جمع بندی تصور فرشتگان چگونه امکان پذیر است؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تصور فرشتگان چگونه امکان پذیر است؟

با عرض سلام

در جهان شناسی اسلامی موجودات فرا طبیعی با نام ملک یا فرشته از مسلمات هست.
اما مردم تصورات گوناگونی از آنها دارند.
در تصاویری که معمولا به انها منسوب میشه موجوداتی شبیه به انسان با دو بال و قیافه زیبا و اغلب موادر زنانه.

در حالیکه در نظر حکیمان فرشتگان بال جسمانی ندارند و موجودات غیر جسمانی و مجرد هستندو زن یا مرد نیستند.
اگر قول حکیمان را صحیح بدانیم در این صورت منظور از فرشته ای که غیر جسمانی باشد و نتوان انرا تصور جسمانی کرد چیست؟

و اینکه خود ملائکه چگونه همدیگر رو درک میکنند و با هم ارتباط دارند وقتی که غیر جسمانی هستند و قابل رویت نیستند؟
در ضمن بنده خوانده ام در شب معراج پیامبر اسلام (ص) صورت واقعی جبرئیل را زیارت کرد در حالیکه روی زمین چهره تمثل یافته او را میدید.
وقتی جبریل مجرد باشد پیامبر چگونه توانسته او را ببینید؟
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سیـد مفیـد

صمیمی;927867 نوشت:
با عرض سلام

در جهان شناسی اسلامی موجودات فرا طبیعی با نام ملک یا فرشته از مسلمات هست.
اما مردم تصورات گوناگونی از آنها دارند.
در تصاویری که معمولا به انها منسوب میشه موجوداتی شبیه به انسان با دو بال و قیافه زیبا و اغلب موادر زنانه.

در حالیکه در نظر حکیمان فرشتگان بال جسمانی ندارند و موجودات غیر جسمانی و مجرد هستندو زن یا مرد نیستند.
اگر قول حکیمان را صحیح بدانیم در این صورت منظور از فرشته ای که غیر جسمانی باشد و نتوان انرا تصور جسمانی کرد چیست؟

و اینکه خود ملائکه چگونه همدیگر رو درک میکنند و با هم ارتباط دارند وقتی که غیر جسمانی هستند و قابل رویت نیستند؟
در ضمن بنده خوانده ام در شب معراج پیامبر اسلام (ص) صورت واقعی جبرئیل را زیارت کرد در حالیکه روی زمین چهره تمثل یافته او را میدید.
وقتی جبریل مجرد باشد پیامبر چگونه توانسته او را ببینید؟
با تشکر

با عرض سلام و تحیت


از آن جائی که سؤال فوق متشکل از چند سؤال می باشد پاسخ آن را با ذکر چند مطلب بیان می نماییم.


مطلب اول: این است که تصور صحیح حقائق نظام هستی باید مبتنی بر دلائل محکم عقلی و نقلی و فهم درست از آن ها باشد، ولذا با تکیه بر تصورات گوناگون مردم نمی توان به شناخت صحیحی در این زمینه دست یافت.


مطلب دوم: همان طور که در سؤال هم اشاره شده است وجود ملائكه از مسلّمات آيين اسلام است، و مى‏توان گفت كه درساير اديان نيز تا حدودى چنين است. درروايات فراوانى آمده است كه انواع وافراد آنها از ديگر مخلوقات خداوند بيشتراست، اما می توان گفت که در یک تقسیم كلى، فرشتگان برسه دسته‏اند:
1- دسته اول به نام کرّوبیان ( فرشتگان مقرب)، یا عالین و . . . نام برده می شوند، اینان فرشتگانى هستند كه شيفته و غرق در عظمت خداوند سبحان‏ اند؛ نه به خود توجه دارند و نه به شى‏ء ديگرى. اين فرشتگان فانى در خداوند سبحان‏ بوده و براى آنها جز خداوند سبحان چيزى نيست.

در روايتى آمده است که فرشتگان عالين (بلند رتبه گان) گروهى از فرشتگان ‏اند كه به غير خداوند، توجه ندارند، و مأمور برسجده براى آدم نبودند، و نمى‏دانند خداوند، جهان و آدم را آفريده است.(به نقل از علامه طباطبائی در رسائل توحیدی ص 219).

2- دسته دوم، که به نام فرشتگان عبادت‏ كننده و پرستش‏گر از آن ها یاد شده است. به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج‏ البلاغه‏ آمده است:"... گروهى از آنان هميشه به سجده ‏اند و ركوع ندارند، و يا به ركوع‏ اند و قيام نمى‏كنند، و يا در صفوفى كه هرگز از هم پراكنده نمى‏گردد قرار دارند، و يا همواره تسبيح مى‏گويند و هرگز خسته نمى‏شوند، هيچ‏گاه خواب چشمان آنها را نمى‏پوشاند، و عقول آنها گرفتار نسيان وسهو نمى‏گردد، بدن آنها به سستى نمى‏گرايد، و غفلت و نسيان برآنان عارض نمى‏شود" (نهج البلاغه، خطبه اول ).

