جمع بندی آیا قیامت کبری قیام کرده؟

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا قیامت کبری قیام کرده؟

باسلام

با توجه به ارسال 124 هزار پیامبر و 14 حجت خدا و کثرت و غنای روایات شیعه در معارف معاد مثل مسئله معراج پیامبر و همچنین معارف قرآنی و شهود عرفای بر حق که متابعت از اهل بیت داشتند چرا این سوال پاسخ واضحی نداره یا پاسخ دهندگان جوابهای بعضا بی ربط و نامتناسب میدن یا جوابی نمیدن اما سوال خیلی ساده است:

آیا قیامت کبری قیام کرده؟ (از لفظ الان و هم اکنون استفاده نکردم تا قیامت کبری را در ظرف زمان نبرم)

لطفا جواب اقناعی و نسبی و مبهم و متناقض و متضاد ندهید انتظار میرود در مکتب حقه اهل بیت علما به پاسخ این سوال رسیده باشند که حتما هم رسیدند و از اسرار هم نیست به قول گفتنی این سوال لقمه دور سر چرخواندن هم نیست که مدتهاست پاسخ واضحی نگرفتم.

عذرخواهی میکنم حواشی و گلایه های پیرامون خود سوال بیشتر بود.

باتشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام خدمت سید عزیز
قبل از هر چیز توجه به مقدمات زیر لازم و ضروری است:
مقدمه 1: علم حضوری خداوند متعال به معنای حضور اشیاء نزد اوست و چنین علمی فارق از زمان و مکان است.
مقدمه 2: سیر صعودی انسان مستلزم گذر از ماده و رسیدن به عالم تجرد(تام و ناقص) است و در این راستا برچیده شدن عالم ماده معنا پیدا می کند.
مقدمه 3: از دو بُعدِ سیر زمانی ماده و حضور جمعی اشیاء نزد خداوند می توان در این زمینه بحث کرد که از هر نظر حکمی متفاوت حاصل می شود. بنابراین زمانی که حیثیتْ متفاوت شد، پاسخ هم تفاوت خواهد کرد.

با توجه به مقدمات مذکور و توجه به این نکته که قیامت کبری برای عموم انسانها اتفاق خواهد افتاد، اگر چه فلاسفه قیامت کبری را در ظرف عالم عقل و مجرد از ماده در نظر گرفته اند و این به معنای زمان و مکان نداشتن آنست همانطور که مرحوم سبزواری می فرماید: قيامت كبرى «متى» و «اين» ندارد كه فناى كلّ است و قيامات وسطى نيز رجوع به غايات وسطى است طولا، در سلسله رجوعيّه و عروجيّه است و طىّ اين ازمنه است. (1)

ز او قيامت را، همى پرسيده ‏اند كاى قيامت، تا قيامت راه چند؟
با زبان حال، مى‏ گفتى بسى كه ز محشر، حشر را پرسد كسى؟


با این حال تحقق آن برای بشر متوقف بر حضور تمام انسانهاست و این زمانی اتفاق می افتد که بساط این عالم همانطور که قرآن اشاره کرده است، برچیده شود: فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ، وَ خَسَفَ الْقَمَرُ، وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ(2) و یا إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ(3)"انكدرت" از ماده" انكدار" به معنى سقوط كردن و پراكنده شدن است، و از ريشه"كدورت" به معنى تيرگى و تاريكى است، و جمع ميان هر دو معنى در آيه مورد بحث امكان پذير است، چرا كه در آستانه قيامت ستارگان هم فروغ و روشنايى خود را از دست مى‏ دهند و هم پراكنده مى‏ شوند و سقوط مى‏ كنند و نظام جهان بالا درهم مى‏ ريزد، همانگونه كه در آيه 2 سوره انفطار آمده وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ؛ هنگامى كه ستارگان فرو ريزند و پراكنده شوند و همانگونه كه در آيه 8 سوره مرسلات آمده: فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ؛ و هنگامى كه ستارگان محو و تاريك شوند. (4)
بنابراین تحقق قیامت نسبت به انسانها متوقف بر خروج تمامی آنها از این دنیا و برچیده شدن نظام این عالم است اما همین قیامت به علم حضوری برای خداوند متعال هم اکنون حاضر است.



[/HR]1. سبزواری، اسرار الحكم، ص: 406.
2.
قیامت: 7-9.
3. تکویر، 1و2.
4. مکارم، تفسير نمونه، ج‏26، ص: 172.

[/]

باسلام و تشکر خدمت کارشناس عزیز جناب عامل

عامل;934386 نوشت:
قبل از هر چیز توجه به مقدمات زیر لازم و ضروری است:
مقدمه 1: علم حضوری خداوند متعال به معنای حضور اشیاء نزد اوست و چنین علمی فارق از زمان و مکان است.

حضور علمی اشیاء با حضور عینی اونها در خارج فرق میکنه لذا منظور از قیام قیامت کبری تحقق خارجی این واقعه است

عامل;934386 نوشت:
مقدمه 2: سیر صعودی انسان مستلزم گذر از ماده و رسیدن به عالم تجرد(تام و ناقص) است و در این راستا برچیده شدن عالم ماده معنا پیدا می کند.

چرا سیر مستلزم برچیده شدنه؟؟؟ مرگ یعنی انتقال از یک عالم به عالم دیگه حالا چه ضرورت عقلی موجب میشه که انتقال به بالاتر مشروط به برچیده شدن پایین تر باشه؟؟؟

عامل;934386 نوشت:
با توجه به مقدمات مذکور و توجه به این نکته که قیامت کبری برای عموم انسانها اتفاق خواهد افتاد، اگر چه فلاسفه قیامت کبری را در ظرف عالم عقل و مجرد از ماده در نظر گرفته اند و این به معنای زمان و مکان نداشتن آنست همانطور که مرحوم سبزواری می فرماید: قيامت كبرى «متى» و «اين» ندارد كه فناى كلّ است و قيامات وسطى نيز رجوع به غايات وسطى است طولا، در سلسله رجوعيّه و عروجيّه است

اگر ظرف قیامت کبری عالم عقل هست به زعم فلاسفه خب همین فلاسفه عالم عقل رو علاوه بر تجرد از ماده ، مجرد از صورت مثالی برزخی هم میدانن درصورتیکه اوصاف بهشت جنات تجری در قرآن که بعد از قیامت کبری است حکایت از تجردی است که صورت دار هست چون اگر صورت نداشت قرآن اوصاف حور و میوه ها و درختان و حریر و ... رو وصف نمیکرد این تناقض چطور قابل رفعه؟

عامل;934386 نوشت:
با این حال تحقق آن برای بشر متوقف بر حضور تمام انسانهاست و این زمانی اتفاق می افتد که بساط این عالم همانطور که قرآن اشاره کرده است، برچیده شود: فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ، وَ خَسَفَ الْقَمَرُ، وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ(2) و یا إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ(3)"انكدرت" از ماده" انكدار" به معنى سقوط كردن و پراكنده شدن است، و از ريشه"كدورت" به معنى تيرگى و تاريكى است، و جمع ميان هر دو معنى در آيه مورد بحث امكان پذير است، چرا كه در آستانه قيامت ستارگان هم فروغ و روشنايى خود را از دست مى‏ دهند و هم پراكنده مى‏ شوند و سقوط مى‏ كنند و نظام جهان بالا درهم مى‏ ريزد، همانگونه كه در آيه 2 سوره انفطار آمده وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ؛ هنگامى كه ستارگان فرو ريزند و پراكنده شوند و همانگونه كه در آيه 8 سوره مرسلات آمده: فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ؛ و هنگامى كه ستارگان محو و تاريك شوند. (4)

بعضی مفسران مسئله حضرت موسی و اتفاقات کوه و از هوش رفتن ایشان رو وقایعی درون نفس ایشان میدانن نه خارجی حالا چه محذوری وجود داره این علائم قیامت در نفس انسانها واقع بشه؟؟؟ بعد از حکیم علی الاطلاق کار عبث به دوره که کل نظام ماده رو که بعضی میگن شاید بی نهایت باشه این همه کهکشان و هفت طبقه آسمان و ... رو به خاطر یک کره زمین فسقلی که در این مجموعه به اندازه نقطه هم به حساب نمیاد تبدیل و به هم بزنه؟؟؟؟ و اشکال دیگه اینکه چون خداوند فیاض علی الطلاق هست باید فیضش به دانی ترین عوالم یعنی عالم ماده هم برسه و معنی نداره این فیض لحظه ای منقطع بشه لذا نبود عالم ماده بواسطه حشر اون مساوی با نرسیدن فیض فیاض علی الاطلاق به این عالمه و این مغایر با اطلاق این موضوع یعنی فیاض بودن خداست. ممون میشم شبهات رو پاسخ بدید.

عامل;934386 نوشت:
بنابراین تحقق قیامت نسبت به انسانها متوقف بر خروج تمامی آنها از این دنیا و برچیده شدن نظام این عالم است اما همین قیامت به علم حضوری برای خداوند متعال هم اکنون حاضر است.

