جمع بندی آیا شواهد تاریخی برای داستان حضرت موسی (ع) وجود دارد؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شواهد تاریخی برای داستان حضرت موسی (ع) وجود دارد؟

سلام می دانیم مصری ها همانند یونانی ها بسیار علاقمند به ثبت وقایع تاریخی بودند.و شواهد تاریخی خوبی از گذشته و تمدن مصر باستان خود دارند.از تاریخ فرعونهای مصر باستان که قدمت انها تا 4 تا 5 هزار سال می رسد. با وجود این چرا در هیچ شواهد تاریخی بر داستان حضرت موسی در نوشته ها مصری وجود ندارد.چرا داستان حضرت موسی محدود به کتب مقدس می باشد؟ مگر میشود چنینی شخص مهم و تاثیر گذار هیچ نام و نشانی در تاریخ مصر نداشته باشد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

Miss.Narges;927365 نوشت:
می دانیم مصری ها همانند یونانی ها بسیار علاقمند به ثبت وقایع تاریخی بودند.و شواهد تاریخی خوبی از گذشته و تمدن مصر باستان خود دارند.از تاریخ فرعونهای مصر باستان که قدمت انها تا 4 تا 5 هزار سال می رسد.

سلام علیکم نماز روزه شما قبول باشه
قدیمی ترین کتاب تاریخی که موجود است متعلق به هردوت است که تقریبا 2000 و اندی سال پیش می زیسته. آیا شما کتابی قدیمتی تر از این در مورد تاریخ جهان سراغ دارید؟ آیا کتابی همزمان با این کتاب یا به قول شما 4تا50هزار سال پیش در مورد مصر وجود دارد؟ قطعا چنین کتابی وجود ندارد. وقتی کتابی از تاریخ مصر باستان که متعلق به 4یا 5 هزار سال پیش است وجود ندارد چگونه ادعا می شود نام حضرت موسی در آن کتاب نیامده است.
چه کتاب ومنبع از مصر چهار هزار سال پیش وجود دار

Miss.Narges;927365 نوشت:
با وجود این چرا در هیچ شواهد تاریخی بر داستان حضرت موسی در نوشته ها مصری وجود ندارد.چرا داستان حضرت موسی محدود به کتب مقدس می باشد؟

اولا: همانطورکه عرض شد شما کتابی از تاریخ مصر باستان نام ببرید سپس ببینیم در آن کتاب نام حضرت موسی علیه السلام هست یا نه.
ثانیا: درست است که کتاب مقدس کتاب تاریخی نیست اما می تواند منبع تاریخی باشد. زیرا تفاوت است بین کتاب تاریخی با منبع تاریخی

عماد;927820 نوشت:
قدیمی ترین کتاب تاریخی که موجود است متعلق به هردوت است که تقریبا 2000 و اندی سال پیش می زیسته. آیا شما کتابی قدیمتی تر از این در مورد تاریخ جهان سراغ دارید؟ آیا کتابی همزمان با این کتاب یا به قول شما 4تا50هزار سال پیش در مورد مصر وجود دارد؟ قطعا چنین کتابی وجود ندارد. وقتی کتابی از تاریخ مصر باستان که متعلق به 4یا 5 هزار سال پیش است وجود ندارد چگونه ادعا می شود نام حضرت موسی در آن کتاب نیامده است.
چه کتاب ومنبع از مصر چهار هزار سال پیش وجود دار

عرض سلام و طاعات شما هم قبول باشه
منظور من کتابهای تاریخی که مدون باشند نیست.کما اینکه در زمانهای قبل میلاد کاغذ وجود نداشت و اسناد تاریخی یا روی سنگها حک میشدن یا روی پاپیروس ها نوشته میشدن.

عماد;927820 نوشت:
اولا: همانطورکه عرض شد شما کتابی از تاریخ مصر باستان نام ببرید سپس ببینیم در آن کتاب نام حضرت موسی علیه السلام هست یا نه.
خب بنده مدعی نیستم کتابی مدون وجود داشته باشه.اسناد در مصر باستان در قالب پاپیروش ها سنگه و اسناد دیگر که در اهرام باشه وجود دارند.
ولی خب اگر شما همانطور که قبول میکنید نام تمام یا اکثر فراعنه ثبت شده و ما از انها اطلاعاتی کم و بیش داریم آیا قبول میکنید نام حضرت موسی هم ثبت شده؟ایا اثری در تاریخ مصر دارد؟البته بجز کتب مقدس.اگر واقعا چنین هست بنده رو هم اگاه سازید.شاید من اشتباه میکنم.