3- دسته سوم: فرشتگان كارگزار كه به كار و تدبيرعالم گمارده شده‏ اند، از قبيل: حاملان عرش و كرسى و فرشتگانى كه كارگزاران آسمان‏ها، خورشيد، ماه، ستارگان، شب و روز، جوّ، ابرها، باران‏ها، رعد و برق، صاعقه‏ ها، شهاب‏ ها، بادها، زمين، عناصر، درياها، كوه‏ها، درّه‏ها، گياه، حيوان، انسان، اعمال، زمان‏ها و مكان‏ها، زندگى، روزى، مرگ، برزخ، حشر، بهشت، آتش و غيرآن مى‏باشند، تا آن‏جا كه از برخى روايات استفاده مى‏شود كه آنان در جزيى‏ترين امور عالم، وساطت دارند.اين دسته، خود شامل طبقات گوناگونى است؛ در هر كارى كه به عهده آنان است فرمان‏ده و فرمان‏بر، و رئيس و مرئوسى وجود دارد. جبرائيل، ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل در اين دسته از فرشتگان قرار دارند.

مطلب سوم:
در فلسفه اسلامی این حقیقت به اثبات رسیده است که مخلوقات نظام هستی دارای مراتبی وجودی بوده و عوالم آن به طور کلی به سه عالم تقسیم می شوند، 1- عالم عقول، 2-عالم مثال، 3- عالم ماده.

عالم عقول عالمی است که موجودات آن مجرد تام هستند، یعنی هم مجرد از خود ماده هستند و هم مجرد از آن چه بر ماده عارض می گردد، مثل؛ شکل، رنگ، و .... اما عالم مثال، عالمی است که موجودات در آن، تنها مجرد از جرم ماده می باشند، ولی سایر عوارض مادی مثل شکل و رنگ و بو و ... را دارا هستند، (مثل اشکال و صوری که در خواب می بینیم). و بالاخره پایین ترین عالم از حیث مرتبه وجودی، عالم ماده و طبیعت است که هم جرم مادی را دارد و هم عوارض آن را.

از آن جائی که قوّه و استعداد و حرکت از مختصات ماده و موجودات مادی می باشد، لذا تمام موجودات عالم عقول و عالم مثال چون فاقد ماده هستند، هیچگونه قوّه و استعداد و حرکتی به طرف کسب کمالات نخواهند داشت، بلکه درهمان مرتبه وجودی خودشان کامل و بالفعل هستند و تمام کمالات مربوط به خود را از ابتدا دریافت نموده اند و دیگر حالت منتظره ای نسبت به کسب کمالات بعدی در آن ها وجود ندارد.

مطلب چهارم:
تمام گروه‏های فرشتگانی که در مطلب دوم ذکر شدند، مربوط به دو عالم قبل از عالم دنیاست و لذا قطعا موجوداتی غير مادى‏ اند، برخى از آنها مجرد برزخی و مثالى و برخى ديگر مجرد تام عقلانی مى‏باشند، که البته شواهدی از قرآن و روایات نیز بر وجود تجردی آن ها دلالت دارد. بعنوان نمونه روایتی در غررالحکم آمده است که از امير المؤمنين عليه السلام درباره عالم بالا سؤال شد. آن حضرت فرمود: "صورت‏هايى هستند برهنه از ماده و تهى از قوه واستعداد. خداوند براى آنها تجلى نمود، پس تابناك شدند . . ." (غررالحكم، ج 4، ص 218، شماره 5885 ). و لذاست که در متون دینی بسیاری از کارهای موجودات جسمانی از آن ها نفی گردیده است، بنابر این، فرشتگان موجوداتی جسمانی نیستند و شاید بتوان گفت منطبق اند بر آن چه که در فلسفه اسلامی بنام " موجودات مجرد" می نامیم. علاوه بر تجرد آن ها از ماده، به تصريح قرآن و روايات متواتر، همه فرشتگان معصوم‏ بوده و هیچگونه خطاء و تمرد امری را مرتکب نمی گردند، که از باب نمونه می توان به آیات 26 و 27 سوره مبارکه انبیاء اشاره نمود.

مطلب پنجم:
بر اساس آن چه که در فلسفه اسلامی صدرائی به اثبات رسیده است، علم و ادراک عبارت است از حضور مجردی نزد مجرد دیگر، از باب نمونه، صورت های ذهنی که از اشیاء اطراف خود در ذهن داریم، صوری مجرد از ماده هستند که ما آن ها را درک می کنیم، در اینجا خود وجود این صورت ذهنی برای وجود نفس ما که مجرد است حضور دارد، یعنی هیچ واسطه ای بین ما و این صورت در ذهن ما وجود ندارد و ما آن ها را به علم حضوری درک می کنیم، درست مثل وقتی که درد دندان را به علم حضوری ادراک می کنیم، یعنی وجود خود درد در نزد ما حاضر است و ما آن را ادراک می کنیم. نه این که صورت و مفهومی از درد را در ذهن داشته باشیم و بواسطه آن، درد را ادراک کنیم، بلکه مستقیما خود وجود درد را ادراک می کنیم، و به اصطلاح، علم ما به آن ها حصولی و از راه مفاهیم نمی باشد، بلکه علمی حضوری است.

