جمع بندی عقوبت و عدالت خدا

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عقوبت و عدالت خدا

سلام خسته نباشید...

من جووب این سوالمو جایی نگرفتم امیدوارم اینجا یه جواب قانع کننده ببینم. فرض کنید من یک ربات با این هدف میسازم که به سمت راست حرکت کنه اما قابلیت حرکت به سمت چپ رو هم در ربات اعمال می کنم و در نهایت می دانم که این ربات بجای حرکت به سمت راست به سمت چپ حرکت خواهد کرد. با این وجود این ربات رو بسازم و بعد از حرکت به سمت چپ، ربات را بارها و بارها آتش بزنم. به نظر شما این کار عادلانه و منطقی است؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام، و تشکر از سوال خوب شما

davod66;923393 نوشت:
من جووب این سوالمو جایی نگرفتم امیدوارم اینجا یه جواب قانع کننده ببینم. فرض کنید من یک ربات با این هدف میسازم که به سمت راست حرکت کنه اما قابلیت حرکت به سمت چپ رو هم در ربات اعمال می کنم و در نهایت می دانم که این ربات بجای حرکت به سمت راست به سمت چپ حرکت خواهد کرد. با این وجود این ربات رو بسازم و بعد از حرکت به سمت چپ، ربات را بارها و بارها آتش بزنم. به نظر شما این کار عادلانه و منطقی است؟

بین انسان و ربات از چند جهت تفاوت وجود دارد که در ضمن سه نکته عرض می کنم:

نکته اول:
تمایل های به چپ در انسان لازم است، اینطور نیست که صرفا برای امتحان و بعد تنبیه باشد! مثلا کشش انسان به سمت آب و غذا، و کشش های جنسی برای بقاء انسان لازم است، اگر نباشد نسل بشر به خطر می افتد، می بینید که انسانی که اشتها نداشته و میل به غذا ندارد رفته رفته چقدر ضعیف می شود و این عدم میل به غذا یک خطر برای او محسوب میشود، این تمایلات غذایی و جنسی و مانند آن نعمت های با ارزشی هستند، همان طور که می­فرماید:
«خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»؛ همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد.(روم:21)
پس هدف خداوند این نیست که انسان از آن تمایلاتی که منجر به گناه و نافرمانی می شود استفاده نکند، بلکه خداوند هر میلی که در درون انسان گذارده به حق گذاشته است، و ضرورت دارد. اما چیزی که هست این امیال باید تعدیل شده و کانالیزه شوند، مجازاتش را برای زیاده روی در پیروی از این تمایلات قرار داده است. اما در ربات شما آنچه برای ربات تعریف می کنید برآورده ساختن بخشی از نیازهای شماست، لذا منطقی نیست آنچه که به مصلحت نمی دانید برای او تعریف کنید.

نکته دوم:
ربات برای انسان ساخته شده، نه برای خودش، در حالی که انسان برای خودش ساخته شده، نه برای خدا؛ بنابراین انسان نیازی ندارد به ربات اختیار بدهد، اما خداوند باید به انسان اختیار بدهد، و با توجه به نکته اول، وقتی تمایل به چپ و راست در موجودی قرار داده شد، اعطاء اختیار لازمه انحراف بخشی از ایشان است، و چاره ای از آن نیست، یا خداوند باید همه انسان ها را مجبور کند، یا اینکه انحرافات برخی که خودشان این مسیر را انتخاب می کنند بپذیرد، او فقط باید مسیر را نشان بدهد، و باقی را بر عهده خود انسان بگذارد:
«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس‏(انسان:3)
اما این مسئله در خصوص ربات وجود ندارد، چون ما ربات را فقط برای خودمان می سازیم، نه برای خودش، ما دنبال این نیستیم که به او اختیار بدهیم، اصلا اختیار او ار منجر به نافرمانی شود درست عکس آن هدفی است که ما دنبال می کرده ایم، لذا در ساخت ربات فقط آن اموری برای ربات تعریف می شود که سازنده آن به دنبال آنهاست، اما خداوند بی نیاز مطلق است در ساخت انسان آن اموری را قرار داده که انسان محتاج آن است و هدف خود انسان است.

نکته سوم:
اختیار دادن به کسی که تمایلات تضاد دارد به جهت رشد اوست، یعنی قرار دادن تمایلات متضاد در درون یک موجود زمانی حکیمانه و پذیرفتنی است که امکان رشد داشته باشد، بنابراین قرار دادن تمایلاتی در ربات اصلا منطقی نیست چون با توجه به اینکه رشد و تکامل ندارد، قرار دادن این تمایلات متضاد، جز تضاد درونی هیچ منفعتی برای او ندارد، اما در انسان همواره باید نیروی مخالفی باشد تا رشد کند، همان طور که قرآن می فرماید: « إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ به درستی که با هر سختی، آسانی است.(شرح:6) به همین خاطر می بینید که ورزشکاران برای تقویت عضلاتِ پا، به آنها وزنه میبندند، این مخالفت با راحتی، پا را تقویت می کند. اما این رشد و این یُسر که با هر عُسری برای انسان هست، برای ربات وجود ندارد.

ممنون از توضیحات و زمانی که گذاشتید.

سوال اینجاست، آفریدگاری که می‌داند مخلوقش بخاطر خصوصیات ژنتیکی، محیط زندگی و ... در نهایت راهی جهنم می‌شود چرا او را خلق می‌کند؟

منظورم تمام مخلوقات جهنمی هستند. وقتی آفریدگار از پیش سرنوشت مخلوقاتش را می‌داند هدف از خلقت آنها چیست؟

davod66;923823 نوشت:
ممنون از توضیحات و زمانی که گذاشتید.

خواهش می کنم، وظیفه است

davod66;923823 نوشت:
سوال اینجاست، آفریدگاری که می‌داند مخلوقش بخاطر خصوصیات ژنتیکی، محیط زندگی و ... در نهایت راهی جهنم می‌شود چرا او را خلق می‌کند؟

منظورم تمام مخلوقات جهنمی هستند. وقتی آفریدگار از پیش سرنوشت مخلوقاتش را می‌داند هدف از خلقت آنها چیست؟

ببینید:

اولا: تنها کسانی در جهنم جاویدان خواهند ماند و هرگز وارد بهشت نمیشوند که از روی دشمنی و لجاجت خدا را انکار کرده، و یا برای او شریک قائل شده باشند، یعنی انسان هایی که به خاطر مطامع دنیوی خدا را انکار کرده اند، نه از روی جهل و ناآگاهی، بنابراین اکثر قابل توجه انسان ها در نهایت وارد بهشت می شوند و کسانی که در جهنم جاویدان می مانند هم حق اعتراض ندارند، چون آنها با علم و آگاهی این مسیر را برگزیده اند، یعنی به وجود خداوند علم و آگاهی داشته اند اما باز هم عذاب جهنم را ترجیح داده اند.

ثانیا: با توجه به اختیار انسان، و تمایلات متضاد انسان بالاخره اکثر انسان ها می لغزند، خب خداوند یا می بایست انسان را مختار نیافریند، و یا اینکه تمایلات حکیمانه جنسی یا اشتهای غذا و تشنگی را در او قرار ندهد و...، که هیچ کدام شدنی نیست، اصلا آفرینش موجود مختار که تمایلات متضاد داشته باشد یعنی آزادی او در تعیین مسیرش، وگرنه دلیلی ندارد که به او اختیار داده شود! و این اختیار بالاخره گاهی موجب انحراف می شود.
بنابراین این که بگوییم خدا چرا انسان های بد را آفرید، یعنی اینکه خدا چرا به انسان ها اختیار داد؟

ثالثا: آفرینش را باید فلسفی دید، اینطور نیست که خدا انسان ها را از قبل آماده کرده باشد و بعد دانه دانه به دنیا بفرستد و بین خانواده ها پخش کند، بلکه همه چیز در یک رشد فلسفی و در قالب علت و معلول محقق می شود، نطفه انسان در یک حرکت رو به رشد تبدیل به جنین شده و این جنین با رشد و تکامل دارای یک نفس مجرد می شود، یعنی نفس و روح انسان از خود همان رشد نطفه و جنین به وجود می آید، خب وقتی روح این انسانی که قرار است با رفتار خودش به سمت جهنم حرکت کند، طبق قاعده علت و معلول به وجود آمده، خداوند اگر نخواهد به دنیا بیاید باید علل آن را از بین ببرد، مثلا برخی پدر و مادرها را به این جهت عقیم سازد! یا اجازه تربیت به برخی پدر و مادرها ندهد! و...

