جمع بندی جبر مکتبی

تب‌های اولیه

145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جبر مکتبی

با انکه به ظاهر یک مسلمان زاده، حق انتخاب دارد ،ولی در واقع این طور نیست
استدلالی که برای این موضوع می شود
لزوم مسلمان شدن فرزند یک مسلمان،چون اسلام حق است
پس اگر تحقیق کند به اسلام می رسد
اما فرض کنید شخص مذکری در۱۴سالگی به دلیل
تعدد مذاهب اسلامی و اختلاف هایشان و با بررسی قرآن و عهدین به این نتیجه رسید که مسیحیت به او آرامش می دهد و آن را بر می گزیند
حال اگر این موضوع را بعد بلوغ به طور عام مطرح کند کشته خواهد شد
اما در صورت سکوت کاری به او ندارند
مشکل از اینجا شروع می شود
که بنا به اعتقاد او مسیحیت درستر است و لازم است دیگران را دعوت به مسیرش کند
و با آنکه در اسلام از تقلیدی نبودن اصول سحن به میان آمده،اما در عمل داستان چیز دیگریست
و فرد با نطفه ی مسلمان چه بخواهد چه نخواهد باید مسلمان بشود یا سکوت کند
پس حق او برای تحقیق و برگزیدن تفکراتی که به آن ها رسیده است چه می شود
حق او برای پاسخ به سایر تفکرات و اشاعه ی افکارش چه می شود
مسلمانان همه حق دفاع از اسلام و نقد تفکرات سایرین را دارند اما مسلمان زاده حرفی بر خلاف اسلام بگوید و منکر درستی آن باشد عقابی چون قتل و یا حبس با شکنجه در انتظار اوست
پس اختیارش و این گفته ی قرآن که اجباری در دین نیست چه می شود!؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[=Arial Black]

بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و احترام
سوال شما را می توان در چند محور بررسی کرد:

  1. آزادی تحقیق از نظر اسلام؛
  2. تعدد مذاهب اسلامی دلیل انتخاب مسیحیت باشد؛
  3. دلیل مقابله با مرتد؛
  4. رابطه آیه لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ با کشتن مرتد.

در مورد آزادی تحقیق از نظر اسلام، همانطور که از فحوای کلام شما هم برمی آید، جای هیچ شک و شبهه ای نیست. اتفاقا آیه ای(لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي(1)؛ در قبول دين اكراهى نيست، زيرا كه راه رشد از راه گمراهى آشكار شده است‏) که در انتهای سوال به آن اشاره کردید، دلالت بر آزادی تحقیق در دین می کند. اصولا تفکر و اندیشه را نمی توان محدود یا مسدود کرد؛ به عبارتی نه تنها اسلام که هیچ مکتبی قادر به منع اندیشه نیست، چرا که تفکر امری درونی است. بنابراین اسلام نه تنها جلوی تحقیق و تفکر در مورد دین را نگرفته بلکه به آن توصیه نیز کرده است. در همین رابطه شهید مطهری می فرماید: در اصول دین اسلام جز عقل هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد، یعنی اگر از شما بپرسند که به چه دلیل به خدا ایمان آورده اید شما باید دلیل عقلی بیاورید. اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمی کند. اگر بگوئید من در خواب یقین پیدا کردم یا تاثیر محیط است و .... اسلام جز تحقیقی که عقل تو با دلیل برهان مطلب را در یافت کرده باشد، هیچ چیز دیگر را قبول ندارد.(2)

اما در این رابطه که آیا تعدد مذاهب اسلام می تواند دلیل بر انتخاب دینی مانند مسیحیت باشد، جای تامل جدی دارد. چرا که مسیحیت نیز علاوه بر سه مذهب کلی کاتولیک، ارتدکس و پروتستان، زیر شاخه ها و فرقه های متعددی دارد.(3) بنابراین وجود اختلاف و فرقه گرایی در دین، دلیل خوبی برای ترک آن نیست، بلکه باید تحقیق بیشتری برای رسیدن به حقیقت نمود. به عبارت دیگر ترک دین به دلیل فرقه های متعدد، پاک کردن صورت مساله است نه حل آن. بعلاوه عینا همین دلیل(تعدد فرقه ها) در مسیحیت یا یهودیت و دیگر ادیان نیز کم و بیش وجود دارد.

در رابطه با دلیل مقابله با مرتد در اسلام نیز در نظر داشتن چند نکته ضروری است:
اولا؛ بین آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق است؛
ثانیا؛ آزادی بیان در تمام مکاتب قیودی دارد و اینطور نیست که هرکس، هر طور که خواست به مقابله با اصل آن مکتب یا نظام بپردازد.
ثالثا؛ مقابله با مرتد اختصاص به اسلام ندارد بلکه در منابع یهودیت و مسیحیت نیز مجازات های سختی مانند اعدام وجود دارد.(4)
بنابراین آزادی بیان تا زمانی که فضای جامعه را مشوش و ناامن نکند، منعی ندارد. لذا بیان نقدهای دینی و غیر آن در مجامع علمی و تضارب آراء بلااشکال است ولی اگر همین اعلام و ترویج در بین عموم مردم که از سطح علمی بالایی برخوردار نیستند، مطرح شود، باعث گمراهی و تشویش می شود. لذا سخن يا نوشته اي که مطابق حقّ نباشد، چه بسا جامعه اي را به انحراف و فساد بكشاند يا چهره هايي را مشوّه كند يا باعث جنگ و نزاع شود. سخنراني ها و نوشته ها اگر درست و مطابق حق و واقعيت نباشد بايد از آن جلوگيري كرد.

درباره رابطه آیه لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ با کشتن مرتد نیز باید گفت: تناقضی بین آیۀ مذکور و حکم اعدام مرتد وجود ندارد. زیرا آیه مربوط به قبل از وارد شدن و پذیرفتن دین اسلام است، با مراجعه به تفاسیر مربوط به این آیه روشن می‌شود که این آیه در مورد کسانی است که هنوز اسلام را نپذیرفته‌اند.
برای مطالعه بیشتر ر.ک: http://www.askdin.com/showthread.php?t=1384&p=4469&viewfull=1#post4469

بنابراین حق آزادی اندیشه برای همه مسلمانان(و غیر آنها) ثابت است و اگر مسلمانی بدون هیچ تمایل نفسانی، به تحقیق در مورد دین بپردازد و به نتیجه ای غیر از اسلام برسد، معذور بلکه شاید بتوان گفت ماجور است. اما اگر به تبلیغ و اعلام این دریافت خود بپردازد، به دلیل بر هم زدن آرامش روانی جامعه و مشوش کردن اذهان افرادی که از سطح سواد بالایی برخوردار نیستند، حاکم به حکم عقل و شرع موظف به مقابله با چنین شخصی خواهد بود.


[/HR]1. بقره:256.
2. مطهری، انسان كامل،ص152.
3. برای اطلاع بیشتر ر.ک:
http://iranica.blogsky.com/1391/04/24/post-6/
4. ر.ک: بررسی و نقد مجازات مرتد در اسلام و سایر ادیان، محمد ابراهیمی، اندیشه نوین دینی، شماره36.

با سلام

اگر معنای این بخش از آیه‌ی مبارکه این بود که در دین هیچ اجباری نیست و مردم آزاد و مجازند که هر اعتقادی داشته باشند و هر کاری دلشان می‌خواهد انجام دهند، دیگر خداوند متعال نه تنها پیامبر، کتاب و احکامی ارسال و انزال نمی‌نمود، بلکه بهشت و جهنمی نیز نمی‌آفرید و آن وقت تازه این سؤال مطرح می‌شد که اصلاً نتیجه‌ی این آفرینش و سفر به دنیا و گذر از آن چیست؟ پس چه فرقی بین عالم و جاهل، مؤمن و کافر، ظالم و مظلوم و ... وجود دارد و مگر خداوند حکیم انسان را بیهوده آفریده و یله رها کرده است و مگر عادل نیست [العیاذ بالله]. وانگهی مگر می‌شود که انسان در باور یا انجام عملی آزاد و مجاز باشد، اما در نهایت محاکمه گردد که چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی؟ پس با رجوع به «عقل» و هم چنین آیات قرآن کریم و احکام و بشارت‌ها و انذارها و احکام و حدودی که باید در دنیا اجرا شود و جزا و عقابی که در آخرت داده می‌شود، معلوم می‌گردد که منظور از آیه، اعطای چنین آزادی و مجوز ارتکاب به هر عملی نیست.
باید دقت شود که اگر چه آیه مبارکه به «اجباری در دین نیست ترجمه می‌شود) و این معنا صحیح هم هست، اما هر دو واژه‌ی «اکراه» و «اجبار» عربی است. پس اگر اراده‌ی خداوند بر این تعلق می‌گرفت که در گرایش به دین و انجام اوامر الهی هیچ اجباری نباشد، می‌فرمود: «لا اجبار فی‌الدین»! ولی فرمود: «لا اکراه فی‌الدین» یعنی اکراهی در دین وجود ندارد. و معنای اکراه بسیار وسیع‌تر از اجبار است. هر چند که «اجبار» را نیز حمل می‌کند.
واژه‌ي «اكراه» يعني چيزي كه نزد انسان ناخوشایند باشد و شاید از آن جهت در مورد اجبار نیز به کار می‌رود که انسان از «اجبار» و کار اجباری که قبولش ندارد، خوشش نمی‌آید.
پس، از این بخش آیه‌ی مبارکه قبل از آن که معنای اجبار را اخذ کنیم، می‌فهمیم که در دین خدا هیچ مطلب یا دستوری که فطرت و عقل انسان آن را نپسندد و نسبت به آن اکراه داشته باشد، وجود ندارد و به همین دلیل هم «دین» اجباری نیست.
اما در خصوص حمل واژه به معنای «اجبار» نیز باید دقت شود که فرمود: «اجباری در دین نیست». چرا که دین یک مسئله‌ی اعتقادی و قلبی است و هیچ انسانی نمی‌تواند با جبر و زور اعتقادی را بر دیگری القاء نماید. لذا دین اجباری نفی می‌شود. چنین دینی نه واقعاً دین است و نه مقبول می‌افتد. و اگر دقت شود در اسلام [تشیع] قید شده است که «اصول دین» تحقیقی است و تقلید در اصول جایز نیست. یعنی انسان باید با عقل و قلب بدان برسد نه با تقلید از دیگران. و این مهم یکی از معانی روشن «در دین اجباری نیست» می‌باشد.


yalda solimani;924522 نوشت:


در انتخاب دین هم اجباره.

وقتی فردی از پدر و مادر مسلمان به دنیا میاد، میشه مسلمان فطری. اگر این فرد عقیده دیگری رو بپذیره میشه مرتد فطری.

عامل;924517 نوشت:
در مورد آزادی تحقیق از نظر اسلام، همانطور که از فحوای کلام شما هم برمی آید، جای هیچ شک و شبهه ای نیست. اتفاقا آیه ای(لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي‏(1)؛ در قبول دين اكراهى نيست، زيرا كه راه رشد از راه گمراهى آشكار شده است‏) که در انتهای سوال به آن اشاره کردید، دلالت بر آزادی تحقیق در دین می کند. اصولا تفکر و اندیشه را نمی توان محدود یا مسدود کرد؛ به عبارتی نه تنها اسلام که هیچ مکتبی قادر به منع اندیشه نیست، چرا که تفکر امری درونی است. بنابراین اسلام نه تنها جلوی تحقیق و تفکر در مورد دین را نگرفته بلکه به آن توصیه نیز کرده است. در همین رابطه شهید مطهری می فرماید: در اصول دین اسلام جز عقل هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد، یعنی اگر از شما بپرسند که به چه دلیل به خدا ایمان آورده اید شما باید دلیل عقلی بیاورید. اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمی کند. اگر بگوئید من در خواب یقین پیدا کردم یا تاثیر محیط است و .... اسلام جز تحقیقی که عقل تو با دلیل برهان مطلب را در یافت کرده باشد، هیچ چیز دیگر را قبول ندارد.(2)

با سلام...این حرف ها که مطرح کردید که خوب و منطقی بودن ولی یک پیش شرط هایی هم اسلام براشون گذاشته که در عمل، عملی نمی تونن باشن...مثل اینه که اسرائیل بیاد یک حرف قشنگ بگه و اون اینکه شما آزاداید که منطقی در تاریخ تحقیق کنید...بعد بیاد یک پیش شرط بزاره بگه اما!!! اما!!! شما در تحقیقتون البته باید پی ببرید که هلوکاستی هست ها...یعنی اون پیش شرطه یک جورایی همه اون حرف خوبا رو تحت شعاع قرار می ده...اینجا هم همینطور این حرف های خوب و منطقی و قابل تشویقتون یک سری پیش شرط و قوانین و مبنا داره که باعث می شه عملا این حرف های خوشگل در عمل اجرایی نباشن....اما چرا و چطور؟در ادامه عرض می کنم....

