جمع بندی آیا ایجاد حکومت دینی در زمانی که دسترسی به فرستاده ی مستقیم خداوند نداریم، صحیح است؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ایجاد حکومت دینی در زمانی که دسترسی به فرستاده ی مستقیم خداوند نداریم، صحیح است؟

سلام
من میخواستم از کارشناسان و همه ی دیگر دوستان عزیز با هر گرایش فکری دعوت کنم تا در این موضوع بحث کنند که آیا دایر کردن حکومت به اسم دین در زمانی که نه پیامبر و نه امام معصومی روی زمین نیست(دسترسی نداریم) تا بشود دین صحیح را بدون شک و با یقین از او اخد کرد(اصلا بشود یقین کرد که خدایی هست و دینی که دینداران ادعایش را میکنند واقعا وجود دارد) ، صحیح است یا غلط؟

این کار چه مزایا و چه معایبی خواهد داشت؟

پیشاپیش از مشارکت همه ی دوستان ممنون@};-@};-@};-

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

rezaee;932100 نوشت:
سلام
من میخواستم از کارشناسان و همه ی دیگر دوستان عزیز با هر گرایش فکری دعوت کنم تا در این موضوع بحث کنند که آیا دایر کردن حکومت به اسم دین در زمانی که نه پیامبر و نه امام معصومی روی زمین نیست(دسترسی نداریم) تا بشود دین صحیح را بدون شک و با یقین از او اخد کرد(اصلا بشود یقین کرد که خدایی هست و دینی که دینداران ادعایش را میکنند واقعا وجود دارد) ، صحیح است یا غلط؟

تشکیل حکومت دینی به رهبری عالمان دین در زمان غیبت، و نبود انسان معصوم مسئله ای است که هم عقل به آن فرمان می دهد، و هم نقل:

دلیل عقلی: اصل تنزّل تدریجی

ادله عقلی متعددی بر این مسئله دلالت دارند که بنده به این اصل عقلی با یک مثال اشاره می کنم:
اگر شما در روستایی یا جایی بیمار شوید و دسترسی به پزشک نداشته باشید، مردم به شما بگویند پزشکی در اینجا نیست اما یک دانشجوی سال آخر پزشکی است، شما هم به درمان نیاز فوری داشته باشید، چه می کنید؟ آیا می گویید حالا که پزشک نیست دیگر هر کسی مرا درمان کرد فرقی نمی کند؟ یا می گویید بیایید رأی گیری کنیم که چه کسی من را درمان کند؟ یا می گویید آن دانشجو اگر پزشک نیست باز هم بهتر از سایرین است؟
عقلا به سراغ آن دانشجوی پزشکی می روید، چون عقل شما می گوید اگر دستت به پزشک نمی رسد به سراغ نزدیک ترین فرد به پزشک (از نظر علمی) برو. چون مثلا اگر با وجود پزشک درصد خطا 5 درصد است، با این دانشجو درصد خطا 20 درصد است، اما اگر سراغ غیر او بروم درصد خطا شاید به بالای 60 درصد برسد!
پس عقل می گوید پله پله تزل کن و کوتاه بیا، اگر 100 نبود، برو سراغ 99، اگر نبود 98، اگر نبود97 و...

در مسئله حکومت هم اینچنین است، یعنی اگر میشد حکومت را در زمانی که معصوم تعطیل کنیم خب همین کار را می کردیم تا انسان معصوم بیاید، اما وقتی مثل درمان، چاره ای از حکومت نیست:
«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛ برای (اداره) مردم چاره ای از حاکم نیست، چه نیکوکار، و چه زشت کار.(نهج البلاغه، خطبه 40، ص82)
بنابراین عقل می گوید حالا که انسان معصومی نیست تا درصد خطا به صفر برسد، برو سراغ نزدیک ترین فرد به معصوم تا درصد خطا اگرچه صفر نمی شود، اما لااقل به این درصد خطا به حداقل برسد. عقل هرگز نمی پذیرد که بگوییم حالا که معصوم نیست دیگر فرقی نمیکند چه کسی حکومت کند! همانطور که نمیپذیرد که بگوییم حلا که پزشک نیست فرقی نمی کند چه کسی من را درمان کند!

