جمع بندی بدن انسان ، وجود خدا را به چالش می کشد!

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بدن انسان ، وجود خدا را به چالش می کشد!

سلام....
احتمالا ما تجربه های مختلفی در زندگی می تونیم داشته باشیم و یا از تجربه ها و مشاهدات دیگران استفاده کنیم و پی به دنیایی ببریم که در اون خدایی وجود نداره....اما آیا دقت کرده اید که حتی آلت جنسی مرد هم می تونه وجود خدا رو به چالش بکشونه
:-/ بله آلت جنسی مرد :-s

این پست رو بخونید
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59591&p=929932&viewfull=1#post929932

بنده اولین بار چند ماه پیش این گذاره ی علمی رو مطالعه کردم تا اینکه این گذاره توسط دوستمون جناب hessam78


در سایت مطرح شد...و بد ندیدم که آنچه به ذهنم رسیده را در این باره با شما در جریان بگذارم و سوال کنم،

اگر این پست واقعیتی علمی و حقیقی داشته باشد، چطور وجود قسمت قارچی شکل قسمت فوقانی آلت جنسی با وجود خدایی کامل و عالم و حکیم جمع بسته می شود....

بیشتر توضیح می دهم.....اگر خدایی عالم و دانا و حکیم و انسان وار ادیان وجود دارد، انسان و اندام انسان را به شکلی می سازد که با روحیه ی دینی و رفتار دینی آن همسو باشد...ولی می بینیم که خدا طوری آلت جنسی را آفریده که گویا نه دینی هست و نه آداب و عفتی وجود دارد در مسیر رسد و تکامل انسان وجود دارد و یک جنس مونث با چندین نفر مرد مذکر در طول روز رابطه برقرار می کند و گویا این امر، امری طبیعی و عادی و در راستای تکامل انسان است...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام خدمت جناب پارسامهر عزیز@};-

پارسا مهر;930319 نوشت:
اگر خدایی عالم و دانا و حکیم و انسان وار ادیان وجود دارد، انسان و اندام انسان را به شکلی می سازد که با روحیه ی دینی و رفتار دینی آن همسو باشد...ولی می بینیم که خدا طوری آلت جنسی را آفریده که گویا نه دینی هست و نه آداب و عفتی وجود دارد در مسیر رسد و تکامل انسان وجود دارد و یک جنس مونث با چندین نفر مرد مذکر در طول روز رابطه برقرار می کند و گویا این امر، امری طبیعی و عادی و در راستای تکامل انسان است...

ببینید برای اینکه یک مسئله ای بتواند حقانیت مسئله دیگری را زیر سوال ببرد و آن را ابطال کند، باید حداقل با آن در یک طراز و یک سنگینی قرار بگیرد، اما مطلبی که به آن اشاره فرموده اید از جهات مختلف قابلیت آن را ندارد که به عنوان حتی قرینه ای در برابر وجود خداوند قرار بگیرد.
تفصیل مطلب را در ضمن نکاتی عرض خواهم کرد:

نکته اول: تقابل علوم عقلی و تجربی

ما همان طور که در جای خود بحث شده است از طریق برهان امکان و وجوب، و سپس قاعده «واجب الوجود واجب من جمیع الجهات» خداوند و اوصاف او را اثبات می کنیم، این قواعد، قواعدی عقلی است که نه زمان مند هستند و نه نیازی به آزمایش دارند، اما علوم تجربی هرگز برای ما یقین آور نیستند، چون هرگز آینده را و دستاوردهای آن را به ما نشان نمی دهند، فراز و نشیبی که این علوم پشت سر گذاشته است این را به ما نشان می دهد، لذا حقانیت علوم تجربی در غرب امروز به متزلزل ترین جایگاه رسیده است که خود فیلسوفان علم در غرب هم دست از اثبات گرایی برداشته و نظراتی چون پارادایم های علمی (توماس کوهن) یا ابطال گرایی(کارل پوپر) را مطرح می کنند.
یعنی حتی خود آنها قبول ندارند که این مسائل یقین آور باشد، آن وقت چطور ما می خواهیم با چنین دستاوردی به جنگ قواعد قطعی عقلی برویم؟!

نکته دوم: قرائن مخالف
علاوه بر نکته ای که در خصوص اصل علوم تجربی بین شد، باز هم باید دقت کرد مطالب تجربی هم خودشان در یک مرتبه نیستند، و برخی ضعیف تر از بقیه هستند که این مطلب هم از همین دسته به شمار میرود، چند قرینه بر ضعف چنین برداشت تجربی بین میشود:

قرینه اول:

این مطلب، مطلبی نیست که از طریق تجربه و آزمایش قابل بررسی باشد، یعنی مثلا مثل تاثیر آنتی بیوتیک بر باکتری ها نیست که آزمایش شود و بعد با مشاهده تأثیر آن بگوییم بله این تأثیر وجود دارد، بلکه با پیش فرض رفتن نظریه فرگشت، و سپس مشاهده چند مسئله (شکل آلت مذکر، روابط متعدد جنس مونث با جنس مذکر، خارج ساختن رقیب از عرصه رقابت) که می توان آنها را به هم مربوط دانست استنباط شده است، یعنی بیشتر برخواسته از تحلیل است.

قرینه دوم:

انحصار طلبی و ریاست طلبی از اوصافی است که به صورت غریزی در حیوانات مذکر وجود دارد و لذا شما می بینید که معمولا قوی ترین نر اجازه جفت گیری به سایر نرها نمی دهد، این را با یک جستجوی ساده در مستند های حیات وحش مشاهده خواهید کرد. پس عملا چنین کاربردی کارآمد و ضروری نخواهد بود!

قرینه سوم:

اینکه در هر چند ساعت یک بار با حیوان ماده رابطه جنسی برقرار شود مسئله بعیدی است که خودش نیازمند اثبات است!! امروز ما گله های بزرگ حیوانات را می بینیم اما اگر دوربینی را برای تک تک ماده های گله بگذارید، بعید است کمتر از چند روز یکبار رابطه داشته باشند! خب در این صورت عملا این کارایی که برای نوک آلت تعریف شده است از کار می افتد، چون حجم قابل توجهی از منی که خود به خود از رحم خارج می شود، و سایر اسپرم های باقیمانده هم به محض ورود به رحم، حرکت خود را آغاز می کنند، یعنی بعد از چند ساعت که از رابطه جنسی پیشین گذشت دیگر منی قابل توجهی در رحم نمی ماند که جنس مذکر بعدی بخواهد آن را تخلیه کند!

قرینه چهارم:

انسان ها ختنه ناشده به دنیا می آیند، و آلت جنسی مذکر قبل از ختنه شدن مطلقا ثمره ای که در آن پست به آن اشاره شده است را ندارد! چون تا زمانی که شخص ختنه نشود، این حفره پدید نمی آید!
در صورتی می توانستیم چنین استنبطی کنیم و کار را به گردن طبیعت بیندازیم که طبیعت انسان را ختنه شده به دنیا می آورد!

نکته سوم: ضرورت اثبات انحصار کارکرد

نکته دیگری که وجود دارد بر فرض پذیرش چنین کارکردی برای شکل آلت جنسی مذکر، شما باید انحصاری بودن این فائده را هم اثبات کنید، چه بسا غیر از این فوائد دیگری هم دارد که آنها باعث شده است که خداوند آن را اینگونه بیافریند.

نکته چهارم: فشار طبیعت یا طراحی هوشمند؟
تکامل و فرگشت طبق نظر کسانی که می خواهند زیر بار طرّاح هوشمند نروند زمانی پذیرفته میشود که به طور طبیعی، و با فشار طبیعی تکامل رخ بدهد، مثلا استفاده ای از عضوی بشود یا نشود و سپس این مسئله منجر به رشد یا از بین رفتن آن عضو بشود! ، مثلا می گویند چون زرافه از گردنش برای خوردن برگهای درختان مرتفع زیاد استفاده کرده، دراز شده است! (برای اینکه بگویند هیچ طراحی هوشمندانه ای از قبل نبوده است)
خب در مورد آلت جنسی چطور چنین چیزی ممکن است؟ بدون وسط کشیدن پای عقل، تحت چه شرایطی این برجستگی پدیدار شده است؟ جناب hessam78 فرمودند:

نوشت:
چرا فشار طبیعی تکاملی باعث شده به این شکلی که امروز هستش دیده شه و چرا فقط به حالت یک استوانه ساده نیست و در قسمت فوقانی یک شکل قارچ مانندی پیدا کرده است

کدام فشار طبیعت؟! این مسئله راحت شدن از اسپرم نر پیشین را که ایشان مطرح میکند که یک مسئله عقلی است، فشار طبیعی در کار نبوده که به مرور زمان این برجستگی پیدا شود!! بر خلاف دراز شدن گردن زرافه که خب بدون اینکه فکری نیاز داشته باشد می توان احتمال فشار طبیعت را پذیرفت! اما اینجا چه فشار طبیعی در کار بوده؟!
ممانعت از رسیدن اسپرم های نر پیشین به تخمک یک مسئله کاملا فکری و تحلیلی است و هیچ فشار طبیعی را به روی جنس مذکر ایجاد نمیکند تا بگوییم در تکامل طبیعی آلت جنس مذکر به این شکل درآمده است.

