جمع بندی دشمنی خدا با کافران ، چگونه با صفات الهی قابل جمع است؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دشمنی خدا با کافران ، چگونه با صفات الهی قابل جمع است؟

من ارشد قرآن و حدیث هستم و عدم حقانیت قرآن و در نتیجه اسلام برام قریب به یقین شده و لذا صرفا برا آرامش روانم و برا اینکه دیگه بیشتر از این خودم رو بعد از عمری تلاش ناموفق، درگیر پیجویی از حقیقت نکنم و به صرف یک احتمال یک درصدی سعی میکنم تکالیف اسلام رو تاحدودی که معقول باشه ملتزم بشم مثلا نمازهام رو هر وقت حوصله داشته باشم میخونم و هر وقت هم نداشته باشم بعدا قضاشون میکنم.
الان هم که داشتم تو این سایت ثبت نام میکردم در اثنای آن متوجه شدم که اینجا هم کسی آزاد اندیشی نخواهد کرد. آیا کسی اینجا حاضر است بطلان اسلام را اگر روشن شود بپذیرد؟! مسلما نه! و حتی خیلی بعیده که اصلا پرسش من منتشر بشه!
ولی خب حالا که اقدام کرده بودم و نیز به عنوان آخرین تلاشهام این مسیر رو پی میگیرم.
قرآن پر از آیاتی است که در آن صحبت از اضلال الهی است منتها برا اینکه با صفات خدا متنافی نشه کلی براش توجیه آورده شده.مثلا از آن به اضلال ثانویه نام برده شده.. ودر یکی از بهترین توجیهات گفته شده که این همه اضلالها و توقف هدایت الهی درباره کافران لجوج برای جلوگیری از ازدیاد کفر آنان و درنتیجه سازگار با رحمانیت و دیگر صفات خداوندیست؛ اما این توجیه با وجود همه سختیهایی که برای حل آیات مربوطه دارد در دوجا ناتوان و در نتیجه مسدود کننده راه ایمان است. ابتدا یکی را طرح میکنم و اگر جواب گرفتم ادامه میدهم.
آیه ای که میگوید ان الله عدو للکافرین چگونه با صفات خداوندی سازگار است؟
لطفا مختصر و مفید پاسخ بدهید و از دادن لینک و ارائه مطالب کپی پیستی اجتناب کنید.
متشکرم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

manteqi;924921 نوشت:
من ارشد قرآن و حدیث هستم و عدم حقانیت قرآن و در نتیجه اسلام برام قریب به یقین شده و لذا صرفا برا آرامش روانم و برا اینکه دیگه بیشتر از این خودم رو بعد از عمری تلاش ناموفق، درگیر پیجویی از حقیقت نکنم و به صرف یک احتمال یک درصدی سعی میکنم تکالیف اسلام رو تاحدودی که معقول باشه ملتزم بشم مثلا نمازهام رو هر وقت حوصله داشته باشم میخونم و هر وقت هم نداشته باشم بعدا قضاشون میکنم.
الان هم که داشتم تو این سایت ثبت نام میکردم در اثنای آن متوجه شدم که اینجا هم کسی آزاد اندیشی نخواهد کرد. آیا کسی اینجا حاضر است بطلان اسلام را اگر روشن شود بپذیرد؟! مسلما نه! و حتی خیلی بعیده که اصلا پرسش من منتشر بشه!
ولی خب حالا که اقدام کرده بودم و نیز به عنوان آخرین تلاشهام این مسیر رو پی میگیرم.
قرآن پر از آیاتی است که در آن صحبت از اضلال الهی است منتها برا اینکه با صفات خدا متنافی نشه کلی براش توجیه آورده شده.مثلا از آن به اضلال ثانویه نام برده شده.. ودر یکی از بهترین توجیهات گفته شده که این همه اضلالها و توقف هدایت الهی درباره کافران لجوج برای جلوگیری از ازدیاد کفر آنان و درنتیجه سازگار با رحمانیت و دیگر صفات خداوندیست؛ اما این توجیه با وجود همه سختیهایی که برای حل آیات مربوطه دارد در دوجا ناتوان و در نتیجه مسدود کننده راه ایمان است. ابتدا یکی را طرح میکنم و اگر جواب گرفتم ادامه میدهم.
آیه ای که میگوید ان الله عدو للکافرین چگونه با صفات خداوندی سازگار است؟
لطفا مختصر و مفید پاسخ بدهید و از دادن لینک و ارائه مطالب کپی پیستی اجتناب کنید.
متشکرم

سلام و ادب

قبل از اینکه به پاسخ سؤال شما بپردازم نکاتی را ذیل مقدمه شما مقدمتا عرض می کنم:

اولاً بسیار خرسندیم که دارای تحصیلات عالیه در رشته قرآن و حدیث هستید و قطعاً از این گذرگاه می توانید در جهت روشنگری دینی و معرفتی جامعه، اطرافیان و خصوصا قشر جوان و نوجوان بسیار تأثیرگزار باشید، باید این موهبت را قدر دانسته و سعی در تقویت مطالعات پایه ای و مبنایی دین اسلام و مقایسه با دیگر مکاتب و شریعت ها نمایید تا تحقیقاً به برتری و تعالی و حقانیت مکتب اسلام بیش از پیش پی ببرید.

ثانیاً دامنه حقایق و معارف و احکام حکیمانه اسلام بقدری وسیع و گسترده و به هم مرتبط است که انسان هر قدر هم اهل تحقیق و تحلیل و دقت نظر باشد نمی تواند به همه ابعاد وسیع و عمیق این مجموعه حکیمانه دست یابد، ضمن آنکه بضاعت افراد در درک و فهم و دستیابی به گنج های نهفته در بطن و متن دین الهی اعم از حکمت های نظری و عملی این اقیانوس عظیم متفاوت است، از اینرو نباید عجولانه آخرین موهبت الهی را به قضاوت بنشیند.

ثالثاً از اینکه به سایت این مرکز اعتماد کرده اید و سؤالات و ابهامات خودتان را با ما در میان گذاشتید نشان روح پرسشگری، تحقیق و حق جویی شماست، ضمن آنکه تمسک شما به مناسک دین نیز حاکی از همین حکایت است امید آنکه به نور قرآن و معارف حقه اسلام و با پی جویی و ثبات قدم از گذرگاه تردید و تشکیک به وادی امن ایمان و یقین گام بگذارید.

در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنیم:

یک. خداوند حق و نور مطلق و مظهر حقیقی عدل و حکمت علی الاطلاق است، از اینرو جهان را بر همین اساس بر مبنای حق و راستی و طرحی حکیمانه آفرید و در این خلال، بر اساس لطف و عنایات خویش همه اسباب و لوازم درونی و بیرونی و حجت ها و نشانه های تکوینی (آفاقی و انفسی) و تشریعی را بمنظور دسترسی بشر به صراط حق و عدل و مسیر نور و هدایت را در اختیارش قرار داد و نیز انسان را در انتخاب راه حق و عدل و طریق نور و هدایت آزاد و مختار قرار داد.

دو. در این میان آنها که با بهره مندی از تمام اسباب و لوازم و ظرفیت های وجودی شان و نیز توجه و تأمل در نشانه ها و حجت ها راه مستقیم نور و حق و عدل را دریافته و با انتخابگری صحیح پای در صراط مستقیم ایمان و بندگی حضرت حقتعالی نهاده و حیات طیبه را برگزیدند بی شک بطور مستقیم مشمول هدایت خاص و برخورداری از رحمت خاصه الهی در دنیا و آخرت قرار خواهند گرفت، اما آنها که علیرغم برخورداری از همه آن ابزار و لوازم و اسباب هدایت و دریافتن نشانه ها و حجت های تکوینی و تشریعی، پیروی از شیطان و هوای نفس و طواغیت را بر اطاعت و بندگی حقتعالی ترجیح داده و از سر عناد و لجاج و هواپرستی راه کفر و کتمان حق و طغیان و ظلم و تاریکی ها را برگزیدند در حقیقت به دشمنی با نور و حق و عدل مطلق الهی برخاسته و بر خلاف سبیل حکیمانه الهی دفتر زندگی شان را ترسیم کردند. از اینرو بدلیل چنین انتخاب و اختیار ناصواب اولیه خودشان و کجروی و انحرافشان، نمی توانند از نور و هدایت و رحمت خاص الی (هدایت ثانویه) برخوردار باشند بلکه گرفتار اضلال و گمراهی ثانویه می شوند.

چنین نیست که اگر کسانی به عزم و اراده و انتخاب اولیه خود، عالمانه و عامدانه به جنگ نور و حق و عدالت برخواستند در ادامه قابلیت برخورداری از نور و حق و هدایت های ثانویه الهی را هم داشته باشند، فلذا خداوند در دفتر هستی چنان تقدیر و ترسیم نموده که اهل ایمان و برگزیدگان راه اطاعت و بندگی حضرت حق، به همان میزانی که در راه هدایت مستقیم و ثابت قدم باشند برخوردار و آنهایی که آگاهانه و عامدانه با لجاج و عناد به جنگ راه هدایت و طریق نور و حق برخاسته و کفر ورزیده اند از بهره مندی انوار هدایت حضرت حق محروم خواهند بود.

سه. گفتیم یکی دیگر از صفات حقتعالی عدل مطلق است که ارتباط وثیق و استواری با صفت حکمت الهی دارد، عدل و حکمت الهی اقتضاء می کند که در نظام آفرینش چنانکه اراده نموده است همه بندگانش با بهره مندی از اسباب و لوازم درونی و بیرونی با اختیار راه حق و عدل و خیر و نیکی را بپیمایند، فطرت و وجدان همه انسانها سوای دستورات و باید و نبایدهای دین الهی به عدل و احسان گواهی می دهد، حال اگر کسانی با اختیار ضمن انتخاب راه کفر و پیروی از ائمه کفر و طاغوت، طریق ظلم و ستم و تعدی به دیگران را برگزینند آیا به مقابله و جنگ با خدای هستی بخش و فطرت الهی خود برنخاسته اند؟! در چنین وضعیتی آیا انتظار می رود که خداوند که مظهر حق و عدل و حکمت است با ظلم و تباهی و فساد و تعدی ایشان با رحمت برخورد کند؟! آیا نباید بین کسانی که با رجوع به عقل و فطرت و نشانه ها و حجت های بیرونی راه صلاح و ایمان و تقوا را برگزیده اند با دشمنان راه حق و فضیلت و اهل کفر و تباهی و سالکان ظلم و تعدی تفاوت باشد؟! آیا حکمت و عدل الهی اقتضاء نمی کند که کافران و ظالمانی که راه هدایت و نور را بر خویش و اطرافیان خویش بسته و بسیاری از ابناء بشر را به طرق مختلف محروم ساخته اند را به سزای اعمالشان برساند؟

بنابراین، دوستی خدا با اهل ایمان و بندگان صالح و صادق و جویندگان راه حق و فضیلت از یکسو و دشمنی خدا با اهل کفر و نفاق (طبق آیات قرآن) که بر خلاف فطرت الهی خود راه کفر و مخالفت با نور حق الهی و راه هدایت را برگزیده و به طغیان و سرکشی و ظلم روی اورده اند روشن می شود. و چنانکه بیان شد، هیچ تعارضی بین دشمنی خدا با کافران و منافقان و ظلم پیشه گان با صفات الهی موجود و ملحوظ نیست.

موفق باشید ...@};-

manteqi;924921 نوشت:
آیه ای که میگوید ان الله عدو للکافرین چگونه با صفات خداوندی سازگار است؟
لطفا مختصر و مفید پاسخ بدهید و از دادن لینک و ارائه مطالب کپی پیستی اجتناب کنید.
متشکرم

سلام مجدد@};-

بدون شک، بطور تفکیک می توان این حقیقت و معنای قرآنی یعنی "ان الله عدو للکافرین، دشمنی خدا با کافران" را با یکایک صفات الهی مورد بررسی قرار داده و سازگاری آن را نتیجه گرفت. بعنوان نمونه به مواردی در پست قبلی اشاره کردیم و اینک اضافه می کنیم که در علم الهی آمده است که اهل ایمان و متقین به اجر و پاداش رسیده مشمولین رحمت خواهند بود و در نقطه مقابل کافران و مشرکان و منافقین به سرنوشت و سزایی متفاوت، یعنی عقاب و عذاب و محروم از رحمت الهی خواهند بود. از اینرو دشمنی خدا با کافران در علم الهی نهفته است.

همین مطلبی که در علم الهی بیان شد، در اراده لم یزلی حقتعالی نیز نهفته است، اراده خدا سعادت و کمال و خوشبختی و رحمت مؤمنان و نیکان و عذاب و هلاکت کافران و اهل شقاوت را در دفتر هستی خواسته است. حکمت و عدل الهی نیز همین نتایج را گواهی می دهد که بیانش گذشت. قهر خدای متعال نسبت به کافران که ریشه در قهاریت و اقتدار او دارد نیز از صفت قدرت الهی نشأت می گیرد، بی شک، کافران و گناهکاران مورد قهر خدای متعال هستند و از شمول قدرت لایزال الهی خارج نیستند و قطعاً به سزای اعمال خود خواهند رسید، این مطلب نیز از سازگاری دشمنی خدا با کافران و صفت قدرت الهی پرده بر می دارد.

بر همین اساس، می توان همه صفات الهی را با مسأله عداوت و دشمنی خدا با کافران و دیگر مواردی که در قرآن بیان شده مورد بررسی قرار داد و سازگاری آنها با صفات الهی را نتیجه گرفت.