عامل;924517 نوشت:
اولا؛ بین آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق است؛

بله بین آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق هست، ولی این دو رابطه تنگاتنگی دارن تا جایی که می شه اینا رو یک تن واحد در نظر گرفته...این دو یک روحن در دو جسم....چطور می تونه آزادی اندیشه برقرار باشه وقتی که یک سری آخوند ذهن ها رو تحت کنترل خودشون نگه می دارن....چطور آزادی اندیشه می تونه برقرار باشه وقتی آزادی بیان نیست و ذهن ها در حصار آخوند ها و مذهبیون قرار داره....مثل اینه که ما ا زبچگی توی ذهن یک سری بچه بخونیم که هلوکاست رخ داده و بعد هم مدام تبلیغات و مدرک و سند و موزه در این باب نشونشون بدیم و خلاصه بمباران تبلیغاتیشون کنیم و قدرت تفکر آزاد رو در اختیارشون نذاریم و بعد بگیم البته آزادی اندیشه هم هست...خنده داره این حرف...پس آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق می کنن ولی به هم وابسته ان تا جایی می شه حتی اونها رو یک تن واحد در نظر گرفت....
عامل;924517 نوشت:
ثانیا؛ آزادی بیان در تمام مکاتب قیودی دارد و اینطور نیست که هرکس، هر طور که خواست به مقابله با اصل آن مکتب یا نظام

مکاتب، بله طبیعتا آزادی بیان طبق هر چیز دیگری ساختار و قواعدی داره...ولی قوانین و ضوابطی که آخوندها و مذهبیون برای آزادی بیان تعیین می کنن جدا از آنکه غیر منطقی هست با نظام دینی خودشون هم در تضاده که من در ادامه توضیح می دم...
عامل;924517 نوشت:
بنابراین آزادی بیان تا زمانی که فضای جامعه را مشوش و ناامن نکند، منعی ندارد

خیلی جالبه اینکه آراء و عقایدمون رو در اختیار عموم بزاریم و بعد عموم آزادی عقیده و اندیشه داشته باشن ، تغییر عقیده در زندگیشون بدن می شه تشویش اذهان عمومی و نا امن کردن اجتماع؟پس چی بود می گفتید که آزادی اندیشه وجود داره...شما می گید که اگر حرف و حدیثی هم هست باید نهایتا با علما زده بشه...پس عموم مردم چه؟عموم مردم باید ذهنشون تحت کنترل افکار آخوند ها باشه؟؟این که می شه همون مهر زدن و زنجیر زدن به آزادی عقیده...وقنی می گید ما آزادی عقیده رو قبول داریم باید اجازه بدید که عقاید و افکار در سطح مردم گفته بشه تا مردم انتخاب کنن و اندیشه شون آزاد باشه نه در زنجیر آخوندها و مذهبی ها باشه...بنده نمی دونم یک همچین حرف های بدیهی رو بچه دبستانی برادر بنده هم می تونه به زبون بیاره و درکشون کنه ولی نمی دونم علمای اسلامی چطور نمی تونن درکش کنن!!!!با احترام!
عامل;924517 نوشت:
لذا بیان نقدهای دینی و غیر آن در مجامع علمی و تضارب آراء بلااشکال است ولی اگر همین اعلام و ترویج در بین عموم مردم که از سطح علمی بالایی برخوردار نیستند، مطرح شود، باعث گمراهی و تشویش می شود.

اصول دین تحقیقی است...اگر بیان و نقد اصول دین و ارائه یک اصول دین جدید تر و بهتر می شود اشتباه و مردم قدرت درک آن را ندارند...چرا پیامبر دین اسلام را تبلیغ کرد؟؟یعنی پیامبر از شعور و نفهمی مردم استفاده کرد و دین اسلام را تبلیغ کرد...اینکه می گم این حرف ها و رفتار آخوندها و مذهبی ها با خود نظام دینی اسلام در تضاده اینجاست...شما می گید مردم بی شعورن و نفهمن و نمی تونن اصول دین رو هم بفهمن از اون ططرف می گید که پیامبر به مردمی جاهل تر از مردم امروز ما دین اسلام رئ تبلیغ کردن...پناه بر خدا...خدا توبه توبه...انقدر تضاد در سخن و عقیده جز از آخوند ها از که برآید.مردم امروز ایران که فکر نمی کنم از مردم جاهل عرب جاهل تر باشن...گویا شما مردم ایران رو از مردم جاهل عرب نفهم تر و بی شعور تر حساب می کنید...معلومه دیگه..مردم خر و گوسفندن و آخوندها چوبان آنها....از نظر شما!!!

عامل;924517 نوشت:
مطابق حق و واقعيت نباشد بايد از آن جلوگيري كرد.

خیلی جالبه آخوندها تشخیص می دن که حق و حقیقت چیست و باید به مردم چه گفته شود...این آزادی اندیشه است...خدا توبه توبه....پناه بر خدا...عزیز من ..برادر چرا فکر می کنید مثلا ابوجهل ها فقط گیر پیامبر می اد...همین آخوندها می تونن ابوجهل های روزگار ما باشن...این آخوند ها هستن که باید تصمیم بگیرن که هرچی در زد اسلامه حق نیست و هرکس در مورد آن بگوید باید مجازات و محاکمه بشود.خنده داره...دیگه زنجیر زدن بر آزادای اندیشه چجور از این تمیز تر....آقا شما نمی تونی بگی آزادی اندیشه هست وقتی اینطوری آزادی بیان رو جلوشو گرفتی..
عامل;924517 نوشت:
درباره رابطه آیه لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ با کشتن مرتد نیز باید گفت: تناقضی بین آیۀ مذکور و حکم اعدام مرتد وجود ندارد. زیرا آیه مربوط به قبل از وارد شدن و پذیرفتن دین اسلام است،

بله توجیه و تفسیر هم که الا ماشاالله....قرآن می گه لا اکراه فی دین، هیچ پیش بند و پس وندی هم نداره، آخوندها تشخیص دادن که این حرف فقط برای قبل از انتخاب دینه...حتی برای زمانی که فقط بابا و نننوت هم مسلمانه هم نیست ها.قبول!نمی گم حرف این آیه چیز دیگه ای غیر از اونچه آخوندها می گن نیست..ولی ظاهر آیه نمی خونه!!...این هم قرآنه دیگه...کتاب منطقی و شاهکار اسلام عزیز!!!!!!

در آخر جا داره از بزرگ مرد آقای نیکویی یادی کرد که به خاطر نقد های منصفانه علیه دین اسلام الان گم و گورن و دستگیرن....خدا توبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

[="Tahoma"][="Navy"]

ninja;923639 نوشت:
با انکه به ظاهر یک مسلمان زاده، حق انتخاب دارد ،ولی در واقع این طور نیست
استدلالی که برای این موضوع می شود
لزوم مسلمان شدن فرزند یک مسلمان،چون اسلام حق است
پس اگر تحقیق کند به اسلام می رسد
اما فرض کنید شخص مذکری در۱۴سالگی به دلیل
تعدد مذاهب اسلامی و اختلاف هایشان و با بررسی قرآن و عهدین به این نتیجه رسید که مسیحیت به او آرامش می دهد و آن را بر می گزیند
حال اگر این موضوع را بعد بلوغ به طور عام مطرح کند کشته خواهد شد
اما در صورت سکوت کاری به او ندارند
مشکل از اینجا شروع می شود
که بنا به اعتقاد او مسیحیت درستر است و لازم است دیگران را دعوت به مسیرش کند
و با آنکه در اسلام از تقلیدی نبودن اصول سحن به میان آمده،اما در عمل داستان چیز دیگریست
و فرد با نطفه ی مسلمان چه بخواهد چه نخواهد باید مسلمان بشود یا سکوت کند
پس حق او برای تحقیق و برگزیدن تفکراتی که به آن ها رسیده است چه می شود
حق او برای پاسخ به سایر تفکرات و اشاعه ی افکارش چه می شود
مسلمانان همه حق دفاع از اسلام و نقد تفکرات سایرین را دارند اما مسلمان زاده حرفی بر خلاف اسلام بگوید و منکر درستی آن باشد عقابی چون قتل و یا حبس با شکنجه در انتظار اوست
پس اختیارش و این گفته ی قرآن که اجباری در دین نیست چه می شود!؟

سلام
لا اکراه فی الدین یعنی شخص در حوزه شخصی اش مجبور به دین نمی شود. اما اظهار ارتداد دیگر یک مساله شخصی نیست و یک مساله اجتماعی است و با توجه به سیاسی بودن اسلام و ابتنای این سیاست و حکومت بر دین اسلام، فرد مسلمان حق اظهار ارتداد ندارد چراکه به منزله آسیب به بدنه جامعه اسلامی است. به عبارت دیگر اظهار ارتداد به جهت جنبه اجتماعی و سیاسی آن یک جرم است. این مساله را فقط زمانی می توانید درست تحلیل کنید که به بعد سیاسی و اجتماعی اسلام هم توجه داشته باشید. اگر دین اسلام یک دین سیاسی و اجتماعی نبود مطمئنا با مساله ارتداد اینطور برخورد نمی شد.
یا علیم[/]

پارسا مهر;924529 نوشت:
با سلام...این حرف ها که مطرح کردید که خوب و منطقی بودن ولی یک پیش شرط هایی هم اسلام براشون گذاشته که در عمل، عملی نمی تونن باشن...مثل اینه که اسرائیل بیاد یک حرف قشنگ بگه و اون اینکه شما آزاداید که منطقی در تاریخ تحقیق کنید...بعد بیاد یک پیش شرط بزاره بگه اما!!! اما!!! شما در تحقیقتون البته باید پی ببرید که هلوکاستی هست ها...یعنی اون پیش شرطه یک جورایی همه اون حرف خوبا رو تحت شعاع قرار می ده...اینجا هم همینطور این حرف های خوب و منطقی و قابل تشویقتون یک سری پیش شرط و قوانین و مبنا داره که باعث می شه عملا این حرف های خوشگل در عمل اجرایی نباشن....اما چرا و چطور؟در ادامه عرض می کنم....

بله بین آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق هست، ولی این دو رابطه تنگاتنگی دارن تا جایی که می شه اینا رو یک تن واحد در نظر گرفته...این دو یک روحن در دو جسم....چطور می تونه آزادی اندیشه برقرار باشه وقتی که یک سری آخوند ذهن ها رو تحت کنترل خودشون نگه می دارن....چطور آزادی اندیشه می تونه برقرار باشه وقتی آزادی بیان نیست و ذهن ها در حصار آخوند ها و مذهبیون قرار داره....مثل اینه که ما ا زبچگی توی ذهن یک سری بچه بخونیم که هلوکاست رخ داده و بعد هم مدام تبلیغات و مدرک و سند و موزه در این باب نشونشون بدیم و خلاصه بمباران تبلیغاتیشون کنیم و قدرت تفکر آزاد رو در اختیارشون نذاریم و بعد بگیم البته آزادی اندیشه هم هست...خنده داره این حرف...پس آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق می کنن ولی به هم وابسته ان تا جایی می شه حتی اونها رو یک تن واحد در نظر گرفت....

مکاتب، بله طبیعتا آزادی بیان طبق هر چیز دیگری ساختار و قواعدی داره...ولی قوانین و ضوابطی که آخوندها و مذهبیون برای آزادی بیان تعیین می کنن جدا از آنکه غیر منطقی هست با نظام دینی خودشون هم در تضاده که من در ادامه توضیح می دم...

خیلی جالبه اینکه آراء و عقایدمون رو در اختیار عموم بزاریم و بعد عموم آزادی عقیده و اندیشه داشته باشن ، تغییر عقیده در زندگیشون بدن می شه تشویش اذهان عمومی و نا امن کردن اجتماع؟پس چی بود می گفتید که آزادی اندیشه وجود داره...شما می گید که اگر حرف و حدیثی هم هست باید نهایتا با علما زده بشه...پس عموم مردم چه؟عموم مردم باید ذهنشون تحت کنترل افکار آخوند ها باشه؟؟این که می شه همون مهر زدن و زنجیر زدن به آزادی عقیده...وقنی می گید ما آزادی عقیده رو قبول داریم باید اجازه بدید که عقاید و افکار در سطح مردم گفته بشه تا مردم انتخاب کنن و اندیشه شون آزاد باشه نه در زنجیر آخوندها و مذهبی ها باشه...بنده نمی دونم یک همچین حرف های بدیهی رو بچه دبستانی برادر بنده هم می تونه به زبون بیاره و درکشون کنه ولی نمی دونم علمای اسلامی چطور نمی تونن درکش کنن!!!!با احترام!

اصول دین تحقیقی است...اگر بیان و نقد اصول دین و ارائه یک اصول دین جدید تر و بهتر می شود اشتباه و مردم قدرت درک آن را ندارند...چرا پیامبر دین اسلام را تبلیغ کرد؟؟یعنی پیامبر از شعور و نفهمی مردم استفاده کرد و دین اسلام را تبلیغ کرد...اینکه می گم این حرف ها و رفتار آخوندها و مذهبی ها با خود نظام دینی اسلام در تضاده اینجاست...شما می گید مردم بی شعورن و نفهمن و نمی تونن اصول دین رو هم بفهمن از اون ططرف می گید که پیامبر به مردمی جاهل تر از مردم امروز ما دین اسلام رئ تبلیغ کردن...پناه بر خدا...خدا توبه توبه...انقدر تضاد در سخن و عقیده جز از آخوند ها از که برآید.مردم امروز ایران که فکر نمی کنم از مردم جاهل عرب جاهل تر باشن...گویا شما مردم ایران رو از مردم جاهل عرب نفهم تر و بی شعور تر حساب می کنید...معلومه دیگه..مردم خر و گوسفندن و آخوندها چوبان آنها....از نظر شما!!!

خیلی جالبه آخوندها تشخیص می دن که حق و حقیقت چیست و باید به مردم چه گفته شود...این آزادی اندیشه است...خدا توبه توبه....پناه بر خدا...عزیز من ..برادر چرا فکر می کنید مثلا ابوجهل ها فقط گیر پیامبر می اد...همین آخوندها می تونن ابوجهل های روزگار ما باشن...این آخوند ها هستن که باید تصمیم بگیرن که هرچی در زد اسلامه حق نیست و هرکس در مورد آن بگوید باید مجازات و محاکمه بشود.خنده داره...دیگه زنجیر زدن بر آزادای اندیشه چجور از این تمیز تر....آقا شما نمی تونی بگی آزادی اندیشه هست وقتی اینطوری آزادی بیان رو جلوشو گرفتی..

بله توجیه و تفسیر هم که الا ماشاالله....قرآن می گه لا اکراه فی دین، هیچ پیش بند و پس وندی هم نداره، آخوندها تشخیص دادن که این حرف فقط برای قبل از انتخاب دینه...حتی برای زمانی که فقط بابا و نننوت هم مسلمانه هم نیست ها.قبول!نمی گم حرف این آیه چیز دیگه ای غیر از اونچه آخوندها می گن نیست..ولی ظاهر آیه نمی خونه!!...این هم قرآنه دیگه...کتاب منطقی و شاهکار اسلام عزیز!!!!!!

