جمع بندی آسیب شناسی عشق های امروزی ؛ از دروغین تا حقیقی!

تب‌های اولیه

175 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آسیب شناسی عشق های امروزی ؛ از دروغین تا حقیقی!

سلام
عشق یعنی سوختن یا ساختن ...
عشق یعنی زندگی یا باختن
ضمن قبولی طاعات و عبادات همه دوستان اسک دینی
در چت با کس بین تعدادی از کاربران گرامی بحثی انجام شد تحت عنوان عشق که جهت بررسی همه جانبه و استفاده بهینه همه عزیزآن و استفاده از نظرات کارشناس محترم سایت تصمیم بر این شد بصورت تاپیکی ب این موضوع پرداخته شود و همه جوانب آن مورد کنکاش و واکاوی قرا بگیرد !
لذا ب جهت شروع آن من سئوالات خودم را ابتدائا جهت اخذ نظر کارشناس محترم مطرح نموده تا پس تایید و انتشار آن سایر کاربران محترم نظرات و سئوالات مورد نظر خودشان را مطرح نموده و ب تبادل نظر بپردازند تا در پایان به یک جمع بندی مستدل در این خصوص برسیم شایان ذکر است کاربران خصوصا نامحرمان از گفتگو های دونفره مداوم با یکدیگر اجتناب فرمایند!

پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟
2/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟
3/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟
4/مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام
دوستان گلم لطفا در این بحث شرکت نمائید.


سلام

خوب دوستان عزیز اسک دینی

بسم الله

دیگه

اینم تا پیک عشق
ببینم

حالا

چه حرفی برای گفتن دارید .....

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

آرمین...;930208 نوشت:
سلام
عشق یعنی سوختن یا ساختن ...
عشق یعنی زندگی یا باختن
ضمن قبولی طاعات و عبادات همه دوستان اسک دینی
در چت با کس بین تعدادی از کاربران گرامی بحثی انجام شد تحت عنوان عشق که جهت بررسی همه جانبه و استفاده بهینه همه عزیزآن و استفاده از نظرات کارشناس محترم سایت تصمیم بر این شد بصورت تاپیکی ب این موضوع پرداخته شود و همه جوانب آن مورد کنکاش و واکاوی قرا بگیرد !
لذا ب جهت شروع آن من سئوالات خودم را ابتدائا جهت اخذ نظر کارشناس محترم مطرح نموده تا پس تایید و انتشار آن سایر کاربران محترم نظرات و سئوالات مورد نظر خودشان را مطرح نموده و ب تبادل نظر بپردازند تا در پایان به یک جمع بندی مستدل در این خصوص برسیم شایان ذکر است کاربران خصوصا نامحرمان از گفتگو های دونفره مداوم با یکدیگر اجتناب فرمایند!

پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟
2/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟
3/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟
4/مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

با تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ممنون از موضوعتان
در مورد سوالاتتان برداشت خودم را می گویم:
1-
انسان برای رفع کمبود ها یا کامل شدن نیاز هایش دنبال عاملی است که اگر احساس قدرتمندی از جانب آن برای رفع نیازش دریافت کند و این علاقه شدت پیدا کند و علاقه شدید قلبی ایجاد می شود با توجه و فرایند علاقه که عشق ایجاد و کشش ایجاد می شود
پس مولفه عمومی
نیاز
دریافت پاسخ و تفکر و علاقه مند شدن و به مرور قوی تر دن حس علاقه
2-بستگی به نیاز و رفع نیاز و علاقه ایجاد شده دارد
3- عشق نیاز و رفع نیاز و توجه و سطوح مختلفی است که هرچه کامل تر شود ثبات تر است و اگر پاسخ داده نشود سردی و حتی نفرت ایجاد می شود بستگی به سطح واقعی عشق دارد.
4- پرداخت عشق ,پایداری ,علت ایجادش و آثاری که عشق در قلب و روان ایجاد می کند.
یا علی(س)[/]

:-w:-w :-w

ما که تجربه نکردیم چی بگیم؟! اوپسس!

آرمین...;930208 نوشت:
شایان ذکر است کاربران خصوصا نامحرمان از گفتگو های دونفره مداوم با یکدیگر اجتناب فرمایند!

Fool اگر بحث مفید باشه چه مشکلی داره.

آرمین...;930208 نوشت:
چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟


به نظر من ما به انسان های حسابگری تبدیل شدیم که دائم در حال مقایسه هستیم. عشق مقوله ای هست که توش نیاز به صداقت پاکی ازخودگذشتگی داره. اما به سختی دیگه میشه چنین افرادی رو پیدا کرد.
همه ما تبدیل شدیم به آدمای شبیه هم که یا داشته های اندکمون مغرورمون کرده. یا نداشته هامون حذفمون کرده. اگر هم کششی به کسی پیدا کنیم در واقع بخاطر همون نداشته هامونه. یا بخاطر اینه که فریب خوردیم.
عشق ممکنه کمی توی وجود ما اتفاق بیافته اما اینطور نیست که خودبه خود بیشتر بشه و زندگیمون و تحت الشعاع قرار بده. عشق عاقلانه و منطقی رو باید پرورش داد. مراقبت کرد. مثل گلی که توی کتاب شازده کوچولو هست. اگر مرافقبت نکنیم و تنها خودمون و ببینیم نابود میشه.

آرمین...;930208 نوشت:
سلام
عشق یعنی سوختن یا ساختن ...
عشق یعنی زندگی یا باختن
ضمن قبولی طاعات و عبادات همه دوستان اسک دینی
در چت با کس بین تعدادی از کاربران گرامی بحثی انجام شد تحت عنوان عشق که جهت بررسی همه جانبه و استفاده بهینه همه عزیزآن و استفاده از نظرات کارشناس محترم سایت تصمیم بر این شد بصورت تاپیکی ب این موضوع پرداخته شود و همه جوانب آن مورد کنکاش و واکاوی قرا بگیرد !
لذا ب جهت شروع آن من سئوالات خودم را ابتدائا جهت اخذ نظر کارشناس محترم مطرح نموده تا پس تایید و انتشار آن سایر کاربران محترم نظرات و سئوالات مورد نظر خودشان را مطرح نموده و ب تبادل نظر بپردازند تا در پایان به یک جمع بندی مستدل در این خصوص برسیم شایان ذکر است کاربران خصوصا نامحرمان از گفتگو های دونفره مداوم با یکدیگر اجتناب فرمایند!

پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟
2/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟
3/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟
4/مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

با تشکر

سلام
کلیت عشق امروزی و غیر امروزی نداره
اینکه چرا عشق ها خیلی دوام ندارند..از نظر من به این برمیگرده که کمال ظاهری متعلق به معشوق نیست..متعلق به خداست پس
ما از اول هم عاشق شخص و شخصیت طرف نشدیم..
اما اگر در کنار ظاهری که عاشقش شده ایم سیرت و صفات شخص هم زیبا باشد این عشق مانده گار تر است..چراکه شخصیت زیبا نقش خیلی بیشتری را در دوام زندگی ایجاد میکند

و مطلب بعدی اینکه عشق در تخیل ما کامل میشود نه در واقعیت
قوه خیال به دنبال کمال خود میرود و عیوب را از نگاه عقل مخفی میکند

عشق در اصل و ذات خودش یک حقیقت است..دروغین و بی ثمر بودن عشق ها از خود عشق نیست بلکه از مصداق و اشتباه در تطبیق است
پیامبر فرمود زنها شما را از حورالعین غافل نکند
برداشت من از این حدیث این است که ما از ابتدا هم به دنبال یک چیز فرا دنیایی هستیم منتها در تطبیق اشتباه میکنیم و به دنبال نمونه غیر کامل دنیایی آن میرویم

روزنه;931124 نوشت:
:| اگر بحث مفید باشه چه مشکلی داره.


به نظر من ما به انسان های حسابگری تبدیل شدیم که دائم در حال مقایسه هستیم. عشق مقوله ای هست که توش نیاز به صداقت پاکی ازخودگذشتگی داره. اما به سختی دیگه میشه چنین افرادی رو پیدا کرد.
همه ما تبدیل شدیم به آدمای شبیه هم که یا داشته های اندکمون مغرورمون کرده. یا نداشته هامون حذفمون کرده. اگر هم کششی به کسی پیدا کنیم در واقع بخاطر همون نداشته هامونه. یا بخاطر اینه که فریب خوردیم.
عشق ممکنه کمی توی وجود ما اتفاق بیافته اما اینطور نیست که خودبه خود بیشتر بشه و زندگیمون و تحت الشعاع قرار بده. عشق عاقلانه و منطقی رو باید پرورش داد. مراقبت کرد. مثل گلی که توی کتاب شازده کوچولو هست. اگر مرافقبت نکنیم و تنها خودمون و ببینیم نابود میشه.

سلام

خوب منظور این است !
که گفتگو دو نفره مداوم ومنحصر با یک شخص خاص نباشد !

سلام...حدسام... مثل دو تا آهنربا که بدون اینکه دنبال دلیلی باشن،به اقتضای وجودشون همدیگر رو جذب می کنند، عاشق و معشوف هم، مثل دو تا آهنربا هستن که بدون اینکه دلیل منطقی ای برای رفتارشون داشته باشن، همدیگر رو جذب می کنن....یکی از عشق ها عشق های مادر به فرزندش هست...مادر مجذوب و عاشق فرزندشه...و لزوما هم دلیلی براش نداره...ناخودآگاه و بدون اینکه دلیلی برای رفتارش داشته باشه و دو دو تا چهار تایی کرده باشه، ناخودآگاه حاظره در لحظه جانش رو فدای فرزندش کنه....
پس عشق و عاشقی می تونه در مقابل عقل و اندیشه باشه....یکجا عقل و دو دو تا چهار تا می که معشوق رو بی خیال شو....ولی عشق می گه معشوق رو دریاب...مثلا مادری اگر عقل اندیش باشه شاید دو دو تا چهار تا بکنه به این نتیجه برسه که... گور بابای بچه...حالا یک غلطی کردیم زاییدیمش، دیگه قرار نیست که واسش خودم رو پر پر کنم...اما وقتی عقل رو کنار بزاره، و به احساساتش توجه کنه، بدون دلیلی ناخودآگاه حتی حاظره خودشو فدای فرزندش کنه...
در کل به نظرم، ما باید سعی کنیم که تا جای ممکن عشق هایی که می تونه در وجودمون شکل بگیره رو سرکوب کنیم و عقل رو به کار ببندیم . به عقل روی بیاریم....مادر باید عقل رو به کار بگیره و بگه آیا واقعا لازمه این همه از جان گذشتگی برای فرزند...خیلی جاها عقل می تونه همسو با عشق باشه...مثلا شاید مادر وقتی دو دو تا چهار تا کرد، به این باور و نتیجه رسید که باید برای فرزندش از خودگذشتگی کنه...
خلاصه همیشه تقابلی بین عشق و عقل بوده...
حافظ که طرف عشق رو می گیره، میگه:
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی، عشق داند که در این دایره سرگردانند
یکی هم در جوابش، عشق رو به سخره می گیره و می گه:
ﻋﺎﻗﻼن ﻧﻘﻄﺔ ﭘﺮ گار وﺟﻮدﻧﺪ. ﺑﻠﻲ!! ﻋﺎﺷﻘﺎن ﻣﺴﺖ و در اﻳﻦ داﺋﺮه ﺳﺮﮔﺮداﻧﻨﺪ....

حالا این وسط عواملی می تونن عشق رو از بین ببره و شدتشو کم کنن....مثلا، درگیر شدن مادر با زرق و برق دنیا و مادیات و چشم و هم چشمی....
در این دور و زمونه، شرایط و شکل و شمایل زندگی با روزگاران گذشته خیلی عوض شده... دلمشغولی ها، درگیری ها، زیاد تر شده....و عشق و عاشقی های اصیل کمرنگ شده

خیلی مایل بودم توی این تاپیک شرکت کنم
اما از آن تاپیک هایی است که از ابتدا نتیجه اش مشخص است

در نهایت تنها عشق صحیح و عاقلانه آن عشقی تشخیص داده میشود که کاملاً سنتی و تا جای ممکن بدون وجود احساس بین طرفین باشد!!
چون از دید اکثر دوستان کلاً عقل و عشق با هم در تعارض هستند

بعدش هم دوستان جمع میشوند و زیرآب هرگونه عاشق شدن توسط خود دختر و پسر را می زنند
و با نگاهی عاقل اندر سفیه به تمام عاشق ها (بجز آنها که سنتی ازدواج کرده اند) حکم نهایی را صادر میکنند
بعدش هم میایند و میگویند عشق آنها کاذب بوده و عشق حقیقی فقط همین است که ما میگوئیم
هر چه هم دلیل بیاوری که آن عشقی که شما آن را میکوبید در خیلی موارد شیرین تر از آن عقلی است که شما میخواهید به ما تحمیل کنید ، قبول نخواهند کرد

پس دیگر درمورد چه چیزی بحث کنیم؟!!

لذا همان چیزی که مطلوب تاپیک است این خواهد بود:
"عشق های خیابانی همه اش از روی هوس است و کثیف است و جیزززز است و شاپره نیشت میزنه!!
پسرهایی که عاشق یک دختر میشوند تمامشان هوسباز هستند و فقط میخواهند از دخترها سوء استفاده کنند
دخترهایی هم که عاشق میشوند همه شان مشکل اخلاقی یا شخصیتی دارند و یا عقده و کمبود دارند
تمام این افراد هم فاقد هرگونه عقل و شعور و منطق هستند
تنها آدم های عاقل کرهء زمین هم فقط آنهایی هستند که ازدواج سنتی میکنند
والسلام!"