مسلم;923833 نوشت:
چون آنها با علم و آگاهی این مسیر را برگزیده اند، یعنی به وجود خداوند علم و آگاهی داشته اند اما باز هم عذاب جهنم را ترجیح داده اند.

سلام....شما می فرمایید چون آنها به وجود خداوند علم و آگاهی داشته اند، اما....این اما به نظرم مشکل دارد...شما نوشته اما باز هم عذاب جهنم را ترجیح داده اند...اگرمی فرمودید که اما کفر رو ترجیح دادند و بی خدا بودن رو ترجیح دادن شاید می شد حرفتون رو پذیرفت..ولی چطور میتونیم بپذیریم که اونها جهنم رو ترجیح دادند؟؟؟؟یعنی گفتن که ما جهنم رو به خدا و پرستش خدا ترجیح می دیم؟؟؟؟استاد گرامی باورش سخته
کدوم آدم عاقلی جهنم رو به چیزی ترجیح می ده؟؟چه می خواد اون چیز خدا باشه چه غیر خدا؟؟؟؟اونا حتما عقل نداشتن و قاصر بودن که جهنم رو ترجیخ دادن...گناهی ندارن...عقلشون کمه!!
پس استاد به نظر می رسه این امای شما مشکل داره...باید گفته می شد که کسانی با وجود علم به خداوند ترجیح می دهند به خدا کفر بورزند هرچند در این راه جهنم را هم نمی پسندند...ما چقدر در آیات داریم که جهنمیان می گن ما رو برگردون و اینها....خوب اگر جهنم رو ترجیح می دن چرا توی جهنم می گن ما رو برگردونید به دنیا؟؟؟؟پس به نظر نمی رسه اونا جهنم رو ترجیح می دن...حالا سوالم اینه که چرا خدا باید کسانی رو بیافرینه که در حالی که می دونه آنها خدا رو نخواهند پذیرفت، و در نتیجه جایگاهشون جهنم باشه؟؟؟؟خوب نیافرینشون دیگه....
شما طوری پاسخ دادید که گویا جهنمیان جهنم رو می خوان بعد خدا هم گفته که حالا که جهنم رو می خوان بزار خلقشون کنم برن جهنم صفا کنن...
مسلم;923833 نوشت:
بنابراین این که بگوییم خدا چرا انسان های بد را آفرید، یعنی اینکه خدا چرا به انسان ها اختیار داد؟
استاد بنده پدرم فرضا، می خواهم چپ و راست بچه تولید کنم...وقتی می دونم از بین مثلا اون ده تا بچخ ای که می خوام تولید کنم، یکیشون با اختیارش جهنمی می شه، خوب من اونو بدنیا نمی آرم....و این مشکلی ایجاد نمی کنه و دلیل نمی شه که بگیم من اون نه تا بچه دیگه رو بدنیا نیارم یا اختیار بهشون ندم...فقط اون جهنمی رو تولید نمی کنم...

مسلم;923833 نوشت:
ثالثا: آفرینش را باید فلسفی دید، اینطور نیست که خدا انسان ها را از قبل آماده کرده باشد و بعد دانه دانه به دنیا بفرستد و بین خانواده ها پخش کند، بلکه همه چیز در یک رشد فلسفی و در قالب علت و معلول محقق می شود، نطفه انسان در یک حرکت رو به رشد تبدیل به جنین شده و این جنین با رشد و تکامل دارای یک نفس مجرد می شود، یعنی نفس و روح انسان از خود همان رشد نطفه و جنین به وجود می آید، خب وقتی روح این انسانی که قرار است با رفتار خودش به سمت جهنم حرکت کند، طبق قاعده علت و معلول به وجود آمده، خداوند اگر نخواهد به دنیا بیاید باید علل آن را از بین ببرد، مثلا برخی پدر و مادرها را به این جهت عقیم سازد! یا اجازه تربیت به برخی پدر و مادرها ندهد! و...

استاد بنده نگاه می کنم ببینم که چیز حکمت است...وقتی می بینم که حکمت خدا باید در این باشد که افراد جهنمی خلق نشوند...آنوقت می گوید اگر خدا خداست پس حکمتش را بار می نشاند، حالا هر طوری که هست..معقول و منطقی....چون چیزی و کسی نمی تواند جلوی حکمت خدا را بگیرد....حالا اینجا اگر حکمت خدا حکم بکند که افراد جهنمی خلق نشوند....پس حتما راهی معقول و منطقی برای خدا هست که این حکم را عملی کند و دیگر ایراد گرفتن از اینکه مثلا اگر خدا می خواست این حکم را ایجاد کند چنین و چنان می شود اشتباه هست....هیچ چنین و چنانی نمی تواند جلوی حکمت خدا سنگ بیاندازد...

مسلم;923833 نوشت:
نها کسانی در جهنم جاویدان خواهند ماند و هرگز وارد بهشت نمیشوند که از روی دشمنی و لجاجت خدا را انکار کرده، و یا برای او شریک قائل شده باشند،

به نظر مخلص این طرز تفکر متاسفانه تقریبا به شکل عام در بین عزیزان باورمند وجود دارد. صرف نظر از اینکه حقانیت با چه کسی است، این طرز تفکر بسیار ساده انگارانه و یا غیر منصفانه است. شما چقدر باید بی انصاف باشید که تصور بفرمایید کسی میتواند وجود داشته باشد که با وجود آنکه با تعقل و تدبر پی به حقانیت باورهای مذهبی ببرد ولی از روی دشمنی! و لجاجت خداناباور شود! اصلا این جمله متناقض است. تناقض ذاتی دارد ولی عزیزان بی مهری میکنند و توجه نمیکنند.
شبیه ساده انگاری که دارند مثلا در مورد باور به اینکه بت پرستان صدر اسلام مجسمه ای میساختند و بعد میگفتند این مجسمه خداوندی است که ما را آفریده!!!

حال آنکه عامه منتقدین دینی به طور نسبی هم ذات پنداری مناسبی نسبت به مذهبیون دارند. برای یک خداناباور قابل فهم است که چرا فردی باورمند به الهیات است هرچند با او مخالف باشد. ولی به طور عام خداباوران هیچگاه درک درستی و فهم صحیحی از یک خداناباور ندارند...

با توجه به فرمایشات شما، این آگاهی و قدرت تفکر را هم خدا به من اعطا کرده و من به مقداری که خدا بخواهد میتوانم علم داشته باشم. حال من با این مقدار عقل، آگاهی و منطقی که خدا در اختیارم گذاشته نمی‌توانم وجود چنین خدایی را بپذیرم. از نظر من کل هدف خلقت که در ادیان توضیح داده شده غیر منطقی است. سوال من این است: با این وجود که خدا می‌دانست با آن مقدار آگاهی و قدرت اختیاری که به من می‌دهد من نمی‌توانم وجود او را بپذیرم، هدف از خلقت من چه چیزی بوده است؟ آیا به جهنم رفتن من عادلانه است؟

سلام

پارسا مهر;923855 نوشت:
سلام....شما می فرمایید چون آنها به وجود خداوند علم و آگاهی داشته اند، اما....این اما به نظرم مشکل دارد...شما نوشته اما باز هم عذاب جهنم را ترجیح داده اند...اگرمی فرمودید که اما کفر رو ترجیح دادند و بی خدا بودن رو ترجیح دادن شاید می شد حرفتون رو پذیرفت..ولی چطور میتونیم بپذیریم که اونها جهنم رو ترجیح دادند؟؟؟؟یعنی گفتن که ما جهنم رو به خدا و پرستش خدا ترجیح می دیم؟؟؟؟استاد گرامی باورش سخته
کدوم آدم عاقلی جهنم رو به چیزی ترجیح می ده؟؟چه می خواد اون چیز خدا باشه چه غیر خدا؟؟؟؟اونا حتما عقل نداشتن و قاصر بودن که جهنم رو ترجیخ دادن...گناهی ندارن...عقلشون کمه!!
پس استاد به نظر می رسه این امای شما مشکل داره...باید گفته می شد که کسانی با وجود علم به خداوند ترجیح می دهند به خدا کفر بورزند هرچند در این راه جهنم را هم نمی پسندند...