در آخر جا داره از بزرگ مرد آقای نیکویی یادی کرد که به خاطر نقد های منصفانه علیه دین اسلام الان گم و گورن و دستگیرن....خدا توبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

[=microsoft sans serif]بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام

از پاسخ شما برداشت میشود که "بینش و نگرش" شما به مسائل به گونه ای است که حتی اگر ادله ای محکم تر یا بهتر از آنچه در پاسخ استاد عزیز ذکر شده بیاورند ، باز هم با جسارت ها و پاسخ های معترضانه و جدال ستیزانه آنها را رد میکنید ، آخوندا آخوندا .... تو به توبه .... چیزی که من تو پاسخ های شما با اطلاعات ناکامل خودم میبینم چیزی به جز مسخره کردن و زیر سوال بردن "آخوندا" نیست ، نه تلاشی برای قبول کردن بلکه جدالی برای به قول خودتون " آزادی " ... توهین نباشه ولی شما اول باید نگرش خودتون رو به مسائل اصلاح کنید تا شاید بتونید پاسخ های اینگونه رو بپذیرید ...
وگرنه خود خدا هم که جلوتون حاضر بشه باز هم بیش از "پیش آخوندا نبودی ؟" نصیبش نمیشه .
بارها دیدم که فردی معترض ( ناقص العلم ) با اینکه طرف مقابل آیه قرآن رو حتی از حفظ براش میخونده با عباراتی چون: (این نبود تو قرآن، تفسیرشه یا ترجمش و ... . ) فقط در صدد نفی بر اومده جالبه که حتی متن قرآن وقتی میدید آیه قرآن بوده باورش نمیشد و میگفت این تو قرآن نبود (شک دارم حتی اون قسمت از سوره مورد نظر رو خونده بود یا نه )... این فرد معترض فقط میتونه با حتی یک اشاره یک کوردل دیگر رو هم سست کنه ...
از اعتقاد من به عنوان یه مذهبی ، وقتی فرد اسلام رو نمیپذیره یا میره دنبال یک دین دیگه (ای کاش لااقل دنبال همون دین میرفت) ، با فرض اینکه اون فرد واقعا دنبال پذیرش بوده و نمیخواسته صرفا نفی کنه ، سه راه داره یا اینکه اون فرد تحقیقش ناقصه یا عقلش ناقصه (البته به جز یک گروه خاص عقل ناقص نداریم ) و یا بینش و نگرشش به مسائل با یک "انسان خداجو " فرق میکنه ... وقتی اسلام دین حقیقی ست ، مسلما نباید به این فرد اجازه داده بشه که حتی زبان گشاید چون فقط و فقط باعث سست شدن یکی دیگه تو جامعه میشه .
نمونه بارزش رو هم که زیاد میبینم "9ساله" هست ، طرف هیچی نمیدونه حتی قرآن رو ورق نزده ولی میفرماید: پیامبر با دختر 9 ساله ازدواج کرد ... پیرمرده #$&^* .(سال بعد من نفر دوم که با اون فرد حرف میزد دیدم که از نظر معنوی دیگه چیزی ازش باقی نمونده بود ، غرق در گناه ... فقط هم برای گرفتن مجوز کاری که حتی از نظر عقلی قابل قبول نیس ) . پرواضح است که چرا اسلام میگه تفکرات معاند رو نگهدار واسه خودت ، چون 4 نفر دیگه که خدا به زور نگهشون داشته هم میرن ...
با اینکه این مثال ناقص بود ولی وقتی شما ازین منظر نگاه کنی که اسلام دین حقیقی است برای من که شاهد این افراد هستم چیزی جز این نیست که اگه فرد مسلمانی به دین دیگه ای گرایید از نظر بعضی تیره دلان ،فقط وسیله ای برای دور شدن از دین و سست شدن عقیده است ...

باز هم اگر این پاسخ "ناقص" نتونست کمکی (حتی کوچک) بکنه ، معذرت میخوام ... و باز هم پیشنهاد میکنم که باید نگرش و بینش خودتون رو تغییر بدید ... وگرنه بحث کردن با مذهبیونی که کلامشون رو سعی میکنن از قرآن بگیرن ،وقتی فرد مقابل نگرش خاصی در مورد قرآن داره، فایده ای نداره... در بهترین وجهش تنها بحث با یه معصوم میتونه فایده داشته باشه ... اگر باز هم فایده ای نداشته باشه آخرش اون فرد باید بره جایی که هیچ احدالناسی حرفی از دین نزنه چون باز هم فقط با کلماتی مثه "آخوندای چوپان" مواجه میشه Smile
والسلام

سلام
اگر قرار باشه فردی در مورد دین تحقیق کنه، باید نظرات موافق و مخالف رو بخونه و بر اساس منطق جمع بندی کنه. پس باید منابع مطالعه در اختیارش باشه.
اما از طرف دیگه، در اختیار گذاشتن منابع مطالعاتی میشه "تشویش اذهان" و "نا امن کردن جامعه" ...

همان طور که جناب پارسا فرمودند، وقتی آزادی بیان نباشه آزادی فکر هم نیست. چون منابع مطالعه به صورت گزینش شده در دسترس قرار می گیرند.


[/HR]اما وادار کردن مردم به پذیرش یک عقیده خاص می تونه توجیه پذیر باشه، به شرط اینکه بتونیم اون عقیده رو با یک دلیل محکم اثبات کنیم، طوری که هیچ جای شک و شبهه ای باقی نمونه. از کارشناس محترم می پرسم که محکمترین دلیل اثبات درستی اسلام از نظر ایشان چیست؟ (فقط یکی رو بفرمایید تا بررسی کنیم)

سلام

favel;924550 نوشت:
اگر این پاسخ "ناقص" نتونست کمکی (حتی کوچک) بکنه ، معذرت میخوام ... و باز هم پیشنهاد میکنم که باید نگرش و بینش خودتون رو تغییر بدید ... وگرنه بحث کردن با مذهبیونی که کلامشون رو سعی میکنن از قرآن بگیرن ،وقتی فرد مقابل نگرش خاصی در مورد قرآن داره، فایده ای نداره... در بهترین وجهش تنها بحث با یه معصوم میتونه فایده داشته باشه ... اگر باز هم فایده ای نداشته باشه آخرش اون فرد باید بره جایی که هیچ احدالناسی حرفی از دین نزنه چون باز هم فقط با کلماتی مثه "آخوندای چوپان" مواجه میشه Smile
والسلام

گرامی این شما و امثال شما و آخوند ها هستند که باید نگرشون رو تغییر بدن...این شمائید که شهادت دادید و ناموش و شرفتون رو برای اسلام حاظرید بدید...پس هرگونه نقد و انتقاد علیه خودتون رو نخونده باز تاکید می کنم نخونده زد می کنید...مگر می شه رد نکنید...پس شهادتی که دادید چی می شه....گرامی این وصله ها به ما نمی چسبه...این مذهبی هست که شهادت داده و هر گونه انتقادی رو بر نمی تابه....من تعجب می کنم....گیرم که بنده در برابر سخن که از اسلام باشه تاب نمی آرم...تازه شدم عین شما که....مگر شما سخنی که بر علیه اسلام باشه رو تاب می آرید...اصلا براش اهمیتی می دید؟؟اگر اهمیتی می دید یعنی به دین اسلام شک دارید....پس چطور می شه که حاظرید براش جان و مال و ناموستون رو بدید و مهم تر از اون چطور هر روز شهادت می دید که خدایی جز الله نیست و محمد پیامبر اوست؟؟؟...نه گرامی این وصله ها به ما نمی چسبه...این وصله ها به آخوندها و شخص شما می چسبه...

این نکته رو هم بگم بنده از کلمه آخوند استفاده کردم چه اشکال داره....خیلی علمای بزرگ مثل خمینی ها خودشون رو در سخنرانی هاشون آخوند می شناسن....من هم از آخوند استفاده کردم...این جسارت محسوب می شه؟؟آخوند مختصر و مفیده و من ازش استفاده کردم....به هر حال بنده در متن شما نکته قابل تاملی ندیدم که نیاز به عرایضی از بنده باشه...مگر یک نکته که:

favel;924550 نوشت:
نمونه بارزش رو هم که زیاد میبینم "9ساله" هست ، طرف هیچی نمیدونه حتی قرآن رو ورق نزده ولی میفرماید: پیامبر با دختر 9 ساله ازدواج کرد ... پیرمرده #$&^* .(سال بعد من نفر دوم که با اون فرد حرف میزد دیدم که از نظر معنوی دیگه چیزی ازش باقی نمونده بود ، غرق در گناه ... فقط هم برای گرفتن مجوز کاری که حتی از نظر عقلی قابل قبول نیس ) . پرواضح است که چرا اسلام میگه تفکرات معاند رو نگهدار واسه خودت ، چون 4 نفر دیگه که خدا به زور نگهشون داشته هم میرن ...

اولا چون نزاشتید که دکتر سروش ها رشد کنن...نذاشتید که آقای نیکویی ها رشد کنن در جامعه...انقدر جلوی آزادی عقیده و اندیشه و گفتمان وایستادید و خفقان ایجاد کردید که الان کسایی که تازه قوه عقلشون آزاد شده و هنوز جو گیرن و نا پخته می خوان بیاد نظر بدن و این خلاء سکوت و خواب آلودگی رو پر کنن...حق دارن، عاملش شمائید....این نکته ی اول....از طرفی مگر نمی گید آزادی اندیشه هست....خوب شما چی کاری دارید طرف شاید درست می گه که پیامبر با دختر نه ساله که نه هفت ساله ازدواج کرده بده..اون یکی هم می خواد تحت تاثیر این حرف اندیشه اش رو عوض کنه...مگر شما نمی گید آزادی اندیشه هست...خوب پس چی می گی..ناراحت چی هستی....شما هم برو بگو نه پیامبر با دختر هفت ساله ازدواج نکرده...شما هم برو تبلیغ کن...خوب حالا مشکل چیه...به خاطر یک سری آدم که از نظر شما جاهلن و می رن می گن پیامبر با دختر نه ساله ازدواج کرده...باید یک حکم کلی داد و گفت به کل کسی که از دین خارج شده و می خواد تبلیغ کنه مرتده و باید فلان و بهمان بشه....خدا توبه توبه...

این رفتار شما و آخوندها فقط نشون می ده که در ناخودآگاهوشن فهمیدن که دینشون سسته...و اگر جلوی آزادی اندیشه و عقاید و بیان رو یگیرن، چیزی برای دینشون نمی مونه....همونچیزی که در غرب رخ داده....و از آزادی می ترسن....

[="Arial Black"][="Blue"]سلام علیکم

سعدی شیرازی;924526 نوشت:
وقتی فردی از پدر و مادر مسلمان به دنیا میاد، میشه مسلمان فطری. اگر این فرد عقیده دیگری رو بپذیره میشه مرتد فطری.

هر انسانی چه مسلمان زاده و چه غیر آن، باید زمانی که به بلوغ عقلی رسید در مورد راهی که می خواهد تا آخر عمر طی کند و ابدیت خود را بسازد، تفکر و تعقل کند. خداوند به انسان عقل و فطرت داده تا با ایندو به همراه هادیان خارجی مانند پیامبران، ائمه و دانشمندان راه خود را پیدا کند. برایند این تحقیق نیز اگر واقعا مبنای عقلی و فطری داشته باشد، لازم الاجراست و فرد به هر نتیجه ای برسد معاقب نخواهد بود. اگر راه درست را پیدا کند، به جزای اخروی خواهد رسید و اگر به بیراهه رود، چون با وسیله ای(عقل و فطرت) که خالق در دست او قرار داده به این راه رهنمون شده، پس معذور خواهد بود. تا اینجا حکم مرتد رو ندارد. از زمانی که شروع به تبلیغ و اعلام کرده و باعث سست شدن اعتقاد دیگران که غالبا عوام هستند، می شود، بحث ارتداد مطرح می شود.
پس اسلام عقلا اجازه تغییر عقیده را می دهد اما اجازه اعلام را نفی می کند و بین این دو تفاوت زیادی است.

سعدی شیرازی;924552 نوشت:
اگر قرار باشه فردی در مورد دین تحقیق کنه، باید نظرات موافق و مخالف رو بخونه و بر اساس منطق جمع بندی کنه. پس باید منابع مطالعه در اختیارش باشه.
اما از طرف دیگه، در اختیار گذاشتن منابع مطالعاتی میشه "تشویش اذهان" و "نا امن کردن جامعه" ...

در جامعه دو سطح از انسانها وجود دارند:
الف) کسانی که اطلاعات حد اقلی از دین دارند.
ب) متخصصین و محققین در دین.
گروه اول که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند، در امور دیگر تخصص داشته و از مسائل کلامی و فلسفی و منطقی اطلاعات چندانی ندارند. لذا اگر با چنین مواردی مواجه شوند در بسیاری از موارد قدرت تشخیص مغالطه از برهان را نداشته و ممکن است گمراه شوند. برای این گروه خواندن کتب ضاله و نقدهای فنی جایز نیست، چرا که قدرت تشخیص نداشته و سردرگم خواهند شد.
اما در مورد قسم دوم، مراجعه و تحقیق در منابع دیگر جایز بلکه در بعضی موارد لازم است.
بنابراین با توجه به عدم اطلاع کافی از مباحث دقیق علمی از جانب قشر اول، تشویش و سردرگمی این گروه با مواجهه کتب ضاله و ارتداد برخی در جامعه اسلامی اجتناب ناپذیر خواهد بود.

سعدی شیرازی;924552 نوشت:
از کارشناس محترم می پرسم که محکمترین دلیل اثبات درستی اسلام از نظر ایشان چیست؟ (فقط یکی رو بفرمایید تا بررسی کنیم)

بزرگوار با ورود در این بحث بکلی از موضوع اصلی این تاپیک خارج خواهیم شد.
هر چند سوال مهمی است اما در جای خود آنرا پی گیری نمایید.
البته در این زمینه مباحثی هم در سایت مطرح شده:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=29421&p=671499&viewfull=1#post671499
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8030&p=52266&viewfull=1#post52266
http://www.askdin.com/showthread.php?t=13784&p=375415&viewfull=1#post375415

[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

پارسا مهر;924529 نوشت:
این حرف ها که مطرح کردید که خوب و منطقی بودن ولی یک پیش شرط هایی هم اسلام براشون گذاشته که در عمل، عملی نمی تونن باشن...

برای تحقیق در مورد دینِ حق هیچ پیش شرطی وجود ندارد...
بنابراین اگر شخصی بدور از راحت طلبی به تحقیق و تفکر در مورد رسیدن به راه حق و دین واقعی تلاش کند، به هر نتیجه ای که برسد برایش حجت خواهد بود.

پارسا مهر;924529 نوشت:
پس آزادی اندیشه و آزادی بیان فرق می کنن ولی به هم وابسته ان تا جایی می شه حتی اونها رو یک تن واحد در نظر گرفت....

