جمع بندی حدیث «جساسه» چیست و میزان اعتبار آن چگونه است؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیث «جساسه» چیست و میزان اعتبار آن چگونه است؟

سلام

توی اینترنت داشتم میچرخیدم و برخوردم به یه روایت در خصوص دجال.

1 - آیا این روایت معتبر است.
2- اگر معتبر است لطفا توضیح دهید یعنی چی؟ آیا دجال هم همانند امام زمان(عج) در غیبت به سر می برد؟

از فاطمه دختر قیس روایت است که گفت: صدای منادی پیامبر( را شنیدم که بانگ بر میآورد: الصلاه جامعه، من به سوی مسجد رفتم، همراه پیامبر( نماز خواندیم، من در صف زنان بودم که پشت سر مردها صف کشیده بودند، هنگامی که پیامبر( نمازش را خواند، برمنبر نشست در حالی که میخندید فرمود: ((هریک از شما در جایگاه نمازش بنشیند)) سپس فرمود: ((آیا میدانید به چه علت شما را جمع کردهام؟)) گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند.
پیامبر( فرمود: ((قسم به خدا شما را به خاطر تشویق کردن یا ترساندن از چیزی جمع ننمودهام، بلکه شما را به این خاطراینجا دعوت کرده ام که تمیم داری که قبلاً نصرانی بود مسلمان شده و چیزی را به من خبر داده که با آنچه من آن را به شما خبر دادهام در مورد دجال موافق است، او میگوید: همراه با سی تن از افراد لخم و جذام به سفر دریایی رفتهاند که موجهای دریا یک ماه تمام آنان را درگیر خود کرده است سپس کشتی آنان به ساحل رفته و به جزیرهای در میان دریا رسیده وداخل آن شدند، سپس جانوری پر مو به آنان میرسد که به خاطر فراوانی موهایش سر و دمش را از هم تشخیص نمیدادند، پس به او گفتند:
وای برتو! شما چه چیزی هستی؟
گفت: من جساسه هستم.
گفتند: جساسه چیست؟
گفت: به سوی مردی که در این دیر است بروید، همانا او با شوق وعلاقه منتظر خبر شما میباشد.
گفت: هنگامی که او از مردی سخن گفت، از آن ترسیدیم که شیطان باشد.
گفت: با سرعت رفتیم تا اینکه به داخل دیر رفتیم، ناگهان مردی عظیم الجثه و قوی هیکل را دیدیم که دو دستش به گردنش بسته شده و در میان دو زانو تا قوزکهایش با آهن محکم شده است.
گفتیم: وای برتو! تو چه چیزی هستی؟
گفت: شما توانستی خبرم را به دست بیاورید، پس به من بگویید شما چه کسانی هستید؟
گفتند: ما مردمی از عرب هستیم، سوار بر کشتی شدیم، درگیر موجهای دریا شدیم تا اینکه ما را به این جزیره رسانید، درنزدیکترین محل آن فرود آمدیم، سپس داخل این جزیره شدیم، جانوری پر مو که براثر فراوانی موهایش سرش را از دمش تشخیص نمیدادیم، به ما رسید، گفتیم: وای برتو! شما چه چیزی هستی؟ گفت: من جساسه هستم. گفتیم: جساسه چیست؟ گفت: به طرف مردی که در دیر است بروید که او منتظر خبر شما میباشد، پس با سرعت به سویت آمدیم، از آن ترسیدیم که شیطان باشد.
پس گفت: از درخت نخل بیسان برایم بگویید.
گفتیم: از چه چیزش میخواهی اطلاع پیدا کنی؟
گفت: از اینکه آیا میوه میدهد؟
گفتیم: آری.
گفت: اما نزدیک است که روزی میوه ندهد.
گفت: از دریاچه طبریه خبرم دهید.
گفتیم: از چه لحاظ؟
گفت: آیا در آن آب وجود دارد؟
گفتیم: آب فراوانی دارد؟
گفت: اما نزدیک است که آبش خشک شود.
گفت: از چشمه ی زُغَر خبرم دهید.
گفتیم: از چه لحاظ؟
گفت: آیا در آن چشمه آبی باقی مانده است؟ و آیا مردم با آب آن زمین کشاورزی را آبیاری میکنند؟
گفتیم: آری، آب فراوانی دارد، و مردم آن منطقه از آب آن جهت آبیاری زمین های کشاورزی استفاده مینمایند.
گفت: از پیامبر امیین [درس نخوانده ها] خبرم دهید چه کرده است؟
گفتیم: در مکه به پیامبری رسیده و به مدینه هجرت کرده است.
گفت: آیا عربها با او به جنگ برخاستند؟ گفتیم آری.
پرسید: با آنان چه کرد؟ به او اطلاع دادیم که بر آنان پیروز شد و همه از او فرمانبرداری کردند.
پرسید: آیا چنین شده است؟ گفتیم: آری.
گفت: اما اگر از او پیروی کنند برایشان بهتر است، و من شما را از خودم با خبر میکنم. من مسیح دجال هستم، نزدیک است که اجازه خروج به من داده شود پس بیرون آمده و بر روی زمین به راه بیفتم، شهر و روستایی را نمیگذارم مگر اینکه در طول چهل شبانه به همه آنها سر میزنم به جز مکه و مدینه که داخل شدن در آن دو بر من حرام شده است، هرگاه بخواهم وارد یکی از آن دوشوم، فرشته ای به جلویم می آید که شمشیری در دست دارد و مرا از وارد شدن به آن منع میکند و بر هر یک از دروازه های آن فرشته ای قرار دارد که از آن محافظت میکند.))
راوی (فاطمه دختر قیس) گفت: پیامبر( با عصایش بر منبر کوبید و سه بار فرمود: ((هذِّهِ طیبَهٌ)) یعنی این شهر مدینه پاک است. آیا این خبر را به شما گفتم؟ مردم گفتند: بله. ((بی گمان مرا به تعجب انداخت حدیث تمیم داری که با آنچه من در مورد دجال و مکه و مدینه به شما خبر داده بودم یکی در آمد، آگاه باشید او در دریای شام یا یمن است، نه؛ بلکه از جانب مشرق است. از جانب مشرق، آن چیست از جانب مشرق و با دستش به سوی مشرق اشاره میکرد. فاطمه دختر قیس گفت: این حدیث را از پیامبر( شنیده و حفظ کردهام [مسلم[ ۲۹۴۲/ ۱۱۹) و ابوداود [۴۳۲۶] و لفظ حدیث از روایت مسلم است. ].

