جمع بندی سرگردانی، استجابت دعاهای ازدواج یا یک تصادف محض

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرگردانی، استجابت دعاهای ازدواج یا یک تصادف محض

با سلام،
اگر وقت داشتید نوشته قبلی بنده رو بخوانید و بعد ادامه متن را
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59200

دختری که در اولین خواستگاری که رفته بودم، به بنده نه گفته بود، خواهر خانم دوست من است. روز پنجشنبه دوستم زنگ زد گفت وقت داری با هم صحبت کنیم؟ گفتم هر وقت خواستی بیا. شاید نزدیک نه ماه بود که همدیگر را ندیده بودیم. با خودم گفتم چه کاری دارد؟ متاسفانه هر وقت این دوستم را می‌بینم یا با او صحبت می‌کنم یاد آن دختر خانم می‌افتم. گفتم شاید از آن دختر پیغامی دارد. بعد با خودم گفتم اینها توهمات است، چو در این نزدیک سه سال با هم هر وقت بوده‌ایم اصلا راجع به آن صحبت نکرده‌ بودیم. گفتم لابد نذری می‌خواهد بیاورد یا شاید می‌خواهد سفر زیارتی برود و برای خداحافظی می‌آید یا برای کارش راهنمایی می‌خواهد. آن فکر از سرم بیرون رفت. چون مشاور قبلا به من گفته بود که کمی علائم وسواس فکری دارم، گفتم این فکر ناشی از وسواس است.
عصر آمد و پس از احوال پرسی با کمی مکث گفت برای ازدواج کاری کردی؟ گفتم نه. دوباره مکث کرد و بعد گفت می‌خواهی خواهر خانمم را دوباره اقدام کنی؟ واقعیتش هم جا خوردم هم جا نخوردم. چون یک احساسی در من می‌گفت نکند چنین باشد. گفت می‌تواند موضوع را با خانمش دوباره مطرح کند تا من و آن دختر خانم چند جلسه با هم صحبت کنیم (مطمئن صحبت می‌کرد). از خانواده خانمش خیلی تعریف می‌کرد و گفت اگر می‌خواهی باید تلاش کنی. فقط و فقط برای همین موضوع آمده بود با من صحبت کند. با هم نیم‌ساعت صحبت کردیم و چیزهایی که یادم می‌آمد گفتم. در نهایت گفتم بگذار این مساله را با خودم کمی حلاجی کنم بعد.
از آن روز با خودم همش می‌گویم دوستم چرا و به چه قصدی این موضوع را با من مطرح کرد؟ چه اتفاقی افتاده است؟ با خودم گفتم دوستم (مانند خانواده‌ام) از حالات درونی من و احساساتم نسبت به آن دختر و از سرگذشتم که اصلا خبر ندارد و نداشت. بعد به خودم می‌گویم من خیلی وقت است که فراموش کرده‌ام و پرونده آن را بسته‌ام. سر سفره افطار و در شب‌های قدر برای ازدواج دعا کردم اما حتی یک بار هم برای این مورد دعا نکرده بودم. گفتم نکند دوباره اقدام کنم باز جواب منفی بگیرم دوباره حالم بد شود. اما می‌گویم نکند این استجابت دعاست و من قدر این فرصت را ندانم. بعد می‌گویم دوستم از سر خیرخواهی می‌خواسته لابد قدمی بردارد اما چرا بعد از چند ماه و بدون مقدمه آمد و این موضوع را مطرح کرد. اما وقتی در ذهنم آن زمان خواستگاری و صحبت‌هایم را با آن دختر خانم مرور می‌کنم یاد می‌آید ایشان چقدر بی‌میل بودند و به من گفته بودند دیگر پیگیری نکنم. یا دوبار استخاره کردم برای خواستگاری مجدد ولی هر دو بار بد آمد. نمی‌توانم تصمیم بگیرم. نمی‌دانم منظور را رساندم یا نه.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

با سلام و عرض تبریک عید فطر و قبولی طاعات و عبادات

امیدوارم که این بار به خواسته دلتان برسید و در کنار هم با خوشبختی زندگی کنید.برداشت بنده از این اتفاقی که افتاده این است که این بار دختر خانوم رضایت دارد.چرا که از آن ماجرا 3 سال گذشته و در این مدت تغییراتی در زندگی او ایجاد شده که شرایط ازدواج با شما برایش فراهم شده.بعید می دانم دوست شما بدون هماهنگی با ایشان با شما این مطلب را در میان گذاشته باشد.این شانس را از دست ندهید.
فقط به این نکته توجه کنید که ملاکهای ازدواج را در نظر بگیرید و بعد از گفتگو و مشاوره ازدواج،موافقت خود را اعلام کنید.
موفق باشید.

hamdask;932191 نوشت:
بعد می‌گویم دوستم از سر خیرخواهی می‌خواسته لابد قدمی بردارد

سلام
به نظرم امکان ندارد که اینگونه که می فرمایید باشد.
این اتفاق به خواست خود دخترخانم بوده.
البته دوست شما یه کم ناشی گری کرده ولی شما اگر خواستگاری رفتید به روی دختره نیارید که خواست خودش بوده!

