راه های جلوگیری از اتلاف عمر

تب‌های اولیه

74 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه های جلوگیری از اتلاف عمر

بسم الله الرحمن الرحیم
عمر انسان محدود می باشد.اگر انسان از عمر خود بهره ای نبرد به اسفل السافلین می رود.انسان ها در این دوره زمانی وشیعیان وتمام انسان ها به جز معدودی به بطالت وخورد وخواب وحرف و...می باشند.در این راه یعنی اتلاف نکردن عمر چند راه است:

1.نماز شب کامله وسهر وشب زنده داری
2.نماز اول وقت
3.احترام اخص به پدر ومادر
4.توسل به امام زمان وائمه ابائش (علیهم صلوات الله)
5.ذکر وفکر...
6.کسب علم(خداشناسی-اخلاق-فقه-حدیث و...)
7.قرائت قران
والسلام علی من اتبع الهدی وصلی الله علی محمد واله مصابیح الدجی

و همینطور

عبادت بجز خدمت به خلق نیست ------------ به تسبیح و سجاده و دلق نیست
(البته منظور فقط تسبیح و سجاده و دلق نیست می باشد)

بله در حق بندگان خدا خیر داشتن بجای بدی کردن و اجر صد در صد و بی قید و شرط را از خدا گرفتن.
چراکه تنها زمانیکه خداوند مدیون بنده اش می گردد آن زمانی است که قرض الحسنه می دهد چه هنگامی که سلاح دفاع از مسلمین بخواهد تامین گردد و چه زمانیکه قرض الحسنه ای پرداخت شود به نیازمندی ( که البته منظور غیر از زکات است)
با سپاس از سادات گرامی
و من الله التوفیق

یاحق:Gol:

وَ الْعَصرِ(1) إِنَّ الانسنَ لَفِى خُسرٍ(2)


راه رسيدن به اوج آسمان:

1.ارتباط صمیمی با خدا
2.رابطه ی سازنده با مردم

ترس

یکی از راههای جلوگیری از اتلاف وقت احساس ضرر و ترس از دست دادن فرصت هاست. برای اینکه پی به اثر این نوع احساس، ببرید حدیثی را از زبان استاد موسوی نژاد در درس اخلاق نقل می کنم:
در کتاب شریف بحارالانوار آمده: در قیامت وقتی بنده ای را برای محاسبه می آورند،اوقات او را به صورت جعبه هائی تحویلش میدهند.یک یک آنها را باز می کند تا نتیجه کار خود را ببیند.بعضی از جعبه ها او را خوشحال میکنند چون ثواب و پاداش در آنهاست،و بعضی دیگر خیلی ناراحتش میکنند چون گناه و عذاب براش نوشتند و اما بعضی از قوطی ها و جعبه ها به او چنان احساس ضرر و پشیمانی القاء می کنند که اگر اندوه او را بین بهشتیان تقسیم کنند، لذت های بهشتی برایشان از بین می رود.

...
به نظر شما این جعبه ها چه دارند که اندوه زیادی را به او هدیه می کنند؟

در روایت آمده: آن جعبه ها خالی هستند و به او می گویند تو عمرت را تلف نمودی.

بیا مدیریت رو تجربه کن

یکی دیگر از راه های جلو گیری از اتلاف عمر مدیرت زمان است.اسلام هم تاکید فراوانی برای مدیریت اوقات و زمانها دارد در حدّی که اتلاف عمر را گناه و خطا میداند و اگر نوعی اصراف به حساب آید گناه کبیره میشود(که به نظر حقیر گناه کبیره است).
احادیث زیادی از سیره پیامبر گرامی اسلام وارد شده است که ایشان زمان را تقسیم میفرمودند و دقت بالائی در نظم برنامه ریزی خود داشتند و همین طور از امامان معصوم نقل شده است.
وقتی امام رضا علیه السلام را به طوس تبعید کردند،ماموری که همراه امام بود برنامه ایشان را درسفر شرح میدهد که چه منظم و از روی محاسبه است.
برای برنامه ریزی باید اول کارهای روزمره خود را بنویسیم و بعد آنها را بر اساس درجه اهمیت دسته بندی و به گروه های فردی، اجتماعی و عبادی(چه خود عبادت و چه کارهای وابسته یا مقدماتی عبادت)تقسیم نمائیم.
مشورت با افراد آگاه و با تجربه مسئله تاکید شده در آیات قرآن است،که در این زمینه کلید حل معماست.
نظم و انضباط از ستون های اصلی محسوب میگردد.
پایداری و کنار گذاشتن تنبلی تیر خلاصی برای اتمام کار است.

ادامه دارد....


[=&quot]زمان و برنامه ریزی
[=&quot] مقدمه : انسان موفق سعی می كند با ابزاری[=&quot] به نام «برنامه ريزی» كه هوشيارانه، مستمر و پايدار تدوين شده است، زمانِ محدود و ارزشمند را در اختيار بگيرد و در دستيابی به اهداف شخصی،‌ حرفه ای و اجتماعی خود، پيشرفت لازم را داشته باشد و بهره بيشتری از تلاش خود ببرد[=&quot].[1] حال در ابتدا چگونگی برنامه ريزی را بحث می كنيم. سپس چگونگی اجرای آن را خدمتتان عرض خواهيم كرد و در آخر آفات احتمالی را متذكر شده و عوامل بوجود آورنده اين آفات را ذكر مي كنيم.
[=&quot] الف ـ چگونه بايد برای دقايق و ساعات زندگی خود به درستی برنامه ريزی كنيم؟[2]
[=&quot] [=&quot]1. [=&quot][=Comic Sans MS]نخست بايد هدف را به دقت تعيين نمود كه بدون هدف سراسر زندگی بيهوده خواهد بود، هر برنامه ای تعيين مسير حركتی است از يك مبدأ كه در آن قرار گرفته ايم به سوی مقصد بدين منظور بايد به نكات زير توجه شود:
[=&quot] الف) [=Comic Sans MS]تعيين هدف های فرعی و نزديك تر (هدف های ميان مدت) كه فرد را به هدف های اصلی مرتبط می سازد.
[=&quot] ب) [=Comic Sans MS]خوب است هدف های ميانی دقيق و مشخص و قابل ارزيابی و اندازه گيری باشد.
[=&quot] ج) [=Comic Sans MS]لازم است از مشاوره اساتيد آگاه در تعيين هدف و برنامه ريزی به سوی آنها استفاده شود.
[=&quot] 2. [=Comic Sans MS]پس از تعيين هدف های فرعی بايد ميزان «اولويت» هر يك را با كدهای يك، دو و سه معين كرد.
[=&quot] [=&quot]3. [=&quot][=Comic Sans MS]مدّت زمان لازم برای رسيدن به هر يك از اهداف را بايد معين نمود. بدون تعيين زمان لازم، حتی ساده ترين هدف ها دست نيافتنی می شوند.
[=&quot] 4. [=Comic Sans MS]كارها و فعاليت هايی كه شما را به هدف هايتان می رساند در برنامه روزانه و هفتگی خود ـ در زمان معين ـ قرار دهيد، توجّه داشته باشيد كه در برنامه ريزی علاوه بر كارها و فعاليت ها بايد به خواسته ها و نيازهای شخصی و خانوادگی خود بنگريد و مديريت زمان را با رعايت تعادل بين عبادت و تحصيل وكار و زندگی و تفريح و... به دست بگيريد.
[=&quot] 5. در برنامه ريزی به توانايی و استعداد و ذوق و علاقه و امكاناتی كه در اختيار داريد، به دقت توجه كنيد.