آزادی اندیشه با آزادی بیان حتی تلازم هم ندارد، چه برسه به اینکه دو روح در یک بدن باشند!
به عنوان مثال ایا شما هر فکری که به ذهن مبارکتان خطور می کند به زبان می آورید؟ یا برخی را می گویید و بسیاری را به جهت مصالحی کتمان می کنید؟
چه بسا گناهان و افکار پلیدی به ذهن انسان می رسد که اگر بازگو کند، خانواده و بلکه قومی به آشوب کشیده می شود...
بنابراین بنابر مصالحی، گفتن هر فکر و خطوری جایز نیست.
البته اینکه اذهان انسانها تحت تاثیر فرهنگ، دین و یا سیاست غالب باشد، امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است و اختصاص به کشور ما ندارد. بالاخره تفکر غالب بر افراد ساکن در یک منطقه تاثیر می گذارد، هرچند قدرت تفکر را با توجه به اینکه عصر حاضر، عصر اطلاعات است، ساقط نمی کند.

پارسا مهر;924529 نوشت:
خیلی جالبه اینکه آراء و عقایدمون رو در اختیار عموم بزاریم و بعد عموم آزادی عقیده و اندیشه داشته باشن ، تغییر عقیده در زندگیشون بدن می شه تشویش اذهان عمومی و نا امن کردن اجتماع؟پس چی بود می گفتید که آزادی اندیشه وجود داره...

بزرگوار تغییر عقیده باعث ارتداد نمی شود که تشویش اذهان بوجود آید. در بکار بردن کلمات دقت کنید. اعلام و تبلیغ باعث تشویش اذهان می شود که هیچ مکتبی آزادی مطلق قائل نیست. بنابراین همچنان آزادی اندیشه برقرار است...
اینکه مباحث دقیق علمی باید در محل علمی و با اهل آن مطرح شود، بدیهی است. به همین دلیل بچه مدرسه ای هم می فهمد که گفتن مسائل پیچیده فیزیک برای یک روستایی بی سواد، فایده ای جز گیج و سردرگم کردن او ندارد.
اگر کسی برداشتی از دین دارد و آنرا در مجامع علمی مطرح کند و بتواند غالب را با خود همراه کند، نظر او مطرح خواهد شد. اما کسی که برداشتی غلط از دین دارد و اکثریت دانشمندان حرف او را نقد می کنند، جایی برای طرح ندارد.

[/]

عامل;924562 نوشت:
اما در مورد قسم دوم [محققین دینی]، مراجعه و تحقیق در منابع دیگر جایز بلکه در بعضی موارد لازم است.

سلام
یک محقق دینی، کتابها و منابع مختلف رو می خونه و در نهایت باید جمع بندیش رو از اون مطالعات منتشر کنه.
اما اون نتیجه ای که منتشر می کنه، باید تایید کننده عقاید از پیش تعیین شده باشه. یعنی این محقق دینی حتی قبل از تحقیق می دونه که باید چه نتیجه ای رو منتشر کنه.

[="Arial Black"][="Blue"]سلام مجدد

پارسا مهر;924529 نوشت:
شما می گید مردم بی شعورن و نفهمن و نمی تونن اصول دین رو هم بفهمن از اون ططرف می گید که پیامبر به مردمی جاهل تر از مردم امروز ما دین اسلام رئ تبلیغ کردن.

پارسای عزیز ما کی چنین حرفی زدیم؟!
اینکه مردم عادیِ غیر متخصص توان درک مغالطه را از برهان ندارند یعنی بی شعورند؟
عموم مردم توان درک براهین ساده و فطری را دارند و به همین دلیل عرب جاهلی این دین را پذیرفت. همین براهین ساده الان هم کارایی دارد.
اما بحث بر سر بحث های دقیق و تردید در اعتقاد دیگران است، لطفا خلط نکنید.

پارسا مهر;924529 نوشت:
توجیه و تفسیر هم که الا ماشاالله....

این جملات شما بیشتر احساسی است تا علمی... فهم قرآن باید با شان نزول، لغت، سیاق و چندین فاکتور دیگر انجام بشود.
ضمنا بحث ارتداد و البته تفسیر آیه مورد بحث! ربطی به آخوندها ندارد و در متون دینی و روایی و همچنین مفسرین اولیه مطرح شده است. به جای احساسی شدن به این منابع هم مراجعه بفرمایید.
در پناه حق باشید.

[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

سعدی شیرازی;924572 نوشت:
یک محقق دینی، کتابها و منابع مختلف رو می خونه و در نهایت باید جمع بندیش رو از اون مطالعات منتشر کنه.
اما اون نتیجه ای که منتشر می کنه، باید تایید کننده عقاید از پیش تعیین شده باشه. یعنی این محقق دینی حتی قبل از تحقیق می دونه که باید چه نتیجه ای رو منتشر کنه.

اگر تحقیق او دارای اتقان علمی باشد مسلما جوامع علمی را هم تحت تاثیر می گذارد و همین سبب پذیرش عقاید او می شود.
حتی اگر تحقیق درستی انجام داده باشد و در زمان خودش تاثیر گذار نباشد در آینده تاثیر خود را خواهد گذاشت.
ثانیا همانطور که عرض شد تلازمی بین آزادی اندیشه و آزادی بیان نیست، لذا ممکن است شخصی در درون جامعه ای نظر مخالفی داشته باشد اما ابراز نکرده و مانند دیگران زندگی کند.
ثالثا بیان نظرات مخالف و نشر آنها در مجامع علمی منعی ندارد بلکه نشر آنها در کف جامعه است که گاهی مشکل ساز می شود.

[/]

پارسا مهر;924561 نوشت:
سلام

گرامی این شما و امثال شما و آخوند ها هستند که باید نگرشون رو تغییر بدن...این شمائید که شهادت دادید و ناموش و شرفتون رو برای اسلام حاظرید بدید...پس هرگونه نقد و انتقاد علیه خودتون رو نخونده باز تاکید می کنم نخونده زد می کنید...مگر می شه رد نکنید...پس شهادتی که دادید چی می شه....گرامی این وصله ها به ما نمی چسبه...این مذهبی هست که شهادت داده و هر گونه انتقادی رو بر نمی تابه....من تعجب می کنم....گیرم که بنده در برابر سخن که از اسلام باشه تاب نمی آرم...تازه شدم عین شما که....مگر شما سخنی که بر علیه اسلام باشه رو تاب می آرید...اصلا براش اهمیتی می دید؟؟اگر اهمیتی می دید یعنی به دین اسلام شک دارید....پس چطور می شه که حاظرید براش جان و مال و ناموستون رو بدید و مهم تر از اون چطور هر روز شهادت می دید که خدایی جز الله نیست و محمد پیامبر اوست؟؟؟...نه گرامی این وصله ها به ما نمی چسبه...این وصله ها به آخوندها و شخص شما می چسبه...

این نکته رو هم بگم بنده از کلمه آخوند استفاده کردم چه اشکال داره....خیلی علمای بزرگ مثل خمینی ها خودشون رو در سخنرانی هاشون آخوند می شناسن....من هم از آخوند استفاده کردم...این جسارت محسوب می شه؟؟آخوند مختصر و مفیده و من ازش استفاده کردم....به هر حال بنده در متن شما نکته قابل تاملی ندیدم که نیاز به عرایضی از بنده باشه...مگر یک نکته که:

اولا چون نزاشتید که دکتر سروش ها رشد کنن...نذاشتید که آقای نیکویی ها رشد کنن در جامعه...انقدر جلوی آزادی عقیده و اندیشه و گفتمان وایستادید و خفقان ایجاد کردید که الان کسایی که تازه قوه عقلشون آزاد شده و هنوز جو گیرن و نا پخته می خوان بیاد نظر بدن و این خلاء سکوت و خواب آلودگی رو پر کنن...حق دارن، عاملش شمائید....این نکته ی اول....از طرفی مگر نمی گید آزادی اندیشه هست....خوب شما چی کاری دارید طرف شاید درست می گه که پیامبر با دختر نه ساله که نه هفت ساله ازدواج کرده بده..اون یکی هم می خواد تحت تاثیر این حرف اندیشه اش رو عوض کنه...مگر شما نمی گید آزادی اندیشه هست...خوب پس چی می گی..ناراحت چی هستی....شما هم برو بگو نه پیامبر با دختر هفت ساله ازدواج نکرده...شما هم برو تبلیغ کن...خوب حالا مشکل چیه...به خاطر یک سری آدم که از نظر شما جاهلن و می رن می گن پیامبر با دختر نه ساله ازدواج کرده...باید یک حکم کلی داد و گفت به کل کسی که از دین خارج شده و می خواد تبلیغ کنه مرتده و باید فلان و بهمان بشه....خدا توبه توبه...

این رفتار شما و آخوندها فقط نشون می ده که در ناخودآگاهوشن فهمیدن که دینشون سسته...و اگر جلوی آزادی اندیشه و عقاید و بیان رو یگیرن، چیزی برای دینشون نمی مونه....همونچیزی که در غرب رخ داده....و از آزادی می ترسن....

باسلام ،
همین دیگه ، شما از طرف دیگه نگاه میکنین ، دوباره پیشنهاد میکنم بینش ـتون رو تغییر بدید ، به جا اینکه بگید "در ناخودآگاهوشن فهمیدن که دینشون سسته...و اگر جلوی آزادی اندیشه و عقاید و بیان رو یگیرن، چیزی برای دینشون نمی مونه" اینجوری نگاه کنید که در ناخودآگاهشون فهمیدن دینشون بهترین دینه ، و نمیخوان حتی یک نفر از الله الرحمن الرحیم قدمی فاصله بگیره ... جگرش ریز ریز میشه وقتی فردی در مورد کسی حرف میزنه که "لولاک لما خلقت الافلاک" ...
همونجور که اول گفتم تا وقتی نگرش شما اینه و نگرش من اینه بحث فایده ای نداره انشالله که کسی پیدا بشه که بتونید با بحث باهاش به نتیجه برسید ... اینم فضای باز وصله بچسبونید تا به "یقین" برسید .

والسلام

با سلام مجدد...استاد گاماس گاماس....ابتدا به این فرمایش شما برسیم که می فرمایید که آزادی اندیشه با آزادی بیان هیچ تلازمی ندارند...

عامل;924567 نوشت:
دی اندیشه با آزادی بیان حتی تلازم هم ندارد، چه برسه به اینکه دو روح در یک بدن باشند!

استاد اگر آزادی بیان نباشد و بیان ها تحت کنترل باشد، آنوقت آندیشه ها را محدود کرده ایم...افسار بر اندیشه ها زده ایم که به جاهای باریک کشیده نشوند....مثلا اگر بنده سخنان آقای نیکویی را نمی شنیدم به هیچوجه به دین شک نمی کردم و هرچه آخوندها از کودکی به ذهنم تلقین کرده بودن، را بدون تفکر آزاد می پذیرفتم...این یعنی اندیشه من بدست آخوندها افسار زده شده بود...ولی با بیان استاد نیکویی بنده آزادی اندیشه پیدا کردم...توانستم اندیشه ی دیگری را انتخاب کنم....توانستم درست فکر کنم...اگر بیان و آزادی بیان آقای نیکویی نبود اندیشه بنده زندانی و کنترل آخوندها مانده بود...پس نگویید که آزادی اندیشه با آزادی بیان هیچ تلازمی ندارند...
بنده می خوام آزادی اندیشه ی پسرم را بگیرم و بر اندیشه او افسار ببندم...چه می کنم؟؟؟ابتدا آزادی بیان را محدود می کنم...سعی می کنم پسرم آنچیزی که من دوست دارم را بشنود...حرف های انتقادی را نشوند...آنوقت اندیشه اش تحت کنترل بنده می افتد...آزادی اندیشه ندارد...اندیشه اش دست بنده است....

آیا آزادی اندیشه هیچ تلازمی با آژادی بیان ندارد با این توضیحات؟؟

عامل;924580 نوشت:
ثالثا بیان نظرات مخالف و نشر آنها در مجامع علمی منعی ندارد بلکه نشر آنها در کف جامعه است که گاهی مشکل ساز می شود.

به هر حال یک محقق در نهایت باید راه رو برای مردم جامعه هموار کنه.
وقتی درباره لزوم تحقیق در اصول دین صحبت میشه، شامل مردم عادی هم میشه. اونها هم باید یک پایه محکم برای عقایدشون داشته باشند.

به هر حال اگر فردی بخواد تعیین کنه که مردم چه چیزی رو بشنوند و چه چیزی رو نه، باید یک معیار محکم برای تشخیص عقیده دست داشته باشه. خودم دنبال چنین معیاری زیاد گشتم ولی پیداش نکردم. اتفاقاً اگر بشه یک دلیل محکم برای اثبات عقاید ارائه داد که هیچ ایرادی بهش وارد نباشه، دیگه نیازی به سانسور وجود نداره.

تاپیکی با عنوان "محکمترین دلیل برای اثبات نبوت خاصه چیست؟" در بخش "نبوت" ایجاد کردم که در انتظار بررسی است. ممنون میشم تایید بفرمایید. اگر بتونیم یک برهان پیدا کنیم که هیچ اشکالی بهش وارد نباشه دیگه تمام این مسائل حله. در اون صورت دیگه نیازی به سانسور وجود نخواهد داشت.

[=Arial Black]سلام

پارسا مهر;924582 نوشت:
استاد اگر آزادی بیان نباشد و بیان ها تحت کنترل باشد، آنوقت آندیشه ها را محدود کرده ایم...

مسلما اندیشه انسان تا حدودی تحت تاثیر محیط است، اما آیا این به معنای محدود کردن اندیشه است؟ اگر هست پس در تمام دنیا اینطور است. مثلا در کشور های غربی با آن حجم اسلام ستیزی، به نظر شما چند درصد مردم احتمال حق بودن اسلام را می دهند؟
البته به برکت فضای مجازی این محدودیت ها خیلی کمتر شده و شاهدش همین اعتقاد شماست:
پارسا مهر;924582 نوشت:
مثلا اگر بنده سخنان آقای نیکویی را نمی شنیدم به هیچوجه به دین شک نمی کردم

به عبارتی همین تغییر تفکر شما دال بر آزادی اندیشه است البته برای کسانی که دنبال تحقیق باشند.
ناگفته نماند این آقایی که نامش را بردید، بارها طرز برداشت و همچنین دلایلش نقد شده است.
اصل آزاد اندیشی خیلی با ارزش است اما به شرطی که عالمانه باشد، از راه مقدمات وارد شویم و شروط دیگری که انسان را به بیراهه نکشاند.

پارسا مهر;924582 نوشت:
آیا آزادی اندیشه هیچ تلازمی با آژادی بیان ندارد با این توضیحات؟؟

تلازم با تاثیر خیلی فرق دارد...
محیط تاثیر بر اندیشه می گذارد اما بین آزادی آنها تلازمی نیست.
لطفا معنای اصطلاحی تلازم را مد نظر داشته باشید.