اینک با توجه به مطلب فوق و با توجه به وجود تجردی فرشتگان، میتوانیم نحوه ادراک موجودات مجرد نسبت به همدیگر را چنین بیان کنیم که؛

الف: موجود مجرد، چون ذاتا و فعلا تعلقی به ماده ندارد، مى‏تواند نزد موجود مجرد ديگر حضور داشته باشد و نيز مى‏تواند خودش محضر موجود مجرد ديگر واقع شود. زیرا تنها چیزی كه مانع از حضور موجود مجردى در نزد موجود مجرد دیگر می شود، همان ماده و تغيیر و تحول آن است، که در اینجا منتفی است.

ب: از طرفی دیگرچون مقتضی موجود است و مانع مفقود، یعنی این امکان برای موجودات مجرد هست که موجودات مجرد دیگر را ادراک کنند و این امر محال نیست و مانعی هم برای آن وجود ندارد. درنتیجه، هر آنچه ممکن باشد در آنها تحقق پیدا خواهد کرد، زیرا محال است چیزی برای موجودات مجرد امکان داشته باشد ولی آن را بالقوه داشته باشند( یعنی صرفا استعداد آن را داشته باشند) بلکه هر آنچه برایشان ممکن است و محال نمی باشد، آن را بالفعل دارند. از آن سو چون خداوند علم و قدرت تام دارد و بخیل هم نیست بنا بر این به هر موجودی تا هر آنقدر که ظرفیت وجودی اوست افاضه می کند. یکی از ممکنات همین " درک موجودات مجرد دیگر" است. و افاضه آن توسط خداوند محال نمی باشد، بنا بر این هر موجود مجرد، می تواند موجودات مجرد دیگری را که در سطح او یا مادون او هستند را درک کند. ولی موجودات ما فوق خود را نمی توانند بتمامه درک کنند ، بلکه موجود پایین تر به اندازه ظرفیت خودش می تواند علمی ناقص به موجود بالاترپیدا کند. نتیجه آن که؛
هر موجود مجردی می تواند علم حضوری به موجود مجرد دیگر داشته باشد. البته در اینجا مطالب دیگری وجود دارد که در این مختصرنمی گنجد.
(شما در این رابطه می توانید به فصل 11 بدایة الحکمة علامه طباطبائی و شروح آن مراجعه فرمایید).

مطلب ششم:
فرشتگان الهی یک وجود حقیقی دارند که هویت و ذات واقعی آن هاست ، اما در عین حال می توانند با یک وجود تنزلی و تمثلی برای دیگران ظاهر شوند، که با توجه به ارتقاء درجه وجودی انسان کامل، دیدن هر دو قسم آن برای انسان کامل امریست ممکن، این دیدن،با چشم باطن است، یعنی شهودی باطنی است، نه این که با چشم ظاهری بوده و دیدنی جسمانی و مادی باشد. بنابر این، تصور جسمانی بودن فرشتگان و مادی دانستن آن ها امریست نادرست. و ادراک آن ها صرفا ادراکی باطنی خواهد بود، در نتیجه هر انسانی به تناسب ظرفیت وجودی خود و ارتقاء در علم حضوری و باطنی خود می تواند برخی از مراتب آن ها را ادراک کند، گر چه ارتباط با برخی دیگر از آنان که برخوردار از مراتب بالاتری هستند، مختص به معصومین علیهم السلام می باشد، زیرا کسی نمی تواند به مقام تجردی معصومین رسیده تا چنین امکانی برای او فراهم گردد..

موفق باشید.


صمیمی;927867 نوشت:
با عرض سلام

در جهان شناسی اسلامی موجودات فرا طبیعی با نام ملک یا فرشته از مسلمات هست.
اما مردم تصورات گوناگونی از آنها دارند.
در تصاویری که معمولا به انها منسوب میشه موجوداتی شبیه به انسان با دو بال و قیافه زیبا و اغلب موادر زنانه.

در حالیکه در نظر حکیمان فرشتگان بال جسمانی ندارند و موجودات غیر جسمانی و مجرد هستندو زن یا مرد نیستند.
اگر قول حکیمان را صحیح بدانیم در این صورت منظور از فرشته ای که غیر جسمانی باشد و نتوان انرا تصور جسمانی کرد چیست؟

و اینکه خود ملائکه چگونه همدیگر رو درک میکنند و با هم ارتباط دارند وقتی که غیر جسمانی هستند و قابل رویت نیستند؟
در ضمن بنده خوانده ام در شب معراج پیامبر اسلام (ص) صورت واقعی جبرئیل را زیارت کرد در حالیکه روی زمین چهره تمثل یافته او را میدید.
وقتی جبریل مجرد باشد پیامبر چگونه توانسته او را ببینید؟
با تشکر


