جمع بندی آیا بیعت ابلیس با ابوبکر صحت دارد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا بیعت ابلیس با ابوبکر صحت دارد؟

سلام
در برخی سایتها، روایتی به نقل از کتاب اصول کافی نقل شده که ابلیس رو اولین بیعت کننده با ابوبکر معرفی می کنه. آیا این روایت قابل استناده؟
http://uupload.ir/files/5pmo_4hyh_1.jpg
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

سعدی شیرازی;935127 نوشت:
سلام
در برخی سایتها، روایتی به نقل از کتاب اصول کافی نقل شده که ابلیس رو اولین بیعت کننده با ابوبکر معرفی می کنه. آیا این روایت قابل استناده؟
http://uupload.ir/files/5pmo_4hyh_1.jpg
با تشکر

با سلام و عرض ادب

1) داستان تبعیت انسان از شیطان و فریفتن او در آیات متعددی از قرآن کریم ذکر شده است.[1] خدای متعال با ذکر داستان ابلیس و آدم(علیه السلام) و دشمنی دیرینه ی وی با آدم و فرزندان او؛ بنی آدم را از فریب خوردن و تبعیت از وی نهی فرموده است.[2] در این میان بدیهی است که مخالفت با فرامین پروردگار به معنای تبعیت از شیطان خواهد بود و شیطان در سیاستی گام به گام، بنی آدم را به ورطه ی تباهی و نابودی می کشاند.[3]
با توجه به این نکته یکی از اساسی ترین مراحل فریب شیطان که موجبات انحراف بسیاری از بنی آدم را فراهم ساخته؛ تحریف و تغییر مسیر هدایت انبیای الهی؛ خصوصا انبیای صاحب شریعت بوده؛ هر چند که روشن است که در این میان نقش شیطان تنها اغواگری و فریب بوده و این آدمی است که با اختیار خود فریاد ابلیس را پاسخ می گوید.[4]

2) در متون روایی شیعه روایتی از امام باقر (علیه السلام)‌ و سلمان فارسی(رحمة الله علیه) نقل شده که اولین بیعت کننده ی با ابوبکر، ابلیس بوده است. مرحوم کلینی در این رابطه دو روایت، در قسمت «فروع» کتاب «الکافی» روایت نموده است.

در قسمتی از روایت 541 به نقل از سلمان فارسی آمده است:
«من نزد على (علیه السلام) رفتم و او مشغول غسل دادن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بود و گزارش كار مردم را به او دادم و گفتم هم اكنون ابو بكر بالاى منبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است و بخدا سوگند دلخوش نيست كه مردم با يك دست او بيعت كنند و راستش مردم با هر دو دست او بيعت می كنند راست و چپ. على (علیه السلام) فرمود: اى سلمان می دانى نخستين كس كه بالاى منبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با او دست بيعت داد كه بود؟ گفتم نمی دانم جز اينكه در زير سايه ‏بان بنى ساعده هنگام مجادله انصار اول كسى كه با او بيعت‏ كرد بشير بن سعد و ابو عبيدة جراح بود سپس عمر و سپس سالم. فرمود: من از تو از اينها نپرسيدم ولى ميدانى چون بر منبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بالا رفت نخستین كسى كه با او بيعت كرد چه كسى بود؟ گفتم: نه، ولى پيره مردى را ديدم كه بر عصايش تكيه زده بود و ميان دو چشمش اثر سجده كوشائى بود (پينه بسته ‏اى) و او اول كس بود كه بر منبر برآمد و می گريست و مى‏ گفت سپاس خدا را كه مرا از دنيا نبرد تا تو را در اينجا ديدم دست بده و او دست گشود تا با او بيعت كرد و فرود آمد و از مسجد بيرون رفت. على (علیه السلام) فرمود: می دانى او چه كس بود؟ گفتم نه، گفتار او مرا بد آمد گويا به مرگ پیامبر سرزنش می كرد. امام (علیه السلام) فرمود: او ابليس لعنه الله بود رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به من خبر داد...تا آخر روایت».[5]

همچنین در قسمتی از روایت 542 به نقل از امام باقر(علیه السلام) آمده است:
«...و هنگامى كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از اين جهان رحلت فرمود و مردم به جاى على(عليه السلام) ديگرى را به خلافت نصب كردند شيطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى گذارد و روى بالش نشست، و پيادگان و سوارگان خود را جمع كرد و بدانها گفت: شادى كنيد تا روز ظهور امام (آن طور كه بايد) خداى فرمانبردارى نشود. در این هنگام امام باقر(عليه السلام) اين آيه را خواند: «و به راستى شيطان گمان خويش را درباره آنها صادق و پابرجا ديد، و بجز گروهى از مؤمنان (همگى) پيروى او را كردند» (سوره سبأ آيه ی: 20) امام باقر(عليه السلام) فرمود: تأويل اين آيه هنگامى بود كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اين جهان رفت، و گمان ابليس همان وقتى بود كه درباره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتند: او از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن می گويد، و شيطان در اين موقع گمانى درباره ی ايشان برد و آنها گمان شيطان را ثابت و درست كردند».[6]

3) مرحوم مجلسی در کتاب«مرآة العقول» در رابطه با اعتبار سند این دو روایت، سند روایت (541) را مختلف فیه و سند روایت (542) را مجهول دانسته است.