عماد;927820 نوشت:
ثانیا: درست است که کتاب مقدس کتاب تاریخی نیست اما می تواند منبع تاریخی باشد. زیرا تفاوت است بین کتاب تاریخی با منبع تاریخی
خب بحث ما بیرون از کتب تاریخه چون پیامبرانی مثل موسی هم برای مصریها همانند فرعونها جزو افراد تاثیر گذار بودند و نباید صرفا در کتب مقدس مطرح شود.همانطور که فرعون زمان موسی که رامسس دوم باشه فقط در کتب مقدس بهش اشاره نشده و در اثار تاریخی مصر ازش اسم برده شده.برای حضرت موسی هم همین طور هست؟

Miss.Narges;927850 نوشت:
منظور من کتابهای تاریخی که مدون باشند نیست.کما اینکه در زمانهای قبل میلاد کاغذ وجود نداشت و اسناد تاریخی یا روی سنگها حک میشدن یا روی پاپیروس ها نوشته میشدن.

اگر در آن زمان کاغذ نبوده و لی کتابت بوده است. تاریخ هردوت که قبل از میلاد است چگونه مانده است
تاریخ گزنفون چگونه مانده
اینهمه اثار افلاطون، ارسطو، سقراط و .... چگونه مانده است.
اما در مورد تاریخ مصر چنین کتابهایی موجود نیست مگر آنچه در هرودت آمده است

Miss.Narges;927850 نوشت:
خب بنده مدعی نیستم کتابی مدون وجود داشته باشه.اسناد در مصر باستان در قالب پاپیروش ها سنگه و اسناد دیگر که در اهرام باشه وجود دارند.
ولی خب اگر شما همانطور که قبول میکنید نام تمام یا اکثر فراعنه ثبت شده و ما از انها اطلاعاتی کم و بیش داریم آیا قبول میکنید نام حضرت موسی هم ثبت شده؟ایا اثری در تاریخ مصر دارد؟البته بجز کتب مقدس.اگر واقعا چنین هست بنده رو هم اگاه سازید.شاید من اشتباه میکنم.

این آثاری که فرمودید اگر درست باشد(که خود جای بحث دارد) توسط حاکمان نوشته شده و اسامی فراعنه و پادشاهان در آن آمده است.

Miss.Narges;927850 نوشت:
خب بحث ما بیرون از کتب تاریخه چون پیامبرانی مثل موسی هم برای مصریها همانند فرعونها جزو افراد تاثیر گذار بودند و نباید صرفا در کتب مقدس مطرح شود.همانطور که فرعون زمان موسی که رامسس دوم باشه فقط در کتب مقدس بهش اشاره نشده و در اثار تاریخی مصر ازش اسم برده شده.برای حضرت موسی هم همین طور هست؟

عرض کردم آنچه شما به آن تمسک جسته اید اشاراتی است که توسط حاکمان نوشته شده و آنقدر زیاد نیست که تاریخ حجیم مکتوب تلقی شود لذا طبعیست وقتی یک سنگ نبشته مثلا از زمان کورش در دست ماست که نام وی آمده نباید انتظار داشته باشیم نام حضرت دانیال و نحوه ارتباط ایشان با کورش نیز آمده باشد. هدف از نوشتن یک سنگ نبشته وجود پادشاهان است نه بیان تاریخ مدون
شما بفرمائید در کدام کتاب تاریخی مصر از رامسس دوم یاد شده؟ صرف نظر از سنگ نشبته ها و ...

