جمع بندی تناقض در شیوه یادگیری مطالب جدید

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تناقض در شیوه یادگیری مطالب جدید

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

چندی پیش داشتم بر رویه روشهای یادگری علوم تحقیق میکردم ؛ به دو تا روش برخورد کردم که دقیقا 100 درصد با هم تناقض داشتند ؛ در صورت امکان میخواستم نظره کارشناس سایت در این باره رو بدونم .

1. یکی از روشهایی که برای یادگیری علوم جدید مثال میزنند ؛ تحریک هوش هیجانی هست ...

* آنچنانچه گویند ... مایکل جردن بزرگترین ستاره بسکتبال جهان در دبیرستان از تیم بسکتبال بیرون میندازنش.
* آنچنانچه گویند ... ادیسون رو به خاطره کودن بودن از مدرسه اخراج میکنند .

و همین رفتارها؛ انفجاری مهیب و هیجانی و پر انرژی رو در درون این اشخاص موجب میشه که میتونند به هدفهای دست نیافتنی دست پیدا کنند و همگان رو شوکه میکنند ( آن هم در مدت زمان بسیار کم )

2. یکی دیگر از روشهایی که برای یادگیری علوم مثال میزنند ؛ روشی هست که تیراندازها ؛ کمانگیرها به کار میبندند ...

گفته میشود که مربی یک تیر انداز کمان ؛ درابتدا سعی میکند که شاگرده خودش رو کالیبه کنه ... یعنی سعی میکنه در ابتدا ...

آرامش ...
نلرزیدن ...
ایستایی و تمرکز ...
درست ایستادن
درست نگاه کردن
درست کمان کشیدن
و ...

رو به شاگردش یاد بده و مثلا مجبورشون میکنه ساعتها فقط درست بایستند ... در نهایت اون چیزی که به شاگردش یاد میده این هستش که بهترین روش برای تیر اندازی این هست که مستقل از نتیجه به تیر اندازی فکر کنند ؛

انجام دهند ...
بررسی کنند ...
اصلاح کنند ...

و اگر شما هم چنین مسابقاتی رو دیده باشید ... یک کمانگیر همیشه بدنش کالیبره شده هست و اگر به سیبل بزنه ؛ نزنه ؛ به هیچ وجه هیجانی نمیشه ... به بیان دیگر عنوان میشه که برای یادگیری تنها باید

انجام داد
بررسی کرد
اصلاح کرد

و به هیچ عنوان اجازه اینکه هجانی بشی , خوشحال بشی ( بابته یک پرتاب خوب ) ؛ ناراحت بشی ( بابته یک پرتاب بد ) رو نداری ... تنها باید انجام بدی ؛ بررسی کنی ؛ اصلاح کنی و بدنت هم کالیبره باشه ... ( یعنی اوج بی هیجانی ) چون این عمل باعث میشه از حالت کالیبره بودن خارج بشن ... و تمرینهاشون بی اثر بشه ...

این دو مدل یادگیری دقیقا در برابر یکدیگر هستند ؛ در صورت امکان میخواستم تحلیلی در مورد چگونگی چنین مساله ای داشته باشیم . و اینکه به نظره شما کدوم یک از این دو مسیر بهتر و حرفه تر کار میکنه و اصولا آیا میشه این دو روش رو با هم ترکیب کرد یا نه ....

اگر دوستان هم تجربه ای در این ارتباط دارند خوشحال میشم که اون رو در میون بگذارند ....

متشکرم .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

مینوی خرد;933469 نوشت:
سلام ...

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز

مینوی خرد;933469 نوشت:
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

چندی پیش داشتم بر رویه روشهای یادگری علوم تحقیق میکردم ؛ به دو تا روش برخورد کردم که دقیقا 100 درصد با هم تناقض داشتند ؛ در صورت امکان میخواستم نظره کارشناس سایت در این باره رو بدونم .

1. یکی از روشهایی که برای یادگیری علوم جدید مثال میزنند ؛ تحریک هوش هیجانی هست ...