[="Teal"]سلام
به نطر من هم صددرصد خانم پشیمون شدن از جواب منفی شون و وقتی دیدن همچنان مجردین به نحوی خواستن دوباره شانس خودشون رو امتحان کنن
اینکه دوستتون رو واسطه کردن نشون دهنده فکر کردن به شماست
مشخصه چقد پشیمونه
توروخدا تلافی نکنید و طاقچه بالا نزارین[/]

امین;933229 نوشت:
با سلام و عرض تبریک عید فطر و قبولی طاعات و عبادات

امیدوارم که این بار به خواسته دلتان برسید و در کنار هم با خوشبختی زندگی کنید.برداشت بنده از این اتفاقی که افتاده این است که این بار دختر خانوم رضایت دارد.چرا که از آن ماجرا 3 سال گذشته و در این مدت تغییراتی در زندگی او ایجاد شده که شرایط ازدواج با شما برایش فراهم شده.بعید می دانم دوست شما بدون هماهنگی با ایشان با شما این مطلب را در میان گذاشته باشد.این شانس را از دست ندهید.
فقط به این نکته توجه کنید که ملاکهای ازدواج را در نظر بگیرید و بعد از گفتگو و مشاوره ازدواج،موافقت خود را اعلام کنید.
موفق باشید.

با سلام،
بنده بیشتر احساسم این است که با هماهنگی خانواده دختر آمده بود و نه با خود دختر خانم. همان سه سال پیش هم دوستم گفته بود که خانواده‌اش راضی هستند. اما هر چی به سه سال پیش فکر می‌کنم، می‌بینم دختر پذیرش قلبی نداشته است.
پیشنهاد مشاوره رفتن هم در ذهنم بود. در هر صورت به خدا توکل کردم و به دوستم گفتم بنده حاضرم دوباره صحبت کنم. هرچند نگرانم حتی یک جلسه صحبت را هم قبول نکند و از آن بدتر صحبت کنیم و من دوباره هوایی بشوم ولی دوباره پاسخش منفی شود و همان مشکلات سه سال پیش برایم به وجود آید.

لبیک یا علی النقی;933252 نوشت:
سلام
به نظرم امکان ندارد که اینگونه که می فرمایید باشد.
این اتفاق به خواست خود دخترخانم بوده.
البته دوست شما یه کم ناشی گری کرده ولی شما اگر خواستگاری رفتید به روی دختره نیارید که خواست خودش بوده!

با سلام،
ممنون، در آن صورت قطعا به رویش نمی‌آورم.

ترگل;933278 نوشت:
سلام
به نطر من هم صددرصد خانم پشیمون شدن از جواب منفی شون و وقتی دیدن همچنان مجردین به نحوی خواستن دوباره شانس خودشون رو امتحان کنن
اینکه دوستتون رو واسطه کردن نشون دهنده فکر کردن به شماست
مشخصه چقد پشیمونه
توروخدا تلافی نکنید و طاقچه بالا نزارین

سلام،

اهل تلافی نیستم.

بنده بیشتر احساسم این است که با هماهنگی خانواده دختر آمده بود و نه با خود دختر خانم. همان سه سال پیش هم دوستم گفته بود که خانواده‌اش راضی هستند. اما هر چی به سه سال پیش فکر می‌کنم، می‌بینم دختر پذیرش قلبی نداشته است.
فقط نمی‌دانم شما و همکاران دیگر چگونه با اطمینان می‌گویید که با موافقت دختر خانم بوده است. من حدس بالا می‌زنم که خانواده‌اش (یا حداقل خواهرش) موافق هستند. آیا تجربه‌های مشابه چنین مطلبی را نشان می‌دهدرد؟
در هر صورت به خدا توکل کردم و به دوستم گفتم بنده حاضرم دوباره صحبت کنم. هرچند نگرانم حتی یک جلسه صحبت را هم قبول نکند و از آن بدتر صحبت کنیم و من دوباره هوایی بشوم ولی دوباره پاسخش منفی شود و همان مشکلات سه سال پیش برایم به وجود آید.

ممنون.

سلام،

بعد از اینکه به دوستم گفتم نمی‌دانم چرا یک رگه‌هایی از اذیت شدن در من به وجود آمد. احساس می‌کنم اشتباه کردم.

hamdask;933332 نوشت:
بنده بیشتر احساسم این است که با هماهنگی خانواده دختر آمده بود و نه با خود دختر خانم.

این کار منطقی نیست.اگر هم حدس شما درست باشد آنها اشتباه کرده اند که بدون هماهنگی با دخترشان اقدام به چنین کاری کرده اند.آنها یک بار به شما "نه" گفته اند،منطقی نیست که شما را دعوت کنند که یکبار دیگر به شما "نه" بگویند.به نظر میرسه که شما از این اتفاق شوکه شده اید و باورش برای شما سخت است.امیدوار باشید و با توکل بر خدا اقدام کنید.ولی باز هم متذکر میشوم که طوری بروید که انگار شما قصد دارید در مورد ازدواج با ایشان فکر کنید و هنوز تصمیم قطعی نگرفته اید.باید با چشمان باز ازدواج کنید و احساساتتان را دخالت ندهید.ملاکهای ازدواج صحیح را حتما در نظر بگیرید.
موفق باشید.

امین;933414 نوشت:

این کار منطقی نیست.اگر هم حدس شما درست باشد آنها اشتباه کرده اند که بدون هماهنگی با دخترشان اقدام به چنین کاری کرده اند.آنها یک بار به شما "نه" گفته اند،منطقی نیست که شما را دعوت کنند که یکبار دیگر به شما "نه" بگویند.به نظر میرسه که شما از این اتفاق شوکه شده اید و باورش برای شما سخت است.امیدوار باشید و با توکل بر خدا اقدام کنید.ولی باز هم متذکر میشوم که طوری بروید که انگار شما قصد دارید در مورد ازدواج با ایشان فکر کنید و هنوز تصمیم قطعی نگرفته اید.باید با چشمان باز ازدواج کنید و احساساتتان را دخالت ندهید.ملاکهای ازدواج صحیح را حتما در نظر بگیرید.
موفق باشید.