[="Arial Black"][="Blue"]سلام علیکم

سعدی شیرازی;924601 نوشت:
به هر حال یک محقق در نهایت باید راه رو برای مردم جامعه هموار کنه.

این جمله کاملا صحیح است اما نه بصورت موجبه کلیه؛ یعنی در برخی موارد استثنا بردار است.
بالاخره هر قانون گذاری برای حفظ امنیت روانی جامعه خود، تمهیداتی می اندیشد و از طرفی آن مکتب چون خود را حق می داند(چرا که حق یکی بیشتر نیست و اگر همه را حق بدانیم سر از تناقض و پلورالیزم در می آوریم) ابراز و اعلام مخالفت با اصل آن مکتب را برنمی تابد و نهایتا برای جلوگیری از محو و نابود شدن خود، تمهیداتی می اندیشد. اگر اینطور نباشد، مطمئن باشید آن مکتب حتی اگر از اتقان بالایی برخوردار باشد، باز هم ممکن است تاب توطئه ها را نیاورد.
به عنوان مثال اگر شخصی با تحقیق خود به این نتیجه برسد که باید مواد مخدر را بین همه افراد جامعه تقسیم کند، آیا حاکم می تواند با این استدلال که بالاخره باید آزادی در جامعه باشد، کاری به کار این شخص نداشته باشیم؟ مسلما حفظ آن جامعه این اجازه را به او نمی دهد. البته این صرفا یک مثال است ولی گاهی یک حرف یا نظر تاثیرش خیلی بیشتر است.

سعدی شیرازی;924601 نوشت:
به هر حال اگر فردی بخواد تعیین کنه که مردم چه چیزی رو بشنوند و چه چیزی رو نه، باید یک معیار محکم برای تشخیص عقیده دست داشته باشه.

این فرد اگر خالق انسان باشد و خیر و صلاح را از او بهتر بشناسد، این حق را خواهد داشت.
تلاش اسلام برای این است که حتی مستضعفان فکری نیز به سعادت برسند. اگر چه ایمان بدون تفکر ارزش کمی دارد اما بالاخره راه نجات است.

سعدی شیرازی;924601 نوشت:
در بخش "نبوت" ایجاد کردم که در انتظار بررسی است. ممنون میشم تایید بفرمایید.

بزرگوار تائید تاپیک به عهده کارشناسان نیست!
ان شا الله که به نتیجه خوشایندی برسید.
[/]

با سلام

عامل;924904 نوشت:
به عبارتی همین تغییر تفکر شما دال بر آزادی اندیشه است

خوب بنده تا زمانی که سخنان آقای نیکویی را نشنیده بودم آزادی اندیشه نداشتم...چون کاملا بدون دلیل و کاملا بدون آنکه قضایا را برای خودم حلاجی کرده باشم سخنان مذهبیون و آخوندها را پذیرفته و باور کرده بودم....بر اندیشه بنده افسار زده شده بود و افسارش دست مذهبیون بود...بنده با سخنان آقای نیکویی آزادی اندیشه پیدا کردم...و حالا اگر حتی متوجه بشوم که دین آبااجدادی ام و سخنان مذهبیون و آخوندها حق هست...بنده آخوند را می پذیرم ولی اینبار نه از روی تقلید و عدم تفکر...بلکه از روی تفکر و دیگر تخوام گفت که مذهبیون بر اندیشه ام افسار زده بودند....

پس به هر حال گویا شما پذیرفتید که آزادی بیان بر آزادی اندیشه تاثیر دارد....خوب اگر آزادی اندیشه وجود دارد چرا با محدود کردن آزادی بیان در سطح عموم جامعه سعی می کنید آزادی اندیشه را محدود کنید؟چرا یک کسی که متوجه شده دین اسلام حق نیست نمی تواند در سطح عموم جامعه ابراز کند که مرتد شده به این دلیل به اون دلیل....آیا استاد دانشگاه می تواند به دانشجویانش بگوید که بنده مرتد شدم به اون دلیل به اون دلیل یا باید سکوت کند و همانطور که از پیش بر اندیشه ی مردم افسار زده شده، همانطور باقی بماند....چرا نمی گذارد که مردم اندیشه ی آزاد داشته باشند...چرا اسم آزادی اندیشه و آزادی بیان که به هم وابسته اند را می گذارید تشویش اذهان عمومی؟

عامل;924567 نوشت:
ینکه مباحث دقیق علمی باید در محل علمی و با اهل آن مطرح شود، بدیهی است.
بنده تعجب می کنم، شخص مرتد نمی خواهد در مورد فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت عام انیشتن بحث کند که بیاید در محافل علمی بحث کند...یعنی مردم کوچه و بازارو مردم دبیرستان و دانشجو حق شنیدن مباحث عقلی در باب اصول دین خود را ندارند؟؟؟پس دین تنها ابزاری برای محافل علمی است؟یعنی برای یک گروه حداقلی ...و این حداکثریت جامعه تنها باید گاو و گوسفندانی به حسابی بیانید که دین اسلام به اجبار بر آنها عرضه شده و بر اندیشه آنها افسار زده شده؟اندیشه ی این اکثریت آن چیزی است که آخوندها می خواهند؟از همین کوچه و بازار لشگر لشگر رفتند به عشق اسلام شهید شدند...یعنی یک سری افراد بی سواد رفتند جبهه؟؟یک گروه انسان که نمی توانند تحلیل درست داشته باشند و دین اسلامشان از روی جهل است با صد شعار و وعید به عشق اسلام و رهبر به جبهه رفتند؟؟
اصلا این ها را بگذاریم کنار...اگر عموم مردم از دریافت نقد و انتقاد اصول دین و دریات اصول دینی جدیدی عاجزن، پس چرا خدا بر این مردم ابله دین فرستاد؟چرا پیامبر بر مردم جاهل عرب دین اسلام را تبلیغ کرد؟یعنی از جهل آنان سوء استفاده کرد.

عامل;924575 نوشت:
عموم مردم توان درک براهین ساده و فطری را دارند و به همین دلیل عرب جاهلی این دین را پذیرفت. همین براهین ساده الان هم کارایی دارد.

بنده نمی دانم چرا به پیامبر می رسد می گویید یک سری براهین ساده و فطری...ولی وقتی به شخص مرتد می رسد می شود یک سری براهین پیچیده وغامض و شگفت انگیز و تخیلی که فقط با اهل علم از آن سر در بیاورند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!شما نگران نباشد شخص مرتد خوب می تواند در سطح و سواد شخص مخاطبش حرف بزند...مثل پیامبر....شخص مرتد چیزی نمی گوید که پیچیده باشد و مخاطبش نفهمد...چیزی می گوید که بفهمد....مشکل چیست؟
ببینید بحث سری اکثریت است...اگر شخص مرتد می رفت پیرزنی را در دور دست ترین نقطه تمدن گیر می آورد و می خواست مباحث پیچیده بگوید یک چیزی...ولی اینجا بحث اکثریت است....مردم کوچه و بازار...سواد دارند...درس خوانده اند....دانشجو...دانش آموز....محصل....من نمی دانم اعدام شخص مرتد چه معنی دارد!!!!!این اعدام چیزی جز افسار زدن به اندیشه مردم نیست....
بینید آیه از نظر شما باید اینجور تصحیح بشود....لا اکراه فی دین نزد علمای و دانشمندان!!!!!اما!!!اکراه فی دین !!خیلی هم اکراه در دین در نزد اکثریت مردم! ;;)

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

پارسا مهر;924919 نوشت:
خوب بنده تا زمانی که سخنان آقای نیکویی را نشنیده بودم آزادی اندیشه نداشتم...

آزادی اندیشه داشتید اما استفاده نمی کردید!
در پست های قبل هم اشاره شد، محیط بر تفکر انسانها تاثیر می گذارد.

پارسا مهر;924919 نوشت:
پس به هر حال گویا شما پذیرفتید که آزادی بیان بر آزادی اندیشه تاثیر دارد....

تاثیر با تلازم فرق زیادی دارد، در همان پست های اول این فرق بیان شد.
بالاخره محیط، فرهنگ، دین و ... بر طرز تفکر تاثیر دارد اما تمام العله نیست.

پارسا مهر;924919 نوشت:
چرا با محدود کردن آزادی بیان در سطح عموم جامعه سعی می کنید آزادی اندیشه را محدود کنید؟

آزادی بیان در تمام دنیا محدود هست اما نوع این محدودیت به حسب فرهنگ ها و حکومتها و ... متفاوت است.
البته نظام حاکم تنها تفکر را به سمتی سوق می دهد نه اینکه آنرا تحت تسلط خود دربیاورد.

پارسا مهر;924923 نوشت:
اگر عموم مردم از دریافت نقد و انتقاد اصول دین و دریات اصول دینی جدیدی عاجزن، پس چرا خدا بر این مردم ابله دین فرستاد؟

قبلا هم اشاره شد، تخصص در کاری به معنای تخصص داشتن در همه علوم نیست، به همین دلیل ممکن است شخصی فوق تخصص پزشکی داشته باشد اما یک مساله ساده فقهی را نداند و یا از اسباب مغالطه و شروط انتاج اشکال قیاس سر در نیاورد. حالا شما این عدم اطلاع را بلاهت می دانید، جای تامل دارد...
نکته اساسی اینجاست که حکم ارتداد یک بحث اجتماعی است و هر قانونگذاری برای حفظ نظام خود، قوانینی را وضع می کند.
اما آیا تلازمی بین تفکر انسان و ابراز آن هست؟ خیر نیست.
اگر شخص مصر به ابراز یافته خود است(با توجه به اینکه در صورت ابراز این یافته که خلاف نظام موجود است، با قانون شکنی و مجازات مواجه خواهد شد) می تواند این یافته را در جایی ابراز کند که باعث مجازات او نباشد. به همین دلیل بحث هجرت مسلمانان مطرح شد. این یک امر عقلی است که نظام موجود(هر نظامی که باشد) نسبت به کسی که بر علیه اصل آن نظام شبهه پراکنی می کند را نپذیرد.

پارسا مهر;924924 نوشت:
ین اعدام چیزی جز افسار زدن به اندیشه مردم نیست....

این اعدام محدودیت آزادی بیان است نه افسار زدن به اندیشه!
شما باز هم خواسته یا ناخواسته بین این دو کلمه خلط کردید.
محدودیت آزادی بیان امری عقلی است و در تمام دنیا انجام می شود، به خلاف محدودیت آزادی اندیشه که اصلا ممکن نیست.

[/]

اولا چرا به فرزند یک مسلمان(هنگام انعقاد نطفه یکی از والدین مسلمان باشد) اجازه ی انتخاب تفکری به غیر از اسلام داده نشده
و چه بخواهد و چه نخواهد نمی تواند تفکری غیر از آن را بروز دهد
حق انتخاب او چه شده
و چرا در رساله های مراجع نوشته شده اصول دین تقلیدی نیست
@@
دوما اگر اسلام حق است
پس نباید از انتشار عقاید خلاف خود بترسد و مجازات های سنگینی برای بیان کننده های آن قرار دهد
اگر نقدی بر اسلام می شود
پس باید پاسخ قانع کننده داد
و خود مخاطبین با سنجش دو کفه ی ترازو انتخاب مسیر نمایند
@@
در ضمن اگر شخصی بخواهد در این مملکت رشد کند باید متدین باشد و حال اگر با تحقیق به تفکر دیگری برسد،پس مجبور به کتمان تفکرش ، و ظاهر سازیست
و این باعث دورویی خواهد شد
و دورویی موجب فساد

با سلام مجدد

عامل;924930 نوشت:
آزادی اندیشه داشتید اما استفاده نمی کردید!

استاد بگذارید یک مثال بزنم...فرض کنید که ذهن کودکی را مادر طوری با الفاظ و بمباران تبلیغاتی به بازی گرفته و مادر طوری کودک را تهدید کرده و ترسانده که اگر نیمه شب پایش را از اتاق بیرون بگذارد مثلا بلا سرش می آید، جن می آید او را می خورد...در حالی که در واقع این طور نیست...خوب حالااز نظر شما بچه در اتاقش شب ها زندانی نیست؟به نظر بنده زندانی است....او خودش را در حصاری می بیند که اگر پایش را از آن فراتر بگذارد با درد بلا و ترس مواجه می شود...ولی از نظر شما باشد کودک زندانی نیست!!!!چون در اتاق قفل نیست!!!!کودک هر وقت دلش خواست می تواتند از اتاق خارج شود، کسی هم جلویش را نگرفته کسی هم بیرون اتاق ننشسته که کودک تا بیرون آمد او را تنبیه کند.!!!!!!!!...خواهش کمی از ظواهر بیرون بیایید و در این مسئله ی خاص عمقی تر نگاه کنید...وقتی عمیق نگاه کنید با بنده هم عقیده خواهید شد که کودک در اتاق زندانی است...و قفل و زنجیر آن اتاق هم حرف و حدیث ها و تلقین های مادر است.....در موضوع بحث ما هم...اندیشه بنده زنجیر و قفل شده بود...آقای نیکویی آن را باز کرد...ذهن من مثل آن اتاق ظاهرا قفل و زنجیری نداشت...ولی حرف و حدیث های آخووند ها، تبلیغات آنها...محدودیت هایی که آنها در مورد آزادی بیان گذاشته بودند....ذهن بنده را قفل کرده بودند و بنده آزادی اندیشه نداشتم، همانطور که آن کودک در اتاقش زندانی بود...بنده ذهنم و اندیشه ام زندانی بود....حالا نکته اینجاست که آقای نیکویی کاری خلاف اسلام انجام داده...یعنی اگر به شما بود، آقای نیکویی باید سکوت می کرد و بنده هنوز که هنوزه آزادی اندیشه نداشتم و داشتم نماز وروزه ام را می خواندم
بعد شما یک سری پاسخ ها داده اید که نمی دانم در همه جوامع اینطوری هست که نمی دانم همه جا آزادی محدود است...نمی دانم در غرب فلان است در مسیحیت آنطوری است...خواهشن این دست پاسخ ها را کنار بگذارید...به ما چه در همه جوامع آزادی بیان محدود است...مگر جوامع دیگر و غرب وکیل و وسی ما هستند...آنها هم مثل ما خوب....

عامل;924930 نوشت:
حالا شما این عدم اطلاع را بلاهت می دانید، جای تامل دارد...