حالا چه اشکالی داره برچیده شدن نظام طبیعت رو منحصر در منظومه ای یا کهکشانی کنیم؟ از کجا اطلاق به دست میاد؟؟؟ و شبهه مهم در این رابطه واقعه معراج پیامبره که اگر قیامت کبری متوقف بر وقوع علائم آن در عالم ماده است پس پیامبر در شب معراج خبر از بهشتیان و جهنمیان در بهشت و جهنم قیامت میده این مسئله چطور قابل حله؟

با سلام

در باب قیامت کبری ، بسیاری از عبارات ملاصدرا را می‌توان یافت که ظاهر آنها مشعر به این نکته است زمان قیامت کبری همان زمان دنیاست. یعنی ما همین اکنون در زمان قیامت قرار داریم و احوال و اتفاقات آن در حال اتفاق افتادن هستند در توضیح این سخن لازم به ذکر است که وقتی می‌گوییم الان در قیام قرار داریم مراد آن نسبتی نیست که بین دنیا و آخرت قائل شدیم یعنی نمی‌خواهیم بگوییم که زمان قیامت چون مرتبه‌ای بالاتر از دنیا است پس می‌توان به یک معنا گفت که اکنون در قیامت هستیم سخنی که در باب آخرت گفته بودیم بلکه منظور آن است که قیامت همین حالا و در همین زمان و مکان دنیوی در حال وقوع است. البته به نظر می‌رسد تعبیرات دنیوی قرآن در خصوص قیامت، مانند افول ماه و خورشید و امثال آن در چنین برداشتی بی‌تاثیر نیست.

از جمله عباراتی که دارای چنین ظاهری هستند می‌توان موارد زیر را برشمرد:

ایشان در تفسیر سوره واقعه آیه اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا فکانت هباء منبثا
توضیحاتی در علوم طبیعی می‌دهند تا نشان دهند که در طول زمان زمین در حال از بین رفتن و کوه‌ها نیز در حال از دست دادن مواد خود و متلاشی شدن هستند ولذا اگر از جهت چندین هزار سال زمان نگاه کنیم وقوع وعده‌های آیات فوق را در زمان حال (دنیوی) تصدیق و تائید خواهیم نمود و همچنین بدین جهت است که (رجت الارض) برای اهل یقین دائمی است و همواره آن را به عین الیقین می‌بینند.

در کتاب اسرار الا‌یات نیز نسبت قیامت کبری به قیامت صغری؛ کلیت و جزئیت معرفی شده است.

پی‌نوشت‌ها:
۱ - تفسیر سوره واقعه ، ص ۱۳۹
۲ - همان
۳ - ملاصدرا، اسرار الا‌یات ، تعلیقات ملاعلی نوری ، ص ۹۶
۴ - تفسیر سوره واقعه، ص ۱۷۷
۵- اسفار اربعه ،ج ۹، ص ۲۷۹
۶- همان ، ص ۲۸۰
۷ - ملاصدرا، المشاعر ،‌ص64

yalda solimani;934447 نوشت:
در باب قیامت کبری ، بسیاری از عبارات ملاصدرا را می‌توان یافت که ظاهر آنها مشعر به این نکته است زمان قیامت کبری همان زمان دنیاست. یعنی ما همین اکنون در زمان قیامت قرار داریم و احوال و اتفاقات آن در حال اتفاق افتادن هستند در توضیح این سخن لازم به ذکر است که وقتی می‌گوییم الان در قیام قرار داریم مراد آن نسبتی نیست که بین دنیا و آخرت قائل شدیم یعنی نمی‌خواهیم بگوییم که زمان قیامت چون مرتبه‌ای بالاتر از دنیا است پس می‌توان به یک معنا گفت که اکنون در قیامت هستیم سخنی که در باب آخرت گفته بودیم بلکه منظور آن است که قیامت همین حالا و در همین زمان و مکان دنیوی در حال وقوع است. البته به نظر می‌رسد تعبیرات دنیوی قرآن در خصوص قیامت، مانند افول ماه و خورشید و امثال آن در چنین برداشتی بی‌تاثیر نیست.


باسلام و تشکر به خاطر مطالب خوب و راه گشا تمایل دارم در خصوص این مطالب بیشتر استفاده کنم خیر ببینید.

جلد آخر اسفار کلا متعلق به مبحث معاده بنده چند سال پیش مطالب اون رو با تدریس استاد فرزانه ایت الله جوادی آملی گوش دادم چنین مطالبی به یاد ندارم گفته شده باشه احتمال زیاد صدرا در کتاب های دیگه این مطلب رو فرموده. فقط چیزی که استاد جوادی زیاد بر اون تکیه داشتند این بود که « قیامت در امتداد تاریج هجری و خورشیدی و میلادی نیست که بگیم مثلا چند میلیون یا هزار سال دیگه قیامت میشه یا در هیچ مکان از مکان های دنیوی نیست. » در نتیجه به نظر بنده قیامت در باطن باطن عالم واقع میشه چون عالم هم مراتب داره باطن اون برزخ و عالم مثاله و باطن باطن اون عالم قیامت و عقل.

اما در خصوص مطلبی که شما نوشتید که جا داره بیشتر فکر و بحث کرد که وقوع و قیام قیامت کبری در همین عالم دنیا شاید بشود گفت واقع میشود و بعد از مرگ برای ما روشن میشود که هم اکنون چطور بودیم. در توضیح این مسئله این طور باید گفت کسیکه بواسطه عقیده یا فعل قبیح منکر و کبیره ای سقوط کرد هم اکنون سقوط میکند ولی بعدا این سقوط برای اون ظاهر میشه که از پل صراط نگذشته و دورن جهنم افتاده. حتی آیات « ان جهنم لمحیطة بالکافرین» به نظرم ناظر به جهنم قیامت کبری است و نه جهنم برزخ. اما جمع بین اینکه فاصله تولد شخصی با شخص دیگر که هر دو فرزند نسل آدم ابوالبشر هستن اگر میلیون ها سال باشد چطور همه همزمان در صحرای محشر جمع شدن خب اون شخصی که قرار آینده متولد بشه هنوز روی زمین نیومده که اعمالی انجام بده و قیامت کبراش قیام کنه تا با انسان های دیگه در صحرای محشر یک جا باشه؟؟؟

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

شاید مثال فنر یاری کننده در فهم باشد
عوالم مختلف را اگر مثل فنر ببینیم
و کلش یک فنر است و در زمان مختلف انبساط و انقباض می یابد
و هر حلقه فنر یک عالم
وقتی فنر منقبض یا منبسط می شود هم زمان در همه عوالم تغییر ایجاد می شود
انگشت اشاره اول و انگشت شست آخر
و باسط و قابض هم فرم جهان ها
و حلقه ها و آثار و صفات دیگر
پس در این حال با هینکه عوالم جدا هستند. اما پیوسته اند
همانگونه که حلقه های فنر متصل اند با انقطاع و پایان هر عالم حلقه ایی کنار می رودی
________________________________________________________________________
پ.ن:دوستانی که مطالعه می کنند پست را بدانند بحث علمی عقیدتیه در صورت ایجاد شبهه سوال فرمایید ممنون
یا علی(س)[/]

Seyyed*;934525 نوشت:

باسلام و تشکر به خاطر مطالب خوب و راه گشا تمایل دارم در خصوص این مطالب بیشتر استفاده کنم خیر ببینید.

جلد آخر اسفار کلا متعلق به مبحث معاده بنده چند سال پیش مطالب اون رو با تدریس استاد فرزانه ایت الله جوادی آملی گوش دادم چنین مطالبی به یاد ندارم گفته شده باشه احتمال زیاد صدرا در کتاب های دیگه این مطلب رو فرموده. فقط چیزی که استاد جوادی زیاد بر اون تکیه داشتند این بود که « قیامت در امتداد تاریج هجری و خورشیدی و میلادی نیست که بگیم مثلا چند میلیون یا هزار سال دیگه قیامت میشه یا در هیچ مکان از مکان های دنیوی نیست. » در نتیجه به نظر بنده قیامت در باطن باطن عالم واقع میشه چون عالم هم مراتب داره باطن اون برزخ و عالم مثاله و باطن باطن اون عالم قیامت و عقل.

