جمع بندی چگونه به نحو شایسته ای به یاد خدا باشیم؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه به نحو شایسته ای به یاد خدا باشیم؟

سلام

ما انسان ها آگاهانه یا غریزی عادت داریم اسم هر چیزی را که می شنویم از آن تصویری یا احساسی در ذهن خود به وجود بیاوریم.
مثلا با شنیدم نام جهنم به یاد اتشی عظیم و سوزان میفتیم با شنیدم کلمه بهشت جای نورانی و باغی سرسبز در ذهنمان تداعی می شود.و با شنیدن نا پیامبر فردی که چهره ای نورانی با عبایی سفید و با شنیدن نام جبرییل انسانی لطیف نورانی که بال دارد(که البته تصور عامه است)

حال اگر نام خدا را شنیدیم باید به یاد چه بیفتیم و به چه چیزی فکر کنیم؟ چه چیزی در ذهن یا فکر ما نقش می بندد؟
و همچنین اگر کسی با شنیدن نام خدا بیاد چیزی مثلا آسمان بیفتد گناه کرده؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و ادب
قبل از بیان پاسخ، توجه به چند نکته از باب مقدمه ضروری است:
الف) خداوند همانطور که در قرآن به آن اشاره کرده است؛ شبیه هیچ چیزی نیست و مثلی ندارد: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ (1) اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خداست كه بدون توجه به آن به هيچ يك از اوصاف پروردگار نمى‏ توان پى‏ برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق «معرفة اللّه» قرار دارد همان پرتگاه «تشبيه» است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند اين امر سبب مى‏ شود كه به درّه شرك سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بى‏ پايان و نامحدود از هر نظر و هرچه غير اوست، محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط «تنزيه» و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است.(2)

ب) انسان به میزان ظرفیت و سعه وجودی خود، می تواند به اشیاء علم پیدا کند و از آنجایی که محدود است، نمی تواند به نامحدود اشراف داشته باشد. به همین دلیل امیر المومنین(عليه السلام) می فرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود؛ عقل‌ها را بر مرزبندي صفت خود آگاه ننموده، ولي از مقدار لازم معرفتش نيز محروم نساخته است.(3) بنابر این روایت، دو سطح از فهم در مورد خداوند متصور است؛ يكي حداقلي است كه اين ميزان لازم و واجب است براي انسان تا بتواند او را مخاطب قرار داده و عبادت كند و ديگري شناخت حداكثري كه نيازمند اشراف و تسلط شناسنده است. چنين شناختي با توجه به محدوديت انسان و نامحدود بودن متعلقِ علم؛ يعني خدا، غير ممكن است.

ج) شناخت انسان گاهی حصولی و از طریق واسطه است و گاهی نیز شهودی و بدون واسطه می باشد. شناخت حصولی ضعیف تر از حضوری بوده و از حیث رتبه متاخر از آنست. هر دو نوع شناخت در مورد خداوند قابل تصور است.

با توجه به مقدمات گذشته روشن می شود که انسان می تواند شناختی از خداوند داشته باشد و این شناخت گاهی حصولی و از طریق تصورات اوست و در برخی موارد نیز ممکن است حضوری بوده و واسطه ای در بین نباشد. اما در هر دو صورت این شناخت در حد شناسنده خواهد بود نه مطابق مورد شناسایی! به همین دلیل از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که حضرت فرمود: كل ما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم‏؛ هرچقدر با اوهام خود در مورد خداوند دقت کنید و معنایی مشخص کنید، مخلوق و ساخته ای مانند شماست که به خود شما برمی گردد.(4) و از طرفی با توجه به مقدمه اول نباید تصورات ما از خداوند شبیه چیزی مانند آسمان و ... باشد بلکه نهایتا باید توسط مفاهیمی صورت گیرد که خالی از هرگونه قید و محدودیتی باشند، مثلا مفهوم علم اما بدون حد و نهایت و همچنین باقی مفاهیم. بالاتر از این مرتبه ادراک و شناخت اسماء و صفات الهی از طریق شهود است. این مرتبه با تهجد و ریاضت بدست آمده و از نظر کیفی قابل قیاس با شناخت حصولی نیست، به عبارت دیگر وجدان همان مفاهیم است اما بدون واسطه تعریف، تصور و ...