نکته پنجم: اشتراک و تمایز انسان با حیوانات
انسان از نظر جسمی در حیطه حیوانات، و پستاندارن دسته بندی می شود و طبیعتا دارای غرائز حیوانی هم هست، بنابراین طبیعی است که ممکن است از نظر جسمی شباهت های بسیاری به حیوانات داشته باشد، با این اوصاف اگر حتی از تمام نکاتی که پیشین عرض کردم چشم بپوشیم، دقت کنید، حتی اگر از تمامی اشکالات پیشین که به این نظریه وارد بود چشم بپوشیم و بگوییم کارکرد این برجستگی نوک آلت فقط به همین منظور است، باز هم مشکلی برای وجود خداوند ایجاد نخواهد کرد، چون این مسئله مثل سایر شباهت های انسان و حیوانات است که اسلام آن را تعدیل کرده است، مثلا با اینکه انسان به تبع حیوانی و جسمانی بودنش میل به آب و غذا در او هست اسلام و خداوند به خاطر آن بُعد روحانی اش در برهه ای از زمان روزه، و ترک این خاصیت جسمانی را بر او واجب کرده است؛ یا علی رغم میل جنسی خداوند فرمان به تعدیل این میل و آداب و شرایط چون محرمیت و نامحرمیت داده است، اینجا هم اشکالی ندارد که به واسطه حیوانی بودنش این ویژگی را دارا باشد اما به واسطه این که چنین رفتارها و چنین خویی با روح و غیرت انسانی سازگار نیست، خداوند از آن نهی کرده باشد.

پارسا مهر;930319 نوشت:
سلام....
احتمالا ما تجربه های مختلفی در زندگی می تونیم داشته باشیم و یا از تجربه ها و مشاهدات دیگران استفاده کنیم و پی به دنیایی ببریم که در اون خدایی وجود نداره....اما آیا دقت کرده اید که حتی آلت جنسی مرد هم می تونه وجود خدا رو به چالش بکشونه
:-/ بله آلت جنسی مرد :-s

این پست رو بخونید
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59591&p=929932&viewfull=1#post929932

بنده اولین بار چند ماه پیش این گذاره ی علمی رو مطالعه کردم تا اینکه این گذاره توسط دوستمون جناب hessam78


در سایت مطرح شد...و بد ندیدم که آنچه به ذهنم رسیده را در این باره با شما در جریان بگذارم و سوال کنم،

اگر این پست واقعیتی علمی و حقیقی داشته باشد، چطور وجود قسمت قارچی شکل قسمت فوقانی آلت جنسی با وجود خدایی کامل و عالم و حکیم جمع بسته می شود....

بیشتر توضیح می دهم.....اگر خدایی عالم و دانا و حکیم و انسان وار ادیان وجود دارد، انسان و اندام انسان را به شکلی می سازد که با روحیه ی دینی و رفتار دینی آن همسو باشد...ولی می بینیم که خدا طوری آلت جنسی را آفریده که گویا نه دینی هست و نه آداب و عفتی وجود دارد در مسیر رسد و تکامل انسان وجود دارد و یک جنس مونث با چندین نفر مرد مذکر در طول روز رابطه برقرار می کند و گویا این امر، امری طبیعی و عادی و در راستای تکامل انسان است...

با سلام
بله حجم عورت در قسمت فوقانی قارچ گونه است
و خوشحالم که شما حق مطرح کردن چنین سوالی را دارید و متاسفم که من چنین حقی ندارم...
اما چگونه این مسئله با علم و حکمت خدا جور در می اید؟
من فکر میکنم قارچی شدن حجم عورت در قسمت فوقانی یک تغییر ژنتیکی تصادفی است...
در فرگشت هر تغییری نیاز به فلسفه ندارد...
نیاز نیست حتما چنین داستانی برایش وجود داشته باشد...
یک جهش ژنتیکی میتواند یک نسل را به وجود اورد و میلیون ها سال ادامه پیدا کند
شاید این داستان سرایی از سر علم ناکافی به فرگشت باشد...

پس بهتر است بگوییم چرا غرایز بشر طوری شد که انسان ها به روابط ضربدری و غیره کشیده شوند...
خوب این به اختیار انسان بستگی دارد. که شرط اساسی در فلسفه خلقت است...

در این زمینه سناریو زیاد میتوان نوشت
مثلا یک نمونه
تمام موجودات اختیار دارند خداوند روند تکاملی خلقت را با امر و نهی انجام میدهد نه با جبر
لذا برخی موجودات از امر خدا سرپیچی کردند و مشکلاتی و نواقصی حادث شد...
اگر موجودات تاکنون به امر و نهی خدا عمل میکردند سیر تکاملی جهان این قدر طولانی و پرپیچ و تاب نبود
به همین خاطر میگویند برخی موجودات ولایت اهل بیت را قبول نکردند...

مسلم;930947 نوشت:
نکته اول: تقابل علوم عقلی و تجربی
ما همان طور که در جای خود بحث شده است از طریق برهان امکان و وجوب، و سپس قاعده «واجب الوجود واجب من جمیع الجهات» خداوند و اوصاف او را اثبات می کنیم، این قواعد، قواعدی عقلی است که نه زمان مند هستند و نه نیازی به آزمایش دارند، اما علوم تجربی هرگز برای ما یقین آور نیستند، چون هرگز آینده را و دستاوردهای آن را به ما نشان نمی دهند، فراز و نشیبی که این علوم پشت سر گذاشته است این را به ما نشان می دهد، لذا حقانیت علوم تجربی در غرب امروز به متزلزل ترین جایگاه رسیده است که خود فیلسوفان علم در غرب هم دست از اثبات گرایی برداشته و نظراتی چون پارادایم های علمی (توماس کوهن) یا ابطال گرایی(کارل پوپر) را مطرح می کنند.
یعنی حتی خود آنها قبول ندارند که این مسائل یقین آور باشد، آن وقت چطور ما می خواهیم با چنین دستاوردی به جنگ قواعد قطعی عقلی برویم؟!

با سلام و تشکر....واقعیتش را بخواهید، من احساس می کنم، خیلی از گذاره هایی که شما آنها را غیر تجربی و قطعی عقلی می خوانید، مثلا اصل علیت(به عبارتی همان برهان امکان و وجوب)...که فکر می کنم یکی از گذاره هایی باشه که بیشترین موافق رو داشته باشه که گذاره و اصلی عقلی و غیر تجربی باشه، رو من احساس می کنم، گذاره هایی کاملا تجربی هستند و از تجربه حاصل شده اند که ما سعی داریم و تلاش می کنیم که هر طوری شده این اصل ها رو اصل هایی غیر تجربی و اصل هایی قطعی عقلی بخونیم...خیلی جالبه که علما و فیلسوفان هم وقتی سعی می کنن این براهین به اصلاح عقلی رو بازگو کنند،مدام دست به دامن تجربه میشوند...مثلا، آنجا که شهید مطهری می خواهد شخصیتی به خدا بدهد و صفاتی انسانی به خدا بدهد، می آید اینطور توضیح می دهد، که گیاهان را نگاه کنید، مثلا اینطور شعور دارند، حیوانات را نگاه کنید، اینطور شعور دارند، انسان را نگاه کنید اینطور شعور دارند...می خواهد بگوید که یک تکاملی در شعور وجود دارد و نشان دهد که خدا کامل ترین موجود به قطع از گیاه و حیوان و انسان کامل تر است و در نتیجه فلان و چنان است...خوب می بینم این ها همه گذاره هایی تجربی هستند...اینکه گیاه فلان شعور را دارد و حیوان فلان شعور را دارد و الی آخر و بیاییم گیاه را با حیوان مقایسه کنیم و اینها...همه همان کار دانشمندان تجربی است، یعنی فیلسوفان ما با تمام ادعایی که در عقلانی و غیر تجربی بودن گذاره هایشان دارند، ولی باز مکرر برای توضیح گذاره هایشان دست به دامان گذاره هایی تجربی می شوند و همان کاری را می کنند که دانشمندان تجربی می کنند...یا مثلا یادم است فکر می کنم حدود سه سال پیش که واقعا به نسبت سن زیادی هم نداشتم و اطلاعاتم بسیار اندک تر از امروزم بود، در سایت اسک قرآن بنده در تاپیکی از شما این سوال را پرسیدم، که چرا تصور می کنید که خالق یک نظم پیچیده و هدفمند و موجودی با شعور صرفا باید موجودی با شعور باشد....بنده به شما در آن تاپیک تاکید می کردم این تصور یک تصور تجربی است و جالب که مشاهدات تجربی هم این اصل را رد می کند!!!...ولی جالب است که شما مدام می فرمودید خیر، این تصور و اعتقاد، گذاره ای قطعی و عقلی است و بدیهی هست و نه امری تجربی!!!!ولی جالب بود که در ادامه مدام به گذاره های تجربی و مشاهدات تجربی اشاره می کردید و مثلا جانداران را مثال می زدید که آنها هم اگر نظمی و سازه ای را می سازند، شعور دارند و اینها و بنده یادم نمی آید دلیلی ارائه کرده باشید که خالق باید حتما با شعور باشد یا جایی از تاپیک بداهت این موضوع را نشان ندادید و مدام مانند دانشمندانی تجربی سخن می گفتید...البته بنده الان شاید تمام حرفهای رد و بدل شده در آن تاپیک به خاطرم نباشه و اشتباهی در ذکر خاطره داشته باشم..ولی به هر حال....
خلاصه من حدس می زنم بیشتر قواعدی که می پنداریم قواعدی عقلی اند و نه زمان مند هستند و نه نیازی به آزمایش دارند و از گذاره های تجربی هم متمایزند، صرفا قواعدی هستن که از تجربه بدست آمده اند!!!

