی واسطه شدن که من و یک اقایی رو برای امر ازدواج با هم اشنا کنن.

سلام علیکم.ممنون که سؤال خود را در این انجمن مطرح کردید.

اینکه موضوع از چه قرار است خدا عالم است.شاید با خانواده اش اختلاف دارد و ممکن است شما هم درگیر این اختلاف شوید.
پیشنهاد می کنم ایشون(خواستگار)ابتدا قرار ملاقاتی با پدر شما داشته باشد تا موضوع روشن شود و آنگاه اگر پدرتان صلاح دید اجازه بدهد.

Helmakhanom;935605 نوشت:
من با خودم فکر کرده بودم وقتی دوبار قراری گذاشته میشه و من نمیرم حالا به هر دلیلی حتما ایشون بهشون بر میخوره و دیگه پیگیری نمیکنن ،!اما ایشون کماکان اصرار به اشنایی دارن)و اینکه بهترین رفتار چیه و من باید چطور برخورد کنم ؟

روشی که تا کنون در پیش گرفته اید عاقلانه بوده و تا موضوع روشن نشده قبول نکنید.

موفق باشید.

سلام خیلی ممنونم

موضوع قفل شده است