دلیل نقلی: آیات و روایات
طبق آنچه که در ادله عقلی گذشت روشن میشود حکومت دینی، و حاکمیت دین و حکومت فقیه و دین شناس مسئله ای است که عقل بدان حکم می کند، بنابراین ادله قرآنی و روایی در حقیقت ارشاد به حکم عقل هستند:
قرآن کریم می فرماید:

«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّه‏»؛ ما تورات را در حالى كه در آن هدايت و نور بود نازل كرديم به همراه پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى‏كردند و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده حکم می کردند.(مائده:44)
می بینید که قرآن کریم حکم کردن بعد از انبیا، را وظیفه عالمان دین بر شمرده است.

و همچنین روایات متعددی در این زمینه وجود دارد، روایاتی چون:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ «1» قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّه‏» (الکافی، ج1، ص67)

ترجمه: عمر بن حنظله‏ می‌‏گوید از امام صادق (ع) درباره دو نفر از دوستانمان (یعنى شیعه) که نزاعى بینشان بود در مورد قرض یا میراث، و به قضات براى رسیدگى مراجعه کرده بودند، سؤال کردم که آیا این رواست؟
فرمود: هر که در مورد دعاوى حق یا دعاوى ناحق به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت (یعنى قدرت حاکمه ناروا) مراجعه کرده باشد؛ و هر چه را که به حکم آنها بگیرد، در حقیقت به طور حرام مى‏گیرد؛ گرچه آن را که دریافت مى‏کند حق ثابت او باشد؛ زیرا که آن را به حکم و با رأى طاغوت و آن قدرتى گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خداى تعالى مى‏ فرماید: یُریدُونَ انْ یَتَحاکَمُوا إلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروا أَنْ یَکْفُرُوا به.
پرسیدم: چه باید بکنند.
فرمود: باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسى است که حدیث ما را روایت کرده، و در حلال و حرام ما مطالعه نموده، و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است ... بایستى او را به عنوان قاضى و داور بپذیرند؛ زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ‏ام. پس آنگاه که به حکم ما حکم نمود و از وی نپذیرفتند بی گمان حکم خدا را سبک شمرده و به ما پشت کرده اند و کسی به ما پشت کند به خداوند پشت کرده است.

روشن است که:
اولا: قضاوت از شئون حکومت است، یعنی نمی شود گفت حکومت را رها کنید، اما قضاوت را تحت اختیار بگیرید، چون قضاوت از وظائف حکومت است.
ثانیا: وقتی در اختلافات قرض و ارث مانند آن که مسائل کوچک و جزئی است رجوع به حاکم غیر دینی جایز نیست، چطور حکومت آنها جایز باشد؟!

یا در روایت دیگری امام زمان(ع) می فرمایند:

«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏»؛ و در وقایعی که اتفاق می افتد به راویان حدیث ما رجوع کنید، پس به درستی که آنها حجت من بر شما هستند، و من حجت خدا بر آنها هستم.(کمال الدین، ج2، ص484)
در اینجا هم امام نفرموده اند که به روایات ما مراجعه بفرمایید، چون تشخیص روایات صحیح، و فهم درست آنها تخصص می طلبد، و همچنین به صورت مطلق مرجع تمام حوادث آینده را عالمان به احادیث ائمه(ع) دانسته اند و مردم را به ایشان ارجاع داده اند.