ما تاریخ مکتوبی از مصر باستان مقارن با حضور حضرت موسی نداریم که نام ایشان آمده باشد یا نیامده باشد. الواح و سنگ نبشته ها نیز به عنوان یک سند تاریخی می توانند محسوب شوند اما به علت کوتاه بودن مطالب آنان تنها سر نخ هایی دست انسان می دهند. مثلا یک سکه سند تاریخی محسوب می شود اگر این سکه عکس و نام پادشاهی را به خود داشته باشد و کاوشگر تشخیص دهد که به چه دورانی مرتبط است مشخص می شود که پادشاهی با نامی که در روی سکه حک شده در آن دوران می زیسته اما نباید انتظار داشت که علت حمله آن پادشاه به کشورهای همجوار در آن آمده باشد. الواح نیز چنین هستند اشاره کوتاهی به دوران تالیف خودشان دارند و همه اطلاعات را از زمان خودشان در دست نمی دهند. پس نباید انتظار داشت که نام حضرت موسی علیه السلام در سنگ نبشته های اطراف هرم ابوالهول باشد

سلام عماد گرامی
ممنون از توضیحات خوب شما

چرا پیامبران از خودشان سنگ نوشته به جا نگذاشتند؟
اگر کتاب تورات بر روی سنگ حک شده بود، هم میشد قدمتش رو بررسی کرد، هم از تحریف مصون می ماند، هم یک سند تاریخی محکم می بود.

سعدی شیرازی;928977 نوشت:
چرا پیامبران از خودشان سنگ نوشته به جا نگذاشتند؟
اگر کتاب تورات بر روی سنگ حک شده بود، هم میشد قدمتش رو بررسی کرد، هم از تحریف مصون می ماند، هم یک سند تاریخی محکم می بود.

سلام علیکم
شما تصور کنید کتابهای پیشین نیز به اندازه قرآن یا حتی نصف آن حجم داشته باشند آیا امکان حک چنین محتوای بزرگی بر روی سنگها وجود دارد. مثلا می شود سوره بقره را بر روی سنگها حک کرد؟
گذشته از آنکه پیامبران به جز دو سه نفر پادشاه نبودند تا امکانات حک بر روی سنگ را داشته باشند مگر با معجره

عماد;929302 نوشت:
شما تصور کنید کتابهای پیشین نیز به اندازه قرآن یا حتی نصف آن حجم داشته باشند آیا امکان حک چنین محتوای بزرگی بر روی سنگها وجود دارد. مثلا می شود سوره بقره را بر روی سنگها حک کرد؟

حداقل میشد برخی نکات مهم را ثبت کرد.
به طور مثال گفته میشه که بشارت آمدن پیامبر اسلام در تورات بوده اما حذف شده. خب این اگر مطلب روی سنگ حک شده بود، یک دلیل محکم برای اثبات اسلام می بود.

سعدی شیرازی;929323 نوشت:
حداقل میشد برخی نکات مهم را ثبت کرد.
به طور مثال گفته میشه که بشارت آمدن پیامبر اسلام در تورات بوده اما حذف شده. خب این اگر مطلب روی سنگ حک شده بود، یک دلیل محکم برای اثبات اسلام می بود.

اولا: ما در شرایط انبیاء قرار نداریم، شاید امکانات چنین کاری را نداشته اند به هر حال خود حک کردن با ابزار آن زمان از دست همه افراد ساخته نیست مگر کسانی که مانند پادشاهان از مکنت برخوردار باشند.
ثانیا: شاید برخی مطالب انبیاء در سنگ نبشته هایی باشد ولی هنوز کشف نشده باشد مثل منشور کورش(البته اگر این انتساب صحیح باشد) که در زمان معاصر کشف شده ولی سالیان پیش از این منشور خبری نبود
ثالثا: بحث نبوت همیشه با معارضانی همراه بوده است، ممکن است حک شده باشد اما توسط دشمانان این حک در معرض هک قرار گرفته باشد. یعنی از بین رفته باشد. کتاب را می شود در جایی مخفی کرد اما سنگ نشبته بر روی کوه را نمی شود مخفی کرد، وقتی برای بیان توحید باید داخل آتش بروی، وقتی قبل از تولد پیامبری اکثر اولاد ذکور بنی اسرائیل در مصر کشته میشوند وقتی برای بیان توحید پیامبری به صلیب کشیده میشود، این موارد همه دال بر آن است که پیامبران در فضای ایده آل زندگی نمی کرده اند(بجز عده معدودی)