[=&quot]ب)چگونه براي اجراي برنامه[=&quot] تلاش و كوشش كنيم؟[=&quot][3][=&quot]
[=&quot] 1. عظمت و قداست اهدافتان را هر روزه در نظر بياوريد وبا حضرت دوست هر صبحگاه تجديد عهد و پيمان كنيد، تا انگيزه و احساس مطلوبيت بيشتري در شما ايجاد شود.
[=&quot] 2. تمام توانايی خود را در انجام وظايفی كه در برنامه مشخص كرده ايد، متمركز كنيد. از خويش بر خويش ناظری بگماريد تا بر اجرای وظايف نظارت كند. نظارت و مراقبت فرشتگان الهی، كرام الكاتبين را پيوسته به ياد بياوريد. خود را در محضر پروردگار متعال ببينيد و عمر و زمان خويش را امانت او بدانيد. در امانت داری بكوشيد.
[=&quot] 3. هر روز ـ در پايان كار ـ دقايقي را صرف نوشتن كارهايی كه انجام داده ايد بنماييد. ميزان مطابقت آنها را با برنامه، بسنجيد. كارهای خود را بر مبنای اهداف، اولويت ها، ساعات كار مطلوب، و تعادل ميان خواسته ها و نيازها ارزيابی كنيد. تصميم بگيريد كه فعاليت ها و كارهای خود را هر چه بيشتر به برنامه نزديك كنيد. راه كارهای بهتر دستيابی به اهداف برنامه را برای خود مشخص كنيد. نيت و انگيزه های خود را در انجام كارها ببينيد و در خدايی كردن نيت ها و انگيزه ها بكوشيد.
[=&quot] 4. در صورت موفقيت نسبي در اجراي برنامه خدا را شكر كنيد و براي ادامة بهتر كار از او مدد بخواهيد و خود نيز را تشويق كنيد و در صورت عدم موفقيت و انحراف از برنامه علل دروني و بروني را جستجو نماييد براي تنبيه خود اقدام مناسبي را در نظر بگيريد.

[=&quot]ضمن این بحث خوبی که کاربر محترم سادات مطرح فرمودند،بد نیست این سوال پرسیده بشه:

[/]
[=&quot] * براي اينكه برنامه ريزي كه در زندگي مي كنيم مثل امام (ره) بتوانيم حتماً سر موقع[/] هر كاري بر حسب برنامه انجام دهيم، چه كار بايد بكنيم؟

:Gol: آیا می شود با نگاه کردن به طبیعت نظم و برنامه ریزی را از آن آموخت؟ :Gol:



وقتی صحبت از زیبایی های خدا میکنی..نمیتوان گفت چه چیز زشتی را خلق کرد؟ همه چیز زیبا است و جمال زیبای او را نشان میدهد



عالم عکس خداست عالم سایه خداست آیات قرآن در این باب زیاد هستند.

الم تر الی ربک کیف مدظل

آیت یعنی فلش .عالم آیت اوست



همه چیز زیباست و بدی ها رو هم باید زیبا دید.....
چه کسانی بودند که با دیدن همین صحنه ها از خواب غفلت بیدار شدند..



چقدر منظم خلق کرده است و چقدر قوانینش منظم و زیبا است..الحمدالله ..شکر..

از دوران دبستان یادم هست که همیشه این موضوع را برای انشاء به ما می گفتند و ما هم به ناچار هر چه به ذهنمان می آمد و نمی آمد می نوشتیم و بی چاره ما که نمره زورکی می گرفتیم چون حرفی برای گفتن نبود.
اتلاف عمر هم از همان موضوع های تکراریست که چون معلوم است که کار زشتی است مفاهیم روشن است و هیچ کس برای گفتن حرفی ندارد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: عمر همچون ابر میگذرد که گذرش را نمی فهمیم ولی با سرعت می رود.
اما یک مساله در این زمینه جای سوال است و کمتر کسی می داند و آن:
راهبرد های عملی با اتلاف عمر چیست؟

برای شروع انشائی بنویسید و به این سوال ها پاسخ دهید:
*** آیا تا بحال زمان و عمر را ارزشیابی نموده اید؟
*** به نظر شما عمر چند می ارزد؟
*** اگر فردی خریدار زمان و عمر شما باشد چه مقدار پول پرداخت کند تا راضی باشید؟

[=Arial Black]سلام.
استاد اگه بتونيد همونايي رو كه از دستمون رفتن رو به ما برگردونيد راضي ميشيم.:Cheshmak:
ارزش عمر و زمان مال همان زمان خودشه. در همان زمان خودش بايد قدرشو بدونيم وقتي كه از دست رفت ديگه برگشتي در كار نيست. همان طور كه يكبار به دنيا ميايم و يكبار مي ميريم، يكبار هم بيشتر به ما عمر و فرصت زندگي نميدن. ميگن بيايد اين عمرتون ديگه خودتون مي دونيد چطور ازش بهره ببريد.
بهترين ارزشيابي عمر اينكه همين الان ازش درست استفاده كنيم. ارزشيابي گذشته را نكنيم. براي آينده هم زياد حرص و جوش نخوريم چون اگه الان را دريابيم صد در صد آينده رو هم تضمين كرده ايم.

دعوت به همکاری
اجازه بدید سوالهائی که در پست 11 مطرح نمودم در میدان ذهن و فکرمان جولان بده و بگذارید چند روزی ما رو سر گرم خودش کنه.
شاید پنجره های تازه ای از مطلب برای ما باز کنه که تا به حال بهش دقت نکردیم.
بپذیرید سایه این سوال ها روی آئینه دلتون حک بشه و عقل مثل شیری که با شکارش بازی میکنه و اونو توی چنگش داره،این سوال ها رو ورز بده.