rezaee;932100 نوشت:
این کار چه مزایا و چه معایبی خواهد داشت؟


روشن است که کسی معتقد نیست حکومت فقیه می تواند مانند حکومت معصوم باشد، بلکه قطعا کاستی هایی خواهد داشت، اما سخن اینجاست که با نبود حکومت دینی این کاستی ها کاهش پیدا نمی کند، بلکه افزایش می یابد.
و در مجموع مزایای آن نسبت به معایب آن ارجح خواهد بود، درست مانند مثالی که در بالا زدم؛ در نبود پزشک انسان میداند که رجوع به دانشجوی پزشکی ممکن است اشتباهاتی داشته باشد، معایبی داشته باشد، اما در جایی که نمی شود درمان را ترک کرد چاره چیست؟ قطعا مراجعه نکردن به آن دانشجوی پزشکی، یا شخص دیگری که آگاهی او کمتر از این دانشجو هست معایبش بیشتر خواهد بود!

rezaee;932100 نوشت:
سلام
من میخواستم از کارشناسان و همه ی دیگر دوستان عزیز با هر گرایش فکری دعوت کنم تا در این موضوع بحث کنند که آیا دایر کردن حکومت به اسم دین در زمانی که نه پیامبر و نه امام معصومی روی زمین نیست تا بشود دین صحیح را بدون شک و با یقین از او اخذ کرد صحیح است یا غلط؟

این کار چه مزایا و چه معایبی خواهد داشت؟

پیشاپیش از مشارکت همه ی دوستان ممنون@};-@};-@};-

باسلام

مگر قرآن و احادیث معصومین و خواست مسلمین و.. نیست که ما براساس آنها حکومت دینی تشکیل دهیم؟!

مگر مسلمانان نمیخواهند خودشان بر خود حکومت کنند نه کفار بر آنها؟!

مگر مسلمانان نمیخواهند فضای جامعه برای رشد و تعالی مردم و بهشتی شدن آنها فراهم باشد؟!

مگر شاگردان خاص ائمه معصوم و شبیه ترین انسانها به معصومین که همان اولیای الهی هستند در بین ما نیستند که حتی با نگاه کردن به آنها یا گوش دادن سخنانشان به یاد خدا بیفتیم و ایمانمان افزایش یابد و نیز با پیروی از ایشان راه درست را تشخیص دهیم؟!

نگرش امثال شما غلط است! الان کشور با مشکلات زیادی درگیر است و همه از این فرصت میخواهند برای کوبیدن حکومت دینی ایران استفاده کنند

اینکه حوزه های علمیه، فقهاء و نهادهای حکومتی اشتباهاتی داشته و دارند و باید برخی امور اصلاح شوند دلیل بر این نیست که حکومت دینی را کلا نفی کنیم!

امکان خروج کشور از مشکلات فعلی و اصلاح امور و تقویت حکومت دینی و حتی افزایش عدالت در جامعه وجود دارد! پشت پرده این مشکلات و نزول انواع بلایا خبری هست!!!

رسول خدا (ص) فرموده : هرگز در مردمى زنا پیدا نشود كه آن را آشكارا كنند جز اینكه در ایشان طاعون و دردهائی كه در گذشتگان آنها سابقه نداشته(انواع سرطان، و...) پدیدار گردد،

و از پیمانه و ترازو كم نگذارند ( یا وظیفه شان را کامل انجام ندهند) جز اینكه به قحطى و سختى مخارج زندگى(رکود و تورم) و ستم سلطان (مسئولان و مدیران کشور) گرفتار شوند،

و از دادن زكات منع نكنند جز اینكه آمدن باران آسمان بر آنها ممنوع گردد و اگر بخاطر چهار پایان نبود هیچ باران بر آنها نبارد،

و پیمان خدا و رسولش را (در عدم بندگی شیاطین) نشكنند جز اینكه خداوند دشمنانشان را بر ایشان چیره كند و برخى اموالشان را بگیرد (تحریمهای آمریکا و غارت اموال ایران)

و به غیر آنچه خداى عزوجل (قرآن) نازل كرده حكم نكنند جز اینكه خداوند كشمكش و ستیزه میان آنها قرار دهد (جنگها، دعوای جناحهای سیاسی در کشورهای اسلامی و....)