سلام مجدد،
دیروز بعد از 6 روز که از دوستم خبری نشد، به ایشان پیامک فرستادم. گفتم من را بی خبر نگذارد.
امروز گفت عصر تماس می‌گیرد ولی الان ساعت 11 شب است تماس نگرفته است. احساس خوبی ندارم. کلا از این طول کشیدن‌ها تجربه خوبی ندارم.
شما گفتید احساساتم را دخالت ندهم. اگر نمی‌خواستم دخالت بدهم پیشنهاد دوستم را نمی‌پذیرفتم. هرچند دیگر آن شور و شوقی که سه سال پیش برای ازدواج داشتم، ندارم.
فعلا صبر می‌کنم.

hamdask;933659 نوشت:
هرچند دیگر آن شور و شوقی که سه سال پیش برای ازدواج داشتم، ندارم.

سلام
معمولا اینطوری هست یه موج میاد باهاش رفتی میرسی به ساحال نرفتی باید صبر کنی موج بعدی

ایرادی که وارد هست اینه که وقتی موحه داره میاد باید همراش در حد غضب الودی شنا کنی!
مثل پلنگ صورتی که کوسه اونو دنبال کرده بود.. مثل قایق موتوری چی جور شنا میکرد که حتی تو ساحل و جاده اسفالت و زمین شالیزاری و همه جا یکسره شنا میکرد ولی متوجه نشده بود از دریا خارج شده و نجات پیدا کرده!!

به این میگن در حد المپیک!

ترگل;933278 نوشت:
سلام
به نطر من هم صددرصد خانم پشیمون شدن از جواب منفی شون و وقتی دیدن همچنان مجردین به نحوی خواستن دوباره شانس خودشون رو امتحان کنن
اینکه دوستتون رو واسطه کردن نشون دهنده فکر کردن به شماست
مشخصه چقد پشیمونه
توروخدا تلافی نکنید و طاقچه بالا نزارین

تلافی کن و حالشو بگیر...:-|حتما دیده شوهر گیرش نمیاد..گفته لنگه کفشی در بیابان نعمت است=p~

hamdask;933388 نوشت:
سلام،

اهل تلافی نیستم.

بنده بیشتر احساسم این است که با هماهنگی خانواده دختر آمده بود و نه با خود دختر خانم. همان سه سال پیش هم دوستم گفته بود که خانواده‌اش راضی هستند. اما هر چی به سه سال پیش فکر می‌کنم، می‌بینم دختر پذیرش قلبی نداشته است.
فقط نمی‌دانم شما و همکاران دیگر چگونه با اطمینان می‌گویید که با موافقت دختر خانم بوده است. من حدس بالا می‌زنم که خانواده‌اش (یا حداقل خواهرش) موافق هستند. آیا تجربه‌های مشابه چنین مطلبی را نشان می‌دهدرد؟
در هر صورت به خدا توکل کردم و به دوستم گفتم بنده حاضرم دوباره صحبت کنم. هرچند نگرانم حتی یک جلسه صحبت را هم قبول نکند و از آن بدتر صحبت کنیم و من دوباره هوایی بشوم ولی دوباره پاسخش منفی شود و همان مشکلات سه سال پیش برایم به وجود آید.

ممنون.

سلام و عرض ادب
ابتدا باید عرض کنم من فقط همکار اجرایی بخش ازدواج هستم و این فقط نظر شخصی بنده هست

اما در مورد اطمینانم باید عرض کنم که خیر تجربه ای ندارم ولی حس میکنم قطعا اینه و جز این نیست

خب در خواستگاری خیلی مواردی هست که دختر به خاطر سن کم،غرور،یا تعدد خواستگاران و زیادی مته به خشخاش گذاشتن،یا وسواس و امثالهم علیرغم موافقت و تایید خانواده موردی رو رد میکنه

اما زمانی که بعد از چند سال این اتفاق میفته که واسطه ای فرستاده میشه قطعا و یقینا بدونید از طرف دختر خانم و با موافقت ایشون هست

چون خانواده دلیلی برای این کار ندارن و میدونن در صورت اصرار مجددا جواب منفی دخترشون مواجه میشن و عاقلانه نیست

مگر اینکه خود دختر خانم حالا به دلایل مختلف مثل پختگی و دید بازتر پشیمان شده و دلش میخواد باز شانسش رو امتحان کنه

شما اقدام کنید ان شاءالله جواب مثبته

galin01;933668 نوشت:
تلافی کن و حالشو بگیر...حتما دیده شوهر گیرش نمیاد..گفته لنگه کفشی در بیابان نعمت است=p~

فکر میکنم شما چندان توی باغ نیستین ایشون شرایط شون نامناسب نیست که به نعمت بودن لنگه کفش تشبیه میکنید

دخترخانم هم وقتی ایشونو رد میکنن یعنی قطعااا خواستگاران زیادی داشتن که شرایط ایشون براشون چندان مهم نبوده و شاید مثلا تفاوت سنی رو مدنظر قرار دادن و حالا بعد از چند سال به این نتیجه رسیدن که ایشون فرد ایده الی بودن و پشیمون شدن

hamdask;933659 نوشت:
سلام مجدد،
دیروز بعد از 6 روز که از دوستم خبری نشد، به ایشان پیامک فرستادم. گفتم من را بی خبر نگذارد.
امروز گفت عصر تماس می‌گیرد ولی الان ساعت 11 شب است تماس نگرفته است. احساس خوبی ندارم. کلا از این طول کشیدن‌ها تجربه خوبی ندارم.
شما گفتید احساساتم را دخالت ندهم. اگر نمی‌خواستم دخالت بدهم پیشنهاد دوستم را نمی‌پذیرفتم. هرچند دیگر آن شور و شوقی که سه سال پیش برای ازدواج داشتم، ندارم.
فعلا صبر می‌کنم.