سلام
همانطور که اشاره کردید مشاهده فرشتگان به نحو تمثل است و این تمثل اغلب متناسب با نیاز ، میل و گرایش خود فرد است. به عبارت دیگر فرشته یک وجود معنوی نوری است که شکل و هیات خاصی ندارد؛ هرچند شخصیت و اوصاف خاص خود را دارد. آنچه که به آن وجود معنوی، شکل و هیات می دهد؛ ذهن ماست و این ذهنیت برآیند اوصاف و دیدگاه ماست. اما در باب تصور، ما نمی توانیم بدون ارتباط معنوی از آنها تصوری داشته باشیم مگر اینکه تصورات دیگران را در ذهن خود بازسازی کنیم. تصور واقعی از فرشته وقتی برای انسان ایجاد می شود که در یک ارتباط معنوی به عالم ملکوت متصل و مرتبط شویم آنگاه همانطور که گفته شد متناسب با میل، گرایش و نیاز ما صورتی از آن حقیقت متمثل می شود.
و اما در رابطه با نحوه ادراک فرشتگان از یکدیگر و ارتباطشان کمی سخت می توان سخن گفت چون ما ادراک و ارتباط را تنها از طرق شناخته شده اینسویی می توانیم تصور کنیم. خلاصه آن این استکه عالم فرشتگان که عالم نور است حقیقت واحدی است که کثرات آن به شدت محو وحدت آن اند. لذا بینونت و جدایی و تفکیک حقایق آن نوری است یعنی همراه با اتصال و ارتباط شدید و همه جانبه است.
یا علیم

سید مفید;929421 نوشت:
دسته اول به نام کرّوبیان ( فرشتگان مقرب)، یا عالین و . . . نام برده می شوند، اینان فرشتگانى هستند كه شيفته و غرق در عظمت خداوند سبحان‏ اند؛ نه به خود توجه دارند و نه به شى‏ء ديگرى. اين فرشتگان فانى در خداوند سبحان‏ بوده و براى آنها جز خداوند سبحان چيزى نيست.

سلام
با تشکر از پست کامل شما
آیا کروبیون همان اسما و صفات حق تعالی هستند؟ و اگر خیر هدف از خلقت آنها چیست در حالیکه به هیچ چیزی توجه ندارند؟

سید مفید;929421 نوشت:
یکی از ممکنات همین " درک موجودات مجرد دیگر" است. و افاضه آن توسط خداوند محال نمی باشد، بنا بر این هر موجود مجرد، می تواند موجودات مجرد دیگری را که در سطح او یا مادون او هستند را درک کند. ولی موجودات ما فوق خود را نمی توانند بتمامه درک کنند ، بلکه موجود پایین تر به اندازه ظرفیت خودش می تواند علمی ناقص به موجود بالاترپیدا کند.

آیا درک خدا هم اگرچه به تمامه نباشد از این طریق ممکن هست؟

صمیمی;929512 نوشت:
سلام
با تشکر از پست کامل شما
آیا کروبیون همان اسما و صفات حق تعالی هستند؟ و اگر خیر هدف از خلقت آنها چیست در حالیکه به هیچ چیزی توجه ندارند؟

با سلام

اینها مخلوقات الهی هستند، یعنی فعل خداوند می باشند، و محدوده فعل ، غیر از مقام اسماء و صفات الهی است . اما این که هدف از خلق آنان چیست ؟ می توان گفت که ذات الهی اقتضاء وجود آن ها را دارد، به این معنی که هر موجود مجردی که در نظام هستی امکان تحقق داشته باشد حتما تحقق پیدا کرده و متناسب با ظرفیت خودش از رحمت الهی بهره مند خواهد شد. و دیگر نیازی نیست به دنبال هدفی خاص برای آن ها بود. علاوه بر این که ملازمه ای بین این که آن ها فانی در ذات الهی بوده و متوجه دیگر مخلوقات نیستند، با بی هدف بودن خلقت آنان وجود ندارد.

صمیمی;929512 نوشت:
آیا درک خدا هم اگرچه به تمامه نباشد از این طریق ممکن هست؟

بله شناخت خدای متعال به علم حضوری برای همه امکان پذیر است،منتهی هر موجودی به اندازه ظرفیت وجودی خودش قادر است شناختی حضوری به خداوند پیدا کند، البته بدیهی است که احاطه کامل علمی به ذات اقدس الهی میسور احدی حتی انسانهای کامل نمی باشد، بدلیل این که احاطه موجود محدود به نا محدود امریست محال.

سید مفید;929535 نوشت:
با سلام

سلام....می خواستم بپرسم...همه فرشته ها از یک جنس و نژاد و پوست و خونن....یا نه، حتی آدم هم می تونه جزء فرشته ها باشه...یعنی فرشته نام یک گروهی از انواع قشر ها، نژاد ها و رنگ ها و پوست هاست؟؟این سوالو می پرسم...چون مثلا ببینید که خدا آیه داره...ما به فرشتگان گفتین بر آدم سجده کنن، همه سجده کردن به جز ابلیس که از جن بود...یعنی ابلیس که از جن بود هم جزء فرشته ها محسوب شده...در این صورت می شه گفت، فرشته ها نام یک دسته از انواع و اقشار موجودات و نژادها هستنئ؟مثلا نژآد جن، نژاد آدم...نمی دونم نژاد فلان و نژاد بهمان و ایکس و ایگرگ و اینا؟؟یا نه همه فرشته ها از یک جنسن...یک نژادن؟؟می شه یک ویژگی منحصر به فردی نام برد که همه فرشتگان اونو دارا هستند...حتی ابلیس؟؟؟خلاصه این وسط ابلیس جمع فرشته ها رو کمی عجیب غریب و مرموز کرده....خلاصه در مورد نژاد فرشته ها و اینکه پس چطوری ابلیس هم فرشته محسوب می شه توضیح بدید...ممنون...خواهشن حدالامکان آیات را سند حرف هایتان قرار دهید....

