جمع بندی استنباط حکم شرعی بوسیله الهام و مکاشفه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استنباط حکم شرعی بوسیله الهام و مکاشفه

با عرض سلام
چند سوال در رابطه با مکاشفه رحمانی و الهامات در افراد سالک داشتم:

1. اکثر علمای بزرگ ما که جزو مراجع تقلید هم هستند هرگز گناه نکرده و مراحل علمی را هم تا حد بسیار بالایی طی کرده اند. حتما این افراد سیر و سلوک الی الله هم داشته اند و سطح بالایی از معرفت نفس هم دارند. خوب سوال من این است که حتما الهامات و مکاشفات فراوانی برای آنها اتفاق افتاده و خیلی از علوم و حقایق را اینگونه دریافت کرده اند. حال چرا علمای ما احکام فقهی متفاوتی را درک کرده اند؟ مگر الهامات یک حقیقت نیست؟ مثلا در مورد عالم برزخ هر عالِمی یک طور مکاشفه کرده!! یا مثلا خیلی از علما میگویند فلان کار حرام است و خیلی میگویند همان کار جایز است. خوب مثلا یکی از آنها مکاشفه کند و حقیقت را پیدا کند دیگه! چرا اینقدر اختلاف باید باشد؟ چرا هر کس یک چیز در مورد برزخ میگوید؟ از کجا بدانیم چه کسی صحیح تر مکاشفه کرده و مکاشفه اش رحمانی بوده؟

2. آیا بحث الهامات الهی و مکاشفه فقط برای علمای شیعه رخ می دهند و پرده های غیب فقط برای آنها کنار میرود؟ مثلا سنی ها یا مذاهب دیگر مثل مسیحیت دیگر توانایی مکاشفه ندارند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

Niyaz;930707 نوشت:
با عرض سلام چند سوال در رابطه با مکاشفه رحمانی و الهامات در افراد سالک داشتم: 1. اکثر علمای بزرگ ما که جزو مراجع تقلید هم هستند هرگز گناه نکرده و مراحل علمی را هم تا حد بسیار بالایی طی کرده اند. حتما این افراد سیر و سلوک الی الله هم داشته اند و سطح بالایی از معرفت نفس هم دارند. خوب سوال من این است که حتما الهامات و مکاشفات فراوانی برای آنها اتفاق افتاده و خیلی از علوم و حقایق را اینگونه دریافت کرده اند. حال چرا علمای ما احکام فقهی متفاوتی را درک کرده اند؟ مگر الهامات یک حقیقت نیست؟ مثلا در مورد عالم برزخ هر عالِمی یک طور مکاشفه کرده!! یا مثلا خیلی از علما میگویند فلان کار حرام است و خیلی میگویند همان کار جایز است. خوب مثلا یکی از آنها مکاشفه کند و حقیقت را پیدا کند دیگه! چرا اینقدر اختلاف باید باشد؟ چرا هر کس یک چیز در مورد برزخ میگوید؟ از کجا بدانیم چه کسی صحیح تر مکاشفه کرده و مکاشفه اش رحمانی بوده؟ 2. آیا بحث الهامات الهی و مکاشفه فقط برای علمای شیعه رخ می دهند و پرده های غیب فقط برای آنها کنار میرود؟ مثلا سنی ها یا مذاهب دیگر مثل مسیحیت دیگر توانایی مکاشفه ندارند؟

با سلام و عرض ادب
سؤال: منابع استنباط حکم شرعی در فقه شیعه چیست؟
جواب:
منابع استنباط حکم شرعی در فقه شیعه ی امامیه منحصر در «قرآن» و «سنت» و «عقل» و «اجماع» است.
«قرآن» به عنوان اولین و اصلی ترین منبع استنباط است که در این راستا قریب به پانصد آیه در خصوص تشریع احکام بوده که به «آیات الاحکام» معروف می باشند. در این میان باید توجه داشت که «قرآن» منبع و ماخذ اصلی برای استنباط احکام شرعی و مقررات الهی است به طوری که هیچ حکمی نباید مخالف قرآن باشد؛ چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)فرمودند: «ما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه»؛[1] «آنچه موافق کتاب خدا (قرآن) است بگیرید و آنچه را مخالف آن است رها کنید».
دومین مصدر استنباط حکم شرعی «سنت»، به معنای گفتار، کردار و یا تأیید (تقریر) معصوم است. از نظر اهل سنت، دایره سنت تنها شامل قول و فعل و تقریر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) می باشد؛ اما از دیدگاه شیعه سنت شامل قول و فعل و تقریر ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز می گردد و سنت آنان همان سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) است.
باید توجه داشت که سنت خود به دو صورت سنت به نقل خبر متواتر و سنت به نقل خبر واحد بدست ما رسیده، که اطمینان به صدور آن و حجیت آن در صورتی که خبر به نقل متواتر نبوده باشد، منوط به بررسی سلسله اسناد روایات و بررسی حال راویان و مضمون خبر خواهد بود، که در صورت عدم خدشه در این ابعاد سنت مورد پذیرش خواهد بود.
سومین منبع استنباط حکم شرعی «عقل» می باشد. مشهور اصولیان عقل را در عرض کتاب و سنت یکی از منابع استنباط به شمار آورده اند. در مقابل اخباریان عقل را به عنوان منبع مستقل نپذیرفته‌اند. مراد از دلیل عقل در کنار کتاب و سنت، هر گزاره عقلی که بتوان از آن به حکم شرعی قطعی رسید، خواهد بود.[2]
همچنین اجماع، به معنای اتفاق نظر فقهای شیعه بر یکی از احکام شرعی که فاقد دلیلی آشکار و معتبر است به گونه ای که بتواند کاشف از رای و نظریه معصوم (علیه السلام ) باشد؛ بنابراین اجماع به عنوان دلیل مستقلی در استنباط به شمار نیامده؛ بلکه از آن جهت که کاشف از نظر معصوم می باشد مورد اعتبار می باشد.
بر این اساس مجتهد با استفاده ی از این منابع بر اساس اصول پذیرفته شده در پذیرش روایات(علم رجال و علم اصول حدیث) و همچنین بر اساس علم به قواعدی(علم اصول فقه و قواعد فقهی) که برای استنباط حکم شرعی تهیّه و تدارک شده‌اند، حکم شرعی را استنباط می نماید که بدیهی است در استنباط احکام فقهی جزئی، به واسطه ی مبانی پذیرفته شده فقها اختلاف نظرهایی در فتاوای آنان مشاهده گردد.