سلام برادر گرامی. بنده به عنوان خواهر کوچکتر شما به شما می گویم که به نظرم مقداری بازیچه شده اید. این اطمینان قویتر میشود اگر دوست شما فهمیده باشد که شما آن دختر خانم را بسیار می خواسته اید. وقتی بعد از 9 ماه دوباره به این شکل به سراغ شما بیایند و بعد هم سرکارتان بگذارند یعنی این که دارند برای خودشان حساب کتاب میکنند و باز هم مطمئن نیستند که شما را می خواهند یا نه! وگرنه مثل آدمهای باشعور، یکبار که موافقت خود را اعلام کردید باید دوستتان روی خوش نشان دهد و سر وقت باشد. شما موقعیت ازدواج بسیار عالی دارید از همه لحاظ و مراقب باشید که چشم بسته جلو نروید. این که دوستتان به شما میگوید باید تلاش کنی و ... مال وقتی است که شما 10 سال جوانترید و شرایط ایده آلی ندارید ولی الان که شرایط شما ایده آل است و موقعیت ازدواج برایتان فراوان، باید شان و شخصیت خود را حفظ کنید. اگر این کار رانکنید و خیلی خود را خواهان و ... نشان دهید و هر کاری بکنید، اگر ازدواجی هم صورت گرفت ممکن است در طول زندگی همیشه فکر کنند که شما بیچاره و سینه سوخته دخترشان بودید و یک عمر نگاهشان به شما از بالا به پایین باشد.

البته این نظر بنده است، البته که نظر گارشناس محترم در اولویت است.

ترگل;933742 نوشت:

فکر میکنم شما چندان توی باغ نیستین ایشون شرایط شون نامناسب نیست که به نعمت بودن لنگه کفش تشبیه میکنید

دخترخانم هم وقتی ایشونو رد میکنن یعنی قطعااا خواستگاران زیادی داشتن که شرایط ایشون براشون چندان مهم نبوده و شاید مثلا تفاوت سنی رو مدنظر قرار دادن و حالا بعد از چند سال به این نتیجه رسیدن که ایشون فرد ایده الی بودن و پشیمون شدن

ترگل خانم درمورد دختر خانم حرف زدم که حتما شوهر گیرش نیومده دوباره اومده سمتش....هرچند جمله بالا رو به طنز گفتم...ولی خب به نظرم باید بیشتر دقت کرد دختر درخواست داده یعنی یه خبری هست این وسط.....ان شاءالله که خیر باشه

[="Teal"]

galin01;933768 نوشت:
ترگل خانم درمورد دختر خانم حرف زدم که حتما شوهر گیرش نیومده دوباره اومده سمتش....هرچند جمله بالا رو به طنز گفتم...ولی خب به نظرم باید بیشتر دقت کرد دختر درخواست داده یعنی یه خبری هست این وسط.....ان شاءالله که خیر باشه

بله من هم عرض کردم این طرز بیان درست نیست
در واقع به طرفین توهین کردین
چرا باید خبری باشه؟
خیلی طبیعیه پشیمون شدن از جواب منفی،واسه خیلیا پیش میاد
دلایل زیادی میتونه داشته باشه که چیزی که شما اشاره کردین فقط اشاره به جهت منفی ش داره
که اون هم اگر از خانواده خوب و ابرومندی هستن جای نگرانی نیست
بهتره ته دلشون رو خالی نکنید قطعا خیری در کار بوده[/]

[="Times New Roman"][="Black"]اگر من بودم با یک بار رد کردن ، بعدها اگر صد بار هم جواب مثبت می دادن نمی رفتم.[/]

nobelist;933745 نوشت:
سلام برادر گرامی. بنده به عنوان خواهر کوچکتر شما به شما می گویم که به نظرم مقداری بازیچه شده اید. این اطمینان قویتر میشود اگر دوست شما فهمیده باشد که شما آن دختر خانم را بسیار می خواسته اید. وقتی بعد از 9 ماه دوباره به این شکل به سراغ شما بیایند و بعد هم سرکارتان بگذارند یعنی این که دارند برای خودشان حساب کتاب میکنند و باز هم مطمئن نیستند که شما را می خواهند یا نه! وگرنه مثل آدمهای باشعور، یکبار که موافقت خود را اعلام کردید باید دوستتان روی خوش نشان دهد و سر وقت باشد. شما موقعیت ازدواج بسیار عالی دارید از همه لحاظ و مراقب باشید که چشم بسته جلو نروید. این که دوستتان به شما میگوید باید تلاش کنی و ... مال وقتی است که شما 10 سال جوانترید و شرایط ایده آلی ندارید ولی الان که شرایط شما ایده آل است و موقعیت ازدواج برایتان فراوان، باید شان و شخصیت خود را حفظ کنید. اگر این کار رانکنید و خیلی خود را خواهان و ... نشان دهید و هر کاری بکنید، اگر ازدواجی هم صورت گرفت ممکن است در طول زندگی همیشه فکر کنند که شما بیچاره و سینه سوخته دخترشان بودید و یک عمر نگاهشان به شما از بالا به پایین باشد.

البته این نظر بنده است، البته که نظر گارشناس محترم در اولویت است.