هدفم در این دنیا چیه؟
همیشه این سوال اصلی جوانها و نوجوانها بوده که :

*از نظر اسلام نقش ما در این دنیا چیست؟

*خدا چه هدفی رو برای ما در این دنیا در نظر گرفته؟

*ما از تحصیل و .... خود چه مقصدی رو دنبال کنیم خدا راضیه؟


*چطور برنامه ریزی کنیم تا به موفقیتی که خدا برای ما در نظر گرفته برسیم؟




نقل
نوشته اصلی توسط : قاصدک

چطور باید برنامه ریزی کنیم؟ چطور باید همت واراده رو قوی کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



:Gol:

قاصدک گرامی
باید اول اهم و مهم کنید و برای طول روز و بعد هفته ،کارها رو انتخاب کنید.
بر اساس اولویت بندی که انجام دادید کارها رو کنار هم بچینید.
یادتون باشه:
1- وقت تفریح
2- فرصت برای مطالعه آزاد
3- وقت تلف شده
4- مسائل اجتمائی بگذارید
اساسی ترین مساله روشن بودن چشم انداز زندگیه که اگر مشخص نباشه برنامه ریزی به جائی نمیرسه.

:Gol:



* شما چه جوابی به این سوال ها دارید؟

استاد میشه اول از اینجا بگید که من مثلا امروز میخوام برنامه ریزی کنم هدفم هم اینه که به موفقیت برسم تازه متوجه شدم که وقتم داره تلف میشه وحسابی از زندگی عقب افتادم چطور اراده رو اهنین کنم که بعد از گذشت یه هفته دوباره سست نشم؟:Gig:

قاصدک;70294 نوشت:
استاد میشه اول از اینجا بگید که من مثلا امروز میخوام برنامه ریزی کنم هدفم هم اینه که به موفقیت برسم تازه متوجه شدم که وقتم داره تلف میشه وحسابی از زندگی عقب افتادم چطور اراده رو اهنین کنم که بعد از گذشت یه هفته دوباره سست نشم؟:gig:

سلام به قاصدک
سه گام در بسکتبال هست تا گل زدن و رسیدن به حلقه و تور.

گام اول تعیین هدف کلی زندگیه که اگر نباشه برنامه ریزی و تعیین اهداف مقطعی کوچک ممکن نیست یا مفید نیست.

و برای این کار باید از خودت سوال کنی:

* اگر بخواهی به خودت نمره بدی ، چند میدی و بر اساس چه ملاکی؟

گام دوم توجه به استعداد و توان موجود و استعداد و توان لازم برای رسیدن به اون هدف کلی.


و از جمله جواب دادن به این سوال مهم که:

* موفقیت یعنی چی؟

گام سوم برنامه ریزی منظم هفته ای و روزانه با معیار اون هدف کلی
برای این کار اول :
همه کار های رو زانتون رو لیست کنید و اولویت بندی کنید.

سلام و درود:Gol:
خوب هستید استاد عرفان:Gol:
حتماً دارین الان می فرمایید باز قضاوت اومد بحث و منحرف کنه:Cheshmak::Nishkhand:

عرفان;70508 نوشت:

سه گام در بسکتبال هست تا گل زدن و رسیدن به حلقه و تور.

به به یه استاد بسکتبال لیست هم داریم:Kaf:

یه بسکتبال خیاباتی به سبک آمریکایی (مرگ بر آمریکا:Nishkhand: :Khandidan!:) بازی کنیم ببینم حریف قضاوت میشین یا نه:Cheshmak: :Nishkhand:

عرفان;70508 نوشت:

گام اول تعیین هدف کلی زندگیه که اگر نباشه برنامه ریزی و تعیین اهداف مقطعی کوچک ممکن نیست یا مفید نیست.

و برای این کار باید از خودت سوال کنی:

* اگر بخواهی به خودت نمره بدی ، چند میدی و بر اساس چه ملاکی؟

گام دوم توجه به استعداد و توان موجود و استعداد و توان لازم برای رسیدن به اون هدف کلی.
و از جمله جواب دادن به این سوال مهم که:

* موفقیت یعنی چی؟



گام سوم برنامه ریزی هفته ای و روزانه با معیار اون هدف کلی
برای این کار اول :
همه کار های رو زانتون رو لیست کنید و اولویت بندی کنید

استاد سه گام شما جسارتاً شبیه سه گام برنامه ریزان کنکوری شده!!!

بهتر نیست انسان در گام اول به دنبال کشف هدف خداوند از خلقت و افرینشش باشه و بعد بر اساس اون سیاست گذاری کنه برای زندگیش!


راستی استاد گام سوم پرش به سوی حلقه است و جهش و پرشی در این گام نمی بینم!

اولین گام به اعتقاد حقیر تقویت ایمان و تقواست !

استاد چقدر با این جمله موافقید (( خدایا مرا بری خودت تربیت کن))

استاد شما بهتر از حقیر می دانید که طی کردن این راه ها بدون داشتن یک استاد مجرب و دانا تقریباً غیر ممکن است و به قول عرفای بزرگ اگر انسان نیمی از عمر خویش را برای یافتن چنین استادی صرف کند شایسته است!

پس ما را از راهنمایی خود محروم نفرمایید:Gol:


یا علی

قضاوت عزیز

سه گام رو طوری طراحی کردم که از دید جوانی باشه که اول کاره و قصد داره با تحقیق و پژوهش و استدلال راه خدا رو انتخاب کنه نه تقلید کنه.سه گام شما در مرحله بعده.

شما زودتر از آخوند بالای منبر رفتید،کمی صبر کنید با هم بریم.

قاصدک بزرگوار
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله راهنمائی فرمودند:
زمان ما در طول روز به سه بخش فردی و اجتماعی و عبادی تقسیم میشه

سوال:

فردی و اجتماعی و عبادی یعنی چه؟

سلام به عرفان بزرگوار
فردی رو میشه گفت تحصیل ،انجام کارای شخصی و کارایی که ربط به خود فرد داره .اجتماعی بودن با دیگران و کارهای مثل فرهنگی و...) عبادی هم یعنی نشستن ودعا کردن ونماز خوندن سیم دلت رو وصل کردن به خدا

هدف در زندگی

گفتیم برنامه ریزی بعد از تعیین هدف نهائی در زندگسیت.

هدف نهائی ما چه باید باشه؟

آیا خدا در این زمینه دستور یا پیشنهادی داده؟

علاقه های من چی میشه؟توانائیم رو در نظر بگیرم شاید غیر امر خدا باشه ؟

عرفان;71194 نوشت:
[="red"]هدف در زندگی
[="blue"]گفتیم برنامه ریزی بعد از تعیین هدف نهائی در زندگسیت.
[="purple"][="magenta"]هدف نهائی ما چه باید باشه؟[/]
[="green"]آیا خدا در این زمینه دستور یا پیشنهادی داده؟[/]
علاقه های من چی میشه؟توانائیم رو در نظر بگیرم شاید غیر امر خدا باشه ؟[/][/][/]

سلام.
هدف از خلقت انسان، خدایی شدن یا خداگونه شدن انسان است.

انسان اهداف فراوانی در زندگی خود دارد، ولی اگر بخواهد زندگی اش سامان درستی بیابد و به آرامش برسد، باید تمامی اهداف گوناگون خود را در مسیر خاص و برای رسیدن به هدف واحدی که همانا هدف از خلقت انسان است، سازماندهی و جهت دهی کند.