سؤال دوم: چرا علمای ما كه حتما الهامات و مکاشفات فراوانی برای آنها اتفاق افتاده و خیلی از علوم و حقایق را اینگونه دریافت کرده اند، احکام فقهی متفاوتی را درک کرده اند؟ مگر الهامات یک حقیقت نیست؟ چرا اینقدر اختلاف باید باشد؟
جواب: باید توجه داشت که استنباط حکم شرعی تنها از مسیری است که شارع مقدس بدان دستور داده؛ بر این اساس فقیه می بایست در استنباط حکم شرعی تنها به قرآن و سنت و عقل و اجماع رجوع نماید و حکم موضوعی را استخراج نماید و بدان فتوا دهد. بر این اساس الهامات و خوابها نه تنها در طریق استنباط حکم شرعی حجیّت نداشته؛ بلکه از استنباط حکم بر اساس آن نیز نهی شده است.

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) در نفی تشریع اذان به واسطه ی الهام و خواب که دیدگاه اهل سنت است، به راوی فرمودند: «این گروه چه مى‌گویند؟ عرض كردم: فدایت شوم! در چه موردى؟ فرمود: درباره ی اذانشان ... عرض كردم: مى‌گویند كه ابىّ بن كعب آن را در خواب دیده است. امام فرمود: دروغ مى‌گویند؛ زیرا دین خداوند عزیزتر از آن است كه در خواب دیده شود».[3]

آیت الله جوادی آملی در چرائی نفی حجیّت خواب و مکاشفه در استنباط حکم شرعی می گویند:
«شاید سرّش آن باشد كه در آن صورت حدّ و مرزی برای رویا و مكاشفات عرفانی وجود نمی ‏داشت و هر كس هرچه می‏ خواست در عالم رویا می‏ دید یا در عالم مكاشفه مشاهده می‏ كرد، از امور ساده ‏ای مثل این‌که فلانی باید فلان مبلغ را به فلان كس بدهد؛ فلانی باید فلانی را به عقد خود درآورد یا به عقد فلانی درآید یا... گرفته تا امور مهمی مانند ادعای نیابت و سفارت از حضرت بقیة‌الله _ ارواحنا فداه _ و... . در نتیجه بسیاری از امور، واجب و بسیاری دیگر حرام می‏ شدند و الزامات و التزامات فراوانی پدید می ‏آمدند و راهی برای نفی و اثبات آن‏ها نبود و خلاصه، سنگی روی سنگی بند نمی‏شد؛ در حالی كه معیار الزامات و التزامات فقهی در عصر غیبت آن است كه دیگران راه عالمانه ‏ای برای اثبات یا نفی آن داشته باشند و این، راهی جز استناد و اتكا به ادله ی اربعه (كتاب، سنت، عقل و اجماع) در استنباطات فقهی ندارد».[4]

سوال سوم: آیا بحث الهامات الهی و مکاشفه فقط برای علمای شیعه رخ می دهند و علماي ساير مذاهب توانایی مکاشفه ندارند؟
پاسخ :
آنچه بالاتر از مکاشفه است، رسیدن به کمالات والا و شناخت معارف توحیدی ناب است که چنین امری تنها برای کسانی میسر است که مسیر سلوک معنوی خود را با ولایت اهل بیت(علیهم السلام)‌ طی نموده باشند.
از مرحوم آیت الله قاضى در این رابطه نقل شده که ایشان فرموده اند: «محال است كسى به مرحله كمال برسد و حقيقت ولايت براى او مشهود نگردد». و همچنین گفته اند: «وصول به توحيد فقط از (راه) ولايت است. ولايت و توحيد يك حقيقت مى‏ باشند». بر این اساس بزرگان از معروفين و مشهورين از عرفاء كه اهل سنّت بوده اند، يا تقيّه مي كرده ‏اند و در باطن شيعه بوده‏اند، و يا به كمال نرسيده‏ اند».[5]
اما وقوع مکاشفات مبتنی بر پذیرش مذهب شیعه نبوده و تحقق چنین امری برای شخصی که از گناه و معاصی اجتناب نموده و محبت عترت (علیهم السلام) را نیز داشته؛‌ به اندازه ی ظرفیت معرفتیش امری غیر ممکن نیست.


[/HR][1] . وسائل الشیعة، الحر العاملی، ج27، ص110.

[2] . اصول الفقه، محمدرضا مظفر، ج ۲، ص ۱۱۸.

[3] . الکلینی، االکافی، ج3، ص482: «عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ: مَا تَرْوِي‏ هَذِهِ‏ النَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِيمَا ذَا فَقَالَ فِي أَذَانِهِمْ وَ رُكُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ رَآهُ فِي النَّوْمِ فَقَالَ كَذَبُوا فَإِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرَى فِي النَّوْم‏».

[4] . ادب فنای مقربان، جوادی آملی، ج6، ص141.

[5] . روح مجرد، حسینی تهرانی، ص34.
موضوع قفل شده است