اما در خصوص مطلبی که شما نوشتید که جا داره بیشتر فکر و بحث کرد که وقوع و قیام قیامت کبری در همین عالم دنیا شاید بشود گفت واقع میشود و بعد از مرگ برای ما روشن میشود که هم اکنون چطور بودیم. در توضیح این مسئله این طور باید گفت کسیکه بواسطه عقیده یا فعل قبیح منکر و کبیره ای سقوط کرد هم اکنون سقوط میکند ولی بعدا این سقوط برای اون ظاهر میشه که از پل صراط نگذشته و دورن جهنم افتاده. حتی آیات « ان جهنم لمحیطة للکافرین» به نظرم ناظر به جهنم قیامت کبری است و نه جهنم برزخ. اما جمع بین اینکه فاصله تولد شخصی با شخص دیگر که هر دو فرزند نسل آدم ابوالبشر هستن اگر میلیون ها سال باشد چطور همه همزمان در صحرای محشر جمع شدن خب اون شخصی که قرار آینده متولد بشه هنوز روی زمین نیومده که اعمالی انجام بده و قیامت کبراش قیام کنه تا با انسان های دیگه در صحرای محشر یک جا باشه؟؟؟

با سلام

به نظر می رسد ما اول باید از اینجا شروع کنیم که یک مطلب از نظر قرآن قطعی و مسلم است و قرآن روی آن خیلی اصرار دارد و آن این است که یک قیامت کبرایی در آینده مجهولی هست و قرآن اصرار دارد که آینده قیامت را جز خدا کسی نمی داند: «علمها عند ربی » در یک آینده مجهولی که به هیچ نحو نمی شود آن را توقیت کرد و وقت برایش معین کرد.در آن قیامت کبری مساله تنها این نیست که اوضاع دنیا و زمین وآسمان به شکلی که امروز هست باشد ولی فقط مرده ها یکدفعه از قبرها بیرون بیایند برای حساب و کتاب.این حشر قبوری که قرآن بیان کرده است که واقعا تعبیر قرآن این است که مرده ها زنده می شوند مقرون است با یک تغییر کلی و اساسی در تمام عالم، از خورشید و ستارگان و زمین و هر چه در زمین هست و آن موجودهای خیلی عظیم و وسیع زمین که چشم انسان را پر می کند و آدم باور نمی کند اینها دیگر طوری بشوند مثل دریاها و کوهها، همه اینها را قرآن مثال ذکر می کند:آن یکی مثل پشم زده شده باشد، آن یکی مثل غبار پراکنده باشد، نور از خورشید گرفته شود، ستارگان منکدر شوند، خلاصه یک تغییر کلی در تمام عالمی که ما آن را عالم طبیعت می شناسیم و در آسمان صورت می گیرد.عالمی که ما عالم طبیعت می شناسیم همین زمین است و آنچه که ما آسمان می نامیم مجموع خورشید و ستارگان است.دیگر چیزی نمانده است که قرآن روی آن دست نگذاشته باشد که در آن قیامت کبری آن هم تغییر می کند: «یوم تبدل الارض غیر الارض و السموات

yalda solimani;934447 نوشت:
زمان قیامت کبری همان زمان دنیاست. یعنی ما همین اکنون در زمان قیامت قرار داریم و احوال و اتفاقات آن در حال اتفاق افتادن هستند در توضیح این سخن لازم به ذکر است که وقتی می‌گوییم الان در قیام قرار داریم مراد آن نسبتی نیست که بین دنیا و آخرت قائل شدیم یعنی نمی‌خواهیم بگوییم که زمان قیامت چون مرتبه‌ای بالاتر از دنیا است پس می‌توان به یک معنا گفت که اکنون در قیامت هستیم سخنی که در باب آخرت گفته بودیم بلکه منظور آن است که قیامت همین حالا و در همین زمان و مکان دنیوی در حال وقوع است.

باسلام

اگر مفهوم زمان در عوالم مختلف معلوم بشه شاید قسمت عمده شبهات قیام قیامت هم رفع بشه زمان در عالم ماده باعث محدودیت در ادراک میشه و موجب ادراک به معلومات به صورت تدریجی میشه در برزخ واقعیتی به نام زمان تغییر میکنه و نهایتا در قیامت و بعد از آن صحبت از زمان های ربوبی و سیر به سمت اسم ابد مطرح هست که ابد رو نمیشه زمان بی نهایت آینده گفت اصلا تعبیر آینده برای ابد به نظرم درست نیست. ضمن اینکه در دنیا زمان مقرون به حرکت جوهری هم هست ولی در بهشت قیامت ثبات و لا حرکت هست. اما قیامت یک سیر نفسی و باطنیه یا یک سیر خارجی در عوالم این مهمه. آیا عوالم سر جای خودشون هستند و ما در سیر صعود اونها رو طی میکنیم یا عوالم دنیا و طبیعت هم با ما سیر باطنی دارند. امثال صدرا قائل به حشر جمادات و گیاهان و حیوانات و ملائکه و انسان جن و ... هستند ولی امام خمینی قائله حشر فقط مختص مکلفین اعم از جن و انسانه و مابقی موجودات طبیعت حشر و عود ندارند.

در مسئله مبداء و توحید اینقدر پیچیدگی نیست که در مسئله معاد هست. مسئله دیگه اینکه اگر قرآن تغییرات طبیعت رو نشانه قیامت گرفته جایی هم اکنون میفرماید : « ان جهنم لمحیطة بالکافرین» یعنی جهنم قیامتی در احاطه کافر قیام کرده قبل از اینکه کوه ها متلاشی بشن و...

اما اعتفاد اکثریت نسبت به قیامت کبری اینه که در امتداد زمان عالم دنیا بعد از حکومت حضرت مهدی و رجعت و بعد وقوع وقایع طبیعی قیامت و انسان هایی که از زمان آدم (ع) تا زمان وقع نشانه های طبیعی قیامت از دنیا رفتند در بهشت یا جهنم برزخ منتظر میمانند تا قیامت در طبیعت واقع بشه و همه با هم در صحرای محشر حساب پس بدن و ...

این اعتقاد عامه مردم درسته اما در حصر قیام قیامت در وقوع نشانه های طبیعی اون صرفا هیچ دلیلی نیست ضمن اینکه دنیا تابع قیامته نه قیامت تابع وقوع علائم در دنیا.

اینها همیشه گره های پیچیده و کوری بوده که با وجود فریاد «سلونی قبل ان تفقدونی » حضرت امیر بیشتر حقیر رو رنج داده .

حضرت صادق علیه السلام چند هزار شاگرد در مذهب حقه تشیع تربیت کرده که در وصف چهار تا از بهترین شاگردانش حضرت می فرماید: « والسابقون السابقون اولئک المقربون » این آیه رو در وصف محمد ابن مسلم و بریر و ابو بصیر و زراره می فرماید آیا شاگردانی در این سطح فقط از علم لدنی امام علیه السلام در زمینه فقه استفاده کردند یا در زمینه مسائل مهمتری مثل مبداء و معاد هم از امام بهره بردند لذا بعید دست ما از روایاتی در مورد تفسیر ایات معاد و قیامت کبری خالی باشه آیا با این روایات برخورد اجتهادی شده؟ اصلا کی گفته اجتهاد فقط در فروع دینه؟؟؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام خدمت سید عزیز و گرامی

Seyyed*;934428 نوشت:
چرا سیر مستلزم برچیده شدنه؟؟؟ مرگ یعنی انتقال از یک عالم به عالم دیگه حالا چه ضرورت عقلی موجب میشه که انتقال به بالاتر مشروط به برچیده شدن پایین تر باشه؟؟؟

سیر انسان مستلزم برچیده شدن این جهان نیست بلکه نظام موجود بعلت مادی بودن زمانمند است و بالاخره پایانی خواهد داشت. البته این جهان پایان پذیر است نه عالم ماده! چرا که فیض الهی مستمر است و بعد از پایان این عالم بازهم عوالم دیگری خلق خواهد شد. این مطلب هم موید عقلی دارد(فیاض علی الاطلاق بودن خدا و دیگر ادله) و هم موید نقلی که در برخی روایات به این استمرار اشاره شده است.
بنابراین بین برچیده شدن نظام این عالم با استمرار عالم ماده بطور مطلق تنافی وجود ندارد.

Seyyed*;934428 نوشت:
اگر ظرف قیامت کبری عالم عقل هست به زعم فلاسفه خب همین فلاسفه عالم عقل رو علاوه بر تجرد از ماده ، مجرد از صورت مثالی برزخی هم میدانن درصورتیکه اوصاف بهشت جنات تجری در قرآن که بعد از قیامت کبری است حکایت از تجردی است که صورت دار هست چون اگر صورت نداشت قرآن اوصاف حور و میوه ها و درختان و حریر و ... رو وصف نمیکرد این تناقض چطور قابل رفعه؟

بنابر قول مقبول بین فلاسفه، معاد هم روحانی است و هم جسمانی و این جسم متناسب با همان نشئه حامل روح آدمی خواهد بود. لذا به همین دلیل باید لذات بهشتی از عقلی محض مانند رضایت الهی تا ملموسِ جسمِ قیامتی مانند حور و قصور برای مومن فراهم گردد.
لذا در بهشت هم لذاتی وجود دارد که به واسطه جسم به انسان می رسد و البته لذاتی فراتر وجود دارد که روح به تنهایی درک می کند.

Seyyed*;934428 نوشت:
بعضی مفسران مسئله حضرت موسی و اتفاقات کوه و از هوش رفتن ایشان رو وقایعی درون نفس ایشان میدانن نه خارجی حالا چه محذوری وجود داره این علائم قیامت در نفس انسانها واقع بشه؟؟؟ بعد از حکیم علی الاطلاق کار عبث به دوره که کل نظام ماده رو که بعضی میگن شاید بی نهایت باشه این همه کهکشان و هفت طبقه آسمان و ... رو به خاطر یک کره زمین فسقلی که در این مجموعه به اندازه نقطه هم به حساب نمیاد تبدیل و به هم بزنه؟؟؟؟ و اشکال دیگه اینکه چون خداوند فیاض علی الطلاق هست باید فیضش به دانی ترین عوالم یعنی عالم ماده هم برسه و معنی نداره این فیض لحظه ای منقطع بشه لذا نبود عالم ماده بواسطه حشر اون مساوی با نرسیدن فیض فیاض علی الاطلاق به این عالمه و این مغایر با اطلاق این موضوع یعنی فیاض بودن خداست. ممون میشم شبهات رو پاسخ بدید.