مسلم;930947 نوشت:
کته دوم: قرائن مخالف
علاوه بر نکته ای که در خصوص اصل علوم تجربی بین شد، باز هم باید دقت کرد مطالب تجربی هم خودشان در یک مرتبه نیستند، و برخی ضعیف تر از بقیه هستند که این مطلب هم از همین دسته به شمار میرود، چند قرینه بر ضعف چنین برداشت تجربی بین میشود:

قرینه اول:
این مطلب، مطلبی نیست که از طریق تجربه و آزمایش قابل بررسی باشد، یعنی مثلا مثل تاثیر آنتی بیوتیک بر باکتری ها نیست که آزمایش شود و بعد با مشاهده تأثیر آن بگوییم بله این تأثیر وجود دارد، بلکه با پیش فرض رفتن نظریه فرگشت، و سپس مشاهده چند مسئله (شکل آلت مذکر، روابط متعدد جنس مونث با جنس مذکر، خارج ساختن رقیب از عرصه رقابت) که می توان آنها را به هم مربوط دانست استنباط شده است، یعنی بیشتر برخواسته از تحلیل است.

قرینه دوم:
انحصار طلبی و ریاست طلبی از اوصافی است که به صورت غریزی در حیوانات مذکر وجود دارد و لذا شما می بینید که معمولا قوی ترین نر اجازه جفت گیری به سایر نرها نمی دهد، این را با یک جستجوی ساده در مستند های حیات وحش مشاهده خواهید کرد. پس عملا چنین کاربردی کارآمد و ضروری نخواهد بود!

قرینه سوم:
اینکه در هر چند ساعت یک بار با حیوان ماده رابطه جنسی برقرار شود مسئله بعیدی است که خودش نیازمند اثبات است!! امروز ما گله های بزرگ حیوانات را می بینیم اما اگر دوربینی را برای تک تک ماده های گله بگذارید، بعید است کمتر از چند روز یکبار رابطه داشته باشند! خب در این صورت عملا این کارایی که برای نوک آلت تعریف شده است از کار می افتد، چون حجم قابل توجهی از منی که خود به خود از رحم خارج می شود، و سایر اسپرم های باقیمانده هم به محض ورود به رحم، حرکت خود را آغاز می کنند، یعنی بعد از چند ساعت که از رابطه جنسی پیشین گذشت دیگر منی قابل توجهی در رحم نمی ماند که جنس مذکر بعدی بخواهد آن را تخلیه کند!

قرینه چهارم:
انسان ها ختنه ناشده به دنیا می آیند، و آلت جنسی مذکر قبل از ختنه شدن مطلقا ثمره ای که در آن پست به آن اشاره شده است را ندارد! چون تا زمانی که شخص ختنه نشود، این حفره پدید نمی آید!
در صورتی می توانستیم چنین استنبطی کنیم و کار را به گردن طبیعت بیندازیم که طبیعت انسان را ختنه شده به دنیا می آورد!

خوب شما دلایلی آوردید که این گذاره به اصلاح علمی که مورد اشاره ی ماست، احتمال زیاد اشتباه هست...بنده هم موافقم که می تواند اشتباه باشد و خودم هم وقتی این خبر علمی را خواندم لبم را بالا دادم و رغبتی در پذیرشش در خودم احساس نکردم...البته شاید باز جای بررسی بیشتر داشته باشد...شاید برای آن ردیه هایی که شما ذکر کردید، جواب هایی وجود داشته باشد....ولی به هر حال بنده اسراری ندارم و تاکیدی ندارم که حتما این گذاره صحیح هست...بنده در پست اول عرض کردم، با فرض اینکه یقین حاصل کردیم، همانطور که یقین داریم که مثلا زمین کروی است، این گذاره بدون تردید صحیح هست، باید چطور آن را با وجود خدا جمع ببندیم...و این را هم در نظر باید داشته باشیم، شاید در آینده و با کمی تامل و دقت بیشتر نمونه های دیگری از این دست را در اندام های دیگرمان پیدا کردیم، که یقینی تر بودند...یا در کل در طبیعت پیدا کردیم، یعنی همانطور که اندام ما و اعضای بدن ما عرض شد در پست اول باید همسوی رشد و کمال دینی ما باشد، خود طبیعت هم باید اینگونه باشد به نظر بنده....شاید این مورد آلت جنسی صرفا یک بهانه برای مطرح کردن موارد این چنینی باشد...به دنیا و اطرافمان نگاه کنیم...آیا مشابه مورد آلت جنسی را باز هم در طبیعت و در بدن و حتی احساسات و عواطف و وجودمان می بینیم یا نه.... مثلا یکبار در تاپیکی با استاد صدیق بحث می کردیم..در اونجا بنده می گفتم اگر خدایی هست و ما را برای تکامل و سعادت اخروی آفریده در این دنیا آفریده....پس باید طبیعت ما را به گونه ای خلق می کرد که همسو با این هدف بود...در حالی که ما می بینیم که تقی به توقی می خورد، ما شکسته و ناقض و نهایت جنازه می شویم و امکان تکامل را از دست می دهیم...و اصلا این طبیعت ما همسو با این هدفی که عرض شد نیست....یعنی اگر خدایی هست با این اوصاف، نباید به همین راحتی ها تبدیل به جنازه بشویم....آنهم با این شرایط و اوضاع....حالا اینجا هم بنده می گویم اگر خدایی هست، با صفات و اهداف که برایش می خوانیم، نباید، آلت جنسی اینگونه باشد...

ادامه دارد....

مسلم;930947 نوشت:
یعنی حتی خود آنها قبول ندارند که این مسائل یقین آور باشد، آن وقت چطور ما می خواهیم با چنین دستاوردی به جنگ قواعد قطعی عقلی برویم؟!

نه در گزاره های علمی یقین وجود داره، نه در اثباتهای ارائه شده برای اعتقادات:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59337&p=928072&viewfull=1#post928072
مسلم;930947 نوشت:
مثلا می گویند چون زرافه از گردنش برای خوردن برگهای درختان مرتفع زیاد استفاده کرده، دراز شده است!

این نظریه لامارک هست که رد شده.

پارسا مهر;930319 نوشت:
سلام....
احتمالا ما تجربه های مختلفی در زندگی می تونیم داشته باشیم و یا از تجربه ها و مشاهدات دیگران استفاده کنیم و پی به دنیایی ببریم که در اون خدایی وجود نداره....اما آیا دقت کرده اید که حتی آلت جنسی مرد هم می تونه وجود خدا رو به چالش بکشونه بله آلت جنسی مرد

این پست رو بخونید
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59591&p=929932&viewfull=1#post929 932

بنده اولین بار چند ماه پیش این گذاره ی علمی رو مطالعه کردم تا اینکه این گذاره توسط دوستمون جناب hessam78

در سایت مطرح شد...و بد ندیدم که آنچه به ذهنم رسیده را در این باره با شما در جریان بگذارم و سوال کنم،

اگر این پست واقعیتی علمی و حقیقی داشته باشد، چطور وجود قسمت قارچی شکل قسمت فوقانی آلت جنسی با وجود خدایی کامل و عالم و حکیم جمع بسته می شود....

بیشتر توضیح می دهم.....اگر خدایی عالم و دانا و حکیم و انسان وار ادیان وجود دارد، انسان و اندام انسان را به شکلی می سازد که با روحیه ی دینی و رفتار دینی آن همسو باشد...ولی می بینیم که خدا طوری آلت جنسی را آفریده که گویا نه دینی هست و نه آداب و عفتی وجود دارد در مسیر رسد و تکامل انسان وجود دارد و یک جنس مونث با چندین نفر مرد مذکر در طول روز رابطه برقرار می کند و گویا این امر، امری طبیعی و عادی و در راستای تکامل انسان است...


سلام
کمال آفرینش هرچیزی آنستکه حداکثر کارایی خود را در انجام ماموریتش داشته باشد لذا اگر کمال انجام ماموریت آلت تناسلی انسان برخورداری از ویژگی های خاص است مطمئنا مسیر تحقق آن هموار می گردد و این هیچ منافاتی با وجود خداوند متعال ندارد بلکه خود دلیلی بر وجود خداوند دانای حکیمی است که در متن آفرینش انسان چنین کمالی را از مسیر طبیعی آن دنبال کرده است.
اما اینکه می گویید این ویژگی با روابط نامحدود جنسی مردان با یک زن تحقق یافته تنها یک احتمال است چه اینکه این امر می تواند ناشی از کثرت رابطه جنسی مردان با همسران خود هم باشد. لذا احتمال مطرح شده چیزی را عوض نمی کند بلکه صحیح بودن این احتمال هم با طراحی هدفمند خداوند متعال منافاتی ندارد چراکه ماموریت اصلی این عضو بدن تضمین بقای نسل انسان است که هر برنامه دیگری مبتنی بر آن است لذا در طراحی هدفمند آفرینش اشکال ندارد پیش از طلوع شریعت الهی این ویژگی در انسان به کمال برسد و در عین حال اهدافی را در شریعت مقدس نیز تامین کند.این انسان است که بخاطر محدودیت علمی و عملی خود فکر می کند هرچیزی فقط می تواند یک هدف داشته باشد اما طبیعت به ما نشان داده آفریننده جهان می تواند در هر چیزی چندین هدف را دنبال نماید.لذا هیچ اشکالی ندارد که ویژگی های عضوی از اعضاء بدن پاسخگوی جهات و اهداف مختلف باشد، که هم کارکرد حداکثری آن را پوشش دهد هم اهداف فرامادی که امروز بیش از پیش بدان واقفیم را تامین کند.
یا علیم

با سلام احترام

پارسا مهر;930993 نوشت:
من احساس می کنم، خیلی از گذاره هایی که شما آنها را غیر تجربی و قطعی عقلی می خوانید، مثلا اصل علیت(به عبارتی همان برهان امکان و وجوب)...که فکر می کنم یکی از گذاره هایی باشه که بیشترین موافق رو داشته باشه که گذاره و اصلی عقلی و غیر تجربی باشه، رو من احساس می کنم، گذاره هایی کاملا تجربی هستند