قرآن کریم به صراحت هدف زندگی انسان را بیان کرده و فرموده است: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. و جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت. (ذاریات، آیه 56).

معنای عبادت و حقیقت آن به معنای زندگی خیلی نزدیک است. زندگی یعنی شدن و عبادت یعنی مانند معبود شدن. عبادت یعنی کارهایی که انسان را به خداوند نزدیک و شبیه می کند. یعنی کمک گرفتن از او برای نزدیک شدن به او. ما به طور کلی در هر حالی که سعی می کنیم مانند کسی شویم، در حقیقت داریم او را عبادت می کنیم.
ادامه دارد...

[="arial"]ممکن است توجه نداشته باشیم، ولی خیلی وقتها دوستمان را عبادت می کنیم وقتی که سعی می کنیم مانند او فکر یا عمل کنیم. بعضی ها از اخلاق و رفتار مثلا یک هنر پیشه تقلید می کنند و آرزوی شان این است که مثل او بشوند، اینها همه رفتار پرستشی است.
منتهی انسان موجود بی نهایتی است که کمال او در پرستش کامل مطلق است و پرستش خداوند به عنوان معبود حقیقی است که او را ربوبیت و هدایت می کند و به صورت یک انسان کامل در می آورد.

چرا عبادت بت ممنوع شده است، چون بت خیلی حقیر و ضعیف است و چیزی ندارد که به انسان بدهد. ما با پرستش بت به کدام کمالات او می خواهیم برسیم. بت نمی تواند انسان را بزرگ کند، بلکه او را حقیر و ناچیز خواهد ساخت.

بت های انسانی هم ضعیف و ناقص هستند و نمی توانند اشتهای عظیم آدمی را در رسیدن به کمال مطلق ارضا نمایند، لذا پرستش انسان هم ممنوع شده است، مگر اطاعت از انسان های خاصی که در اثر قرب به خداوند، از کمال جامع انسانی بهره دارند، و می توانند در این مسیر راهنما و زمینه ساز وصول به خداوند باشند، مانند انسان های کامل معصوم که پیروی و اطاعت آنها در مسیر اطاعت خداوند و الهی شدن انسان است. پرستش آنها در حقیقت پرستش خدا است و چیزی جز آن نیست.

[="red"]بنابراین هدف زندگی انسان، کامل شدن است و کمالی که برای انسان مطرح می شود، نزدیک شدن به کمال مطلق از طریق اتصاف به صفات و کمالات او و قدرت گرفتن از خدای متعال است[/].[/]
ادامه دارد...

توروخدا از اول راه بگید یه چیزی بگید من بی اراده به خودم بیام
دعاتون میکنم

عاشق خدا;71319 نوشت:
توروخدا از اول راه بگید یه چیزی بگید من بی اراده به خودم بیام
دعاتون میکنم

لزوم هدف یابی در زندگی و تقویت اراده
خدمت کاربر گرامی
عاشق خدا عرض می کنم:

برای اینکه ادامه راه ممکن باشه،باید دو گزاره رو حتما داشته و حرکت کنیم:

الف)
هدف کلی زندگی: از این گزاره صحبت شد و بیشتر به آن پرداخته میشه.

ب) اراده : برای تقویت اراده البته که باید اساتید روانشناسی قسمت عمده جواب شما رو تقدیم کنند ،اما چند نکته رو نقدا داشته باشید:

1-مشخص نمودن هدف زندگی.

2-تشخیص راه.

3-برنامه ریزی ونظم.

4-نماز اول وقت.

5-در خواست از خدای عالم و دعا.

هدف نهایی زندگی انسان، نهادینه شدن ارزش ها و فضایل اخلاقی و الهی در او است. هدف زندگی عرفانی، خدایی شدن در صفات و فضایل است.

به قول قرآن کریم در آیه 38 سوره مبارکه بقره: هدف به رنگ خدا در آمدن است.

صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون.


رنگ خدا و چه زیبا است کسی که به رنگ خدا درآید و ما برای خدا و به رنگ خدا درآمدن، عبادت می کنیم.

انجام عبادت برای اتصاف به صفات بی نهایت خداوند است. ما نماز می خوانیم تا مهربان شویم، زیرا دائم الرحمن الرحیم را در آن تکرار می کنیم. این اتفاق باید بعد از هر نماز بیافتد و در ارتباط با بندگان خدای اثر نماز ظاهر شود.
نماز و دعا خودش موضوعیت ندارد، این عبادات طریق خدایی شدن انسان و راه رسیدن به صفات خداوند هستند.
دعا وسیله و طریق رسیدن به خوبی ها است. به طور مثال، دعای جوشن کبیر برای این است که انسان مظهر تمامی اسما و صفات هزارگانه خداوند شود. وقتی می گوییم: یا کریم و یا رحیم، یعنی خدایا من می خواهم مظهر کریم و رحیم شوم، پس ای خدای کریم و رحیم مرا مظهر اسما و صفات خود قرار بده.
دعا یعنی درخواست و فراخوان کمالات و صفات خداوند در نفس انسانی. سایر اعمال و عبادات نیز چنین خاصیتی را خواهند داشت.
عرفان عملی هم همین است. اگر معصوم عبادت را به معنای معرفت گرفت و در تفسیر آیه و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون، فرمود: ای لیعرفون. یعنی عبادت به معنای معرفت است، به معنای همین وصول عملی به صفات الهی است. معرفت در اینجا به معنای رسیدن به خدا است و این رسیدن و وصول چیزی، جز مظهر صفات خداوند شدن نیست.
ادامه دارد...

خیلی از جوان ها خیال می کنند که خداوند منظور خاصی را آفرینش آنها داشته است و بعد سوال می کنند که خدا چرا مرا آفریده است, چه قصدی داشته, مگر خداوند خیر نیست, چطور ما را آفریده و بعد عذاب می کند, مگر نمی توانست نیافریند و جلوی عذاب ما را از این طریق بگیرد, پس چرا آفرید, سختی های زندگی برای چیست, یعنی خدا ما را آفریده که سختی بکشیم, مگر نمی دانست که زندگی ما سخت می شود و گناه می کنیم, پس چرا آفرید. اگر نمی آفرید ما الان مجبور نبودیم اینهمه سختی و مصیبت را تحمل کنیم و مانند آن.
از نظر عرفا خداوند ظاهر کننده هستی است و جهان هستی چیزی جز ظهور خداوند و ذات هستی نیست. روی این فلسفه، ظهور، ذاتی و لازمه وجود حق تعالی است، بنابراین نمی تواند هدفی زاید بر اصل ظهور داشته باشد. فلاسفه حرف خوبی دارند. آنها می گویند: ذاتی لا یعلل. یعنی امر ذاتی دلیل نمی خواهد و نمی توان پرسید خدا چرا جهان را آفرید، زیرا آفرینش جهان به اقتضای ذات ظهوری او و لازمه ذات حق تعالی است و ذاتی دلیل و فلسفه و هدف قبول نمی کند. پس خداوند هیچ هدفی از آفرینش غیر از خود آفرینش و ظهور ندارد، یعنی چون خودش هست، عالم هم هست. نمی شود چیزی باشد، و لوازم ذاتی وجودش نباشد.
آیا می شود شما زنده باشید، ولی روح نداشته باشید، حرکت نداشته باشید و بدنتان سرد و خشک باشد؟ نمی شود! روح داشتن و حرکت از لوازم ذاتی زنده بودن است و زنده بودن بدون آنها معنا و واقعیت پیدا نمی کند.
در صورتی که تمام این سوالات و خیالات ناشی از سوء برداشت و نبود آگاهی از کیفیت خلقت خداوند و نحوه ظهور و مسیر آینده زندگی انسان است. اینطور نیست که خداوند با قصد و غرض خاصی ما را آفریده باشد. باید به یک نکته فلسفی توجه کنید و آن این است که