این را هم باید مد نظر بگیریم که اثبات يك شخصيت يا رويداد تاريخي روشهاي مختلفي دارد كه يكي از آنها تصريح در منابع تاريخي است. نبود منبع و سند تاريخي به معناي نبود آن شخصيت يا رويداد تاريخي نيست بلكه بايد به سراغ ابزار ديگر براي اثبات مسئله مورد نظر رفت. بهترين راه براي اثبات حضرت موسي(عليه السلام)براي كسي كه قرآن و متون ديني را قبول ندارد اين است كه نام ايشان در منابع تاريخي غير ديني مخصوصا در منابع مربوط به مصر باستان آمده باشد اما اگر چنين سندي نباشد بايد به انكار حضرت موسي(عليه السلام) روي آوريم؟ بديهي است كه نه چرا كه راه هاي ديگري نيز براي اثبات وجود چنين شخصيتي داريم.
صرف نظر از اينكه قرآن كتاب آسماني است و هر چه در آن وجود دارد به طور قطع از طرف خداوند تبارك و تعالي نازل شده. اگر دين نداشته باشيم و اين را مطلب را هم نپذيريم قطع داريم كه قرآن يك سندي است متعلق به 1400سال پيش. پس مي توان گفت كه نام حضرت موسي
(عليه السلام) در منابع 1400سال پيش آمده است.(1) وقتي به دنبال منابع قديمي ترمثل عهد جديد(كتاب مقدس مسيحيان) و عهد عتيق(كتاب مقدس يهوديان) مي رويم (2)سابقه اثبات وجود حضرت موسي(عليه السلام) به قبل از 1400سال بلكه 2000سال مي رسد. وقتي مسئله اي حداقل از 2000سال پيش سند دارد نمي توان با اين سخن كه در منابع تاريخي مصر باستان نيامده،‌ اصل وجود حضرت موسي(عليه السلام) را انكار كرد. همانطور كه عرض شد اگر كافر باشيم و متون ديني را قبول نداشته باشيم نيز در قدمت اين متون نمي توانيم شك كنيم.
گذشته از آن برخي اشخاص و ريدادهاي تاريخي از تواتر تاريخي برخودارند وقتي پيروان سه دين اسلام، مسيحيت و يهوديت بر وجود شخصي اذعان دارند وجود اين شخص اثبات مي شود.
اين بر فرض آن است بي دين باشيم و متون ديني را قبول نداشته باشيم اما براي كسي كه يه يكي از اديان اسلام،‌مسيحيت ويهوديت اعقتاد دارد صرف آمدن نام شخصي در متون ديني اين اديان، دليل بر وجود شخص است به عبارت ديگر اثبات یک امر اثبات لوازم اون رو هم در پی داره اگر شما قائل به وجود قرآن کریم هستید باید قائل به وجود محتوای آن نیز باشید مثلا در مورد همین قضیه حضرت موسی
(عليه السلام) اگر نزول قران کریم برای شما ثابت شده باشد باید به وجود حضرت موسی(عليه السلام) هم اعتقاد داشته باشید ودیگر نیازی به اثبات تاریخی وجود حضرت موسی و دیگر شخصیت های قرآنی نخواهید داشت.

ما از زمان حضرت زردشت كتابي نداريم و تاريخي از ايران باستان نيز وجود ندارد آيا مي توان با اين دليل وجود زدشت را انكار كرد.
كتاب تاريخي تاليف شده در ايران باستان وجود ندارد آيا مي توان با اين دليل وجود هخامنشيان، سلوكيان و اشكانيان را ناديده گرفت.
نه تنها كتابهاي تاريخي در مورد ايران باستان(كه در زمان هخامنشان نگارش شده باشد) وجود ندارد و نامي از كورش نيامده است آيا مي توان با توجه به اينكه فردوسي و حافظ و سعدي اسمي از كورش نياورده اندوجود اين شخصيت را به طور كلي انكار كرد.
انكار شخصيت هاي تاريخي كه جزء متوارات تاريخي هستند امري معقول نيست البته برخي از مبالغه گويي ها را مي توان با ادله متقن انكار كرد اما اصل وجود را نمي توانيم انكار كنيم.
منابع:

  1. نام حضرت موسي در سورهاي مختلف قرآن از جمله بقره آمده است.
  2. جان ناس / تاريخ جامع اديان 331.

عماد;930055 نوشت:
انكار شخصيت هاي تاريخي كه جزء متوارات تاريخي هستند امري معقول نيست البته برخي از مبالغه گويي ها را مي توان با ادله متقن انكار كرد اما اصل وجود را نمي توانيم انكار كنيم.

