جمع بندی نگاهی متفاوت به داستان مشهور خلخال دختر یهودی

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگاهی متفاوت به داستان مشهور خلخال دختر یهودی

سلام
در مورد این داستان سوال داشتم که علت بیان حضرت علی ع در مورد این قضیه چیست چرا میفرمایند اگر مسلمانی از غصه این حادثه اگر دق کند نباید او را ملامت کرد وحق دارد
مسلمان در این حادثه برای چه مسئله ای حق دارد غصه بخورد ؟واین مسئله چرا در نظر امیر بیان این قدر چایگاه مهمی پیدا کرده؟
ودر آخر سه برداشت که در متن زیر از این داستان شده چقدر قابل قبول است؟
[SPOILER]“عده ای به زنی یهودی حمله و خلخال از پای او ربودند و امیرالمومنین ع از این ماجرا بسیار غمین و در خطبه ای اصحاب خود را بخاطر این ماجرا مذمت کردند و فرمودند جا دارد مرد مسلمان از این غصه جان دهد.” این قضیه به همین شکل و با کمی تفصیل بیشتر یا کمتر از امیرالمومنین ع و از نهج البلاغه بسیار نقل میشود و چه نتایجی که هرکه به دلخواه از جزء جزء روایتی که نقل کرده میگیرد، اما مشکل این است که ماجرا مقدار بسیار زیادی “خسن و خسین دختران معاویه بودند والخ” شده است! ابتدا متن این فراز روایت رو از نهج البلاغه بخوانیم:
« ألا وإنی قد دعوتکم إلى قتال هؤلاء القوم لیلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لکم اغزوهم قبل أن یغزوکم ، فوالله ما غزی قوم فی عقر دارهم إلا ذلوا فتواکلتم وتخاذلتم حتى شنت الغارات علیکم وملکت علیکم الأوطان . وهذا أخو غامد قد وردت خیله الأنبار وقد قتل حسان ابن حسان البکری وأزال خیلکم عن مسالحها ولقد بلغنی أن الرجل منهم کان یدخل على المرأة المسلمة والأخرى المعاهدة فینتزع حجلها وقلبها وقلائدها ورعاثها ما تمتنع منه إلا بالاسترجاع والاسترحام ثم انصرفوا وافرین ما نال رجلا منهم کلم ولا أریق لهم دم . فلو أن امرأ مسلما مات من بعد هذا أسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا . فیا عجبا والله یمیت القلب ویجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم على باطلهم وتفرقکم عن حقکم » ۱- در متن روایت فرموده معاهده، در سایر نقلهایی که از این خطبه بسیار مشهور دیدم – از اهل سنت: الکامل للمبرد ، البیان و التبیین، الاغانی، الکامل فی التاریخ، تاریخ ابن خلدون و… ، از شیعه هم کافی شریف، نهج، الارشاد و الامالی للمفید ره، و نیز شرح الاخبار قاضی نعمان، و همچنین آنچه مستدرک و مصادر النهج آورده اند- همه چنین نقل کردند “معاهده”، این یعنی زنی اهل کتاب که در ذمه حکومت اسلامی است و حکومت اسلامی تعهد داده از جان، عرض و اموال او دفاع کند. ۲- اما آیا غضب امیر مومنان ع نه صرفا از ربودن یک خلخال از زنی اهل کتاب بوده؟ وقتی متن روایت را کامل ببینید متوجه میشید که چه هتک حرمتهایی رخ داده و این تنها ذیلی بر آن هتک حرمت بوده و البته مسلمان و کتابی در کنار هم ذکر شده اند، وقتی روایت شرح الاخبار قاضی نعمان را میخوانیم کاملا روشن میشود که مراد در اینجا تعظیم زن کتابی هم نبوده، بلکه حضرت ع میفرمایند اینها به مسلمان و کتابی حمله کردند و حرمت زنان را هتک کردند:
” هذا عامل معاویة قد أغار على الأنبار ، فقتل بها عاملی ابن حسان ، ورجالا کثیرا ، وانتهکت بها حرم من النساء ، فقد بلغنی أن الرجل منهم کان یدخل على المرأة المسلمة والأخرى المعاهدة ، فینتزع خلخالها ورعاثها ”
هرچند این معنا از همین متن فعلی نهج البلاغه که ابتدا نقل شد هم به روشنی برداشت می شد. ۳- در هیچ جای آن خطبه نیامده که چون صرفا کسی به دیگری حمله کرده، طرف دوم مظلوم و مورد حمایت است، بلکه در ذیل همان خطبه حضرت ع تصریح میکنند که شما بر “حق” خود پابرجا نیستید و معیار را حق قرار میدهند نه چیز دیگری، اصلا آیات جهاد و روایات برخورد با مخالفین را ببینید، جز محوریت حق دیده نمیشود!
لذا پیامبر ص با یهود مدینه آن درگیری ها را داشتند و هیچ گاه کسی نگفت آنها مظلوم بوده اند. ۴- نکته دیگر و مهم تر اینکه این خطبه شکایت از چه کسی است؟ از عامل معاویه، یعنی سپاهی که ادعای اسلام داشتند و میگفتند برای کسی که خود را خلیفه بر حق میداند میجنگند. امیر مومنین ع به این گروه مثلا مسلمان حتی در مقابل یک زن اهل کتابی که در ذمه حکومت بر حق است هم ارزش نمیدهند… پ. ن: متن حدیث و نکات آن را مقایسه کنید با آن نقل رایجی که مدتهاست باب شده و نتایجی که از آن گرفته میشود و هیچ کدام نه با آنچه رخ داد و نه با آنچه امام ع فرمودند کمترین تناسبی ندارد!
[/SPOILER]
[SPOILER]حضرت فرمودند اگر کسی بر این مصیبت دق کند جا دارد. این نشانگر روح بلند پیشوای مومنین و اهمیت امنیت و حقوق شهروندی در حکومت اسلامی است
[/SPOILER]