آفریدن لازمه ذات خداوند است.


مانند روشنایی که لازمه ذات نور است. نمی شود نور باشد و روشنایی نباشد. یا آب باشد ولی خیسی نباشد. خیس شدن لازمه ذات آب است. خداوند ذات اش ظهوری است و ظاهر شدن در چهره خلایق و موجودات از ذات حق تعالی ناشی می شود. اینطور نیست که خداوند تصمیم بگیرد موجود خاصی را با غرض خاصی بیافریند و یا نیافریند و بعد این تصمیم خود را به اجرا بگذارد.
ادامه دارد...


نگرانی مهم دیگری که وجود دارد و بسیار آزار دهنده است, نسبت به آینده زندگی است. در این زمینه اغلب افراد خیال می کنند که در مسیر آینده زندگی شان یک نقطه مشخصی وجود دارد که باید آن را بشناسند و بدان برسند, بعد گیج می شوند و دائم سوال می کنند که آن نقطه چیست و کجا است. چطور باید به آن برسم؟ و از هر کسی که سوال می کنند, پاسخ روشنی دریافت نمی کنند, در نتیجه ناامید می شوند, نگران و افسرده می شوند و سردرگم می گردند.

در پاسخ به این سوال و نگرانی گفتنی است: اگر خداوند هدف زندگی انسان باشد که هست, باید برای رفع این نگرانی و رمز گشایی از این مشکل به موضوع عدم تناهی هستی و خداوند و همچنین استعداد بی نهایت روح انسان برای رشد و حرکت بی نهایت فراروی انسان به سوی خداوند توجه شود.
برای توضیح بیشتر لازم است ابتدا نسبت به واژه هدف و معنای آن دقت بیشتری صورت بگیرد. این واژه بسیار گمراه کننده و حیرت افزا است. معمولا هدف به مکانی می گویند که با رسیدن به آن یک حرکت پایان می پذیرد، هدف در حقیقت نقطه ایستایی یک حرکت است, مثلا وقتی شما تیری به سوی هدف پرتاب می کنید با رسیدن تیر به هدف و خوردن به آن, این حرکت پایان می گیرد و تمام می شود.
بر این اساس ما خیال می کنیم در زندگی مان نقطه ای وجود دارد که باید به آن برسیم و دائم سوال می کنیم که آن نقطه چیست و کجا است؟ این معنا از هدف در زندگی انسان وجود ندارد, چرا؟ زیرا راهی که جلوی انسان است و نیز کشش خود انسان, بی نهایت است و هرگز پایان نمی پذیرد. خداوند نقطه مشخصی در مسیر زندگی انسان نیست که آدمی با رسیدن به آن بایستد و از حرکت تکاملی بازماند.

نقل قول:
چون خود خدای متعال وجود بی نهایت است, بنابراین مسیر حرکت انسان در زندگی و حیات که به سوی خداوند است نیز بی نهایت خواهد بود و هیچ نقطه ای در آن نمی توان فرض کرد که نقطه پایان راه باشد, بنابراین راه خدا و حرکت تکاملی بشر همیشه ادامه دارد و در حقیقت پایان ناپذیر است.

با توجه به این نکته اساسی که نقطه مشخصی وجود ندارد, برای معنا دار کردن واژه هدف و هدفداری هرگز نباید ذهن خودمان را معطوف آینده کنیم و در زمان و خط سیر آینده دنبال هدف مشخصی بگردیم, زیرا این حالت گیج کننده است و به نتیجه که نمی رسد, بماند، بسیار حیرت افزا است.
ادامه دارد...

سلام :Gol:
تلقین این مطلب که : من بی اراده ام شما را تضعیف نموده است .
:Sham:از این به بعد بگویید : من ارداه قوی دارم و خدا هم کمکم می کند بلکه تمام هستی مرا کمک می کند که انسانی با اراده باشم .
احیانا اگر عمل ناشایست دوباره تکرار شد آنرا به حساب عادت بگذارید و از مبارزه با آن خسته نشوید
البته :Sham:باید همنشین خوبان باشید و :Sham:از لحاظ فکری و عقیدتی هم خود را تقویت کنید و بنیانهای علمی محکمی برای پرهیز از بعضی امور فراهم کنید و :Sham:اگر برای رهایی از بعضی عادات لازم باشد زمینه های مناسبی فراهم کنید با جدیت اقدام نمایید .
موفق در پناه حق
:Gol:

بهترین راهکار این است که تمام توجه خودمان را به زمان حال معطوف کنیم.


ما دو نوع زندگی در عرض هم داریم,
زندگی طبیعی و

زندگی معنوی.