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

qasedak;935274 نوشت:
سلام

توی اینترنت داشتم میچرخیدم و برخوردم به یه روایت در خصوص دجال.

1 - آیا این روایت معتبر است.
2- اگر معتبر است لطفا توضیح دهید یعنی چی؟ آیا دجال هم همانند امام زمان(عج) در غیبت به سر می برد؟

[=BTitr]از فاطمه دختر قیس روایت است که گفت: صدای منادی پیامبر( را شنیدم که بانگ بر میآورد: الصلاه جامعه، من به سوی مسجد رفتم، همراه پیامبر( نماز خواندیم، من در صف زنان بودم که پشت سر مردها صف کشیده بودند، هنگامی که پیامبر( نمازش را خواند، برمنبر نشست در حالی که میخندید فرمود: ((هریک از شما در جایگاه نمازش بنشیند)) سپس فرمود: ((آیا میدانید به چه علت شما را جمع کردهام؟)) گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند.



با سلام و عرض ادب

1) حدیث «جساسه» که معرّف «مسیح دجال» درمتون عامه است، از اخباری موضوع و دروغینی بوده که توسط فردی تازه مسلمان با نام «تمیم داری» به متون صحیح روایی اهل سنت راه یافته است. [1]

این داستان از دیدگاه ما افسانه ای بیش نبوده؛ امّا از دیدگاه اهل سنت، از آنجا که در صحیح مسلم روایت شده داستانی صحیح می باشد. از آنجا که مرحوم علامه ی عسکری در کتاب: «نقش ائمه در احياي دين» به بررسی و نقد این داستان ساختگی پرداخته، ما در پاسخ سؤالتان به ذکر قسمتی از پاسخ ایشان به این داستان بسنده می نمائیم.


[/HR] [1]. صحیح مسلم، کتاب الفتن و اشراط الساعة، باب قصة الجساسة، ح7280، دارالفکر.

2) تميم دارى، عالم مسيحى، سخنگوى جهان اسلام
اوّلين كسى كه در جهان اسلام، قصّه ‏گويى را بنيان نهاده است، تميم دارى است. مدارك معتبر در باره ی وی مى‏ گويند: «أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ يُقَصُّ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَلَا أَبِي بَكْرٍ، وَكَانَ أَوَّلَ مَنْ قَصَّ تَمِيمٌ‏ الدَّارِيُّ، اسْتَأْذَنَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَنْ يَقُصَّ عَلَى النَّاسِ قَائِمًا فَأَذِنَ لَهُ عُمَر»؛ [1] در عهد پيامبر، قصّه گويى وجود نداشت، و در عهد ابو بكر نيز. اوّلين كسى كه بدين كار پرداخت، تميم دارى بود. او از عمر بن خطّاب اجازه خواست تا بر مردم ايستاده قصّه بگويد، و عمر به او اجازه داد.

3)‌ سابقه پيش از اسلام
تميم دارى، يعنى «تميم بن اوس بن خارجه» با كنيه ی ابو رقيه، بنا به تصريح كسانى كه شرح حال صحابه پيامبر(صلی الله علیه وآله) را نوشته‏اند، نصرانى بوده است: «كان نصرانياً وكان إسلامه في سنة تسع من الهجرة ».[2] و در سال نهم از هجرت، يعنى در آخرين سال عمر پيامبر، به مدينه آمده و مسلمان شده است. البته وى يك نصرانى عادى نبوده، بلكه گفته ‏اند كه او راهب اهل فلسطين و عابد مردم آنجا بوده است: «كان راهب أهل فلسطين وعابد أهل فلسطين».[3] يعنى در كيش نصرانيت، فردى عادى نبوده، و اضافه بر اين مى ‏گويند كه او از علما و دانايان تورات و انجيل بوده است: «من علماء أهل الكتابين»[4]

در عصر خلافت عمر بن خطّاب، خليفه دوم، تميم دارى، عالم نصرانى سابق كه يك سال بيشتر از عصر نبوّت را درك نكرده بود، اجازه يافت تا براى اصحاب پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) سخنرانى كند. او در هفته يك روز به عنوان خطيب و سخنران قبل از نماز جمعه، براى عموم مسلمانان مدينه به سخنرانى مى‏ پرداخت، و البته مسلمانان مى نشستند و سخنان او را گوش مى ‏دادند.
در عصر حكومت عثمان، وى مأموريت يافت هفته‏ اى دو روز بدين كار بپردازد.[5] خليفه ی دوم، نسبت به تميم بسيار با احترام برخورد مى ‏كرد و از او با عبارت «خير اهل المدينة»[6] (بهترين فرد مدينه) ياد مى‏ نمود. اين برخورد درست در هنگامى است كه افرادى چون امام امير المؤمنين(عليه السّلام) و بزرگان صحابه وجود داشته‏ اند.