* آنچنانچه گویند ... مایکل جردن بزرگترین ستاره بسکتبال جهان در دبیرستان از تیم بسکتبال بیرون میندازنش.
* آنچنانچه گویند ... ادیسون رو به خاطره کودن بودن از مدرسه اخراج میکنند .

و همین رفتارها؛ انفجاری مهیب و هیجانی و پر انرژی رو در درون این اشخاص موجب میشه که میتونند به هدفهای دست نیافتنی دست پیدا کنند و همگان رو شوکه میکنند ( آن هم در مدت زمان بسیار کم )

2. یکی دیگر از روشهایی که برای یادگیری علوم مثال میزنند ؛ روشی هست که تیراندازها ؛ کمانگیرها به کار میبندند ...

گفته میشود که مربی یک تیر انداز کمان ؛ درابتدا سعی میکند که شاگرده خودش رو کالیبه کنه ... یعنی سعی میکنه در ابتدا ...

آرامش ...
نلرزیدن ...
ایستایی و تمرکز ...
درست ایستادن
درست نگاه کردن
درست کمان کشیدن
و ...

رو به شاگردش یاد بده و مثلا مجبورشون میکنه ساعتها فقط درست بایستند ... در نهایت اون چیزی که به شاگردش یاد میده این هستش که بهترین روش برای تیر اندازی این هست که مستقل از نتیجه به تیر اندازی فکر کنند ؛

انجام دهند ...
بررسی کنند ...
اصلاح کنند ...

و اگر شما هم چنین مسابقاتی رو دیده باشید ... یک کمانگیر همیشه بدنش کالیبره شده هست و اگر به سیبل بزنه ؛ نزنه ؛ به هیچ وجه هیجانی نمیشه ... به بیان دیگر عنوان میشه که برای یادگیری تنها باید

انجام داد
بررسی کرد
اصلاح کرد

و به هیچ عنوان اجازه اینکه هجانی بشی , خوشحال بشی ( بابته یک پرتاب خوب ) ؛ ناراحت بشی ( بابته یک پرتاب بد ) رو نداری ... تنها باید انجام بدی ؛ بررسی کنی ؛ اصلاح کنی و بدنت هم کالیبره باشه ... ( یعنی اوج بی هیجانی ) چون این عمل باعث میشه از حالت کالیبره بودن خارج بشن ... و تمرینهاشون بی اثر بشه ...

این دو مدل یادگیری دقیقا در برابر یکدیگر هستند ؛ در صورت امکان میخواستم تحلیلی در مورد چگونگی چنین مساله ای داشته باشیم . و اینکه به نظره شما کدوم یک از این دو مسیر بهتر و حرفه تر کار میکنه و اصولا آیا میشه این دو روش رو با هم ترکیب کرد یا نه ....

اگر دوستان هم تجربه ای در این ارتباط دارند خوشحال میشم که اون رو در میون بگذارند ....

متشکرم .

بین راهکارهای افزایش انگیزه و روشهای رسیدن به موفقیت در هر رشته تفاوت وجود دارد

اتفاقی که برای امسال ادیسون گفته می شود راه رسیدن و موفقیت نبوده است بلکه تنها راهکار تحریک انگیزه بوده است لذا آنها به خود آمده اند و تلاش و پشتکار خود را بیشتر کرده اند و البته سعی نموده اند راه درست را یافته و از آن مسیر به موفقیت برسند.
اما مطلبی که در مورد تیراندازها و کمانگیرها اشاره نموده اید راه و روش موفقیت در این رشته است.

لذا این دو با هم جمع میشوند شما تصور نمایید کمانگیری بخواهد کمان انداز ماهری شود ولی انگیزه لازم را نداشته باشد آیا هرچه مربی او بگوید و یاد دهد فایده ای دارد.