سلام

اول
خخخخخخخخ
اما
در دوران دانشجویی کارشناسی دو نفر از دانشجویان هم دوره عاشق دو خانم دانشجو شدن
جسارتا
از اون عشق ها
بتونی

که شیرین و فرهاد اگر بودن
باید تشریف می بردن بزدن پارکینگ
در جریان
عشق دختر خانم و آقا پسر ه م . ا بودم
چه عشق رمانتیک
چند بار خود کشی نا موفق و موفقیت آمیز هم در کار نامه عشقیشون بوده
خلاصه
این دو نفر
بعد از مدتها
عاقبت خانواده هاشون موافقت با ازدواج آنها نمودند

ولی
بعد 19 ماه از هم طلاق گرفتن

طلاق گرفتنشون
سوژه جالبی داشت
از کتک کاری بگیری ووو
و
این دفعه خانم دست به خودکشی میزد

خودکشی پشت خودکشی
با لاحره
از هم جدا شدن

خلاصه آقا هه رو دیدم

گفتم

چه شروع ر مانتیک و عاشقانه داشتی . وچه پایان غم انگیزی

آی عشق عجب حکایتی داره

به نام خدا.

Reza-D;931149 نوشت:
خیلی مایل بودم توی این تاپیک شرکت کنم
اما از آن تاپیک هایی است که از ابتدا نتیجه اش مشخص است

در نهایت تنها عشق صحیح و عاقلانه آن عشقی تشخیص داده میشود که کاملاً سنتی و تا جای ممکن بدون وجود احساس بین طرفین باشد!!
چون از دید اکثر دوستان کلاً عقل و عشق با هم در تعارض هستند

بعدش هم دوستان جمع میشوند و زیرآب هرگونه عاشق شدن توسط خود دختر و پسر را می زنند
و با نگاهی عاقل اندر سفیه به تمام عاشق ها (بجز آنها که سنتی ازدواج کرده اند) حکم نهایی را صادر میکنند
بعدش هم میایند و میگویند عشق آنها کاذب بوده و عشق حقیقی فقط همین است که ما میگوئیم
هر چه هم دلیل بیاوری که آن عشقی که شما آن را میکوبید در خیلی موارد شیرین تر از آن عقلی است که شما میخواهید به ما تحمیل کنید ، قبول نخواهند کرد

پس دیگر درمورد چه چیزی بحث کنیم؟!!

لذا همان چیزی که مطلوب تاپیک است این خواهد بود:
"عشق های خیابانی همه اش از روی هوس است و کثیف است و جیزززز است و شاپره نیشت میزنه!!
پسرهایی که عاشق یک دختر میشوند تمامشان هوسباز هستند و فقط میخواهند از دخترها سوء استفاده کنند
دخترهایی هم که عاشق میشوند همه شان مشکل اخلاقی یا شخصیتی دارند و یا عقده و کمبود دارند
تمام این افراد هم فاقد هرگونه عقل و شعور و منطق هستند
تنها آدم های عاقل کرهء زمین هم فقط آنهایی هستند که ازدواج سنتی میکنند
والسلام!"

جالبه! من سرنوشتی دقیقا برعکس تصور شما رو برای این تاپیک میدیدم! Fool

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;931154 نوشت:
به نام خدا.
جالبه! من سرنوشتی دقیقا برعکس تصور شما رو برای این تاپیک میدیدم! Fool
ستایشگر :Gol:

سلام ستایشگر عزیز
پست شماره 13 را بخوان برادر
ببینید درمورد هدف استارتر درست گفتم یا خیر

ستايشگر;931154 نوشت:
به نام خدا.

جالبه! من سرنوشتی دقیقا برعکس تصور شما رو برای این تاپیک میدیدم! Fool

ستایشگر :Gol:


سلام
ممنونم از حضور شما
پس نظر تون هم بفرمائيد
~x(

به نام خدا.

Reza-D;931155 نوشت:
سلام ستایشگر عزیز
پست شماره 13 را بخوان برادر
ببینید درمورد هدف استارتر درست گفتم یا خیر

سلام بر شما.

حالا که دقیق تر فکر میکنم، شاید اون پست رو نباید میذاشتم و تا حدودی حق با شماست! عجله کردم و از حضور منور شما و دیگر عزیزان عذرخواهی میکنم.

خیلی دوست میداشتم تو این بحث وارد بشم، اما یک ترس و نگرانی مانع بنده میشه.

ستایشگر :Gol:

به نام خدا.

آرمین...;931156 نوشت:
سلام
ممنونم از حضور شما
پس نظر تون هم بفرمائيد
~x(

سلام بر شما.

اتفاقا از ظهر تا الان دارم با خودم کلنجار میرم که وارد بحث بشم یا نه ( چند بار نوشتم و نفرستادم!!! ) اما همونطور که خدمت برادر عزیزم جناب رضا عرض کردم یک ترس و نگرانی مانع بنده میشه. یکم تاپیک جلوتر بره ان شاء الله بنده هم شرکت میکنم.

ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

Reza-D;931155 نوشت:
سلام ستایشگر عزیز
پست شماره 13 را بخوان برادر
ببینید درمورد هدف استارتر درست گفتم یا خیر

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خب بحث برای مشاهده دیدگاه هاست هم صحبتی تاثیر خودش را چه رو مخاطب و چه آیندگان می گذارد
امیدوارم با تاثیر خوب سخنامون آینده بهتری بسازیم
بهتر است دوستان نظراتشان را بگویند
یا علی(ع)[/]

Reza-D;931155 نوشت:
سلام ستایشگر عزیز
پست شماره 13 را بخوان برادر
ببینید درمورد هدف استارتر درست گفتم یا خیر

نکته ای را خدمت شما بگم

نظرات کاربران مختلف نمی تواند
هم سو با نظرات و دیدگاههای و مطابق هدف بنده باشد
که
بر آسا س آن تا پیک را شکل داد و بست و ب سمت و سو ی دلخواه استارتر پیش برد !