بعدها وقتى كه به فرمان خليفه ی دوم، مردم به طبقات گوناگون تقسيم شدند، تميم در كنار اهل بدر قرار گرفت كه در شمار محترم‏ترين ياران پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) بودند و از همه بيشتر حقوق مى‏ گرفتند. اين عالم و راهب نصرانى تازه مسلمان شده، از فرهنگ تورات و انجيل تحريف شده سيراب بوده است، و آن قدر تحت تربيت اسلام و پيامبر نبوده كه بتواند تغيير فرهنگ بدهد. براى اينكه حدود و نفوذ چنين شخصى را در جامعه اسلامى آن روز و در اسلام رسمى بدانيم، توجّه به اين نكته لازم است كه رجال ‏شناسان گفته ‏اند:

افرادى چون: ابو هريره- كه در صحاح و مسانيد و مصادر روايى مكتب خلافت، 5374 حديث دارد- و انس بن مالك- كه 2286 حديث دارد- و عبد اللّه بن عبّاس- كه 1660 حديث نقل كرده- و بسيارى از تابعين، در شمار شاگردان وى بوده و از او نقل حديث كرده ‏اند.[7]

4) حديث جسّاسه‏[8] و دجّال‏

مشهورترين حديثى كه از تميم دارى نقل شده، نشانگر فرهنگى مى‏ باشد كه او حامل آن است و مى‏ كوشد در جامعه تازه ‏بنيادشده اسلامى، آن را نشر دهد. اين حديث در مورد دجّال است و به حديث «جسّاسه» مشهور است که متن آن در متن سؤال توسط کاربر محترم آمد.

بررسى حديث‏:
ما در اين بحث نمى ‏كنيم كه يك درياچه چطور مى‏ تواند يك ماه به طور پيوسته گرفتار طوفان باشد؟! اصولا اين دريا، چه دريايى به جز مديترانه بوده است؟! و آيا اين دريا كه هزاران سال است بشر در آن رفت و آمد كرده، چه جزيره ی ناشناخته‏ اى داشته كه دجّال در آن محبوس، و جسّاسه در آن به كسب اخبار مشغول بوده است؟!
اگر آن روز ممكن بود كسانى باور كنند كه چنين جزيره ی ناشناخته ‏اى وجود دارد، در قرون اخير چطور؟ آيا امروز هم اين سخن غير معقول را مى‏ پذيرند؟! و نيز حيوانى كه سر و دم آن از هم قابل تشخيص نباشد، و ضمنا به زبان عربى فصيح صحبت و استدلال بنمايد، با نام جسّاسه كجا پيدا مى ‏شود؟!
آيا اصلا چنين چيزى معقول است يا خير؟ و نيز دجّال گرفتار در زنجير كه اجازه خروج گرفته بوده، چرا در طول اين هزار و چهارصد سال به اين كار دست نزده است؟
جواب اين پرسش‏ها و سؤالاتى از اين قبيل را به درايت خواننده واگذار مى‏ كنيم. تنها مى پرسيم:
اينكه در روايت گفته مى ‏شود پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) اين قصّه را از تميم دارى با سمع قبول مى ‏شنوند، و بعد با شادمانى در يك اجتماع بزرگ و رسمى براى مسلمانان بازگو مى‏ كنند، چه آشفتگى و بدفهمى در اسلام مى ‏تواند به وجود آورد؟
يك مسلمان مطّلع و فهيم و درس ‏خوانده، چه نظرى به پيامبرش پيدا خواهد كرد؟ بيگانگانى كه درباره اسلام مطالعه مى ‏كنند، چه خواهند گفت؟ و به پيامبرى كه اين خرافات و دروغ را نقل مى ‏كند، چگونه ممكن است معتقد شوند؟ سؤال ديگرى كه داريم، اين است كه در طول اين قرنها، آيا هيچ مسلمانى پيدا نشده كه در صحّت اين حديث و اينكه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) چنين سخنى بر بالاى منبر گفته باشد، شك كند؟ جواب اين است كه: خير؛ زيرا اين حديث در صحيح مسلم نقل شده و هر چه در صحيح مسلم و بخارى نقل شوند، جاى ترديد و شك ندارند. امّا در هر صورت، در خرافى، دروغ و جعلى بودن متن حديث، جاى شك نيست. پس خرابى از كجا پيدا شده و يا آن را در كجا بيابيم؟

«سيّد محمّد رشيد رضا»، عالم و مصلح بزرگ مصرى‏[9]، در اين زمينه تحقيق مى ‏كند و راهى براى حل این مسأله پيشنهاد مى ‏نمايد.
او نمى‏ گويد كه فاطمه بنت قيس، راوى حديث، خطا كرده يا به راستى سخن نگفته يا گرفتار خيالات واهى شده؛ زيرا او صحابى پيامبر است و صحابى، شايسته همه گونه احترام است. راويان صحيح مسلم و خود مسلم هم كه دروغ و خطا نمى‏گويند. بنابراين حتما اين حديث به پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله) مى‏ رسد و در اين نقل، خطا يا گناهى از جانب راويان اتّفاق نيفتاده است. امّا حديث هم در هر صورت قابل قبول دانش عصر و اطّلاعات زمان ما نيست.

رشيد رضا راه‏ حل را در اين مى‏ داند كه پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله)، در نقل سخن تميم گرفتار خطا شده؛ يعنى ندانسته گرفتار چنگال خرافات ‏پردازى و قصّه دروغ تميم گشته، و آن را بدون اينكه به خطايش پى برده باشد، براى مردم بازگو كرده است.

عبارت رشيد رضا چنين است: «النّبىّ ما كان يعلم الغيب فهو كسائر البشر يحمل كلام النّاس على الصّدق إذا لم تخفّ به شبهة».[10] «پيامبر غيب نمى ‏داند. او مانند ساير افراد بشر است و سخن مردم را اگر شبه ه‏اى در آن وجود نداشته باشد، به راستى و درستى حمل مى ‏كند و باور مى‏ نمايد».
در واقع پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) گول سخنان تميم دارى را خورده، و بدون اينكه به خرافى بودن آن پى ببرد، با شادمانى آن را براى مردم بازگو كرده و به ايشان آموخته است.[11]

برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: نقش ائمه در احیاء دین،‌ ج1، ص482-470.