همچنین اگر شخصی از طریق همین به اصطلاح تحریک انگیزه نظیر ادیسون تحریک شده و بخواهد تیرانداز ماهری شود آیا به نظرتون می تواند از غیر راهکار متداول تیراندازها جهت تمرکز بیشتر و...مهارت لازم را کسب نماید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

مینوی خرد;933469 نوشت:
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

سلام به همچنین
در اینگونه موارد بهترین روش انجام آزمایشات دو سو کور هستش
که در مورد ادیسون و آنها قطعا نمیشه انجام داد
یعنی شما نمیتونین تضمین کنید اگر ادیسون بجای اینگونه تحقیر تشویق میشد چه وضعی داشت
ممکن بود ادیسون برتری باشد (مثلا آنقد بلا سر تسلا نیاورد) یا ادیسون بدتری شود
پس بهتره بریم سر دومی
خب رو این میشه آزمایشات دو سو کور انجام داد
سیستم پاداش بنظر من و طبق مقالاتی که دیدم بهترین بازخورد رو داده
البته عوامل ژنتیکی اپی ژنتیکی و... را کنار بذاریم
مثلا در کتاب فیزولوژی پزشکی گایتون هال بخش سیستم پاداش و جزا میبینیم که
موش ها اهرم فشار را بر غذای آماده ترجیح میدهند
یعنی هیجانی شدن و بعد دریافت غذا
تا دریافت ساده غذا
مغز انسان هم اینگونه درست شده
یکی از استاد های عزیزم در این زمینه فرمایشات ارزنده ای داشتند عینا نقل قول میکنم

خلاصه اینکه رها سازی دوپامین و خرسندی ناشی از آن بدنبال استحصال لذت نیست !
دوپامین مدیاتور " امید به دستیابی " است .

شما از برنده شدن ، یا موفقیت به طوفان دوپامینی در مغز نمیرسید . شما با امید به موفقیت است که لذت میبرید .

پژوهش های بسیار بسیار گسترده و رنگارنگی هم روی انسان و حیوانات انجام شده و نشان داده شده دوپامین موتور انگیزشی را فعال میکند برای موفقیت .

اگر یک حیوان یا انسان را شرطی کنید و آموزش دهید که با روشن شدن یک چراغ ، پنج بار یک اهرم را فشار دهد و جایزه بگیرد ، با هر بار روشن شدن چراغ و امید به دریافت جایزه ، دوپامین سبب انگیزش برای فشار دادن اهرم میشود .
جالب اینجاست که اوج ترشح دوپامین وقتی صورت میگیرد که جایزه بصورت رندم (50-50) داده بشود یا نشود !
یعنی جکپات دوپامین با عدم قطعیت به فوران در ما آید .
حالا اگر شما در همان پستاندار مورد آزمایش ، دوپامین را بلاک کنید ، حیوان روشن شدن چراغ را میبیند ولی انگیزه اش را برای فشردن اهرم از دست میدهد !
همان رخدادی که در بسیاری سلبریتی ها و انسانهای موفق باعث افسردگی و از دست دادن انگیزه میشود .
در آغوش کشیدن موفقیت ، باعث فوران دوپامین نمیشود .... دوپامین وقتی ترشح میشود که شما امید و آرزویی دارید .
حالا معلوم میشود که چرا بسیاری از هنرمندان و آدمهای موفق ، در اوج درخشش معتاد به کوکائین یا مورفین میشوند !
فی الواقع این داروها با ترشح سرسام آور دوپامین ، امید را به زندگی ستارگان باز میگردانند و موفقیت های بزرگتر را برای کسی که دیگر هیچ آرزویی ندارد رقم میزنند .
قبلا عرض شد که قمارخانه ها هم از همین مکانیسم استفاده میکنند . شما میدانید که قمار باز به هر رو در مجموع بازنده است . ولی آنچه طی قمار برای شما لذتبخش است ، عدم قطعیت در برنده شدن و امید به پیروزی است که با فوران دوپامین شما را درست مثل کسی که مورفین یا کوکائین زده سرخوش میکند .
البته مهندسی کار هم جوری انجام میشود که ذهن شما فکر کند احتمال بردتان 50-50 است .
چرا ما میتوانیم بطور موقت از خواسته های خود چشم پوشی کنیم تا به اهداف بزرگتر برسیم ؟
برای اینکه اوج ترشح دوپامین با امید و عدم قطعیت پیروزی رقم میخورد .
جالبتر اینکه طی یک آزمایش بالینی بنام آزمایش مارچملو نشان داده شد ، توانایی کودکان 4-3 ساله برای صبر کردن و نخوردن یک شیرینی به امید دریافت یک شیرینی دیگر ، رابطه معنی داری با میزان موفقیت آنها در بزرگسالی دارد .
یعنی از همان 4-3 سالگی تقریبا تکلیف مشخص است که یک کودک میشود دزد و معتاد یا میشود وکیل و تاجر و دکتر و مهندس !