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

آرمین...;931153 نوشت:
سلام

اول
خخخخخخخخ
اما
در دوران دانشجویی کارشناسی دو نفر از دانشجویان هم دوره عاشق دو خانم دانشجو شدن
جسارتا
از اون عشق ها
بتونی

که شیرین و فرهاد اگر بودن
باید تشریف می بردن بزدن پارکینگ
در جریان
عشق دختر خانم و آقا پسر ه م . ا بودم
چه عشق رمانتیک
چند بار خود کشی نا موفق و موفقیت آمیز هم در کار نامه عشقیشون بوده
خلاصه
این دو نفر
بعد از مدتها
عاقبت خانواده هاشون موافقت با ازدواج آنها نمودند

ولی
بعد 19 ماه از هم طلاق گرفتن

طلاق گرفتنشون
سوژه جالبی داشت
از کتک کاری بگیری ووو
و
این دفعه خانم دست به خودکشی میزد

خودکشی پشت خودکشی
با لاحره
از هم جدا شدن

خلاصه آقا هه رو دیدم

گفتم

چه شروع ر مانتیک و عاشقانه داشتی . وچه پایان غم انگیزی

آی عشق عجب حکایتی داره

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
عاشق شدن و بارور و نگهداری از عشق مهمه
عشق را با مراقبت حفظ باید کرد و آبیاری کرد و از میوه اش برای گسترشش استفاده کرد
عشق مهمه
مهارت عشق بازی صحیح هم مهمه
در. کمالات برتری هایی وجود دارد که اگر در کمال برتر نقص باشد
ممکنه بذر عشق فاسد شود
آیا مخاطبان پست شما
بذر عشق را درست آبیاری کردند؟
دیگر عوامل موفقیت را در تظر گرفتند؟
یا علی(س)[/]

ستايشگر;931161 نوشت:
به نام خدا.

سلام بر شما.

اتفاقا از ظهر تا الان دارم با خودم کلنجار میرم که وارد بحث بشم یا نه ( چند بار نوشتم و نفرستادم!!! ) اما همونطور که خدمت برادر عزیزم جناب رضا عرض کردم یک ترس و نگرانی مانع بنده میشه. یکم تاپیک جلوتر بره ان شاء الله بنده هم شرکت میکنم.

ستایشگر :Gol:

درود بر شما
دوست عزیز
بابت اینکه وقت گذاشتی و نوشتی بسیار ممنونم
ب روی چشم
ولی
بی صبرانه
منتظر دیدگاهها و نظرات منطقی شما می مانم !
موفق و محفوظ باشید

رستگاران;931162 نوشت:
بحث برای مشاهده دیدگاه هاست هم صحبتی تاثیر خودش را چه رو مخاطب و چه آیندگان می گذارد

آرمین...;931164 نوشت:
نظرات کاربران مختلف نمی تواند هم سو با نظرات و دیدگاههای و مطابق هدف بنده باشد
که بر آسا س آن تا پیک را شکل داد و بست و ب سمت و سو ی دلخواه استارتر پیش برد !

خطابم فقط به شما نبود جناب "آرمین" ، شاید بد نوشتم

بحثِ پیش فرض است
مدام در گوش ما کرده اند که عشق های خیابانی ، عشق های آبکی ، عشق های نافرجام و.....
یعنی از ابتدا جوری نامگذاری میکنند که حالت به هم بخورد!!

مثل اینکه من بیایم در تاپیکی بپرسم به نظر شما حق با کدام است؟
آقای "الف" که خیلی خوب و باشخصیت و فهمیده و مومنی است؟
یا آقای "ب" که خیلی کثیف و بدجنس و نامرد و بی ایمان است؟

به نظرتان این به معنای صدور حکم پیش از قضاوت نیست؟
چشم. بنده هم در تاپیک شرکت میکنم و در ابتدا همان مثال شما را نقد میکنم

Reza-D;931168 نوشت:
خطابم فقط به شما نبود جناب "آرمین" ، شاید بد نوشتم

بحثِ پیش فرض است
مدام در گوش ما کرده اند که عشق های خیابانی ، عشق های آبکی ، عشق های نافرجام و.....
یعنی از ابتدا جوری نامگذاری میکنند که حالت به هم بخورد!!

مثل اینکه من بیایم در تاپیکی بپرسم به نظر شما حق با کدام است؟
آقای "الف" که خیلی خوب و باشخصیت و فهمیده و مومنی است؟
یا آقای "ب" که خیلی کثیف و بدجنس و نامرد و بی ایمان است؟

به نظرتان این به معنای صدور حکم پیش از قضاوت نیست؟
چشم. بنده هم در تاپیک شرکت میکنم و در ابتدا همان مثال شما را نقد میکنم

ممنونم بزرگوار
خوش آمدید

سلام
عشق های امروزه چیزی جز دروغ نیست
حتی اگه به ازدواجم بکشه یا طلاق عاطفیه تهش یا خیانت واقعا و قطعا عشق واقعی فقط خداست
و فقط اونه که شایسته عشق ورزیدنه
ای کاش انقدر تشکیل خانواده از نظر عرف و ... تو جامعه مون مهم نبود
اونوقت تنها بودن انقدرام اهمیت نداشت یه سبک زندگی بود و ادما واسه نخوردن خیبی از برچسب ها
مجبور نمیشدن تن به یه چیز توهمی و خیالی بدن که اخرش جز سراب و پوچی و شکستگی و زخمی شدن جسم و روحشون چیزی به دنبال نداشته باشه ...

آرمین...;931153 نوشت:
خودکشی پشت خودکشی
با لاخره
از هم جدا شدن

1 - در مقابل هر نمونه ای که شما از طلاق های حاصل عشق خیابانی بیاورید
من هم برای شما نمونه ای از طلاقی که حاصل ازدواج سنتی است میاورم
و همچنین میشود نمونه های زیادی را هم دید که عشق خیابانی (یا فردوسی پور!! happy) داشته اند و الان هم موفق هستند

2 - طلاق گرفتنِ عده ای را نمیشود ملاکی برای درست یا غلط بودنِ نوعی از عشق قرار داد
نه این که اصلاً نباید بررسی کرد ، منظورم این است که دلیل کاملی نیست
اگر طلاق گرفتن ملاک باشد ، بنده از شما میپرسم آیا افرادی پس از ازدواج طلاق گرفته اند یا نه؟
پس کلاً بهتر است ازدواج نکنیم چون بعضی ها طلاق گرفته اند!!

3 - صرف با هم بودن به معنی موفق بودن یک زندگی نیست
افراد زیادی هستند که دارند با هم زندگی میکنند اما اختلافات شدیدی با هم دارند
حتی بعضی از آنها با نامحرم رابطهء نامشروع دارند. اتفاقاً نمونه اش را هم در همان ازدواج های سنتی زیاد میشناسم

4 - اینکه طلاق در ازدواج های سنتی کمتر است حرف درستی است. اما به چه قیمتی؟
بعضی از این با هم ماندن ها صرفاً بخاطر حفظ آبرو ، ترس از حرف مردم ، فرزندان و.... است
اما در حقیقت دچار طلاق عاطفی شده اند. ولی به اجبار دارند با هم سر میکنند

5 - خیلی از این عشق هایی که بعدها از هم طلاق میگیرند ، دلیلش همان افراد سنتی با تفکرات سنتی هستند
این را در پستی جداگانه توضیح میدهم چون توضیحش مفصل و البته مهم است