استاد چرا در کتاب سینوهه هیچی اسمی از یوسف برده نشده در حالیکه از اخن اتن زیاد نوشته و فکر کنم پزشک دربار بوده؟این دیگه واقعا عجیب نیست؟

سلام بر استاد پاسخگو

استاد متن زیر را از اینترنت پیدا کردم
سوال من اینست که ایا معتبر است ؟

[=&quot]تاریخ نگاران و کتاب شناسان می‌گویند: اولین نقل‌ها از حضرت موسی علیه السلام، در کتب تاریخی و غیر مذهبی، که همه ریشه در تاریخ‌نگاری مصر باستان دارد، به "هکاتئوس از آبدرا" (قرن چهارم پیش از میلاد) اختصاص دارد. [=&quot]*-[=&quot] اما، تردیدی نیست که هکاتئوس نیز گزاره‌های تاریخی خود را از «دیودوروس سیکولوس یا دیودور سیسیلی – اهل سیسیل» که 90 سال پیش از میلاد دیده به جهان گشوده است گرفته است – و البته دیودور نیز در تاریخ نگاری خود، منابع دیگری را ذکر کرده است که پیش از او بوده‌اند. [=&quot]*-[=&quot] آرتاپانوس از اسکندریه نیز یک تاریخ نگار متعلق به قرن دوم پیش از میلاد می‌باشد که تاریخ حضرت موسی علیه السلام را وقایع نگاری کرده است، اما نمی‌شود گفت که او از مورخین بی‌خدا و یا بی‌دین بوده است، چرا که "یهودی" بود. [=&quot]*-[=&quot] استرابون، جغرافی‌دان، فیلسوف و مورخ یونانی بود که در کتاب جغرافیای خود (۲۴ میلادی)، درباره حضرت موسی علیه السلام، با ذکر جزئیات نوشته است. [=&quot]*-[=&quot] کتاب «آثار باستانی یهودیان» اثر "یوسفوس فلاویوس" (۳۷ تا ۱۰۰ میلادی) می‌باشد که تماماً به تاریخ حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل و یهود اختصاص دارد. [=&quot]*-[=&quot] ...

Miss.Narges;930555 نوشت:
استاد چرا در کتاب سینوهه هیچی اسمی از یوسف برده نشده در حالیکه از اخن اتن زیاد نوشته و فکر کنم پزشک دربار بوده؟این دیگه واقعا عجیب نیست؟

کتاب سینوهه یک رمان تاریخی است که بر اساس اطلاعات تاریخی نوشته شده.
آقای ذبیح الله منصوری هم در ترجمه خیلی بهش شاخ و برگ داده اند.

سعدی شیرازی;930563 نوشت:
کتاب سینوهه یک رمان تاریخی است که بر اساس اطلاعات تاریخی نوشته شده.
آقای ذبیح الله منصوری هم در ترجمه خیلی بهش شاخ و برگ داده اند.

در یک رمان تاریخی هم اشکالی نداشت از شخصیت های دیگه هم اسمی برده بشه

Miss.Narges;930631 نوشت:
در یک رمان تاریخی هم اشکالی نداشت از شخصیت های دیگه هم اسمی برده بشه

یه نفر می تونه یک رمان تاریخی دیگه بنویسه یا یک فیلم تاریخی بسازه و شخصیتهای تاریخی رو در اون بگنجونه. مثل خیلی از فیلمها که ساخته شده.
اینها تحت اختیار نویسنده است که چه چیزی رو در داستان بگنجونه.

سعدی شیرازی;930643 نوشت:
یه نفر می تونه یک رمان تاریخی دیگه بنویسه یا یک فیلم تاریخی بسازه و شخصیتهای تاریخی رو در اون بگنجونه. مثل خیلی از فیلمها که ساخته شده.
اینها تحت اختیار نویسنده است که چه چیزی رو در داستان بگنجونه.

دوست عزیز خب من که نمیگم در اختیار نویسنده نیست.من میگم همین نویسنده چطور میتونسته شخصیت معروف یوسف رو بکل نادیده بگیره حتی اسمی ازش نبره.مثلا صد اعظم اخن اتن بوده.بدون یوسف حتی اخن اتن چندانم شناخته شده نیست.حتی دین و افکار اخن اتن حمله به معبد شیوه حکومتش کاملا متاثر از یوسف بوده.مثل این میمونه که کسی بیاد رمانی در رابطه با خسرو و فرهاد بسازه به خسرو و فرهاد و کندن کوه بیستون توسط اون اشاره کنه ول ی هیچ اسمی از شیرین نبره.
در ضمن در این کتاب ایین اخن اتن یکتاپرستی معرفی نشده بلکه خدای خورشید یا چیزی که بهش ایمان داشته خورشید بوده.