پارسا مهر;930993 نوشت:
فیلسوفان ما با تمام ادعایی که در عقلانی و غیر تجربی بودن گذاره هایشان دارند، ولی باز مکرر برای توضیح گذاره هایشان دست به دامان گذاره هایی تجربی می شوند و همان کاری را می کنند که دانشمندان تجربی می کنند

پارسا مهر;930993 نوشت:
ولی جالب است که شما مدام می فرمودید خیر، این تصور و اعتقاد، گذاره ای قطعی و عقلی است و بدیهی هست و نه امری تجربی!!!!ولی جالب بود که در ادامه مدام به گذاره های تجربی و مشاهدات تجربی اشاره می کردید و مثلا جانداران را مثال می زدید

هم حرف های شما درست است، و هم حرف های ما؛ آنچه موجب ابهام شما شده است این است که مطالب فوق بخشی عقلی، و بخشی تجربی هستند، لذا بر ما خرده می گیرید، در ذیل مفصل تر توضیح می دهم:

در مورد اصل علیت:
خود اصل علیت قطعا عقلی است، یعنی از تحلیل خود موجود یا تحلیل بودن بعد از نبودن به دست می آید، دقت کنید آنچه که ما در تجربه می بینیم فقط هم زمانی پدیده ها است، نه علیت آنها، ما علیت را نه هرگز تجربه می کنیم و نه مشاهده، فقط تقارن را می بینیم، یعنی فقط نزدیک شدن آب به آتش را می بینیم و به جوش آمدن آب، خب علیت کو؟ شما علیت را تجربه می کنید؟ این در تحلیل عقلی است که علیت این را نسبت به آن چیز درک می کنیم، این هم حرف بنده هم نیست، حتی فیلسوفان تجربه گرایی مثل هیوم هم علیت را تجربی ندانسته و چون از حیطه تجربه خارج است در این عرصه ندانم گرا شده اند؛ میگویند علیت یک امر عُرفی است چون ما همواره اتفاق افتادن این پدیده ها را با هم می بینیم!! اینجا هیوم منصفانه حرف زده است!
اگر شما درب عقل را مطلقا ببندید و اصلا سراغ آن نروید و فقط همان مشاهدات ملاکتان باشد محال است علیت را بتوانید با تجربه صرف اثبات کنید.
بنابراین وقتی قاعده علیت را در تحلیل عقلی پذیرفتید آن موقع به سراغ تجربه میروید تا با استفاده از تجربه و سپس تحلیل عقلی علیت اشیاء را کشف کنید.

در مورد برهان نظم
برهان نظم هم یک استدلالی است که از دو مقدمه تشکیل شده است، مقدمه اول تجربی است، و مقدمه دوم که کبرای قیاس هست عقلی، لذا ما از طریق تجربه صغرای برهان را اثبات می کنیم، و از طریق عقل کبرای آن را! ما هرگز نمی گوییم صرف تجربه برای برهان کافیست، تا شما به ما اشکال بگیرید خودتان میگویید عقلی است اما دائم مثال تجربی می زنید!

پارسا مهر;930993 نوشت:
حالا اینجا هم بنده می گویم اگر خدایی هست، با صفات و اهداف که برایش می خوانیم، نباید، آلت جنسی اینگونه باشد...

پاسخ به این سوال شما را هم بنده در دو نکته(نکته سوم و پنجم) از نکات پست اولم ذکر کردم که به جهت تسهیل در امر از آنها نقل قول می گیرم:

مسلم;930947 نوشت:
نکته سوم: ضرورت اثبات انحصار کارکرد
نکته دیگری که وجود دارد بر فرض پذیرش چنین کارکردی برای شکل آلت جنسی مذکر، شما باید انحصاری بودن این فائده را هم اثبات کنید، چه بسا غیر از این فوائد دیگری هم دارد که آنها باعث شده است که خداوند آن را اینگونه بیافریند.

مسلم;930947 نوشت:
نکته پنجم: اشتراک و تمایز انسان با حیوانات
انسان از نظر جسمی در حیطه حیوانات، و پستاندارن دسته بندی می شود و طبیعتا دارای غرائز حیوانی هم هست، بنابراین طبیعی است که ممکن است از نظر جسمی شباهت های بسیاری به حیوانات داشته باشد، با این اوصاف اگر حتی از تمام نکاتی که پیشین عرض کردم چشم بپوشیم، دقت کنید، حتی اگر از تمامی اشکالات پیشین که به این نظریه وارد بود چشم بپوشیم و بگوییم کارکرد این برجستگی نوک آلت فقط به همین منظور است، باز هم مشکلی برای وجود خداوند ایجاد نخواهد کرد، چون این مسئله مثل سایر شباهت های انسان و حیوانات است که اسلام آن را تعدیل کرده است، مثلا با اینکه انسان به تبع حیوانی و جسمانی بودنش میل به آب و غذا در او هست اسلام و خداوند به خاطر آن بُعد روحانی اش در برهه ای از زمان روزه، و ترک این خاصیت جسمانی را بر او واجب کرده است؛ یا علی رغم میل جنسی خداوند فرمان به تعدیل این میل و آداب و شرایط چون محرمیت و نامحرمیت داده است، اینجا هم اشکالی ندارد که به واسطه حیوانی بودنش این ویژگی را دارا باشد اما به واسطه این که چنین رفتارها و چنین خویی با روح و غیرت انسانی سازگار نیست، خداوند از آن نهی کرده باشد.

یا حق

سعدی شیرازی;930996 نوشت:
نه در گزاره های علمی یقین وجود داره، نه در اثباتهای ارائه شده برای اعتقادات:

برای بنده که حداقل یقین حاصل شده است.

سعدی شیرازی;930996 نوشت:
این نظریه لامارک هست که رد شده.

بله می دانم این ماجرای دراز شدن گردن زرافه از مثال هایی است که لامارک به کار برده اما اینطور نیست که داروین منکر تکامل آن بدین خاطر باشد، نظریه داروین یک نظریه ای است که از نظریات پیشین بهره برده و تکیل شده است، در هر دوره چه لامارکیسم، چه نئولامارکیسم، چه داروینیسم و چه نئوداروینیسم همواره در صدد بوده اندنقاط ضعف نظریات پیشین را برطرف کنند.
شما به اصل چهارم ازاصول چهارگانه داروین مراجعه بفرماید: "اصل سازش با محیط"

مسلم;931060 نوشت:
برای بنده که حداقل یقین حاصل شده است.

در بحثی که برای یافتن محکمترین روش اثبات وحیانی بودن اسلام داشتیم، روشی را نیافتیم که ایجاد یقینی در حد نظریات تجربی کند. اگر چنین راهی را سراغ دارید، دریغ نفرمایید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59337&p=928072&viewfull=1#post928072

مسلم;931060 نوشت:
شما به اصل چهارم ازاصول چهارگانه داروین مراجعه بفرماید: "اصل سازش با محیط"

فرمودید باید حتماً اعضای بدن تحت فشار قرار گیرند تا شکلشان تغییر کند. خب این غلطه.

مسلم;931048 نوشت:
خود اصل علیت قطعا عقلی است، یعنی از تحلیل خود موجود یا تحلیل بودن بعد از نبودن به دست می آید،
ما علیت را نه هرگز تجربه می کنیم و نه مشاهده

با سلام مجدد.....خوب واقعیت همانطور که عرض کردم بنده احساس می کنم و این شبهه را دارم که این صرفا در حد ادعاست که مثلا اصل علیت یا امثال اصل علیت ها قطعا عقلی هستند...من احساس می کنم بزرگترین پشتوانه ی آنها تجربه هستند و اینها از تجربه بدست آمده اند و این ماییم که به هر در ودیواری می زنیم که اینها را عقلی بنامیم.....شما می فرمایید که ما اصل علیت را به معنای واقعیش نه هرگز تجربه می کنیم و نه هرگز مشاهده می کنیم....ولی به هر حال، خیلی از گذاره های علمی و تجربی هم اینگونه هستند...مثلا قانون گرانش نیوتون....که از نظریه هاییست که دنیا را تکان داد و بزرگترین یا از بزرگترین نظریه های علمی تاثیر گذار خوانده می شود را به هیچ وجه مشاهده نمی کنیم.....یعنی همانطور که شما ادعا دارید که ما علیت را تجربه نمی کنیم ما قانون گرانش را هم تجربه نمی کنیم...قانون گرانش چه می گوید؟!می گوید...
هر دو ذره دارای جرم، حالا مثلا این دو ذره یکی زمین ما باشد و یکی سنگی که به هوا پرتاب شده یا در هوا معلق است، همواره همدیگر را می ربایند و نیروی گرانشی بین این دو ذره وجود دارد، به این شکل که، این نیروی گرانشی با حاصل ضرب جرم دو ذره نسبت مستقیم دارد و با مجدور فاصله ی آنها از یکدیگر نسبت وارون...
خوب اگر بخواهیم به شیوه نگرشی که شما به اصل علیت دارید به این قضیه نگاه کنیم، باید گفت آیا شما این قانون گرانش را هرگز تجربه کرده اید یا مشاهده کرده اید؟؟ما صرفا چیزی که در طبیعت می بینیم این است که سنگ به سمت زمین حرکت می کند...ولی از کجا معلوم نیروی گرانشی بین سنگ و زمین وجود دارد؟شاید سنگ صرفا فارق از وجود یا عدم وجود زمین حرکتی در جهت زمین دارد، شاید اگر زمینی نبود باز هم سنگ آن مسیر را حرکت می کرد...آیا ما نیروی گرانش را تجربه و یا مشاهده می کنیم؟؟خوب حالا این دلیل نمی شود که بگوییم نظریه گرانش، قانونی و اصلی قطعا عقلی است....به همان نحو...شاید به معنای واقعی اصل علیت را نه تجربه می کنیم و نه مشاهده...ولی بزرگترین و تنها پشتوانه مان برای اصل علیت همان مشاهدات ماست....ما نزدیکی آب به آتش را می بینیم و مشاهده می کنیم که آب به جوش آمده واز این مشاهده اینطور نتیجه میگیریم، جوشیدن آب، وجودش را از آتش می گیرد...یا جوشیدن آب دلیلی دارد، و آن آتش است...ما از روشی تجربی با مشاهده و آزمایش به این اصل علیت می رسیم....ولی بعد اسرار و ادعا داریم و زمین و آسمان را به هم می بافیم که سعی کنیم نشان دهیم که اینطور نیست!!ما اصلا از طریق مشاهده به اصل علیت پی نبردیم که!!!بلکه از طریق عقلی و غیر تجربی اصل عیلت را نتیجه و اثبات کرده ایم یا پی برده ایم...و دلایلی برای ادعایمان می آوریم که اصلا قانع کننده نیستند....و چه بسا خوب که دقت کنیم، مشاهده کنیم که خود آن دلایل هم دلایلی تجربی یا شبه تجربی هستند...
پس بنده احساس می کنیم این در حد ادعاست که ما اصل هایی داریم که صرفا عقلی هستند و از تجربه و آزمایش حاصل نشده اند...خودمان که اقرار نمی کنیم که اینها را از روش تجربی بدست آورده ایم...شما اگر برایتان امکان دارد یک اصل کاملا عقلی بیاورید و بداهتش را نشان دهید و یا فارق از مشاهدات و تجربه ها، بداهت آن را نشان دهید...ببینیم کجا اصلی قطعی عقلی وجود دارد...مثلا همین اصل علیت را توضیح دهید چطور اثبات شده یا بداهت آن را نشان دهید، خلاصه فارق از مشاهدات تجربی و هرگونه گذاره ی تجربی بداهت آن را نشان دهید...