موفق باشید.


[/HR] [1] . مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج‏24، ص489، ح15715.

[2]. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر القرطبی، ج1، ص58؛ الاصابة‌ فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانى، ج1، ص368،‌ترجمه ی: 838.

[3]. الاصابة فى تمييز الصحابة، ابن حجر عسقلانى، ج1، ص368، ترجمه ی:838 .

[4]. تهذيب التهذيب، ج1، ص449، ترجمه ی: 951.

[5]. سير اعلام النبلاء، الذهبی، ج2، ص448.

[6]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، ج6، ص302، ترجمه ی: 8440.

[7] . نقش ائمه در احياي دين،‌ سید مرتضی عسکری، ج1،‌ص470.

[8]. جسّاسه يعنى كسى كه بسيار جاسوسى مى‏كند.

[9]. شاگرد مشهور محمّد عبده و متوفّاى سال 1254، بنيانگذار مجلّه المنار، و نويسنده ی تفسير المنار. در شرح حال او رجوع كنيد به: الاعلام( زركلى) 6/ 360- 361، چ سوم.

[10]. مجلّه المنار 19/ 99، چ مصر.

[11] . نقش ائمه در احیاء دین،‌ ج1، ص473.

صدرا;937339 نوشت:
حدیث «جساسه» که معرّف «مسیح دجال» درمتون عامه است، از اخباری موضوع و دروغینی بوده که توسط فردی تازه مسلمان با نام «تمیم داری» به متون صحیح روایی اهل سنت راه یافته است.

سلام.
ممنون از جوابتون.
مگه اهل سنت هم به ظهور اعتقاد دارند؟
صدرا;937340 نوشت:
ما در اين بحث نمى ‏كنيم كه يك درياچه چطور مى‏ تواند يك ماه به طور پيوسته گرفتار طوفان باشد؟! اصولا اين دريا، چه دريايى به جز مديترانه بوده است؟! و آيا اين دريا كه هزاران سال است بشر در آن رفت و آمد كرده، چه جزيره ی ناشناخته‏ اى داشته كه دجّال در آن محبوس، و جسّاسه در آن به كسب اخبار مشغول بوده است؟!
اگر آن روز ممكن بود كسانى باور كنند كه چنين جزيره ی ناشناخته ‏اى وجود دارد، در قرون اخير چطور؟ آيا امروز هم اين سخن غير معقول را مى‏ پذيرند؟! و نيز حيوانى كه سر و دم آن از هم قابل تشخيص نباشد، و ضمنا به زبان عربى فصيح صحبت و استدلال بنمايد، با نام جسّاسه كجا پيدا مى ‏شود؟!

امروز هم عده ای میگن مثلث برمودا وجود داره و براش دلیل دارند.
یه عده هم قبول ندارن و براش دلیل دارند.
آیا میتوان گفت منظور دریا در حدیث همان مثلث برمودا است؟
و شاید هم عدم تشخیص سر و دم بخاطر موهای فروانی باشد که رشد کرده.
و تمام سطح بدن را مو فرار گرفته باشد.
و قابل تشخیص نباشد.
صدرا;937340 نوشت:
يك مسلمان مطّلع و فهيم و درس ‏خوانده، چه نظرى به پيامبرش پيدا خواهد كرد؟ بيگانگانى كه درباره اسلام مطالعه مى ‏كنند، چه خواهند گفت؟ و به پيامبرى كه اين خرافات و دروغ را نقل مى ‏كند، چگونه ممكن است معتقد شوند؟ سؤال ديگرى كه داريم، اين است كه در طول اين قرنها، آيا هيچ مسلمانى پيدا نشده كه در صحّت اين حديث و اينكه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) چنين سخنى بر بالاى منبر گفته باشد، شك كند؟ جواب اين است كه: خير؛ زيرا اين حديث در صحيح مسلم نقل شده و هر چه در صحيح مسلم و بخارى نقل شوند، جاى ترديد و شك ندارند. امّا در هر صورت، در خرافى، دروغ و جعلى بودن متن حديث، جاى شك نيست. پس خرابى از كجا پيدا شده و يا آن را در كجا بيابيم؟

چرا باید نظر بدی درباره پیغمبر(ص) پیدا کنیم!
امروز غربی ها طول عمر امام زمان(عج) رو هم خرافه میدونن و مسخره میکنن.
میگن حتی بر فرض صحت امام زمان(عج) جوون نیستن.
از اینجور روایات و احادیث خیلی داریم که علمان شیعه هم قبول دارند.
یا یه جا میخوندم جبرئیل یه بار یکی رو که پیغمبر رو مسخره کرده بود زد و طرف چسبید به دیوار.
صدرا;937340 نوشت:
«سيّد محمّد رشيد رضا»، عالم و مصلح بزرگ مصرى

آیا به جز ایشون عالم دیگه ای هست که این داستان رو رد کرده باشن؟
منظورم علمای بزرگ شیعه.

qasedak;937375 نوشت:
سلام.
ممنون از جوابتون.
مگه اهل سنت هم به ظهور اعتقاد دارند؟

امروز هم عده ای میگن مثلث برمودا وجود داره و براش دلیل دارند.
یه عده هم قبول ندارن و براش دلیل دارند.
آیا میتوان گفت منظور دریا در حدیث همان مثلث برمودا است؟
و شاید هم عدم تشخیص سر و دم بخاطر موهای فروانی باشد که رشد کرده.
و تمام سطح بدن را مو فرار گرفته باشد.
و قابل تشخیص نباشد.