کاش اینگونه نبود ولی تلخی موضوع ، واقعیت را تغییر نمیدهد !

زندگی مقصدی ندارد و شادکامی در رسیدن نیست . شادکامی در پیمودن است ...
البته باید اینو گفت که بالا نگه داشتن حس هیجان مثبت و پاداش کار ساده ای نیست
باز هم مثال استاد عزیزم
[SPOILER]و اما ...
شما و تعدادی زن یا مرد داوطلب را زیر دستگاه اسکنر مغزی میگذاریم و تصاویری افراد جذابی از جنس مخالف را به آنها نمایش میدهیم ...

توقع دارید با دیدن تصویری با جذابیت جنسی در مغز دوپامین ترشح شود ؟
خب ... اینطور نیست !
ترشح دوپامین وقتی شروع میشود که سوژه در چشمهای شما نگاه کرده باشد ... یعنی تماس چشمی است که موضوع را وارد جکپات دوپامینی میکند .

حالا تم آزمایش را عوض میکنیم و تصاویر مردان یا زنانی ( جنس مخالف ) را نمایش میدهیم که زشت رو و غیر جذاب هستند و در چشمهای شما نگاه میکنند .
ترشح دوپامین ؟
خیر !
خنده دار اینکه ، دوپامین وقتی ترشح میشود که شما بجای نگاه کردن به فرد زشت رو ، صورتتان را میچرخانید و به سمت دیگری نگاه میکنید !
به زبان ساده فرمان های زیستی و نورولوژیک و نهایتا رفتار مبتنی بر عملکرد غیر ارادی مغز شماست ...
نگاه کردن به خوشگل ها و خوشتیپ ها ، و چشم در چشم دوختن لذتبخش است و فرار کردن از دست زشت رو ها و غیر جذاب ها هم همچنین !

آزمایش بعد :
شما را که چند هفته است شدیدا عاشق شده اید ، زیر اسکنر میگذاریم و تعدادی چهره مختلف به شما نشان میدهیم و لا بلای این تصاویر ، عکس معشوق . معبودتان را هم میگذاریم .
به محض رسیدن به عکس معشوق ، بمب دوپامینی در مغز شما منفجر میشود ...
حالا بعد از گذشت 5 سال از شما دعوت میکنیم در یک آزمایش دیگر شرکت کنید . باز هم در میان تصاویر ، عکس همان معشوق قبلی - که الان دیگر 5 سال است همسر شماست - را نشان میدهیم .

دوپامین ؟
با نهایت تاثر و تاسف ....
خیر !
متاسفانه حتی در مورد شیرین ترین روابط که 5 سال دوام یافته ، حالا دیگر هسته های دوپامینرژیک روشن نمیشوند .
بجای آن هسته دیگری بنام " انتریور سینگویت " روشن میشود که مرتبط است با حس آرامش و ایمنی و یک چیز دیگر بنام کامپشن که نمیدانم به فارسی چه ترجمه میشود .