هر چند وقوع علائم قیامت کبری در نفس طرفدارانی دارد اما این قول با ظاهر آیات قرآن منافات دارد و تا زمانی که دلیلی بر خلاف ظاهر آیات نباشد ما ملزم به رعایت ظاهر قرآن هستیم.
این برهم چیدن به خاطر زمین نیست! بلکه عمر نظام موجود به پایان می رسد و زمین هم جزو همین نظام است و البته عرض شد بعد از آن دوباره نظامی دیگر شکل می گیرد. به همین دلیل فیض استمرار خواهد داشت.

Seyyed*;934428 نوشت:
حالا چه اشکالی داره برچیده شدن نظام طبیعت رو منحصر در منظومه ای یا کهکشانی کنیم؟ از کجا اطلاق به دست میاد؟؟؟ و شبهه مهم در این رابطه واقعه معراج پیامبره که اگر قیامت کبری متوقف بر وقوع علائم آن در عالم ماده است پس پیامبر در شب معراج خبر از بهشتیان و جهنمیان در بهشت و جهنم قیامت میده این مسئله چطور قابل حله؟

ظاهر آیات دال بر پایان کل عالم است:
عامل;934386 نوشت:
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ

در این آیه نجوم جمع بسته شده و سقوط و پراکندگی به تمام آنها نسبت داده شده است.
اما در مورد معراج به چند نکته باید توجه داشت:
1. آیا بهشت و جهنم خلق شده اند؟ غالب متکلمان به این سوال پاسخ مثبت داده اند و این پاسخ برگرفته از روایات ماست.
2. آیا علم پیامبر به بهشت و جهنم یا نشان دادن خداوند به ایشان به معنای تحقق فعلی آنست؟ بر مبنای فلاسفه صدرایی زمانی که انسان به تجرد تام عقلی برسد(گاهی در دنیا و گاهی پس از مرگ) زمان برای او معنا نخواهد داشت و روحش می تواند در زمان سیر کند. بر این مبنا می توان علم پیامبر و دیدن ایشان را توجیه کرد. به تعبیر استاد علامه جوادی آملی وقتی روح به تجرد تام عقلی رسید، بر این عالم اشراف خواهد داشت، مانند کسی که از بالا بر چیزی محیط باشد.(مضمون بیان ایشان)
[/]

باسلام و تشکر فراوان خدمت کارشناس و دوست عزیز و گرامی جناب عامل

عامل;934578 نوشت:
بنابراین بین برچیده شدن نظام این عالم با استمرار عالم ماده بطور مطلق تنافی وجود ندارد.

خب در فاصله برچیده شدن این نظام و خلق نظام بعدی تعطیلی استمرار فیض به وجود میاد و این محاله مگر اینکه عوالم مادی دیگری در عرض این عالم بی نهایت ما خلق شده باشد یا خلق بشود در این مورد توضیح میدید؟ اصلا عالم طبیعت هم باید یکی و واحد باشه در یک نظام هستی که نام دنیا به اون اطلاق میشه؟

عامل;934578 نوشت:
لذا در بهشت هم لذاتی وجود دارد که به واسطه جسم به انسان می رسد و البته لذاتی فراتر وجود دارد که روح به تنهایی درک می کند.

پس با این اوصاف بهشت قیامتی هم خصوصیات عالم مثال که مجرد از ماده است ولی شکل دارد رو داراست هم خصوصیات عالم عقل که تجرد مادی و مثالی رو هر دو داراست این تعبیر درسته؟ که بهشت جناب تجری مثالی است و عقلی با غلبه جنبه های مثالی و بهشت ذات و فدخلی فی عبادی برعکس؟

عامل;934578 نوشت:
این برهم چیدن به خاطر زمین نیست! بلکه عمر نظام موجود به پایان می رسد و زمین هم جزو همین نظام است و البته عرض شد بعد از آن دوباره نظامی دیگر شکل می گیرد. به همین دلیل فیض استمرار خواهد داشت.

علامه حسن زاده در رساله رتق و فتق به عنوان صاحب نظر در معارف حکمی و دینی نظریات قابل تأملی دارد با شاهد روایی مبنی بر اینکه عمر زمین ارتباطی با حضرت آدم و فرزندان آدم که نسل ما هست ندارد و هر دوره از نسل انسانها با یک دحو الارض پایان میپیذرد وقتی آب کره زمین را فرا گرفت نسلی دیگر در زمین می آیند و وقتی از امام صادق پرسیده شد قبل از آدم چه بود فرمود آدم و مجدد پرسیدن قبل از او فرمودن بازهم آدم آیا اینها دلیل بر این نیست که عالم دنیا استمرار ابدی دارد و حشر مختص انسان و مکلفین است؟ چون اشیاء مکلف نیستن که محشور بشوند؟

عامل;934578 نوشت:
آیا علم پیامبر به بهشت و جهنم یا نشان دادن خداوند به ایشان به معنای تحقق فعلی آنست؟ بر مبنای فلاسفه صدرایی زمانی که انسان به تجرد تام عقلی برسد(گاهی در دنیا و گاهی پس از مرگ) زمان برای او معنا نخواهد داشت و روحش می تواند در زمان سیر کند. بر این مبنا می توان علم پیامبر و دیدن ایشان را توجیه کرد. به تعبیر استاد علامه جوادی آملی وقتی روح به تجرد تام عقلی رسید، بر این عالم اشراف خواهد داشت، مانند کسی که از بالا بر چیزی محیط باشد.(مضمون بیان ایشان)

خب سیر روح در زمان به معنای سیر روح در عالمی است که متحقق شده است در خارج همان قبامت کبری و احوالات آن واقع شده است مثل حشر و حساب و جهنم و بهشت و ... یا این علم فقط یک مکاشفه است؟

[="Tahoma"][="Navy"]

Seyyed*;933477 نوشت:
آیا قیامت کبری قیام کرده؟ (از لفظ الان و هم اکنون استفاده نکردم تا قیامت کبری را در ظرف زمان نبرم)

سلام
قیامت اوج آگاهی انسان است و اوج آگاهی ازآن کاملان است پس قیامت کبری در کاملان قیام کرده است
یا علیم[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام علیکم و رحمة الله

Seyyed*;934600 نوشت:
خب در فاصله برچیده شدن این نظام و خلق نظام بعدی تعطیلی استمرار فیض به وجود میاد و این محاله مگر اینکه عوالم مادی دیگری در عرض این عالم بی نهایت ما خلق شده باشد یا خلق بشود در این مورد توضیح میدید؟ اصلا عالم طبیعت هم باید یکی و واحد باشه در یک نظام هستی که نام دنیا به اون اطلاق میشه؟

با وجود عوالم(غیر مادی) دیگر، فیض وجود دارد و مستمر است، بنابراین برچیده شدن این نظام محال نیست.
هر چند خودِ این تنهایی گاهی حکیمانه و مجوز قطع مقطعی فیض به گروهی از مخلوقات است، همانطور که امیر المومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه مى‏ فرمايد: خداى سبحان بعد از فناى دنيا مانند روز ازل تنها مى‏ ماند، ديگر هيچ چيز با او نخواهد بود، همانطور كه قبل از آغاز خلقت تنها بود، بعد از فناى آن نيز تنها مى‏ شود، در حالى كه ديگر نه وقتى مى‏ ماند و نه زمانى و نه حينى و نه مكانى. در آن هنگام است كه اجلها و مدتها و سالها و ساعتها همه معدوم مى‏ شوند، چيزى وجود ندارد به غير از خداى واحد قهار كه بازگشت همه امور به سوى اوست. بدون قدرت خود آنها خلقتشان آغاز گشت، و بدون امتناعشان از هستى نابود مى‏ شوند و اگر قدرت بر امتناع از نيستى مى‏ داشتند بقايشان دوام مى‏ يافت (نهج البلاغه (صبحى الصالح)، ص 276، خطبه 186.)
عالم ماده یا طبیعت یک عنوان عام است که یکی از مصادیقش در زمان حاضر، نظام موجود است.
طبق نظر فلاسفه این چینش که عالم ماده، برزخ . عقل باشد، همیشگی است. اگر چه در برهه هایی عالم ماده دچار دگرگونی می شود بطوری که نابود شده و دوباره شکل می گیرد.
پایان پذیری عمر آن نیز به دلیل مادی بودنش است.

Seyyed*;934600 نوشت:
پس با این اوصاف بهشت قیامتی هم خصوصیات عالم مثال که مجرد از ماده است ولی شکل دارد رو داراست هم خصوصیات عالم عقل که تجرد مادی و مثالی رو هر دو داراست این تعبیر درسته؟ که بهشت جناب تجری مثالی است و عقلی با غلبه جنبه های مثالی و بهشت ذات و فدخلی فی عبادی برعکس؟

ظاهر آیات و روایات که دال بر متنعم شدن بدن نیز هست، همین مطلب را می رساند. صدرا نیز بدن برزخی را ثابت کرده و در مورد قیامت اوصافی شبیه همین بدن بیان می کند اما با قوت و شدت بیشتر که متناسب با بهشت و جهنم آخرتی باشد.
بنابراین یک سری از لذات بواسطه بدن به روح و نفس می رسد و گروه دیگر بدون واسطه بدن.