موفق باشید ...@};-

manteqi;924921 نوشت:
آیه ای که میگوید ان الله عدو للکافرین چگونه با صفات خداوندی سازگار است؟

سلام
خداوند متعال مهر و لطف بیکران و حیات همه چیز است اما تعامل نادرست با او در عالمی که اقتضائات خاص خود را دارد باعث می شود این حقیقت برای فرد همچون دشمن جلوه گر شود.
مثال ساده اش آب است. آب را همه بعنوان مایه حیات می شناسند و شکی در آن ندارند اما اگر کسی شنا بلد نباشد و خود را درون آب عمیقی بیندازد همان مایه حیات، عامل مرگ می شود.
در خود آیه هم نکته ظریفی وجود دارد که نشان می دهد این مساله خاص کفر کافر است و آن لام للکافرین است. آیه نمی فرماید "ان الله عدو الکافرین" بلکه می فرماید "عدو للکافرین" یعنی خدا برای کافر دشمنانه جلوه گر می شود نه اینکه او بالذات عداوتی داشته باشد. به عبارت دیگر مشکل از سوی کافر است نه از سوی خداوند متعال. در آیه دیگر این اصل را بیان کرد که: "ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من مصیبه فمن نفسک". این یک قاعده کلی است. یعنی اگر خداوند برای کسی در چهره عداوت جلوه گر شد از ناحیه اقتضائات نفس فرد است نتیجه گناه خیانت جنایت یا کفر خود فرد است. در آیات معاد هم نگاه کنید همین اصل را می بینید. مثلا درباره عذاب جهنمیان می فرماید: "هل تجزون الا ما کنتم تعملون". آیا چیزی جز عمل خودتان جزای شماست؟ یعنی ما شما را عذاب نمی کنیم شما خودتان با اعمالتان خود را عذاب می کنید. بهشت هم بر مدار عمل خود فرد است. پس حق متعال در ورای خوب و بد ما و جزای آنهاست او مفیض مهربان است این ماییم که تعیین می کنیم آن فیض را چگونه دریافت کنیم. از اینجا روشن می شود که مساله صفات الهی هم همه اینسویی است. یعنی به حسب قابلیت های ماست و او بالذات فراتر از همه این صفات است. فتامل جیدا ترشد
یا علیم

manteqi;924921 نوشت:
آیه ای که میگوید ان الله عدو للکافرین چگونه با صفات خداوندی سازگار است؟

سلام
خداوند می داند انسانی که خلق میکند مجبور یا مختار کافر میشود
با خیرخواهی و مهربانی خدا کاملا در تضاد است
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبي‏ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً89

محی الدین;926428 نوشت:
مثال ساده اش آب است. آب را همه بعنوان مایه حیات می شناسند و شکی در آن ندارند اما اگر کسی شنا بلد نباشد و خود را درون آب عمیقی بیندازد همان مایه حیات، عامل مرگ می شود.

سلام
کسی نگفته آب برای فردی که مهارت شنا ندارد عامل و انجام دهنده خیر است
ولیکن خدا برای انسان کافر، خیرخواه و خیر طلب است

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;926493 نوشت:
سلام
کسی نگفته آب برای فردی که مهارت شنا ندارد عامل و انجام دهنده خیر است
ولیکن خدا برای انسان کافر، خیرخواه و خیر طلب است

سلام
حرف از ذات آب است که حیات بخش است. همانطور که ذات خداوند همه مهر و لطف است.
کسی که شنا بلد نیست یک نسبت غلط بین خود و آب برقرار کرده همانطور که کافر نسبت غلطی با خدا برقرار کرده است.
یا علیم[/]

محی الدین;926696 نوشت:
حرف از ذات آب است که حیات بخش است

آب نسبت به کسی که شنا نمیداند مهربان است؟

محی الدین;926696 نوشت:
همانطور که ذات خداوند همه مهر و لطف است

خداوند نسبت به کافران هم خیرخواه است!!!

محی الدین;926696 نوشت:
کافر نسبت غلطی با خدا برقرار کرده است

خدای خیر خواه نسبتو درست بر قرار میکرد

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;927545 نوشت:
آب نسبت به کسی که شنا نمیداند مهربان است؟

سلام
حرف ما هم همین است که وقتی شما با یک حقیقت نسبت درستی برقرار نمی کنید اقتضای ذاتیش را نسبت به خود تغییر می دهید

hessam78;927545 نوشت:
خدای خیر خواه نسبتو درست بر قرار میکرد

همین حرفو به کسی که بدون شنا بلد بودن میپره تو عمق دریا میتونی بزنی ؟ مگه عالم به هوای ماست که هرجا خوشمون نیومد بگیم تو خودتو عوض کن
بعدم ما که در هیچ چیزی به ظاهر با خدا مستقیما ربط نداریم با خلق خدا ربط داریم شما می تونی به مادرتون توهین کنید بعد انتظار داشته باشید بهتون لبخند بزنه چون مهربانه؟ خب اگه میتونه بگو همانطور باش
بله شما از دایره ارتباط با خلق بیا بیرون اونوقت میبینی که خدا تماما مهربان است
ولی تا با خلق سروکاری داری طرف مقابلت همان اقتضایی دارد که تو داری . مهربان است تا مهربانی و نامهربان تا نامهربانی ...
کفر هم چنین است. جهان کافردوست نیست و با او به خشم رفتار می کند حالا شما به کل جهان بگو خودت را تغییر بده بنظرتان برای حرف شما تره خرد می کند؟
یا علیم[/]

محی الدین;927747 نوشت:
حرف ما هم همین است که وقتی شما با یک حقیقت نسبت درستی برقرار نمی کنید اقتضای ذاتیش را نسبت به خود تغییر می دهید

سلام محی الدین عزیز
من تو ذات خدا دشمنی نمیتونم تصور کنم حتی با شیطان چون مخلوق خودشه

محی الدین;927747 نوشت:
همین حرفو به کسی که بدون شنا بلد بودن میپره تو عمق دریا میتونی بزنی ؟ مگه عالم به هوای ماست که هرجا خوشمون نیومد بگیم تو خودتو عوض کن

خب عالم به هوای ما نیست
تصادف ها سرطان ها و... نسبت به ما خیرخواه نیستن

محی الدین;927747 نوشت:
بعدم ما که در هیچ چیزی به ظاهر با خدا مستقیما ربط نداریم با خلق خدا ربط داریم شما می تونی به مادرتون توهین کنید بعد انتظار داشته باشید بهتون لبخند بزنه چون مهربانه؟ خب اگه میتونه بگو همانطور باش

اون روز ان شاءلله هیچ وقت نیاد ولی در برابر بسیاری از خطا هام این کار رو کرده
خدایی که محبت و مهر تمامه من نمیتونم چنین تصوری کنم

محی الدین;927747 نوشت:
بله شما از دایره ارتباط با خلق بیا بیرون اونوقت میبینی که خدا تماما مهربان است

خب من چجوری از این دایره بیام بیرون مثل شما ببینم؟راهکارش چیه؟انجام بدم ببینم حقیقت برام عوض میشه!
محی الدین;927747 نوشت:
کفر هم چنین است. جهان کافردوست نیست و با او به خشم رفتار می کند حالا شما به کل جهان بگو خودت را تغییر بده بنظرتان برای حرف شما تره خرد می کند؟

[SPOILER]این جمله رو دیگه از بس تکرار کردم روم نمیشه باز بگم
خدایی که میدونه اون فردی که میسازه جهنمیه خیرخواه نیست تمام شد رفت مگه اینکه طوری باشه که فرد کافر خلقتشو به نیستی ترجیح بده[/SPOILER]

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;927760 نوشت:
سلام محی الدین عزیز
من تو ذات خدا دشمنی نمیتونم تصور کنم حتی با شیطان چون مخلوق خودشه

سلام
بله از آنسو همه رحمت است اما از اینسو چه ؟ از آنسو جلوه گری است اما از این سو چه؟ بهشتی و جهنمی. شما حکم خدایی خدا را به مخلوق، آن هم در مسیر تکاملیش تسری ندهید. اگر هم می خواهید تسری دهید حکیمانه تسری دهید. وقتی اختیار الهی در موجود مختاری چون انسان جلوه گر می شود و او مسیری ناهموار و خطیر را بر می گزیند اقتضای همان رحمت ایجاد سختی و رنج است تا منحرف از راهش برگردد نه اینکه باز او را نوازش کند تا به عمق هلاکت برسد. پس آنچه بنام دشمنی خدا خوانده می شود سختی و رنجی (ظاهری یا باطنی ) است برای بازگرداندن فرد به راه که خود نشان از رحمت است.

hessam78;927760 نوشت:
خب عالم به هوای ما نیست
تصادف ها سرطان ها و... نسبت به ما خیرخواه نیستن

چه بسا خیر کسی در تصادف و سرطان است البته در فرهنگ الهی نه عوامی

hessam78;927760 نوشت:
اون روز ان شاءلله هیچ وقت نیاد ولی در برابر بسیاری از خطا هام این کار رو کرده
خدایی که محبت و مهر تمامه من نمیتونم چنین تصوری کنم

بالاخره هر مهربانی تا یکجایی مهربان می مونه حداقل برای جلوگیری از انحراف بیشتر طرف هم که شده رفتارش رو عوض می کنه این در سرشت عالم است

hessam78;927760 نوشت:
خب من چجوری از این دایره بیام بیرون مثل شما ببینم؟راهکارش چیه؟انجام بدم ببینم حقیقت برام عوض میشه!

موتوا بمیرید. چطور یک مرده هیچ حرکتی ندارد مگر به حرکت غسال. وقتی در دستان خدا چون مرده ای باشی او چشم تو زبان تو و دست تو خواهد شد.

hessam78;927760 نوشت:
خدایی که میدونه اون فردی که میسازه جهنمیه خیرخواه نیست تمام شد رفت مگه اینکه طوری باشه که فرد کافر خلقتشو به نیستی ترجیح بده

اگر جهنم ابدی باشد بله ولی اینطور نیست
اگر بر شما کشف شود هر موجودی بذاته نقش خود را در جهان انتخاب کرده حتی سنگریزه ای که در زیرپای شماست آنوقت به جناب کافر چه می گویی؟
اساسا خلقت یعنی تنزل از مقام علم
خلقت به اندازه در آوردن است نه ایجاد کردن
شی بذاته نه قابل ایجاد است نه امکان عدم آن است چون اشیاء در ذات الهی مستقرند و از او صادر می شوند
و انا کلنا الیه راجعون
یا علیم[/]

محی الدین;927980 نوشت:
سلام
بله از آنسو همه رحمت است اما از اینسو چه ؟

سلام محی الدین بزرگوار
گفتي که مرا عذاب خواهي فرمود
من در عجبم که در کجا خواهد بود
آنجا که تويي عذاب نبوَد آنجا
آنجا که تو نيستي کجا خواهد بود
خب مشکل من همینسو است در واقع
شما میگید نمیشه از جهان فعلی بهتر متصور شد!
اما من میگم چرا نشه چرا بدون ظلم (سختی کشیدن مخلوقات) و روابط خشک مثل بیمار شدن یا جراحت هنگام تصادف و... که کاملا راحتی و آسایشه به کمال رسید در عوض با سختی!
ی جمله معروف هست میگه تا اونجایی خداوند خیر خواه هستش که بر حکمتش چیره نشه!
من همینجا گیر دارم!یعنی با افزایش خیر خواهی به سمت بی نهایت با حکمت به تعارض میخوریم
حکمت شاید بگه عذاب کشیدن و سختی باید باشه ولی خیرخواهی در معنای متعالیه بنظر من چنین نمودی نداره

محی الدین;927980 نوشت:
هشتی و جهنمی. شما حکم خدایی خدا را به مخلوق، آن هم در مسیر تکاملیش تسری ندهید

خب شما می فرمایید که من حیث المجموع یک کافر هم از خلقت خودش راضی هست و با تبیین ارسطویی خیر کثیر در برابر شر قلیل منطقی میشه
ولی من بازم هرجور حساب کنم خدا نباید در حیطه منطق ما بگنجه!اگه باشه باید بتونه بدون شر قلیل خیر کثیر ایجاد کنه!محال ذاتی هم بنظرم نیست برای خدا

محی الدین;927980 نوشت:
وقتی اختیار الهی در موجود مختاری چون انسان جلوه گر می شود

ی سوال داشتم
اختیار یعنی خود به خودی بودن عمل من دیگه؟

محی الدین;927980 نوشت:
او مسیری ناهموار و خطیر را بر می گزیند

تو عین ثابت فصوص الحکم بود اگه اشتباه نکنم
اخه ظرفیت انسان محدوده!بقول علمی ترش ما ضریب کا داریم که نمیشه دیگه فراتر از اون
ی انسان هر قد تلاش کنه پیامبر نمیشه!ولی بنظر من خدا میتونه همه انسانا رو پیامبر کنه

محی الدین;927980 نوشت:
اقتضای همان رحمت ایجاد سختی و رنج است

دقیقا مشکل من همینجاست چرا بدون سختی نمیشه؟!
اینجا بگید محاله ذاتیه والا من نمیتونم قانع کنم!بنظر من خدا باید بتونه بدون سختی هم رحمتشو اجرا کنه

محی الدین;927980 نوشت:
رای بازگرداندن فرد به راه که خود نشان از رحمت است.

خب خدا میدونه این انسان با اختیار هلاکتشو رقم میزنه مجبورش میکرد دیگه!اون انسانایی هم که میدونه مختارا راه خوب رو در نهایت انتخاب میکنن رو خلق میکرد

محی الدین;927980 نوشت:
چه بسا خیر کسی در تصادف و سرطان است البته در فرهنگ الهی نه عوامی

خب در کل آره
ولی جوری درست میکرد که در معنای عوامی هم خیر باشد

محی الدین;927980 نوشت:
بالاخره هر مهربانی تا یکجایی مهربان می مونه حداقل برای جلوگیری از انحراف بیشتر طرف هم که شده رفتارش رو عوض می کنه این در سرشت عالم است

بله مقتضای کنونی عالم همینه

محی الدین;927980 نوشت:
موتوا بمیرید. چطور یک مرده هیچ حرکتی ندارد مگر به حرکت غسال. وقتی در دستان خدا چون مرده ای باشی او چشم تو زبان تو و دست تو خواهد شد.