بهترین راهکار این است که تمام زندگی خود اعم از مادی و معنوی را در راستای هدف نهایی که قرب به خداوند است, قرار دهیم و در همین لحظه منتظر نتایج معنوی آن باشیم.
البته در زندگی مادی و اجتماعی خودمان می توانیم یک هدف و مقصدی را در آینده برای خود مشخص کنیم و به سوی آن با برنامه ریزی حرکت کنیم. یعنی مثلا کسی که می خواهد دکتر یا مهندس بشود و یا شغلی را برای خود انتخاب می کند, می تواند با برنامه ریزی و تلاش به سوی آن حرکت کند و بعد از گرفتن مدرک لازم و کسب تجربه عملی در آن حرفه و کار متخصص شود و به ایفای نقش اجتماعی خود بپردازد و زندگی طبیعی خود را نیز تامین نماید، این حالت در زندگی اجتماعی و طبیعی انسان هست و لازم است برای آن برنامه ریزی کند.
اما در زندگی معنوی این حالت وجود ندارد. در عرض زندگی طبیعی ما برای زندگی معنوی خود نیز باید هدفدار حرکت کنیم و گفتیم که هدف نهایی تمام کارهای انسان اعم از طبیعی و معنوی در نهایت وصول به خدای متعال و رشد معنوی است, اما هدف و مقصد معنوی هرگز در آینده فرض نمی شود و بلکه به صورت لحظه ای قابل وصول است.
این همان نکته اساسی است که ما را از این مشکل و دغدغه نسبت به هدفداری زندگی می رهاند. ما باید توجه داشته باشیم که با هر حرکتی که برای انجام وظایف دینی و اجتماعی خود برای کسب رضایت خداوند انجام می دهیم و هر قدمی که در این مسیر بر می داریم, بلافاصله پس از حرکت و قدم برداشتن به هدف می رسیم و در همان لحظه موفق به کسب رضایت خداوند می گردیم.
اهداف معنوی, معنوی و لحظه ای هستند. هر قدمی که انسان به سوی خداوند بر می دارد, با انجام آن بلافاصله یک قدم به او نزدیک می شود. گناه هم که دور کننده است معنایش این نیست که در آینده دور می کند. گناه در همان لحظه انجام، یک قدم انسان را از خدای متعال دور می کند. در مسیر معنوی همه چیز لحظه ای و فوری اتفاق می افتد. لازم نیست ما اصلا نقطه مشخصی را در آینده زندگی خود شناسایی کنیم و یا دنبال شناسایی آن باشیم.
البته یک آینده در آخرت برای ما مشخص است که مربوط به زندگی این جهانی ما نیست و در جهان دیگری اتفاق می افتد, در این جهان و دنیا لازم نیست هرگز به دنبال نقطه مشخصی باشیم و به آن فکر کنیم.
ادامه دارد...

در ادبیات عرفانی هست که صوفی ابن الوقت باشد ای عزیز. یعنی عارف و کسی که سالک الی الله است تمام فکر و ذکرش متوجه زمان حال است و سعی می کند وظیفه خود را در بندگی خداوند در هر زمان و لحظه بشناسد و انجام دهد و در همین لحظه به وصول می رسد و هر لحظه شاهد به آغوش کشیدن محبوب خود هست و هر دم را غنیمت می شمارد.
از نظر علمی نیز اعمال ما توحیدی است, یعنی وحدت ایجاد می کند, این وحدت در آینده اتفاق نمی افتد. بلکه در همان زمان عمل اتفاق می افتد, پس هدف انسان در زندگی که وصول به خدای متعال است نیز در همان لحظه عمل و عبادت اتفاق خواهد افتاد.
اگر اینطوری به هدف نگاه کنیم, تمام استرسی که از این ناحیه به ما وارد می شود, رفع می شود و تکلیف انسان مشخص می گردد و به آرامش خواهد رسید. خیلی از انسان ها که در مورد هدف زندگی دچار دغذغه هستند و آرامش ندارد و احساس سردرگمی می کنند, به خاطر این است که نسبت به موضوع هدف درست نیاندیشیده اند و برداشت شان صحیح نیست.
در آموزه های دینی آرزو تقبیح شده است, چرا؟ چون آرزو ما را به زمان آینده می برد و سرگرم آینده می سازد, در حالی که وظیفه انسان پرداختن به زمان حال و انجام وظایف خود در این زمان است. به قول امام خمینی رض ما مامور به وظیفه ایم نه مامور به نتیجه. اگر موفق به وظیفه در زمان حال شدیم, نتیجه و آینده قطعا به سود ما خواهد بود.
در قرآن کریم هم که می فرماید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. نیافریدم جن و انسان را مگر برای عبادت, مقصودش همین است. انسان در هر لحظه باید خداوند را عبادت کند و بنده خدا باشد و رفتار معنوی در لحظه اثر خود را می گذارد و ما در پی هر قدمی که به سوی خداوند برمی داریم, به او می رسیم و نزدیک می شویم.
بنابراین لازم نیست اصلا نگران آینده باشیم و به آینده فکر کنیم که چه می شود, آینده در گرو زمان حال است, باید سعی کنیم در همین لحظه کارهای خود را به سوی خدا و برای خداوند تنظیم کنیم و هر لحظه قصد قربت داشته باشیم و در همین لحظه یک قدم به خدا نزدیک شویم و مواظب باشیم با گناه از خدا دور نشویم, اگر چنین شد در آینده ای که در عالم برزخ و آخرت نیز برای ما فرض شده است, مشکلی نخواهیم داشت و نگران خسران و ضرر نخواهیم بود.

والسلام.

هدف در زندگی

اگر هدف در زندگی خدا باشد و بس سعادت دنیا و آخرت تضمین شده است.
یعنی : ملاک انتخاب نقطه نقطه زندگیت نظر خدا باشه.

golden questions


)) آیا این کار را برای خدا انجام میدم؟ ((

من توکارخودم موندم اخه ادمی که کاراش برا خداباشه دیگه مشکلی نداره مشکل من اینه که رنگ خدایی از زندگیم رفته شدم وارد یه دنیای پراز مادیات و خودمو درگیر زندگی زودگذر دنیایی کردم
هدفم ندارم :grye:

پشیمان;75157 نوشت:
من توکارخودم موندم اخه ادمی که کاراش برا خداباشه دیگه مشکلی نداره مشکل من اینه که رنگ خدایی از زندگیم رفته شدم وارد یه دنیای پراز مادیات و خودمو درگیر زندگی زودگذر دنیایی کردم
هدفم ندارم :grye:

سلام دوست بزرگوار.

مادیات بد نیست بلکه نگرش ما به مادیات باید نگرش درستی باشد. اگر ما با این دنیای زیبا برخورد ابزاری و نگاه وسیله ای داشتیم و آن را پایان هدف خود قرار ندادیم دنیا را در کارکرد اصلی خود مورد استفاده قرار داده ایم. اما اگر دنیا و مادیات هدف اصلی قرار گرفت آن گاه دنیای مذموم کلید خورده است. وقتی فردی به سراغ وسیله دنیایی مانند خانه یا ماشین می رود و رسیدن به آن ها برای او هدف اصلی است، او فقط می خواهد از این وسایل لذت مادی ببرد و ورای این هدف، مقصدی ندارد اما یک انسان مؤمن، خانه و ماشین را می خواهد تا به آرامش نسبی رسیده و بتواند بهتر به وظایف الهی و خانوادگی اش عمل کند. هر دو این افراد از این وسایل مادی لذت می برند اما با یک تفاوت. اولی تلقی اش از دنیا به عنوان هدف است و دومی از دنیا برداشت گذرگاهی و ابزاری دارد.