Seyyed*;934600 نوشت:
آیا اینها دلیل بر این نیست که عالم دنیا استمرار ابدی دارد و حشر مختص انسان و مکلفین است؟ چون اشیاء مکلف نیستن که محشور بشوند؟

بحث حش که ایا مختص به انسان است یا حیوانات هم محشور می شوند، بحث گسترده ایست که ورود به آن مستلزم خروج از موضوع اصلی است!
اما روایتی که ذکر فرمودید دلالت بر ابدی بودن این دنیا ندارد بلکه دلالت بر ابدی بودن فیض و خلق موجودات مختار می کند.

Seyyed*;934600 نوشت:
خب سیر روح در زمان به معنای سیر روح در عالمی است که متحقق شده است در خارج همان قبامت کبری و احوالات آن واقع شده است مثل حشر و حساب و جهنم و بهشت و ... یا این علم فقط یک مکاشفه است؟

این امر مسلما فراتر از رویای صادقه و از این قبیل علوم بوده، همانطور که علامه طباطبایی می فرماید:
[معراج روحانی بوده] و ليكن نه آن طور كه قائلين به معراج روحانى معتقدند كه به صورت رؤياى صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤيا مى‏ بود ديگر جا نداشت آيات قرآنى اينقدر در باره آن اهميت داده و سخن بگويد، و در مقام اثبات كرامت در باره آن جناب برآيد. بلكه مقصود از روحانى بودن آن اين است كه روح مقدس آن جناب به ما وراى اين عالم مادى يعنى آنجايى كه ملائكه مكرمين منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهى و اقدار از آنجا صادر مى‏ شود عروج نموده و آن آيات كبراى پروردگارش را مشاهده و حقايق اشياء و نتايج اعمال برايش مجسم شده، ارواح انبياى عظام را ملاقات و با آنان گفتگو كرده است، ملائكه كرام را ديده و با آنان صحبت نموده است و آياتى الهى ديده كه جز با عبارات: «عرش، حجب و سرادقات» تعبير از آنها ممكن نبوده است.(طباطبایی، الميزان، ج‏13، ص: 41)
اما اگر گفتیم روح به عالم مجردات تعالی پیدا کرد و در آن عالم زمان و مکان مطرح نیست و از طرفی علم عالم در چنین حالتی علم حضوری و در حد اعلی است، باید گفت بهشت و جهنم به علم حضوری نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) حاضر شده چرا که علم حضوری همان حضور شیء نزد عالم است.

[/]

عامل;934724 نوشت:
عالم ماده یا طبیعت یک عنوان عام است که یکی از مصادیقش در زمان حاضر، نظام موجود است.


با سلام و تشکر به خاطر مطالب خوب و مفید شما

اما جناب عامل عزیز گره و شبهه بنده در مورد مسئله زمان قیامت هست که طبق تذکر مکرر استاد جوادی آملی در امتداد تاریخ هجری و شمسی و میلادی نیست آیا شما این مسئله رو میپذیرید اگر میپذیرید چرا وقوع و قیام قیامت رو طبق آیات قرآن مشروط به وقوع نشانه های طبیعی اون که در امتداد تاریخ هست میکنید؟ ما چطور میتوانیم جمع بین قیام قیامت در ورای زمان عالم ماده و وقوع نشانه های اون که در ظرف زمانه طبیعیه مثل زلزله و فروپاشی کوه ها و ستارگان و ... داشته باشیم ممنون میشم توضیح بفرمایید. در ضمن هیچ نظری نسب به موضوع دحو الارض که علامه حسن زاده با شاهد روایی در رساله رتق و فتق دادن ندادید اصلا این موضوع کمکی به رفع گره های بحث فعلی میکنه؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام علیکم

Seyyed*;934736 نوشت:
اما جناب عامل عزیز گره و شبهه بنده در مورد مسئله زمان قیامت هست که طبق تذکر مکرر استاد جوادی آملی در امتداد تاریخ هجری و شمسی و میلادی نیست آیا شما این مسئله رو میپذیرید اگر میپذیرید چرا وقوع و قیام قیامت رو طبق آیات قرآن مشروط به وقوع نشانه های طبیعی اون که در امتداد تاریخ هست میکنید؟

هر عالمی احکام و قوانین خود را دارد و به همین دلیل نمی توان با معیار دنیا و عالم ماده به سنجش عالم آخرت و یا حتی عالم مثال پرداخت.
از طرف دیگر یکی از احکام عالم عقل فعلیت تام آنست بنابراین وقایع در آن عالم بالفعل موجودند. در حالی که عالم ماده درگیر حرکت و از قوه به فعلیت رسیدن بوده و زمانمند است.
با توجه به این دو مطلب، غایت فعل در آخرت موجود و همین غایت در دنیا متوقف بر حرکت و زمان است و از طرفی نمی توان با معیارهای این دنیایی مانند زمان به سراغ وقایع آخرتی رفت و آنها را سنجید. این همان معنای کلام استاد فرزانه، علامه جوادی است.
پس می توان فرض کرد که غایتی در یک عالم(عقل) فعلی باشد، اما در عالم دیگر(دنیا) بالقوه باشد. بنابراین اگر ما بخواهیم واقعیت موجود در آخرت را درک کنیم باید از چرخه حرکت و زمان بگذریم و از قوه به فعلیت برسیم. به همین دلیل ردک غایت موجود در آخرت برای ما که در دنیا هستیم، متوقف بر پایان دنیا و وقوع علامات است.
بدین ترتیب سوال آیا قیامت محقق شده یا نه؟ را نمی توان با بله یا خیر جواب داد! بلکه اول باید پرسید، منظور شما برای موجود درگیر ماده است، یا موجود مجرد از ماده؟
پاسخ گروه اول خیر است و گروه دوم بله.

Seyyed*;934736 نوشت:
در ضمن هیچ نظری نسب به موضوع دحو الارض که علامه حسن زاده با شاهد روایی در رساله رتق و فتق دادن ندادید اصلا این موضوع کمکی به رفع گره های بحث فعلی میکنه؟

به نظر می رسد آمدن نسلهای متعدد بر روی زمین دلالتی بر ابدی بودن این کره نمی کند، بلکه قدمت آنرا بسیار قبل از آدم ابو البشر می داند. ظاهرا عمر زمین را چهار و نیم میلیارد سال تخمین می زنند که تنها در اواخر این عمر، سکونت انسان امکان پذیر شده است.
در هر حال نافی قیامت کبری و برچیده شدن این عالم نیست.
[/]

عامل;934908 نوشت:
هر عالمی احکام و قوانین خود را دارد و به همین دلیل نمی توان با معیار دنیا و عالم ماده به سنجش عالم آخرت و یا حتی عالم مثال پرداخت.

سلام علیکم

تمام شدن عمر عالم ماده به معنای حشر و انا الیه راجعون هست؟ یعنی کل مجموعه عالم طبیعت و ماده و دنیا تبدیل میشه « یوم تبدل الارض غیر ارضها» و دنیا میشه آخرت؟ این معنای حشره عالم ماده است یا معنای قیامت عالم ماده است؟ اصلا حشر با قیامت چه فرقی اساسی داره و چه ربطی به حشر و قیامت انسان داره؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام مجدد

Seyyed*;935005 نوشت:
تمام شدن عمر عالم ماده به معنای حشر و انا الیه راجعون هست؟ یعنی کل مجموعه عالم طبیعت و ماده و دنیا تبدیل میشه « یوم تبدل الارض غیر ارضها» و دنیا میشه آخرت؟ این معنای حشره عالم ماده است یا معنای قیامت عالم ماده است؟ اصلا حشر با قیامت چه فرقی اساسی داره و چه ربطی به حشر و قیامت انسان داره؟

رجوع انسان به خداوند از زمانی که در عالم ماده قرار می گیرد، شروع می شود و ایه استرجاع این رجوع را استمراری بیان می کند(استفاده از اسم فاعل مفید استمرار است)، به عبارتی رجوع ما صرفا از زمان مرگ نیست اما این رجوع از زمان مرگ شکل خاصی به خود می گیرد و پس از برزخ نیز شدت و حدت این بازگشت در قیامت بیشتر می شود. يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ؛ اى انسان تو تا رسيدن به پروردگارت در رنج و تلاش بوده و او را ملاقات خواهى كرد.(انشقاق: 6)
نکته دیگر اینکه حشر یکی از مواقف قیامت است و مجوعه چندین اتفاق مانند حشر، حساب، صراط و ... را قیامت می گویند.
اما در مورد ایه شریفه: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهیم: 48) از آنجایی که معاد جسمانی بوده و نیاز به بستری برای وقوع حشر، حساب و ... هست، زمین با شرایطی متناسب با آن نشئه تغییر خواهد کرد. بنابراین تبدیل دنیا به آخرت تعبیر صحیحی به نظر نمی رسد، بلکه شرایط عالم به نحوی متناسب با نشئه اخروی تغییر خواهد کرد. لذا شرایط جدید عالم برای حضور جسمانی-روحانی انسان تغییر می یابد.

[/]

باسمه الباقی

سلام علیکم

Seyyed*;933477 نوشت:
آیا قیامت کبری قیام کرده؟

عوالم برزخ و قیامت باطن دنیا هستند و اصلا قیام عالم ظاهر،شهادة یا دنیا به وجود و قیام آن عوالم است.(از جهت سلسله مراتب عوالم وجود)

منتهی چیزی که هست تا ما در قفس حس و عالم محسوسات زندانی و در بندیم وجود آن عوالم را درک نمی کنیم

چنانچه کمّل اولیاء قیامتشان در همین دنیا قیام کرده است.