خب بازم متوجه نشدم
از راه علمی عقلی میرم(در حد عقل خودم)در برابر باور خدا بن بست میرسم
حالا غیر از اینا راهکار عرفانی وجود داره که در دستان خدا مرد؟ی برنامه ای که اجرا بشه دیگه به یقین برسونه آدمو

محی الدین;927980 نوشت:
اگر جهنم ابدی باشد بله ولی اینطور نیست

خب این نگرش عارفانه منطقی تر است ولی بی شباهت با قرآنه بنظرم
خدای خشمگین قرآن صحنه ای رو تداعی کرده که کافران میگویند کاش مشتی خاک بودیم!یعنی نبودم و پا ب عرصه خلقت نمیذاشتیم

محی الدین;927980 نوشت:
اگر بر شما کشف شود هر موجودی بذاته نقش خود را در جهان انتخاب کرده حتی سنگریزه ای که در زیرپای شماست آنوقت به جناب کافر چه می گویی؟

یعنی کافر هم نقش خودش را انتخاب کرده؟
در نهایت به آن راضی است؟

محی الدین;927980 نوشت:
و انا کلنا الیه راجعون

یعنی در نهایت نیست و نابود میشیم؟چون بهشت و جهنم هم سر انجام نباشه دیگه ازون بیشتر در ادیان ادامه ندادن

اگه شما یک تیغ فروش باشید و بدانید خریدار از این تیغ برای کشتن استفاده میکند
میگویند فروش تیغ حرام است.
اکنون چرا خداوندی که میداند کافر چه ها که نمیکند، او را می افریند؟

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;927986 نوشت:
سلام محی الدین بزرگوار
گفتي که مرا عذاب خواهي فرمود
من در عجبم که در کجا خواهد بود
آنجا که تويي عذاب نبوَد آنجا
آنجا که تو نيستي کجا خواهد بود
خب مشکل من همینسو است در واقع
شما میگید نمیشه از جهان فعلی بهتر متصور شد!
اما من میگم چرا نشه چرا بدون ظلم (سختی کشیدن مخلوقات) و روابط خشک مثل بیمار شدن یا جراحت هنگام تصادف و... که کاملا راحتی و آسایشه به کمال رسید در عوض با سختی!
ی جمله معروف هست میگه تا اونجایی خداوند خیر خواه هستش که بر حکمتش چیره نشه!
من همینجا گیر دارم!یعنی با افزایش خیر خواهی به سمت بی نهایت با حکمت به تعارض میخوریم
حکمت شاید بگه عذاب کشیدن و سختی باید باشه ولی خیرخواهی در معنای متعالیه بنظر من چنین نمودی نداره

سلام برادر عزیز
هر چیزی اقتضایی دارد. بنده معمولا برای این موضوع این مثال را می زنم که اقتضای پنجره بودن در خانه این است که بالا باشد نه روی زمین و اقتضای در بودن این است که روی زمین باشد نه یک متر بالاتر از زمین. یک چنین اقتضاءات ذاتی در تحقق عالم مادی وجود دارد. شاید ما نتوانیم خوب هضم کنیم اما مدیران و مربیان خوب درک می کنند. آنها خود برای پرورش و تعلیم افراد و تدبیر امور می بینند اقتضای کار فشار آوردن است یا اقتضای شرایط راحت گذاشتن است. آنکس که خدای جهان است بهتر از هرکس این اقتضاءات و شرایط را می داند. چه اینکه او جهان را بی هدف نیافریده است. اغلب مشکل ما این است که هدف را تفصیلا نمی دانیم یا باور نداریم وگرنه با خیلی مسائل مشکل نداشیم.

hessam78;927986 نوشت:
خب شما می فرمایید که من حیث المجموع یک کافر هم از خلقت خودش راضی هست و با تبیین ارسطویی خیر کثیر در برابر شر قلیل منطقی میشه
ولی من بازم هرجور حساب کنم خدا نباید در حیطه منطق ما بگنجه!اگه باشه باید بتونه بدون شر قلیل خیر کثیر ایجاد کنه!محال ذاتی هم بنظرم نیست برای خدا

از نظر خداوند که این شر قلیل هم وجود ندارد . این شر قلیل از نظر ماست که از ابتدا و انتهای امور خبر نداریم.

hessam78;927986 نوشت:
ی سوال داشتم
اختیار یعنی خود به خودی بودن عمل من دیگه؟

اختیار یعنی امکان انتخاب گزینه ها

hessam78;927986 نوشت:
تو عین ثابت فصوص الحکم بود اگه اشتباه نکنم
اخه ظرفیت انسان محدوده!بقول علمی ترش ما ضریب کا داریم که نمیشه دیگه فراتر از اون
ی انسان هر قد تلاش کنه پیامبر نمیشه!ولی بنظر من خدا میتونه همه انسانا رو پیامبر کنه

روابط اینسویی خبر از یکسری روابط آنسویی وجودی دارد یعنی یک بازآفرینی وجودی در این نشاه است پس این نمیشه چون نشده

hessam78;927986 نوشت:
دقیقا مشکل من همینجاست چرا بدون سختی نمیشه؟!
اینجا بگید محاله ذاتیه والا من نمیتونم قانع کنم!بنظر من خدا باید بتونه بدون سختی هم رحمتشو اجرا کنه

اتفاقا وقتی خداوند میخواد رحمتهای ویژه بده مارو به سختی میندازه. در فرهنگ دینی سختی یعنی هدیه خدا. قصه کلا عکس تصورات ماست.

hessam78;927986 نوشت:
خب خدا میدونه این انسان با اختیار هلاکتشو رقم میزنه مجبورش میکرد دیگه!اون انسانایی هم که میدونه مختارا راه خوب رو در نهایت انتخاب میکنن رو خلق میکرد

به گفته برخی خداوند قول داده بدون درخواست ما در امورمون دخالت نکنه. جبر نداریم.

hessam78;927986 نوشت:
خب در کل آره
ولی جوری درست میکرد که در معنای عوامی هم خیر باشد

خواسته این فرهنگو جا بندازه اما مردم خوششون نیومده رد کردن

hessam78;927986 نوشت:
خب بازم متوجه نشدم
از راه علمی عقلی میرم(در حد عقل خودم)در برابر باور خدا بن بست میرسم
حالا غیر از اینا راهکار عرفانی وجود داره که در دستان خدا مرد؟ی برنامه ای که اجرا بشه دیگه به یقین برسونه آدمو

خداوند با فرستادن دین و تعالیمش این امکان رو فراهم کرده که اراده خودتو با اراده او عوض کنی . این یعنی مرگ اختیاری

hessam78;927986 نوشت:
خب این نگرش عارفانه منطقی تر است ولی بی شباهت با قرآنه بنظرم
خدای خشمگین قرآن صحنه ای رو تداعی کرده که کافران میگویند کاش مشتی خاک بودیم!یعنی نبودم و پا ب عرصه خلقت نمیذاشتیم

ابدیت عذاب از یک جهت مربوط به خاصیت عالم آخرته از طرف دیگه مربوط به خواست خود جهنمی ها اما قابل اتمامه

hessam78;927986 نوشت:
یعنی کافر هم نقش خودش را انتخاب کرده؟
در نهایت به آن راضی است؟

بله

hessam78;927986 نوشت:
یعنی در نهایت نیست و نابود میشیم؟چون بهشت و جهنم هم سر انجام نباشه دیگه ازون بیشتر در ادیان ادامه ندادن

نیست نمی شیم با او ابدی میشیم
یا علیم[/]

hessam78;926493 نوشت:
سلام
خداوند می داند انسانی که خلق میکند مجبور یا مختار کافر میشود
با خیرخواهی و مهربانی خدا کاملا در تضاد است

سلام@};-

اراده خداوند خیرخواهی و مهربانی است و نیز اراده حکیمانه اش اختیار انسانهاست، و کسی که کفر می ورزد و یا عصیان می کند با اختیار چنین می کند از اینرو برخورداری اش از عذاب و نتیجه و ثمره انتخابش، هیچ تضاد و تعارضی با اراده خیر و حکیمانه خدا ندارد.

موفق باشید ...@};-

hessam78;927545 نوشت:
خداوند نسبت به کافران هم خیرخواه است!!!

سلام

خداوند نسبت به نفوس بشری صرفنظر از کفر یا ایمان خیرخواه است و نسبت به کفار حتی تا زمانی که فرصت حیات و جبران دارند نیز خیرخواه است و آنها هم از رحمت عامه خدا برخوردارند! اما مادامیکه در مقام کفر هستند انها را بخاطر کفرشان دشمن میدارد و پس از مرگ بطور کلی از شمول رحمت الهی خارج می شوند. اما خیرخواهی و مهربانی خدا دمادم در طول حیات و پس از آن مشمول حال مؤمنان است.

hessam78;927545 نوشت:
خدای خیر خواه نسبتو درست بر قرار میکرد

قرار نبود برقراری نسبت ها به اجبار و اکراه باشد که این امر با اراده حکیمانه خدا در تضاد است، دخالت جبری خدا در امور عالم مخل فلسفه آفرینش و اراده اولیه خداوند است.

مشکور;928153 نوشت:

سلام@};-

اراده خداوند خیرخواهی و مهربانی است و نیز اراده حکیمانه اش اختیار انسانهاست، و کسی که کفر می ورزد و یا عصیان می کند با اختیار چنین می کند از اینرو برخورداری اش از عذاب و نتیجه و ثمره انتخابش، هیچ تضاد و تعارضی با اراده خیر و حکیمانه خدا ندارد.

موفق باشید ...@};-

سلام جناب مشکور ...
من اون زمانها که کوچک بودم میرفتم در درون حیاط خونمون بازی میکردم ...
یه روز رفتم و کنار لونه مورچه ها یه دایره سیاه رنگ با زغال کشیدم ...

بعدش هم رو کردم به مورچه ها و بلند بلند بهشون گفتم هر کدومتون که بخواد بیاد تو این دایره میکشمش ... و اونهایی که نیومدن رو براشون غذا میریزم ...

بارها و بارها به مورچه ها گفتم که اگر بیاین تو این دایره میکشمتون ... و خیلی هاشون رو هم کشتم ...
و با اینکه مورچه های دیگر میدیدند که خیلی هاشون رو کشتم ... بازم میومدند در داخل اون دایره ... و باز هم من اونها رو میکشتم ...

من هم بهشون بارها هشدار دادم که نباید بیاین داخل دایره ... و هم مورچه ها اختیار داشتند که نیان ... و حتی دهها مورچه رو جلویه چشمانشون کشتم تا براشون درس عبرتی بشه ( براشون آیت فرستادم ) ... ولی با این حال اونها با اختیارشون باز میومدند در داخل دایره ...

به نظره شما من کاره بدی میکردم ...

hessam78;927760 نوشت:
سلام محی الدین عزیز
من تو ذات خدا دشمنی نمیتونم تصور کنم حتی با شیطان چون مخلوق خودشه

سلام

ذات خداوند تماماً خیر است و هر حرمانی که هست مربوط به تعارض و تضاد و دشمنی دیگران با جلوه های خیر و رحمت الهی است، وقتی شیطان و انسان در تعارض با خیر قرار گیرد می شود شر و کسی که واجد جلوه های شر است از خیر محروم است یعنی با اختیار خودش را محروم کرده است!(دقت کنید) البته طبق صفات حکمت و عدل الهی که بیانش را در پست های قبلی گفتیم دشمنی با کفار و مشرکین جزو اقتضائات ذاتی وجود حقتعالی است، زیرا کفر و شرک با خیر و رحمت و جلوه های رحمانی خداوند قابل جمع نیستند.

hessam78;927760 نوشت:
خب عالم به هوای ما نیست
تصادف ها سرطان ها و... نسبت به ما خیرخواه نیستن

شرور اقتضای ذاتی عالم ماده، اموری عدمی، ناشی از محدودیت دید ما، اسباب امتحان، زمینه ساز کمال، موجب بیداری و هشدار و داخل در طرح حکیمانه الهی است و از نگاه عرفانی و قرآنی تماماً خیر است، تصور محدود ما به این اتفاقات و حوادث شر است اگر باطن قضیه را ببینیم جز خیر نمی بینیم.

hessam78;927760 نوشت:
خب من چجوری از این دایره بیام بیرون مثل شما ببینم؟راهکارش چیه؟انجام بدم ببینم حقیقت برام عوض میشه!

تقویت حقیقت توحید و خصوصاً پذیرش و تسلیم محض صفت حکمت و عدل مطلقه الهی شدن، چاره کار است.