Reza-D;931174 نوشت:
5 - خیلی از این عشق هایی که بعدها از هم طلاق میگیرند ، دلیلش همان افراد سنتی با تفکرات سنتی هستند
این را در پستی جداگانه توضیح میدهم چون توضیحش مفصل و البته مهم است

خانم دکتر صادق زاده که از اساتید روانشناسی هستند و البته بیشتر آن طرف آب فعالیت دارند
یک بار صحبت خیلی جالبی داشتند که دقیقاً در راستای همین بخش از صحبت من است

ایشان میگویند:
"گاهی ما آدمها درمورد دیگران یک سری پیش فرض در ذهن داریم
مثلاً میگوئیم بچه های طلاق مستعد برای کارهای خلاف هستند
یا میگوئیم زنها کم عقل هستند. یا مردها بی احساس هستند

بعد شروع میکنیم طبق پیش فرض های خودمان (و نه طبق حقیقت) دیگران را قضاوت می کنیم
بدتر اینکه آنقدر آنها را تحت فشار قرار می دهیم تا بالاخره دست به اشتباه بزنند

مثلاً به یک زن مدام میگوئیم تو بی عقلی تو بی عقلی تو بی عقلی....
تا بالاخره این زن از خود بی عقلی نشان بدهد
یا به یک آقا مدام میگوئیم تو بی احساسی تو بی احساسی.....
تا بالاخره رفتارش با ما بی احساس بشود

بعد که این اتفاق افتاد ، میگوئیم: دیدید من درست می گفتم؟!"

درمورد عشق های غیرسنتی هم بعضاً خانواده ها به همین شکل عمل میکنند
شما در داستانی که تعریف کردید اینطور گفتید:


آرمین...;931153 نوشت:
بعد از مدتها عاقبت خانواده هاشون موافقت کردند با ازدواج آنها

یعنی خانواده هایشان با ازدواج آنها مخالف بوده اند
خب از کجا میدانید که اتفاقات بعدی هم که در زندگی آنها رخ داده ، بخاطر همان مخالف بودن خانواده ها نبوده؟
بخاطر همان پیش فرض و نگاهی که به عروس یا دامادشان داشته اند و این بدبینی را به فرزند خود نیز انتقال داده اند
دخالت ها و موش دواندن ها که حتی در ازدواج های سنتی هم از بزرگترها(!!) سر میزند ، چه برسد که با ازدواجی مخالف هم باشند

البته گاهی این مخالفت ها معقول است. اما دو نکته وجود دارد:

1 - در خیلی موارد هم این مخالفت ها صرفاً بخاطر یک سری عقاید سنتی و حتی خرافی است که کمترین ارزش عقلانی ندارند

2 - حتی درمواردی هم که مخالفت معقول بوده ، در بعضی از آنها میتوان گفت که حالا که دیگر ازدواج پیش آمده ، سعی در جوش دادنش داشته باشیم
درحالیکه خانوده ها مخالفت خود را به بعد از ازدواج هم ادامه میدهند و به هر شکلی سعی میکنند ازدواج را از هم بپاشند

با سلام وعرض ادبجناب رضادی برادر بزرگوار من وشما وجناب شروین یه باردیگه در مورد همین نحوه ی آشنایی بحث کردیم ببینید دو تا جوون که احساسشون بر عقلشون میشه گفت غلبه دار ه حداقل در مورد هفتاد در صد از دخترااین گفته من صدق میکنه چطور میتونن به تنهایی تصمیم ازدواج بگیرن من نه ازدواج کاملا سنتی رو قبول دارم ونه ارتباط مخفیانه دختر وپسر به قصد ازدواج اصلا به هیچ عنوان این دو مورد رو قبول نداااارمهر دو تاشون بسیار آسیب زا هستن

همای رحمت;931231 نوشت:
با سلام وعرض ادبجناب رضادی برادر بزرگوار من وشما وجناب شروین یه باردیگه در مورد همین نحوه ی آشنایی بحث کردیم ببینید دو تا جوون که احساسشون بر عقلشون میشه گفت غلبه دار ه حداقل در مورد هفتاد در صد از دخترااین گفته من صدق میکنه چطور میتونن به تنهایی تصمیم ازدواج بگیرن من نه ازدواج کاملا سنتی رو قبول دارم ونه ارتباط مخفیانه دختر وپسر به قصد ازدواج اصلا به هیچ عنوان این دو مورد رو قبول نداااارمهر دو تاشون بسیار آسیب زا هستن

هَي وايِ من!! Fool
خواهر گرامي ، فقط يك نقل قول از من بياوريد كه گفته باشم دختر و پسر خودشان بروند به تنهايي اقدام كنند!
حتي از همان تاپيكي كه اشاره كرديد هم بياوريد قبول است

عشقی که عاشقانه وعاقلانه بین زن ومرد صورت بگیره .عشق

حقیقیه ولیییی چرا خداوند با مجوز چند همسری به مردا مجوز

خیانت داده؟!

خیلی دردناکه

پستمو تکمیل کردم

آخه میترسم جوونا همین برداشت رو از صحبتهای

شما داشته باشن

بله همون موقع هم شما هم نظر ما بودید .قبول دارم

روزنه;931124 نوشت:
همه ما تبدیل شدیم به آدمای شبیه هم که یا داشته های اندکمون مغرورمون کرده. یا نداشته هامون حذفمون کرده. اگر هم کششی به کسی پیدا کنیم در واقع بخاطر همون نداشته هامونه. یا بخاطر اینه که فریب خوردیم.

سلام
با روزنه موافقم. و اینکه از نظر من عشق هدیه خداست به ما که در وجودمون هست و اینکه چرا بعضا ما نمیتونیم هدیه درونیمونو پیدا کنیم یا درست بازش کنیم و ازش استفاده کنیم برا اینه که از هدیه دهنده که خدا باشه غافل شده ایم. همیشه غفلت به معنی ترک نماز و حجاب و... نیس چه بسا آدمایی که در راه اسلام ومسلمونیشون خودشونو تیکه میکنن و الهی هم که خدا نابودشون کنه تا اینقد آمار اسلام گریزا رو زیاد نکنن.
عشق درونی است و ظاهری نیس که مثلا آقایون بعضا هدفشون زیباییه و خب طبیعتا این همسر براشون موندنی نخاهد بود. مسئله سخت برا الان ما اینه که بتونیم به اخلاق طرف پی ببریم که خدایییش کار سختیه چون به نظر من درجامعه کنونی که شاهدوحاضرشم اکثرا بازیگرای قابلین.
نتیجه ای که من بهش رسیدم و ایمان دارم اینه که اگه خودت خوب باشی، خوبی طرفت جذب میشه. و کلا مسئله ازدواج پیچیدگی خودشو داره و باید تا میتونی حواست باشه توی مجردیت ازگناه دور باشی و از خود خدا کمک بخای تا خدا یکی مث خودتو قسمتت کنه. من به قسمت بینهایت اعتقاد دارم
واما موضوع پیچیده تر... با رعایت همه اینایی که گفتم ممکنه یه ازدواج وحشتناکی داشته باشی که دور از جون جهنم برات بهشت باشه. حالا این سوال برات پیش میاد که خب چرا؟ من که اینقد بدی و آبروریزی به کسی نکردم و چرا من؟؟؟؟؟؟
اینجاست که تنها راه باقی مونده اینه که به خودت بگی " امتحان خداست"
آخه قربونت خدا نه اینکه از بچگیمون تا پیری کم مسئله برامون پیش میاد و درگیر میشیم! ، آخه چرا در مورد ازدواج که خودت قول دادی یکی مث خودت و مایه آرامشت بهت میدم اینطوری میکنی؟
اینجاس که اصل عشق زیر سوال میره و به جایی میرسی که معترض میشی و دیگه عشق برات دروغه و غیر فابل قبول و باور
آقای آرمین منم دقیقا مث شما شدم و جواب میخام . اما جوابی که برا خودم دارم اینه که میگم : ایمانتو تقویت کن و از خدا صبر بخاه.حتما حکمتیه . عشق حقیقی خداست. میخاد زیر همه فشارا بیشتر بهش التماس کنی و بهش نزدیکتر بشی. البته یه دید دیگه ای هم هست که میگه خدا عاشق ماست ....
کاش یکی جواب فوق العاده ای بده و منم آرومتر بشم