[SPOILER]همه شنیده‌ایم که امیرالمؤمنین علی(ع) این‌طور فرموده باشند که «شنیده‌ام دشمنان از پای دختر یهودی، خلخال کَنده‌اند. اگر مَرد مسلمانی به خاطر این غصه دِق کند و بمیرد کار ارزشمندی انجام داده است.» خُب این روایت-دقیقاً- به این صورت که مشهور شده نیست، اصل متن در نهج‌البلاغۀ شریف هم هست و شما می‌توانید با یک دقتی-در متن روایت- ببینید که معنای بسیار عمیق‌تری دارد.

معمولاً بر زبان‌ها جاری است که امیرالمؤمنین علی(ع) تحمل ظلم به یک زنی یا به یک دختری را نداشتند‌ و وقتی خبر رسید که دشمنان، جواهرات او را ربوده‌اند، با این حادثه خیلی دردمندانه برخورد کردند. در حالی‌که اصل ماجرا این نیست و دقیقِ کلام حضرت، سخن دیگری است.

حضرت می‌فرمایند: در فلان سرحدّات، برخی از سربازان معاویه حمله کرده‌اند و ضمن جنایت‌های خودشان به یک زن مسلمان و یک زن غیرمسلمان تعدّی کرده‌اند و جواهرات آنان را دزدیده‌اند، جواهرات آنها را به ظلم و ستم کَنده‌اند و ربوده‌اند، دستبند آنها یا گوشواره یا خلخال آنها را غارت کرده‌اند.(وَ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا؛ کافی/5/5- نهج البلاغه/خطبه 27)

در اینجا امیرالمؤمنین علی(ع) نمی‌فرماید که «چرا چنین ظلم بزرگی رخ داده است؟! و انسان اگر در این غصه بمیرد، حق دارد!» بلکه حضرت بعد از اینکه از غارت آنان سخن می‌گوید، می‌فرماید: در مقابل این غارتگری آنها، مردم منطقه چه کرده‌اند؟ جز اینکه طلب ترحم کرده‌اند و ملتمسانه از آنها خواسته‌اند: «خواهش می‌کنم به ما لطف کنید، خواهش می‌کنم گردنبندها را نبرید، خواهش می‌کنم ما را نزنید!» اما کسی در دفاع از این مردم و این زنانی که غارت‌ شده‌اند، شمشیر نکشیده است و آن غارتگران بدون اینکه زخم بردارند، بدون اینکه خونشان ریخته شود و احدی از آنها کشته شود، سالماً و غانماً برگشته‌اند(مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُ دَمٌ؛ همان)