موفق باشید ...

hessam78;927986 نوشت:
سلام محی الدین بزرگوار
گفتي که مرا عذاب خواهي فرمود
من در عجبم که در کجا خواهد بود
آنجا که تويي عذاب نبوَد آنجا
آنجا که تو نيستي کجا خواهد بود

سلام

مقصود شاعر اشاره به حضور خود خدا ندارد بلکه اشاره به حضور رحمت خدا دارد، اینکه جایی که رحمت خدا هست عذاب معنا ندارد، بله با توجه به اینکه آتش جهنم جاییکه قهر خدا حاکم است دیگر رحمت انجا نیست. از اینرو جاییکه رحمت خدا انجا نباشد همان جا جهنم است، همانجا عذاب است.

hessam78;927986 نوشت:
شما میگید نمیشه از جهان فعلی بهتر متصور شد!
اما من میگم چرا نشه چرا بدون ظلم (سختی کشیدن مخلوقات) و روابط خشک مثل بیمار شدن یا جراحت هنگام تصادف و... که کاملا راحتی و آسایشه به کمال رسید در عوض با سختی!
ی جمله معروف هست میگه تا اونجایی خداوند خیر خواه هستش که بر حکمتش چیره نشه!
من همینجا گیر دارم!یعنی با افزایش خیر خواهی به سمت بی نهایت با حکمت به تعارض میخوریم
حکمت شاید بگه عذاب کشیدن و سختی باید باشه ولی خیرخواهی در معنای متعالیه بنظر من چنین نمودی نداره

از جهان فعلی (جهان مادی) بهتر قابل تصور هست، عوالم بالاتر عالم برزخ و قیامت که کامل تر هستند، و این سختی ها و مشکلات اقتضائات لازم و ذاتی این عالم ماده هستند، تضاد و تزاحم لازمه این عالم است، برای اینکه انسان از گذر دشواری های ان به کمال برسد.

hessam78;927986 نوشت:
خب شما می فرمایید که من حیث المجموع یک کافر هم از خلقت خودش راضی هست و با تبیین ارسطویی خیر کثیر در برابر شر قلیل منطقی میشه
ولی من بازم هرجور حساب کنم خدا نباید در حیطه منطق ما بگنجه!اگه باشه باید بتونه بدون شر قلیل خیر کثیر ایجاد کنه!محال ذاتی هم بنظرم نیست برای خدا

کافر در این نشئه با دید ظاهر بینش از خلقت خود راضی است اما در مقام باطن و در نشئات دیگر می گوید کاش متولد نمی شدم.
خداوند به هر کاری قادر است اما این نقصان و ناتوانی در ناحیه فاعل نیست بلکه این قابل است(عالم ماده) که گنجایش خیر تام و تمام را ندارد.

hessam78;927986 نوشت:
ی سوال داشتم
اختیار یعنی خود به خودی بودن عمل من دیگه؟

اختیار یعنی امکان و توانایی تشخیص و انتخاب بین دو امر، مصلحت یا مفسده!

hessam78;927986 نوشت:
تو عین ثابت فصوص الحکم بود اگه اشتباه نکنم
اخه ظرفیت انسان محدوده!بقول علمی ترش ما ضریب کا داریم که نمیشه دیگه فراتر از اون
ی انسان هر قد تلاش کنه پیامبر نمیشه!ولی بنظر من خدا میتونه همه انسانا رو پیامبر کنه

خدا از هر کسی بقدر ظرفیتش انتظار دارد و تکلیف مالایطاق به احدی نکرده، علیرغم همه محدودیت ها انسان باید راه را بشناسد و بقدر توانش عمل کند. همین! همه ظرفیت پیامبر شدن ندارند و عدل و حکمت الهی اقتضاء می کند به هر کس به قدر ظرفیتش بدهد، اگر همه را پیامبر می کرد یعنی خلقت جبری و این خلاف حکمت و عدل الهی الهی و فلسفه آفرینش بود.

hessam78;927986 نوشت:
دقیقا مشکل من همینجاست چرا بدون سختی نمیشه؟!
اینجا بگید محاله ذاتیه والا من نمیتونم قانع کنم!بنظر من خدا باید بتونه بدون سختی هم رحمتشو اجرا کنه

هم این جهان و هم انسان قابلیت این امر را نداشتند و این یعنی محال بودن از ناحیه قابل، نه اینکه برای فاعل محال باشد.

hessam78;927986 نوشت:
خب خدا میدونه این انسان با اختیار هلاکتشو رقم میزنه مجبورش میکرد دیگه!اون انسانایی هم که میدونه مختارا راه خوب رو در نهایت انتخاب میکنن رو خلق میکرد

علم خدا اجبار آور نیست که خدا بر اساس اون علم، بر خلاف حکمتش اراده را محقق کند، اجبار کردن انسان یعنی نفی تمام برنامه حکیمانه خدا

hessam78;927986 نوشت:
خب این نگرش عارفانه منطقی تر است ولی بی شباهت با قرآنه بنظرم
خدای خشمگین قرآن صحنه ای رو تداعی کرده که کافران میگویند کاش مشتی خاک بودیم!یعنی نبودم و پا ب عرصه خلقت نمیذاشتیم

بر اساس نصوص قرآنی جهنم و عذاب برای کفار و مشرکین که بالکل استعداد برخورداری از رحمت را در خود از بین برده اند ابدی و همیشگی است.

hessam78;927986 نوشت:
یعنی کافر هم نقش خودش را انتخاب کرده؟
در نهایت به آن راضی است؟

کافر نقش خودش را مختارا انتخاب کرده اما در نهایت بدان راضی نیست وگرنه آرزوی مرگ نمی کرد.

hessam78;927986 نوشت:
یعنی در نهایت نیست و نابود میشیم؟چون بهشت و جهنم هم سر انجام نباشه دیگه ازون بیشتر در ادیان ادامه ندادن

بله کلنا الیه راجعون لکن بعضا یدخلون فی رحمت الله و بعضا یدخلون فی العذاب دائما ابدا

موفق باشید ...@};-

و طاها;927991 نوشت:
اگه شما یک تیغ فروش باشید و بدانید خریدار از این تیغ برای کشتن استفاده میکند
میگویند فروش تیغ حرام است.
اکنون چرا خداوندی که میداند کافر چه ها که نمیکند، او را می افریند؟

سلام@};-
تیغ و امثال آن علاوه بر استفاده سوء هزاران فایده دارند با توجه به عقل و اختیار توصیه شده از تیغ درست استفاده شود و به صرف استفاده سوء بعضی از تیغ، خرید و فروش آن حرام نیست، علم خدا به کفر برخی موجب آن نیست که اجبارا آنها را خلق نکند زیرا آنها را به عقل و اختیار و آگاهی های دیگر تجهیز نموده، اصولا علم خدا جبر آور نیست! و بنا به حکمتش اراده خیر خدا بر خلقت انسان صرفنظر از حسن یا سوء اختیار آنهاست و این خیر محض است. خداوند می داند که کافر با اختیار خودش و در حالیکه حجت ها را بر او تمام کرده به خطا می رود نه متأثر از علم الهی! فلذا خلقت حتی کافر نیز داخل در نظام آفرینش اختیاری است.

اگر غیر اینصورت بود کل نظام حکیمانه خدا و فلسفه آفرینش صورت جبری می یافت و عبث و بیهوده بود.

موفق باشید ...@};-

مارینر;928156 نوشت:
سلام جناب مشکور ...
من اون زمانها که کوچک بودم میرفتم در درون حیاط خونمون بازی میکردم ...
یه روز رفتم و کنار لونه مورچه ها یه دایره سیاه رنگ با زغال کشیدم ...

بعدش هم رو کردم به مورچه ها و بلند بلند بهشون گفتم هر کدومتون که بخواد بیاد تو این دایره میکشمش ... و اونهایی که نیومدن رو براشون غذا میریزم ...

بارها و بارها به مورچه ها گفتم که اگر بیاین تو این دایره میکشمتون ... و خیلی هاشون رو هم کشتم ...
و با اینکه مورچه های دیگر میدیدند که خیلی هاشون رو کشتم ... بازم میومدند در داخل اون دایره ... و باز هم من اونها رو میکشتم ...

من هم بهشون بارها هشدار دادم که نباید بیاین داخل دایره ... و هم مورچه ها اختیار داشتند که نیان ... و حتی دهها مورچه رو جلویه چشمانشون کشتم تا براشون درس عبرتی بشه ( براشون آیت فرستادم ) ... ولی با این حال اونها با اختیارشون باز میومدند در داخل دایره ...

به نظره شما من کاره بدی میکردم ...


سلام البته داستان غریبی است و قیاس شما مع الفارغ است اما اگر شما اسباب و لوازم درونی و بیرونی و هدایت های تکوینی و تشریعی لازم و حجت ها و نشانه های لازم را به مورچه ها نشان داده و آنها در عین حالیکه فهمیده بودند اما باز سرپیچی کرده اند حقشان بوده! اما اگر اسباب و لوازم درونی و بیرونی و حجت های شما نارسا و ناکارامد بوده و حجت بر آنها تمام نشده بوده، رفتار شما با آنها ظالمانه بوده و شما ظلم کرده اید.

موفق باشید ...@};-

مشکور;928166 نوشت:

سلام البته داستان غریبی است و قیاس شما مع الفارغ است اما اگر شما اسباب و لوازم درونی و بیرونی و هدایت های تکوینی و تشریعی لازم و حجت ها و نشانه های لازم را به مورچه ها نشان داده و آنها در عین حالیکه فهمیده بودند اما باز سرپیچی کرده اند حقشان بوده! اما اگر اسباب و لوازم درونی و بیرونی و حجت های شما نارسا و ناکارامد بوده و حجت بر آنها تمام نشده بوده، رفتار شما با آنها ظالمانه بوده و شما ظلم کرده اید.

موفق باشید ...@};-

سلام ...
بابته راهنمائیتون تشکر میکنم ...

جناب مشکور ...
شما فرمودین که اگر من کلیه اسباب درونی و بیرونی و هدایت تکوینی و تشریعی لازم رو به مورچه ها نشان داده باشم و در عین حال ایشان سرپیچی کرده باشند و در داخل دایره اومده باشند حقشان هست !!!

1. همکنون تمام دکترهای دنیا دارن میگن که سیگار کشیدن باعث هزاران نوع بیماری میشه ... باعث مرگ خاموش میشه ... باعث بوجود اومدن سرطان میشه ... ولی با این حال یک فرد سیگاری هر روز سیگار میشه ... کم کم سینه اش خر خر میکنه ... کم کم به ضعیف شدن ریه اش پی میبره ... کم کم بدنش بو میگیره و اطرافیانش از دستش فرار میکنند ... و با اینکه بر رویه پاکت سیگار عکس ریه سیگاری رو میبینه و با اینکه ناراحتی اطرافیانش رو میبینه باز سیگار میکشه ...

2. شخصی رو در نظر بگیرین که در درون یک کشوری مانند انگلیس به دنیا میاد ... تموم مسلمانها رو آدمهایی تروریست میشناسه ... تمام مسلمونها رو آدمهایی میبینه که از لحاظ علم و تکنولوژی عقب افتاده هستند ... بارها و بارها انجیل رو میخونه و به اون آیه از انجیل میرسه که در درونش حضرت عیسی مسیح رو میکنه به شاگردانش و بهشون میگه ...

بعد از من ادیان کاذب زیادی میان ... و راه شناسایی این ادیان آن است که این ادیان مانند درختانی هستند که به بار نمینشینند و میوه نمیدهند ... واین شخص میبینه که دین اسلام هیچ میوه ای برای کشورهای مسلمون نداده ...

نه در عربستانش باعث تمدنی شده ...
نه در سوریه ...
و نه در درون عراق ...

و همشون رو یک جور تروریست و عقب مونده میبینه ... بارها و بارها قرآن رو میخونه و در اون تعقل میکنه ... ولی باز برمیگرده به اون آیه از انجیل که " ادیان کاذب به بار نمینشینند "

و در نهایت با اینکه در درون دین اسلام نوری رو میبینه ... با این حال اون رو کنار میزنه ... و کافر میشه ...

کدوم یکیشون لایق جهنم هستند ...
اون آدمی که میدونه سوسیس کالباس بخوره ... طبق نظره تمام دکترها با چیزهای مانند سرطان باید سر و کله بزنه
اون آدمی که میدونه اگر چای داغ بخوره ... ریه اش رو از دست میده ...
اون آدمی که میدونه اگر سوار هواپیمای ایرانی بشه ... چون تمام تجهییز آلاتش معیوب و کار افتاده هست احتمال سقوطش زیاد هست
اون آدمی که میدونه اگر سیگار بکشه ... ریه اش رو از دست میده ...

و با اینکه تمام این چیزها رو میبیینند و میشنوند و حس میکنند و درک میکنند باز میرن و اون کارها رو میکنند ... به نظره شما چنین فردی لایق جهنم رفتن هست ...

یا کسی که به خدایی باور نداره که با چشم دیده نمیشه ... با احساس حس نمیشه ... با گوش شنیده نمیشه ... یا اگر شنیده بشه در خیلی جاها شنیده میشه ... یا اگر دیده بشه در خیلی جاها دیده میشه ... یا اگر احساس بشه در خیلی چیزها دیده میشه ... و همشون هم دیگران رو محکوم میکنن که ما درست میگیم و بقیه جهنمی هستند ...

پی نوشت ...
من چندین سال پیش که خیلی مذهبی بودم مرجع تقلیدی رو خاطراتش رو میخوندم که سیگار میکشید ( ایشان همکنون فوت شده اند و منظور از سیگار کشیدن این هست که خودشون توتون رو لای کاغذ میپیچیدند و ... )

فکر میکنین چطور میشه که کسی به جهانی که نمیبینه و درکی درست ازش نداره اونقدر اعتقاد پیدا میکنه که تا سرحد مرجع تقلید شیعیان بالا میره .... ولی چیزی رو که با چشمش میبینه و درک میکنتش رو براش اونقدر ارزش قائل نمیشه ...

به نظره شما لایق چنین فردی کجاست ؟؟؟

مشکور;928165 نوشت:

به صرف استفاده سوء بعضی از تیغ، خرید و فروش آن حرام نیست،

با سلام و احترام

حرف بنده را تغییر ندهید. ( مغالطه پهلوان پنبه )
من نگفتم به صرف استفاده سوء بعضی از تیغ
بلکه گفتم علم داریم به این مطلب ...