بله جهنم را نمیپسندند اما بالاخره با وجود علم به جهنم، لذت های به ظاهر نقد و فریبنده دنیوی را برگزیده اند، قرآن کریم هم اشاره دارد که برخی با یقین به حقانیت، آن را از روی ظلم و برتری جویی انکار می کنند:

«جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.(نمل:14)

پارسا مهر;923855 نوشت:
آیات داریم که جهنمیان می گن ما رو برگردون و اینها....خوب اگر جهنم رو ترجیح می دن چرا توی جهنم می گن ما رو برگردونید به دنیا؟

البته اینها کسانی هستند که اگر به دنیا برگردند هم باز راه خودشان را میروند: «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏»؛ َ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏(انعام:28)

پارسا مهر;923855 نوشت:
استاد بنده پدرم فرضا، می خواهم چپ و راست بچه تولید کنم...وقتی می دونم از بین مثلا اون ده تا بچخ ای که می خوام تولید کنم، یکیشون با اختیارش جهنمی می شه، خوب من اونو بدنیا نمی آرم....و این مشکلی ایجاد نمی کنه و دلیل نمی شه که بگیم من اون نه تا بچه دیگه رو بدنیا نیارم یا اختیار بهشون ندم...فقط اون جهنمی رو تولید نمی کنم


ببینید شما خیلی جزئی نگاه می کنید، اینکه بچه مثلا چهارم شما قرار است جهنمی شود، بی علت که نیست! تحت علل و عوامل است، و شما اگر بخواهید به دنیا نیاید باید علل آن را از بین برید، وگرنه معلول با تحقق علتش قطعا محقق می شود، اینجایی که مثال می زنید خب علت تحقق آن دست شماست، شما بر فرض پدر آن هستید، و می توانید از ایجاد آن بچه خودداری کنید.
اما در جایی که علیت دست دیگران است، مثلا در پیدایش نوه شما، یا در جایی که طبق قاعده علیت امری را به دیگران سپرده اید دیگر نمی توانید دائما این قاعده را به هم بزنید.
خداوند قاعده ای چیده است و در آن، بچه دار شدن یا نشدن، نوع آفرینش، نوع تربیت، نوع رفتار، حلال خواری و حرام خواری، را به اختیار انسان ها سپرده است، خب طبیعتا در چنین نظامی پدر و مادر نقش دارند، محیط نقش دارد، و...؛ شما می دانید کدام بچه جهنمی می شود اما پدر و مادر که اطلاع ندارند، شما برای پیشگیری از به دنیا آمدن آن بچه یا پیشگیری از جهنم رفتن او یا باید آنها را عقیم کنید، یا تربیتشان را جبری کنید، یا اگر پدر خواست لقمه حرام به آن بچه بدهد مانع شوید و...

پارسا مهر;923855 نوشت:
استاد بنده نگاه می کنم ببینم که چیز حکمت است...وقتی می بینم که حکمت خدا باید در این باشد که افراد جهنمی خلق نشوند...آنوقت می گوید اگر خدا خداست پس حکمتش را بار می نشاند، حالا هر طوری که هست..معقول و منطقی....چون چیزی و کسی نمی تواند جلوی حکمت خدا را بگیرد....حالا اینجا اگر حکمت خدا حکم بکند که افراد جهنمی خلق نشوند....پس حتما راهی معقول و منطقی برای خدا هست که این حکم را عملی کند و دیگر ایراد گرفتن از اینکه مثلا اگر خدا می خواست این حکم را ایجاد کند چنین و چنان می شود اشتباه هست....هیچ چنین و چنانی نمی تواند جلوی حکمت خدا سنگ بیاندازد...

مهمترین اصل در حکمت حفظ قوانین طبیعت و پیشگیری از هرج و مرج است، اینکه ما توقع داشته باشیم خداوند زوج هایی که قرار است به خاطر سوء تربیت شان بچه شان کافر و معاند شود را عقیم کند! یا جوامعی که به خاطر سوء فرهنگ بر آن انسان های در آن فاسد می شوند را همگی عقیم یا مجبور به صلاح کند، و... که نمیشود حکیمانه!
خب خداوند همه امورش طبق قانون اسباب و مسببات است، فردا سوال نمیشود که چرا فلان خانواده های بی دین همه غقیم هستند؟!
نکته ای که در پست پیشین بیان کردم خیلی نکته مهمی است، آفرینش را باید فلسفی دید، نه عوامانه، گمان نکنیم انسان ها قبل از خلقتشان خلق شده اند!:

مسلم;923833 نوشت:
اینطور نیست که خدا انسان ها را از قبل آماده کرده باشد و بعد دانه دانه به دنیا بفرستد و بین خانواده ها پخش کند، بلکه همه چیز در یک رشد فلسفی و در قالب علت و معلول محقق می شود، نطفه انسان در یک حرکت رو به رشد تبدیل به جنین شده و این جنین با رشد و تکامل دارای یک نفس مجرد می شود، یعنی نفس و روح انسان از خود همان رشد نطفه و جنین به وجود می آید، خب وقتی روح این انسانی که قرار است با رفتار خودش به سمت جهنم حرکت کند، طبق قاعده علت و معلول به وجود آمده، خداوند اگر نخواهد به دنیا بیاید باید علل آن را از بین ببرد، مثلا برخی پدر و مادرها را به این جهت عقیم سازد! یا اجازه تربیت به برخی پدر و مادرها ندهد! و...

با سلام و احترام

manmehdiam;923857 نوشت:
حال آنکه عامه منتقدین دینی به طور نسبی هم ذات پنداری مناسبی نسبت به مذهبیون دارند. برای یک خداناباور قابل فهم است که چرا فردی باورمند به الهیات است هرچند با او مخالف باشد. ولی به طور عام خداباوران هیچگاه درک درستی و فهم صحیحی از یک خداناباور ندارند...

هیچکدام از سخنانی که فرمودید کلیت ندارد، نه اینطور است که همواره خداناباوران، خداباوران و علت گرایش های الاهی آنها را درک کنند، و نه اینطور است که هیچ کدام از خداباوران، علت گرایش های الحادی خداناباوران را درک نکنند، و نه اینطور است که همه خداناباوران، خداناباوریشان از روی علم و آگاهی باشد، همه اینها جزئی است.

بنده هم حرفم را به طور کلّی عرض نکردم، نگفتم تمام خداناباوران مغرض و معاند هستند، گفتم اگر مغرض باشند در جهنم جاویدان خواهند بود؛ خداناباوران دو دسته هستند، عمدتا از روی جهل و ناآگاهی خدا را انکار کرده اند، اما برخی هم هستند که با علم و آگاهی به وجود خدا، فقط به خاطر منافع دنیوی و حفظ پست و شأنشان خدا را انکار کرده اند، این گروه دوم از عذاب رهایی مخواهند یافت.

davod66;923871 نوشت:
سوال من این است: با این وجود که خدا می‌دانست با آن مقدار آگاهی و قدرت اختیاری که به من می‌دهد من نمی‌توانم وجود او را بپذیرم، هدف از خلقت من چه چیزی بوده است؟ آیا به جهنم رفتن من عادلانه است؟

پاسخ بنده هم این است:

اولا: وجود چنین انسان هایی گریز ناپذیر است، قاعده و قوانین عالَم خواه ناخواه چنین انسانهایی تولید می کند، اگر خداوند بخواهد انسان های جهنمی را نیافریند باید دائما قاعده جهان را به هم بزند، و زندگی را برای انسان های دنیوی هم ناممکن بسازد!