بعد از این است که حضرت می‌فرماید: «آدم اگر به خاطر این خبر از غصه بمیرد حق دارد؛ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ عِنْدِی بِهِ جَدِیراً»(همان) یعنی آن چیزی که موجب می‌شود امیرالمؤمنین علی(ع) احساسِ درد و رنج کنند، این است که: «چرا وقتی به شما حمله کردند از خودتان دفاع نکردید؟!» چیزی که موجب می‌شود امیرالمؤمنین علی(ع) بگوید: «انسان اگر از خبر این غصه دِق کند، حق دارد» این است که چرا اجازه دادید دشمنان‌تان سالم برگردند؟! چرا علیه آنان شمشیر نکِشیدید و از خود دفاع نکردید؟! چرا التماس‌شان کردید؟! آدم با دشمنش با زبان التماس حرف نمی‌زند!

در همین خطبه امیرالمؤمنین علی(ع) قبل از بیان این کلمات، می‌فرماید: «بارها من به شما گفته‌ام که از خانۀ خود بیرون بروید و در آن نقطه‌ای که دشمن می‌خواهد به سوی شما حمله کند، در همانجا به دشمن ضربه بزنید! نگذارید دشمن به لبِ مرز خانه‌های شما برسد که آن‌گاه ذلیل خواهید شد و ضربه خواهید خورد.(أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ همان)‏ امیرالمؤمنین(ع) صریحاً می‌فرماید: قبل از اینکه دشمنان به شما حمله کنند به آنان حمله کنید! قبل از اینکه آنها به خانه‌های شما یورش بیاورند خانمان آنها را به هم بریزید!

امیرالمؤمنین علی(ع) در همین خطبۀ شریف و بعد از این کلمات، به مردمی که سخن او را گوش می‌کردند ولی آن را اجرا نمی‌کردند و از خود دفاع نمی‌کردند و در مقابل دشمنان‌شان غیورانه مقاومت نمی‌کردند، این‌چنین می‌فرماید: «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال‏»(همان) ای نامردهایی که شبیه مردها هستید، اما مرد نیستید! شما ذهن کودکانه دارید و خیال‌بافی‌های اطفال، شما را در برگرفته است! اینها آخرین سخنرانی‌های امیرالمؤمنین علی(ع) است که با این غصه‌ها، دار فانی را وداع کردند!

امیرالمؤمنین علی(ع) سخنش و دردش این بود که چرا در خانه‌های خود نشسته‌اید و منتظر هستید که دشمن به شما حمله کند؟! خدایا، تو شاهد باش که جوانانِ ما در اینجا در مجلسی به نام «مدافعان حرم» دور هم جمع شده‌اند که اعلام آمادگی کنند که «ما حاضریم از خانه‌های خود بیرون برویم و دشمن را در آن‌سوی مرزها نابود کنیم! مبادا دشمنان به حرم امیرالمؤمنین علی(ع) تعدّی کنند! مبادا به جامعۀ مؤمنان و مسلمانان تعدّی کنند!»

ما دفاع از خانۀ خود را آنچنان گسترده می‌دانیم که حتی حاضریم از غیرمسلمانانی که در منطقه هستند نیز در مقابل دشمنان دیوْسیرت -که تماماً ایادی صهیونیست‌ها هستند- دفاع کنیم! استاد و امام ما امیرالمؤمنین علی(ع) است که می‌فرماید: «کسی که از خانۀ خود خارج نشود و از مردمی که مقابل دشمن ایستاده‌اند، دفاع نکند، مَرد نیست و نامرد است!» ما اعلام می‌کنیم که می‌خواهیم به دستور امیرالمؤمنین(ع) مردانه رفتار کنیم.

جوانان ما می‌دانند که امروز مصلحت نیست از اینجا لشکر لشکر نیرو اعزام شود، چون جوانان عراق و شام، خودشان دارند غیرتمندانه دفاع می‌کنند. هرچند گاهی در میان ما کسانی توفیق پیدا کنند خدمات مستشاری ارائه دهند، ولی این سینۀ سوختۀ جوانان ما است که وقتی می‌شنوند دخترکانی در اقصی نقاط این منطقه، در همسایگی‌های ما، غارت می‌شوند-می‌گویند-چرا باید به دشمنان مجال داد؟!