استاد گرامی اگر بنده عدم اطلاع را بلاهت می دانم، نه هر عدم اطلاعی است...مثلا کاری ندارم که طرف پزشکی نمی داند...حتی کاری ندارم که طرف یک مسئله فقهی را نمی دانم...مشکل من این است که شما می فرمایید طرف استدلال ساده را از غیر استدلال هم تشخصی نمی دهد...اصول ابتدایی دین خود را نمی داند...اینجا است که بنده عدم اطلاع را مساوی می گیرم با بلاهات....استاد پس تفاوت حیوان و با انسان چیست؟مگر گفته نمی شود که فرق انسان با حیوان در این است که انسان تفکر می کند...خوب وقتی نمی تواند در مورد اصول ابتدایی دین خود تفکر کند و استدلال را بشناسد دیگر والا بالله آن چیزی است که دیگر خودتان منظوری بنده را می دانید ...و چرا پیامبر بر این دست مردم دین اسلام را تبلیغ می کند شما باید پاسخ بدهید...
بنده شما پاسخ دقیقی ندادید که پیامبر چرا تبلیغ می کردند و حق داشتند تبلیغ کنند. و به این عرض بنده پاسخ ندادید در واقع:
پارسا مهر;924924 نوشت:
بنده نمی دانم چرا به پیامبر می رسد می گویید یک سری براهین ساده و فطری...ولی وقتی به شخص مرتد می رسد می شود یک سری براهین پیچیده وغامض و شگفت انگیز و تخیلی که فقط با اهل علم از آن سر در بیاورند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!شما نگران نباشد شخص مرتد خوب می تواند در سطح و سواد شخص مخاطبش حرف بزند...مثل پیامبر....شخص مرتد چیزی نمی گوید که پیچیده باشد و مخاطبش نفهمد...چیزی می گوید که بفهمد....مشکل چیست؟

ninja;924938 نوشت:
اولا چرا به فرزند یک مسلمان(هنگام انعقاد نطفه یکی از والدین مسلمان باشد) اجازه ی انتخاب تفکری به غیر از اسلام داده نشده
و چه بخواهد و چه نخواهد نمی تواند تفکری غیر از آن را بروز دهد
حق انتخاب او چه شده
و چرا در رساله های مراجع نوشته شده اصول دین تقلیدی نیست
@@
دوما اگر اسلام حق است
پس نباید از انتشار عقاید خلاف خود بترسد و مجازات های سنگینی برای بیان کننده های آن قرار دهد
اگر نقدی بر اسلام می شود
پس باید پاسخ قانع کننده داد
و خود مخاطبین با سنجش دو کفه ی ترازو انتخاب مسیر نمایند
@@
در ضمن اگر شخصی بخواهد در این مملکت رشد کند باید متدین باشد و حال اگر با تحقیق به تفکر دیگری برسد،پس مجبور به کتمان تفکرش ، و ظاهر سازیست
و این باعث دورویی خواهد شد
و دورویی موجب فساد

محضر استاد گرامی و همراهان عرض سلام و ادب دارم

لا اکراه فی الدین آیه قرآن است نظر شیعه را هم در تقلید از اصول نقل کردید . خب اگر کسی دین را نخواست و از دین برگشت بر عهده خود اوست .

اگر منظور از " بروز دهد " این است که خواست مناظره و گفتگو کند خب این هم مشکلی ندارد قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین . کاری که در هر زمانی از اول اسلام تا به الان و بعد آن اتفاق افتاده و می افتد . این سایت هم اتفاقا پر از این مسائل است .

ولی اگر منظورتان از " بروز بدهد " حالات فوق نیست و مقصود خصومت و عناد صرف است و ضربه زدن منظور نظر است خب بله حق دفاع از خود یک حق ثابت و مورد اتفاق هر صاحب عقلی است .

فاتح;924942 نوشت:
اگر منظور از " بروز دهد " این است که خواست مناظره و گفتگو کند خب این هم مشکلی ندارد قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین .

سلام...فرض کنید که بنده مناظره هم کردم..بعد دیدم که نظر شخصی خودم درست بوده و شخص مقابلم مدام مغلطه می کنه و چیزی از ابو جهل کم نداره...اونوقت حق ندارم و وظیفه ندارم که برم به مردم مستقیما و با زبان خودشون اعلام کنم که من مرتدم به این دلیل به اون دلیل و این شیوه و روش و منش درسته؟؟باید مدام برم با ابوجهل ها مناظره کنم؟؟؟تا دندونام سفید بشه؟؟مردم حق شنیدن آراء و عقاید رو ندارن؟

پارسا مهر;924945 نوشت:
سلام...فرض کنید که بنده مناظره هم کردم..بعد دیدم که نظر شخصی خودم درست بوده و شخص مقابلم مدام مغلطه می کنه و چیزی از ابو جهل کم نداره...اونوقت حق ندارم و وظیفه ندارم که برم به مردم مستقیما و با زبان خودشون اعلام کنم که من مرتدم به این دلیل به اون دلیل و این شیوه و روش و منش درسته؟؟باید مدام برم با ابوجهل ها مناظره کنم؟؟؟تا دندونام سفید بشه؟؟مردم حق شنیدن آراء و عقاید رو ندارن؟

سلام

خب طرف مقابل هم شاید همین عقیده را درمورد شما و ادعایتان داشته باشه . تشخیص صحت یا عدم صحت هر ادعا مبنائی دارد و آن توسط اهلش سنجیده میشود ادله و براهین بر مبنای علمی بودن قابل طرح است و اتفاقا باعث استقبال اهل علم است .

تهاقت الفلاسفه غزالی بیشتر از هر اثر فلسفی ای امروز توسط ناشرین چاپ میشود چون حاصل اندیشه یک عالم است و در مواردی هم که بخطا رفته هم طرح موضوعاتی کرده .

حال یک کسی که فرضا طب بلد نیست بیاید یک مرکز تحقیقات پزشکی و بگوید نظر من درباره فلان بیماری این است خب میپرسند تخصص و سمت علمی تان چیست بعد میگویند مستندات تحقیقتتان را ارائه بدهید و ...

طرف هم بگوید شما مغلطه میکنید ابوجهلید کرسی استادی من کو ؟ خب طرف مقابل هم طبیعی است بگوید حالش خوب نیست

فاتح;924957 نوشت:
سلام

خب طرف مقابل هم شاید همین عقیده را درمورد شما و ادعایتان داشته باشه . تشخیص صحت یا عدم صحت ادعائی مبنائی دارد آن ادله با علم و عقل توسط اهلش سنجیده میشود ادله و براهین بر این مبنی قابل طرح است و اتفاقا باعث استقبال اهل علم است .

فی المثل تهاقت الفلاسفه غزالی بیشتر از هر اثر فلسفی ای امروز توسط ناشرین چاپ میشود چون حاصل اندیشه یک عالم است و در مواردی هم که بخطا رفته هم طرح موضوعاتی کرده .

حال یک کسی که فرضا طب بلد نیست بیاید دانشکده پزشکی و بگوید نظر من درباره فلان بیماری این است خب میپرسند مقاله علمی و تحقیقاتتان کجاست . اگر علمی بود استقبال و استفاده میشود اگر نبود هم استفاده میشود البته در کاغذ باطله فروشی


می شه خواهشن کلی گویی نکنید و در این مورد خاص بگویید که کسی که در باب اصول دین مثل نبوت و امثال اینها که پایه و اساس اعتقاد به دین اسلام را می سازه تحقیق کرده و با علما هم مناظره کرده و به این نتیجه رسیده که باطل هستند باید چه کند...صاف و ساده...خواهشن کلی گویی نکنید...دقیقا باید چه کند؟

فاتح;924957 نوشت:
ال یک کسی که فرضا طب بلد نیست بیاید یک مرکز تحقیقات پزشکی و بگوید نظر من درباره فلان بیماری این است

گرامی در هر موضوعی وقتی با دلیل صحبت می کنیم و شخص دلایل را می شنود و با عقل و اندیشه خود بررسی اش می کند نیاز نیست که متخصصیمان مهر خورده باشد...مثلا بنده برود مرکز تحقیقات پزشکی و با دلیل و سند نشان بدهم که سیگار برای سرطان بد است...دیگر پزشکان نمی گویند تو مدرک دکترایت را از کجا گرفته ای...آنها دلیل را بررسی می کنند و می بینند که حرفم حق است و می پذیرندش...آنها نمی گویند که نه ما کاری به دلایل تو نداریم، تو برو اول مدرکت را بیاور...تا مهر مدرکت را نبینیم، دلایل را باور نمی کنیم!!!!!!!!!!حالا بحث اصول دین هم همین است..بنده که نمی خوام بروم پیش دانشگاه پزشکی و بدون دلیل صحبت کنم که انتظار داشته باشم که دانشجویان و اساتید بدون دلیل حرفم را باور کنند، که انتظار باشد که مدرک نشان بدهم....یا من که نمی خواهم بروم به دانش آموز بگویم حرفم را بدون دلیل و مدرک باور کن.خدا نیست تو هم بگو خدا نیست مثل میمون....بنده دلیل را به او می گویم دیگر چه فرقی می کند که بنده متخصص بودنم مهر خورده باشد یا نخورده باشد...

پارسا مهر;924958 نوشت:
می شه خواهشن کلی گویی نکنید و در این مورد خاص بگویید که کسی که در باب اصول دین مثل نبوت و امثال اینها که پایه و اساس اعتقاد به دین اسلام را می سازه تحقیق کرده و با علما هم مناظره کرده و به این نتیجه رسیده که باطل هستند باید چه کند...صاف و ساده...خواهشن کلی گویی نکنید...دقیقا باید چه کند؟

بنده کلی گوئی نکردم ,

همانطور که جناب نینجا هم ذکر کردند پذیرش اصول دین با تحقیق علمی و شایسته ای باید باشد و تقلیدی نیست , طبیعی است که رد کردن آن هم بدون تحقیقی کامل و دقیق نباید باشد و همچنین تقلیدی هم نباید باشد .
یعنی فی المثل کسی با این دلیل که چون آباء و اجداد یا همسرش کافرند این نتیجه را بگیرد که او هم بنا بر تعصب قومی یا تقلید و جبر از طرف دیگری باید کافر باشد . این دلیل و و برهانی عاقلانه و قابل پذیرش نیست .

بعد اینکه اگر مغرضانه بدنبال رد یا تائید چیزی است این شخص تحقیق نکرده , صرفا وقت خودش و دیگران را تلف کرده . تنها با این شرط تحقیق صورت میگیرد که بدون پیش فرض برای نتیجه , شخص تحقیقی کامل داشته باشد .

و نهایتا به هر نتیجه که رسید مختار است آن را انتخاب نماید . طبیعی است این نتیجه تحقیق اوست و نمیتواند دیگران را مجبور به پذیرش عقاید خود نماید .

فاتح;924942 نوشت:

اگر منظور از " بروز دهد " این است که خواست مناظره و گفتگو کند خب این هم مشکلی ندارد قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین . کاری که در هر زمانی از اول اسلام تا به الان و بعد آن اتفاق افتاده و می افتد . این سایت هم اتفاقا پر از این مسائل است .

ولی اگر منظورتان از " بروز بدهد " حالات فوق نیست و مقصود خصومت و عناد صرف است و ضربه زدن منظور نظر است خب بله حق دفاع از خود یک حق ثابت و مورد اتفاق هر صاحب عقلی است .

فرض کنید که بنده به دلایلی و برای آرامش بیشتر به مسیحیت گرویدم
حال اگر آن را با انجام امور دینی ،همانند رفتن به کلیسا بروز دهم
در بهترین حالت از طرف اطرافیان طرد خواهم شد
و به دلیل وابستگی مالی و مشکل جسمی( مثلا کم بینایی)عملاوابسته ی آن ها و مجبور به کتمان می باشم
و کتمان یعنی دو رویی
یعنی اگر اطرافیان از برخی عقاید صحبت و یا مرا به پنج تن می سپارند مجبور به سکوت و یا بیان التماس دعا هستم
چرا با اجباری بودن پذیرش اسلام برای من مسلمان زاده ،عملا انتخاب از من گرفته شده
ببینید من مجبورم اگر این وابستگی ادامه داشته باشد تا آخر عمر به ظاهر هم که شده خود را مسلمان جلوه دهم

ninja;924968 نوشت:
فرض کنید که بنده به دلایلی و برای آرامش بیشتر به مسیحیت گرویدم
حال اگر آن را با انجام امور دینی ،همانند رفتن به کلیسا بروز دهم
در بهترین حالت از طرف اطرافیان طرد خواهم شد
و به دلیل وابستگی مالی و مشکل جسمی( مثلا کم بینایی)عملاوابسته ی آن ها و مجبور به کتمان می باشم
و کتمان یعنی دو رویی
یعنی اگر اطرافیان از برخی عقاید صحبت و یا مرا به پنج تن می سپارند مجبور به سکوت و یا بیان التماس دعا هستم
چرا با اجباری بودن پذیرش اسلام برای من مسلمان زاده ،عملا انتخاب از من گرفته شده
ببینید من مجبورم اگر این وابستگی ادامه داشته باشد تا آخر عمر به ظاهر هم که شده خود را مسلمان جلوه دهم

الان شما یک مشکل اجتماعی را دارید مطرح میکنید شاید هر کسی در هر کشوری از هر دین یا مکتبی برگردد و مسلمان شود هم با چنین مشکلی روبروست . راه حل را باید از دینتان بپرسید . ببینید بعنوان اولین چالش دینتان چه پاسخی به آن میدهد و تا چه حدی توانائی راهنمائی دنیوی شما را دارد که این یک انتظار حداقلی است .

عامل;924909 نوشت:
این فرد اگر خالق انسان باشد و خیر و صلاح را از او بهتر بشناسد، این حق را خواهد داشت.

سلام
نه منظورم خالق نیست. منظورم انسانی است که می خواد دیگران رو مجبور به پذیرش عقاید خودش کنه. یعنی عقایدی که خودش فکر می کنه درسته.
حقیقت یکی است اما ممکنه هر کسی در تشخیص حقیقت دچار اشتباه بشه. به خصوص اگر نتونه یک دلیل بی عیب و نقص برای درستی اعتقاداتش ارائه کنه.