ثانیا: بی عدالتی در حق کسی نمی شود که هیچ، بلکه بسیار تفضل و لطف هم می شود، بسیاری از گنهکاران بخشیده می شود، . کسانی که از روی جهل و تقصیر حتی کافر شده اند هم بخشیده می شوند، کسانی برای ابد جهنمی خواهند شد که بدانند خدایی هست و بدانند انکار آن موجب عذاب جهنم خواهد بود، اما باز هم او را انکار کنند، آای جهنم ماندن چنین انسان هایی غیر عادلانه است؟

مسلم;923947 نوشت:
پاسخ بنده هم این است:

اولا: وجود چنین انسان هایی گریز ناپذیر است، قاعده و قوانین عالَم خواه ناخواه چنین انسانهایی تولید می کند، اگر خداوند بخواهد انسان های جهنمی را نیافریند باید دائما قاعده جهان را به هم بزند، و زندگی را برای انسان های دنیوی هم ناممکن بسازد!

ثانیا: بی عدالتی در حق کسی نمی شود که هیچ، بلکه بسیار تفضل و لطف هم می شود، بسیاری از گنهکاران بخشیده می شود، . کسانی که از روی جهل و تقصیر حتی کافر شده اند هم بخشیده می شوند، کسانی برای ابد جهنمی خواهند شد که بدانند خدایی هست و بدانند انکار آن موجب عذاب جهنم خواهد بود، اما باز هم او را انکار کنند، آای جهنم ماندن چنین انسان هایی غیر عادلانه است؟

ممنون از پاسخ‌تون

من هم بعلت پاسخ اولتون نمی‌تونم هدف از خلقت و عدالت خدای ادیان ابراهیمی رو درک کنم. یعنی برای اینکه دنیا برای انسان های خوب معنا پیدا کند انسان های جهنمی هم باید به دنیا بیایند.

در مورد پاسخ دوم‌تون، صرف نظر از اینکه در آیات قرآن کریم به این نکته اشاره شده من درک نمی‌کنم چطور ممکن است شخصی عاقل به خدای ادیان ایمان بیاورد و عذاب ها را ممکن بداند و بخاطر دنیای چند روزه خدا را انکار کند. شما چون قرآن را وحی الهی می‌دانید این نکته را می‌پذیرید اما برای من منطقی نیست.

davod66;923952 نوشت:
من هم بعلت پاسخ اولتون نمی‌تونم هدف از خلقت و عدالت خدای ادیان ابراهیمی رو درک کنم. یعنی برای اینکه دنیا برای انسان های خوب معنا پیدا کند انسان های جهنمی هم باید به دنیا بیایند.


خواهش می کنم مفهوم گیری نکنید، عرض بنده این است برای اصل آفرینش خداوند می بایست همه چیز را طبق قاعده علت و معلول و در چارچوب اسباب و مسببات خلق کند، وقتی می خواهد موجودی مختار و با این شرایط خلق کند یا هم بد و خوب باید باشد، یا اصلا نباشد! حال شما بگویید باید از اساس خلق نمی کرد؟ یا خلق کند راه را نشان دهد و...

davod66;923952 نوشت:
در مورد پاسخ دوم‌تون، صرف نظر از اینکه در آیات قرآن کریم به این نکته اشاره شده من درک نمی‌کنم چطور ممکن است شخصی عاقل به خدای ادیان ایمان بیاورد و عذاب ها را ممکن بداند و بخاطر دنیای چند روزه خدا را انکار کند. شما چون قرآن را وحی الهی می‌دانید این نکته را می‌پذیرید اما برای من منطقی نیست.

یعنی شما تا به حال با کسانی برخورد نکرده اید که برای دنیا حق را زیر ا می گذارند؟ خب هر چقدر این دنیا بزرگتر باشد این انگیزه افزایش خواهد یافت. وقتی بزرگان مکه که تمام مکه در دستشان است با حقانیت یک پیامبر مواجه می شوند خیلی برایشان دشوار است که این موقعیت و این ثروت عظیم را رها کرده و در ردیف بردان خویش قرار بگیرند!

علاوه بر اینکه ما در نتیجه اختلافی نداریم، ما می گوییم اگر چنین کسی باشد او در جهنم جاویدان خواهد بود، شما میگویید چنین کسی نداریم؛ خب بر بخیلش لعنت ما هم از خدایمان هست کسی اینچنین نباشد، ما که دنبال جهنم رفتن مردم نیستیم!

فرض را بر این می‌گذاریم انسان‌هایی هستند که به وجود خدا ایمان دارند ولی برای منافع دنیایی وجود او را انکار می‌کنند. چند نفر از مادرها حاضر هستند فرزندانشان که آنها را به عنوان مادر انکار می‌کنند عذاب دهند؟

آیا خدا جهان به این بزرگی را آفریده است تا یکسری موجودات زمینی او را بپرستند و در غیر این صورت آنها را عذاب کند؟ خدا چه نیازی به پرستش دارد؟ اینکه خدا ما را نیازمند به پرستش خودش آفریده باشد پاک کردن صورت مساله نیست؟

هدف از خلقت چیست؟ تکامل موجوداتی که خود خدا نیز می‌داند تعدادی از آنها کامل نمی‌شوند مگر با عذاب جهنم. آیا این خدا و هدف خلقت می‌تواند به زندگی ما معنا بدهد؟

مسلم;923942 نوشت:
خب خداوند همه امورش طبق قانون اسباب و مسببات است، فردا سوال نمیشود که چرا فلان خانواده های بی دین همه غقیم هستند؟!

سلام مجدد...استاد اینکه می فرمایید برای اینکه خدا حکمتش را برآبرده کند باید چنین و چنان کند تنها یکی دو تا احتمالی است که به ذهنتان رسیده...آیا شما می توانید اثبات کنید برای برابرده شدن این حکمت راه های دیگری وجود ندارد؟؟خدا می داند که هزاران هزار راه و احتمال دیگر هم می تواند باشد که اصلا تصورش حتی به ذهنتان خطور نکند....مثلا، والا بالله در همین شیعه ی خودمان است که انسان ها همه یکبار خلق شده اند و و امتحان شده اند و ننه و باباشان مشخص شده است...پیامبران در خلقت و دنیای اولیشان انتخاب شده اند و اینها....پس فرزندانی که به دنیا می آیند می توانند از پیش انتخاب شده باشند و اصلا این در اعتقاد شیعه همین است...بنده نمی دانم، پس این خلقت نوری و این حرفها چیست....چرا به اینجا که می رسد آنها فراموش می شود...
به هر حال استاد بنده باز تاکید می کنم ما فقط باید حکمت خدا را بررسی کنیم..مثلا حکمت خدا می گوید که عدالت باید برقرار بشود و بهشت و جهنمی باشد...دیگر سوال نمی شود که آیا برای برآورده کردن این حکمت خدا قادر است یا نه!!آیا می تواند مرده ها را زنده کند یا نه...اگر خدا خداست حکمتش را برآورده می کند...استاد عقلا محال نیست که کسی بتواند جلوی حکمت خدا را بگیرد؟؟...شما اینطور فکر نمی کنید؟؟