سلام بحث اینجاست . که الان هیچ کسی تا ته ماجرا پایبند عشقش چه سنتی و چه امروزی نیست ! این احساسات تا مقطعی تداوم داره بعد دیگر تازگی را نداره روزمره میشه و چه پسر و دختر خسته می شوند دنبال کیسی دیگر روز از نو و روزی از نوو این چرخه ادامه داره حالا خیانت ها رو هم بشون اضافه کنید این واقعیت هستن که منه جوان در دانشگاه و دربین دوستان و جامعه کرارا مشاهده کردم و می بینم نمی شود . انکار کرد .جریان اون دختر خانم دانشجو واقعیت جامعه امروزی ماست !الان برخی دخترا را مشاهده کردم اسم و شماره 30 الی 40 نفر پسر در موبایلش سو کرده ؟ و رابطه دارن و آقا پسراهم دیگر چه عرض کنم حرف نزنم بهتره مث آب خوردن با هر پسری صحبت و حرف و شوخی و کل و کل بیرون برو و پارک برو و ......واقعا اصلا برای چنین خانم هایی دیگر پاکی باقی می ماند؟عشق در نظر این ددست جماعت پسرا و دخترا آینه........ چنین افرا د ی حقیقتاحرمت عشق و قدر ا ون میدانند !

Reza-D;931149 نوشت:
تنها آدم های عاقل کرهء زمین هم فقط آنهایی هستند که ازدواج سنتی میکنند

مخالف100% و شدید حرفتونم . نوع ازدواع اصلا تعیین کننده برای بقایش نیس. زندگی فقط بلوغهای لازم را میخواهد و مهارتهای زندگی .هر مدلی از آشنایی یا هر رده وسطح فرهنگی از جامعه اینا رو داشت زندگیش بهشته

آرمین...;931153 نوشت:
خلاصه آقا هه رو دیدم

گفتم

چه شروع ر مانتیک و عاشقانه داشتی . وچه پایان غم انگیزی

چی جوابتونو داد ؟

آرمین...;931238 نوشت:
روزمره میشه
و چه پسر و دختر
خسته می شوند
دنبال کیسی دیگر
روز از نو و روزی از نو
و این چرخه ادامه داره
حالا خیانت ها رو هم بشون اضافه کنید

منکر نظر شما نمیشم.ام اگه اجازه بدید عمومیت ندیم
جدیدا یه کتاب در راستای فرمایش الانتون بهم معرفی شده و مشغول مطالعه اون هستم. تا اینجاس کتاب جالبی بوده. بهتون پیشنهاد میدم حتما بخونید
کتاب" ازدواج بدون شکست" نویسنده:ویلیام گلسر-کارلین گلسر
با این وجود سعی میکنم زود تر تمومش کنم و بعضی نکته هاشو اینجا بذارم

Reza-D;931174 نوشت:
- اینکه طلاق در ازدواج های سنتی کمتر است حرف درستی است. اما به چه قیمتی؟
بعضی از این با هم ماندن ها صرفاً بخاطر حفظ آبرو ، ترس از حرف مردم ، فرزندان و.... است
اما در حقیقت دچار طلاق عاطفی شده اند. ولی به اجبار دارند با هم سر میکنند

5 - خیلی از این عشق هایی که بعدها از هم طلاق میگیرند ، دلیلش همان افراد سنتی با تفکرات سنتی هستند
این را در پستی جداگانه توضیح میدهم چون توضیحش مفصل و البته مهم است

برعکس پیام قبلتون موافق 100% حرفتونم.(آقا رضا چرا دید دوگانه! واقعا آدمو الکی به چالش میکشی!)

خانم همای رحمت
اینکه دخالت خانواده ها که اکثرا خانواده پسر هست در سرد شدن عشق اولیه و خدادادی بی نهایت موثره بگید. چه کاریش دست ماست که فقط آتیش مارو میگیره؟

mery;931242 نوشت:
چی جوابتونو داد ؟

حقیقتش
عشق اون آقا و دختر خانم ی عشق عجیبی بوده
خانمه
بخاطرش مقابل پدر و برادرش ایستاده بود
حتی
دو نفرشون

چندین باره پروژه خودکشی های موفق و نا موفق را در پروندشون داشتن
و اجرا کرده بودن

ولی اون بهم گفت
زندگیمون 6 اول خیلی شیرین بود
ولی بعدش کم کم بهانه گیریهای خانمه شروع شد
ی بار از لهجه ام و گویش م ایراد می گرفت
ی بار می گفت
بی پولی
ی بار بهش گفته

خانواده ات بی کلاس هستن

حق ندارن
با این پوشش تو مجتمع ما بیان
آخه خانمه تهرانی بوده
وآقا پسره اصالتا یکی از استا نهای جنوبی بوده است

در کل
ایشان گفت

متارکه
بهترین گزینه بوده است
و ازوج ما یک اشتباه محض بوده است
والبته مشکلات دیگر هم بوده
که بیانشان مصلحت نیست

آرمین...;930208 نوشت:
عشق یعنی چه ؟

[=arial]سلام
به نظر من
عشق اگه عشق واقعی و درستی باشه
در زمان هجر و قبل وصال یعنی دلهره ؛ یه دل نگرونی شیرین
و بعد از وصال یعنی آرامش ، آرامشی که روحت رو بزرگ و زیبا میکنه

آرمین...;930208 نوشت:
چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟

شاید چون عشق های درستی نیستن
و شاید روح و جسم ما آدمها خسته تر و آلوده تر از روح اساطیره