**گلشن**;930562 نوشت:
اولین نقل‌ها از حضرت موسی علیه السلام، در کتب تاریخی و غیر مذهبی، که همه ریشه در تاریخ‌نگاری مصر باستان دارد، به "هکاتئوس از آبدرا" (قرن چهارم پیش از میلاد) اختصاص دارد. *- اما، تردیدی نیست که هکاتئوس نیز گزاره‌های تاریخی خود را از «دیودوروس سیکولوس یا دیودور سیسیلی – اهل سیسیل» که 90 سال پیش از میلاد دیده به جهان گشوده است گرفته است

با عرض سلام
در مورد مطالب این تاپیک نظری ندارم ولی فقط میخواستم عرض کنم کسی که چهار قرن پیش از میلاد می زیسته نمیتواند از کسی که 90 سال پیش از میلاد متولد شده تاثیر گرفته باشد.

چالشگر;930749 نوشت:
با عرض سلام
در مورد مطالب این تاپیک نظری ندارم ولی فقط میخواستم عرض کنم کسی که چهار قرن پیش از میلاد می زیسته نمیتواند از کسی که 90 سال پیش از میلاد متولد شده تاثیر گرفته باشد.

سلام بر شما

بله اشکال بزرگیست و حق با شماست
ولی من این مطلب را ازسایتی اوردم که رفع شبهه مثلا کرده بود !

**گلشن**;930562 نوشت:
اولین نقل‌ها از حضرت موسی علیه السلام، در کتب تاریخی و غیر مذهبی، که همه ریشه در تاریخ‌نگاری مصر باستان دارد، به "هکاتئوس از آبدرا" (قرن چهارم پیش از میلاد) اختصاص دارداما، تردیدی نیست که هکاتئوس نیز گزاره‌های تاریخی خود را از «دیودوروس سیکولوس یا دیودور سیسیلی – اهل سیسیل» که 90 سال پیش از میلاد دیده به جهان گشوده است گرفته است –

اینگونه اسناد قطعی نیست اما می تواند به عنوان موید مورد قبول واقع شود
اما در مورد متن بالا چطور می شود که هکاتئوس که چهار قرن قبل از میلاد می زیسته از دیودوروس که 90 سال قبل از میلاد میزیسته نقل کرده باشد؟!!
یعنی هکاتئوس از کسی نقل کرده که چهار صد سال بعد از خودش زندگی می کرده است!!!!!!!

**گلشن**;930562 نوشت:
اولین نقل‌ها از حضرت موسی علیه السلام، در کتب تاریخی و غیر مذهبی، که همه ریشه در تاریخ‌نگاری مصر باستان دارد، به "هکاتئوس از آبدرا" (قرن چهارم پیش از میلاد) اختصاص دارد. *- اما، تردیدی نیست که هکاتئوس نیز گزاره‌های تاریخی خود را از «دیودوروس سیکولوس یا دیودور سیسیلی – اهل سیسیل» که 90 سال پیش از میلاد دیده به جهان گشوده است گرفته است – و البته دیودور نیز در تاریخ نگاری خود، منابع دیگری را ذکر کرده است که پیش از او بوده‌اند.

گویا اصل قضیه اینه که نوشته های هکاتئوس از طریق دیودور سیسیلی به ما رسیده (لینک)

اگر حضرت موسی وجود نداشتند، آیا ممکن بود بتوانند پیروانی داشته باشند؟

به نظرم در مورد وجود ایشان شکی نیست. مسئله جزئیاتیه که به ایشان نسبت داده میشه مثل وقوع مجزات و ... که این جزئیات فقط از دیدگاه درون دینی قابل بررسی اند.