مسلم;923942 نوشت:
وجود علم به جهنم

شما می فرنایید که آنها با علم وجود به جهنم جهنم را انتخاب می کنند...ولی این ممکن نیست...آنها حتما درک درستی از جهنم ندارند...اگر واقعا آگاهانه و درست جهنم را شناخته باشند هیچگاه جهنم را انتخاب نمی کنند و بعد بگویند ما را برگردانید...وقتی جهنم را می بینند و می گویند ما را برگردانید معلوم می شوند که آنها جهنم را آگاهانه انتخاب نکردند...عرض کردم اگر آگاهانه جهننم را انتخاب کرده باشند، هیچگاه نمی گویند که ما را از جهنم برگردانید...پس معلوم می شود که آنها آگاه نبودند و قاصر بودند....
مسلم;923942 نوشت:
قرآن کریم هم اشاره دارد که برخی با یقین به حقانیت، آن را از روی ظلم و برتری جویی انکار می کنند:

شاید آگاهانه و از روس ظلم کفر ورزیدند ولی جهنم را انتخاب نکرده اند...حتما جهنم در ذهنشان نبوده..یا درک درستی از جهنم نداشته اند....هیچکس جهنم را آگاهانه انتخاب نمی کند...آنها که آگاهانه کفر را انتخاب کردند شاید در تصورشان این بوده که همیشه در لذت های مادی و دنیوی خودشان سرخوش خواهند ماند....

davod66;923969 نوشت:
فرض را بر این می‌گذاریم انسان‌هایی هستند که به وجود خدا ایمان دارند ولی برای منافع دنیایی وجود او را انکار می‌کنند. چند نفر از مادرها حاضر هستند فرزندانشان که آنها را به عنوان مادر انکار می‌کنند عذاب دهند؟

آیا خدا جهان به این بزرگی را آفریده است تا یکسری موجودات زمینی او را بپرستند و در غیر این صورت آنها را عذاب کند؟ خدا چه نیازی به پرستش دارد؟ اینکه خدا ما را نیازمند به پرستش خودش آفریده باشد پاک کردن صورت مساله نیست؟

هدف از خلقت چیست؟ تکامل موجوداتی که خود خدا نیز می‌داند تعدادی از آنها کامل نمی‌شوند مگر با عذاب جهنم. آیا این خدا و هدف خلقت می‌تواند به زندگی ما معنا بدهد؟


سلام؛ ببخشید وارد بحث تون شدم...
بنظرم شما از این دید هم به قضیه نگاه کنید لطفا :
فرزندی که در دنیا مرتکب قتلی شده و حقی از دیگری ضایع کرده‌، ٱیا این عدالت است که بگوییم چون مادرش راضی نیست و نمی خواهد برای فرزندش اتفاقی بیفتد، پس نباید فرزندش مجازت شود،آیا این منطقی و درست است؟؟ پس حق ان کسی که ضایع شده چه میشود؟؟
ببینید خداوند شاید از حق خودش بگذرد ولی حق الناس چطور میشود جبران کرد؟؟پس عدالت باید رعایت شود حتی اگر مادرش راضی نباشد و نخواهد، به هر حال حقی ضایع شده است...

در مورد اینکه اگر خداوند می دانست ٱن کسی که قرار است در جهنم ابدی برود،پس چرا خلق کرده است؟؟؟ می توان از این دید نگاه کرد که:
خداوند دست به انتخاب نمیزند، چون چیزی که دست به انتخاب بزند به نوعی دچار تغییر شده است که تغییر کردن به نوعی نقص است و خدا وقتی خداست که نقصی نداشته باشد، پس خداوند هر چیزی که امکان خلقتش باشد خلق میکند...

و از جهت دیگر هم می توان به این موضوع نگاه کرد که:
اگر قرار باشد هیچ ظلمی نباشد و انسان نتواند در دنیا هیچ خطایی مرتکب شود بخاطر اینکه بگوییم چون خداوند او را دوست دارد، به نوعی میشود جبر!!! اینجا اختیار انسان صلب میشود...اختیار وقتی معنا پیدا میکند که بین دو چیز(حق و باطل) قدرت انتخاب وجود داشته باشد، وقتی شما فقط یک انتخاب داشته باشید بنطرم حکم جبر را دارد...

در مورد اینکه خداوند از خلقت انسان هدفی داشته میتوان از این دید نگاه کرد که :
وقتی کسی هدفی داشته باشد به نوعی نقص داشته که میخواهد با رسیدن به آن هدف نقصش را برطرف سازد،از انجایی که خداوند موجودی بی نقص است پس خداوند خودش از خلقت انسان نمیتواند هدفی داشته باشد چون خداوند هم از هر نوع نقصی مبر است...
اما خداوند برای انسان هدفی قرار داده است ان هم رسیدن به کمال از راهی که خودش برای ما تعیین کرده است...

بنظرم تناقضی وجود ندارد...

سلام، ممنون از مشارکتتون

ahmadrx;924020 نوشت:

بنظرم شما از این دید هم به قضیه نگاه کنید لطفا :
فرزندی که در دنیا مرتکب قتلی شده و حقی از دیگری ضایع کرده‌، ٱیا این عدالت است که بگوییم چون مادرش راضی نیست و نمی خواهد برای فرزندش اتفاقی بیفتد، پس نباید فرزندش مجازت شود،آیا این منطقی و درست است؟؟ پس حق ان کسی که ضایع شده چه میشود؟؟
ببینید خداوند شاید از حق خودش بگذرد ولی حق الناس چطور میشود جبران کرد؟؟پس عدالت باید رعایت شود حتی اگر مادرش راضی نباشد و نخواهد، به هر حال حقی ضایع شده است.

ببینید بحث اینجا در مورد انکار کردن وجود خداست. مثال منم به این موضوع اشاره میکنه که آیا فقط بخاطر انکار کردن وجود خدا، عذاب دیدن منطقی است؟ اگر خدا به پرستش ما نیازی ندارد پس ما چرا باید بخاطر نپرستیدن ایشان عذاب ببینیم؟

ahmadrx;924020 نوشت:

در مورد اینکه اگر خداوند می دانست ٱن کسی که قرار است در جهنم ابدی برود،پس چرا خلق کرده است؟؟؟ می توان از این دید نگاه کرد که:
خداوند دست به انتخاب نمیزند، چون چیزی که دست به انتخاب بزند به نوعی دچار تغییر شده است که تغییر کردن به نوعی نقص است و خدا وقتی خداست که نقصی نداشته باشد، پس خداوند هر چیزی که امکان خلقتش باشد خلق میکند...

یعنی ما به انتخاب خودمون اومدیم به دنیا؟

ahmadrx;924020 نوشت:

و از جهت دیگر هم می توان به این موضوع نگاه کرد که:
اگر قرار باشد هیچ ظلمی نباشد و انسان نتواند در دنیا هیچ خطایی مرتکب شود بخاطر اینکه بگوییم چون خداوند او را دوست دارد، به نوعی میشود جبر!!! اینجا اختیار انسان صلب میشود...اختیار وقتی معنا پیدا میکند که بین دو چیز(حق و باطل) قدرت انتخاب وجود داشته باشد، وقتی شما فقط یک انتخاب داشته باشید بنطرم حکم جبر را دارد...

من می‌گم کاش خدای ادیان ابراهیمی که میخواهد انسان‌های خوب را به بهشت ببرد و انسان‌های بد را به جهنم. زمین را نمیآفرید و از همان ابتدا انسان‌های خوب را به بهشت می‌‌برد. علت آفریده شدن انسان های جهنمی چیست؟

در مورد اختیار و جبر هم از نظر من اختیار زمانی معنا پیدا می‌کرد که ما به انتخاب خودمون به دنیا می‌آمدیم. از نظر من زندگی جبر است.

ahmadrx;924020 نوشت:

در مورد اینکه خداوند از خلقت انسان هدفی داشته میتوان از این دید نگاه کرد که :
وقتی کسی هدفی داشته باشد به نوعی نقص داشته که میخواهد با رسیدن به آن هدف نقصش را برطرف سازد،از انجایی که خداوند موجودی بی نقص است پس خداوند خودش از خلقت انسان نمیتواند هدفی داشته باشد چون خداوند هم از هر نوع نقصی مبر است...
اما خداوند برای انسان هدفی قرار داده است ان هم رسیدن به کمال از راهی که خودش برای ما تعیین کرده است...