مثلا می دانیم فلانی می خواهد با این تیغ برود پدرش را بکشد، آیا فروختن تیغ به او جایز است ؟

و طاها;928205 نوشت:
با سلام و احترام

حرف بنده را تغییر ندهید. ( مغالطه پهلوان پنبه )
من نگفتم به صرف استفاده سوء بعضی از تیغ
بلکه گفتم علم داریم به این مطلب ...

مثلا می دانیم فلانی می خواهد با این تیغ برود پدرش را بکشد، آیا فروختن تیغ به او جایز است ؟

سلام جناب طاها ...
شاید یکی از دلایلی که من اعتقاد به اسلام دارم همین جمله شما باشه ...

شاید براتون تعجب انگیز باشه ... ولی ازتون میخوام که کمی حالت روانشناسی قضیه رو در نظر بگیرید ...
2
در درون قرآن مطالبی هستش که الان دقیقیش یادم نیست ولی سعی میکنم نقل به مضمون خوبی ازشون داشته باشم ...

وقتی خداوند میخواست که انسان رو خلق کنه ... فرشتگان در نزد خداوند حاضر میشوند و به خداوند میگن که آیا باز میخواهی موجودی مانند انسان رو خلق کنی که بر رویه زمین قتل ها بکنه ... خونها بریزه و تمرد بکنه ...
و خداوند در جواب اونها میگه ... من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید ...

یعنی این سوال شما رو میلیونها سال پیش فرشته ها از خدا پرسیدند و خدا به این سوال جواب نداده و تنها گفته من چیزی میدونم که شما نمیدونید ...

اگر چنین کلامی در درون قرآن بهش اشاره ای نمیشد ... من میتونستم این مساله رو یک گاف بزرگ برای ادیان بدونم ... که خداوند با اینکه میدونسته کسی میخواد با یک تیغ پدرش رو بکشه ... با این حال بهش اون تیغ رو داده ...

ولی خدا این مساله رو میدونسته ... و حتی در قرآن به این مساله اشاره میشه که فرشتگان در مورد این مساله به خدا اعتراض میکنند ... یعنی همین چیزی رو میگن که شما الان دارین بهش اشاره میکنید ...
و خدا جوابی نمیده و تنها میگه من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید ...

این مساله از این جهت برای من جالب توجه هست ... و اون رو یکی از دلایل حقاینیت اسلام میدونم که ...

اگر بخواهیم دین اسلام رو دینی غیر الهی و بشری بدونیم و قرآن رو معجزه ندونیم ...

چطور زمانی که حضرت محمد داشته چنین کلامی رو نعوذ بالله از خودشون میگفتند ... ایشون باید تمام تمرکزشون به این بوده باشه که چیزهایی رو بگن که به نفع خودشون باشه ... و چنین کسی بیشتر در حال تمرکز این هست که در درون کلامشون ضد و نقیضی وجود نداشته باشه و ... و چنین شخصی نمیتونه به چنین درک عمیقی برسه و چنین تخیل بافی رو داشته باشه و چنین مشگلاتی رو رصد کنه ... و چنین پاسخهایی رو بده ...

قضیه این مساله هم فکر میکنم مصداق اون شعر حافظ هست که میگه ...

مشگل خویش بر پیر مغان بردم دوش ....
کو به تائید نظر حل معما میکرد ....

یعنی اگر این مشگلت رو به قرآن ارائه کنی ... اون به تائید نظر حل معما میکنه و جوابی بهت نمیده ...

مارینر;928170 نوشت:
جناب مشکور ...
شما فرمودین که اگر من کلیه اسباب درونی و بیرونی و هدایت تکوینی و تشریعی لازم رو به مورچه ها نشان داده باشم و در عین حال ایشان سرپیچی کرده باشند و در داخل دایره اومده باشند حقشان هست !!!

1. همکنون تمام دکترهای دنیا دارن میگن که سیگار کشیدن باعث هزاران نوع بیماری میشه ... باعث مرگ خاموش میشه ... باعث بوجود اومدن سرطان میشه ... ولی با این حال یک فرد سیگاری هر روز سیگار میشه ... کم کم سینه اش خر خر میکنه ... کم کم به ضعیف شدن ریه اش پی میبره ... کم کم بدنش بو میگیره و اطرافیانش از دستش فرار میکنند ... و با اینکه بر رویه پاکت سیگار عکس ریه سیگاری رو میبینه و با اینکه ناراحتی اطرافیانش رو میبینه باز سیگار میکشه ...


سلام مجدد و تشکر از پیگیری تان@};-

مجدداً تأکید می کنم بله کسی که علیرغم یقین به مضرات سیگار باز هم سیگار می کشد هر بلایی که بر سر سلامتی جسم و ریه هایش بیاید باید خودش را سرزنش کند نه دیگری را! طبق نظر برخی مراجع عظام تقلید حتی اگر حجت قطعی و یقینی باشد که سیگار کشیدن و دخانیات، عامل و سبب اصلی و قطعی مرگ است، استعمال آن حرام است.

مارینر;928170 نوشت:
2. شخصی رو در نظر بگیرین که در درون یک کشوری مانند انگلیس به دنیا میاد ... تموم مسلمانها رو آدمهایی تروریست میشناسه ... تمام مسلمونها رو آدمهایی میبینه که از لحاظ علم و تکنولوژی عقب افتاده هستند ... بارها و بارها انجیل رو میخونه و به اون آیه از انجیل میرسه که در درونش حضرت عیسی مسیح رو میکنه به شاگردانش و بهشون میگه ...

بعد از من ادیان کاذب زیادی میان ... و راه شناسایی این ادیان آن است که این ادیان مانند درختانی هستند که به بار نمینشینند و میوه نمیدهند ... واین شخص میبینه که دین اسلام هیچ میوه ای برای کشورهای مسلمون نداده ...

نه در عربستانش باعث تمدنی شده ...
نه در سوریه ...
و نه در درون عراق ...

و همشون رو یک جور تروریست و عقب مونده میبینه ... بارها و بارها قرآن رو میخونه و در اون تعقل میکنه ... ولی باز برمیگرده به اون آیه از انجیل که " ادیان کاذب به بار نمینشینند "

و در نهایت با اینکه در درون دین اسلام نوری رو میبینه ... با این حال اون رو کنار میزنه ... و کافر میشه ...


چنین افرادی نباید فقط به منابع دین خود بسنده کنند بلکه باید به بررسی تطبیقی بین الادیان و مذاهب بپردازند و منابع و مبانی دینی، معرفتی، اعتقادی و احکام دین آنها را نیز بررسی کرده با دین و مذهب خودشان مقایسه کنند و هر کدام از لحاظ مبانی معرفتی، اعتقادیف اخلاقی و احکام قوی تر و متعالی تر بود را بر گزینند، ضمن آنکه برای آنها که در آن فراز انجیل(تحریف شده) متوقف مانده اند بد نیست کمی هم تاریخ گذشته را بخوانند، دوران قرون وسطی و حتی پیش از آن را مطالعه کنند، تاریخ اسلام و دوران تعالی و پیشرفت علم و تمدن و فرهنگ در جهان اسلام را هم ببینند، و علل درونی و بیرونی عقب ماندگی مسلمانان از یک فرهنگ و تمدن قوی را هم بررسی کنند. از طرفی مطالعه آرمانهای انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) که به اعتراف بسیاری از اندیشمندان جهان، یک الگو و نمونه کامل برای ایجاد تمدن بزرگ اسلامی است را هم مطالعه کنند! بی شک به راه هدایت راه خواهند یافت و دین حقه را باز خواهند شناخت.

قطعاً

مارینر;928170 نوشت:
کدوم یکیشون لایق جهنم هستند ...
اون آدمی که میدونه سوسیس کالباس بخوره ... طبق نظره تمام دکترها با چیزهای مانند سرطان باید سر و کله بزنه
اون آدمی که میدونه اگر چای داغ بخوره ... ریه اش رو از دست میده ...
اون آدمی که میدونه اگر سوار هواپیمای ایرانی بشه ... چون تمام تجهییز آلاتش معیوب و کار افتاده هست احتمال سقوطش زیاد هست
اون آدمی که میدونه اگر سیگار بکشه ... ریه اش رو از دست میده ...

شاید این امور بطور مستقیم، ربطی به هلاکت روح و روان و معنویست انسان نداشته باشد که بخواهیم سیگار کشیدن و سوسیس خوردن و نظائر آن را موجب آتش جهنم بدانیم اما قطعاً در خسارتها و آسیبهای جسمی برای افراد مضر است و خودشان در حالیکه می توانند عمری طولانی و بدنی سالم داشته باشند، عالمانه خود را از آن موهبت ها محروم می کنند.

مارینر;928170 نوشت:
و با اینکه تمام این چیزها رو میبیینند و میشنوند و حس میکنند و درک میکنند باز میرن و اون کارها رو میکنند ... به نظره شما چنین فردی لایق جهنم رفتن هست ...

بله اگر آن امور، مسائل حرام و غیر جائز باشد که حقی از حقوق الهی و حق الناس را زیر پا می گذارند قطعاً مستوجب عذاب و آتش هستند.

مارینر;928170 نوشت:
یا کسی که به خدایی باور نداره که با چشم دیده نمیشه ... با احساس حس نمیشه ... با گوش شنیده نمیشه ... یا اگر شنیده بشه در خیلی جاها شنیده میشه ... یا اگر دیده بشه در خیلی جاها دیده میشه ... یا اگر احساس بشه در خیلی چیزها دیده میشه ... و همشون هم دیگران رو محکوم میکنن که ما درست میگیم و بقیه جهنمی هستند ...

بی شک اگر بدنبال خدایی هستید که با چشم و گوش و دست و اعضا و جوارح دیده و شنیده و لمس شود، باید به عرضتان برسانم که آن موجود خدا نیست، بلکه موجود و مخلوقی همچون ماست، اختلافاتی هم که در خصووص خدا بین ادیان و مذاهب و فرق مطرح است از همین افقهای محدود و بینشهای ناقص بشری نشأت گرفته است.

تنها حقیقت توحید را باید از مأخذ و منبع وحیانی و معصومانه یعنی از انبیاء و اوصیاء و تعریف کتب الهی شناخت، حتی عقل بشری که می تواند به اصل وجود خدا پی ببرد و برخی صفات الهی را بطور محدود احصاء کند در شناخت دقیق تر و عمیق تر محتاج به وحی معصومانه است.

مارینر;928170 نوشت:
پی نوشت ...
من چندین سال پیش که خیلی مذهبی بودم مرجع تقلیدی رو خاطراتش رو میخوندم که سیگار میکشید ( ایشان همکنون فوت شده اند و منظور از سیگار کشیدن این هست که خودشون توتون رو لای کاغذ میپیچیدند و ... )

فکر میکنین چطور میشه که کسی به جهانی که نمیبینه و درکی درست ازش نداره اونقدر اعتقاد پیدا میکنه که تا سرحد مرجع تقلید شیعیان بالا میره .... ولی چیزی رو که با چشمش میبینه و درک میکنتش رو براش اونقدر ارزش قائل نمیشه ...

به نظره شما لایق چنین فردی کجاست ؟؟؟


اولاً این مسأله با توجه به ضررهای سیگار یک مسأله جزئی فقهی است که نظرات مراجع عظام تقلید در باره آن متفاوت است! دیگر اینکه سیگار کشیدن یک فقیه دلیل بر نفی یا نقص مقام علمی و فقاهت و یا اعلم بودن ایشان نیست، اهل خرد به راحتی می توانند بین این دو تفکیک قائل شوند! مگر اینکه گاهی همان خواص برای تحریک عوام بر ضد یک جریان، مثلاً مرجعیت، انگشت روی این قبیل جزئیات شخصی بگذارند.

موفق باشید ...@};-

سلام جناب مشکور ....

امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

من با اینکه خیلی سعی کردم که در درون کلامم شفاف باشم ولی باز احساس کردم که شما موضوع رو متوجه نشدید ... اشکالی ندارد ... سعی میکنم با زبانی دیگر اون رو عنوان کنم ...

وقتی من دست بر رویه یک شخص سیگاری میزارم و اون رو با کفره یک کافر مقایسه میکنم ... منظورم این نیست که بیایم و سیگار کشیدن رو به عنوان یک مسئله درون دینی بهش نگاه بکنیم و به این نتیجه برسیم که چون سیگار کشیدن به بدن ضرر میرساند بنابراین حرام هست یا حلال هست ... بنابراین من سعی میکنم مساله رو به نوعی دیگر عنوان کنم ...

اصلا اجازه بدهید من خاطره ای رو که چمند سال پیش برایم اتفاق افتاده بود رو در اینجا عنوان کنم ...

فکر میکنم در حدود 1.5 سال پیش بود ... من و یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم که به جگرکی برویم و جگر بخوریم ... ( البته جای شما خالی )
یک جگرکی در نزدیکی محل کارم وجود داشت ... دوستم اصرار میکرد که به فلان جگرکی برویم ... ولی من از ظاهر اون جگرکی خوشم نمیومد ...
محلش محل تمییزی نبود ... شکل و ظاهرش امروزی نبود ... و به نوعی میخواست حالت نوستالوژیک برای جگرکی خودش ایجاد کنه ...
یک بادبن قدیمی داشت ... یک منقل قدیمی داشت ... با همون دستهایی که جگر رو خورد میکرد پولها رو میشمرد و ...
و نمیدونم که چی شده بود که دوست من عاشق این حالت این مغازه شده بود ...