پرسش
آیا دایر کردن حکومت به اسم دین در زمانی که نه پیامبر و نه امام معصومی روی زمین نیست، یا به او دسترسی نداریم (تا بشود دین صحیح را بدون شک و با یقین از او اخد کرد) صحیح است یا غلط؟
این کار چه مزایا و چه معایبی خواهد داشت؟


پاسخ

تشکیل حکومت دینی به رهبری عالمان دین در زمان غیبت، و نبود انسان معصوم مسئله ای است که هم عقل به آن فرمان می دهد، و هم نقل:

دلیل عقلی: اصل تنزّل تدریجی
ادله عقلی متعددی بر این مسئله دلالت دارند که بنده به این اصل عقلی با یک مثال اشاره می کنم:
اگر شما در روستایی یا جایی بیمار شوید و دسترسی به پزشک نداشته باشید، مردم به شما بگویند پزشکی در اینجا نیست اما یک دانشجوی سال آخر پزشکی است، شما هم به درمان نیاز فوری داشته باشید، چه می کنید؟ آیا می گویید حالا که پزشک نیست دیگر هر کسی مرا درمان کرد فرقی نمی کند؟ یا می گویید بیایید رأی گیری کنیم که چه کسی من را درمان کند؟ یا می گویید آن دانشجو اگر پزشک نیست باز هم بهتر از سایرین است؟
عقلا به سراغ آن دانشجوی پزشکی می روید، چون عقل شما می گوید اگر دستت به پزشک نمی رسد به سراغ نزدیک ترین فرد به پزشک (از نظر علمی) برو. چون مثلا اگر با وجود پزشک درصد خطا 5 درصد است، با این دانشجو درصد خطا 20 درصد است، اما اگر سراغ غیر او بروم درصد خطا شاید به بالای 60 درصد برسد!
پس عقل می گوید پله پله تزل کن و کوتاه بیا، اگر 100 نبود، برو سراغ 99، اگر نبود 98، اگر نبود97 و...

در مسئله حکومت هم اینچنین است، یعنی اگر میشد حکومت را در زمانی که معصوم تعطیل کنیم خب همین کار را می کردیم تا انسان معصوم بیاید، اما وقتی مثل درمان، چاره ای از حکومت نیست:
«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛ برای (اداره) مردم چاره ای از حاکم نیست، چه نیکوکار، و چه زشت کار.(1)
چه باید کرد؟ عقل می گوید حالا که انسان معصومی نیست تا درصد خطا به صفر برسد، برو سراغ نزدیک ترین فرد به معصوم تا درصد خطا اگرچه صفر نمی شود، اما لااقل این درصد خطا به حداقل برسد. عقل هرگز نمی پذیرد که بگوییم حالا که معصوم نیست دیگر فرقی نمیکند چه کسی حکومت کند! همانطور که نمیپذیرد که بگوییم حلا که پزشک نیست فرقی نمی کند چه کسی من را درمان کند!!

دلیل نقلی: آیات و روایات
طبق آنچه که در ادله عقلی گذشت روشن میشود حکومت دینی، و حاکمیت دین و حکومت فقیه و دین شناس مسئله ای است که عقل بدان حکم می کند، بنابراین ادله قرآنی و روایی در حقیقت ارشاد به حکم عقل هستند:
قرآن کریم می فرماید:

«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّه‏»؛ ما تورات را در حالى كه در آن هدايت و نور بود نازل كرديم به همراه پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى‏كردند و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده حکم می کردند.(2)
می بینید که قرآن کریم مطلقا حکم کردن بعد از انبیا، را وظیفه عالمان دین بر شمرده است، اعم از احکام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مانند آن؛ و یا اگر بگوییم «حکم» در اینجا به معنای قضاوت است، باز هم شامل حکومت می شود چرا که قضاوت از شئون حکومت بوده و جدای از آن نیست.