ادامه دارد.....

مسلم;930947 نوشت:
نکته سوم: ضرورت اثبات انحصار کارکرد
نکته دیگری که وجود دارد بر فرض پذیرش چنین کارکردی برای شکل آلت جنسی مذکر، شما باید انحصاری بودن این فائده را هم اثبات کنید، چه بسا غیر از این فوائد دیگری هم دارد که آنها باعث شده است که خداوند آن را اینگونه بیافریند.

استاد گرامی....خوب به نظرم معقول ترین پاسخ با فرض صحت آن گذاره و خبر علمی همین است که فرمودید، البته اگر مختار بودن انسان را که جناب طاهر هم به آن اشاره کردن، در نظر بگیریم...
مسلم;930947 نوشت:
نکته چهارم: فشار طبیعت یا طراحی هوشمند؟
تکامل و فرگشت طبق نظر کسانی که می خواهند زیر بار طرّاح هوشمند نروند زمانی پذیرفته میشود که به طور طبیعی، و با فشار طبیعی تکامل رخ بدهد، مثلا استفاده ای از عضوی بشود یا نشود و سپس این مسئله منجر به رشد یا از بین رفتن آن عضو بشود! ، مثلا می گویند چون زرافه از گردنش برای خوردن برگهای درختان مرتفع زیاد استفاده کرده، دراز شده است! (برای اینکه بگویند هیچ طراحی هوشمندانه ای از قبل نبوده است)
خب در مورد آلت جنسی چطور چنین چیزی ممکن است؟ بدون وسط کشیدن پای عقل، تحت چه شرایطی این برجستگی پدیدار شده است؟ جناب hessam78 فرمودند:

چرا فشار طبیعی تکاملی باعث شده به این شکلی که امروز هستش دیده شه و چرا فقط به حالت یک استوانه ساده نیست و در قسمت فوقانی یک شکل قارچ مانندی پیدا کرده است
کدام فشار طبیعت؟! این مسئله راحت شدن از اسپرم نر پیشین را که ایشان مطرح میکند که یک مسئله عقلی است، فشار طبیعی در کار نبوده که به مرور زمان این برجستگی پیدا شود!! بر خلاف دراز شدن گردن زرافه که خب بدون اینکه فکری نیاز داشته باشد می توان احتمال فشار طبیعت را پذیرفت! اما اینجا چه فشار طبیعی در کار بوده؟!
ممانعت از رسیدن اسپرم های نر پیشین به تخمک یک مسئله کاملا فکری و تحلیلی است و هیچ فشار طبیعی را به روی جنس مذکر ایجاد نمیکند تا بگوییم در تکامل طبیعی آلت جنس مذکر به این شکل درآمده است.


اگر بنده متوجه فرمایشات شما شده باشم...اگر اشتباه نکنم شما تصور اشتباهی از نظریه تکامل که تکامل گرایان امروز می گویند دارید...البته شاید تصور بنده هم غلط باشد، آخر می دانید بنده هرچه فکر می کنم می بینم این تصوری که از تکامل دارم خیلی معقول و منطقی به نظر نمی رسد و احتمال می دهم شاید تصور خود بنده هم غلط باشد...همانطور که جناب سعدی شیرازی فرمودن، اینطور نیست که باید حتماً اعضای بدن تحت فشار قرار گیرند تا شکلشان تغییر کند.
طرفداران تکامل امروز بر این باورند که مثلا در مورد آلت جنسی...به طور اتفاقی آلت جنسی یک جانور کوتاه بود، به طور ژنتیکی و به طور اتفاقی آلت جنسی یک جانور هم دراز و طویل بود..یعنی به طور اتفاقی ژنتیکا آلت یکی کوتاه بود و آلت یکی طویل، حالا آنکه آلت طویل تری داشت، شانس بارور کردن جنس مخالف برایش بیشتر فراهم بود..یعنی، شخصی که آلت طویل تری داشت، در رقابت با کسی که آلت کوتاه تری داشت شانس بقای و ازدیاد نسل زیادتری داشت...و نسل او هم که از خصوصیات ژنتیکی او تاثیر می گرفتند، طبیعتا آلت درازی می داشتند....هرچند ممکن بود، به طور اتفاقی از نسل کسی که الت جنسی طویلی داشت، کسی متولد شود که آلت جنسی کوتاهی دارد...ولی در کل و در اکثریت فرزند از پدر تاثیر می گیرد...پس هیچ فشاری در کار نبود...صرفا به طور اتفاقی آلت به فرمی در می آید مثلا طویل می شود یا صاحب یک قسمت قارچی شکل می شود...و این شکل از آلت مایه ازدیاد نسل بیشتر و از در به در کردن رقیب را فراهم می آورد...البته بنده هم احتمال می دهم که تصورم باطل باشد، آخر برایم پذیرش نظریه تکامل سخت است...اینکه، مثلا اتفاقی، آلت صاحب قسمتی قارچی شکل بشود بدون آنکه به قول شما فشاری در کار باشد، کمی هضمش برایم دشوار است...البته باید نظریه تکامل را بیشتر کاوش کنم...شاید در ادامه با درک صحیح آن این شبهاتی که اکنون دارم برطرف شدند...البته حالا فکر نمی کنم لزومی داشته باشد در مورد این مباحث بحث شود....

با فرمایشات بعدی شما هم فکر می کنم مشکلی نداشته باشم و شبهه ای نداشته باشم..به نظر در مورد خاص آلت جنسی قانع شدم، و فعلا دیگر شبهه ای ندارم...ممنون..

سعدی شیرازی;931061 نوشت:
فرمودید باید حتماً اعضای بدن تحت فشار قرار گیرند تا شکلشان تغییر کند. خب این غلطه.
برای نقد یک نظر باید اطلاع کافی ازش داشته باشیم.

من هیچ کجا در پست های پیشین تعبیر فشار به تنهایی را نیاوردم بلکه بلافاصله تعبیر «طبیعی» را به آن اضافه میکردم تا «فشار طبیعی» با «فشار فیزیکی» اشتباه نشود و چنین گمانی از سخنان بنده نرود، اما باز می بینم...!

پارسا مهر;931062 نوشت:
مثلا قانون گرانش نیوتون....که از نظریه هاییست که دنیا را تکان داد و بزرگترین یا از بزرگترین نظریه های علمی تاثیر گذار خوانده می شود را به هیچ وجه مشاهده نمی کنیم.....یعنی همانطور که شما ادعا دارید که ما علیت را تجربه نمی کنیم ما قانون گرانش را هم تجربه نمی کنیم...قانون گرانش چه می گوید؟

بله کاملا درست می فرمایید، ما در قانون گرانش هم علیت را تجربه نمیکنیم، فقط کشش را مشاهده می کنیم، سپس دست از تجربه کشیده و بخش بعدی را در تحلیل عقلی پی می گیریم.