سعدی شیرازی;930815 نوشت:
گویا اصل قضیه اینه که نوشته های هکاتئوس از طریق دیودور سیسیلی به ما رسیده (لینک)

ممنون از لینکی که معرفی فرمودید
من زیاد زبان اینگلیسیم خوب نیست
اگر برای شما ترجمه راحته و مشکلی ندارید ممنون می شوم چکیده ای از ان را اینجا ترجمه کنید
ولی اگر باعث زحمت شما می شود و وقتتان را می گیرد لازم نیست همین قدر که لینک را معرفی کردید ممنونم

**گلشن**;931076 نوشت:
اگر برای شما ترجمه راحته و مشکلی ندارید ممنون می شوم چکیده ای از ان را اینجا ترجمه کنید

در این آدرس فقط به شرح آنچه در این منابع درباره موسی نقل شده پرداخته. خروج از مصر به رهبری موسی، تاسیس شهر اورشلیم و ... اما در مورد صحت این منابع سخنی به میان نیامده.

سعدی شیرازی;930815 نوشت:
گویا اصل قضیه اینه که نوشته های هکاتئوس از طریق دیودور سیسیلی به ما رسیده

ولی در متن دوست عزیزان اشتباه آمده بود

سعدی شیرازی;930818 نوشت:
اگر حضرت موسی وجود نداشتند، آیا ممکن بود بتوانند پیروانی داشته باشند؟

به نظرم در مورد وجود ایشان شکی نیست. مسئله جزئیاتیه که به ایشان نسبت داده میشه مثل وقوع مجزات و ... که این جزئیات فقط از دیدگاه درون دینی قابل بررسی اند.


نکته اساسی در تاریخ همین است. تواتر در تاریخ خود از راههای اثبات یک قضیه یا شخصیت است وقتی سه دین پی در پی حضرت موسی را قبول دارند و در آموزه ای دینی آنان نام این شخص آمده نمی توان وجود چنین شخصی را انکار کرد.

جمع بندی

پرسش:

 آیا شواهد تاریخی برای داستان حضرت موسی (علیه السلام) وجود دارد؟ چرا در منابع مصری اسمی از ایشان برده نشده است؟

پاسخ:
تاریخ مکتوبی از مصر باستان مقارن با حضور حضرت موسی(علیه السلام) وجود نداد که نام حضرت موسی در باشد یا نباشد. الواح و سنگ نبشته ها نیز به عنوان یک سند تاریخی می توانند محسوب شوند اما به علت کوتاه بودن مطالب آنان تنها سر نخ هایی دست انسان می دهند. مثلا یک سکه سند تاریخی محسوب می شود اگر این سکه عکس و نام پادشاهی را به خود داشته باشد و کاوشگر تشخیص دهد که به چه دورانی مرتبط است مشخص می شود که پادشاهی با نامی که در روی سکه حک شده در آن دوران می زیسته اما نباید انتظار داشت که علت حمله آن پادشاه به کشورهای همجوار در آن آمده باشد. الواح نیز چنین هستند اشاره کوتاهی به دوران تالیف خودشان دارند و همه اطلاعات را از زمان خودشان در دست نمی دهند. پس نباید انتظار داشت که نام حضرت موسی علیه السلام در سنگ نبشته های اطراف هرم ابوالهول باشد

اما اینکه چرا خود انبیاء مانند پادشاه سنگنبشته های بزرگ از خود به جای نگذاشته اند:
اولا: ما در شرایط انبیاء قرار نداریم، شاید امکانات چنین کاری را نداشته اند به هر حال خود حک کردن با ابزار آن زمان از دست همه افراد ساخته نیست مگر کسانی که مانند پادشاهان از مکنت برخوردار باشند.
ثانیا: شاید برخی مطالب انبیاء در سنگ نبشته هایی باشد ولی هنوز کشف نشده باشد مثل منشور کورش(البته اگر این انتساب صحیح باشد) که در زمان معاصر کشف شده ولی سالیان پیش از این منشور خبری نبود
ثالثا: بحث نبوت همیشه با معارضانی همراه بوده است، ممکن است حک شده باشد اما توسط دشمانان این حک در معرض هک قرار گرفته باشد. یعنی از بین رفته باشد. کتاب را می شود در جایی مخفی کرد اما سنگ نشبته بر روی کوه را نمی شود مخفی کرد، وقتی برای بیان توحید باید داخل آتش بروی، وقتی قبل از تولد پیامبری اکثر اولاد ذکور بنی اسرائیل در مصر کشته میشوند وقتی برای بیان توحید پیامبری به صلیب کشیده میشود، این موارد همه دال بر آن است که پیامبران در فضای ایده آل زندگی نمی کرده اند(بجز عده معدودی)