بنظرم تناقضی وجود ندارد...

من نتوانستم این قسمت را درک کنم. خداوند خودش هدف نداشته است و هدف را برای انسان قرار داده است؟ تکلیف انسان‌هایی که با توجه به آگاهی‌شان از راه خدا به کمال نمی‌رسند چه می‌شود و چرا باید مستحق عذاب باشند؟

پ ن: بحث من حق الناس نیست. در ضمن اینکه گفته می‌شود خداوند از حق خودش میگذرد ولی از حق الناس نه را قبول نمی‌کنم. چون ظاهرا خداوند ادیان ابراهیمی از هر چه بگذرد از کفر نمیگذرد.

davod66;923969 نوشت:
فرض را بر این می‌گذاریم انسان‌هایی هستند که به وجود خدا ایمان دارند ولی برای منافع دنیایی وجود او را انکار می‌کنند. چند نفر از مادرها حاضر هستند فرزندانشان که آنها را به عنوان مادر انکار می‌کنند عذاب دهند؟

ر.ک: http://www.askdin.com/showthread.php?t=58075&p=918867#post918867

در پست جمع بندی نکاتی مطرح شده، از نکته دوم به بعد مربوط به سوال شما می شود.

davod66;923969 نوشت:
آیا خدا جهان به این بزرگی را آفریده است تا یکسری موجودات زمینی او را بپرستند و در غیر این صورت آنها را عذاب کند؟ خدا چه نیازی به پرستش دارد؟ اینکه خدا ما را نیازمند به پرستش خودش آفریده باشد پاک کردن صورت مساله نیست؟

بحث فقط پرستش نیست، موجودات ناقص در کمال باید به سمت کامل ترین موجود بروند، در صدق و عدالت و حکمت و پرهیز از ظلم و... باید متصف به صفات او شوند؛ یاد او، پرستش او انسان را رشد می دهد، در مقابلش روی گردانی از او انسان را زمین میزند.

davod66;923969 نوشت:
هدف از خلقت چیست؟ تکامل موجوداتی که خود خدا نیز می‌داند تعدادی از آنها کامل نمی‌شوند مگر با عذاب جهنم. آیا این خدا و هدف خلقت می‌تواند به زندگی ما معنا بدهد؟

ببینید بنده پاسخ شما را عرض کردم، تعبیر سوال اگر عوض شود پاسخ که تغییری نمیکند، بنده میگویم اگر خداوند می خواهد جهانی در چارچوب اسباب و مسببات بیافریند و به انسان اختیار بدهد دیگر نمی شود انسان بدی وجود نداشته باشد! یا باید اصلا خلق نکند، یا چارچوب و قانون ثابتی نداشته باشد! یا انسان را مجبور کند! شما کدام راه حل را پیشنهاد می کنید؟

پارسا مهر;923998 نوشت:
اینکه می فرمایید برای اینکه خدا حکمتش را برآبرده کند باید چنین و چنان کند تنها یکی دو تا احتمالی است که به ذهنتان رسیده...آیا شما می توانید اثبات کنید برای برابرده شدن این حکمت راه های دیگری وجود ندارد؟

قبول، نه حرف من و نه حرف شما؛ ما آگاهی مان اندک است و ممکن است راه های احتمالی دیگری هم باشد یا نباشد، من و شما از آن بی خبر هستیم!!
اما وقتی حکمت نامحدود را برای خداوند اثبات کردیم، حکمتی که توأم با بی نیازی است، اینجا دیگر نمی توانیم بگوییم احتمال دارد راه بهتری هم وجود داشته باشد اما خداوند آن را برنگزیده! کسی می تواند در خصوص رفتار کسی قضاوت کند که حداقل به اندازه آن شخص آگاهی داشته باشد، اما ما با این آگاهی اندک چطور می توانیم در خصوص رفتارهای خداوند به قضاوت بنشینیم؟

پارسا مهر;923998 نوشت:
پس این خلقت نوری و این حرفها چیست....چرا به اینجا که می رسد آنها فراموش می شود...

خلقت نوری پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) فرق می کند، ما برای آنها نقش وساطت در فیض قائلیم، یعنی آنها واسطه بین خداوند و تمام هستی هستند.

پارسا مهر;923998 نوشت:
حتما جهنم در ذهنشان نبوده..یا درک درستی از جهنم نداشته اند....هیچکس جهنم را آگاهانه انتخاب نمی کند


ببینید جناب پارسا مهر عزیز:

اولا عذاب های اخروی تکوینی هستند، یعنی کسی که ماهیتش تیره و ظلمانی شد او ملکوتش آتش است، کسی در آتش خواهد ماند که تمام وجودش را تاریکی فراگرفته باشد و هیچ نقطه سفیدی برای خود باقی نگذاشته باشد: « مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏»(بقره:81) چنین کسی اگر هزار بار هم جهنم را به او نشان دهند و به دنیا برش گردانند باز هم به کارهای ظلمانی خودش ادامه می دهد: «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه‏»(انعام:28) چون آتش جهنم از سنخ عذاب های قراردادی نیست که به شخص مجازات را نشان دهند و او دست از جرم بکشد، او طعم دنیوی آن عذاب ها را دوست دارد، یک سوی آن شیرینی گناه و مقام و پول است، و آن روی دیگر آن آتش، لذا این انسان اصلا خود او آتش است، باطن و ملکوت رفتار او آتش است: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاس‏»(بقره:24)

ثانیا: وقتی خداوند می فرماید پس از مرگ جهانی با ثبات و پایدار وجود دارد که هرگز انتها و پایانی برای آن نیست، کسی که از روی عناد و لجاجت مرا منکر شده یا برایم شریک قائل شود در آن جهان به مدت نامحدود و بی پایان در آتشی که از شدت حرارت قابل مقایسه با این آتش های دنیوی نیست خواهد سوخت!
این بیان که دیگر ابهامی ندارد، انسان ها هم گستردگی زمانی آن را می فهمند و هم در دنیا طعم آتش را چشیده اند، بنابراین اگر کسی این را شنید، اما باز هم مسیر کفر و شرک را در پیش گرفت دیگر نمی توان گفت او جاهل بوده است، یعنی نمی فهمیده آتش بی پایان یعنی چه؟!

این که به بزرگی آن توجه نداشته که ملاک رهایی از مجازات نمی شود، خب عمده قاتلین هم موقع اعدام از کرده خویش پشیمان شده و می گویند ما یک لحظه عصبانی شدیم و طرف را کشتیم، اصلا باور نمی کردیم کار به اینجا برسد، ما توجهی به اعدام نداشتیم، اما با این حال باید مجازات شوند.

[="Tahoma"][="Navy"]

davod66;923393 نوشت:
سلام خسته نباشید...

من جووب این سوالمو جایی نگرفتم امیدوارم اینجا یه جواب قانع کننده ببینم. فرض کنید من یک ربات با این هدف میسازم که به سمت راست حرکت کنه اما قابلیت حرکت به سمت چپ رو هم در ربات اعمال می کنم و در نهایت می دانم که این ربات بجای حرکت به سمت راست به سمت چپ حرکت خواهد کرد. با این وجود این ربات رو بسازم و بعد از حرکت به سمت چپ، ربات را بارها و بارها آتش بزنم. به نظر شما این کار عادلانه و منطقی است؟


سلام
از انسان نادان چندان انتظار منطق نداریم
اما اگر موجودی برتر از انسان با علم و آگاهی و لطف و محبت وصف ناشدنی این کار را بکند حتما در آن منطقی هست
یا علیم[/]

davod66;924029 نوشت:
سلام، ممنون از مشارکتتون

ببینید بحث اینجا در مورد انکار کردن وجود خداست. مثال منم به این موضوع اشاره میکنه که آیا فقط بخاطر انکار کردن وجود خدا، عذاب دیدن منطقی است؟ اگر خدا به پرستش ما نیازی ندارد پس ما چرا باید بخاطر نپرستیدن ایشان عذاب ببینیم؟

یعنی ما به انتخاب خودمون اومدیم به دنیا؟

من می‌گم کاش خدای ادیان ابراهیمی که میخواهد انسان‌های خوب را به بهشت ببرد و انسان‌های بد را به جهنم. زمین را نمیآفرید و از همان ابتدا انسان‌های خوب را به بهشت می‌‌برد. علت آفریده شدن انسان های جهنمی چیست؟

در مورد اختیار و جبر هم از نظر من اختیار زمانی معنا پیدا می‌کرد که ما به انتخاب خودمون به دنیا می‌آمدیم. از نظر من زندگی جبر است.