چرا باید فرد مسلمان زاده حتما مسلمان باشد
چرا انتخابی در کار نیست
اگر اسلام حقیقت است
نباید نگرانی ای نسبت به تغییر تفکر پیروانش داشته باشد
چون آنقدر معجزه ی این دین باید قوی باشد که هیچ ایرادی در آن نباید راه یابد
سوال اینجاست
در کجای دنیا اگر با تفکر سابقت به مخالفت برآیی و بگویی غلط کردم
تو را به مجازات هایی چون حبس ابد و یا قتل محکوم می نمایند

در ضمن چطور می شود، احکام دینی، را مردم می فهمند،ولی از درک باطل یا صحیح بودن دلایل افراد برای انتخاب مسیر دیگر عاجزند
چطور می شود حق انتخاب داشت،ولی نتیجه ی عوض کردن راه عقاب باشد
چون عملا فرد مسلمان زاده حق ندارد تغییر مسیرش را برملا سازد
و اگر بروز دهد عقاب می شود
و باید رفتاری منافقانه را در پیش بگیرد
آیا من نوعی می توانم بروم بالفرض کلیسا
بروم دیگران خواهند گفت چرا تغییر دین دادی
تازه اگر اجازه ی صحبتی را بدهند
تمام حرف من در چرایی جبر ،بر فرزند مسلمانان و دیگری،باعث شدن دورویی و فساد در جامعه است
آیا اکثریت ایرانیان از دین اسلامی که به واسطه ی اسلام داشتن والدینشان بر آن ها تحمیل شده خشنودند
آیا این جبر منافی آزادی افراد نیست
چون اگر عقیده ی دیگری برگزیده شود،چون یکی از والدینت مسلمان بوده مرتد فطری و بی پذیرش توبه عقاب در انتظارشان است
چطور می شود
در اطرافتان را بنگرید
رفتار دوگانه در محافل رسمی و شخصی تر عاملش همین جبر مکتبی و عقاب ناشی از آن است
همین سخت گیری هاست

پس نتیجه ی تمام مباحث این چنینی در این انجمن این است
اسلام حق است
اگر ایراد و نقصی پیدا شد
از کج فهمی ماست،یا رازش بر ما پوشیده است
در هر حال حقیقتی جز اسلام نیست
پس اگر ۱۰۰۰سال دیگر که ممکن است کسی این مطلب را بخواند
اگر در آن زمان با علم آن روز هنوز قرآن را معجزه می دانستند و پیرو آن دین بودند به آن ها خواهم گفت
مرا لعن و نفرین کنید
برایم آتش فراوان بطلبید
و این بحث و رفتار مردم در جامعه به من یاد می دهد
بگویم
برادران و خواهرانی که عضو این سایت فرهنگی و مذهبی هستید التماس دعای فراوان دارم
و اینکه برادران و خواهران عزیز حجابتان را در میان افراد غیر خودی رعایت و مواظب گفتارتان باشید
تا می توانید خود را موجه جلوه دهید
دروغ تا زمان لو نرفتنش فرقی با راست ددارد
برای پذیرفته شدن در بین افراد جامعه(به خصوص در بین افراد مذهبی خود را موجه جلوه دهید )
فقط باز هم وجدانم می گوید
چرا مانند ابلهان با فکری که غلط می پنداری،مبارزه نمی کنی،بدون ترس از عقاب
ولی عقلم می گوید به تدریج مسیر را هموار می سازیم
و به جای عقاب،مرغ و کباب خواهی خورد
دوستان ان شا الله موفق باشید
در پناه خدا

و

ninja;925051 نوشت:
فقط باز هم وجدانم می گوید
چرا مانند ابلهان با فکری که غلط می پنداری،مبارزه نمی کنی،بدون ترس از عقاب
ولی عقلم می گوید به تدریج مسیر را هموار می سازیم

ما که متوجه نشدیم شما میخواستید شعار بدهید یا بحث علمی کنید .

در هر صورت اگر مکتب تان راه حلی در مورد مشکل خانوادگی و اجتماعی ای که مطرح کردید پیشنهاد داده حتما اینجا نقل کنید .

فاتح;925064 نوشت:

ما که متوجه نشدیم شما میخواستید شعار بدهید یا بحث علمی کنید .

در هر صورت اگر مکتب تان راه حلی در مورد مشکل خانوادگی و اجتماعی ای که مطرح کردید پیشنهاد داده حتما اینجا نقل کنید .

برادر یا خواهر ارجمندم
مسیحیت یک مثال بود
اگر نه بنده به عنوان یک مسلمانی که والدین و آبا و اجدادی مسلمان داشته به این دین احترام می گذارم و اشهد همیشه بر زبانم جاریست
بنده سعی می کنم دیگر در مباحث دینی وارد نشده و آن را به اهل فن بسپارم
و با تلاش برای معرفی فناوری ها و کتب نویسندگان مشهور و نشر مطالب اجتماعی سعی در اعتلای فرهنگ ایران زمین بنمایم
حرف آخر
ژمانی اگر فردی با مانتو به خیابان می آمد چگونه نگاهش می کردند
زمانی فقط اخبار و اطلاعات کمی به دست افراد می رسید
به لطف اینترنت و سایر ابزار ها و راه های ارتباطی آگاهی ها بالا رفته
با حرکت تدریجی مسایلی چون جبر مکتبی و ریشه های آن حل و خاتمه می یابند

ninja;925150 نوشت:
برادر یا خواهر ارجمندم
مسیحیت یک مثال بود
اگر نه بنده به عنوان یک مسلمانی که والدین و آبا و اجدادی مسلمان داشته به این دین احترام می گذارم و اشهد همیشه بر زبانم جاریست
بنده سعی می کنم دیگر در مباحث دینی وارد نشده و آن را به اهل فن بسپارم
و با تلاش برای معرفی فناوری ها و کتب نویسندگان مشهور و نشر مطالب اجتماعی سعی در اعتلای فرهنگ ایران زمین بنمایم

بنده اصلا با دین شما کاری ندارم . شما بعنوان یک منتقد و مدعی جبر اسلام هستید پاسخ سوال را آنطور که منطقی میدانید بدهید و نقد و راه حل علمی و منطقی تان را از همین مساله شروع نمائید .

در برابر اعتقاداتی که با شما مخالف است چه فلج چه سالم شما چه عکس العملی را نشان میدهید و آن را منطقی میدانید ؟

فاتح;924960 نوشت:
و نهایتا به هر نتیجه که رسید مختار است آن را انتخاب نماید . طبیعی است این نتیجه تحقیق اوست و نمیتواند دیگران را مجبور به پذیرش عقاید خود نماید .

با سلام...چرا مجبور؟؟او فقط همانطور که آخوندها در بوق و کرنا می کنند دینشان را، می خواهد ذره ای از دانش و آموخته هایش را با اجتماع در میان بگذارد...و مردم مختارند انتخاب کنند کسی را مجبور نمی کند....به هر حال هر شخصی خودش را نسبت به دیگران و اجتماع مسئول می داند و وظیفه ی خود می داند که اجتماع را آگاه کند...شما چرا همچین وظیفه ی مهم و انسانی ای را می خواهید از شخص مرتد دریغ کنید....بنده به فرض اگر الان به آزادی اندیشه و تا حدی حقیقت نزدیک شده ام...به خاطر حس انسان دوستی آقای نیکویی بود که در عموم مردم دست به انتقاد زد....پس وظیفه ی هرکسی است که دیگران را آگاه کند و اجتماع را تکامل بخشد...مخصوصا که شاید مرتد وارد به دینی شد که اصلا حکم دینش این باشد که دیگران را آگاه سازد...حالا شما چرا با این وظیفه و انسان دوستی شخص مرتد مشکل دارید و انتظار دارید شخص مرتد سکوت کند و ببینید که اطرافیانش در جهل شناورند؟

پارسا مهر;925193 نوشت:
با سلام...چرا مجبور؟؟او فقط همانطور که آخوندها در بوق و کرنا می کنند دینشان را، می خواهد ذره ای از دانش و آموخته هایش را با اجتماع در میان بگذارد...و مردم مختارند انتخاب کنند کسی را مجبور نمی کند....به هر حال هر شخصی خودش را نسبت به دیگران و اجتماع مسئول می داند و وظیفه ی خود می داند که اجتماع را آگاه کند...شما چرا همچین وظیفه ی مهم و انسانی ای را می خواهید از شخص مرتد دریغ کنید....بنده به فرض اگر الان به آزادی اندیشه و تا حدی حقیقت نزدیک شده ام...به خاطر حس انسان دوستی آقای نیکویی بود که در عموم مردم دست به انتقاد زد....پس وظیفه ی هرکسی است که دیگران را آگاه کند و اجتماع را تکامل بخشد...مخصوصا که شاید مرتد وارد به دینی شد که اصلا حکم دینش این باشد که دیگران را آگاه سازد...حالا شما چرا با این وظیفه و انسان دوستی شخص مرتد مشکل دارید و انتظار دارید شخص مرتد سکوت کند و ببینید که اطرافیانش در جهل شناورند؟

سلام علیکم

اولا مرتدین سالهاست در جوامع مختلف با تمام تجهیزات و ادوات دارند جار میزنند و به دیوار میخورند . مشکل این است که تا عقلی که نشود فریبش بدهند یا با زور و تهدید نتوانند بر آن مسلط شوند , باشد زجر میکشند . در حقیقت آنها با چنین چیزی مشکل دارند

و اما بعد اینکه
مطالب شما پیش فرض هائی در مقدمات دارد که تعریف و تفصیل میخواهد و یا نیاز به اثبات دارد . پیش فرض هائی مانند :
1- حس انسان دوستی ؛
منظور از انسان دوستی چیست ؟ یک کسی در امریکا با سم آدم میکشت میگفت من به اینها ( از سر انسان دوستی ) لطف کرده ام اینها فقیر بودند در زندگی زجر میکشیدند .
2- من به حقیقت رسیده ام مسئولم آگاه کنم تا به اجتماع تکامل ببخشم ؛
خب یک کتاب بنویسید یک نسخه اش را هم برای ما بفرستید . در آن توضیح دهید تعریف و منظورتان از حقیقت و آگاهی و تکامل اجتماع چیست و چگونه میخواهد باشد . یه کسی میگفت من به حقیقت رسیده ام در یک روز 250 نفر از فریب خورده هایش را اعم از زن و کودک و پیر و جوان را به زور , سم خوراند و کشت .
3- اطرافیانش در جهل شناورند ؛ ظاهرا شما در این سرزمین تنهائید .

فاتح;925205 نوشت:
1- حس انسان دوستی ؛
منظور از انسان دوستی چیست ؟ یک کسی در امریکا با سم آدم میکشت میگفت من به اینها ( از سر انسان دوستی ) لطف کرده ام اینها فقیر بودند در زندگی زجر میکشیدند .

بله حس انسان دوستی...انسان فطرتا و وجدانا مشتاق است که جاهل نباشد...بداند و یاد بگیرد و از حقایق امور آگاه شود و دوست دارد دیگران نیز بدانند و آگاه باشند و مثل گوسفندی نباشند که آخوندها چوپان آنها هستند، به این می گویند حس انسان دوستی...وجدان و فطرتشان این را می گوید....شما نمی توانید با این روحیه حق دوستی و انسان دوستی مرتدان کنار بیایید؟؟؟
فاتح;925205 نوشت:
. در آن توضیح دهید تعریف و منظورتان از حقیقت و آگاهی و تکامل اجتماع چیست و چگونه میخواهد باش

تعریف حقیقت و تکامل واضح است....حقیقت یعنی چیزی که در عالم و دنیا حاکم و جاری و ساری است.نه آن تفکرات و تلقینات باطل و توهمی و خیالی و دل خوش کنی..مرتد بر این عقیده است که حقیقت اسلام نیست....حقیقت نیست که خدا پیامبری فرستاده...حقیقت این نیست که قرآن کلام خداست.چرا مرتد نباید این حقایق را با دیگران به اشتراک نگذارد؟؟؟از نظر او اینها حقیقتن...معنی تکامل هم هرچه باشد، چیزی است که با حقیقت گره خورده و نمیتوان حقیقت را نادیده گرفت و در نظر نگرفت و به بعد ادعا کرد به تکامل می خواهیم برسید...

به هر حال....اصلا گیرم که حس انسان دوستی و این جور مسائل کشکه...بحث عشقه...اصلا مرتد حال می کنه و عشق می کنه که دیگرون رو آگاه کنه...شما مشکلت چیه؟؟بده که دیگرون آگاه بشن؟؟؟؟شما از آگاه شدن دیگرون بدت می آد؟؟؟؟نکنه هدفت اینه که مردم افسار به گردنشون باشه و از حقیقت به دور باشند؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

پارسا مهر;925209 نوشت:
بحث عشقه...اصلا مرتد حال می کنه و عشق می کنه که دیگرون رو آگاه کنه.

نوشتید بحث عشقه . کسی که نمیداند از چه آگاهی ای و چه حقیقتی که به آن آگاهی پیدا کرده و چه جهالتی که از آن برائت کرده دارد صحبت میکند و نمیتواند دو جمله بنویسد عشقش چه معنی ای میتواند داشته باشد ؟

شما به کسی نمیتوانید کمک کنید چون خودتان مشکل شناختی و معرفتی دارید .

ضمنا ادب را رعایت کنید .

با این نادانی و جهالت طبیعی است که از اقامه دلیل و برهان برای دفاع از شبه عقیده ای که دارید بی بهره اید و بی دلیل دارید ستیز میکنید . طبیعی است که در چنین شرایطی با جهالتتان مقابله شود و این جبر نیست .

پارسا مهر;925209 نوشت:
بله حس انسان دوستی...انسان فطرتا و وجدانا مشتاق است که جاهل نباشد...بداند و یاد بگیرد و از حقایق امور آگاه شود و دوست دارد دیگران نیز بدانند و آگاه باشند و مثل گوسفندی نباشند که آخوندها بر گردنشان افسار زده اند، به این می گویند حس انسان دوستی...وجدان و فطرتشان این را می گوید....شما نمی توانید با این روحیه حق دوستی و انسان دوستی مرتدان کنار بیایید؟؟؟

تعریف حقیقت و تکامل واضح است....حقیقت یعنی چیزی که در عالم و دنیا حاکم و جاری و ساری است.نه آن تفکرات و تلقینات باطل و توهمی و خیالی و دل خوش کنی..مرتد بر این عقیده است که حقیقت اسلام نیست....حقیقت نیست که خدا پیامبری فرستاده...حقیقت این نیست که قرآن کلام خداست.چرا مرتد نباید این حقایق را با دیگران به اشتراک نگذارد؟؟؟از نظر او اینها حقیقتن...معنی تکامل هم هرچه باشد، چیزی است که با حقیقت گره خورده و نمیتوان حقیقت را نادیده گرفت و در نظر نگرفت و به بعد ادعا کرد به تکامل می خواهیم برسید...