پارسا مهر;931062 نوشت:
خوب اگر بخواهیم به شیوه نگرشی که شما به اصل علیت دارید به این قضیه نگاه کنیم، باید گفت آیا شما این قانون گرانش را هرگز تجربه کرده اید یا مشاهده کرده اید؟؟ما صرفا چیزی که در طبیعت می بینیم این است که سنگ به سمت زمین حرکت می کند...ولی از کجا معلوم نیروی گرانشی بین سنگ و زمین وجود دارد؟

پارسا مهر;931062 نوشت:
ولی بعد اسرار و ادعا داریم و زمین و آسمان را به هم می بافیم که سعی کنیم نشان دهیم که اینطور نیست

باور بفرمایید این شیوه بنده نیست، و آسمان و زمین را هم به هم نمی بافیم، کافیست با دقت عقلی به مسئله نگاه کنید، من میدانم مسئله خیلی بدیهی است، شما تعجب می کنید وقتی می گویم که آب و آتش که در معرض هم قرار می گیرند آب به جوش می آید اما علیت دیده نمیشود، بله مسئله علیت بدیهی است در اینجا، اما چون اصل علیت یک اصل بدیهی عقلی است و شما ناخودآگاه به عقلتان مراجعه می کنید برایتان بدیهی است.
اما می بینید که برای هیوم که یکی از تجربه گراترین فلاسفه غرب است که در دفاع از تجربه و حس گرایی خیلی از دیگران داغ تر است چون میخواهد صادقانه پای تجربه گرایی بایستد و زیر بار کوچک ترین تحلیل عقلی نرود اصل علیت را اثبات ناشدنی می داند و موضعش نسبت به مبنایی که اتخاذ کرده کاملا منطقی است.

پارسا مهر;931062 نوشت:
شما اگر برایتان امکان دارد یک اصل کاملا عقلی بیاورید و بداهتش را نشان دهید و یا فارق از مشاهدات و تجربه ها، بداهت آن را نشان دهید...ببینیم کجا اصلی قطعی عقلی وجود دارد...مثلا همین اصل علیت را توضیح دهید چطور اثبات شده یا بداهت آن را نشان دهید، خلاصه فارق از مشاهدات تجربی و هرگونه گذاره ی تجربی بداهت آن را نشان دهید...

قاعده های عقلی هرگز نیازمند آزمایش و تجربه نیستند، وشما در هر کجا بنشینید و فکر کنید بدون نیاز به آزمایش می بینید که قضایایی هستند که درست هستند، و هرگز زمان مند هم نیستند ، یعنی برخلاف اکتشافات تجربی امکان اینکه در آینده نقض شوند هم وجود ندارد، مثال می زنم:

اجتماع نقیضین محال است.
کل بزرگتر از جزء خودش است.
تقدم چیزی بر خودش محال است.
و...
می بینید که اینها هرگز نقض ناشدنی هستند و نیاز به تجربه هم ندارند، قضایای پایه عقلی هستند که سایر قضایا بر آنها استوار می شوند.
مثلا در علیت:

عقل بدون هیچگونه مشاهده و تجربه میگوید:

هر پدیده ای که به وجود می آید یعنی نبوده و سپس بود شده است، از طرفی خودش نمی تواند خوش را ایجاد کرده باشد چون تقدم شیء بر خودش محال است، پس برای وجود به دیگری نیازمند است. این یعنی علیت! حال می رویم سراغ پدیده های می گوییم این جوش آمدن آب نبود و بعد به وجود آمد، پس معلول است، و چون این جوش آمدن هم زمان با نزدیک شدن به آتش اتفاق افتاد پس آتش است که علت آن است.

البته فلسفه پا را فراتر از این می گذارد و با نگاه دقیق و عمیق عقلی که نگاه میکند همین علیت را به صورت 100 درصدی هم نمیپذیرد، و می گوید از کجا معلوم این علت باشد، با یقین نمیشود سخن گفت، چون ما از همه علل و عوامل و شرایطی که در حصول نتیجه دخالت داشته اطلاع نداریم، که بحثش مفصل است و دیگر وارد آن نمیشوم.

نکته ای که ذکر آن را لازم می دانم ین است که من هرگز نمیخواهم ارزش و اهمیت گزاره های تجربی را زیر سوال ببرم، هرگز! هر علمی در جای خودش ارزش و اهمیت داشته و کارآمد است فقط حرفم این است که هر علمی باید موضوع و قلمرو خودش را گم نکند.

پارسا مهر;931068 نوشت:
همانطور که جناب سعدی شیرازی فرمودن، اینطور نیست که باید حتماً اعضای بدن تحت فشار قرار گیرند تا شکلشان تغییر کند.

منظور بنده هم از فشار طبیعی هرگز فشار فیزیکی نبود، اتفقا برای همین تعبیر طبیعی را حتما به کار می بردم.

برایتان آرزوی موفقیت دارم ، یا حق

مسلم;930947 نوشت:
تکامل و فرگشت طبق نظر کسانی که می خواهند زیر بار طرّاح هوشمند نروند زمانی پذیرفته میشود که به طور طبیعی، و با فشار طبیعی تکامل رخ بدهد، مثلا استفاده ای از عضوی بشود یا نشود و سپس این مسئله منجر به رشد یا از بین رفتن آن عضو بشود! ، مثلا می گویند چون زرافه از گردنش برای خوردن برگهای درختان مرتفع زیاد استفاده کرده، دراز شده است! (برای اینکه بگویند هیچ طراحی هوشمندانه ای از قبل نبوده است)
خب در مورد آلت جنسی چطور چنین چیزی ممکن است؟ بدون وسط کشیدن پای عقل، تحت چه شرایطی این برجستگی پدیدار شده است؟ جناب hessam78 فرمودند:

چرا فشار طبیعی تکاملی باعث شده به این شکلی که امروز هستش دیده شه و چرا فقط به حالت یک استوانه ساده نیست و در قسمت فوقانی یک شکل قارچ مانندی پیدا کرده است
کدام فشار طبیعت؟! این مسئله راحت شدن از اسپرم نر پیشین را که ایشان مطرح میکند که یک مسئله عقلی است، فشار طبیعی در کار نبوده که به مرور زمان این برجستگی پیدا شود!! بر خلاف دراز شدن گردن زرافه که خب بدون اینکه فکری نیاز داشته باشد می توان احتمال فشار طبیعت را پذیرفت! اما اینجا چه فشار طبیعی در کار بوده؟!
ممانعت از رسیدن اسپرم های نر پیشین به تخمک یک مسئله کاملا فکری و تحلیلی است و هیچ فشار طبیعی را به روی جنس مذکر ایجاد نمیکند تا بگوییم در تکامل طبیعی آلت جنس مذکر به این شکل درآمده است.


می فرمایید زرافه بدون هیچ فکری گردنش را می کشد و گردنش دراز می شود.
اما چون تاثیر شکل این عضو بر تولید مثل، یک مسئله "فکری و تحلیلی" است، پس فشار طبیعی ایجاد نمی کند و دلیلی ندارد که در روند تکامل این تغییر شکل ایجاد شود.

آیا این برداشت از سخنان شما صحیحه؟

اول این نکته را عرض کنم که فکر می کنم شما باید پر رویی بنده در این تاپیک را ببخشید....چون بنده، به هیچ وجه ادعای تخصص یا مطالعه ی کافی در مباحث فلسفی را ندارم، بنده یک سری مطالعات اندک همراه با تفکر های آزاد شخصی در این زمینه دارم و فکر می کنم جسارت کرده باشم که خواسته ام مثلا در این سطح و در این موضع، به مخالفت با شما که متخصصی در این زمینه ها هستید، نظرهایی مطرح کنم و ادعا کنم که مثلا، آنچنان هم که فکر می کنیم و ادعا می کنیم با قاعده هایی صرفا عقلی سر و کار نداریم....
پس پررویی بنده را ببخشید...بنده کمی آدم پررویی هستم...دیگر نمی شود کاریش کرد:iran:

مسلم;931078 نوشت:
اجتماع نقیضین محال است.
کل بزرگتر از جزء خودش است.
تقدم چیزی بر خودش محال است.
و...

استاد این گذاره ها که شما آنها را قاعده هایی عقلی خواندید، به نظرم قاعده هایی قرار دادی هستند....
ساختگی هستند و از این جهت، قاعده هایی عقلی و غیر تجربی به نظر میرسند...مثلا بنده الان برای شما یک قاعده عقلی می سازم!!!
بنده اصل علیت خودم را اینگونه می سازم ، با این تعریف که، "هر معلولی نیاز به علت دارد!!!و معلول آن چیزی است که نیازمند علت است!!!"
خوب شما به قاعده بالا که تعریفش رفت نگاه کنید...می بینید که کاملا عقلیست و بدیهی هست.
شما به هیچ وجه نمی توانید آن را با گذاره های تجربی رد کنید و روش های تجربی هم بدست نیامده...
ولی اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که تنها خودمان را فریب داده ایم!!!!این قاعده که چه عرض کنم، این گذاره و یا خبر یک گذاره ی قرار دادی است و تنها ذهن ما آن را قرار داد کرده است....
مثلا شما نوشته اید که کل بزرگتر از جزء خودش است...خوب بنده می گویم، ما یک کل داریم مثلا یک ساختمان، آنوقت تعریف جزء چیست...جزء در این قاعده چطور تعریف می شود...شما می گویید اگر ساختمان یک کل است...یک طبقه از طبقات این ساختمان که در مجموع ساختمان را می سازند یک جزء هست....خوب اگر شما به درستی به این تعریف تگاه کنید می بینید که، قاعده کل بزرگتر از جزء خودش است... هم صرفا یک قاعده قرار دادی است و طبیعتا بدیهی به نظر می رسد...همانگونه که من قاعده ایرا ساختم و اسمش را اصل علیت گذاشتم قرار دادی و ساختگی بود... حالا این یک مثال بود...مورد های دیگری هم که ذکر کردید من فکر می کنم از همین جنس هستند صرفا قواعدی قرار دادی هستند...ساختگی هستند، تعریف شده اند....و این فریب است که ما بگوییم، این ها قاعده هایی هستند صرفا عقلی که نه از راه تجربه و نه آزمایش حاصل شده اند...اصلا مقایسه این به اصطلاح قاعده های عقلی، با مثلا این این قاعده که آیا خالق و سازنده هر سازه ی منظمی با شعور است اشتباه هست...
اما اصل علیت!!شما اصل علیت را قاعده ای عقلی می دانید...نوشته اید که:
هر پدیده ای که به وجود می آید یعنی نبوده و سپس بود شده است، از طرفی خودش نمی تواند خوش را ایجاد کرده باشد چون تقدم شیء بر خودش محال است، پس برای وجود به دیگری نیازمند است. این یعنی علیت!
استاد گرامی چرا شما وقتی ادعا کردید که خودش نمی تواند خودش را ایجاد کند، چرا بعد ادعا کردید که، پس برای وجود به دیگری نیاز دارد
؟شما این نیاز به دیگری را از کجا آوردید؟آیا این گذاره ای تجربی نیست؟از تجربه حاصل نشده؟چه کسی کفته کسی برای وجود به کسی نیاز دارد، حالا به خودش یا به دیگری...آن چیز می تواند خود به خود و بدون نیاز به غیر بووجود آمده باشد....