فکر کنم به این میگن حسادت:-":-":-":-":-"

[=Times New Roman]

nobelist;933745 نوشت:
سلام برادر گرامی. بنده به عنوان خواهر کوچکتر شما به شما می گویم که به نظرم مقداری بازیچه شده اید. این اطمینان قویتر میشود اگر دوست شما فهمیده باشد که شما آن دختر خانم را بسیار می خواسته اید. وقتی بعد از 9 ماه دوباره به این شکل به سراغ شما بیایند و بعد هم سرکارتان بگذارند یعنی این که دارند برای خودشان حساب کتاب میکنند و باز هم مطمئن نیستند که شما را می خواهند یا نه! وگرنه مثل آدمهای باشعور، یکبار که موافقت خود را اعلام کردید باید دوستتان روی خوش نشان دهد و سر وقت باشد. شما موقعیت ازدواج بسیار عالی دارید از همه لحاظ و مراقب باشید که چشم بسته جلو نروید. این که دوستتان به شما میگوید باید تلاش کنی و ... مال وقتی است که شما 10 سال جوانترید و شرایط ایده آلی ندارید ولی الان که شرایط شما ایده آل است و موقعیت ازدواج برایتان فراوان، باید شان و شخصیت خود را حفظ کنید. اگر این کار رانکنید و خیلی خود را خواهان و ... نشان دهید و هر کاری بکنید، اگر ازدواجی هم صورت گرفت ممکن است در طول زندگی همیشه فکر کنند که شما بیچاره و سینه سوخته دخترشان بودید و یک عمر نگاهشان به شما از بالا به پایین باشد.
البته این نظر بنده است، البته که نظر گارشناس محترم در اولویت است.

چقدر از این پست خوشم اومد. =d>

ترگل;933771 نوشت:

بله من هم عرض کردم این طرز بیان درست نیست
در واقع به طرفین توهین کردین
چرا باید خبری باشه؟
خیلی طبیعیه پشیمون شدن از جواب منفی،واسه خیلیا پیش میاد
دلایل زیادی میتونه داشته باشه که چیزی که شما اشاره کردین فقط اشاره به جهت منفی ش داره
که اون هم اگر از خانواده خوب و ابرومندی هستن جای نگرانی نیست
بهتره ته دلشون رو خالی نکنید قطعا خیری در کار بوده

ان شاءالله که خیر باشه...ما که خوشحال میشیم همه دوستان خوشبخت بشن.

nobelist;933788 نوشت:
البته اگر با دید بچگانه نگاه کنیم قطعا حسادت است! اما اگر با دید کسی که لا اقل چند بار این مسائل برایش پیش آمده نگاه کنیم میگویند حرکت عاقلانه.

مزاح بود
منظور از چندبار پیش اومدن چیه؟؟
یعنی چند بار از جواب منفی پشیمون شدین؟!
که در این صورت شاید شما هنوز درک درستی از معیاراتون ندارین
چون ثبات و قدرت تصمیم گیری پیدا نکردین که بعد یه مدت پشیمون میشین از رد کردن خواستگار
اگرهم منظور بالعکسه
اونها پشیمون شدن از نخواستن
خودمونیم خواهرمن
این رفتار بعضی آقایون و خانواده هاشونه که اگه پشیمون بشن یعنی در حال حساب کتابن
و در این صورت بله قطعا جواب شما منطقیه و باید به چنین ادمای پررویی جواب رد داد
ولی ایشون آقا هستن و ما نباید از زاویه دید خودمون نگاه کنیم
وقتی خانم دوباره درخواست دادن که قطعا روی این بحثی ندارین
یعنی به این رسیدن که مورد خوبی بوده و الکی رد کردن
بنابراین دلیلی نداره بخوان خودشونو برتر بدونن یا نگاه بالا به پایین داشته باشن
و حتی برای سرگرفتنش دارن رو میندازن به بقیه،بنابراین مشتاقن واسه این ازدواج
هرچند کارشون ممکنه از روی غرور یا هرچیزی بوده
و این اقا هم حق دارن دیگه نگاهشونم نکنن
ولی لز قرار معلوم همچنان دلشون گیره
پس چرا نباید یه فرصت به خانم برای جبران اشتباه و یه فرصت به آقا برای رسیدن به آرزوشون داد؟!
خطاب به استارتر محترم:
صد درصد میخوان دیگه خود دانید

وقتی میگن تلاش کنین یعنی خانواده دختر راضیه ولی خودش یا با کسی ارتباط داره و علاقه منده یا امیوکار شرایط بهتریه یا ایرادی در شما دیده و قدر شما رو نمیدونه. این ازدواج اگر به سرانجامم برسه امیدوارکننده نخواهد بود آدم باید با کسی ازدواج کنه که اولا بهش آرامش بده و دوما توی دیدش شما شخصیت کامل و بهتری نسبت بهش داشته باشی که بتونین مدیریتش کنین.
به نظر من رهاش کنین اصلا ارزششو نداره.

nobelist;933813 نوشت:
اینجا محلی برای بیان مشکلات و برداشتهای شخصی کاربران و به چالش کشیدن همدیگر نیست ، بلکه سعی میشه شخص رو که الان حداقل 36 سالشونه بطور منطقی در رسیدن به راه حل کمک کنیم. بنابراین صلاح میبینم جواب ندم (که الزامه به معنای درست بودن بیانات نقل قول شده نیست).
بنده از دید خانمی که تجربیاتی( نه مطالبی که در بالا بیان شده خوشبختانه) داره، صرفا نصیحتی به این برادر کردم که ممکنه شناختی از این وضعیتها نداشته باشه و دچار اشتباه بشه. البته نظر کارشناس محترم که خیلی هم خلاصه بیان فرمودن همواره در صدر هست.