چرا باید نظر بدی درباره پیغمبر(ص) پیدا کنیم!
امروز غربی ها طول عمر امام زمان(عج) رو هم خرافه میدونن و مسخره میکنن.
میگن حتی بر فرض صحت امام زمان(عج) جوون نیستن.
از اینجور روایات و احادیث خیلی داریم که علمان شیعه هم قبول دارند.
یا یه جا میخوندم جبرئیل یه بار یکی رو که پیغمبر رو مسخره کرده بود زد و طرف چسبید به دیوار.

آیا به جز ایشون عالم دیگه ای هست که این داستان رو رد کرده باشن؟
منظورم علمای بزرگ شیعه.

با سلام و عرض ادب

1) اعتقاد به مساله ی مهدویت، اعتقادی اسلامی بوده و قریب به اتفاق همه ی فرق اسلامی بدان معتقد می باشند؛ هر چند در برخی از جزئیات چنین اعتقادی اختلافاتی بین تفکر شیعی و سنی وجود داشته؛ همچون تولد یا عدم تولد آنحضرت در زمان حاضر؛ فرزند امام حسین یا امام حسن(علیهم السلام) بودن، و برخی جزئیات دیگر. اما در هر حال اعتقاد به مهدویت اعتقادی مربوط به همه ی مسلمانان بوده که احادیث زیادی در رابطه ی با آن در کتب حدیثی اهل سنت نقل شده است.

2) مشکل اصلی این حدیث سند و محتوای آن است؛ زیرا در ناحیه ی سند،‌ دروغ پرداز و قصه گویی همچون «تمیم داری» وجود داشته که معروف به جعل داستان و نقل اسرائیلیات بوده و هم در ناحیه ی متن، که چنین متونی جز با افسانه ها و داستانهای ساختگی تطابق نخواهند داشت؛ همچنان که موارد مشابه داستانهای اسرائیلی در متون صحیح عامه راه یافته است؛

3) هیچ دلیل معتبری در رابطه با جزیره ی برمودا، و داستان های مربوط به آن، و تطبیق آن با جزیره ی خضراء،‌ در دسترس نیست؛ اگر نگوئیم که چنین اموری داستانی بیش نبوده.
(برای اطلاع از این موضوع رجوع فرمائید به کتاب: جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت، ترجمه و تحقیق: ابوالفضل طریقه دار،‌بوستان کتاب).

4) این داستان خیالی( حدیث جساسة) از آنجا که در صحیح مسلم، دومین کتاب معتبر اهل سنت نقل شده که به اعتقادشان همه ی احادیث آن نیز صحیح بوده؛ مورد تأئید اهل سنت و مرود تکذیب ما است. از آنجا که آنان این کتاب و محتوای آنرا صحیح دانسته جسارت نقد آنرا نداشته اند؛ بلکه به عکس همچنان که به نقل مرحوم علامه ی عسکری گذشت، سید رشید رضا از علمای سلفی معاصر اهل سنت؛ بجای آنکه صاحب کتاب و راویان خبر آنرا تخطئه نماید؛‌ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را به انجام اشتباه متهم ساخته است؟!

5) کسی از عالمان شیعه این روایت را که توسط دروغ پردازان نقل شده تائید نکرده و نمی کند.

موفق باشید.

qasedak;937375 نوشت:
سلام.ممنون از جوابتون.مگه اهل سنت هم به ظهور اعتقاد دارند؟
امروز هم عده ای میگن مثلث برمودا وجود داره و براش دلیل دارند. یه عده هم قبول ندارن و براش دلیل دارند.
آیا میتوان گفت منظور دریا در حدیث همان مثلث برمودا است؟

آیا به جز ایشون عالم دیگه ای هست که این داستان رو رد کرده باشن؟

باسلام

خواهر عزیز واقعا احادیث جعلی زیادی در کتب اهل سنت و حتی شیعه در باب مهدویت هست که متاسفانه بعضی کارشناسان حدیث آنها را بعضا معتبر هم میدانند! ولی خود همین احادیث جعلی به نفع ماست و باعث گمراهی دشمنان و ... میشود!

مثلث برمودا که قطب مغناطیسی زمین هست وجود دارد ولی اگر آن مکان در دریا مثلث برمودا بود که اینا زنده نمیماندند و برنمی گشتند و تازه مثلث برمودا جزیره نیست!

با دقت بیشتر اگر این روایت جعلی را بخوانید جعلی بودنش آشکار میشود!

اولا یک شخص مسیحی تازه مسلمان شده همینطوری سر از مخفیگاه دجال درآورده؟!!!

[=BTitr]پیامبر( فرمود: ((قسم به خدا شما را به خاطر تشویق کردن یا ترساندن از چیزی جمع ننمودهام، بلکه شما را به این خاطراینجا دعوت کرده ام که [=BTitr]تمیم داری که قبلاً نصرانی بود مسلمان شده و چیزی را به من خبر داده که با آنچه من آن را به شما خبر دادهام در مورد دجال موافق است

[=BTitr]ثانیا خود دجال گفته خروج من نزدیک است؟!!!!!!! تا الان بعد 1400 سال دجال ظاهر نشده![=BTitr]
[=BTitr]
گفت: اما اگر از او پیروی کنند برایشان بهتر است، و من شما را از خودم با خبر میکنم.
[=BTitr][=BTitr]من مسیح دجال هستم، نزدیک است که اجازه خروج به من داده شود[=BTitr][=BTitr] پس بیرون آمده و بر روی زمین به راه بیفتم

[=BTitr][=BTitr]ثالثا در روایات جعلی همیشه سعی بر اینست که پیامبر و ائمه را تحقیر و مسخره کنند مثلا میگویند امام علی چاق بوده چون خدا علوم و معارف رو در شکمش قرار داده!!!!! یا تو همین روایت مذکور میخوان پیامبر نازنین رو یک انسان حواس پرت که حرفهاش از روی حدس و گمان هست نشون بدن!