سعدی شیرازی;931083 نوشت:
می فرمایید زرافه بدون هیچ فکری گردنش را می کشد و گردنش دراز می شود.
اما چون تاثیر شکل این عضو بر تولید مثل، یک مسئله "فکری و تحلیلی" است، پس فشار طبیعی ایجاد نمی کند و دلیلی ندارد که در روند تکامل این تغییر شکل ایجاد شود.

آیا این برداشت از سخنان شما صحیحه؟

درست می فرمایید که آنچه که از کلمه «فشار» به ذهن متبادر می شود فشار فیزیکی است، نه طبیعی، اما بنده منظورم فشار طبیعی و فشار تکاملی بوده است، و این کشیده شدن گردن زرافه را به عنوان یک مثال ذکر کردم، اگر به کلام بنده به طور کامل، و به صورت یک جا دقت بفرمایید روشن میشود:

مسلم;930947 نوشت:
تکامل و فرگشت طبق نظر کسانی که می خواهند زیر بار طرّاح هوشمند نروند زمانی پذیرفته میشود که به طور طبیعی، و با فشار طبیعی تکامل رخ بدهد، مثلا استفاده ای از عضوی بشود یا نشود و سپس این مسئله منجر به رشد یا از بین رفتن آن عضو بشود!، مثلا می گویند چون زرافه از گردنش برای خوردن برگهای درختان مرتفع زیاد استفاده کرده، دراز شده است! (برای اینکه بگویند هیچ طراحی هوشمندانه ای از قبل نبوده است)

قسمت هایی که به رنگ قرمز در آورده ام را دقت بفرماید، "از عضوی استفاده بشود یا نشود" روشن است که استفاده نشدن که هیچ فشار فیزیکی را ایجاد نمیکند! اگر منظورم فشار فیزیکی بود خب طبیعتا نباید "استفاده نشدن" را می آوردم، اما فشار طبیعی برای حذف آن عضو طبق قانون فرگشت قابل توجیه است؛ گردن زرافه را یک مثال عرض کردم نه که بگویم همه از این سنخ است، این از سنخ استفاده شدنش است، اما از سنخ استفاده نشدنش دیگر مثال نزدم مثل حذف دم در برخی موجودات.

مسئله هم کاملا مسئله بدیهی است، هر کسی یک ذره در خصوص فرگشت و تکامل مطالعه داشته باشد می فهمد که علت تغییر و تکامل فشار فیزیکی نیست، حداقل همه جا نیست!!

در هر صورت اگر هم واقعا چنین برداشتی از کلام بنده می شود اشتباه لفظی بوده که عذرخواهی می کنم، اما قطعا در نظرم فشار فیزیکی نبوده است.

پارسا مهر;931105 نوشت:
اول این نکته را عرض کنم که فکر می کنم شما باید پر رویی بنده در این تاپیک را ببخشید....چون بنده، به هیچ وجه ادعای تخصص یا مطالعه ی کافی در مباحث فلسفی را ندارم، بنده یک سری مطالعات اندک همراه با تفکر های آزاد شخصی در این زمینه دارم و فکر می کنم جسارت کرده باشم که خواسته ام مثلا در این سطح و در این موضع، به مخالفت با شما که متخصصی در این زمینه ها هستید، نظرهایی مطرح کنم و ادعا کنم که مثلا، آنچنان هم که فکر می کنیم و ادعا می کنیم با قاعده هایی صرفا عقلی سر و کار نداریم....
پس پررویی بنده را ببخشید...بنده کمی آدم پررویی هستم...دیگر نمی شود کاریش کرد

خواهش می کنم، شکست نفسی می فرمایید@};-
ما هم هرگز به دنبال این نیستیم که مخاطبمان از روی احترام در حالی که قانع نشده کوتاه بیاید.

پارسا مهر;931105 نوشت:
استاد این گذاره ها که شما آنها را قاعده هایی عقلی خواندید، به نظرم قاعده هایی قرار دادی هستند....
ساختگی هستند و از این جهت، قاعده هایی عقلی و غیر تجربی به نظر میرسند...مثلا بنده الان برای شما یک قاعده عقلی می سازم!!!
بنده اصل علیت خودم را اینگونه می سازم ، با این تعریف که، "هر معلولی نیاز به علت دارد!!!و معلول آن چیزی است که نیازمند علت است!!!"
خوب شما به قاعده بالا که تعریفش رفت نگاه کنید...می بینید که کاملا عقلیست و بدیهی هست.
شما به هیچ وجه نمی توانید آن را با گذاره های تجربی رد کنید و روش های تجربی هم بدست نیامده...
ولی اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که تنها خودمان را فریب داده ایم!!!!این قاعده که چه عرض کنم، این گذاره و یا خبر یک گذاره ی قرار دادی است و تنها ذهن ما آن را قرار داد کرده است....
مثلا شما نوشته اید که کل بزرگتر از جزء خودش است...خوب بنده می گویم، ما یک کل داریم مثلا یک ساختمان، آنوقت تعریف جزء چیست...جزء در این قاعده چطور تعریف می شود...شما می گویید اگر ساختمان یک کل است...یک طبقه از طبقات این ساختمان که در مجموع ساختمان را می سازند یک جزء هست....خوب اگر شما به درستی به این تعریف تگاه کنید می بینید که، قاعده کل بزرگتر از جزء خودش است... هم صرفا یک قاعده قرار دادی است و طبیعتا بدیهی به نظر می رسد...همانگونه که من قاعده ایرا ساختم و اسمش را اصل علیت گذاشتم قرار دادی و ساختگی بود... حالا این یک مثال بود...مورد های دیگری هم که ذکر کردید من فکر می کنم از همین جنس هستند صرفا قواعدی قرار دادی هستند...ساختگی هستند، تعریف شده اند....و این فریب است که ما بگوییم، این ها قاعده هایی هستند صرفا عقلی که نه از راه تجربه و نه آزمایش حاصل شده اند

ببینید در اینجا دو مسئله است، قواعد عقلی از یک حقیقت های خارجی سخن می گویند، مثلا اینکه میگوییم تناقض محال است، حقیقت خارجی آن این است که مثلا نمیشود یک موجود هم باشد و هم نباشد، یا نمی شود یک گاو در یک زمان هم کاملا سفید باشد و هم کاملا سیاه؛ اما وقتی ما می خواهیم این حقیقت خارجی را در قالب الفاظ بریزیم بله کاملا حرف شما درست است که یک مسئله قرار دادی می شود، و در هر زبان یا هر سلیقه ای به یک شکل در می آید، این ها قرار دادی هستند و بنده می پذیرم اما آن حقیقت خارجی قراردادی نیست، بزرگترین گواه آن هم این است که شما امور قراردادی را می توانید به هم بزنید اما امور حقیقی را نمی توانید، مثلا توقف در برابر چراغ قرمز یک امر اعتباری است، می توان از فردا عوض کرد و گفت در برابر چراغ سبز باید بایستید، هیچ مشکل عقلی هم پیش نمی آید، مردم هم بعد از مدتی عادت می کنند! اما تناقضی که در حقیقت محال است غیر قابل تغییر است، یعنی شما هرگز نمی توانید آن را تغییر دهید و آن را ممکن بسازید.

پارسا مهر;931105 نوشت:
با مثلا این این قاعده که آیا خالق و سازنده هر سازه ی منظمی با شعور است اشتباه هست...

عمده کسانی که من در مورد نظم با ایشان صحبت کرده ام متوجه نظم و معنای ان در برهان نظم نبوده اند، نمی خواهم مفصل هم وارد آن بشوم، فقط همین مقدار عرض کنم که نظمی که ما میگوییم نظم به معنای زیبایی و اینها نیست، بلکه نظم غایی به معنای نظم هدفمند است.
و آن قاعده عقلی که در پشت آن است سنخیت بین فعل و فاعل است، یعنی عقل می گوید بین یک فعل و فاعلش باید سنخیت وجود داشته باشد، این هم بدیهی است البته اما گاهی ما غافل هستیم، مثلا شما اگر به کنار رودخانه ای بروید و ببینید با شاخه های درختان سد کوچکی درست شده است و یک گله گوسفند دارند از ان آب می خورند هرگز احتمال نمی دهید که این گوسفندان این سد را درست کرده اند، چون می دانید شعور این حیوانات با ساختن این سد سنخیت ندارد، بلکه به دنبال یک سمور آبی می گردید، چون می دانید ساخت چنین سدی با شعور سمور آبی سنخیت دارد.