امّا اغلب مردم قیامت و ارتحالشان به سوی عوالم باطن با مرگ آغاز می شود یعنی زمانی که حواسشان تعطیل می گردد:

"من مات فقد قامت قیامته" این مربوط به قیامت انسان.

امّا عالم طبیعت و جسمانیات نیز دارای نفسی کلی است که پس از نابودی به سوی خداوند عود می کند:

"کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام"

عامل;935141 نوشت:
اى انسان تو تا رسيدن به پروردگارت در رنج و تلاش بوده و او را ملاقات خواهى كرد.(انشقاق: 6)

سلام علیکم

منظور از این رنج و تلاش تقوا و تکلیفی است که انسان به اختیار در دنیا برای قرب باید رعایت کند؟ یا منظور مشقت و رنج و تلاش تکوینی مدنظره؟

عامل;935141 نوشت:
نکته دیگر اینکه حشر یکی از مواقف قیامت است و مجوعه چندین اتفاق مانند حشر، حساب، صراط و ... را قیامت می گویند.

یعنی شما قائل هستین از آدم ابولبشر تا بعد از رجعت همه باید در برزخ جمع بشن بعد که دیگه آدمی نماند روی زمین همه چیز عالم ماده و طبیعت خراب و تبدیل بشه تا مواقف قیامت که یکیش حشره واقع بشه؟

عامل;935141 نوشت:
بلکه شرایط عالم به نحوی متناسب با نشئه اخروی تغییر خواهد کرد. لذا شرایط جدید عالم برای حضور جسمانی-روحانی انسان تغییر می یابد.

تغییر شرایط همراه با فنا و حدوثه یعنی تبدیلی که مدنظره مقارن با نیستی عالم دنیا و سپس تبدیلش به نحو انضمام یا ترکیب یا اضافه شدن به آخرته؟

حبیبه;935500 نوشت:
چنانچه کمّل اولیاء قیامتشان در همین دنیا قیام کرده است.


باسلام و تشکر

یعنی کمل بعد از مرگ بدن دفعتا یا سریعا به بهشت بعد از مواقف قیامت ملحق میشن و روضة من ریاض الجنة همون بهشت برزخی رو ندارن؟ اصلا کمل اگر در دنیا به بهشت خالدین فیها رسیدند پس چرا طبق اصرار جناب عامل مبنی بر حشر عالم ماده این اتفاق جلوتر از وقوع حشر عالم ماده که یکی از مواقف قیامته اتفاق می افته؟ دلیل این بی نظمی در وقوع سلسله مراتب اتفاقات و حوادث سیر در معاد البته به زعم و فهم ناچیز بنده چیه؟

باسمه الأعلی

سلام علیکم

Seyyed*;935506 نوشت:

باسلام و تشکر

یعنی کمل بعد از مرگ بدن دفعتا یا سریعا به بهشت بعد از مواقف قیامت ملحق میشن و روضة من ریاض الجنة همون بهشت برزخی رو ندارن؟ اصلا کمل اگر در دنیا به بهشت خالدین فیها رسیدند پس چرا طبق اصرار جناب عامل مبنی بر حشر عالم ماده این اتفاق جلوتر از وقوع حشر عالم ماده که یکی از مواقف قیامته اتفاق می افته؟ دلیل این بی نظمی در وقوع سلسله مراتب اتفاقات و حوادث سیر در معاد البته به زعم و فهم ناچیز بنده چیه؟

مقام کملین از اولیاء الله ورای بهشت و درجات آن است بلکه بهشت و درجات آن جزئی از مراتب حقایق وجودی آن حضرات است:

"ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی"

حبیبه;935520 نوشت:
باسمه الأعلی

سلام علیکم

مقام کملین از اولیاء الله ورای بهشت و درجات آن است بلکه بهشت و درجات آن جزئی از مراتب حقایق وجودی آن حضرات است:

"ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی"

عامل;934578 نوشت:
هر چند وقوع علائم قیامت کبری در نفس طرفدارانی دارد اما این قول با ظاهر آیات قرآن منافات دارد

سلام علیکم

پس چرا کارشناس محترم اصرار داره که عمر عالم ماده و حشر اون رو با سیر تکاملی انسان مرتبط کنه و قائل به حشر در باطن نیست میفرماید از ظواهر قرآن بی دلیل نمیشه دست برداشت یعنی حشر کمل هم متوقف بر حشر کلی عالم ماده است؟ جناب عامل چرا علامه طباطبایی میفرماید حوری بهشتی نزد من آمد با جام بهشتی من اعتنا نکردم به دستور مرحوم قاضی و حوری گریه کرد و رفت آیا این دلیل بر این نیست نفس علامه طباطبایی وارد بهشت جنات التجری قیامتی که حوری هم از نعماتش هست شدن؟ آیا مواقف حشر و قیامت رو که هنوز واقع نشده طی کردن؟ اگر هم واقع شده پس در باطن واقع شده حشر کلی اما چرا شما قائلید ظواهر قرآن نمیشه دست برداشت؟

باسمه الباقی

Seyyed*;935564 نوشت:
سلام علیکم

پس چرا کارشناس محترم اصرار داره که عمر عالم ماده و حشر اون رو با سیر تکاملی انسان مرتبط کنه و قائل به حشر در باطن نیست میفرماید از ظواهر قرآن بی دلیل نمیشه دست برداشت یعنی حشر کمل هم متوقف بر حشر کلی عالم ماده است؟ جناب عامل چرا علامه طباطبایی میفرماید حوری بهشتی نزد من آمد با جام بهشتی من اعتنا نکردم به دستور مرحوم قاضی و حوری گریه کرد و رفت آیا این دلیل بر این نیست نفس علامه طباطبایی وارد بهشت جنات التجری قیامتی که حوری هم از نعماتش هست شدن؟ آیا مواقف حشر و قیامت رو که هنوز واقع نشده طی کردن؟ اگر هم واقع شده پس در باطن واقع شده حشر کلی اما چرا شما قائلید ظواهر قرآن نمیشه دست برداشت؟

حشر به معنای رجوع فرع به اصل و سیر ناقص به سوی کامل است حال یک وقت این سیر روحانی است و در اثر قوّت نفس اولیاء در همین دنیا

حاصل می شود و یا با سیر طبیعی و مرگ اتفاق می افتد.لذا حضرت علی علیه السلام می فرمایند:"لو کشف الغطاء ماازددت یقینا"

قیامت هم اصطلاح قرانی و معادل عالم عقل در حکمت است لذا کسی که در اثر حرکت جوهری و سیر و سلوک معنوی به تجرد تام عقلی می رسد

سیری باطنی را تا عالم عقل یا قیامت طی کرده است در حالیکه جسمش در دنیا است از این جهت قیامتش بر پا شده است.

امّا عالم طبیعت هم سیری کلی و جمعی به سوی مبدأ خویش دارد که با فنای کثرات و غلبه ی حکم وحدت قیامتش بر پا می شود.

پس منافاتی بین فرمایشات استاد بحث و مثالی که در باره ی شهودات حضرت علامه بیان فرمودید نیست.

شخص عارفِ سالک پس از مرگ از عوالمی عبور می کند که در حیات دنیای خویش نسبت به آن معرفت داشته است.

امّا عامه ی مردم با مرگ و پس از مرگ به آن عوالم عارف می شوند.

حبیبه;935568 نوشت:
شخص عارفِ سالک پس از مرگ از عوالمی عبور می کند که در حیات دنیای خویش نسبت به آن معرفت داشته است.


سلام علیکم

خب اینطوری که سیر دو بار برای عارف اتفاق می افته و محذور برگشت فعلیت به قوه اتفاق می افته چرا؟ چون یکبار در عالم طبیعت تا عالم عقل رو وقتی زنده است سیر میکنه و قیامتش برپا میشه به فنا میرسه و یکبار مجدد بعد از مرگ سیر رو معکوس باید طی کنه تا در مرگ مجدد همون رو طی کنه؟؟؟ ممکنه چنین چیزی؟ یا فقط در دنیا سیر میکنه و بعد از مرگ هیچ اتفاقی نمی افته جزء اینکه تدبیر نفس بر بدن قطع میشه؟

باسمه الملک القهّار

سلام علیکم

Seyyed*;935574 نوشت:

سلام علیکم

خب اینطوری که سیر دو بار برای عارف اتفاق می افته و محذور برگشت فعلیت به قوه اتفاق می افته چرا؟ چون یکبار در عالم طبیعت تا عالم عقل رو وقتی زنده است سیر میکنه و قیامتش برپا میشه به فنا میرسه و یکبار مجدد بعد از مرگ سیر رو معکوس باید طی کنه تا در مرگ مجدد همون رو طی کنه؟؟؟ ممکنه چنین چیزی؟ یا فقط در دنیا سیر میکنه و بعد از مرگ هیچ اتفاقی نمی افته جزء اینکه تدبیر نفس بر بدن قطع میشه؟

خیر اینگونه نیست،نباید بین قیامت کبرای انفسی و آفاقی و شرعی خلط نمود.

