جمع بندی منبع روایت انگور تلخ و پیامبر (ص)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منبع روایت انگور تلخ و پیامبر (ص)

سلام
لطف کنید منبع روایت زیر رو بیان کنید:

روزی مردی فقیر با ظرفی پر از انگور نزد پیامبر اسلام آمد و آن را به او هدیه کرد.

پیامبر آن ظرف را گرفت و شروع کرد به خوردن انگور و با خوردن هر دانه انگور لبخندی می زدند و آن مرد از خوشحالی انگار بال در آورده و پرواز می‌کرد.

یاران پیامبر بنا به عادت، منتظر این بودند که پیامبر آنها را در خوردن انگورها شریک کند. ولی پیامبر همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نکرد !!!

آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت .
یکی از اصحاب پرسید: ای پیامبر خدا، شما عادت داشتید که ما را در خوردن شریک کنید، اما این بار به تنهایی انگورها را خوردید ...

رسول خدا لبخندی زد و فرمود : وقتی انگورها را میخوردم، خوشحالی آن مرد را دیدید؟

انگورها آنقدر تلخ بود که ترسیدم یکی از شما در هنگام خوردن، ناراحتی و تلخی از خود نشان بدهید و خوشحالی آن مرد تبدیل به افسردگی شود

ممنونم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

BalroG;933658 نوشت:
سلام
لطف کنید منبع روایت زیر رو بیان کنید:

روزی مردی فقیر با ظرفی پر از انگور نزد پیامبر اسلام آمد و آن را به او هدیه کرد.

پیامبر آن ظرف را گرفت و شروع کرد به خوردن انگور و با خوردن هر دانه انگور لبخندی می زدند و آن مرد از خوشحالی انگار بال در آورده و پرواز می‌کرد.

یاران پیامبر بنا به عادت، منتظر این بودند که پیامبر آنها را در خوردن انگورها شریک کند. ولی پیامبر همه انگورها را خورد و به آنها تعارفی نکرد !!!

آن مرد فقیر با خوشحالی فراوان از آنجا رفت .
یکی از اصحاب پرسید: ای پیامبر خدا، شما عادت داشتید که ما را در خوردن شریک کنید، اما این بار به تنهایی انگورها را خوردید ...

رسول خدا لبخندی زد و فرمود : وقتی انگورها را میخوردم، خوشحالی آن مرد را دیدید؟

انگورها آنقدر تلخ بود که ترسیدم یکی از شما در هنگام خوردن، ناراحتی و تلخی از خود نشان بدهید و خوشحالی آن مرد تبدیل به افسردگی شود

ممنونم

با سلام و عرض ادب

این خبر و داستان که بازتاب وسیعی در فضای مجازی فارسی و عربی زبان به صورت همزمان داشته،[1]‌ فاقد هر گونه اصل و سندی هر چند ضعیف، در منابع فریقین(شیعه و سنی) است؛ لذا(ظاهرا) این خبر جزو اخبار موضوعه و ساختگی بوده که توسط خبر سازانی که در صدد ایجاد معنویت در مردم به هر روشی بوده اند؛ جعل شده است.

موفق باشید.


[/HR] [1] . متن عربی این داستان اینگونه است: «حكي أنه جاء رجل فقير من أهل الصفة بقدح مملوءة عنبا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم يهديه له، فأخذ رسول الله القدح وبدأ يأكل العنب فأكل الأولى وتبسم، ثم الثانية وتبسم، والرجل الفقير يكاد يطير فرحا بذلك، والصحابة ينظرون وقد اعتادوا أن يشركهم رسول الله في كل شيء يهدى له، ورسول الله يأكل عنبة عنبة ويتبسم حتى أنهى بأبي هو وأمي القدح والصحابة متعجبون! ففرح الفقير فرحا شديدا وذهب، فسأله أحد الصحابة يارسول الله لم لم تشركنا معك؟! فتبسم رسول الله صلى الله عليه وسلم، وقال: قد رأيتم فرحته بهذا القدح وإني عندما تذوقته وجدته مرا فخشيت إن أشركتكم معي أن يظهر أحدكم شئا يفسد على ذاك الرجل فرحته». (الدرجة: كذب موضوع لا وجود له في كتب الحديث).

با سلام
این حکایت را مولانا در دفتر دوم مثنوی آورده است با این تفاوت که آنجا لقمان و به جای انگور هم خربزه است:

خربزه آورده بودند ارمغان
گفت رو فرزند لقمان را بخوان

چون برید و داد او را یک برین
همچو شکر خوردش و چون انگبین

از خوشی که خورد داد او را دوم
تا رسید آن گرچها تا هفدهم

ماند گرچی گفت این را من خورم
تا چه شیرین خربزه‌ست این بنگرم

او چنین خوش می‌خورد کز ذوق او
طبعها شد مشتهی و لقمه‌جو

چون بخورد از تلخیش آتش فروخت
هم زبان کرد آبله هم حلق سوخت

ساعتی بی‌خود شد از تلخی آن
بعد از آن گفتش که ای جان و جهان

نوش چون کردی تو چندین زهر را
لطف چون انگاشتی این قهر را

این چه صبرست این صبوری ازچه روست
یا مگر پیش تو این جانت عدوست

چون نیاوردی به حیلت حجتی
که مرا عذریست بس کن ساعتی

گفت من از دست نعمت‌بخش تو
خورده‌ام چندان که از شرمم دوتو

شرمم آمد که یکی تلخ از کفت
من ننوشم ای تو صاحب‌معرفت

چون همه اجزام از انعام تو
رسته‌اند و غرق دانه و دام تو

گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد
خاک صد ره بر سر اجزام باد

لذت دست شکربخشت بداشت
اندرین بطیخ تلخی کی گذاشت

موضوع قفل شده است