پارسا مهر;929717 نوشت:
سلام....می خواستم بپرسم...همه فرشته ها از یک جنس و نژاد و پوست و خونن....یا نه، حتی آدم هم می تونه جزء فرشته ها باشه...یعنی فرشته نام یک گروهی از انواع قشر ها، نژاد ها و رنگ ها و پوست هاست؟؟این سوالو می پرسم...چون مثلا ببینید که خدا آیه داره...ما به فرشتگان گفتین بر آدم سجده کنن، همه سجده کردن به جز ابلیس که از جن بود...یعنی ابلیس که از جن بود هم جزء فرشته ها محسوب شده...در این صورت می شه گفت، فرشته ها نام یک دسته از انواع و اقشار موجودات و نژادها هستنئ؟مثلا نژآد جن، نژاد آدم...نمی دونم نژاد فلان و نژاد بهمان و ایکس و ایگرگ و اینا؟؟یا نه همه فرشته ها از یک جنسن...یک نژادن؟؟می شه یک ویژگی منحصر به فردی نام برد که همه فرشتگان اونو دارا هستند...حتی ابلیس؟؟؟خلاصه این وسط ابلیس جمع فرشته ها رو کمی عجیب غریب و مرموز کرده....خلاصه در مورد نژاد فرشته ها و اینکه پس چطوری ابلیس هم فرشته محسوب می شه توضیح بدید...ممنون...خواهشن حدالامکان آیات را سند حرف هایتان قرار دهید....

با سلام

بنظر می رسه اگر به چند نکته توجه داشته باشیم به پاسخ پرسش شما برسیم.

نکته اول: از آن جائی که به اذن خدای متعال، فرشتگان الهی مدبرات نظام هستی قرار داده شده و جزء سلسله نظام طولی می باشند ، می توان گفت؛ خلقت فرشتگان قبل از خلقت حضرت آدم علیه السلام و خلقت جن بوده است.
نکته دوم: طبق بیانی که در پست ها ی قبلی داشتیم ماده و صفات مادی در فرشتگان وجود ندارد پس می توان گفت که فرشته ها موجوداتی مجرد از ماده هستند، در حالی که طبق صریح آیات قرآن، خلقت آدم از طین یعنی گِل بوده ( هَوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن طین ، انعام/ 2)، وخلقت جن از نار سموم یعنی آتش زهرآگین بوده است ( وَالجَانَّ خَلَقناه مِن قَبلُ مِن نارِ السَّموم ، حجر/ 27). در نتیجه فرشتگان موجوداتی جسمانی نبوده و ذاتا با انسان و جن متفاوتند.
نکته سوم: شکی نیست که به تصریح قرآن که می فرماید: ( ...فَسَجَدوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ ... کهف / 50) ، ابلیس از طائفه جن بوده. در نتیجه ابلیس ذاتا با فرشتگان متفاوت خواهد بود، همانطوری که ذاتا با انسان متفاوت می باشد.
نکته چهارم: در قرآن تصریح شده که فرشتگان مطیع امر الهی بوده و عصیان نمی کنند در حالی که در مورد ابلیس تصریح به عصیان و تمرد امر شده است، در نتیجه معلوم میشود که ابلیس حقیقتا از فرشتگان نمی باشد.
نتیجه این که: با توجه به نکات گفته شده، ویژگی منحصر بفرد فرشتگان این است که موجوداتی مجرد از جسم و جسمانیات بوده و به هیچ وجه عصیان و تمرد از دستورات الهی نمی کنند و سنخ وجودی آن ها با انسانها و اجنه متفاوت می باشد، در حالی که ابلیس از طائفه جن بوده و اجنه نیز همانند انسانها دارای اختیار وتکلیف هستند، در نتیجه طبق اختیاری که دارند امکان تمرد از دستورات الهی برای آنان وجود دارد. اگر چه می توانند بسبب اطاعت از دستورات الهی، به مقامی همانند و یا بالاتر از مقام برخی از فرشتگان الهی نیز برسند. پس می شود موجودی که دارای شعور و اختیار است از نظر مقام و موقعیت معنوی در زمره موجودات دیگر قرار بگیرد اما در عین حال از نظر سنخ وجودی با آن ها متفاوت باشد. یعنی از جهت مقام معنوی داخل در آن ها باشد اما از جهت سنخ خلقتش با آن ها متفاوت باشد.
بنابراین شاید بهترین پاسخ به این پرسش که اگر ابلیس جن بوده پس چرا در میان فرشتگان بوده و امر به سجده شده، این باشد که بگوییم ابلیس به خاطر کثرت در عبادت بجائی رسید که از نظر مقام معنوی در زمره ی فرشتگان محسوب می شده است و مورد توجه ، اما در عین حال سنخ وجودی او متفاوت از فرشتگان بوده زیرا از اجنه و دارای اختیار بوده است، که بخاطر تکبر درونی خود، راه تمرد و عصیان را در پیش گرفته و مطرود درگاه الهی می گردد. در نتیجه از مقام معنوی خود که همنشینی با فرشتگان الهی بوده است سقوط کرده و راه ضلالت را در پیش می گیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم


پرسش:
تصور فرشتگان چگونه امکان پذیر است؟
و چگونه ابلیس جزء فرشتگان شد؟


پاسخ:

در پاسخ به بخش اول سؤال، چند مطلب را بیان می نماییم.

مطلب اول: این است که تصور صحیح حقائق نظام هستی باید مبتنی بر دلائل محکم عقلی و نقلی و فهم درست از آن ها باشد، و لذا با تکیه بر تصورات گوناگون مردم نمی توان به شناخت صحیحی در این زمینه دست یافت.

مطلب دوم: همان طور که در سؤال هم اشاره شده است وجود ملائكه از مسلّمات آيين اسلام است، و مى ‏توان گفت كه در ساير اديان نيز تا حدودى چنين است. در روايات فراوانى آمده است كه انواع و افراد آنها از ديگر مخلوقات خداوند بيشتراست، اما می توان گفت که در یک تقسیم كلى، فرشتگان برسه دسته‏ اند:

1- دسته اول به نام کرّوبیان ( فرشتگان مقرب)، یا عالین و . . . نام برده می شوند، اینان فرشتگانى هستند كه شيفته و غرق در عظمت خداوند سبحان‏اند؛ نه به خود توجه دارند و نه به شى‏ء ديگرى. اين فرشتگان فانى در خداوند سبحان‏ بوده و براى آنها جز خداوند سبحان چيزى نيست. در روايتى آمده است که فرشتگان عالين (بلند رتبه گان) گروهى از فرشتگان‏اند كه به غير خداوند، توجه ندارند، و مأمور برسجده براى آدم نبودند، و نمى ‏دانند خداوند، جهان و آدم را آفريده است(1).

2- دسته دوم، که به نام فرشتگان عبادت‏ كننده و پرستش‏گراز آنها یاد شده است. به نقل از امیرالمؤمنین (علیه السلام ) در نهج ‏البلاغه‏ آمده است: "... گروهى از آنان هميشه به سجده ‏اند و ركوع ندارند، و يا به ركوع ‏اند و قيام نمى‏كنند، و يا در صفوفى كه هرگز از هم پراكنده نمى‏ گردد قرار دارند، و يا همواره تسبيح مى‏گويند و هرگز خسته نمى‏ شوند، هيچ‏گاه خواب چشمان آنها را نمى‏ پوشاند، و عقول آنها گرفتار نسيان و سهو نمى‏گردد، بدن آنها به سستى نمى‏ گرايد، و غفلت و نسيان برآنان عارض نمی‏شود"(2)

3- دسته سوم: فرشتگان كارگزار كه به كار و تدبير عالم گمارده شده ‏اند، از قبيل: حاملان عرش و كرسى و فرشتگانى كه كارگزاران آسمان‏ها، خورشيد، ماه، ستارگان، شب و روز، جوّ، ابرها، باران‏ها، رعد و برق، صاعقه‏ ها، شهاب‏ها، بادها، زمين، عناصر، درياها، كوه‏ها، درّه ‏ها، گياه، حيوان، انسان، اعمال، زمان‏ها و مكان‏ها، زندگى، روزى، مرگ، برزخ، حشر، بهشت، آتش و غير آن مى‏ باشند، تا آن‏جا كه از برخى روايات استفاده مى‏شود كه آنان در جزيى‏ ترين امور عالم، وساطت دارند.اين دسته، خود شامل طبقات گوناگونى است؛ در هر كارى كه به عهده آنان است فرمان‏ده و فرمان‏بر، و رئيس و مرئوسى وجود دارد. جبرائيل، ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل در اين دسته از فرشتگان قرار دارند.

مطلب سوم: در فلسفه اسلامی این حقیقت به اثبات رسیده است که مخلوقات نظام هستی دارای مراتبی وجودی بوده و عوالم آن به طور کلی به سه عالم تقسیم می شوند، 1- عالم عقول، 2- عالم مثال، 3- عالم ماده. عالم عقول عالمی است که موجودات آن مجرد تام هستند، یعنی هم مجرد از خود ماده هستند و هم مجرد از آن چه بر ماده عارض می گردد، مثل؛ شکل، رنگ، و .... اما عالم مثال، عالمی است که موجودات در آن، تنها مجرد از جرم ماده می باشند، ولی سایر عوارض مادی مثل شکل و رنگ و بو و ... را دارا هستند، (مثل اشکال و صوری که در خواب می بینیم ).