قیامت کبرای آفاقی همان حشر و نشر همگانی است امّا قیامت کبرای انفسی همان است که برای انسان موحد اتفاق می افتد

یعنی قیامت و رستاخیر همه بر او تجلی می کند جهنم و بهشت و اهالی آن را می بیند و....

حبیبه;935606 نوشت:
خیر اینگونه نیست،نباید بین قیامت کبرای انفسی و آفاقی و شرعی خلط نمود.

قیامت کبرای آفاقی همان حشر و نشر همگانی است امّا قیامت کبرای انفسی همان است که برای انسان موحد اتفاق می افتد

یعنی قیامت و رستاخیر همه بر او تجلی می کند جهنم و بهشت و اهالی آن را می بیند و....

سلام علیکم

باتشکر از شما

مشکل خلط بین قیامت آفاقی و انفسی نیست مشکل جمع بین این دو قیامته اگر حشر کلی از مواقف قیامت کبری است و تا در عالم طبیعت حقیقتا واقع نشه حشر نفوس هم در مواقف اتفاق نمی افته چطور ممکنه هنوز زمین تبدیل به زمین دیگه نشده نفوس در صحرای محشر جمع و حسابرسی بشن؟

باسمه الملک القهار

Seyyed*;935660 نوشت:
حشر نفوس هم در مواقف اتفاق نمی افته چطور ممکنه هنوز زمین تبدیل به زمین دیگه نشده نفوس در صحرای محشر جمع و حسابرسی بشن؟

حشر نفوس در قیامت کبرای آفاقی اتفاق می افتد نه انفسی.

در قیامت کبرای انفسی احوال قیامت بر شخص موحد تجلی می کند

مانند جوانی که جناب رسول الله صلی الله علیه و اله در کنار مسجد النبی(ص)

مشاهده فرمودند که ادعا می کرد بهشت و دوزخ را با اهل آن می بیند و باقی داستان....

حبیبه;935675 نوشت:
حشر نفوس در قیامت کبرای آفاقی اتفاق می افتد نه انفسی.

در قیامت کبرای انفسی احوال قیامت بر شخص موحد تجلی می کند مانند جوانی که جناب رسول الله صلی الله علیه و اله در کنار مسجد النبی(ص)

مشاهده فرمودند که ادعا می کرد بهشت و دوزخ را با اهل آن می بیند و باقی داستان....

سلام علیکم

تعبیر جالبی قیامت انفسی و آفاقی و محذورات جمع بین ظاهر و باطن میکنه فقط نکته ای که هست آیا قیامت انفسی که فرمودین تجلی احوالات بر سالکه منظور مکاشفه علمی از نوع شهودیه؟ مثل اینکه هنوز واقعه عاشورا اتفاق نیفتاده ولی پیامبر یا حضرت امیر واقعه روز عاشورا رو در مکاشفه می بینند؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام علیکم

Seyyed*;935504 نوشت:
منظور از این رنج و تلاش تقوا و تکلیفی است که انسان به اختیار در دنیا برای قرب باید رعایت کند؟ یا منظور مشقت و رنج و تلاش تکوینی مدنظره؟

در وهله اول سیر تکوینی انسان و دیگر موجودات برای تکامل مد نظر است که چه انسان بخواهد و چه نخواهد این ملاقات صورت خواهد گرفت. نظير اين تعبير در آيات ديگر قرآن نيز آمده است، مانند: وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏؛ و اينكه همه امور به پروردگارت بازمى‏ گردد و تمام خطوط به او منتهى مى‏ شود.(نجم: 42) و نيز مى‏ فرمايد وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ؛ بازگشت همه به سوى خداوند است.(فاطر: 18).
و آيات ديگر كه همه حاكى از اين سير دائمى تكامل موجودات به سوى پروردگار متعال است.
اما علاوه بر این سیر تکوینی و جبری، برخی نیز با اختیار خود به سمت قرب الهی پیش می روند. با این تفاوت که حرکت اول لزوما به سمت قرب نیست اما حرکت اختیاری دوم دارای این صفت است.

Seyyed*;935504 نوشت:
یعنی شما قائل هستین از آدم ابولبشر تا بعد از رجعت همه باید در برزخ جمع بشن بعد که دیگه آدمی نماند روی زمین همه چیز عالم ماده و طبیعت خراب و تبدیل بشه تا مواقف قیامت که یکیش حشره واقع بشه؟

با توجه به آیاتی مانند: وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيَّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ؛ ياد آر روزى كه همه آنها را جمع كرده سپس به ملائكه مى‏ گويد: آيا اينان شما را عبادت مى‏ كردند؟(سباء: 40) روشن می شود که حشر و قیامت برای همه انسانها و بصورت دسته جمعی است.

Seyyed*;935504 نوشت:
تغییر شرایط همراه با فنا و حدوثه یعنی تبدیلی که مدنظره مقارن با نیستی عالم دنیا و سپس تبدیلش به نحو انضمام یا ترکیب یا اضافه شدن به آخرته؟

مقارنت یا تعاقب عالم آخرت با فناء دنیا به معنای انضمام یا ترکیب نیست ولی می توان آنرا با توجه به آیه يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهیم:48) قائل به تبدیل نشئه دنیا به آخرت شد که البته با اوصافی متفاوت و متناسب با آخرت.

[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام مجدد

Seyyed*;935564 نوشت:
پس چرا کارشناس محترم اصرار داره که عمر عالم ماده و حشر اون رو با سیر تکاملی انسان مرتبط کنه و قائل به حشر در باطن نیست میفرماید از ظواهر قرآن بی دلیل نمیشه دست برداشت یعنی حشر کمل هم متوقف بر حشر کلی عالم ماده است؟ جناب عامل چرا علامه طباطبایی میفرماید حوری بهشتی نزد من آمد با جام بهشتی من اعتنا نکردم به دستور مرحوم قاضی و حوری گریه کرد و رفت آیا این دلیل بر این نیست نفس علامه طباطبایی وارد بهشت جنات التجری قیامتی که حوری هم از نعماتش هست شدن؟ آیا مواقف حشر و قیامت رو که هنوز واقع نشده طی کردن؟ اگر هم واقع شده پس در باطن واقع شده حشر کلی اما چرا شما قائلید ظواهر قرآن نمیشه دست برداشت؟

انسان دو نحوه سیر دارد که نباید آنها را خلط کرد؛ یک سیر شخصی و یک سیر عمومی.
به همین اعتبار دو نحوه قیامت خواهد داشت: صغری و کبری که مرحوم خویی در این رابطه می فرماید: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ... هذه هي القيامة الكبرى، و أما القيامة الصغرى فهي إذا انقطع علاقة الروح من الجسد كما قال: من مات فقد قامت‏ قيامته‏ ثمّ إن كان من السعداء فيكون قبره روضة من روض الجنة، و إن كان من الأشقياء فيكون القبر حفرة من حفر النيران‏(منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ؛ ج‏4 ؛ ص402)
لذا روایاتی مانند من مات... دلالت بر قیامت صغری و سیر انسان پس از مرگ و قطع علاقه روح از بدن است که البته برخی انسانها در همین دنیا و قبل از مرگ این قطع علاقه را تجربه کرده و روح آنها سیر را شروع می کند. بنابراین سیر کملین و بزرگان که در همین دنیا شروع و البته بعد از مرگ نیز ادامه خواهد داشت، با حشر اعظم و قیامت کبری که همگی جمع خواهند شد، منافاتی ندارد.
[/]

باسمه الملک القهار

سلام علیکم

Seyyed*;935682 نوشت:
سلام علیکم

تعبیر جالبی قیامت انفسی و آفاقی و محذورات جمع بین ظاهر و باطن میکنه فقط نکته ای که هست آیا قیامت انفسی که فرمودین تجلی احوالات بر سالکه منظور مکاشفه علمی از نوع شهودیه؟ مثل اینکه هنوز واقعه عاشورا اتفاق نیفتاده ولی پیامبر یا حضرت امیر واقعه روز عاشورا رو در مکاشفه می بینند؟

خیر تنها این نیست.اجازه بدهید مقدمه ای عرض کنم شاید مسئله بهتر جا بیفتد:

انسان در حرکت جوهری کمالی خویش سیر الی الله دارد و این سیر در مراتب وجود و هستی است

علاوه بر این سیر و یا به موازات این سیر یا به تعبیر بهتر در اثر این سیر صیرورت می یابد یعنی چه؟

یعنی اشتداد وجودی می یابد وجودش قوی تر می شود و با مراتبی که در آن سیر طی کرده و در آن

متمکن شده است متحد می گردد و عینیت می یابد این سیر و سلوک اختیاری است و بسته به خود

سالک ادامه می یابد حال اگر سالک الی الله تا مرتبه تجرد عقلی مسیر الی الله را با موفقیت پیمود و در

قوس صعود به منزل عقل رسید(اصطلاح قرانیش عالم قیامت،اصطلاح حکمی آن عالم عقل)

با اختیار خویش قیامتش بر پا شده است چون قیامت یعنی رجوع از عالم ماده و طبیعت به سوی عوالم

ماوراء آن که حالا یا قیامت صغری است که ارتحال به عالم برزخ است یا قیامت کبری است که عالم عقل

است(البته طبق موازین حکمت همه هم به یک جا و یک نقطه نمی رسند)

حال بر می گردیم به سؤال جنابعالی:

در این سیر و سلوک روحانی و معنوی متناسب با هر منزلی که سالک به آن ورود می کند مشاهداتی هم دارد

که اگر از شرّ قوای واهمه و خیال مصون بماند صافی و مطابق با حقیقت خواهد بود و مثل آنچه آن جوان در مدینه

دید و یا شهوداتی که از بزرگان نقل می شود اتفاق می افتد.