و من الآن می‌خواهم عرض کنم: یا امیرالمؤمنین(ع)! عراقِ امروز دیگر عراق آن روزی که شما دردمندانه در آن سخنرانی می‌کردید نیست! عراق امروز عراقی است که شیعیان به مناطق اهل‌سنت می‌روند و در آنجا از مؤمنین اهل‌سنت دفاع می‌کنند! عراق امروز عراقی است که اخیراً رزمندگان عراقی اعلام کرده‌اند: «ما بعد از اینکه تکفیری‌ها را در عراق نابود کنیم به سوریه خواهیم رفت و در آنجا هم دشمنان را نابود خواهیم کرد.» عراق امروز، عراقی است که سخنان امیرالمؤمنین(ع) و دردهای دل او را گوش کرده است! و ما افتخار می‌کنیم که چنین مؤمنانی در همسایگی ما مقاومت می‌کنند و مقابل دشمن ایستاده‌اند!

یا امیرالمؤمنین(ع)! جوانان ما آماده هستند برای انتقام خونِ مظلومیتِ تو، خون مظلومان کربلاو خون همۀ مظلومانی که در این منطقه سرهایشان از بدن‌ها جدا شده، خانه‌هایشان به غارت رفته و نوامیس‌شان به غارت رفته‌اند! خدایا، صبر جوانان ما به پایان رسیده است! خدایا، مهدی موعود را به ما برگردان! -دست‌هایی که می‌خواهند پای رکاب مهدی فاطمه، علمداری کنند و منطقه را و بلکه جهان را پاک کنند، برای آمین گفتن به سوی آسمان برفراز باشند- خدایا! به حقّ غصه‌های دلِ امیرالمؤمنین علی(ع) فرج مهدی ما را برسان! مکر دشمنان به خودشان برگردان! مظلومان منطقه و مظلومان یمن، خلاصیِ عاجل عنایت بفرما! هر آن بر عزت نایب امام زمان، رهبر عزیز انقلاب ما بیفزای!
[/SPOILER]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

عبد آبق;931609 نوشت:
سلام
در مورد این داستان سوال داشتم که علت بیان حضرت علی ع در مورد این قضیه چیست چرا میفرمایند اگر مسلمانی از غصه این حادثه اگر دق کند نباید او را ملامت کرد وحق دارد
مسلمان در این حادثه برای چه مسئله ای حق دارد غصه بخورد ؟واین مسئله چرا در نظر امیر بیان این قدر چایگاه مهمی پیدا کرده؟

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان

در این قضیه مسلمان حق دارد برای دو مسئله از شدّت ناراحتی و غصّه جان دهد:
الف: اهل ذمّه ای که در پناه اسلام جان و مالش در امان است مورد تجاوز قرار گرفته شوند، این حادثه آن چنان ناراحت کننده است که اگر مسلمانی از شنیدن این خبر جان دهد حق دارد.
بیان مطلب:
هنگامی كه به امام اميرمؤمنان علی(ع) خبر دادند كه غارتگران سپاه معاويه به شهر مرزی«انبار» ريخته و نماينده آن حضرت، «حسّان بن حسان» را كشته و اموال مسلمانان و غير مسلمانان را غارت كرده اند، مردم را به جهاد دعوت فرمود و خطبه معروف جهاد را خواند و در اثناء اين خطبه چنين بيان كرد: «به من خبر داده اند كه بعضی از مردان آنها به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمانی كه معاهد بوده (و بايد جان و مال و ناموسش در پناه اسلام محفوظ بماند) وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آنها را از تنشان بيرون آورده، در حالی كه هيچ وسيله ای برای دفاع از خود، جز گريه و التماس كردن نداشته‎اند ... اگر به خاطر اين حادثه ی دردناك، مسلمانی از روی تأسف دق كند و بميرد ملامت نخواهد شد، بلكه از نظر من شايسته و سزاوار است».
در اينجا امام(ع)، زنان معاهد غير مسلمان را همطراز زنان مسلمان، در لزوم دفاع از آنها قرار داده و از غارت اموال آنان، آن چنان ناراحت شده كه می فرمايد: «اگر كسی اين خبر را بشنود و از اندوه و غصّه بميرد، جای سرزنش ندارد!». تعبيری از اين گوياتر درباره دفاع از حيثيّت اهل ذمّه و جان و مال و ناموس آنها پيدا نمی شود. (پيام قرآن ج 10، حضرت آيت الله مكارم)