بگذریم ...
سفارش جگر و دل و قلوه دادیم و نشستیم که سفارش های ما مهیا بشه ...
مرد جگر فروش سیخهای دل و جگر و قلوه رو از درون یخچالش جدا کرد و بر رویه منقل گذاشت ...

من به جگر فروش گفتم ... جگرهاتون تازه هست دیگه !!! میخواستم Body Language بدنش رو بررسی کنم ...
و ایشون هم با اطمینان خاطر گفتش که فروش ما زیاد هستش و ما هر روز از بازار جگرهامون رو تهیه میکنیم و ...
و ایشون تاکید کردند که کاسب محل هستند و خانوم بار دار میاد و سفارش جگر میده و از این جور حرفها ...

من و دوستم هم اطمینان کردیم ...
تا اینکه من احساس تشنگی کردم ... و از جناب جگر فروش خواستم که تعدادی برامون دوغ بیاره ...
دوغ رو باز کردم و شروع به نوشیدن کردم ... که دیدم بله !!!! دوغ به شدت ترش هست ...
و وقتی تاریخ مصرف دوغ رو نگاه کردم ... دیدم که تقریبا 1 سالی از تاریخ مصرفش گذشته ....

من هم رو کردم به جگر فروش و گفتم که تاریخ مصرف دوغ هاتون گذشته ... و ایشون در پاسخ به من گفتند که دوغ فاسد نمیشه و از این جور حرفها ...

هیچی ...
پس از مدتی جگر و دل و قلوه ها رو آورد ... منم دلم لک زده بود برای اینکه دلی سیر دل و جگر بخورم ...
ولی هر کاری که کردم نتونستم خودم رو راضی کنم ...

با خودم گفتم چجوری میخوای ادعای عقلانیت بکنی ... این همه میری در درون اسک دین و ادعای عقلانیت میکنی ... تو که با چشمات دیدی و درک کردی و فهمیدی که مرد جگر فروش دروغ گو هست ... پس برای چه میخواهی لب به اون جگر ها بزنی ...
در آخر هم لب به اون جگر ها نزدم و هر چقدر هم که دوستم اصرار کرد که بخور ... من هم نخوردم ...

و در نهایت پولشون رو حساب کردیم و اون روز تموم شد ...

فرداش بود یا چند روز بعد ...
این بار من تنها به جگر فروشی دیگری رفتم ...
این بار جگر فروشی که انتخاب کرده بودم به شدت تمییز بود ...

شیشه های مغازه برق میزد ...
لباسهای جگر فروش تمییز و پاکیزه بود ...
یخچالش تمییز و پاکیزه بود ...
و محیطی بسیار زیبا و با کلاسی هم بود ...

من این بار از جگر فروش نپرسیدم که آیا جگرهایت سالم و بهداشتی هست ...
سفارشم رو دادم و با لذت تمام جگرها رو به دندان گزیدم ...

و اما قصدم از بیان این داستان چه بود ...
من چون انسان هستم و بنا به انسان بودنم نسبت به خیلی چیزها میتونم علم پیدا کنم و نسبت به خیلی از چیزها نمیتونم علم پیدا کنم ...
من نمیدونستم که جگر فروشی که خودم بهش مراجعه کردم چگونه جگری رو جلویه من میگذاره ...

ولی من اعتماد و اطمینان کردم ...
من اطمینان کردم به اینکه ... اگر جگر فروشی حواسش به دهها پارمتر مغازه اش بوده ... حتما حواسش به کیفیت جگرهایش هم بوده ... حتما حواسش به این هست که دوغ مونده بر رویه میز نذاره ... و به خاطر هزار تومن سود من رو مریض نکنه ....

و اما بر میگردیم به مساله خودمون ...
من دو تا راه حل دارم ...

اگر قرار هست که من در طی کردن مسبر زندگی قبول کنم که قسمتی از مسیر تاریک هست و عقل من نمیتونه تجزیه و تحلیل کنه ( مانند کیفیت جگر ) به ریسمانی اعتماد میکنم ( به جگر فروشی اعتماد میکنم ) و تن و بدن و عقل و هوش و حواسم رو بهش میسپارم که قبل از رسیدن به تاریکی .... طی کردن بر اساس راهی که اون ریسمان بهم نشون میده ... باعث رشد کردن های حداقلی در درون من شده باشه ...

با عرض پوزش ...
وقتی من یک مرجع تقلیدی رو میبینم که میبینه سیگار چه به روزه تنش میاره ... و با این حال باز سیگار میکشه ... من چگونه باید حاضر بشم که در تاریکیهای عقل افسارم رو بدم دستش !!! مساله این نیست که یک مرجع تقلید سیگار کشیده ... حالا بیایم و بررسی کنیم که آیا کار خوبی کرده یا کاره بدی کرده ...

جان سخن ...
وقتی من میتونم به ایدیولوژی اطمینان بکنم ... که اون ایدیولوژی بتونه تفسیر درست تر و بهتری از دنیا ارائه کنه ... و با اجرای دستورات اون مکتب بتونم رشد کردن خودم رو ببینم ...
وقتی که یک مرجع تقلید سیگار میکشه ... یعنی نمیدونه ایدیولوژی یعنی چی ... یعنی تفسیر درستی از دنیایی که داره با چشمش میبینه نداره .... غیب پیش کش ....

من هم اونقدر کار در ظاهر دارم که حالا حالا ها به غیب نمیرسم ... وقتی رسیدم به غیب ... به سخن اون کسایی اعتماد میکنم که در ظاهر بهتر نتیجه گرفتند ... نه اونهایی که در ظاهر هم گرفتار بوده اند ...

و طاها;928205 نوشت:
با سلام و احترام

حرف بنده را تغییر ندهید. ( مغالطه پهلوان پنبه )
من نگفتم به صرف استفاده سوء بعضی از تیغ
بلکه گفتم علم داریم به این مطلب ...

مثلا می دانیم فلانی می خواهد با این تیغ برود پدرش را بکشد، آیا فروختن تیغ به او جایز است ؟


سلام و ادب@};-

در خصوص انسان، که موجود مکلف است مسأله متفاوت است، اگر آدمی علم یقینی یا قریب به یقین دارد که اگر سلاح سرد یا گرم به کسی بفروشد یا در اختیارش بگذارد در جهت سوء، آسیب زدن به خود یا دیگران استفاده می کند تکلیف از جلوگیری دارد و نباید آن سلاح را در اختیارش قرار دهد و فروشش نیز جایز نیست. اما در خصوص علم و حکمت خدا مسأله متفاوت است، اصولاً فلسفه آفرینش انسان و جهان برای امتحان و آزمون است، اینکه از یکسو خداوند موهبت های درونی عقل و آگاهی های فطری (هدایت تکوینی) و ارسال رسل و کتب(هدایت تشریعی) را برای هدایت و رسیدن به سعادت بشر در اختیارش قرار داده و از سوی دیگر انسان را موجودی مختار قرار داده تا خود با استفاده از سرمایه ها و ظرفیت های درونی و بیرونی اش بین راه خیر و صلاح از شر و فساد برگزیند. از این رو چون قرار نیست که نظام آفرینش نظام جبری باشد، خداوند علیرغم اینکه به گزینش گمراهی و راه هلاک توسط برخی علم دارد اما فرصت انتخاب و اختیار را از انها سلب نمی کند و این اتفاقاً عین حکمت و مصلحت و عین عدل است.

موفق باشید ...@};-

مارینر;928281 نوشت:
سلام جناب طاها ...
شاید یکی از دلایلی که من اعتقاد به اسلام دارم همین جمله شما باشه ...

شاید براتون تعجب انگیز باشه ... ولی ازتون میخوام که کمی حالت روانشناسی قضیه رو در نظر بگیرید ...
2
در درون قرآن مطالبی هستش که الان دقیقیش یادم نیست ولی سعی میکنم نقل به مضمون خوبی ازشون داشته باشم ...

وقتی خداوند میخواست که انسان رو خلق کنه ... فرشتگان در نزد خداوند حاضر میشوند و به خداوند میگن که آیا باز میخواهی موجودی مانند انسان رو خلق کنی که بر رویه زمین قتل ها بکنه ... خونها بریزه و تمرد بکنه ...
و خداوند در جواب اونها میگه ... من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید ...

یعنی این سوال شما رو میلیونها سال پیش فرشته ها از خدا پرسیدند و خدا به این سوال جواب نداده و تنها گفته من چیزی میدونم که شما نمیدونید ...

اگر چنین کلامی در درون قرآن بهش اشاره ای نمیشد ... من میتونستم این مساله رو یک گاف بزرگ برای ادیان بدونم ... که خداوند با اینکه میدونسته کسی میخواد با یک تیغ پدرش رو بکشه ... با این حال بهش اون تیغ رو داده ...

ولی خدا این مساله رو میدونسته ... و حتی در قرآن به این مساله اشاره میشه که فرشتگان در مورد این مساله به خدا اعتراض میکنند ... یعنی همین چیزی رو میگن که شما الان دارین بهش اشاره میکنید ...
و خدا جوابی نمیده و تنها میگه من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید ...

این مساله از این جهت برای من جالب توجه هست ... و اون رو یکی از دلایل حقاینیت اسلام میدونم که ...

اگر بخواهیم دین اسلام رو دینی غیر الهی و بشری بدونیم و قرآن رو معجزه ندونیم ...

چطور زمانی که حضرت محمد داشته چنین کلامی رو نعوذ بالله از خودشون میگفتند ... ایشون باید تمام تمرکزشون به این بوده باشه که چیزهایی رو بگن که به نفع خودشون باشه ... و چنین کسی بیشتر در حال تمرکز این هست که در درون کلامشون ضد و نقیضی وجود نداشته باشه و ... و چنین شخصی نمیتونه به چنین درک عمیقی برسه و چنین تخیل بافی رو داشته باشه و چنین مشگلاتی رو رصد کنه ... و چنین پاسخهایی رو بده ...

قضیه این مساله هم فکر میکنم مصداق اون شعر حافظ هست که میگه ...

مشگل خویش بر پیر مغان بردم دوش ....
کو به تائید نظر حل معما میکرد ....

یعنی اگر این مشگلت رو به قرآن ارائه کنی ... اون به تائید نظر حل معما میکنه و جوابی بهت نمیده ...


سلام

گر چه خداوند در آیه مذکور به فرشتگان فقط در یک جمله فرمود: من چیزهایی را می دانم که شما نمی دانید! اما قطعاً درک مقصود خداوند برای اهل معرفت، از مراد از « انی اعلم ما لا تعلمون » چندان هم سخت و دشوار نیست:

فلذا در مورد رازی نهفته در خلقت انسان که ملائکه نسبت بدان جاهل و نادان بودند، با مراجعه به احادیث رسیده در خصوص این آیه چند احتمال وجود دارد:

از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده که منظور ، کبر و معصیت ابلیس است. از قتاده نیز نقل شده که مراد از « ما لا تعلمون» پیامبران و صالحان نسل آدم است؛ یعنی شما نمی دانید که چه بزرگان و مردان پاکی از ذریه آدم ، پا به عرصه وجود می گذارند.

احتمال دیگر این است که فرشتگان تنها یک جنبه وجود انسان و یک روی سکه را دیده اند و نمی دانند که اگر در ترکیب و درگیری عقل با شهوت و غضب ، عقل غالب آید صفاتی چون عفت ، شجاعت ، انصاف و ... پدید می آید و آثاری چون احاطه بر جزئیات و ایجاد صناعات و استخراج منافع کائنات آشکار می شود و بر قدرت و عبودیت روح افزوده شده به خدا نزدیکتر می گردد.

ملائکه نمی دانستند که اگر چه علم و آگاهی انسان به تدریج حاصل می شود و جهل او به مراتب بیش از علم اوست و در برابر وسعت علم الهی بسیار اندک است ، لیکن در عین حال گسترده ترین مظاهر علم الهی، علم انسان است و کسی در علم به پای او نمی رسد.

ملائکه نمی دانستند که آفرینش آ‌دم لطف خفی خداست ؛ زیرا پیامبران و امامانی از او پدید می آیند که با داشتن شهوت و غضب ، در برترین درجه طهارت و عصمت و طاعت و عبادت قرار دارند و در هدایت و اصلاح مردم برای عبودیت و ستایش خدا سخت کوشش می کنند.( تفسیر تسنیم ، ج 3 ، ص 80 و 81 )

آنها چه مى دانستند که از نسل این آدم پیامبرانى همچون محمد و ابراهیم و نوح و موسى و عیسى (علیهماالسلام ) و امامانى همچون ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) و بندگان صالح و شهیدان جانباز و مردان و زنانى که همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى دهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت ، افرادى که گاه فقط یک ساعت تفکر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است !( ر.ک. تفسیر نمونه ، ج 1 ، ذیل آیه 30 ، سوره بقره)

ملائکه نمی دانستند که گرچه غایت جعل خلیفه ، تسبیح و تقدیس و حمد خداوند است اما آن نیز مراتبی دارد با توجه به محدودیت وجودی آنها « و ما منا الا له مقام معلوم »‌ : و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست جز آنکه (در بندگی حق) مقامی معلوم دارد (صافات/164) شناخت آنها نسبت به خداوند محدود است و از این رو تسبیحشان نیز محدود است و شایسته ساحت کبریای خداوند نخواهد بود. پس لازم است خلیفه ای جعل کند که با وجود زمینی بودنش ، در معرفت ، از اهل آسمان برتر باشد و مظهر همه اسمای حسنی الهی واقع گردد – بر خلاف ملائکه که هر یک و یا هر گروه ، مظهر یک اسم هستند- از این رو او از حمد و تقدیس برتری نیز برخوردار خواهد بود.