[=BTitr][=BTitr][=BTitr]آگاه باشید او در دریای شام یا یمن است، نه؛ بلکه از جانب مشرق است[=BTitr][=BTitr][=BTitr]. از جانب مشرق، آن چیست از جانب مشرق و با دستش به سوی مشرق اشاره میکرد.

به احادیثی که در منابع اهل سنت هست همیشه شک داشته باشید چون جعلیات در آن بسیار زیاد است مثلا جاعل احادیث صحیح را میخواند و یک حدیث جعلی میسازد که بعضی مطالبش صحیح و برخی از خودش درآورده و چون مطالب صحیح در آن وجود دارد کمتر کسی را به شک می اندازد![=BTitr]


پرسش: حدیث «جساسه» چیست و میزان اعتبار آن چگونه است؟

پاسخ: حدیث «جساسه» که معرّف «مسیح دجال» درمتون عامه است، از اخباری موضوع و دروغینی است که توسط فردی تازه مسلمان با نام «تمیم داری» به متون صحیح روایی اهل سنت راه یافته است. [1]
این داستان از دیدگاه ما افسانه ای بیش نبوده؛ امّا از آنجا که در صحیح مسلم این خبر روایت شده،‌ از دیدگاه اهل سنت این خبر داستانی صحیح تلقی شده است.

تميم دارى، عالم مسيحى و سخنگوى جهان اسلام!

اوّلين كسى كه در جهان اسلام، قصّه ‏گويى را بنيان نهاد تميم دارى
(تميم بن اوس بن خارجه) بود. مدارك معتبر در باره ی وی می نویسند: «أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ يُقَصُّ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَلَا أَبِي بَكْرٍ، وَكَانَ أَوَّلَ مَنْ قَصَّ تَمِيمٌ‏ الدَّارِيُّ، اسْتَأْذَنَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَنْ يَقُصَّ عَلَى النَّاسِ قَائِمًا فَأَذِنَ لَهُ عُمَر»؛ [2] در عهد پيامبر، قصّه گويى وجود نداشت، و در عهد ابو بكر نيز. اوّلين كسى كه بدين كار پرداخت، تميم دارى بود. او از عمر بن خطّاب اجازه خواست تا بر مردم ايستاده قصّه بگويد، و عمر به او اجازه داد.
تمیم داری بنا بر تصريح كسانى كه شرح حال صحابه را نوشته ‏اند، نصرانى بوده: «كان نصرانياً وكان إسلامه في سنة تسع من الهجرة ».[3] که در سال نهم هجری، يعنى در آخرين سال عمر پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم)، به مدينه آمده و مسلمان شده است. البته وى يك نصرانى عادى نبوده؛ بلكه گفته ‏اند كه او راهب اهل فلسطين و عابد مردم آنجا بوده است: «كان راهب أهل فلسطين وعابد أهل فلسطين».[4] يعنى در كيش نصرانيت، فردى عادى نبوده، و اضافه بر اين مى ‏گويند كه او از علما و دانايان تورات و انجيل نیز بوده است: «من علماء أهل الكتابين»[5]
در عصر خلافت عمر بن خطّاب، تميم دارى، كه يك سال بيشتر از عصر نبوّت را درك نكرده بود، اجازه يافت تا براى اصحاب پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) سخنرانى كند. او در هفته يك روز به عنوان خطيب و سخنران قبل از نماز جمعه، براى عموم مسلمانان مدينه به سخنرانى مى‏ پرداخت، و البته مسلمانان نیز مى نشستند و سخنان او را گوش مى ‏دادند. در عصر حكومت عثمان، وى مأموريت يافت هفته‏ اى دو روز بدين كار بپردازد.[6]

خليفه ی دوم، نسبت به تميم بسيار با احترام برخورد مى ‏كرد و از او با عبارت
«خير اهل المدينة»[7] (بهترين فرد مدينه) ياد مى‏ نمود. اين برخورد درست در هنگامى است كه افرادى چون امام امير المؤمنين(عليه السّلام) و بزرگان صحابه وجود داشته‏ اند.
بعدها وقتى كه به فرمان خليفه ی دوم، مردم به طبقات گوناگون تقسيم شدند، تميم در كنار اهل بدر قرار گرفت كه در شمار محترم‏ترين ياران پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) بودند و از همه بيشتر حقوق مى‏ گرفتند.
اين عالم و راهب نصرانى تازه مسلمان شده، از فرهنگ تورات و انجيل تحريف شده سيراب بوده است، و آن قدر تحت تربيت اسلام و پيامبر نبوده كه بتواند تغيير فرهنگ بدهد. براى اينكه حدود و نفوذ چنين شخصى را در جامعه اسلامى آن روز و در اسلام رسمى بدانيم، توجّه به اين نكته لازم است كه رجال ‏شناسان گفته ‏اند:
افرادى چون: ابو هريره- كه در صحاح و مسانيد و مصادر روايى مكتب خلافت، 5374 حديث دارد- و انس بن مالك- كه 2286 حديث دارد- و عبد اللّه بن عبّاس- كه 1660 حديث نقل كرده- و بسيارى از تابعين، در شمار شاگردان وى بوده و از او نقل حديث كرده ‏اند.[8]

تمیم داری و روایت
حديث جسّاسه‏[9] و دجّال‏

مشهورترين حديثى كه از تميم دارى نقل شده، نشانگر فرهنگى است كه او حامل آن است و مى‏ كوشد در جامعه تازه ‏بنياد شده اسلامى، آن را نشر دهد. اين حديث در مورد دجّال است و به حديث «جسّاسه» نیز شهرت داشته که ترجمه ی متن آن چنین است:

از فاطمه دختر قیس روایت است که گفت: صدای منادی پیامبر را شنیدم که بانگ بر می آورد: الصلاة جامعه، من به سوی مسجد رفتم، همراه پیامبر نماز خواندیم، من در صف زنان بودم که پشت سر مردها صف کشیده بودند، هنگامی که پیامبر نمازش را خواند، برمنبر نشست در حالی که می خندید فرمود: «هریک از شما در جایگاه نمازش بنشیند». سپس فرمود: «آیا می دانید به چه علت شما را جمع کرده ام؟» گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند.
پیامبر فرمود: «قسم به خدا شما را به خاطر تشویق کردن یا ترساندن از چیزی جمع ننموده ام، بلکه شما را به این خاطراینجا دعوت کرده ام که تمیم داری که قبلاً نصرانی بود مسلمان شده و چیزی را به من خبر داده که با آنچه من آن را به شما خبر داده ام در مورد دجال موافق است، او می گوید: همراه با سی تن از افراد لخم و جذام به سفر دریایی رفته اند که موجهای دریا یک ماه تمام آنان را درگیر خود کرده است سپس کشتی آنان به ساحل رفته و به جزیره ای در میان دریا رسیده وداخل آن شدند، سپس جانوری پر مو به آنان میرسد که به خاطر فراوانی موهایش سر و دمش را از هم تشخیص نمی دادند، پس به او گفتند:
وای برتو! شما چه چیزی هستی؟
گفت: من جساسه هستم.
گفتند: جساسه چیست؟
گفت: به سوی مردی که در این دیر است بروید، همانا او با شوق وعلاقه منتظر خبر شما می باشد.
گفت: هنگامی که او از مردی سخن گفت، از آن ترسیدیم که شیطان باشد.
گفت: با سرعت رفتیم تا اینکه به داخل دیر رفتیم، ناگهان مردی عظیم الجثه و قوی هیکل را دیدیم که دو دستش به گردنش بسته شده و در میان دو زانو تا قوزکهایش با آهن محکم شده است.
گفتیم: وای برتو! تو چه چیزی هستی؟
گفت: شما توانستی خبرم را به دست بیاورید، پس به من بگویید شما چه کسانی هستید؟
گفتند: ما مردمی از عرب هستیم، سوار بر کشتی شدیم، درگیر موجهای دریا شدیم تا اینکه ما را به این جزیره رسانید، درنزدیکترین محل آن فرود آمدیم، سپس داخل این جزیره شدیم، جانوری پر مو که براثر فراوانی موهایش سرش را از دمش تشخیص نمی دادیم، به ما رسید، گفتیم: وای برتو! شما چه چیزی هستی؟ گفت: من جساسه هستم. گفتیم: جساسه چیست؟ گفت: به طرف مردی که در دیر است بروید که او منتظر خبر شما میباشد، پس با سرعت به سویت آمدیم، از آن ترسیدیم که شیطان باشد.
پس گفت: از درخت نخل بیسان برایم بگویید.
گفتیم: از چه چیزش می خواهی اطلاع پیدا کنی؟
گفت: از اینکه آیا میوه می دهد؟
گفتیم: آری.
گفت: اما نزدیک است که روزی میوه ندهد.
گفت: از دریاچه طبریه خبرم دهید.
گفتیم: از چه لحاظ؟
گفت: آیا در آن آب وجود دارد؟
گفتیم: آب فراوانی دارد؟
گفت: اما نزدیک است که آبش خشک شود.
گفت: از چشمه ی زُغَر خبرم دهید.
گفتیم: از چه لحاظ؟
گفت: آیا در آن چشمه آبی باقی مانده است؟ و آیا مردم با آب آن زمین کشاورزی را آبیاری می کنند؟
گفتیم: آری، آب فراوانی دارد، و مردم آن منطقه از آب آن جهت آبیاری زمین های کشاورزی استفاده می نمایند.
گفت: از پیامبر اُمیّین [درس نخوانده ها] خبرم دهید چه کرده است؟
گفتیم: در مکه به پیامبری رسیده و به مدینه هجرت کرده است.
گفت: آیا عربها با او به جنگ برخاستند؟ گفتیم آری.
پرسید: با آنان چه کرد؟ به او اطلاع دادیم که بر آنان پیروز شد و همه از او فرمانبرداری کردند.
پرسید: آیا چنین شده است؟ گفتیم: آری.
گفت: اما اگر از او پیروی کنند برایشان بهتر است، و من شما را از خودم با خبر می کنم. من مسیح دجال هستم، نزدیک است که اجازه خروج به من داده شود پس بیرون آمده و بر روی زمین به راه بیفتم، شهر و روستایی را نمی گذارم مگر اینکه در طول چهل شبانه به همه آنها سر میزنم به جز مکه و مدینه که داخل شدن در آن دو بر من حرام شده است، هرگاه بخواهم وارد یکی از آن دوشوم، فرشته ای به جلویم می آید که شمشیری در دست دارد و مرا از وارد شدن به آن منع می کند و بر هر یک از دروازه های آن فرشته ای قرار دارد که از آن محافظت میکند».
راوی (فاطمه دختر قیس) گفت: پیامبر با عصایش بر منبر کوبید و سه بار فرمود: «هذِّهِ طیبَهٌ» یعنی این شهر مدینه پاک است. آیا این خبر را به شما گفتم؟ مردم گفتند: بله. بی گمان مرا به تعجب انداخت حدیث تمیم داری که با آنچه من در مورد دجال و مکه و مدینه به شما خبر داده بودم یکی در آمد، آگاه باشید او در دریای شام یا یمن است، نه؛ بلکه از جانب مشرق است. از جانب مشرق، آن چیست از جانب مشرق و با دستش به سوی مشرق اشاره می کرد. فاطمه دختر قیس گفت: این حدیث را از پیامبر شنیده و حفظ کرده ام»
.[10]
بررسى حديث‏:
ما در اين بحث نمى ‏كنيم كه يك درياچه چطور مى‏ تواند يك ماه به طور پيوسته گرفتار طوفان باشد؟! اصولا اين دريا، چه دريايى به جز مديترانه بوده است؟! و آيا اين دريا كه هزاران سال است بشر در آن رفت و آمد كرده، چه جزيره ی ناشناخته‏ اى داشته كه دجّال در آن محبوس، و جسّاسه در آن به كسب اخبار مشغول بوده است؟!
اگر آن روز ممكن بود كسانى باور كنند كه چنين جزيره ی ناشناخته ‏اى وجود دارد، در قرون اخير چطور؟ آيا امروز هم اين سخن غير معقول را مى‏ پذيرند؟! و نيز حيوانى كه سر و دم آن از هم قابل تشخيص نباشد، و ضمنا به زبان عربى فصيح صحبت و استدلال بنمايد، با نام جسّاسه كجا پيدا مى ‏شود؟!
آيا اصلا چنين چيزى معقول است يا خير؟ و نيز دجّال گرفتار در زنجير كه اجازه خروج گرفته بوده، چرا در طول اين هزار و چهارصد سال به اين كار دست نزده است؟
جواب اين پرسش‏ها و سؤالاتى از اين قبيل را به درايت خواننده واگذار مى‏ كنيم. تنها مى پرسيم:

اينكه در روايت گفته مى ‏شود پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) اين قصّه را از تميم دارى با سمع قبول مى ‏شنوند، و بعد با شادمانى در يك اجتماع بزرگ و رسمى براى مسلمانان بازگو مى‏ كنند، چه آشفتگى و بدفهمى در اسلام مى ‏تواند به وجود آورد؟
يك مسلمان مطّلع و فهيم و درس ‏خوانده، چه نظرى به پيامبرش پيدا خواهد كرد؟ بيگانگانى كه درباره اسلام مطالعه مى ‏كنند، چه خواهند گفت؟ و به پيامبرى كه اين خرافات و دروغ را نقل مى ‏كند، چگونه ممكن است معتقد شوند؟ سؤال ديگرى كه داريم، اين است كه در طول اين قرنها، آيا هيچ مسلمانى پيدا نشده كه در صحّت اين حديث و اينكه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) چنين سخنى بر بالاى منبر گفته باشد، شك كند؟ جواب اين است كه: خير؛ زيرا اين حديث در صحيح مسلم نقل شده و هر چه در صحيح مسلم و بخارى نقل شوند، جاى ترديد و شك ندارند. امّا در هر صورت، در خرافى، دروغ و جعلى بودن متن حديث، جاى شك نيست.

«سيّد محمّد رشيد رضا»، عالم و مصلح بزرگ مصرى‏[11]، در اين زمينه تحقيق مى ‏كند و راهى براى حل این مسأله پيشنهاد مى ‏نمايد.
او نمى‏ گويد كه فاطمه بنت قيس، راوى حديث، خطا كرده يا به راستى سخن نگفته يا گرفتار خيالات واهى شده؛ زيرا او صحابى پيامبر است و صحابى، شايسته همه گونه احترام است. راويان صحيح مسلم و خود مسلم هم كه دروغ و خطا نمى ‏گويند. بنابراين حتما اين حديث به پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله) مى‏ رسد و در اين نقل، خطا يا گناهى از جانب راويان اتّفاق نيفتاده است. امّا حديث هم در هر صورت قابل قبول دانش عصر و اطّلاعات زمان ما نيست.

رشيد رضا راه‏ حل را در اين مى‏ داند كه پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله)، در نقل سخن تميم گرفتار خطا شده؛ يعنى ندانسته گرفتار چنگال خرافات ‏پردازى و قصّه دروغ تميم گشته، و آن را بدون اينكه به خطايش پى برده باشد، براى مردم بازگو كرده است.
عبارت رشيد رضا چنين است:
«النّبىّ ما كان يعلم الغيب فهو كسائر البشر يحمل كلام النّاس على الصّدق إذا لم تخفّ به شبهة».[12] «پيامبر غيب نمى ‏داند. او مانند ساير افراد بشر است و سخن مردم را اگر شبه ه‏اى در آن وجود نداشته باشد، به راستى و درستى حمل مى ‏كند و باور مى‏ نمايد».
در واقع پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) گول سخنان تميم دارى را خورده، و بدون اينكه به خرافى بودن آن پى ببرد، با شادمانى آن را براى مردم بازگو كرده و به ايشان آموخته است.[13]

برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: نقش ائمه در احیاء دین،‌ علامه ی عسکری، ج1، ص482-470.

پی نوشت:

[1]. صحیح مسلم، کتاب الفتن و اشراط الساعة، باب قصة الجساسة، ح7280، دارالفکر.
[2] . مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج‏24، ص489، ح15715.
[3]. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر القرطبی، ج1، ص58؛ الاصابة‌ فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانى، ج1، ص368،‌ترجمه ی: 838.
[4]. الاصابة فى تمييز الصحابة، ابن حجر عسقلانى، ج1، ص368، ترجمه ی:838 .
[5]. تهذيب التهذيب، ج1، ص449، ترجمه ی: 951.
[6]. سير اعلام النبلاء، الذهبی، ج2، ص448.
[7]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، ج6، ص302، ترجمه ی: 8440.
[8] . نقش ائمه در احياي دين،‌ سید مرتضی عسکری، ج1،‌ص470.
[9]. جسّاسه يعنى كسى كه بسيار جاسوسى مى‏كند.

[10]. صحیح مسلم، کتاب الفتن و اشراط الساعة، باب قصة الجساسة، ح7280، دارالفکر.
[11]. شاگرد مشهور محمّد عبده و متوفّاى سال 1254، بنيانگذار مجلّه المنار، و نويسنده ی تفسير المنار. در شرح حال او رجوع كنيد به: الاعلام( زركلى)، ج6، ص361-360.
[12]. مجلّه المنار 19/ 99، چ مصر.
[13] . نقش ائمه در احیاء دین،‌ سید مرتضی عسکری، ج1، ص473.

موضوع قفل شده است