ب: دشمن به خانه ی مسلمان و اهل ذمّه یورش ببرد و نسبت به آنان ظلم و تجاوز بکند و مسلمانان هیچ عکس العملی به غیر از التماس و تمنّا از دشمن نداشته باشند. در صورتی که مسلمانان باید بر علیه دشمن متجاوز شمشیر بکشند و با آنان مقاتله نمایند نه اینکه با خواهش و تمنّا از آنان بخواهند دست از تجاوز و تعرّض بردارند!
بیان مطلب:
امیر المومنین ع می‌فرماید: من شنیده‌ام که سربازان معاویه می‌آیند روستاهای شما را غارت می‌کنند و شنیده‌ام که خلخال از پای دختر یهودی کشیده‌اند و جنایت‌هایی انجام داده‌اند و بدون اینکه شما با آن دشمنان بجنگید، به راحتی غارت کردند و برگشتند و رفتند. در این صورت اگر یک مرد مسلمان از تأسف بمیرد، حقّ دارد. و بعد می‌فرماید: شما نه‌تنها با این دشمن نمی‌جنگید و مقاومت نمی‌کنید، بلکه می‌خواهید با این ظالم‌ها کنار بیاید!

«وَ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ عِنْدِی بِهِ جَدِیراً…فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لَا تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ» (کافی/۵/۵- نهج البلاغه/خطبه ۲۷)

اینکه حضرت می‌فرماید آدم آرزوی مرگ می‌کند، صرفاً به‌خاطر آن خلخال که از پای دختر یهودی کنده شده، نیست، بلکه به‌خاطر این است که «شما چرا در مقابل آنها مقاومت نمی‌کنید؟!» و بعد هم می‌خواهید با چاپلوسی آنها را راضی کنید که به شما ظلم نکنند و به آنها بگویید که «خواهش می‌کنیم ما را کمتر بزنید!»

این است که غیرت امیرالمؤمنین(ع) را به خروش می‌آورد! این است که می‌فرماید اگر مرد مؤمن آرزوی مرگ کند، حقّ دارد! یعنی چرا وقتی کسی می‌خواهد زندگی تو را بگیرد، تو در دفاع از زندگی خودت نمی‌جنگی و نمی‌میری؟! حضرت در اینجا دارد راه زندگی را به ما یاد می‌دهد، دارد علاجِ واقعۀ تأسف‌بار کنده شدن خلخال از پای یک دختر را یاد می‌دهد، نه اینکه به ما بگوید: «به خاطر این ظلمی که اتفاق افتاده، عزاداری کنید!» بلکه از ما می‌خواهد اقدام کنید تا ریشۀ این ظلم کنده شود. فریاد حضرت به‌خاطر لزوم این اقدام است. دردِ حضرت این است که «چرا شما مقاومت نمی‌کنید و اجازه می‌دهید شما را غارت کنند، بعد می‌روید التماس‌شان می‌کنید!»

عبد آبق;931609 نوشت:
ودر آخر سه برداشت که در متن زیر از این داستان شده چقدر قابل قبول است؟

برداشت دوم و سوم قابل قبول است، منتهی برداشت اول قابل تأمّل و نیازمند تحقیق می باشد .

عبد آبق;931609 نوشت:
اگر مسلمانی از غصه این حادثه اگر دق کند نباید او را ملامت کرد وحق دارد

سلام
من اتفاقی اینو خوندم یاد یه برنامه ای افتادم که تلوزیون پخش کرد

می گفت مصدق میرفت انگلستان دست ملکه انگلیس رو که نجس بود به انواع الودگی ها ماچ میکرد لیس میزد چی کار میکرد نمی دونیم!

اینو گفت من نمی دونستم خیلی تعجب کردم بعد توی یک کنفرانسی یه عده عقب افتاد تا اسم مصدق اومد بلند شدن کف دست هورا و چی جور!!

اینقدر من حالم بدشد اینقدر من حالم بد شد یعنی اگه هزار تا ازون زنهای یهودی که حضرت میگفت میمردن اینقدر برای من دردناک نبود من اصلا اون برنامه رو دیدم دچار افسردگی شدم ...که چقدر بدبخت بودن مسئولین دوره طاغوت که میرفتن دست اجنبی ها لیس میزدن و چقدر این عقب افتاده های نسل فعلی احمق بودن خدااااا!

به نظرم توی اینها یک نفرم نیست که دارای بصیرت باشه!..سر جمع توی اون کنفرانسل همه رو جمع کنی 5 هزار تومن هم نمی ارزن!