من نتوانستم این قسمت را درک کنم. خداوند خودش هدف نداشته است و هدف را برای انسان قرار داده است؟ تکلیف انسان‌هایی که با توجه به آگاهی‌شان از راه خدا به کمال نمی‌رسند چه می‌شود و چرا باید مستحق عذاب باشند؟

پ ن: بحث من حق الناس نیست. در ضمن اینکه گفته می‌شود خداوند از حق خودش میگذرد ولی از حق الناس نه را قبول نمی‌کنم. چون ظاهرا خداوند ادیان ابراهیمی از هر چه بگذرد از کفر نمیگذرد.


سلام
متوجه منظورتان شدم،اتفاقا منظور من این است که حتما باید خدایی باشد که عدالت به طور کامل برای همه اجرا شود...
همه ی ما در نهایت به بهشت خواهیم رفت،حتی انهایی که هم به جهنم میروند، وقتی که پاک شدند وارد بهشت میشوند پس بودن ما بهتر از نبودن ما هست، فقط یک عده ای هستند که در جهنم ابدی خواهند بود... و اینکه که ممکن است جهنم ابدی ان چیزی نباشد که ما تصورش را داریم که تا ابد در انجا باشند، به هر حال...
اگر به تاریخ توجه کرده باشید انسان همواره به دنبال پرستش چیزی بوده است، یعنی پرستش کردن جزوی از فطرت انسان هاست، اینطور نیست که خداوند نیازی به پرستش ما داشته باشد،ما هستیم که برای حفظ خودمان از هوای نفسانی خود به نماز احتیاج داریم، متوجه ام برایتان جای سوال است که چه نیازی است که ما نماز بخوانیم، بنظرم نمازی که ندانیم برای چیست،ممکن است انسان را دچار شک و تردید کند...

وقتی خداوند در سوره انسان میفرمایند که:

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد(و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
(انسان/3)

از این آیه میشود نتیجه گرفت که خداوند نیازی به پرستش ما ندارد، او راه را نشانمان داده است یا میپذریم یا خیر، پرستش ما سودی به حال خداوند ندارد، همین که شما امدید که بگویید خدایی نیست، در واقع دارید دنبال خدا میگردید مگرنه اصلا به این موضوع فکر هم نمیکردید که خدایی نیست....

حالا به این ایه ها دقت کنید :

خداوند در ابتدای سوره عنکبوت میفرمایند:

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد؟!
(عنکبوت/2)

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ

ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم(و اینها را نیز امتحان مى کنیم). تا خداوند کسانى را که راست مى گویند و کسانى را که دروغ مى گویند مشخص سازد.
(عنکبوت/3)

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

یا کسانى که اعمال بد انجام مى دهند گمان کردند بر ما پیشى خواهند گرفت (و چیره خواهند شد)؟! چه بد داورى مى کنند!
(عنکبوت/4)

از ایه 2 تا 4  میشود برداشت کرد، اینطور نیست که هر کسی که نماز بخواند و بگوید ایمان دارم حتما مورد تایید است... یعنی خیلی ها ممکن است بگویند به خدا ایمان داریم ولی کار هایی که از ان ها سر میزند، سمت و سوی خدایی ندارد به عبارتی، کار هایی که با فطرت همه انسان ها سازگار نیست و بد است از او سر میزند، درواقع ان فرد مومن واقعی نیست!!!

حالا به ایه اخر سوره عنکبوت توجه کنید:

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ

و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد.و به یقین خداوند با نیکوکاران است.
(عنکبوت/69)

در اخرین آیه خداوند میفرمایند: ٱن هایی که در راهش جهاد میکنند به سمت خودش هدایت میکند و به یقین خداوند با نیکوکاران است... حالا راه های جهاد چیست،جهاد در راه خدا همان جهاد با نفس و... به عبارتی هر جهادی که سمت و سوی خدایی داشته باشد و راه حق باشد،کار های شایسته و انسانی،البته همه ی این ها باید با خلوص نیت باشد و نه نفع شخصی...

به عبارتی خداوند انسان را در زندگی ٱزمایش میکند که ایا او واقعا نسبت به فطرت خودش جواب مثبت داده است یا خیر، به عبارتی مومن واقعی است یا خیر... اگر کسی به فطرتش جواب مثبت داده باشد و خدا هم تایید کرده باشد،خداوند از طریقی او را به سمت خودش هدایت میکند، به عبارتی خودش را برای ان شخص نشان میدهد و از درون، شخص متوجه عظمت خداوند میشود، به عبارتی خداوند ان شخص را به یقین میرساند و انجاست که خود شخص می گوید، خدایا ایمان اوردم و مسلمان میشود!!!

تا اینجا را داشته باشید، حالا به سوره ی روم توجه کنید:

بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ فَمَن يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ ۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ

ولى ستمکاران بدون علم و آگاهى، از هوى و هوسهاى خود پیروى کردند. پس چه کسى مى تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! و براى آنها هیچ یاورى نخواهد بود.
(روم/29)

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این سرشت الهى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده. دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار. ولى اکثر مردم نمى دانند.
(روم/30)

مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

(رو به سوى فطرت الهى آورید) در حالى که (توبه کنان) به سوى او باز مى گردید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید،
(روم/31)

خب از ایه 29 تا 31 میشود نتیجه گرفت که دین خدا، دین فطرت انسان است در حالی که خیلی از انسان ها نمی دانند... حالا چرا نمی دانند؟؟؟خداوند میفرمایند که چون از هوى و هوسهاى خود پیروى کردند. پس چه کسى مى تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟!

نتیجه: اگر انسان اصلا اطلاعات زیادی از دین نداشته باشد و با هر سطح علمی که باشد،اگر به فطرت خودش عمل کند، یعنی کار های شایسته و جهاد با نفس کند، نفسی که تشخیص میدهد که بد است، خداوند او را به راه خودش هدایت کرده و او را به یقین کامل میرساند و ٱنجاست که محبت خدا را در دلش حس میکند و متوجه هدایت خداوند میشود و نماز را برپا میدارد!!!
تا ٱنجا که من شنیدم خداوند قبلا در عالم ذر از انسان پیمانی گرفته و خود را به او نشان داده، انسان فقط نیاز به یک یاداوری دارد تا متوجه آن شود، این یاداوری را هم خداوند با فرستادن پیامبران و قرآن انجام داده است...

مسلم;923947 نوشت:
کسانی برای ابد جهنمی خواهند شد که بدانند خدایی هست و بدانند انکار آن موجب عذاب جهنم خواهد بود، اما باز هم او را انکار کنند، آای جهنم ماندن چنین انسان هایی غیر عادلانه است؟

سلام استاد فکر نکنم همچین انسانهایی وجود خارجی داشته باشند.

Miss.Narges;924271 نوشت:
سلام استاد فکر نکنم همچین انسانهایی وجود خارجی داشته باشند.