خب آنچه که در فوق عرض شد به اختیار سالک است(قیامت انفسی) امّا ما یک رجوع عمومی و همگانی هم به سوی

مبدأ اعلی داریم که اختیاری نیست بلکه با مرگ اتفاق می افتد که مرگ را قیامت صغری و و بعث و حشر

در موعد حساب و کتاب را قیامت کبری شرعی و آفاقی می نامند.

حبیبه;935761 نوشت:
سالک ادامه می یابد حال اگر سالک الی الله تا مرتبه تجرد عقلی مسیر الی الله را با موفقیت پیمود و در

قوس صعود به منزل عقل رسید(اصطلاح قرانیش عالم قیامت،اصطلاح حکمی آن عالم عقل)

با اختیار خویش قیامتش بر پا شده است چون قیامت یعنی رجوع از عالم ماده و طبیعت به سوی عوالم

ماوراء آن که حالا یا قیامت صغری است که ارتحال به عالم برزخ است یا قیامت کبری است که عالم عقل

است(

سلام علیکم

یعنی اگر عارفی در دنیا به عالم عقل رسید و بعد از طی برزخ در همین دنیا قیامت کبری انفسی وی قیام کرد از لذایذ بهشت قیامتی خالدین فیها بهره میبرد و واقعا نفس وی در بهشت جنات تجری و ماورای آن است و از لذایذ آن بهره میبرد ؟؟؟ یا تا وقتی که در دنیاست فقط از مشاهدات آن بهره میبرد ؟؟؟

باسمه العلیم

سلام علیکم

Seyyed*;936098 نوشت:
سلام علیکم

یعنی اگر عارفی در دنیا به عالم عقل رسید و بعد از طی برزخ در همین دنیا قیامت کبری انفسی وی قیام کرد از لذایذ بهشت قیامتی خالدین فیها بهره میبرد و واقعا نفس وی در بهشت جنات تجری و ماورای آن است و از لذایذ آن بهره میبرد ؟؟؟ یا تا وقتی که در دنیاست فقط از مشاهدات آن بهره میبرد ؟؟؟

لذات بهشتی ظهورات علم و علم صالح است در واقع بهشت باطن بهشتیان است و در قیامت کبرای آفاقی باطن، ظاهر می شود.

سلوک سالکان در مراتب وجود است و وجود همه اش خیر همه اش جمال همه اش بهجت نور و سرور است امّا بسته به قابلیت سالک

و درجه و مرتبه ای که در آن قرار دارد لذات و نیز نوع شهوداتش نیز متفاوت می شود:

"وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ"توبه/72

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
آیا قیامت کبری برپا شده است؟

پاسخ:
قبل از پرداختن به پاسخ، توجه به مقدمات زیر لازم و ضروری است:
مقدمه 1: سیر صعودی انسان مستلزم گذر از ماده و رسیدن به عالم تجرد(تام و ناقص) است و در این راستا برچیده شدن عالم کنونی معنا پیدا می کند. البته بین برچیده شدن نظام این عالم با استمرار عالم ماده بطور مطلق تنافی وجود ندارد. چرا که فیض الهی مستمر است و بعد از پایان این عالم بازهم عوالم دیگری خلق خواهد شد.
مقدمه 2: از دو بُعدِ سیر زمانی ماده و حضور جمعی اشیاء نزد خداوند می توان در این زمینه بحث کرد که از هر نظر حکمی متفاوت حاصل می شود. بنابراین زمانی که حیثیتْ متفاوت شد، پاسخ هم تفاوت خواهد کرد.

با توجه به مقدمات مذکور و اینکه هر عالَمی احکام و قوانین خود را دارد، نمی توان با معیار دنیا و عالم ماده به سنجش عالم آخرت و یا حتی عالم مثال پرداخت. از طرف دیگر یکی از احکام عالم عقل فعلیت تام آنست بنابراین وقایع در آن عالم بالفعل موجودند. در حالی که عالم ماده درگیر حرکت و از قوه به فعلیت رسیدن بوده و زمانمند است.
با توجه به این دو مطلب، غایتِ فعلْ در آخرت، موجود بوده و همین غایتْ در دنیا متوقف بر حرکت و زمان است و از طرفی نمی توان با معیارهای این دنیایی مانند زمانْ به سراغ وقایع آخرتی رفت و آنها را سنجید، به همین دلیل مرحوم سبزواری می فرماید: قيامت كبرى «متى» و «اين» ندارد كه فناى كلّ است.(1) پس می توان فرض کرد که غایتی در یک عالم(عقل) فعلی باشد، اما در عالم دیگر(دنیا) بالقوه باشد. بنابراین اگر ما بخواهیم واقعیت موجود در آخرت را درک کنیم باید از چرخه حرکت و زمان بگذریم و از قوه به فعلیت برسیم. به همین دلیل درک غایت موجود در آخرت برای ما که در دنیا هستیم، متوقف بر پایان دنیا و وقوع علامات است.
بدین ترتیب، تحقق قیامت کبری برای بشر متوقف بر حضور تمام انسانهاست و این زمانی اتفاق می افتد که بساط این عالم همانطور که قرآن اشاره کرده است، برچیده شود: فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ، وَ خَسَفَ الْقَمَرُ، وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ(2)و یا إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ(3) "انكدرت" از ماده" انكدار" به معنى سقوط كردن و پراكنده شدن است، و از ريشه"كدورت" به معنى تيرگى و تاريكى است، و جمع ميان هر دو معنى در آيه مورد بحث امكان پذير است، چرا كه در آستانه قيامت ستارگان هم فروغ و روشنايى خود را از دست مى‏ دهند و هم پراكنده مى‏ شوند و سقوط مى‏ كنند و نظام جهان بالا درهم مى‏ ريزد، همانگونه كه در آيه 2 سوره انفطار آمده وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ؛ هنگامى كه ستارگان فرو ريزند و پراكنده شوند و همانگونه كه در آيه 8 سوره مرسلات آمده: فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ؛ و هنگامى كه ستارگان محو و تاريك شوند.(4)
بنابراین تحقق قیامت نسبت به انسانها متوقف بر خروج تمامی آنها از این دنیا و برچیده شدن نظام این عالم است اما همین قیامت به علم حضوری برای خداوند متعال هم اکنون حاضر است.

اما در مورد اینکه آیا علم پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بهشت و جهنم یا نشان دادن خداوند به ایشان به معنای تحقق فعلی آنست؟ باید گفت، بر مبنای فلاسفه صدرایی، زمانی که انسان به تجرد تام عقلی برسد(گاهی در دنیا و گاهی پس از مرگ) زمان برای او معنا نخواهد داشت و روحش می تواند در زمان سیر کند. بر این مبنا می توان معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دیدن بهشت و جهنم توسط ایشان را توجیه کرد.

نکته دیگری که شایان ذکر است، اینست که انسان دو نحوه سیر دارد که نباید آنها را خلط کرد؛ یک سیر شخصی و یک سیر عمومی. به همین اعتبار دو نحوه قیامت خواهد داشت: صغری و کبری که مرحوم خویی در این رابطه می فرماید: آیاتی مانند اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ، دلالت بر قیامت کبری می کنند. اما قیامت صغری زمانی محقق می شود که علاقه روح از بدن قطع شود، همانطور که در روایت وارد شده هر کس بمیرد، قیامتش برپا می شود. پس اگر از نیک بختان باشد، قبر او باغی از باغات بهشتی خواهد بود و اگر از اشقیاء باشد، قبرش حفره ای از حفره های جهنم خواهد بود.‏(5)
لذا روایاتی مانند من من مات فقد قامت‏ قيامته(6)‏، دلالت بر قیامت صغری و سیر انسان پس از مرگ و قطع علاقه روح از بدن است که البته برخی انسانها در همین دنیا و قبل از مرگ این قطع علاقه را تجربه کرده و روح آنها سیر را شروع می کند. بنابراین سیر کملین و بزرگان که در همین دنیا شروع و البته بعد از مرگ نیز ادامه خواهد داشت، با حشر اعظم و قیامت کبری که همگی جمع خواهند شد، منافاتی ندارد.


[/HR]1. سبزواری، اسرار الحكم، ص: 406.
2. قیامت: 7-9.
3. تکویر، 1و2.
4. مکارم، تفسير نمونه، ج‏26، ص: 172.
5. اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ... هذه هي القيامة الكبرى، و أما القيامة الصغرى فهي إذا انقطع علاقة الروح من الجسد كما قال: من مات فقد قامت‏ قيامته‏ ثمّ إن كان من السعداء فيكون قبره روضة من روض الجنة، و إن كان من الأشقياء فيكون القبر حفرة من حفر النيران. خوئی، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة؛ ج‏4 ؛ ص402.
6. مجلسی، مرآة العقول، ج8، ص301.

[/]
موضوع قفل شده است