و همچنین روایات متعددی در این زمینه وجود دارد، روایاتی چون:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَيَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ «1» قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّه‏» (3)

ترجمه: عمر بن حنظله‏ می‌‏گوید از امام صادق (ع) درباره دو نفر از دوستانمان (یعنى شیعه) که نزاعى بینشان بود در مورد قرض یا میراث، و به قضات براى رسیدگى مراجعه کرده بودند، سؤال کردم که آیا این رواست؟
فرمود: هر که در مورد دعاوى حق یا دعاوى ناحق به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت (یعنى قدرت حاکمه ناروا) مراجعه کرده باشد؛ و هر چه را که به حکم آنها بگیرد، در حقیقت به طور حرام مى‏گیرد؛ گرچه آن را که دریافت مى‏کند حق ثابت او باشد؛ زیرا که آن را به حکم و با رأى طاغوت و آن قدرتى گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خداى تعالى مى‏ فرماید: یُریدُونَ انْ یَتَحاکَمُوا إلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروا أَنْ یَکْفُرُوا به.
پرسیدم: چه باید بکنند.
فرمود: باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسى است که حدیث ما را روایت کرده، و در حلال و حرام ما مطالعه نموده، و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است ... بایستى او را به عنوان قاضى و داور بپذیرند؛ زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ‏ام. پس آنگاه که به حکم ما حکم نمود و از وی نپذیرفتند بی گمان حکم خدا را سبک شمرده و به ما پشت کرده اند و کسی به ما پشت کند به خداوند پشت کرده است.

روشن است که:
اولا: قضاوت از شئون حکومت است، یعنی نمی شود گفت حکومت را رها کنید، اما قضاوت را تحت اختیار بگیرید، چون قضاوت از وظائف حکومت است.
ثانیا: وقتی در اختلافات قرض و ارث مانند آن که مسائل کوچک و جزئی است رجوع به حاکم غیر دینی جایز نیست، چطور حکومت آنها جایز باشد؟!

یا در روایت دیگری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می فرمایند:

«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏»؛ و در وقایعی که اتفاق می افتد به راویان حدیث ما رجوع کنید، پس به درستی که آنها حجت من بر شما هستند، و من حجت خدا بر آنها هستم.(4)
در اینجا هم امام نفرموده اند که به روایات ما مراجعه بفرمایید، چون تشخیص روایات صحیح، و فهم درست آنها تخصص می طلبد، و همچنین به صورت مطلق مرجع تمام حوادث آینده را عالمان به احادیث ائمه(ع) دانسته اند و مردم را به ایشان ارجاع داده اند.

نکته پایانی که ذکر آن لازم است این است که هرگز کسی معتقد نیست حکومت فقیه می تواند مانند حکومت معصوم باشد، بلکه قطعا نسبت به آن کاستی هایی خواهد داشت، اما سخن اینجاست که با نبود حکومت دینی این کاستی ها کاهش پیدا می کند، یا افزایش می یابد؟ روشن است که قطعا افزایش می یابد.
بنابراین در مجموع مزایای آن نسبت به معایب آن ارجح خواهد بود، درست مانند مثالی که در بالا زدم؛ در نبود پزشک انسان میداند که رجوع به دانشجوی پزشکی ممکن است اشتباهاتی داشته باشد، معایبی داشته باشد، اما در جایی که نمی شود درمان را ترک کرد چاره چیست؟ قطعا مراجعه نکردن به آن دانشجوی پزشکی، یا شخص دیگری که آگاهی او کمتر از این دانشجو هست معایبش بیشتر خواهد بود!
_______________________________
1. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، چاپ اول، 141ق، قم، خطبه 40، ص82.
2. مائده:44/5.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص67.
4. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، اسلاميه‏، چاپ دوم، 1395ق، تهران، ج2، ص484.

موضوع قفل شده است