بنابراین با شنیدن نام خداوند تمام کمالات وجودی بی حد و نهایت در ذهن تداعی می شود(هرچند بی نهایت قابل تصور نیست) و چنین تصوری مسلما مخلوق است و تطابقی با خداوند ندارد. همچنین در مرتبه بالاتر انسان از طریق شهود اسماء و صفات الهی(نه خودِ خداوند یا اوصافِ ذاتی او) می تواند شناختی برتر داشته باشد، اما همین شناخت برتر هم در حد شناسنده و مغایر با حضرت حق است.


[/HR]1. شورى: 11.
2.
مکارم، تفسير نمونه، ج‏20، ص: 368.
3. نهج البلاغة، ص88.
4. فیض کاشانی، الوافي؛ ج‏1؛ ص408.

[/]

با سلام

اگر ما خداوند را به شکل موجودي تصور کنيم،تصور و تصوير خداوند محال خواهد بود، چون خداوند داراي صورتي قابل تصوير نيست. هرآنچه از خداوند تصويري در ذهن مان ايجاد کنيم، ساخته و پرداخته ذهن ما خواهد بود، وخداوندي که خالق هستي است، نمي تواند مخلوق ذهن بشر باشد.
لذا درمعارف دين اسلام تصور خدا ا محال دانسته شده، چرا که ذات خداوند خيلي برتر از آن است که به تصور و عقل درآيد.حضرت علي (ع) در خطبه اول نهج البلاغة مي فرمايند«لا يدرکه بعد الهمم و لا يناله غوص الفطن،الذي ليس لصفته حد محدود و لا نعت موجود و لا وقت معدود و لا اجل ممدود»
يعني(خدايي که انديشه هاي با عظمت و افکار بلند به قله عظمتش دست نيابند، و افراد ژرف نگر به عمق ذاتش پي نبرند، خدايي که نشانه‏هايش محدود نيست، نه کلام گنجايش تعريف او را دارد و نه وقت) بنابراين تصور ذات کبريايي باري تعالي؛ نه تنها به ذهن و تصور ما انسانها نمي‏آيد، بلکه قابل تصور براي انبياء و اولياء خدا نيز نمي‏باشد.
قرآن کريم نيز با صراحت مي فرمايد:«لَيسَ کَمِثْلِهِ شَي‏ءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ»
يعني(هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست)
بنابراين تصور خداوند امکان پذير نيست. و هر گونه تصور در اين زمينه، انسان را يا دچار انواع«تشبيه»کرده و يا به «تجسيم»خداوند گرفتار مي کند که منجر به شرک در اعتقاد و عقيده خواهد شد.
منع تفکر در ذات خدا
دربعضي روايات فکر کردن در مورد ذات خدا منع شده؛ پيامبر(ص) فرموند« درباره ذات خدا فکر نکنيد(که به جائي نمي رسيد،( بلکه از اين راه ممکن است شيطان سوء استفاده کرده وشما را منحرف سازد) اما درباره ي نعمتها وآثار عظمت او فکر کنيد( تاهر ساعت برمعرفت وايمان شما افزوده شود)»معناي اين روايت اين نيست که وارد بحث خدا شناسي نشويد،بلکه بحث درباره خدا و وجود او وصفات آثار او تا حد زيادي لازم است ،اما کسي انتظار نداشته باشدکه به کنه ذات خداوند مي تواند پي ببرد.
در بحث شناخت انسان ازجهت افکار، بايد بدانيم، افکاري که بر قلب انسان عارض مي شود خاطر ناميده مي شود، حال اگر اين افکار طوري باشند که آدمي را به سوي شرّ دعوت نمايند بدان وسوسه مي‏گويند، و اگر افکاري پسنديده باشند و آدمي را به خير و صلاح دعوت نمايند بدان الهام مي‏گويند.