هر تعلق خاطری در این دنیا مذموم نیست بلکه بدی و خوبی محبت ها و تعلقات، بستگی به برداشت ما از دنیا و تعلقات دارد. اگر این تعلقات و محبت ها در راستای محبت الهی بود و در جهت رضای او، آن گاه نه تنها این تعلق بد نیست بلکه پسندیده هم هست. محبت به همسر و فرزندان هیچ منافاتی با محبت الهی ندارد. اما گاهی ما در محبت هایمان آن قدر افراط می کنیم که حاضریم همه چیز را برای رسیدن به محبوب دنیایی زیر پا قرار دهیم. اسلام مخالف این محبت هاست نه محبت های معتدل و هدایت شده که خود خداوند در وجود هر انسانی قرار داده است. یقین داشته باشید خداوند محبت به همسر را دوست می دارد و این نوع محبت منافاتی با محبت الهی ندارد. در هر صورت ما موجوداتی مادی- معنوی هستیم و نیاز به محبت فرزند و همسر و هم نوعان داریم. تا وقتی که این محبت ها در طول محبت خداوند بوده یا حداقل منافاتی با محبت خداوند نداشته باشد مذموم نیست. « یک مؤمن اگر چیزی را دوست می دارد این دوستی به شکلی نیست که معارض با محبت خدا باشد و او را از اطاعت فرامین الهی و حرکت در مسیر حق باز دارد بلکه در سر دو راهی، پیوسته انگیزه الهی، وی را به راه درست می کشاند و سپس کم کم به جایی می رسد که به هیچ چیز حتی پیامبر و امام هم استقلالاً محبت ندارد.»

محبت های که برای رفع حوایج طبیعى دنیا است و یا دنیا را وسیله بندگى خدا مى‏کند، اصلاً حب دنیا نیست؛ بلکه حب آخرت است. محبت و علاقه مذموم آن است که انسان را از یاد خدا باز داشته و از پروردگار غافل سازد. یعنى این که علاقه به دنیا، عرصه را بر عشق و توجه به خدا تنگ نماید. اما علاقه و حب طولى یعنى دوست داشتن دوستان خدا و دوست داشتن براى رضاى او، در اسلام و سیره پیشوایان دین به عالى‏ترین شکل نمودار است.
در قرآن آمده است که خداوند برای هیچ فردی بیش از یک دل درون او قرار نداده است.(سوره مبارکه احزاب، آیه شریفه 4) آیا این آیه بدین معناست که نمی توان هم خدا را دوست داشت و هم دیگران را؟
پاسخ این است که اگر کسی بخواهد دلش جایگاه محبت خدا باشد نباید محبت دیگران را هم عرض محبت خداوند در دل داشته باشد. اما محبت های طولی مانعی ندارد. باید محبت خداوند اصیل باشد و محبت های دیگر فرع بر محبت خداوند. باید درک کرد که هیچ موجودی جز خداوند از خود استقلال ندارد و هر جمالی و جلالی در موجودات هست خداوند آن را به او به عاریت داده است. با این تفسیر می توان محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبت همسر و دیگران را با هم جمع کرد. البته این کار نیاز به معرفت الهی و تمرین دارد. امام حسین علیه السلام در مناجات روز عرفه می فرماید: [خداوندا] تو آن کسی هستی که بیگانگان را از دل های دوستانت بر کنده ای تا آن که جز تو را دوست نمی داشتند.
غرض این که محبت انسان نسبت به خداوند باید بالاتر از محبت، نسبت به دیگران بوده و غلبه داشته باشد. چرا که «والذین آمنوا أشد حبا لله»
سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 165

*خدا چه هدفی رو برای ما در این دنیا در نظر گرفته؟

از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالی‏تر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیبایی‏ها، لذت‏ها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان می‏کند از آن جهت است که عبادت رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور می‏سازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا می‏شود.
پس خود عبادت، هدف نهایی نیست، بلکه عبادت یک هدف متوسط و میانی است. ما را به هدف والاتر و کاملتری می‏رساند که منظور، همان تقرب به خدا و رسیدن به درجه تعالی و کمال باشد.
قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمی‏داند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان می‏کند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.
در آیه 37 سوره سبأ این مطلب چنین بیان می‏شود:

«وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمی‏کند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».

سرمون خیلی شلوغه
افراد زیادی هستند که کار می کنند و درس می خوانند و ... تا زندگی کنند و بعضی ها هم زندگی می کنند تا کار کنند و پول در بیاورند و یا صرفا درس بخوانند و یا ...
آنقدر حجم کار ها را بی ثمر زیاد کردیم که حتی خودمان را هم فراموش می کنیم.
گه گاهی که خلوت می کنیم متوجه می شویم چقدر از خودمان دور شدیم.
آیا به ابر های بالای سرمان دقت کرده ایم؟ چقدر آرام و سریع می گذرند و یا آنقدر زمین را در یاد داریم که آسمان را فراموش کرده ایم.
آیات انذار را خوانده اید؟ و من مثقال ذرة خیراً .... و یا : ان الانسان لفی خسر ... و یا :
من یضلل الله و فلا هادی له و ...

کسی که برنامه‌ای برای اوقات و زندگی خویش ندارد چون نمی‌داند چه باید انجام دهد، نمی‌تواند بر وقت خود مدیریت کند. بعضی اوقات شخص برنامه دارد، اما عدم اولویت‌بندی در کارهایش موجب می‌شود کارهایی که دارای اهمیت بیش‌تری است از نظر دور ماند و باعث شود وقت خود را بیهوده تلف کند.


وقتی بی برنامه باشیم بزرگترین برنامه دان (شیطان) برایمان برنامه ریزی می کند.

نظم داشتن در کارها ومقید بودن به برنامه ریزی که برای زندگی وسر وسامان دادن به اوقات ولحظات در نظر گرفته ایم یکی از روشهای مهم برای جلوگیری از اتلاف وقت وبهره بردن از زندگی می باشد.نظم در کارها آنقدر دارای اهمیت است که حضرت علی (ع)در وصیت خود فرزندانشان را به نظم داشتن در امور توصیه فرموده اند.

کسی که در زندگی خود منظم است و کارهایش را براساس یک برنامه ریزی حساب شده انجام می دهد، در برخورد با دیگران نیز نظم را رعایت کرده، از تلف شدن وقت و عمر آنان جلوگیری می کند، زیرا با اجرای نظم و سامان دادن فعالیت هایش، موجب خواهد شد که دیگران در مدت زمانی که با او هستند، بیشترین بهره را برده، عمرشان پربارتر گردد.

امام علی علیه السلام با توجه به تأثیر بی‏برنامگی و بی‏نظمی در از دست دادن سرمایه‏ های‏ مادی، می‏فرماید: «سُوءُ التَّدْبیِِرِ مِفْتََاحُ الْفَقْرِ»[ - شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۱۳۲ ]
بی‏ برنامه گی [و بی‏نظمی در کارها] کلید فقر و تهیدستی است.

علی علیه السلام می فرمایند: «فشدوا عقد المازر واطووا فضول الخواصر ولا تجتمع عزیمة وولیمة،
پ
س کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست .»
یکی دیگر از بهترین دستاویزها برای رسیدن به خوشبختی وبهره بردن از عمر،همت وتلاش وپرهیز از تنبلی وسستی می باشد.