آرمین...;930208 نوشت:
چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟

[=arial]چون یکی از دو طرفین عشق با عقل حسابگرش میره سراغ عشق
پسری که به خیال خودش عاشق دختر رئیسش میشه و با خودش میگه هم فاله هم تماشا
دلیلش عقل هرچند ناقصیه که میگه تنها راه رسیدن به کارخونه باباهه ازدواج با دخترشه
وقتی علیرغم مخالفت خونواده ها ازدواج سر میگیره و پسره میرسه به کارخونهه
تازه متوجه میشه این دختره بددهن بوده و آزادیهای غیر معقولی داشته
بعد چند صباحم عطای کارخونه رو به لقای دختره میبخشه و تموم

دختری که فقط از حرص نداشتن خواستگار به اولین لبخند سرکوچه میلرزه
و بعد ازدواج میفهمه دست بزنی هم وجود داشته
دوباره با همون عقل ناقصش میره دنبال همکاری که به ظاهر خیلی خوبه و تهش میشه خیانت

دلیلش خونواده هایین که تربیت و باورهای غلطشون رو به بچه هاشون منتقل میکنن
بدون اینکه سرسوزنی در روششون شک کنن

پدری که در نگاهش بوسیدن دخترش بی حیاییه
معنی واقعی بی حیایی رو فقط زمانی میفهمه که دخترش در آغوش یه غریبه اس
همون پسری که پدرش فکر میکرده آزادی حق بچشه
ولی نمیفهمیده که قبل از دادن آزادی به بچش باید روش استفاده از آزادی رو بهش یاد میداده
تا تهش نشه تجاوز به اسم عشق

آرمین...;930208 نوشت:
از کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

[=arial]فقط با شناخت خود و طرف مقابل
تا زمانی که عقل معاش شما تو علاقت دخیل نیست
و تا زمانی که باورهایی در قلب و ذهنت داری که
حاضر نیستی بخاطر هیچ احدالناسی ازشون بگذری
یعنی در عشق کاملا بی خطری
و طرف مقابل هم همینطور
تا کسی احترامی برای شخصیت خودش قائل نباشه
و مراقب ارزشها و حریم خودش نباشه
چطور قراره یه روزی مواظب شکسته نشدن شخصیت و حریم شما باشه؟

mery;931248 نوشت:
برعکس پیام قبلتون موافق 100% حرفتونم.(آقا رضا چرا دید دوگانه! واقعا آدمو الکی به چالش میکشی!)

happy
پیام قبلی مرا دوباره بخوانید
بخشی که از آن نقل قول کردید ، کنایه بود
یک بار دیگر بخوانید خواهر محترم: لینک

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

آرمین...;931257 نوشت:
حقیقتش
عشق اون آقا و دختر خانم ی عشق عجیبی بوده
خانمه
بخاطرش مقابل پدر و برادرش ایستاده بود
حتی
دو نفرشون

چندین باره پروژه خودکشی های موفق و نا موفق را در پروندشون داشتن
و اجرا کرده بودن

ولی اون بهم گفت
زندگیمون 6 اول خیلی شیرین بود
ولی بعدش کم کم بهانه گیریهای خانمه شروع شد
ی بار از لهجه ام و گویش م ایراد می گرفت
ی بار می گفت
بی پولی
ی بار بهش گفته

خانواده ات بی کلاس هستن

حق ندارن
با این پوشش تو مجتمع ما بیان
آخه خانمه تهرانی بوده
وآقا پسره اصالتا یکی از استا نهای جنوبی بوده است

در کل
ایشان گفت

متارکه
بهترین گزینه بوده است
و ازوج ما یک اشتباه محض بوده است
والبته مشکلات دیگر هم بوده
که بیانشان مصلحت نیست

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

رسیدگی و وصال به عشق از دیدگاه من مهمه و علت عشق
البته ما ایشان را قضاوت نمی کنیم و نمی دانم همه جزئیات را اما تحلیل کنیم
ایشان عاشق شدند
عاشق چی؟
چشم و ابرو؟
بعد حال بگوییم عاشق چشم و ابرو شدند و خواستند بهم برسند
فرایند رسیدن به عشق خودکشی؟
بنظر جالب نیست
چطور کسی در آرزوی رسیدن به کسیه و با خودکشی می خواهد برسد
خودکشی یعنی نرسیدن به معشوق
واقعا بنظرتان معقوله؟
بعد برای بارور کردن و عمیق کردنش موارد بیشتر و مهمی لازمه
مثلا اخلاق خوب اینها دلایل پایدارتری است و همین طور بر هم زننده ماجرا
عشقی که برپایه خصوصیات اخلاقیه پایدار تر است
باز تاکید می کنم قضاوت نمی کنیم
یا علی(س)[/]

Reza-D;931262 نوشت:
پیام قبلی مرا دوباره بخوانید

بله حق با شماست
از خطای بوجود اومده پوزش میخام. فکر کنم روزه ها حسابی روم اثر گذاشتنhappy

واقعیت اینه که عشق در گذشته هم زیاد نبوده که بگیم الان کم شده. فقط الان نمود بی علاقگی رو به راحتی می بینیم ولی قبلا نمی دیدیم. چرا؟ چون ادم ها زندگی بسوز و بساز داشتند. زن ها مثل الان انقدر مستقل نبودند که بتونند جدا بشند و برای خودشون زندگی کنند و طلاق هم در گذشته خیلی بد بوده ولی حالا که به اندازه ی گذشته طلاق جلوه ی بدی نداره و در کنارش هم زن ها مثل گذشته وابسته نیستند می تونند درامد داشته باشند برای همین طلاق می گیرند. منظورم این بود که نمیشه حال رو با گذشته مقایسه کرد و گفت کمتر شده. در مورد عشق اساطیری به شخصه تا به حال چنین چیزی رو در اطرافم ندیدم چیزی که دیدم تنها عادت افراد به هم بوده و این طبیعی هست که دیگه بعد از چند سال ادم ها اون شور و شوق اولیه رو ندارند ولی اینکه دیگه این عشق به نفرت تبدیل بشه چیز دیگه ای هست.
فکر می کنم یک دلیل عشق سوزان ابتدای زندگی به خاطر این هست که ما ادم ها منع شدیم از ارتباط با همدیگه مثل غذا خوردن نیست که هر وقت خواستیم بریم چیزی بخوریم و یا غذای مورد علاقه مون رو درست کنیم. ازدواج و ارتباط بین دو جنس مخالف حداقل در جامعه ی ما به این راحتی ها میسر نیست و وقتی ادم ها از چیزی منع میشند و به راحتی بدستش نمیارن، وقتی هم که ازدواج می کنند خیلی زیاد اشتیاق دارند بالاخره این تب و تاب می یوفته. دوباره میگم این دیگه کلا از بین بره و تبدیل به نفرت بشه دلایل دیگه ای داره. دلایلش همون دلایلی هست که برید و بخونید بالاترین علل طلاق در جامعه ی ما چی هست و در کنارش در گذشته هم بوده طلاق نبوده ولی زن و مرد صرفا به هم عادت می کردند و همدیگه رو تحمل می کردند.