به هر حال....اصلا گیرم که حس انسان دوستی و این جور مسائل کشکه...بحث عشقه...اصلا مرتد حال می کنه و عشق می کنه که دیگرون رو آگاه کنه...شما مشکلت چیه؟؟بده که دیگرون آگاه بشن؟؟؟؟شما از آگاه شدن دیگرون بدت می آد؟؟؟؟نکنه هدفت اینه که مردم افسار به گردنشون باشه و از حقیقت به دور باشند؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!


بیایم با مقدمه ای یک سوال اساسی رو مطرح کرده و به اون جواب بدیم :
آخوند ها که دیگران رو به دین دعوت میکنن و به تعبیر شما بر گردنشان افسار میزنند !! این کار را بر اساس وظیفه دینی خود انجام میدهند ،
در این راه مشقت بار هم به عقیده شان پاداش اخروی خود را می گیرند ،
هدف مرتد از آگاه بخشی(!) چیست ؟ ،
مرتدی که دین دیگری گراییده ، اسلام رو هم به عنوان یک دین قبول خواهد داشت ،
و تنها شاید بخواهد به خاطر وظیفه ای که دین جدید به اون محول کرده فرد دیگری را که تمایلاتی مانند او دارد به دین جدید دعوت کند ،
این فرد به عقاید ادیان دیگر احترام میگذارد ، همانطور که او به چیزی عقیده دارد میداند که دیگران هم عقایدی دارند (البته هر انسانی به طور طبیعی اینگونه است)
این دعوت را هم بدون اظهار ارتداد انجام خواهد داد ، مگر اینکه صرفا بخواهد سرکشی کرده و به عقاید افراد توهین کند ،
مثل صدر اسلام که یهودیان تنها به منزله ی تمسخر مسلمانان این کار(اظهار ارتداد) را انجام میدادند ، که حکم اسلام مسخره کنندگانی اینگونه را از مسخره کردن بازخواهد داشت،
اما مرتدی که از دین خارج شده است چه دلیلی برای آگاه کردن بقیه دارد ؟ ،
این چیزی که اسمش رو میگذارید آگاه بخشی تحت تاثیره انسان دوستی صرفا تلاشی برای همفکر کردن بقیه با خودش نیست ؟، تلاشی برای توجیه ارتداد خودش ؟ ،
و اگر این ها از نظر مرتد انسان دوستی ـست ، آیا به این توجهی ندارد که با آگاه کردن عده ای ، تنها ناراحتی ، نفرت و دشمنی ـست که در افراد دیگر ایجاد میشود ؟ ،
کینه و دشمنی دیگران حتما ضرری به او خواهد رساند ، این ضرر میتواند فشاری روحی و مشغله ای فکری باشد و یا حتی مرگ ،
اصلا چرا باید خودش را در این راه به مشقت اندازد در حالی که وظیفه ای در قبال آگاهی بخشی از سمت عقایدش به او محوّل نشده ؟
تا الان دو عامل داریم 1-عدم وجود دلیلی برای آگاه بخشی به جز نوعی شهوت شخصی
2-ضرری که همیشه خواهد بود ، که حتی میتواند مرگ باشد
تا الان که دلیلی برای اظهار ارتداد وجود ندارد مگر همان شهوت شخصی که به نوعی این است که صرفا بخواهد به عقاید دیگران ضربه بزند،
عقاید دیگران ضرری به او میرساند ؟ ، اگر روزه میگیرند ، نماز میخوانند ، جان و اموالشان را در راه عقاید خود میدهند ، به مرتد ضرری میرساند ؟
آیا این صرفا بیش از یک خواسته ی شخصی ـست ؟
.
.
.
علاوه براین که مرتد وظیفه ای ندارد ، آیا مواجه شدن با سختی و مجازاتی مثل اعدام او را از این آگاهی بخشی باز نخواهد داشت ؟

نقل قول:
بحث عشقه...اصلا مرتد حال می کنه و عشق می کنه که دیگرون رو آگاه کنه...شما مشکلت چیه؟؟

تنها چیزی که تو این جمله دیده میشود یک نوع شهوت است ،
که نه عقلانی است و نه منطقی ،
فردی سرکش که تنها میخواهد شهوت خود را ارضا کند حتما به افراد و اجتماع زیان وارد میکند ،
و این حکم عقل است که باید جلوی این شهوت سرکش گرفته شده و این شهوت کنترل شود ،
پس این فرد در هر جامعه ای باید کنترل شود و ولی آن جامعه باید افراد و جامعه را از خطر حفظ کند ،
فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ

فاتح;925246 نوشت:
نوشتید بحث عشقه . کسی که نمیداند از چه آگاهی ای و چه حقیقتی که به آن آگاهی پیدا کرده و چه جهالتی که از آن برائت کرده دارد صحبت میکند و نمیتواند دو جمله بنویسد عشقش چه معنی ای میتواند داشته باشد ؟

شما به کسی نمیتوانید کمک کنید چون خودتان مشکل شناختی و معرفتی دارید .

ضمنا ادب را رعایت کنید .

با این نادانی و جهالت طبیعی است که از اقامه دلیل و برهان برای دفاع از شبه عقیده ای که دارید بی بهره اید و بی دلیل دارید ستیز میکنید . طبیعی است که در چنین شرایطی با جهالتتان مقابله شود و این جبر نیست .


ببخشید ها...شاعر می گوید، چون قافیه به تنگ آید، شاعر به جفنگ آید....فکر نمی کردم که انقدر خام باشید و در برابر حرف های صاف و ساده بنده به گفتن این مسائل بی معنی و نامربوط بسنده کنید....دیگر بنده حرفی ندارم...

[=Arial Black]سلام

ninja;924938 نوشت:
اولا چرا به فرزند یک مسلمان(هنگام انعقاد نطفه یکی از والدین مسلمان باشد) اجازه ی انتخاب تفکری به غیر از اسلام داده نشده

اگر بحث های قبل را مطالعه فرموده باشید، اجازه تفکر و انتخاب عقیده برای همه عقلا و شرعا ثابت است. بحث ارتداد بر سر اعلام برگشت از دین است نه انتخاب عقیده یا آزادی تفکر و یا حتی نقد مسائل دینی.

ninja;924938 نوشت:
دوما اگر اسلام حق است
پس نباید از انتشار عقاید خلاف خود بترسد و مجازات های سنگینی برای بیان کننده های آن قرار دهد

اسلام حراسی از تقابل افکار و اعتقادات خود ندارد. به همین دلیل دانشمندان مسلمان با استفاده از متون دینی و عقل، به نقدهای درون دینی و برون دینی پاسخ می دهند.
توجه داشته باشید که نقد و انتقاد با ارتداد تفاوت دارد.

ninja;924938 نوشت:
در ضمن اگر شخصی بخواهد در این مملکت رشد کند باید متدین باشد و حال اگر با تحقیق به تفکر دیگری برسد،پس مجبور به کتمان تفکرش ، و ظاهر سازیست

با توجه به رشد غیر مسلمانان و اقلیت ها و البته کسانی که اعتقاد چندانی به دین ندارند، به نظر نمی رسد تدین ربطی به رشد اقتصادی، علمی یا حتی سیاسی داشته باشد. مگر در پست هایی مانند ریاست جمهوری که در قانون لحاظ شده است. این امر هم طبیعی به نظر می رسد، چرا که حاکم بر یک ملت قاعدتا باید از اکثریت باشد و آن اکثریت حاکمیت اقلیت ناچیز را نمی پذیرند و این امری طبیعی و معقول است.

با سلام....
ابتدا پاسخم در بند دوم پیام شما:

favel;925250 نوشت:
تنها چیزی که تو این جمله دیده میشود یک نوع شهوت است ،
که نه عقلانی است و نه منطقی ،

گرامی چرا؟؟؟یکی اگر بگوید که بنده عشق می کنم روی حساب کتاب به دیگران خیر برسانم و کمک کنم...شما می گویید که این عشق یک نوع شهوت است و نه عقلانی است و نه منطقی و باید سرکوب شود؟؟؟
favel;925250 نوشت:
فردی سرکش که تنها میخواهد شهوت خود را ارضا کند حتما به افراد و اجتماع زیان وارد میکند ،

یعنی کسی عشق کند و بخواهد هرچه در توان دارد روی حساب و منطق یعنی با حساب و کتابی به دیگران خیر برساند شما می گویید که باید جلوی این شهوت سرکش گرفته شود و این شهوت کنترل شود و سرکوب شود؟؟؟

favel;925250 نوشت:
هدف مرتد از آگاه بخشی(!) چیست ؟ ،

عرض شد که انسان فطرتا عشق و میل به این دارد که بداند و دیگران را آگاه کند...در فطرت اوست که آگاه کند و بداند....انسان برای مقابله با وقایعی که در آینده پیش رویش قرار خواهد گرفت باید بداند و آگاه باشد...فرد مرتد می خواهد این آگاهی را به دیگران هدیه کند...این بد است؟؟؟
favel;925250 نوشت:
آیا به این توجهی ندارد که با آگاه کردن عده ای ، تنها ناراحتی ، نفرت و دشمنی ـست که در افراد دیگر ایجاد میشود ؟

بنده گیج شدم...چه نفرتی..انسا ها می توانند با سلایف و اعتقادات گوناگون با عشق و محبت در کنار هم زندگی کنند...این مسلمانان هستند که نسبت به کفار و مشرکان حس نفرت دارند....

favel;925250 نوشت:
اصلا چرا باید خودش را در این راه به مشقت اندازد در حالی که وظیفه ای در قبال آگاهی بخشی از سمت عقایدش به او محوّل نشده ؟

گرامی هر انسانی خود را در قبال جامعه مسئول می بیند...اینها اموری فطری و اخلاقی هستند..شما می فرمایید که مثلا اگر بنده ببینم که کسی دارد وارد دهان شیر می شود سکوت کنم و بگویم به من چه؟؟به من که وظیفه ای در قبال نجات دیگران محول نشده؟؟؟؟انسان دوستی و احساس مسئولیت داشتن نسبت به افراد جامعه در خوی و سرشت ماست...من تعجب می کنم..
از طرفی شما چه ساده می اندیشید...شخص مرتد می تواند همچنان به خدا اعتقاد داشته باشد و از دلایل عقلی به این نتیجه برسد که باید به دیگران در رسیدن به حقیقت کمک کند....و آگاهی بخشی به همنوع را یک وظیفه ای ببیند که خدا بر دوش او گذاشته.....

[=Arial Black]سلام

پارسا مهر;924939 نوشت:
در حالی که در واقع این طور نیست...خوب حالااز نظر شما بچه در اتاقش شب ها زندانی نیست؟

شما پاسخ خود را دادید! در واقع حصاری نیست و این توهم متفکر است که حصار اوست...
اینطور نیست که تبلیغات تاثیر نداشته باشد. قبلا هم گفتم محیط مسلما موثر است و این تاثیر هم بسته به شرایط فرق می کند ولی با تمام این تفاسیر اندیشه آزاد است.
در یک کشور که غالب مردم مسلمان اند شما چه انتظاری دارید؟ از تلویزیون و اخبار نقد اسلام مکرر پخش شود؟! مگر در کشورهای مسیحی و ... اینطور است؟ کدام عقل سالمی این مطلب را تجویز می کند؟
کمی واقع بین باشید...

پارسا مهر;924939 نوشت:
بعد شما یک سری پاسخ ها داده اید که نمی دانم در همه جوامع اینطوری هست که نمی دانم همه جا آزادی محدود است...نمی دانم در غرب فلان است در مسیحیت آنطوری است...خواهشن این دست پاسخ ها را کنار بگذارید...به ما چه در همه جوامع آزادی بیان محدود است...مگر جوامع دیگر و غرب وکیل و وسی ما هستند...آنها هم مثل ما خوب....

اینکه از دیگر کشورها با ادیان و حکومت های مختلف مثال زده می شود به معنای صحت تمام کارهای آنها نیست، اما معقول بودن محدودیت بیان را از نظر عقلای عالم ثابت می کند.
عقل انسان می گوید آزادی بیان اگر یله و رها باشد و این آزادی مطلق در نظر گرفته شود، باعث هرج و مرج و از هم پاشیدگی نظام فعلی خواهد شد و این حکم عقل با عمل دیگران مثبت صحت این عملکرد از طرف عقلا هم هست.(بین حکم عقل و عقلا یک تفاوت ظریفی وجود دارد)

پارسا مهر;924939 نوشت:
چرا پیامبر بر این دست مردم دین اسلام را تبلیغ می کند شما باید پاسخ بدهید...

این سوال خود به تنهایی یک تاپیک جدید است...

سلام.

عامل;925313 نوشت:
از تلویزیون و اخبار نقد اسلام مکرر پخش شود؟!

بله...چرا که نه؟؟؟قشر عظیمی از نوجوانان آن کشور در سن بلوغند و در سنی هستند که باید دست به انتخاب بزنند، پس باید از تلویزیون و اخبار نقد اسلام را بشنوند تا آزادانه دست به انتخاب بزنند...شما این دست مسائل بدیهی را با تردید و استفهام انکاری پاسخ می دهید؟؟؟حالا ما نمی گوییم که مکرر از تلویزیون نقد اسلام پحش شود....ارفاق می دهیم...می گوییم بگذارید که یک شخص مرتد خودش را معرفی کند..مطالبش را چاپ گند..با سرمایه خودش...او را مجازات نکنید....
عامل;925313 نوشت:
کدام عقل سالمی این مطلب را تجویز می کند؟

استاد با توضیحی که دادم هر عقل سلیمی این را تجویز می کند

عامل;925313 نوشت:
مگر در کشورهای مسیحی و ... اینطور است؟

ما چه کار دارید به کشور ها مسیحی ....؟؟؟

عامل;925313 نوشت:
این توهم متفکر است که حصار اوست...

خوب این توهم را چه کسی مسئول است؟؟؟می خواهید بگویید که در مثالی که زدم مادر بچه و در این نظام آخوند هیچگونه مسئولیتی در قبال آن حصار ندارند و اصلا در بوجود آمدن آن حصار نقشی نداشته اند؟؟؟اگر داشته اند پس می شود گفت آنها در به بند کشیدن آزادی اندیشه نقش دارند
موضوع قفل شده است