در مورد اینکه سایت محل چیه
اتفاقا چرا
محلی واسه بیان مشکلاته همونطور که استارتر تاپیکی رو زدن و از دوستان و مشاوران سایت کمک خواستند

دوم همونطور که شما نطر میدین و برداشتهای شخصی تون رو میگین بقیه م همین حق رو دارن

سوم وقتی نظرات مختلف کنار هم قرار میگیرن حتما و یقینا نقد تایید یا رد رو توسط دیگران به دنبال داره

شما نظر دادین بقیه م دادن بحثی نداریم

خطاب به استارتر: خانومها خیلی وقتها به دلیل نداشتن موقعیت و یا دیدن شرایط مناسب برای دیگری و ...
حسادتشون گل میکنه
و جملاتی از قبیل حیف شما،لیاقتتون رو نداره و ... به کار میبرن
و نمیفهمم چرا دلشون میخواد دیگری م نداشته باشه

شما چیزی رو از دست نمیدین نهایتش امتحان کردن شانس تونه
هرکسی تاپیک رو ببینه میفهمه خانم پشیمون شدن و خودشون رو دارن میزن به در و دیوار که چرا جواب منفی دادن
حالا دیگه با شماست که بخواین به آرزوی چندساله تون برسین یاخیر

امین;933414 نوشت:

این کار منطقی نیست.اگر هم حدس شما درست باشد آنها اشتباه کرده اند که بدون هماهنگی با دخترشان اقدام به چنین کاری کرده اند.آنها یک بار به شما "نه" گفته اند،منطقی نیست که شما را دعوت کنند که یکبار دیگر به شما "نه" بگویند.به نظر میرسه که شما از این اتفاق شوکه شده اید و باورش برای شما سخت است.امیدوار باشید و با توکل بر خدا اقدام کنید.ولی باز هم متذکر میشوم که طوری بروید که انگار شما قصد دارید در مورد ازدواج با ایشان فکر کنید و هنوز تصمیم قطعی نگرفته اید.باید با چشمان باز ازدواج کنید و احساساتتان را دخالت ندهید.ملاکهای ازدواج صحیح را حتما در نظر بگیرید.
موفق باشید.

با سلام،

ممنون از پاسخ شما. ظاهرا حدس بنده درست بود. امروز با دوستم صحبت کردم. ایشان گفت هفته پیش به خانمش گفته، خانمش گفته است که الان با یک خواستگار در حال صحبت هستند. این هفته هم دوباره از خانمش پرسیده و خانمش گفته هنوز با خواستگار در حال صحبت هستند. به من گفت یک هفته یا ده روز صبر کنم. ظاهرا این فقط نیت دوست من بوده است. منتظر هر پاسخی بودم غیر از این.
چون اگر با هماهنگی دختر خانم آمده بود الان گفتن این صحبت‌ها بی‌معنی بود. یعنی حداقل بنده به صدق گفتار دوستم مطمئن هستم.
دوستم می‌گوید چون دو طرف را می‌شناسد، می‌گوید نظر خودش به این ازدواج کاملا مثبت است. بعد از طرفی می‌گوید هر خواستگاری که به صورت رسمی شده است او و خانمش هم بوده‌اند و در جریان بسیاری از خواستگارها هم بوده است (که برخی را خودش خوب می‌شناخته است). خودش می‌گوید در مقایسه با آنها شرایط هیچکدام مثل بنده نبوده است. دوستم می‌گفت اگر شد می‌خواهد مستقیم با خواهر خانمش صحبت کند و همین‌ها را بگوید. اما گفت صبر کنیم ببینیم نتیجه خواستگاری فعلی چقدر می‌شود.

اما نکته‌ای که هست اگر هر کسی غیر از دوستم اینچنین می‌گفت احتمال زیاد می‌دادم که پاسخ منفی است چون تجربه‌های قبلی این را برایم تایید می‌کند و این صبر کردن‌ها هیچ وقت نتیجه مثبتی برایم نداشته است که هیچ باعث آزار و اذیتم شده است.
تصمیم گرفتم فعلا صبر کنم، اما می‌گویم شاید دوستم صحبت کرده و جواب منفی گرفته است. نمی‌دانم به دوستم پیام بزنم بگویم (اگر "راست حسینی" جواب منفی است الکی صبر نکنم) یا نه.

ببینید نمی‌دانم منظورم را چگونه بگویم. بنده کلا فراموش کرده بودم چون قضیه برای سه سال پیش بود. بنده پارسال هم برای خواستگاری مجدد استخاره کردم بد آمد. منتهی اینکه بعد از شب‌های قدر دوستم بی‌مقدمه آمده به بنده پیشنهاد می‌دهد، بنده نمی‌دانم اصلا چه کار کنم.

هرکسی تاپیک رو ببینه میفهمه خانم پشیمون شدن و خودشون رو دارن میزن به در و دیوار که چرا جواب منفی دادن
حالا دیگه با شماست که بخواین به آرزوی چندساله تون برسین یاخیر

=d>=d>=d>=d>

nobelist;933745 نوشت:
سلام برادر گرامی. بنده به عنوان خواهر کوچکتر شما به شما می گویم که به نظرم مقداری بازیچه شده اید. این اطمینان قویتر میشود اگر دوست شما فهمیده باشد که شما آن دختر خانم را بسیار می خواسته اید. وقتی بعد از 9 ماه دوباره به این شکل به سراغ شما بیایند و بعد هم سرکارتان بگذارند یعنی این که دارند برای خودشان حساب کتاب میکنند و باز هم مطمئن نیستند که شما را می خواهند یا نه! وگرنه مثل آدمهای باشعور، یکبار که موافقت خود را اعلام کردید باید دوستتان روی خوش نشان دهد و سر وقت باشد. شما موقعیت ازدواج بسیار عالی دارید از همه لحاظ و مراقب باشید که چشم بسته جلو نروید. این که دوستتان به شما میگوید باید تلاش کنی و ... مال وقتی است که شما 10 سال جوانترید و شرایط ایده آلی ندارید ولی الان که شرایط شما ایده آل است و موقعیت ازدواج برایتان فراوان، باید شان و شخصیت خود را حفظ کنید. اگر این کار رانکنید و خیلی خود را خواهان و ... نشان دهید و هر کاری بکنید، اگر ازدواجی هم صورت گرفت ممکن است در طول زندگی همیشه فکر کنند که شما بیچاره و سینه سوخته دخترشان بودید و یک عمر نگاهشان به شما از بالا به پایین باشد.