هوالعظیم

باسلام و عرض ادب

من فقط نظرم رو با توجه به تجربیاتم میگم : عشق زمینی گیریم که وجود داره ........خیلی به ندرت اتفاق میافته که دو نفر همدیگرو با تمام وجود دوست داشته باشند و سالهای متمادی بدون فراق با هم باشن

اصلا امکان نداره تو این دنیای لعنتی چیزی رو با تمام وجود دوست داشته باشی و از دستش ندی ............امکان نداره نداره نداره.(بجز خدا)

آرمین...;931238 نوشت:
الان هیچ کسی تا ته ماجرا پایبند عشقش چه سنتی و چه امروزی نیست

سلام
با سپاس از ایجاد موضوع اجتماعی

به نظر من وقتی صحبت از انسان است استفاده از کلمات هیچ کس، همه، هرگز، باید، نباید، همیشه، و... که معنی قطعیت می دهند درست نیست

هر فرد با ویژگی های خاص خودش، با شرایط محیط خانوادگی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و.... وارد عرصه عشق و عاشقی می شود، لذا نمی توان با قطعیت گفت عشق ها پایدار یا ناپایدارند،

با توجه موقعیت های متفاوت افراد، مهر تایید به ازدواج سنتی و رد کامل ازدواج های غیر سنتی درست نمی باشد.

آرمین...;930208 نوشت:
چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟

انچه در ازدواج تاکید می شود سه ضلع تعهد، میل، صمیمت است ، این سه ضلع باید همزمان و به یک اندازه وجود داشته باشد تا رضایت از زندگی شکل بگیرد،

انچه در گذشته بود و یا برایمان می گویند از آمار پایین طلاق و تابو بودن آن در جامعه است

و با کمی دقت در زندگی بعضی، فقط پای بندی به تعهد بطور پررنگ تر از دو ضلع دیگر(صمیمت و میل) زندگی را سرپا نگه میداشت،
که این خود به دلایل خاص اجتماعی و پایبندی به تقیدات دینی مذهبی ، فرهنگ جامعه داشت ، پس خودبخود در کاهش امار طلاق موثر است. هرچند طلاق عاطفی شکل گرفته بود و همسران با سوختن و ساختن ادامه می دادند .
موازی با این دسته افرادی با سه ضلع یک اندازه از تعهد، میل، صمیمت نیز از رضایت زندگی بهره مند بودند. بنابراین هر دو دسته در گذشته بودند.

ان دسته از عشق های نافرجام که مد نظر شماست، دلایل متعددی می توان در آن یافت؛

به قول یکی از اساتید بعضیا (بیشتر دختران) می خواهند عروسی کنند نه ازدواج ...
این که هدف از ازدواج چه باشد کلید جور و یا ناجور قفل است،

هماهنگی یا عدم هماهنگی انتظارات با واقعیت زندگی ...
خیلی مهم است همسران موارد نداشته (امور مادی، اخلاقی، معنوی، عاطفی) در خانه پدر را در خانه همسر جستجو می کند ..

پایین بودن خویشتنداری، نداشتن مهارت کافی ارتباط صحیح با افراد دیگر و مهارت های دیگر زندگی ، توقعات بالای مادی، نداشتن حیاء زنان و عدم غیرت مردان، و کمبود سایر فضایل اخلاقی از عمده ترین دلایل رنگ باختگی عشق می تواند باشد.

mery;931239 نوشت:
مخالف100% و شدید حرفتونم . نوع ازدواع اصلا تعیین کننده برای بقایش نیس. زندگی فقط بلوغهای لازم را میخواهد و مهارتهای زندگی .هر مدلی از آشنایی یا هر رده وسطح فرهنگی از جامعه اینا رو داشت زندگیش بهشته


نکته ی جالبی بود. متاسفانه آقایون توی جامعه ما به شکل سنتی بزرگ میشن و دیدگاه سنتی روشونه و به همین خاطر به بلوغ عاطفی نمیرسن.
وقتی میگیم پسر که گریه نمیکنه. مرد که احساساتی نمیشه. مرد که گل و گیاه نمیکاره. پسر که غذا نمیپزه. پسر که وابسته نمیشه.
میبینی همه این ها یعنی محروم کردن پسر از عشق و محبت و هنر... .

پس نباید انتظار داشته باشیم مردها عاشق بشن، ابراز عشق کنن و از عشق واقعی لذت ببرن.
شروع کننده ی عشق آقایون هستن.

طارق اللیل;931285 نوشت:
هوالعظیم

باسلام و عرض ادب

من فقط نظرم رو با توجه به تجربیاتم میگم : عشق زمینی گیریم که وجود داره ........خیلی به ندرت اتفاق میافته که دو نفر همدیگرو با تمام وجود دوست داشته باشند و سالهای متمادی بدون فراق با هم باشن

اصلا امکان نداره تو این دنیای لعنتی چیزی رو با تمام وجود دوست داشته باشی و از دستش ندی ............امکان نداره نداره نداره.(بجز خدا)


سلام

ممنونم از حضور سرکار در این تاپیک

دقیقا من هم همین مطلب مد نظرم است
که شما بیان کردید
که متاسفانه عشق های زمینی در اکثر قریب ب اتفاق چنین پروسه و سرنوشت را دارن !
فقط
علت را هنوز نفهمیدم

روزنه;931291 نوشت:
پس نباید انتظار داشته باشیم مردها عاشق بشن، ابراز عشق کنن و از عشق واقعی لذت ببرن.
شروع کننده ی عشق آقایون هستن.

سلام
مردها احتیاج به محرک برای عاشق شدن و عاشق ماندن دارند

محرک و ایجاد شور عشق توسط زن است و جسارت ابراز آن در شروع برای مرد است.که سطح ماجراست،

در ادامه راه لذت بردن از عشق واقعی توسط زن تقویت یا ضعیف می شود، که عمق ماجراست،

در حقیقت تنظیم و نگهداری این جسارت (ابراز عشق و عاشق ماندن مرد) و رساندن آن به عمق از قدرت زن است.

با سلام

سرکار خانم ریحانه النبی به نظر من عاشق اگه عاشقه

دیگه اسمش با خودشه

کم وزیاد نمیبایست بشه

قبول دارید؟

به نظرم این چیزی که اسمش رو داریم عشق مینامبم

این اون عشقی که میشناسم نیست.

اولا عشق چیه ؟

ارتباط عشق وغریزه جنسی چقدر ه؟

عشق قویتره یا غریزه جنسی؟

بعد عشق با چند همسری همخوانی داره؟

موضوع قفل شده است