در انسان استعداد آگاهی از اسماء هست که فرشتگان از آن بی خبرند و توان آموختن آن را نیز ندارند و خداوند بخاطر همین آگاهی آدم را آفرید نه برای رذایل و معاصی. هدف از آفرینش انسان ، آگاهی او به اسماء و علم صائب و عمل صالح است و انسان را از این غایت آگاه ساخت و راه رسیدن را به آن را به او نشان داد و وی را از معصیت و تباهی نهی نمود و از عذاب ترساند . چنین آفرینشی با این ویژگی ، قطعا بر عدم آن ، ترجیح دارد.

بالاخره اگر چه اهل فساد و خون ریزی بودن موجود زمینی و نیز اهل تسبیح و تقدیس و حمد بودن ملائکه و اهل آسمان درست است اما خلیفه خدا نه اهل خون ریزی و افساد است و نه فرشتگان توان به جا آوردن تسبیح و تقدیس او را دارند. اساسا او آگاه به اسماء و راز کائنات و معلم اهل آسمان است. چنین فردی سزاوار آفرینش و لایق جانشینی و خلیفه خداوند بر روی زمین است.

به هر حال مقصود خداوند از جمله « انی اعلم ما لا تعلمون » پیامبران و صالحان و امامان معصوم (ع) و خالصان و صالحان هستند ، و به بیان دیگر ، همان ذوات مقدس (و بندگان وارسته ای) که مقصود از اسمای تعلیم داده شده به حضرت آدم و نیز مراد « غیب اسموات و الارض» آیه بعدی ، هستند.( تفسیر تسنیم ، ج 3 ، ص 82 و 83) خلاصه منظور این آیه همان انسان کامل است که در پیامبر و ائمه (ع) متجلی می شوند همان رازی که اهل آسمان بدان جهل داشتند. (بنقل از پرسمان)

از اینرو پاسخ ایهامی خدا به ملائکه هزار مطلب برای اهل ایمان دارد، کما اینکه فرشتگان که به علم و حکمت خداوند به تمامه ایمان داشتند، گو اینکه با همین کوتاه سخن، پاسخ خود را دریافت کردند! و برای اهل ایمان و تسلیم معرفت خدا، چه کلامی قانع کننده تر از سخن خدای حکیم!

موفق باشید ...@};-

مارینر;928327 نوشت:
سلام جناب مشکور ....

امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

من با اینکه خیلی سعی کردم که در درون کلامم شفاف باشم ولی باز احساس کردم که شما موضوع رو متوجه نشدید ... اشکالی ندارد ... سعی میکنم با زبانی دیگر اون رو عنوان کنم ...

وقتی من دست بر رویه یک شخص سیگاری میزارم و اون رو با کفره یک کافر مقایسه میکنم ... منظورم این نیست که بیایم و سیگار کشیدن رو به عنوان یک مسئله درون دینی بهش نگاه بکنیم و به این نتیجه برسیم که چون سیگار کشیدن به بدن ضرر میرساند بنابراین حرام هست یا حلال هست ... بنابراین من سعی میکنم مساله رو به نوعی دیگر عنوان کنم ...

اصلا اجازه بدهید من خاطره ای رو که چمند سال پیش برایم اتفاق افتاده بود رو در اینجا عنوان کنم ...

فکر میکنم در حدود 1.5 سال پیش بود ... من و یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم که به جگرکی برویم و جگر بخوریم ... ( البته جای شما خالی )
یک جگرکی در نزدیکی محل کارم وجود داشت ... دوستم اصرار میکرد که به فلان جگرکی برویم ... ولی من از ظاهر اون جگرکی خوشم نمیومد ...
محلش محل تمییزی نبود ... شکل و ظاهرش امروزی نبود ... و به نوعی میخواست حالت نوستالوژیک برای جگرکی خودش ایجاد کنه ...
یک بادبن قدیمی داشت ... یک منقل قدیمی داشت ... با همون دستهایی که جگر رو خورد میکرد پولها رو میشمرد و ...
و نمیدونم که چی شده بود که دوست من عاشق این حالت این مغازه شده بود ...

بگذریم ...
سفارش جگر و دل و قلوه دادیم و نشستیم که سفارش های ما مهیا بشه ...
مرد جگر فروش سیخهای دل و جگر و قلوه رو از درون یخچالش جدا کرد و بر رویه منقل گذاشت ...

من به جگر فروش گفتم ... جگرهاتون تازه هست دیگه !!! میخواستم Body Language بدنش رو بررسی کنم ...
و ایشون هم با اطمینان خاطر گفتش که فروش ما زیاد هستش و ما هر روز از بازار جگرهامون رو تهیه میکنیم و ...
و ایشون تاکید کردند که کاسب محل هستند و خانوم بار دار میاد و سفارش جگر میده و از این جور حرفها ...

من و دوستم هم اطمینان کردیم ...
تا اینکه من احساس تشنگی کردم ... و از جناب جگر فروش خواستم که تعدادی برامون دوغ بیاره ...
دوغ رو باز کردم و شروع به نوشیدن کردم ... که دیدم بله !!!! دوغ به شدت ترش هست ...
و وقتی تاریخ مصرف دوغ رو نگاه کردم ... دیدم که تقریبا 1 سالی از تاریخ مصرفش گذشته ....

من هم رو کردم به جگر فروش و گفتم که تاریخ مصرف دوغ هاتون گذشته ... و ایشون در پاسخ به من گفتند که دوغ فاسد نمیشه و از این جور حرفها ...

هیچی ...
پس از مدتی جگر و دل و قلوه ها رو آورد ... منم دلم لک زده بود برای اینکه دلی سیر دل و جگر بخورم ...
ولی هر کاری که کردم نتونستم خودم رو راضی کنم ...

با خودم گفتم چجوری میخوای ادعای عقلانیت بکنی ... این همه میری در درون اسک دین و ادعای عقلانیت میکنی ... تو که با چشمات دیدی و درک کردی و فهمیدی که مرد جگر فروش دروغ گو هست ... پس برای چه میخواهی لب به اون جگر ها بزنی ...
در آخر هم لب به اون جگر ها نزدم و هر چقدر هم که دوستم اصرار کرد که بخور ... من هم نخوردم ...

و در نهایت پولشون رو حساب کردیم و اون روز تموم شد ...

فرداش بود یا چند روز بعد ...
این بار من تنها به جگر فروشی دیگری رفتم ...
این بار جگر فروشی که انتخاب کرده بودم به شدت تمییز بود ...

شیشه های مغازه برق میزد ...
لباسهای جگر فروش تمییز و پاکیزه بود ...
یخچالش تمییز و پاکیزه بود ...
و محیطی بسیار زیبا و با کلاسی هم بود ...

من این بار از جگر فروش نپرسیدم که آیا جگرهایت سالم و بهداشتی هست ...
سفارشم رو دادم و با لذت تمام جگرها رو به دندان گزیدم ...

و اما قصدم از بیان این داستان چه بود ...
من چون انسان هستم و بنا به انسان بودنم نسبت به خیلی چیزها میتونم علم پیدا کنم و نسبت به خیلی از چیزها نمیتونم علم پیدا کنم ...
من نمیدونستم که جگر فروشی که خودم بهش مراجعه کردم چگونه جگری رو جلویه من میگذاره ...

ولی من اعتماد و اطمینان کردم ...
من اطمینان کردم به اینکه ... اگر جگر فروشی حواسش به دهها پارمتر مغازه اش بوده ... حتما حواسش به کیفیت جگرهایش هم بوده ... حتما حواسش به این هست که دوغ مونده بر رویه میز نذاره ... و به خاطر هزار تومن سود من رو مریض نکنه ....

و اما بر میگردیم به مساله خودمون ...
من دو تا راه حل دارم ...

اگر قرار هست که من در طی کردن مسبر زندگی قبول کنم که قسمتی از مسیر تاریک هست و عقل من نمیتونه تجزیه و تحلیل کنه ( مانند کیفیت جگر ) به ریسمانی اعتماد میکنم ( به جگر فروشی اعتماد میکنم ) و تن و بدن و عقل و هوش و حواسم رو بهش میسپارم که قبل از رسیدن به تاریکی .... طی کردن بر اساس راهی که اون ریسمان بهم نشون میده ... باعث رشد کردن های حداقلی در درون من شده باشه ...

با عرض پوزش ...
وقتی من یک مرجع تقلیدی رو میبینم که میبینه سیگار چه به روزه تنش میاره ... و با این حال باز سیگار میکشه ... من چگونه باید حاضر بشم که در تاریکیهای عقل افسارم رو بدم دستش !!! مساله این نیست که یک مرجع تقلید سیگار کشیده ... حالا بیایم و بررسی کنیم که آیا کار خوبی کرده یا کاره بدی کرده ...

جان سخن ...
وقتی من میتونم به ایدیولوژی اطمینان بکنم ... که اون ایدیولوژی بتونه تفسیر درست تر و بهتری از دنیا ارائه کنه ... و با اجرای دستورات اون مکتب بتونم رشد کردن خودم رو ببینم ...
وقتی که یک مرجع تقلید سیگار میکشه ... یعنی نمیدونه ایدیولوژی یعنی چی ... یعنی تفسیر درستی از دنیایی که داره با چشمش میبینه نداره .... غیب پیش کش ....

من هم اونقدر کار در ظاهر دارم که حالا حالا ها به غیب نمیرسم ... وقتی رسیدم به غیب ... به سخن اون کسایی اعتماد میکنم که در ظاهر بهتر نتیجه گرفتند ... نه اونهایی که در ظاهر هم گرفتار بوده اند ...


سلام و تشکر@};-

از بابت خاطرات و داستان های جالبی که در خلال بحث ها تعریف می کنید و به ظرافت به بحث ارتباط می دهید تشکر می کنم، واقعاً گاهی مفرح است و خستگی بنده را رفع می کند.@};-

اما در پاسخ به سؤال شما گفتنی است: عرض کردم این مسائل حداقل برای صاحبان خرد و منطق قابل تفکیک است! مسأله مرجعیت دینی و فقهی هم مانند بسیار حوزه های تخصصی علوم دیگر میدان تخصص و علمیت است، مثلاً ممکن است فقیه در مسائل فقهی و شرعی اعلم باشد اما در مسائل تربیت فرزند که حوزه تخصصی اش متفاوت است ناموفق، یا ممکن است حتی در ازدواجش موفق نبوده و به طلاق و جدایی انجامیده، یا دارای مشکلاتی در زندگی است! یا حتی ممکن است کمی تند مزاج باشد و نظائر آن ... این قبیل مسائل شخصی که هر کدام می توانند حوزه تخصصی خاصی برای رفع و روجوع داشته باشند را نباید با مسأله مرجعیت دینی و فقهی خلط کرد! مسأله سیگار کشیدن هم از همین سنخ است! یک مسأله شخصی است که خیلی ها به هر دلیلی بدان عادت کرده اند!

حتی بسیاری از پزشکان متخصص که شاید بیش از دیگران به مضرات سیگار واقفند هم سیگار می کشند و اتفاقاً در طبابت شان خیلی هم موفق اند و نام و نشانی در جامعه یافته اند! خوب حالا بر حسب اتفاق خدایی ناکرده بیماری بر فردی عارض شود و تحقیقاً آدرس فلان پزشک را به او بعنوان بهترین (اعلم) بدهند، در زمان معاینه بطور اتفاقی بیمار یا همراهان بیمار متوجه شوند که آن پزشک سیگار می کشد! اگر نگاهی که شما به مسأله دارید و نمی توانید بین تخصص و علمیت با آن مسأله شخصی تفکیک کنید در آنها هم باشد و به همان دلیل از سپردن بیمارشان برای عمل جراحی و مراحل درمان انصراف دهند! و آن بیمار بخاطر عدم درمان بموقع یا درمان کارآمد از بین برود، مسئول کیست؟ در حالیکه پزشک مزبور ده ها و صدها عمل مشابه را با موفقیت انجام داده و می توانسته در این مورد هم مؤثر باشد!

پس مشاهده می کنید که خلط این دو موضوع متفاوت و ناتوانی در تفکیک آنها، می تواند چه خسارتهای جبران ناپذیری داشته باشد! البته گفتم که این ناتوانی در تفکیک، بیشتر در بین عوام رواج دارد تا بین خواص! برای خواص تخصص و علمیت فقیه و تقوا و عدالت وی بیشتر مورد توجه است و برای عوام ممکن است مسائل ظاهری و حتی زندگی شخصی وی نیز محل توجه باشد.

البته گرچه سیگار کشیدن و مسائل و مشکلات شخصی از این دست برای فقیه اتقی و اورع و عادل،(اعلم) نمی تواند نقص جدی باشد و به محض شناخت چنین فقیهی تکلیف بر مکلفان تمام است، اما بی شک اگر فقیهی علاوه بر واجدیت شرایط دیگر و اعلیمت در فقه و ارجحیت در تقوا و ورع، در دیگر مسائل شخصی نیز به سلامت شهره داشته باشد، بی شک اولی تر است.