البته این نظر بنده است، البته که نظر گارشناس محترم در اولویت است.

با سلام،
ممنون از پاسخ شما. دوستم من چیزی نمی‌داند. فقط به قول خودش که امروز گفت چون دو طرف را می‌شناسد و از سویی در مقایسه با خواستگارهای دیگر شرایط بنده را مناسب‌تر دیده است.
البته مطمئن باشید بنده به شرایط خودم آگاه هستم و قطعا مثل دفعه گذشته حتی اگر به بدترین شکل پاسخ منفی بگیرم که منجر به افسردگی یا تضاد شدید عشق و عقل شود علی رغم میل باطنی راه عقل را انتخاب می‌کنم.
بنده زمانی بشدت عاشق بودم اما صلاح نبود بروز بدهم.
به واقع بر فرض که آن خانم از چهره بنده خوشش نیامده است، این نه عیبی برای بنده هست و نه نکته منفی برای طرف مقابل. بنده هرچقدر هم که شرایطم خوب باشد اما اگر به دل طرف مقابل ننشسته باشم، فایده ندارد.
به عنوان نکته آخر، بنده در خواستگاری‌ها فقط عاشق ایشان شدم. به لحاظ بسیاری از موارد هم از دور بیشترین تناسب (به لحاظ خانواده‌ها و .... ) را در مجموع در ایشان (در مقایسه با بقیه خواستگاری‌ها) یافتم.

ya_roghaye;933816 نوشت:
هرکسی تاپیک رو ببینه میفهمه خانم پشیمون شدن و خودشون رو دارن میزن به در و دیوار که چرا جواب منفی دادن
حالا دیگه با شماست که بخواین به آرزوی چندساله تون برسین یاخیر

پست سوال کننده رو بخونید . حالا متوجه شدین که خانم پشیمون نشدن! متوجه شدین که دختر اصلا روحش هم خبر نداره این آقا قراره دوباره اقدام کنه؟ متوجه شدین که اساسا از جانب دختر کششی نبوده؟ متوجه شدین که در حال صحبت با یک خواستگار دیگه هستن؟ یا اینکه هنوزم فکر میکنید حسادت و ... هست؟
اتفاقا به نظرم این آقا اگر بخوان به این شکل عمل کنن بعدا خیلی چیزها رو از دست میدن. ایشان یکسال و نیم افسرده بودن و قرص مصرف میکردن ، بخاطر چی؟ کسی که مدرک دکتری داره، کار علمی میکنه و .... یکبار کنار گذاشته شده و حالا هم بخواد سرکار گذاشته بشه ، جالب نیست.

[="#0000CD"]

hamdask;933820 نوشت:
با سلام،

به واقع بر فرض که آن خانم از چهره بنده خوشش نیامده است، این نه عیبی برای بنده هست و نه نکته منفی برای طرف مقابل. بنده هرچقدر هم که شرایطم خوب باشد اما اگر به دل طرف مقابل ننشسته باشم، فایده ندارد.
به عنوان نکته آخر، بنده در خواستگاری‌ها فقط عاشق ایشان شدم. به لحاظ بسیاری از موارد هم از دور بیشترین تناسب (به لحاظ خانواده‌ها و .... ) را در مجموع در ایشان (در مقایسه با بقیه خواستگاری‌ها) یافتم.

شما خودتون بهتر اطلاع دارید.اگر واقعا می دانید که ایشان تمایلی به شما ندارند خواستگاری مجدد از ایشون عاقلانه نیست. روند خواستگاری خودتون رو متوقف به ایشون نکنید.اما اگر مطمین نیستید میتوانید شانس خودتون رو امتحان کنید.
البته من یه سؤالی دارم.آیا متوجه علت جواب منفی دختر شدید؟

[/]

امین;933907 نوشت:

شما خودتون بهتر اطلاع دارید.اگر واقعا می دانید که ایشان تمایلی به شما ندارند خواستگاری مجدد از ایشون عاقلانه نیست. روند خواستگاری خودتون رو متوقف به ایشون نکنید.اما اگر مطمین نیستید میتوانید شانس خودتون رو امتحان کنید.
البته من یه سؤالی دارم.آیا متوجه علت جواب منفی دختر شدید؟

با سلام،
همان سه سال پیش گفته بود روحیاتمان متفاوت است و توضیح بیشتری نداده بود. البته هنوز معلوم نیست ایشان تمایل دارد یا نه. دوستم می‌گوید از طرف خودش صحبت خواهد کرد بدون اینکه بگوید با من صحبت کرده است.

روند خواستگاری بنده متوقف به ایشان نبود (همانطور که در یک پست دیگر کامل توضیح دادم)، اما یا از بد شانسی بنده یا نمی‌دانم روحیات بنده، بعد از ایشان دیگر هیچ دختری را نپسندیدم که وقتی خانواده از من پرسیدند با راحتی بگویم بله پسندیدم. شما هم می‌دانید بحث فقط پسندیدن نیست. مثلا همان کفویت یا معیارهایی که به رعایت آنها همیشه تاکید می‌شود، وقتی یا آنها دنبال مورد ازدواج می‌گردم، می‌بینم اصلا انگار درها بسته است. مواردی هستندد که می‌پسندیدم ولی کفو نیستیم. شاید کسی که از بیرون نگاه می‌کند تعجب کند چرا هنوز مجردم اما خودم احساس بن بست دارم.