دوستی هایمان را فیلتر کنیم
برای جلو گیری از اتلاف عمر یکی از مهم ترین گره ها، گره رفاقت و دوستی هایی هست که انسان را به این آفت می کشاند.همینجاست که امیرالمومنین علیه السلام
می فرمایند :
تنهایی بهتر از همنشین بد است.
حکمت های نهج البلاغه

شما دوستی را طوری طراحی نمودید که وقت از طلا گرانبهاتر شما را از بین نبرد؟
شما دوستی هایتان را فیلتر میکنید؟

سلام عليكم
زماني شما شي اي را اتلاف مي كنيد كه نسبت به ارزش و قدر آن جاهل باشيد!
بايد قدر عمر را شناخت!
قدر ثانيه را خنثي كننده بمب مي داند!
وقتي قدر زمان را شناختيم آن را با حرص اندازه خواهيم گرفت!
شما مي دانيد كه براي اندازه گيري فاصله از واحدهاي مختلف استفاده مي شود!متر براي اندازه گيري با دقت كم!سانتي متر براي اندازه گيري با دقتي بيشتر!ميلي متر براي اندازه گيري با دقتي مناسب!كوليس كه در ماشين افزار و توليدات صنعتي استفاده مي شود با دقتي بسيار بالا و...
هر چه فاصله براي ما مهمتر باشد اندازه گيري هم مهمتر و دقيق تر خواهد بود!علت رشد صنعت غرب هم در دستگاه هاي اندازه گيري با دقت بالاست!
حال اگر شما 24ساعت خود را با متر بسنجيد! در طول روز چند كار مفيد خواهيد داشت!مثلا يه ساعت صبح بعد تا ظهر برنامه ايي نداريدتا ظهرو...
هرچه لحظات برايمان مهم باشد دقيقتر آنها را مي سنجيم!
امام الگوي خوبي براي همه ما بودند

البته خیلیها میدونن چقدرزندگی مهمه ووقت چقدرارزش داره ولی یک سری عوامل مانع حرکت درمسیر استفاده اونهاست بهتره به بررسی این سری عوامل بپردازیم تا مطالب بیشتر جنبه عملی پیدا کنن
بنظر من یکی از مهمترین عوامل عادتهای غلط گذشته زندگی ماست که دست وپای اراده مارو بسته
ویک عامل هم تن پروری وعلاقه داشتن بیش از حد لازم به لذت گرائی است
یک عامل هم اینه که ما انموقع که میتوانیم نمیدانیم وانموقع که میدانیم نمیتوانیم

کافی است برنامه ریزی کنیم. کاری که خیلی ها نمی کنند و منتظر اند که اتفاقات روزانه خود پیش آید و سپس بعد از قرار گرفتن در وضعیت، اجبارا با آن مقابله یا سازش کنند.
برنامه ریزی تکیه گاهی است که موجب می شود در آینده بگوییم من همه تلاشم را به کار گرفتم و وقتم را بودجه بندی کردم. پس از زندگیم راضی ام.
این خیلی مهمه که در آینده از گذشتمون راضی باشیم و حسرت نخوریم.
حتی فکر کردن به این موضوع هم می تواند ما را در راه استفاده از فرصت ها یاری دهد.
فکر در این مورد و همچنین فکر به آخر که دیگر فرصت جبران لحظه های از دست رفته نخواهد بود نیز ما را بر آن می دارد که تمام هم و غم خود را به کار گیریم و تنبلی نکنیم.
حتی وقتی الان این حقیر در حال تایپ این مطلب هستم می دانم وقتم تلف نشده چون دارم هم فکری می کنم که دستور خود قرآن است . تجربه ها و افکارم را منتقل می کنم که دیگران استفاده ککند یا در صورت مغایرتشان با دین ، دوستان اطلاع دهند که اصلاح کنم و اینها همه موجب خوشحالی است. چون در آینده می گویم من تلاشم را کردم .
موفق باشید

سایه خورشید;120565 نوشت:

با سلام خدمت شما استاد بزرگوار:gol:

بله استاد فیلتر شده:gol:

ما منتظر پله های بعدی هستیم.:gol:

دعای پدر و مادر
می دانیم که هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر به اذن خدا و اصلا یکی از فلسفه های دستور به " دعا کردن "از جانب خدا توجه به توحید افعالی داشتن است.
و از طرفی می دانیم یکی از دعاهای مستجاب، دعای والدین در حق فرزند است.
اگر مادر دعا کند موفق می شوی، اگر پدر از خدا بخواهد در کارت پیروز خواهی شد.
در روایات و سیره معصومین علیهم السلام می ببینیم که ایشان هم سفارش کردند که از پدر و مادرتان بخواهید برایتان دعا کنند.
برای اینکه از اتلاف وقت جلو گیری کنیم و به این امر بزرگ فائق بیاییم
از پدر و مادرمان بخواهیم که برایمان دعا کنند که لازمه این درخواست رعایت ادب و احترام و اطاعت نسبت به ایشان است.

از آندو بخواهید برایتان دعا کنند تا خدا به این امر
موفقمان کند.

عرفان;120851 نوشت:
اگر مادر دعا کند موفق می شوی ، اگر پدر از خدا بخواهد در کارت پیروز خواهی شد.

انشالله که از دعای آنان بهره مند گردید دوستان تا زمان دارید از وجود این دو نازنین استفاده نمائید زمان خیلی زودتر از آنچه تصور می کنید از دست خواهد رفت

در زندگی هر انسانی، فرصتهای اندکی پیش می‏آید که اگر خوب استفاده شود، یک عمر از آن بهره برداری می‏شود . پس، از موقعیتهای بدست آمده باید با حداکثر توان بهره جست که غروب طلایی هر روز را فقط یک بار می‏توان تجربه کرد .

علی علیه السلام در این‏باره فرمودند:

«بادروا بالاعمال عمرا ناکسا او مرضا حابسا او موتا خالسا; بسوی اعمال [نیکو بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد .»

نهج البلاغه، خطبه 230 .

عرفان;120851 نوشت:
دعای پدر و مادر
از آندو بخواهید برایتان دعا کنند تا خدا به این امر
موفقمان کند.

با سلام و احترام

فكر كنم يكي از مهمترين و شايد مهمترين نكته همين باشه. :Gol:

خدا توفيق خدمت ، اطاعت و احترام به والدين رو به همه مون عنايت كنه انشاالله.

وفقكم الله؛

انسان اگر بتواند ذهن و فکر خویش را به وظیفه و تکلیف خویش اختصاص دهد و از کنجکاوی‌ های غیرضروری بپرهیزد، خواهد توانست وقت زیادی را برای خود ذخیره کند وآن را در جهت اهداف خود استفاده نماید.

موضوع قفل شده است