پارسا مهر;931105 نوشت:
استاد گرامی چرا شما وقتی ادعا کردید که خودش نمی تواند خودش را ایجاد کند، چرا بعد ادعا کردید که، پس برای وجود به دیگری نیاز دارد؟شما این نیاز به دیگری را از کجا آوردید؟آیا این گذاره ای تجربی نیست؟از تجربه حاصل نشده؟

بله قبول دارم در این بخش از تجربه اثبات شده، من که عرض کردم کاملا منکر تجربه نیستم، میگویم عقل می گوید وجود بعد از عدم علامت نیاز به علت است، همیشه قاعده های عقلی قاعده های کلی هستند، نه جزئی، جزئیات را با کشف و تجربه به دست می آوریم، وقتی می بینیم آب امروز سرد بود و بعد جوش آمد می گوییم آهان این همان علیتی است که با عقل اثباتش کرده ایم، وگرنه من منکر نقش تجربه در تشخیص علیت نیستم، وگرنه این همه آزمایش و تجربه برای کشفهای پزشکی و غیر آن که بی خودی نیست، من هم قبول دارم.

پرسش
با توجه به برخی گزارش های تجربی، فشار طبیعی تکاملی باعث شده آلت جنسی مذکر به حالت یک استوانه ساده نبوده، و در قسمت فوقانی آن شکل قارچ مانندی پیدا کند. چرا که یک جنس مونث در طول روز با تعدادی جنس مذکر رابطه بر قرار میکرده، و جنس مذکر باید برای رقابت و خلاص شدن از اسپرم مذکر قبلی دارای شکافی اینچنینی باشد تا در حرکت برگشتی اسپرم های نر رقیب در آن حفره جمع شده و مانع از رسیدن آنها به تخمک شود.
آیا این مسئله وجود خداوند را به چالش نمی کشد؟ چرا که در تشریع و قانونگذاری، خداوند از رابطه جنس مونث با چند مذکر نهی نموده، اما در مقام تکوین آلت رابطه را متناسب با ارتباط چندگانه آفریده است!


پاسخ

ببینید برای اینکه یک مسئله ای بتواند حقانیت مسئله دیگری را زیر سوال ببرد و آن را ابطال کند، باید حداقل با آن در یک طراز و یک سنگینی قرار بگیرد، اما مطلبی که به آن اشاره فرموده اید از جهات مختلف قابلیت آن را ندارد که به عنوان حتی قرینه ای در برابر وجود خداوند قرار بگیرد.
تفصیل مطلب را در ضمن نکاتی عرض خواهم کرد:

نکته اول: تقابل علوم عقلی و تجربی
ما همان طور که در جای خود بحث شده است از طریق برهان امکان و وجوب، و سپس قاعده «واجب الوجود واجب من جمیع الجهات» خداوند و اوصاف او را اثبات می کنیم، این قواعد، قواعدی عقلی است که نه زمان مند هستند و نه نیازی به آزمایش دارند، اما علوم تجربی هرگز برای ما یقین آور نیستند، چون هرگز آینده را و دستاوردهای آن را به ما نشان نمی دهند، فراز و نشیبی که این علوم پشت سر گذاشته است این را به ما نشان می دهد، لذا حقانیت علوم تجربی در غرب امروز به متزلزل ترین جایگاه رسیده است که خود فیلسوفان علم در غرب هم دست از اثبات گرایی برداشته و نظراتی چون پارادایم های علمی (توماس کوهن) یا ابطال گرایی(کارل پوپر) را مطرح می کنند.
یعنی حتی خود آنها قبول ندارند که این مسائل یقین آور باشد، خب در این صورت چطور میشود با چنین دستاوردی به جنگ قواعد قطعی عقلی رفت؟!

نکته دوم: قرائن مخالف
علاوه بر نکته ای که در خصوص اصل علوم تجربی بیان شد، باز هم باید دقت کرد مطالب تجربی هم خودشان در یک مرتبه نیستند، و برخی ضعیف تر از بقیه هستند که این مطلب هم از همین دسته به شمار میرود، چند قرینه بر ضعف چنین برداشت تجربی بین میشود:

قرینه اول:
این مطلب، مطلبی نیست که از طریق تجربه و آزمایش قابل بررسی باشد، یعنی مثلا مانند تاثیر آنتی بیوتیک بر باکتری ها نیست که آزمایش شود و بعد با مشاهده تأثیر آن بگوییم بله این تأثیر وجود دارد، بلکه با پیش فرض رفتن نظریه فرگشت، و سپس مشاهده چند مسئله (شکل آلت مذکر، روابط متعدد جنس مونث با جنس مذکر، خارج ساختن رقیب از عرصه رقابت) که می توان آنها را به هم مربوط دانست استنباط شده است، یعنی بیشتر برخواسته از تحلیل است، تا تجربه!

قرینه دوم:
انحصار طلبی و ریاست طلبی از اوصافی است که به صورت غریزی در حیوانات مذکر وجود دارد و لذا شما می بینید که معمولا قوی ترین نر اجازه جفت گیری به سایر نرها نمی دهد، این را با یک جستجوی ساده در مستند های حیات وحش مشاهده خواهید کرد. پس عملا چنین کاربردی کارآمد و ضروری نخواهد بود!

قرینه سوم:
اینکه در هر چند ساعت یک بار با حیوان ماده رابطه جنسی برقرار شود مسئله بعیدی است که خودش نیازمند اثبات است!! امروز ما گله های بزرگ حیوانات را می بینیم اما اگر دوربینی را برای تک تک ماده های گله بگذارید، بعید است کمتر از چند روز یکبار رابطه داشته باشند! خب در این صورت عملا این کارایی که برای نوک آلت تعریف شده است از کار می افتد، چون حجم قابل توجهی از منی که خود به خود از رحم خارج می شود، و سایر اسپرم های باقیمانده هم به محض ورود به رحم، حرکت خود را آغاز می کنند، یعنی بعد از چند ساعت که از رابطه جنسی پیشین گذشت دیگر منی قابل توجهی در رحم نمی ماند که جنس مذکر بعدی بخواهد آن را تخلیه کند!

قرینه چهارم:
انسان ها ختنه ناشده به دنیا می آیند، و آلت جنسی مذکر قبل از ختنه شدن مطلقا ثمره ای که به آن اشاره شده است را ندارد! چون تا زمانی که شخص ختنه نشود، این حفره پدید نمی آید!
در صورتی می توانستیم چنین استنبطی کنیم و کار را به گردن طبیعت بیندازیم که طبیعت انسان را ختنه شده به دنیا می آورد!

نکته سوم: ضرورت اثبات انحصار کارکرد
نکته دیگری که وجود دارد بر فرض پذیرش چنین کارکردی برای شکل آلت جنسی مذکر، شما باید انحصاری بودن این فائده را هم اثبات کنید، چه بسا غیر از این فوائد دیگری هم دارد که آنها باعث شده است که خداوند آن را اینگونه بیافریند.

نکته چهارم: فشار طبیعت یا طراحی هوشمند؟
تکامل و فرگشت طبق نظر کسانی که می خواهند زیر بار طرّاح هوشمند نروند زمانی پذیرفته میشود که به طور طبیعی، و با فشار طبیعی تکامل رخ بدهد، مثلا استفاده ای از عضوی بشود یا نشود و سپس این مسئله منجر به رشد یا از بین رفتن آن عضو بشود! ، مثلا می گویند چون زرافه از گردنش برای خوردن برگ های درختان مرتفع زیاد استفاده کرده، دراز شده است! (برای اینکه بگویند هیچ طراحی هوشمندانه ای از قبل نبوده است)
خب در مورد آلت جنسی چطور چنین چیزی ممکن است؟ بدون وسط کشیدن پای عقل، تحت چه شرایطی این برجستگی پدیدار شده است؟
چه فشار طبیعی وجود داشته است؟! این مسئله راحت شدن از اسپرم نر پیشین یک مسئله عقلی است، فشار طبیعی در کار نبوده که به مرور زمان این برجستگی پیدا شود!! بر خلاف دراز شدن گردن زرافه که خب بدون اینکه فکری نیاز داشته باشد می توان احتمال فشار طبیعت را پذیرفت! اما اینجا چه فشار طبیعی در کار بوده؟!
ممانعت از رسیدن اسپرم های نر پیشین به تخمک یک مسئله کاملا فکری و تحلیلی است و هیچ فشار طبیعی را به روی جنس مذکر ایجاد نمیکند تا بگوییم در تکامل طبیعی آلت جنس مذکر به این شکل درآمده است.

نکته پنجم: اشتراک و تمایز انسان با حیوانات
انسان از نظر جسمی در حیطه حیوانات، و پستاندارن دسته بندی می شود و طبیعتا دارای غرائز حیوانی هم هست، بنابراین طبیعی است که ممکن است از نظر جسمی شباهت های بسیاری به حیوانات داشته باشد، با این اوصاف اگر حتی از تمام نکاتی که پیشین عرض کردم چشم بپوشیم، دقت کنید، حتی اگر از تمامی اشکالات پیشین که به این نظریه وارد بود چشم بپوشیم و بگوییم کارکرد این برجستگی نوک آلت فقط به همین منظور است، باز هم مشکلی برای وجود خداوند ایجاد نخواهد کرد، چون این مسئله مثل سایر شباهت های انسان و حیوانات است که اسلام آن را تعدیل کرده است، مثلا با اینکه انسان به تبع حیوانی و جسمانی بودنش میل به آب و غذا در او هست اسلام و خداوند به خاطر آن بُعد روحانی اش در برهه ای از زمان روزه، و ترک این خاصیت جسمانی را بر او واجب کرده است؛ یا علی رغم وجود میل جنسی ،خداوند فرمان به تعدیل این میل و آداب و شرایط چون محرمیت و نامحرمیت داده است، اینجا هم اشکالی ندارد که به واسطه حیوانی بودنش این ویژگی را دارا باشد اما به واسطه این که چنین رفتارها و چنین خویی با روح و غیرت انسانی سازگار نیست، خداوند از آن نهی کرده باشد.

موضوع قفل شده است