بنده حرفم این است کلی دعا کردم و حالا دوستم بی‌مقدمه با این پیشنهاد آمده است. خوب هر کس جای من باشد احساس استجابت دعا می‌کند، اما الان که دوستم اینها را گفت، به خودم می‌گویم چرا اصلا الان باید متوجه شوم که فلانی خواستگار دارد. من که دیگر فراموش کرده بودم. چرا داغم باید تازه شود. اما باز می‌گویم صبر کنم، شاید خیری هست.

hamdask;933960 نوشت:
با سلام،
همان سه سال پیش گفته بود روحیاتمان متفاوت است و توضیح بیشتری نداده بود. البته هنوز معلوم نیست ایشان تمایل دارد یا نه. دوستم می‌گوید از طرف خودش صحبت خواهد کرد بدون اینکه بگوید با من صحبت کرده است.

روند خواستگاری بنده متوقف به ایشان نبود (همانطور که در یک پست دیگر کامل توضیح دادم)، اما یا از بد شانسی بنده یا نمی‌دانم روحیات بنده، بعد از ایشان دیگر هیچ دختری را نپسندیدم که وقتی خانواده از من پرسیدند با راحتی بگویم بله پسندیدم. شما هم می‌دانید بحث فقط پسندیدن نیست. مثلا همان کفویت یا معیارهایی که به رعایت آنها همیشه تاکید می‌شود، وقتی یا آنها دنبال مورد ازدواج می‌گردم، می‌بینم اصلا انگار درها بسته است. مواردی هستندد که می‌پسندیدم ولی کفو نیستیم. شاید کسی که از بیرون نگاه می‌کند تعجب کند چرا هنوز مجردم اما خودم احساس بن بست دارم.

بنده حرفم این است کلی دعا کردم و حالا دوستم بی‌مقدمه با این پیشنهاد آمده است. خوب هر کس جای من باشد احساس استجابت دعا می‌کند، اما الان که دوستم اینها را گفت، به خودم می‌گویم چرا اصلا الان باید متوجه شوم که فلانی خواستگار دارد. من که دیگر فراموش کرده بودم. چرا داغم باید تازه شود. اما باز می‌گویم صبر کنم، شاید خیری هست.

شما از کجا میدونین که دوستتون حقیقت رو گفته
خب نمیخواد خواهر خانمش رو جلوی شما ضایع کنه

به نظرم با دوستتون صادقانه حرف بزنید و احساس و احوالاتتون رو بعد از خواستگاری تا به الان بیان کنید تا حساسیت شما روی این قضیه و اهمیتش کاملا مشخص بشه و ازشون دوباره بپرسین واقعا پیشنهاد از جانب خودش بوده فقط؟!

در این صورت اگه واقعا پیشنهاد از طرف دوستتون باشه عذاب وجدان مبگیره چرا هوایی تون کرده و حقیقت رو میگه و احتمال منفی شنیدن که خب دیگه اصراری برای برگزاری جلسه نباید بشه
اگر هم که پیشنهاد از طرف خانم بوده برای جمع کردن خیالتون لااقل اشاره ای میکنه

ya_roghaye;933976 نوشت:
شما از کجا میدونین که دوستتون حقیقت رو گفته
خب نمیخواد خواهر خانمش رو جلوی شما ضایع کنه

به نظرم با دوستتون صادقانه حرف بزنید و احساس و احوالاتتون رو بعد از خواستگاری تا به الان بیان کنید تا حساسیت شما روی این قضیه و اهمیتش کاملا مشخص بشه و ازشون دوباره بپرسین واقعا پیشنهاد از جانب خودش بوده فقط؟!

در این صورت اگه واقعا پیشنهاد از طرف دوستتون باشه عذاب وجدان مبگیره چرا هوایی تون کرده و حقیقت رو میگه و احتمال منفی شنیدن که خب دیگه اصراری برای برگزاری جلسه نباید بشه
اگر هم که پیشنهاد از طرف خانم بوده برای جمع کردن خیالتون لااقل اشاره ای میکنه

جناب سوال کننده، اگر خواستید این کار را بکنید حتما حتما حتما قبلش با کارشناس سایت در میان بگذارید و مطمئن باشید که کاری که می کنید درست است و ضربه بیشتری نمیخورید و تا ایشان تایید نکرده اند مراقب باشید.

عنوان:پیشنهاد دوباره ازدواج با دختری که قبلا نه گفته بود؟

سؤال:
دختری که در اولین خواستگاری که رفته بودم، به بنده نه گفته بود، خواهر خانم دوست من است. عصر آمد و گفت برای ازدواج کاری کردی؟ گفتم نه. بعد گفت می‌خواهی خواهر خانمم را دوباره اقدام کنی؟ صحبت‌هایم را با آن دختر خانم مرور می‌کنم، یادم می‌آید ایشان چقدر بی‌میل بودند و به من گفته بودند دیگر پیگیری نکنم . نمی‌توانم تصمیم بگیرم.

پاسخ:
امیدوارم که این بار به خواسته دلتان برسید و در کنار هم با خوشبختی زندگی کنید.برداشت بنده از این اتفاقی که افتاده این است که این بار دختر خانوم رضایت دارد.لابد شرایط ازدواج با شما برایش فراهم شده.بعید می دانم دوست شما بدون هماهنگی با ایشان با شما این مطلب را در میان گذاشته باشد.این شانس را از دست ندهید.فقط به این نکته توجه کنید که ملاکهای ازدواج را در نظر بگیرید و بعد از گفتگو و مشاوره ازدواج،موافقت خود را اعلام کنید.

موضوع قفل شده است