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
با توجه به اینکه انسان از مفاهیمْ در ذهن خود تصویری دارد، زمانی که نام خدا را می شنود، چه چیزی باید در ذهن او نقش ببندد؟

پاسخ:
قبل از بیان پاسخ، توجه به چند نکته از باب مقدمه ضروری است:
الف) خداوند همانطور که در قرآن به آن اشاره کرده است؛ شبیه هیچ چیزی نیست و مثلی ندارد: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ (1) اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خداست كه بدون توجه به آن، به هيچ يك از اوصاف پروردگار نمى‏ توان پى‏ برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق «معرفة اللّه» قرار دارد همان پرتگاه «تشبيه» است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند. اين امر سبب مى‏ شود كه به درّه شرك سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بى‏ پايان و نامحدود از هر نظر و هرچه غير اوست، محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط «تنزيه» و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است.(2)

ب) انسان به میزان ظرفیت و سعه وجودی خود، می تواند به اشیاء علم پیدا کند و از آنجایی که بشر محدود است، نمی تواند به نامحدود اشراف داشته باشد. به همین دلیل امیر المومنین(عليه السلام) می فرماید: لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِهِ‏ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود؛ عقل‌ها را بر مرزبندي صفت خود آگاه ننموده، ولي از مقدار لازم معرفتش نيز محروم نساخته است.(3) بنابر این روایت، دو سطح از فهم در مورد خداوند متصور است؛ يكي حداقلي است كه اين ميزان لازم و واجب است براي انسان تا بتواند او را مخاطب قرار داده و عبادت كند و ديگري شناخت حداكثري كه نيازمند اشراف و تسلط شناسنده است. چنين شناختي با توجه به محدوديت انسان و نامحدود بودن متعلقِ علم؛ يعني خدا، غير ممكن است.

ج) شناخت انسان گاهی حصولی و از طریق واسطه است و گاهی نیز شهودی و بدون واسطه می باشد. شناخت حصولی ضعیف تر از حضوری بوده و از حیث رتبه متاخر از آنست. هر دو نوع شناخت در مورد خداوند قابل تصور است.

با توجه به مقدمات گذشته روشن می شود که انسان می تواند شناختی از خداوند داشته باشد و این شناخت گاهی حصولی و از طریق تصورات اوست و در برخی موارد نیز ممکن است حضوری بوده و واسطه ای در بین نباشد. اما در هر دو صورت، این شناخت در حد شناسنده خواهد بود نه مطابق با موردِ شناسایی(خداوند)! به همین دلیل از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که حضرت فرمود: كل ما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم‏؛ هرچقدر با اوهام خود در مورد خداوند دقت کنید و معنایی مشخص کنید، مخلوق و ساخته ای مانند شماست که به خود شما برمی گردد.(4) و از طرفی با توجه به مقدمه اول نباید تصورات ما از خداوند شبیه چیزی مانند آسمان و ... باشد بلکه نهایتا باید توسط مفاهیمی صورت گیرد که خالی از هرگونه قید و محدودیتی باشند، مثلا مفهوم علم اما بدون حد و نهایت و همچنین باقی مفاهیم. بالاتر از این مرتبه ادراک و شناخت اسماء و صفات الهی از طریق شهود است. این مرتبه با تهجد و ریاضت بدست آمده و از نظر کیفی قابل قیاس با شناخت حصولی نیست، به عبارت دیگر وجدانِ و حضور همان اسماء و صفات است اما بدون واسطه مفهوم، تعریف، تصور و ...

بنابراین با شنیدن نام خداوند تمام کمالات وجودی بی حد و نهایت در ذهن تداعی می شود(هرچند بی نهایت قابل تصور نیست) و چنین تصوری مسلما مخلوق است و تطابقی با خداوند ندارد. همچنین در مرتبه بالاتر انسان از طریق شهود اسماء و صفات الهی(نه خودِ خداوند یا اوصافِ ذاتی او) می تواند شناختی برتر داشته باشد، اما همین شناخت برتر هم در حد شناسنده و مغایر با حضرت حق است.


[/HR]1. شورى: 11.
2.
مکارم، تفسير نمونه، ج‏20، ص: 368.
3. نهج البلاغة، ص88.
4. فیض کاشانی، الوافي؛ ج‏1؛ ص408.
موضوع قفل شده است