و بالاخره پایین ترین عالم از حیث مرتبه وجودی، عالم ماده و طبیعت است که هم جرم مادی را دارد و هم عوارض آن را. از آن جائی که قوّه و استعداد و حرکت از مختصات ماده و موجودات مادی می باشد، لذا تمام موجودات عالم عقول و عالم مثال چون فاقد ماده هستند، هیچگونه قوّه و استعداد و حرکتی به طرف کسب کمالات نخواهند داشت، بلکه در همان مرتبه وجودی خودشان کامل و بالفعل هستند و تمام کمالات مربوط به خود را از ابتدا دریافت نموده اند و دیگر حالت منتظره ای نسبت به کسب کمالات بعدی در آن ها وجود ندارد.

مطلب چهارم: تمام گروه‏ های فرشتگانی که در مطلب دوم ذکر شدند، مربوط به دو عالم قبل از عالم دنیاست و لذا قطعا موجوداتی غير مادى‏ اند، برخى از آنها مجرد برزخی و مثالى و برخى ديگر مجرد تام عقلانی مى‏ باشند، که البته شواهدی از قرآن و روایات نیز بر وجود تجردی آن ها دلالت دارد. به عنوان نمونه روایتی در غررالحکم آمده است که از اميرالمؤمنين علیّ (عليه السلام ) درباره عالم بالا سؤال شد. آن حضرت فرمود: "صورت‏هايى هستند برهنه از ماده و تهى از قوه و استعداد. خداوند براى آنها تجلى نمود، پس تابناك شدند. . ." (3).) و لذاست که در متون دینی بسیاری از کارهای موجودات جسمانی از آن ها نفی گردیده است، بنابر این، فرشتگان موجوداتی جسمانی نیستند و شاید بتوان گفت منطبق اند بر آن چه که در فلسفه اسلامی بنام " موجودات مجرد" می نامیم. علاوه بر تجرد آنها از ماده، به تصريح قرآن و روايات متواتر، همه فرشتگان معصوم‏ بوده و هیچ گونه خطاء و تمرد امری را مرتکب نمی گردند، که از باب نمونه می توان به آیات 26 و 27 سوره مبارکه انبیاء اشاره نمود (4).

مطلب پنجم: بر اساس آن چه که در فلسفه اسلامی صدرائی به اثبات رسیده است، علم و ادراک عبارت است از حضور مجردی نزد مجرد دیگر، از باب نمونه، صورت های ذهنی که از اشیاء اطراف خود در ذهن داریم، صوری مجرد از ماده هستند که ما آن ها را درک می کنیم، در اینجا خود وجود این صورت ذهنی برای وجود نفس ما که مجرد است حضور دارد، یعنی هیچ واسطه ای بین ما و این صورت در ذهن ما وجود ندارد و ما آن ها را به علم حضوری درک می کنیم، درست مثل وقتی که درد دندان را به علم حضوری ادراک می کنیم، یعنی وجود خود درد در نزد ما حاضر است و ما آن را ادراک می کنیم. نه این که صورت و مفهومی از درد را در ذهن داشته باشیم و بواسطه آن، درد را ادراک کنیم، بلکه مستقیما خود وجود درد را ادراک می کنیم، و به اصطلاح، علم ما به آن ها حصولی و از راه مفاهیم نمی باشد، بلکه علمی حضوری است. اینک با توجه به مطلب فوق و با توجه به وجود تجردی فرشتگان، میتوانیم نحوه ادراک موجودات مجرد نسبت به همدیگر را چنین بیان کنیم که؛

الف: موجود مجرد، چون ذاتا و فعلا تعلقی به ماده ندارد، مى‏تواند نزد موجود مجرد ديگر حضور داشته باشد و نيز مى‏تواند خودش محضر موجود مجرد ديگر واقع شود. زیرا تنها چیزی كه مانع از حضور موجود مجردى در نزد موجود مجرد دیگر می شود، همان ماده و تغيیر و تحول آن است، که در اینجا منتفی است.

ب: از طرفی دیگرچون مقتضی موجود است و مانع مفقود، یعنی این امکان برای موجودات مجرد هست که موجودات مجرد دیگر را ادراک کنند و این امر محال نیست و مانعی هم برای آن وجود ندارد. درنتیجه، هر آنچه ممکن باشد در آنها تحقق پیدا خواهد کرد، زیرا محال است چیزی برای موجودات مجرد امکان داشته باشد ولی آن را بالقوه داشته باشند( یعنی صرفا استعداد آن را داشته باشند) بلکه هر آنچه برایشان ممکن است و محال نمی باشد، آن را بالفعل دارند. از آن سو چون خداوند علم و قدرت تام دارد و بخیل هم نیست بنا بر این به هر موجودی تا هر آنقدر که ظرفیت وجودی اوست افاضه می کند. یکی از ممکنات همین " درک موجودات مجرد دیگر" است. و افاضه آن توسط خداوند محال نمی باشد، بنا بر این هر موجود مجرد، می تواند موجودات مجرد دیگری را که در سطح او یا مادون او هستند را درک کند. ولی موجودات ما فوق خود را نمی توانند بتمامه درک کنند ، بلکه موجود پایین تر به اندازه ظرفیت خودش می تواند علمی ناقص به موجود بالاترپیدا کند. نتیجه آن که: هر موجود مجردی می تواند علم حضوری به موجود مجرد دیگر داشته باشد. البته در اینجا مطالب دیگری وجود دارد که در این مختصرنمی گنجد (5).