4) با اینکه سند یکی از این دو روایت به واسطه ی وجود راوی مجهول، ضعیف بوده و روایت دیگر نیز بنابر نقل مرحوم مجلسی مورد اختلاف بوده؛‌ اما محتوا و متن این دو روایت از آن جهت که إخبار و خبر دادن از واقعه ای خارجی، که منطبق با اصول و برداشتهای اعتقادی بوده، خدشه ای جدی بر متن این دو روایت نخواهد بود.

5) تبعیت از هوای نفس در تصاحب و غصب جایگاه خلافت امری است که برخی از عالمان بنام اهل سنت نیز بدان اعتراف نموده اند.
امام محمد غزالی در رابطه با این واقعه ی تاریخی می نویسد:
«از خطبه‌هاى رسول گرامى اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) خطبه ی غدیر خم است که همه ی مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا
(صلى‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «هر کس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست اوست». عمر پس از این فرمایش رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) به على(علیه‌السلام) این‌گونه تبریک گفت: «به به، تبریک، تبریک، اى ابوالحسن، تو اکنون مولای من و مولای هر مومن و مومنه ای هستی». این سخن عمر حکایت از تسلیم او و نشانه ی بیعت و رضایتش از انتخاب على(علیه‌السلام) به رهبرى امت دارد. اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثیر هواى نفس و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه ی خلافت را از مکان اصلى تغییر داد و با لشکر کشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌هاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار کرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قلیلا)[آل‌عمران/187] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند و چه بد معامله‏‌اى کردند».[7]

موفق باشید.


[/HR] [1]. الاعراف(7)؛‌27: (يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ):‌ اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد آن چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد، چه اينكه او و همكارانش شما را مى‏بينند و شما آنها را نمى‏بينيد (اما بدانيد) ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند.

[2] . الحجر(15)، 42-39: (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ؛ قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ؛ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِين): گفت پروردگارا! بخاطر اينكه مرا گمراه ساختى من نعمتهاى مادى را در زمين در نظر آنها تزيين مى‏ دهم و همگى را گمراه خواهم ساخت!؛‌ مگر بندگان مخلصت؛‌ فرمود اين راه مستقيم من است (و سنت هميشگيم) ...؛ كه بر بندگانم تسلط نخواهى يافت مگر گمراهانى كه از تو پيروى مى‏ كنند»؛ الاسراء(17)؛ 65-62: (قالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً؛ قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً؛ وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً؛ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ وَكِيلا): «(سپس) گفت: «به من بگو، اين كسى را كه بر من برترى داده ‏اى (به چه دليل بوده است؟) اگر مرا تا روز قيامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده كمى، گمراه و ريشه‏ كن خواهم ساخت!» فرمود: «برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند، جهنم كيفر شماست، كيفرى است فراوان! هر كدام از آنها را مى‏توانى با صدايت تحريك كن! و لشكر سواره و پياده‏ات را بر آنها گسيل دار! و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى! و آنان را با وعده‏ ها سرگرم كن! ولى شيطان، جز فريب و دروغ، وعده‏ اى به آنها نمى ‏دهد. (اما بدان) تو هرگز سلطه ‏اى بر بندگان من، نخواهى يافت (و آنها هيچ گاه به دام تو گرفتار نمى‏ شوند)! همين قدر كافى است كه پروردگارت حافظ آنها باشد».

[3] . البقرة(2)،168و 208؛ الانعام(6)؛ 142؛‌ النور(24)؛ 21: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ...)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مى‏ سازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مى ‏دهد! ؛ الزخرف(43)؛ 36: (وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛ وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ‏)؛و هر كه از ياد خداى رحمن روى گردان شود شيطانى بر او مى ‏گماريم كه همراه و دمساز وى گردد. و آنها (شياطين) مردم را از راه (حقّ) باز مى‏دارند ولى گمان مى‏ كنند كه هدايت يافته ‏اند.

[4] . المجادله(58)؛19: (اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ)؛ «شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند!»؛‌ الانعام(6)؛ 112: (وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون)؛ « و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مى‏ كنند و اگر پروردگار تو مى‏ خواست چنين نمى ‏كردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏ سازند واگذار».

[5]. الکافی، الکلینی، ج8، ص342: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا وَ خَاصَمَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ الْأَنْصَارَ فَخَصَمُوهُمْ بِحُجَّةِ عَلِيٍّ ع قَالُوا يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ قُرَيْشٌ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ مِنْكُمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مِنْ قُرَيْشٍ وَ الْمُهَاجِرِينَ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَدَأَ بِهِمْ فِي كِتَابِهِ وَ فَضَّلَهُمْ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَأَتَيْتُ عَلِيّاً ع وَ هُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ وَ قُلْتُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ السَّاعَةَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ اللَّهِ مَا يَرْضَى أَنْ يُبَايِعُوهُ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ إِنَّهُمْ لَيُبَايِعُونَهُ بِيَدَيْهِ جَمِيعاً بِيَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ فَقَالَ لِي يَا سَلْمَانُ هَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)قُلْتُ لَا أَدْرِي إِلَّا أَنِّي رَأَيْتُ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ حِينَ خَصَمَتِ الْأَنْصَارُ وَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ بَشِيرُ بْنُ سَعْدٍ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ سَالِمٌ قَالَ لَسْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ هَذَا وَ لَكِنْ تَدْرِي أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ حِينَ صَعِدَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قُلْتُ لَا وَ لَكِنِّي رَأَيْتُ شَيْخاً كَبِيراً مُتَوَكِّئاً عَلَى عَصَاهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ سَجَّادَةٌ شَدِيدُ التَّشْمِيرِ صَعِدَ إِلَيْهِ أَوَّلَ مَنْ صَعِدَ وَ هُوَ يَبْكِي وَ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى رَأَيْتُكَ فِي هَذَا الْمَكَانِ ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطَ يَدَهُ فَبَايَعَهُ ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام هَلْ تَدْرِي مَنْ هُوَ قُلْتُ لَا وَ لَقَدْ سَاءَتْنِي مَقَالَتُهُ كَأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه وآله)فَقَالَ ذَاكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَنَّ إِبْلِيسَ وَ رُؤَسَاءَ أَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّي أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَأَقْبَلَ إِلَى إِبْلِيسَ أَبَالِسَتُهُ وَ مَرَدَةُ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا إِنَّ هَذِهِ أُمَّةٌ مَرْحُومَةٌ وَ مَعْصُومَةٌ وَ مَا لَكَ وَ لَا لَنَا عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ وَ مَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ فَانْطَلَقَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ كَئِيباً حَزِيناً وَ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَنَّهُ لَوْ قُبِضَ أَنَّ النَّاسَ يُبَايِعُونَ أَبَا بَكْرٍ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ بَعْدَ مَا يَخْتَصِمُونَ ثُمَّ يَأْتُونَ الْمَسْجِدَ فَيَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي صُورَةِ رَجُلٍ شَيْخٍ مُشَمِّرٍ يَقُولُ كَذَا وَ كَذَا ثُمَّ يَخْرُجُ فَيَجْمَعُ شَيَاطِينَهُ وَ أَبَالِسَتَهُ فَيَنْخُرُ وَ يَكْسَعُ وَ يَقُولُ كَلَّا زَعَمْتُمْ أَنْ لَيْسَ لِي عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَكَيْفَ رَأَيْتُمْ مَا صَنَعْتُ بِهِمْ حَتَّى تَرَكُوا أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتَهُ وَ مَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله».‏

[6] . الکافی،‌ الکلینی، ج8، ص345: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ... فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) وَ أَقَامَ النَّاسُ غَيْرَ عَلِيٍّ لَبِسَ إِبْلِيسُ تَاجَ الْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي الْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اطْرَبُوا لَا يُطَاعُ اللَّهُ حَتَّى يَقُومَ الْإِمَامُ وَ تَلَا أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام)- وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) كَانَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) وَ الظَّنُّ مِنْ إِبْلِيسَ حِينَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فَظَنَّ بِهِمْ إِبْلِيسُ ظَنّاً فَصَدَّقُوا ظَنَّه‏».

[7] . سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج19، ‌ص328: «ولأبي المظفر يوسف سبط ابن الجوزي في كتاب " رياض الافهام " في مناقب أهل البيت قال : ذكر أبو حامد في كتابه " سر العالمين وكشف ما في الدارين " فقال في حديث : " من كنت مولاه ، فعلي مولاه " أن عمر قال لعلي : بخ بخ ، أصبحت مولى كل مؤمن ومؤمنة . قال أبو حامد : وهذا تسليم ورضى ، ثم بعد هذا غلب عليه الهوى حبا للرياسة ، وعقد البنود ، وأمر الخلافة ونهيها ، فحملهم على الخلاف ، فنبذوه وراء ظهورهم ، واشتروا به ثمنا قليلا ، فبئس ما يشترون ، وسرد كثيرا من هذا الكلام الفسل الذي تزعمه الامامية ، وما أدري ما عذره في هذا ؟ والظاهر أنه رجع عنه ، وتبع الحق ، فإن الرجل من بحور العلم ، والله أعلم».

موضوع قفل شده است