ظاهرا مهمترین افعال و احساسات ما هم چیزی بجز نتایج رخداد های عصب شناختی غیر ارادی نیستند .[/SPOILER]
و
[SPOILER]لذت و درد
بطور ساده باید گفت فرایندها و رخدادهایی که در جهت بقاء موجود باشد با سیگنال لذت درک میشود و لذا جانور به واسطه ترشخ دوپامین ، اشتیاق برای استحصال دوباره آن لذت دارد .
سیگنال درد هم معمولا در جهت منافع ماشین کالبد نیست و لذا جانور از آن دوری میکند .
با تکرار یک سیگنال و دادن پاداش دلخواه یا جزای تنبیهی ، مغز جاندار به حداکثر میل به تجربه دوباره آن لذت یا حداکثر تلاش برای دوری از درد میرسد ( اوج اثر در پاداش 50% ) و به مرور مدارهای آن موضوع در مغز به حالت سکلیک پایدار میشوند .
به این میگویند شرطی سازی ![/SPOILER]
در مورد یادگیری در حاشیه متنی را عرض کنم
فعلا بهترین سیستم آموزشی را گویا فنلاند دارد
با کمترین تایم آموزشی بالاترین راندمان را دارد به خوبی میتوان از آن ایده برداری کرد و برای آینده سازان خود به کار گرفت
خودم هم طی نامه هایی این موارد مثبت را چه به آموزش و پرورش محل و چه ستاد رهبری و هر جا دستم رسید نامه و ایمیل زد و تاکسونومی و روش های اصولی آموزش نوین را یاد آور شدم
که نسل ما هدر رفت حداقل این بچه های سری جدید از یک سیستم آموزشی درست بهره مند گردند
که گویا غارت گری و... برای آنها بسیار ارزشمند تر از برسی این نامه هاست که اگر آن متن هارا برای اردک های دهات مادربزرگم میفرستادم
اکنون شاهد تغییر رویکرد آموزشی نسبت به جوجه اردک هایش بودم

hessam78;935728 نوشت:
سلام به همچنین
در اینگونه موارد بهترین روش انجام آزمایشات دو سو کور هستش
که در مورد ادیسون و آنها قطعا نمیشه انجام داد

سلام آقا حسام ...
جزو معود کسانی هستید که وقتی باهاشون صحبت میکنم از عمق وجودم لذت میبرم ...
و آواتارتون که از هر لحاظ شیفته ایشون هستم ؛

سن و سالتون از من کمتر هستش ... من زمانی که سن شما بودم الگوی موفقیتم با الگوهای موفقیت شما تفاوت بسیار زیادی داشت ....

اگر برمگیشتم و هم سن و سال شما میبودم دقیقا چنین کسانی رو الگوری رفتاری خودم انتخاب میکردم ... همکنون الگوی من افرادی مانند میزاخانی ها ؛ استیو جابزها ؛ بیل گیتس ها ؛ هلاکوئی ها و ... هستند و واقعا از عمق وجودم حسرت میخورم که چرا اینقدر دیر به اینجا رسیدم .
از اینکه کسی مانند شما رو میبینم که با این سن و سالتون به چنین جای ایدیولوژیکی رسیدین ... هم خوشحالم و هم بهتون قبطه میخورم و تنها امیدوارم که هیجان زنده نباشین ؛ خود برتر بین نباشین ؛ که موجب میشه در همین نقطه باقی بمونین آنچنانچه من اینچنین بودم ...

متنتون خیلی خیلی برام جذاب و ارزشمند بود ؛ با اینکه قبلا جسته و گریخته مطالبی اینچنین رو باهاش آشنائیت پیدا کرده بودم با این حال شنیدنشون از زبان شما بسیار برام دلنشین و جذاب بود ...

بابته متنتون و وقتی که گذاشتین تشکر میکنم ...

جمع بندی:

سوال:

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

چندی پیش داشتم بر رویه روشهای یادگری علوم تحقیق میکردم ؛ به دو تا روش برخورد کردم که دقیقا 100 درصد با هم تناقض داشتند ؛ در صورت امکان میخواستم نظره کارشناس سایت در این باره رو بدونم .

1. یکی از روشهایی که برای یادگیری علوم جدید مثال میزنند ؛ تحریک هوش هیجانی هست ...

* آنچنانچه گویند ... مایکل جردن بزرگترین ستاره بسکتبال جهان در دبیرستان از تیم بسکتبال بیرون میندازنش.
* آنچنانچه گویند ... ادیسون رو به خاطره کودن بودن از مدرسه اخراج میکنند .