مطلب ششم: فرشتگان الهی یک وجود حقیقی دارند و یک وجود تمثلی که با توجه به ارتقاء درجه وجودی انسان کامل، دیدن هر دو قسم آن برای انسان کامل امریست ممکن، این دیدن، دیدنی عقلی و یا دیدنی تمثلی و برزخی می باشد که هر دو، از ادراکات باطنی است، نه این که با چشم سر بوده و دیدنی جسمانی و مادی بوده باشد.

و اما پاسخ به بخش دوم پرسش نیز با توجه به نکات زیر مشخص می گردد.

نکته اول: از آن جائی که به اذن خدای متعال، فرشتگان الهی مدبرات نظام هستی قرار داده شده و جزء سلسله نظام طولی می باشند ، می توان گفت؛ خلقت فرشتگان قبل از خلقت حضرت آدم (علیه السلام) و خلقت جن بوده است.

نکته دوم: ماده و صفات مادی در فرشتگان وجود ندارد، پس می توان گفت که فرشته ها موجوداتی مجرد از ماده هستند، در حالی که طبق صریح آیات قرآن، خلقت آدم از طین یعنی گِل بوده "هَوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن طین " (6)، و خلقت جن از نار سموم یعنی آتش زهرآگین بوده است " وَالجَانَّ خَلَقناه مِن قَبلُ مِن نارِ السَّموم " (7) . در نتیجه فرشتگان موجوداتی جسمانی نبوده و ذاتا با انسان و جن متفاوتند.

نکته سوم: شکی نیست که به تصریح قرآن که می فرماید: "...فَسَجَدوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ ... " (8) ، ابلیس از طائفه جن بوده. در نتیجه ابلیس ذاتا با فرشتگان متفاوت خواهد بود، همان طوری که ذاتا با انسان متفاوت می باشد.

نکته چهارم:در قرآن تصریح شده که فرشتگان مطیع امر الهی بوده و عصیان نمی کنند در حالی که در مورد ابلیس تصریح به عصیان و تمرد امر شده است، در نتیجه معلوم میشود که ابلیس حقیقتا از فرشتگان نمی باشد.

نتیجه این که: با توجه به نکات گفته شده، ویژگی منحصر بفرد فرشتگان این است که موجوداتی مجرد از جسم و جسمانیات بوده و به هیچ وجه عصیان و تمرد از دستورات الهی نمی کنند و سنخ وجودی آنها با انسانها و اجنه متفاوت می باشد، در حالی که ابلیس از طائفه جن بوده و اجنه نیز همانند انسانها دارای اختیار و تکلیف هستند، در نتیجه طبق اختیاری که دارند امکان تمرد از دستورات الهی برای آنان وجود دارد. اگر چه می توانند بسبب اطاعت از دستورات الهی، به مقامی همانند و یا بالاتر از مقام برخی از فرشتگان الهی نیز برسند.
پس می شود موجودی که دارای شعور و اختیار است از نظر مقام و موقعیت معنوی در زمره موجودات دیگر قرار بگیرد اما در عین حال از نظر سنخ وجودی با آن ها متفاوت باشد. یعنی از جهت مقام معنوی داخل در آن ها باشد اما از جهت سنخ خلقتش با آن ها متفاوت باشد.

بنابراین شاید بهترین پاسخ به این پرسش که اگر ابلیس جن بوده پس چرا در میان فرشتگان بوده و امر به سجده شده، این باشد که بگوییم ابلیس به خاطر کثرت در عبادت بجائی رسید که از نظر مقام معنوی در زمره ی فرشتگان محسوب می شده است و مورد توجه ، اما در عین حال سنخ وجودی او متفاوت از فرشتگان بوده زیرا از اجنه و دارای اختیار بوده است، که بخاطر تکبر درونی خود، راه تمرد و عصیان را در پیش گرفته و مطرود درگاه الهی می گردد. در نتیجه از مقام معنوی خود که همنشینی با فرشتگان الهی بوده است سقوط کرده و راه ضلالت را در پیش می گیرد.

پی نوشتها ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- ر. ک. طباطبایی، محمد حسین، رسائل توحیدی، مؤسسه بوستان کتاب، قم، 1388، چاپ دوم، ص219
2- نهج البلاغه، خطبه اول
3- تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالحکم، دفتر تبلیغات، قم، 1366، چاپ اول، ص 231، شماره 4622
4- ر. ک. طباطبایی، محمد حسین،رسائل توحیدی، ص 218.
5-طباطبایی، محمد حسین، بدایة الحکمة، نشر جامعه مدرسین، قم، بی تا، چاپ اول، فصل11.
6- ( او کسی است که شما را از گِل آفرید )، انعام / 2.
7- ( و از قبل جن ها را از آتش زهرآگین آفریدیم )،حجر / 27
8- ( پس سجده کردند جز ابلیس که از جن بود )،کهف / 50

موضوع قفل شده است