موفق باشید ...@};-

پرسش اجمالی:
[=book antiqua] دشمنی خدا با کافران ، چگونه با صفات الهی قابل جمع است؟

پرسش تفصیلی:
من ارشد قرآن و حدیث هستم و عدم حقانیت قرآن و در نتیجه اسلام برام قریب به یقین شده و لذا صرفا برا آرامش روانم و برا اینکه دیگه بیشتر از این خودم رو بعد از عمری تلاش ناموفق، درگیر پیجویی از حقیقت نکنم و به صرف یک احتمال یک درصدی سعی میکنم تکالیف اسلام رو تاحدودی که معقول باشه ملتزم بشم مثلا نمازهام رو هر وقت حوصله داشته باشم میخونم و هر وقت هم نداشته باشم بعدا قضاشون میکنم. الان هم که داشتم تو این سایت ثبت نام میکردم در اثنای آن متوجه شدم که اینجا هم کسی آزاد اندیشی نخواهد کرد. آیا کسی اینجا حاضر است بطلان اسلام را اگر روشن شود بپذیرد؟! مسلما نه! و حتی خیلی بعیده که اصلا پرسش من منتشر بشه! ولی خب حالا که اقدام کرده بودم و نیز به عنوان آخرین تلاشهام این مسیر رو پی میگیرم.
قرآن پر از آیاتی است که در آن صحبت از اضلال الهی است منتها برا اینکه با صفات خدا متنافی نشه کلی براش توجیه آورده شده.مثلا از آن به اضلال ثانویه نام برده شده.. ودر یکی از بهترین توجیهات گفته شده که این همه اضلالها و توقف هدایت الهی درباره کافران لجوج برای جلوگیری از ازدیاد کفر آنان و درنتیجه سازگار با رحمانیت و دیگر صفات خداوندیست؛ اما این توجیه با وجود همه سختیهایی که برای حل آیات مربوطه دارد در دوجا ناتوان و در نتیجه مسدود کننده راه ایمان است. ابتدا یکی را طرح میکنم و اگر جواب گرفتم ادامه میدهم. آیه ای که میگوید ان الله عدو للکافرین چگونه با صفات خداوندی سازگار است؟

جمعبندی:
سلام و ادب@};-
قبل از اینکه به پاسخ سؤال شما بپردازم نکاتی را ذیل مطالب شما مقدمتا عرض می کنم: اولاً بسیار خرسندیم که دارای تحصیلات عالیه در رشته قرآن و حدیث هستید و قطعاً از این گذرگاه می توانید با تکمیل و تحکیم مطالعات خود در جهت روشنگری دینی و معرفتی جامعه، اطرافیان و خصوصا قشر جوان و نوجوان بسیار تأثیرگزار باشید. ثانیاً دامنه حقایق و معارف و احکام حکیمانه اسلام بقدری وسیع و گسترده و به هم مرتبط است که انسان هر قدر هم اهل تحقیق و تحلیل و دقت نظر باشد نمی تواند به همه ابعاد وسیع و عمیق این مجموعه حکیمانه دست یابد، ضمن آنکه بضاعت افراد در درک و فهم و دستیابی به گنج های نهفته در بطن و متن دین الهی اعم از حکمت های نظری و عملی این اقیانوس عظیم متفاوت است، از اینرو نباید عجولانه آخرین موهبت الهی(دین اسلام) را به قضاوت بنشیند. ثالثاً از اینکه به سایت این مرکز اعتماد کرده اید و سؤالات و ابهامات خودتان را با ما در میان گذاشتید نشان روح پرسشگری، تحقیق و حق جویی شماست.

در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنیم:
یک. خداوند حق و نور مطلق و مظهر حقیقی عدل و حکمت علی الاطلاق است، از اینرو جهان را بر همین اساس بر مبنای حق و راستی و طرحی حکیمانه آفرید و در این خلال، بر اساس لطف و عنایات خویش همه اسباب و لوازم درونی و بیرونی و حجت ها و نشانه های تکوینی (آفاقی و انفسی) و تشریعی را بمنظور دسترسی بشر به صراط حق و عدل و مسیر نور و هدایت را در اختیارش قرار داد و نیز انسان را در انتخاب راه حق و عدل و طریق نور و هدایت آزاد و مختار قرار داد. در این میان آنها که با بهره مندی از تمام اسباب و لوازم و ظرفیت های وجودی شان و نیز توجه و تأمل در نشانه ها و حجت ها راه مستقیم نور و حق و عدل را دریافته و با انتخابگری صحیح پای در صراط مستقیم ایمان و بندگی حضرت حقتعالی نهاده و حیات طیبه را برگزیدند بی شک بطور مستقیم مشمول هدایت خاص و برخورداری از رحمت خاصه الهی در دنیا و آخرت قرار خواهند گرفت، اما آنها که علیرغم برخورداری از همه آن ابزار و لوازم و اسباب هدایت و دریافتن نشانه ها و حجت های تکوینی و تشریعی، پیروی از شیطان و هوای نفس و طواغیت را بر اطاعت و بندگی حقتعالی ترجیح داده و از سر عناد و لجاج و هواپرستی راه کفر و کتمان حق و طغیان و ظلم و تاریکی ها را برگزیدند در حقیقت به دشمنی با نور و حق و عدل مطلق الهی برخاسته و بر خلاف سبیل حکیمانه الهی دفتر زندگی شان را ترسیم کردند. از اینرو بدلیل چنین انتخاب و اختیار ناصواب اولیه خودشان و کجروی و انحرافشان، نمی توانند از نور و هدایت و رحمت خاص الی (هدایت ثانویه) برخوردار باشند بلکه گرفتار اضلال و گمراهی ثانویه می شوند.

دو. یکی دیگر از صفات حقتعالی عدل مطلق است که ارتباط وثیق و استواری با صفت حکمت الهی دارد، عدل و حکمت الهی اقتضاء می کند که در نظام آفرینش ،همه بندگانش با بهره مندی از اسباب و لوازم درونی و بیرونی با اختیار راه حق و عدل و خیر و نیکی را بپیمایند، ضمن آنکه فطرت و وجدان همه انسانها سوای دستورات و باید و نبایدهای دین الهی به عدل و احسان گواهی می دهد، حال اگر کسانی با اختیار ضمن انتخاب راه کفر و پیروی از ائمه کفر و طاغوت، طریق ظلم و ستم و تعدی به دیگران را برگزینند آیا به مقابله و جنگ با خدای هستی بخش و فطرت الهی خود برنخاسته اند؟! در چنین وضعیتی آیا انتظار می رود که خداوند که مظهر حق و عدل و حکمت است با ظلم و تباهی و فساد و تعدی ایشان با رحمت برخورد کند؟! آیا نباید بین کسانی که با رجوع به عقل و فطرت و نشانه ها و حجت های بیرونی راه صلاح و ایمان و تقوا را برگزیده اند با دشمنان راه حق و فضیلت و اهل کفر و تباهی و سالکان ظلم و تعدی تفاوت باشد؟! آیا حکمت و عدل الهی اقتضاء نمی کند که کافران و ظالمانی که راه هدایت و نور را بر خویش و اطرافیان خویش بسته و بسیاری از ابناء بشر را به طرق مختلف محروم ساخته اند را به سزای اعمالشان برساند؟ بنابراین، دوستی خدا با اهل ایمان و بندگان صالح و صادق و جویندگان راه حق و فضیلت از یکسو و دشمنی خدا با اهل کفر و نفاق (طبق آیات قرآن) که بر خلاف فطرت الهی خود راه کفر و مخالفت با نور حق الهی و راه هدایت را برگزیده و به طغیان و سرکشی و ظلم روی اورده اند بسا روشن و بدیهی بوده و عاری از هرگونه تعارضی با صفات الهی است.

سه. بدون شک، بطور تفکیک می توان این حقیقت و معنای قرآنی یعنی "ان الله عدو للکافرین، دشمنی خدا با کافران" را با یکایک صفات الهی مورد بررسی قرار داده و سازگاری آن را نتیجه گرفت. بعنوان نمونه؛ در علم الهی آمده است که اهل ایمان و متقین به اجر و پاداش رسیده مشمولین رحمت خواهند بود و در نقطه مقابل کافران و مشرکان و منافقین به سرنوشت و سزایی متفاوت، یعنی عقاب و عذاب و محروم از رحمت الهی خواهند بود. از اینرو دشمنی خدا با کافران در علم الهی نهفته است. در اراده لم یزلی حقتعالی نیز نهفته است، اراده خدا سعادت و کمال و خوشبختی و رحمت مؤمنان و نیکان و عذاب و هلاکت کافران و اهل شقاوت را در دفتر هستی خواسته است. حکمت و عدل الهی نیز همین نتایج را گواهی می دهد که بیانش گذشت. قهر خدای متعال نسبت به کافران که ریشه در قهاریت و اقتدار او دارد نیز از صفت قدرت الهی نشأت می گیرد، بی شک، کافران و گناهکاران مورد قهر خدای متعال هستند و از شمول قدرت لایزال الهی خارج نیستند و قطعاً به سزای اعمال خود خواهند رسید، این مطلب نیز از سازگاری دشمنی خدا با کافران و صفت قدرت الهی پرده بر می دارد. بر همین اساس، می توان همه صفات الهی را با مسأله عداوت و دشمنی خدا با کافران و دیگر مواردی که در قرآن بیان شده مورد بررسی قرار داده و سازگاری آنها با صفات الهی را نتیجه گرفت. بعبارتی خداوند متعال مظهر حقیقی و تام و تمام مهر و لطف بیکران و حیات همه چیز است اما تعامل نادرست با او در عالمی که اقتضائات خاص خود را دارد باعث می شود این حقیقت برای فرد همچون دشمن جلوه گر شود. مثال ساده اش آب است. آب را همه بعنوان مایه حیات می شناسند و شکی در آن ندارند اما اگر کسی شنا بلد نباشد و خود را درون آب عمیقی بیندازد همان مایه حیات و لطافت، عامل مرگ او می شود. ضمن آنکه در خود آیه هم نکته ظریفی وجود دارد که نشان می دهد این مساله خاص کفر کافر است و آن لام للکافرین است. آیه نمی فرماید "ان الله عدو الکافرین" بلکه می فرماید "عدو للکافرین" یعنی خدا با کفر کافر دشمن است، نه اینکه او بالذات عداوتی با شخص داشته باشد. به عبارت دیگر مشکل از سوی کافر است نه از سوی خداوند متعال.

چهار. لازم بذکر است؛ اراده ذاتی خداوند خیرخواهی و مهربانی است و نیز اراده حکیمانه اش اختیار انسانهاست، و کسی که کفر می ورزد و یا عصیان می کند با اختیار چنین می کند از اینرو برخورداری اش از عذاب و نتیجه و ثمره انتخابش، هیچ تضاد و تعارضی با اراده خیر و حکیمانه خدا ندارد. مضافاً اینکه خداوند نسبت به نفوس بشری صرفنظر از کفر یا ایمان خیرخواه است و نسبت به کفار حتی تا زمانی که فرصت حیات و بازگشت و جبران دارند نیز خیرخواه است و آنها هم از رحمت عامه خدا برخوردارند! اما مادامیکه در مقام کفر هستند انها را بخاطر کفرشان دشمن میدارد و پس از مرگ بطور کلی از شمول رحمت الهی خارج می شوند. اما خیرخواهی و مهربانی خدا دمادم در طول حیات و پس از آن مشمول حال مؤمنان است. بعلاوه گفتیم که ذات خداوند تماماً خیر است و هر حرمانی که هست مربوط به تعارض و تضاد و دشمنی دیگران با جلوه های خیر و رحمت الهی است، وقتی شیطان و انسان در تعارض با خیر قرار گیرد می شود شر و کسی که واجد جلوه های شر است از خیر محروم است یعنی با اختیار خودش را محروم کرده است! البته طبق صفات حکمت و عدل الهی که بیانش را در پست های قبلی گفتیم دشمنی با کفار و مشرکین(بخاطر کفرشان) جزو اقتضائات ذاتی وجود حقتعالی است، زیرا کفر و شرک با خیر و رحمت و جلوه های رحمانی خداوند قابل جمع نیستند.

پنج. در پاسخ به کسی که اشکال کند: خدا که به علم ازلیش میدانسته این انسان با اختیار، هلاکتش را رقم میزند بهتر نبود، مجبورش میکرد! گفتنی است: علم خدا اجبار آور نیست که خدا بر اساس اون علم، بر خلاف حکمتش اراده ای را محقق کند، که به نفی اختیار انسان بینجامد، اجبار کردن انسان یعنی نفی تمام برنامه حکیمانه خدا! اینکه کسی بگوید بخاطر استفاده سوء از تیغ و وسایل مضر تولید و فروش آنها متوقف شود تمثیل نادرستی است، زیرا تیغ و امثال آن علاوه بر استفاده سوء هزاران فایده دارند با توجه به عقل و اختیار توصیه شده از تیغ درست استفاده شود و به صرف استفاده سوء بعضی از تیغ، خرید و فروش آن حرام نیست، علم خدا به کفر برخی موجب آن نیست که اجبارا آنها را خلق نکند زیرا آنها را به عقل و اختیار و آگاهی های دیگر تجهیز نموده، اصولا علم خدا جبر آور نیست! و بنا به حکمتش اراده خیر خدا بر خلقت انسان صرفنظر از حسن یا سوء اختیار آنهاست و این خیر محض است. خداوند می داند که کافر با اختیار خودش و در حالیکه حجت ها را بر او تمام کرده به خطا می رود نه متأثر از علم الهی! فلذا خلقت حتی کافر نیز داخل در نظام آفرینش اختیاری است؛ و اگر غیر اینصورت بود کل نظام حکیمانه خدا و فلسفه آفرینش صورت جبری می یافت و عبث و بیهوده بود.

نتیچه آنکه انسان با اختیار خودش راه هدایت یا ضلالت را برمی گزیند و از پاداش و جزا و یا عقوبت آن برخوردار می شود و همه اینها داخل در طرح حکیمانه الهی است، دشمنی خدا با کافران و ظالمان، در حقیقت دشمنی خدا با کفر و ظلم آنهاست نه با نفس انسانی، از اینرو این دشمنی هیچ تعارضی با صفات الهی ندارد زیرا خداوند که مظهر تام و تمام خیر و نور و هدایت است اساساً با جلوه های شر و ظلمت و کفر و گمراهی قابل جمع نیست.

موفق باشید ...@};-

موضوع قفل شده است