و همین رفتارها؛ انفجاری مهیب و هیجانی و پر انرژی رو در درون این اشخاص موجب میشه که میتونند به هدفهای دست نیافتنی دست پیدا کنند و همگان رو شوکه میکنند ( آن هم در مدت زمان بسیار کم )

2. یکی دیگر از روشهایی که برای یادگیری علوم مثال میزنند ؛ روشی هست که تیراندازها ؛ کمانگیرها به کار میبندند ...

گفته میشود که مربی یک تیر انداز کمان ؛ درابتدا سعی میکند که شاگرده خودش رو کالیبه کنه ... یعنی سعی میکنه در ابتدا ...

آرامش ...
نلرزیدن ...
ایستایی و تمرکز ...
درست ایستادن
درست نگاه کردن
درست کمان کشیدن
و ...

رو به شاگردش یاد بده و مثلا مجبورشون میکنه ساعتها فقط درست بایستند ... در نهایت اون چیزی که به شاگردش یاد میده این هستش که بهترین روش برای تیر اندازی این هست که مستقل از نتیجه به تیر اندازی فکر کنند ؛

انجام دهند ...
بررسی کنند ...
اصلاح کنند ...

و اگر شما هم چنین مسابقاتی رو دیده باشید ... یک کمانگیر همیشه بدنش کالیبره شده هست و اگر به سیبل بزنه ؛ نزنه ؛ به هیچ وجه هیجانی نمیشه ... به بیان دیگر عنوان میشه که برای یادگیری تنها باید

انجام داد
بررسی کرد
اصلاح کرد

و به هیچ عنوان اجازه اینکه هجانی بشی , خوشحال بشی ( بابته یک پرتاب خوب ) ؛ ناراحت بشی ( بابته یک پرتاب بد ) رو نداری ... تنها باید انجام بدی ؛ بررسی کنی ؛ اصلاح کنی و بدنت هم کالیبره باشه ... ( یعنی اوج بی هیجانی ) چون این عمل باعث میشه از حالت کالیبره بودن خارج بشن ... و تمرینهاشون بی اثر بشه ...

این دو مدل یادگیری دقیقا در برابر یکدیگر هستند ؛ در صورت امکان میخواستم تحلیلی در مورد چگونگی چنین مساله ای داشته باشیم . و اینکه به نظره شما کدوم یک از این دو مسیر بهتر و حرفه تر کار میکنه و اصولا آیا میشه این دو روش رو با هم ترکیب کرد یا نه ....

اگر دوستان هم تجربه ای در این ارتباط دارند خوشحال میشم که اون رو در میون بگذارند ....

متشکرم .

پاسخ:

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز

بین راهکارهای افزایش انگیزه و روشهای رسیدن به موفقیت در هر رشته تفاوت وجود دارد

اتفاقی که برای امسال ادیسون گفته می شود راه رسیدن و موفقیت نبوده است بلکه تنها راهکار تحریک انگیزه بوده است لذا آنها به خود آمده اند و تلاش و پشتکار خود را بیشتر کرده اند و البته سعی نموده اند راه درست را یافته و از آن مسیر به موفقیت برسند.
اما مطلبی که در مورد تیراندازها و کمانگیرها اشاره نموده اید راه و روش موفقیت در این رشته است.

لذا این دو با هم جمع میشوند شما تصور نمایید کمانگیری بخواهد کمان انداز ماهری شود ولی انگیزه لازم را نداشته باشد آیا هرچه مربی او بگوید و یاد دهد فایده ای دارد.

همچنین اگر شخصی از طریق همین به اصطلاح تحریک انگیزه نظیر ادیسون تحریک شده و بخواهد تیرانداز ماهری شود آیا به نظرتون می تواند از غیر راهکار متداول تیراندازها جهت تمرکز بیشتر و...مهارت لازم را کسب نماید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

[=arial black]1.سايت انجمن گفتگوي ديني، انجمن مشاوره، كارشناس: راهنما: تاريخ: 21/ 7/ 1396

موضوع قفل شده است