با سلام و احترام

به گمانم انسان، این موجود دوپا را نشناخته اید، اگر قرآن را قبول داشته باشید، و خداوند را که بر هر بنده ای ناظر است و می داند در درون انسان ها چه می گذرد گوینده جملات قرآن بدانید، دیگر پذیرش چنین انسان هایی دشوار نخواهد بود:

مثلا در مورد فرعونیان می فرماید: «جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ آن (معجزات الهی) را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند (نمل:14)

یا در مورد شناخت برخی اهل کتاب، خصوصا یهودیان نسبت به پیامبر(ص) می فرماید:

«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ »؛ كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‏ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏ شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏ كنند(بقره:146)

شوخی نیست، قرآن می فرماید پیامبر(ص) را مثل فرزندانشان می شناختند، و چون اهل کتاب بوده اند از جهان آخرت هم با خبر بوده اند اما به خاطر عوامل دنیوی او را انکار می کرده اند.

پرسش
اگر من یک ربات با این هدف بسازم که به سمت راست حرکت کند، اما قابلیت حرکت به سمت چپ را هم در آن قرار دهم، و با اینکه می دانم که این ربات بجای حرکت به سمت راست به سمت چپ حرکت خواهد کرد، با این وجود این ربات را بسازم و بعد از حرکت به سمت چپ، ربات را بارها و بارها آتش بزنم، به نظر شما این کار عادلانه و منطقی است؟ آفریدگاری که می‌داند مخلوقش بخاطر خصوصیات ژنتیکی، محیط زندگی و سایر شرایط در نهایت راهی جهنم می‌شود چرا او را خلق می‌کند؟

پاسخ

برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
بین انسان و ربات از چند جهت تفاوت وجود دارد:

تفاوت اول: تمایل های به چپ در انسان لازم است، اینطور نیست که صرفا برای امتحان و بعد تنبیه باشد! مثلا کشش انسان به سمت آب و غذا، و کشش های جنسی برای بقاء انسان لازم است، اگر نباشد نسل بشر به خطر می افتد، می بینید که انسانی که اشتها نداشته و میل به غذا ندارد رفته رفته چقدر ضعیف می شود و این عدم میل به غذا یک خطر برای او محسوب میشود، این تمایلات غذایی و جنسی و مانند آن نعمت های با ارزشی هستند، همان طور که می­فرماید:
«خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»؛ همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد.(1)
پس هدف خداوند این نیست که انسان از آن تمایلاتی که منجر به گناه و نافرمانی می شود استفاده نکند، بلکه خداوند هر میلی که در درون انسان گذارده به حق گذاشته است، و ضرورت دارد. اما چیزی که هست این امیال باید تعدیل شده و کانالیزه شوند، مجازاتش را برای زیاده روی در پیروی از این تمایلات قرار داده است. اما در ربات شما آنچه برای ربات تعریف می کنید برآورده ساختن بخشی از نیازهای شماست، لذا منطقی نیست آنچه که به مصلحت نمی دانید برای او تعریف کنید.

تفاوت دوم: ربات برای انسان ساخته شده، نه برای خودش، در حالی که انسان برای خودش ساخته شده، نه برای خدا؛ بنابراین انسان نیازی ندارد به ربات اختیار بدهد، اما خداوند باید به انسان اختیار بدهد، و با توجه به نکته اول، وقتی تمایل به چپ و راست در موجودی قرار داده شد، اعطاء اختیار لازمه انحراف بخشی از ایشان است، و چاره ای از آن نیست، یا خداوند باید همه انسان ها را مجبور کند، یا اینکه انحرافات برخی که خودشان این مسیر را انتخاب می کنند بپذیرد، او فقط باید مسیر را نشان بدهد، و باقی را بر عهده خود انسان بگذارد:
«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس‏(2)
اما این مسئله در خصوص ربات وجود ندارد، چون ما ربات را فقط برای خودمان می سازیم، نه برای خودش، ما دنبال این نیستیم که به او اختیار بدهیم، اصلا اختیار او ار منجر به نافرمانی شود درست عکس آن هدفی است که ما دنبال می کرده ایم، لذا در ساخت ربات فقط آن اموری برای ربات تعریف می شود که سازنده آن به دنبال آنهاست، اما خداوند بی نیاز مطلق است در ساخت انسان آن اموری را قرار داده که انسان محتاج آن است و هدف خود انسان است.

تفاوت سوم: اختیار دادن به کسی که تمایلات تضاد دارد به جهت رشد اوست، یعنی قرار دادن تمایلات متضاد در درون یک موجود زمانی حکیمانه و پذیرفتنی است که امکان رشد داشته باشد، بنابراین قرار دادن تمایلاتی در ربات اصلا منطقی نیست چون با توجه به اینکه رشد و تکامل ندارد، قرار دادن این تمایلات متضاد، جز تضاد درونی هیچ منفعتی برای او ندارد، اما در انسان همواره باید نیروی مخالفی باشد تا رشد کند، همان طور که قرآن می فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ به درستی که با هر سختی، آسانی است.(3) به همین خاطر می بینید که ورزشکاران برای تقویت عضلاتِ پا، به آنها وزنه میبندند، این مخالفت با راحتی، پا را تقویت می کند. اما این رشد و این یُسر که با هر عُسری برای انسان هست، برای ربات وجود ندارد.

نکته دوم:
اینکه خداوند چرا کسانی را که می دانست به سمت جهنم می روند را خلق کرد:

اولا:
باید دقت کنید که تنها کسانی در جهنم جاویدان خواهند ماند و هرگز وارد بهشت نمیشوند که از روی دشمنی و لجاجت خدا را انکار کرده، و یا برای او شریک قائل شده باشند، یعنی انسان هایی که به خاطر مطامع دنیوی خدا را انکار کرده اند، نه از روی جهل و ناآگاهی، بنابراین اکثر قابل توجه انسان ها در نهایت وارد بهشت می شوند و کسانی که در جهنم جاویدان می مانند هم حق اعتراض ندارند، چون آنها با علم و آگاهی این مسیر را برگزیده اند، یعنی به وجود خداوند علم و آگاهی داشته اند اما باز هم عذاب جهنم را ترجیح داده اند.

ثانیا: با توجه به اختیار انسان، و تمایلات متضاد انسان بالاخره بسیاری از انسان ها می لغزند، خب خداوند یا می بایست انسان را مختار نیافریند، یا اینکه تمایلات حکیمانه جنسی یا اشتهای غذا و تشنگی را در او قرار ندهد و...، که هیچ کدام شدنی نیست، اصلا آفرینش موجود مختار که تمایلات متضاد داشته باشد یعنی آزادی او در تعیین مسیرش، وگرنه دلیلی ندارد که به او اختیار داده شود! و این اختیار بالاخره گاهی موجب انحراف می شود.
بنابراین این که بگوییم خدا چرا انسان های بد را آفرید، یعنی اینکه خدا چرا به انسان ها اختیار داد؟

ثالثا: آفرینش را باید فلسفی دید، اینطور نیست که خدا انسان ها را از قبل آماده کرده باشد و بعد دانه دانه به دنیا بفرستد و بین خانواده ها پخش کند، بلکه همه چیز در یک رشد فلسفی و در قالب علت و معلول محقق می شود، نطفه انسان در یک حرکت رو به رشد تبدیل به جنین شده و این جنین با رشد و تکامل دارای یک نفس مجرد می شود، یعنی نفس و روح انسان از خود همان رشد نطفه و جنین به وجود می آید، خب وقتی روح این انسانی که قرار است با رفتار خودش به سمت جهنم حرکت کند، طبق قاعده علت و معلول به وجود آمده، خداوند اگر نخواهد به دنیا بیاید باید علل آن را از بین ببرد، مثلا برخی پدر و مادرها را به این جهت عقیم سازد! یا اجازه تربیت به برخی پدر و مادرها ندهد! و...
در یک کلام قاعده و قوانین عالَم خواه ناخواه چنین انسانهایی تولید می کند، اگر خداوند بخواهد انسان های جهنمی را نیافریند باید دائما قاعده جهان را به هم بزند، و قوانین و اسباب ظاهری عالم را مرتبا نقض کند.
_____________________________
1. روم:21/30.
2. انسان:3/76.
3. شرح:6/94.

موضوع قفل شده است