این را هم باید مد نظر بگیریم که اثبات يك شخصيت يا رويداد تاريخي روشهاي مختلفي دارد كه يكي از آنها تصريح در منابع تاريخي است. نبود منبع و سند تاريخي به معناي نبود آن شخصيت يا رويداد تاريخي نيست بلكه بايد به سراغ ابزار ديگر براي اثبات مسئله مورد نظر رفت. بهترين راه براي اثبات حضرت موسي(عليه السلام)براي كسي كه قرآن و متون ديني را قبول ندارد اين است كه نام ايشان در منابع تاريخي غير ديني مخصوصا در منابع مربوط به مصر باستان آمده باشد اما اگر چنين سندي نباشد بايد به انكار حضرت موسي(عليه السلام) روي آوريم؟ بديهي است كه نه چرا كه راه هاي ديگري نيز براي اثبات وجود چنين شخصيتي داريم.
صرف نظر از اينكه قرآن كتاب آسماني است و هر چه در آن وجود دارد به طور قطع از طرف خداوند تبارك و تعالي نازل شده. اگر دين نداشته باشيم و اين را مطلب را هم نپذيريم قطع داريم كه قرآن يك سندي است متعلق به 1400سال پيش. پس مي توان گفت كه نام حضرت موسي(عليه السلام) در منابع 1400سال پيش آمده است.(1) وقتي به دنبال منابع قديمي ترمثل عهد جديد(كتاب مقدس مسيحيان) و عهد عتيق(كتاب مقدس يهوديان) مي رويم (2)سابقه اثبات وجود حضرت موسي(عليه السلام) به قبل از 1400سال بلكه 2000سال مي رسد. وقتي مسئله اي حداقل از 2000سال پيش سند دارد نمي توان با اين سخن كه در منابع تاريخي مصر باستان نيامده،‌ اصل وجود حضرت موسي(عليه السلام) را انكار كرد. همانطور كه عرض شد اگر كافر باشيم و متون ديني را قبول نداشته باشيم نيز در قدمت اين متون نمي توانيم شك كنيم.
گذشته از آن برخي اشخاص و ريدادهاي تاريخي از تواتر تاريخي برخودارند وقتي پيروان سه دين اسلام، مسيحيت و يهوديت بر وجود شخصي اذعان دارند وجود اين شخص اثبات مي شود.
اين بر فرض آن است بي دين باشيم و متون ديني را قبول نداشته باشيم اما براي كسي كه يه يكي از اديان اسلام،‌مسيحيت ويهوديت اعقتاد دارد صرف آمدن نام شخصي در متون ديني اين اديان، دليل بر وجود شخص است به عبارت ديگر اثبات یک امر اثبات لوازم اون رو هم در پی داره اگر شما قائل به وجود قرآن کریم هستید باید قائل به وجود محتوای آن نیز باشید مثلا در مورد همین قضیه حضرت موسی(عليه السلام) اگر نزول قران کریم برای شما ثابت شده باشد باید به وجود حضرت موسی(عليه السلام) هم اعتقاد داشته باشید ودیگر نیازی به اثبات تاریخی وجود حضرت موسی و دیگر شخصیت های قرآنی نخواهید داشت.

ما از زمان حضرت زردشت كتابي نداريم و تاريخي از ايران باستان نيز وجود ندارد آيا مي توان با اين دليل وجود زدشت را انكار كرد.
كتاب تاريخي تاليف شده در ايران باستان وجود ندارد آيا مي توان با اين دليل وجود هخامنشيان، سلوكيان و اشكانيان را ناديده گرفت.
نه تنها كتابهاي تاريخي در مورد ايران باستان(كه در زمان هخامنشان نگارش شده باشد) وجود ندارد و نامي از كورش نيامده است آيا مي توان با توجه به اينكه فردوسي و حافظ و سعدي اسمي از كورش نياورده اندوجود اين شخصيت را به طور كلي انكار كرد.
انكار شخصيت هاي تاريخي كه جزء متوارات تاريخي هستند امري معقول نيست البته برخي از مبالغه گويي ها را مي توان با ادله متقن انكار كرد اما اصل وجود را نمي توانيم انكار كنيم.

 

پی نوشت ها:
1. نام حضرت موسي در سوره هاي مختلف قرآن از جمله بقره آمده است.
2. جان ناس / تاريخ جامع اديان 331.

 

موضوع قفل شده است