عبد آبق;931609 نوشت:
سه برداشت که در متن زیر از این داستان شده چقدر قابل قبول است؟

هادی;933488 نوشت:
برداشت دوم و سوم قابل قبول است، منتهی برداشت اول قابل تأمّل و نیازمند تحقیق می باشد

سلام
چه منافاتي دارد؟!
مسلمان واقعي از ظلم به هر انساني و در هر جاي دنيا ناراحت ميشود و چه بسا ناراحتيش بسيار عميق باشد
از طرفي انتظار مي رود كسي كه به او ظلم ميشود
اگر توانايي دارد در مقابل ظلم بايستد
من هر چه مرور ميكنم متوجه نميشود اين دو مسئله چه منافاتي با هم دارند!!

اگر حرف حضرت(ع) فقط درمورد عدم ايستادگي است ، مگر امام حسين(ع) و يارانش در برابر ظلم نايستادند؟
پس طبق حرف استارتر محترم ما ديگر نبايد ناراحت اين باشيم كه بدن حضرت علي اكبر(ع) ارباً اربا شد!
ديگر نبايد غصهء اين را بخوريم كه دو دست مبارك حضرت عباس(ع) قطع شد!
چون اينها كه در برابر ظلم مقاومت كردند ، پس ديگر چه جاي ناراحتي دارد؟

پرسش:
در ماجرای ربوده شدن خلخال از پای زن یهودی و جمله معروف امام علی(علیه السلام) که «اگر مسلمانی بر این مصیبت بمیرد رواست»، علاوه بر تحلیل معروف، تحلیل های دیگری نیزی ارائه شده، برخی می گویند جمله امام علی(علیه السلام) بدین خاطر بوده است که زن مسلمانی نیز در این بین مورد تعرض قرار گرفته است؛ و برخی می گویند ناراحتی امام و جمله مذکور از باب ربوده شدن خلخال ها نبوده است، بلکه از باب سکوت در برابر متجاوزین است که هیچ کسی بر روی ایشان شمشیر نکشیده و متعرض ایشان نشده است.


پاسخ:

آنچه در نهج البلاغه از امیرالمومنین(علیه السلام) در خصوص این ماجرا نقل شده است چنین است:
«لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ‏ عَلَى‏ الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى‏ الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا ِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوما»؛ به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران‏ با غنيمت بسيار باز گشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده. اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست‏.(1)

با دقت در این متن روشن میشود که تمام تحلیل های فوق درست بوده و منافاتی با یکدیگر ندارند.

اولا: ذکر یک زن اهل کتاب در کنار زن مسلمان نشان دهنده ی این است که ناراحتی امام(علیه السلام) صرفا به خاطر تعرض به زن مسلمان نیست، وگرنه ذکر زن یهودی ضرورتی نداشت! امام(علیه السلام) زن معاهد یعودی را در کنار زن مسلمان گذارده و از تعرض به هر دو اظهار ناراحتی می کند و این نشان دهنده اهمیت حفظ حرمت این زنان است.

ثانیا: آنچه که در ادامه بیان شده است که چرا مردان در برابر این تعرض سکوت کرده اند و متجاوزین بدون اینکه هیچ گونه زخمی بردارند با غنائم گریخته اند به تنهایی علت تأسف امیرالمومنین نیست، بلکه حضرت پس از بیان مصیبت که همان ربودن خلخال ها و گردن بندها و گوشواره هاست بر این امر تأسف مضاعف خورده اند که چرا کسی با ایشان مقابله نکرده است؟ بنابراین جمله معروف ایشان که اگر مرد مسلمانی بر این مصیبت جان دهد رواست، یا ناظر به تمامی ماجراست، هم ربوده شدن و هم سکوت؛ یا اگر ناظر به یکی باشد قطعا ناظر به تعرض است، چرا که اندوه شدید از بابت سکوت به خاطر شدت مصیبت است، منظور حضرت(علیه السلام) این بوده است که چگونه مردان در برابر این تعرض و ظلم عظیم سکوت کرده اند در حالی که اگر مرد مسلمانی در برابر آن جان بدهد رواست.

بنابراین تمام تحلیل هایی که گفته شده است همگی بخشی از یک پازل هستند، و منافاتی با یکدیگر ندارند.

پی نوشت ها:
1. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 27، ص69.

موضوع قفل شده است